پرسش وپاسخ

حضرت خدیجه سلام‌الله علیها می‌توانستند با تکیه‌بر موقعیت خانوادگی و استعداد ذاتی خویش، به موقعیت ممتازی نسبت به دیگر زنان دست یابند.

پرسش: 
با توجه به اینکه در جاهلیت به زنان بها داده نمی شد چگونه حضرت خدیجه توانست چنان جایگاه اجتماعی پیدا کند و از تجار بزرگ شود؟ آیا گزارشی از اینکه ایشان شخصا هم به تجارت می پرداختند وجود دارد یا سرمایه خود را به دیگران واگذار می کردند؟
 

پاسخ:
اطلاعات تاریخی ما درباره زندگی حضرت خدیجه سلام‌الله علیها قبل از ازدواج با پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله بسیار اندک است و آنچه در منابع تاریخی دراین‌باره آمده، مبهم و متناقض است و بر بسیاری از آن‏ها نمی‌توان اعتماد کرد؛ اما همین‌قدر می‌دانیم که در مکه، به پاک‌دامنی و زیبایی و ثروت و عقلانیت و حکمت و کیاست مشهور بود و به نام «سیده قریش» و «طاهره» خوانده می‌شده. (1)
در این هم شکی نیست که حضرت خدیجه سلام‌الله علیها قبل از ازدواج با پیامبر صلی‌الله علیه و آله ثروت فراوانی داشته و حتی گفته‌اند ثروت او از همه قریش بیش‏تر بوده و تمام مردان قریش در آرزوى آن بودند که اگر بتوانند با او ازدواج کنند و خواستگاری‌ها کرده بودند و حاضرشده بودند مهریه سنگین بپردازند. (2) اما او این ثروت را از کجا آورده بود؟ برخی، منشأ ثروت ایشان را ازدواج‌های قبلی او می‌دانند؛ ولی با توجه به تشکیک‌های جدی درباره بیوه بودن ایشان و قرائن دال بر عدم ازدواج قبل از ازدواج با پیامبر صلی‌الله علیه و آله (3) این دیدگاه درست نیست و ازاین‌رو، این سخن درست‌تر به نظر می‌رسد که ثروت ایشان، ارث پدری بوده است. گفته‌شده که پدر او خُوَیلد بن اسد، تاجری برجسته بود و اموال بسیاری داشت که به خدیجه ارث رسید. این اموال چندان فراوان بوده که اموال ثروتمندانی مانند ابوجهل و عُقبه بن ابی مُعَیط و صلب بن ابی یهاب و ابوسفیان، در مقابل ثروت خدیجه بسیار ناچیز بوده است. (4)
فعالیت تجاری حضرت خدیجه
اما این‏که حضرت خدیجه شخصاً به سفر تجاری رفته باشد، در هیچ گزارشی نیامده است. آنچه هست، این است که ایشان مردانی را برای تجارت اجیر می‌کرده است. در گزارش ابن سعد آمده است: «چون پیامبر صلی‌الله علیه و آله به بیست‌وپنج‌سالگی رسید، ابوطالب به او گفت: من مردى فقیرم و روزگار هم بر ما سخت گرفته است و کاروان بازرگانى قریش آماده حرکت است و به شام مى‏رود، خدیجه دختر خویلد هم‌گروهی از مردان قوم تو را در کاروان‌هاى بازرگانى خود مى‏فرستد. اگر پیش او بروى و تقاضا کنى، حتماً فورى خواهد پذیرفت» و بعد که خبر به خدیجه رسید، حاضر شد با مزدی بیش ازآنچه به دیگران داده بود، مالی در اختیار پیامبر بگذارد و او را روانه سفر تجاری کند.‏(5)
تحلیل موقعیت حضرت خدیجه
حال باید پرسید: چگونه یک زن توانسته در جامعه‌ای زن‌ستیز، به این موقعیت برسد؟
در پاسخ باید گفت: جایگاه اجتماعی و مالی حضرت خدیجه البته شگفت‌انگیز است؛ ولی منافاتی با حقایق تاریخی ندارد و نمی‌توان آن را انکار کرد. این جایگاه برتر، از یک‌سو، نشانه بلوغ و نبوغ خدیجه است و از سوی دیگر، متکی بر شرافت خانوادگی خدیجه و موقعیت ممتاز خاندان پدرش خویلد است؛ اما آنچه شایان تأکید به نظر می‌رسد، تفاوت میان «فراگیری و عمومیت داشتنِ یک پدیده در جامعه» و «معمول بودن یا رواج آن پدیده» است. بی‌توجهی به این تفاوت، باعث سوء برداشت در تحلیل‌های تاریخی می‌شود.
برای نمونه، زنده‌به‌گور کردن دختران، در جامعه جاهلی، در حدّ وسیعی معمول بوده و قرآن کریم هم به آن اشاره‌کرده است؛ ولی این کار، مخالفانی هم داشت که مانع آن می‌شدند و حتی گاهی دختران را هنگام زنده‌به‌گور شدن از بیم فقر، از پدرانشان می‌گرفتند و نگهداری می‌کردند و گاه شترانی در برابر دختران به پدران آن‏ها می‌دادند. (6) پس مطمئناً همه پدران، دخترانشان را نمی‌کشتند وگرنه، نسل عرب جاهلی منقرض می‌شد!
وضعیت زنان در جامعه عرب جاهلی نیز همین‌گونه است. درست است که از جایگاه زنان عرب قبل از اسلام به‌عنوان پست‌ترین جایگاه یاد می‌شود و درمجموع، به زنان بها نمی‌دادند؛ ولی این‌طور نبود که زنان توانایی هیچ حرکت اجتماعی یا فعّالیت اقتصادی نداشته باشند. در تاریخ، در کنار نمونه‌های متعددی از تحقیر زنان جاهلی، نمونه‌هایی از دست‌یابی زنان به جایگاه والای اجتماعی نیز گزارش‌شده است که ازجمله می‌توان به ملکه تدمر، «زبّاء» دختر عمرو بن ظرِب اشاره کرد که در سده سوم میلادی، پس از کشته شدن پدرش، حکومت تدمر را به دست گرفت و به پادشاهی رسید. وی با ترفندی هوشمندانه توانست قاتل پدرش، جذیمه الابرش را که حاکم فرات عراق بود، به قتل برساند. (7)
خلاصه این‏که پژوهش‌های تاریخی و بررسی همه‌جانبه منابع حدیثی، نشان می‌دهد که علی‌رغم همه محدودیت‌‏ها، مالکیت زنان و حقّتصرّف در دارایی و مطلوب بودن حجاب و تلاش علمی و تساوی نسبی با مردان، اجمالاً در دوران جاهلیت به رسمیت شناخته شده بود. (8)
 نتیجه:
زنان جایگاه شایسته‌ای در دوران جاهلی نداشتند؛ ولی این بدان معنا نیست که هیچ زنی نمی‌توانست به جایگاه اجتماعی و یا برتری اقتصادی دست یابد. به تعبیر دیگر، بها ندادن به زنان و محروم کردن آنان از حقوق مادی و معنوی و اجتماعی، پدیده‌ای رایج بوده؛ ولی عمومیت نداشته و کسانی مانند حضرت خدیجه سلام‌الله علیها می‌توانستند با تکیه‌بر موقعیت خانوادگی و استعداد ذاتی خویش، به موقعیت ممتازی نسبت به دیگر زنان دست یابند.
کلیدواژه:
جاهلیت، زن در عصر جاهلی، حضرت خدیجه، فعالیت اقتصادی خدیجه.
پی‌نوشت‌‏ها:
1. ر.ک: امینی، محمد، «سیری در احوال ام‌المؤمنین حضرت خدیجه سلام‌الله علیها قبل از ازدواج با پیامبر صلی‌الله علیه و آله»، مجموعه مقالات همایش صدف کوثر حضرت خدیجه سلام‌الله علیها، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی‌الله علیه و آله، چاپ اوّل، 1397 ھ.ش، ج 1، ص 75 _ 89.
2. ابن سعد از نفیسه بنت منیه نقل کرده است: «و هی یومئذ أوسط قریش نسبا؛ و أعظمهم شرفا؛ و أکثرهم مالا؛ و کل قومها کان حریصا على نکاحها لو قدر على ذلک. قد طلبوها و بذلوا لها الأموال‏». ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230)، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1410 ھ.ق/1990 م، ج ‏1، ص 105. نیز ر.ک: علی محمد علی دُخیّل، خدیجه سلام‌الله علیها (مجموعه زنان بزرگ اسلام، ش 1)، ترجمه دکتر فیروز حریرچی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1361 ھ.ش، ص 11.
3. ر.ک: تهرانی، حسین، «سن حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله»، مجموعه مقالات همایش صدف کوثر حضرت خدیجه سلام‌الله علیها، ج 1، ص 237 ـ 266.
4. رضوی، سید معراج مهدی، «ویژگی‌های ام‌المؤمنین حضرت خدیجه در منابع اهل سنت هندوستان»، همان، ج 3، ص 108.
5. ابن سعد، همان، ج 1، ص 104؛ همو، همان، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374 ھ.ش، ج ‏1، ص 118.
6. روحانی، سیّد سعید، تاریخ اسلام؛ از جاهلیت تا رحلت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، ج 1، قم، انتشارات نجم الهدی، چاپ هفتم، 1386 ھ.ش، ص 30.
7. عودی، ستّار و زلیخا نجفی، «زبّاء بنت عمرو»، دانش‌نامه جهان اسلام، ج 1، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائره­المعارف اسلامی، چاپ اوّل، 1395 ھ.ش.
8. مهریزی، مهدی و مریم مشهدی علی پور، «نگاهی دوباره به ویژگی‌های زن در عصر جاهلیت»، نشریه بانوان شیعه، ش 23، بهار 1389 ھ.ش.
 

با بررسی روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در موضوع نوروز، ایشان به‌صورت کامل به تائید نوروز نپرداخته‌اند، بلکه فرهنگ نوروزی را مورد تائید قرار داده‌اند.

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم السلام، عید نوروز مورد تایید اسلام است؟
 

پاسخ:
مقدمه:
اسلام پس از گسترش در میان جوامع، نسبت به آداب‌ و رسوم آن‌ها نیز نظراتی داشته است. به ‌عنوان‌ مثال اعمالی مانند شرک و بت‌پرستی از نظر اسلام مردود شمرده شده و غیرقابل‌قبول هستند. در مقابل برخی آداب‌ و رسوم نیز مورد تائید اسلام قرار گرفتند. نوروز ایامی است که در بین ایرانیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این موضوع از مواردی است که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در مورد آن نظر داده‌اند. در ادامه روایاتی که در این موضوع بیان‌شده‌اند ارائه و بررسی می‌شوند.
الف: تعبیر نوروز برای مناسب‌های اسلامی
در منابع اسلامی روایاتی در مورد نوروز وجود دارد. با بررسی‌های به عمل آمده مشخص می‌شود که این احادیث در تأیید فرهنگ نوروز نقل شده‌اند. در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است:
همانا نوروز، همان روزى است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) براى على (علیه‌السلام) در غدیر خم از مردم عهد گرفت پس مردم اقرار کردند به ولایت پس خوشا به حال کسى که به عهد خود ثابت‌قدم بماند و واى به حال کسى که آن را شکست؛ و آن همان روزى است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) على (علیه‌السلام) را به ‌سوی وادى جن روانه کرد و از آن‌ها عهد و پیمان گرفت؛ و آن همان روزى است که على (علیه‌السلام) در آن روز بر اهل نهروان غالب شد و ذوالثدیه را کشت؛ و آن همان روزى است که قائم ما اهل‌بیت و صاحب امر ظاهر خواهد شد و خداوند او را به دجال غلبه می‌دهد، پس آن حضرت دجال را بر کناسه کوفه به دار می‌کشد. هیچ نوروزى نیست مگر آن‌که ما در آن انتظار فرج را داریم، براى این‌که نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ کرده‌اند و شما (عرب‌ها) آن را ضایع کرده‏اید. پس پیامبرى از پیامبران بنی‌اسرائیل از خداوند خواست که زنده کند قومى را که از ترس مرگ از خانه‌هایشان بیرون رفتند و آن‌ها هزاران نفر بودند و خداوند همه آن‌ها را بمیراند. پس خداوند به آن پیامبر وحى کرد که در گورهاى آن‌ها آب بریزید، پس ریختن آب به آن‌ها در همین روز بود پس زنده شدند و آن‌ها سى هزار نفر بودند پس آب ریختن در روز نوروز سنت قدیمى گردید، اما هیچ‌کس علت آن را نمی‌داند مگر راسخان در علم و آن اولین روز از سال ایرانیان است. (1)
نکته‌ای که در این روایت وجود دارد، این است که با بررسی‌های دقیق نجومی و همچنین بررسی سایر روایات، مشخص می‌شود که عید غدیر در هجدهم ماه ذی‌حجه مطابق با 28 اسفند واقع شده و در فروردین اتفاق نیفتاده است. در حدیث دیگری آمده است:
روایت شده از معلى که گفت: وارد شدم بر امام صادق علیه‌السلام در بامداد روز نوروز پس (حضرت) فرمودند: اى معلى آیا این روز را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. ولی روزی است که ایرانیان از آن تجلیل می‌کنند و در آن به همدیگر تبریک گفته و دعاى خیر می‌کنند. فرمود: این‌چنین نیست. قسم به خانه کهن (کعبه) که در دل (شهر) مکه است برای این روز یک امر قدیمى است که آن را براى تو تفسیر می‌کنم تا از آن مطلع شوی. پس گفتم: این علمى را که نزد شما را فرا گیرم براى من دوست‌داشتنی‌تر است از این‌که تا ابد زندگى کنم و خداوند دشمنان شما را نابود کند. فرمود: اى معلى روز نوروز همان روزی است که خداوند در آن از بندگانش عهد گرفت که او را عبادت کنند و هیچ‌چیزی را شریک او ندانند و این‌که به رسولان و انبیاء و اولیایش ایمان بیاورند و آن اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادهاى باردار کننده در آن وزیده است و گل‌ها و شکوفه‌های زمین آفریده شده است؛ و آن روزی است که کشتى نوح علیه‌السلام به کوه جودى قرار گرفته؛ و آن روزى است که در آن قومى که از ترس مرگ از خانه‌های خود خارج شدند و آن‌ها هزارها نفر بودند پس خداوند آن‌ها را میراند و سپس آن‌ها را در این روز زنده کرد؛ و آن روزی است که جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نازل گردید؛ و آن همان روزی است که ابراهیم (علیه‌السلام) بت‌های قوم خود را شکست؛ و آن همان روزی است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) امیرالمؤمنین على (علیه‌السلام) را بر دوش خود سوار کرد تا بت‌های قریش را از بالاى خانه خدا به پائین انداخت و آن‌ها را خرد کرد. (2)
مطابق بررسی‌ها، تاریخ فتح مکه و شکسته شدن بت‌ها توسط امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در ماه رمضان مطابق با دی ماه بوده است. با کنار هم گذاشتن این دو روایت مشخص می‌شود که اتفاقات نقل شده در این احادیث در دو تاریخ جداگانه قمری (رمضان و ذی‌حجه) و در غیر ماه فروردین به وقوع پیوسته‌اند؛ بنابراین منظور از نوروز در روایات، مفهومی کلی غیر از عید نوروز ایرانی است که در ابتدای فروردین برگزار می‌شود.
ب) تائید فرهنگ نوروز در روایات
در برخی احادیث آمده که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) سفارش می‌کردند که همه ایام سال مانند نوروز باشید:
أُتِیَ عَلِیٌّ (علیه‌السلام) بِهَدِیَّهِ النَّیْرُوزِ فَقَالَ (علیه‌السلام) مَا هَذَا قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ الْیَوْمُ النَّیْرُوزُ فَقَالَ (علیه‌السلام) اصْنَعُوا لَنَا کُلَّ یَوْمٍ نَیْرُوزاً. (3)
به على علیه‌السلام هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: این (هدیه) چیست؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین (هدیه) روز نوروز است؛ پس على (علیه‌السلام) فرمود: «هر روز را براى ما نوروز بسازید».
حدیث دیگری نیز از این امام (علیه‌السلام) وجود دارد:
رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ علیه‌السلام نَیْرُوزُنَا کُلُّ یَوْمٍ. (4)
از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روایت‌ شده: هر روز ما نوروز است.
در روایتی دیگر از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل شده است که به آن حضرت پالوده هدیه دادند، فرمود: به چه مناسبت است؟ گفتند: به مناسبت روز نوروز، فرمود: اگر قدر بدانید پس هر روزى نوروز است. (5)
این روایات به روشنی نشان می‌دهند که نوروز در نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) منحصر در روز خاصی نبوده و هر روز می‌تواند برای همگان مایه خوشحالی و شادی بوده و باعث انجام کارهای خیر و خوب شود. نوروز در فرهنگ احادیث در واقع آداب و رسوم خوبی است که در بین مردم وجود داشته است. از این رسوم می‌توان به هدیه دادن و صله رحم نام برد؛ بنابراین با توجه به روایات، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دنبال تأیید کارهای شایسته‌ای بودند که مردم در ایام ابتدای سال خورشیدی انجام می‌دادند. بر اساس احادیث معصومان (علیهم‌السلام)، نوروز مرسوم در ایران به دلیل این که دارای آداب خاصی است که آن آداب مورد تأیید اسلام است، پس برگزاری آن هیچ اشکالی ندارد و می‌تواند مورد پذیرش اسلام باشد.
ج) عدم تائید عید نوروز
بیان شد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دنبال گسترش آداب و رسوم خوب نوروزی بودند. در عین حال ایشان هیچ‌گاه نوروز را به عنوان عید معرفی نکردند. در روایتی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل شده:
إِنَّ اللَّهَ أَبْدَلَکُمْ بِیَوْمَیْنِ یَوْمَیْنِ بِیَوْمِ‏ النَّیْرُوزِ وَ الْمِهْرَجَانِ الْفِطْرَ وَ الْأَضْحَى. (6)
خدا دو روز را جایگزین دو روز کرده است. عید فطر و قربان را به جای نوروز و مهرگان.
این روایت نشان می‌دهد که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) در پی جایگزینی عیدهای اسلامی فطر و قربان با عیدهای سنتی مانند نوروز و مهرگان بودند.
در حدیثی دیگر آمده است:
منصور دوانیقی از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) درخواست نمود تا در عید نوروز به جای او دیدارکنندگان را پاسخ گوید و هدیه‌های نوروزی را که برای منصور می‌آوردند تحویل بگیرد. حضرت کاظم (علیه‌السلام) در جواب فرمود: من در بررسی احادیث جدم رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) تأییدی نسبت به این روز ندیده‌ام و این روز از سنت‌های ایرانیان است که اسلام آن را محو نموده است و مباد آن روزی که من زنده کننده رسم‌هایی باشم که به ‌وسیله اسلام ازمیان‌رفته است. منصور گفت: ما نیز قصد زنده کردن آن سنن را نداریم؛ تنها به دلیل اداره نظامیان و دلداری سربازان به این کار اقدام می‌کنیم. اکنون از شما خواهش می‌کنم و شما را به خدای بزرگ سوگند می‌دهم که این پیشنهاد را بپذیری و حضرت پذیرفت... . (7)
در این روایت نیز امام کاظم (علیه‌السلام) نوروز را به‌عنوان یکی از اعیاد تائید ولی در عین حال قبول کردند تا با افراد دیدار کنند و هدیه‌های آن‌ها را بپذیرند. پس این روایت نیز در راستای تائید نکردن نوروز به عنوان عید و در عین حال پذیرش فرهنگ نوروزی مانند هدیه دادن و دید و بازدید است. البته دو روایت اخیر از جهت سند معتبر نیستند و در منابع معتبر و متقدم شیعه نیز نقل نشده‌اند.
نتیجه‌گیری
با بررسی روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در موضوع نوروز، ایشان به‌صورت کامل به تائید نوروز نپرداخته‌اند، بلکه فرهنگ نوروزی که در بین ایرانیان رواج داشته را مورد تائید قرار داده‌اند. این فرهنگ شامل دیدوبازدیدها، دادن هدیه و سایر اعمال خوبی است که مورد تائید دین اسلام است؛ بنابراین مطابق روایات، خوب است که افراد نه فقط در ایام نوروز بلکه در سایر روزهای سال نیز شاد باشند و به صله‌رحم، کمک به یکدیگر و اطعام دیگران بپردازند.
پی‌نوشت‌ها:
1. ابن أبی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، قم: دار سید الشهداء للنشر، 1405 ق، ج‏3، ص 41.
2. همان، ج‏3، ص 42.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1413 ق، ج‏3، ص 300.
4. همان.
5. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعایم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف‏، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)‏، 1385، ج‏2، ص 326.
6. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ‏1408 ق، ج‏6، ص 153.
7. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی طالب (علیهم‌السلام)، محقق / مصحح: ندارد، قم: 1379 ق، ج‏4، ص 318.
 

شهید دارای بالاترین درجه و جایگاه بشری است از همین رو هرکسی توفیق دستیابی به این مقام را نمی‌یابد.
ارزش شهید و شهادت

پرسش:
ارزش و مقام شهید و شهادت در روایات چگونه بیان شده است؟
 

پاسخ:

در روایات دینی برای شهید مقام بسیار والایی بیان‌شده است زیرا او از مهم‌ترین سرمایه خود یعنی نفس و جان خویش ایثار می‌کند؛ ازاین‌رو خدای متعال نیز بالاترین جایگاه را به او عنایت فرموده است. جمع‌آوری همه روایاتی که در تعریف و بیان  مصادیق شهید، احکام شهید، جایگاه و مقام شهادت و آثار و برکات دنیوی و اخروی شهید و شهادت آمده است می‌تواند مجموعه‌ای سترگ و کتابی بزرگ را پدید آورد اما اکنون در اینجا به مناسبت سؤالی که مطرح گردیده، فقط  تعدادی از روایاتی که به ارزش و مقام شهید اشاره نموده‌اند، اشاره می‌شود.

الف. دارا بودن بالاترین مقام بین بندگان

شهدا بالاترین مقام و جایگاه را بین بندگان خداوند دارا می‌باشند. در روایات فراوانی، شهادت به‌عنوان معیار ارزش و عظمت برخی کارها معرفی‌شده است. عظمت مقام شهادت سبب شده که اولیاء بزرگ الهی آرزوی شهادت کنند.

رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«وَالَّذى نَفسْى بِیَدِهِ -لَوْلا اَنَّ رِجالاً مِنَ الْموُمِنینَ لاتَطیبُ اَنْفُسُهُمْ- لَـوَدَدْتُ اَنّى اُقْتَـلْ فى سَبْیلِ اللّهِ، ثُمَّ اُحْـیا ثُمَّ اُقْتَلْ ثُمَّ اُحْیا ثُمَّ اُقْتَلْ، ثُمَّ اُحْیا ثُمَّ اُقْتَلْ؛ قسم به آنکه جانم به دست اوست -اگر نبود اینکه جمعى از مؤمنین خوش ندارند- دوست داشتم که در راه خدا نه یک‌بار و دو بار که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته گردم». (1)

بهشت جایگاهی است که مؤمنان در آرزوی ورود به آن را دارند، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«هیچ‌یک از بهشتیان پس از ورود به بهشت آرزوی خروج از آن را دیگر نخواهند داشت مگر شهید که با مشاهده آن‌همه مقامات و کراماتی که خداوند بر او ارزانی داشته آرزو می‌کند به دنیا برگردد و ده مرتبه زنده و کشته شود». (2)

شهادت مقامی است که برتر از آن نیکی یافت نمی‌شود همچنان که نبی اعظم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«فَوْقَ‏ کُلِ‏ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِر؛ بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری وجود دارد تا اینکه شخص در راه خدا کشته شود، پس هنگامی‌که در راه خداوند بلندمرتبه به شهادت رسید، هیچ عمل نیکی برتر از آن نیست». (3)

ب. بالاترین و بهترین مرگ

آرزوی همه افراد این است که مرگ خوبی داشته باشند و عاقبت‌به‌خیر گردند. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام «از مرگ راه فرار و گریزی نیست، کسی که کشته نشود (بالاخره) خواهد مُرد، (آری) بهترین مرگ‌ومیرها کشته شدن در راه خداست». (4)

بر اساس روایات معصومان علیهم السلام، شهید بهترین مرگ را دارد، امام صادق علیه‌السلام فرموده است:

«أَشْرَفَ‏ الْمَوْتِ‏ قَتْلُ الشَّهَادَه؛ برترین مرگ، شهادت است». (5)

ج. اولین وارد شونده به بهشت

بر اساس روایات دینی، شهید اولین کسی است که به بهشت وارد می‌شود در روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است:

«أَوَّلُ مَنْ‏ یَدْخُلُ‏ الْجَنَّهَ الشَّهِید؛ اولین کسی که به بهشت داخل می‌شود شهید است». (6)

علاوه بر آنکه شهدا اولین افرادی هستند که وارد بهشت می‌شوند، مقام آن‌ها نیز قابل‌مقایسه با دیگران نخواهد بود همچنان که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«خداوند مجاهد فی سبیل الله را صد درجه در بهشت بالاتر از دیگران رفعت می‌دهد که فاصله میان هر دو درجه از زمین تا آسمان است». (7)

د. پاک شدن از گناهان

کسی که می‌خواهد مقام شفاعت یابد باید خودش از گناه و معصیت پاک باشد بنابراین شهید اگر گناهی هم بر عهده او باشد با ریختن اولین قطره خون او گناهانش پاک می‌گردد. قرآن کریم در آیه 195 سوره آل‌عمران می‌فرماید:

«آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی‌های آنان را می‌پوشانیم و آنان را به بهشت‌هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می‌کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست».

در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی‌های کشته‌شدگان در راه خدا را نادیده می‌گیرد و به علاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می‌کند. در همین رابطه از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده است که:

«مَنْ‏ قُتِلَ‏ فِی‏ سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ سَیِّئَاتِهِ؛ کسی که در راه خدا کشته شود خداوند هیچ‌یک از گناهان و بدی‌هایش را به او نشان نمی‌دهد». (8)

 از این حدیث مشخص می‌شود که شهید دارای چه مقامی است که خداوند حتی گناهان او را به خود آن شخص هم نشان نمی‌دهد تا خجالت نکشد و از رفتارهای ناشایستی که داشته، شرمنده نگردد.

ه. دارنده مقام شفاعت

شفاعت، از مسلّمات دین مبین اسلام به شمار مى‏رود و در این زمینه علاوه بر آیات متعدد قرآن، روایات فراوانى از طریق شیعه و سنّى از رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام نقل گردیده است. این مقام فقط بر افراد خاصی داده می‌شود؛ شهید ازجمله افرادی است که به مقام شهادت نائل می‌شود. در روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده است:

«ثَلَاثَهٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیُشَفِّعُهُمُ‏: الْأَنْبِیَاءَ، ثُمَّ الْعُلَمَاءَ، ثُمَّ الشُّهَدَاءَ؛ سه گروه هستند که در روز قیامت مقام شفاعت دارند و دیگران را شفاعت می‌کنند: انبیاء و پیامبران الهی، عالمان دینی و شهدا».(9)

نتیجه

از منظر آموزه‌های دینی، شهید دارای بالاترین درجه و جایگاه بشری است از همین رو هرکسی توفیق دستیابی به این مقام را نمی‌یابد. شهادت، بهترین نوع مرگ است و شهید با ریختن خونش از تمام گناهان پاک می‌گردد، لذا اولین وارد شونده به بهشت اوست و نه‌تنها خودش وارد بهشت می‌شود؛ بلکه می‌تواند دیگران را نیز شفاعت نماید. البته مواردی که بیان شد فقط قسمت اندکی از مجموعه آیات و روایات در فضیلت شهید و جایگاه و مقام شهادت بود.

کلیدواژه: شهید، شهادت، مقام شهید، ارزش شهید

پی‌نوشت:

  1. بخاری، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر، چاپ سوم، 1407 ق، ج 4، ص 21.
  2. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول‏، 1408 ق، ج‏11، ص 13.
  3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362 ش، ج 1، ص 9.
  4. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج‌البلاغه، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، چاپ اول، 1404 ق، ج‏1، ص 306.
  5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 404.
  6. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، مجموعه ورّام‏، قم، مکتبه فقیه‏، چاپ اول، 1410 ق، ج 2، ص 121.
  7. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، همان، ج ١١، ص ١٨.
  8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 5، ص 54.
  9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، محقق/مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام چاپ اول، 1413 ق، ص 64.

در برخی روایات جایگاه این شب را هم‌سطح شب‌های قدر دانسته‌اند، البته این بدان معنا نیست که نیمه شعبان شب قدر است امّا عبادات متعددی برای نیمه شعبان ذکر شده است.

پرسش:
برخی از افراد در نیمه شعبان، احیا می‌گیرند و آن را جزء شب‌های قدر می‌دانند، آیا چنین نظری بر اساس روایات است؟ و اعمال خاصی در روایات برای شب و روز نیمه شعبان سفارش شده است؟
 

پاسخ:
مقدمه
ماه شعبان یکی از ایام ویژه برای عبودیت در اسلام محسوب می‌شود. قله ایام ماه شعبان در نیمه آن است که فضیلت بسیاری توسط اهل‌بیت علیهم‌السلام برای آن بیان شده است. شاید تصور عموم مردم نسبت به فضیلت این شب، مناسبت میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد که جستجوی ساده در روایات نشان می‌دهد، جایگاه معنوی این شب پیش از ولادت حضرت در سال 255 قمری، در کلمات معصومان علیهم‌السلام نمایان بوده و هم‌زمانی این میلاد، بر ارزش نیمه شعبان افزوده است. عباداتی مانند احیاء، نماز و ... برای این ایام معین شده که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره خواهد شد.
الف) جایگاه نیمه شعبان
روایات متعددی وجود دارد که به بیان فضایل شب و روز نیمه شعبان پرداخته‌اند. یکی از زیباترین روایات، کلامی است از امام صادق، علیه¬‏السلام، روایت‌شده که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند:
هِیَ أَفْضَلُ لَیْلَهٍ بَعْدَ لَیْلَهِ الْقَدْرِ فِیهَا یَمْنَحُ اللَّهُ الْعِبَادَ فَضْلَهُ وَ یَغْفِرُ لَهُمْ بِمَنِّهِ فَاجْتَهِدُوا فِی الْقُرْبَهِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِیهَا فَإِنَّهَا لَیْلَهٌ آلَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا یَرُدَّ فِیهَا سَائِلًا مَا لَمْ یَسْأَلِ اللَّهِ مَعْصِیَهً وَ إِنَّهَا اللَّیْلَهُ الَّتِی جَعَلَهَا اللَّهُ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ بِإِزَاءِ مَا جَعَلَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ لِنَبِیِّنَا صلی‌الله علیه و آله ...(1)
این شب برترین شب‌ها بعد از شب قدر است، خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جاری می‏سازد و از منّت خویش گناهان آنان را می‏بخشد، پس تلاش کنید که در این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبی است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست‌کننده‌ای را، مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبی است که خداوند آن را برای ما خاندان قرار داده است، همچنان که شب قدر را برای پیامبر ما، صلی‌الله ‏علیه ‏وآله، قرار داده است.
در این روایت به‌روشنی جایگاه شب نیمه شعبان بیان شده و جایگاهی شبیه به شب قدر برای آن ترسیم شده است. البته این بدان معنا نیست که شب نیمه شعبان جزو شب‌های قدر باشد، بلکه در فضای بیان فضیلت، آن را همسنگ شب‌های قدر دانسته است؛ به عبارت دیگر، شب نیمه شعبان از جنبه‌هایی مانند نزول برکات، غفران و بخشش گناهان، استجابت دعاها و ... همانند شب قدر خواهد بود.
هم‌زمانی نیمه شعبان با ولادت حضرت صاحب‌الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز شرافت و جایگاه آن را دو چندان نموده است چنانکه در یکی از دعاهای وارده در این شب چنین آمده است:
وَ هُوَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِکَ وَ مَوْعُودِهَا الَّتِی قَرَنْتَ إِلَى فَضْلِهَا فَضْلًا ... . (2)
بار خدایا تو را می‏خوانیم به‌حق این شب و مولود آن و به‌حق حجّتت و موعود این شب که فضیلتی دیگر بر فضیلت آن افزودی ... .
ب) اعمال نیمه شعبان
برای این شب بابرکت، اعمالی نیز سفارش شده است که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.
1. احیاء
شب‌زنده‌داری یکی از عبادات شیعی است که برای برخی ایام خاص توجه بیشتری به آن شده است. یکی از این ایام، شب نیمه شعبان است که نسبت به بیداری و مشغول بودن به عبادات در این شب تأکید شده است برای نمونه امیر مؤمنان علیه‌السلام، در روایتی چنین می‌فرمایند که: در شگفتم از کسی که چهار شب از سال را به بیهودگی بگذراند؛ شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب. (3)
همچنین زمانی که امیر مؤمنان علیه‌السلام دعای جناب خضر یا همان دعای کمیل را به صحابی خود، کمیل بن زیاد، آموختند، شب نیمه شعبان و شب‌های جمعه را به‌عنوان زمان اختصاصی خواندن این دعا معرفی کردند و درباره شب نیمه شعبان چنین فرمودند:
هیچ بنده‏ای نیست که این شب را احیاء دارد و در آن دعای خضر بخواند، مگر آنکه دعای او اجابت شود. (4)
بر این اساس بیداری در این شب، وسعت زمانی را برای انجام دیگر عبادات مخصوص آن، فراهم نموده تا مؤمنان نهایت استفاده و بهره را از شب و روز نیمه شعبان ببرند.
2. ذکر
یکی از اعمال وارده در شب نیمه شعبان، ذکرها و تسبیحاتی است که در کلمات اهل‌بیت علیهم‌السلام گزارش‌شده مانند:
فَاجْتَهِدُوا فِی الدُّعَاءِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّهُ مَنْ سَبَّحَ اللَّهَ تَعَالَى فِیهَا مِائَهَ مَرَّهٍ وَ حَمِدَهُ مِائَهَ مَرَّهٍ وَ کَبَّرَهُ مِائَهَ مَرَّهٍ وَ هَلَّلَهُ مِائَهَ تَهْلِیلَهٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا سَلَفَ مِنْ مَعَاصِیهِ وَ قَضَى لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ مَا الْتَمَسَهُ وَ مَا عَلِمَ حَاجَتَهُ إِلَیْهِ وَ إِنْ لَمْ یَلْتَمِسْهُ مِنْهُ تَفَضُّلًا عَلَى عِبَادِه. (5)
پس بر دعا و ثنای بر خداوند تعالی بکوشید که هر کس در این شب صد مرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جاری سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و صد مرتبه ذکر یگانگی (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانی که بر بندگانش دارد، همه گناهانی را که او انجام داده بیامرزد و درخواست‌های دنیوی و اخروی او را برآورده سازد، چه درخواست‌هایی که بر خداوند اظهار کرده و چه درخواست‌هایی که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آن‌ها واقف است... .
3. نماز و دعا
نمازها و دعاهای متعددی برای این شب وارد شده که از منابع مختلف به دست ما رسیده است. (6) شیخ عباس قمی در بخش مربوط به اعمال شب نیمه شعبان بخشی از این نمازها و دعاها را گزارش کرده که می‌توان به کتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه نمود.
4. زیارت
یکی از بهترین اعمال و عبادات در این شب، زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام است. برای نمونه از امام رضا علیه‌السلام پرسیدند که چه زمانی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام خوب است که حضرت در پاسخ نیمه رجب و شعبان را معرفی کردند. (7) همچنین امام صادق علیه‌السلام در فضیلت زیارت نیمه شعبان چنین فرموده‌اند:
إِذَا کَانَ النِّصْفُ مِنْ شَعْبَانَ نَادَى مُنَادٍ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلَى زَائِرِی الْحُسَیْنِ علیه‌السلام ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَکُمْ ثَوَابُکُمْ عَلَى اللَّهِ رَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکُمْ. (8)
هنگامی‌که نیمه شعبان فرامی‌رسد، منادی‌ای از افق بالا ندا می‌دهد: اى زائران قبر حسین! آمرزیده بازگردید که پاداشتان، بر عهده خدایتان و پیامبرتان محمد است.
البته این زیارت برای کسانی که امکان حضور در حرم مطهر ایشان را ندارند، می‌تواند از راه دور و با خواندن زیارت‌نامه محقق شود.
نتیجه:
شب و روز نیمه شعبان از فضیلت و ارزش برخوردار است و از ایام ویژه برای عبادت محسوب می‌شود. در برخی روایات جایگاه این شب را هم‌سطح شب‌های قدر دانسته‌اند، البته این بدان معنا نیست که نیمه شعبان شب قدر است، بلکه گویای این است که بخشی از خصوصیات و برکات شب‌های قدر در این شب نیز قابل‌دسترسی است. بر همین اساس در روایات رسیده از معصومان علیهم‌السلام، عبادات متعددی برای نیمه شعبان ذکر شده است که عمده آن‌ها احیاء (شب‌زنده‌داری)، ذکر، دعا و نمازهای خاص است. زیارت امام حسین علیه‌السلام نیز در نیمه شعبان نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
پی‌نوشت‌ها:
1. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج 2، ص 695.
2. همان، ج 2، ص 705.
3. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۹۸، ص ۸۷.
4. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ‏بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411 ق‏، ج 2، ص 844.
5. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج 2، ص 695.
6.  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 3، ص 469.
7. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 48.
 

اعتکاف از عبادات مستحبی است که مورد تأکید معصومان علیهم‌السلام بوده و بر اساس گزارش‌های، رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، در دهه پایانی ماه مبارک رمضان معتکف بودند

پرسش:

اعتکاف در ایام البیض (سه روز از ماه رجب) بدعت صفویه است؛ چرا اینقدر بر این سنت صفوی اصرار دارید؟!

مقدمه

اعتکاف یکی از شاخص‌ترین نمادهای عبودیت و دنیا گریزی در اسلام به شمار می‌رود که معصومان علیهم‌السلام نسبت به آن توجه ویژه‌ای داشته‌اند. این عبادت از نظر چگونگی، زمان و مکان دارای احکام و آداب خاصی است. البته این عبادت از نظر زمان، محدود به وقت خاصى نیست، تنها به این دلیل که یکی از لوازم اعتکاف روزه گرفتن است، باید در زمانى معتکف شد که شرعاً بتوان روزه گرفت و منعی وجود نداشته باشد. بر اساس سیره پیامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله بهترین زمان براى اعتکاف، دهه آخر ماه مبارک رمضان است. امروزه در کشور ایران عموماً این عبادت در میانه ماه رجب و اصطلاحاً در «ایام البیض» پرشورتر برگزار می‌شود.

الف) زمان اعتکاف

همان‌طور که اشاره شد، در هر زمانی که روزه گرفتن صحیح باشد می‌توان معتکف شد یعنی اگر خود معتکف منعی برای روزه گرفتن نداشته باشد مانند اینکه مسافر نباشد و یا عذر شرعی نداشته باشد می‌تواند اعتکاف را برگزار کند. همچنین موانعی دیگر مانند اینکه در روزهای حرام مانند عید فطر و قربان نیز نمی‌توان معتکف شد، چراکه روزه گرفتن در این روزها، حرام است.

حداقل روزهایی که می‌توان معتکف شد نیز سه روز است که در طول این مدت، موانعی که اشاره شد نباید وجود داشته باشد. در سیره معصومان علیهم‌السلام نیز گزارش‌هایی درباره اعتکاف ایشان وجود دارد که غالباً اشاره‌ای به زمان آن نشده است؛ تنها در سیره رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به این مسئله پرداخته شده مانند:

کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا کَانَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ اعْتَکَفَ فِی الْمَسْجِدِ وَ ضُرِبَتْ لَهُ قُبَّهٌ مِنْ شَعْرٍ وَ شَمَّرَ الْمِئْزَرَ وَ طَوَى فِرَاشَهُ؛ (1)

زمانی که دهه آخر ماه مبارک رمضان می‌شد، پیامبر اکرم صلی‌الله‌ علیه ‌وآله در مسجد معتکف می‌شدند و خیمه‌ای از جنس مو برای ایشان برپا می‌کردند و حضرت دامن به کمر می‌بست و بسترشان را جمع می‌کردند.

و یا در روایت دیگری، حضرت چنین تصریح می‌فرمایند:

اِعْتِکافُ عَشْرٍ فِی‏ شَهْرِ رَمَضانَ یَعْدِلُ حَجَتَیْنِ وَ عُمْرَتَیْنِ؛ (2)

ده روز اعتکاف در ماه مبارک رمضان، معادل دو حج و دو عمره است.

روشن است که تلاش دیگر معصومان، زنده نگه‌داشتن سیره جدشان بوده و به احتمال قوی، آنان نیز در همین ایام معتکف می‌شدند. با این حال، از کلام اهل بیت علیهم‌السلام نسبت به اعتکاف در دیگر زمان‌ها نهی نشده و معمولاً مساجد مهم اسلامی مانند مسجدالحرام و مسجدالنبی همیشه پذیرای اعتکاف کنندگان بوده و دستور خداوند درباره آماده‌سازی مسجدالحرام برای معتکفان، چنین است:

﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ اَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾؛ (3) و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه‌ام را براى طواف کنندگان، اعتکاف کنندگان، رکوع کنندگان و سجده‏ گزاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى‏] پاکیزه کنید.

در این دستور که از طرف خداوند به حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما­السلام داده شده، برای عباداتی همچون اعتکاف زمانی بیان نشده و نشان از همیشگی بودن انجام این عمل در بیت‌الله دارد.

ب) اعتکاف در ماه رجب

آنچه امروزه در ایران مرسوم شده، اعتکاف در ایام البیض ماه رجب است. تاریخ و ریشه‌های این رسم، روشن نیست و نمی‌تواند به صراحت این مسئله را به صفویان نسبت داد. یکی از ویژگی‌های حکومت صفوی، بهره‌گیری از نظرات عالمان بزرگ در امور فرهنگی و .... کشور بوده که نام بزرگانی همچون، محقق کرکی، شیخ بهایی و علامه مجلسی در این بین، درخشان است. اگر بتوان اثبات کرد که اعتکاف در ماه رجب از این دوره آغاز شده، بی‌شک می‌توان آن را سیره عالمانه و نه یک شیوه حاکمانه دانست.

ایام البیض درواقع روزهای 13، 14 و 15 هر ماه قمری است و اختصاصی به ماه رجب ندارد. دلایل متفاوتی برای نام‌گذاری آن بیان‌شده اما در این زمان ماه، بیشترین روشنی و سفیدی را داراست که برخی معتقدند به همین دلیل چنین نامی برای این ایام انتخاب شده است. آنچه اهمیت دارد، تأکید روایات بر عبادات ویژه‌ای مانند روزه گرفتن و خواندن دعای مجیر در ایام البیض ماه رمضان است. (4)

ماه رجب نیز، یکى از ماه‌های حرام است و از روایات استفاده می‌شود که عبادت در ماه‌های حرام، نسبت به دیگر ماه‌ها از فضیلت بیشترى برخوردار است. همچنین یکی از عبادات ویژه ماه رجب که مورد تأکید معصومان علیهم‌السلام بوده، روزه گرفتن است. در روایتی از پیامبر اکرم صلی­الله علیه و آله چنین آمده است:

کسی سی روز رجب را روزه بگیرد، منادی از آسمان ندا می‌دهد: ای بنده خدا! گناهان گذشته‌‌ات آمرزیده شده است، کار خود را نسبت به آینده از سر بگیر. (5)

همچنین دستورالعملی که امام صادق علیه­السلام به «ام داوود» آموزش دادند، مربوط به ایام البیض ماه رجب است. از سوی دیگر، تقارن این زمان با ولادت امیر مؤمنان علیه­السلام و عبادات مربوط به این عید، شیعیان را برای معتکف شدن در ایام البیض ماه رجب تشویق نموده است.

جمع‌بندی

اعتکاف از عبادات مستحبی است که مورد تأکید معصومان علیهم‌السلام بوده و بر اساس گزارش‌های، رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، در دهه پایانی ماه مبارک رمضان معتکف بوده‌اند. با این حال، منعی نسبت به انجام این عبادت در ایام دیگر سال وجود ندارد و امروزه در ایران، ایام البیض ماه رجب برای این عبادت شهرت یافته است. درصورتی‌که بتوان از نظر تاریخی، این شیوع را در زمان حکومت صفویان اثبات نمود باز هم ارتباطی با حاکمان صفوی ندارد و اگر اعتکاف در این دوران رونق بیشتری یافته، به‌واسطه تلاش عالمان بزرگ و پیروی مردم از شیوه ایشان بوده است. البته در سال‌های اخیر، اعتکاف در دهه پایانی ماه مبارک نیز در برخی از اماکن و عتبات متبرکه ایران، رواج پیدا کرده که حرکتی در راستای احیای سنت معصومان علیهم‌السلام محسوب می‌گردد.

کلیدواژه: اعتکاف، ایام البیض، ماه رجب، ام داوود

 

پی‌نوشت‌ها

1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 4، ص 175.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 188.

3. سوره بقره، آیه 125.

4. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح (جنه الأمان الواقیه و جنه الإیمان الباقیه)، ص 176، دار الرضی (زاهدی)، قم، چاپ دوم، 1405 ق، ص 495.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی (للصدوق)، تهران‏: کتابچی، چاپ ششم‏، 1376 ش‏، ص 539.

هیچ‌کدام از الفاظ دعای ماه رجب، ویژگی مردانه نداشته و گرفتن ریش نیز در واقع نشان از نوعی تذلل و پناهندگی است.
تفاوت جنسیتی در ادعیه

پرسش:
گاهی به ذهنم می‌رسد دین اسلام توجه بیشتری به رشد معنوی مردان دارد مثلاً برای ماه رجب دعای مردانه وجود دارد که مردان ریش خود را گرفته و می‌خوانند؛ اما دعای مخصوص زنان وجود ندارد؟
 

پاسخ:
مقدمه
در کتاب شریف مفاتیح‌الجنان و در اعمال ماه رجب آمده است که مردی نزد امام صادق علیه‌السلام آمده و از ایشان دعایی را طلب کرده است و حضرت نیز این دعا را به وی تعلیم دادند که «یا من ارجوه لکل خیر ...زدنی من فضلک یا کریم» روای گفت: حضرت محاسن (موهای صورت) شریف خود را در پنجه چپ گرفت و این دعا را باحالت درماندگی و زاری همراه حرکت دادن انگشت اشاره دست راست خواند و پس‌ازاین گفت: «یا ذالجلال و الاکرام ... حرّم شیبتی عل النار».
حال سؤال اینجاست که آیا می‌توان از ظواهر و آداب این دعا، به این نتیجه رسید که اسلام توجه بیشتری به معنویت مردان داشته است تا زنان؟
با این مقدمه به سراغ سؤال یادشده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:
 نکته اول:
«اگر در سراسر قرآن کریم و همچنین در سراسر سخنان عترت طاهره علیهم‌السلام جستجو شود، موردی به چشم نمی‏خورد که قرآن کمالی از کمالات معنوی را مشروط به ذکورت [مرد بودن] بداند یا ممنوع به انوثت [زن بودن] بشمارد». (1)
تصور دعای مردانه یا زنانه در اسلام، تصوری باطل و دور از حقیقت است که با آیات متعددی از قرآن کریم در تعارض بوده و این کتاب آسمانی تصریح می‌کند که «هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالی‌که مؤمن است، او را به حیاتی طیبه و پاک زنده می‌داریم؛ و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد». (2)
مخاطب ساختن خداوند به‌وسیله دعا، رسیدن به «حیات طیبه»، ضایع نساختن اجر عمل (3) و مواردی ازاین‌دست را می‌توان در قرآن کریم هم درباره زنان و هم درباره مردان، مورد نظر قرار داد. تا جایی که حتی بر اساس آموزه‌های اسلامی، زنان، در کنار مردان، امکان رسیدن به مقام «ولایت» را دارند و می‌توانند به مقامی نائل آیند که چه‌بسا بسیاری از پیامبران نیز بدان مقام، راهی نداشته باشند. چنانکه حضرت فاطمه علیهاالسلام بدان مقام والا دست‌یافته و خداوند از میان تمام انسان‌های صالح، دو زن (حضرت آسیه و حضرت مریم) را برگزیده است. (4) ازاین‌رو ولایت که مقام ملکوتی و معنوی است و باطن نبوت و رسالت محسوب می‏شود، بین زن و مرد، مشترک است. (5) و این موارد به‌خوبی نشان می‌دهد که در مسائل معنوی، تبعیض جنسیتی وجود ندارد.
کافی است به این آیه قرآن کریم توجه شود که می‌فرماید:
«همانا کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان اهل طاعت و عبادت و مردان و زنان راستگوی و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس خاشع و مردان و زنان خیرخواه مسکین‌نواز و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان با حفاظ خوددار از تمایلات حرام و مردان و زنانی که یاد خدا بسیار کنند، بر همه آن‌ها خدا مغفرت و پاداشی بزرگ مهیا ساخته است». (6)
نکته دوم:
هیچ‌کدام از الفاظ دعای ماه رجب، ویژگی مردانه نداشته و کلمه «شیبتی» که در انتهای دعا آمده، به معنای موی سفید است که نشانه پیری است و نه به معنای «ریش» (7) تا گفته شود الفاظ دعا مردانه است! ازاین‌رو حضرت امام صادق علیه‌السلام به اقتضای سن شریفشان از واژه «شیبه» استفاده کرده است. همچنانکه حضرت زکریا نیز در دعای خود که در سوره مبارکه مریم آمده است، به پیری خود با همین واژه اشاره دارد. (8)
 حال اگر قرار باشد از ظاهر این عبارت دعا، اختصاصی را استفاده کنیم، باید بگوییم که این دعا فقط برای پیرمردها و پیرزن‌هاست! و حتی مردان جوان هم حق خواندن آن را ندارند! درنتیجه، واژه «شیبه» در این دعا، ربطی به ریش ندارد.
از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که گرفتن ریش که در آداب قرائت این دعا در کتب ادعیه آمده است، در حقیقت، عملی نمادین و عرفی است که ریشه در فرهنگ آن زمان و آن جغرافیا داشته و به جهت اظهار تذلل و نشان دادن حالت خضوع، خشوع مورد استفاده قرارمی گرفته است. خصوصاً اینکه در روایت این دعا، از کلمه «یلوذ» استفاده شده (9) که به معنای «درخواست پناهندگی» است. (10) که امروزه نه با گرفتن ریش بلکه با بردن دست‌ها بالای سر، انجام می‌گیرد.
درنتیجه در اینجا به نظرمی رسد اساساً گرفتن ریش موضوعیت ندارد، بلکه اظهار تذلل است که مطلوب بوده و از رو برخی بر این عقیده‌اند که انجام آن حتی برای مردان نیز ضرورتی ندارد (11) و شاید اگر این حالت در فرهنگی دیگر، با سمبولی دیگر نظیر آوردن کف دست به سمت آسمان، یا به هم ساییدن کف دو دست و امثال آن حاصل می‌شود، ایرادی ندارد.
نکته سوم:
اگر قرار باشد ظواهر موجود در ادعیه و یا آداب همراه با آن، انگیزه‌ای برای مردانه یا زنانه کردن یک دعا را فراهم آورد، در این صورت حتی اگر به فرض، دعای ماه رجب (که در کل نصف صفحه است)، به جهت آداب به‌جا آوردن آن، مردانه باشد، پس درباره «دعای ام داوود» که دعایی بسیار طولانی است و امام صادق علیه‌السلام آن را به مادر داوود که در حبس بوده، یاد داده است، (12) چه باید گفت؟ اتفاقاً این دعا نیز در اعمال ماه رجب واردشده است!
آیا مردان، حق‌دارند اعتراض کنند که چرا دعاهای کوتاه ماه رجب مردانه است، اما دعاهای طولانی آن زنانه؟!
از سوی دیگر حتی اگر این دعا، جنبه مردانه داشته و به فرض محال بپذیریم که عامل اصلی در این دعا باید مردان باشند، بازهم نمی‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که «اسلام توجه بیشتری به رشد معنوی مردان دارد»! چراکه در این صورت وجود اعمال، ادعیه و آداب خاص عبادت که در اسلام برای خصوص زنان در هنگام عادت وضع شده است. (13) را نیز باید دلیل بر زنانه بودن اسلام دانست!
نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که
اولاً، در مسائل معنوی، در اسلام، تفاوتی میان زنان وجود ندارد.
دوم اینکه، هیچ‌کدام از الفاظ دعای ماه رجب، ویژگی مردانه نداشته و گرفتن ریش نیز در واقع نشان از نوعی تذلل و پناهندگی است که سمبولی عرفی محسوب می‌شود و متناسب بافرهنگ‌های دیگر می‌تواند تغییر کند یا انجام نشود.
سوم اینکه، اگر قرار باشد دعای کوتاه ماه رجب، اسلام را مردانه کند، پس دعای بسیار طولانی ‌ام داوود که از قضا از ادعیه ماه رجب نیز است، اسلام را زنانه کرده است! درحالی‌که هم این امر نادرست است و هم آن امر!
 کلمات کلیدی:
حقوق زنان، تفاوت جنسیتی در ادعیه، دعای ماه رجب، حرم شیبتی.
 پی‌نوشت‌ها:
1. جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، قم، نشر اسراء، 1375 ش، ص 102.
2. سوره نحل، آیه 97.
3. سوره آل‌عمران، آیه 195.
4. سوره تحریم، آیات 11 و 12.
5. جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 188.
6. سوره احزاب، آیه 35.
7. ابن منظور، لسان العرب‏، به اهتمام سید جمال‌الدین میردامادی بیروت‏، دارالفکر- دارصادر، 1414 ق‏، چاپ سوم، ج‏1، ص 512.
8. سوره مریم، آیه 4 ﴿إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾.
9. «... قَالَ ثُمَّ مَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه¬السلام یَدَهُ الْیُسْرَى فَقَبَضَ عَلَى لِحْیَتِهِ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ یَلُوذُ بِسَبَّابَتِهِ الْیُمْنَى، ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَام‏...»؛ (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ق، ج 95، ص 390)
10. ابن منظور، لسان العرب‏، به اهتمام سید جمال‌الدین میردامادی بیروت‏، دارالفکر- دارصادر، 1414 ق‏، چاپ سوم، ج‏3، ص 508.
11. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، عدم لزوم گرفتن محاسن با دست در هنگام دعای ماه رجب، لینک: https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=46497&mid=259798
12. قمی، عباس، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، قم، اسوه، بی‌تا، ج‏1، ص 246.
13. خمینی، سید روح‌الله موسوی، توضیح المسائل، محقق/مصحح: سید محمدحسین بنی‌هاشمی خمینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424 ق. ج 1، ص 269.
 

دعاکننده با توجه به صدر دعا،خداوند را با نظر به ساحت کرامتش خطاب کرده و از این رهگذر همه‌چیز را می‌خواهد وگویی توجهی به موانع عالم مادی ویا حدود قابلی خود ندارد
امکان درخواست همه خیر دنیا و آخرت

پرسش:

در دعای ماه رجب، از خداوند درخواست می‌کنیم که جمیع خیرات دنیا را به ما بدهد و جمیع شرور را از ما دور کند؛ آیا واقعاً چنین درخواستی با مبانی دینی سازگار است؟ به نظر می‌رسد کسی تاکنون به جمیع خیرات دنیا نرسیده و از همه شرور دنیا مصونیت نداشته است و ساختار دنیا نیز به‌گونه‌ای است که هم در آن خیر است و هم در آن شرّ: «و شما را با بدی‌ها و خوبی‌ها آزمایش می‌کنیم»(انبیاء، آیه 35) و «قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم». (بقره، آیه 155) پس چطور می‌شود چنین درخواست غیرمعقولی از معصوم صادرشده باشد و ما نیز هرروز در این ماه آن را تکرار می‌کنیم؟!

پاسخ:
مقدمه
«سید بن طاووس» از محمد بن ذکوان، معروف به محمد سجاد، (که براثر سجده‌های طولانى به این نام، نامیده شده بود) روایت کرده است که به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: این ماه، ماه رجب است، به من دعایى بیاموز که خداوند متعال مرا با آن منفعت بخشد و امام صادق علیه‌السلام نیز دعای معروف «یامن ارجوه» را به او آموخت. (1)
در این دعا فرازی دارد که در آن جمیع خیر دنیا و جمیع خیر آخرت از خداوند مسئلت شده و نیز دوری از جمیع شر دنیا و شر آخرت، خواسته‌شده است. (2)
حال سؤال اینجاست که آیا اساساً چنین امری ممکن است؟ و آیا می‌توان به جمیع خیرات رسیده و یا از جمیع شرور عالم هستی مصون بود؟
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که هرچند ساختار دنیا آکنده از رنج و کاستی است و اگر کسی در این جهان زندگی می‌کند، همواره متأثر از این رنج‌ها است، اما معنای «رنج» غیر از معنای «شر» بوده و میان این دو مفهوم عموم و خصوص من وجه جاری است بدین معنا که این‌گونه نیست که همه مصادیق شر، رنج‌آور بوده و یا همه مصادیق رنج، ازجمله شرور باشد.
چراکه بسیاری از رنج ها (مانند رنج واکسن و داروی تلخ) اگرچه به‌ظاهر شرّ و منفور است؛ اما حقیقتاً مطلوب و مصداق «خیر» بوده و تنها رنجی را می‌توان منافی با خیر دانست که توجیه نداشته و در هیچ امر برتری مستهلک نشده و هیچ آثار مثبتی (چه در دنیا و چه در آخرت) برای فرد نداشته باشد.
در این صورت تمنای برطرف ساختن همه شرّ دنیا و به دست آوردن همه خیر آن، امر دور از عقل و غیرواقعی به نظر نمی‌رسد؛ و معنای دعای یاد شده این‌گونه می‌شود که خداوندا، همه خیر دنیا و آخرت را به من ارزانی بفرما حتی اگر موقتاً درد و رنجی به همراه داشته باشد و خداوندا، همه شر دنیا و آخرت را از من دور بگردان حتی اگر به‌ظاهر نعمت باشد.
چه اینکه قرآن کریم به‌صراحت می‌فرماید:
«چه بسیار از چیزی بدتان می‌آید و آن برای¬تان خیر است و چه بسیار به چیزی رغبت دارید و آن برای¬تان بد است». (3)
نکته دوم:
صرف‌نظر ازآنچه در نکته اول آمده است باید گفت:
 داشتن «همت بلند» در دعا و نیز تمنّای امور متعالی، یکی از آداب دعا بوده و در قرآن کریم و سیره حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز شواهد بسیاری دارد.
به‌عبارت‌دیگر، هرچه قدر که بحث «قناعت» در مادیات مورد سفارش قرار گرفته و فزون‌خواهی در آن نکوهش شده است، قناعت در امور معنوی مورد نکوهش بوده و فزون‌خواهی تحسین می‌شود.
ازاین‌رو قرآن کریم، دعای مؤمنان، برای پیشوایی متقین در نسل ایشان، (4) درخواست حضرت ابراهیم علیه‌السلام برای امتداد امامت در نسل خویش، (5) دعای حضرت آسیه برای داشتن خانه‌ای اختصاصی در نزد پروردگار در بهشت (6) و یا دعای حضرت سلیمان علیه‌السلام برای تحقق سلطنتی که نظیر آن وجود نداشته باشد (7) را به نشانه همت بالای ایشان در قرآن کریم می‌ستاید.
در حقیقت، خداوند صاحب همه‌چیز است و تمام خزائن زمین و آسمان به دست اوست (8) و به انسان اذن درخواست و دعا داده است. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «بدان، خدایى که گنج‏هاى آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازه درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهى تا عطا کند، درخواست رحمت کنى تا ببخشاید». 
(9)
از سوی دیگر، درخواست کم یا زیاد انسان، تفاوتی برای خداوند نداشته و این‌گونه نیست که اجابت کم برای او از اجابت زیاد سخت‌تر باشد! و یا درخواست زیاد از حد او را کلافه کرده و از کرم خود پشیمان شود. همچنان که امام سجاد علیه‌السلام در این خصوص می‌فرماید:
«خدایا تویى آن‏که درخواست‌کننده به کوی تو ناتوانت نکند و عطابخشی، از تو نکاهد». (10)
حال که چنین است، دعا، در مَثَل، در حکم چک سفیدی است که به دست انسان داده شده و عجیب است اگر کسی، این چک را با مبلغی ناچیز و عطایی نامقدار پر کند! ازاین‌رو در بعضی فقرات دعای کمیل از خداوند مسئلت می‌کنیم که: «خدایا مرا از برترین و بالاترین بندگانت قرار بده». (11)
نکته سوم:
درخواست هرکسی از خداوند متناسب با معرفت او نسبت به خداوند است. پس هنگامی‌که در ابتدای این دعای شریف، اقرار کرده‌ایم که همه خوبی‌ها از خداوند بوده و ما امید آن را تنها از ناحیه او داریم تا جایی که در قبال بهانه‌ای قلیل، عطایی کثیر را به ما می‌بخشد، متناسب با همین نگاه، همه خوبی‌های دنیا و آخرت را می‌خواهیم.
در حقیقت در اینجا سخن از قابلیت قابل و حد او در پذیرش عطایای الهی و یا حتی امکان تحقق و یا عدم تحقق آن نیست و هر چه هست نظر به کرامت الهی و ساحت عطای ربوبی است که در آن نقصی حاصل نشده و حدی وجود ندارد.
                                گستاخ تو کرده‌ای مرا با لب خویش     ورنه تو کجا و من بیچاره کجا
گویی بنده‌ای که چنین دعایی را ایراد می‌کند، از کاستی‌های قابلی، بضاعت قلیل خود و حدود عالم ممکنات فراتر رفته و با نظر با ساحت فاعلی و توجه به کمال مطلق خداوندی، همه خیر دنیا و آخرت را طلب می‌کند. هرچند در حقیقت، در یک منظر فلسفی و عرفانی، همه خیر دنیا و آخرت همان خداوند تبارک‌وتعالی است و گویی دعاکننده در این فراز خود خداوند را در دنیا و آخرت طلب کرده و آنچه مانع این وصال می‌شود را از خداوند مسئلت دارد.
             محب صادق از جانان، به‌جز جانان نمی‌خواهد               که حیف است از خدا چیزی، تمنا جز خدا کردن
نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که
اولاً، مسئلت همه خوبی‌ها، باوجود مصادیقی از رنج در دنیا قابل‌جمع است.
ثانیاً، همت عالی و درخواست متعالی از آداب دعاکنندگان بوده و نظایر آن در ادعیه بسیاری وجود دارد.
ثالثاً، دعاکننده با توجه به صدر دعا، خداوند را با نظر به ساحت کرامتش خطاب کرده و از این رهگذر همه‌چیز را می‌خواهد و گویی توجهی به موانع عالم مادی و یا حدود قابلی خود ندارد.
رابعاً، همه خوبی‌ها خود خداست و شر نیز چیزی جز جدایی از خدا نیست.
کلمات کلیدی:
دعای ماه رجب، دعا، جمیع خیر الدنیا، جمیع خیر الاخره.
پی‌نوشت‌ها:
1. مکارم شیرازی، ناصر، کلیات مفاتیح نوین، قم، نشر امام علی بن ابیطالب علیهم‌السلام، 1395 ش، چ 40، ص 633.
2. «أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الآخِرَه، وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الآخِرَهِ».
3. سوره بقره، آیه 216 ﴿عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ﴾.
4. سوره فرقان، آیه 74  ﴿و الّذین یقُولُون ربّنا هبْ لنا مِنْ أزْواجِنا و ذُرِّیّاتِنا قُرّه أعْیُنٍ و اجْعلْنا لِلْمُتّقین إِماماً﴾.
5. سوره بقره، آیه 124 ﴿قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی﴾.
6. سوره تحریم، آیه 11 ﴿و ضرب اللّهُ مثلاً لِلّذین آمنُوا امْرأت فِرْعوْن إِذْ قالتْ ربِّ ابْنِ لی‏ عِنْدک بیْتاً فِی الْجنّهِ﴾.
7. سوره ص، آیه 35 ﴿قال ربِّ اغْفِرْ لی‏ و هبْ لی‏ مُلْکاً لا ینْبغی‏ لِأحدٍ مِنْ بعْدی إِنّک أنْت الْوهّابُ﴾.
8. سوره منافقون، آیه 7  ﴿و لِلّهِ خزائِنُ السّماواتِ و الْأرْضِ﴾.
9. «و اعْلمْ أنّ الّذِی بِیدِهِ خزائِنُ السّماواتِ و الْأرْضِ قدْ أذِن‏ لک‏ فِی الدُّعاءِ و تکفّل لک بِالْإِجابهِ و أمرک أنْ تسْألهُ لِیُعْطِیک و تسْترْحِمهُ لِیرْحمک‏». (شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح‏، قم، نشر هجرت، چ 1، 1414 ق، وصیت 31)
10. «الهی أنْت الّذِی لا یُحْفِیک سائِلٌ و لا ینْقُصُک نائِل‏» (شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی)
11. «اجْعَلْنِی مِنْ أَحْسَنِ عِبَادِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْک‏».
 

ورود نظامیان بستر را برای دیپلماسی فراهم نموده و نشان‌گر کمک میدان به دیپلماسی و ارتباط مؤثر آن دو باهم است و به پیشبرد اهداف نظام کمک شایانی می‌کند.

 پرسش:

مدتی پس از کشته شدن قاسم سلیمانی یک فایل صوتی محرمانه از مصاحبه دکتر ظریف منتشر شد که از کارشکنی قاسم سلیمانی در مسیر منافع ملی مخصوصاً توافقنامه برجام پرده برداشت. این اقدام سردار سلیمانی چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ:

مقدمه
پس از شهادت حاج قاسم در 5 اردیبهشت 1399، فایلی از مصاحبه دکتر ظریف منتشر شد که در آن از اختلاف‌نظرهای ایشان با سردار سلیمانی پرده برداشت. در بخشی از فایل صوتی آمده است: «هیچ‌گاه نشد من از سردار سلیمانی بخواهم مثلاً فلان عملیات را فعلاً متوقف کنید تا ما در مذاکرات پیشرفت کنیم. نه اینکه نخواهم، سردار سلیمانی قبول نمی‌کرد؛ اما در مقابل بارها می‌شد که او از من می‌خواست در مذاکرات پیش‌رو فلان موضوعات را پیگیری کنم ... مثلاً آقای سلیمانی به من می‌گفت حالا که با لاوروف مذاکره می‌کنی، این لیست ۱، ۲، ۳ و ۴ را مثلاً در مذاکرات مطرح کن و از او بخواه. این در حالی است که برعکس آن هیچ‌وقت امکان‌پذیر نبود». یا «سفر را من و سلیمانی باهم هماهنگ کردیم، اما وقتی او را آوردند به من چیزی نگفتند و من از تلویزیون دیدم» و جملاتی که نشانگر تقابل میدان و دیپلماسی بود و...که از کارشکنی سردار سلیمانی در مسیر منافع ملی مخصوصاً توافقنامه برجام حکایت دارد. با توجه به سابقه و شناختی که از حاج قاسم داریم، این رفتار وی چگونه توجیه می‌شود؟

برای پاسخ به این سؤال لازم است چند نکته بیان شود.

1- چرایی ضبط و انجام این مصاحبه

مصاحبه‌گر: سعید لیلا، استاد دانشگاه، تحلیل‌گر اقتصادی، فعال رسانه‌ای توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری
مصاحبه‌شونده: دکتر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم در ادامه روند مصاحبه با مقامات دولتی.

هدف: ضبط فایل محرمانه بر اساس اظهارات مقامات دولتی برای ثبت در حافظه سازمانی در قالب طرح تاریخ شفایی دولت تدبیر و امید.

مدت‌زمان فایل: هفت ساعت که سه ساعت از آن به‌صورت غیرقانونی منتشرشده است.

زمان ضبط: روز ۶ اسفند سال ۱۳۹۹.

زمان نشر:  5 اردیبهشت 1400، در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری.

نحوه انتشار: به­صورت قطعی معلوم نیست.

منتشرکننده در رسانه‌ها: رسانه‌های بیگانه مثل ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی، برخی خبرنگاران خارجی.

2-محتوای این فایل صوتی

در این فایل صوتی وزیر امور خارجه روند حضور هشت‌ساله خود در وزارت امور خارجه و فراز و فرودها و پرونده‌های آن را همراه با تحلیل‌ها و برداشت‌های شخصی روایت می‌کند. محتوای این فایل صوتی شامل موضوع برجام و مسائل منطقه و نقش سردار سلیمانی در موضوعات منطقه است که وزیر امور خارجه در این بخش از روایت خود بارها از دو کلیدواژه میدان و دیپلماسی استفاده می‌کند و با روبروی هم قرار دادن آن‌ها یک، دوگانه شکل می‌دهد. به‌هرحال نقطه کانونی بحث‌ها درباره این فایل صوتی، بخش‌هایی از محتوای آن است که برخی شنوندگان تلقی می‌کنند که در حق سردار سلیمانی جفا شده است و برخی هم تلقی کارشکنی حاج قاسم سلیمانی در مسیر منافع ملی به‌خصوص توافقنامه برجام را برداشت می‌کنند. به هر حال اهداف انتشار این فایل صوتی پر ابهام و طبیعتاً در جهت ایجاد شکاف در حاکمیت ج.ا.ا و وحدت و انسجام جامعه بود.

3- در رابطه با کارشکنی در منافع ملی و برجام

در مورد ادعای کارشکنی شهید سلیمانی در مسیر منافع ملی مخصوصاً توافقنامه برجام، دو نوع جواب ارائه می‌شود.

الف) ناظر به مبانی علمی، قانونی و حقوقی: سیاست خارجی دارای سه سطح مختلف (حوزه مبنایی و بنیادی، حوزه جهت‌گیری و تعریف استراتژی و حوزه اجرا و یا عملیات میدانی) است. عملیات میدانی صرفاً به معنای عملیات نظامی نیست، بلکه شامل طیف متنوعی از اقدامات شامل دیدارهای دیپلماتیک، مذاکرات چندجانبه، انعقاد تفاهم‌نامه‌ها و موافقت‌نامه و همچنین حوزه دفاعی، نظامی و امنیتی است. در تعیین نسبت میان این سه سطح، امر واضح و غیرقابل‌انکاری که قابل‌ذکر است، پیوستگی عوامل هر سه سطح به یکدیگر برای موفقیت در امر سیاست خارجی و اهداف کلان ملی است و ضعف یا نقصان در هر یک موجب شکست فرآیند دیپلماسی خواهد شد.

در این قسمت به‌صورت خلاصه در دو بستر حقوقی-قانونی و سیاسی به تشریح نقش سپهبد شهید قاسم سلیمانی و سپاه قدس در امر دیپلماسی و سیاست خارجی پرداخته می‌شود.

از منظر بحث قانونی-حقوقی در سطح نخست که سیاست خارجی و دیپلماسی مجموعه‌ای از مبانی و اصول بنیادی، تعهدات و اقدامات تعریف‌شده است که در اسناد کلان سیاست‌گذاری یک کشور شامل قانون اساسی، قوانین عادی، دستورات، فرمان‌های حکومتی و ... منعکس می‌شود. (1) بنابراین، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با هر جهت‌گیری که دنبال شود، باید بر اساس اصول مبنایی ذکرشده در قانون اساسی باشد. در مبحث تدوین سیاست خارجی یا تعیین جهت‌گیری نیز دو دسته از منابع قابل‌ذکرند که شامل قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و دستورالعمل‌های دولت و وزارت امور خارجه می‌شوند. از آنجا که قانون اساسی از حیث حقوقی سند برتر محسوب می‌شود، طبیعی است که این دو منبع نمی‌توانند در تعارض با قانون اساسی تصویب و عملیاتی شوند.

از منظر تحلیل حقوقی به‌صورت قاطع می‌توان میان فعالیت‌های سردار سلیمانی و سپاه قدس در حوزه‌های عملیاتی غرب آسیا، پیوستگی قابل‌ملاحظه‌ای را با دو سطح پیشین مشاهده کرد. درواقع، حمایت از جنبش‌های آزادی‌بخش فلسطینی، لبنانی، عراقی و سایر حرکت‌های آزادی‌خواه در کل منطقه در راستای اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و جهت‌گیری‌های رسمی کشور بوده است و از این حیث، آرمان رهایی قدس، مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی، مبارزه با تروریسم مدعی دولت اسلامی و ... همگی دارای عقبه محکم قانونی و حقوقی هستند و بر همین مبنا میان سه سطح ذکرشده ارتباطی تنگاتنگی وجود دارد.

از منظر سیاسی، بحث اصلی، پاسخ به این سؤال است که ازنظر عملیاتی و میدانی نقش سردار سلیمانی و سپاه قدس در تحولات منطقه‌ای عامل تقویت‌کننده سیاست خارجی و دیپلماسی بوده است، یا عامل تضعیف آن؟

از منظر شاخص‌های سیاسی، یکی از مهم‌ترین ابزارهای تحقق منافع ملی، داشتن متحدان وفادار و خوش‌سابقه در نظام بین‌الملل است. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، سوریه یکی از متحدان وفادار و قابل‌اعتماد ایران است. وقوع بحران در سوریه که به‌صورت خاص بشار اسد را هدف قرار داده بود به معنای از دست رفتن وفادارترین متحد ایران در منطقه استراتژیک غرب آسیا بود. ازاین‌رو، فعالیت‌های سپاه قدس و سردار سلیمانی در غرب آسیا منجر به حفظ یکی از متحدان نزدیک ایران به‌رغم مخالفت قدرت‌های جهانی شد.

دومین دستاورد سردار سلیمانی و سپاه قدس از فعالیت‌های میدانی، ایجاد شبکه بزرگ امنیتی و نظامی در منطقه به نام محور مقاومت بود. اهمیت این محور در این است که یک بلوک فرامرزی، فرامذهبی و نه صرفاً دولتی و نه غیردولتی (ترکیبی از بازیگران غیردولتی مانند حزب‌الله، حشدالشعبی، فاطمیون، زینبیون و از سوی دیگر، شامل دولت سوریه) است.

ایجاد چنین بلوکی امکان ایجاد رقابت شدیدی را با بلوک‌های رقیب ازجمله تروریست‌های فعال در منطقه فراهم می‌کند.

نتیجه این امر، امنیت مرزهای جمهوری اسلامی ایران بوده است. از این منظر، فعالیت‌های سردار سلیمانی در منطقه یکی از بهترین ابزارهایی را که برای هر کشور و یا دولتی می‌تواند آرمان باشد، برای دستگاه دیپلماسی ایران فراهم کرد.

مبارزه با تروریسم داعش منجر به ایجاد سدی محکم در مقابل توسعه و گسترش سریع داعش در نزدیکی مرزهای ایران شد.

علاوه ‌بر این، حضور فعال و قدرتمند ایران در منطقه به‌ویژه در مبارزه با تروریسم موجب شد که ایران به‌عنوان کنشگر غیرقابل حذف در معادلات قدرت در منطقه پذیرفته شود و حضور تعیین‌کننده ایران در سوریه موجب شد تا دستگاه دیپلماسی ایران در نشست‌های مربوط به سوریه حضورداشته باشد و بر روند تحولات این کشور اثرگذار باشد. (2)

در خصوص بحث حضور نظامیان در سپهر سیاست، باید گفت که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اصل هماهنگی دیپلماسی و میدان توانسته است علاوه برافزایش قدرت و اقتدار و اعتبار ملی، سرمایه ملی را در میدان سیاسی-فرهنگی (پرستیژ)، میدان اقتصادی (ثروت) به اعتبار منطقه‌ای پایدار در عرصه سیاست خارجی تبدیل کند؛ و ناظر به اصل تأمین منافع ملی و تضمین استقلال ملی، راهبرد بلندمدت سیاست خارجی کشور را به منصه ظهور برساند. نتایج راهبرد نگاه به شرق با تکیه به اصل همسایه محور در عرصه دیپلماسی و میدان را در حوزه بازدارندگی، حفظ و صیانت از منافع ملی، رفع تحریم‌ها و خنثی‌سازی راهبرد‌های دشمن ملموس و مشهود است؛ بنابراین ورود نظامیان بستر را برای دیپلماسی فراهم نموده و نشان‌گر کمک میدان به دیپلماسی و ارتباط مؤثر آن دو باهم است. پس میدان نه‌تنها در راستای منافع ملی هست بلکه در خدمت و کمک دیپلماسی نیز بوده و به پیشبرد اهداف نظام کمک شایانی می‌کند.

 مسئله ورود نظامیان و میدان در عرصه سیاست‌گذاری خارجی امر جدیدی نیست و در همه کشورها از نخبگان نظامی برای امر سیاست خارجی بهره گرفته می‌شود. در آمریکا، سایروس ونس (3) (وزیر امور خارجه آمریکا در دوره رئیس‌جمهور جیمی کارتر و پیش از آن، وزیر جنگ و معاون وزیر دفاع این کشور)، جورج مارشال (پست‌های فرمانده ستاد ارتش، وزیر خارجه و وزیر دفاع آمریکا بین جنگ جهانی اول و دوم)، مایک پومپئو (۷۰ اُمین وزیر امور خارجه آمریکا و پیش از آن به مدت یک سال اداره‌کننده سازمان اطلاعات مرکزی سیا و پیش‌تر نیز نماینده مجلس نمایندگان آمریکا و افسر سابق نیروی زمینی ایالات‌متحده آمریکا)، جان کری (۶۸ مین وزیر امور خارجه ایالات‌متحده آمریکا در دولت دوم باراک اوباما و سناتور دموکرات مجلس سنای آمریکا و عازم در ابتدای جنگ ویتنام به آن کشور و دریافت چندین مدال شجاعت)، کالین پاول (دوازدهمین رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات‌متحده آمریکا، وزیر امور خارجه در سال 2000 م) و ... از افرادی هستند که باسابقه نظامی‌گری به خدمت در دستگاه دیپلماسی این کشور گماشته شدند و در ضمن، کشورهای مختلف از نوابغ نظامی خود به‌منظور بهره‌برداری‌های مشاوره‌ای و حتی عملیاتی استفاده می‌کنند. علاوه ‌بر این، از میان 46 رئیس‌جمهوری که آمریکا به عمر خود دیده است، 12 نفر آنان نظامی بوده‌اند. این نظامیان درمجموع بیش از 64 سال بر این کشور حکومت کرده‌اند. به واقع در طول 230 سالی که از استقلال آمریکا می‌گذرد، کرسی ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده برای بیش از یک‌چهارم این زمان، در اختیار نظامیان بوده است. (4) بر این اساس، می‌توان چنین گفت که بدون وجود میزانی از قدرت سخت (نظامی)، مذاکره، دیپلماسی و سیاست خارجی با موفقیت همراه نخواهد بود و فعالیت‌های سردار سلیمانی و سپاه قدس در جهت مبارزه با تروریسم و افراطی‌گری موجب افزایش قدرت سخت ایران شده است. (5)

ب) ناظر به اتفاقات و عملکرد سپاه قدس در حوزه میدان و دیپلماسی با اسناد به همین فایل صوتی

در همین فایل صوتی منتشرشده در حدود دقیقه 139 تا 160، به نقش میدان (سپاه قدس) و کمک‌های متعدد آن برای دیپلماسی اشاره‌شده و به نقش سردار سلیمانی در حل شدن معضلات منطقه و بهبود روابط ایران و عربستان و یا به تلاش سردار سلیمانی برای صلح در یمن و اعلام آمادگی ایشان برای مذاکره با سران عرب منطقه درحالی‌که وزارت خارجه توانایی چنین کاری را نداشت، یا جایی که دکتر ظریف، جان کری را به پشتوانه میدان به‌وسیله جمله «گوشتت در منطقه زیر دندان ماست»، تهدید می‌کند، به‌صراحت توسط دکتر ظریف اذعان شده است. روابط دکتر ظریف با سردار سلیمانی هم درمجموع حسنه بوده و بارها توسط وی، کمک‌های سردار سلیمانی به مذاکرات بیان‌شده است.

نتیجه:
در سپهر سیاست، جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اصل هماهنگی دو بال دیپلماسی و میدان، عمل می‌کند و اینکه کدام‌یک از این دو بال در شرایط خاص، تقدم و اولویت اول را دارد ناظر به سیاست‌های کلی نظام است و اشخاص به‌صورت مستقل دخیل در این سیاست نیستند، حتی دکتر ظریف.

اما  بعد از انتشار این صوت، جریاناتی تلاش کرده‌اند تا بحث جدایی میدان و دیپلماسی را مطرح و پررنگ کنند و فعالیت‌های سردار سلیمانی و سپاه قدس را عاملی برای شکست سیاست‌های منطقه‌ای ایران قلمداد کنند؛ اما سیاست خارجی دارای سه سطح مختلف حوزه مبنایی و بنیادی، حوزه جهت‌گیری و تعریف استراتژی و حوزه اجرا و یا عملیات میدانی است.

از منظر حقوقی و قانونی فعالیت‌های سپاه قدس و سردار سلیمانی در هر سه حوزه مبانی، رویکرد و میدان عمل، هرگز خلاف دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی نبوده است بلکه در راستای عمل به قانون اساسی و سایر قوانین بالادستی کشور بوده و از منظر سیاسی، این فعالیت‌ها سبب تقویت سیاست خارجی و دیپلماسی به‌وسیله حفظ متحدان وفادار و خوش‌سابقه در نظام بین‌الملل، ایجاد شبکه بزرگ امنیتی و نظامی در منطقه به نام محور مقاومت، امنیت مرزها، مبارزه با تروریسم داعش و... بوده است.

جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اصل هماهنگی دیپلماسی و میدان توانسته است علاوه برافزایش قدرت و اقتدار و اعتبار ملی، سرمایه ملی را در میدان سیاسی فرهنگی، میدان اقتصادی به اعتبار منطقه‌ای پایدار در عرصه سیاست خارجی تبدیل کند؛ و ناظر به اصل تأمین منافع ملی و تضمین استقلال ملی، راهبرد بلندمدت سیاست خارجی کشور را به منصه ظهور و بروز برساند؛ بنابراین ورود نظامیان بستر را برای دیپلماسی فراهم نموده و نشان‌گر کمک میدان به دیپلماسی و ارتباط مؤثر آن دو باهم است. پس میدان نه‌تنها در راستای منافع ملی هست بلکه در خدمت و کمک دیپلماسی نیز بوده و به پیشبرد اهداف نظام کمک شایانی می‌کند.

از طرفی در همین فایل صوتی منتشرشده بارها به نقش میدان و کمک آن به دیپلماسی توسط دکتر ظریف اشاره‌شده و به نقش سردار سلیمانی در حل شدن معضلات منطقه و بهبود روابط ایران و عربستان و به تلاش سردار سلیمانی برای صلح در یمن و اعلام آمادگی ایشان برای مذاکره با سران عرب منطقه و...، به‌صراحت اذعان شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل چهارم به‌صورت کلی و اصل ۱۵۴ به‌صورت خاص شاکله‌ کلی و بنیادی سیاست خارجی را تشکیل می‌دهند. اصل چهارم بر ابتنای کلیه اصول و قوانین بر اسلامیّت و اصل ۱۵۴ بر حمایت از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان تأکید می‌کند. اصل ۱۵۲ نیز یکی از تعهدات سیاست خارجی را دفاع از حقوق مسلمانان دانسته است.

2. عسکری، امیرحسین، دیپلماسی و میدان؛ نقش سردار سلیمانی در پیشبرد سیاست خارجی، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 1 آبان 1400، 84463321، https://irna.ir/xjFWqg

3. Gardner Bell, William, Secretaries of war and secretaries of the army, Washington, D.C  ,Center of Military History Publication, 2004, 128

4. سعیدی، مهدی، ژنرال‌های سیاستمدار، پایگاه بصیرت،  3 اسفند ۱۳۹۹،

۳۲۸۵۲۲،https://basirat.ir/fa/news/328522
5. عسکری، امیرحسین، دیپلماسی و میدان؛ نقش سردار سلیمانی در پیشبرد سیاست خارجی، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 1 آبان 1400، 84463321، https://irna.ir/xjFWqg

آنچه قاسم سلیمانی از ایستادن در کنار ملت‌های مظلوم منطقه دنبال می‌کرد، ایجاد صلح، ثبات و امنیت در منطقه بود.

پرسش:

آیا سردار سلیمانی جنگ‌طلب و عامل خون ریزی و تهدیدی برای صلح در منطقه بود؟

پاسخ:

مقدمه
برخی مدعی‌اند که سردار قاسم سلیمانی به‌عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نه‌تنها عامل صلح در منطقه نبود، بلکه عامل شعله‌ور شدن آتش جنگ در منطقه و ریخته شدن خون هزاران نفر از مردم بی‌گناه سوریه به خاطر حمایت از حکومت بشار اسد بود. آیا این قضاوت درباره سردار قاسم سلمیانی  واقعیت دارد و ایشان جنگ‌طلب، خون‌ریز و تهدید برای صلح بود؟

جبهه جهانی استکبار همواره کوشیده است سردار حاج قاسم سلیمانی را فردی جنگ‌طلب، خون‌ریز و تهدید برای صلح منطقه بلکه صلح جهانی معرفی کند و با پشتیبانی رسانه‌ای به ترویج این نگاه در جهان و کشورهای هدف پرداخته است. این ‌یک ادعاست که بررسی آن، حقیقت را برای هر مخاطب منصفی روشن خواهد ساخت؛ بنابراین لازم است در ابتدا شهید حاج قاسم سلیمانی را بشناسیم و برای شناخت شهید سلیمانی لازم است به‌مرور برخی مسئولیت‌ها و اقدامات وی پیش از به قتل رسیدنش به دست نیروهای آمریکایی و به دستور رئیس‌جمهور وقت امریکا دونالد ترامپ بپردازیم.

قاسم سلیمانی در سال 1360 از سوی فرمانده وقت سپاه پاسداران به فرماندهی لشکر 41 ثارالله کرمان منصوب شد و در عملیات‌های مهمی همچون والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 نقش ایفا کرد. پس از پایان جنگ تحمیلی از آنجایی که توجه نیروهای سپاه پاسداران متوجه میدان جنگ بود، فرصتی برای جولان اشرار در شرق کشور مهیا شد تا جایی که منطقه شرق کشور تبدیل به مسیری برای تردد قاچاقچیان مواد مخدر و اشرار شده بود. گروه‌های ۱۰- ۲۰ نفری در این مناطق باهدف قاچاق مواد مخدر، تجزیه سیستان و بلوچستان، ایجاد نارضایتی در بین مردم و برخی از اهداف سیاسی دیگر اقدامات مسلحانه انجام می‌دادند. (1) بنابراین منطقه حتی برای محلی‌ها ناامن بود. با پایان جنگ، قاسم سلیمانی مأموریت یافت در نقش فرمانده قرارگاه قدس، به مبارزه با اشرار در شرق کشور بپردازد و امنیت را به آن منطقه بازگرداند. قاسم سلیمانی مأمور به مبارزه با اشرار و قاچاقچیان و پاک کردن منطقه از وجود آن‌ها در شرق کشور بود؛ اما او شیوه متفاوتی برای مبارزه برگزید. ائمه جمعه و جماعات و بزرگان قبایل را گردآورد و «طرح فراگیر برای برقراری امنیت پایدار در شرق ایران» را تصویب کرد.

با استاندار و مسئولین کشاورزی و سازمان آب و مقامات محلی قرار گذاشت که اشرار را از کوه‌ها پایین آورد این‌ها هم برایشان زمین و آب کشاورزی تهیه کنند. زمین‌های دولتی [بایر منابع طبیعی] را تقسیم‌بندی کرد و همراه نیروهایش اشرار را محاصره و مهلت ۷۲ ساعته داد... ۲۴ ساعت نگذشته بود که شروع به پایین آمدن کردند. اسلحه تحویل دادند و امان‌نامه گرفتند و در زمین‌هایی که به آن‌ها تعلق گرفت ساکن شدند و شروع به کشاورزی کردند! پاک‌سازی اشرار در منطقه به وسعت ۱۰۰۰ کیلومتر از ایرانشهر تا بشاگرد انجام شد... برای تأمین آب کشاورزی آن‌ها کمک‌هزینه حفر ۳۲۰۰ چاه را داد و مشکل آب حل شد. انواع خدمات مربوط به کشاورزی حتی برنامه آموزشی برای تولید بیشتر را سامان داد... ویکی از روستاهای منطقه به خاطر او «قاسم‌آباد» نام گرفت. (2) ماجرای نامه یکی از بزرگان اشرار سیستان به حاج قاسم سلیمانی نیز خواندنی است و حاج قاسم به کمک او توانست اشرار بسیاری را در منطقه خلع سلاح کند. (3) سردار سلیمانی کوشید با برداشتن گام‌هایی هرچند کوچک در مسیر تحقق عدالت به‌سوی صلح حقیقی و پایدار در شرق کشور گام بردارد و همچون دفاع مقدس توانایی‌ها و قابلیت‌های خود را به‌عنوان یک فرمانده به اثبات برساند.

حاج قاسم سلیمانی با عملکرد مثبتی که از خود در طول دفاع مقدس و در کنترل بحران در شرق کشور نشان داد، در سال 1379 از سوی رهبر انقلاب اسلامی ایران، آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و تا لحظه شهادتش در مقام فرماندهی سپاه قدس، نقش مهمی در تحولات منطقه ایفا کرد. قاسم سلیمانی معتقد بود امنیت کشوری تأمین نمی‌شود، مگر اینکه منطقه امن باشد و کل منطقه امنیت داشته باشد. (4) تلاش‌های او به درخواست برهان‌الدین ربانی رئیس‌جمهور وقت اسلامی افغانستان برای بازگشت صلح و ثبات به افغانستان و کمک به نیروهای مجاهد افغانستانی (احمدشاه مسعود) برای خاتمه دادن به جنگ‌های داخلی و مبارزه با القاعده (5) و حضور او در لبنان برای مقابله با تهاجم رژیم صهیونیستی و سوریه و عراق به درخواست این کشورها برای ایستادگی برای مقابله با داعش در راستای تحقق این باور و اعتقاد است. حتی زمانی که ساعت 1:20 دقیقه 13 دی‌ماه سال 1398 پهپاد آمریکایی خودروی حامل مهمان کشور عراق که به دعوت رسمی نخست‌وزیر عراق وارد این کشور شده بود، هدف قرار داد، بازهم قاسم سلیمانی برای کمک به ایجاد صلح و آرامش و تقویت آن در منطقه وارد عراق شده بود؛ چراکه به گفته سفیر ایران در عراق، حامل پیام ایران برای طرح ابتکار بغداد در راستای حل اختلافات میان ایران و عربستان بود. (6)

اما پرسش مهمی که پس از این توضیحات باید بدان پاسخ داد این است که باوجود تلاش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای تحقق صلح در منطقه، چرا امریکا او را ترور کرد و به قتل رساند؟ در پاسخ باید گفت کارشناسان عوامل متعددی در مقام بیان علل این ترور برشمرده‌اند، اما آنچه به‌عنوان مهم‌ترین دلیل می‌توان بیان کرد این است که سردار حاج قاسم سلیمانی مهم‌ترین چالشگری بود که قدرت بازدارندگی امریکا در منطقه غرب آسیا را به چالش کشیده بود (7) و درواقع امریکا با ترور سردار سلیمانی کوشید از سرعت سقوط هژمونی‌اش در منطقه و به‌تبع آن در جهان بکاهد و اینکه به‌صورت رسمی و غیررسمی و از طریق رسانه‌هایش کوشید او را تروریست، خون‌ریز و جنگ‌طلب معرفی کند، به همین دلیل بود که برای ترور او باید مشروعیت لازم بین‌المللی را به دست می‌آورد.

نتیجه:
با توجه به آنچه در متن پاسخ به‌طور مختصر از برخی ویژگی‌های شخصیتی و باور و اعتقاد سردار قاسم سلیمانی درباره مسئله صلح و امنیت نگاشته شد، روشن می‌شود که آنچه قاسم سلیمانی از ایستادن در کنار ملت‌های مظلوم منطقه دنبال می‌کرد، ایجاد صلح، ثبات و امنیت در منطقه بود؛ بنابراین ترور او توسط تروریسم دولتی امریکا نه‌تنها در راستای حذف یک جنگ‌طلب و خون‌ریز نبود، بلکه اقدام ناقض با قوانین بین‌المللی از سوی یک کشور حامی تروریسم در قبال قهرمانی بود که قدرت او را در منطقه به چالش کشیده بود و برای بازگشت صلح و ثبات به منطقه و جلوگیری از ریخته شدن خون‌های بیشتری از مردم سوریه، عراق، افغانستان و... مجاهدت می‌کرد.

کلیدواژگان:

تروریسم، غرب آسیا، عراق، صلح، سوریه، داعش، قاسم سلیمانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سردار علی قاسمی (فرمانده سپاه انصارالرضای خراسان جنوبی)، سایت خبرگزاری مهر، 11/10/1401، آدرس:

 mehrnews.com/xZctf.
2. ر.ک: نقوی، سید حسن رضا، سرباز مکتب، ترجمه سید عبدالحسین رئیس السادات، تهران، نشر صاد، 1400، ص 97 ـ

98، 102-103 و  107.

3. ر.ک: رمضانی، حمید، «ماجرای نامه بزرگ اشرار سیستان به حاج قاسم سلیمانی»، خبرگزاری برنا، 21/10/1401، آدرس: https://www.borna.news/fa/tiny/news-1281415. برای آشنایی بیشتر با اقدامات حاج قاسم سلیمانی در کنترل اشرار شرق کشور، مشاهده مستند «آورتین» کاری از مرکز هنری رسانه‌ای رضوان پیشنهاد می‌شود.

4. قنبری، مسعود، «نقش شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در ارتقای صلح و امنیت منطقه و جهان اسلام»، دومین همایش ملی ادبیات مقاومت (با محوریت شهید سپهبد قاسم سلیمانی) دوره دوم، 17 و 18 دی 1399، ص 1173.

5. ر.ک: صادق زاده نیلی، نصرالله، خبرگزاری تسنیم، 24/01/1399، آدرس: https://tn.ai/2241409

6. مسجدی، ایرج، همشهری آنلاین، 16/11/1398، آدرس: hamshahrionline.ir/x66YG.

7. ر.ک: نیل فروشان، عباس و حمید نقی زاده، «جایگاه ژئوپولیتیک عراق در منطقه غرب آسیا و تأثیر آن برکنش‌های متقابل جمهوری اسلامی ایران و امریکا با نگاه بر علل ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی و روند خروج نظامیان امریکا از عراق، مدیریت و پژوهش‌های دفاعی، 1399، شماره 90، ص 34.

منظور از مکتب سلیمانی صرفاً شناخت یک فرد نیست، بلکه تمرکز بر دغدغه‌ها و آرمان‌هایی است که در وجود این شخصیت نهادینه شد و از او شخصیتی جهانی ساخت.

پرسش:

شهید سلیمانی چیکار کرد و خصوصیات ایشان در زندگی چه بود که مقام معظم رهبری ایشان را به‌عنوان یک الگو و مکتب معرفی کردند؟ چرا زندگی و راه ایشان به‌عنوان یک مکتب معرفی می‌شود؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از اصطلاحاتی که در گفتمان مقام معظم رهبری برای ترسیم خط انقلاب به کار گرفته‌شده، اصطلاح مکتب است. مکتب سلیمانی اشاره به ابعاد شخصیت شهید سلیمانی دارد که می‌تواند به‌عنوان یک الگوی کنشگر به جامعه جهانی اسلام معرفی شود.
تمدن نوین اسلامی

ازجمله موضوعات مهمی که در رابطه با حاکمیت اسلام در جهان، موردتوجه قرار می‌گیرد موضوع تمدن نوین اسلامی است.

در حقیقت جامعه مسلمان باید خود را برای آینده نظام اسلام و بسترسازی ظهور آماده نماید. مردم یک جامعه برای تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوهایی‌اند تا با تمسک به این الگوها در مسیر تمدن سازی به موفقیت دست یابند. معرفی سیره و سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی نه به‌عنوان یک فرد بلکه به‌عنوان یک مکتب نیز باهدف الگوسازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی صورت گرفت. وقتی کسی از میان همین مردم و از دلِ همین جامعه به‌عنوان الگو به مردم معرفی شود انگیزه دیگران برای تبعیت از او و گام نهادن در مسیر او بیشتر خواهد شد. مکتب سلیمانی صرفاً یک مکتب سیاسی نیست، بلکه مکتبی تربیتی است چراکه اندیشه او بر بینش، نگرش و روش افراد اثر گذاشته و به عملکرد آن‌ها جهت می‌بخشد.

شخصیت تأثیرگذار

آنچه باعث شد تا رهبری، خط سلیمانی را مکتب معرفی نمایند مؤلفه‌های متعددی است که در وجود این شهید بزرگوار تجمیع شده است. در حقیقت تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوست و این الگو نیز نیازمند شاخصه‌هایی است که این شاخصه‌ها در وجود شهید سلیمانی به‌عنوان یک شخصیت تأثیرگذار تجلی‌یافته است.

مؤلفه‌های شخصیتی

اگر بخواهیم شخصیت شهید سلیمانی را بررسی کنیم باید سه اصل اساسی در منطق ایشان را مورد دقت قرار دهیم.

1. اصل معرفت و شناخت (بینش)

اولین اصل، اصل معرفت و شناخت است بدین معنا که شهید سلیمانی از حیث معرفت و شناخت به معرفتی عمیق نسبت به خود، خدا، جامعه و جهان رسیده بود و همین شناخت و معرفت بود که از اندیشه او یک مکتب ساخت. خداباوری شهید سلیمانی باعث شده بود تا توحید محوری را معیار تمام امور خویش قرار دهد و ساعت تمام فعالیت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی و نظامی خود را بر عقربه آخرت‌گرایی و معاد محوری تنظیم نماید.

2. اصل انگیزه الهی (انگیزش)

هر آنچه رنگ خدا پذیرد هرگز بی‌رنگ نخواهد شد. این‌یک قانون الهی است بدین معنا که اگر انسان قدم در مسیر الهی بگذارد و اخلاص پیشه کند و جز برای کسب رضای الهی هدف دیگری نداشته باشد ماندگار خواهد شد؛ بنابراین دومین مؤلفه از ابعاد شخصیتی شهید سلیمانی را می‌توان انگیزه الهی او دانست. بدین معنا که او به معرفت و شناخت خودرنگی الهی بخشید و تنها برای کسب رضای الهی قدم در این مسیر نهاد. اخلاص از ویژگی‌های بارز و مهم شهید سلیمانی است و می‌توان به‌جرئت گفت که آنچه منجر به ماندگاری شهید در زمان کنونی و برای آیندگان نیز خواهد شد وجود اخلاص در گفتار و عمل اوست. از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله نقل‌شده است: «اِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقَهُ و ما بلغَ عبدٌ حقیقهَ الاْخلاصِ حَتّی لا یُحِبُّ أَنْ یُحَمد عَلی شَی ءٍ مِنْ عَمَلِه»؛ (1) «به‌درستی که برای هر حقی حقیقتی است و انسان به حقیقت اخلاص نمی‌رسد، مگر اینکه تمجید و ستایش مردم را (بر کارهای خود) دوست نداشته باشد». شهید سلیمانی تنها برای خشنودی خدا قدم برداشت و درحرکتش به‌سوی کمال، تعریف و تمجیدها عامل برانگیزاننده‌ای نبود.

3. اصل عمل و رفتار (کنش)

از دیگر مؤلفه‌های شخصیتی شهید، بُعد عملی، رفتاری و کنشگری اوست که ماحصل تجمیع معرفت و انگیزه است. روحیه‌ی جهادی، انقلابی گری و التزام عملی به دین را می‌توان از مصادیق این مؤلفه دانست.

مجاهد
سبک انتخابی شهید سلیمانی برای حیات خویش، زندگی جهادی بود. مجاهد بودن برای شهید صرفاً به معنی حضور در جبهه‌های جنگ نبود بلکه او به‌واسطه انتخاب این سبک زندگی زمینه رشد و کمال فردی خود را فراهم آورد و استعدادهای معنوی خود را شکوفا نمود. شهید سلیمانی معتقد بود که برای پذیرفته شدن در درگاه الهی باید تلاش کرد و به جهاد دائمی پرداخت به همین دلیل او پای جهاد دائمی خود را به تمام عرصه‌ها اعم از میدان جنگ یا متن زندگی بازنمود.

انتظار و ظهور

انقلاب اسلامی را می‌توان از مقدمات انقلاب جهانی حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دانست. در حقیقت در نگاه شیعه انتظار صرفاً امری احساسی قلمداد نمی‌شود، بلکه منظور از انتظار در نگاه تشیع انتظاری پویاست که خود، بزرگ‌ترین محرک اجتماعی برای تحقق ارزش‌ها و مبارزه با ضد ارزش‌هاست. یکی از ابعاد وجودی شهید سلیمانی عینیت‌بخشی به موضوع پویایی انتظار است. در حقیقت اعتقاد صحیح به فرهنگ انتظار منجر شد تا این شهید بزرگوار باور و نگرش به انتظار را از ذهن و قلب خویش به هنجار و رفتار تبدیل نماید به همین دلیل برای تقویت اعتقاد به انتظار از راهبرد مقاومت بهره برد.

شهید سلیمانی معتقد بود که با تعمیق بخشی به مقاومت می‌توان انتظاری صحیح را رقم زد به همین دلیل از طریق مجاهدت، استقامت ورزی و استکبارستیزی به استقبال انتظار می‌رفت. گره زدن امر انتظار به مقاومت از مهم‌ترین ابعاد وجودی شهید سلیمانی است که از او یک مکتب ساخت.

سایر مؤلفه‌ها

از میان دیگر مؤلفه‌هایی که در شخصیت شهید سلیمانی جلوه گری می‌کند و لزوم مکتبی نگریستن به اندیشه او را روشن می‌نماید می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

-دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی.

-عدم اعتماد به دشمنان.

-خدمت به مردم را وسیله‌ای برای تقرب به خدا می‌دانست.

-مقابله با ظلم و بی‌عدالتی.

- ولایت مداری و اعتماد داشتن به ولی الهی و جایگاه او.

-تهذیب نفس.

-اقتدار در عرصه‌های نظامی.

-آماده‌سازی خود و جامعه برای تحقق حکمرانی مهدوی.

- امید داشتن به نصرت الهی.

-ارزش‌گرایی و اصول مدار بودن.

-شهادت‌طلبی.
-ساده زیستی.

-تکلیف گرایی و وظیفه گرایی.

نتیجه:
زمانی که عملکرد انسان به‌گونه‌ای باشد که از مدار فردیت خارج‌شده و بر عملکرد سایر انسان‌ها تأثیر ایجاد کند تبدیل به یک مکتب می‌شود؛ بنابراین منظور از مکتب سلیمانی صرفاً شناخت یک فرد نیست، بلکه تمرکز بر دغدغه‌ها و آرمان‌هایی است که در وجود این شخصیت نهادینه شد و از او شخصیتی جهانی ساخت. در ایجاد تمدن نوین اسلامی نیازمند نظام سازی بر پایه مبانی دین هستیم؛ بنابراین هرچقدر که شخص از اعتقاد راسخ‌تری برخوردار باشد میزان کنشگری او در جامعه نیز افزون‌تر خواهد بود چراکه احساس مسئولیت بیشتری می‌کند و همین امر به‌نظام سازی در جامعه و تقویت تمدن نوین اسلامی کمک خواهد کرد. شهید سلیمانی به دلیل شخصیت کنشگری که داشت پا را از میدان حرف فراتر نهاده بود و تنها بر بستر عمل حرکت می‌کرد و همین عمل‌گرایی باعث شد تا او نه‌تنها برای زمان حال بلکه برای آیندگان نیز ماندگار شود.

کلمات کلیدی:

مکتب، مکتب سلیمانی، شهید سلیمانی، تمدن نوین اسلامی.

معرفی کتاب برای مطالعه بیشتر:

1. جهاد، شهید و شهادت، مرزبان کریمی.

2. آسیب‌شناسی جامعه منتظر، سید محمد میر تبار.

پی‌نوشت:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 72، ص 304.

صفحه‌ها