مزاح

حدیث شوخی لفظی مرد با زن و حبس درمحشر
در روایات بر ضرورت پرهیز از شوخی با نامحرم تأکید دارند. در حالی که اسلام مخالف شوخی های حلال نیست اما بر لزوم حفظ حدود شرعی واخلاقی در تعاملات تأکید می‌کند.

پرسش:

آیا این روایت صحیح است که: «هر مردی با زن نامحرمی شوخی لفظی کند، خدا او را هزار سال در محشر حبس می‌کند؟» این روایت فقط برای مردها است یا شامل زنان هم می‌شود؟ آیا این حکم برای اقوام نامحرم هم صادق است یا فقط برای غریبه‌های نامحرم؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه ویژه‌ای به رفتارهای اخلاقی در تعاملات اجتماعی میان مردان و زنان شده است. یکی از موضوعاتی که در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، مسئله ارتباط و شوخی با نامحرم است. در بسیاری از احادیث، مسلمانان از انجام شوخی با افراد نامحرم نهی شده‌اند و برای این رفتار، عواقب معنوی و دنیوی ذکر شده است. در این راستا، حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که نه‌تنها شوخی با زنان نامحرم را نهی کرده، بلکه به عواقب سخت آن اشاره دارد. در ادامه اعتبار سندی این روایت بررسی شده و همچنین به محتوای آن در تطابق با دیگر روایات اشاره می‌شود.

پاسخ اجمالی:

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه ویژه‌ای به رفتارهای اخلاقی در تعاملات اجتماعی میان مردان و زنان شده است. یکی از موضوعاتی که در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، مسئله ارتباط و شوخی با نامحرم است. در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نقل شده است که «هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می‌کنند و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به‌زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود». خطاب این روایت، هم مرد و هم زن نامحرم است و فرقی نمی‌کند این نامحرم از اقوام و خویشاوندان باشد و یا از غیر آشنایان باشد.

 

پاسخ تفصیلی:

1. بررسی اعتبار روایت

در منابع، حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان شده است. در این حدیث از شوخی مردان با زنان نهی و برای آن عذابی دردناک قرار داده شده است. متن این حدیث چنین است:

«مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً لَا یَمْلِکُهَا حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَهٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیَا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛

هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می‌کنند

این روایت ادامه‌ای نیز دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است:

«وَ الْمَرْأَهُ إِذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً أَوْ قَبَّلَهَا أَوْ بَاشَرَهَا حَرَاماً أَوْ فَاکَهَهَا وَ أَصَابَ مِنْهَا فَاحِشَهً فَعَلَیْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَی الرَّجُلِ فَإِنْ غَلَبَهَا عَلَی نَفْسِهَا کَانَ عَلَی الرَّجُلِ وِزْرُهَا؛

و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به‌زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود

این حدیث در کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق(1) و أعلام الدین دیلمی(2) نقل شده است.

با بررسی به‌عمل‌آمده، این روایت از جهت سندی، به دلیل ناشناخته بودن برخی راویان، ضعیف ارزیاب می‌شود؛ اما با توجه به این‌که در احادیث دیگری که در مورد نحوه‌ی ارتباط با نامحرم و همچنین نهی از شوخی با او وجود دارد، این روایت از جهت محتوا قابل‌قبول و پذیرش است. برخی از این روایات در بخش بعدی بیان خواهند شد.

2. نهی از شوخی با نامحرم

در احادیثی از شوخی با نامحرم نهی شده است. این روایات بیان کننده این هستند که هرگونه شوخی با نامحرم اثرات معنوی منفی برای فرد خواهد داشت. در روایتی چنین نقل شده است:

«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ: کُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَهً کُنْتُ أُعَلِّمُهَا الْقُرْآنَ، قَالَ، فَمَازَحْتُهَا بِشَیْ‏ءٍ، قَالَ، فَقَدِمْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام)، قَالَ، فَقَالَ لِی: یَا أَبَا بَصِیرٍ أَیَّ شَیْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ قَالَ قُلْتُ بِیَدِی هَکَذَا، وَ غَطَّی وَجْهَهُ، قَالَ، فَقَالَ لِی لَا تَعُودَنَّ إِلَیْهَا؛(3)

ابو بصیر از اصحاب امام باقر (علیه‌السلام) می‌گوید: من به زنی تعلیم قرآن می‌کردم، روزی اندکی با او شوخی زبانی کرده و جمله‌‌ای مزاح‌‌آمیز گفتم. پس از مدتی حضور امام باقر (علیه السلام) شرفیاب شدم به‌محض اینکه مرا دید فرمود: أبوبصیر! به آن زن چه گفتی؟ من از شدت شرم و حیا صورتم را پوشاندم فرمود: دیگر این کار را تکرار نکن

این روایت که از جهت سندی، صحیح است، بیانگر این است که شوخی با نامحرم حتی در حد یک جمله، کاری غلط بوده و مورد نهی اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

علاوه بر این، در فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام، مکالمه‌ی غیرضروری دو نامحرم (که قطعاً شوخی نیز جزء این موارد است) نهی و غیراخلاقی دانسته شده است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که:

«نَهَی أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَهُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه‏؛(4)

رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن‌هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید

در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیان شده که:

«مُحَادَثَهَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَی الْبَلَاءِ وَ تُزِیغُ الْقُلُوبَ وَ الرَّمْقَ لَهُنَّ یَخْطَفُ نُورَ أَبْصَارِ الْقُلُوبِ وَ لَمْحَ الْعُیُونِ مَصَائِدُ الشَّیْطَان‏؛(5)

گفتگو با زنان نامحرم سبب نزول بلا خواهد شد و دل‌ها را منحرف می‌سازد؛ و پیوسته به زنان چشم دوختن نور دیده دل‌ها را خـاموش می‌گرداند و همچنین با گوشه چـشم بـه زنـان نگاه کردن از حیله‌ها و دام‌های شیطان است

علاوه بر این، در آیه 32 سوره احزاب نیز به زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب شده که:

«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا؛

پس به‌گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.»

این آیه نیز بیانگر نحوه‌ی صحیح صحبت کردن زنان با مردان است و اینکه نباید صحبت آن‌ها به‌نوعی باشد که موجب تحریک و طمع مردان شود؛ بنابراین این آیه نیز می‌تواند شامل شوخی زن و مرد با یکدیگر شود.

نکته‌ی دیگر این‌که با توجه به روایات زیادی که در مورد حرام و نادرست بودن لمس مرد و زن نامحرم وجود دارد،(6) پرواضح است که شوخی‌های فیزیکی به‌طورقطع اشکال داشته و مورد نهی هستند.

بنابراین، نهی از شوخی با نامحرم، منحصر در روایت بیان شده نیست و این روایات می‌توانند شاهدی بر صحت حدیث موردبحث باشند.

3. مصادیق نامحرم

برخی از حدیث موردبحث (مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً هر کس با زنی نامحرم شوخی کند) چنین برداشت کرده‌اند که خطاب این روایت، فقط مردان هستند و زنان مورد خطاب این حدیث نیستند.

باید توضیح داد که اولاً خطاب این روایت، هم مرد و هم زن نامحرم است و دلیل آن نیز ادامه‌ی روایت است. بیان شد که در ادامه‌ی روایت، نبی گرامی اسلامی می‌فرمایند:

 «اگر زن، این عمل مرد را تصدیق کند او هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست؛»

 بنابراین، هم مرد و هم زن در این گناه مشترک هستند. علاوه بر این‌که در روایاتی بیان شد که اهل‌بیت علیهم‌السلام زنان را نیز مورد خطاب قرار داده و از صحبت بدون ضرورت و هوس‌انگیز با مردان نهی کرده‌اند؛ بنابراین، ناپسند بودن شوخی فقط برای مرد نیست و برای زن نیز اشکال دارد.

همچنین متأسفانه برخی تصور می‌کنند که نامحرم فقط شامل نامحرم غریبه است و شوخی با نامحرمی که فامیل و آشنا است اشکالی ندارد. پاسخ این مطالب نیز قابل‌برداشت از خود روایت است. در ابتدای حدیث موردبحث بیان شده که «مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً لَا یَمْلِکُهَا هر کس با زنی که مالکش نیست (یعنی نامحرم) شوخی کند» بنابراین «نامحرم»، عام است و شامل هر نوع نامحرمی می‌شود.

در پایان باید اشاره کرد که اسلام با شوخی مخالف نیست و در احادیثی حتی امر بر این کار شده(7) و حتی در روایات نقل شده که اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز شوخی‌هایی داشته‌اند،(8) اما باید این شوخی‌ها در چهارچوب شرع و اخلاق باشد.

نتیجه:

با توجه به بررسی‌های انجام‌شده، می‌توان گفت که روایت نهی از شوخی با نامحرم، به‌ویژه در متنی که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده، گرچه از نظر سندی، برخی ضعف‌ها را دارد، اما از لحاظ محتوایی با دیگر احادیث و آموزه‌های اسلامی هم‌خوانی داشته و قابل‌پذیرش است. علاوه بر این، بسیاری از روایات دیگر نیز بر ضرورت پرهیز از شوخی با نامحرم تأکید کرده‌اند که نشان‌دهنده‌ی توجه ویژه به اخلاق در تعاملات میان زن و مرد است؛ بنابراین، اسلام درحالی‌که هیچ‌گونه مخالفتی با شوخی‌های حلال ندارد، بر لزوم حفظ حدود شرعی و اخلاقی در تعاملات تأکید می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ص 284.

2. دیلمى، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1408 ق، ص 414.

3. کشی، رجال الکشی (إختیار معرفه الرجال)، محقق / مصحح: رجایى، مهدى‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1363 ش، ص 173، ح 295.

4. إبن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق، ج‏4، ص 6، ح 4968.

5. إبن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق، ص 149.

6. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ص 283.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج‏2، ص 663، ح 3.

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج‏2، ص 663، ح 1.

از مطالب مهم در حدیث شناسی، بررسی سند و محتوای احادیث، بر طبق قوانین و مؤلفه های تأیید شده علم الحدیث است و به صرف مطالعه حدیثی، نمی توان به آن استناد کرد.
جریان ناراحتی پیامبر صل الله علینه و آله از شوخی براء با امیر المؤمنین علیه السلام

پرسش:
آیا درست است که یکی از اصحاب با امیرالمؤمنین شوخی کرد و وقتی از دنیا رفت، پیامبر حاضر نشد بر او نماز بخواند؟ مگر شوخی کردن اشکالی دارد؟
 

پاسخ:
یکی از مسائل مطرح‌شده در اسلام، موضوع شوخی و برخی احکام مرتبط با آن است. شوخی در اسلام امری حلال ولی در قالب چهارچوب‌هایی اخلاقی است. در روایتی بیان‌شده که یکی از اصحاب با امیرالمؤمنین علیه‌السلام شوخی کرد و به خاطر این کار، مورد غضب قرار گرفت. در ادامه این روایت بیان‌شده و توضیحاتی پیرامون آن داده خواهد شد.

1- معرفی روایت
در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام درباره شخصی به نام براء روایتی نقل‌شده که او با امیرالمؤمنین علیه‌السلام شوخی کردند. خلاصه‌ی این روایت چنین است:  پس از جنگ خیبر، زنی یهودی برای پیامبر صلی‌الله علیه و آله دست بریان شده گوسفندی را که مسموم بود آورد و آن را به ایشان هدیه کرد. در آن لحظه، بَراء بن معرور و امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز حضور داشتند. وقتی نان آوردند، براء بن معرور پیش از همه دست بُرد و لقمه‌ای گرفت و در دهان گذاشت. امام علی علیه‌السلام فرمود: «بَراء! بر پیامبر سبقت نگیر». براء که بادیه‌نشین [و ناآشنا با آداب اجتماعی] بود، گفت: «ای علی! آیا پیامبر صلی‌الله علیه و آله را بخیل می‌دانی؟». علی علیه‌السلام فرمود: «پیامبر را بخیل نمی‌دانم؛ ولی از باب احترام و تکریم او، من و تو و هیچ‌کسی دیگر حق ندارد که در هیچ کاری بر او سبقت گیرد». براء گفت: «من که پیامبر را بخیل نمی‌دانم». علی فرمود: «من برای این [که تو می‌پنداری]، آن را نگفتم، بلکه این خوراک را این زن یهودی آورده که او را نمی‌شناسیم. اگر به‌فرمان پیامبر بخوری، او ضامن سلامت تو است، وگرنه، به خود واگذار می‌شوی». در همان حالی که علی علیه‌السلام این سخنان را می‌فرمود، براء لقمه را می‌جوید. ناگهان گوشت مسموم به سخن آمد و گفت: «ای رسول خدا! مرا نخور، زیرا آغشته به زهرم»؛ ولی براء به حالت مرگ افتاد و مرد.
همچنین حدیث مورد بحث از امام سجاد علیه‌السلام نقل‌شده که به‌صورت خلاصه در ادامه اشاره خواهد شد:
هنگامی‌که جنازه براء بن معرور را نزد رسول خدا ‏صلی‌الله علیه و آله آوردند تا بر وی نماز بخواند، سراغ حضرت علی علیه‌السلام را گرفت. عرض کردند برای برآوردن حاجت شخصی، به قُبا (روستایی نزدیک مدینه) رفته است. پیامبر نماز نخواند و به انتظار علی علیه‌السلام نشست. پرسیدند: چرا؟ فرمود: «خداوند به من دستور داده که نماز را به تأخیر بیندازم تا علی بر پیکر براء حاضر شود و او را به خاطر سخنانی که در حضور پیامبر خدا به علی علیه‌السلام گفته بود، حلال کند و خداوند مرگش را که به سبب این سَم رخ‌داده، کفاره گناهانش قرار بدهد». یکی از حاضران که قبل از آن، شاهد سخنان براء با امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم بود، عرض کرد: «یا رسول‌الله! آنچه براء گفت، فقط مزاحی بود که با آن با علی شوخی کرد. قصد جدّی نداشت که خداوند متعال او را به خاطر این سخن بازخواست کند». پیامبر فرمود: «اگر جدّی گفته بود که خداوند متعال همه اعمالش را تباه می‌کرد؛ حتی اگر به‌اندازه خاک تا افلاک طلا و نقره می‌داشت و همه را صدقه می‌داد! لکن او چون شوخی کرده بود، بر او حرجی نیست؛ منتها هدف من این است که کسی فکر نکند علی از او ناراحت است. پس او در حضور شما بگوید که او را حلال کرده و برای او استغفار کند تا خداوند به این وسیله، بر تقرّب او بیفزاید و جایگاهش را در بهشت بالا ببرد». (1)

چند نکته در مورد اعتبار سندی و محتوایی این حدیث حائز اهمیت است. 
اول این‌که حدیث مذکور در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام نقل‌شده است. متأسفانه انتساب این کتاب به امام عسکری علیه‌السلام قطعی نیست چراکه برخی راویانی که به نقل این کتاب پرداخته‌اند، مجهول هستند. (2) حتی برخی از رجالیان، این کتاب را ضعیف می‌دانند. (3) لذا احادیث این کتاب تا وقتی‌که دارای مؤیدی از سایر کتب نباشند، نمی‌توان مورد اعتماد کامل قرار گیرند. نکته‌ی دیگر این‌که متأسفانه با جست‌وجوی انجام‌شده، به‌جز تفسیر منسوب، این حدیث در کتاب معتبر دیگری یافت نشد.

اشکال دیگر این‌که طبق برخی روایات، براء بن معرور در زمان فتح خیبر زنده نبوده است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است که بَراء بن معرور وقتی از دنیا رفت که مسلمانان هنوز رو به بیت‌المقدس نماز می‌خواندند. براء وصیت کرده بود او را به طرفی که رسول خدا هست دفن کنند و چون رسول خدا ‏صلی‌الله علیه و آله در هنگام فوت او در مکه بود، براء را رو به مکه دفن کردند. (4) این روایت دلالت بر این دارد که براء قبل از تغییر قبله در سال دوم هجری و حتّی قبل از هجرت فوت کرده است؛ زیرا پیامبر پس از هجرت تا هنگام صلح حدیبیه (سال ششم هجری) به مکه نرفت. پس براء چندین سال قبل از فتح خیبر از دنیا رفته بود و نمی‌توان داستان موردبحث را برفرض صحت، درباره او دانست؛ بنابراین، ممکن است داستان مذکور و قضیه دفن شدن رو به مکه، درباره دو شخصیت متفاوت باشد که به سبب همنامی و یا به سبب دیگری، با یکدیگر خلط شده‌اند.

2- توضیح روایت
در توضیح این حدیث دو نکته حائز اهمیت است:
الف: باید توجه داشت هر شوخی مناسب نیست و حلال نیست. در احادیث معصومان علیهم‌السلام اشاره شده که شوخی بیش‌ازحد (5) و یا شوخی‌هایی که در آن جز حق گفته شود (6) و یا شوخی که باعث اذیت، هتک آبرو و حرمت افراد می‌شود نادرست است. (7) براء نیز با این شوخی، به امیرالمؤمنین علیه‌السلام نسبت بخیل پنداشتن پیامبر صلی‌الله علیه و آله را داده بود و این با عصمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که حتی در فکر و ذهن نیز معصوم است، تنافی دارد. حتی پس از انکار امیرالمؤمنین علیه‌السلام، او بازهم بر شوخی نامناسب خود اصرار می‌کند. همچنین از این بخش حدیث که پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُؤَخِّرَ الصَّلَاهَ عَلَیْهِ إِلَى أَنْ یَحْضُرَهُ‏ عَلِیٌّ، فَیَجْعَلَهُ فِی حِلٍّ مِمَّا کَلَّمَهُ بِهِ بِحَضْرَهِ رَسُولِ اللَّهِ»؛ خداوند به من دستور داده که نماز را به تأخیر بیندازم تا علی بر پیکر براء حاضر شود و او را به خاطر سخنانی که در حضور پیامبر خدا به علی گفته بود، حلال کند» نیز مشخص می‌شود که شوخی براء شوخی مناسبی نبوده و نیازمند حلالیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده است؛ بنابراین، شوخی براء، یک مزاح ساده نبوده، بلکه آزار امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در پی داشته و عقاب او جز با حلال شدن توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام رفع نمی‌شده است.

ب: با توجه به عبارت «لَکِنَّهُ کَانَ مَزْحاً، وَ هُوَ فِی حِلٍّ مِنْ ذَلِکَ، إِلَّا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ یُرِیدُ أَنْ لَا یَعْتَقِدَ أَحَدٌ مِنْکُمْ- أَنَّ عَلِیّاً وَاجِدٌ عَلَیْهِ». [براء] چون شوخی کرده بود، بر او حرجی نیست؛ منتها هدف من این است که کسی فکر نکند علی از او ناراحت است. مشخص می‌شود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از این شوخی براء، او را بخشیده بودند و پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای اینکه مقام براء را بالا ببرند و خداوند جایگاهی والا در بهشت به او بدهد، صبر نمودند تا امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر جنازه‌ی براء حاضر شوند و برای او استغفار نمایند. لذا این تأخیر در نمازخواندن، به سبب شوخی براء نبوده، بلکه برای بالا بردن مقام براء و دعای امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حق او بوده است.

نتیجه:
در کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السلام روایتی بیان‌شده که در آن شخصی به نام براء بن معرور با امیرالمؤمنین علیه‌السلام شوخی کرده است. این روایت از جهت سندی ضعیف است و در منابع معتبر نیز ذکر نشده است. از جهت تاریخی نیز این حدیث دارای اشکالاتی است. البته در مورد شوخی این فرد و محرومیت از نماز پیامبر صلی‌الله علیه و آله باید توضیح داد که مطابق متن این حدیث، درست است که براء شوخی زشت و نابجایی کرده بود و مستحق عقوبت بود، ولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام او را بخشیده بود و اینکه پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای نماز وی صبر کردند، نه به خاطر شوخی او، بلکه برای ارتقاء درجه و مقام او و بهره‌مندی از دعای امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. حسن بن على، امام یازدهم علیه‌السلام، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه‌السلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف‏، قم: مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، ص 177.
2. السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، معجم‏رجال‏الحدیث، قم: مؤسسه الخوئی الإسلامیه، ج 12، ص 147.
3. ابن غضائرى، احمد بن حسین‌، الرجال ابن الغضائرى، قم: موسسه علمى فرهنگى دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1422 ق، ج 1، ص 98.
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏7، ص 10، ح 1.
5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376 ش، ص 270، ح 4.
6. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 21.
7. ابن ابی شیبه، مسند إبن أبی شیبه، محقق: غزاوی، عادل بن یوسف، ریاض: دارالوطن للنشر، ۱۴۱۸ ق، ح ۲، ص ۴۲۷، ح 969.