رژیم پهلوی

مطالعه تاریخ ایران از دوره باستان تا امروز نشان می‌دهد که در طول تاریخ ایران، روحانیت از شأن و جایگاه اجتماعی خاصی برخوردار بوده است.
نقش روحانیت در پیروزی و تثبیت جمهوری اسلامی

پرسش:
انقلاب اسلامی باعث افزایش حضور روحانیت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی شد و روحانیت بخشی از قدرت رسمی را در اختیار گرفت. بعضی معتقدند احترام روحانیت پیش از انقلاب، بیش از امروز بوده و اکنون روحانیت از احترام گذشته برخوردار نیست و مردم از این قشر کناره گرفته‌اند. بر اساس این ادعا، در آغاز انقلاب اسلامی، روحانیت با استفاده از فضای هیجانی دوران انقلاب، ایده «جمهوری اسلامی» را به تأیید مردم رسانید، در سال‌های اخیر شاهد حملات پراکنده به روحانیون در سطح کشور بوده‌ایم و همین حوادث به‌عنوان دلیل صحت این ادعاها مطرح می‌شود. آیا به‌راستی احترام روحانیت کمتر از دوران پیش از انقلاب است؟ اساساً روحانیت در تاریخ ایران از چه جایگاهی برخوردار بوده است؟
 

پاسخ:
1. جایگاه روحانیت در ایران پیش از اسلام تا دوره  پهلوی؛
تمدن ایرانی از ابتدا با دین پیوند مستحکمی داشته و دین و نهاد دینی(روحانیت) در طول تاریخ ایران از جایگاه و شأن مهمی برخوردار بوده است. دین دوره حکومت هخامنشی، آیینی شبیه به آیین زرتشتی بود و روحانیون را ـ«مغ‌ها» یا «کاهنان» می‌گفتند.(1) دین رسمی حکومت ساسانیان، «آیین زرتشتی» بود و روحانیون زرتشتی را «موبد» می‌نامیدند.(2) و روحانیون بخشی از قدرت سیاسی به شمار می‌رفتند.(3) با ظهور اسلام، حوزه علمیه شیعه به‌تدریج شکوفا شد. ایران از مهم¬ترین مراکز تغذیه علمی حوزه علمیه شیعه بود و روحانیت شیعه مانند «کلینی» و «شیخ صدوق» در طول تاریخ موردتمجید ایرانیان بوده‌اند.(4) در دوره عباسیان نیز روحانیت شیعه علی‌رغم مبارزه با عباسیان، مرجع عموم مردم و مورداحترام بودند. شهرت و احترام اندیشمندانی از قبیل «فارابی»، «ابن‌سینا»، «نصیرالدین طوسی» مؤید این ادعاست.(5) نصیرالدین طوسی به دلیل جایگاه علمی باعث حفظ جان مردم و علما و نیز حفظ هزاران اثر علمی از نابودی به دست مغولان شد.(6) در دوران صفویه، شیعه، مذهب رسمی کشور شد(7) و جایگاه روحانیت نزد مردم افزایش یافت. سلطان صفوی به‌عنوان «سلطان مأذون» یعنی از جانب فقیهان و به نیابت از آنان، حکومت می‌کرد.(8) در دوران قاجاریه نیز روحانیت از جایگاه و احترام خاصی نزد عموم مردم و نخبگان سیاسی برخوردار بود؛ «فتوای میرزای شیرازی» درباره تحریم تنباکو و حمایت و تبعیت یکپارچه مردم از آن،(9) پیروی مردم از فتوای علما در دفاع از مرزهای ایران در جنگ‌های روسیه علیه کشور(10) و در نهایت حمایت مردم از «نهضت مشروطه» که روحانیت و به‌طور خاص آیت‌الله وحید بهبهانی و آیت‌الله سید محمد طباطبایی رهبر اصلی نهضت در آغاز، استمرار و پیروزی آن بود.(11) روحانیون به عنوان قشر مورداحترام مردم ایران، در جایگاه مرجع دینی، معلم، محرم اسرار و تکیه‌گاه آنان در مشکلات فردی و اجتماعی قرار داشتند. 

2. جایگاه روحانیت در ایران دوره پهلوی؛
برنامه رضاشاه در راستای تغییر سریع فرهنگ مردم به‌سوی احیای تمدن باستانی ایران و پذیرش عناصر ظاهری فرهنگ و تمدن غربی بود. سیاست نوسازی افراطی در جهت نابودی فرهنگ اسلامی در جامعه ایران پیش رفت و به دنبال حذف نهاد روحانیت از صحنه اجتماعی کشور بود.(12) آیت‌الله مدرس از مخالفان و منتقدان رضاشاه به دستور مستقیم وی به قتل رسید.(13) مخالفان سیاست کشف حجاب در مسجد گوهرشاد در حرم امام رضا علیه‌السلام به خاک و خون غلتیدند(14) و آیت‌الله بافقی و جمعی از مردم در حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها مورد ضرب و شتم رضاشاه قرار گرفتند.(15) ناسیونالیسم افراطی و استبدادی رضاشاه مبتنی بر حذف کامل نمادهای اسلامی و نهادهای مرتبط با آن مانند حوزه علمیه و روحانیت از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور بود.(16) سیاست پهلوی دوم نیز  تداوم سیاست‌های رضاشاه در مقابله با نفوذ و احترام روحانیت بود. تأکید بر فرهنگ ایران باستان، مقابله با نمادهای فرهنگ دینی و اسلامی و رواج ظواهر تمدن غربی که در قالب برنامه‌هایی مانند انقلاب سفید اجرا شد.(17) تبعید آیت‌الله کاشانی(18) ، حمله به مدرسه علمیه فیضیه قم در دوم فروردین 1342 و ضرب و شتم و کشتار طلاب و روحانیون(19) ، زندانی کردن و سپس تبعید امام خمینی، دستگیری و شکنجه‌های سخت بسیاری از مخالفان روحانی و مذهبی از جمله اقدامات پهلوی دوم(20) در مقابله با روحانیت و جایگاه اجتماعی و مردمی آن بود.

3. جایگاه روحانیت در ایران دوره جمهوری اسلامی؛
پیروزی انقلاب اسلامی، تأثیری عظیم در جایگاه روحانیت در ایران داشت. روحانیت به‌عنوان قشر اصلی و رهبری کننده این انقلاب پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران علاوه بر جایگاه تاریخی از جایگاه رسمی نیز برخوردار شده است.(21) گاهی گفته می‌شود، جایگاه و احترام روحانیت پس از انقلاب اسلامی در میان مردم تضعیف شده است. طبعاً برخی از عملکردهای ضعیف دستگاه‌ها و نهادهای حکومتی باعث بدبینی یا ناامیدی مردم از روحانیت می‌شود؛ اما درعین‌حال مردم همچنان روحانیون را از جنس خود می‌دانند و در مواقع حساس و تاریخی در کنار روحانیون و تابع رهبری روحانیون بوده و هستند. همراهی مردم با روحانیت پس از انقلاب اسلامی را به‌صورت تاریخی می‌توان دنبال کرد. مطابق اعلام خبرگزاری‌های بین‌المللی جمعیت استقبال‌کننده از امام خمینی در بهمن 57، بین 5 تا 6 میلیون نفر(22) و جمعیت تشییع‌کننده پیکر امام خمینی در خرداد 68، بیش از 10 میلیون نفر بوده(حدود یک‌ششم جمعیت آن زمان کشور) و به‌عنوان بزرگ‌ترین مراسم تشییع کل تاریخ در کتاب رکوردهای گینس ثبت‌شده است.(23) جالب آنکه با گذشت ده سال از انقلاب و مشکلات فراوانی مانند جنگ تحمیلی و کمبودهای زیاد ده‌ساله اول انقلاب، محبوبیت امام خمینی حدود دو برابر افزایش یافته است! همچنین در پدیده‌هایی مانند حضور گسترده مردم در جبهه‌های جنگ و کمک‌های عظیم مردمی به جبهه‌ها و در سطح مشارکت سیاسی از انتخابات تا راه¬پیمایی در رویدادهای مختلف تاریخی، همراهی مردم و روحانیت، قابل‌مشاهده است. در 40 سال گذشته به‌طور متوسط، میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در ایران بالاتر از 60 درصد بوده است(24) که آمار بالایی در سطح جهانی است و 90 درصد افراد پیروز، روحانیون بوده‌اند. طبق برآورد کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، حدود یک میلیون نفر، داوطلب و منتظر فتوای رهبر انقلاب جهت حضور در جبهه عراق و سوریه برای دفاع از منافع ملی و ارزش‌های مذهبی ملت ایران هستند.(25) این آمار به‌تنهایی از شمار نظامیان برخی از کشورهای جهان بالاتر است! اجتماع عظیم و میلیونی اقشار مختلف مردم تهران در نماز عید فطر سال 1402 به امامت مقام معظم رهبری نیز جلوه‌ای از همراهی مردم با بالاترین سطح روحانیت و سرمایه عظیم اجتماعی جمهوری اسلامی ایران است.(26)

نتیجه:
مطالعه تاریخ ایران از دوره باستان تا امروز نشان می‌دهد که در طول تاریخ ایران، روحانیت از شأن و جایگاه اجتماعی خاصی برخوردار بوده است. دوره پهلوی تنهای استثنای کل تاریخ ایران است. در طول تاریخ کتب روحانیون منابع اصلی آگاهی مردم بوده و آن‌ها تکیه‌گاه مردم در مشکلات فردی و اجتماعی بودند. مرقد روحانیون بزرگ مورد احترام و زیارتگاه مردم بوده و هست. سیاست‌های پهلوی اول و دوم در جهت حذف دین از فرهنگ عمومی مردم و نیز نابودی نهاد دین یعنی حوزه و روحانیت قرار داشت و آن‌ها دچار شکنجه، قتل، زندان و تبعید شدند. پس از انقلاب جایگاه روحانیون در بین مردم ارتقا یافت. دلایل متعددی بر این ادعای وجود دارد که بیان شد.

 

پی نوشت:
1 . گرانتوفسکی، ادوین آرویدوویچ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کاشنلو، محمد، ص 108و 109.
2 . پیرنیا، حسین، تاریخ ایران باستان، ج 4، ص 2731.
3 . لوکونین، ولادیمیر گریگوریویچ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت ا...، ص 158.
4 . اخلاقی، محمدعلی و تقی زاده داوری، محمود، شکل‌گیری سازمان روحانیت، ص 61.
5 . اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ص 501.
6 . اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ص 502.
7 . جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، ص 21.
8. جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، ص 121.
9 . نوری همدانی، حسین، اسلام مجسم، علمای بزرگ اسلام، ص 62.
10 . شمیم، علی‌اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص 80.
11 . کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، ص 49.
12 . میلسپو، آرتور، آمریکایی‌ها در ایران، ترجمه عبالرضا هوشنگ مهدوی، ص 42.
13 . آوری، پیتر، تاریخ ایران دوره از رضاشاه تا انقلاب اسلامی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ص 36.
14. شیرودی، مرتضی، جنبش‌های اسلامی در سایر نقاط جهان، ص 43.
15 . مجد، محمدقلی، از قاجار به پهلوی؛ 1309-1298 بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ص 538.
16 . فشار علیه حوزه و روحانیت به حدی بود که طلاب از پوشیدن لباس روحانیت منع می‌شدند. پس از رحلت آیت‌الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم: کسی جرئت برگزاری رسمی مراسم ترحیم نداشت. (فاطمی موحد، حسن، سینای فقاهت، ص 326).
17 . مقصودی، مجتبی، تحولات اجتماعی سیاسی ایران، ص 360- 365.
18 . مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 338.
19 . مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 22.
20. منصوری، جواد، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران،  ص 176 به بعد.
21 . بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از منصب‌ها و جایگاه‌های مهم در جمهوری اسلامی مانند رهبری، ریاست قوه قضائیه، فقهای شورای نگهبان و ... از میان روحانیون برگزیده و یا منصوب می‌شوند.
22  خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، بی‌نظیرترین حلقه میلیون نفری بر گردن خاص‌ترین رهبر جهان، خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، 12/11/1399، 99111108038، https://b2n.ir/a95751.
23 . سایت جماران، نام امام خمینی(ره) در کتاب رکوردهای گینس، خبر آنلاین، 14/1/1392، 284882،ّhttps://b2n.ir/z86184
24 . این آمار با توجه به مجموع آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری درمجموع 13 دور انتخابات ریاست جمهوری به‌دست‌آمده است.
25 . حسن بیکی، ابوالفضل، جوانان آماده اعزام به سوریه و عراق ...، خبرگزاری میزان، 20/9/1395، ۲۵۳۸۰۴، https://b2n.ir/f27066
26 . میزان سرمایه اجتماعی یک پدیده ثابت نیست. عوامل مختلف می‌تواند به ضعف آن منجر شود. عملکرد کل نظام سیاسی و قشر روحانی تأثیر بسزایی در افزایش یا کاهش سرمایه اجتماعی دارد. 

 

انقلاب 57 عوامل زیادی داشت ولی می توان به وابستگی رژیم به آمریکا، تحولات اجتماعی و اقتصادی، ابعاد منفی شخصیتی شاه، تحولات مذهبی، رهبری حضرت امام و ... اشاره کرد
چرایی انقلاب 1357

پرسش:
آیا انقلاب اسلامی ایران فرآیندی ناگزیر بود؟
 

پاسخ:
انقلاب اسلامی ایران، یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم به شمار می‌رود که تأثیرات عمیقی بر سیاست و جامعه ایران و همچنین بر غرب آسیا و جهان داشت. این انقلاب که منجر به سقوط رژیم پهلوی و تأسیس جمهوری اسلامی شد، موضوعی است که همواره مورد بحث و تحلیل‌های مختلف قرار گرفته است. یکی از سؤالات اصلی در این باره این است که آیا انقلاب اسلامی ایران فرآیندی ناگزیر بود یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا شرایط و روند تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی رژیم پهلوی به گونه‌ای بود که انقلاب امری اجتناب ناپذیر و حتمی باشد؟ در ادامه به این پرسش پاسخ داده خواهد شد.

برای درک واقعیت رخ‌ داده در سال ۱۳۵۷، باید تحولات ایجاد شده در مقطع زمانی ۱۳۳۲ به بعد را در ساختار رژیم و ساختار اجتماعی جامعه و جریان مذهبی به‌خوبی واکاوی کرد تا از خلال آن به درک نسبتاً روشنی از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) دست یافت. در این بازه، حکومت پهلوی نشانه‌های خاصی دارد که تجزیه و تحلیل آن‌ها وقوع انقلاب را قابل پیش‌بینی‌تر می‌کند.

1. وابستگی
در دهه ۷۰ میلادی، وابستگی ایران به درآمدهای نفتی، آثار و عوارض خاص خود را ایجاد کرد. با اتکا به درآمدهای نفتی، سیاست توسعه اقتصادی کشور مبتنی بر فعالیت‌های سرمایه‌بر شد که با کمبود نهاده‌های داخلی، از جمله نیروی کار ماهر مواجه شد و با تأمین این نیرو‌ها از خارج، در کشورهایی مانند ایران این باور به وجود آمد که کشور به دست قدرت‌های غربی افتاده است. بنابراین می‌توان گفت وابستگی رژیم گذشته به ایالات متحده به شکلی منجر به تضعیف آن در داخل هم شد؛ زیرا شاه به دلیل این اتکا نوعی مصونیت برای خود تصور می‌کرد، اما حساسیت‌های داخلی را نسبت به این واقعیت نادیده گرفته بود، همچنین مشکل دیگر این وابستگی وقتی نمایان شد که وضعیت شاه، به تغییرات سیاست در داخل آمریکا وابسته شد؛ ازاین‌رو وقتی کار‌تر در انتخابات پیروز شد، به ‌ناچار شاه نیز تحت ‌تأثیر این تغییرات قرار گرفت و مجبور به تغییر دادن سیاست داخلی خود شد؛ در حالی‌ که اگر چنین وابستگی را نداشت، قضیه به نحو دیگری رقم می‌خورد.
نکته مهمی که ممکن است به ذهن خطور کند، چرایی و علت روی¬گردانی و نارضایتی مردم از رژیمی است که متکی به مالیات نیست. به دو دلیل این نارضایتی به وجود می‌آید: دلیل اول این که رژیم‌های این‌چنینی به دلیل مستغنی ‌بودن از ملت، با آنان تحقیرآمیز رفتار می‌کنند و تحقیر منشأ نارضایتی می‌شود و دلیل دیگر این که درآمدهای مذکور دائمی و ثابت نیست، در مقاطعی که کم می‌شود، فشار به مردم زیاد شده و نارضایتی به صورت انفجاری مشاهده می‌شود.(1)

2. تحولات اجتماعی و اقتصادی
در سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۶ تولید ناخالص ملی ایران به قیمت ثابت شش برابر افزایش یافت؛ اما در این مدت هزینه جاری دولت ۴۱ و هزینه‌های عمرانی آن حدوداً ۶۵ برابر شد که از حجیم ‌شدن دولت حکایت می‌کند. همین‌طور جمعیت شهری در یک دوره ۱۰‌ ساله، قبل از انقلاب، حدوداً ۶۰ درصد افزایش یافت که این رشد عمدتاً در شهرهای با جمعیت بزرگ‌تر بوده است. مجموعه شرایط فوق موجب بروز پدیده حاشیه‌نشینی در شهر‌ها شد. 
طبق محاسبات بانک مرکزی ایران که از سوی هاشم پسران در‌‌ همان زمان انجام شد، ابعاد این نابرابری به شرح زیر بود:
الف. ناهمسانی درآمد‌ها در مناطق روستایی و شهری در تمام سال‌ها رو به افزایش بوده است. (از سال ۱۳۳۸ به بعد)
ب. درآمد‌ها در مناطق شهری با نابرابری بیشتری نسبت به مناطق روستایی توزیع شده است.
ج. میان هزینه خانوارهای روستایی و شهری فاصله بسیار وجود دارد که این شکاف در دوره مورد بحث عمیق‌تر شده است؛ به ‌طوری ‌که نسبت مصرف سرانه یک شهری به یک روستایی از 2.2 برابر در سال ١٣۴١، به ٣.٢ برابر در سال ١٣۵٣ افزایش یافته است.
د. میان نقاط مختلف کشور از لحاظ برابری درآمدی فاصله بسیاری وجود دارد.(2)
شاه به‌ دلیل سیاست‌های غلط اقتصادی و مشکلات پیش‌گفته و نیز به‌ دلیل نبود توسعه سیاسی کافی (بلکه تحقق پسرفت سیاسی) نتوانست طبقه متوسط جدید را با خود همراه کند. طبقه پایین‌شهری شامل کارگران و مزدبگیران نیز به نحو دیگری دچار مشکل شدند، تورم و سپس بیکاری بیش از هر طبقه دیگری بر آنان فشار وارد می‌کرد. در روستا‌ها هم وضع همین‌طور بود. اصلاحات ارضی، مالکان و خان‌ها را تضعیف کرده بود و به جای آنان دو گروه جدید در روستا نفوذ پیدا کردند: از یک ‌سو دولت جایگزین شد و از سوی دیگر با آزاد شدن روستاییان از نفوذ مالکان و خان‌ها، راه برای حضور بیشتر روحانیان در میان آنان فراهم شد.

3. ابعاد شخصیتی شاه
به ‌طور خلاصه می‌توان گفت که شاه فردی بسیار مغرور و متکبر بود؛ اما این خصلت در شاه روی دیگری هم داشت. عده‌ای به ویژگی‌های شخصی شاه نیز اشاره می‌کنند مثل این که بعضاً تکبر ظاهری‌اش را پوششی برای مخفی‌ کردن فقدان اعتمادبه‌نفس او بوده یا عناصری از خودشیفتگی مفرط را در شخصیت او وجود دارد که در اوضاع و احوال متفاوت آثار خوب و بد خود را نشان می‌دهد. ترکیب عدم اعتمادبه‌نفس و غرور، تبعات متعددی را در رفتار شاه ایجاد می‌کرد، از جمله این¬که تمامی قدرت را در خود متمرکز می‌کرد و مسئولیت را به دوش دیگران بار می‌کرد. اکثر مقامات رژیم به این نکته اشاره می‌کردند، حتی خلعتبری که وزیر خارجه شاه بود، به مقامات خارجی تاکید می‌کرد که: «او صرفاً یک پیام‌آور است و در تمام موارد مهم و غالب امور کم‌اهمیت شخص اعلی‌حضرت تصمیم می‌گیرند.»(3)
ویژگی دیگر شاه این بود که کل کشور و حتی مردم را ملک و دارایی خود می‌دانست و به قول ابتهاج، رئیس سازمان برنامه وی، او همیشه می‌گفت: «من، پول من، نفت من، درآمدهای من» و معتقد نبود که این درآمد‌ها مال مردم است.(4)

4. تحولات مذهبی
در بعد نهادی، گسترش منابع مالی طبقه متوسط سنتی موجب تقویت منابع مالی نهادهای مذهبی چون حوزه و روحانیت و مساجد و... شد. از سوی دیگر اصلاحات ارضی برخلاف تصور اولیه رژیم، موجب تقویت حضور نهاد روحانیت در روستا‌ها شد، به‌ علاوه مهاجرت از روستا‌ها به شهر‌ها و حاشیه‌های شهری وسیع و گسترده بود؛ اما آنچه عموماً این مهاجرین را به یکدیگر و به مردم مبدأ مهاجرت متصل می‌کرد، نهادهای مرتبط با مذهب چون هیئت‌های مذهبی بود. به ‌عنوان مثال: «انجام یک تحقیق در ایام محرم و رمضان سال ١٣۵٣ نشان داد که بیش از ١٢٣٠٠ هیئت مذهبی تنها در تهران تشکیل شده است که غالب آن‌ها از سال ١٣۴۴ به بعد تشکیل یافته‌اند و ابعاد گستردگی این هیئت‌ها به نحوی است که بسیاری از اصناف و گروه‌های اجتماعی را دربرگرفته است. تعداد مساجد نیز طی این دوره افزایش یافت. در شهری چون تهران این تعداد در سال ١٣۴٠ برابر ٢٩٣ باب بود، ولی در سال ١٣۵١ به ٧٠٠ باب رسید. تکنولوژی نیز به کمک مذهب آمد و بلندگو و ضبط صوت و نوار، به‌‌ویژه نوارهای قرآن و سخنرانی و مداحی اهل‌بیت، بازار مهمی از نوار را به خود اختصاص داد و حتی پای آن به روستا‌ها نیز باز شد. مجموعه این نهاد‌ها موجب به ‌هم‌ پیوستگی طبقات متوسط سنتی و پایین‌شهری و روستایی از جانب مذهب شد.
عامل دیگری که موجب تقویت گرایش به اسلام، به‌‌ویژه در طبقه متوسط جدید شد، افول گرایش‌های چپ غیراسلامی است؛ زیرا ایدئولوژی چپ غیراسلامی در دهه ١٣۵٠ با بحران جدی مواجه شد.(5)

5. رهبری انقلاب
در این که ویژگی‌های شخصی و جایگاه مذهبی آیت‌الله خمینی عامل موثری در پیروزی انقلاب، هم در بعد سلبی؛ یعنی براندازی شاه و هم در بعد ایجابی؛ یعنی جمهوری اسلامی بود، تقریباً نوعی اتفاق ‌نظر وجود دارد. اولین نکته در مورد آیت‌الله خمینی مسئله حرکت از جایگاه مرجعیت شیعه است. به نظر می‌رسد که در خط‌مشی کلی آیت‌الله خمینی این دو ویژگی بسیار بارز و قابل توجه است. آیت‌الله خمینی تنها وقتی که پا به میدان مرجعیت گذاشت فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد و این در حالی بود که ده‌ها سال در حوزه‌های علمیه نسبت به سیاست سکوت‌ پیشه شده بود. به قول الگار، با وجود آنکه در سراسر قرن بیستم مناسبات میان علما و دولت حاد بود، اما بسیاری از علمای برجسته این قرن سکوت پیشه کردند و از سوی دیگر گو این که هیچ‌گاه جامعه ایران در این قرن، خالی از امکان بالقوه یک قیام اسلامی نبود، اما فقط این آیت‌الله خمینی بود که توانست مضمون‌های از قبل موجود شهادت، نارضایتی مذهبی و آرزوی یک حکومت عادلانه را در چارچوبی نیرومند و جامع هماهنگ کند.(6)
یکی دیگر از ویژگی‌های مهم آیت‌الله خمینی وارد نشدن در مسائل اختلافی و کوشش برای جمع‌ کردن همه نیرو‌ها زیر چتر مبارزه با شاه بود و آن‌قدر به این موضوع توجه داشت که حتی در صحبت‌های خصوصی نیز می‌کوشید که هیچ حمله و مطلبی دال بر محکوم و رد کردن یکی از افراد یا اقشاری که بالقوه می‌تواند در صف مبارزه قرار گیرد نگوید و این خصلت برخلاف خصلت شاه بود که کاری جز دور کردن مردم و گروه‌ها و اقشار از خودش نمی‌کرد.

نتیجه‌گیری
انقلاب اسلامی ایران علل، عوامل و زمینه‌های گوناگونی دارد، اما چند عنصر اساسی در این زمینه وجود داشته که وقوع انقلاب در ایران را محتمل می‌کرده است؛ وابستگی(به نفت و ایالات متحده)، تحولات اجتماعی و اقتصادی، ابعاد منفی شخصیتی شاه، تحولات مذهبی و رهبری انقلاب توسط امام خمینی(ره) از جمله این دلایل می‌باشند‌. لازم به ذکر است باور مردم به خیرخواهی و رهبری حضرت امام و افزایش آگاهی و بیداری آنان نسبت به نقشه‌های قدرت‌های استعمارگر در ایران نقشی برجسته در وقوع انقلاب داشته‌اند که به نوعی تسهیل‌گر فرایند وقوع انقلاب بوده‌اند‌.

پی‌نوشت‌ها
1. مجموعه نویسندگان، چرا انقلاب ناگزیر بود؟، سایت تاریخ ایرانی، 1395ش، کد خبر: 5739، http://tarikhirani.ir/fa/news/5739.
2. اکرمی، جمشید، پیرامون ساخت و نقش رسانه‌ها، انتشارات سروش، 1356ش، ص354.
3. روزنامه اعتماد ملی به نقل از کاظمیان، مرتضی، رژیم دیکتاتوری، مجله ویستا، https://vista.ir/m/a/7lan1.
4. مجموعه نویسندگان، چرا انقلاب ناگزیر بود؟، سایت تاریخ ایرانی، 1395ش، کد خبر: 5739، http://tarikhirani.ir/fa/news/5739.
5. کدی، نیکی، ترجمه گواهی، عبدالرحیم، ریشه‌های انقلاب ایران، شرکت انتشارات قلم، ١٣٧٧ش، چاپ دوم، ص٢٧٣.
6. الگار، حامد، انقلاب اسلامی ایران، انتشارات انصاریان، ١٣٧۵ش، ص٣٢۴.
 

در یک مجموعه، نبود یا کم بودن گزارشات فساد، لزوما به معنای پاک بودن آن سیستم نیست بلکه می تواند دلیل آن، عدم انتشار حقایق و درگیر بودن خود مسئولین مجموعه باشد.
مقایسه فساد مالی در رژیم پهلوی و نظام جمهوری اسلامی

پرسش:
این چه حکومت اسلامی است که همه در حال اختلاس هستند، در حالی که در زمان شاه هیچ خبری از اختلاس نبود؟
         

پاسخ:
انقلاب اسلامی با شعار عدالت و اخلاق و مقابله با ظلم و ستم به پیروزی رسید. امروز باگذشت حدود 5 دهه از انقلاب اسلامی، شاهد افشای اختلاس های زیادی در جمهوری اسلامی هستیم. بسیاری از مردم می-پرسند، آیا این اختلاس‌ها شایسته نظام اسلامی است؟ آیا این اختلاس‌ها خلاف اصل اسلامیت نظام جمهوری اسلامی نیست؟ در پاسخ به این پرسش باید نسبت اختلاس در جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی را بررسی کنیم و سپس نسبت اختلاس با نظام اسلامی مطلوب را تبیین کنیم.

1. وضعیت فساد در رژیم پهلوی
بسیاری از مردم تصور می‌کنند، در نظام سیاسی پهلوی، فساد مالی، اختلاس، دزدی و رشوه وجود نداشت. دلیل این ماجرا، بی اطلاعی از ساختار رژیم پهلوی نوع کارکرد آن است. باید توجه داشت که به‌طور کلی در نظام های استبدادی، ارزش ها بر اساس نگرش شخص دیکتاتور تعیین می‌شود. ازاین‌رو هر آنچه او بگوید خوب است و هر آنچه او بگوید بد است. در این‌گونه سیستم‌های سیاسی، اساس نظام ارزشی مستقلی از شخص پادشاه وجود ندارد تا بتوان عملکرد حکومت را بر مبنای آن ارزیابی کرد. به‌عنوان نمونه، هزینه های سرسام آور جشن های 2500 ساله، از نقطه نظر سیاسی و اقتصادی، خود یک اختلاس بزرگ از جیب ملت محسوب می شود، اما در نظام استبدادی پهلوی، این جشن‌ها نه‌تنها خلاف منافع مردم نیست، بلکه عین مصلحت آنان است؛ زیرا مصلحت شخص شاه، به‌مثابه مصلحت عموم مردم تعریف می شود. 
برای آنکه میزان فساد مالی در رژیم پهلوی را بفهمیم خوب است از سران آن آغاز کنیم. یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه در آمریکا می نویسد رضاخان یک سرباز ساده بود که هیچ ملک و املاکی نداشت، در طی 16 سال حکومتش به بزرگ‌ترین زمین‌دار کل خاورمیانه تبدیل شد و ثروتش در زمان مرگ به بیش از 3 میلیون پوند می رسید. زمین‌هایی که در طی این 16 سال، تصاحب کرد بالغ‌بر 5 میلیون هکتار بود که از بهترین و مرغوب‌ترین زمین‌های منطقه شمال کشور محسوب می شد. (1) بیشتر این زمین‌ها بازور از مالکان آن‌ها گرفته‌شده بود. اگر یک سرباز ساده می-تواند طی 16 سال، 3 میلیون پوند ثروت ذخیره کند، بدون از آنکه اختلاس کند، رژیم پهلوی پاک است! 
«میلسپو» کارشناس آمریکایی که برای مدیریت امور مالی به ایران آمده بود، رژیم پهلوی را «محصول فساد و برای فساد» معرفی می کند. (2) آنچه بیان شد، از زبان کارشناسان خارجی است تا تصور نشود، پس از انقلاب درباره فساد پهلوی سندسازی شده است. شاه با ایران به‌گونه‌ای برخورد می‌کرد که گویی ملک شخصی اوست. خانواده خود او هر یک سهم خاصی داشتند، ملکه مادر از اموال غیرمنقول مثل زمین و ساختمان‌سازی نفع می‌برد و یک دفتر مهم هم داشت، برادر شاه، محمود رضا، بر روی بهره‌برداری از مواد معدنی مثل کبالت، بوکسیت و فیروزه تمرکز کرد. او سهام‌دار اصلی کمپانی معدن فیروزه، کمپانی صنعتی «شهاراند» و بسیاری دیگر از کمپانی‌ها بود، اشرف در امور بانکی، کارخانه کاغذسازی و کارخانه‌های بخت‌آزمایی و غیره مشغول شد.
اختلاس‌ها و خیانت‌های هیئت حاکمه ایران در این دوره به حدی زیاد و بی‌رویه بود که حتی موضوع کتاب‌ها و مقالاتی در خارج هم شده بود، معاملات دولتی در داخل و خارج به‌طور عمده با رشوه بود، اختلاس از دارایی‌های دولت، بسیار مرسوم بوده، مقامات درجه اول حکومت، همگی در خارج برای خود حساب‌های بانکی داشتند و دارایی غارت‌شده را به خارج منتقل می‌کردند، وام‌های بسیار کلانی به دلالان و وابستگان به رژیم داده می‌شد، خزانه مملکت همچون حساب شخصی شاه بود و به انحاء مختلف از آن برداشت می‌شد. (3) گاهی سؤال می شود که پس با این همه اختلاس در دوره پهلوی، چرا شاهد افشای این اختلاس ها نبودیم؟ پاسخ این سؤال در ابتدای همین بحث بیان شد. اختلاس در دوره پهلوی، سیستمی بود و در راستای جریان حاکم در کشور قرار داشت. اختلاس تنها زمانی افشا می‌شود که امر ناپسندی تلقی شود. اگر اختلاس به یک رویه بدل شود و کل نظام سیاسی از بالا تا پایین درگیر آن شوند، دیگر اختلاس ضد ارزش محسوب نمی‌شود تاکسی بخواهد با آن برخورد کرده و یا افشا نماید. اختلاس در دوره پهلوی افشا نمی‌شد، زیرا کل سیستم بر مبنای اختلاس ایجادشده بود و تمامی ارکان آن گرفتار فساد شده بودند.

2. مقایسه فساد در جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی.
بررسی فساد در جمهوری اسلامی را نیز از سران آن آغاز می‌کنیم. امام خمینی یک مرجع تقلید شیعه بود که به‌صورت کاملاً ساده زندگی می‌کرد و این زندگی ساده، قبل و بعد از انقلاب اسلامی، هیچ تغییری نکرد. او نه برای خود ثروتی برداشت کرد، نه زمینی تصاحب نمود. زندگی ساده او، زبانزد خاص و عام است. درباره رهبر انقلاب نیز، مسئله به همین صورت است. به روایت دوست و دشمن، در معیشت رهبر معظم انقلاب و خانواده ایشان «یک نقطه سیاه و حتی خاکستری هم پیدا نمی‌شود». 
عطاءالله مهاجرانی که از منتقدان سرشناس جمهوری اسلامی و خارج‌نشین است، صریحاً به «پاک دستی و ساده زیستی» مقام معظم رهبری اذعان کرده است. (4) نظام جمهوری اسلامی در مبارزه با فساد، کارنامه قابل دفاعی دارد. از محاکمه غلامحسین کرباسچی شهردار تهران و مرتضی رفیق‌دوست رئیس کمیته انقلاب اسلامی تا محاکمه شهرام جزایری و کارکنان گمرک فرودگاه پیام و مهرآباد در دهه ۸۰ و محاکمه بابک زنجانی، پرونده مه‌آفرید خسروی معروف به فساد ۳ هزارمیلیاردی، پرونده اکبر طبری مدیرکل امور مالی و معاون اجرایی قوه قضائیه، پرونده فساد مالی محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس‌جمهور دولت دهم، پرونده فساد مالی حسین فریدون برادر رئیس‌جمهوری سابق، پرونده فساد مالی حمید بقایی معاون اجرایی دولت دهم، پرونده فساد مالی مهدی جهانگیری برادر معاون اول دولت یازدهم و دوازدهم، پرونده فساد ولی-الله سیف رئیس سابق بانک مرکزی و سید احمد عراقچی معاون ارزی بانک مرکزی، پرونده فساد مالی مهدی هاشمی فرزند مرحوم هاشمی رفسنجانی، پرونده شبنم نعمت زاده فرزند وزیر صمت دولت یازدهم و پرونده فساد مالی سید محمود رضوی داماد وزیر سابق کار و رفاه اجتماعی در دهه ۹۰ تا پرونده‌های متعددی نظیر چای دبش و پرونده فرزندان معاون اول قوه قضائیه (5) در دو سال اخیر نشان می دهد که جمهوری اسلامی در مقابله و مبارزه با فساد، قاطع عمل می کند و حتی نسبت به فرزندان و وابستگان مسئولان ارشد نظام نیز سهل انگاری نمی کند. باید توجه داشت که عوامل مختلفی باعث ایجاد فساد در کشور ما می‌شود. ازجمله ساختار معیوب بروکراسی کشور، اقتصاد دولتی و وابستگی کشور به اقتصاد نفتی و عدم شفافیت ازجمله این عوامل است. 
عوامل فسادزای ساختار بروکراسی کشور شناسایی‌شده و در حال رفع است، اما باید بدانیم که اصلاحات ساختاری به زمان احتیاج دارد.

3. نسبت نظام سیاسی با فساد.
گاهی گفته می شود، نظام سیاسی در کشور ما، اسلامی است و اختلاس-های گسترده با نظام اسلامی نسبتی ندارد. در پاسخ به این پرسش باید گفت نظام سیاسی اسلامی، یک مفهوم نسبی است. قطعاً وضعیت عدالت و فساد ستیزی در جمهوری اسلامی، مطلوب نیست، اما وضعیت امروز کشور با دوران پهلوی قابل‌مقایسه نیست. افشای اختلاس در کشور ما توسط نظام حقوقی همین نظام سیاسی منتشر و انجام‌شده است. این نقطه قوت نظام سیاسی است که با فساد مبارزه می‌کند و رسماً اعلام می‌نماید.
 چرا نقطه قوت نظام سیاسی را تحت تأثیر رسانه‌های خارجی به نقطه‌ضعف آن بدل می‌کنیم؟ نظام سیاسی که بالاترین مقامات خود را به دادگاه می‌کشاند و از آنان مطالبه حقوق مردم را می‌نماید، مستحق تشویق و کمک مردم است نه مستحق ناسزاگویی. به نکته ای که درباره جریان فساد در دوران پهلوی اشاره شد برمی‌گردم. جریان فساد و اختلاس در زمان پهلوی، جریان اصلی نظام سیاسی بود و همین امر، موجب می‌شد که هیچ اختلاسی افشا نشود؛ اما این جریان در جمهوری اسلامی به‌عکس است. حرکت کلی نظام سیاسی بر مبنای عدالت و پاک دستی است. اصل نظام سیاسی بر این مبنا حرکت می‌کند. در اینجا، اختلاس برخلاف جریان اصلی و حرکت کلی نظام سیاسی است و ازاین‌رو، اختلاس افشا و با آن برخورد می‌شود. 
عدالت گستری و مبارزه با فساد از آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامی است و در این مسیر حرکت می‌کند. اگر هزاران مورد اختلاس هم افشا شود، نباید نگران شد، زیرا نشان می‌دهد که بخش حقوقی کشور، کارش را درست انجام می‌دهد، اما عوامل فساد را باید در جای دیگری جستجو کرد. کشوری که در حال انجام پروژه‌ها و ابر پروژه‌های صنعتی و اقتصادی است، به‌صورت طبیعی دچار فساد مالی می‌شود. اگر هیچ اختلاسی افشا نشود باید ترسید. البته این به معنای سکوت در برابر فساد و عدم مطالبه گری نیست. باید هم مردم و هم نظام سیاسی در برابر پدیده فساد، حساس باشند، اما نباید روایت معاندان و مخالفان کشور را درباره فساد مالی در کشور پذیرفت و از حرکت عمومی نظام سیاسی در مقابله با فساد غافل شد.

نتیجه:
مقایسه فساد در رژیم پهلوی و نظام جمهوری اسلامی نشان می دهد که اساس نظام پهلوی از سران آن تا بدنه رژیم، مبتنی بر فساد بود و اختلاس و فساد مالی در راستای حرکت کلی رژیم پهلوی قرار داشت، ازاین‌رو شاهد افشای فساد در دوره حاکمیت پهلوی نبودیم، اما عمق فساد در سطوح و ساختار نظام سلطنتی ریشه داشت؛ اما در جمهوری اسلامی، حرکت کلی نظام سیاسی بر مبنای عدالت و مقابله با فساد است؛ بنابراین فساد مالی برخلاف جریان نظام سیاسی است و همین امر موجب می‌شود تا اختلاس افشاء شود. محاکمه بالاترین مسئولان سیاسی و وابستگان آنان به اتهام فساد مالی نشانه اراده جمهوری اسلامی در مقابله با فساد است و عملکرد قابل قبولی در این زمینه شاهد بوده‌ایم.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، ص 139.
2. ر.ک: «مأموریت آمریکایی‌ها در ایران» و «آمریکایی‌ها در ایران». این کتاب‌ها، دو نوشته اصلی میلسپو درباره وضعیت اقتصادی ایران در دوره پهلوی و سطح گسترده فساد در این دوره است.
3. برای آشنایی بیشتر با فساد مالی در دوره پهلوی، ر.ک: مدنی، سید جلال‌الدین تاریخ سیاسی ایران، ج 2، ص 189 به بعد.
4.https://www.farsnews.ir/news/8912150384.
5. گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری فارس 18 بهمن 1400.