پرسش وپاسخ

انقلاب 57 عوامل زیادی داشت ولی می توان به وابستگی رژیم به آمریکا، تحولات اجتماعی و اقتصادی، ابعاد منفی شخصیتی شاه، تحولات مذهبی، رهبری حضرت امام و ... اشاره کرد
چرایی انقلاب 1357

پرسش:
آیا انقلاب اسلامی ایران فرآیندی ناگزیر بود؟
 

پاسخ:
انقلاب اسلامی ایران، یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم به شمار می‌رود که تأثیرات عمیقی بر سیاست و جامعه ایران و همچنین بر غرب آسیا و جهان داشت. این انقلاب که منجر به سقوط رژیم پهلوی و تأسیس جمهوری اسلامی شد، موضوعی است که همواره مورد بحث و تحلیل‌های مختلف قرار گرفته است. یکی از سؤالات اصلی در این باره این است که آیا انقلاب اسلامی ایران فرآیندی ناگزیر بود یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا شرایط و روند تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی رژیم پهلوی به گونه‌ای بود که انقلاب امری اجتناب ناپذیر و حتمی باشد؟ در ادامه به این پرسش پاسخ داده خواهد شد.

برای درک واقعیت رخ‌ داده در سال ۱۳۵۷، باید تحولات ایجاد شده در مقطع زمانی ۱۳۳۲ به بعد را در ساختار رژیم و ساختار اجتماعی جامعه و جریان مذهبی به‌خوبی واکاوی کرد تا از خلال آن به درک نسبتاً روشنی از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) دست یافت. در این بازه، حکومت پهلوی نشانه‌های خاصی دارد که تجزیه و تحلیل آن‌ها وقوع انقلاب را قابل پیش‌بینی‌تر می‌کند.

1. وابستگی
در دهه ۷۰ میلادی، وابستگی ایران به درآمدهای نفتی، آثار و عوارض خاص خود را ایجاد کرد. با اتکا به درآمدهای نفتی، سیاست توسعه اقتصادی کشور مبتنی بر فعالیت‌های سرمایه‌بر شد که با کمبود نهاده‌های داخلی، از جمله نیروی کار ماهر مواجه شد و با تأمین این نیرو‌ها از خارج، در کشورهایی مانند ایران این باور به وجود آمد که کشور به دست قدرت‌های غربی افتاده است. بنابراین می‌توان گفت وابستگی رژیم گذشته به ایالات متحده به شکلی منجر به تضعیف آن در داخل هم شد؛ زیرا شاه به دلیل این اتکا نوعی مصونیت برای خود تصور می‌کرد، اما حساسیت‌های داخلی را نسبت به این واقعیت نادیده گرفته بود، همچنین مشکل دیگر این وابستگی وقتی نمایان شد که وضعیت شاه، به تغییرات سیاست در داخل آمریکا وابسته شد؛ ازاین‌رو وقتی کار‌تر در انتخابات پیروز شد، به ‌ناچار شاه نیز تحت ‌تأثیر این تغییرات قرار گرفت و مجبور به تغییر دادن سیاست داخلی خود شد؛ در حالی‌ که اگر چنین وابستگی را نداشت، قضیه به نحو دیگری رقم می‌خورد.
نکته مهمی که ممکن است به ذهن خطور کند، چرایی و علت روی¬گردانی و نارضایتی مردم از رژیمی است که متکی به مالیات نیست. به دو دلیل این نارضایتی به وجود می‌آید: دلیل اول این که رژیم‌های این‌چنینی به دلیل مستغنی ‌بودن از ملت، با آنان تحقیرآمیز رفتار می‌کنند و تحقیر منشأ نارضایتی می‌شود و دلیل دیگر این که درآمدهای مذکور دائمی و ثابت نیست، در مقاطعی که کم می‌شود، فشار به مردم زیاد شده و نارضایتی به صورت انفجاری مشاهده می‌شود.(1)

2. تحولات اجتماعی و اقتصادی
در سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۶ تولید ناخالص ملی ایران به قیمت ثابت شش برابر افزایش یافت؛ اما در این مدت هزینه جاری دولت ۴۱ و هزینه‌های عمرانی آن حدوداً ۶۵ برابر شد که از حجیم ‌شدن دولت حکایت می‌کند. همین‌طور جمعیت شهری در یک دوره ۱۰‌ ساله، قبل از انقلاب، حدوداً ۶۰ درصد افزایش یافت که این رشد عمدتاً در شهرهای با جمعیت بزرگ‌تر بوده است. مجموعه شرایط فوق موجب بروز پدیده حاشیه‌نشینی در شهر‌ها شد. 
طبق محاسبات بانک مرکزی ایران که از سوی هاشم پسران در‌‌ همان زمان انجام شد، ابعاد این نابرابری به شرح زیر بود:
الف. ناهمسانی درآمد‌ها در مناطق روستایی و شهری در تمام سال‌ها رو به افزایش بوده است. (از سال ۱۳۳۸ به بعد)
ب. درآمد‌ها در مناطق شهری با نابرابری بیشتری نسبت به مناطق روستایی توزیع شده است.
ج. میان هزینه خانوارهای روستایی و شهری فاصله بسیار وجود دارد که این شکاف در دوره مورد بحث عمیق‌تر شده است؛ به ‌طوری ‌که نسبت مصرف سرانه یک شهری به یک روستایی از 2.2 برابر در سال ١٣۴١، به ٣.٢ برابر در سال ١٣۵٣ افزایش یافته است.
د. میان نقاط مختلف کشور از لحاظ برابری درآمدی فاصله بسیاری وجود دارد.(2)
شاه به‌ دلیل سیاست‌های غلط اقتصادی و مشکلات پیش‌گفته و نیز به‌ دلیل نبود توسعه سیاسی کافی (بلکه تحقق پسرفت سیاسی) نتوانست طبقه متوسط جدید را با خود همراه کند. طبقه پایین‌شهری شامل کارگران و مزدبگیران نیز به نحو دیگری دچار مشکل شدند، تورم و سپس بیکاری بیش از هر طبقه دیگری بر آنان فشار وارد می‌کرد. در روستا‌ها هم وضع همین‌طور بود. اصلاحات ارضی، مالکان و خان‌ها را تضعیف کرده بود و به جای آنان دو گروه جدید در روستا نفوذ پیدا کردند: از یک ‌سو دولت جایگزین شد و از سوی دیگر با آزاد شدن روستاییان از نفوذ مالکان و خان‌ها، راه برای حضور بیشتر روحانیان در میان آنان فراهم شد.

3. ابعاد شخصیتی شاه
به ‌طور خلاصه می‌توان گفت که شاه فردی بسیار مغرور و متکبر بود؛ اما این خصلت در شاه روی دیگری هم داشت. عده‌ای به ویژگی‌های شخصی شاه نیز اشاره می‌کنند مثل این که بعضاً تکبر ظاهری‌اش را پوششی برای مخفی‌ کردن فقدان اعتمادبه‌نفس او بوده یا عناصری از خودشیفتگی مفرط را در شخصیت او وجود دارد که در اوضاع و احوال متفاوت آثار خوب و بد خود را نشان می‌دهد. ترکیب عدم اعتمادبه‌نفس و غرور، تبعات متعددی را در رفتار شاه ایجاد می‌کرد، از جمله این¬که تمامی قدرت را در خود متمرکز می‌کرد و مسئولیت را به دوش دیگران بار می‌کرد. اکثر مقامات رژیم به این نکته اشاره می‌کردند، حتی خلعتبری که وزیر خارجه شاه بود، به مقامات خارجی تاکید می‌کرد که: «او صرفاً یک پیام‌آور است و در تمام موارد مهم و غالب امور کم‌اهمیت شخص اعلی‌حضرت تصمیم می‌گیرند.»(3)
ویژگی دیگر شاه این بود که کل کشور و حتی مردم را ملک و دارایی خود می‌دانست و به قول ابتهاج، رئیس سازمان برنامه وی، او همیشه می‌گفت: «من، پول من، نفت من، درآمدهای من» و معتقد نبود که این درآمد‌ها مال مردم است.(4)

4. تحولات مذهبی
در بعد نهادی، گسترش منابع مالی طبقه متوسط سنتی موجب تقویت منابع مالی نهادهای مذهبی چون حوزه و روحانیت و مساجد و... شد. از سوی دیگر اصلاحات ارضی برخلاف تصور اولیه رژیم، موجب تقویت حضور نهاد روحانیت در روستا‌ها شد، به‌ علاوه مهاجرت از روستا‌ها به شهر‌ها و حاشیه‌های شهری وسیع و گسترده بود؛ اما آنچه عموماً این مهاجرین را به یکدیگر و به مردم مبدأ مهاجرت متصل می‌کرد، نهادهای مرتبط با مذهب چون هیئت‌های مذهبی بود. به ‌عنوان مثال: «انجام یک تحقیق در ایام محرم و رمضان سال ١٣۵٣ نشان داد که بیش از ١٢٣٠٠ هیئت مذهبی تنها در تهران تشکیل شده است که غالب آن‌ها از سال ١٣۴۴ به بعد تشکیل یافته‌اند و ابعاد گستردگی این هیئت‌ها به نحوی است که بسیاری از اصناف و گروه‌های اجتماعی را دربرگرفته است. تعداد مساجد نیز طی این دوره افزایش یافت. در شهری چون تهران این تعداد در سال ١٣۴٠ برابر ٢٩٣ باب بود، ولی در سال ١٣۵١ به ٧٠٠ باب رسید. تکنولوژی نیز به کمک مذهب آمد و بلندگو و ضبط صوت و نوار، به‌‌ویژه نوارهای قرآن و سخنرانی و مداحی اهل‌بیت، بازار مهمی از نوار را به خود اختصاص داد و حتی پای آن به روستا‌ها نیز باز شد. مجموعه این نهاد‌ها موجب به ‌هم‌ پیوستگی طبقات متوسط سنتی و پایین‌شهری و روستایی از جانب مذهب شد.
عامل دیگری که موجب تقویت گرایش به اسلام، به‌‌ویژه در طبقه متوسط جدید شد، افول گرایش‌های چپ غیراسلامی است؛ زیرا ایدئولوژی چپ غیراسلامی در دهه ١٣۵٠ با بحران جدی مواجه شد.(5)

5. رهبری انقلاب
در این که ویژگی‌های شخصی و جایگاه مذهبی آیت‌الله خمینی عامل موثری در پیروزی انقلاب، هم در بعد سلبی؛ یعنی براندازی شاه و هم در بعد ایجابی؛ یعنی جمهوری اسلامی بود، تقریباً نوعی اتفاق ‌نظر وجود دارد. اولین نکته در مورد آیت‌الله خمینی مسئله حرکت از جایگاه مرجعیت شیعه است. به نظر می‌رسد که در خط‌مشی کلی آیت‌الله خمینی این دو ویژگی بسیار بارز و قابل توجه است. آیت‌الله خمینی تنها وقتی که پا به میدان مرجعیت گذاشت فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد و این در حالی بود که ده‌ها سال در حوزه‌های علمیه نسبت به سیاست سکوت‌ پیشه شده بود. به قول الگار، با وجود آنکه در سراسر قرن بیستم مناسبات میان علما و دولت حاد بود، اما بسیاری از علمای برجسته این قرن سکوت پیشه کردند و از سوی دیگر گو این که هیچ‌گاه جامعه ایران در این قرن، خالی از امکان بالقوه یک قیام اسلامی نبود، اما فقط این آیت‌الله خمینی بود که توانست مضمون‌های از قبل موجود شهادت، نارضایتی مذهبی و آرزوی یک حکومت عادلانه را در چارچوبی نیرومند و جامع هماهنگ کند.(6)
یکی دیگر از ویژگی‌های مهم آیت‌الله خمینی وارد نشدن در مسائل اختلافی و کوشش برای جمع‌ کردن همه نیرو‌ها زیر چتر مبارزه با شاه بود و آن‌قدر به این موضوع توجه داشت که حتی در صحبت‌های خصوصی نیز می‌کوشید که هیچ حمله و مطلبی دال بر محکوم و رد کردن یکی از افراد یا اقشاری که بالقوه می‌تواند در صف مبارزه قرار گیرد نگوید و این خصلت برخلاف خصلت شاه بود که کاری جز دور کردن مردم و گروه‌ها و اقشار از خودش نمی‌کرد.

نتیجه‌گیری
انقلاب اسلامی ایران علل، عوامل و زمینه‌های گوناگونی دارد، اما چند عنصر اساسی در این زمینه وجود داشته که وقوع انقلاب در ایران را محتمل می‌کرده است؛ وابستگی(به نفت و ایالات متحده)، تحولات اجتماعی و اقتصادی، ابعاد منفی شخصیتی شاه، تحولات مذهبی و رهبری انقلاب توسط امام خمینی(ره) از جمله این دلایل می‌باشند‌. لازم به ذکر است باور مردم به خیرخواهی و رهبری حضرت امام و افزایش آگاهی و بیداری آنان نسبت به نقشه‌های قدرت‌های استعمارگر در ایران نقشی برجسته در وقوع انقلاب داشته‌اند که به نوعی تسهیل‌گر فرایند وقوع انقلاب بوده‌اند‌.

پی‌نوشت‌ها
1. مجموعه نویسندگان، چرا انقلاب ناگزیر بود؟، سایت تاریخ ایرانی، 1395ش، کد خبر: 5739، http://tarikhirani.ir/fa/news/5739.
2. اکرمی، جمشید، پیرامون ساخت و نقش رسانه‌ها، انتشارات سروش، 1356ش، ص354.
3. روزنامه اعتماد ملی به نقل از کاظمیان، مرتضی، رژیم دیکتاتوری، مجله ویستا، https://vista.ir/m/a/7lan1.
4. مجموعه نویسندگان، چرا انقلاب ناگزیر بود؟، سایت تاریخ ایرانی، 1395ش، کد خبر: 5739، http://tarikhirani.ir/fa/news/5739.
5. کدی، نیکی، ترجمه گواهی، عبدالرحیم، ریشه‌های انقلاب ایران، شرکت انتشارات قلم، ١٣٧٧ش، چاپ دوم، ص٢٧٣.
6. الگار، حامد، انقلاب اسلامی ایران، انتشارات انصاریان، ١٣٧۵ش، ص٣٢۴.
 

همانطور که در اسلام به حجاب تأکید شده است در ادیان پیشین نیز حجاب، وجود داشته است و چون آموزه ای اجتماعی است لذا از وظایف حکومت است که مراعات آن را مطالبه کند.
حجاب در حکومت نبوی و علوی

پرسش:
آیا خبری تاریخی مبنی بر برخورد با بی‌حجابی یا کم حجابی در جامعه، توسط دولت نبوی و علوی وجود داشته؟ یا دستوری به زمامداران برای برخود با این مسئله داده شده است؟
 

پاسخ:
پوشش در اقوام و ادیان گذشته (یهودیت، مسیحیت و زرتشتیت) نیز وجود داشت. حتی در ایران باستان نیز هم از نظر دینی و هم از نظر عرف اجتماعی، پایبندی به حجاب دیده می‌شود و تصویرهای به جای مانده از آن دوران، مؤید این ادعاست.(1) اسلام حجاب را تأسیس نکرد، بلکه مهر تأیید بر آن زد. کاری که اسلام کرد، ارتقای این آموزه بود. برخی در این مؤلفه زیادهروی کرده و برخی کم گذاشته بودند؛ بنابراین اسلام تعادل ایجاد کرد. آیاتی از قرآن به وجوب حجاب دلالت دارد.(2) در روایات نیز به صورت گسترده از واجب بودن این امر الهی سخن رفته است. اما این سؤال مطرح است که آیا علاوه بر وجوب، حاکم اسلامی باید مردم را به آن ملزم کند و با بی‌حجابی برخورد نماید.

واجباب و محرمات الهی سه نوع هستند
1. برخی از واجبات مانند نماز تنها جنبه فردی دارند. در اینجا حکم به وجوب نماز شده و ترک آن موجب عقوبت الهی برای آن فرد خواهد شد؛ اما حکومت اسلامی کسی را مجبور به نمازخواندن نمی‌کند.

2. برخی از واجبات هم جنبه فردی دارند و هم جنبه اجتماعی. تا هنگامی که فقط جنبه فردی آن نقض شود حکومت اسلامی اجباری بر اجرای آن ندارد؛ اما اگر جنبه اجتماعی آن نیز نقض شود، اسلام قوانینی برای برخورد با آن در نظر گرفته است؛ مثل روزه‌خواری که اگر در خانه یا مکان غیراجتماعی رخ دهد برخوردی با آن صورت نمی‌گیرد؛ اما اگر حرمت ماه مبارک شکسته شود، نیاز به برخورد مناسب دارد.

3. برخی از احکام جنبه فردی دارد، اما جنبه اجتماعی آن پررنگ‌تر است؛ مثل فروش شراب و ایجاد مغازه‌های شراب فروشی. در این موارد اگر چه جنبه فردی هم دارد، اما تبعات اجتماعی آن بیشتر بوده و حکومت اسلامی وظیفه برخورد جدی این موضوع را دارد.
حجاب از نوع سوم است. یعنی از واجباتی است که جنبه اجتماعی آن بیشتر است و تنها یک مسئله فردی نیست. بنابراین، حکومت نسبت به اجرای آن وظیفه دارد.

آیا در دولت نبوی و علوی شواهدی بر اجبار در امر پوشش و برخورد با بی‌حجابی گزارش شده است؟
پاسخ به این پرسش را با یک مثال آغاز می‌کنیم. بنابر احکام اسلامی، خوردن گوشت سگ حرام است و اگر قصابی چنین کاری انجام دهد و یا رستورانی گوشت سگ طبخ کند و در اختیار مشتریان خود قرار دهد، حکومت اسلامی وظیفه دارد با او برخورد کند. با این حال، نمی‌توان این حکم را نقض کرد به بهانه این که در تاریخ اسلام، برخورد پیامبر صلی‎الله‎علیه‎وآله و حضرت علی علیه‎السلام با این کار حرام، دیده نشده است. اگر با این گناه برخوردی گزارش نشده، نه به سبب وظیفه نداشتن حاکم در برخورد با این گناه اجتماعی است، بلکه چنین اتفاقی در زمان حکمرانی نبوی و علوی نیفتاده و هیچ رستورانی گوشت حرام نپخته و با آن غذا درست نکرده است، وگرنه قطعاً با آن برخورد می‌شد، زیرا ایشان با گناهانی که جنبه اجتماعی داشته مثل شراب‌فروشی، روزه‌خواری علنی و... برخورد کرده‌اند.
در زمان ائمه اطهار علیهم‎السلام معضلی به نام بی‌حجابی عمدی وجود نداشته که برخوردی در پی داشته باشد. نه‌تنها در جاهلیت عرب و عرب بعد از اسلام، بلکه در جوامع بشری باستان، همان‌طور که در ابتدا گفته شد، حجاب امری رایج بوده و عرف جامعه، اجازه بی‌حجابی به کسی نمی‌داد. بله، در جاهلیت عرب زنان در هنگام طواف بی‎حجاب ظاهر می‎شدند که طبق رسوم و باورهای جاهلیت و مربوط به همان ایام خاص بود، اما در سایر ایام، حجاب رایج بود.
شاید در زمان پیامبر صلی‎الله‎علیه‎وآله بی‌حجابی وجود داشت ولی دلیل آن، دهن‌کجی به دستور دین یا بی‌اهمیت دانستن آن نبود، بلکه گاهی دختر شک داشت به سن تکلیف رسیده یا نه و به همین دلیل حجاب شرعی را رعایت نمی‌کرد که با تذکر و دانستن مسئله، حل می‌شد. گاهی نیز حجاب ناخواسته رعایت نمی‌شد که در این صورت نیز تذکر کافی بود. یعنی هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تذکر می‌دادند، ایشان می‌پذیرفتند، نه این که مقاومت کنند و بگویند: «این انتخاب من است» یا «دلم می‌خواهد». اگر چنین رفتاری پس از تذکر دیده می‌شد قطعاً با توجه به سیره حضرت در برخورد با گناهانی که جنبه اجتماعی دارند، با چنین شخصی هم برخورد می‌شد.(3)
با این حال، در سیره نبوی نمونه‎های از تذکر گزارش شده است. بنابر گزارشی، زنی طبق موازین شرعی پوشش نداشت، پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمودند: «ای اسماء! زن، وقتی به حدّ بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست‌ها.»(4) از متن فرمایش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مشخص است که اسماء عناد و اصرار بر بی‌حجابی نداشته و تنها مسئله را نمی‎داند.
نمونه بعدی برادرزاده همین اسماء است که برادرزاده عایشه نیز بود. وی با پوشش نامناسب به منزل پیامبر صلی‎ الله ‎علیه ‎وآله، نزد عمه خود عایشه آمد. حضرت نسبت به پوشش وی تذکر می‎دهند و ایشان از آنجا که مسئله را نمی‎دانست، بلافاصله نسبت به حجاب خود تجدید نظر می‎کند.(5) گاهی همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله به زنانی که حجاب مناسب نداشتند، ضمن یادآوری آیات حجاب قرآن، مقنعه اهدا می‎کردند و آنها نیز بدون مقاومت می‎پذیرفتند و حجاب خود را تکمیل می‎کردند.(6)
در این موارد پس از تذکر، مسئله حل می‎شد و نمونه‌ای نبود که شخصی اصرار بر اشتباه داشته باشد تا برخورد لازم آید. در دستور به زمامدارن نیز همینطور است، از آن جا که اصرار و عمد بر گناه نبوده، نیاز به دستور مستقیم بر برخورد وجود ندارد. ضمناً با وجود این‌که امیر شهر ملزم به اجرای دستورات اسلامی است، نیاز نبود که همه دستورات در نامه‌ها منعکس شود، زیرا هنگامی که قرآن به عنوان قانون اساسی اسلامی فرستاده می‌شد، امیر شهر طبق آن با مردم رفتار می‎کرد. در پایان تأکید بر این نکته لازم است که در همه شهرها و اقوام، پیش از اسلام حجاب رایج بود و بی‌حجابی ساماندهی نشده بود تا نیاز به دستور مؤکد برای برخورد باشد.

نتیجه‌گیری
بنابراین حجاب در ادیان پیشین نیز وجود داشته و اسلام آن را تأیید و تعدیل کرده است. از آنجا که حجاب از آموزه‎های اجتماعی است، حکومت وظیفه دارد نسبت به کسانی که به آن بی‌توجه هستند تذکر دهد و اگر قبول نکردند برخورد قاطع نماید. اگر در سیره نبوی و دولت علوی برخورد دیده نمی‎شود بدین معنا نیست که برخورد نمی‎کردند، بلکه بدین معناست که با تذکر حل می‌شد و نیاز به برخورد و اجبار نبوده است.

پی‌نوشت‌ها
1. حمزه، عباس، حجاب در ادیان الهی، نشر یاقوت، قم، 1385ش، ص128.
2. سوره احزاب، آیه 59؛ سوره نور، آیه 31.
3. محسنی، مصطفی، آنچه گذشت، نشر معارف، 1402ش، ص82-83.
4. أبی‌داود، سنن، زیاد عبدالوهاب اوزون، معهد المخطوطات العربیه، 1432ق، ج2، ص 383؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، مرکز هجر، چاپ اول 2003م، ج5، ص42.
5. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1412ق، ج18، ص93.
6. ابن‌سعد، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق ، ج‌ 8، ص57.
 

مادر در دیدگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است و رعایت حقوق وی بر فرزندان لازم و واجب؛ که این احسان و اکرام، اثرات و برکات بسیار زیادی در زندگی انسان دارد.
وظایف اخلاقی نسبت به مادر

پرسش:

وظایف اخلاقی ما نسبت به مادرمان چیست؟

پاسخ:
در نگاه آموزه‌های اسلام رعایت حقوق والدین از جانب فرزندان بسیار مورد تأکید است. دستورات فقهی، تکلیفی و اخلاقی دین نسبت به‌حق والدین نشان از این اهمیت دارد. در این ‌بین، حق مادر به شکل ویژه‌تری مورد سفارش قرارگرفته است.
پذیرش مسئولیت در خانواده به سعادت و سلامت آن خانواده کمک می‌کند. تمام اعضای خانواده در برابر یکدیگر وظائف و مسئولیت‌هایی دارند؛ اما با توجه به تذکرات قرآن وظیفه فرزندان در مقابل پدر و مادر از اهمیت بالاتری برخوردار است. اسلام همواره همه فرزندان را به احسان و احترام به والدین دعوت نموده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿ وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ...﴾؛ «و ما به هر انسانی سفارش کردیم که در حقّ پدر و مادر خود نیکی کن». (1) اهمیت این موضوع زمانی روشن می‌گردد که قرآن موضوع احسان به والدین را در کنار ایمان به خداوند مطرح کرده است: ﴿ ... لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا... ﴾؛ جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر احسان کنید...﴾. (2)

جایگاه مادر
اگرچه اسلام در رابطه با والدین سفارش‌های فراوانی دارد، اما به‌طور خاص در برخی از آیات و روایات به‌حق مادر اشاره‌ شده است. ازجمله، در سوره لقمان آمده است: ﴿ وَ وَصَّیْنَا الاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْن وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ ... ﴾؛ (3) «انسان را درباره پدر و مادرش توصیه نمودیم، (به‌ویژه) که مادرش با ضعف و زحمت طاقت‌فرسا او را در رحم خود پروراند و در دو سال او را شیر داد»؛ و یا در روایت آمده است: «قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی اَلنَّبِی صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّک قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاک»؛ (4) «امام صادق علیه­السلام فرمود: مردی به حضور پیامبر آمد و گفت: به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: به مادرت؛ گفت: بعد به چه کسی؟ فرمود: به مادرت؛ عرض کرد: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت؛ گفت: بعد به چه کسی؟ گفت: به پدرت». 
همچنین امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «و أَمَّا حَقُّ أُمِّک فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْک حَیثُ لا یحْتَمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَعْطَتْک مِنْ ثَمَرَهِقَلْبِهَا مَا لا یعْطِی أَحَدٌ أَحَداً وَ وَقَتْک بِجَمِیعِ جوارح‌ها وَ لَمْ تُبَالِ أَنْ تَجُوعَ وَ تُطْعِمَک وَ تَعْطَشَ وَ تَسْقِیک وَ تَعْرَی وَ تَکسُوَک وَ تَضْحَی وَ تُظِلَّک وَ تَهْجُرَ النَّوْمَ لاجْلِک وَ وَقَتْک الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ لِتَکونَ لَهَا فَإِنَّک لا تُطِیقُ شُکرَهَا إِلا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ»؛ (5) «حق مادرت آن است که بدانی، او تو را چندین ماه در رحم خود نگهداری و حمل کرد و تو را از میوه دل و شیره جانش غذا داد. او تمام وجودش را برای حفظ و نگهداری تو به کار گرفت. باکی نداشت که خودش گرسنه بماند و تو سیر باشی، خود تشنه باشد، تو آب بیاشامی، خودش برهنه باشد و تو لباس پوشیده باشی، خودش در مقابل آفتاب باشد و تو سایه‌نشین باشی. او از خواب شیرین خود به خاطر تو چشم پوشید و رنج بی‌خوابی را بر خود هموار ساخت. او تو را از گرمای تابستان و سرمای زمستان حفظ کرد. او همه این رنج‌ها را تحمل کرد که تو را داشته باشد وتو از آن او باشی. باید بدانی که تو قدرت و توانائی شکرگزاری مادرت را نداری، مگر آنکه خداوند تو را یاری کند و بر ادا حق او توفیقت دهد».

اطاعت از مادر
یکی از وظایف اخلاقی فرزندان در برابر مادر این است که تا جایی که می‌توانند مطابق میل مادر باشند و اجازه دهند نظر او مقدم بر سایر نظرها باشد؛ بنابراین اگر عدم تبعیت ما موجب آزار مادر شود ما حق نداریم خلاف امر او عمل کنیم. والدین و مخصوصاً مادر جز خیر و سعادت فرزندان را نمی‌خواهند؛ بنابراین تبعیت از مادر را می‌توان به‌عنوان یک وظیفه اخلاقی دنبال کرد. البته شرط تبعیت این است که آنچه مادر می‌گوید منطبق بر شرع و اخلاق باشد. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «وَ وَالِدَیْک فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَیَّیْنِ کَانَا أَوْ مَیِّتَیْنِ»؛ (6) «و امّا نسبت به پدر و مادرت، از آن‌ها اطاعت کن و به ایشان نیکی کن خواه زنده باشند یا نباشند».

احترام و تکریم
از دیگر وظایف فرزندان در برابر مادر احترام و تکریم ایشان است. موضوع احترام تا جایی اهمیت دارد که قرآن حتی از گفتن واژه اف به والدین نهی نموده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿ اِمّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ اَحَدُهُما اَوْکلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْ هُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً﴾: و چنانکه یکی از آن‌ها یا هر دو آن‌ها نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به آن‌ها روا مدار و بر آن‌ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و با نرمی و بزرگوارانه بگو». (7) بوسیدن دست مادر، بلند شدن مقابل پای ایشان، بلند نکردن صدا در مقابل ایشان، متواضعانه برخورد کردن با او و ... را می‌توان از مصادیق احترام به مادر دانست.

تشکر و سپاسگزاری
یکی دیگر از امور اخلاقی تشکر و سپاسگزاری از زحمات مادر است. سپاسگزار بودن در برابر زحمات طاقت‌فرسای مادران، هم باید به شکل زبانی و هم عملی صورت پذیرد. تشکر لسانی نیز هم باید مقابل مادر انجام شود و هم در برابر دیگران از مهر و محبت او سخن گفت و تشکر کرد. تشکر عملی هم بدین معناست که فرد با رفتار خود به‌گونه‌ای عمل کند که رضایت مادر را به دست آورد. قرآن کریم به‌صراحت می‌گوید: ﴿ أَنِ اشکُر لِی وَلِوَالِدَیکَ ﴾؛ «هم شکر من و هم شکر پدر و مادر را به‌جا بیاور». (8)

دعا کردن برای مادر
اگرچه همواره فرزندان محتاج دعای مادران خویش‌اند، اما دعا کردن فرزندان نیز برای مادران ازجمله وظایف اخلاقی آنان است. بر فرزند لازم است تا باهدف جبران زحمات مادر برای سلامت و سعادت او در دنیا و آخرت دعا نماید. در آیه شریفه قرآن می‌خوانیم: ﴿ وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا﴾؛ «و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان‌گونه که مرا در کودکی تربیت کردند». (9)

احسان به مادر
نیکی نمودن به مادر از دیگر دستورات اخلاقی دین اسلام است. قرآن می‌فرماید: ﴿ وَ قَضَی رَبُّک أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ اِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا﴾؛ «پروردگارت حکم کرده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید». (10)
کمک کردن به مادر، مراقبت و نگهداری از او، عیادت از او به هنگام بیماری، هدیه دادن و ...را می‌توان از مصادیق احسان و نیکی به والدین به شمار آورد. احسان به والدین شامل کمک‌های مادی و معنوی می‌شود. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿ یَسْئَلُونَک ماذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْر فَلِلْوالِدَینِ وَالاَقْرَبِین ﴾؛ «از تو می‌پرسند: در چه راهی مال خود را صرف کنیم؟ بگو: آنچه را که صرف می‌کنید، در گام اول، برای والدین باشد و نزدیکان و خویشان». (11) در این آیه، پیش از همه، نام پدر و مادر را می‌برد که اگر آنان نیازی داشته باشند بر همه مقدم هستند. نیکی و احسان به والدین به‌قدری اهمیت دارد که حتی زمانی که آن‌ها در قید حیات هم نیستند فرزندان می‌توانند از طریق صدقه دادن، قرآن خواندن، طلب مغفرت کردن، نمازخواندن و انجام عمل صالح به نیت آن‌ها به ایشان احسان نمایند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا یمْنَعُ اَلرَّجُلَ مِنْکمْ أَنْ یبَرَّ وَالِدَیهِ حَیینِ وَ مَیتَینِ یصَلِّی عَنْهُمَا وَ یتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یحُجَّ عَنْهُمَا وَ یصُومَ عَنْهُمَا فَیکونَ اَلَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِک فَیزِیدَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیراً کثِیراً»؛ (12) «چه مانعی است برای مردی از شما که به پدر و مادرش احسان کند، زنده باشند یا مرده که از طرف آن‌ها نماز بخواند و از طرف آن‌ها صدقه بدهد و از طرف آن‌ها حج کند و از طرف آن‌ها روزه بدارد تا ثواب آنچه را که کرده است از آن آن‌ها باشد و مانند آن‌ها هم به خود او بدهند و خدای عز و جل بر احسان و صله او خیر فراوانی بیفزاید».

مادر خطاکار
اگر مادران در گفتار و رفتار خود با فرزندان دچار خطا شدند فرزندان حق بی‌احترامی ندارند، بلکه باید باگذشت و عفو از خطای آن‌ها موجبات سعادتمندی خویش را فراهم آورند.

تقویت رابطه عاطفی
رابطه عاطفی و کلامی ازجمله ویژگی‌هایی است که باید بین شما و مادرتان حاکم باشد. برقراری گفتگو و دیالوگ دوستانه بین شما و مادرتان و پایبندی به تمام قواعد و اصول یک گفتگوی صحیح همچون عدم جبهه‌گیری، پرهیز از شتاب‌زدگی، پرهیز از تعصب، خوب شنیدن و خوب توجه کردن به گفته‌ها می‌تواند آغازگر یک ارتباط صمیمانه باشد.

نتیجه:
پدر و مادر دارای حق عظیمی بر فرزند می‌باشند به همین دلیل مسئولیت فرزندان در برابر آن‌ها بسیار مهم است. رعایت حقوق والدین اثرات مثبت و برکات فراوان و رنجاندن آن‌ها آثار زیانباری را در پی خواهد داشت. مادر در دیدگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است؛ و رعایت حقوق مادران بر فرزندان نیز لازم و واجب است. قرآن و روایات نه‌تنها آزار رساندن به مادر را ممنوع نموده بلکه احسان و نیکی نمودن به او را الزامی کرده است. موضوع نیکی به مادر آن‌قدر اهمیت دارد که فرزند باید شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام نماید.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. ارزش پدر و مادر در اسلام، سید اسماعیل گوهری.
2. جایگاه پدر و مادر در قرآن و احادیث، محمدحسن مهدوی نیا.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره لقمان، آیه 14.
2. سوره بقره، آیه 83.
3. سوره لقمان، آیه 14.
4. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح:‌ غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 159.
5. ابن‌بابویه (الشیخ الصدوق)، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم،1413 ق، ج 2، ص 621‌.
6. الشیخ الکلینی، پیشین، ص 158.
7. سوره اسراء، آیه 23.
8. سوره لقمان، آیه 14.
9. سوره اسراء، آیه 24.
10. همان، آیه 23.
11. سوره بقره، آیه 215.
12. الشیخ الکلینی، پیشین، ص 159.
 

مادر نقش کلیدی در فرهنگ و تربیت انسان‌ها ایفا می‌کند لذا یکی از شریف‌ترین کارهای اخلاقی که فرهنگ، شناخت و ویژگی‌های اخلاقی یک جامعه را رشد می‌دهد نقش مادری است.
مادر بودن یک ارزش و فضیلت اخلاقی

پرسش:

آیا مادر بودن یک ارزش و فضیلت اخلاقی به حساب می آید؟

 

پاسخ
در همه ادیان الهی از مادر و شأن و جایگاه و کارکردهای تربیتی، فرهنگی و اجتماعی آن سخن به میان آمده است. در دین اسلام نیز ابعاد مختلفی از جایگاه مادری مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. یکی مباحثی که در موضوع مادری قابل‌طرح است حیث اخلاقی آن است به این معنا که از ارزش اخلاقی مادری پرسیده شود. چنانکه در اینجا این بُعد مورد سؤال قرارگرفته است.  پاسخ به این سؤال که مادری ارزش اخلاقی دارد یا خیر و فضیلت اخلاقی محسوب می‌شود یا نه از یک‌سو با نظر به بررسی چیستی ارزش اخلاقی و شرایط تحقق آن ممکن است و از سوی دیگر نیازمند واکاوی منابع نقلی و سخنان عالمان و اندیشمندان مسلمان در رابطه با شأن مادری است.

1. ارزش اخلاقی مادری از منظر فلسفه اخلاق
نظر به معنای مطلوبیت در ارزش، متعلق دستورات، سلیقه‌ها، قراردادها و نیز اهداف، افعال، اشیاء و اشخاص می­توانند به ارزش متصف شوند. (1)  در نتیجه ارزش اخلاقی به فعل یا صفت اخلاقی اطلاق می‌شود. (2) به عبارت دقیق‌تر مراد از ارزش اخلاقی، ارزش­های عملی، فعلی یا رفتاری است که با اختیار از انسان صادر شود یا منشأ آن‌ها فعل اختیاری انسان باشد و یا اینکه نتیجه امری ناشی از اختیار انسان باشد و موضوع آن رفتار اختیاری انسان است یعنی عملی که انسان آن را با اختیار و انتخاب خود انجام می‌دهد. (3) از سوی دیگر ازآنجایی‌که از منظر اسلامی ارزش اخلاقی مشتمل بر ارزش مثبت و منفی است، ارزش اخلاقی مثبت آن ارزشی است که تأثیر مثبتی که در رسیدن به ارزش ذاتی (کمال نهایی) داشته باشد (4) به این معنا که موجبات کمال نهایی انسان را فراهم کند و در راستای تحقق آن قرار گیرد. بر پایه این دو نکته ازآنجایی‌که «مادر شدن» یک کنش اختیاری است و در حقیقت موضوع رفتار اختیاری انسان است می‌تواند متصف به ارزش اخلاقی شود. همچنین ازآنجایی‌که بر طبق منابع روایی -که در ادامه ذکر خواهد شد- مادری، شأنی است که دارای اجر و ثواب است و این اجر و ثواب نشان می‌دهد نقشی مثبت در کمال نهایی انسان دارد، می‌توان گفت مادری دارای ارزش اخلاقی مثبت بوده و یک فضیلت اخلاقی محسوب می‌شود.

2. منزلت مادری در نزد انبیا و اولیاء الهی
بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد شأن مادری در نزد انبیاء و اولیاء الهی شأنی والا است. حضرت ابراهیم علیه­السلام برای پدر و مادرش دعا می‌کند و از خدا می‌خواهد که آن‌ها را مورد غفران و آمرزش قرار دهد. در قرآن کریم دراین‌باره از زبان آن حضرت آمده است: ﴿ رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَی وَلِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسَابُ؛ پروردگارا﴾؛ «من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا می‌شود، بیامرز». (5) از حضرت عیسی علیه­السلام نیز در قرآن کریم نقل‌شده است که فرموده است:  ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیا﴾؛ «مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی قرار نداده است». (6) 
اینکه یک پیامبر الهی از خداوند متعال توفیق نیکوکاری به مادرش را طلب می‌کند نشان‌دهنده مقام والای مادر در نزد آن حضرت است. همچنین امام سجاد علیه‌السلام در باب حق مادر و عظمت و منزلت او می‌فرماید: «حق مادر بر تو این است که بدانی او تو را حمل نمود، آن‌گونه که هیچ‌کس، دیگری را حمل نمی‌کند؛ و از میوه قلبش به تو داد که احدی به دیگری نمی‌دهد؛ تو را با جمیع اعضاء و جوارحش در آغوش گرفت و باکی نداشت از اینکه گرسنه باشد درحالی‌که تو را می‌پوشاند و در آفتاب باشد تا تو را در سایه نماید و خواب را به خاطر تو ترک نمود و تو را از سرما و گرما محافظت نمود و تو در برابر این‌همه خدمت، کجا می‌توانی شکرگزار اوباشی، مگر به کمک و یاری و توفیق پروردگار». (7) این بیانات نشان‌دهنده جایگاه والا و ارزشمند مادر است به همین جهت دستور به پاسداشت آن و ادای حق آن صادرشده است.

3. مادری کنشی اختیاری است که با فرزند آوری محقق می‌شود، بنابراین برای تشخیص ارزشمندی مقام مادر می‌توان به بررسی ارزش اخلاقی فرزند آوری توجه نمود و از آن زاویه به تعیین اهمیت ارزش اخلاقی شأن مادری اشاره نمود. در برخی روایات برای زحمت فرزند آوری مادران ارزش والایی در نظر گرفته‌شده است. در روایتی به پاداشی هم‌ردیف رزمنده و شهید برای فرزند آوری مادران اشاره‌شده است: «لِلْمَرْأَهِ مَا بَیْنَ‏ حَمْلِهَا إِلَى وَضْعِهَا إِلَى فِطَامِهَا مِنَ الْأَجْرِ کَالْمُرَابِطِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ هَلَکَتْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ کَانَ لَهَا مِثْلُ مَنْزِلَهِ الشَّهِیدِ؛ (8) زن از ابتدای بارداری تا وضع حمل و پس از آن تا از شیر گرفتن کودک اجری مانند رزمنده در راه خدا دارد و اگر در این دوران از دنیا برود منزلتی مانند منزلت شهید دارد».

در روایت دیگری با برشمردن سختی‌های فرزند آوری و تربیت آن از اجر و ثواب آن سخن به میان آمده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره فرموده است: «إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَهُ کَانَتْ بِمَنْزِلَهِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ کَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا تَدْرِی مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ کَانَ لَهَا بِکُلِّ مَصَّهٍ کَعِدْلِ‏ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلَى جَنْبِهَا [جَنْبَیْهَا] وَ قَالَ استأنف [اسْتَأْنِفِی‏] الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکِ؛ (9) هنگامی‌که زن باردار می‌شود در تمام طول مدت حمل به‌منزله روزه‌دار و شب‌زنده‌دار و مجاهد در راه خدا باجان و مال است و هنگامی‌که وضع حمل می‌کند آن‌قدر خدا به او پاداش می‌دهد که هیچ‌کس حد آن را از عظمت نمی‌داند و هنگامی‌که فرزندش را شیر می‌دهد در برابر هر مکیدنی از سوی کودک خداوند پاداش آزاد کردن برده‌ای از فرزندان اسماعیل را به او می‌دهد و هنگامی‌که دوران شیرخوارگی کودک تمام شد یکی از فرشتگان بزرگوار بر پهلوی او می‌زند و می‌گوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن چراکه خداوند همه گناهان ترا بخشید». (9) بدیهی است وقتی یک کنش اختیاری دارای اجر و ثواب اخروی باشد نشان‌دهنده ارزش اخلاقی مثبت آن است. در روایت زیبای دیگری پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرموده است: «الْجَنَّهُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَات؛ (10) بهشت زیر قدم مادران است». همچنین فرموده است: «تَحتَ أَقدَامِ الأُمَّهَاتِ رَوضَهٌ مِن رِیَاضِ الجَنَّه؛(11) دری از درهای بهشت در زیر پای مادران است». 

4. منزلت اخلاقی مادر در بیان امامین انقلاب
امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری‌شان والایی برای مقوله مادری قائل هستند. تا جایی که از حیث اخلاقی نیز به این مقوله نظرکرده‌اند. امام خمینی (ره) مادری را از شریف‌ترین کارها دانسته معتقدند: «مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگ‌ترین خدمتی است که انسان به انسان می‌کند... اشرف کارها در عالم مادر بودن است و تربیت  اولاد. همه منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین می‌شود». (12)
مقام معظم رهبری نیز درباره نقش مادر بودن و ارزش اخلاقی آن گفته است: «نقش مادری با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر قابل‌مقایسه نیست». (13) در فراز دیگری گفته‌اند: «مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگی‌های اخلاقیِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، باروح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل می‌کند. همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است». (14)

نتیجه:
ازآنجایی‌که مادر بودن یک کنش اختیاری است می‌تواند در زمره ارزش‌های اخلاقی قرار گیرد. از سوی دیگر با مراجعه به آیات و روایات رسیده از اولیاء الهی می‌توان گفت یکی از برترین فضیلت‌های اخلاقی مادر بودن است به‌طوری‌که بر اعمال و رفتارهای مادران اجر و ثواب بسیار زیادی بارشده است. همچنین ازآنجایی که مادر بودن نقش کلیدی در فرهنگ و اجتماع و تربیت انسان‌ها ایفا می‌کند می‌توان ادعا نمود یکی از شریف‌ترین کارهای اخلاقی که فرهنگ، معرفت، تمدن و ویژگی‌های اخلاقی یک قوم و جامعه را رشد می‌دهد نقش مادری است.

منابع برای مطالعه بیشتر:
1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام.
2. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال.
3. افضلی، مرضیه؛ انتظاری، علی، جایگاه مادری از منظر شهید مطهری در مقایسه با فمینیسم.
4. کبیری قمی، نعیمه؛ معصومی زواریانی، سمیرا، نقش تربیتی زن در جامعه اسلامی.

پی‌نوشت‌ها:
1. مصباح یزدی، محمدتقی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1388، ص 142.
2. فتحعلی، محمود و دیگران، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، زیر نظر آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1391، ص 193.
3. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ پنجم، 1391، ج 1، ص 49.
4. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ هفدهم، 1384، ص 461.
5. سوره ابراهیم، آیه 41.
6. سوره مریم، آیه 32.
7. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 2، ص 460.
8. همان، ج 3، ص 561.
9. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364 ش، ج 21، ص 451.
10. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، 1382، ص ۴۳۴.
11. نوری طبرسی، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، 1408 ق، ج 15، ص 181.
12. موسوی خمینی، سید روح‌الله، صحیفه نور، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378 ش، ج 7، ص 446.
13. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار جمعی از مداحان، 5/5/1384، در: http://www.farsi.khamenei.ir
14. همان.
 

انسان موجودی کمال‌گراست و برای رسیدن به کمال، درصدد الگوبرداری از دیگران است. برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند همانند وجود مقدس این بزرگواران.
حضرت زهرا و حضرت زینب -سلام الله علیهما- الگوی زنان

پرسش:
یک زن چگونه می‌تواند به ‌جایگاه والایی مثل حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما برسد؟ این بانوان چه‌کارهایی انجام داده بودند؟
 

پاسخ:
انسان موجودی کمال‌گرا است و همین ویژگی باعث می‌شود تا او همواره در تکاپو برای رسیدن به مدارج کمال باشد. او در این مسیر از طریق فعلیت بخشیدن به استعدادهای فطری و درونی خویش قدم در مسیر تکامل می‌گذارد. انگیزه رسیدن به قله تکامل، میل به اسوه و الگوپذیری را در انسان شکوفا می‌کند و او همواره دوست دارد از تجربه کمال‌یافتگان بهره ببرد. میل به الگوخواهی باعث می‌شود تا انسان بعد از شناخت و یافتن اهل کمال، از روش و سیره آن‌ها تبعیت و الگوبرداری کند.

تقلید و تبعیت از سیره و روش دیگران، گاهی ممکن است خالی از هرگونه اندیشه و تفکر باشد و انسان تقلیدی ناآگاهانه و بدون هدف یا تنها باهدف‌هایی کم‌ارزش را پیش گیرد. طبیعتاً چنین الگو گیری اگرچه اصلش برگرفته از میلی فطری است؛ اما چنین شخصی در روش خود دچار خطا و اشتباه شده است؛ اما گاهی تقلید و تبعیت از دیگران تقلیدی کورکورانه نیست؛ بلکه انسان کاملاً آگاهانه و با هدف و همراه با علم و شناخت، دیگران را الگوی خویش قرار می‌دهد.  قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اسوه و الگو معرفی می‌نماید و می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِیرًا»؛ «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند». (1)

زنان الگو
آنچه منجر به برتری انسان‌ها از یکدیگر می‌شود تقوا و میزان تسلیم در برابر حق است و این امر میان زنان و مردان مشترک است. به‌عنوان‌ مثال خداوند در آیاتی از قرآن آسیه همسر فرعون را به‌عنوان الگو و اسوه مؤمنان معرفی می‌کند. قرآن می‌فرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بَیتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» «و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی‌بخش!» (2)
پیامبر اسلام نیز دخترشان را الگوی زنان جهان معرفی کرده و می‌فرمایند: «اَتانی مَلَک فَبَشّرَنِی إِنَّ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّهِ وَ نِساءِ أُمَّتِی» (3)«فرشته‌ای بر من نازل شد و به من بشارت داد که فاطمه، سرور همه زنان اهل بهشت و نیز سرآمد همه بانوان امّتم است».در نگاه اسلام کسی می‌تواند الگو باشد که در برابر حق تسلیم است و میزان اسوه بودن هر کس به میزان تسلیم بودن در برابر خداوند و دستورات الهی بازمی‌گردد. انسان‌های کامل، الگوی کاملی هستند و انسان می‌تواند در تمام ابعاد زندگی به سیره آن‌ها مراجعه کرده و از آن‌ها تبعیت نماید. حضرت زهرا سلام ‌الله‌ علیها یا حضرت زینب سلام ‌الله ‌علیها می‌توانند الگوی همه زنان و مردان عالم باشند؛ همان‌گونه که یک مرد نیز همچون حضرت علی علیه‌السلام یا وجود مقدس پیامبر صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌اله می‌توانند الگوی کاملی برای همه مردان وزنان عالم باشند؛ چراکه زن و مرد در توان تقرب به خدای متعال و رسیدن به هدف خلقت باهم تفاوتی ندارند.

فلسفه الگو بودن حضرت زهرا
دلیل اینکه پیامبر اسلام حضرت زهرا را الگو معرفی می‌کنند این است که اسوه گری حضرت زهرا جلوه دیگری از اسوه بودن پیامبر اسلام است؛ یعنی فاطمه زهرا استمرار همان اسوه حسنه (پیامبر) است. دفاع حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها از ارزش‌های اسلامی، گذشتن از جان در راه بقا و دوام ولایت، تقوا، عفت، مهربانی، فرزند پروری و همسرداری ایشان الگوی بی‌بدیلی برای همه انسان‌هاست. به همین دلیل وجود مقدس امام ‌زمان نیز مادر خویش را الگوی خود دانسته و می‌فرمایند: «وَ فِی اِبْنَهِ رَسُولِ اللهِ لِی اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (4)«همانا در دختر رسول خدا برای من، الگویی شایسته وجود دارد».درواقع چون وجود حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها استمرار وجود پیامبر است اسوه‌پذیری از او نیز همان اسوه‌پذیری از رسول‌الله است. حضرت زینب سلام ‌الله ‌علیها نیز با قدم‌ گذاشتن در همین مسیر شایستگی الگو بودن را دارا هستند.

هدایت، پیش‌زمینه تأسی
خداوند در قرآن می‌فرماید: «أُولَٰئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ۗ»؛ «آن‌ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن!» (5) در این آیه ابتدا به مسئله هدایت انبیا اشاره ‌شده و سپس موضوع الگو بودن آن‌ها بیان می‌گردد؛ یعنی دلیل و علت اینکه انبیا می‌توانند الگو باشند این است که پیش‌زمینه لازم برای الگو بودن را دارا هستند و آن پیش‌زمینه چیزی جز هدایت نیست. ما نیز باید از کسانی الگو بگیریم و تأسی نماییم که خودشان هدایت یافته باشند. وجود مقدس حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله علیهما پیش‌زمینه هدایت را دارا هستند.

الگو گیری مستقیم و غیرمستقیم
نکته دیگری که در امر الگو گیری باید به آن دقت کنیم این است که گاه الگو گیری به شکل مستقیم است یعنی گفتار و کردار شخص الگو را عیناً تکرار می‌کنیم. مثلاً پیامبر ما نماز را اول وقت می‌خواندند، ما نیز با الگو گیری از ایشان نماز خود را اول وقت می‌خوانیم. گاهی نیز الگو گیری به شکل غیرمستقیم است؛ یعنی ممکن است همان عمل در زمان حاضر قابلیت تکرارشدن نداشته باشد؛ اما روح و حقیقت آن عمل را الگوبرداری کرده و با تحلیل و بررسی سیره آن بزرگواران وظیفه خویش را در تمام ابعاد زندگی به انجام می‌رسانیم. مثلاً حضرت زهرا لباسی مندرس و وصله‌دار می‌پوشیدند، طبیعتاً در اینجا منظور از الگو گیری از ایشان این نیست که ما نیز لباس وصله‌دار بپوشیم؛ بلکه روح و حقیقت این رفتار یعنی همان زهد و پرهیز از دنیاگرایی باید مورد توجه ما قرار گیرد.

اولویت‌بندی
آنچه در سیره حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله علیهما شاهدیم توجه به اولویت‌ها در زندگی است. مهم‌ترین هدف برای آن‌ها بندگی خداست و متناسب با همین تعبد به اولویت‌بندی امور مبادرت می‌ورزند. در سیره این بزرگواران وظیفه مادری و همسرداری جایگزین ندارد؛ پس یک زن باید انجام این امور را در اولویت قرار دهد و سایر فعالیت‌ها نباید هرگز وظیفه مادری و همسری را تحت‌الشعاع قرار دهد.

تربیت کودک
خانواده اولین کانون تربیتی است که کودک قدم در آن می‌گذارد. باتوجه ‌به اینکه حساس‌ترین و مهم‌ترین دوران زندگی، کودکی است و کوچک‌ترین انحراف یا سهل‌انگاری ممکن است به شخصیت و آینده کودک لطمه‌های جبران‌ناپذیری وارد کند؛ متمرکز بودن یک زن بر امر تربیت ضروری است. ضمن این‌که توجه یک زن به امر تربیت فرزندش به‌نوعی قدم‌گذاردن در مسیر حضرت زهرا و حضرت زینب است.

مؤلفه‌های رفتاری
قدم‌گذاردن در مسیری که حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله‌ علیهما در آن مسیر قدم گذاشته‌اند کار آسانی نیست؛ بلکه نیازمند تلاش مداوم، ایمان قوی، عمل صالح و پیروی از سیره معصومین علیهم‌السلام است. از مهم‌ترین الزامات این مسیر می‌توان به امور زیر اشاره کرد:
1. تقوا؛  تقوا سپری است که به‌واسطه‌ی انجام واجب و ترک حرام نصیب انسان می‌شود.
2. علم‌آموزی و کسب معرفت را می‌توان ازجمله ویژگی‌های حضرت زهرا و حضرت زینب دانست؛ بنابراین کسی که قصد الگوگیری از این بزرگواران را دارد باید در مسیر کسب علم و معرفت گام بردارد.
3. عبادت؛ عبادت‌های حضرت زهرا و حضرت زینب عامل اتصال آن‌ها به خدا بود. انسانی که خواهان تبعیت از این شخصیت‌های نورانی است باید به عبادت تمسک ورزد.
4. صبر؛ از مهم‌ترین ویژگی‌های این بزرگواران صبر بر بلا و مصیبت است. صبور بودن نیز از دیگر لوازم تبعیت است.
5. خدمت به خلق را می‌توان در سیره حضرت زهرا و حضرت زینب به‌وضوح مشاهده کرد.
6. تبعیت از ولایت از دیگر صفات بارز حضرت زهرا و حضرت زینب است.
7. تربیت نسل صالح
8. دفاع از حق و حقیقت

 نتیجه گیری
انسان موجودی کمال‌گراست و برای رسیدن به کمال درصدد الگوبرداری از دیگران است. در نگاه اسلام برترین الگوها، کامل‌ترین آن‌ها هستند. به همین دلیل وجود معصومین علیهم‌السلام به‌عنوان انسان کامل بهترین الگو و اسوه معرفی می‌شوند. ما قائل به این امر هستیم که وجود حضرات معصومین علیهم‌السلام از نوری واحد است و حقیقت نوری کردار و گفتار و رفتار آن‌ها یکسان است؛ بنابراین پیامبر اسلام و ائمه معصومین و همچنین حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله علیهما می‌توانند بهترین الگو برای ما باشند.اسلام احیاگر شخصیت زن و حافظ کرامت انسانی اوست؛ هر دستوری که در دین اسلام برای زن ارائه ‌شده است در جهت حفظ شأن و شخصیت زن است. زن در نگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است به شرطی که همسو با فطرت خویش حرکت نماید؛ بنابراین بر زن مسلمان نیز لازم است تا به وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش توجه کند و صرفاً ذهن خویش را معطوف به یک بُعد ننماید. با مطالعه زندگی‌نامه حضرت زهرا و حضرت زینب سلام ‌الله علیهما، می‌توان از تجربیات و روش‌های زندگی آن‌ها بهره‌مند شد. رسیدن به مقام والای حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌ الله علیهما، گرچه میسر نیست؛ ولی نزدیک شدن به چنین منزلت و جایگاهی، نیازمند تلاش مداوم، صبر و استقامت است.

برای مطالعه بیشتر
1. الگوی برتر، علی‌اصغر رضوانی
2. عاشورا و الگوگیری، جواد محدثی
3. فاطمه، الگوی مهدی، سید مسعود پور سید آقایی
4. زن در آیینه جمال و جلال، آیت‌الله جوادی آملی

پی‌نوشت‌ها
1. سوره احزاب، آیه 21
2. سوره تحریم، آیه 11
3. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 21، ص 279
4. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 53، ص 180، باب 31، روایت 9
5. سوره انعام، آیه 90
 

مجموعه آموزه‌های دینی در رابطه باسنت ها و آیین‌های کهن به دست می‌آید این است که دیدگاه اسلام نسبت به موارد مختلف، متفاوت است

پرسش:
دیدگاه اسلام در مورد برگزاری آیین‌های کهن ایرانی مانند «شب یلدا» یا «شب چله» چیست؟ آیا این مراسمات مورد تأیید روایات است؟

پاسخ:
مقدمه
یکی از موضوعاتی که همواره مورد سؤال قرار می‌گیرد این است که دیدگاه اسلام درباره آیین‌های کهن ایرانی مانند «شب یلدا»، «سیزده به در» و... چیست؟ به‌طور کلی باید گفت اسلام، دین منطق، عقل و انصاف است و همواره بر همین مبنا حکم نموده است یعنی هر جا قوم و قبیله‌ای رسوم و آدابی موافق باعقل و منطق داشته‌اند را تأیید نموده و هر جا مخالف باعقل و منطق نبوده آن را رد کرده است. در مواردی که سنتی در بین طایفه و قبیله‌ای وجود داشته که با آموزه‌های دینی منافاتی نداشته و از سوی دیگر، فایده و بهره فردی و اجتماعی مادی و معنوی مهمی هم در آن نبوده، با آن مخالفت نکرده ضمن اینکه تأییدی هم برای نیامده است. اکنون به‌صورت تفصیل، موضع‌گیری دین در برابر سنت‌های پیشین و به‌طور خاص، «شب یلدا یا چله» مورد بررسی قرار می‌گیرد.
الف) دیدگاه اسلام در مورد سنت‌های غیر اسلامی
دیدگاه اسلام در مورد سنت‌ها و فرهنگ‌های بومی هر منطقه و برگزاری آیین‌های کهن در بین مردم، به سه دسته تقسیم می‌شود.
1. سنت‌های موافق
 دسته اول سنت‌هایی که اسلام با آن‌ها موافقت نموده است؛ این سنت‌ها به دلیل خیروبرکت فراوانی که در آن‌ها بوده، با آموزه‌های دینی مطابق نموده، لذا مورد تأیید اسلام قرارگرفته است. صله‌رحم و غبار رویی و نظافت منزل در عید نوروز که ازجمله سنت‌های ایرانیان باستان بوده نمونه‌ای از این موارد است.
2. سنت‌های مخالف
دسته دیگر شامل سنت‌هایی می‌شود که اسلام با آن‌ها مبارزه و مخالفت نموده است. هر سنتی که باعث ایجاد فحشا و منکر گردیده و ضرر و زیان فردی یا اجتماعی را به همراه داشته باشد، از منظر آموزه‌های دینی مردود است. زنده‌به‌گور کردن دختران که از سنت‌های اعراب جاهلی بوده از این دسته است.
3. سنت‌های ممتنع
دسته سوم از سنت‌ها، اموری است که در برخی قبیله‌ها یا مناطق جغرافیایی وجود داشته، اما به دلیل اینکه با آموزه‌های دینی مخالفتی نداشته و مصلحت چندانی هم در آن نبوده، اسلام نسبت به آن‌ها سکوت نموده است یعنی نه آن‌ها را تأیید کرده و نه در آموزه‌های دینی با آن‌ها مخالفتی صورت گرفته است. آیین و مراسم‌های ازدواج و رحلت در بسیاری از قبایل جزو این دسته‌اند.
ب) نظر اسلام درباره «شب یلدا»
نظر اسلام درباره آیین «شب یلدا» یا «شب چله»، دیدگاه سوم است یعنی نسبت به اصل برگزاری مراسم «شب یلدا» در آموزه‌های دینی، مطلبی بیان‌نشده است، اما نسبت به برخی سنت‌های حسنه مانند صله ارحام و احوال‌پرسی از همسایگان و دوستان که در این شب انجام می‌شود، دیدگاه اسلام مثبت است، اما نظر اسلام درباره برخی سنت‌های مذموم مانند اسراف در پوشاک یا خوراک، چشم هم‌چشمی و غیبت افراد که ممکن است در دورهمی شب یلدا انجام شود، منفی است.
مؤمن به بهانه این شب می‌تواند بسیاری از سنت‌های شایسته را احیا نماید و انجام دهد، در روایتی از امیر مؤمنان علیه‌السلام آمده است «الْمُؤْمِنُ‏ کَیِّسٌ‏ عَاقِلٌ؛ (1) مؤمن، زیرک و عاقل است» یعنی از هر فرصتی برای پیشرفت مادی و معنوی خود و دیگران استفاده می‌نماید. به‌عنوان نمونه دیگر در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «الشِّتَاءُ رَبِیعُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى صِیَامِهِ؛ (2) زمستان، بهار مؤمن است بنده مؤمن از شب‌های طولانی آن برای عبادت و شب‌زنده‌داری بهره می‌برد و روزهای آن به دلیل کوتاهی، روزه‌داری می‌کند»؛ بنده مؤمن می‌توان با زیرکی و ظرافت، در شب یلدا هم خود به عبادت خدای متعال بپردازد و هم دیگران را به عبادت و شب‌زنده‌داری تشویق نماید و از این فرصت برای احیای این سنت حسنه بهره گیرد.
نتیجه:
آنچه از بررسی مجموعه آموزه‌های دینی در رابطه باسنت ها و آیین‌های کهن به دست می‌آید این است که دیدگاه اسلام نسبت به موارد مختلف، متفاوت بوده و به‌طور کلی به مبارزه با همه سنت‌های محلی نپرداخته است بلکه نوع تعامل اسلام بافرهنگ‌ها و آیین‌های کهن، به‌درستی یا نادرستی محتوای آن‌ها بستگی داشته است. در مورد «شب یلدا»، به‌طور خاص در آموزه‌های دینی روایتی یافت نشد؛ اما می‌توان گفت هر عمل  نیک و پسندیده‌ای که در این شب انجام می‌گیرد مورد تأیید اسلام بوده و هر عمل مخالف عقل و منطق که باکرامت انسانی منافات دارد را مردود می‌داند.
کلیدواژه:
شب یلدا، شب چله، سنت‌های کهن، آیین‌های کهن.
پی‌نوشت‌ها:
1. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم، دارالحدیث‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 30.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الامالی، تهران، کتابچى‏، چاپ ششم، 1376 ش، ص 237.

در بین برخی از مردم رفتارهایی به عنوان دفع بلا وچشم نظر مرسوم شده است که هیچ مستند دینی و روایی نداشته و برگرفته از خرافاتی است که از قدیم الایام رایج بوده است.
اعتبار اسپند دود کردن، تخم مرغ شکستن و خون ریختن

پرسش:
بین مردم خیلی مرسوم است که در مناسبت‌های مختلف خون می‌ریزنند و توصیه به شکستن تخم مرغ و دود کردن اسفند دارند، آیا در روایات برای هر کدام از این‌ها توصیه‌ای وجود دارد که چه اثری دارند و در کجاها باید استفاده شوند؟
 

پاسخ:
همه‌ی افراد از بلایا و مشکلات واهمه دارند و سعی دارند با راه‌حل‌هایی در دفع و رفع آن‌ها بکوشند. در این‌بین، در بین مردم آدابی برای دفع مشکلات، بلا و چشم‌زخم و... رایج شده است. با توجه به خرافی بودن پاره‌ای از آداب رایج در بین عموم مردم، این موارد نیازمند بررسی و ارزیابی هستند.
 در ادامه درباره تأثیر شکستن تخم‌مرغ و دود کردن اسپند و قربانی کردن مطالبی بیان شده است.

الف. شکستن تخم‌مرغ
در بین برخی از مردم رسم است که برای چشم نظر یا دفع بلا، تخم‌مرغ می‌شکنند یا آن را جلوی لاستیک ماشین می‌اندازند و... . با جست‌وجوی به‌عمل‌آمده در منابع معتبر دینی، نکته‌ای در مورد شکستن تخم‌مرغ و همچنین خاصیت دفع بلا یا دفع چشم‌زخم برای آن یافت نشد. بنابراین، این کار مستندی ندارد و به نظر می‌رسد مطلبی خرافی باشد. 
همچنین علاوه بر خرافه بودن آن، اشکال شرعی نیز دارد؛ زیرا اسراف است و بی‌جهت هدر می‌رود. 
همچنین این کار می‌تواند ناشی از تهمت و بدگمانی به دیگران باشد که این موضوع نیز در دستورات دینی نهی شده است. توصیه می‌شود به‌جای این کار، از حرزها و دعاهای معتبری که از اهل‌بیت علیهم‌السلام برای رفع بلا و چشم زخم نقل شده بهره برده شود.

ب. دودکردن اسپند
در منابع روایی، آثار و خواصی برای اسپند (اسفند) بیان شده است. به‌عنوان‌مثال در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ریشه و ساقه اسپند، شفا و داروی 72 بیماری دانسته شده است.(1) در روایتی دیگر، این گیاه داروی ترس عنوان شده است.(2) در حدیثی دیگر اشاره شده که 40 روز خوردن این گیاه، موجب روشن شدن نور حکمت در دل افراد می‌شود.(3) اما در خصوص دود کردن آن، و یا ارتباط آن با چشم‌زخم و دفع بلا، هیچ روایتی در منابع روایی یافت نشد. ازاین‌رو چنین کاری، فاقد منبع روایی و سند معتبر است. توصیه می‌شود افراد به‌جای انجام این کار و شکستن تخم‌مرغ از دستورالعمل‌های مأثور و معتبری که از اهل‌بیت علیهم‌السلام برای دفع بلا و مشکلات رسیده استفاده ببرند.

ج. قربانی کردن (ریختن خون)
یکی از رسومات متداول در میان مردم، قربانی کردن است. افراد در مناسبت‌هایی حیواناتی نظیر گاو و گوسفند را ذبح کرده و به آن «ریختن خون» نیز می‌گویند. باید توضیح داد که این عمل، کاری است که در اسلام پذیرفته شده و جزو آداب دینی برشمرده می‌شود. مطابق دستورات دینی، قربانی دو نوع واجب و مستحب است. در مواردی مثل قربانی که در مراسم حج انجام می‌گیرد و همچنین برای کفاره برخی اعمال مانند شکستن نذر و قسم، این کار واجب است. اما به‌جز موارد واجب، در مواردی دیگر نیز توصیه به قربانی کردن شده که از آن به قربانی مستحب یاد می‌شود.

 برخی از این قربانی‌ها در ادامه بیان می‌شوند:

1. عقیقه
عقیقه، قربانی کردن گوسفند در روز هفتم تولد فرزند است. در روایتی بیان شده که سلامتی فرزند در گرو عقیقه‌اش است.(4) بنابراین، عقیقه می‌تواند در دفع بلا مؤثر باشد و مطابق روایات چنانچه افراد در عقیقه شدن خود شک داشته باشند، می‌توانند حتی در بزرگ‌سالی خود را عقیقه نمایند و از آثار آن بهره ببرند.(5) با توجه به تأکید اهل‌بیت علیهم‌السلام بر ریختن خون و قربانی کردن برای عقیقه، و جایگزین نکردن آن با کارهای خوب دیگر مانند صدقه، می‌توان نتیجه گرفت که خودِ قربانی کردن خود دارای اثر است.(6)

2. ولیمه
در اسلام به کسی که اتفاق خوبی برایش اتفاق افتاده، توصیه شده که افرادی را دعوت کند و آن‌ها را در قالب ولیمه اطعام نماید. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بیان شده که: «ولیمه نیست مگر در پنج مورد: در عرس و یا در خرس و یا در عذار و یا در وکار و یا در رکاز، و معناى عرس ازدواج است، و خرس یعنى زایمان و فرزنددار شدن، و عذار بمعنى ختنه سوران، و وکار آنست که شخص خانه‏اى بخرد (یا بنا کند) و رکاز بازگشت از سفر مکّه است.»(7)
در برخی احادیث، توصیه شده که افراد برای این کار (ولیمه) قربانی کرده و به اطعام بپردازند. به‌عنوان‌مثال در ولیمه تولد حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قوچی بزرگ را قربانی و همه‌ی مردم را به این مهمانی دعوت کردند.(8) البته این ولیمه می‌تواند از همان گوسفند قربانی شده در عقیقه باشد. 
یا در مورد ولیمه خانه، از پیامبر عظیم الشأن روایت داریم که: «مَنْ بَنَى مَسْکَناً فَذَبَحَ کَبْشاً سَمِیناً وَ أَطْعَمَ لَحْمَهُ الْمَسَاکِینَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّی مَرَدَهَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ بَارِکْ لِی فِی بِنَائِی أُعْطِیَ مَا سَأَلَ.»(9) «هر کس خانه‏اى بسازد و گوسفندى فربه قربانى کند و گوشت آن را به بینوایان دهد و این دعا را بخواند: خدایا، جنبیان و آدمیان و شیاطین سرکش را از من دور کن، و این ساختمان را بر من مبارک گردان، آنچه خواسته است به او داده خواهد شد.» نکته این‌که در روایت بیان شده، دعا می‌شود که شر بدخواهان و دشمنان از سر افراد دور شده و به آن خانه برکت داده شود. بنابراین، می‌توان نتیجه‌ی این قربانی را دوری شر این افراد و راه‌یابی برکت به خانه دانست.

در مورد ولیمه عروسی نیز نقل شده که وقت عروسی حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، با دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای تدارک ولیمه، برخی از اصحاب قوچی را برای قربانی محیا کردند.(10) 
بنابراین، ازاین‌روایات برمی‌آید که مطابق سیره و سنت اهل‌بیت علیهم‌السلام، قربانی کردن و اطعام مردم از کارهای مناسب در ولیمه‌ها می‌باشد. البته باید در این موارد نیز از کارهای خرافی یا بدون مستند خودداری کرد؛ مثلاً کشتن حیوان جلوی عروس یا حاجی، مالیدن خون به وسایل و... از کارهایی است که هیچ مستندی ندارد و انجام آن صحیح نیست.

3. قربانی در هر حال
در برخی روایات به مناسبت خاصی اشاره نشده و به‌صورت کلی به قربانی کردن توصیه شده است. مثلاً در حدیثی بیان شده که: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُحِبُّ إِهْرَاقَ الدِّمَاءِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ؛(11) خداوند ریختن خون (قربانی کردن) و طعام دادن را دوست دارد.»
در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز چنین نقل شده است: «الْإِیمَانُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَهُ الدِّمَاء؛(12) از ایمان حسن خلق و اطعام طعام و ریختن خون (قربانی کردن در راه خدا) است.»
نکته‌ای که در این روایات وجود دارد، کنار هم بودن توصیه به اطعام و قربانی کردن (خون ریختن) است. چنانچه افراد قربانی انجام دهند و همان قربانی را به‌صورت غذا به برادران دینی و افراد محتاج ببخشند و میهمان کنند، از هر دو ثواب (قربانی و اطعام) بهره می‌برند. 
نکته‌ی قابل‌توجه این‌که در احادیثی اطعام دیگران، باعث افزایش رزق،(13) جاری شدن خیروبرکت (14) و نجات از بلایا و مشکلات (15) می‌شود. بنابراین، افراد می‌توانند با قربانی کردن و اطعام دیگران، از این آثار بهره ببرند.
همچنین در روایات بیان شده که صدقه از چیزهایی است که موجب رفع بلا می‌باشد. وقتی افراد قربانی انجام می‌دهند و گوشت آن را به‌عنوان صدقه به فقرا و مستمندان می‌دهند، از بلاء و مشکلات دور می‌شوند. به‌عنوان نمونه در روایتی از امام باقر علیه‌السلام چنین آمده است: «إِنَّ الصَّدَقَهَ لَتَدْفَعُ سَبْعِینَ بَلِیَّهً مِنْ بَلَایَا الدُّنْیَا مَعَ مِیتَهِ السَّوْء؛(16) صدقه، هفتاد بلا از بلایاى دنیوى و مردن بد و دل‌خراش را دفع می‌کند.»

نتیجه گیری
در بین مردم آدابی برای دفع بلا و چشم نظر مرسوم شده است. شکستن تخم‌مرغ و دود کردن اسپند از این موارد است. با جست‌وجوی انجام شده، هیچ مستندی درباره انجام این کار و ارتباط آن با دفع بلا و چشم‌زخم یافت نشد. قربانی کردن (خون ریختن) عمل دیگری است که برای دفع بلا انجام می‌شود. در منابع دینی توصیه شده که در برخی مراسم‌ مانند عقیقه و ولیمه، قربانی صورت بگیرد. در پاره‌ای ازاین‌روایات، آثاری همچون رفع بلا و جذب برکت و رزق برای این کار بیان شده است. 
در کنار این، احادیثی وجود دارند که به‌صورت عمومی امر بر قربانی و ریختن خون می‌کنند. درست است که در این احادیث، به‌صورت مستقیم اشاره‌ای به دفع بلا برای قربانی کردن نشده، ولی اطعام و صدقه دادنی که پس از قربانی متداول است، می‌تواند موجب دفع بلا و مشکلات از افراد شود.

پی‌نوشتها
1. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412ق‏، ص186.
2. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412ق‏، ص186.
3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏59، ص235، ح5.
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏6، ص25، ح4.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏6، ص25، ح3.
6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏6، ص25، ح 6.
7. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413ق، ج‏4، ص356، ح5762.
8. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص42، ح45.
9. ابن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406ق‏، ص186.
10. اربلى، على بن عیسى‏، کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط - القدیمه)، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم‏، تبریز: بنى هاشمى‏، 1381ق، ج‏1، ص365.
11. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏4، ص51، ح6.
12. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371ق، ج‏2، ص389، ح16.
13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏4، ص51، ح10.
14. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371ق، ج‏2، ص390، ح24.
15- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏4، ص51، ح5.
16- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏4، ص6، ح6.
 

معجزه هرگز به معنای به وجود آمدن معلول بدون علت نیست بلکه معجزه یک تغییر استثنایى در نظام عادى و معمولى علل طبیعى است نه استثناء از اصل قانون علّیت که عقلی است.
شبهه تعارض قانون علیت با آیه 74 سوره بقره

پرسش:
در آیه 74 بقره می‌گوید از سنگ آب جاری می‌شود! حتی می‌گوید رودها جاری می‌شود! و یا اینکه بعضی سنگ‌ها از ترس خدا پایین می‌افتند! این‌ها چطور با علم سازگار است؟! افتادن سنگ به دلیل جاذبه زمین است. چه سنگ‌هایی بدون جاذبه می‌افتند؟ فرقشان با بقیه سنگ‌ها چیست؟ نیروی جاذبه این وسط چه می‌شود؟!
 

پاسخ:
مسأله اعجاز و معجزه، ازجمله مسائلی است که آیات بسیاری از قرآن به آن پرداخته و به معجزات پیامبران تصریح کرده است، ازجمله بیرون آمدن ناقه از دل کوه، تبدیل‌شدن عصا به اژدها، قرار گرفتن کوه طور بالای سر بنی‌اسرائیل(۱) تکلم در گهواره، جان دادن به مجسمه.(۲) برخی معتقدند که این‌ها با علم سازگار نیست، زیرا هیچ حادثه‌ای در جهان بدون علت نیست؛ بنابراین اینکه ناگهان درخت خشکیده‌ای بدون هیچ عامل طبیعی سبز و بارور شود یا نوزاد چند ساعته‌ای سخن بگوید، نقض قانون علیت و وقوع آن غیرممکن است؛ که در ادامه به این موضوع پرداخته خواهد شد.

قانون علت و معلول
قبل از هر چیز باید توجه داشت که قانون علت و معلول، قانونی عقلی و ضروری است که نقض آن ممتنع است و اگر وجود معلولی بدون علت  ممکن و محتمل باشد، موجودی که وجود، عین ذات آن نیست باید خودبه‌خود یافت گردد، چنین چیزی باعث هدم و نابودی همه قوانین عینی و علمی خواهد بود.(۳) بنابراین قانون علیّت جزء اصول مسلم و غیرقابل‌انکاری است که هیچ‌کس در اصالت، صحت و عمومیت‌ آن تردید ندارد و مسلماً هیچ حادثه‌اى در جهان بدون علت نیست.(۴)

معجزه و قانون علیّت
معجزه هرگز به معنای به وجود آمدن معلول بدون علت نیست، بلکه بحث در این است که علت گاهی عادی و معمولی و گاهی غیرعادی است. عللى که ما به آن خو گرفته‌ایم یک سلسله علل عادى است، مثلاً: ما سخن گفتن طفل را به این صورت دیده‌ایم که پس از گذشتن چندین ماه از عمر او کم‌کم الفاظ مفرد و ساده را به‌صورت بریده‌بریده و توأم با لکنت شروع کند و سپس روزبه‌روز لهجه، اداء حروف و طرز جمله‌بندی‌های او به‌صورت کامل‌ترى درآید تا به‌طور کامل بر حرف زدن مسلط شود. 
البته اگر از روز اول غیرازاین دیده بودیم، مثلاً: دیده بودیم بچه‌ها همان‌طور که از روز اول مى‌خورند، مى‌آشامند، مى‌بینند و مى‌شنوند، سخن هم مى‌گویند، به همان عادت مى‌کردیم و هیچ جاى تعجب هم نبود. چه مانعى داشت که زبان به‌گونه‌ای آفریده مى‌شد که از همان ابتدا به‌خوبی بزرگ‌ترها سخن مى‌گفت یا لااقل تمام گفته‌هاى ما را تقلید مى‌کرد؟ و یا برعکس، چشم‌هاى نوزاد یک‌مرتبه قدرت بینایى پیدا نمى‌کرد بلکه به‌تدریج بعد از دو سه سال به کار مى‌افتاد؟ هیچ‌یک از این‌ها محال نیست و هیچ دلیل عقلى برخلاف آن وجود ندارد، تنها چیزى که هست سلسله علل و معلول عادى، این‌چنین تنظیم شده که: چشم از روز نخست ببیند؛ ولى زبان در طى ماه‌ها قدرت سخن گفتن را پیدا کند. 
حال اگر حادثه‌ای برخلاف علل عادى واقع شود ما نباید خیال کنیم معلولى بدون علّت به وجود آمده؛ بلکه باید گفت: آن هم علتى دارد که ما تاکنون نشناخته‌ایم و چیزهاى بسیارى است که این‌چنین‌اند! این علت ممکن است که یک مبدأ ماوراء طبیعى باشد یا یک عامل طبیعى ناشناخته و درهرصورت کسى که توانسته آن نظم عادى علت و معلول طبیعى را بر هم بزند و آن حادثه را پدید آورد یک فرد عادى و معمولى نیست؛ زیرا فرض بر این است که این کار (معجزه) از هیچ بشرى، حتى نوابغ جهان، ساخته نیست و چنین کسى حتماً با مبدائی مافوق جهانِ طبیعت رابطه دارد. 
بدیهى است مبدائی که این نظم فعلى را در میان علت‌ و معلول‌های جهانِ طبیعت به وجود آورده و آن را به عالی‌ترین وجهى اداره می‌کند، محکوم و گرفتار این علل نیست؛ بلکه حاکم و مسلّط بر آن‌ها است و تغییر موقتى و استثنایى آن براى او هیچ اشکالى ندارد. همان‌طور که اگر از روز نخست آن را طور دیگرى قرار می‌داد مانعى نداشت؛ بنابراین معجزه یک تغییر استثنایى در نظام عادى و معمولى علل طبیعى با استفاده از علل ناشناخته و مرموزى است که علوم طبیعى نتوانسته پرده از روى آن بردارد، نه استثناء از اصل قانون علّیت(۵) و هرگز معجزه، محال عقلی را ممکن نمی‌کند، بلکه محال عادی را بر اساس خرق عادت، محقق می‌سازد.(۶)

نتیجه گیری
قانون علیت، قانونی عقلی و ضروری است که نقض آن محال است و ممکن نیست معلولی بدون علت یافت شود و معجزه نیز هرگز به معنای به وجود آمدن معلول بدون علت نیست، بلکه معجزه یک تغییر استثنایى در نظام عادى و معمولى علل طبیعى است، نه استثناء از اصل قانون علّیت؛ به تعبیر دیگر اقامه معجزه از سوی انبیاء،‏ به معناى انجام یک محال عقلى‏ نیست بلکه فقط خرق یک‏ محال عادى‏ است. یعنى طبق روال معمولى قانون علت و معلول چنین چیزى با اسباب و شرایط معمولى و با نیروى انسانى قابل تحقق نیست ولى عقلا هیچ مانعى ندارد که با نیروى الهى و علّت فوق طبیعی یا علّت ناشناخته طبیعی حاصل گردد.

 

پی‌نوشت‌ها
۱. سوره اعراف آیات ۷۳، ۱۰۸ و ۱۷۱
۲. سوره آل‌عمران، آیات ۴۶ و ۴۹
۳. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ایران قم، نشر اسراء، ۱۳۸۸ ش، چاپ هشتم، ج ۱، ص ۲۲۹
۴. مکارم شیرازی، ناصر، رهبران بزرگ، ایرانقم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ۱۳۷۳ ش، چاپ اول، ص ۱۱۳
۵. مکارم شیرازی، ناصر، رهبران بزرگ، ایرانقم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ۱۳۷۳ ش، چاپ اول، ص ۱۱۴
۶. تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۲۲۹
 

نجاست سگ به معنای بی‌ارزش بودن این حیوان نیست. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط خانه و انس با آن اجتناب شود.
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی

پرسش:
نگهداری سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی و در منزل چه شرایطی دارد؟
 

پاسخ:
اسلام برای جانوران مرتبه پایین‌تری از انسان‌ها قائل است و انسان را اشرف مخلوقات می‌داند؛ با این حال قرآن از مسلمانان خواسته ‌است که با جانوران و حیوانات به ملایمت و مهربانی رفتار کنند و از بدرفتاری با آن‌ها بپرهیزند. بر اساس قرآن، جانوران و حیوانات نیز هماهنگ با تمام آفرینش، به ستایش خدا می‌پردازند؛ هرچند این ستایش به زبان آدمیان فهمیده نمی‌شود.(۱) در قرآن، بیش از دویست آیه به موضوع جانوران می‌پردازد و نام سی و پنج جانور در قرآن آمده ‌است و شش سوره به نام‌های جانوران نام‌گذاری شده‌ است. 
بنابراین اسلام رفتار بسیار مناسبی با حیوانات داشته و به‌ دفعات مردم را به مهربانی با حیوانات توصیه کرده‌ است. دین اسلام نه‌تنها به ما اجازه حیوان آزاری نداده، بلکه به رفتار مناسب با حیوانات و طبیعت سفارش کرده است.
با ذکر این نکات به پاسخ سؤال اصلی در مورد نگهداری از سگ یا گربه و دیگر حیوانات به عنوان حیوان خانگی می‌پردازیم.

1. اصل نگهداری از سگ یا داشتن آن اشکالی ندارد، مهم چگونگی نگهداری و برخورد با این حیوان است. در اسلام سگ حیوانی است که بدنش نجس شمرده شده است، ولی این نجاست مساوی با تنفر یا پلید بودن سگ نیست. نجاست و طهارت یک حکم شرعی است. این که مثلاً خون نجس است، به این معنا نیست که خون خبیث است و پلید است و از شیطان است و... بلکه به این معنا است که اگر به بدن و لباس ما رسید، باید آن را با پاک کننده‌ای مثل آب بشوییم در عین حال خون مایه حیات است و خون انسان‌ها محترم است و خون شهید با این که از لحاظ وضعی نجس است، اما محترم و مقدس است و سعادت شهید و جامعه را در پی دارد. بنابراین فقط مسئله، نجاست و طهارت است و بس. 
اتفاقا سگ، به دلیل خصوصیات خوبی که دارد ارزشمند است، حتی قیمت دارد؛ مانند سگ گله، سگ نگهبان، سگ شکاری و... . کسی نباید فکر کند، چون سگ حکم نجاست دارد، پس ارزشمند نیست یا پلید و پست است یا اسلام از آن متنفر است. همین سگ که نجس است اگر هار و ولگرد نباشد، مثل سگ شکاری، سگ گله و سگ نگهبان ارزشمند است و نگه داشتنش اشکال ندارد و خرید و فروشش جایز است و قیمتش مثل قیمت گوسفند حلال می‌باشد و رسیدگی به او و غذا دادن و تیمارش پسندیده است. 
در مورد گربه وضعیت نجاست و طهارت متفاوت است. گربه مثل سگ نجاست ندارد، ولی در احکام و فقه، همراه بودن بدن و لباس نماز‌گزار به موی گربه، به هنگام نماز اشکال داشته و موجب بطلان آن خواهد شد.

2. با این توصیفات در مورد سگ، باید از سگی که ارزشمند هم هست، مثل دیگر سگ‌ها دوری کنیم و اگر لباسمان به بدن خیسش خورد، آن را بشوییم. بنابر روایات معتبر برخورد با بدن سگ اگر دست یا بدن او خیس باشد باید آب کشیده شود. امام علی علیه‌السلام در این مورد می‌فرماید: «از نزدیکی با سگ‌ها دوری کنید. پس هر کس با سگ برخورد داشت، در حالی که بدنش خیس بود، باید بدنش (محل برخورد) را بشوید.»(2) نگه داشتن سگ نگهبان و گله و... در بیرون فضای خانه هم ایراد ندارد، یعنی خوب است که آن حیوان را در کناری از محل سکونت نگه داری کنیم، به‌گونه‌ای که در محل نشستن و خوابیدن و زندگیمان رفت و آمد نداشته باشد و آنها را نجس نکند.

3. کاری که در اسلام نکوهش شده این است که سگ یا گربه را مانند فرزند خود در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و می‌بویند و با هم هم‌غذا می‌شوند و... ، این پسندیده نیست. شاید یکی از دلائل مهمی که تأکید شده انس و نگهداری سگ درون خانه اصلاً مطلوب نیست، ریشه در روایاتی دارد که تأکید می‌کند؛ با کسی یا چیزی انس بگیرید که شما را رشد دهد و در تعالی و رشد شما اثرگذار باشد. 
امام رضا علیه‌السلام در این مورد فرمودند: «اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد روز قیامت با او محشور می‌شود.»(3) این طبیعی است که انس با چیزهایی که بی‌ارزش است یا ضد ارزش است، کم‌کم انسان را شبیه او می‌کند، و او را از مسیر تعالی و رشد و معنویت متوقف می‌کند، این انس و علاقه و محبت انسان، بسیار با ارزش است و بهتر است آن را صرف چیزهای با ارزش کنیم. در این نکته تفاوتی بین سگ و گربه نیست. انس انسان باید با کسانی باشد که او را به خدا نزدیک‌تر کند و معنویتش را زیاد کند؛ ولی هم‌نشینی با حیوان از نظر اخلاقی مطلوب نیست.

4. بنابراین اگر در فضای آپارتمانی زندگی می‌کنید، نگهداری سگ و گربه خوب نیست، چون رعایت مسائل نجاست و طهارت یا رعایت مسائل مربوط به نماز آن‌ها سخت و مشکل است، اما اگر منزلی دارید که ویلایی است و حیاط دارد می‌توانید اتاقکی برای سگ درست کنید تا آنجا باشد و نگهبانی کند و شما هم به او با رعایت مسائل بهداشتی و شرعی رسیدگی کنید.

5. البته نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات و رعایت حقوق آنها و رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است، از طرفی نسبت به همسایه و همسایه‌داری در معارف اسلامی سفارشات زیادی شده است تا جایی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود گمان کردم همسایه از همسایه ارث می‌برد.(4) در نگهداری سگ یا گربه یا سایر حیوانات خانگی دیگر، باید دقت بر این نکته باشد که همسایه‌ها از سر و صدای حیوانات و  خدشه‌دار شدن بهداشت ناشی از نگهداری آن اذیت نشوند. از نظر رعایت حقوق همسایگان مهم‌ترین موضوع رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است، پس نباید نگهداری از حیوان خانگی امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند.

نتیجه‌گیری
سگ در اسلام نجاست دارد و گربه هم موی بدنش اگر به لباس یا بدن بماند، موجب بطلان نماز است. اما این نجاست به معنای بی‌ارزش بودن این حیوانات نیست و اسلام با اصل نگهداری از آن مشکلی ندارد، ولی نگهداری این حیوان در اندرونی خانه و آمدنش به درون خانه و آپارتمان مشکل است چون رعایت حکم نجاست و پاکی‌ آن مشکل است. اسلام در عین حالی که به حیوانات احترام می‌گذارد و از ظلم به آنها نهی کرده است، توصیه کرده که از نگهداری سگ در محیط اندرونی خانه و منزل و انس با او دوری شود، زیرا انسان باید با موجودات و افرادی انس بگیرد که او را از نظر معنوی بالاتر ببرند. از نظر رعایت حقوق همسایگان هم مهم‌ترین موضوع، رعایت آرامش آنها، بهداشت و نظافت و مسائل بهداشتی است و نگهداری از حیوان خانگی نباید امنیت روانی یا بهداشتی همسایگان را خدشه‌دار کند. البته نگهداری برخی پرندگان، مانند کبوتر یا شبیه آن، یا برخی حیوانات اهلی، مانند مرغ و خروس و... توصیه شده است؛ ولی نگهداری از آنها در فضای آپارتمان مشروط به اذیت نشدن خود حیوانات، رعایت حقوق آنها، رسیدگی کامل به آنها و رعایت حقوق همسایگان و حفظ آرامش و بهداشت آنان است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
•    حقوق حیوانات در اسلام، اثر ابوالقاسم مقیمی
•    احترام حیوانات در اسلام، اثر علی کردائی
•    اخلاق همسایه داری و آپارتمان نشینی اثر محمد جواد فلاح
•    با همسایگان چگونه رفتار کنیم اثر اکبر خواجه پیری
•    کتاب همسایه خوب (با رویکرد اسلامی) اثر حامد صفاری، محمدحسن فاطمی‌راد

پی‌نوشت‌ها
1. سوره إسراء، آیه 44.
۲. «تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْیَغْسِلْه‏»؛ عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام، قم، 1409ق، ج3، ص417.
۳. «فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، دار احیاء الثراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 98، ص103.
4. «مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ ع یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُه‏»؛ ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج4، ص13.
 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مردم، مال و ثروتی برای خود نخواست و اختیاراتی که مثلا در مورد انفال، زکات، خمس و... داشتند همگی برای مصالح عمومی هزینه می شد.
محل هزینه اموال در اختیار پیامبر صل الله علیه و آله

پرسش:
برخی شبهه می کنند که پیامبر قبل از رسیدن به قدرت، به مردم می‌ فرمود که مزد خاصی از مردم نمی‌خواهم؛ اما همین که به قدرت رسیدند، چیزهای خیلی زیادی مثل زمین، دریا، معادن و... را در اختیار گرفتند و خمس و زکات نیز برای مردم وضع کردند که پرداخت کنند. چه جوابی به این شبهه می توان داد؟

پاسخ:
هدف اصلی همه پیامبران تبلیغ دین حق بوده است و همگی بر این مسأله تأکید داشته‌اند که برای انجام تبلیغ دین خدا و رساندن پیامهای الهی به انسان‌ها، اجر و مزدی از آنها نمی‌خواهند. در مورد پیامبر اسلام نیز به این مسأله در قرآن اشاره شده است که هیچ اجر و مزدی جز مهربانی به نزدیکانش نمی‌خواهد.(1) در عین حال ممکن است این سؤال ایجاد شود که اگر قرار است اجر و مزدی به پیامبر در قبال تبلیغ دین از سوی مردم پرداخت نشود، پس چرا اموالی مانند انفال به پیامبر تعلق گرفت و ایشان اجازه استفاده و تصرف در آنها را داشت؟ یا خمس و زکات را بر مردم واجب کرد و از کسب و کار آنها سهمی دریافت می‌کرد؟ در ادامه در قالب دو نکته به این پرسش‌ها خواهیم پرداخت.

نکته اول
تدبیر امور اجتماعی بر اساس عدالت و توحید، از وظایف ضروری پیامبران است(2) که جز از طریق تشکیل حکومت و نهادهای مشابه، محقق نمی‌شود. با نبود قدرت و حکومت، هیچ ضمانتی برای اجرای صحیح قوانین و مقررات دینی در جامعه وجود ندارد و نتیجه آن، تعطیلی قوانین اجتماعی دین و رواج فساد در جامعه و تضعیف ایمان دینی در مراتب بعدی است. بگذریم از اینکه با نبودِ قدرت و حکومت و نهادهای نظامی و اقتصادیِ ذیل آن، کیان اسلامی در معرض هجوم و نابودیِ جوامع رقیب قرار می‌گیرد. ازاین‌رو، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، متناسب با جامعیت اسلام و حمایت از ایمان دینی و حفظ کیان اسلامی، گریزی از تشکیل حکومت نداشت و با آماده شدن شرایط اجتماعی (مثل دعوت مردم یثرب از ایشان و سپردن امور به ایشان) به این مهم اقدام ورزید.(3)

نکته دوم
هر حکومتی برای پیشبرد اهداف خود نیازمند امکانات و زیرساخت‌های متعدد است که بیشتر آنها بدون هزینه‌کرد مالی، تأمین و اجرا نخواهد شد. حکومت پیامبر اسلام نیز از این قاعده مستثنی نبود. به همین دلیل، برای پیشبرد امور حکومت، خداوند متعال اختیار انفال را به پیامبر تفویض کرد(4) تا حکومت اسلامی برای رسیدن به اهداف خود با مشکل مالی روبرو نباشد و با بهره‌گیری مناسب از آنها، منافع عمومی را تأمین کند. این مطلب محدود به اسلام نیست و در بسیاری از دولت‌های اروپایی و آمریکایی که سکولار و غیراسلامی هستند نیز جاری است.(5)
زکات نیز چیزی شبیه به مالیات است که بعضی از افراد به خصوص قشر کشاورز و بازرگان که تا اندازه‌ای از تمکن مالی برخوردار هستند، موظف به پرداخت آن می‌باشند. زکات با آنکه ممکن است در اختیار پیامبر قرار گیرد؛ اما به عنوان اجر و مزد پیامبر نیست و کارکرد خاص خود را دارد و اصولاً برای نیازمندان و فقرای جامعه مصرف می‌شود.(6)
در مورد خمس نیز از آنجا که سادات فقیر امکان استفاده از صدقه و زکات را ندارند و این دو امر بر آنها حرام اعلام شده است، می‌توانند نیمی از خمس را استفاده کنند. بخش دیگر خمس نیز با آنکه برای شخص پیامبر و معصومین علیهم‌السلام وضع شده است؛(7) اما در هر زمان که این مال در اختیار معصومین علیهم‌السلام بوده، آن را برای پیشرفت اسلام مورد استفاده قرار می‌دادند و بهره شخصی از آن نداشتند. شاهدش، زندگی شخصی پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام است که همچون سایر مردم زندگی می‌کردند و از تشکیل زندگی شاهانه و اشرافی که در آن دوران در میان اقوام مختلف مرسوم بود، به شدت پرهیز داشتند.

نتیجه‌گیری
بنا بر آنچه گذشت روشن می‌شود که پیامبر، همچون انبیای گذشته، از مردم مال و ثروتی برای خود نخواست. اگر هم در مواردی اختیاراتی به پیامبر داده شد یا الزامات مالی برای مردم وضع شد، همگی به سبب ملاحظات اجتماعی و سیاسی هستند و برای حکومت و مصالح عمومی خصوصاً نیازمندان، هزینه می‌شوند. شاهدش ساده‌زیستی ایشان در ایام قدرت و تشکیل حکومت است که از هرگونه تجمل و اشرافی‌گری به دور بود.

پی‌نوشت‌ها
1. سوره شوری، آیه 23: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏» و سوره انعام، آیه 90: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ».
2. سوره نساء، آیه 105: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ».
3. ابن‌هشام، السیره النبویه، تصحیح و تحقیق مصطفی سقّا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا، ج۲، ص۷۰.
4. سوره انفال، آیه 1: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».
5. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: گروه پژوهش‌های حقوق عمومی، نظام حقوقی مالکیت زمین در سایر کشورها و ارتباط آن با پدیده زمین‌خواری، مجله اطلاع‌رسانی حقوقی، 1387ش، شماره 15-16.
6. سوره توبه، آیه 60: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ».
7. سوره انفال، آیه 41: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‌ وَ الْیَتامى‌ وَ الْمَساکِینِ وَ ابن‌السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیر».
 

صفحه‌ها