پرسش وپاسخ

امام رضا علیه‌السلام به واسطه خوردن میوه سمی که توسط مأمون عباسی برای حضرت تهیه شده بود به شهادت رسید.
نحوه شهادت امام رضا علیه السلام

مأمون چگونه امام رضا علیه السلام را به شهادت رساند؟

امام رضا علیه‌السلام به واسطه خوردن میوه سمی که توسط مأمون عباسی برای حضرت تهیه شده بود به شهادت رسید. (1) شیخ مفید در مورد چگونه شهادت امام رضا علیه‌السلام از عبدالله بن بشیر نقل کرده است: «مأمون به من دستور داد که ناخن‌های خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا علیه‌السلام رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور، من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بیشتر زنده نماند». (2) شهید مطهری درباره علت شهادت می‌نویسد: «قرائن نشان می‌دهد که امام رضا علیه‌السلام را مسموم کردند و یک علت اساسی همان قیام بنی العباس در بغداد (علیه مأمون) بود، مأمون در حالی حضرت رضا علیه‌السلام را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می‌رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می‌دادند، به او گزارش دادند که بغداد قیام کرده او دید که حضرت رضا علیه‌السلام را نمی‌تواند عزل کند و اگر با این وضع آشفته بخواهد وارد بغداد شود بسیار مشکل است، برای اینکه زمینه رفتن آن جا را فراهم کند و به بنی‌عباس بگوید کار تمام شد، حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسی که می‌گویند و قابل‌قبول هم هست و با تاریخ وفق دارد، همین جهت است». (3)
پی‌نوشت‌ها:
1. ابن حبان، الثقات، حیدرآباد، مطبعه مجلس دائره‌المعارف العثمانیه، ۱۴۰۲ ق، ج ۸، ص ۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۷۶ ش، ص ۴۶۰.
2. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سیده‌اشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بی‌تا، ج 2، ص 262 ـ 261.
3. مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، تهران، صدرا، چاپ بیست و هفتم، 1384، ص 210.

اقدام نظامي و تداوم جنگ با معاویه فاقد دستاورد معين و قابل‌اعتنا بود و صلح تاكتيكي (ترك مخاصمه) نسبت به جنگ راجح بود.

پرسش:

هدف اصلي از صلح  امام حسن علیه‌السلام چه بود؟

پاسخ:

اهداف و دست آوردهاي صلح امام حسن علیه‌السلام به‌صورت اختصار خدمتتان ارائه می‌شود.

1. بقاي نظام امامت:

اصلي‌ترين اثر صلح بقاي نظام امامت براي حفظ اسلام بود. امام در جواب ابوذر غفاري فرمود:« انّي لمّا رأيت النّاس تركوا ذلك الّا اهله، خشيت أن تجتثوا عن وجه الارض، فاردت ان يكون للدين في الارض ناعي؛(1)

هنگامی‌که ديدم مردم جز عده‏اي اين كار (جنگ با معاويه) را ترك كردند، ترسيدم كه ريشه شما از زمين كنده شود. پس مصمم شدم تا براي دين، روي زمين فريادگري باقي بگذارم».

2. بقاي شيعيان:

امام به ابوسعيد عقيصا فرمود: «اگر صلح نمي‌كردم، روي زمين از شيعيان ما كسي نمي‌ماند.»(2)

3. حفظ دين و رعايت مصلحت امت پيامبر:

در آن موقعيت روم شرقي آماده حمله به نظام اسلامي بود و جنگ داخلي موجب وصول آنان به هدف و نابودي اساس اسلام مي‌شد.(3)

امام هم مي‌فرمود: «ترسيدم ريشه مسلمانان از زمين كنده شود... خواستم دين خدا حفظ شود.»(4)

هرچند اين سخن عام است و ممكن است منظور غير از خطر روم شرقي باشد، ولي اصل حفظ دين در آن لحاظ شده است. امام بارها اشاره مي‌كرد كه مصلحت و حكمت اين كار، هرچند پنهان، خيلي مهم است. ازجمله نزد معاويه فرمود: «من مصلحت امت را در نظر گرفتم و... در اين كار جز صلاح و دوام مردم را نخواستم.»(5)

4. ترجيح امنيت بر اختلاف:

امام هنگام كوچ از ساباط فرمود: «انس، آسودگي و آشتي ميان مردم از جدايي، ناامني، كينه‌ورزي و دشمني كه شما خواهانيد، بهتر است.»(6)

5. تأمین عزت واقعي:

صلح هرچند در ظاهر عقب‌نشيني بود؛ اما به‌واقع عامل عزت شيعيان و شكست‌ناپذيري ابدي آنان شد؛ لذا امام در برابر سليمان بن صرد كه به‌عنوان مذل المؤمنين به امام سلام مي‌دهد، فرمود: سوگند به خدا! اگر زیردست و در عافيت باشيد، نزد من محبوب‌تر است از اينكه عزيز باشيد و كشته شويد.»(7)

نتيجه آنكه اقدام نظامي و تداوم جنگ فاقد دستاورد معين و قابل‌اعتنا بود و صلح تاكتيكي (ترك مخاصمه) نسبت به جنگ راجح بود. همین‌طور در مقايسه دستاورد دو طرف از صلح، دستاورد امام به‌مراتب بيشتر بود؛ زيرا يكي از دستاوردهاي امام، از ترك مخاصمه حفظ اصل موجوديت نظام امامت و شيعيان بود و اگر چنين نمي‌كرد، این‌ها از بين مي‌رفت.

آنچه معاويه به دست آورد وصول به حكومت بود كه البته دوام چنداني هم نياورد و با قيام امام بعدي، به‌طورکلی متزلزل شد؛ اما نظام امامت با حفظ اصل امامت و موجوديت شيعه، هرچند به‌گونه‌ای حداقلي، بقاي خود را تضمين كرد و شيعيان در فرصت‌هاي مناسب، به بازسازي خود پرداختند.

براي آگاهي بيشتر رك احمد زماني، حقايق پنهان و سايت ولی‌عصر به لينكhttp://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepadid=24

پی‌نوشت‌ها:

1. حياة الامام الحسن بن علي، باقر شريف قرشي، دارالبلاغة، بيروت، 1413 ق، ج 2، ص 269؛ حقايق پنهان، ص 215.

2. علامة مجلسي، بحار الأنوار، بيروت – لبنان، ناشر: دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج 44، ص 1، و موارد ديگر. ر.ك.به: همان، ص 106، 57؛ و ج 85، ص 212؛ حلية الاوليأ، ج 2، ص 36؛ حياة الامام الحسن بن علي، ج 2، ص 178.

3. مهدي پيشوائي، سيره پيشوايان، قم، موسسه امام صادق (ع)، 1379  ،چاپ يازدهم، ص 97.

4. احمد زماني، حقايق پنهان، دفتر تبليغات، 1378، چاپ دوم، ص 197؛ به نقل از حياة الامام الحسن، باقر شريف قرشي، ج 2، ص 280.

5. بحارالانوار، ج 44، ص 54 و ر.ك. به: احتجاج، ج 2، ص 67.

6. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفي (م 314)، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالأضواء، ط الأولي، 1411/1991، ج 3، ص 289 و 295.

7. ابن قتيبة الدينوري، الامامة و السياسة، تحقيق الزيني، ناشر مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع، ج1، ص 141.

نسب‌نامه ادعایی که بر اساس آن، یکی از اجداد الیزابت دوم از طریق مادرش نوه پیامبر اسلام بوده، در منبع معتبری ارائه نشده است.

پرسش:

آیا ملکه سابق انگلیس(الیزابت دوم) از نسل امام حسن مجتبی (ع) است؟

پاسخ

مجله تایمز در دوازدهم آوریل 2018 در مطلبی با عنوان «شاید ملکه از فرزندان حضرت محمد باشد» از قول یک نشریه مراکشی مدعی شد که احتمال دارد نسب ملکه الیزابت دوم به پیامبر اسلام برسد.

این مطلب برای اولین بار در سال 1986 م. توسط نسب‌شناس به نام بَکس پیرِج (Burke's Peerage) مطرح شد. او شجره‌نامه‌ای ارائه کرد تا نشان دهد یکی از اجداد ملکه الیزابت دوم، از طرف مادر، از نسل پادشاهان مسلمان اسپانیا بوده که از نسل رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) شمرده می‌شوند و بدین ترتیب، الیزابت دوم از نسل امام حسن مجتبی (ع) بوده و نسبش با 42 واسطه، به پیامبر اسلام می‌رسد؛ به این شکل که یکی از مادربزرگ‌های ملکه، خانمی به نام «زائده» یا «زیده» بوده و او دختر ابو القاسم محمد بن عباد(1) پادشاه اشبیلیه (سویل)(2) بوده است. روزنامه‌نگار مراکشی عبدالحمید العونی ادعا کرده که ابن عباد از نوادگان پیامبر اسلام بوده است.(3) شاهزاده خانم زائده (/زیده) که چهارمین همسر عموزاده‌اش المعتمد بن عباد بود، در جریان حمله آلمورایدها (Almoravids) از اشبیلیه به درگاه پادشاه اسپانیاییِ لئون می‌گریزد و به آیین مسیحیت کاتولیک می‌گراید و نام خود را به ایزابلا (Isabella) تغییر می‌دهد. با پسر پادشاه ازدواج می‌کند و صاحب فرزندی به نام سانچو (Sancha) می‌شود. دختری از نوادگان سانچو، با ارل (یا همان خان یا حاکم) منطقه کمبریج ازدواج می‌کند و حاصل این ازدواج، پیدایش نسلی مشترک میان خاندان سلطنتی انگلستان و سلاطین خاندان بنی عباد در اندلس است که پادشاهی کنونی بریتانیا از آن دودمان است. این مطالب در مارس 2018 بار دیگر در روزنامه «الاصبوح» در مراکش تکرار شد و این بار به کمک فضای مجازی، بسیار بازنشر شد. با همه تردیدهایی که در صحّت این نسب‌نامه وجود دارد، برخی ادّعا کرده‌اند که علی جمعه (علی گوما) مفتی اعظم سابق مصر، این نسب‌نامه را تأیید کرده است.(4)

در این باره، توجه به چند نکته، لازم است:

1 ـ اهمّیت ماجرا

نسل رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) از طریق دخترش فاطمه (سلام الله علیها) و دو نوه گرامی‌اش حسن و حسین (علیهما السلام)، در جهان گسترده شده است. گذشته از کسانی که نسبشان از پدر و پدرِ پدر… به امام حسن یا امام حسین (ع) می‌رسد و «سید» به معنای فقهی آن شمرده می‌شوند، بسیاری دیگر از افراد (که ظاهراَ سید نیستند) نیز ممکن است در میان اجداد خود، فردی از نسل پیامبر خدا داشته باشند و بدین ترتیب، نسبتی خونی با آن حضرت داشته باشند. آگاهی کامل از چنین نسبت‌هایی، فقط در اختیار خداوند متعال است و اثبات چنین چیزی برای پژوهش‎گران نیازمند ارائه دلایل روشن و اطمینان‎بخش است. از طرفی پرداختن به این موضوع، اهمّیت چندانی ندارد؛ زیرا نه اثری فقهی یا حقوقی بر آن مترتب می‌شود و نه به لحاظ معرفتی، صرف نسب، ملاک ارزشمندی فرد می‌شود. در منظومه معرفتی اسلام، ملاک اصلی، تقوا است(5) و از این رو، فرزندان بلافصل پیامبر خدا هم، اگر ایمان نداشته باشند، همچون پسر نوح خواهند بود که خداوند او را از اهل نوح به شمار نیاورد!(6) پس درستی یا نادرستی نسب‌نامه مذکور، اهمّیت چندانی ندارد و بیش‏تر به درد تبلیغات متراکم رسانه‌ای و یا کنجکاوی‌های سرگرم کننده و بی‌حاصل می‌خورد.

با این حال، نمی‌توان منکر شد که نفس توجه به این قضیه و این‏که بسیاری سعی می‌کنند نسب خود را به هر شکلی به پیامبر خدا (ص) و خاندان او برسانند، نشان از عظمت جایگاه آن حضرت دارد و حاکی از شکست توطئه‌های کسانی چون سلمان رشدی و کاریکاتوریست‌های دانمارکی و فرانسوی است که می‌خواستند با توهین به آن حضرت، جایگاه والای ایشان را متزلزل کنند.

2 ـ بررسی صحّت و سقم ماجرا

وجود پیوند زناشویی میان خاندان‌های بزرگ، امری رایج و طبیعی است و بعید نیست که چنین پیوندهایی میان شاهزادگان اندلس و اروپا نیز رخ داده باشد؛ ولی آیا این شجره‌نامه واقعاً معتبر است؟ آیا به راستی زنی به نام زائده یا زیده، از اجداد ملکه الیزابت بوده است؟ و بر فرض صحّت، آیا جدّ او عباد بن عمر بن اتلاف، از نوادگان امام حسن (ع) بوده است؟ پاسخ این سؤالات را به درستی معلوم نیست. از این رو، اظهار نظر قطعی در باره صحت این ادعا که الیزابت دوم از طریق یکی از مادربزرگ‌های خود، با رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) نسبت داشته، فعلاً ممکن نیست. ممکن است در آینده اسناد روشنی بر رد یا تأیید این ادعا پیدا شود.

به علاوه، در رده‌های بالای این نسب‌نامه، اشکالات و ابهاماتی به چشم می‌خورد؛ مانند این‏که ادعا می‌شود بنی عباد ـ که طبق این نسب‌نامه از اجداد الیزابت دوم‌اند ـ از طریق دختر «حسین بن حسن» معروف به «حسین اثرم» با امام حسن مجتبی (ع) نسبت داشته‌اند. در حالی که به گفته برخی از نسب‌شناسان، حسین اثرم فرزندی نداشته و برخی نیز گفته‌اند نسل او به زودی از بین رفت و ادامه پیدا نکرد.(7) بر فرض هم که نسلی داشته، در نسب‌نامه مذکور از «زهرا دختر حسین اثرم» به عنوان جده بنی عباد یاد شده؛ در حالی که همان کسانی که فرزندانی برای حسین اثرم نام برده‌اند، به دختری به نام زهرا اشاره نکرده‌اند؛ بلکه سه پسر به نام‌های علی و حسن و محمد(8) و دخترانی به نام‌های ام‌سلمه، کلثوم و فاطمه نام برده‌اند.(9)

3 ـ انگیزه طرح این ادعا

با صرف نظر از درستی یا نادرستی این ادعاها، ما نمی‌دانیم کسانی که این ادعا را نخستین بار مطرح کرده‌اند، چه انگیزه‌ای داشته‌اند. آیا به راستی هدفشان طرح مبحثی تاریخی و کنجکاوی در یک موضوع نسب‌شناسانه بوده است یا هدف دیگری داشته‌اند؟ اما گفته شده که مدیر انتشارات بورک، هارولد بی بروکس ـ بیکر ( Harold B Brooks-Baker)، در سال 1986 م. نامه‌ای به مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت انگلستان نوشته و گفته: «مردم بریتانیا کم‌تر می‌دانند که خون محمد در رگ‌های ملکه جاری است. تشخیص این رابطه برای بسیاری شگفت‌انگیز خواهد بود. اما این، واقعیتی است که همه رهبران دینی مسلمان به آن افتخار می کنند» و سپس درخواست می‌کند که از این پس، حمایت بیش‌تری از خانواده سلطنتی صورت بگیرد؛ زیرا «برای محافظت از خانواده سلطنتی در برابر تروریست‌های مسلمان، همیشه نمی‌توان بر نسب مستقیم خاندان سلطنتی به حضرت محمد تکیه کرد».(10) مضمون این نامه، این احتمال را تقویت می‌کند که هدف اصلی از طرح این موضوع و دامن زدن به خبر یا شایعه مورد بحث، ایجاد چتر حمایتی برای ملکه و اطرافیان او بوده است.

توضیح این‏که استعمار بریتانیا تحت زعامت ملکه و اجداد او، جنایات بسیاری در سرزمین‌های اسلامی مرتکب شده و انگلیسی‌‏ها نزد اغلب مسلمانان، افرادی مکّار و چپاولگر شمرده می‌شوند و اعضای خاندان سلطنتی نیز متهم ردیف اوّل در جرائم این کشورند. اما آنان می‌دانند که عموم مسلمانان، به سبب احترام فوق العاده‌ای که برای پیامبر خود قائل‌اند، افراد از نسل او را نیز به صورت کلّی محترم می‌شمارند و معمولاً سادات در سرزمین‌های اسلامی، افرادی محبوب و مورد احترام‌اند. پس بعید نیست که گروهی با انتشار چنین خبری خواسته باشند نگاه مسلمانان به خاندان سلطنتی بریتانیا تلطیف شود تا از جانب مسلمانان، خطری متوجه اعضای این خانواده نشود.

نتیجه
خلاصه این‏که نسب‌نامه ادعایی که بر اساس آن، یکی از اجداد الیزابت دوم از طریق مادرش نوه پیامبر اسلام بوده، در منبع معتبری ارائه نشده و هرچند اصل این قضیه ممکن است درست باشد، دلایل کافی برای اثبات اعتبار این نسب‌نامه وجود ندارد. این ماجرا هرچند نشانه جایگاه والای پیامبر اسلام در جهان است؛ ولی بر فرض صحّت، اهمیت حقوقی و فقهی ندارد و از جهت معرفتی نیز منتسب بودن به پیامبر خدا، فی نفسه باعث کمال نیست؛ زیرا ملاک اصلی، ایمان به خدا و تقوا است. اما این‏که چرا کسانی به انتشار این مطلب پرداخته‌اند، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و بعید نیست این مطلب را با هدف جلب نظر مسلمانان و کاستن از بدبینی آنان نسبت به خاندان سلطنتی بریتانیا مطرح کرده باشند.

کلیدواژه: الیزابت دوم، اجداد ملکه بریتانیا، نسب‌نامه الیزابت دوم، نسبت الیزابت دوم با پیامبر خدا، نسب ملکه انگلیس.

پی‌نوشت‌ها

1 ـ ظاهراً او همان «محمد بن‌ اسماعيل‌ بن‌ عباد» است که بعد از سرنگونی بنی امیه و در دورۀ ملوک الطوایفی در اندلس، در اشبیلیه قدرت را به دست گرفتند و خاندان «بنی عباد» به او منسوب‌اند. «در سال ۴۱۴ ھ.ق‌ ابوالقاسم‌ محمد بن‌ اسماعيل‌ بن‌ عباد قاضى‌ اشبيليه‌ با اتكا بر رؤسای‌ خاندان‌های‌ عربى‌ و تأييد مردم‌ شهر، قدرت‌ را يكسره‌ در دست‌ گرفت‌ و با مستقل‌ ساختن‌ آن‌، دولت‌ بنى‌ عباد را در آن جا (اشبیلیه) تأسيس‌ كرد». (ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «اشبیلیه»)

2 ـ اشبیلیه یا همان سویل (seville) یا سویا، بخشی خودمختار در اندلس (اسپانیای کنونی) بوده است.

3 ـ https://www.thetimes.co.uk/article/queen-may-be-child-of-muhammad-k5xd9btcl

4 ـ https://www.opindia.com/2022/09/was-queen-elizabeth-2-head-of-the-church-of-england-a-descendant-of-prophet-muhammad/

5-سوره حجرات آیه 13؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ».

6 ـ ر.ک: سورۀ هود، آیۀ 46. «قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ».

7 ـ ابن صوفی نسابه‏، المجدی فی أنساب الطالبیین‏، کتابخانه ایه الله مرعشی نجفی‏، قم‏، ۱۴۲۲، چاپ دوم‏، ص۲۰۲؛ ابن عنبه، عمدة الطالب: 68.

8 ـ بیهقی، علی بن زید، لباب الانساب، محقق مهدی رجائی، انتشارات کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، 1385، ج ۱، ص ۳۸۷.

9 ـ الزبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، دارالتعارف، قاهره، 1999ق، چاپ چهارم، 50 و 51.

10 ـ  https://www.opindia.com/2022/09/was-queen-elizabeth-2-head-of-the-church-of-england-a-descendant-of-prophet-muhammad/

احکام مرتبط با پیاده روی و زیارت اربعین

پرسش:

پدر و مادرم با رفتن من به پیاده روی اربعین مخالف هستند حکم سفر من بدون اجازه والدين چيست؟

پاسخ: همه مراجع: رفتن به پیاده روی اربعین اگر موجب اذیت و آزار پدر و مادر شود حرام است و سفر معصیت محسوب می شود و در این سفر نماز تمام است.(1)

پرسش:

در صورت مخالفت شوهر برای رفتن به زیارت اربعین حکم سفر زن بدون اجازه شوهر چيست؟

پاسخ: همه مراجع غیر از آیت الله مکارم: سفر معصیت و  گناه است و نمازش در این سفر تمام است.

آیه الله مکارم: بنابر احتياط واجب، جایز نیست و بنا بر احتیاط واجب نمازش را جمع  بخواند. (یعنی هم شکسته و هم تمام)(2)

پرسش:

 آیا با آبی که برای آشامیدن زائرین عرضه می شود، می توان وضو گرفت؟

پاسخ: همه مراجع: آب وضو باید مباح باشد لذا گرفتن وضو با آبی که برای خصوص آشامیدن زائرین عرضه می شود و معلوم نیست صاحب آن راضی باشد، جایز نیست.(3)

پرسش:

اگر سهوا یا بخاطر فراموشی مساله، با آبی که خصوص آشامیدن عرضه می شود، وضو بگیرد چه وظیفه ای دارد؟

همه مراجع: اگر سهوا یا بخاطر فراموشی مساله، با آب خصوص آشامیدن وضو بگیرد وضو صحیح است.

نکته: نسبت به ضامن بودن آب یا قیمت آن، موارد مختلف است در بعضی موارد ضامن می شود.(4)

پرسش:

آیا ارائه کارت واکسن تقلبی برای سفر اربعین جایز است؟

آیات عظام: خامنه ای، مکارم شیرازی، نوری همدانی: لازم است مطابق قوانین جمهوری اسلامی عمل شود و تخلف جایز نیست.

 

پرسش:

 اگر خروج از کشور بدون پاسپورت برای زیارت اربعین ممنوع باشد و ورود در کشور دیگر نیز به همین جهت ممنوع و خلاف قوانین آنجا باشد آیا چنین سفری، سفر معصیت است که نماز تمام باشد؟

پاسخ: آیات عظام شبیری زنجانی، مکارم شیرازی: آری، سفر معصیت است و نماز تمام است.

آیات عظام خامنه ای، سبحانی: در فرض سؤال نماز شکسته است.

آیه الله سیستانی: معظم له، اجازه مخالفت نمی دهد.

آیه الله صافی: صدق صفر معصیت در فرض سوال محل اشکال است.(5)

پرسش:

 اگر سفر اربعین ده روز طول بکشد نماز تمام است؟

همه مراجع: چون در یک مکان ده روز اقامت نمی شود، در کل سفر نماز شکسته است مگر اینکه در یک مکان ده روز قصد اقامه کند مثلا ده روز در کربلا بماند.(6)

پی نوشت:

  1. توضيح المسائل مراجع، نماز مسافر، مسئله ۱۲۹۵.
  2. توضيح المسائل مراجع، ص695، نماز مسافر، شرط پنجم.
  3. توضیح المسائل مراجع، مساله ۲۶۷.
  4. توضیح المسائل مراجع، مساله ۲۷۲.
  5. استفتائات مرکز در نرم افزار مجیب.
  6. توضیح المسائل مراجع، مساله ۱۳۳۵.
     

مسئله پیاده‌روی برای زیارت اربعین، امری حادث و نوآورانه نیست؛بلکه هرکدام از اجزای این عمل یعنی زیارت اربعین و پیاده‌روی برای زیارت،مستند به سیره اهل‌بیت است.
پیاده‌روی اربعین، بدعت یا شعائر دینی

پرسش:

با توجه به اینکه پیاده روی اربعین، قدمت زیادی ندارد و امامان نه خودشان این کار را انجام می‌دادند و نه شیعیان در زمان آن‌ها این کار انجام می‌دادند تا امامان این کار را رد یا تأیید کنند، آیا نمی‌توان آن را بدعت و مایه هرج و مرج در دین دانست؟ اگر قرار باشد، هر کار سلیقه‌ای را با عنوان تعظیم شعائر در دین وارد کنیم، یک وقتی به خودمان می‌آییم و می‌بینیم در طول سال، همیشه در حال هفتم گرفتن و چهلم گرفتن و سالگرد گرفتن برای این امام و آن امام و امامزاده هستیم و دین الهی و بدعت‌های بشری را در هم آمیخته‌ایم و مرزی میانشان باقی نمانده است!

مقدمه:
پیاده‌روی و راهپیمایی اربعین، از مناسک و آیین‌های شیعی است که در روزهای منتهی به بیستم صفر، یعنی چهل روز بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام از مسیرهای مختلف، (خصوصاً از مسیر نجف تا کربلا) به‌قصد زیارت حضرتش، در کشور عراق، است. این راهپیمایی میلیونی شیعی، مورد توجه جهانیان واقع شده و به جهت تأثیرات فراوانی که در ارتقاء هویت شیعی و اعتلای مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام داشته است، خصوصاً در سال‌های اخیر، مورد هجمه بسیار قرار گرفته است.

با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول:

در ابتدا باید گفت که ما نیز بر این باوریم که اگر قرار باشد، مناسک و آیین‌های دینی، خاستگاهی جز سلیقه و میل شخصی افراد نداشته باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نشده و هر خرافه و امر بی‌ارزشی، پس از مدتی کوتاه در میان مسلمانان به‌عنوان مناسک مقدس و آیین محترم، بدل خواهد شد.

در حقیقت، روحیه خرافه گریزی و بدعت شکنی، امر مبارکی است که انتظار می‌رود، هرکسی که ادعای پیروی از مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام را دارد، آن را در وجود خود تقویت کرده و راه را برای فاسدان و مفسدانی که به عمد یا به جهل، سعی در نفوذ و گسترش بدعت‌ها و خرافات در میان مردم دارند، ببندند.

با توجه به تاریخ ادیان و مذاهب، آنچه ادیان گذشته، خصوصاً مسیحیت و یهودیت را از مسائل عقلی تهی کرده و از این ادیان جز پوسته‌ای از مراسم مذهبی برایشان باقی نگذاشته است، مسئله بدعت است.

نتیجه آنکه بدعت، گامی از گام‌های شیطان و خطری است که گاهی در ابتدای امر، آثار ویرانگر خود را در فرد و جامعه نشان نمی‌دهد، ولی به‌تدریج به جایی می‌رسد که اصل شریعت، غیرمعقول و نا­پذیرفتنی جلوه کرده و تشخیص خرافات از غیر آن عملاً سخت می‌شود.

نکته دوم:

علی‌رغم برکاتی که در روحیه بدعت شکنی وجود دارد، باید توجه داشت که نباید همین امر سبب وسواس و افراط شده و نتیجه آن مخالفت با هر امر نوآورانه‌ای که تعالی دینی را در پی دارد، باشد. چرا که بدعت، تعریف روشن و مشخصی داشته و صرف بی‌سابقه بودن یک امر، به معنای بدعت بودن آن نیست.

در حقیقت، بدعت، عبارت است از «آوردن امر بی‌سابقه‌ای در دین که هیچ نص خاص و هیچ عموماتی آن را پوشش نمی‌دهد». (1)

در نتیجه، اتصاف یک نوآوری به بدعت، زمانی موجه است که دو چیز در آن وجود داشته باشد:

1-بی‌سابقه بودن در سیره

2-عدم تکیه به اصول یا عمومات

با توجه به این تعریف، روشن است که مسئله پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام در روز اربعین را نمی‌توان مصداق بدعت دانست، چراکه اجزای آن یعنی «زیارت اربعین» و «پیاده‌روی برای زیارت» در سیره و روایات معصومین علیهم‌السلام وجود داشته و در حقیقت، در اینجا با عملی مطابق با سنّت، مواجه هستیم نه عملی که سابقه‌ای در سنت برای آن قید نشده باشد.

به‌عنوان نمونه در بحث سنت بودن زیارت اربعین می‌توان به روایت امام صادق علیه‌السلام که زمان و کیفیت آن را نیز بیان فرموده‌اند اشاره کرد. (2) تا جایی که سید محمدعلی قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا، زیارت امام حسین در روز اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز به این حرکت پایبند بوده‌اند. (3) و نیز در خصوص فضیلت پیاده‌روی در زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام می‌توان به این روایت اشاره داشت که امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«به‌درستی که هرکسی از خانه‌اش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنه‌ای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک می‌شود...». (4)

در نتیجه، همین مقدار کافی است که نشان دهد، سنت پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام در روز اربعین، مستند به روایات حضرات معصومین علیهم‌السلام بوده و از اساس، به جهت آنکه امر نوآورانه و تازه‌ای نیست، نمی‌تواند موضوعی برای بحث «بدعت» باشد.

نکته سوم:

در این مسئله نیز با پرسشگر محترم، هم عقیده‌ایم که صرف داخل بودن یک عمل ذیل عناوین عام، نظیر «تعظیم شعائر» و یا «مودّه فی القربی»، نمی‌تواند جواز انجام آن را در ساحت فردی یا اجتماعی صادر کند.

به عبارت دیگر، برای آنکه یک عمل بخواهد به نحو مطلوب و شرعی، در ساحت فردی و اجتماعی، مجاز بوده و از انجام آن مفسده‌ای برنخیزد، صرف بدعت نبودن آن کافی نیست، بلکه باید توجه شود که آیا دیگر شرایط جواز انجام آن عمل نیز وجود دارد یا خیر.

به عنوان مثال فرض کنید کسی بتواند مسئله «قمه‌زنی» و «زدن زنجیر تیغ‌دار» را تحت عنوان «مودّه فی القربی» داخل کند، در این فرض، هرچند ممکن است این اعمال از تحت عنوان «بدعت» خارج شود، اما عموماتی چون «حرمت اضرار به نفس» و یا «حرمت وهن مذهب» در اینجا مانع از جواز، انجام و یا شیوع این عمل در سطح فردی و اجتماعی خواهد شد.
درنتیجه، درست است که داخل شدن یک عمل، تحت تعظیم شعائر آن را به جهت استظهار به یک اصل عام، از بدعت بودن خارج می‌کند، اما مسئله به همین‌جا ختم نشده و اصول دیگر -به‌عنوان احکام اولیه و یا عناوین ثانویه- را نیز باید رعایت کرد. رعایت آن اصول، مانع از ایجاد هرج و مرج و داخل شدن اعمال سلیقه‌ای و موهون در دین خواهد شد.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن می‌شود که مسئله پیاده‌روی برای زیارت اربعین، امری حادث و نوآورانه نیست؛ بلکه هرکدام از اجزای این عمل یعنی زیارت اربعین و پیاده‌روی برای زیارت، مستند به سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده و انجام آن نیز، سبب اعتلای فرهنگ و هویت شیعی بوده و آثار و برکات بسیاری برای آن بیان شده است. (5) البته امروزه بحث حرکت اربعین از انجماد تاریخی خود عبور کرده و به حرکتی جهانی بدل گشته است که آثار و برکات آن، پیش روی ماست و واکاوی ریشه‌های تاریخی آن، هرچند ازنظر علمی فایده‌هایی بر آن مترتب است، ولی به نظر می‌رسد که جریان پیاده‌روی اربعین امام حسین علیه‌السلام بخشی از هویت عالم تشیّع را شکل داده است.

کلمات کلیدی:

بدعت، زیارت اربعین، پیاده‌روی اربعین، امام حسین علیه‌السلام.

پی‌نوشت‌ها:
1. «البِدْعَهُ فی الشَّرعِ ما حَدَثَ بَعْدَ الرَّسُولِ [بما انّه من الدین‏] وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِ نَصٌ عَلى الخصوصِ وَ لا یَکُونُ داخلًا فی بَعْضِ العُمُوماتِ». (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، نشر اسلامیه، بی‌تا، ج 74، ص 202)

2. ن.ک طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ ق، ص 788؛ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ ق، ج 6، ص 113؛ شهید اول، محمد بن مکی، المزار، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، قم، مدرسه امام مهدی علیه‌السلام، ۱۴۱۰ ق، ص 185 ـ 186.

3. قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی، ۱۳۶۸ ش، ص ۲.

4. «عَن ِاَلصَّادِقِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُریدُ زیارَهَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اَلَّهِ عَلَیْه إِنْ کَانَ مَاشِیاً أَوْ رَاکِباً کُتِبَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهٌ». (قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، نجف، دارالمرتضویه، ۱۳۵۶ ق، ج 1، ص 132)

5. ر.ک طاهرزاده اصغر، اربعین حسینی: امکان حضور در تاریخی دیگر، تهران، لب المیزان، 1399 ش؛ حسینی‌ طهرانی، سید محمد محسن، اربعین در فرهنگ شیعه، قم، مکتب وحی، 1399 ش؛ ارزیده، محمدعلی، اربعین قبله‌گاه اهل یقین، تهران، شفیعی، 1400 ش.

میان زیارت‌خانه خدا و زیارت مرقد امام حسین تقابل و تضاد وجود ندارد. چراکه شیعیان به قصد تقرب به حضرت حق، به زیارت می‌روند.

پرسش:

شیعیان معتقدند که زیارت قبر امام حسین برابر با صد حج است! به نظر شما شدنی است که زیارت‌خانه بنده خدا ارزش بیشتری از زیارت‌خانه خدا داشته باشد؟!

پاسخ:

مقدمه
زیارت قبور مطهر امامان علیهم‌السلام، به جهت تبلور روح ولایت، تعظیم شعائر الهی و اظهار مودت به ساحت نزدیکان رسول گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله، در فرهنگ شیعیان جایگاه ویژه‌ای داشته و با توجه به منابع معتبر اهل سنت، مورد قبول و سفارش ایشان نیز است. (1)

در این میان، در منابع شیعی، روایاتی وجود دارد که به همتایی و حتی برتری (2) زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام از حج و عمره اشاره داشته و عدم درک درست معنای این روایات، بهانه خوبی را به دست کینه توزان و کج اندیشان وهابی داده است تا بر مرکب جهل خود تاخته و این سنّت اصیل اسلامی را مورد هجمه قرار دهند.

با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول:

همان‌طور که در مقدمه اشاره شد، فرقه وهابیت، با کج‌اندیشی و عدم درک درست روایات یاد شده، آن را نشانه شرک شیعیان دانسته‌اند. به عنوان مثال، ابن تیمیه، در کتاب «منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه» می‌نویسد: «افراد مورد اعتماد به من گفتند در میان آن‌ها (شیعیان)، کسانی هستند که رفتن به زیارت را بزرگ‌تر از رفتن به حج می‌دانند. پس شریک قرار دادن به خداوند را بزرگ‌تر از بندگی خداوند می‌دانند و این از بزرگ‌ترین باور داشتن‌ها به طاغوت است». (3)

و یا قفاری، یکی از وهابیون معاصر نیز در این باره می‌گوید: «این‌ها روایاتی است که هدف از آن‌ها روی‌گردان کردن مردم از بندگی خداوند واحد قهار به‌ سوی بندگی مخلوقات ضعیف است و نتیجه آن، آزادسازی از تکالیف اسلام و شرایع دین است به سمت صرف قدم برداشتن به‌سوی قبر برای رسیدن به تمام پاداش تا اینکه باورمند به آن را در نهایت به‌نوعی از اباحه و روی‌گردانی از دستورهای خداوند و شرایع و دست بازی به حرام‌ها می‌رساند». (4)

این در حالی است که از نظر تمام عالمان شیعی و اندیشمندان مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام، حج، یکی از واجبات الهی و یکی از فروع ده‌گانه مکتب تشیّع بوده و زیارت امام حسین علیه‌السلام با تمام فضیلتی که دارد، امری مستحب است. ازاین‌رو در نظر اندیشمندان مکتب امامیه، امر مستحب، یارای تعارض و تقابل با امر واجب را نداشته و در هنگام تعارض، اصلاً، استحبابی برای امر مستحب باقی نمی‌ماند. به عنوان مثال اگر زیارت امام حسین علیه‌السلام موجب ترک حج واجب شود، دیگر به عنوان امری مستحب، مشروعیت نداشته و رجحانی نخواهد داشت. (5)

نکته دوم:

ممکن است پرسیده شود، اگر در مقام تعارض، همواره، واجب بر مستحب رجحان داشته و امر مستحب از استحباب خود می‌افتد، چرا در روایات شیعی به همتایی و برتری زیارت امام حسین علیه‌السلام نسبت به حج تأکید شده است؟ در پاسخ این سؤال می‌گوییم:

مقصود از «حج و عمره» در تمام روایاتی که زیارت امام حسین علیه‌السلام برتر از آن دانسته شده است، حج و عمره استحبابی است نه واجب! و این دست روایات، بیشتر ناظر به عظمت و اهمیت زیارت مرقد مطهر امام حسین علیه‌السلام در مقایسه با رفتن به حج مستحب است.

دلیل این سخن روایات دیگری است که به‌روشنی این مقصود را مشخص ساخته و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز نمی‌تواند جایگزین حج واجب باشد، چه رسد به اینکه بخواهد همتای او بوده و یا از آن برتر باشد. به‌عنوان نمونه یکی از اصحاب امام رضا علیه‌السلام از ایشان این‌گونه روایت می‌کند: «امام رضا علیه‌السلام فرمودند: کسی که مزار [امام] حسین علیه‌السلام را زیارت کند، حج و عمره به عمل‌آورده است. عرض کردم: حجه­الاسلام (حج واجب) از وی رفع می‌شود؟ فرمود: خیر، زیارت، حجِ ضعیف است تا قوّت گیرد و حج بیت‌الله‌ الحرام را به جای آورد». (6)

همچنین وقتی عبدالکریم بن حسان از امام صادق علیه‌السلام در مورد برابری زیارت مزار امام حسین علیه‌السلام با حج عمره می‌پرسد، امام چنین پاسخ می‌فرماید:

«حج و عمره تنها در اینجا (مکه) است و اگر کسی قصد حج کرد و برای آن آمادگی لازم را نیافت، پس به زیارت مزار امام حسین علیه‌السلام رفت، خداوند برای او حجی می‌نویسد و اگر کسی قصد عمره کرد و برای آن آمادگی لازم را نیافت، پس به زیارت مزار امام حسین علیه‌السلام رفت، خداوند برای او عمره‌ای می‌نویسد». (7)

بنا بر آنچه گذشت، در حقیقت در روایات برابری حج و زیارت، یک عمل مستحب (حج مستحب) با یک عمل مستحب دیگر (زیارت امام حسین) مقایسه شده و در این مقایسه، زیارت حضرت، به مراتب برتر از حج مستحب دانسته شده است.
نکته سوم:

اما در مسئله چرایی برتری زیارت کربلا بر حج مستحب، رویکرد اول و آخر ما، همچون باقی احکام شرعی، یک رویکرد تعبّدی به صدق کلام امام معصوم علیه‌السلام بوده و برای کسانی که حجیت ایشان را پذیرفته‌اند، باور به این ویژگی دشوار نیست؛ اما صرف از نظر از رویکرد تعبّدی به این مسئله می‌توان این برتری را از دو جهت مورد بررسی قرار داد:
1-برتری نسبی: بدین معنا که منظور از برتری زیارت بر حج، برتری مطلق عملی بر عمل دیگر نیست. بلکه مقایسه این دو به لحاظ کارکرد و تأثیراتی است که ممکن است در یک برهه زمانی و مکانی خاص داشته باشد. به عنوان مثال، کسی که تشنه است و بدنش آب نیاز دارد، اگر گفته شود جرعه‌ای آب بهتر از هزار کیلو نان است، سخن گزافی نیست؛ چنان‌که اگر در مورد کسی که گرسنه است گفته شود لقمه‌ای نان برتر از یک رودخانه آب است، سخن درستی خواهد بود. پس سخن در مقایسه ارزش خاصیت و عملکرد است، نه مقایسه ارزش خود نان و آب. (8)

2-برتری مطلق: بدین معنا که منظور از برتری زیارت بر حج مستحب، بدون قید و شرط بوده و شامل تمام زمان‌ها و مکان‌ها شود. در این صورت شاید بتوان گفت اگر در آیات قرآن کریم به زیارت خانه خدا اشاره شده است، بارها بر مسئله «مودت اهل‌بیت علیهم‌السلام» نیز اشاره گردیده است و می‌دانیم وجوب محبت و مودت اهل‌بیت علیهم‌السلام منحصر در فرد یا گروه خاص نبوده و همه اقشار جامعه اسلامی را در برمی‌گیرد. ازاین‌رو قرآن کریم آن را به عنوان اجر رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله یاد کرده و می‌فرماید: «بگو: به ازاى آن [رسالت‌] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان». (9)

یعنی نتیجه دعوت و زحمات حضرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله وقتی در یک نفر به بار نشسته و متجلی می‌گردد که مودت اهل‌بیت علیهم‌السلام در او تجلی یابد و «زیارت» نوعی بروز و ظهور این مودت است. چرا که دوستدار و محب، همیشه مایل به لقای محبوب است و این سخن (مزد رسالت بودن) در قرآن کریم، در خصوص حج بیان نشده است. حال اگر کسی به‌واسطه انجام عملی که به فرموده قرآن کریم، مزد رسالت نبی مکرم اسلام است، شایسته رسیدن به ثواب‌های بسیار شود، امر غریبی است؟

نکته چهارم:

برخلاف آنچه در متن سؤال به‌صورت غیردقیق بیان شده، نه «کربلا» خانه بنده خداست و نه «کعبه» را می‌توان حقیقتاً «خانه خدا» دانست تا بعد گفته شود «زیارت خانه خدا بهتر است یا بنده خدا»! چراکه اولاً، خداوند پیراسته از محدودیت در زمان و مکان بوده و اگر در کلمه «بیت‌الله»(به معنای خانه خدا)، کلمه «بیت» به «الله» اضافه شده است، در حقیقت این نوعی از «اضافه تشریفیه» برای نشان دادنِ شرافت و برکت آن مکان است نه اینکه این مکان حقیقتاً خانه خدا باشد! نظیر کلمه «ثارالله» (به معنای خون خدا) که نوعی از اضافه تشریفیه بوده و شدت شرافت و عظمت خون حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام را نشان می‌دهد.

و ثانیاً، میان زیارت‌خانه خدا و زیارت مرقد مطهر امام حسین علیه‌السلام دوئیت و افتراقی وجود ندارد تا با بیانی ساده‌انگارانه، این دو در مقابل یکدیگر قلمداد شود و این‌گونه تلقین شود که زائران امام حسین علیه‌السلام، از خداوند بیگانه‌اند! بلکه امام حسین علیه‌السلام، همچون همه اولیاء الهی، آینه و مظهر تمام نمای تجلی خداوند تبارک‌وتعالی بوده و شیعیان به قصد تقرّب به حضرت حق، دست تمنّا به دامان ایشان گشوده و رنج سفر برای زیارت مرقدش را بر خود هموارساخته و متوسلانه و ملتمسانه، با ندای «یا وجیها عندالله، اشفع لنا عندالله» وجاهت حضرتش در پیشگاه الهی را، طریقی برای تقرّب خود به پروردگار می‌دانند.

نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن می‌شود که اولاً نه کربلا خانه بنده خدا و نه کعبه حقیقتاً خانه خداست! تا خانه خدا برتر از خدا بنده خدا دانسته شود. خصوصاً اینکه میان زیارت‌خانه خدا و زیارت مرقد امام حسین تقابل و تضاد وجود ندارد. چراکه شیعیان به قصد تقرب به حضرت حق، به زیارت می‌روند.

دوم اینکه، روایات برتری زیارت کربلا بر حج ناظر به حج مستحب است وگرنه در تعارض میان حج واجب و زیارت، قطعاً زیارت از استحباب خود خواهد افتاد.

سوم اینکه، آنچه باعث برتری و رجحان زیارت کربلا بر حج مستحبی می‌شود به دو طریق نسبی و مطلق قابل بررسی و ارزیابی است.

کلمات کلیدی:

زیارت، فلسفه زیارت، شرک، شبهات وهابیت، زیارت امام حسین علیه‌السلام.

پی‌نوشت‌ها:
1. به‌عنوان نمونه: در صحیح مسلم و سنن ابی داود از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله روایت نقل شده است که: «من درگذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید چون آن‌ها آخرت را یاد آورتان می‌شوند و زیارت آن‌ها خیر شما را زیاد می‌کند، پس هر کس خواست آن‌ها را زیارت کند، ولی سخن بیهوده و باطل نگویید». (مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 2، ص 672؛ ابو داود، سلیمان بن الاشعث، سنن أبی داود، تحقیق محمد محی الدین، بیروت، مکتبه العصریه، بی‌تا، ج 3، ص 332.

2. برای این منظور ن.ک ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، عراق، نجف اشرف، چاپ اول، 1356 ش، ص 158 به بعد (الباب الخامس و الستون فی أن زیاره الحسین‏ علیه‌السلام تعدل حجه و عمره).

3. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، تحقیق: محمد رشاد سالم، جامعه الإمام محمد بن سعود الإسلامیه، چاپ اول، 1406 ق، ج 3، ص 451.

4. قفاری، ناصر بن عبدالله، اصول مذهب الشیعه الإمامیه الإثنی عشریه عرض و نقد، بی‌جا، بی‌نا، چاپ اول، 1414 ق، ج 2، ص 45.

5. عابدی، احمد، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، بررسی و نقد افترائات دکتر قفاری بر مذهب شیعه، تهران، مشعر، چاپ اول، بی‌تا، ص 195.

6. مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام فَقَدْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ قَالَ قُلْتُ یَطْرَحُ عَنْهُ حِجَّهَ الْإِسْلَامِ قَالَ لَا هِیَ حِجَّهُ الضَّعِیفِ حَتَّی یَقْوَی وَ یَحُجَّ إِلَی بَیْتِ الله الْحَرَامِ (ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 195).

7. إِنَّمَا الْحَجُّ وَ الْعُمْرَهُ هَاهُنَا وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ وَ لَمْ یَتَهَیَّأْ لَهُ فَأَتَاهُ کَتَبَ اللهُ لَهُ حِجَّهً وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْعُمْرَهَ وَ لَمْ یَتَهَیَّأْ لَهُ فَأَتَاهُ کَتَبَ اللهُ لَهُ عُمْرَهً (همان، ص 158).

8. ر. ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 84، ص 10.

9. سوره شوری، آیه 23 «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی».

احترام به قوانین برای همه افراد لازم و برای آن‌ها که داعیه‌دار دین و دین‌داری هستند امری لازم‌تر است.
تبعیت از قانون در زیارت اربعین

پرسش:

من چون بیماری‌هایی دارم اطمینان دارم که واکسن برایم ضرر دارد، الآن هم شرط رفتن به زیارت اربعین کارت واکسن است، آیا می‌توانم واکسن صوری بگیرم؟ یا کلاً به پیاده‌روی نروم؟

پاسخ:

مقدمه
زیارت امام حسین علیه‌السلام امری است مستحب که بسیار به آن توصیه‌شده و دارای اثرات فراوان روحی و معنوی است. انجام این زیارت در ایام اربعین نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است تا جایی که از حال و هوای معنوی حاکم بر فضای پیاده‌روی اربعین به‌راحتی نمی‌توان گذشت.

تبعیت از قانون

یکی از امور کلی که باید در تمام شرایط، زمان‌ها و مکان‌ها به آن توجه داشته باشیم احترام به قوانین و مقررات است. احترام به قوانین برای همه افراد لازم و برای آن‌ها که داعیه‌دار دین و دین‌داری هستند امری لازم‌تر است. با توجه به اینکه ما در جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم و قوانین کشورمان نیز بر اساس قانون اساسی و ریشه در آموزه‌های اسلام دارد تبعیت از قوانین بر همه ما لازم است. در رابطه با موضوع واکسن زدن شما نیز دو مسئله قابل‌تأمل است. مسئله اول واکسن زدن فارغ از بحث زیارت که شما فرموده‌اید به دلیل بیماری به ضرر این واکسن اطمینان دارید. البته این موضوع در حیطه تخصص ما نیست منتها دقت کنید که اطمینان شما اطمینان حقیقی و عقلانی باشد و صرفاً بر اساس تصور و یا متأثر از حرف دیگران تصمیم به عدم واکسینه شدن نگیرید. مسئله دوم اینکه برای رفتن به زیارت در همه موارد کوچک و بزرگ باید تابع قوانین و مقررات کشوری باشید. اگر واکسینه بودن شرط زیارت است و شما بخواهید بدون توجه به این قانون و از طریق تقلب و یا تهیه واکسن صوری به این زیارت بروید یعنی قانون را دور زده‌اید و این کار ازنظر اخلاقی مذموم است.

حقیقت زیارت:

حقیقت زیارت چیزی جز روگرداندن از غیر حسین علیه‌السلام و رو آوردن به حسین علیه‌السلام نیست؛ بنابراین اگر بخواهیم زائر حقیقی حضرت باشیم باید همان مسیری را که امام طی نمودند ما نیز دنبال کنیم. در زیارت اربعین آمده است: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»(1) «جانش را درراه تو بذل کرد، تابندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند». در حقیقت هدف امام از قیام و شهادت ایشان این بوده که معرفت انسان‌ها را افزایش دهند تا بتوانند حق را از باطل و نور را از ظلمت تشخیص دهند؛ بنابراین ما نیز باید تمام تلاش خویش را به کار ببریم تا در مسیر نور و حقیقت باقی بمانیم و ازآنچه موجب ظلمت و انحراف می‌گردد دوری‌کنیم.

توجهات قلبی:

آنچه به‌عنوان هدف در زیارت مطرح می‌شود نزدیک شدن قلب و روح انسان به امام و سنخیت پیدا کردن با امام است و نه صرفاً نزدیکی فیزیکی و مکانی اگرچه آن‌هم دارای ارزش است. امروزه زیارت اربعین به موضوعی جهانی تبدیل‌شده و شما اگر توفیق رفتن پیدا کردید از این طریق فرهنگ اربعین را ترویج دهید و اگر شرایط رفتن نبود هر جا که هستید می‌توانید مُبلغ اربعین باشید. قرآن کریم می‌فرمایند: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی»(2) «بگو: شمارا تنها به یک‌چیز اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید»؛ بنابراین حتی اگر نمی‌توانید در خیل جمعیت عظیم اربعین حاضر شوید به‌تنهایی و یا گروهی با خانواده و اقوام و دوستان به اقامه این امر اقدام نمایید.

خدمت‌رسانی:
یکی از جلوه‌های زیبای اربعین روحیه‌ی خدمت است. آن‌هایی که اربعین حاضر نشدند می‌توانند از طریق خدمت به اهل خانه، اقوام و خویشاوندان، همسایگان و دوستان و جامعه، خود را در زمره زائران حقیقی قرار دهند.

جلب رضایت حضرت مقدم بر زیارت:

هدف از زیارت چیزی جز جلب رضایت امام نیست. پس اگر قرار باشد زائر حضرت شویم، اما رضایت ایشان را با عمل خویش جلب ننماییم، یعنی فقط به امری ظاهری و پوسته‌ای شکننده تمسک یافته‌ایم. آنچه اهمیت دارد کسب رضایت حضرت است و این رضایت جز در سایه عمل امکان‌پذیر نیست. اینکه می‌گوییم خود را تابع قانون بدانید و به قوانین جامعه اسلامی احترام بگذارید بدین معناست که در عمل، این حب را نشان دهید. اگرچه احساسات عمیق دینی و مذهبی شما به‌گونه‌ای است که نمی‌توانید از زیارت بگذرید؛ اما همین گذشتن از زیارت به خاطر عدم ارتکاب به امر خلاف قانون، خودش تمرینی در جهت تهذیب نفس و جلب رضایت امام است؛ بنابراین مؤمن حقیقی احساسات و عواطف خود را به‌گونه‌ای تنظیم می‌کند که با فقه و شرع و اخلاق و قانون سازگار باشد. فلسفه پیاده‌روی این است که ما در مسیر دین‌داری با امام خویش همراه و همفکر و همدل بمانیم پس باید با این هدف، قلباً قدم در این مسیر بگذاریم.
معرفت به امام:

زیارت کالبدی است که روح آن معرفت عمیق و دقیق پیدا کردن نسبت به امام است. وقتی انسان نسبت به امام معرفت بیابد و اندیشه‌اش را درست پایه‌ریزی نماید محبتش به امام افزون می‌گردد؛ مانند زمانی که در ماه رمضان می‌گوییم گرسنگی و تشنگی کشیدن پوسته ظاهری رمضان است و اصل این است که انسان حقیقت روزه را دریابد؛ در رابطه با زیارت هم همین‌گونه است. اگرچه پیاده‌روی اربعین امر ارزشمندی است، ولی اگر بدون معرفت لازم باشد نصیب و بهره انسان از آن ناچیز خواهد بود. دوستی با دوستان حضرت و دشمنی با دشمنان ایشان عاملی است که می‌تواند معرفت ما را نسبت به ایشان تقویت نماید. همان‌گونه که در زیارت اربعین می‌خوانیم: «وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ» (3) «گواهی می‌دهم که من به‌یقین مؤمن به شمایم و به بازگشتتان یقین دارم، بر اساس قوانین دینم و عواقب عملم و قلبم با قلبتان در صلح و کارم پیرو کارتان، ویاری‌ام برای شما آماده است تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهای خدا بر شما و بر ارواح و پیکرهایتان و بر حاضر و غایب تان و بر ظاهر و باطنتان، آمین ای پروردگار جهانیان».

پیدا کردن جایگزین:

 اگر توفیق زیارت حضوری را از دست دادید ناامید نشوید و از روش‌های جایگزین برای کسب فضیلت بهره ببرید ازجمله:
1. برقراری مجالس دعا و زیارت خانگی، هرچند فقط اعضای خانواده حاضر باشند و اگرچه حتی با گذاشتن یک نوحه انجام گیرد.

2. نرفتن را برای خود تبدیل به یک فرصت نمایید و در جهت تعظیم شعائر دینی گام بردارید.

3. فراهم کردن توشه سفر برای زائران آن حضرت.

4. خواندن زیارت اربعین مطابق با آنچه در مفاتیح آمده است.

نتیجه:
زیارت امام امری ارزشمند است و انسان به‌واسطه زیارت بر امام خویش سلام می‌دهد؛ اما سلام دادن صرفاً بیان چند واژه نیست، بلکه منظور از سلام دادن به امام این است که زائر چه از نزدیک و چه از دور به امام اعلام می‌نماید که هیچ آزاری و آسیبی از ناحیه من به آن امام، نه در آن‌وقت و نه پس ‌از آن نخواهد رسید؛ چراکه زائر قصد دارد با سلام دادن به امام، حال خود را به‌گونه‌ای قرار دهد که مورد رضایت امام باشد، نه مایه اذیت آن حضرت. علاوه بر این هدف امام از قیام، بیرون بردن مردم از جهالت و ضلالت است؛ بنابراین ما نیز باید در این مسیر با جهالت مبارزه کنیم و با بالا بردن میزان معرفت و آگاهی و شناخت خویش از امام در تقویت عمل کوشا باشیم؛ بنابراین بر همه ما لازم است که تابع دستورات شرعی و اخلاقی و قوانین حاکم بر جامعه اسلامی باشیم و امری برخلاف قانون و مقررات انجام ندهیم و این‌گونه به امام خود ثابت کنیم که ما حتی در عشقمان به شما نیز خودخواهانه عمل نمی‌کنیم و احساسات خویش را تابع شرع و اخلاق و قانون قرار می‌دهیم.

کلمات کلیدی:

زیارت، اربعین، واکسن، کرونا.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. آموزه‌های اخلاقی قیام امام حسین علیه­السلام، عبدالرحمن فقیهی مازندرانی.

2. آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی.

3. فرهنگ زیارت: اهداف، آثار، تاریخچه، مشروعیت، سازندگی و آداب زیارت، جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها:
1. الشیخ عباس القمی، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع احیاء الثقافه الإسلامیه، ص 568.

2. سوره سبأ، آیه 46.

3. الشیخ عباس القمی، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع احیاء الثقافه الإسلامیه، ص 569.

هدف نهایی در سفر زیارتی، رسیدن به ثواب و تعالی روحی و معنوی است که هم زیارت کردن و هم شیوه سفر زیارتی و هم آداب زیارت، دررسیدن به این هدف نهایی بسیار مؤثر است
فلسفه پیاده روی اربعین

پرسش:

فلسفه پیاده‌روی اربعین در عصر حاضر را نمی‌فهمم؛ در عصری که هواپیما و ماشین هست، چرا این‌همه آدم پیاده‌روی می‌کنند و عمر خودشان را هدر می‌دهند؟! اگر زیارت کردن خودش موضوعیت دارد و مفید است، با کمترین زمان می‌توان به این فایده رسید و نیازی به این‌همه هزینه و زمان نیست.

پاسخ:

مقدمه:
زیارت آیینی الهی است که هم در اسلام و هم در ادیان دیگر، تأکید بسیار زیادی بر آن شده است. در همه فرهنگ‌های دینی، زیارت به معنای ارتباط قلبی با بزرگان دین و ابراز ارادت و شیفتگی به این انسان‌های والاست. این ارتباط و ابراز ارادت اصولاً با حضور در مکان‌های مختص یا منتسب به آن‌ها و به‌جا آوردن آیین‌هایی مختلف صورت می‌گیرد. به جهت نگاه خاص شیعه به مسئله امامت و معصوم و منصوص دانستن این افراد بزرگوار، زیارت از قبور این انسان‌های برگزیده همواره موردتوجه شیعیان بوده و این آیین در میان شیعیان تبلور خاصی داشته و دارد. به خاطر وجود روایات معتبر فراوان، زیارت مرقد حضرت امام حسین علیه‌السلام در میان امامان شیعه اهمیت ویژه‌ای یافته است؛ خصوصاً زیارت کردن ایشان در روز اربعین شهادت ایشان، که بر آن تأکید شده و حتی از نشانه‌های مؤمن دانسته شده است. (1) باوجوداین سفارش‌های دینی، ممکن است این سؤال به ذهن بیاید که اگر زیارت اصل است و به انجام آن در بعضی زمان‌ها توصیه بسیار شده، چرا برخی از شیعیان، در عصر حاضر باوجود وسایل نقلیه مختلف، بازهم اصرار دارند با پای پیاده به زیارت روند؟ سعی می‌شود در چهار محور به این پرسش بپردازیم:

نکته اول:

ائمه اطهار علیهم‌السلام علاوه بر اینکه احادیث و روایات فراوانی را در ستایش از زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام ذکر کرده‌اند، شرایط و چگونگی این زیارت را نیز بیان کرده‌اند تا زائران ایشان بیشترین ثواب را از این عمل عبادی ببرند. یکی از این شرایط که ثواب فوق‌العاده‌ای برای آن ذکر کرده‌اند، زیارت امام حسین علیه‌السلام با پای پیاده است: امام صادق علیه‌السلام به یکی از اصحابشان فرمودند: «کسی که به‌قصد زیارت امام حسین علیه‌السلام از منزلش خارج شود، خداوند بابت هر قدمی که برای زیارت ایشان برمی‌دارد، یک حسنه برایش می‌نویسد و یک سیئه از او محو می‌کند. وقتی‌که به حرم می‌رسد، خداوند او را جزء صالحین برگزیده می‌نویسد. وقتی مناسک او تمام شد، خداوند نام او را جزء فائزین می‌نویسد. وقتی می‌خواهد بازگردد یک فرشته الهی در مقابل او قرار می‌گیرد و می‌گوید: رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به شما سلام می‌رساند، و پیغام می‌دهد که عمل را از سرگیر که گذشته‌ات بخشیده شده است.» (2) این تأکید بزرگان دین بر پیاده رفتن به زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام به‌اندازه‌ای بود که در طول تاریخ حتی افرادی که قدرت بر رفتن به زیارت به‌صورت سواره را داشتند، بازهم سعی می‌کردند حتی‌الامکان این مسیر را پیاده طی کنند تا از ثواب فراوان آن بهره‌مند گردند.
نکته دوم:

ممکن است این نکته به ذهن خطور کند که شاید پیاده رفتن به زیارت، مربوط به زمان گذشته است که امکانات محدود بود و معمولاً افراد با پای پیاده طی مسیر می‌کردند. در پاسخ باید گفت در همان زمان گذشته باآنکه امکانات سواره رفتن وجود داشت، اما برای رفتن پیاده ثوابی بسیار زیاد ذکرشده که باعث رغبت شیعیان به طی این مسیر به‌صورت پیاده شده است. در مورد خود حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز باآنکه از امکانات مادی خوبی برخوردار بودند و معمولاً مرکب‌های بسیار خوبی اعم از اسب و شتر داشتند، اما بازهم برای زیارت و شرکت در مراسم حج، سعی می‌کردند با پای پیاده این مسیر را طی کنند. (3) ازاین‌رو مشخص است که پیاده رفتن خاصیتی دارد که در شکل‌های دیگر رفتن به زیارت وجود ندارد.

نکته سوم:

برخی نیز تأکید بر پیاده‌روی برای زیارت، بخصوص زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام را از باب «أفضل الأعمال أحمزها» (4) می‌دانند. توضیح بیشتر اینکه در بعضی از روایات آمده است که بهترین کارها دشوارترین آن‌هاست؛ یعنی اگر یک عمل عبادی به دو صورت و به دو شکل قابل انجام باشد که یکی ساده و دیگری سخت باشد، قطعاً اگر فرد راه سخت را انتخاب کند، ثواب بیشتری هم خواهد برد. در مورد زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام نیز ازآنجاکه پیاده رفتن به‌طور مشخص مشکلات و سختی‌های زیادی را به همراه دارد، زائران امید دارند که خداوند به خاطر این سختی‌ها به ایشان ثواب بیشتری را عنایت نماید. در متون دینی نیز در مورد سختی دیدن در مسیر زیارت و ثوابی که خداوند به این سختی دیدن‌ها خواهد داد، مطالب و شواهد فراوانی را می‌توان یافت. به‌عنوان نمونه حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام در مورد زیارت جدشان حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند: «بدانید هر که او را زیارت کند و در راه زیارت او قطره‌ی بارانی (کوچک‌ترین سختی) به او برسد، خداوند بدن او را بر آتش حرام خواهد کرد.»(5)

نکته چهارم:

همچنین به نظر می‌رسد خداوند برای نفس پیاده‌روی به‌عنوان مقدمه یک عمل عبادی، برکات و فواید فراوانی را قرار داده است به‌طوری‌که امام صادق علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند: «خداوند به چیزی سخت‌تر و بالاتر از پیاده‌رفتن [در زیارات و انجام فرائض دینی] پرستیده نشده است.» (6) پیاده‌روی، تنها کسب آمادگی جسمی نیست، روحِ انسان در جریان این پیاده‌روی، تمرین می‌کند و آماده‌تر می‌شود. پیاده‌روی یک فرصت عجیب و استثنایی است که نباید آن را از دست داد، هر یک‌قدمی که انسان در این مسیر نورانی برمی‌دارد، پاک‌کننده آلودگی‌های روحِ انسان است. سیره و اصرار ائمه علیهم‌السلام و بزرگان دین بر پیاده‌روی و بخصوص پیاده‌روی برای زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام نشان می‌دهد که خود پیاده‌روی هم موضوعیت داشته و آثار معنوی فراوانی را به همراه خود دارد؛ آثار بسیار عمیقی که هر کسی آن را تجربه کرده، کاملاً آن را احساس نموده است.
نتیجه:
کوتاه‌سخن اینکه، اگرچه سفر زیارتی، به هدف زیارت کردن است، اما شکل و چگونگی آن نیز در بیشتر شدن ثواب زیارت دخالت دارد. به بیان بهتر، هدف نهایی در سفر زیارتی، رسیدن به ثواب و تعالی روحی و معنوی است که هم زیارت کردن و هم شیوه سفر زیارتی و هم آداب زیارت، دررسیدن به این هدف نهایی و به اوج رساندنش، بسیار مؤثر است. یکی از عوامل و شرایط افزایش ثواب زیارت و تأثیرات معنوی آن، بنا به فرموده بزرگان دین، پیاده رفتن این مسیر است.

در آخر هم باید به این نکته توجه کرد که در دنیای امروز مراسم پیاده‌روی اربعین را مراسمی سراسر صلح و نیکی قلمداد می‌کنند که بنیان‌گذاران و اکثریت شرکت‌کنندگان آن شیعیان هستند. همچنین این رخداد سالانه باعث نشان دادن قدرت مادی و معنوی شیعیان به تمام عالمیان است؛ ازاین‌رو همگان بر انجام هر چه باشکوه‌تر آن تأکید می‌کنند.

کلمات کلیدی: اربعین، پیاده‌روی اربعین، زیارت امام حسین علیه‌السلام، سفر زیارتی.

پی‌نوشت‌ها:

1. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تحقیق حسن خرسان، تهران، دار الکتب العلمیه، چ 4، 1365 ش، ج 6، ص 52.

2. ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، تهران، مکتبه الصدوق، بی‌تا، ج1 ص143.

3. به‌عنوان نمونه: فیض کاشانی، ملامحسن، المحجّه البیضاء، قم، موسسه النشر الاسلامی‌، چ4، 1417 ق، ج4 ص220.

4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ط2، 1403 ق، ج70 ص298.

5. همان، ج60 ص231.

6. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت ع، 1409 ق، ج11 ص78.

اگر نارضایتی ایشان مبتنی بر دلایل منطقی و درست باشد، به لحاظ اینکه این سفر موجب آزار و اذیت ایشان شده است مانع درک زیارت امام حسین‌ علیه‌السلام خواهد بود.
رضایت همسر در زیارت اربعین

پرسش:

خانم بنده رضایت نمی‌دهد به زیارت اربعین بروم آیا رضایت ایشان در این موارد شرط است؟ امکان حضور ایشان نیست زیرا هم بیماری دارد و هم ما با کاروان همکاران به‌صورت مجردی قرار است عازم شویم.

پاسخ:

مقدمه:

در آیینه روایات برای زیارت اهل‌بیت علیهم‌السلام فضایل و ثواب اخروی و پاداش و کرامت‌های دنیوی زیادی ذکر شده که محاسبه آن از توان هرکسی جز خدا خارج است. در روایتی آمده است: «مَنْ أَتَی قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی أَعْلَی عِلِّیِّینَ؛ (1) هر کسی نزد قبر ابی عبدالله علیه‌السلام حاضر شود و قبر آن حضرت را بامعرفت زیارت کند، خداوند نام و مقام و منزلت این زائر را در اعلی‌علیین ثبت می‌کند».

متن اصلی:

پرهیز از آزار:

 گاهی موانعی وجود دارد که ما را از بهره‌مندی این فیوضات الهی دور می‌کند. از آن جمله زائر در حالی که حق‌الناس بر عهده دارد و دیگران از او ناراضی هستند، به زیارت امام معصوم علیه‌السلام برود. این در حالی است که امامان معصوم علیه‌السلام بیشترین اهتمام را درباره حق‌الناس داشته و در این زمینه هیچ‌گاه کوتاهی نکرده‌اند. پس نخست باید پیکره زیارت را از آفت «حق‌الناس» پیراست، آنگاه به زیارت شتافت. فراموش نکنیم بزرگ‌ترین «حق‌الناس»، آزار و اذیت و ظلم به خانواده است. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «خَصْلَتَانِ لَیسَ فَوْقَهُمَا مِنَ الشَّرِّ شَی ءٌ الشِّرْکُ بِاللَّهِ وَ الضَّرُّ لِعِبَادِ اللَّه؛ (2) دو خصلت ناپسند است که بدتر از آن‌ها نیست: شرک به خدا و آزار بندگان خدا». ایشان در روایتی دیگر می‌فرمایند: «مَنْ آذَی مُؤْمِناً وَ لَوْ بِشَطْرِ کلِمَهٍ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَهِ مَکتُوباً بَینَ عَینَیهِ آیسٌ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ کانَ کمَنْ هَدَمَ الْکعْبَهَ وَ الْبَیتَ الْمُقَدَّسَ وَ قَتَلَ عَشَرَه آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکه؛ هر که مؤمنی را اذیت کند، اگرچه با یک کلمه باشد، روز قیامت وارد محشر می‌شود در حالی که بر پیشانی‌اش نوشته است: آیساً من رحمه اللَّه؛ ناامید از رحمت پروردگار و چنین شخصی مانند آن‌کسی است که خانه کعبه و بیت‌المقدس را خراب نموده و ده هزار نفر از ملائکه را کشته باشد». (3)

بررسی موانع:

 اگرچه دلایل مخالفت همسرتان با سفرتان را کامل بیان نکرده‌اید، اما به نظر می‌رسد بیماری همسرتان و همراهی شما با دوستان تان مهم‌ترین دلیل سفر شما بدون خانواده است. اگر ایشان خود به جهت عذری که دارند توان تشرف به زیارت حضرت سیدالشهدا را ندارند نباید بدون دلیل موجه، مانع تشرف شما به کربلا شوند. در خصوص دلیل دومی که مطرح کردید یعنی سفر مجردی شما با کاروان همکاران، اگرچه خوب است؛ اما خودتان بهتر می‌دانید که الزامات زندگی متأهلی با زندگی مجردی متفاوت است. یکی از آن‌ها، سفرهای غیرضروری است که به صورت مجردی و با دوستان و همکاران اتفاق می‌افتد فردی که خانواده تشکیل داده است، در تمام برنامه‌های زندگی باید همسر را نیز ببیند و همراه بودن او را نیز در برنامه لحاظ کند؛ بنابراین این دلیل با توجه به این توضیح کوتاهی که بیان شده قابل‌قبول نیست.

تلاش برای همراهی:

ممکن است یکی از دلایل شما برای تنها سفر کردن این باشد که روحیه ایشان با سفر پیاده‌روی اربعین سازگار نیست. بسیار حساس هستند و از نظر ایشان همه امور باید روال مشخص و منظمی داشته باشد و در این سفر هیچ هیچی روال مشخصی ندارد. از این‌رو بنا دارید که به‌تنهایی سفر کنید. این حرف اگرچه تا حدی درست است و کسی که چنین روحیه و سبک زندگی داشته در این سفر به او سخت خواهد گذشت؛ اما اگر همسرتان را نیز در این سفر با خود همراه کنید، علاوه برکات زیادی که دارد، تجربه همین نکته‌ها هم می‌تواند گام بزرگی در مسیر رشد و تربیت خودتان و همسرتان باشد.

یادگیری مهارت‌ها:

ممکن است برخی از افراد تصور کنند به خاطر این سختی‌های این سفر بهتر است خانواده را با خود همراه نکنند بگویند سفر اربعین جای زن و فرزند نیست. اگر بخواهیم به دور از هرگونه قضاوت در این باره سخن بگوییم باید بگوییم اگر ما باشیم و این استدلال، باید بگوییم این افراد یاد نگرفته‌اند با خانواده و فرزندان شان چگونه در هر شرایطی به‌خوبی زندگی کنند و لازم است در این زمینه مهارت کسب کنند.

ممنوعیت اذیت کردن:

 مواردی از قبیل آنچه ذکر شد می‌تواند زمینه آزار و اذیت از هرکدام از زوجین را فراهم کند؛ یعنی شوهر به دلایل غیرمنطقی و عذر ناپذیرفتنی از همراه بردن همسر در سفر اربعین امتناع کند و یا زن علی‌رغم وجود دلیل منطقی برای عدم توان همراهی‌اش با شوهر در این سفر، مانع سفر زیارتی مرد خود شود. هرکدام که باشد، رفتار و گفتارش موجب آزار دیگری خواهد شد که نتیجه‌اش ناراحتی و اندوه او می‌شود. طبق برخی روایات محزون کردن انسان مؤمن بدون دلیل، قابل جبران نیست. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله: «مَن أحْزَن مُؤمنا ثمّ أعطاهُ الدُّنیا لم یَکُنْ ذلکَ کَفّارتَه و لم یُؤْجَرْ عَلَیهِ؛ هر که مؤمنى را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نمی‌شود و در برابر آن پاداشى نمی‌بیند». (4)

ترک سفر:

بر این اساس اگرچه رضایت همسر شما برای سفر زیارتی اربعین از نظر شرعی لازم نیست، اما نارضایتی ایشان در بهره‌مندی شما از فیوضات معنوی این سفر مؤثر هست. نارضایتی ایشان اگر مبتنی بر دلایل منطقی و درست باشد، مثل‌اینکه تنها می‌ماند و می‌ترسد، می‌تواند به لحاظ این‌که این سفر موجب آزار و اذیت ایشان شده است مانع درک زیارت امام حسین‌ علیه‌السلام باشد. ازاین‌رو برخی از بزرگان در پاسخ به این پرسش که اگر مردی به سفر برود (اعم از زیارتی و غیر آن) که با این کار همسر و فرزندان او در این چند شب که تنها می‌مانند می‌ترسند و سبب اذیّت شدن آن‌ها می‌شود، این سفر چه حکمی دارد؟ پاسخ داده‌اند اگر سفر مستحب است به خاطر زن و فرزند ترک کند. (5)

نتیجه:
با توجه به توضیحاتی که عرض شد صرف سفر مجردی شما با همکاران دلیل منطقی برای عدم همراهی ایشان نیست. اگر مانع دیگری نباشد، همراهی با خانواده در این سفر زیارتی اولویت دارد و شما نباید به‌تنهایی سفر کنید؛ اما در خصوص دلیل دیگر یعنی بیماری همسرتان؛ اگر شرایط بیماری همسر شما به‌گونه‌ای است که ایشان به جهت بیماری امکان شرکت در این سفر زیارتی را ندارند، نباید مانع سفر زیارتی شما باشند و اگر علی‌رغم ناتوانی ایشان برای همراهی شما، بازهم مخالفت می‌کنند، اگرچه رضایت ایشان برای سفر زیارتی اربعین ازنظر شرعی لازم نیست، اما اگر نارضایتی ایشان مبتنی بر دلایل منطقی و درست باشد، به لحاظ اینکه این سفر موجب آزار و اذیت ایشان شده است مانع درک زیارت امام حسین‌ علیه‌السلام خواهد بود. اگر دلایل مخالفت ایشان منطقی نیست، می‌توانید از یک واسطه‌ای در بین بستگان و آشنایان که همسرتان او را قبول دارند و حرف‌های ایشان در تصمیم همسرتان مؤثر است، کمک بگیرید تا با همسرتان صحبت کنند و ایشان را متقاعد نمایند و در هر صورت اگر راضی نشدند، مدارا کنید و از این سفر صرف‌نظر نمایید که اجرش بیشتر خواهد بود.

کلمات کلیدی:

زیارت، اربعین، حق‌الناس، مشاهد مشرفه، پیاده‌روی، آداب زیارت، اخلاق در خانواده.

منابعی جهت مطالعه:

1. زیارات، سید محمد حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.

2. ادب فنای مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره)، عبدالله جوادی آملی، انتشارات اسراء.

3. آداب کوى جانان (آداب زیارت حسینى علیه‌السلام)، عبدالحسین امینی؛ ترجمه محسن رجبى، نشر مشعر.

4. مهارت‌های همسرداری: ابراهیم امینی.

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1413 ه ق، ج 2، ص 581.

2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 74، ص 137.

3. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم - ایران: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ج 1، ص 35.

4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 152.

5. ر ج:  سایت آیت الله مکارم شیرازی.

اگر سختی نبودِ شما برای فرزندان سختی قابل ‌تحملی است و به جسم و روح آن‌ها آسیب نمی‌زند و می‌توانند کمی سختی را تحمل کنند، می‌توانید به زیارت بروید.
پرستاری از فرزند یا زیارت اربعین

پرسش:

یک دختر 6 ساله دارم که سابقه مریضی دارد و تازه بهتر شده است و یک پسر 4 ساله. خیلی شوق زیارت اربعین دارم. همسرم می‌گوید بچه‌ها را خانه اقوام بگذاریم یا اینکه من تنهایی بروم و ایشان با بچه‌ها بماند، ولی دخترم با من راحت‌تر است و پدرش نمی‌تواند مثل من از او مراقبت کند. اگر هم بچه‌ها را ببریم می‌ترسم دچار مریضی شوند. خانه اقوام هم دو روز بیشتر دوام نمی‌آورند. به نظرتان چه باید کرد؟ آیا اگر پیاده‌روی نروم به معنای بی‌توفیقی است و امام حسین علیه‌السلام مرا طلب نکرده است؟

پاسخ:

مقدمه:
زیارت اربعین از آن دسته مناسکی است که مخصوصاً در سال‌های اخیر حال و هوای معنوی فراوانی را نصیب انسان می‌کند به‌گونه‌ای که همه عاشقان اباعبدالله علیه‌السلام نزدیک به اربعین که می‌شود تلاش وافر می‌‍‌کنند تا زائر امام خویش باشند. درعین‌حال گاهی موانع و مشکلاتی بر سر راه زیارت وجود دارد و یا در کارهای انسان شک و تردیدهایی به وجود می‌آید که گزینش تصمیم صحیح را برای او سخت می‌کند. آنچه دراین‌بین اهمیت دارد تشخیص درست اولویت‌ها و به‌اصطلاح اهم و مهم نمودن مسئله است؛ یعنی اگرچه بین دو امر مردد هستیم اما آنچه مهم‌تر است را باید انجام داده و دیگری را هرچند مهم، رها نماییم.

حقوق فرزندان:

خداوند برای هریک از پدران و مادران نسبت به فرزندانشان وظایف و حقوقی را تعیین نموده تا در سایه آن‌ها راحت‌تر بتوانند مسیر تکامل را طی کرده و خود و فرزندان خویش را به سعادت رهنمون سازند. هرچند در عرف مردم اهمیت و توجه به حقوق والدین بیشتر مشهود و موردبحث است؛ اما در عین‌ حال این امر نباید عاملی برای بی‌توجهی والدین نسبت به وظایفشان شود. خداوند همه انسان‌ها را در مقابل اعمال و رفتاری که انجام می‌دهند مورد سؤال قرار می‌دهد و والدین نیز باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود باشند.

اولویت‌بندی وظایف:

وقتی به وظایف و مسئولیت‌های شما به‌عنوان یک مادر توجه کنیم درمی‌یابیم که یکی از مهم‌ترین وظایف برای شما رسیدگی به فرزندان است. خانه باید محل امنی برای کودک باشد و والدین باید تمام تلاش خویش را برای حفظ امنیت فرزند اعم از امنیت جسمی، روحی و روانی او به‌کارگیرند. درعین‌حال تربیت دینی فرزند نیز باید موردتوجه قرار گیرد. پس والدین باید کاری را انجام دهند و تصمیماتی را اتخاذ کنند که هم در رشد و تربیت معنوی فرزندان مؤثر باشد و هم به جسم و روح آن‌ها آسیبی وارد نکند. از طرف دیگر زیارت امری مستحب است و این امر مستحب زمانی ارزشمند است که مانع انجام وظایف واجب نگردد؛ بنابراین با توجه به بیماری فرزندتان و با توجه به سنجش شرایط جسمی و روحی فرزندانتان، اگر می‌دانید که این سفر موجبات آسیب جسمی یا حتی روحی برای آن‌ها ایجاد می‌کند بهتر است از زیارت صرف‌نظر نمایید. مهم این است که شما به وظیفه خود به‌عنوان یک مادر عمل کنید و با گذشتن از خواسته‌های هرچند معنوی خود، مانع از آسیب رساندن به فرزندتان بشوید.

همراهی همسر:

در بخشی از سؤال خود نوشتید که همسرتان می‌توانند از بچه‌ها مراقبت کنند تا شما به زیارت بروید. کمک‌رسانی زن و مرد به یکدیگر در امور زندگی بسیار ارزشمند است و اینکه همسرتان اعلام آمادگی برای نگهداری از فرزندان را داشته‌اند نیازمند قدردانی شماست. اگرچه همسرتان به‌خوبی از فرزندان تان نگه‌داری می‌کنند؛ اما باز باید توجه کنید و ببینید آیا با رفتن شما شرایط بچه‌ها سخت می‌شود یا خیر؟ برخی از بچه‌ها به مادرشان وابسته‌اند مخصوصاً اگر بیمار باشند؛ بنابراین اگر قرار باشد سفر معنوی شما به اربعین تأثیر نامطلوب بر فرزند شما بگذارد و حتی به خاطر اذیت‌هایی که با نبود شما متحمل می‌شود خاطره‌ای بد از این سفر در ذهنش بماند بهتر است از سفر صرف‌نظر نمایید.

کمک اقوام:

اگرچه خویشاوندان و اقوام می‌توانند و باید در امور زندگی کمک‌رسان همدیگر باشند اما دقت کنید که سفر اربعین ممکن است حداقل تا ده روز طول بکشد. سپردن بچه‌ها در این مدت ‌زمان طولانی به اقوام، هم منجر به خستگی اقوام می‌شود و به ‌هر حال ایجاد سختی و مزاحمت برای دیگران و هم ممکن است دوری شما بچه‌ها را ناراحت کند و چه‌بسا شرایط منزل اقوام برای فرزند بیمار شما هم مناسب نباشد؛ پس بهتر است این گزینه را حذف نمایید.

توجهات قلبی:

آنچه به‌عنوان هدف در زیارت مطرح می‌شود نزدیک شدن قلب و روح انسان به امام و سنخیت پیدا کردن با امام است و نه صرفاً نزدیکی فیزیکی و مکانی اگرچه آن‌هم دارای ارزش است. امروزه زیارت اربعین به موضوعی جهانی تبدیل‌شده است؛ بنابراین اگر با توجه به شرایط، تصمیم بر این شد که در این زیارت حاضر نشوید می‌توانید در کنار همسر و فرزندان مبلغ اربعین باشید. قرآن کریم می‌فرمایند: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی»(1) «بگو: شمارا تنها به یک‌چیز اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید».

خدمت‌رسانی:

یکی از جلوه‌های زیبای اربعین روحیهٔ خدمت است. آن‌هایی که اربعین حاضر نشدند می‌توانند از طریق خدمت به اهل خانه، اقوام و خویشاوندان، همسایگان و دوستان و جامعه، خود را در زمره زائران حقیقی قرار دهند.
کسب توفیق اگر قرار باشد زائر شویم و هم سو با امام نباشیم زیارت ما از ارزش والایی برخوردار نخواهد بود. چه‌بسا افرادی که در ظاهر زائر نیستند؛ اما از حیث عمل و اخلاق و رفتار چنان خود را به سیره امام نزدیک گردانیده‌اند که نامشان در زمره زائران ثبت‌ شده است؛ بنابراین اگر درصدد نزدیک کردن قلب و روح خود به امام باشید و عمل خود را همسو با عمل امام قرار دهید باب توفیقات الهی بر شما بازمی‌گردد. لزوماً نمی‌توان زیارت نرفتن را سلب توفیق دانست چه ‌بسا افرادی که علی‌الظاهر توفیق رفتن ندارند؛ اما در عرصه دیگری که امام هم راضی‌ترند توفیق خدمت دارند. اگر کسی توفیق زیارت اربعین را از دست داد نباید تصور کند که راه ارتباطی‌اش با امام قطع ‌شده است؛ بلکه چنین شخصی باید خود را در محضر امام ببیند و امام را حاضر و ناظر بر اعمالش بداند. گو اینکه امام زنده است و حیات دارد و بر آنچه بر قلب او می‌گذرد آگاه است. همان‌گونه که در زیارت‌نامه در اذن دخول حرم‌های شریفه می‌خوانیم: «أَحْیاءٌ عِنْدَک یرْزَقُونَ یرَوْنَ مَقَامِی وَ یسْمَعُونَ کلاَمِی وَ یرُدُّونَ سَلاَمِی (2) همواره زنده‌اند و نزد تو روزی داده می‌شوند، محل ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و به سلامم پاسخ می‌دهند».

نتیجه:
خانواده مهم‌ترین نهاد در اجتماع است و همه آنچه در آموزه‌های اسلام در قالب امرونهی به زن و مرد ارائه‌ شده است برای حفظ کانون گرم خانواده است. پدر و مادر و فرزندان نیز نسبت به هم حقوق متقابلی دارند و در عین‌ حال برای هرکدام وظایفی نیز تعریف‌ شده است و چنانچه هر یک از آن‌ها از وظایف خود سر باز زنند باید در برابر خداوند پاسخگو باشند. اگر سختی نبودِ شما برای فرزندان سختی قابل ‌تحملی است و به جسم و روح آن‌ها آسیب نمی‌زند و می‌توانند کمی سختی را تحمل کنند و از طرفی خیالتان از جانب نحوه نگه‌داری همسر از فرزندان، راحت است می‌توانید به زیارت بروید؛ اما اگر نبود شما به‌ سلامت روحی و جسمی فرزندان تان آسیب می‌زند و به‌ هیچ‌ وجه نمی‌توانید روی کمک همسر و اقوام حساب بازکنید بهتر است از انجام زیارت صرف‌نظر کنید. اگر نرفتید تصور نکنید که مأجور نیستید، اتفاقاً شما نزد خداوند عزیز خواهید شد چون علیرغم عشق خویش به این سفر، برای رسیدگی به خانواده مجبور شدید از خواسته‌ی خود بگذرید.
کلمات کلیدی:

زیارت، زائر، اربعین، حقوق فرزند.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:

1. آموزه‌های اخلاقی قیام امام حسین علیه‌السلام، عبدالرحمن فقیهی مازندرانی.

2. آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی.

3. فرهنگ زیارت: اهداف، آثار، تاریخچه، مشروعیت، سازندگی و آداب زیارت، جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره سبأ، آیه 46.

2. القمی، الشیخ عباس، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، ص 401.

صفحه‌ها