پرسش وپاسخ

روش آقای فولادوند در ترجمه، میانه‌ای از ترجمه تحت‌اللفظ و ترجمه محتوایی می‌باشد.

پرسش:

بهترين و دقیق‌ترین ترجمه‌های فارسي قرآن را معرفي کنيد.

پاسخ:
برای اینکه روشن شود بهترین و دقیق‌ترین ترجمه‌های فارسی قرآن کریم کدام اند، ابتدا باید به تعریف ترجمه و سپس به معرفی اقسام مختلف آن و درنهایت نوع نیاز مراجعه‌کننده‌ی به ترجمه پرداخت تا مشخص شود کدام ترجمه می‌تواند برای این نیاز را برآورده کند.
به‌طورکلی مراد از ترجمه در اصطلاح و در عرف، انتقال معنى كلام از زبانى به زبان ديگر است. با توجه به اينكه جميع معانى و مقاصد منظور در متن اصلى را متضمن باشد به حدى كه گويى عين كلام را از لغتى به لغت ديگر منتقل كرده‏اند با علم به اينكه نقل عين كلام از زبانى به زبان ديگر ميسر نيست. (1)
نوع ترجمه‏هاى موجود قرآن کریم را می‌توان به سه دسته تقسيم كرد: ترجمه‌ی تحت‌اللفظی، ترجمه‌ی آزاد و ترجمه‌ی تفسیری (معنایی)، هرچند در نام‌گذاری آن‌ها اختلاف‌نظرهایی وجود دارد.
1. ترجمه تحت الفظى: يا كلمه به كلمه، كه مترجم زبان مبدأ را كلمه به كلمه به زبان مقصد برمى‏گرداند. در ترجمه‏هاى قديم قرآن، مترجمان باایمان به رعايت امانت كامل در برگرداندن كلام اللّه به فارسى اين روش را اتخاذ كرده‏اند. (2) گروهى معتقدند، اگر ما دقت وامانت را در ترجمه بخواهيم رعايت كنيم بايد واژه به واژه ترجمه كرده و جلو برويم. بدین‌وسیله حفظ امانت مى‏شود و دخالتى درآیات نمى‏شود. در اين نوع ترجمه، مترجم به‌جای هر كلمه از زبان مبدأ، كلمه‏اى از زبان مقصد را جايگزين مى‏كند، از نمونه‏هاى اين ترجمه مى‏توان ترجمه آقاى معزّى و روان جاوید را نام برد.
بايد متذكر شويم اين نوع ترجمه مشكلات جديدى را فراهم مى‏كند و هدف از ترجمه را مختل و ناقص مى‏كند و در اين نوع ترجمه در كلامى مانند قرآن كه مشحون از انواع كنايات، تشبيه‏ها و استعاره‏ها هست‏ ترجمه را قبيح و مستهجن مى‏كند و مى‏توان گفت اين نوع ترجمه نارساترين نوع ترجمه هست. مثلاً اگر بخواهيم آيه 29 سوره اسراء «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» را ترجمه تحت‌اللفظی كنيم به اين صورت هست: «قرار نده دست خودت را بسته به گردنت و آن را از هم کاملاً گشاده مدار تا بنشینی نكوهيده و درمانده» خواننده اين ترجمه در حيرت خواهد ماند، چرا خداوند از بستن دست به گردن و از گشاده نمودن دست منع نموده است، ولى بايد توجه داشت كه «غلّ يدين» در لغت عرب كنايه از بخل ورزيدن و «بسط يدين» كنايه از سخاوت است‏. (3)
2- ترجمه آزاد: در این نوع ترجمه مترجم خود را مقيّد به برگرداندن دقيق لفظ يا معناى متنى كه ترجمه مى‏شود نمى‏داند، بلكه به‌تناسب هدفى كه دارد به كاستن يا افزودن بر محتواى متن مى‏پردازد، گرچه معنى را به‌طورکلی منتقل مى‏كند. روشن است ترجمه آزاد قرآن را نمى‏توان ترجمه واقعى آن دانست، بلكه بايد آن را استنباط و دريافت ترجمان شمرد. (4)
3- ترجمه تفسيرى (معنایی): در اين روش، مترجم معنى را از زبان مبدأ به زبان مقصد برمى‏گرداند، به‌طوری‌که مراد گوينده يا نويسنده کاملاً بيان شود و تا ممكن شود الفاظ دو زبان نيز هماهنگى داشته باشد. بلى گاه براى رساندن مقصود يا روانى جمله بايد عبارتى افزوده شود، كه به رعايت امانت اين افزوده‏ها را درون هلالين قرار مى‏دهند.
بهترين نوع ترجمه كلام اللّه، ترجمه تفسیری (معنايى) است كه مراد آيات را بازگو مى‏كند. البتّه كلمات و تعبيرات و جمله‌بندی بايد شيوا، گويا- و حتّى الامكان- زيبا و خوش‌خوان باشد. (5) اين نوع ترجمه بخشى از مشكلات ترجمه نوع اول را از ميان مى‏برد و پيام آيه را رساتر به مخاطبين منتقل مى‏سازد ولى چون در اين نوع‏ ترجمه يك تفسير اجمالى از آيات مطرح مى‏شود برداشت‌ها و دیدگاه‌های مترجم در ترجمه لحاظ مى‏شود: ترجمه آقاى مكارم، سراج و الهى قمشه‏اى از نوع ترجمه تفسيرى هست. (6)
حال باید دید شخصی که دنبال ترجمه است به کدام‌یک از انواع سه‌گانه ترجمه نیازمند است؟ اگر بخواهد ترجمه لغات قرآن کریم را بدون مراعات ادبیات زبان مقصود لفظ به لفظ پیش ببرد و به معنای هر کلمه‌ای در ذیل آن واقف گردد، خوب در این صورت نیازمند به ترجمه‌ی تحت‌اللفظی است. اگر بخواهد بدون تقید به معانی تک‌تک الفاظ یک معنای کلی را از آیه برداشت کند خوب باید سراغ ترجمه‌ی آزاد برود، ولی اگر در عین امانت‌داری یِ در انتقال معانی الفاظ، دنبال ریختن این الفاظ در قالب زبان فارسی با مراعات ادبیات زبان فارسی است و هر جا نیاز به توضیح دارد داخل دو هلال بیاورد، خوب باید سراغ ترجمه تفسیری یا معنوی برود.

باوجوداین تقسیم‌ها و دلایلی ازجمله فصاحت، بلاغت و اعجاز قرآن، نمی‌شود و نمی‌توان قرآن را به‌طور کامل همراه تمام ابعاد معنایی آن ترجمه کرد؛ لذا نمی‌توان با قاطعیت گفت: فلان ترجمه بهترین و کامل‌ترین است؛ اما در مقایسه ترجمه‌ها به‌صورت کلی و با توجه به برتری ترجمه تفسیری (معنایی) نسبت با سایر ترجمه‌ها می‌توان گفت: ترجمه‌های زیر جزء بهترین ترجمه‌های تفسیری‌اند:
1. ترجمه مجتبوی.
2. ترجمه آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی.
3. ترجمه محمدعلی رضایی اصفهانی.
4. ترجمه محمدرضا صفوی، بر اساس تفسیر المیزان.
5. ترجمه مشکینی.
6. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی.
7. ترجمه غلامعلی حداد عادل.
8. ترجمه محمدمهدی فولادوند.
روش آقای فولادوند در ترجمه، میانه‌ای از ترجمه تحت‌اللفظ و ترجمه محتوایی می‌باشد یعنی دقت و مطابقت ترجمه با اصل آیه و همچنین خوش‌خوانی و روانی آن هیچ‌کدام فدای دیگری نشده است. علاوه بر این‌یکی از ویژگی‌های کم‌نظیر ترجمه حاضر، همت مترجم در ارائه یک ترجمه آهنگین در سوره‌های مکی انتهای قرآن است. بدون اغراق این ترجمه یکی از دقیق‌ترین و شیواترین ترجمه‌های معاصر است.
اما یکی از ترجمه‌هایی که به‌صورت اختصاصی برای مخاطب نوجوان و جوان نوشته‌شده است، «ترجمۀ خواندنی قرآن، به روش تفسیری و پیام‌رسان برای جوانان و نوجوانان» اثر حجه الاسلام علی ملکی است. این ترجمه به خاطر روان بودن و سادگی و همچنین به‌روز بودن اصطلاحات و لغات برای نوجوانان و جوانان بسیار دل‌نشین است.
در پایان قابل‌ذکر است که قرآن به زبان‌های زیادی ترجمه‌شده و می‌شود؛ و مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (به آدرس: www.noorsoft.org) نرم‌افزاری بانام «جامع التفاسیر» تهیه و ارائه کرده که علاوه بر متن قرآن کریم، قرائت‌های دل‌نشین، ترجمه‌ها و تفاسیر فراوانی به زبان‌های مختلف دارد و برای دانشجویان، طلاب و محققین بسیار مفید هست.

منابع بیشتر جهت مطالعه:
1. سید محمدحسن جواهرى، مقاله «پژوهشى در انواع ترجمه قرآن کریم»،پژوهشهای قرآنی، 1384ش، شماره 42 و 43 ویژه نامه ترجمه قرآن.
2. بی‌آزار شیرازی، قرآن ناطق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1376 ش، ج 1.
پی‌نوشت ها:
1. علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 19.
2. محمدمهدی رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآن، مشهد/ تهران، آستان قدس/ سمت، 1379 ش، ص 150.
3. ر.ک: علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 27 -29.
4. محمدمهدی رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآن، مشهد/ تهران، آستان قدس/ سمت، 1379 ش، ص 151. 
5. همان.
6. ر.ک: علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 27-28.
 

اطلاعات دقیقی در مورد محل سکونت بقیه انبیائی که در خارج از منطقه غرب آسیا زندگی کرده باشند در دسترس نیست ولی بنا بر آیات هر امتی رسولی داشته است.

پرسش:

محل زندگي و تبليغ پيامبران الهي، بخصوص پيامبراني که در قرآن از آن‌ها نام‌برده شده، کجا بوده؟ آيا در قاره اروپا و آمريکا و آفريقا و استراليا هم بوده‌اند؟ اگر فقط در کشورهاي عربي بوده دليلش چيست؟

پاسخ:
پیامبرانی که در قرآن کریم از آن‌ها یادشده است مربوط به منطقه‌ی غرب آسیا (خاورمیانه) است و زبان مردم این منطقه اختصاص به زبان عربی نداشته است. بعضی مانند حضرت ابراهیم و ذریّه اش از نسل اسحاق به زبان عبری سخن می‌گفتند، بعضی مانند اسماعیل (فرزند دیگر حضرت ابراهیم که در مکه با مادرش ساکن شد) و ذریّه اش که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نیز از آن‌هاست، به زبان عربی سخن می‌گفتند و بعضی مانند زرتشت که پیامبر ایرانیان بود به زبان فارسی سخن می‌گفت و بعضی بنا بر روایت ابوذر از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله سریانی بوده‌اند که عبارت‌اند از: آدم و شيث و اخنوخ، (كه همان ادريس باشد). (1) بنابراین پیامبران متعددی در منطقه‌ی غرب آسیا مبعوث شده‌اند که زبان همگی آن‌ها عربی نبوده است.
تعداد پیامبران یادشده در قرآن کریم تنها 25 نفر است که انبیای اولوالعزم هم در بین آن‌ها هستند، درحالی‌که تعداد کل پیامبران الهی بنابر فرمایش حضرت ختمی‌مرتبت 124 هزار نفر است. (2) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْك»(3)؛«و پيامبرانى كه سرگذشت آن‌ها را پیش‌ازاین، براى تو بازگفته‌ایم و پيامبرانى كه سرگذشت آن‌ها را بيان نكرده‏ايم» بنابراین تعداد پیامبرانی که نامی از آن‌ها برده نشده است به‌مراتب بیش از این تعدادی است که در قران کریم از آن‌ها یادشده است.
 از طرف دیگر آیاتی داریم که نشان می‌دهد هر امّتی دارای نظیر و رسول بوده‌اند مانند:
1. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیر»(4)؛«هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن هشداردهنده‌ای گذشته است»
2. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(5)؛«ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید»
3. «وَ ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً»(6)؛«ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند)»
تذکر دو نکته در اینجا لازم است:
1) مراد از امّت گروهی از انسان‌های به‌هم‌پیوسته‌اند که اگر رسولی به‌سوی آن‌ها ارسال شود و در منطقه‌ای از مناطق مسکونی آن امّت مستقر شود بقیه مناطق مسکونی نیز از دعوت آن رسول مطلع شوند و یا این دعوت به نسل‌هایی بعدی هم برسد به‌گونه‌ای که حجّت بر آن‌ها تمام شود. به همین دلیل در کتب لغت امّت را به مردمی که در یک قرن زندگی می‌کنند معنا کرده‌اند. (7) بنابراین ضرورتی ندارد برای هر منطقه‌ی مسکونی پیامبری فرستاده شود و در همه زمان‌ها پیامبران متعددی حضورداشته باشند.
2) علّت ارسال انبیای اولوالعزم در منطقه‌ی غرب آسیا و نام بردن از انبیای این منطقه در قرآن کریم را شهید مطهری این‌گونه توجیه می‌کند: «اما مسئله بعدى كه چرا در سرزمين خاصى پيغمبر زياد بوده، اين بستگى پيدا مى‏كند به همان «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» يعنى وقتی‌که رسالت بستگى داشته باشد به استعدادهاى مخصوصى كه در افراد هست، مسلماً سرزمین‌ها هم در پرورش استعدادها تأثير دارد. امروز هم مى‏گويند كه شرق، سرزمين‏ عرفان‏ و اشراق‏ است. این‌یک امر گزاف و گتره نيست كه مثلاً غربی‌ها بيشتر به محسوسات مى‏پردازند و شرقی‌ها بيشتر به نامحسوسات، يعنى این‌ها بيشتر به این‌سو كشانده مى‏شوند آن‌ها به آن‌سو. محيط جغرافيايى و اوضاع‌واحوال [طبيعى‏] و گرمى آفتاب و مانند آن در پرورش جسم انسان مفيد است و وضع جسم هم در پرورش‌های مخصوص روح تأثير دارد. اين مانعى ندارد كه بعضى از سرزمین‌ها آمادگى بيشترى داشته باشد براى پروراندن افرادى كه اجمالاً استعداد اشراق و الهام دارند». (8)
 ضمن اینکه منطقه‌ی غرب آسیا از جهت استراتژیک به قول یکی از اساتید علوم قرآنی مانند چهارراه برای کره زمین است.
نتیجه:
1. پیامبران بسیار زیادی را خداوند متعال برای انسان‌ها مبعوث کرده است که تنها از 25 نفر از آن‌ها در قرآن کریم یادکرده است.
2. این پیامبران یادشده همگی در منطقه‌ی غرب آسیا مبعوث شده‌اند که انبیای اولوالعزم نیز جزء آن‌هایند.
3. بنا بر آیات قرآن کریم هر امّتی باید رسول و نظیر داشته باشد و خداوند متعال بدون ارسال رسول کسی را عذاب نمی‌کند.
4. اطلاعات دقیقی در مورد محل سکونت بقیه انبیائی که در خارج از منطقه غرب آسیا زندگی کرده باشند در دسترس نیست ولی ابن به معنای انکار وجود انبیاء در سایر مناطق نیست، زیرا همان‌گونه که گفته شد بنا بر آیات هر امتی رسولی داشته است.
5. علّت ارسال انبیای اولوالعزم در منطقه‌ی غرب آسیا و نام بردن از انبیای این منطقه در قرآن کریم به دلیل آمادگی بیشتر این منطقه بوده است که به نام سرزمین عرفان و اشراق معروف بوده است و مانند چهارراه برای کره زمین است.
منابع بیشتر جهت مطالعه:
- «محدوده جغرافیایی پیامبران الهی»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، تاریخ انتشار:18/7/1391، شماره:22240.
- «نبوت-محل ظهور پیامبران-گستره جغرافیایی پیامبران»، سایت پرسمان، تاریخ انتشار: 27/9/1396.
کلیدواژه:
محل زندگی پیامبران، گستره جغرافیایی پیامبران، محل بعثت پیامبران، محدوده جغرافیایی انبیاء.
پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه‌ی مدرسین قم، 1361 ش، ص 332.
2. همان.
3. سوره نساء، آیه 164.
4. سوره فاطر، آیه 24.
5. سوره نحل، آیه 36.
6. سوره اسرا، آیه 15.
7. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414 ق، ج 12، ص 26.
8. مرتضی مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری-نبوت،1358 ش، ج 4، ص 301.
 

دحو الارض
روز بیرون آمدن خشکی ها را روز «دحوالارض» نامیده اند. روایات اسلامی بیان گر این هستند که نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.
گسترده شدن زمین از زیر کعبه

پرسش:

شنیده ام «اولین نقطه از خشکیهای زمین که آشکار شده زمین کعبه بوده است » آیا این مطلب به لحاط منابع دینی معتبر و تحقیقات علمی قابل پذیرش است؟

پاسخ:
مقدمه:
 بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با روز «دحوالارض» است بر اساس روایات اسلامی، زمین کعبه، اولین زمینی بود که از زیرآب، ظاهر گشته و گسترش یافته است. روزه، دعا و ذکر ازجمله اعمالی است که برای این روز توصیه شده است. در ادامه نکاتی درباره اعتبار دینی و علمی این مسئله مطرح خواهد شد:
دحوالارض بر اساس روایات:
 بنا بر برخی روایات که از معصومان علیهم السلام نقل شده، زمین در ابتدا زیرآب بوده و سپس خشکی ها از آب بیرون آمده است. (1) روز بیرون آمدن خشکی ها را روز «دحوالارض» نامیده اند. روایات اسلامی بیان گر این هستند که نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.
 امام صادق علیه السّلام فرمود: «همانا که خداوند زمین را از زیر کعبه تا منا گسترش داد و سپس آن را از منا تا عرفات گسترش داد و پس ازآن از عرفات تا منا گسترده ساخت». (2) 
همچنین امام رضا علیه السلام فرمودند: «در شب بیست و پنجم از ذی قعده زمین از زیر کعبه گسترش یافت‏». (3) روایات متعددی در این زمینه وجود دارد، 
علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می گوید: اولین بقعه ای که از زمین آفریده شد، کعبه بود، پس ازآن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت. سپس می افزاید: اخبار درباره «دحو الارض» و گسترش یافتن زمین از زیر خانه کعبه، بسیار زیاد است و این روایات نه مخالف قرآن است و نه برهان عقلی آن را ردّ می کند. (4)
 یکی از نام های مکه، «ام القری» است. کلمه «ام» به معنى اصل و اساس و ابتدا و آغاز هر چیزى است. اگر به مکه «ام القری» مى‏گویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکی های روى زمین است. (5) برخی از مفسران ذیل آیه 19 سوره الحجر «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها» می گویند: «مد» در اصل به معنى گسترده ساختن و بسط دادن است و به احتمال قوی در اینجا اشاره به سر برآوردن خشکی های زمین از زیرآب است، زیرا در آغاز تمام سطح کره زمین بر اثر باران هاى سیلابى زیرآب پنهان بود و سالیان درازى بر این منوال گذشت، باران هاى سیلابى فرونشستند، آب ها در گودال های زمین جاى گرفتند و خشکی ها تدریجاً از زیرآب نمایان گشتند؛ این همان چیزى است که در روایات اسلامى عنوان «دحو الارض» معروف شده است. (6) 
بنابراین مسئله دحو الارض یکی از مسائلی است که در روایات مورداشاره قرارگرفته است و در موارد متعدد ائمه علیهم السلام به آن اشاره کرده اند. 
آیات قرآن در مورد دحو الارض:
 علاوه بر روایات، درآیات قرآن نیز به این مسئله اشاره شده است و مفسران ذیل آیاتی مانند «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها» (7) «وَ هذا کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک مُصَدِّقُ الَّذی بَینَ یدَیه وَ لِتنْذِرَ أُم الْقری وَ منْ حوْلَها» (8) «وَ الْأَرْض مدَدْناها وَ أَلْقَینا فیها رَواسِی» (9) «وَ هُوَ الَّذی مدَّ الْأَرْض وَ جعَلَ فیها رَواسِی وَ أَنْهارا» (10) «وَ الْأَرْض وَ ما طحاها» (11) «وَ الْأَرْض بعْدَ ذلِک دَحاها» (12) سخنانی بیان کرده اند. 
دحو الارض و یافته‌های علمی:
علامه شعرانی (۱۲۸۱-۱۳۵۲ش)، از فلاسفه و علمای برجسته شیعه، درباره سازگاری دحو الارض با علوم تجربی، برآن است که دانشمندان علوم تجربی معتقدند در آغاز آفرینش زمین، آب همه سطح زمین را فرا گرفته بود و به تدریج خشکی‌هایی که امروزه آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکا (قاره‌های جهان) نامیده می‌شوند، از آب بیرون آمدند؛ چنانکه امروزه هم گاهی بر اثر زلزله یا آتشفشانی و علل دیگر، سطح کف دریا بالا می‌آید و جزیزه‌ای نو پدید می‌آید. براساس روایات، نخستین زمینی که از آب بیرون آمد، کعبه بود و مناطق دیگر به تدریج به آن ملحق شده و از آب بیرون آمدند.(13) وی در توضیح اینکه نخستین جایی که از آب بیرون آمد، کعبه بود، گفته است چون کره زمین از دو طرف قطب، کمی فرورفتگی دارد و قسمت‌های استوایی مانند مکه مکرمه کمی برجستگی دارند. به این ترتیب در زمان دحو الارض که آب کم کم فرونشست، طبیعتاً جای برآمده زمین که برجستگی آن بیشتر از جاهای دیگر است، در ابتدا از آب بیرون آمد. این مکان برجسته، همان مکان کعبه بود. وقتی آب‌های روی زمین به مرور فروکش کردند و کم شدند، قسمت‌های پدید آمده زمین به تدریج گسترش پیدا کرد که از آن تعبیر به دحوالارض شده است.(14) بنابراین چون کعبه برآمده‌ترین و بالاترین نقطه زمین بود، هنگام فروکش کردن آب، آن مکان پیش از سایر نقاط ظاهر شده و از آب بیرون آمد و سپس مناطق دیگر ظاهر شدند.
آیت الله مکارم شیرازی، مرجع تقلید و مفسر قرآن، نیز با تأیید نظر علامه شعرانی و سازگار دانستن آفرینش و گستراندن زمین با اکتشافات علمی،(15) در تفسیر نمونه آورده است: در آغاز بر اثر بارانهاى سيلابى، تمام كره زمين از آب پوشيده بود، آبها تدريجاً فرو نشستند و در نقاط پست زمين قرار گرفتند و خشكيها تدريجاً از زير آب، سر بر آوردند. طبق روايات اسلامى نخستين نقطه‏اى كه از زير آب سر بر آورد، سرزمين مكه بود. اگر ارتفاع اين سرزمين در حال حاضر بلندترين ارتفاع زمينهاى دنيا نيست، هيچگونه منافاتى با اين سخن ندارد؛ زيرا از آن روز صدها میليون سال مى‏گذرد و تا كنون وضع نقاط روى زمين به كلى دگرگون شده، بعضى از كوه‏ها در اعماق اقيانوسها قرار گرفته و بعضى از اعماق اقيانوسها تبديل به قله كوه شده است و اين‏ از مسلمات علم زمين‏شناسى و جغرافياى طبيعى است.(16)
محمدحسن اسدیان فلاحیه، از اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز و اهواز، با تحقیقات خود درباره «دحوالارض»، آن را واقعیت علمی شمرده و برآن است که اینطور نیست که دحو الارض صرفاً یک روایت مذهبی باشد و یا مثلاً چیزی باشد که صرفاً در قرآن آمده است. وی دحو را به معنای غلطیدن و پیچش معنا کرده و میگوید: «مبنای دینامیک زمین، دحوالارض است و کاملاً به یقین رسیده‌ام که اولین نقطه‌ای که دچار «تکتوتیک» شده و جایی که پیچش شروع شده، مکه بوده است. این‌که شروع گسترش زمین از مکه بوده است را با استفاده از مورفولوژی (ریخت‌شناسی) و چهره زمین رسیده‌ام.» این استاد دانشگاه شواهدی بر گسترش زمین از مکه ارائه کرده است از جمله اینکه شکل و ریخت زمین، یک شش وجهی (شش ضلعی) است که مکه تقریباً در وسط آن قرار دارد. اقیانوس آرام به عنوان بزرگترین پهنه آبی نیز دلیل دیگر بر این مطلب است. محیط اقیانوس آرام که به اندازه محیط کره زمین است، درست در مقابل مکه است و این بیخود ایجاد نشده است. این نظم بخصوص مجموعه قاره‌ها با یک شکل پلیگونی (چند ضلعی) در یک سمت و اقیانوس آرام به‌عنوان بزرگترین پهنه آبی در یک سمت دیگر، نشان می‌دهد که دحو از یک منطقه صورت گرفته و از منطقه عکس طحو رخ داده است. این است که اولین نقطه‌ای که دچار دحو شده کاملاً مشخص است و آن همان مکه و کعبه است. (17)
پی نوشت ها: 
1. امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کف ها یکجا جمع شد، بعد آن را در محل خانه کعبه قرارداد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنه آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکهَ مُبارَکاً» همان است که گفته شد»؛ ابن بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413، ج‏2، ص 241. 
2. همان، ج‏2، ص 241. 
3. همان، ج‏2، ص 242. 
4. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم: جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 3، ص 356. 
5. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 346. 
6. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏11، ص 52. 
7. سوره شوری، آیه 7. 
8. سوره انعام، آیه 92. 
9. سوره ق، آیه 7. 
10. سوره رعد، آیه 3. 
11. سوره شمس، آیه 6. 
12. سوره نازعات، آیه 30. 
13. شعرانى، ابوالحسن، پژوهش هاى قرآنى علامه شعرانى در تفاسير مجمع البيان ، روح الجنان و منهج الصادقين، قم، بوستان كتاب، چاپ دوم، 1386ش، ج۳،‌ ص۱۳۱۶.
14. حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۴۶۰ و ۴۶۱.
15. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏20، ص 227.
16. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏5، ص: 346.
17. «رابطه ژئودینامیک و دحوالارض/ دو کلمه قرآنی دحو و طحو؛ مؤلفه‌های دینامیک زمین»، سایت خبرگزاری قرآن: https://iqna.ir/fa/news/3360700
 

بهترین تفسیری که تا به امروز برای عامه و برای مراجعه‌کننده، ساده و بدون اطلاعات فراوان قرآنی ـ اسلامی نوشته‌شده است، تفسیر نمونه است.

براي آشنايي بيشتر با معارف قرآن کريم، در دوره‌های مختلفی سنی و سطوح مختلف علمی، چه تفاسیری مطالعه کنیم؟

پاسخ:

درزمینهٔ تفسیر قرآن برای نوجوانان، می‌توان از «تفسیر نوجوان» به قلم دکتر محمد بیستونی است. تفسیر نوجوان در ۳۰ جلد و با حذف آیاتی که به گروه سنی نوجوان ارتباطی ندارد و با تفسیر باقی آیات قرآن متناسب با سنین نوجوانی منتشرشده است. این تفسیر برگرفته از تفسیر نمونه است.

برای همین مخاطب می‌توان به مجموعه تفسیر مصور قرآن کریم برای نوجوانان و جوانان اثر آقای مصطفی نیک اقبال و مجتبی فائق اشاره کرد که جلد اول آن با عنوان «یاسین قرآن» به چاپ رسیده است.

جناب آقای محمود متوسل تفسیری را با عنوان «تفسیر قرآن برای جوانان» پدید آورده است که برگرفته از تفسیر نور جناب آقای محسن قرائتی است. تنها یک جلد این تفسیر به‌صورت دیجیتالی چاپ و توسط مركز فرهنگي درس‌هایی از قرآن در سال ۱۳۷۷ ش در تهران منتشرشده است.

از تفاسیر دیگر برای جوانان، می‌توان به «تفسير قرآن مهر» ویژۀ جوانان، اثر دکتر محمدعلی رضایی اشاره کرد. این تفسیر در 22 جلد، همراه با نکات روان‌شناختی و جامعه‌شناختی برای جوان‌ها، منتشرشده است.

برای استفاده نوجوانان و جوانان از تفسیر می‌توان در بین تفاسیر موجود از تفسیر نور جناب حجةالاسلام والمسلمین محسن قرائتی نام برد که زبان و بیان ساده و دل‌نشینی دارد. همچنین خلاصه تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی که در پنج جلد چاپ‌شده است نیز مناسب است.

تفسیر دیگری که برای جوانان بسیار قابل‌استفاده است، مجموعه مباحث تفسیر استاد شهید مرتضی مطهری است که با عنوان «آشنایی با قرآن» به چاپ رسیده است. هرچند این مجموعه شامل تمام سوره‌های قرآن نیست، ولی با توجه به این‌که این تفسیر ناظر به مسائل جامعه و به‌صورت کاربردی بیان‌شده، برای جوانان بسیار قابل‌استفاده است.

بهترین تفسیری که تا به امروز برای عامه و برای مراجعه‌کننده، ساده و بدون اطلاعات فراوان قرآنی ـ اسلامی نوشته‌شده است، تفسیر نمونه است که در بیست‌وهفت جلد است. این تفسیر را عده‌ای از فضلای قرآن‌پژوه حوزه علمیه قم زیر نظر آیت‌الله مکارم شیرازی نوشته‌اند.

اما بهترین تفسیر برای افراد میان‌سال به بالا که به‌حداعلای مطالعات علمی رسیده‌اند و به‌نوعی از تحصیل عادی و حتی عالی فراغت یافته‌اند تفسیر المیزان علامه طباطبایی است که متن اصلی آن عربی بوده و در بیست جلد چاپ‌شده است. این تفسیر توسط آقای سید محمدباقر موسوی همدانی با همین تعداد جلد ترجمه‌شده است.

البته کتاب‌های دیگری نیز وجود دارد که نه در قالب تفسیر بلکه در قالب بیان مفاهیم قرآن کریم و نکات تفسیری می‌تواند برای همه رده‌های سنّی بخصوص رده‌ی سنّی جوانان به بالا مفید باشد مانند:

1. آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن کریم، نوشته: ابوالفضل علامی، حمید صفارهرندی، سید هادی محدث که در دو جلد چاپ‌شده است و در سال 1395 ش توسط نشر تحسین منتشرشده است.

2. قرآن حکیم: قرآن‌هایی با این نام توسط بزرگانی چون آیت‌الله مکارم و آیت‌الله مشکینی، ابوالفضل بهرام پور و... چاپ‌شده است که علاوه بر ترجمه دارای توضیحاتی در خصوص برخی از آیات منتخب است.

یکی از این قرآن حکیم‌ها توسط مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران به جهت استفاده‌ی دانشجویان تهیه‌شده است. ویژگی‌های این قرآن باعث می‌شود این اثر برای دانشجویان مفیدتر باشد. ویژگی‌های این کتاب عبارت‌اند از:1) متن آیات قرآن کریم که بر اساس رسم‌الخط آسان و کم علامت تهیه‌شده است.2) ترجمۀ روان و سلیس آیات که در کنار متن آیات قرآن قرار داده‌شده است.3) شرح و توضیح برخی آیات و موضوعات متناسب با نیازها و دغدغه‌های اعتقادی و قرآنی دانشجویان 4) فهرست موضوعی از تمام موضوعات مطرح‌شده است. تعداد کل موضوعات پرداخته‌شده در این مصحف - که از تفاسیر معتبری همچون المیزان، مجمع‌البیان، اطیب‌البیان، نمونه و تفسیر موضوعی قرآن کریم اخذشده - بالغ‌بر 1717 عنوان بوده که در پایان قرآن، این عناوین در قالب فهرست موضوعی آورده شده است.

ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به‌صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به‌ تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید.

موقع ازدواج در مورد اعتقادات شوهرم سوالاتي پرسيدم ایشان گفت: نماز میخواند و روزه ميگيرد بعد از دوسال زندگي متاسفانه همه چيز را سبک می شمارد و نمازهایش را يکي در ميان میخواند يا کلا نميخواند الان که پنجمين سال است که با ایشانم هستم و يک بچه چهار ساله دارم متاسفانه روزه هم نميخواهد بگيرد!  با اينکه براي من روزه گرفتن در ماه رمضان خيلي مهم است الان مانده ام چه کار کنم؟ نگران آينده فرزندم هستم.

پاسخ :
مقدمه:
همهٔ ما به‌عنوان مسلمان موظف هستیم تا یکدیگر را در صورت وجود شرایط، امربه‌معروف و نهی از منکر نماییم. در این مسئله باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت‌ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. ضمن اینکه وظیفهٔ ارشاد و هدایت نسبت به نزدیکان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
پاسخ اصلی:
یکی از ملاک‌های مهم در امر ازدواج، همتایی در موضوعات اعتقادی است که دختر و پسر باید قبل از ازدواج نسبت به این موضوع توجه ویژه داشته باشند. هرچند شما فرمودید موقع خواستگاری در رابطه با نماز و روزه از ایشان سؤال کرده‌اید اما لازم بوده تا اطلاعات خویش را در این زمینه کامل‌تر می‌کردید. اطلاعات انسان در این زمینه فقط از طریق سؤال پرسیدن از خود شخص کامل نمی‌شود بلکه لازم است افراد از طریق تحقیق، مشورت گرفتن از اطرافیان و رجوع به مشاورهٔ متعهد قبل از ازدواج، نسبت به این امور آگاهی کامل کسب نمایند.
اقدام فوری:
اینکه نوشتید ایشان در دو سال اول به نماز و روزه اهتمام می‌ورزیدند و بعد کم‌کم دچار ضعف شده، نماز را سبک می‌شمردند. بازهم لازم بوده تا شما به‌محض اینکه با سهل‌انگاری ایشان در نماز روبرو شدید تلاش می‌کردید تا دلیل این کار را پیداکرده، کمک لازم را به عمل می‌آوردید. درواقع می‌توان نتیجه گرفت؛ عوامل تأثیرگذار در وجود ایشان به شکل پلکانی و گام‌به‌گام منجر به تضعیف عملکرد ایشان شده است.
بهترین رفتار:
ما نمی‌توانیم در وهلهٔ اول رفتار دیگران را تغییر دهیم بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکر دادن‌های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با نماز و روزه و غر زدن‌های پیوسته نمی‌تواند نتیجهٔ خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پایبندی خود به این امور (نماز و روزه) دقت کنید و حواستان باشد که این پایبندی شعارگونه نباشد بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا همسرتان از دیدن عمل شما به این امور ترغیب گردند و الا اگر سهل‌انگاری ولو به میزان محدود در رفتار خود شما هم دیده شود ایشان انگیزه‌ای برای تغییر نخواهند داشت. هنگام به وجود آمدن هر مشکلی، ما اول رفتارهای خودمان را موردسنجش قرار می‌دهیم تا مطمئن شویم در ایجاد این مشکل دخالتی نداشته‌ایم وقتی خیالمان از جانب خودمان راحت شد سراغ تأثیر سایر علل می‌رویم.
دقت در رفتار خود:
اگرچه ما ناراحتی شمارا از این مسئله درک می‌کنیم اما لازم است شما نیز از خودتان بپرسید که من بر ای تقویت ایمان و اعتقاد او چه کرده‌ام؟ و یا در تضعیف این عقیده چه دخلی داشته‌ام؟ اگر احساس می‌کنید رفتار نادرستی در این زمینه داشته‌اید و یا کج‌خلقی و بدخلقی کرده‌اید و همین‌ها باعث شده تا ایشان بر رفتار نادرست خود اصرار بورزند باید رفتار خود را تصحیح نمایید.
محبت کردن:
مطمئن باشید محبت ورزی اثری اعجاز گونه دارد. شما با ابزار عشق و محبت و به‌دوراز تنش و تشنج می‌توانید ایشان را متقاعد کنید تا دوباره به نمازخواندن و روزه گرفتن بازگردند. از زیر نظر گرفتن و کنترل رفتارهای او برای مدتی بپرهیزید و به‌گونه‌ای با همسر خود رفتار کنید که جذب اخلاق شما گردند. گاهی وجود دوستان جدید و یا فضای جدید منجر به بی‌توجهی انسان به امور عبادی می‌گردد. امروزه متأسفانه فضای مجازی عامل مهمی در تضعیف عقاید مردم است، لذا از طریق همان محبت ورزی که اشاره شد برنامه حضور ایشان در فضای مجازی را مدیریت نمایید.
راهکارهای مهم:
1.    کتاب‌هایی با موضوع نماز و همچنین روزه را تهیه و مطالعه نمایید و سعی کنید در محل نظر و نگاه او قرار دهید تا نسبت به خواندن آن‌ها راغب گردد.
2.    علاوه بر این رفت‌وآمد خود با خانواده‌های مذهبی را نیز بیشتر نمایید تا از این طریق تأثیرات مثبتی در او ایجاد گردد. اگر با افراد نامناسب معاشرت دارند سعی نمایید به‌صورت غیرمستقیم و بدون موضع‌گیری، ایشان را از دوستان نامناسب فاصله دهید.
3.    از واسطه‌هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید. مثلاً اگر حرف‌شنوی ایشان از مادر یا پدرشان زیاد است می‌توانید محرمانه این موضوع را با مادر یا پدرشان مطرح کنید و از آن‌ها درخواست کنید تا غیرمستقیم و نه از جانب شما، به ایشان تذکر دهند.
4.    یکی از اموری که می‌تواند در عدم رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد این است که کارهای نیک و شایستهٔ آن‌ها و ویژگی‌های مثبتی که دارند دیده نمی‌شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق‌اند؛ بنابراین سایر ویژگی‌های مثبت ایشان مثل اهل کار بودن، خوش‌اخلاق بودن و ... را برجسته نموده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به نماز و روزه فراهم آورید.
5.    در ایجاد آرامش در منزل تلاش کنید و اجازه ندهید این موضوع تبدیل به سوژه‌ای برای برهم زدن آرامش زندگی شما گردد.
6.    از دعا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده‌ایم تا خواسته‌های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم.
7.    توجه به اینکه همسرتان نماز می‌خواندند و کم‌کم در این مسئله سست شده‌اند نشان می‌دهد که ایشان منکر ضروری دین نیستند و فقط دچار غفلت شده‌اند، لذا شما فقط باید از طریق راهکارهایی که ارائه شد درصدد کمک به ایشان باشید. قرآن می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ: مردان وزنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امربه‌معروف و نهی از منکر می‌کنند.» (1) بنابراین در این مسیر خسته نشوید و بدانید که از ویژگی‌های مؤمن این است که نسبت به رفتار دیگران احساس مسئولیت دارد.
8.    البته گاهی هم نماز نخواندن و یا روزه نگرفتن افراد به دلیل تضعیف مبانی اعتقادی آن‌هاست؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و این‌گونه دیدگاه همسرتان در مورد خدا، قیامت و معاد و ...را تقویت کنید.
جهل و غفلت:
گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر اما به میزان کم از فواید و برکات نماز و روزه و تأثیرات بد بی‌نمازی و روزه‌خواری بر روی تربیت فرزند با ایشان صحبت کنید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت جواب خواهد داد. قرآن می‌فرماید: «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می‌بخشد»(2).
محبت به فرزند:
علاوه بر این دقت کنید که خودتان با عمل خویش و از طریق مهربانی و محبت به‌گونه‌ای با فرزندتان رفتار نمایید تا تأثیر فرزند از رفتار دینی شما بیش از تأثیر او از رفتار نامناسب پدرش باشد. نعمت‌هایی که در زندگی دارید را به موضوع سپاسگزاری از صاحب این نعمت‌ها یعنی خداوند گره بزنید و این‌گونه هشدار دهید که کفران این نعمت‌ها منجر می‌شود تا خداوند نعمتش را سلب نماید. در این گفتگوها نماز را وسیلهٔ تشکر از خداوند معرفی کنید تا این‌گونه نسبت به نمازخواندن ترغیب گردند یا از سایر اموری که همسرتان بدان معتقدند بهره ببرید مثلاً اگر ایشان به امام حسین علیه‌السلام علاقه دارند می‌توانید از طریق همین علاقه ایشان را به نماز دعوت کنید.
نتیجه:
برخی از افراد منطقی هستند و با زبان منطق و استدلال راحت‌تر موضوعی را می‌پذیرند. برخی دیگر نیز از طریق نصیحت و بیان عوارض و عواقب یک امر تحت تأثیر قرار می‌گیرند. عده‌ای نیز فقط بامحبت دیدن تغییر می‌کنند؛ بر شما لازم است تا متناسب با نوع شخصیت همسرتان از روش مناسب استفاده کنید. در هیچ‌یک از مراحل ارشاد و راهنمایی از برخورد نیک و احترام نهادن دور نشوید. علاوه بر این تبلیغ عملی داشته باشید یعنی باید آثار خواندن نماز در رفتار و کردار و گفتارتان نمایان باشد. با روش همراه بامحبت امربه‌معروف و نهی از منکر کنید و ناامید نشوید. شما با انجام امربه‌معروف و نهی از منکر وظیفه خود را انجام داده‌اید و دیگر وظیفه‌ای ندارید. یادتان باشد که ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به‌صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به‌تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بهترین پناهگاه، رحیم کارگر محمدیاری
2. راز نماز، محسن قرائتی
3. از ژرفای نماز، سید علی خامنه‌ای
4. این است نقش عبادات، محمدباقر صدر
5. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی
6. بهشت وصال، بررسی آثار تربیتی، اجتماعی و فرهنگی نماز، حمید وارسته
7. نماز و روزه از دیدگاه قرآن و حدیث، مهدی امین

کلیدواژه‌ها:
 نماز، بی‌نمازی همسر، روابط زوجین، اختلاف اعتقادی
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره توبه، آیه 71.
2. سوره ذاریات، آیه 55.
 

خير را در نزد گشاده‌رويان (خوش رویان)  بجوئيد، زيرا انتظار خوش عملى از آنان سزاوارتر از ترش رويان و مردمان اخمو است .

آیا عبارت «اطلُبوا الخَيرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ، فإنَّ فِعالَهُم أحْرى أنْ تکونَ حُسْنا» حدیث است؟ منظور این روایت چیست؟ آیا خیر و خوبی مخصوص کسانی است که ظاهر زیبا دارند؟ لطفاً منظور آن را توضيح بفرماييد.

پاسخ:

استفاده از قرینه‌های مختلف می‌تواند به فهم بهتر از یک روایت کمک کند. یکی از مهم‌ترین قرائن، ترجمه دقیق کلمات و ترکیبات عربی است که در فهم منظور روایات تأثیر به سزایی دارد. اگر از این موارد بهره برده نشود در برخی موارد از احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام برداشت‌های به‌ظاهر عجیب و نادرست صورت می‌گیرد.

بررسی منبع حدیث:

عبارت مورد سؤال، درواقع روایتی است که امام رضا علیه‌السلام از طریق اجدادشان از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله نقل کرده‌اند. متن کامل و آدرس دقیق روایت به این شرح است:

عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اُطْلُبُوا اَلْخَيْرَ عِنْدَ حِسَانِ اَلْوُجُوهِ فَإِنَّ فِعَالَهُمْ أَحْرَى أَنْ تَكُونَ حَسَناً (1)

برخی در ترجمه این روایت این‌گونه گفته‌اند که خیر و خوبی را نزد «زیبا رویان» و یا «خوب رویان» جستجو کنید! اگر چنین باشد سؤال پیش می‌آید که اگر کسی در خلقت خود، صورت زیبایی نداشت اهل کار خیر نیست؟! آیا کسانی که صورت زیبایی ندارند و یا نقصی در صورت آن‌ها وجود دارد امیدی به خیر آن‌ها نیست؟!

درواقع این مشکل از ترجمه غیردقیق عبارت «حِسَانِ اَلْوُجُوهِ» به وجود آمده است؛ اما ترجمه دقیق‌تر به این صورت است:

خير را در نزد گشاده‌رويان (خوش رویان)  بجوئيد، زيرا انتظار خوش عملى از آنان سزاوارتر است از ترش رويان و مردمان اخمو. (2)

بررسی ترجمه حدیث:

برای توضیح، شایسته است اجزای این ترکیب را در کتاب‌های لغت بررسی کرد. معنای قسمت اول این ترکیب یعنی واژه «حسن» عبارت است از «هر اثر بهجت آفرین و شادی‌بخش‏» که معمولاً از خوبی و زیبایی به وجود می‌آید. (3) این خوبی و زیبای ممکن است از ظاهر و یا رفتار انسان‌ها و موجودات باشد. در مقابل حسن نیز واژگانی مانند زشتی (قبح) (4) و بدی (سوء) قرار دارد. (5) بخش دوم که واژه «وجه» است هم به معنای جلوی هر چیز است (6) و کاربرد آن برای صورت و چهره نیز به همین خاطر است که اولین چیزی که در برخورد با افراد دیده می‌شود، صورت آن‌هاست؛ بنابراین می‌شود ترکیب «حسن الوجه» را به زیبا صورتان معنا کرد.

به نظر می‌آید معنایی که از ترکیب لغوی این دو واژه به دست آمد، معنای دقیق و صحیحی نیست و با مبانی اسلام که کرامت انسان را به زیبایی سیرت می‌داند، سازگار نیست؛ اما می‌توان این عبارت را به خوش‌رویی، گشاده‌رویی و یا همان خوش‌اخلاقی که نشانه آن در چهره انسان نیز نمایان می‌شود، ترجمه کرد که دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت و همگان اذعان دارند که امیدی بیشتری به افراد خوش‌اخلاق دارند که در کارها کمک‌رسانشان باشند. اساساً یکی از ارکان خوش‌اخلاقی همین خوش‌رفتاری است که نتیجه آن در خوش‌رویی افراد قابل‌مشاهده است. رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نیز در توصیف ارتباط خوش‌اخلاقی و زیبایی می‌فرمایند:

لَوْ كَانَ حُسْنُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَحْسَنَ خَلْقاً مِنْهُ وَ لَوْ كَانَ سُوءُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَسْوَءَ خَلْقاً مِنْه‏ (7)

اگر حسن خلق در شکل یک آفریده تجسّم می‌کرد، معلوم می‌شد موجودی نیکوتر از آن نیست و اگر بداخلاقی در شکل یک آفریده تجسّم می‌کرد، معلوم می‌شد که زشت‌تر از آن، موجودی نیست.

درواقع منظور اصلی روایتی که در سؤال مطرح‌شده این است که برای پیشبرد کارها به‌جای افراد بداخلاق و ترش‌رو به افراد خوش‌رو و خوش‌اخلاق مراجعه کنید که امید بیشتری به آن‌ها وجود دارد. در تأیید این بیان می‌توان به افرادی اشاره کرد که ظاهر زیبایی دارند؛ اما به سبب اخلاق و برخورد تندی که از خود بروز می‌دهند، کسی از آن‌ها کمک نمی‌خواهد. انسان‌ها نیز در این مسئله ملاکی با عنوان زیبایی و زشتی را در نظر نمی‌گیرند اما خوش برخوردی و بداخلاقی را به‌عنوان یک معیار مهم پذیرفته‌اند.

جمع‌بندی:

بنابراین منظور روایت از مراجعه به افراد حسن الوجه، زیبا رویان نیست چون ارتباط خاص و حتمی بین زیبایی صورت و خوش‌رفتاری وجود ندارد، بلکه مراد روایت، امید خیر داشتن به افراد گشاده‌رو و خوش‌اخلاق است که نسبت به افراد ترش‌رو بیشتر خیرشان به دیگران می‌رسد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. ابن‌بابویه، محمد بن على، ‏عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، چاپ اول، 1378 ق‏، جلد ۲, صفحه ۷۴.
  2. مستفيد، حمیدرضا و غفارى، علی‌اکبر، ترجمه عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول‏، 1372 ش‏، ج ۲، ص ۱۳۵.
  3. ر.ک: راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت-دمشق: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق‏، ص 235.
  4. ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: میردامادی، جمال‌الدین، بیروت: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، چاپ سوم، ‏1414 ق‏، ج 13، ص 114.
  5. راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت-دمشق: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق‏، ص 235.
  6. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، قم: نشر هجرت‏، چاپ دوم‏، 1409 ق‏، ج 4، ص 66.
  7. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، محقق / مصحح: عرفانيان يزدى، غلامرضا، قم: المطبعة العلمية، چاپ دوم‏، 1402 ق‏، ص 26.

برخی گزارش‌های صریح دربارۀ وضع مالی اهل‌بیت به چشم می‌خورد؛ ولی عمدۀ مطالب دراین‌باره، از دلالت ضمنی و التزامی دیگر گزارش‌ها به دست می‌آید.

آيا امامان ما پول‌دار بودند؟ امکانات اعم از خانه و خادم و... در چه حد داشتند؟

پاسخ:

به‌عنوان مقدمه، توجه داشته باشید که اولاً: در فرهنگ اسلامی، ارزش افراد به فقر و غنا بستگی ندارد تا اگر کسی را «فقیر» بخوانیم، باعث نوعی توهین باشد. ملاک برتری افراد، تقوا است و بس. (1) ثانیاً: ثروتمند بودن یا نبودن، امری نسبی است. از جامعه‌ای به جامعۀ دیگر و از زمانی به زمان دیگر، متفاوت است. ممکن است فردی در یک جامعه «پولدار» شمرده شود و همو با همان امکانات مالی در جامعه‌ای دیگر، ازنظر مالی، متوسط یا حتی ضعیف به‌حساب آید.

نکتۀ دیگر این‏که در منابع تاریخی، برخی گزارش‌های صریح دربارۀ وضع مالی اهل‌بیت به چشم می‌خورد؛ ولی عمدۀ مطالب دراین‌باره، از دلالت ضمنی و التزامی دیگر گزارش‌ها به دست می‌آید.

با بررسی گزارش‌های مختلف تاریخی می¬توان دریافت که وضعیت مالی پیامبر خدا و اهل‌بیت ایشان، در دوره‌های مختلف تاریخی یکسان نبوده و به سبب تغییر شرایط، متفاوت بوده است؛ ولی درمجموع، می‌توان گفت که آن بزرگواران از ثروتمندان بزرگ جامعه محسوب نمی‌شدند؛ ولی جز در برخی دوره‌های تاریخی، به‌صورت کلی، فقیر هم نبوده‌اند. آنان زندگی بسیار ساده‌ و زاهدانه‌ای داشتند و بسیاری از اموال خود را صرف انفاق، آزاد کردن بندگان و گره‌گشایی از دیگران می‌کردند. بر اساس آموزه‌های مکتب اهل‌بیت (علیهم السّلام)، خمس، زکات و مالیات‏های اسلامی همه در اختیار امام قرار می‏گیرند و امام متصدی و سرپرست توزیع و مصرف آن‏‏ها است؛ ولی در ضمن، سهمی از این وجوهات نیز برای شخص امام در نظر گرفته‌شده است.

پیامبر خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) در دورانی از زندگی‌اش پیش از بعثت، فقیر بوده (2) و باکارهایی مانند شبانی (3) و دادوستد، امرارمعاش می‌کرده است. در دوران بعد از بعثت نیز تا قبل از هجرت به مدینه، علی‌رغم حمایت مالی حضرت خدیجه، مشکلات مالی فراوانی در مسیر پیشرفت اسلام وجود داشته است؛ به‌ویژه در دوران اقامت مسلمانان در شعب ابی‌طالب که فشار اقتصادی بسیار کمرشکن بوده است؛ اما بعد از هجرت به مدینه، منابع مالی متعددی مانند هدایایی مردمی و خمس برای حضرت فراهم شد و خود آن حضرت نیز از باغداری و پرورش دام غافل نبود. به‌این‌ترتیب، وضع مالی آن حضرت رفته‌رفته بهبود یافت. اهدای هفت باغ به ایشان توسط مخیریق که به «عوالی» معروف شد،(4) باعث بهبود بیش‌ازپیش وضع اقتصادی رسول خدا (ص) شد. زمین‌هایی مانند فدک نیز به‌عنوان «خالصه» در اختیار پیامبر بود و حتی اگر نپذیریم که مال شخصی پیامبر محسوب می‌شده، به‌هرحال، یک پشتوانۀ مالی برای اهل‌بیت بوده است.

امام علی (علیه‌السلام) نیز در دورۀ حیات رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) وضعیت مشابهی داشت. پس از رحلت پیامبر نیز در تنگنای اقتصادی بود و با از دست دادن فدک، اهل‌بیت پشتوانۀ مالی دیگری نداشتند و اگر مال دیگری هم داشتند، قابل‌اعتنا نبوده است. (5) ولی آن حضرت بیکار ننشست و با زراعت و باغداری و حفر چاه، زمین‌های بسیاری را آباد کرد که بعدها به یکی از مهم‌ترین منابع مالی امامان بعدی تبدیل شد. از گزارش‌های تاریخی به دست می‌آید که این کارها درآمد شایان توجهی نصیب آن حضرت می‌کرده است؛ چندان‌که برای نمونه، نقل‌شده كه اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) با دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد كرد. (6) خريد این‌همه برده و آزاد كردن آن‌ها نشان می‌دهد كه ایشان درآمد بالایی داشته است.

دیگر ائمّه نیز منابع مالی مختلفی داشتند و افزون بر موقوفات جدشان امیرالمؤمنین، اموال خصوصی و عمومی مختلفی در اختیارشان بود و خودشان نیز از کارهایی مانند زراعت و تجارت ابا نداشتند و همین‌ها باعث می‌شد که از جهت اقتصادی، وضع نسبتاً خوبی داشته باشند و کارهای خیر بسیاری را با استفاده از این منابع انجام می‌دادند. (7) در دوره‌های بعد، بهبودی وضع شیعیان و گسترش خمس نیز باعث شد که پشتوانۀ اقتصادی اهل‌بیت، بیش‌ازپیش تقویت شود. (8)

در آن روزگار، یکی از شاخص‌ها برای سنجش بضاعت مالی افراد، داشتن مرکب و خدمتکار بوده است که شما هم در سؤال خود به آن اشاره کردید. در زندگی اکثر ائمه (علیهم السّلام) به داشتن کنیز و خدمتکار اشاره‌شده و این نشان می‌دهد که از چنین امکاناتی برخوردار بوده‌اند. در جای‌جای منابع مرتبط با سیرۀ اهل‌بیت، با اسامی خدمتکاران و کنیزان آن حضرات روبه‌رو می‌شویم و نیز به آزاد کردن بردگان درراه خدا به‌عنوان یکی از اقدامات شایسته توسط آنان تصریح‌شده است؛ چنان‏كه دربارۀ امام زین‌العابدین نیز این نکته مشهور است که آن حضرت همه‌ساله ـ به‌ویژه در شب عید فطر ـ تعدادی بنده را آزاد می‌کرد. (9) دربارۀ امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نیز اشاره شد که با دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد كرد. البته امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) و حضرت فاطمه (علیها السّلام) در سال‌های نخست زندگی، خدمتکار نداشتند و کارخانه چنان به حضرت زهرا فشار آورده بود که ایشان به‌ناچار، از پدرش ‏(صلّی اللّه علیه و آله) درخواست خدمتکار کرد. پیامبر اظهار فرمود که چنین امکانی ندارد و در عوض، تسبیحات معروف به «تسبیح فاطمه» را به آن حضرت آموخت. (10) در سال‌های بعد که اوضاع مالی مسلمانان بهتر شده بود، رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) فضه را به‌عنوان خدمتکار به خانۀ حضرت زهرا (علیها السّلام) فرستاد. (11)

خلاصه این‏که درمجموع، بررسی گزارش‌های تاریخی ما را به این نتیجه می‌رساند که وضعیت اقتصادی ائمّه (علیهم السّلام) در همه دوران یکسان نبوده است و درمجموع اکثراً به جهت منابع درآمدی متعدد وضعیت مالی خوبی داشتند اما به دلیل اینکه انباشت و ذخیره ثروت نمی­کردند و بیشتر اموال خود را درراه خدا و کمک به نیازمند صرف می­کردند، جزو سرمایه‌داران و تاجران مشهور زمان خویش و به قول امروزی ‏ها، جزو اقشار پردرآمد جامعه شناخته نمی‌شدند.

 

برای مطالعۀ بیش‏تر:

منابع مالی اهل‌بیت، نورالله علی دوست خراسانی، با مقدمۀ آیت‌الله جعفر سبحانی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).

 

کلیدواژه:

وضع مالی اهل‌بیت، سیرۀ مالی اهل‌بیت، ثروت در اسلام

 

پی‌نوشت‌ها:

1. این مطلب برای مسلمانان، بدیهی‌تر از آن است که نیاز به دلیل داشته باشد؛ اما برای نمونه، می‌توان به آیۀ سیزدهم سورۀ حجرات اشاره کرد که می‌فرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏؛ در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شما است‏».

2. این مطلب در آیۀ هشتم سورۀ ضحی به‌تصریح آمده است: «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‏؛ و [آیا چنین نیست که خداوند] تو را تنگ‌دست يافت و بى‏نياز گردانيد؟».

3. از پيامبر (ص) نقل است که فرمود: «من هم گوسفند مى‌چراندم». سيرۀ ابن هشام، چاپ مصر، ج 1، ص 176.

4. ر.ک: السيرة الحلبية، (محشّا به السيرة النبويّةی سيد احمد زنى دحلان) ج 3، ص 361، س 3.

5. امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) در نامۀ معروفی که برای عثمان بن حنیف استاندار بصره نوشت، می فرماید: «كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّه». (نهج البلاغة، نامۀ 45. تصحیح صبحى صالح، ص 416) این تعبیر به‌صراحت دلالت دارد بر این‏که آن حضرت هیچ مالی نداشته و تنها پشتوانۀ مالی آنان فدک بوده است.

6. حرّ عاملی، وسايل الشيعة، ج 12، ص 22، باب 9، ح اول ابواب مقدمات تجارت.

7. برای نمونه، می‌توان به وضعیت مالی امام کاظم (علیه السّلام) توجه کرد. ر.ک: عرب ابوزیدآبادی، عبدالرضا، «سیمای اقتصادی امام هفتم»، مجلۀ معرفت، شمارۀ 89، 1384 ش.

8. دربارۀ خمس، ر.ک: یاوری سرتختی، محمدجواد و جباری، محمدرضا، بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع)، تاریخ در آیینه پژوهش، سال دهم بهار و تابستان 1392 شماره 1 (پیاپی 34).

9. برای توضیحات بیش‏تر دربارۀ انگیزۀ امام سجاد (علیه السّلام) از این کار، ر.ک: پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، قم، مؤسسۀ امام صادق (ع)، چاپ بیست و دوم، 1389 ش/ 1431 ق، ص 300 ـ 302.

10. برای نقل‌های مختلف این ماجرا، ر.ک: حسین زاده، سید مهدی، بانوی تسبیح، انتشارات بنیاد قرآن، چاپ اول، 1394 ش، ص 63 ـ 68.

11 ـ العسقلانى، احمد بن على بن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و علی‌محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995 م، ج 8، ص 281، ش 11632.

تاثیر سیاست در روابط خانوادگی
اساس ازدواج و شروع زندگي مشترک را خداوند متعال طرح‌ریزی کرده است که زن و مرد در کنار يکديگر به آرامش برسند.

پرسش:

دختر 34 ساله‌ای که مجرد است و پايبند مسائل شرعي و بسيار فعال در دفاع از انقلاب و ارزش‌های آن می‌باشد طوري که کارهاي در اين رابطه به مسائل مهمي در زندگي او تبدیل‌شده که در رابطه با آن‌ها احساس وظيفه زيادي می‌کند خواستگاري دارد که پايبند واجبات در حد رساله و آنچه علم دارد مرجع تقليدش واجب کرده، ولي در مسائل فوق تنها به رأی دادن در بعضي از انتخابات قناعت می‌کند و هیچ‌گونه فعاليت ديگري ندارد و اين بی‌توجهی به انقلاب و سرنوشت آن باعث کدورت دخترخانم شده است. بعلاوه آقا براي خانم شرط کرده که کليه فعالیت‌های خود را دراین‌باره به‌غیراز شرکت در انتخابات بايد متوقف کند. خواستم بپرسم که پذيرفتن اين ازدواج از سوي خانم با شرايط یادشده درست است يا نپذيرفتن آن؟

پاسخ:

دوست عزيز؛ ازدواج به‌عنوان يکي از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین تصميمات زندگي هر فردي داراي ابعاد و زواياي گوناگون فکر و رفتاري، فردي و اجتماعي است؛ که با دقت نکردن به هرکدام از آنان ممکن است فرد دچار خطاي شود که جبران کردن آن بسيار سخت‌تر از تصميم گرفتن ابتدايي آن است.

اگر بخواهيم سؤال شمارا به‌صراحت پاسخ دهيم بايد عرض کنيم:

بنا بر پیش‌فرض شما نسبت به نوع رفتار و نگرش بسيار متفاوت دخترخانم و آقاپسر اين ازدواج از هم‌اکنون دچار تنش و اصطکاک‌های بسيار زيادي است که اين تفاوت به‌عنوان يکي از مهم‌ترین زمینه‌های اختلاف و ناآرامي در زندگي مشترک است. درحالی‌که اساس ازدواج و شروع زندگي مشترک را خداوند متعال طرح‌ریزی کرده است که زن و مرد در کنار يکديگر به آرامش برسند. «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرارداد در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند.»(1)

دوست عزيز؛ قدم اول براي هر فردي در امر مقدس ازدواج تعيين اولویت‌های زندگي مشترکش است.

اين اولويت می‌تواند به سليقه هر فردي به‌گونه‌ای خاص چيدمان شود يا بر اساس هر نوع نگرش و گرايش ديني و مذهبي در نظر گرفته شوند؛ اما درهرصورت انتخاب هر اولويتي به معناي انتخاب صحيح و درست نيست. يعني ممکن است شما در انتخاب همسر آينده خود يکي از مهم‌ترین اولویت‌هایتان چهره، ثروت، تحصيلات، فاصله سني، نگاه سياسي يا انقلابي و ... باشد.

اما بايد حتماً مشورت و بررسي شود:

آيا اين اولويتي که شما انتخاب کرده‌اید درست است يا غلط؟

بجاست يا نابجا؟

اگر جزء اولویت‌هاست، اولويت چندم است اول يا دهم؟

همه اين امور و بسياري از موارد ديگر نياز به بررسي و مشورت دارند.

متأسفانه توضيحات شما اصلاً در اين زمينه کافي نيست و فقط يک بعد از ابعاد را لحاظ کرده‌اید. درحالی‌که دخترخانم سؤال شما قطعاً بايد ابعاد ديگر مسئله را نيز لحاظ کند و بعد از جمع‌بندی واقعي ببيند تصميم درست چيست.

در يک حالت ممکن است اين آقايي که در توضيحات خود ترسيم فرموديد، ازلحاظ اخلاق، حسن خلق و خوش‌رویی، ازلحاظ مسئولیت‌پذیر بودن و اهل کار و تلاش بودن، ازلحاظ آداب و معاشرت اجتماعي و خانوادگي، ازلحاظ همسر دوستي و مديريت زندگي، فردي قابل‌قبول يا ممتاز باشد؛ در اين صورت اين خانم بايد بسيار دقت کنند که به خاطر تشخيص اشتباه در اولویت‌های خود دچار خطا نشوند!

اين خانم بايد به همه ابعاد ضروري در زندگي مشترک آشنا شوند و توجه کنند. زيرا زندگي مشترک و ازدواج در چارچوب اسلام و دين با چيزي که ايشان در حال رفتار کردن نسبت به آن هستند متفاوت است.

درنهایت اين خانم بايد با مشاورين ازدواج اسلامي بيشتر مشورت کنند تا علاوه بر بهتر و صحيح نگاه کردن به ملاک‌های دين و الهي بتوانند بهترين تصميم را در اين زمينه اتخاذ کنند.

 

پی‌نوشت:

1. روم (30)، آيه 21.

جایگاه رأی مردم در قرآن
حاکم با مشورت از نظريات مردم آگاه گردد و در مديريت هر چه‌بهتر جامعه از آن بهره ببرد.

پرسش:

 در قران بارها فرموده اکثريت مردم نمی‌فهمند، نمی‌دانند، شکر گذار نيستند و ... و کلاً اکثريت و رأی آن‌ها در دين ما مذموم است چراکه اکثريت جاهل هستند به طبع اين مهم دموکراسي کاملاً غیردینی است و مذمت شده حال سؤال اين جاست که چرا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي امام رحمت‌الله عليه همه‌پرسی آري يا نه را برگذار کرد؟ مگر امام خميني براي اسلام و براي خدا انقلاب نکرد و حکومت تشکيل نداد پس چرا به رأی گذاشت و نظر اکثريت جاهل را خواستار شد؟ چرا دموکراسي در جمهوري اسلامي وارد شد و انتخابات بخصوص رياست جمهوري شکل گرفت که اکثريت جاهل رأی به دولت تزوير و منافق و ليبرالي دادند و ما مجبوريم اين منافقين را بپذيريم وگرنه به رأی ملت احترام نگذاشته‌ایم؟

پاسخ:

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شمارا به اين نکات جلب می‌کنیم:

1. دموکراسي داراي تعاريف گوناگون است به‌گونه‌ای که چنين به ذهن می‌رسد که اساساً تعريف مشخصي ندارد (1) اما بااین‌حال، با مراجعه به تعاريف و کاربست‌های دموکراسي می‌توان براي آن مؤلفه‌هایی را در نظر گرفت که در همه تعاريف و کاربست‌های دموکراسي حضور دارند؛ ازجمله اصل حاکميت مردم بر مردم (2).

2. درباره نظام سياسي اسلام نيز گفتني است که بنا بر باور شيعي، نظام سياسي اسلام ازاین‌قرار است که ولايت و سلطنت مطلق از دو جهت تكويني و تشريعي، فقط از آنِ خداوند است، نه غير او. بدون شک، خداوند بر تمام موجودات، حاکميت دارد زيرا اگر كسى خداوند را به‌عنوان خالق پذيرفت، خواه‌ناخواه، خود را تحت ولايت او و او را بر خود، محيط و حاکم مى‏داند. (3) درنتیجه، بنا بر توحيد در حاکميت، حق حكومت بر انسان‌ها مخصوص خداوند متعال است و حكومت ديگران بايد درنهایت به حكومت خداوند منتهى شود. زيرا حكومت در جوامع بشرى با تصرف و اعمال قدرت بر جان و مال و محدود نمودن آزادى افراد همراه است و اين امور از حق ولايت حاكمان بر مردم ناشى مى‏شود و اگر ولایت حاکمان مشروعيت نداشته باشد، تمام اقدامات آنان نامشروع و ظلم است. بدون ترديد ولايت حقيقى از آنِ خداوندى است كه مالك حقيقى، خالق و مدبّر انسان‏ها است و هيچ‏كس بدون اذن او، حق حكمرانى بر بندگانش را ندارد (4): «إِنِ الحُكْمُ إلّا للَّهِ يَقُصّ‏الحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الفاصِلين‏»(5). از اين منظر، هر مؤمنی می‌بایست مطيع اوامر الهي باشد و همچنين مطيع کساني باشد که از جانب خداوند مأذون هستند. ازاین‌رو، مستند به متون ديني (6)، اطاعت از محمد (ص) و امامان دوازده‌گانه (ع)، بر هر مؤمنی واجب است چراکه به‌تصریح متون ديني، خداوند آن‌ها را واجب الاطاعه معرفي کرده است. (7) بعد از غيبت امام دوازدهم نيز فقهاي اسلام واجب الاطاعه هستند و در عرصه سياسي از ولايت برخوردارند (8). بدين ترتيب، روشن می‌شود که در نظام سياسي اسلام، سلسله طولي حاکميت مشروع از خداوند آغاز می‌شود و به فقهاي در عصر غيبت منتهي می‌گردد.

3. اينک به اين پرسش می‌پردازیم که دموکراسي و رأی و نظر مردم چه جايگاهي در نظام سياسي اسلام دارد؟ اگر دموکراسي به معناي حاکميت مردم و نفي حاکميت طولي خداوند تا امامان و فقها باشد، قطعاً در نظام سياسي اسلام راه نمی‌یابد؛ خواه در زمان حضور امام، خواه در زمان غيبت امام؛ اما در غير اين صورت، می‌توان دموکراسي و حاکميت مردم بر سرنوشت خويش را پذيرفت بدين بيان که دموکراسي در تقابل با حاکميت طولي و اراده تشريعي الهي نباشد و قانون‌گذاری و اجراي قانون را در چارچوب نظام سياسي اسلام دنبال شود. از اين منظر، در نظام سياسي اسلام، رأی مردم در اين حوزه‌ها نافذ و مشروع است:

الف. انتخاب نظام حکومت اسلامي توسط مردم: در نظام سياسي اسلام، حاکم مشروع، مُجاز نيست که به‌زور حکومت ديني تشکيل دهد، بلکه اگر مردم با او همراهي نمودند، او نيز موظف است که رسالت خود را اجرايي سازد. ازاین‌رو، علی علیه‌السلام با آن‌که از جانب خداوند به ولايت و رهبري مردم تعیین‌شده بود، اما تا قبل از بيعت مردم با ايشان، عملاً بر انجام اين مسئوليت اقدامي نکرد؛ زيرا زمينه اجرايي ولايت و رهبري حضرتش فراهم نبود. (9) از اين منظر، روشن می‌شود که چرا امام خميني به رأی مردم اهتمام می‌ورزیدند چراکه به باور درست، رأی مردم براي فعليت بخشيدن به ولايت الهي لازم است به‌گونه‌ای که فقيه نيز نمی‌تواند مردم را مجبور به تشکيل حکومت نمايد.

ب. مشورت حاکم اسلامي با مردم: لازم است، حاکم با مشورت از نظريات مردم آگاه گردد و در مديريت هر چه‌بهتر جامعه از آن بهره ببرد. البته درجایی که حکم مسئله‌ای از جانب خداوند متعال و معصومان (ع) بیان‌شده باشد، حاکم موظف است بر طبق آن عمل نمايد، هرچند برخلاف نظر مردم باشد؛ و مردم حق اعتراض ندارند زيرا خود پذیرفته‌اند که حکومتشان بر اساس دستورات الهی و قوانين اسلام باشد (10) اما در ساير موارد، حاکم براي تدبير بهتر امور بايد از مشورت مردم برخوردار گردد: «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر». (11) در اين آيه، خداوند پيامبر (ص) را به مشوت با مردم امر می‌کند. دموکراسي و انتخابات نيز فرصتي مناسب براي مشورت گرفتن از مردم است.

ج. نظارت مردم بر زمامداران: در حکومت اسلامي مردم -مستند به لزوم امربه‌معروف و نهي از منکر (12)- بر حسن اجراي قوانين الهی و رعايت آداب اسلامي همچون رعايت قسط و عدل نظارت دارند. انتخابات نيز عرصه‌ای مناسب براي حضور حداکثري است به‌گونه‌ای که مردم با آري گفتن به کانديداي و نه گفتن به کانديداي باطل، هم از حق حمايت می‌کنند و امربه‌معروف می‌کنند و هم از باطل نهي می‌کنند و نهي از منکر می‌کنند. بگذريم که فضاي انتخاباتي فرصت بيشتري براي مطالعه و اظهارنظرهای سياسي نيز فراهم می‌کند که همين امر نيز مايه حيات و بقاي معروف و جلوگيري از منکر است.

4. بنابراين، رأی مردم در حکومت ديني و نظام سياسي اسلام نافذ است و این‌طور نيست که در تشکيل حکومت هيچ نقش مشروعي نداشته باشند؛ اما آيا همه این‌ها به اين معني است که «اکثريت» هميشه ملاک شناسايي حق از باطل است؟ هرگز چراکه متأسفانه اکثريت مردم هميشه درراه حق و طرفدار حقيقت نبوده‌اند؛ قرآن در موارد زيادي از اکثر مردم شکوه و شکايت می‌کند و آن‌ها را به خاطر فرار از حق و مخالفت با انبياء و اولياء الهي مورد نکوهش و تقبيح قرار داده است. در سوره انعام می‌فرماید: «و ان تطع اکثر من في الارض يضلوک عن سبيل الله»(13) يعني: «اگر از اکثر مردم زمين پيروي کني تو را از راه خدا گمراه می‌کنند.» در سوره اعراف می‌فرماید: «ولکن اکثرالناس لا يعلمون»(14)؛ يعني: «اکثر مردم نمی‌دانند». به گفته قرآن و شهادت تاريخ آنان که به پيامبران ايمان آوردند در بسياري از موارد دچار اين آفت شدند و اکثریت آنان از سيره و روش پيامبر خود پيروي نکردند و در ادامه راه دچار ضعف و دگرگوني در عقيده و عمل شدند، قرآن درباره اصحاب طالوت می‌فرماید: «اکثر آن‌ها از نهري که نهي شده بودند، نوشيدند». (15) امت اسلام هم که امت برتر است، نيز متأسفانه بعد از رحلت پيامبر (ص) دچار اکثريت و اقليت شد و اهل حق که اهل‌بیت علیهم‌السلام ویاران آن‌ها بودند در محاصره اکثريت مخالف يا ساکت قرار گرفتند. بنابراين، نظر اکثر مردم معيار شناسايي حق نمی‌باشد. این‌یکی از تفاوت‌های مهمي است که نظام اسلامي و مردم‌سالاری ديني را از نظام دموکراسي غربي جدا می‌کند.

5. بنابراين، رأی اکثريت معيار تشخيص حق و باطل نيست اما بااین‌حال، براي تحقق و اجرايي کردن و نظارت بر عملکرد مسئولان و امربه‌معروف و نهي از منکر و غيره، نيازمند حضور حداکثري مردم هستيم. از اين منظر، دموکراسي و انتخابات فرصتي براي گردهمايي و حداکثري شدن جريان حق براي تحقق آرمان‌های الهي است. بدين منظور، امام خميني نيز دموکراسي و انتخابات را در پيوند با حکومت ديني مطرح نموده و از حضور حداکثري مردم استقبال نمودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. چنانچه که برخي بر همين باورند که دموکراسي فاقد معيارهاي مشخص است. (حقيقت، سید صادق؛ «در باب نسبت سنجي دين و دموکراسي»، سروش انديشه، 1382، ش 7 و 8، ص 74).

2. بیتام، ديويد، دموکراسي و حقوق بشر، ترجمه‌ي محمدتقي دل‌فروز، تهران، ‌طرح نو، ص 45؛ بلاستر، آنتوني، دموکراسي، ترجمه‌ي حسن مرتضوي، تهران، آشيان، ص 23.

3. مجموعه نويسندگان، امامت پژوهي، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1381، صص 238-229.

4. سبحاني، جعفر، مرزهاي توحيد و شرک در قرآن، نشر مشعر، 1380، صص 42-43.

5. انعام، آیه 57.

6. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»(نساء، آیه 54).

7. با توجه به روايات واردشده از پيامبر اسلام (ص) که از طريق اهل سنت و شيعيان نقل‌شده است، روشن می‌شود که مصداق اين آيه، علي (ع) و اوصياي او هستند (براي مطالعه بيشتر، رک: بحراني، هاشم، غايه المرام و حجه الخصام في تعيين الامام من طريق الخاص و العام، موسسه التاريخ العربي، ج 2، صص 15-23).

8. اسحاق بن يعقوب در اين نامه سؤالاتى را به محضر شريف آن حضرت ارسال داشته كه ازجمله آن‌ها اين است كه در مورد «حوادث واقعه» كه در زمان غيبت پيش خواهد آمد وظيفه ما چيست؟ آن حضرت دراین‌باره مى‌فرمايند: «وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِيهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَيكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِمْ»(شيخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج 1، موسسه النشر الاسلامي، ص 484)؛ يعني: «و امّا رخدادهايى كه پيش مى‌آيد پس به راويان حديث ما مراجعه كنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم».

9. به همين جهت، وقتي مردم با امام علي(ع) همراهي نکردند، ايشان خانه‌نشین شدند؛ و در اين مدت، امام (ع) هیچ‌گاه مردم را مجبور به تبعيت و پيروي نکردند؛ اما وقتی‌که زمينه آماده شد آن حضرت از زير بار مسئوليت شانه خالي نکردند: «لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء ان لايقاروا علي کظة ظالم و لا سغب مظلوم لألقيت حبلها علي غاربها و لسقيت اخرها بکأس اوّلها و لألفيتم دنياکم هذه ازهد عندي من عفطة عنز...»(امام علي ع، نهج البلاغه، خطبه 3).

10. امام علي (ع) دراین‌باره می‌فرماید: «الا و ان لکم عندي الا احتجز دونکم سرا الا في حرب و لا اطوي دونکم امرا الا في حکم و لا اوخر لکم حقاً عن محله ...»(امام علي (ع)، نهج‌البلاغه، نامه 50)؛ يعني: «آگاه باشيد! حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگي هيچ رازي را از شما پنهان ندارم و کاري را جز حکم شرع، بدون مشورت با شما انجام ندهم و در پرداخت حق شما کوتاهي نکرده ...».

11. آل‌عمران، آیه 159.

12. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ»

13. انعام، آیه 116.

14. اعراف، آیه 187.

15. بقره، آیه 249.

انتخابات در صدر اسلام
مفهوم بيعت در عرف ديني کارکرد مشارکتي مردم در سرنوشت خويش را نشان مي‌دهد و يک اصطلاح مشخص جامعه‌شناختي محسوب مي‌گردد.

پرسش:

آيا در اين زمان شرکت در امور سياسي نظام جمهوري اسلامي، بيعت محسوب می‌شود؟ يا بيعت در اين امور مخصوص زمان پيامبر صلی‌الله علیه وآله و معصومين علیهم‌السلام بوده است؟ و درباره ما بايد طبق فتوي مرجع تقليدمان عمل کنيم يا حکم مسائل اعتقادي دارد و بايد خودمان به‌یقین برسيم؟

پاسخ:

بله شرکت در امور سياسي نظام بيعت محسوب شده و بيعت مخصوص زمان پيامبر (ص) و ائمه (ع) نبوده است.

آنچه از گفتار بزرگان دين در خمیرمایه اصلي نظريه بيعت مشهور است اين مطلب اساسي است که اصل بيعت و قرارداد، خارج از مرزهاي ايدئولوژيکي مطرح‌شده و داراي مقبوليت همگاني است و تمامي جوامع آن را پذيرفته‌اند و براي آن احترام و اهميت قائل‌اند. اين اصل در سطح اعلاي خود در قالب قرارداد اجتماعي و بيعت با فرمانروا تبلور مي‌يابد، اما هرگز بدان محدود نمي‌شود.

مفهوم بيعت در عرف ديني کارکرد مشارکتي مردم در سرنوشت خويش را نشان مي‌دهد و يک اصطلاح مشخص جامعه‌شناختي در توضيح مشارکت مردم در حق تعيين سرنوشت خويش محسوب مي‌گردد. از اين منظر بيعت يکي از ارکان مهم مردم‌سالاری و جمهوريت به مفهوم حق حاکميت مردم به شمار مي‌آيد.

نظام جمهوري اسلامي که ساختار آن جمهوري هست، مطابق با آخرين دستاوردهاي بشري مشارکت مردمي را در قالب جمهوري اسلامي تحقق بخشيده و توانسته است تعريف کاملاً ملموسي با تعريف روند مشارکت سياسي مردم در قالب بيعت عمومي بر سرنوشت خويش مشخص سازد.

بي‌ترديد بايد مهم‌ترین اقدام انقلاب اسلامي را ترکيب ساختار جمهوری با اسلام در نظر گرفت. اکثريت مردم کشور مسلمان‌اند و خواهان مشارکت و بيعت با يک ساخت حکومت ديني هستند و مفهوم جمهوري را مقيد به اسلام مي‌دانند و قانون اساسي نيز که مبتني بر خواست و اراده همگاني است اين مفهوم و گرايش اکثريتي را تأييد مي‌نمايد.

برگزاري بيش از سي دوره انتخابات گوناگون مبيّن اين ادعاست و تداعي بخش اين جمله امام خميني (ره) که مي‌فرمودند: «ميزان رأي ملت است.»

در يک جامعه‌ اسلامي مفاهيمي چون دموکراسي در روند مشارکت و همياري با نظام سياسي، حق انتخاب و حقوق سياسي مردم که مشروعيت ديني آن در قالب نظريه بيعت تبيين شده است، در چارچوب اين نظريه وجود دارد. درواقع هرگونه درک جامع از جايگاه مردم‌سالاری نيز منوط به تجزیه‌وتحلیل مفهوم بيعت است.

اما درباره اين پرسش که آيا شرکت در انتخابات واجب است يا خير می‌گوییم:

عمل به‌حکم ولی‌فقیه و احکام حکومتي چون از احکام اوليه و مبتني بر مصالح عمومي است بر همه مردم ـ چه مرجع تقليد و چه غير آن، چه باسواد و چه بی‌سواد، حتي بر خود ولی‌فقیه ـ واجب است، اما عمل به فتواي مرجع تقليد چون معمولاً مبتني بر مصالح فردي است، تنها بر مقلدانش واجب است؛ البته مرجع نيز بر فتوايش عمل می‌کند.

ازآنجاکه اکثر مراجع قائل به لزوم عمل به‌حکم حکومتي هستند بايد درصورتی‌که ولی‌فقیه- در شرايط خاصي که کشور نياز به تقويت و پشتوانه مردمي دارد- حکم به وجوب شرکت در انتخابات داد، مشارکت داشته باشند. ولي معمول حکم حکومتي نمی‌دهند و مقلدين در اين امور تابع مرجع خود می‌باشند.

در ادامه نظر برخي از مراجع براي شرکت در انتخابات را می‌آوریم.

حضرت امام خميني (قدس سره) در اهميت و تکليف بودن شرکت در انتخابات مي‎فرمايند: «يکي از وظايف مهم شرعي و عقلي ما براي حفظ اسلام و مصالح کشور، حضور در حوزه‌هاي انتخابيه و رأي دادن به نمايندگان صالح کاردان و مطلع بر اوضاع سياسي جهان و ساير چيزهايي که کشور به آن‌ها احتياج دارد، هست.» (1)

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‎اي (مدظله‎‏العالي) هم درباره علت وجوب در انتخابات مي‎فرمايند: «همه بايد شرکت کنند. این‌یک وظيفه است؛ هم وظيفه اسلامي است، هم وظيفه ميهني و ملي است و حفظ عزت و شوکت کشور به اين وابسته است. هم وظيفه سياسي است... هم وظيفه اخلاقي است؛ حقوق مردم اقتضا می‌کند که در اين ميدان وارد شوند. کارهايي که بايد در اين کشور انجام گيرد، اقتضا مي‌کند که انسان در اين ميدان وارد شود.» (2)

حضرت آیت‌الله مکارم شيرازي (دام عزه) در پستي که در پايگاه رسمي اينترنتي ايشان قرار داده‌شده، در پاسخ به اين پرسش که به نظر حضرت‌عالي، آيا شرکت در انتخابات شرعاً واجب است؟ مرقوم فرمودند: «با توجه به شرايط موجود و اينکه دشمنان ما اصرار بر عدم شرکت در انتخابات دارند، به نظر مي‏رسد که شرکت کردن تمام افراد واجد شرايط واجب است.»

حضرت آیت‌الله سيستاني (دام عزه) در ديدار حضوري نماينده هیئت‌علمی اداره پاسخگويي آستان قدس رضوي ابراز داشتند: «فعلاً حاکم و سکان‌دار جهان اسلام رهبري هستند. براي حفظ نظام، حضور مردم درصحنه‌های مختلف، الزامي است.» (3)

حضرت آیت‌الله جوادي‌ آملي (دام‌عزه) نيز مي‎فرمايند: «تقويت نظام اسلامي با شرکت در انتخابات و مانند آن، لازم است.» (4)

ديدگاه آیت‌الله صافي ‌گلپايگاني (دام‌عزه) نيز اين است که: «هر مسلماني بايد استقلال جامعه مسلمانان و اعتلاي کلمه اسلام و قوت و قدرت مسلمين را در برابر کفار از اهم مقاصد دانسته و جريان امور را زير نظر داشته باشد. مسلمان اگر بتواند جامعه و مملکت را در مسير اجراي احکام اسلام قرار دهد و احکام اسلام را اجرا سازد، بايد اقدام کند و واجب است باکسانی ‌که اين نيت رادارند، همکاري و تشریک‌مساعی نمايد.» (5)

با اين توضيحات درصورتی‌که حاکم حکم داد عمل به آن بر همه واجب و اگر مرجع تقليدي فتوا داد مقلدين موظف به انجام آن هستند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. صحيفه امام، ج 18، ص 152.

2. خطبه‌هاي نماز جمعه، 28/2/1380.

3. کتاب انتخابات از منظر فقه و اخلاق، ص 17.

4. کتاب استفتائات، ص 105.

5. توضيح المسايل، ص 462، مسئله 2907.

صفحه‌ها