داعش

عرصه نبرد با داعش در کشورهای اطراف ایران اسلامی متفاوت با عرصه جنگ غزه وفلسطینیان است لذا جمهوری اسلامی ایران در مدیریت جنگ ها به دنبال بهترین روش اثرگذاری است.
تفاوت روش جمهوری اسلامی ایران در مقابله با اسرائیل و داعش

پرسش:
چرا ایران مانند جنگ سوریه، که تحت عنوان مدافع حرم نیروهایی برای مقابله با داعش به سوریه فرستاد، برای فلسطین تحت عنوانی مشابه نیرو اعزام نمی کند تا کار اسرائیل را تمام کنند؟
 

پاسخ: 
پس از عملیات طوفان الاقصی که توسط حماس علیه اسرائیل به صورت غافلگیرانه رخ داد، پیروزی های چشمگیری نصیب جبهه مقاومت فلسطین گردید، ولی پس از مدتی دولت اسرائیل با کنترل فضای جنگ و محاصره مردم غزه و زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی، ابتدا به صورت بمباران هوایی و پس ازآن با تجاوز زمینی به کشتار غیرنظامیان به بهانه از بین بردن نیروهای حماس دست زد و تاکنون بیش از ده هزار نفر را که عموماً زنان و کودکان هستند شهید کرده است حال با توجه به این جنایت آیا جای آن ندارد که نیروهای نظامی ایرانی و لبنانی که در جنگ علیه داعش به سوریه رفتند، در این نبرد شرکت کنند و رژیم صهیونیستی را مجازات نمایند؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته را باید توجه داشت:

 1- حضور جبهه مقاومت در کنار حماس و مردم غزه
از اوایل نبرد اخیر حزب الله لبنان علی‌رغم همه تهدیدهایی که از سوی آمریکا و اسرائیل شده است با قاطعیت وارد جنگ شده است و در این راستا بسیاری از پایگاه های رژیم صهیونیستی را مورد هدف قرار داده و مسئولیت تک تک حملات خود را طی بیانیه های مختلف به عهده گرفته است(1)  و در این عرصه نیز ده‌ها شهید تقدیم کرده است و این نکته که حزب الله لبنان از ابتدای نبرد در میدان بوده است در اولین سخنرانی دبیر کل حزب الله، جناب سید حسن نصرالله پس از عملیات طوفان الاقصی نیز مورد تأکید واقع گردید.(2)  همچنین این روزها شاهد حمایت جانانه انصارالله یمن و نیز حشدالشعبی عراق از مردم مظلوم غزه و جنبش دلاور حماس هستیم. 

 2- تفاوت راهبردهای مقابله با داعش و رژیم صهیونیستی
ماهیت رژیم صهیونیستی مانند داعش، یک ماهیت تروریستی است، اما عرصه جنگ غزه با ماجرای جنگ با داعش تفاوت های قابل توجهی دارد که نمی‌توان این دو جنگ را یکی دانسته و مطالبه ورود نیروهای غیر فلسطینی را به آن داشت. در ماجرای نبرد با داعش، دولت بشار اسد که حاکم رسمی سوریه بود از ایران به عنوان مرکزیت محور مقاومت درخواست کرد که در نبرد با داعش به یاری این کشور بیاید(3)  و جمهوری اسلامی نیز به عنوان فرمانده محور مقاومت با نیروهای ایرانی و نیز غیر ایرانی وارد جنگ گردید، جنگی که در سوی دیگر آن داعش و معارضین سوری حضور داشتند که از لحاظ بین المللی مورد قبول جامعه جهانی نبوده و به اصطلاح یک نیروی شورشی به حساب می آمدند و ایران در این نبرد به دولت سوریه در مقابل دشمنان داخلی  و خارجی‌اش یاری رساند. ولی کمترین تفاوت ماجرای سوریه با جنگ غزه این است که در این جنگ در مقابل جمهوری اسلامی یک دولتی است که از نظر جامعه بین المللی مورد پذیرش سازمان ملل است و به عنوان یک کشور رسمی شناخته می گردد و لذا علی رغم اینکه جمهوری اسلامی، اسرائیل را یک رژیم جعلی می داند و به رسمیت نمی شناسد ولی قطعاً نبرد رسمی با اسرائیل برای کشور ملاحظاتی را در پی دارد که در نبرد با داعش به هیچ وجه مطرح نبوده است. توجه به این نکته نیز اهمیت اساسی دارد که رسانه‌های جهانی، تماما در خدمت منافع صهیونیست‌ها قرار دارد و امروز با وجود کشتار وحشیانه این رژیم منحوس، همچنان شاهد سانسور این جنایات بی‌سابقه در رسانه‌های جهانی هستیم. از این رو نمی‌توان با همان راهبرد مقابله با داعش، به مقابله با رژیم صهیونیستی رفت.

 3- تلاش ایران در جهت ایجاد جبهه اسلامی و جهانی علیه رژیم صهیونیستی
فارغ از تفاوت های این دو نبرد مورد اشاره، جمهوری اسلامی با مدیریت محور مقاومت در پی این است که به صورتی هوشمندانه از ظرفیت‌های محور مقاومت و نیز افکار عمومی جهانی، که این روزها علیه اسرائیل به جوش و خروش درآمده است، برای وارد‌کردن ضربه به رژیم صهیونیستی استفاده کند تا به گونه‌ای هم به هدف مجازات اسرائیل دست یابد و هم از گسترش غیرضروری جنگ، جلوگیری نماید. البته این ملاحظه به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی از نبرد مستقیم واهمه دارد، بلکه به این معناست که با کمترین هزینه به مقصود دست یابد و گرهی که با دست باز می‌شود را با دندان باز نکند، به این صورت وقتی فشار بر اسرائیل با تقویت نیروهای مقاومت و استفاده از افکار عمومی جهانی و تهییج نهادهای جهانی علیه اسرائیل، قابل دستیابی باشد از ورود مستقیم به جنگ که قطعاً فضای منطقه را پیچیده‌تر خواهد کرد جلوگیری می‌کند. آگاهی‌دادن به جهانیان و مخصوصا کشورهای اسلامی، برای جلوگیری از تعاملات تجاری و سیاسی با رژیم منحوس صهیونیستی از جمله اهداف این شیوه مبارزه است که اثر آن بصورت مستمر باقی می‌ماند و از تنهاماندن جبهه مقاومت در برابر اسرائیل و حامیان آن جلوگیری می‌نماید.

نتیجه:
با توجه به آنچه درباره تفاوت عرصه نبرد با داعش و نبرد با اسرائیل در جنگ غزه بیان شد، یکسان دانستن این دو عرصه و مطالبه ورود رسمی ایران به نبرد به دلیل ملاحظات و مسائلی که در جنگ غزه با اسرائیل مطرح است چندان صحیح نیست و از سوی دیگر جمهوری اسلامی با مدیریت فضای جنگ در پی آن است که مجازات اسرائیل در جنایت اخیر را به صورتی پیش ببرد که نیاز به جنگ حداکثری با اسرائیل و احیاناً با آمریکا نباشد و از سوی دیگر تمرکز بیشتری را بر مسائل سیاسی و دیپلماتیک در مواجه با جنایات اسرائیل به انجام شود. 

 

پی نوشت:
1 . «حملات حزب الله و سرایا القدس علیه صهیونیست ها»، خبرگزاری مشرق، 29/8/1402.
2 . سیدحسن نصرالله: آمریکا عامل اصلی جنایات است»، خبرگزاری فارس، 12/8/1402.
3 .  متن کامل گفتگوی العالم با بشار اسد»، انصاف نیوز، 24/3/1397.

سقوط حکومت بشار اسد، نتیجه تضادهای عمیق اجتماعی، ناکارآمدی اقتصادی، عدم چرخش قدرت، و کاهش حمایت‌های بین‌المللی، همگی به تضعیف موقعیت بشار اسد منجر شدند.

پرسش:

عوامل فروپاشی حکومت بشار اسد چه بود؟

پاسخ:

مقدمه

حکومت بشار اسد در سوریه، که از سال 2000 میلادی و پس از انتقال قدرت از پدرش حافظ اسد آغاز شد، در دهة اخیر با بحران‌های عمیق و پیچیده‌ای مواجه بود که به‌تدریج به فروپاشی آن انجامید. این کشور بحران‌های بزرگی را تجربه کرد؛ فتنه داعش، فعالیت بیش از 40 گروه‌ تروریستی در این کشور، اشغال کشور توسط آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن، تحریم‌های بین‌المللی، تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، نارضایتی‌های عمومی نسبتاً گسترده، دخالت‌های خارجی و...، از جملة این بحران‌هاست. در نهایت، ارتش این کشور، علی‌رغم حمایت نسبی جبهه مقاومت و روسیه از آن، نتوانست بیش از 11 روز در برابر تهاجم نظامی شورشیان موسوم به «جبهه تحریرالشام» ایستادگی کند و سقوط کرد. در ادامه به مهم‌ترین دلایل سقوط حکومت بشار اسد اشاره خواهیم کرد.

 

متن پاسخ

عوامل داخلی فروپاشی حکومت بشار اسد

الف. عوامل سیاسی

1. تضاد دولت و ملت

تضاد عمیق بین دولت و ملت در سوریه، به‌ویژه با توجه به ساختار قومی و مذهبی کشور، یکی از عوامل کلیدی در سقوط حکومت بشار اسد بود. اقلیت علوی که بر اکثریت سنی حکومت می‌کرد، به مرور زمان نارضایتی‌های گسترده‌ای را ایجاد کرد. این تضاد در دوران جنگ داخلی به اوج خود رسید و در بسیاری از خانواده‌ها، اعضای خانواده در دو طرف درگیری، یعنی ارتش سوریه و گروه‌های معارض مانند داعش، قرار گرفتند. این وضعیت نشان‌دهنده عمق شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در کشور بود.

2. عدم چرخش قدرت

حکومت بشار اسد با عدم وجود چرخش قدرت و دموکراسی، نارضایتی‌های سیاسی را تشدید کرد. اسد از سال 2000 در قدرت بود و هیچ‌گونه مشارکتی برای نخبگان سیاسی فراهم نکرد. این تمرکز قدرت در دستان اقلیت علوی، موجب افزایش نارضایتی و احساس بی‌عدالتی در میان دیگر گروه‌ها شد.

3. رنگ‌باختن ایدئولوژی حزب بعث

ایدئولوژی حزب بعث که در زمان حافظ اسد محبوبیت داشت، به مرور زمان رنگ باخته و نتوانسته است به عنوان یک عامل وحدت‌بخش عمل کند. این کاهش اعتبار ایدئولوژیک، به همراه تضاد دولت و ملت، به تضعیف حکومت بشار اسد کمک کرد.(1)

ب) عوامل اقتصادی فروپاشی حکومت بشار اسد

1. ناکارآمدی اقتصادی دولت بشار اسد

اقتصاد سوریه به شدت تحت‌تأثیر جنگ داخلی و تحریم‌های بین‌المللی قرار گرفت. تولید ناخالص داخلی کشور از حدود 50 میلیارد دلار به 8 میلیارد دلار کاهش یافت که این کاهش شدید، نارضایتی‌های اقتصادی را به همراه داشت. نابودی صنعت گردشگری و کنترل منابع انرژی توسط نیروهای خارجی، به‌ویژه کردها و آمریکایی‌ها، باعث فلج شدن اقتصاد سوریه شد. این وضعیت به نارضایتی عمومی و کاهش حمایت از حکومت انجامید.

2. فساد اقتصادی در دولت بشار اسد

فساد سیستماتیک اقتصادی در سوریه، حتی قبل از آغاز جنگ داخلی، یکی از مشکلات بزرگ کشور بود. این فساد باعث سوءمدیریت و نابرابری‌های اجتماعی شد و نارضایتی‌های عمومی را افزایش داد. جنگ و تحریم‌ها تنها بر این فساد افزودند و شرایط را برای مردم سخت‌تر کردند.

3. عدم بازسازی ارتش سوریه پس از فتنه داعش و جنگ داخلی

ارتش سوریه پس از جنگ داخلی به شدت تضعیف شده و نتوانسته بود به‌طور مؤثر بازسازی شود. تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی، توانایی ارتش برای بازسازی و تقویت خود را کاهش داد و نارضایتی در میان نیروهای نظامی نیز به پیشروی آسان نیروهای معارض کمک کرد.(2)

ج. عوامل امنیتی و نظامی فروپاشی حکومت بشار اسد

1. تضعیف سوریه به واسطه جنگ داخلی

جنگ داخلی به شدت زیرساخت‌ها و اقتصاد سوریه را تضعیف کرد و کشور را به یک میدان جنگ تبدیل کرد. این وضعیت، قدرت حکومت را به شدت کاهش داد و به گروه‌های معارض اجازه داد تا در برابر حکومت مقاومت کنند.

2. عدم پاکسازی کامل مناطق تحت‌اشغال گروه‌های تکفیری

پس از جنگ داخلی، سوریه به‌طور کامل پاکسازی نشده بود و مناطقی مانند ادلب تحت‌کنترل گروه‌های معارض باقی مانده بودند. این عدم پاکسازی باعث افزایش ناامنی و تضعیف قدرت حکومت مرکزی شد.(3)

عوامل خارجی فروپاشی حکومت بشار اسد

الف. عوامل بین‌المللی

1. جنگ اوکراین

جنگ اوکراین باعث کاهش تمرکز روسیه بر سوریه شد. این تغییر در اولویت‌ها می‌تواند به تضعیف حمایت نظامی و سیاسی روسیه از بشار اسد منجر شود. با توجه به وابستگی اسد به حمایت‌های روسیه، این کاهش تمرکز می‌تواند یکی از عوامل مؤثر در سقوط حکومت او باشد.

2. کاهش تمرکز ایران بر سوریه

ایران نیز به‌عنوان یکی از حامیان اصلی بشار اسد، در سال‌های اخیر تمرکز خود را بر سوریه کاهش داده است. این کاهش حمایت، به‌ویژه پس از تلاش‌های اسد برای نزدیکی به کشورهای عربی و غربی، باعث تضعیف موقعیت اسد شد. همچنین، اقدامات اسد که به‌نظر می‌رسید با منافع ایران در تضاد است، به قطع یا کاهش حمایت‌های مالی و نظامی ایران منجر شد.

ب. عوامل امنیتی و رقابت‌های منطقه‌ای

1. رخدادهای امنیتی غرب آسیا

تحولات امنیتی در غرب آسیا، به‌ویژه درگیری‌های حزب‌الله لبنان و تضعیف این گروه، بر وضعیت سوریه تأثیرگذار بود. این تحولات می‌تواند به عنوان بخشی از یک پروژه بزرگ‌تر در نظر گرفته شود که به تضعیف حکومت بشار اسد کمک کرد.

2. دخالت فعال ترکیه در سوریه و اشغال بخشی از خاک این کشور

ترکیه به‌دلیل مرز مشترک طولانی با سوریه، توانسته است بر تحولات این کشور تأثیر بگذارد. حمایت ترکیه از گروه‌های معارض و تلاش برای سرنگونی حکومت بشار اسد، به تضعیف موقعیت او کمک کرد. ترکیه به‌دنبال ایجاد یک سوریه تحت‌نفوذ خود، همواره در تلاش برای کاهش قدرت اسد بوده است.

3. رقابت‌های منطقه‌ای

خاک سوریه به صحنه‌ای برای رقابت‌های منطقه‌ای تبدیل شده بود. کشورهای مختلف، از جمله ایران، ترکیه، قطر و عربستان سعودی، هر یک سعی در نفوذ بر تحولات سوریه داشتند. این رقابت‌ها نه‌تنها به ناامنی در کشور دامن زد، بلکه به تضعیف حکومت بشار اسد نیز کمک کرد.(4)

ج. عوامل سیاسی و دیپلماتیک

1. عدم توانایی برقراری روابط با جهان

سوریه پس از جنگ داخلی به یک کشور منزوی تبدیل شد و نتوانست روابط دیپلماتیک و اقتصادی مؤثری با دیگر کشورها برقرار کند. این انزوا به تضعیف موقعیت حکومت بشار اسد در عرصه بین‌المللی منجر شد و فشارهای دیپلماتیک بر او را افزایش داد.(5)

نتیجه‌گیری

سقوط حکومت بشار اسد در سوریه، نتیجه ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی است که به تدریج بر ساختار سیاسی و اجتماعی کشور تأثیر گذاشتند. تضادهای عمیق اجتماعی، ناکارآمدی اقتصادی، عدم چرخش قدرت، و کاهش حمایت‌های بین‌المللی، همگی به تضعیف موقعیت بشار اسد منجر شدند. در نهایت، این عوامل به ایجاد یک فضای ناامن و بی‌ثباتی در سوریه انجامید که زمینه‌ساز سقوط حکومت او شد.

پی‌نوشتها:

1. فخاری، رامین، «۱۴دلیل مهم سقوط دولت بشار اسد در سوریه»، پایگاه خبری اعتماد آنلاین، ۱۴۰۳/۰۹/۲۲، کدخبر:۶۸۹۵۶۶، https://www.etemadonline.com/tiny/news-689566.

2. مجیدی، علیرضا، «علل و ریشه‌های شکست یازده روزه بشار اسد چه بود؟»، خبرگزاری تسنیم، ۱۴۰۳/۰۹/۲۱، https://tn.ai/3217682.

3. علایی، حسین، «چرایی و چگونگی سقوط بشار اسد»، نور نیوز، ۱۴۰۳/۰۹/۲۱، شناسه خبر ۲۰۳۴۸۱، https://nournews.ir/n/203481.

4. مجموعه نویسندگان، «۷ دلیل خبرگزاری فارس برای سقوط اسد»، خبرگزاری خبرآنلاین، ۱۴۰۳/۰۹/۲۲، کدخبر: ۱۹۹۶۰۷۰، khabaronline.ir/xmYn8.

5. کریمی، سهیل، «دلیل اصلی سقوط بشاراسد جدایی ارتش و مردم بود/...»، خبرگزاری تابناک، ۱۴۰۳/۰۹/۲۴، کدخبر: ۱۲۷۶۵۷، https://www.tabnak.ir/005MNN.