پرسش وپاسخ

محتوای حدیث معروف به «طیر مشوی» یا «پرنده بریان» به نوعی مربوط به بیان فضیلتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که به بررسی آن در کتب اهل سنت می پردازیم.
حدیث «طیر مشوی» در فضیلت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در کتب اهل سنت

پرسش:
حدیث مشهور به «طیر مشوی» که به‌عنوان یکی از فضیلت‌های امام علی علیه‌السلام بیان می‌شود، آیا کتاب‌های معتبر اهل تسنن هم ذکرشده است؟
 

پاسخ:

حدیث طیر مشوی، حدیثی است که در آن پیامبر صلی‌الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به‌عنوان بهترین خلق معرفی کرده‌اند. این حدیث در کتب زیادی از شیعه و اهل سنت وجود دارد. در ادامه به ذکر گزارشی از برخی کتب متقدم اهل سنت که به ذکر این حدیث پرداخته‌اند خواهد شد.

مصادر حدیث طیر مشوی در منابع اهل سنت:
حدیث طیر مشوی یا پرنده‌ی بریان یکی از روایات در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. این حدیث در منابع متعددی از اهل سنت در قرن‌های گوناگون نقل‌شده است. البته متن این حدیث واحد نبوده و در به شکل‌ها و عبارات مختلفی در مصادر اهل سنت منعکس شده است. 
برای سهولت دسترسی و نشان دادن قدمت منبع ذکرشده، نام مصادر این حدیث بر اساس تاریخ وفات مؤلف تنظیم‌شده است. همچنین برای آشنایی بیشتر، نمونه‌هایی از متن حدیث و ترجمه‌ی آن در ذیل معرفی مصادر قرن 3 و 4 نقل‌شده است.

الف: منابع قرن سوم
کتاب‌هایی که در قرن سوم این حدیث را در بردارند به این شرح است:

1- فضائل الصحابه
ابن حنبل که بسیاری او را به کتاب مسندش می‌شناسند، از عالمان بزرگ اهل سنت است که متوفای سال 241 است. وی در کتاب فضائل الصحابه اقدام به نقل حدیث طیر مشوی نموده است. متن این حدیث در کتاب فضائل الصحابه چنین است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، نا یُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ‌، قثنا مَطِیرُ بْنُ أَبِی خَالِدٍ، عَنْ ثَابِتٍ الْبَجَلِیِّ‌، عَنْ سَفِینَهَ‌، قَالَ‌: أَهْدَتِ امْرَأَهٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ طَیْرَیْنِ بَیْنَ رَغِیفَیْنِ فَقَدَّمَتْ إِلَیْهِ الطَّیْرَیْنِ‌، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ‌: اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ و َ‌إِلَى رَسُولِکَ و َرَفَعَ صَوْتَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ‌: مَنْ هَذَا؟ فَقَالَ‌: عَلِیٌّ‌، فَقَالَ‌: فَافْتَحْ‌ لَهُ فَفَتَحْتُ فَأَکَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ مِنَ الطَّیْرَیْنِ‌ حَتَّى فَنِیَا». (1) «سفینه» غلام رسول خدا صلی‌الله علیه و آله روایت کرده که گفت: زنى از انصار دو مرغ بریان وسط دو عدد نان، به پیامبر اکرم هدیه آورد و جلو او نهاد، رسول خدا گفت: خدایا محبوب‌ترین بندگانت را به من برسان همان موقع على علیه‌السلام آمد و صدایش را بلند کرد پیامبر فرمود: او کیست؟ گفتم: على است. فرمود: در را براى او بازکن، در را براى او باز کردم، با پیامبر باهم خوردند و تمام شد.

2- التاریخ الکبیر
کتاب تاریخ کبیر از کتب مهم اهل سنت است که توسط بخاری عالم بزرگ اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. وی متوفای سال 256 است. به دلیل کتاب صحیح وی که مورد قبول همه اهل سنت است و همچنین قدمت وی، نقل کتاب التاریخ الکبیر بسیار پراهمیت است. او حدیث طیر مشوی را در دو جای کتاب خود نقل کرده است. 
متن روایات این کتاب چنین است: اسمعیل بن سلمان الازرق الکوفى سمع اباه و الشعبى و ابا عمر سمع منه وکیع و قال عبید اللّه بن موسى اخبرنا اسمعیل بن سلمان بن ابى المغیره الازرق عن انس: اهدى للنبى صلی‌الله علیه و سلم طائر فقال اللهم ائتنى بأحب خلقک، فجاء على. (2) انس بن مالک نقل می‌کند که: برای پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای هدیه داده شد. ایشان فرمودند: خدایا محبوب‌ترین خلقت را برسان. پس علی علیه‌السلام آمد.
در بخش دیگر کتاب التاریخ الکبیر آمده است: احمد بن یزید بن ابراهیم ابوالحسن الحرانى، قال لى محمد بن یوسف حدثنا احمد قال ثنا زهیر قال ثنا عثمان الطویل عن انس بن مالک قال اهدى للنبى صلی‌الله علیه و سلم طائر کان یعجبه فقال اللهم ائتنى بأحب خلقک الیک یأکل هذا الطیر فاستأذن على فسمع کلامه فقال ادخل. (3) انس بن مالک نقل می‌کند که به پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای هدیه داده شد که ایشان بسیار خوشش آمد. پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین خلقت در نزدت را برای من بفرست تا از این پرنده بخورد. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام اجازه گرفت و پیامبر صلی‌الله علیه و آله صدای او را شنید و گفت داخل شو!

3- سنن الترمذی
ترمذی، عالم اهل سنت و متوفای 279 قمری است. حدیث طیر مشوی، یکی از احادیث این کتاب است. متن حدیث ترمذی چنین است: «حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ وَکِیعٍ‌، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ، عَنْ السُّدِّیِّ‌، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ‌: کَانَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ طَیْرٌ، فَقَالَ‌: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ‌ یَأْکُلُ مَعِی هَذَا الطَّیْرَ» فَجَاءَ عَلِیٌّ‌ فَأَکَلَ مَعَهُ‌». (4) انس بن مالک نقل کرده که: در نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای (بریان) بود. پس عرضه داشت: خدایا محبوب‌ترین خلقت را برسان تا با هم این غذا را بخوریم. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و با او هم‌غذا شد.

4- أنساب الأشراف
بلاذری عالم معروف و سرشناس اهل سنت (متوفای 279 قمری)، در کتاب أنساب الأشراف روایت طیر مشوی را روایت کرده است. متن روایت او چنین است: «المدائنی عن المثنى بن أبان، عن أنس قال: کنت مع النبی صلّى اللّه علیه و سلم فی حائط و بین یدیه طائر فقال: یا رب ائتنی بأحب الخلق إلی یأکل منه. (قال أنس): فجاء علی فأکل معه». (5) انس نقل می‌کند که: در حیاط منزل با پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودم و جلویش پرنده‌ای (بریان) بود. پس گفت خدایا محبوب‌ترین خلقت را برسان تا از این غذا بخورد. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و با هم خوردند.

5- مسند البزار
احمد بن عمر البزار از دیگر عالمان اهل سنت است که در کتاب مسندش روایت طیر مشوی نقل‌شده است. او متوفای سال ۲۹۲ است. متن حدیثی که در مسند او ذکرشده چنین است:
«حَدَّثنا أحمد بن عثمان بن حکیم، حَدَّثَنَا عُبَید اللّه بن موسى، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ سلمان الأزرق، عَن أَنَس بن مالک قَالَ‌: أهدی لرسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیه و سلم أطیار فقسمها بین نسائه فأصاب کل امرأه منها ثلاثه فأصبح عند بعض نسائه صفیه، أو غیرها فأتته بهن فقال: اللّهم ائتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی من هذا فقلت: اللّهم اجعله رجلاً من الأنصار فجاء علی رحمه اللّه عَلَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم یا أنس انظر من على الباب فنظرت فإذا علی فقلت: أَنَّ‌ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم على حاجه. ثم جئت فقمت بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم فقال: انظر من على الباب فنظرت فإذا علی حتى فعل ذلک ثلاثًا فدخل یمشی و أنا خلفه فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم: من حبسک رحمک اللّه‌؟ قال: هذا آخر ثلاث مرات یردنی أنس یزعم أنک على حاجه فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم: ما حملک على ما صنعت‌؟ قلت: یا رَسولَ اللّهِ سمعت دعاءک فاحببت أن یکون من قومی فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم: إن الرجل قد یحب قومه إن الرجل قد یحب قومه قالها ثلاثا». (6)
انس بن مالک نقل کرده که یکى براى رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله چند پرنده هدیه آورد. حضرت آن‌ها را بین زنانش تقسیم کرد و به هرکدام سه تا رسید. آن شب در خانه‌ صفیه یا همسر دیگرش بود. وقتی صبح شد عرضه داشت: بار خدایا بفرست کسى را که دوست‌ترین خلق تو باشد تا این مرغ را با من بخورد (انس نقل کرده که) من گفتم: بار خدایا مردى را از انصار را برای خوردن این مرغ بفرست، پس ناگاه علی علیه‌السلام بر در خانه آمد من گفتم رسول‌الله را حاجتى است، آن حضرت بازگشت تا سه نوبت آمد و من همین گفتم و بازگشت، بعد از آن آمد رسول‌الله فرمود که: اى انس در خانه را بگشاى، من گشودم پس آن حضرت به اندرون آمد آن حضرت فرمود که: چرا دیر آمدى اى على، گفت: سه نوبت آمدم و انس مرا بازگردانید که آن حضرت حاجتى دارد، فرمود که: اى انس چرا چنین کردى و چه چیز ترا بر این داشت که این حرکت کردى؟ گفت: دعاى ترا شنیدم و دوست داشتم که این مرد از قوم من باشد، آن حضرت دو بار فرمود که: مرد قوم خود را دوست مى‏دارد.

ب: منابع قرن چهارم
کتاب‌هایی که در قرن چهارم این حدیث را در بردارند به این شرح است:

6- سنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب
نسائی از عالمانی است که برخی او را به دلیل نقل فضائل اهل‌بیت علیهم‌السلام، شیعه می‌دانند؛ اما مطابق نظر مشهور او از عالمان اهل سنت است. او متوفای 303 قمری است. در دو کتاب سنن الکبری (7) و خصائص (8) خود، به نقل حدیث طیر مشوی پرداخته است. 
متن این حدیث چنین است: «أَخْبَرَنِی زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى قَالَ‌: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ قَالَ‌: حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ‌، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ عَنِ السُّدِّیِّ‌، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ‌: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ‌: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ‌ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ‌، وَ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ‌، وَ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ‌». انس بن مالک نقل کرده که: نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای (بریان) بود. پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین خلقت را به من برسان تا با هم از این پرنده (بریان) بخوریم. پس ابوبکر آمد و او را رد کرد و سپس عمر آمد و او را رد کرد و بعدازآن امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد. پس به او اجازه داد.

7- مسند أبی یعلی
کتاب مسند ابو یعلی از دیگر مصادر اولیه حدیث طیر مشوی است. او متوفای سال 307 است. متن روایت ابویعلی همانند سنن کبری است و لذا از نقل مجدد آن خودداری می‌شود. (9)

8- الشریعه
محمد بن حسین آجری از دیگر علمای اهل سنت است که در کتاب الشریعه او حدیث طیر مشوی نقل‌شده است. او متوفای سال 360 قمری است. متن حدیث آجری شیبه به متن مسند بزاز است، لذا از انعکاس دوباره آن خودداری می‌شود. (10)

9- طبقات المحدثین
طبقات المحدثین بأصبهان و الواردین علیها نام کتاب عالم اهل سنت (اب‍ن‌ ح‍ی‍ان‌) است. او درگذشته سال 369 قمری است. وی نیز به گزارش این روایت در کتاب خود پرداخته است. متن این حدیث همانند متن سنن ترمذی است. (11)

10- المؤتلف و المختلف
دارقطنی از علمای اهل سنت که متوفای ۳۸۵ قمری معرفی‌شده، در کتاب المؤتلف خود، این روایت را به‌صورت مختصر نقل کرده است: حمد بن محمد بن سعید، حدّثنا إبراهیم بن محمّد بن صدقه العامری، حدّثنا یغنم بن سالم بن قنبر، عن أنس بن مالک، عن النّبیّ صلی‌الله علیه و سلم بحدیث الطّیر فی فضیله علیّ‌: «اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی الحدیث». (12) انس بن مالک از پیامبر صلی‌الله علیه و آله حدیث طیر را در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده است: خدایا محبوب‌ترین خلقت را به من برسان تا (این مرغ بریان) را باهم بخوریم و حدیث ادامه دارد.

ج: قرن پنجم
کتاب‌هایی که در قرن پنجم این حدیث را در بردارند به این شرح است:

11- المستدرک علی الصحیحین
کتاب مهم دیگری که اقدام به نقل حدیث پرنده‌ی بریان‌کرده، کتاب المستدرک علی الصحیحین است. حاکم نیشابوری که متوفای 405 است، در این کتاب خود سعی کرده تا بر اساس شروط بخاری و مسلم، روایات اخذ نشده را در کتاب خود جمع‌آوری کند. بامطالعه کتاب او می‌توان به حدیث طیر نیز رسید.
او پس از نقل این حدیث می‌گوید: «هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ‌ و لَمْ یُخَرِّجَاهُ‌». (13) این حدیث صحیحی است که بر شرط کتاب بخاری و مسلم است و آن دو این حدیث را اخذ نکرده‌اند.

12- مناقب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام
کتاب مناقب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام از کتاب‌هایی است که در آن 
به ذکر فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام پرداخته‌شده است. این کتاب متعلق به ابن مردویه از علماء اهل سنت و متوفای 410 قمری است. در این کتاب در بخش «الفصل العاشر حدیث الطیر» به ذکر نقل‌های مختلف این حدیث و طرق آن پرداخته است و جمعاً 8 طریق و سند برای این حدیث ذکر کرده است. (14)
علاوه بر این، ابن مردویه در حدیث منا شده نیز این فضیلت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است. (15) حدیث منا شده، حدیثی است که در آن امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روز شوری، (روزی که عمر بن خطاب در آستانه‌ی مرگ قرار گرفت) برای افضلیت خود بیان کرده است و دیگران را بر افضلیت خود قسم داده است.

13- حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء
کتاب حلیه الأولیاء از دیگر مصادری است که به نقل حدیث طیر مشوی پرداخته است. (16) اب‍ون‍ع‍ی‍م‌ اص‍ف‍ه‍ان‍ی‌ مؤلف این کتاب متوفای ۴۳۰ قمری است.

14- المعجم الاوسط
کتاب المعجم الاوسط، از دیگر منابعی است که حدیث طیر در آن نقل‌شده است. (17) سلیمان بن احمد طبرانی متوفای 430 قمری است.

15- فضائل الخلفاء الأربعه و غیرهم
کتاب فضائل الخلفا، منبع دیگری است که حدیث طیر در آن نقل شده است. در این کتاب حدیث طیر مشوی با عنوان «ذِکْرُ فَضِیلَهٍ أُخْرَى لِامیرالمؤمنین عَلِیٍّ‌، رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ‌، لَمْ یُشْرِکْهُ فِیهَا أَحَد»، بیان‌شده است. (18) این کتاب تألیف ابونعیم اصفهانی، از علمای اهل سنت است که در سال 430 قمری وفات یافته است.

16- تاریخ بغداد
کتاب خطیب بغدادی با عنوان تاریخ بغداد از دیگر منابعی است که حدیث طیر مشوی را نقل نموده است. (19) خطیب بغدادی متوفای سال 463 است.

17- المناقب لإبن المغازلی
از مهم‌ترین منابعی که در اهل سنت به ذکر حدیث طیر مشوی پرداخته، کتاب المناقب لإبن المغازلی است. ابن مغازلی متوفای 483 قمری است.
 در این کتاب در بخش «حدیث الطائر و طرقه» به جمع‌آوری اسناد و طرق مختلف این حدیث پرداخته است. در این باب مجموعاً 23 نقل گوناگون و همچنین طریق به این حدیث ذکر کرده است. (20)

د: سایر منابع
علاوه بر منابع بیان‌شده، مصادر دیگری مانند تاریخ مدینه الدمشق، (21) المناقب الخوارزمی، (22) أسد الغابه، (23) البدایه و النهایه (24) و ... منابع فراوان دیگری به ذکر این حدیث پرداخته‌اند که به سبب فراوانی این مصادر، نام همه‌ی آن‌ها بیان نمی‌شود.

نتیجه:
حدیث طیر مشوی روایتی در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. در این حدیث پیامبر صلی‌الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بهترین و محبوب‌ترین خلق در نزد خداوند متعال معرفی می‌کنند. این حدیث در کتاب‌های مهمی همچون فضائل الصحابه، التاریخ الکبیر، سنن الترمذی، أنساب الأشراف، مسند البزاز، سنن کبری، خصائص امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مسند أبی یعلی، الشریعه، طبقات المحدثین، المؤتلف و المختلف، المستدرک علی الصحیحین، مناقب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، حلیه الأولیاء، المعجم الأوسط، فضائل الخلفاء الأربعه، تاریخ بغداد، المناقب لإبن المغازلی و منابعی دیگر نقل‌شده است. این تعدد منابع در قرون مختلف می‌تواند نشانه‌ای بر فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اثبات آن در کتاب‌های اهل سنت باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابه، محقق: عباس، وصی الله بن محمد، مصر: دار ابن الجوزی، ۱۴۳۰ ق، ج 2، ص 691، ح 945.
2. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، لبنان: دارالکتب العلمیه، بی‌تا، ج 1، ص 3، ح 1488.
3. همان، ج 1، ص 358، ح 1132.
4. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، محقق: شاکر، احمد محمد، مصر: دارالحدیث، ۱۴۱۹ ق، ج 5، ص 454، ح 3721.
5. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، محقق: محمودی، محمدباقر، مصر: دار المعارف، بی‌تا، ج 2، ص 142، ح 141.
6. بزار، احمد بن عمر، مسند البزار، محقق: زین الله، محفوظ الرحمن، عربستان: مکتبه العلوم و الحکم، ۱۴۳۰ ق، ج 14، ص 80، ح 7547.
7. نسائی، احمد بن علی، السنن الکبری، محقق: بنداری، عبد الغفار سلیمان، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق، ح 5، ص 107، ح 8399.
8. نسائی، احمد بن علی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب، بیروت: المکتبه العصریه، 1424 ق، ص 24، ح 10.
9. ابو یعلی، احمد بن علی، مسند أبی یعلی الموصلی، محقق: سلیم اسد، حسین، بیروت: دارالمأمون للتراث، 1410 ق، ج 7، ص 105، ح 4052.
10. آجری، محمد بن حسین، الشریعه، محقق: سیف النصر، ولید بن محمد نبیه، بیجا: مؤسسه قرطبه، 1417 ق، عبدالله بن محمد، طبقات المحدثین بأصبهان و الواردین علیها، محقق: بلوشی، عبد ا ج 3، ص 202، ح 961.
11. ابو الشیخ الغفور عبدالحق حسین، بیروت: مؤسسه الرساله، 1412 ق، ج 3، ص 453، ح 613.
12. دارقطنی، علی بن عمر، المؤتلف و المختلف، محقق: ابن عبدالقادر، موفق بن عبدالله، بیروت: دارالمغرب الإسلامی، 1406 ق، ج 4، ص 2233.
13. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، محقق: مرکز البحوث و تقنیه المعلومات دارالتاصیل، بیروت: دارالتاصیل، 1435 ق، ج ۵، ص ۳۳۷، ح 4708.
14. ابن‌مردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن أبی طالب علیه‌السلام، محقق: حرزالدین، عبدالرزاق محمدحسین، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، 1383 ش، ص 139، ح 166.
15. همان، ص 128، ح 161 و ص 131، ح 162.
16. ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء، مصر: دار أم القری، بی‌تا، ج 6، ص 339.
17. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، محقق: ابو معاذ، طارق بن عوض الله، مصر: دارالحرمین للطباعه و النشر و التوزیع، 1415 ق، ج 6، ص 89، ح 5886.
18. ابونعیم، احمد بن عبدالله، فضائل الخلفاء الأربعه و غیرهم، محقق: مدینه: دارالبخاری، 1417 ق، عقیل، صالح بن محمد، ص 65، ح 50.
19. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، محقق: عطا، مصطفی عبدالقادر، لبنان: دارالکتب العلمیه، 1417 ق، ج 9، ص 375.
20. ابن مغازلی، علی بن محمد، المناقب لإبن المغازلی، محقق: بهبودی، محمدباقر، لبنان: دارالأضواء، 1424 ق، ص 163، ح 189 تا 212.
21. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، محقق: شیری، علی، بیروت: دارالفکر، 1415 ق، ج 42، ص 244 تا 258.
22. اخطب خوارزم، موفق بن احمد، المناقب الخوارزمی، محقق: 
محمودی، مالک، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم. مؤسسه النشر الإسلامی، 1411 ق، ص 77 ح 60.
23. ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه، بیروت: دارالفکر، 1409 ق، ج 3، ص 308.
24. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر، بی‌تا، ج 7، ص 355.

مفهوم «آغاز سال»، یک امر اعتباری است و ممکن است از جهات مختلف، چندین آغاز سال داشته باشیم.
ماه رمضان شروع سال

پرسش

آیا درست است که اهل‌بیت علیه‌السلام ماه رمضان را ابتدای سال قمری می‌دانستند؟ آیا محرم را به‌عنوان ابتدای سال قبول نداشتند؟

پاسخ

شایان توجه است که اعمال شرعی و عبادی مسلمانان (مانند مراسم حج و روزه ماه رمضان)، مبتنی بر تقویم قمری است که بر اساس گردش ماه به دور زمین محاسبه می‌شود. این تقویم بر اساس سنّتی دیرین، قبل از اسلام هم در میان عرب‌ رواج داشت و ماه محرّم را ابتدای سال در نظر می‌گرفتند و این گویا بدان سبب بوده که مراسم حج، یکی از مهم‌ترین آیین‌های جمعی آنان شمرده می‌شد که در همه ابعاد اجتماعی و اقتصادی و مذهبی زندگی‌شان تأثیرگذار بود، و چون با پایان یافتن ماه ذی الحجّه، مراسم حج نیز به پایان می‌رسید، گویا سال به پایان رسیده و ابتدای محرّم را شروع سالی دیگر در نظر می‌گرفتند.(1)

بعد از اسلام، این تقویم حفظ شد. نه اسم ماه‌ها تغییر کرد و نه ترتیب‌شان عوض شد؛ ولی مبدأ آن برای شمارش سال‌‏ها، هجرت پیامبر ‏(صلی‌الله علیه و آله) از مکه به مدینه تعیین شد. این کار به ابتکار خود رسول خدا صلی‌الله علیه و آله بود؛ ولی در زمان خلیفه دوم، به سبب احساس نیاز، بدان رسمیت بخشیده شد.(2) البته رسول خدا صلی‌الله علیه و آله در آغاز ماه ربیع الاوّل مکّه را به‌قصد مدینه ترک نمود؛(3) امّا آنچه بعدها مبنای سال‌شمار مسلمانان قرار گرفت، سال هجرت بود و نه ماه آن. ازاین‌رو، هنگامی‌که در زمان خلافت عمر بن خطاب قرار شد یک مبدأ رسمی برای تقویم مسلمانان در نظر گرفته شود، برای محاسبه آغاز سال هجری، به ماه ربیع الاوّل توجهی نشد و طبق همان مبنای رایج پیش از اسلام، ماه محرّم ماه آغازین سال در نظر گرفته شد و این روند همچنان ادامه دارد. ازاین‌رو، اگر تقویم مسلمانان را به‌درستی بررسی کنید، متوجّه می‌شوید که دو ماه نخست از سال اوّل هجری (محرم و صفر)، پیش از واقعه هجرت قرار می‌گیرند. به نظر می‌رسد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با تعیین محرّم به‌عنوان آغاز سال، مخالفتی نکرده‌اند و در عمل نیز همانند سیره رایج میان مسلمانان، نوشته‌‏ها و حوادث موردنظر خود را تاریخ‌گذاری می‌کرده‌اند؛ ولی مطالبی درباره ابتدای سال فرموده‌اند که شایسته تأمّل است.  

رمضان، ابتدای سال

بر اساس برخی روایات، ابتدای سال از نگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام، نه ابتدای ربیع الاوّل است و نه ابتدای محرّم؛ بلکه ابتدای ماه رمضان است. در روایتی امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه فرموده است: «إِنَّ أَوَّلَ کُلِّ سَنَهٍ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَان».(4) یعنی: «آغاز هر سال، نخستین روز از ماه رمضان است». و در خطبه‌ای که در آغاز آخرین رمضان عمر خویش ایراد فرمود، این ماه را «سیّد الشهور و اوّل السَّنه»(5) یعنی «سرور ماه‌‏ها و آغاز سال» خوانده است. امام صادق علیه‌السّلام نیز از این ماه به‌عنوان «رأس السنه (سرِ سال)» یاد کرده و فرموده است: «هرگاه رمضان سالم باشد، سال سالم است».(6)

طبق برخی دیگر از روایات، «ابتدا و انتهای سال، شب قدر است». چنان‏که امام صادق علیه‌السّلام فرمود: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ هِیَ أَوَّلُ السَّنَهِ وَ هِیَ آخِرُهَ».(7) نیز بر اساس برخی روایات دیگر، عید فطر در ابتدای ماه شوّال، آغاز سال است.(8)

بررسی روایات

در توجیه این روایات باید گفت: مفهوم «آغاز سال» یک امر اعتباری است. مثلاً در ایران و برخی کشورهای فارسی‌زبان، تقویم «هجری شمسی» رواج دارد که از «فروردین» شروع می‌شود و بااین‌حال، آغاز «سال تحصیلی»، از مهرماه است. یا برای محاسبه میزان بارندگی در یک منطقه یا کشور، یک دوره یک‌ساله را در نظر می‌گیرند که ابتدای آن، پاییز و انتهای آن تابستان است و به آن «سال آبی» می‌گویند. مؤمنان نیز برای محاسبه خمس و دیگر وجوه شرعی، زمان شروع به کسب‌وکار به‌عنوان ابتدای «سال خمسی» در نظر می‌گیرند و حتی می‌توانند آن را تغییر دهند.(9) به همین قیاس، برای مسلمانان «سال عبادی» با رمضان آغاز می‌شود که آغاز تجدید حیات معنوی انسان در عالم انسانیت است. به تعبیر سیّد بن طاووس، «ماه رمضان، آغاز سال در مورد عبادات اسلامی است و محرّم، آغاز سال در مورد تاریخ‌‏ها و کارهای مهمّ مردم».(10)

جالب است که امام رضا علیه‌السّلام در کلامی زیبا درباره عید فطر، به دو اعتبار، هم عید فطر را ابتدای سال خوانده و هم ماه ابتدای ماه رمضان را و فرموده است:

إِنَّمَا جُعِلَ یَوْمُ الْفِطْرِ الْعِیدَ لِیَکُونَ لِلْمُسْلِمِینَ مُجْتَمَعاً … وَ لِأَنَّهُ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنَ السَّنَهِ یَحِلُّ فِیهِ الْأَکْلُ وَ الشُّرْبُ لِأَنَّ أَوَّلَ شُهُورِ السَّنَهِ عِنْدَ أَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضَانَ.(11)

روز فطر، ازآن‌جهت عید قرار داده شده است که مسلمانان اجتماعی داشته باشند… و نیز برای این‏که اولین روز از سال است که خوردن و آشامیدن در آن حلال است؛ چراکه ماه رمضان، اوّلین ماه سال نزد اهل حق است. 

پس عید فطر نیز بدین‌جهت آغاز سال خوانده‌شده که اوّلین روزی است که خوردن و آشامیدن حلال می‌شود و آغاز دور تازه‌ای از زندگی انسان و ازسرگیری اعمال ـ پس از بخشش گناهان در ماه رمضان ـ است. شب قدر نیز آغاز سال تقدیر است که مقدّرات سال در آن رقم می‌خورد؛ چنان‏که در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام آمده است: «سرِ سال، شب قدر است که در آن شب، آنچه از این سال تا سال آینده خواهد شد، نوشته می‌شود».(12)

آغاز سال در کتب دعا

شایان توجه است که بسیاری از بزرگانی که در ادعیه و اعمال صاحب‌نظر و تألیف‌اند، سال را با ماه رجب آغاز کرده‌اند؛ مانند مرحوم کفعمی (م 905 ھ.ق) در «البلد الامین»(13) و شیخ عباس قمی در «مفاتیح الجنان».(14) گویا این بدان جهت است که ماه رجب و شعبان، مقدّمه ورود به ماه مبارک رمضان شمرده می‌شوند و برای کسانی که اهل سیر و سلوک و ریاضت‌های عبادی و شرعی هستند، ماه رجب آغاز یک دوره خودسازی و تهجد و عبادت است که در ماه مبارک رمضان به اوج می‌رسد. مرحوم علامه مجلسی نیز کتاب «زاد المعاد» خود را با اعمال رجب آغاز کرده و در ابتدای فصل اول کتاب، این حدیث را از رسول خدا نقل کرده است که فرمود:

إِنَّ مَنْ عَرَفَ حُرْمَهَ رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ وَصَلَهُمَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ شَهْرِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ شَهِدَتْ لَهُ هَذِهِ الشُّهُورُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَ کَانَ رَجَبٌ وَ شَعْبَانُ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ شُهُودَهُ بِتَعْظِیمِهِ لَهَا… .(15)

 

هر کس حرمت ماه رجب و شعبان را بشناسد و آن دو را به ماه رمضان ـ که ماه بزرگ خدا است ـ پیوند بزند، این سه ماه در روز قیامت به نفع او شهادت خواهند داد و رجب و شعبان و رمضان، گواهان او خواهند بود که او این سه ماه را بزرگ داشته است… .

نتیجه

خلاصه این‌که: مفهوم «آغاز سال»، یک امر اعتباری است و ممکن است از جهات مختلف، چندین آغاز سال داشته باشیم. محرّم، آغاز تقویم هجری قمری در امور رسمی و جاری مسلمانان است؛ ولی در امور عبادی و برخی جهات معنوی و سیر و سلوک، می‌توان اوقات دیگری را به‌عنوان آغاز سال در نظر گرفت.

به تعبیر دیگر، می‌توان به یک اعتبار (رسمی)، آغاز سال را محرم در نظر گرفت. به یک اعتبار (تاریخی) ابتدای سال را ربیع‌الاول در نظر گرفت و به یک اعتبار (عبادی) رمضان و به یک اعتبار (تقدیر مقدّرات)، شب قدر و به یک اعتبار (آغاز دور جدید زندگی پس از ماه رمضان) عید فطر در ابتدای ماه شوّال. این‏ها منافاتی با یکدیگر ندارند و هرکدام در جای خود می‌تواند درست و موردتوجه باشد.

کلیدواژه: رمضان، فضیلت ماه رمضان، تقویم قمری، ابتدای سال قمری، سال عبادی، عید فطر، شب قدر

پی‌نوشت

1. برای توضیح بیش‌تر، ر.ک: سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج3، ص 32 و 56.

2. مهدی پیشوایی، تاریخ اسلام از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام، دفتر نشر معارف، قم، چاپ بیست و سوم، 1393 ش، ص 199 ـ 201 ؛ همو، تاریخ اسلام از سقیفه تا کربلا، دفتر نشر معارف، قم، چاپ یکم، 1393 ش: ص 103 ـ 104.

3. اسنادی در دست است که نشان می‌دهد در زمان حیات آن حضرت، تاریخ تنظیم برخی از اسناد و ثبت برخی وقایع، نه بر اساس سال، بلکه بر اساس شمارش ماه‌ها بوده است.  مثلاً وجوب روزه ماه مبارک رمضان، در هجدهمین ماه از هجرت اعلام شد. ر.ک: مهدی پیشوایی، تاریخ اسلام از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام، ص 200.

4. ابن طاووس، سید على بن موسى، إقبال الأعمال، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1367 ھ.ق، ص 86؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1409 ھ.ق، ج 94، ص 350.

5.  مفید، محمد بن نعمان، الارشاد الی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج 1، ص 14؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 316 و 42، ص 193.

6. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ھ.ش، ج 4، ص 333، ح 114.

7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 4، ص 160، ح 11.

8. برای اطلاع از روایات مذکور و توضیح بیش‌تر، ر.ک: محمد ری‌شهری با همکاری رسول افقی، مراقبات ماه رمضان، ترجمه جواد محدّثی، انتشارات دارالحدیث، قم، چاپ سوم، 1384 ش، ص 13 ـ 15 و نیز صفحات 31 و 347 و 357 و 475.

9. ر.ک: سیستانی، سید علی، توضیح المسائل جامع، مشهد، چاپ و نشر آبرنگ، چاپ دوم، 1437 ھ.ق، ج 1، ص 647، مسئله 2298 و ص 649، مسئله 2303.

10. ابن طاووس، إقبال الأعمال، ص 4: «لعل شهر الصیام أول العام فی عبادات الإسلام و المحرم أول السنه فی غیر ذلک من التواریخ و مهام الأنام».

11.  صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ھ.ق، ج 1، ص 522، ح 1485.

12. «رَأْسُ السَّنَهِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ یُکْتَبُ فِیهَا مَا یَکُونُ مِنَ السَّنَهِ إِلَى السَّنَه». طوسی، تهذیب الاحکام، ج 4، ص 332، ح 110.

13. مرحوم کفعمی  در بخش اعمال سال (ذکر عمل السنه)، ابتدا اعمال ماه رجب را آورده و سپس به ماه شعبان و رمضان و دیگر ماه‌های سال به ترتیب پرداخته است. ر.ک: الکفعمی العاملی، تقى‌الدین، ابراهیم بن على، البلد الأمین و الدرع الحصین، لبنان ـ بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل،  1418 ھ.ق، ص 178.

14. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب «مفاتیح الجنان»، پس از باب اول که شامل تعقیبات مشترک و ادعیه است، باب دوم را که به «اعمال ماه‌های سال» اختصاص دارد، با ماه رجب آغاز کرده است. از معاصران، آیت الله یوسفی غروی نیز در کتاب «مناهج الحیاه فی الأدعیه و الزیارات» همین ترتیب را رعایت کرده است.

15. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد، تحقیق و تصحیح: علاءالدین اعلمى، لبنان ـ بیروت، موسسه الأعلمی للمطبوعات‌، چاپ اوّل، 1423 ھ.ق، ص 11.

در آموزه‌های اسلام، از بین بردن درختان مذموم است و آثار منفی به دنبال دارد. این آثار هم مادی و هم معنوی است. عذاب الهی و کوتاهی عمر ازجمله این موارد می باشد.
قطع درخت در روایات

 پرسش:
با توجه به توصیه‌های متعدد بر درخت‌کاری، آیا نسبت به مذمت قطع درختان نیز مطلبی در روایات وجود دارد؟ و آیا از این کار نهی شده است؟
 

پاسخ:
در فرهنگ اسلامی درخت‌کاری و نگه‌داری از درخت از مسائل مهم بوده و اهل‌بیت علیهم‌السلام با سخنان و عمل خود سعی در گسترش این فرهنگ داشته‌اند. در این راستا معصومان علیهم‌السلام سخنانی در ناپسند بودن قطع و از بین بردن بی‌رویه درختان نیز بیان نموده‌اند. در ادامه برخی از این روایات ارائه خواهند شد.

1. مذمت قطع درخت در کلام اهل‌بیت علیهم‌السلام
در احادیث معصومان علیهم‌السلام، بحث حفاظت از درختان و از بین نبردن آن‌ها مورد توجه بوده و ایشان در سخنانی به ناپسند بودن قطع درخت پرداخته‌اند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله در حدیثی می‌فرمایند: «لَا تُحْرِقُوا النَّخْلَ وَ لَا تُغْرِقُوهُ بِالْمَاءِ وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَرَهً مُثْمِرَهً وَ لَا تُحْرِقُوا زَرْعاً لِأَنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّکُمْ تَحْتَاجُونَ إِلَیْه؛ (1)  نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع نکنید؛ و زراعت را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمی‌دانید، شاید در آینده به آن نیازمند شوید.»
 ایشان تا جایی به این موضوع توجه داشتند که در هنگام جنگ که زمانی ویژه و پراسترس است نیز به محیط پیرامون خود توجه داشته و از قطع بی‌مورد درختان نهی کرده‌اند. (2) 
 در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره این عمل پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله نَهَى عَنْ قَطْعِ الشَّجَرِ الْمُثْمِرِ أَوْ حَرْقِه؛ (3)  رسول خدا صلی‌الله علیه و آله همگان را از قطع و یا سوزاندن درخت مثمر نهی می‌کرد.

2. عذاب الهی در قطع درخت
برخی احادیث بیانگر این مطلب هستند که خداوند متعال برای کسانی که سبب قطع و از بین بردن درختان می‌شوند عذاب قرار داده است. 
امام صادق علیه‌السلام در این رابطه فرمودند: «لَا تَقْطَعُوا الثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْعَذَابَ صَبّا؛ (4)  درختان میوه را قطع نکنید که خداوند بر سر شما عذاب فرومی‌ریزد.»

3. کمی عمر با قطع درخت
در احادیث بیان‌شده که از بین نبردن درخت‌ها موجب زیادشدن عمر است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند: «مِمَّا یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ تَرْکُ ... قَطْعِ الْأَشْجَارِ الرَّطْبَهِ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَهِ؛ (5)   از چیزهایی که به عمر می‌افزاید، پرهیز از قطع درختان سرسبز است، مگر اینکه ضرورتی داشته باشد.»
در این حدیث قطع نکردن درخت موجب افزایش عمر دانسته شده است. می‌توان از این حدیث چنین برداشت کرد که قطع کردن درخت می‌تواند موجب کم شدن عمر افراد گردد.

4. کراهت و حرمت قطع درخت بارده
همان‌گونه که بیان شد، قطع درختان در فرهنگ اسلامی کاری ناشایست است. در روایاتی این کار مکروه شمرده‌شده است. امام پنجم علیه‌السلام در حدیثی فرمودند: «مَکْرُوهٌ قَطْعُ النَّخْل‏؛ (6)  قطع درخت خرما، مکروه است.»
به نظر می‌رسد منظور از این روایت فقط درخت خرما نیست، بلکه هر درخت بارده است چراکه درخت متداول منطقه مدینه درخت نخل بوده و لذا ایشان به این درخت مثال زده‌اند.
در احکام اسلامی نیز قطع درخت‌کاری مکروه است و برخی فقها نیز به همین موضوع حکم نموده اند. (7)  حتی برخی آن را حرام می‌دانند. (8)   بنابراین از جهت شرعی نیز چنین کاری مورد تائید نبوده و مذموم است.
نکته‌ی پایانی اینکه باید توجه داشت منظور از قطع درخت در روایات بیان شده، به‌صورت مطلق نیست، بلکه در مواردی این کار جایز است. به‌عنوان مثال درجایی که درخت را برای چوب آن پرورش می‌دهند، چنین نهی وجود نخواهد داشت؛ و یا حرس شاخه‌های اضافی درخت مشمول چنین مذمت‌هایی نخواهد بود. همچنین درجایی که درختی نایاب و کم یاب نیست و در محدوده‌ی ساخت‌وساز منزل و جاده و ... است می‌تواند قطع شود. (9)  بنابراین روایات بیان‌شده درجایی مصداق دارند که درختی بدون دلیل و فایده قطع شود.

نتیجه:
از مطالب بیان‌شده چنین نتیجه گرفته می‌شود که بر اساس آموزه‌های اسلام، قطع و از بین بردن درختان مذموم است و آثار منفی به دنبال دارد. این آثار هم مادی و هم معنوی می‌تواند باشد. عذاب الهی و کوتاهی عمر ازجمله این موارد می‌تواند باشد. البته در برخی موارد استثنا هم وجود دارد به‌عنوان مثال اگر قطع درخت برای استفاده از چوب آن باشد، شامل این روایت نیست.

پی نوشت:
1. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 29، ح 8.
2. همان، ج‏5، ص 27، ح 1.
3. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعائم الإسلام، ج‏1، ص 371
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 264، ح 9. 
5. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏73، ص 319.
6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 264، ح 8.
7. علامه حلی، قواعد الأحکام، ج 3، ص 118.
8. نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام، ج 31، ص 398.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 264، ح 8.
 

ویژگی ثواب درختکاری، دوام آثار معنوی آن تا زمان باقی بودن آن درخت است. همچنین در احادیث، درختکاری شغلی حلال و پاکیزه، و از شغل‌های انبیاء دانسته شده است.
فضیلت کاشتن درخت  در روایات

پرسش:
با توجه به تأکید زیاد دین اسلام بر کاشت درخت، آیا در روایات آثار و فضیلتی نیز برای این کار بیان‌شده است؟
 

پاسخ:
درخت‌کاری از موضوعاتی است که مورد توجه اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده و حتی خود بر آن اقدام می‌نموده‌اند. با توجه به احادیث، این کار دارای آثار و فضائلی نیز است. افراد می‌توانند علاوه بر آثار مادی درختکاری مانند استفاده از هوای پاک و بهره‌برداری از چوب و میوه درختان، از این ثواب‌های معنوی نیز بهره‌مند شوند. در ادامه برخی از آثار و ثواب‌هایی که در روایات برای درخت‌کاری بیان‌شده، ارائه خواهد شد.

1. صدقه جاری
یکی از فواید درخت‌کاری، ثبت ثواب برای کشاورز و غرس کننده است. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: هیچ مردى نیست که درختى بنشاند، مگر اینکه خداوند به‌اندازه میوه‌اى که آن درخت مى‌دهد برایش اجر بنویسد. (1) 
در برخی احادیث نیز بیان‌شده کسی که درختی بکارد یا چاهی حفر کند یا زمین مرده‌ای را زنده کند، از جانب خدا و پیامبر صلی‌الله علیه و آله پاداش نصیب او می‌شود. (2)   
ویژگی دیگر درختکاری این است که این عمل از صدقات جاری محسوب می‌شود. به تعبیر دیگر نه‌تنها کاشت درخت دارای ثواب و فضیلت است، بلکه تا وقتی‌که آن درخت دارای منافعی مانند میوه و چوب و سایه و ... برای دیگران باشد، این منافع برای او ثواب محسوب می‌شود، حتی اگر فرد از دنیا رفته باشد. 
در این رابطه حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده است: «خِصَالٌ یَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یُقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِیبٌ یَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ یَغْرِسُهُ وَ صَدَقَهُ مَاءٍ یُجْرِیهِ وَ سُنَّهٌ حَسَنَهٌ یُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ؛ (3)   شش چیز است که مؤمن بعد از مرگ خود از آن‌ها بهره‌مند مى‌شود: فرزند صالحى که براى او آمرزش بطلبد، قرآنى که از روى آن تلاوت مى‌کند، چاهى که حفر مى‌نماید و درختى که مى‌نشاند و نهر آبى که درراه خدا جارى و وقف مى‌کند و سنّت (روش) پسندیده‌اى که از خود بر جاى مى‌گذارد و بعد از او به آن عمل مى‌شود.»
در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز بیان‌شده که: «هرکه نهالی را بکارد و درختی را غرس نماید تا هرکجا که بنده‌ای از بندگان خداوند مهربان بهره‌مندی شود خداوند اجر و ثواب به او مرحمت می‌کند.» (4)  

2. شغلی حلال و پاکیزه
درخت‌کاری از کارهایی است که افراد با تلاش و کوشش و زحمت به نتایج آن دست می یابند و همچنین در آن منتظر برکت الهی هستند. از این منظر بهره‌گیری از درخت می‌تواند شغلی حلال و پاکیزه برای افراد محسوب شود. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْه؛ (5)   زراعت کنید و درخت بکارید؛ به خدا سوگند که مردم شغلى حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن پیشه نکرده‌اند.»

3. شغل انبیاء
از دیگر فضیلت‌های درخت‌کاری این است که بسیاری از انبیاء مفتخر به این شغل هستند. در روایات آمده که بیشتر انبیاء به کشاورزی و درخت‌کاری مشغول بوده‌اند. (6)  امام صادق علیه‌السلام در این موضوع چنین فرموده‌اند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ لِأَنْبِیَائِهِ الْحَرْثَ وَ الزَّرْعَ؛ (7)   خداوند عزوجل برای پیامبرانش درختکاری و زراعت را انتخاب کرده است.»
در حدیثی دیگر نیز بیان شده که وقتی حضرت آدم علیه‌السلام از بهشت هبوط کرد، به خداوند از گرسنگی شکایت کرد و خداوند او را امر به کاشتن درخت نمود. (8) 
با توجه به این روایات مشخص می‌شود که درختکاری شغل انبیاء است و به همین جهت دارای فضیلت است.

4. فضیلت آبیاری
واضح است که درختکاری فقط به (کاشت) درخت محدود نمی‌شود بلکه آبیاری و حفاظت از آن (داشت) نیز از دیگر مراحل درختکاری است. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آبیاری به درختان نیز دارای فضیلت دانسته شده است: «مَنْ سَقَى طَلْحَهً أَوْ سِدْرَهً فَکَأَنَّمَا سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ؛ (9)   هرکس درخت خرما یا سدری را آب بدهد گویا تشنه‌ای را سیراب کرده است.»

نتیجه:
با توجه به روایات بیان شده، درختکاری عملی دارای آثار مادی و معنوی است. کاشت درخت ثواب فراوانی برای افراد در پی خواهد داشت. ویژگی ثواب درختکاری، دوام آثار معنوی آن تا زمان باقی بودن آن درخت است. همچنین در احادیث، درختکاری شغلی حلال و پاکیزه شمرده‌شده و از شغل‌های انبیاء دانسته شده است. همه این موارد فضیلت بخش این عمل هستند. نکته‌ی دیگر اینکه فضیلت درختکاری فقط به کاشت آن نیست و نگهداری و آبیاری از آن نیز دارای اجر و ثواب است.

پی نوشت:
1. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏13، ص 460، ح 15893.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 240، ح 3877.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، ص 169، ح 2.
4. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏13، ص 460، ح 15895.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
6. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام، ‏، ج‏6، ص 384، ح 1138.
7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 1.
8. همان، ح 4.
9. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‏2، ص 86، ح 44
 

معصومان علیهم‌السلام نه‌تنها در سخنان خویش، بلکه در عمل نیز به درختکاری اهمیت داده و ایشان با دست مبارکشان باغ‌ها و بستان‌هایی را آباد و درختان زیادی کاشته‌اند.
کاشت درخت در سیره اهل بیت علیهم السلام

پرسش:
با توجه با تأکید دین اسلام به کاشت درخت، آیا خود اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز با دست مبارک چنین کاری انجام می‌دادند؟
 

پاسخ:
توجه به کشاورزی و به‌خصوص درختکاری از موضوعاتی است که در اسلام به آن اهمیت داده شده است. اهل‌بیت علیهم‌السلام علاوه بر توصیه به درختکاری، خود بر این کار اقدام نیز نموده‌اند. در ادامه شواهدی که نشان می‌دهد معصومان علیهم‌السلام خود بر درختکاری اقدام کرده‌اند ارائه‌شده و ثمرات این زحمات و فعالیت‌ها نیز بر اساس روایات بیان خواهد شد.

الف. درختکاری توسط معصومان علیهم‌السلام
در احادیثی بیان‌شده که اهل‌بیت علیهم‌السلام علاوه بر توصیه به درختکاری خود نیز بر این کار پرفضیلت اقدام می‌کردند. در روایتی ذکرشده که امیرالمؤمنین علیه‌السلام زمین را بیل مى‌زد و آن را گود مى‌کرد؛ رسول خدا صلی‌الله علیه و اله نیز هسته‌ها را با آب در دهان مبارکش خیس مى‌کرد و در زمین مى‌کاشت. (1)  
در حدیثی دیگر نقل‌شده که امام علی علیه‌السلام گاهی اقدام به درختکاری انبوه نیز می‌نمودند، همچنان که امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «لَقِیَ رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام وَ تَحْتَهُ وَسْقٌ مِنْ نَوًى فَقَالَ لَهُ مَا هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ تَحْتَکَ فَقَالَ مِائَهُ أَلْفِ عَذْقٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَغَرَسَهُ فَلَمْ یُغَادِرْ مِنْهُ نَوَاهً وَاحِدَهً؛ (2)  مردى امیر مؤمنان على علیه‌السلام را ملاقات کرد، درحالی‌که آن حضرت روى شصت صاع (به‌اندازه یک‌بار شتر) هسته خرما، نشسته بود. آن مرد گفت: اى ابا الحسن! این چیست که بر روى آن نشسته‌اى‌؟ فرمود: ان‌شاءالله یک‌صد هزار درخت خرما است. آن حضرت هسته‌ها را کاشت و حتّى یک هسته از آن‌ها را رها نکرد.»
بنابراین اهل‌بیت علیهم‌السلام خود اولین عامل به توصیه‌های خویش در موضوع درختکاری بوده‌اند؛ اما این‌که ایشان برای چه به چنین کاری روی آورده بودند در ادامه بیان خواند شد:

ب. کاشت درخت در راستای کار خیر
بسیاری از فعالیت‌های درختکاری معصومان علیهم‌السلام برای کمک به فقیران و مستمندان بوده است. 
ایشان با حفر چاه و کاشت درختان، بستان‌هایی را به وجود می‌آوردند و آن را یا به افراد نیازمند می‌دادند و یا وقف برای فقیران می‌کردند و یا با هزینه آن به آزادسازی بردگان می‌پرداختند. به‌عنوان نمونه امام صادق علیه‌السلام در حدیثی با اشاره به تلاش امیرالمؤمنین علیه‌السلام در درختکاری، دستاورد این فعالیت‌ها را آزادسازی هزار برده می‌داند. (3) 
روایت دیگری در مورد این سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز چنین نقل‌شده است: شخصی به نام أَبُو نَیْزَر مى‌گوید: من اداره دو باغ، یکى «عین ابى‌نیزر» و دیگرى «بُغَیْبِغَه» را به عهده داشتم. على بن ابی‌طالب علیه‌السلام امیرالمؤمنین نزد من آمد و... سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن زمین کرد، اما مدتى گذشت و به آب نرسید. حضرت درحالی‌که از پیشانی‌اش عرق مى‌چکید بیرون آمد و عرق پیشانى خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و زمزمه مى‌کرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بیرون زد و على به‌سرعت بالا آمد و فرمود: خدا را گواه مى‌گیرم که این صدقه است. دوات و کاغذى برایم بیاور. 
ابونیزر مى‌گوید: من به‌سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و على علیه‌السلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدین‌وسیله بنده خدا على امیر مؤمنان دو باغ معروف به چشمه ابى‌نیزر و بغیبغه را براى تهیدستان مدینه و درراه ماندگان صدقه قرار داد تا به‌واسطه این دو [صدقه] خداوند در روز قیامت چهره او را از گرماى آتش نگه دارد؛ نه فروختنى هستند و نه بخشیدنى تا اینکه خداوند آن‌ها را به ارث بَرَد و او بهترین وارثان است. مگر اینکه حسن و حسین به آن‌ها احتیاج پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان است و جز این دو، براى کس دیگرى نیست». 
محمد بن هشام مى‌گوید: حسین علیه‌السلام قرضى داشت و معاویه دویست هزار دینار براى او فرستاد تا چشمه ابى‌نیزر را به او بفروشد، اما حسین علیه‌السلام از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسیله خداوند چهره او را از گرماى آتش نگه دارد و من آن را به هیچ قیمتى نمى‌فروشم. (4) 
در روایت دیگری نیز امام سجاد علیه‌السلام فعالیت‌های خود بر روی زمین را فقط برای بهره‌مندی فقراء و نیازمندان می‌داند. (5) 
بنابراین یکی از علت‌هایی که اهل‌بیت علیهم‌السلام دست به کاشت درخت زده و ایجاد بستان و باغ می‌کردند، رسیدن فواید این درخت‌ها به مستمندان و بیچارگان و همچنین آزادسازی بردگان بوده است.

ج. کاشت درخت برای امرارمعاش
علاوه بر کمک به مستمندان، دلیل دیگری که ائمه علیهم‌السلام به درختکاری روی آورده بودند، در جهت تأمین هزینه‌های زندگی و امرار معاش بوده است. ایشان با تلاش و کوشش، هزینه‌های زندگی خود را از این راه تأمین می‌کردند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است: «إِنِّی لَأَعْمَلُ فِی بَعْضِ ضِیَاعِی حَتَّى أَعْرَقَ وَ إِنَّ لِی مَنْ یَکْفِینِی لِیَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنِّی أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلَالَ؛ (6)   من در برخی از باغ‌هایم چنان تلاش می‌کنم که از شدت تلاش عرق می‌ریزم درحالی‌که کسانی هستند که به‌جای من این کار را انجام دهند، اما می‌خواهم خدا بداند من روزی حلال را با تلاش خود می‌طلبم.»
در روایتی دیگر چنین نقل‌شده است. ابى عمرو شیبانى گوید: امام صادق علیه‌السلام را دیدم که بیلى به دست داشت و پیراهن بلند و ضخیمى بر تن داشت و در باغ خود مشغول کار کردن بود و عرق مى‌ریخت. گفتم: فدایت شوم! بیل را به من بده تا کار را برایت انجام بدهم. به من فرمود: راستش من دوست دارم که مرد در گرماى آفتاب براى کسب مخارج زندگى‌اش اذیت شود (و زحمت بکشد). (7)  این موضوع در سیره امام باقر علیه‌السلام (8)  نیز نقل شده است.

نتیجه:
با توجه به مطالب بیان‌شده، معصومان علیهم‌السلام نه‌تنها در سخنان خویش، بلکه در عمل نیز به درختکاری اهمیت داده و ایشان با دست مبارکشان باغ‌ها و بستان‌هایی را آباد و درختان زیادی کاشته‌اند. این کار ائمه علیهم‌السلام دو ثمره داشته است. اول این‌که ایشان با فروش و یا وقف این باغ‌ها کارهای خیر انجام می‌دادند. کمک به فقرا و مستمندان و ایتام و همچنین آزاد کردن بردگان از قید بندگی، بخشی از آثار چنین فعالیت‌هایی بوده است. مصرف دیگر این تلاش‌ها در زندگی خود اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است. ائمه علیهم‌السلام با کاشت و رسیدگی به این باغ‌ها، هزینه‌های زندگی خود و اهل‌وعیالشان را تأمین می‌کردند.

پی نوشت:
1 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 75، ح 6.
2 . همان، ج‏5، ص 74، ح 2.
3 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 74، ح 2.
4 . نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏14، ص 62، ح 16110.
5 . طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، ص 688، ح 1460.
6 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، هج‏5، ص 77، ح 15.
7 . همان، ج‏5، ص 76، ح 13.
8 . همان، ج‏5، ص 73، ح 1.
 

در سیره معصومان علیهم‌السلام درختکاری دارای آداب و فنونی است. در احادیث به ادعیه‌ و فنونی هنگام غرس درختان اشاره شده است که میزان اهتمام ایشان را نشان می دهد.
آداب کاشت درخت در روایات

پرسش:
برای کاشت درخت چه آداب و نکاتی در روایات بیان‌شده است؟ آیا حدیثی داریم که در آن چگونگی کاشت درخت توضیح داده‌شده باشد؟
 

پاسخ:
مطابق احادیث، اهل‌بیت علیهم‌السلام علاوه بر توصیه به درختکاری، خود نیز اقدام به این کار ارزشمند می‌کردند. ایشان در هنگام غرس درخت آدابی را نیز رعایت کرده و دعاهایی را برای این کار بیان کرده‌اند. 
علاوه بر این در برخی احادیث تکنیک‌هایی نیز برای درختکاری نقل‌شده است. البته در روایات معصومان علیهم‌السلام دو نوع آداب نسبت به موضوع درختکاری وجود دارد. در بعضی احادیث به ادعیه‌ی هنگام کاشت درخت اشاره شده و برخی روایات نیز به آداب فیزیکی (فن‌های کاشت) درخت پرداخته‌شده است. در ادامه این دو دسته روایات معرفی خواهند شد.

الف: دعا هنگام کاشت درخت
برای کاشت درخت، دعاهایی از معصومان علیهم‌السلام نقل گردیده است. برای نمونه در روایتی از امام باقر (امام صادق) علیه‌السلام نقل‌شده است هنگامی‌که درخت مى‌نشانى یا چیزى کِشت مى‌کنى این‌گونه مى‌گویى:  «وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ طَیِّبَهٍ کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها». (1)  
در حدیثی دیگر معصوم علیه‌السلام به دعایی اشاره می‌کنند که به خواست الهی باعث ثمربخش شدن این غرس خواهد بود. «إِذَا غَرَسْتَ غَرْساً أَوْ نَبْتاً فَاقْرَأْ عَلَى کُلِّ عُودٍ أَوْ حَبَّهٍ سُبْحَانَ الْبَاعِثِ الْوَارِثِ فَإِنَّهُ لَا یَکَادُ یُخْطِئُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ (2)  هنگامی‌که درختى را در زمین‌هایى مى‌نشانى یا گیاهى را در زمین کِشت مى‌کنى، بر هر شاخه یا دانه آن بخوان: «سبحان الباعث الوارث». با این کار، امید آن مى‌رود که به خواست خداوند، ثمر بدهد.»
بنابراین خوب است که کشاورزان محترم و یا افرادی که می‌خواهند درختی غرس کنند، این ادعیه را قرائت کنند.

ب: رعایت برخی فن‌ها در کاشت درخت
علاوه بر دعاهای بیان شده، در بعضی احادیث، تکنیک‌ها و راهکارهایی برای باردهی بیشتر یا دوری از آفات ذکرشده است. به‌عنوان‌مثال در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است:
برادرم عیسی علیه‌السلام از شهری گذشت که درختان آن دیار کِرم‌خورده بود، مردم نزد عیسی آمدند و از این مشکل شکوه کردند. ایشان فرمود: داروی این مرض در اختیار شماست، شما عادت دارید به هنگام کاشتن درخت فقط خاک به‌پای آن می‌ریزید و نباید چنین کنید، بلکه سزاوار است نخست آب به ریشه‌های درخت بریزید، آنگاه خاک بر آن بریزید تا در درختان کِرم واقع نشود، پس آنان به دستور آن حضرت عمل کردند و این مشکل برطرف شد. (3) 
در حدیثی دیگر درباره زمان کاشت نهال نیز چنین روایت‌شده است:
صالح بن عقبه می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: «باغ شما را دیدم، آیا پس از آن درختی در آن کاشته‌ای؟ گفتم: می‌خواستم از باغ شما نهالی بگیرم (و در باغ خود بکارم) آن جناب فرمود: آیا نمی‌خواهی راهی بهتر و کوتاه‌تر به تو نشان دهم؟ گفتم: بله فرمود: چون میوه در آستانه رسیدن قرار گرفت و خواستی باغ را آب دهی، درخت بکار در این صورت درختانت مانند درختان من خواهد شد. صالح می‌گوید: همان‌گونه که حضرت فرمود، عمل کردم و درختانی مانند درختان امام علیه‌السلام روییده شد». (4)  
همچنین از امام صادق علیه‌السلام روایت‌شده است که فرمود:  «وقتى میوه نخلى مرغوب نیست و عمل لقاح را نمى‏پذیرد، هنگام لقاح تعدادى ماهى کوچک را خشک و به‌طور متوسط نرم کند، سپس اندکى‏ از آن را در هر یک از شکوفه‏هاى آن بریزد و بقیه آن را در کیسه تمیزى ریخته و در قلب نخل بگذارد، این کار به اذن خدا سودمند خواهد بود». (5) 
با توجه به این روایات بیان‌شده مشخص شد که اهل‌بیت علیهم‌السلام توصیه‌هایی در مورد نحوه و زمان کشت درخت‌دارند. البته باید توجه داشت که این نکات بیان‌شده از روایات، مخصوص مکان و زمان و درختان خاصی است و کاملاً طبیعی است که عواملی مانند شرایط اقلیمی هر منطقه، نوع آب‌وخاک و سایر شرایط می‌تواند در کشت درخت مؤثر باشد. پس نمی‌توان این روایات را به‌صورت قانونی کلی برای همه درختان و همه مناطق در نظر گرفت.
برداشتی که از این روایت می‌توان کرد این است که احادیث بیان‌شده به نحوه کشت صحیح درخت تأکیددارند و بیان می‌کنند که درختکاری باید بر اساس شیوه‌های درست و فنی صورت بگیرد؛ بنابراین برای کاشت درخت باید از اهل خبره مشورت گرفت و در هر منطقه درختی متناسب با اقلیم آن محل و با شیوه‌های صحیح کشت نمود.  

نتیجه:
در سیره معصومان علیهم‌السلام درختکاری دارای آداب و فنونی است. در برخی احادیث به ادعیه‌ای برای هنگام غرس درختان اشاره شده است. در کنار این، روایاتی نیز وجود دارند که برخی تکنیک‌ها را برای زمان و نحوه کاشت درخت بیان می‌کنند. اگرچه این فنون شاید به دلیل تفاوت اقلیمی و همچنین نوع درخت به‌صورت یک قانون کلی در همه‌جا قابل‌اجرا نباشد، ولی می‌توان از این روایات توجه به طرز صحیح کاشت درخت را از نگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام برداشت نمود.

پی نوشت:
1. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 263، ح 6.
2 . همان، ج‏5، ص 263، ح 5.
3 . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، ‏2، ص 574، ح 1.
4 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 263، ح 4.
5 . همان، ح 3.
 

اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشت و نگهداری از درخت سفارش کرده و به تمجید از درخت و طبیعت پرداخته‌اند و برخی احادیث بیانگر فضیلت درختکاری و مذمت از بین بردن آن است.
توصیه اهل بیت علیهم السلام به درختکاری

پرسش:
آیا معصومان علیهم‌السلام سفارشی در مورد درخت‌کاری و یا سفارشی در ترویج فرهنگ درختکاری دارند؟
 

پاسخ:
بر همگان پوشیده نیست که از احتیاجات اولیه زندگی بشریت، نیاز او به درخت است. تولید اکسیژن، بهره‌برداری از چوب و میوه فقط گوشه‌ای از احتیاج انسان‌ها به درخت است. به همین جهت همگان باید به این موضوع، حساس بوده و در ارتقا این فرهنگ کوشا باشند. توجه به درخت و ترویج درختکاری از موضوعاتی است که در اسلام نیز وجود داشته و اهل‌بیت علیهم‌السلام در ضمن احادیثی به کاشت درخت سفارش نموده‌اند. در ادامه برخی روایاتی که بیانگر این موضوع هستند ارائه خواهند شد:

1. توصیه اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشتن درخت
معصومان علیهم‌السلام به موضوع درخت‌کاری اهمیت داده و در احادیثی به کاشتن درخت توصیه نموده‌اند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَهَ مَکْرُوهَهٌ فَقَالَ لَهُ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْه؛ (1)  مردی از امام علیه‌السلام پرسید فدایت شوم، شنیده‌ام که برخی می‌گویند کشاورزی کاری مکروه است.»
امام علیه‌السلام در پاسخ به او فرمودند: «زراعت کنید و درخت بکارید؛ به خدا سوگند که مردم شغلى حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن پیشه نکرده‌اند.»
این موضوع آن‌قدر مهم است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «هر وقت عمر جهان به آخر رسیده و قیامت بخواهد بر پا شود و در دست یکی از شما نهال درختی باشد چنانچه به‌قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید آن را بکارد و از فرصت باقیمانده استفاده نماید.» (2)  
یا در روایات دیگری کاشت درخت حتی پس از خروج دجال نیز توصیه‌شده است. (3)   در حدیثی دیگر امام صادق علیه‌السلام درخت را خلقتی برای انسان‌ها دانسته و افراد را مکلف به درخت‌کاری می‌داند: «خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا؛ (4)  درخت براى او (انسان) آفریده شده است و او مکلّف است که آن را در زمین بنشاند و آب دهد و به آن رسیدگى کند.»
بنابراین نه‌تنها کاشت درخت، بلکه رسیدگی، آبیاری و مواظبت بر آن نیز در سخن اهل‌بیت علیهم‌السلام دارای اهمیت است.

2. تعریف و تمجید از درخت و طبیعت
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در راستای فرهنگ درختکاری، تمجید ایشان از باغ و درخت است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در حدیثی می‌فرمایند که: «بهترین مال، درختان و زراعت پربار است.» (5)    همچنین در حدیثی دیگر از پیامبر بزرگوار اسلام روایت‌شده که بهترین ثروت، درخت خرمایی هست که محکم در خاک قرار دارد. (6)   
در روایات دیگری نیز نگاه به طبیعت سبز و آب روان موجب جلای چشم و برطرف شدن خستگی دانسته شده است. (7)  امام صادق علیه‌السلام در سخنی دیگر می‌فرمایند: «نگریستن به گل‌های رنگارنگ و درختان سرسبز و خرم، چنان لذتی به آدمی می‌بخشد که هیچ لذتی را با آن برابر نمی‌توان کرد.» (8)  
نکته‌ی قابل‌توجه این‌که شاید در نگاه اول سخنان بیان‌شده توصیه‌ای ویژه در موضوع درختکاری محسوب نشود، ولی این احادیث می‌تواند انگیزه‌بخش مردم و کشاورزان در کاشت درخت و نگه‌داری از آن باشد و لذا دارای اهمیت است.

3. بیان فضیلت برای درختکاری و مذمت از بین بردن درختان
در برخی روایات، معصومان علیهم‌السلام فضیلت‌هایی برای غرس کننده درخت بیان کرده‌اند. این احادیث می‌تواند نشان‌دهنده‌ی نگاه مثبت اسلام به فرهنگ درخت‌داری و درخت‌کاری باشد. در برخی از این روایات درختکاری صدقه‌ی جاریه دانسته شده (9)   و درختکاری شغلی حلال و پاکیزه (10)  و محبوب الهی (11)  برشمرده شده است. همچنین احادیثی در مورد فضیلت آبیاری و نگهداری از درخت وجود دارد. (12)   
علاوه بر موارد بیان شده، ایشان سخنانی در مذمت قطع بی‌رویه درختان و از بین بردن آن‌ها نیز دارند. (13)   
این روایات زیاد هستند و ارائه همه آن‌ها در این نوشتار ممکن نیست. این سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام می‌تواند در گسترش فرهنگ درخت‌کاری بسیار راهگشا و انگیزه‌بخش باشد.

4. سفارش اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره کار بر روی زمین
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، سفارش‌های ایشان در مورد کار بر روی زمین است. این توصیه‌ها هم مستقیم به درخت‌کاری مرتبط نیستند ولی کار و تلاش بر روی زمین‌ها می‌تواند به‌وسیله درختکاری نیز محقق شود. لذا این روایات نیز می‌توانند به‌نوعی مشوقی برای فرهنگ درختکاری محسوب شوند. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی الْأَرْضِ؛ (14)   همانا مرد از زمین خلق شده و همتش نیز بر کار روی زمین است.»
در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «اُطلُبُو الرِّزقَ فِی خَبایَا الأرضِ؛ (15)   رزق و روزی خود را از ژرفای زمین جستجو کنید.»
روایات در خصوص کار بر روی زمین منحصر در موارد بیان‌شده نیست و احادیث دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. علاوه بر این، برخی احادیث بیانگر نهی از کم‌کاری در عرصه تلاش بر روی زمین هستند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی چنین بیان می‌کنند: هر که باوجود داشتن آب‌وخاک نیازمند باشد، خدا [از رحمت خود] دورش می‌گرداند. (16)  
همچنین برخی احادیث اشاره به نهی از فروش زمین دارد. مطابق این روایات افراد باید همواره در زمین‌های خود به کار و تلاش بپردازند و تا حد امکان از فروش آن‌ها خودداری به عمل‌آورند. این احادیث نیز می‌تواند انگیزه‌بخش افراد برای نفروختن زمین‌های حاصلخیز و در عوض کار و تلاش بر روی آن‌ها باشد. یکی از فعالیت‌هایی که افراد در این زمین‌ها انجام می‌دهند، درخت‌کاری است.
امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «کسى که بستان را مى‌خرد بهره‌مند و کسى که آن را مى‌فروشد مالش بى‌برکت مى‌شود.» (17) 
همچنین ایشان در روایتی دیگر فرمودند: «در تورات نوشته شده است که هرکس زمین یا چاه آب خود را بفروشد و با بهایى که از آن مى‌گیرد زمین یا آبى نخرد، پولى که گرفته است بى‌برکت مى‌شود. » (18) 
البته باید دانست که نهی از نفروختن زمین، به‌صورت مطلق نیست بلکه در احادیثی فروش زمین کشاورزی به‌شرط خرید زمینی مثل همان زمین و یا ملکی بهتر، جایز شمرده شده است. (19)   

نتیجه:
یکی از نیازهای بشر، احتیاج او به درخت است. این موضوع در اسلام نیز مهم بوده و احادیثی در توصیه به درختکاری وجود دارند. در این احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشت و نگهداری از درخت سفارش نموده‌اند. همچنین، ایشان در روایاتی به تعریف و تمجید از درخت و طبیعت نیز پرداخته‌اند. در کنار این، برخی احادیث بیانگر فضیلت درختکاری و مذمت از بین بردن درخت هستند. 
این احادیث می‌تواند مشوق افراد در درختکاری باشد. همچنین روایاتی درباره کار و تلاش بر روی زمین و نهی از فروش زمین‌های کشاورزی دارد. این احادیث اگرچه به‌صورت مستقیم به درختکاری مرتبط نیست، اما می‌تواند در ترویج فرهنگ درخت‌داری و درختکاری مؤثر باشد.

پی نوشت:
1 . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی،  ج‏5، ص 260، ح 3.
2  . پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله)، ص 267، ح 567.
3  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
4  .  مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 86.
5  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، ص 292، ح 1.
6  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 261، ح 6.
7  . ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، ص 409.
8  . مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 154.
9  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، ص 169، ح 2.
10  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
11  . طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 384، ح 1138.
12  . عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‏2، ص 86، ح 44.
13  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 29، ح 8.
14  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏‏، علل الشرائع، ج‏2، ص 498، ح 1.
15  . قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، ص 317.
16  . حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 115، ح 404.
17  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 92، ح 4.
18  . همان، ج‏5، ص 91، ح 3.
19  . همان، ج‏5، ص 92، ح 6.

در تاریخ موارد متعددی نقل شده است که بزرگان دینی به زیارت اهل قبور می رفتند و در کنار قبور آن ها نماز می خواندند.
جواز نماز در کنار قبور

سؤال:

آیا نماز کنار قبور در تاریخ وجود داشته است؟

پاسخ:
در روایت آمده است که فاطمه زهرا (علیها السلام) هر هفته روز جمعه کنار قبر حضرت حمزه حضور می‌یافت و در آنجا نماز می‌گزارد و گریه می‌کرد.
ناگفته نماند که مسلمانان نیز به این سیره عمل می‌کردند. برای نمونه، ابن خلکان می‌گوید: سیده نفیسه، دختر حسن بن زید بن حسن بن علی علیه‌السلام در محله‌ای به نام «درب السباع» به خاک سپرده شده و قبر او در مصر معروف به استجابت دعاست و بسیار هم مجرّب است. (1) 
شافعی همیشه به زیارت قبر ابوحنیفه می‌رفت و در آنجا دعا می‌کرد و نماز می‌خواند. علی بن میمون می‌گوید: از شافعی شنیدم که گفت: من به قبر ابوحنیفه تبرک می‌جویم و هرروز به زیارت قبرش می‌آیم و هرگاه حاجتی داشتم، دو رکعت نماز می‌گزارم و کنار قبر ابوحنیفه حاجتم را از خدا می‌طلبم. (2) 

نتیجه:
در گزارش‌ها وجود دارد که حضرت زهرا بارها به سر قبر حمزه عموی خود رفته و آن را زیارت کرده و نماز می گذارد. حتی ایشان بر سر قبر شریف پدر خود پیامبر می¬رفت و آن را زیارت می¬نمود. حتی عایشه هم بر سر قبر برادرش می رفت و آن را زیارت می نمود.

پی نوشت:
1 . ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 5 ص 424.: «وقبرها معروف بإجابة الدعاء عنده، وهو مجرب، رضي الله عنها».
2 . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج1، ص445.: «حدثنا علي بن ميمون، قال: سمعت الشافعي، يقول: إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجيء إلى قبره في كل يوم، يعني زائرا، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين، وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده، فما تبعد عني حتى تقضى». 

بر خلاف ادعای وهابیت، زیارت اهل قبور توسط بانوان، در صدر اسلام هم سابقه داشته و از منظر دین، منعی برای آن وجود ندارد.
زیارت قبور توسط زنان در صدر اسلام

سؤال:
آیا ازلحاظ تاریخی در صدر اسلام زنان به زیارت قبور می‌رفتند؟
 

پاسخ:
در گزارشی می خوانیم: إنّ فاطِمَه کانَت تَزورُ قبر عمَّها حمزه کُلّ جُمُعهٍ فَتُصَلّی و تَبکی عِندَهُ. (1) فاطمه زهرا (علیها السلام) هر جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه می‌رفت و آنجا نماز می‌خواند و گریه می‌کرد.
همچنین ابن أبی ملیکه می‌گوید: رَأَیتُ عائِشَهَ تَزُور قَبرَ أخیها عَبدالرَّحمان بن ابی بکر وَ ماتَ بالحبشی وَ قُبر بمکه. (2) عایشه را دیدم که به زیارت قبر برادرش، عبدالرحمان می‌رفت. او در منطقه‌ای به نام حبشی (که در نزدیکی مکه است) مُرد و به مکه انتقال یافت و مدفون شد.
ابن ابی ملیکه می‌گوید:روزی عایشه از قبرستان بازمی‌گشت. از وی پرسیدند: از کجا می‌آیی؟ گفت: از نزد قبر برادرم عبدالرحمان. پرسیدند: مگر پیامبر از زیارت قبور منع ننموده بود؟ گفت: «نهی کرده بود، اما بعد دستور به زیارت داد». (3) 

نتیجه:
در گزارش‌ها وجود دارد که حضرت زهرا بارها به سر قبر حمزه عموی خود رفته و آن را زیارت می‌کردند. حتی ایشان بر سر قبر شریف پدر خود پیامبر می¬رفت و آن را زیارت می¬نمود. حتی عایشه هم بر سر قبر برادرش می¬رفت و آن را زیارت می¬نمود.

پی نوشت:
1 . حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 1، ص 533.
2 . صنعانی عبدالرزاق، المصنف، ج 3، ص 570.
3 . حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 1، ص 532، ح1392.
 

وهابیت ساخت بنا بر روی قبور را حرام می داند و بناهای روی قبور بقیع را تخریب کرد در حالی که از لحاظ تاریخی، جواز آن در صدر اسلام اثبات شده است
ساخت بنا بر روی قبور در صدر اسلام

سؤال:
در تاریخ صدر اسلام بنا و تأسیس قبور وجود نداشته چرا شما شیعیان آن را انجام می¬دهید؟
 

پاسخ:
با مراجعه به تاريخ مسلمانان بعد از ظهور اسلام پي مي‏بريم که بناي بر قبور، سيره عملي مسلمانان در طول تاريخ بوده و مورد اعتراض هیچ‌یک از صحابه و تابعين تا اين زمان واقع نشده است؛ تنها گروهکي به نام وهابيان در عمل و گفتار با اين کار مخالفت نموده‏اند. اینک به نمونه‏هايي از اين سيره عملي اشاره مي‏کنيم:

1. امام علی (علیه السلام) بدن پاک پيامبر (صلی‌الله عليه واله) را در خانه‏اي آن حضرت دفن نمود. و از آن زمان به بعد، آن مکان مورد توجّه خاص مسلمانان قرارگرفته است.

2. بخاري در صحيح خود روايت کرده: بعد از وفات حسن بن حسن بن علي (علیهماالسلام) همسر او تا يک سال قبّه‏اي بر قبر او زد و به عزاداري پرداخت. (1)  ملاعلی قاري در شرح حديث می‌گويد: «ظاهر اين است که زدن قبه به جهت اجتماع دوستان بر قبر او براي ذکر و قرائت قرآن و حضور اصحاب براي دعا و مغفرت و رحمت بوده است.» (2) 

3. ابن شبه نقل مي‏کند که: عقيل بن ابی‌طالب در خانه خود چاهي کند. در آن هنگام به سنگي برخورد کرد که در آن نوشته بود: اين قبر حبيبه دختر صخر بن حرب است. عقيل چاه را پر از خاک کرد و روي آن اتاقي بنا نمود. (3)  ‌

4. سمهودي در کتاب وفاء الوفاء در توصيف مزار حمزة بن عبدالمطلب مي‏گويد: «بر مزار او قبه‏اي عالي، زيبا و محکم است... که در ايام خلافت خليفه عباسي ناصر دين الله، سال 570 ق، ساخته‌شده است.» (4) ‌

وي همچنين به تعداد ديگري از بقاع اشاره می‌کند که داراي بنا يا بقعه بوده‌اند که آن‌ها را بيان می‌کنيم:
- ائمه مدفون در بقيع: «و عليهم قبة شامخة في الهواء.» (5) ‌
- فاطمه بنت اسد (سلام‌الله علیها): «قبر فاطمه بنت أسد و عليها قبة في آخر البقيع‏.» (6) ‌
- عباس بن عبدالمطلب: «كان إذا زار البقيع وقف أمام قبلة قبة العباس و سلم على فاطمة سلام الله علیها» (7)  ‌
ـ عقيل بن ابی‌طالب: «و قبر عقيل بن أبي طالب أخي علي رضي الله تعالى عنهما في قبة أول البقيع...» (8) ‌
ـ عثمان بن عفان: «مشهد عثمان بن عفان و عليه قبة عالية ابتناها أسامة بن سنان الصالحي أحد أمراء السلطان السعيد صلاح الدين يوسف بن أيوب في سنة إحدى و ستمائة.» (9) ‌
ـ مالک بن انس: «مشهد أبي عبد الله مالك بن أنس الأصبحي إمام دار الهجرة... عليه قبة صغيرة و إلى جانبه في المشرق و الشام قبة لطيفة أيضا.» (10) ‌
ـ مالک بن سنان: «مشهد مالك بن سنان، والد أبي سعيد الخدري، في غربي المدينة ملاصقا للسور و عليه قبة قديمة البناء بها محراب.» (11)  ‌
ـ نفس زکيّة: «المشهد المعروف بالنفس الزكية... وعليه بناء كبير بالحجارة السود، قصدوا أن يبنوا عليه قبة فلم يتفق و هو داخل مسجد كبير مهجور.» (12) 
ـ عبدالله بن عباس: « ... قبر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب في قبة عالية.» (13) 

5. ابن سعد در «طبقات» نقل مي‏کند: «بعد از وفات عثمان بن مظعون و دفن او در بقيع، پيامبر (صلی‌الله عليه واله) سنگ بزرگي بر سر قبر او گذاشت و فرمود: اين، نشانه‏اي بر قبر او است.» (14) ‌عمرو بن حزم مي‏گويد: «قبر عثمان بن مظعون را ديدم؛ درحالی‌که چيز بلندي در کنار او مانند علم قرار داده بودند.» (15) ‌

6. ابن سعد از امام باقر (علیه‌السلام) روايت کرده که: «فاطمه دختر رسول خدا (صلی‌الله علیه واله) کنار قبر حمزه مي‏آمد و آن را اصلاح مي‏کرد.» (16) ‌
کساني که مخالف بناي بر قبورند، با هر نوع برجستگي بر روي قبور مخالت می‌نمايند و دليل آن‌ها برخي از روايات است که سنداً و يا از جهت دلالت تمام نمی‌باشند. ازاین‌رو، بسياري از علما نهي در اين روايات را حمل بر کراهت نموده‌اند؛ همچنان بخاري نيز همين امر را انجام داده است. (17)  ‌
علاوه بر اين‌که علما اين حکم کراهتي (کراهت ساخت بنا بر قبور) را اختصاص به قبور مردم عادي قرار داده‌اند و انبيا و اوليا و صالحان را از تحت آن خارج نموده‌اند.
سيّد بکري مي‏گويد: «از عدم جواز بناي بر قبور، قبور انبيا و شهدا و صالحان و امثال آن‏ها استثنا مي‏شود.» (18) 
عالم برجسته اهل تسنن، احمد صديق الغماري نيز درباره بناي بر قبور اوليا و صالحان می‌گويد: «وأما الأولياء والصالحون فنص جماعة على جوازه، بل استحبابه في حقهم تعظيماً لحرمتهم وحفظاً لقبورهم من الامتهان والاندثار الذي يعدم معه الانتفاع بزيارتهم والتبرك بهم.» (19)  اما در خصوص اوليا و صالحان، پس جماعتي تصريح به جواز، بلکه استحباب ساخت بنا بر قبور آن‌ها نموده‌اند و اين امر، به جهت بزرگ نگه‌داشتن شأن و جايگاه آنان و به دلیل حفظ قبورشان از تحقير و از بين رفتن است؛ زيرا با کوچک شمردن و يا از بين رفتن قبور آنان، بهره‌مندي از آنان نيز منتفي می‌شود.
با توجه به اين ادله، ترديدي باقي نمی‌ماند که بناي بر قبور اولياي الهي، در تاریخ وجود داشته و مشکل شرعي ندارد، بلکه امري مطلوب و مرغوب است. احتمالاً به جهت همين دلايل بوده است که بسياري از اهل سنت نيز بر روي قبور بزرگان خود بناهايي رفيع ساخته‌اند؛ به‌عنوان‌مثال:
- قبر «ابوحنيفه» در بغداد، از ديگر جاهايى است كه همچنان آباد است و بنايى سترگ و گنبد دارد.
ـ قبر «ابوهریره» در مصر است كه زيارتگاه بوده و از ساختمان و گنبدى درخور برخوردار است.
ـ قبر «عبدالقادر گيلانى» در بغداد است كه صحن و ضريح و گنبد دارد.

نتیجه:
با توجه به عملکرد صحابه تأسیس بنا بر سر قبور در صدر اسلام اتفاق افتاده است. اولین نمونه قبر شریف پیامبر است که در مکانی مسقف، بدن شریف را دفن کردند. عقیل پس از برخورد به قبری درون‌چاهی که حفر می¬کرد، چاه را پر از خاک نمود و ساختمانی را بر روی آن احداث نمود. بر سر قبر حمزه بنایی احداث شد بر سر قبور امامان مظلوم شیعه در بقیع ساختمان و بنا احداث شد. همچنین بر سر قبر فاطمه بنت اسد بنایی ساخته شد؛ و موارد دیگر که در صدر اسلام رخ داد اما وهابیت با همه سَبُعیَتی که داشتند قبور در بقیع را تخریب نمودند.

پی نوشت:
1 . صحيح بخاري، کتاب الجنائز، حديث 62.: «بَاب مَا يُكْرَهُ مِنْ اتِّخَاذِ الْمَسَاجِدِ عَلَى الْقُبُورِ وَلَمَّا مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ ضَرَبَتْ امْرَأَتُهُ الْقُبَّةَ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً ثُمَّ رُفِعَتْ فَسَمِعُوا صَائِحًا يَقُولُ أَلَا هَلْ وَجَدُوا مَا فَقَدُوا فَأَجَابَهُ الْآخَرُ بَلْ يَئِسُوا فَانْقَلَبُوا.»
2 . ملا علی قاری، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 3، ص1249.: «وعن البخاري تعليقا أي بلا إسناد قال لما مات الحسن بن الحسن بن علي رضي الله عنهم ضربت امرأته القبة أي الخيمة على قبره سنة الظاهر أنه لاجتماع الأحباب للذكر والقراءة وحضور الأصحاب للدعاء بالمغفرة والرحمة.»
3 . تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 120.: «قبر أم حبيبة زوج النبي صلى الله عليه وسلم رضى الله عنها؛ حدثنا محمد بن يحيى قال، أخبرني عبد العزيز بن عمران، عن يزيد بن السائب قال، أخبرني جدي قال: لما حفر عقيل بن أبي طالب في داره بئرا وقع على حجر منقوش مكتوب فيه: قبر أم حبيبة بنت صخر بن حرب، فدفن عقيل البئر، وبنى عليه بيتا».
4 . وفاء الوفاء، سمهودي، ج 3 ص 104، مشهد حمزه.: «مشهد سيد الشهداء حمزة بن عبد المطلب، عم رسول الله صلى اللّه عليه و سلم و رضي الله تعالى عنه؛ و سيأتي ذكره مع شهداء أحد في الفصل بعده و عليه قبة عالية حسنة متقنة و بابه مصفح كله بالحديد بنته أم الخليفة الناصر لدين الله أبي العباس أحمد بن المستضئ، كما قاله ابن النجار و ذلك في سنة تسعين و خمسمائة...»
5 . وفاء الوفاء، سمهودي، ج 3، ص 100.
6 . همان، ص 86.
7 . همان ص 94
8 . همان ص 96
9 . همان ص 102
10 . همان ص 102
11 . همان ص 105
12 . همان ص 105
13 . همان ص 183
14 . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 303.: «فَكَانَ أَوَّلُ مَنْ قُبِرَ هُنَاكَ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ. فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - حَجَرًا عِنْدَ رَأْسِهِ وَقَالَ: هَذَا فَرَطُنَا».
15 . همان، ج 3، ص 304.: «أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ قَالَ: رَأَيْتُ قَبْرَ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ وَعِنْدَهُ شَيْءٌ مُرْتَفِعٌ. يَعْنِي كَأَنَّهُ عَلَمٌ».
16 . همان ج 3، ص13.: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ:كَانَتْ فَاطِمَةُ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ تَرُمُّهُ وَتُصْلِحُهُ ».
17 . صحيح بخاري، کتاب الجنائز، بَاب مَا يُكْرَهُ مِنْ اتِّخَاذِ الْمَسَاجِدِ عَلَى الْقُبُور، ج2، ص88.
18 . البکری الدمیاطی، اعانة الطالبين، ج 2، ص 120.: «نعم قبور الصالحين يجوز بناؤها ولو بقية لإحياء الزيارة والتبرك».
19 . احياء المقبور، احمد الصديق الغماري، ص 1-7.
 

صفحه‌ها