۱۴۰۲/۱۲/۰۷ ۰۹:۴۲ شناسه مطلب: 99127
پرسش:
مردم 12 فروردین 1358 با غلبه احساسات و جو انقلاب به قانون اساسی رأی مثبت دادند آیا آن رأی احساسی، ملاک تصمیمگیری برای حال حاضر کشور میشود؟
پاسخ:
فضای انقلاب، فضایی تابع از موجی فراگیر و سراسری است. در واقع بخش بزرگی از جامعه به تبع بخشی دیگر، خود را با سیل خروشان ملت همراه میکنند. لذا تصمیمات سیاسی آنان نیز تابع چنین موجی است.
نکته دیگر اینکه فضای انقلابی متأثر از یک رویکرد سلبی و تقابلی است و بیش از آنکه متوجه اثبات باشد، تخریب را میفهمد و لزوماً برای الگوی جایگزین برنامهای ندارد.
با توجه به این مقدمات، آیا مشارکت بینظیر و رأی حداکثری ملت ایران به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1358، ناشی از یک جو و ناآگاهی عمومی نبوده است؟
در این رابطه به چند مسئله علمی و رویداد تاریخی باید توجه کرد:
1. انقلاب (1) با شورش (2) متفاوت است. شورش معمولاً ناشی از خصومتهای شخصی و گروهی است و سازماندهی و رهبری مشخصی و خصوصاً ایدئولوژی جدید جایگزین مقبول ندارد. شورشها معمولاً منفعلانه و تحت تأثیر جو هستند؛ اما انقلابها تابع جنبشها (3) و نهضت (4) هستند. در واقع وقتی یک تحول بنیانی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی رخ میدهد، این امر مستلزم یک پشتوانه فکری طولانیمدت است که توانسته است در بخش بزرگی از جامعه، مورد قبول و پذیرش قرار بگیرد.
انقلاب اسلامی ایران، یکشبه رخ نداد و ثمره دو دهه نهضت امام خمینی و تلاش یارانش در سراسر کشور در تحول اعتقادی و رفتاری جامعه بود. جامعه ایران شاید ریزبهریز قانون اساسی را نمیشناخت، اما روح قانون اساسی که حق حاکمیت ملی در راستای تحقق اسلام سیاسی و حکومت اسلامی بود را فهم کرده بود و به آن تا پای جان اعتقاد داشت.
اسلامی بودن قانون اساسی و حکومت فقه چیزی نبود که جوگیرانه بر ملت ایران تحمیل شود و ملت ایران اسلام و اعتقادات سیاسی-اسلامی خود را چندساعته به دست نیاورده بود.
2. سابقه ریشههای اندیشهای قانون اساسی حتی پیش از نهضت امام خمینی و در نهضتهای متعدد ایرانیان از تنباکو تا مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران هم قابل مشاهده است. در تمامی این خیزشهای اجتماعی، مردم به روح متبلور در قانون اساسی جمهوری اسلامی باور و ایمان داشتند اما در هر نوبت به دلایل متعدد با شکست و نقص در اجرا مواجه میشدند و این بار با یک سابقه تاریخی، آن را در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تکمیل کردند.
3. رأی به قانون اساسی نیز یکشبه اتفاق نیفتاد و در چند مرحله، قانون اساسی مورد تصویب و انتخاب ملت ایران قرار گرفت. از مدتها قبل، بحث بر سر مدل حکومتی جایگزین حکومت شاهنشاهی و پهلوی در جریان بود. ابتدا الگو و مدل حکومتی جمهوری اسلامی در یک رفراندوم سراسری مورد تصویب ملت قرار گرفت. این الگو، واضح بود و نیازی به جو نداشت. سپس مردم ایران در یک انتخابات آزاد، نمایندگان و خبرگان منتخب خود را برای نگارش و تصویب قانون اساسی به مجلس خبرگان قانون اساسی فرستادند.
سپس در طول چندین ماه کار این مجلس، مشروح مذاکرات در رسانهها انعکاس یافته و نخبگان به تحلیل و تبیین و نقد و نظر پیرامون آن میپرداختند. بعد از آن قانون اساسی نوشتهشده توسط منتخبان ملت، بار دیگر پس از توضیحات شهید بهشتی به ملت در حسینیه ارشاد و پخش آن از رادیو و تلویزیون، به رأی عمومی گذاشته شد و مردم به آن رأی دادند.
4. در انقلاب ایران، گروههای متعددی مانند چپگراها اعم از حزب توده، چریکهای فدایی خلق، حزب کارگران سوسیالیست و... و همچنین گروهای ملی با شدت و جدیت و با داشتن حزب و تشکل و رسانه و نشریه به یارگیری و تبلیغ الگوی خود مشغول بودند.
گروههای رقیب اجازه جوگیری و تفکر یکسویه را نمیدادند و فضای جامعه ایران بهتبع وقوع یک تحول تاریخی و انقلابی، بهشدت سیاسی و پیگیر نظرات متعدد بود. در میان این گروهها نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی دست برتر و توفیق بینظیری در همراه کردن افکار عمومی با خود را داشته و وقتی امام خمینی از الگوی خود با عنوان «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» نام برد مردم با اکثریت قاطع از این الگو تبعیت کردند.
5. اگر در سال 1358 مردم ناآگاه و جوگیر بودند. چرا در سال 1368 و بعد از آزمودن دهساله قانون اساسی، مجدداً به آن رأی مثبت دادند؟
6. در همه جای دنیا هیجان و موج جو و احساسات در رأی دادن مردم تأثیر دارد و نمیتوان این امر را انکار، و مدعی شد که تمام ملت ایران، عالمانه و آگاهانه به قانون اساسی رأی دادهاند؛ اما معمولاً مردم با مراجعه به نخبگان به تصمیمی در رابطه با انتخاب خود میرسند.
نتیجه:
انقلاب ایران پشتوانه یک نهضت و جنبش فکری و اعتقادی و یک تاریخ کهن مبارزاتی داشت که با روح متبلور در قانون اساسی اجین شده بود. مردم نیز در مراحل متعدد و با دقت نظر فراوان به قانون اساسی رأی دادند. وجود گروههای متعدد و رأی مجدد مردم در یک دهه بعد و مراجعه به نخبگان، جایی برای غلبه جو و احساسات باقی نمیگذارد.
پینوشتها:
1. انقلاب یا REVOLUTION، تحولات خشن و سریع و بنیادی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی است. به نظر هانتینگتون یک انقلاب تمام عیار دارای ترتیب و روابط سه عنصری است. اول نابودی سریع و خشونتآمیز نهادهای سیاسی موجود، دوم بسیج گروههای جدید در عرصه سیاست و سوم تأسیس نهادهای سیاسی نوین. ر.ک: تیلور، استن، علوم اجتماعی و انقلابها، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران، نشر دانشگاه شاهد، ۱۳۸۸ ش.
2. اقدام (گاهی با خشونت) دستهای از افراد که در مقابله با نظام حاکم بر هر مجموعهای اتفاق میافتد و معمولاً بینظمی و ناامنی با خود به همراه دارد. شورشها واکنشی است و شورشیان معمولاً از برنامه جایگزین مقبول و همراهی تودهها برخوردار نیستند. ر.ک: فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان، 1376 تا 1385: گروه واژهگزینی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آثار، 1387 ش.
3. معنای نزدیکی با نهضت دارد و عبارت است از رفتار گروهی نسبتاً منظم و بادوام برای نیل به هدف اجتماعی کموبیش معین و بر طبق طرحهای قبلی که میتواند اصلاحی و یا انقلابی باشد.
4. حرکتی معمولاً درازمدت است که ممکن است انقلاب فقط بخشی از آن به شمار آید؛ مانند نهضت اسلامی ایران که دستکم از اوایل دههی 1340 قابلردیابی است. نهضت ممکن است به شکل تلاشهای فکری و فرهنگی آغازشده، سپس در اثر گسترش افکار جدید، رنگ سیاسی و انقلابی به خود گیرد و یا حتی به انقلاب منجر نگردد.