جمهوری اسلامی ایران

دشمنان قسم خورده ایران اسلامی، شبهات و دروغ های زیادی در مورد این مملکت مطرح می کنند تا افکار عمومی را از واقعیات پیشرفت های ایران اسلامی منحرف کنند.
چگونگی کمک ایران به مردم فلسطین، سوریه و لبنان

پرسش:
آیا اموال بلوکه‌شده ایران پس از آزادسازی در حمایت از مردم فلسطین، سوریه و لبنان هزینه می‌شود؟
 

پاسخ:
یکی از مسائل سیاسی و اقتصادی در کشور ما، اموال بلوکه شده کشور ما توسط دولت استکباری آمریکاست. این مسئله ناشی از تحریم و مسائل سیاسی و حقوقی آن است. آمریکا با کمک هم‌پیمانان خود در 20 ساله اخیر تلاش کرده تا مبادلات تجاری ایران، مخصوصاً بخش فروش نفت را به صفر برساند و اقتصاد ایران را دچار فروپاشی کند. ازاین‌رو، بسیاری از تبادلات تجاری ایران که از طریق دلار انجام‌گرفته بود، دچار اختلال شد و ایران باوجود تحویل محموله فروخته‌شده از دریافت پول خود محروم شد. جمهوری اسلامی ایران، تلاش‌های زیادی انجام داد تا اموال بلوکه‌شده به کشور بازگردد. دولت ها اقدامات مؤثری در این زمینه انجام دادند و بخشی از پول‌های بلوکه‌شده ملت ایران به کشور بازگشته است. 
برخی بر این باورند که این پول‌ها در حمایت از مردم منطقه مانند فلسطین و لبنان هزینه می‌شود و به کشور بازنمی‌گردد. آیا این سخن و ادعا حقیقت دارد؟

1. روش‌های هزینه کرد پول‌های آزادشده کشور
پول بلوکه‌شده کشور، پس از طی مراحل قانونی آن، وارد حساب های بانک مرکزی می‌شود و هزینه کرد آن مطابق قوانین انجام می‌گیرد. هرگونه ورود و خروج ارز در کشور باید بر اساس قانون صورت گیرد و در غیر این صورت، تخلف و یا جرم محسوب می‌شود و قابلیت پیگرد قانونی دارد. نهادهایی که در لبنان و سوریه و دیگر کشورهای منطقه، فعالیت می‌کنند، اگر نهادهای کشوری مانند وزارت خارجه باشند، بر اساس برنامه بودجه کل کشور، بودجه ریالی و ارزی دریافت می‌کنند و هیچ نهادی نمی‌تواند خارج از این چهارچوب، ارز دریافت کند. (1) 
نهادهای نظامی مانند سپاه قدس نیز، بودجه ارزی خود را بر اساس ردیف بودجه مصوب مجلس دریافت می‌کنند. (2) توجه داشته باشید که اساساً سپاه قدس و نظام بانکی، در یک ردیف اداری و سازمانی نیستند تا مراوده مستقیم داشته باشند. این دو، نهادهای مستقلی هستند و هیچ‌کدام از دیگری دستور نمی‌گیرند. سپاه قدس نمی‌تواند به‌صورت مستقیم به دریافت پول‌های آزادشده اقدام کند. این پول‌ها باید در اختیار بانک مرکزی قرار بگیرد و از طریق این بانک و بر اساس بودجه مصوب مجلس در اولویت‌های ارزی مصوب، هزینه شود.

2. بررسی کمک‌های جمهوری اسلامی ایران به مردم فلسطین
به‌طور کلی کمک‌های ایران به فلسطین را می‌توان به دو بخش مالی و نظامی تقسیم کرد. بخش مالی خود به دو بخش مردمی و دولتی تقسیم می‌شود. در بخش مردمی، مردم ایران که به‌صورت تاریخی حامی مظلومان بوده‌اند، همیشه به مردم مظلوم فلسطین کمک کرده و این کمک‌ها پس از یورش اسرائیل به غزه افزایش چشم‌گیری داشته است. بر اساس اعلام هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران، کمک‌های نقدی مردم ایران به غزه پس از یورش اسرائیل به حدود 180 میلیارد تومان رسیده است. (3) صدها میلیارد تومان نیز کمک‌های غیر نقدی مردم ایران به غزه بوده است. این کمک‌ها از سوی مردم و نهادهای خیریه ارایه شده و بودجه دولتی دخالتی در این کمک‌ها ندارد. (4) 
کمک‌های دولتی جمهوری اسلامی ایران به مردم فلسطین، بیشتر آموزشی و نظامی بوده است. این کمک‌ها به دلیل خاستگاه داخلی آن، به‌شدت ارزان است و قابل‌مقایسه با هزینه‌های نظامی دولت اسرائیل نیست. 
در بعد سیاسی و حقوقی نیز، دولت جمهوری اسلامی ایران حامی مردم فلسطین بوده و اقدامات زیادی در این زمینه انجام داده است. بودجه حماس (5) از طرق مختلفی مانند کمک‌های چندصد میلیون دلاری قطر، رمز ارز، کمک‌های خیریه و مردم مسلمان سراسر جهان تأمین می‌شود. (6)

3. هزینه‌های نظامی ایران.
گاهی ادعا می‌شود حضور منطقه‌ای ایران باعث هزینه‌های کلان نظامی برای کشور شده و این امر باعث فقر فزاینده مردم ایران شده است. برای راستی آزمایی این ادعا خوب است بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران را با بودجه نظامی پهلوی دوم و نیز بودجه نظامی کشورهای منطقه مقایسه کنیم. بودجه نظامی ایران در آخرین سال‌های سلطنت پهلوی، بیش از 13 درصد تولید ناخالص داخلی بوده است. (7) در حالی که بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران در سال 2023، تنها 2 درصد تولید ناخالص داخلی بوده است؛ یعنی بعد از گذشت حدود 45 سال از انقلاب اسلامی، اینک بودجه نظامی کشور، شش برابر کمتر از بودجه نظامی شاه در سال‌های آخر سلطنت پهلوی است! (8) نمونه این مسئله را در عملیات موفق وعده صادق مشاهده کردیم. درحالی‌که ایران با شلیک ده-ها پهپاد و موشک، تنها حدود 30 میلیون دلار هزینه کرد، فقط دولت اسرائیل (غیر از آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و عربستان سعودی و اردن) حدود یک میلیارد و 300 میلیون دلار هزینه کرد تا با حمله ایران مقابله کند. (9)
 از سوی دیگر مقایسه بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران با 15 کشور همسایه نشان می‌دهد که در سال 2021، بودجه نظامی 13 کشور منطقه، بیش از بودجه نظامی ایران بوده است و بودجه نظامی ایران تنها از دو کشور افغانستان و قزاقستان، بیشتر بوده است. توجه داشته باشید که بودجه نظامی کشوری مانند قطر بسیار بیشتر از بودجه نظامی ایران است، در حالی که قدرت نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران با این کشور قابل‌مقایسه نیست.

4. ضرورت حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران
خیلی از مردم درباره حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران سؤال می‌کنند و می‌پرسند حضور منطقه‌ای کشور ما چه لزومی دارد و آیا بهتر نیست که به‌جای هزینه حضور منطقه‌ای، اقتصاد کشور را بهبود ببخشیم؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت کشور ما محور ارتباط شرق به غرب و شمال به جنوب است. عدم حضور منطقه‌ای ما به معنای دخالت مستقیم قدرت‌های بزرگ در کشور ماست. قراردادهای 1907 و 1915 بین روسیه و انگلیس در زمان قاجاریه نشان می‌دهد که کشور ما نمی‌تواند بدون توجه و حضور فعال در تحولات جهانی و منطقه‌ای امنیت خود را تأمین کند. پهلوی دوم نیز حضور منطقه‌ای فعالی داشت که هزینه‌های سرسام‌آوری به کشور تحمیل می‌کرد؛ چراکه تأمین تجهیزات نظامی شاه بر عهده آمریکا بود (اکنون این هزینه‌ها با اتکا به توان داخلی تأمین می‌شود و اساساً قابل‌ مقایسه با زمان پهلوی دوم نیست. چنانکه پیش‌تر آمار مقایسه‌ای ارائه شد.) 
بنابراین اصل حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران یک ضرورت ژئوپلتیکی است و هر نظام سیاسی که در ایران حاکم باشد، فارغ از نوع نظام سیاسی، اگر بخواهد امنیت خود را تأمین کند باید توان حضور منطقه‌ای داشته باشد.

نتیجه:
پول‌های آزادشده ایران، یک‌روند اداری را طی می‌کند و در اختیار بانک مرکزی قرار می‌گیرد. هیچ نهاد، شخص و یا سازمانی حق برداشت از این حساب‌ها را بدون مصوبه مجلس شورای اسلامی ندارد و نهادهای نظامی و کشوری فعال در منطقه نیز از این قاعده مستثنی نیستند. دقت در بودجه نظامی کشورها نشان می‌دهد که بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران از 90 درصد کشورهای منطقه کمتر بوده است. این در حالی است که قدرت منطقه‌ای و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران زبانزد دوست و دشمن است. این مسئله به برکت توانمندی داخلی ایجادشده است. حضور منطقه‌ای ایران به‌ضرورت ژئوپلتیکی صورت می‌گیرد و هر نظام سیاسی که در ایران حاکم باشد، برای تأمین امنیت خود ناچار است حضور قدرتمندی در عرصه منطقه‌ای و جهانی داشته باشد؛ بنابراین هزینه‌های ایران در منطقه نه غیرمنطقی است و نه خارج از حد متعارف.

پی‌نوشت‌ها:
1. نگاه کنید به قانون بودجه 1402.
2. البته نهادهایی مانند سپاس قدس، به دلیل تعاملات بین‌المللی و خدمات بین المللی که انجام می‌دهد، از طرف‌های خارجی درآمد ارزی دریافت می‌کند. مثلاً گفته‌شده سپاه قدس به دلیل کمک به اردوغان در کودتای 2016 ترکیه که مانع سقوط دولت اردوغان شد، کمک‌های دلاری دریافت کرده است.
3. https://irna.ir/xjQdbx 
4. https://irna.ir/xjNVVD
5 . باید توجه داشت که نهادهایی مانند حزب‌الله لبنان، منابع درآمدی بسیاری دارد و امروزه حزب‌الله یک‌نهاد بسیار بزرگ با خدمات وسیع اجتماعی به مردم جنوب لبنان است و منابع مالی مستقلی در اختیار دارد و نیازی به کمک‌های مالی ایران ندارد. البته این سخن به معنای عدم کمک ایران، مخصوصاً درگذشته نیست؛ اما از سوی دیگر نباید پنداشت که مثلاً چند میلیارد دلار از سوی ایران به حماس و حزب‌الله کمک شده یا می‌شود.
6.  https://parsi.euronews.com/2023/10/18.
7.http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=24058.
8.https://parsi.euronews.com/2024/04/22.
9.  https://irna.ir/xjQh6d 

 

عدم دخالت مستقیم جمهوری اسلامی در جنگ غزه، دلایل شرعی، سیاسی، امنیتی و تاریخی دارد. در نگاه دینی، هیچگاه رسیدن به هدف، توجیه کننده وسایل باطل رسیدن به آن نیست.
چگونگی دخالت ایران در جنگ غزه

پرسش:
چرا ایران در خصوص جنگ غزه به‌طور مستقیم وارد عمل نمی‌شود؟ 
 

پاسخ:
مقدمه
چند نکته در پاسخ به این پرسش قابل تبیین است:

 1. تجاوز یهودیان به سرزمین فلسطین، قدمتی حدوداً 80 ساله دارد. ملت ایران همواره از حامیان اصلی مردم مظلوم فلسطین بوده است. اقدامات دولت جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مردم فلسطین شامل فعالیت‌های متعدد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و حقوقی است. نشست‌های متعدد کشورهای اسلامی در حمایت از مردم فلسطین به ابتکار جمهوری اسلامی ایران، محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در نامه وزیر خارجه به دبیر کل سازمان ملل متحد، ترغیب دولت‌های اسلامی به قطع روابط اقتصادی و تحریم رژیم صهیونیستی ازجمله این اقدامات است. (1) و مهم‌ترین نکته آنکه امروز علاوه بر رزمندگان حماس، کل جبهه مقاومت، علیه رژیم صهیونیستی، بسیج شده‌اند. یمن، حزب‌الله لبنان، جبهه مقاومت عراق و دولت سوریه. دولت جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین پشتوانه جبهه مقاومت است و اگر پشتیبانی مستشاری و نظامی جمهوری اسلامی ایران از جبهه مقاومت نبود، سرنوشت جنگ به نفع رژیم صهیونیستی رقم خورده بود.

2. یکی از مهم‌ترین نکات درباره شیوه مقابله با اسرائیل، روش مبارزه با این رژیم سفاک است. این روزها برخی از مردم انتظار دارند، جمهوری اسلامی ایران با موشک‌باران سرزمین‌های اشغالی، کار اسرائیل را تمام کند، اما این نگرش به دلایل متعددی اشتباه است: 
- اول؛ اکنون در سرزمین‌های اشغالی، زنان و کودکان یهودی هم زندگی می‌کنند، موشک‌باران این زنان و کودکان، خلاف قوانین اخلاق و اسلام است. آن‌ها حتی اگر بدانند که در مکان غصبی زندگی می‌کنند، حق آنان مرگ نیست. ضمن آنکه برخی از یهودیان، به‌صورت کاملاً مشروع در فلسطین زندگی می‌کردند و فلسطین خانه آنان بوده است. (بین 4 تا 6 درصد خاک فلسطین، پیش از یورش اسرائیل به فلسطین در سال 1948 میلادی، از آن یهودیان بوده است). همچنین اکنون برخی از فلسطینیان مسلمان و مسیحی درون سرزمین‌های اشغالی زندگی می‌کنند و به دلیل  شهرک‌سازی یهودیان، مسلمانان، مسیحیان و یهودیان درآمیخته با هم زندگی می‌کنند. موشک‌باران گسترده سرزمین‌های اشغالی به معنای کشتن این انسان‌های بی‌گناه نیز هست؛ که اساساً هیچ حقی برای کشتن آنان وجود ندارد. 
- دوم؛ موشک‌باران گسترده سرزمین‌های اشغالی از جانب جمهوری اسلامی، باعث ایجاد یک «جنگ تمام‌عیار و حتی جهانی» خواهد شد و در پایان آن معلوم نیست اسرائیل به‌کلی نابود شود. دولت‌های غربی تلاش خواهند کرد به هر قیمتی که شده، اسرائیل را سرپا نگه‌دارند؛ بنابراین به این دلایل و دلایل متعدد دیگری که مجال بحث آن نیست، موشک‌باران گسترده رژیم صهیونیستی مشکل فلسطین و جهان اسلام را حل نخواهد کرد.

3. راه‌حل صحیح و منطقی مبارزه با اسرائیل؛ روش چندجانبه است؛ از یک‌سو، «مقاومت مردم فلسطین» که اینک ادامه دارد و از سوی دیگر اقدام هماهنگ جهان اسلام و آزادگان جهان علیه رژیم صهیونیستی است. اقداماتی از قبیل «تحریم اقتصادی»، «فشارهای حقوقی» علیه این رژیم و از همه مهم‌تر، «اقدام سیاسی» در جهت برگزاری «انتخابات آزاد» با حضور تمام فلسطینیان آواره و افرادی که بومی فلسطین محسوب می‌شوند، چه یهودی، مسلمان و یا مسیحی باشند. این همان پیشنهاد دموکراتیک جمهوری اسلامی ایران در جهت آزادی فلسطین است که راه تحقق آن از کانال مقاومت و آگاهی مردم فلسطین می‌گذرد. مطمئناً این روش، موجب نابودی اسرائیل می‌شود؛ زیرا جمعیت بومی یهودی، قابل‌مقایسه با جمعیت مسلمانان فلسطین نیستند و اکثریت با مسلمانان است؛ اما تا زمانی که این طرح قابل‌اجرا شود، تنها راه مقابله با اسرائیل، مقاومت و مقاومت و مقاومت مردم فلسطین و حمایت جدی جهان اسلام است.

4. راهبرد منطقه‌ای جمهوری اسلامی مبتنی بر جنگ گسترده و کشتار غیرنظامیان نیست. هرچند این افراد، شهرک‌نشینان غاصب باشند. قرآن ما را به عدالت حتی درباره دشمنانمان سفارش کرده است. (2) جمهوری اسلامی ایران تلاش دارد تا به‌جای ایجاد درگیری گسترده که کشتار غیرنظامیان را در پی دارد، گروه‌های مردمی منطقه را آگاه کرده و آنان را برای مقابله با هرگونه دشمن اسلام و مسلمین، چه داعش و مانند آن و یا دشمن همیشگی ما اسرائیل آماده نماید. این راهبرد در حال انجام است و نتایج آن از سال 2000 که اسرائیل با خفت و خواری، شکست در برابر حزب‌الله لبنان را پذیرفت و از جنوب لبنان عقب‌نشینی کرد، کارایی خود را نشان داده است. عملیات «طوفان الاقصی» که گروه مقاومت حماس در 7 اکتبر 2023(15 مهرماه 1402) انجام داد و برای اولین بار بعد از تأسیس رژیم صهیونیستی شکستی غیرقابل‌جبران بر آن وارد نمود، (3) نشانه دیگری بر درستی این راهبرد است.

5. پیروزی در جنگ تنها با کاربرد سلاح نیست. یک دیوانه می‌تواند با به دست گرفتن یه اسلحه کلاش ده ها نفر بی‌گناه را به خاک و خون بکشد. این دقیقاً کاری است که اسرائیل می‌کند. این کار نه شجاعت است و نه نشانه برتری. جنگ نیز قاعده خود را دارد. فرمانده عاقل و برتر کاری می‌کند که دشمن را با کمترین تلفات حتی از نیروهای دشمن، وادار به تسلیم نماید. کاری که در عملیات «وعده صادق» انجام شد.

6. راهبرد ایران در منطقه، باعث شده بود برخی گمان کنند که جمهوری اسلامی ایران از درگیری با دشمن هراس دارد و یا سلاح پیشرفته‌ای در اختیار ندارد، اما عملیات وعده صادق نشان داد که جمهوری اسلامی ایران هم سلاح پیشرفته دارد و هم اراده ضربه زدن را. اگر تا به حال از درگیری مستقیم و جنگ گسترده ممانعت کرده، دلیل شرعی و منطقی داشته است. حتی عملیات وعده صادق نیز نشان داد که جمهوری اسلامی در عین اینکه می‌تواند موشک‌هایش را بر سر شهرک‌نشینان صهیونیست فرو بریزد، این کار را نمی‌کند، بلکه موشک‌ها را از بالای سر شهرک‌نشینان عبور دادیم تا دنیا بداند می‌توانیم کشتار کنیم، اما به اخلاق دینی خود پایبند هستیم. از سوی دیگر دانش آن را داریم تا موشک را همان‌جایی فرود آوریم که اهدافمان اقتضا می‌کند. واکنش بچگانه اسرائیل به عملیات وعده صادق نیز کارآمدی و آمادی صددرصدی پدافندی ما را نشان داد؛ بنابراین نه در بعد تهاجمی و نه در بعد تدافعی دچار مشکل نیستیم. این اخلاق دینی است که راه و رسم ما را تعیین می‌کند.

نتیجه:
عدم دخالت مستقیم جمهوری اسلامی در جنگ غزه، عوامل و دلایل شرعی، سیاسی، امنیتی و تاریخی دارد. جمهوری اسلامی ایران، به‌حکم شرع نمی‌تواند به کشتار مردم غیرنظامی اقدام کند. منطق اسلام در جنگ، منطق اخلاق است. ازنظر سیاسی و امنیتی، ایجاد جنگ گسترده در غزه، به معنای افزایش تلفات غیرنظامیان است که نه منطقی است و نه دستاوردی به دنبال دارد. منطقی‌ترین راه مبارزه با اسرائیل، آمادگی درونی مردم فلسطین و تلاش آنان برای آزادی سرزمین خویش از یک‌سو و از سوی دیگر حمایت‌های سیاسی و اقتصادی و حقوقی ملت‌های اسلامی از آنان است. اگر کشورهای اسلامی مانند ترکیه، قطر، عربستان و امارات، بخشی از روابط تجاری خود با اسرائیل را قطع نمایند، بسیاری از مشکلات مردم فلسطین حل خواهد شد و راه آزادی آنان هموار می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. ممکن است برخی از این اقدامات، بی‌ثمر به نظر برسد، اما باید دانست که اقدامات سیاسی و حقوقی در میان‌مدت بسیار مؤثر است. ضمن آنکه  دولت جمهوری اسلامی ایران وظیفه خود را انجام می‌دهد و منتظر نتیجه قطعی نیست.
2. ﴿...وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلى أَلّا تَعدِلُوا اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ﴾؛ دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید که ازآنچه انجام می‌دهید، باخبر است! سوره مائده، آیه 8.
3. درنبرد سال 1973، ابتدا اسرائیل از کشورهای عربی شکست خورد، اما در ادامه جبران کرد، اما به اذعان کارشناسان نظامی و امنیتی تا ابد نخواهد توانست عملیات طوفان الاقصی را جبران کند.

 

نظام جمهوری اسلامی ایران به نیت تحقق آرمان هایی شکل گرفته است که رسیدن به نقطه مطلوب، هم زمان بر بوده و هم تلاش زیادی را می طلبد که نقش مسئولین بسیار پررنگ است.
نقطه مطلوب نظام جمهوری اسلامی ایران

پرسش:
بعد از انقلاب انتظار داشتیم وضع فرهنگی و فاصله طبقاتی بهتر شود، اما این اتفاق حاصل نشد؛ چرا؟
 

پاسخ:
«کاهش فاصله طبقاتی» و «شایسته‌سالاری» ازجمله شاخص‌های «عدالت‌گستری و سنجش کارآمدی» نظام‌های سیاسی است. 
عدالت‌گستری یکی از اصلی‌ترین آرمان‌های انقلاب اسلامی بوده و هست. اینک در دهه پنجم انقلاب اسلامی، پرسش آن است که شعار عدالت‌گستری انقلاب اسلامی تا چه میزان، محقق شده است. در پاسخ، به چند نکته می‌توان اشاره کرد.

1. آرمان‌های نظام سیاسی، نقطه مطلوب آن نظام است که باید در بهترین وضعیت خویش، به آن نقطه برسد. مسیر رسیدن به آرمان‌ها، گاهی صعب‌العبور، طولانی و با دشواری و دشمنی همراه است. بسیار باید رنج کشید تا آرمان‌ها محقق شود. اگر نظام سیاسی در جهت آرمان‌ها حرکت نکند و یا در جهت مخالف آن حرکت کند، طبعاً مستحق توبیخ است. 
رهبران جمهوری اسلامی، خود از مطالبه گران جدی عدالت‌گستری هستند. این نکته بسیار کلیدی است که نظام سیاسی به آرمان‌های دوران انقلاب و مبارزه، پشت نکند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، دیگر نمی‌توان به تحقق آرمان‌ها امیدوار بود. رهبر انقلاب از اصلی‌ترین مطالبه گران آرمان‌های انقلاب است و بارها و بارها بر مسئله عدالت‌گستری تأکید کرده و سیاست‌های کلی نظام نیز در این زمینه ابلاغ‌شده است. به‌عنوان نمونه رهبر انقلاب تأکید می کند «حالا خود بنده جزو کسانی هستم که در مسائل اقتصاد همیشه به خودمان انتقاد می‌کنم؛ در زمینه‌ی عدالت اجتماعی، در زمینه‌ی توزیع عادلانه‌ی ثروت، در زمینه‌ی نا برخورداری طبقات ضعیف و امثال این‌ها، بنده در گفتارهای گوناگون انتقاد دارم؛ لکن در همین مقوله‌ی اقتصاد هم قضاوت مراکز اقتصادی معروف دنیا این است که ایران در شاخص‌های مهمی از شاخص‌های اقتصاد، نسبت به قبل پیشرفت‌های مهمی کرده، گام‌های بزرگی را برداشته و حرکات بزرگی انجام‌گرفته». (1) این امر نشان آن دارد که نظام سیاسی به آرمان‌های خویش باور دارد و مردم باید آن را در این مسیر، یاری کنند.

 2. تحقق آرمان‌ها، یک مسئله آنی نیست. در فرایند زمان، به دست می‌آید. یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر «حاکمیت ضوابط به‌جای روابط»، فرهنگ سیاسی مردم است. شهروندان باید تلاش کنند به‌جای منفعت شخصی، منافع عمومی را دنبال کنند. «سخت‌کوشی، وجدان کاری، مهارت‌آموزی» ازجمله مؤلفه‌های مهم تحقق آرمان‌ها و سهم شهروندان در تحقق آن است. 
فرهنگ عمومی و سیاسی، «زیربنای» بسیاری از آرمان‌هاست تا فرهنگ جامعه اصلاح نشود، بسیاری از مشکلات روبنایی مانند حاکمیت رابطه به‌جای ضابطه، حل نخواهد شد. تصور عموم مردم درباره پیشرفت اقتصادی و عدالت‌گستری، همیشه متوجه مسئولیت‌های دولت است، اما باید بدانیم که هرکسی در جایگاه خود مسئولیت دارد؛ به‌عنوان نمونه استاد دانشگاه یا معلم اگر در امر آموزش کوتاهی کند، به پیشرفت جامعه و عدالت‌گستری ضربه وارد کرده است. کارگر، کارمند، سفیر و وزیر و تمام مسئولان و مردم در این جهت مسئول هستند. 
آنچه در سطح اجتماعی و اقتصادی مشاهده می‌کنیم، برآیند فرهنگ جامعه است. نمی توان در جامعه‌ای که افراد آن به دنبال بیشترین سود در کمترین زمان ممکن هستند و عموماً به دنبال مشاغل آسان می‌روند، انتظار داشت که مشکلات در مدت کوتاهی حل شود و جامعه در مسیر عدالت و پیشرفت قرار گیرد.

 3. جمهوری اسلامی در مسیر آرمان‌های انقلاب اسلامی حرکت کرده و به‌پیش رفته است. نگاه آماری به «ضریب جینی» (2) درآمد در کشور نشان می‌دهد که وضعیت جامعه در این زمینه نسبت به دوران پیش از انقلاب اسلامی (حدود 14 درصد کاهش فاصله طبقاتی) و حتی نسبت به برخی از کشورها مانند «ترکیه، برزیل، آمریکا، ونزوئلا و آفریقای جنوبی» بهتر است. (3) باید توجه داشت که این عملکرد، با توجه به مشکلات عدیده «جنگ و تحریم» به دست آمده است و در آینده می‌تواند بسیار بهتر باشد، اما بهر حال قطعاً این میزان کافی نیست و تا تحقق آرمان‌ها فاصله بسیار دارد. نقش شهروندان در تحقق آرمان‌ها کمتر از دولتمردان نیست. فراموش نکنیم اصلاح فرهنگ عمومی یکی از مهم‌ترین ارکان تحقق آرمان‌هاست. همراهی عالی‌ترین مقام کشور (رهبر انقلاب) با مردم در مسیر عدالت‌خواهی، یک نعمت بزرگ الهی و بهترین فرصت برای حرکت عمومی به‌سوی این هدف است.

نتیجه:
عدالت‌گستری یکی از اصلی‌ترین آرمان‌های انقلاب اسلامی بوده و هست. رهبران جمهوری اسلامی، خود از مطالبه گران جدی عدالت‌گستری هستند. این نکته بسیار کلیدی است که نظام سیاسی به آرمان‌های دوران انقلاب و مبارزه، پشت نکند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، دیگر نمی‌توان به تحقق آرمان‌ها امیدوار بود. تحقق آرمان‌ها، یک مسئله آنی نیست. در فرایند زمان، به دست می‌آید. یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر «حاکمیت ضوابط به‌جای روابط»، فرهنگ سیاسی مردم است. شاخص های مختلف، بهبود وضعیت کشور پس از انقلاب اسلامی را نشان می دهد، اما تا نقطه مطلوب فاصله دارد و باهمت مردم و نظام سیاسی این فاصله در فرایند زمان قابل کاهش است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار تصویری با مردم آذربایجان شرقی، 1400.11.28.
2. شاخص اندازه‌گیری فاصله طبقاتی.
3. https://www.farsnews.ir/news/13991201000337

 

برخی افراد اشکال می کنند که چون انتخاب «جمهوری اسلامی» توسط مردم، احساسی و منفعلانه بود برای دوران ما قابل استناد نیست. در ذیل به بررسی آن می پردازیم.
آیا رأی مردم به جمهوری اسلامی، در ابتدای انقلاب، احساسی بود؟

پرسش:

مردم 12 فروردین 1358 با غلبه احساسات و جو انقلاب به قانون اساسی رأی مثبت دادند آیا آن رأی احساسی، ملاک تصمیم‌گیری برای حال حاضر کشور می‌شود؟
 

پاسخ:

فضای انقلاب، فضایی تابع از موجی فراگیر و سراسری است. در واقع بخش بزرگی از جامعه به تبع بخشی دیگر، خود را با سیل خروشان ملت همراه می‌کنند. لذا تصمیمات سیاسی آنان نیز تابع چنین موجی است. 
نکته دیگر اینکه فضای انقلابی متأثر از یک رویکرد سلبی و تقابلی است و بیش از آنکه متوجه اثبات باشد، تخریب را می‌فهمد و لزوماً برای الگوی جایگزین برنامه‌ای ندارد.
با توجه به این مقدمات، آیا مشارکت بی‌نظیر و رأی حداکثری ملت ایران به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1358، ناشی از یک جو و ناآگاهی عمومی نبوده است؟
در این رابطه به چند مسئله علمی و رویداد تاریخی باید توجه کرد:

1. انقلاب (1) با شورش (2) متفاوت است. شورش معمولاً ناشی از خصومت‌های شخصی و گروهی است و سازمان‌دهی و رهبری مشخصی و خصوصاً ایدئولوژی جدید جایگزین مقبول ندارد. شورش‌ها معمولاً منفعلانه و تحت تأثیر جو هستند؛ اما انقلاب‌ها تابع جنبش‌ها (3) و نهضت (4) هستند. در واقع وقتی یک تحول بنیانی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی رخ می‌دهد، این امر مستلزم یک پشتوانه فکری طولانی‌مدت است که توانسته است در بخش بزرگی از جامعه، مورد قبول و پذیرش قرار بگیرد. 
انقلاب اسلامی ایران، یک‌شبه رخ نداد و ثمره دو دهه نهضت امام خمینی و تلاش یارانش در سراسر کشور در تحول اعتقادی و رفتاری جامعه بود. جامعه ایران شاید ریزبه‌ریز قانون اساسی را نمی‌شناخت، اما روح قانون اساسی که حق حاکمیت ملی در راستای تحقق اسلام سیاسی و حکومت اسلامی بود را فهم کرده بود و به آن تا پای جان اعتقاد داشت. 
اسلامی بودن قانون اساسی و حکومت فقه چیزی نبود که جوگیرانه بر ملت ایران تحمیل شود و ملت ایران اسلام و اعتقادات سیاسی-اسلامی خود را چندساعته به دست نیاورده بود.

2. سابقه ریشه‌های اندیشه‌ای قانون اساسی حتی پیش از نهضت امام خمینی و در نهضت‌های متعدد ایرانیان از تنباکو تا مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران هم قابل مشاهده است. در تمامی این خیزش‌های اجتماعی، مردم به روح متبلور در قانون اساسی جمهوری اسلامی باور و ایمان داشتند اما در هر نوبت به دلایل متعدد با شکست و نقص در اجرا مواجه می‌شدند و این بار با یک سابقه تاریخی، آن را در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تکمیل کردند.

3. رأی به قانون اساسی نیز یک‌شبه اتفاق نیفتاد و در چند مرحله، قانون اساسی مورد تصویب و انتخاب ملت ایران قرار گرفت. از مدت‌ها قبل، بحث بر سر مدل حکومتی جایگزین حکومت شاهنشاهی و پهلوی در جریان بود. ابتدا الگو و مدل حکومتی جمهوری اسلامی در یک رفراندوم سراسری مورد تصویب ملت قرار گرفت. این الگو، واضح بود و نیازی به جو نداشت. سپس مردم ایران در یک انتخابات آزاد، نمایندگان و خبرگان منتخب خود را برای نگارش و تصویب قانون اساسی به مجلس خبرگان قانون اساسی فرستادند. 
سپس در طول چندین ماه کار این مجلس، مشروح مذاکرات در رسانه‌ها انعکاس یافته و نخبگان به تحلیل و تبیین و نقد و نظر پیرامون آن می‌پرداختند. بعد از آن قانون اساسی نوشته‌شده توسط منتخبان ملت، بار دیگر پس از توضیحات شهید بهشتی به ملت در حسینیه ارشاد و پخش آن از رادیو و تلویزیون، به رأی عمومی گذاشته شد و مردم به آن رأی دادند.

4. در انقلاب ایران، گروه‌های متعددی مانند چپ‌گراها اعم از حزب توده، چریک‌های فدایی خلق، حزب کارگران سوسیالیست و... و همچنین گروهای ملی با شدت و جدیت و با داشتن حزب و تشکل و رسانه و نشریه به یارگیری و تبلیغ الگوی خود مشغول بودند. 
گروه‌های رقیب اجازه جوگیری و تفکر یک‌سویه را نمی‌دادند و فضای جامعه ایران به‌تبع وقوع یک تحول تاریخی و انقلابی، به‌شدت سیاسی و پیگیر نظرات متعدد بود. در میان این گروه‌ها نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی دست برتر و توفیق بی‌نظیری در همراه کردن افکار عمومی با خود را داشته و وقتی امام خمینی از الگوی خود با عنوان «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» نام برد مردم با اکثریت قاطع از این الگو تبعیت کردند.

5. اگر در سال 1358 مردم ناآگاه و جوگیر بودند. چرا در سال 1368 و بعد از آزمودن ده‌ساله قانون اساسی، مجدداً به آن رأی مثبت دادند؟

6. در همه جای دنیا هیجان و موج جو و احساسات در رأی دادن مردم تأثیر دارد و نمی‌توان این امر را انکار، و مدعی شد که تمام ملت ایران، عالمانه و آگاهانه به قانون اساسی رأی داده‌اند؛ اما معمولاً مردم با مراجعه به نخبگان به تصمیمی در رابطه با انتخاب خود می‌رسند.

نتیجه:
انقلاب ایران پشتوانه یک نهضت و جنبش فکری و اعتقادی و یک تاریخ کهن مبارزاتی داشت که با روح متبلور در قانون اساسی اجین شده بود. مردم نیز در مراحل متعدد و با دقت نظر فراوان به قانون اساسی رأی دادند. وجود گروه‌های متعدد و رأی مجدد مردم در یک دهه بعد و مراجعه به نخبگان، جایی برای غلبه جو و احساسات باقی نمی‌گذارد.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. انقلاب یا REVOLUTION، تحولات خشن و سریع و بنیادی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی است. به نظر هانتینگتون یک انقلاب تمام عیار دارای ترتیب و روابط سه عنصری است. اول نابودی سریع و خشونت‌آمیز نهادهای سیاسی موجود، دوم بسیج گروه‌های جدید در عرصه سیاست و سوم تأسیس نهادهای سیاسی نوین. ر.ک: تیلور، استن، علوم اجتماعی و انقلاب‌ها، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران، نشر دانشگاه شاهد، ۱۳۸۸ ش.
2. اقدام (گاهی با خشونت) دسته‌ای از افراد که در مقابله با نظام حاکم بر هر مجموعه‌ای اتفاق می‌افتد و معمولاً بی‌نظمی و ناامنی با خود به همراه دارد. شورش‌ها واکنشی است و شورشیان معمولاً از برنامه جایگزین مقبول و همراهی توده‌ها برخوردار نیستند. ر.ک: فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان، 1376 تا 1385: گروه واژه‌گزینی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آثار، 1387 ش.
3. معنای نزدیکی با نهضت دارد و عبارت است از رفتار گروهی نسبتاً منظم و بادوام برای نیل به هدف اجتماعی کم‌وبیش معین و  بر طبق طرح‌های قبلی که می‌تواند اصلاحی و یا انقلابی باشد.
4. حرکتی معمولاً درازمدت است که ممکن است انقلاب فقط بخشی از آن به شمار آید؛ مانند نهضت اسلامی ایران که دست‌کم از اوایل دهه‌ی 1340 قابل‌ردیابی است. نهضت ممکن است به شکل تلاش‌های فکری و فرهنگی آغازشده، سپس در اثر گسترش افکار جدید، رنگ سیاسی و انقلابی به خود گیرد و یا حتی به انقلاب منجر نگردد.
 

به دلیل آسیب‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی و ایجاد هرج‌ومرج، تا به حال هیچ دولت و کشوری قانون اساسی و اصل نظام سیاسی خود را به رأی و رفراندوم نگذاشته است.

پرسش:

آیا قانون اساسی ملت دیروز، برای ملت امروز مشروع است؟ مگر حکومت ما جمهوری و مردمی نیست؟ بارها از سوی گروه‌های سیاسی و معترضین این درخواست مطرح شده است که چرا جمهوری اسلامی دوباره نظام سیاسی کشور را به رفراندوم عمومی نمی‌گذارد؟ این ملت با ملت سال 58 فرق دارند و باید دوباره نظرشان پرسیده شود. آقای خمینی هم در بهشت‌زهرا گفت: سرنوشت هر ملت به دست خودش است.

پاسخ:
مقدمه
امام خمینی در بهشت‌زهرا و قبل از سقوط کامل حکومت پهلوی به ملت ایران و سایر ناظران بین‌المللی به‌صراحت اعلام کرد که:
ما فرض می‌کنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک‌نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، این‌ها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آن‌ها برای آن‌ها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند - ولو تمامشان - به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی [است؟] ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین می‌کند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق - فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه - نبودیم؛ اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به‌واسطه یک رفراندومی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم - ما فرض کنیم که - رأی مثبت دادند، اما رأی مثبت دادند بر آغا محمدخان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها می‌آیند؛ در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ‌یک از ما زمان آغا محمدخان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صدسال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش‌ازاین ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته، ولی او اختیار ما را نداشته است که سلطانی را بر ما مسلط کند. (1)
جمهوری اسلامی ایران هرسال جشن 98 درصدی پیروزی انقلاب ایران را گرامی می‌دارد. درحالی‌که بسیاری بر این باور هستند که مفهوم ملت در سال 1400 با مفهوم ملت در سال 1358 بسیار متفاوت است و جشنی در کار نیست، مگر اینکه این رفراندوم تجدید شود. چراکه بسیاری از کسانی که در سال 58 به قانون اساسی رأی داده‌اند یا از دنیا رفته‌اند یا پشیمان شده‌اند. اکثریت قاطع ملت امروز ایران هم یا در سال 58 به دنیا نیامده بودند و یا هنوز به سن رأی نرسیده بودند. پس چگونه قانون اساسی منتخب ملت سال 58 برای ملت سال 1400 معتبر و مشروع (2) باشد؟
1. قبل از ورود به بحث باید به این نکته اشاره‌کنیم که قانون اساسی ج.ا.ا، آخرین بار در سال 1368 با اصلاحات جدید به رأی مردم ایران گذاشته شده است و ملت ایران با رأی قاطع دوباره به آن آری گفتند. (3) یعنی قانون اساسی ج.ا.ا ایران آخرین بار حدود سی سال پیش به رأی ملت ایران گذاشته‌شده است.
2. در ورود بحث ابتدا ببینیم که آیا این بحران یا مسئله مشروعیت در رابطه با قانون اساسیِ ملت دیروز برای ملتِ امروز، مختص کشور ما است؟ یعنی مثلاً اگر مشروعیت قانون اساسی ج.ا.ا که حدود سی سال پیش به رأی ملت ایران گذاشته شد، برای حکومت بر ملت امروز ایران، زیر سؤال باشد، تکلیف قانون اساسی ایالات‌متحده آمریکا که در سال 1789 میلادی و حدود 234 سال پیش به تصویب رسیده است، (4) با چه میزان از بحران مشروعیت برای ملت امروز آمریکا روبه‌روست؟ قانون اساسی ایالات‌متحده هیچ‌گاه تغییر نکرده و صرفاً اصلاحیه‌هایی به آن افزوده شده است. (5) لااقل میلیون‌ها نفر از رأی‌دهندگان به قانون اساسی ما زنده و حی و حاضر و در مراسمات نظام قابل‌مشاهده هستند، اما حتی نوادگان نوادگان ملت 1789 زیر خروارها خاک خفته‌اند. قوانین اساسی سایر دولت‌های جهان نیز کم‌وبیش مربوط به تاریخ‌هایی است که تعریف «ملتِ امروز» را از به‌کلی ازدست‌داده‌اند.
سؤال اینجا است که ممالکی که در ادعای دمکراسی و حق حاکمیت ملی، پیشرو بوده و صدها سال سابقه تمرین و مشق مردم‌سالاری دارند، چه فکری برای این مسئله کرده‌اند و برای تمدید رأی اکثریت و بیعت ملتِ امروز به اصل قانون اساسی خود چه تدبیری اندیشیده‌اند؟ طبق ایرادی که در سؤال مطرح شد، مثلاً باید هر صدسال، پنجاه سال، سی سال و حتی هر ده سال، اصل نظام سیاسی و قانون اساسی یک کشور، مجدداً به رأی ملت گذاشته شود تا همواره تجدید بیعت ملتِ امروز برای قانون اساسی یک کشور، سند قطعی داشته باشد.
3. در هیچ کجای جهان و در هیچ حکومتی چیزی به اسم رفراندوم دوره‌ای یا موسمی قانون اساسی و نظام سیاسی کشور وجود ندارد. بله اصلاحات وجود دارد اما اینکه کشوری چنین قانونی داشته باشد یا چنین کاری کرده باشد که ماهیت و موجودیت خود را هرچند وقت یک‌بار به رأی مردم بسپارد بی‌سابقه است.
4. چرا چنین کاری در هیچ جای جهان سابقه ندارد؟ آیا این مسئله ناشی از استبداد و ظلم است؟
به این دلیل که این اقدام، عملی غیرعاقلانه و موجب نابودی و تباهی و هرج‌ومرج در یک کشور در تمامی حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. در همه دنیا قوانین اصلی ثابت است و به‌سختی تغییر می‌کند چراکه مانع ایجاد هرج‌ومرج داخلی و خارجی نسبت به سیستم اداره کشور است.
در برخی از اوقات بدون هیچ تغییری در یک نظام سیاسی و حفظ تمامی سازوکارهای پیشین، صرفاً برای برگزاری یک انتخابات مجلسی یا ریاست‌جمهوری، کشور متلاطم می‌شود و تا مدت‌ها صحنه هرج‌ومرج و فضای پرتنش سیاسی می‌گردد. برای مثال؛ انتخابات سال 1388 شمسی در ایران که به دلیل ادعای تقلب در انتخابات، 8 ماه سراسر کشور درگیر اغتشاشات و اعتراضات بود، یا انتخابات نوامبر 2020 ایالات‌متحده آمریکا که با پیروزی جو بایدن و اعتراض دونالد ترامپ به اغتشاشات گسترده و حتی اشغال کنگره آمریکا توسط معترضین منجر گردید، (6) یا انتخابات گرجستان که منجر به انقلاب رز و انتخابات قرقیزستان که منجر به انقلاب لاله‌ای گردید. (7) حالا تصور کنیم که قرار است در سال بعد یا در ده سال آینده، اصل یک نظام سیاسی با همه کشمکش‌های داخلی به رفراندوم گذاشته شود و معلوم نیست نظام فعلی یک کشور باقی است یا همه‌چیز دچار تحول و تغییر بنیادی خواهد شد؟
الف: در چنین نظامی؛ حکومت مکرر باید برای بقا بجنگد و بجای تصمیمات اساسی به فکر صندوق‌های رأی برای تداوم قدرت باشد و به‌جای اتخاذ تصمیمات زیربنایی و عاقلانه، در چنین وضعیتی ما شاهد ظهور دولت‌های پوپولیستی و عوام‌گرایانه هستیم که برای هر تصمیمی ابتدا نگران ریزش رأی مردم هستند و نه درستی و غلطی تصمیماتشان. چنین امری قطعاً اداره کشور را تباه می‌کند.
ب: در چنین نظامی؛ گروه‌های سیاسی و مردم نیز برای حفظ و بقا مبارزه سیاسی می‌کنند نه رقابت سازنده درون سیستمی؛ یعنی همیشه صحنه رقابت‌های سیاسی با نهایت نزاع و تخاصم سیاسی دنبال می‌شود و چنین رویکردی به‌جای سازنده بودن، تخریبی، فرسایشی و جنگِ هست و نیست خواهد بود. حتی وقتی با رأی مردم، نظام سیاسی حاکم کنار برود، نیروهای نظام قبلی که افرادی زبده و تشکیلاتی هستند، از فردای شکست، عملیات سیاسی خود را برای زمین زدن سیستم جدید آغاز خواهند کرد.

ج: در چنینی نظامی، نه ملت تکلیف خودش را با نظام سیاسی متزلزل و نامعلوم حاکم بر کشور می‌داند و نه سایر ملت‌ها و دولت‌های جهان. تمام برنامه‌های سیاسی و اقتصادی دولت‌ها با چنین نظامی که ارکان سیاسی آن ثابت نیست، معلق است. حتی تغییرات مکرر و بی‌ثباتی در قوانین عادی هم آسیب‌های زیادی دارد و مثلاً با یک تغییر در قوانین گمرکی، تجار و کارآفرینان تمام سرمایه خود را از دست می‌دهند.
د: در چنین نظامی، خصوصاً در کشورهای ضعیف‌تر، دخالت‌های خارجی فوق‌العاده مخرب و خطرناک خواهد بود. چراکه با قدرت زیربنایی و وسیع اقتصادی، سیاسی، رسانه‌ای و با کمک سرویس‌های اطلاعاتی قدرتمند خود، سرنوشت سیاسی کشور را به دست بگیرند یا تأثیر قابل‌توجهی بر آن داشته باشند.
ه: وقتی تا این حد، شرایط پرتنش و حساسی بر مناسبات سیاسی یک کشور حاکم شود، به بهانه‌های مختلف مثل تقلب و نزدیکی آرا و استفاده از قدرت و ... دیگر میزان آرا، خصوصاً اگر فاصله برنده و بازنده نزدیک باشد، کسی را قانع نمی‌کند و کم‌کم صندوق‌های رأی کنار رفته و کشور مبتلا به جنگ‌های داخلی می‌گردد.
5. با توجه به نکات بالا، نتیجه می‌گیریم که لابد قانون اساسی هر کشور و اصل نظام سیاسی قابل‌تغییر نیست و باید در هر حالتی آن را تحمل کرد؟ پس سخنان امام خمینی که در مقدمه اشاره شد و تعیین سرنوشت ملت به دست خود چه می‌شود؟
قاعده حاکم بر عالم این‌گونه است که به دلایل بالا، تغییر قوانین اصلی تا زمانی که مشروعیت (8) و کارآمدی قانون اساسی برای اجرا و اداره کشور، از سوی نخبگان سیاسی و مردم به مرز بحران (9) نرسد، تغییر نمی‌کند؛ مانند انقلاب سال 57 در ایران که مورد نظر امام‌خمینی است. یعنی ملت به‌نحوی نشان دهد که همراهی و همکاری با چنین قانون و نظامی را ندارد و آن را نمی‌خواهد؛ که امروز در ایران نه‌تنها این اتفاق نیفتاده است، بلکه بخش قابل‌توجهی از مردم ایران، علی‌رغم نارضایتی‌ها و ایرادهای خود و علی‌رغم دشمنی‌ها و بمباران رسانه‌ای و جوسازی‌های خارجی، در کل پایبندی‌شان به قانون اساسی را در بازنگری قانون اساسی در  سال 68 و ده سال پس از امتحان پس دادن قانون اساسی و حضور پرشورتر نسل‌های بعدی در جبهه‌های جنگ و اجتماعات عظیم و سراسری طرفدار نظام و مشارکت کم‌نظیر مردم نسبت به توسعه‌یافته‌ترین کشورها در سازوکارهای برگرفته از قانون اساسی مانند انتخابات، نشان دادند. (10)
نتیجه:
به دلیل آسیب‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی و ایجاد هرج‌ومرج، هیچ دولت و کشوری قانون اساسی و اصل نظام سیاسی خود را تا به حال به رأی و رفراندوم نگذاشته است. نظام‌های سیاسی زمانی تن به تغییر می‌دهند که کارآمدی آن سیستم از سوی نخبگان و ملت به مرز بحران برسد.
کلمات کلیدی:
قانون اساسی، رفراندوم، ایران، جمهوری اسلامی ایران.
پی‌نوشت‌ها: 
1. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س)، چاپ پنجم، 1389 ش، ج 6، ص 11.
2. برای مشروعیت، معانی متعددی با توجه به مبانی متعددی بیان‌شده است که خلاصه آن‌ها می‌شود «حق داشتن». حق داشتن در مقابل باطل بودن و مطابق حق و معتبر نبودن است. مثلاً پاسخ به این سؤال که من به چه حقی می‌توانم بر مردم حکومت کنم و چه چیزی به من این حق را داده است که معیار این حق در مکاتب مختلف، باهم متفاوت است. 
برخی منشأ مشروعیت را خواست اکثریت مردم می‌دانند و برخی منشأ مشروعیت را مطابقت با قوانین الهی تعریف می‌کنند و نظر سومی وجود دارد که مشروعیت بایستی با دو شرط قوانین الهی و خواست اکثریت محقق شود. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: روح‌الله جلالی، مبانی مشروعیت حق حاکمیت مردم در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، مجله پژوهش نامه انقلاب اسلامی، دوره 11، شماره 38، اردیبهشت 1400، صفحه 53-67.
3. ر.ک: بی‌نام، مجموعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تنظیم: معاونت حقوقی ریاست جمهوری، تهران، انتشارات معاونت تدوین، تنقیح و انتشار قوانین و مقررات، چاپ چهارم، ویرایش دوم، آذرماه 1395، ص 30.
4. ر.ک: کاسترن، کانی جی، مقدمه‌ای بر نظام حقوقی آمریکا، ترجمه سید احسان حسینی، تهران، انتشارات خرسندی، 1398 ش.
5. ر.ک: فلاحت پیشه، حشمت‌الله، علیرضا شکر بیگی و معین مرادی کرتویجی، قانون اساسی آمریکا با نگاهی به تاریخچه‌ی سیاسی و فرهنگی، تهران، انتشارات قانون یار، 1392 ش.
6. اشغال کنگره آمریکا ضربه‌ای ماندگار بر حیثیت جمهوری خواهان، خبرگزاری ایرنا، 20 دی 1399، کد خبر: 84178599، https://irna.ir/xjCwPC.
7. ر.ک: یزدانی، عنایت‌الله و طاهره اخوان، انقلاب‌های رنگی با تأکید بر انقلاب رز گرجستان و انقلاب لاله‌ای قرقیزستان، مطالعات اوراسیای مرکزی، سال چهارم، پائیز و زمستان 1390، شماره 2(پیاپی 9).
8. مسئله مشروعیت مربوط به قانون اساسی بر آن است تا اثبات کند چرا افراد باید از یک دستور قانونی که ازنظر قانون اساسی معتبر است، اطاعت کنند.
9. بحران به هم خوردن نظم قبلی و ایجاد یک شرایط ناپایدار و خطرناک و جایگزین نشدن آن بانظم جدید و رفع این خطر و ناپایداری است.
10. معمولاً کسانی که رژیم سیاسی را نامعتبر بدانند و جدا از در براندازی وارد شوند، انتخابات را تحریم می‌کنند؛ مانند امام خمینی که رفراندوم شاه را تحریم کرد و سلطنت‌طلبان و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که امروزه تحریم انتخابات ایران را به‌شدت تبلیغ می‌کنند. آیت‌الله کاشانی نیز رفراندوم دکتر مصدق مبنی بر انحلال مجلس شانزدهم را تحریم کرد. ر.ک: مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، 1391 ش.