پرسش وپاسخ

گسترۀ نفوذ منافقان و پرسش از پاسخ‌گویی نهادهای اطلاعاتی
با وجود فشار گسترده «ناتوی اطلاعاتی»، نهادهای امنیتی ایران در مقابله با شبکه‌های جاسوسی موفق بوده‌اند و بزرگ‌نماییِ نفوذ، بیشتر بخشی از جنگ ادراکی دشمن است.

پرسش:

 با توجه به گسترۀ فعالیت منافقان و جاسوسان در کشور، چرا نهادهای اطلاعاتی و امنیتی پاسخ‌گو نیستند؟

پاسخ :

امنیت ملی مهم‌ترین رکن ثبات و توسعۀ هر کشوری است که همواره در کانون توجه حکومت‌ها و ملت‌ها قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به فرصت‌های ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک، همواره هدف انواع توطئه‌ها، جنگ اقتصادی، جنگ روانی و فعالیت‌های خرابکارانه از سوی گروه‌های معاند و شبکه‌های جاسوسی بوده است. در این میان، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور، مسئولیت خطیر «کشف، خنثی‌سازی و مقابله» با این تهدیدها را بر عهده دارند. فعالیت گستردۀ جاسوسان و منافقان در جنگ تحمیلی 12 روزه علیه ایران و ایجاد هزینه‌های سنگین برای کشور، این پرسش اساسی را ایجاد می‌کند که چرا نهادهای اطلاعاتی و امنیتی پاسخ‌گو نیستند؟ اساساً این وضع چطور تحلیل‌شدنی است؟ برای پاسخ جامع به این مسئله، نکاتی در ادامه بیان می‌شود.

1. نبرد سنگین ناتوی اطلاعاتی ـ امنیتی غرب علیه ایران

در دهه اخیر به‌ویژه در جنگ تحمیلی 12 روزه علیه ایران، یکی از سطوح اصلی درگیری، نفوذ اطلاعاتی ـ امنیتی بوده است؛ یعنی هم اسرائیل بر نفوذ امنیتی و ساماندهی جاسوسی تمرکز داشت و هم ایران با جاسوسی تهاجمی و استخدام عوامل اطلاعاتی و عملیاتی از درونی‌ترین لایه‌های نظامی و امنیتی رژیم (نه درون جامعه)، به برخی از سری‌ترین مراکز امنیتی اسرائیل نفوذ کرد و اسناد طبقه‌بندی‌شده و فوق محرمانۀ بسیاری را به ایران منتقل نمود و رسانه‌های رژیم از ورود «شوک» به ارتش و دستگاه‌های امنیتی اشغالگران خبر دادند. درواقع هر طرف برای دیگری، چالش‌هایی ایجاد نمود؛ اما چنان‌که در «بیانیۀ تبیینی وزارت اطلاعات درباره جنگ 12 روزه» آمده است، ایران نه‌تنها با رژیم صهونیستی بلکه با «ناتوی اطلاعاتی ـ امنیتی غرب» مواجه بود. به تصریح حجت‌الاسلام خطیب (وزیر اطلاعات)، 50 سرویس جاسوسی در جنگ 12 روزه با اسرائیل همکاری کردند (1)؛ یعنی سرمایه‌گذاری برای نفوذ پیچیده و گستردۀ اطلاعاتی و امنیتی علیه ایران اتفاق افتاد.

2. اقدامات جمهوری اسلامی ایران در مقابله با ناتوی اطلاعاتی ـ امنیتی غرب

در مقابل ناتوی اطلاعاتی ـ امنیتی غرب علیه ایران، وزارت اطلاعات اقدامات موفق بسیار وسیعی انجام داد که بخشی از آنها عبارت‌اند از:

الف) کیس‌های آفندی و پدافندی جاسوسی و تبادل اطلاعات و مقابله با ترور: شناسایی و دستگیری بیست نفر از جاسوسان موساد و نیز عوامل خرابکار آنها در حوزه‌های اقتصادی، مالی و صنعتی کشور، شناسایی و ضربه به اماکن و موقعیت‌های عملیاتی دشمن، کشف و خنثی‌سازی طرح‌های تروریستی رژیم برای به‌شهادت‌رساندن ۲۳ نفر از مسئولان کشور در طول جنگ دوازده‌روزه و سیزده توطئه مشابه در ماه‌های منتهی به جنگ که مانع ترور ۳۵ مسئول ارشد کشوری و لشکری شد، کشف اهداف جدید رژیم در سازمان انرژی اتمی و برخی مراکز نظامی کشور.

ب) گروهک‌های تکفیری، تروریستی و تجزیه‌طلب؛ شناسایی و بازداشت سه به‌اصطلاح امیر (فرمانده) داعش و پنجاه تروریست تکفیری همراه با کشف و ضبط جلیقه‌های انتحاری و سلاح‌های جنگی، کشف محل استقرار ۳۰۰ تروریست بیگانه در پایگاهی نزدیک مرزهای جنوب شرقی کشور که مترصّد ورود به خاک ایران بودند، کشف ۱۵۰ نفر از عناصر تکفیری مستقر در سوریه که قصد اقدام علیه ایران را داشتند، کشف دستورالعمل 12 ماده‌ای گروهک‌های تروریستی مستقر در مرزهای غربی و انهدام آنها، ضربه به چندین هستۀ عملیاتی گروهک منافقین (موسوم به کانون‌های شورشی)، ضربه به چندین هستۀ تشکیلاتی درون‌شهری دو گروهک ‌تروریستی در استان‌های کُردنشین، دستگیری عناصر مروج قوم‌گرایی، اقدامات پیشگیرانه و تنبیه گروهک‌های تجزیه‌طلب شمال غرب و جنوب شرق، دستگیری عناصر اصلی گروهک تجزیه‌طلب و ضدمردمی در سیستان و بلوچستان.

ج) خنثی‌سازی طرح‌های براندازی و آلترناتیوسازی: اشراف کامل بر طرح کلان آمریکایی ـ صهیونیستیِ ایجاد «دولت دست‌نشانده» و دستگیری 122 مزدور در 23 استان کشور، دستگیری 65 مزدور دریافت‌کنندۀ ارز دیجیتال از سرپل‌های تشکیلاتی رژیم، دستگیری عوامل بهائیت مرتبط با رژیم، دستگیری 53 نفر آموزش‌دیده از مسیحیان مزدور رژیم، خنثی‌سازی طرح شبکه‌سازی از چهره‌های مشهور هنری ـ ورزشی با دعوت آنها به مجامع سلطنت‌طلبان صهیونی در ترکیه و آمریکا، کشف هسته‌های شهروند ـ خبرنگارِ شبکۀ صهیونیستی ـ تروریستی اینترنشنال.

د) تحرکات عناصر ضدامنیتی در فضای مجازی و سایبری: پایش هوشمند و مستمر خطوط عملیات روانی جبهۀ آمریکایی ـ صهیونی در فضای مجازی که درصدد کمپین‌‌ و فراخوان‌‌ برای التهاب ‌آفرینی و ایجاد تجمّعات ضدامنیّتی بودند، شناسایی ده‌ها مدیر و ادمین مرتبط با رژیم.

هـ) کشف تسلیحات و تجهیزات در حوزۀ ضدتروریسم: کشف و انهدام شش محموله در حال انتقال به کردستان، انجام عملیات علیه چند محلّ انبار محموله‌های بزرگ سلاح و مهمات انفجاری نیمه‌سنگین در سیستان و بلوچستان و کرمان، کشف شبکه قاچاق در خارج از کشور و ... (2).

3. استفادۀ دشمن از عامل انسانی یا تکنولوژی‌های جاسوسی

بررسی روند تطور و تکامل درگیری‌ها و جنگ‌ها نشان می‌دهد تمرکز در نسل ششم جنگ‌ها، بر تسخیر ذهن، اراده و ادراک جوامع است؛ یعنی کنش‌ها و واکنش‌های دشمن باید طوری روایت شود که بتواند ذهن جامعه هدف را تسخیر کند. به تصریح بسیاری از کارشناسان سیاسی و عضو کمیسون امنیت ملی مجلس، طرح مسئلۀ جاسوسی یا خیانت گسترده در حالی طرح شد که بر اساس گزارش‌های رسمی وزارت اطلاعات و سپاه، سهم نفوذ عامل انسانی در کشور در طول جنگ اخیر کمتر از یک‌درصد بود ‌و القای وجود جاسوسی گسترده، بخشی از عملیات روانی ـ  شناختی دشمن و دادن آدرس غلط به مردم ایران بوده است. طبیعتاً میزانی از خطا و نفوذ اتفاق افتاده است؛ ولی به‌روزرسانی روش‌ها و ابزار نفوذ و جاسوسی و به‌کارگیری فناوری‌های پیچیدۀ هوش منصوعی و تفوق رصدی و شناسایی، دست دشمن را پر کرد. به‌کارگیری بیش از 250 ماهواره رصد و استفاده از هوش مصنوعی لاوندر (Lavender) برای شناسایی الگو‌های حرکتی و گرمایی برای کشف تونل‌ها و آنالیز ریز مکالمات در مقابل حزب‌الله و نیز ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای ایران با آنالیز داده‌های مشخصات انسانی و تغییرات جغرافیایی در تصاویر ماهواره که با هوش مصنوعی آنالیز شده است، می‌تواند برای شناسایی اماکن هدف ترور این رژیم تروریستی مورد استفاده قرار گرفته باشد (3). رژیم صهیونیستی برای ‌جمع‌آوری اطلاعات دست‌کم از شش روش (وسایل ارتباطی، هک، پهپاد شناسایی، اسکن ماهواره‌ای ... و البته نفوذ انسانی،تجزیه و تحلیل هوش مصنوعی) ‌استفاده کرده است.

4. اهداف جنگ ادارکی دشمن علیه کشور

هدف از جنگ ادراکی دو چیز است؛ اول: به جان هم بیفتیم، به همه مشکوک شویم، تحقیر شویم و اختلافات داخلی. دوم: با آدرس غلط دشمن، سراغ کشف و فهم روش‌های فناوری نرویم و متوجه چگونگی آن نشویم. درحالی‌که بیانیه‌های رسمی وزارت اطلاعات و پالایش درونی نشان از پاسخ‌گویی این سازمان و تعهدش به امنیت مردم است.

نتیجه:

نفوذ و جاسوسی امری یقینی است و ایران نیز در این موضوع عملیات‌های آفندی و تهاجمی مؤثری حتی در امنیتی‌ترین مراکز رژیم (نه در جامعه و اماکن عادی) انجام داده و می‌دهد. اما باید توجه داشت از طرفی بیش از پنجاه سرویس جاسوسی به رژیم صهیونیستی کمک می‌کردند و وزارت اطلاعات اقدامات مقابله‌ای خوبی انجام داد؛ از سوی دیگر، تمرکز دشمن بر فناوری‌های نوین و هوشمند بوده است و سهم عامل انسانی، بسیار حداقلی است؛ اما دشمن برای جنگ ادراکی و تزلزل درونی نهادهای نظامی و امنیتی ایران، این خط روایت را ایجاد کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. «همکاری 50 سرویس جاسوسی با اسرائیل در جنگ 12 روزه»؛ روزنامه جام جم، ش 7171، 01/08/1404؛ در:

https://www.jamejamdaily.ir/Newspaper.

2. «بیانیه وزارت اطلاعات (نبرد خاموش با ناتوی اطلاعاتی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه)»؛ کد خبر: 1736421، 06/05/1404؛ در:

mshrgh.ir/1736421.

3. «تاکتیک ترور و تهاجم در سال‌های اخیر توسط رژیم صهیونیستی تغییر کرده است»؛ مشرق‌نیوز، 07/05/1404؛ در:

https://tn.ai/3364552.

دلیل شهادت امام جواد علیه السلام
شهادت امام جواد (ع) نتیجهٔ توطئهٔ سیاسی معتصم عباسی و دستگاه خلافت بود که با نقش‌آفرینی ام‌الفضل و عوامل درباری، از نفوذ علمی و محبوبیت ایشان بیم داشتند.

پرسش:

دلیل شهادت امام جواد علیه‌السلام چه بود؟ اینکه گفته شده همسر اول ایشان به دلیل حسادت و عصبانیت از ازدواج دوم ایشان امام را به شهادت رساند درست است؟

پاسخ:

محمد بن علی بن موسی علیه‌السلام، مشهور به جواد و محمدتقی (۱۹۵-۲۲۰ ق)، نهمین امام شیعیان دوازده‌امامی است. ایشان در دوران حکومت «معْتصِم عباسی» در شهر بغداد به شهادت رسیدند. منابع تاریخی زمان شهادت ایشان را پایان ماه «ذی‌القعده» دانسته‌اند و سن ایشان را هنگام وفات حدود ۲۵ سال نوشته‌اند. دوره امامت ایشان دوران حساسی بود و فضای سیاسی به سمت خفقان و کنترل ائمه متمرکز شده بود. مأمون برای مهار نفوذ و محبوبیت امام، دخترش ام‌الفضل را به عقد ایشان درآورد تا از طریق ازدواجی ظاهراً سیاسی، رفت‌وآمد و رفتار امام را زیر نظر بگیرد. بااین‌حال، در زمان معتصم، دشمنی‌ها شدت یافت و توطئه‌هایی برای از بین بردن امام جواد علیه‌السلام شکل گرفت.

علت شهادت امام جواد علیه‌السلام

در منابع تاریخی و روایی، سه گزارش اصلی و متفاوت درباره‌ی علت و عامل شهادت امام جواد علیه‌السلام نقل شده است. بااین‌حال همگی در این نکته مشترک‌اند که امام جواد علیه‌السلام با توطئه‌ی درباریان و زهر به شهادت رسیدند.

گزارش اول: ام‌الفضل، همسر امام

در کتاب «اثبات الوصیّه» مسعودی آمده است: پس از درگذشت مأمون و روی کار آمدن «معْتصِم»، امام جواد علیه‌السلام را از مدینه به بغداد فراخواندند. در آنجا معتصم و «جعفر بن مأمون» (برادر ام‌الفضل) نقشه‌ای برای به قتل رساندن امام طراحی کردند. جعفر که می‌دانست خواهرش ام‌الفضل به خاطر علاقه‌ی امام به مادر امام هادی علیه‌السلام و نداشتن فرزند رابطه‌ی خوبی با امام علیه‌السلام ندارد، به او پیشنهاد کرد امام را مسموم کند. ام‌الفضل که از علاقه‌ی امام به یکی از همسرانش ــ کنیزانش و مادر امام هادی علیه‌السلام ــ ناراحت بود، وسوسه‌ی برادر را پذیرفت. او در انگور رازقی که می‌دانست امام آن را دوست دارد، زهر کشنده‌ای ریخت و پس از خوردن آن، امام به‌شدت بیمار شده و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید. (1)

گزارش دوم: معتصم عباسی با تحریک قاضی بغداد

در تفسیر عیّاشی ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا» (مائده: ۳۸) آمده که روزی در مجلس معتصم، مسئله‌ی فقهیِ محل قطع دست دزد مطرح شد. فقهای دربار هر یک نظری دادند، اما امام جواد علیه‌السلام نظری متفاوت و دقیق بیان کردند. معتصم سخن امام را پذیرفت و دستور داد طبق نظر ایشان عمل شود. این موضوع خشم و حسادت ابن ابی داوود، قاضی بغداد را برانگیخت. او پس از چند روز نزد خلیفه رفت و گفت: «ای خلیفه! شایسته نیست که تو نظر کسی را برگزینی که نیمی از مسلمانان او را امام معصوم می‌دانند و تو را غاصب حق او» معتصم با شنیدن این سخن متوجه خطر جایگاه علمی و محبوبیت امام شد و تصمیم به حذف ایشان گرفت. در پی این مشورت، وزیر خلیفه امام را به بهانه‌ی مهمانی دعوت کرد و زهر در غذای ایشان ریخت. امام پس از تناول طعام، آثار زهر را احساس کردند و فرمودند: «خروج من از این خانه به نفع توست تا ماندن در آن.» همان شب امام به‌شدت بیمار شدند و در اندک زمانی به شهادت رسیدند. (2)

گزارش سوم: غلامی به نام اُشناس

در کتاب «مناقب آل ابی‌طالب» ابن شهرآشوب نقل شده است که معتصم پس از ورود امام جواد علیه‌السلام به بغداد ظاهراً با احترام با ایشان رفتار می‌کرد، اما در نهان نقشه قتل را طرح کرده بود. او غلام خود به نام اُشناس را فراخواند و جامی از شربت پرتقالی مسموم برای امام فرستاد. اُشناس گفت که همین شربت را خلیفه و گروهی از بزرگان نوشیده‌اند تا اعتماد امام را جلب کند. امام با علم به نیت آنان، شربت را نوشیدند و ساعتی بعد نشانه‌های مسمومیت آشکار شد. (3)

نقش حسادت ام‌الفضل

با توجه سه گزارش متفاوت نمی‌توان علت قطعی شهادت را مشخص کرد و حتی ممکن است شهادت امام جواد علیه‌السلام حاصل هم‌دستی چند عامل بوده است. چنان‌که علامه جعفر مرتضی عاملی می‌گوید: «ممکن است معتصم در یک روز چند بار به مسموم ساختن امام اقدام کرده باشد تا از موفقیت نقشه‌ی خود اطمینان یابد.» (4)

 پس بااین‌وجود:

اولاً: نمی‌توان ادعا کرد که ام‌الفضل به‌تنهایی علت اصلی شهادت باشد، بلکه بخشی از برنامه‌ی سیاسی دربار بوده است که به دستور دیگران در قتل امام علیه‌السلام نقش‌آفرینی کرده است؛ بنابراین اگر حسادتی هم بوده است از جانب شخص عامل بوده است نه دستوردهنده؛

ثانیاً: در گزارش عیاشی و ابن شهرآشوب اصلاً اشاره‌ای به حسادت نشده، ولی در گزارش مسعودی عبارتی آمده که ممکن است از آن حسادت برداشت شود: «لأنّه وقف على انحرافها عنه و غیرتها علیه لتفضیله أم أبی الحسن ابنه علیها مع شدّه محبتها له و لأنّها لم ترزق منه ولدا.» به خاطر اینکه (برادرش) می‌دانست امّ الفضل به‌جهت این‌که امام جواد مادر امام على النقى را از او بیشتر می‌خواهد با آن حضرت میانه خوبى ندارد. در این رابطه باید دانست که محبت بیشتر نسبت به یکی از زنان با مفهوم بی‌عدالتی متفاوت است و مسلماً امام در حق زنانشان به عدالت را رفتار می‌کردند؛ اما ممکن است از ام فضل رفتاری سر زده باشد که سبب ناراحتی و و بی‌مهری امام شود.

نتیجه:

 بر پایه‌ی بررسی گزارش‌های تاریخی، شهادت امام جواد (ع) نتیجه‌ی ترکیبی از انگیزه‌های سیاسی و حسادت‌های درباری بوده است؛ خصوصاً معتصم که از نفوذ علمی و محبوبیت اجتماعی امام در میان مردم بیم داشت. ازاین‌رو به‌احتمال‌زیاد ام‌الفضل یا نزدیکان درباری او، با تحریک جعفر بن مأمون یا قاضی بغداد این عمل را مرتکب شدند؛ بنابراین، نمی‌توان گفت امام تنها به دلیل حسادت همسرشان به شهادت رسیدند.

پی‌نوست‌ها:

1. مسعودی، على بن حسین، إثبات‌الوصیه للإمام على بن أبى‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات انصاریان‏، چاپ سوم ‏، 1426 ق‏، ص ۲۲۷.

2. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی محقق رسولى محلاتى، سید هاشم‏، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، 1380 ق‏، ج ۱، ص 319-۳۲۰.

3. مازندرانی، ابن شهرآشوب، المناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، 1379 ق، ج ۴، ص ۳۸۴.

4. عاملی، جعفر مرتضی، زندگانی سیاسی امام جواد علیه‌السلام، ترجمه سید محمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، بی‌تا، ص128 .

پیامدهای دنیایی و اخلاقی بدقولی در پس دادن قرض
بدقولی و تأخیر در پرداخت بدهی اعتماد و اعتبار فرد را نابود کرده و در نظام عادلانه عالم زیان آن به خودِ او بازمی‌گردد.

پرسش:

برخی در پس‌دادن پول مردم بدقولی می‌کنند و خیلی دیر پول مردم را پس می‌دهند و اذیت می‌کنند؛ این کار چه پیامدهای اخلاقی در دنیا دارد؟

متأسفانه در فضای عمومی جامعه موارد زیادی مشاهده می‌شود که افراد به وعده‌های خود در زمینه‌های مختلف از جمله وعده‌های اقتصادی خود عمل نمی‌کنند؛ ازاین‌رو به‌راحتی اقساط وام‌های خود را پرداخت نمی‌کنند یا در پرداخت چک‌های خود تعلل می‌ورزند یا امروز و فردا می‌کنند تا بدهی خود را بدهند؛ حتی با مال مردم کار و درآمدزایی می‌کنند تا بعد از مدتی آن را به صاحبش برگردانند. بدقولی‌ها یا وفانکردن به عهدها در فرهنگ دینی به‌شدت نکوهش شده است و این نوع رفتارها نه‌تنها در آخرت که در زندگی دنیایی انسان آثار فراوانی دارد. در این نوشتار برخی از مهم‌ترین آثار دنیایی تعلل‌ورزیدن در بازپرداخت بدهی بیان می‌شود.

اثر اول: جنگ با خدا و عقوبت‌های الهی

در فرهنگ دینی، افزون بر اینکه اذیت و آزار دیگران گناه بزرگی دانسته شده است، برای آن هشدارهای سختی بیان شده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «خداوند عزّوجلّ فرموده است هر که بنده مؤمن مرا بیازارد، به من اعلان جنگ مى‏دهد» (1). شخصی که بدهی خود را نمی‌دهد، بی‌شک موجب آزار و اذیت طلبکار می‌شود؛ از‌این‌رو باید منتظر آثار شومی که برای اذیت دیگران و آه‌و‌ناله بیان شده است، در زندگی شخصی خود باشد. کمترین دلیل اینکه بدقولی نوعی اذیت دیگران است، ناراحت‌;VNK طلبکار است که این ناراحتی نوعی اذیت اوست. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «هر که مؤمنى را اندوهناک کند و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نمى‏شود و در برابر آن پاداشى نمى‏بیند» (2). پرواضح است زندگی کسی که با خدا به جنگ افتاده باشد، به چه سرانجام شومی منتهی خواهد شد؛ مگر اینکه توبه و استغفار کند و طلبکار را راضی نماید.

اثر دوم: گناه بدعهدی و تسلط دشمن

نپرداختن بدهی دیگران یکی از انواع بدقولی و بدعهدی است که در منابع دینی آثار زیاد و سختی برای آن بیان شده است؛ آثاری که گاه در دنیا خودش را نشان می‌دهد؛ مانند این روایت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که فرمودند: «هرگاه عهدشکنى ‏کنند، خداوند دشمنشان را بر آنان مسلّط گرداند» (3). درمجموع کسی که به بدقولی عادت کرده است، از زمره دینداران کامل خارج دانسته شده است؛ همان‌طور که در روایت آمده است: «کسى که به عهد و پیمان خود وفا نمی‌کند، دین ندارد» (4).

تذکر: وقتی انسان یکی ـ دو مرتبه کاری را انجام دهد یا هر‌از‌گاهی آن را انجام دهد، نمی‌توان گفت اهل آن کار است؛ بنابراین به کسی می‌توان گفت بدقول و بدعهد که این رویه، عادت او شده باشد و چنین افرادی از زمره دینداران کامل خارج دانسته شده‌اند؛ وگرنه کسی که از بین ده‌ها قولی که عمل می‌کند، یکی ـ دو مرتبه بدقولی کند یا هرازگاهی بدقولی می‌نماید، نمی‌توان بدقول و خارج از زمرۀ دینداران دانست.

اثر سوم: ذلت و خواری

اهل‌بیت علیهم السلام هشدار داده‌اند اگر کسی طلبکار خود را اذیت کند و طلب او را ندهد، به ذلت و خواری در دنیا و آخرت مبتلا گردد؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس با سه کس ستیزه کند، خوار گردد: پدر و سلطان[عادل] و طلبکار» (5). همین ذلت و خواری برای او بس که افراد بدقول اعتبار خود را در بین مردم از دست می‌دهند و اطرافیان دیگر روی حرف و قول آنها حساب نمی‌کنند؛ در‌حالی‌که به اقرار همگان، اعتبار انسان یکی از مهم‌ترین دارایی‌های او و مهم‌تر و مفیدتر از پول و سرمایۀ اوست.

اثر چهارم: ضرر و زیان

نظام عالم بسیار هوشمند، حساب‌شده و دقیق تعریف شده است و قواعد منظم و دقیقی بر آن حاکم است. از جمله در روایات نقل شده است: «هرگونه با مردم رفتار کنید، با شما همان‌طور رفتار می‌شود» (6). درنتیجه کسی که با بدقولی و نپرداختن بدهی خود، سبب آزار و اذیت و ضرر و زیان دیگران می‌شود، به‌یقین دیر یا زود همین اتفاق برای خودش می‌افتد و در ماجرایی دیگر عقوبت این کار خود را پس خواهد داد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وعده داده‌اند چنین افرادی درنهایت ضرر می‌کنند: «بدهکاران سه دسته هستند: کسى که هرگاه طلبکار باشد، مهلت مى‏دهد و چون بدهکار باشد [به‌موقع‏] مى‏پردازد و تعلّل نمى‏ورزد؛ چنین کسى سود مى‏برد و زیان نمى‏کند. و کسى که اگر طلبکار باشد، به‌موقع مى‏گیرد و اگر بدهکار باشد، نیز به‌موقع مى‏پردازد؛ چنین کسى نه سودى مى‏برد و نه زیانى مى‏کند. و کسى که اگر طلبکار باشد، به‌موقع پس مى‏گیرد و اگر بدهکار باشد، در پرداخت آن تأخیر و تعلّل مى‏ورزد؛ چنین کسى زیان مى‏کند و سودى نمی‌برد» (7).

نتیجه:

بدقولی و تعلل در بازپرداخت دیون و بدهی‌های اقتصادی که متأسفانه در جامعه رواج دارد و موجب آزار طلبکاران می‌شود، در فرهنگ دینی عملی نکوهیده و دارای پیامدهای سوء دنیوی است. این رفتار از‌آنجاکه موجب اذیت دیگران است، نوعی «جنگ با خدا» است؛ زیرا بر اساس وعده الهی، اذیت و آزار مؤمن (طلبکار) نوعی جنگ با خدا دانسته شده است که عقوبت‌های سختی به دنبال دارد. در روایات نیز بیان شده است که بدعهدی در پرداخت، زمینه‌ساز تسلط دشمن است و فرد عادت‌کننده به بدقولی از زمرۀ دینداران کامل خارج دانسته شده است. از دیگر پیامدهای دنیوی این رفتار، مبتلاشدن به «ذلت و خواری» است که خداوند برای او رقم می‌زند؛ همچنین این رفتار، اعتبار و اعتماد فرد در میان مردم از بین‌می‌رود که زیانی جبران‌ناپذیر است. درنهایت فرد بدقول به «ضرر و زیان» مبتلا خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. «قالَ اللَّهُ عزّ وجلّ: لِیأذَنْ بِحَربٍ منّی مَن آذى‏ عَبدیَ المؤمنَ» (محمد بن حسن حر عاملى؛ وسائل الشیعه؛ قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم السلام، 1409 ق، ج ۱۲، ص ۲۶۴).

2. «مَن أحْزَن مُؤمناً ثمّ أعطاهُ الدُّنیا لم یَکُنْ ذلکَ کَفّارتَه، ولم یُؤْجَرْ عَلَیهِ» (محمد بن محمد شعیری؛ جامع الاخبار؛ نجف: مطبعه حیدریه، [بی‌تا]، ص ۱۴۸).

3. «إذا نَقَضوا العَهدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِم عَدُوَّهُم» (محمد بن حسن حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۶، ص ۲۷۳).

4. «لا دِینَ لِمَن لا عَهدَ لَهُ» (محمد بن محمد شعیری؛ جامع الأخبار؛ ص ۷۴).

5. «ثَلاَثَهٌ مَنْ عَازَّهُمْ ذَلَّ اَلْوَالِدُ وَ اَلسُّلْطَانُ وَ اَلْغَرِیمُ‌» (محمد بن علی ابن‌بابویه (شیخ صدوق)؛ الخصال؛ تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری؛ قم: جامعه مدرسین حوزه، 1362 ش، ج ۱، ص ۱۹۵).

6. «کَمَا تَدِینُ تُدَانُ‌» محمد بن علی ابن‌بابویه (شیخ صدوق)؛ الخصال؛ ص 318).

7. محمد بن علی ابن‌بابویه (شیخ صدوق)؛ الخصال؛ ص 90.

معیار قرآنی برقراری روابط بین‌الملل
قرآن رابطه با بیگانگان را وابسته به رفتار آنان می‌داند؛ پس اگر دشمنی نکنند رابطه مجاز است، اما در صورت رفتار خصمانه، ارتباط و دوستی با آنان ممنوع است.

پرسش:

معیار قرآنی برقراری روابط بین‌الملل چیست؟ در سال‌های اخیر، فراوان سؤال می‌شود که چرا جمهوری اسلامی ایران، با اسرائیل و آمریکا قطع رابطه بوده و بر دشمنی با آنان پایبند است، ولی با روسیه، چین و ... ارتباط داشته و پیوند دوستی را گسترش می‌دهد؟ آیا رویکرد متفاوت با این دو گروه از کشورهای بیگانه – علی‌رغم اینکه هیچ‌کدام مسلمان نیستند-، ریشه قرآنی دارد؟

پاسخ:

طبیعی است که هر ملتی در عرصه‌ بین‌الملل، دوستان و دشمنانی داشته باشد، آنچه مهم است نوع ارتباط با دوست و دشمن و مهم‌تر از آن ملاک و معیار دوستی و دشمنی و نیز میزان دوستی و دشمنی است. ازآنجاکه منبع استنباط اصول، مبانی و قواعد رفتاری امت اسلامی و حکومت‌های اسلامی، در قرآن کریم و سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمده است، پس جایگاه این دو منبع ارزشمند در بررسی و پاسخگویی به این دست از مباحث و مسائل روشن است. ازجمله آیاتی که به مقررات سیاست خارجى مسلمانان در رابطه با بیگانگان و دشمنان اشاره شده است، دو آیه هشتم و نهم سوره ممتحنه (1) است که به‌صراحت، معیار برقراری یا قطع رابطه با بیگانگان را بیان می‌کند.

 

فضای نزول و پیام اصلی سوره ممتحنه

آیات سوره ممتحنه تأکید می‌کند که فکر تأمین منافع از طریق روابط سرّى با دشمنان دین، بیراهه رفتن و حرکتى بى‌نتیجه است. (2) از فضای آیات سوره ممتحنه استفاده مى‌شود که بعضى از مؤمنین مهاجر به‌صورت پنهانی با مشرکان مکه رابطه دوستى داشته‌اند و انگیزه‌شان در این دوستى جلب حمایت آنان از ارحام و فرزندان خود بود که هنوز در مکه مانده بودند؛ (3) چنان‌که در درباره شأن نزول آیات ابتدایی سوره ممتحنه آمده است: یکی از مسلمانان مهاجر به نام «حاطب بن ابی بلتعه» خودش در مدینه بود، اما خانواده‌اش در مکه مانده بودند و فامیلی نداشت که از آنان حمایت کنند. در سال هشتم هجری به دنبال نقض عهد مشرکان مکه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تصمیم گرفت به سمت مکه حرکت کند. قبل از حرکت مسلمانان برای فتح مکه،‌ حاطب نامه‌ای نوشت و به زنی به نام ساره داد تا به اهالی مکه برساند و آن‌ها را از حرکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خبردار کند تا این‌گونه از خانواده‌اش حمایت کرده باشد؛ اما پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از جاسوسی آنان با‌خبر شد و امام علی علیه‌السلام، زبیر و مقداد را مأمور کرد آن زن را بازداشت کنند. آنان، زن جاسوس را در میان راه مدینه و مکه یافتند. او در ابتدا انکار می‌کرد. اثاثیه او را گشتند و چیزی پیدا نکردند. همگی تصمیم گرفتند که باز گردند؛ اما امام علی علیه‌السلام گفت: نه پیامبر به ما دروغ می‌گوید و نه ما دروغ می‌گوییم. پس بر آن زن غضب کرد و ساره نامه را از بین گیسوانش درآورد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله حاطب را خواست. حاطب ضمن عذرخواهی و اظهار وفاداری، بر ایمان خود تأکید کرد و گفت قصدش حمایت از خانواده‌ بوده است. در چنین فضایی بود که این سوره نازل شد و مسلمانان را از دوستی با دشمنان به‌شدت نهی کرد؛ هم آیات ابتدایی و هم آیات پایانی سوره ممتحنه ناظر به ارتباط با دشمنان است و مسلمانان را از دوستی با آنان بازداشته است. (4)

 

ارتباط با بیگانگان غیر متخاصم

آیات هشتم و نهم سوره ممتحنه، به‌طور واضح و روشن، بیگانگان (غیرمسلمانان) را به دودسته تقسیم کرده و نوع مواجهه امت اسلامی با هر یک را بیان می‌کند. براساس این آیات، ارتباط با بیگانگانی که با مسلمانان رفتار خصمانه نداشته باشند، هیچ منعی ندارد؛ در آیه هشتم می‌فرماید:

 «لا یَنْهَاکم اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ (5)

 خداوند شمارا بازنمی‌دارد - نسبت به بیگانگانی که با شما جنگ دینی نداشته و شمارا از خانه‏هایتان بیرون نکرده‏اند - به آن‌ها نیکى کنید و با قسط و عدل رفتار نمایید، همانا خدا عدالت‏پیشگان را دوست دارد

 

قطع رابطه با بیگانگان متخاصم

آیه نهم سوره ممتحنه، ویژگی دشمنانی که باید با آن‌ها قطع رابطه داشت را بیان کرده و می‌فرماید:

 «إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ (6)

 خداوند شمارا فقط از دوستى کسانى منع مى‏کند که با شما جنگ دینی راه انداخته و شمارا از خانه‏هایتان بیرون رانده و در این کار باهم متحد شده‌اند، پس کسانی که با آن‌ها پیوند دوستى برقرار کنند، ستمکارند

 

ویژگی بیگانگان متخاصم

آیه نهم سوره ممتحنه، با تعبیر «إِنَّما» - که بیانگر انحصار است- شروع شده و قطع رابطه را منحصر به دشمنانی کرده که دارای سه ویژگی زیر باشند:

1. بر سر باورها و ارزش‌های دینی، با شما جنگ‌ودعوا داشته باشند؛ «قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ»

2. شمارا از حقوق مسلم و طبیعی خود محروم سازند؛ «أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ»

3.  در دشمنی با شما، یارگیری کرده و جبهه متحد راه‌اندازی کنند؛ «ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ»

در این آیه، دلائل سه‌گانه‌ای برای قطع رابطه با دشمنان متخاصم مطرح شده است؛ 1. رفتار خصمانه به‌سبب ارزش‌های دینی؛

 2. محروم ساختن مسلمانان از حقوق مسلم و قطعی؛

 3. تشکیل ائتلاف و یارگیری علیه مسلمانان.

 بر همین اساس، اگر بیگانگان متعرّض مسلمانان نشوند و دشمنی نکنند، این آیه شامل او نمی‌شود و به ‌تعبیر دیگر، بین بیگانگان معاند و غیر معاند تفاوت وجود دارد. (7)

 

قطع رابطه در حالت ترک مخاصمه (صلح)

دقت در واژگان به‌کاررفته در آیه:

 «الَّذینَ قَاتَلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِکُم؛

 کسانى که با شما درباره دین جنگیده‏اند و شمارا از خانه‏هایتان بیرون رانده‏اند و بر بیرون راندن شما همدیگر را یارى داده‏اند» (8)

 که از هیئت ماضی (نه هیئت مضارع یا وصف) استفاده شده است، بیانگر این نکته مهم است که دشمنان شما به دلیل اقدامات خصمانه آشکاری که انجام داده‌اند، دشمنی خود را عینیت بخشیده و اثبات کرده‌اند و لو اینکه در حال حاضر در حالت جنگ با شما نباشند؛ به‌عبارت‌دیگر، این آیه بیانگر قطع رابطه با دشمنان در حالت صلح است وگرنه در حالت جنگی، مواجهه با دشمن، نه‌فقط قطع رابطه، بلکه اقدام نظامی است؛ چنان‌که می‌فرماید:

 «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ ُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَد؛

 مشرکان را (در حالت جنگی) هر جا یافتید به قتل برسانید و آن‌ها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه، بر سر راه آن‌ها فرود آیید.» (9)، (10).

نتیجه:

1. معیار روابط بین‌الملل از منظر قرآن، کفر و ایمان ملت‌ها و کشورها نیست؛ بلکه ارتباط یا قطع رابطه با هرکدام از آنان، منوط به نوع رفتار آنان با جامعه و حکومت اسلامی است؛ یعنی برقراری ارتباط با دشمنان، منوط به دست‌کشیدن آنان از اقدامات خصمانه است.

2. آیات 8-9 سوره ممتحنه بیان می‌کند که نوع رابطه با بیگانگان، تابعی است از نوع رفتار آنان با امت اسلامی؛ اگر بیگانگان، رفتار خصمانه‌ای نداشته باشند، برقراری ارتباط با آنان هیچ منعی ندارد، اما اگر بر رفتار خصمانه خود اصرار داشته باشند، ارتباط با آنان غدغن شده است.

3. ورود به ائتلاف حکومت‌هایی که دشمنی آن‌ها قطعی باشد و همچنین اتحاد با دولت‌های هم‌پیمان که در مواردی سابقه توطئه علیه اسلام و مسلمانان داشته و عناد خود را ثابت کرده باشند، با تعلیمات قرآنی منافات دارد.

 

پی‌نوشت:

1. نام‌گذاری سوره مُمتَحنه (برخی آن را به کسرِ حاء و برخی به فتح حاء خوانده‌اند)، متأثر از آیه آیات دهم تا دوازدهم آن است که دستور می‌دهد برای اطمینان از ایمان زن‌های مهاجر، آنان امتحان شوند تا علت و انگیزه ترک شوهرانشان و مهاجرتشان از مکه به مدینه معلوم شود و بر اساس آن درباره آنان تصمیم‌گیری شود. (ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ ش، ج‏۹، ص ۴۱۰؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ ق، ج ۱۸، ص ۴۹؛ ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، بیروت، دار الفکر، ج ۸، ص ۶۳۳؛ خرمشاهی، بهاءالدین (به کوشش)، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، تهران، دوستان – ناهید، ۱۳۷۷ ش، ج ۲، ص ۱۲۵۵.

2. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ۱۳۸۳ ش، ج ۹، ص ۵۷۵

3. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق، پنجم، ج 19، ص 226.

4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه،‌ ۱۳۷۴ ش، ج ۲۴، ص 9 و نیز: ابن‌خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن‌خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۴۴۱.

5. سوره ممتحنه، آیه 8.

6. سوره ممتحنه، آیه 9.

7. امام خامنه‌ای، سید علی، تفسیر سوره ممتحنه، ۱۳۹۹ ش، بخش ۲، ص، 7، 14 و 51.

8. سوره ممتحنه، آیه 9.

9. سوره توبه، آیه 5.

10. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق، پنجم، ج 19، ص 234.

کتمان اعمال نیک یا اظهار عمل صالح
روایات اسلامی نشان می‌دهند که کتمان عبادت برای حفظ اخلاص و اظهار آن برای اهداف اجتماعی هر دو معتبرند و با توجه به نیت و شرایط، تعارض ظاهری میانشان قابل جمع است.

پرسش:

چگونه می‌توان میان روایاتِ توصیه به کتمان اعمال نیک (برای پرهیز از ریا) و روایاتِ توصیه به اظهار عمل صالح (برای ایجاد الگوسازی و تشویق دیگران) جمع کرد؟ آیا اختلاف این دسته از روایات ناشی از تفاوت شرایط، نیت‌ها یا قلمروهای مخاطب است؟

پاسخ:

در متون روایی، دودسته تعالیم در خصوص شیوه انجام عبادات و اعمال نیک وجود دارد: گروهی که بر پنهانی بودن و انجام مخفیانه عمل تأکید دارند و گروهی دیگر آشکارسازی و علنی کردن آن را توصیه کرده‌اند. در نگاه نخست، این دودسته از روایات متعارض به نظر می‌رسند. در ادامه سعی شده با بررسی شواهد روایی، نسبت میان این دودسته روایات روشن شده و راهکار جمع میان آن‌ها را ارائه شود.

الف: فضیلت مخفی بودن عبادات

در آموزه‌های اسلامی، اصل بر آن است که عبادت و دعا با حالت اخلاص، خشوع و در خلوت انجام گیرد. قرآن کریم در آیه ۵۵ سوره اعراف می‌فرماید:

«ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛

پروردگارتان را از روی فروتنی و زاری و مخفیانه بخوانید [و از آداب و شرایط دعا تجاوز نکنید]؛ یقیناً خدا متجاوزان را دوست ندارد

این آیه بر دعا و عبادت پنهانی تأکید دارد و آن را نشانه‌ای از تواضع و پرهیز از خودنمایی می‌داند. در روایات نیز همین معنا تکرار شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

«خَیْرُ الدُّعَاءِ الْخَفِیُّ قَالَ تَعَالَى ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً؛ (1)

بهترین دعا آن است که پنهان باشد»

 چنانچه خداى تعالى فرموده:

 «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً؛ خدا را در نهان بخوانید.»

همچنین در حدیثی دیگر فرمودند:

«خَیْرُ الْعِبَادَهِ أَخْفَاهَا وَ قَالَ: خَیْرُ الذِّکْرِ الْخَفِیُّ وَ قَالَ: دُعَاءُ السِّرِّ یَزِیدُ عَلَى الْجَهْرِ سَبْعِینَ ضِعْفاً؛ و أثنى الله سبحانه على زکریا ع بقوله إِذْ نادى‏ رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا؛ (2)

بهترین عبادات پنهان‏ترین آن‌هاست و نیز فرمود بهترین ذکر، ذکر پنهانى است‏ همچنین فرمودند: دعاى نهانى، هفتاد برابر دعاى آشکار، ارزش دارد. خداوند سبحان، زکریا علیه‌السلام را چنین ستوده است: "آنگاه‌که پروردگارش را نهانى ندا داد".»

این مضمون در کلمات امامان معصوم علیهم‌السلام نیز مورد تأکید قرار گرفته است. از امام رضا علیه‌السلام نقل شده که فمودند:

 «دعای پنهانی هفتاد برابر دعای آشکار برتری دارد.» (3)

 در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز نقل شده که فرمودند:

 «بزرگ‌ترین ثواب را آن عبادتى دارد که پنهان‌تر انجام گیرد.» (4)

در روایتی قدسی نیز آمده است که:

 «هر کس برای رفع اندوه و گرفتاری‌های خود عبادت نهانی داشته باشد، خداوند به او آرامش عطا می‌کند.» (5)

امام صادق علیه‌السلام نیز در حدیثی می‌فرمایند:

«مَا یَعْلَمُ عِظَمَ ثَوَابِ الدُّعَاءِ وَ تَسْبِیحِ الْعَبْدِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نَفْسِهِ إِلَّا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى؛ (6)

بزرگىِ ثواب دعا و تسبیحى را که بنده در خلوت خویش مى‌کند، جز خداوند تبارک‌وتعالی کسى نمى‌داند

این روایات نشان می‌دهد که راز و ارزش عبادت در پنهانی بودن آن است. حتی لقمان حکیم در وصایای خویش به فرزندش سفارش کرده است که هرگاه تنها شد، به دعا و نیایش بپردازد. (7) امام صادق علیه‌السلام نیز در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «خداوند بندگانی را که عبادتشان مخفیانه بوده است، به‌صورت پنهانی وارد بهشت می‌گرداند.» (8)

از مجموعه این روایات برمی‌آید که مخفی نگاه‌داشتن عبادات، افزون بر حفظ اخلاص، ثواب و پاداشی به‌مراتب بیشتر از عبادات آشکار دارد و در تربیت روحی انسان تأثیری عمیق‌تر بر جای می‌گذارد.

ب: شرایط و اهداف آشکار کردن عبادت

در بخش پیشین، بر فضیلت عبادت نهانی تأکید شد. بااین‌حال، باید توجه داشت که آشکار کردن عبادت، اگر با نیت ریا همراه نباشد، حرام نیست. تنها تفاوت در این است که عبادت پنهانی ثواب بیشتری دارد. چنان‌که در حدیثی از امام رضا علیه‌السلام آمده است:

«الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَهِ لَهُ سَبْعُونَ ضِعْفاً وَ الْمُذِیعُ لَهُ وَاحِدٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَهِ مَغْفُورٌ لَهَا وَ الْمُذِیعُ لَهَا مَخْذُول‏؛ (9)

کسى که خوبی‌های خود را پنهان دارد، هفتاد برابر پاداش می‌بیند و کسى که آن‌را آشکار کند، یک پاداش دارد و کسى که گناه خود را پوشیده دارد، گناهش بخشیده می‌شود و کسى که آن را علنى و افشا کند، خوار و ذلیل خواهد شد.»

امام صادق علیه‌السلام نیز فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَمَا یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی الْعَلَانِیَهِ؛ (10)

خداوند دوست دارد در نهان عبادت شود، همان‌طور که دوست دارد در عیان عبادت شود

بنابراین، اصل عبادت علنی فی‌نفسه فضیلت دارد، هرچند در مقایسه با عبادت مخفی، ارزش کمترى دارد؛ اما گاهی شرایط و اهدافی ایجاب می‌کند که عمل نیک به‌صورت علنی انجام گیرد. برخی از این شرایط عبارت‌اند از:

1. تبلیغ سنت حسنه

یکی از حکمت‌های علنی‌کردن عبادت، تبلیغ و ترویج عمل صالح است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

«مَا کَانَ مِنَ الصَّدَقَهِ وَ الصَّلَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ أَعْمَالِ الْبِرِّ کُلِّهَا تَطَوُّعاً فَأَفْضَلُهُ مَا کَانَ سِرّاً وَ مَا کَانَ مِنْ ذَلِکَ وَاجِباً مَفْرُوضاً فَأَفْضَلُهُ أَنْ یُعْلَنَ بِهِ؛ (11)

صدقه، نماز، روزه و همه اعمال نیک مستحبی بهتر است مخفیانه آورده شود و هرکدام از این‌ها واجب باشد، بهتر این است که علنی انجام گردد

برای نمونه، درباره زکات که از واجبات اجتماعی است؛ امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند:

«هر فریضه‌ای که خداوند واجب مى‌کند، آشکار آن بهتر از پنهان است و هر طاعتى که مردم با اختیار پیش‌قدم شوند، پنهان آن بهتر از آشکار است. اگر کسى زکات خود را بر دوش بگذارد و آشکارا میان حاجتمندان تقسیم کند، کار بسیار شایسته و خوبى کرده است.» (12)

در حدیثی دیگر نیز نقل شده که:

«راوى گوید: امام باقر علیه‌السلام در مورد گفتار خداوند عزّ و جلّ‌ که مى‌فرماید: "إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِی؛‏ اگر صدقات را آشکار کنید پس چه نیکوست" فرمود: منظور زکات واجب است. راوى گوید: گفتم: (منظور از این فراز آیه چیست‌؟) که "وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراء؛ و اگر آن را پنهان کنید و به فقرا دهید." فرمود: منظور صدقه مستحبى است، همانا مؤمنان آشکار کردن واجبات و پنهان نمودن مستحبات را دوست مى‌داشتند.» (13)

2. الگوسازی

گاه آشکار کردن عبادت به‌وسیله افراد اثرگذار، نقش الگو برای دیگران دارد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

«السِّرُّ أفضَلُ مِن العَلانِیهِ، والعلانِیهُ لِمَن أرادَ الاقتِداءَ؛ (14)

عمل‌ نهانی بهتر از آشکار است. انجام آشکار (این کارها) براى کسى (خوب) است که بخواهد الگو قرار گیرد

بنابراین، هنگامی‌که عمل فرد موجب الگو‌گیری سایرین می‌شود، انجام علنی آن پسندیده است.

3. عمل به شعائر

برخی عبادات، به دلیل جایگاه نمادین خود، باید آشکار برگزار شوند تا به‌عنوان شعائر دینی شناخته شوند و مایه تقویت ایمان مسلمانان و تحقیر دشمنان باشند. نماز جمعه، جماعت و حج ازاین‌دست‌ به‌شمار می‌آیند. در روایت آمده است: در این حالت، عبادت آشکار از جهت فضیلت بسیار بالاتر از عمل نهانی محسوب می‌شود. مثلاً در حدیثی از امام رضا علیه‌السلام، یک‌رکعت نماز جماعت چندین برابر بافضیلت تر از نماز فرادی دانسته شده است:

«وَ أَفْضَلُ صَلَاهِ الرَّجُلِ فِی جَمَاعَهٍ وَ صَلَاهٌ وَاحِدَهٌ فِی جَمَاعَهٍ بِخَمْسٍ وَ عِشْرِینَ صَلَاهً مِنْ غَیْرِ جَمَاعَهٍ وَ تُرْفَعُ لَهُ فِی الْجَنَّهِ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دَرَجَه؛ (15)

بهترین نماز، نمازی است که به جماعت خوانده شود؛ یک‌رکعت نماز جماعت، معادل بیست‌وپنج رکعت نماز فرادی است و در بهشت برای او بیست‌وپنج درجه بالا می‌برد

4. تأثیرگذاری بیشتر

برخی موارد، اقتضا دارد دعا یا عبادت در جمع صورت گیرد تا اثر معنوی و اجتماعی بیشتری بر جای گذارد. در حدیثی آمده است:

«لَا یَجْتَمِعُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فِی أَمْرٍ وَاحِدٍ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُمْ حَتَّى لَوْ دَعَوْا عَلَى جَبَلٍ لَأَزَالُوهُ؛ (16)

هرگاه چهل مرد گِرد هم آیند و براى حاجتى واحد به درگاه خدا دعا کنند، حتماً خداوند، دعایشان را اجابت مى‏کند. حتّى اگر کوهى را نفرین کنند، آن کوه را [با دعایشان‏] از جا برمى‏کنند

در سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز دعاهای علنی دیده می‌شود. امام باقر علیه‌السلام در گرفتاری‌ها اهل خانه را گرد می‌آورد و در جمع دعا می‌کرد و آنان «آمین» می‌گفتند (17). دعای عرفه امام حسین علیه‌السلام نیز نمونه‌ای برجسته از دعا در جمع اصحاب است. (18)

بنابراین، از مجموع آیات و روایات برمی‌آید که توصیه به کتمان اعمال نیک، ناظر به جایی است که انگیزه انسان، حفظ اخلاص و دوری از ریا باشد. در این حالت، پنهان‌کردن عمل علاوه بر پاداش مضاعف، باعث صیانت از نیت و جلوگیری از خودنمایی می‌شود. به همین دلیل، عبادت در خفا در بیشتر موارد ازنظر ثواب و اثر معنوی برتر دانسته شده است؛ بنابراین، محور اصلی این دسته از روایات، توجه به نیت و انگیزه درونی است.

در مقابل، روایاتی که بر اظهار عمل صالح تأکید دارند، به شرایط اجتماعی و کارکرد بیرونی عمل نظر دارند. هنگامی‌که آشکارسازی عبادت بتواند سبب تبلیغ سنت حسنه، ایجاد الگو برای دیگران، تقویت شعائر دینی یا افزایش اثر اجتماعی و معنوی عمل شود، اظهار عبادت ارزشمند و بلکه لازم خواهد بود. بر این اساس، جمع میان این روایات ممکن است و هر یک ناظر به بُعد خاصی از زندگی عبادی انسان است.

نتیجه:

بررسی روایات نشان داد که توصیه به کتمان عمل، ناظر به موقعیت‌هایی است که اخلاص فردی و پرهیز از ریا در اولویت قرار دارد؛ در این شرایط، عمل پنهان ازنظر ثواب و اثر تربیتی برتر شمرده می‌شود. در مقابل، تأکید بر اظهار عبادت در روایاتی است که شرایط اجتماعی، تبلیغی و تربیتی اقتضا می‌کند عمل نیک آشکار شود؛ مانند ترویج سنت حسنه، الگوسازی، تقویت شعائر دینی یا افزایش اثر معنوی جمعی.

 بدین ترتیب، تعارض ظاهری میان این دودسته روایات برطرف می‌گردد و هر یک در قلمروی خاص و با کارکرد ویژه خود، جایگاه معتبر دارند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412 ق، ج‏1، ص 154.

2. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412 ق، ج‏1، ص 154.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 476، ح 1.

4. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحدیثه)، محقق: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، 1413 ق، ص 135، ح 475.

5. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه (کلیات حدیث قدسى)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: انتشارات دهقان‏، 1380 ش‏، ص 344.

6. ابن طاووس، على بن موسى‏، فلاح السائل و نجاح المسائل، محقق / مصحح: ندارد، قم: بوستان کتاب‏، 1406 ق‏، ص 36.

7. المحاسن، ج‏2، ص 376، ح 145.

8. ابن طاووس، على بن موسى‏، فلاح السائل و نجاح المسائل، محقق / مصحح: ندارد، قم: بوستان کتاب‏، 1406 ق‏، ص 36.

9. مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر و محرمى زرندى، محمود، قم: الموتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، 1413 ق‏، ص 142.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 224، ح 8.

11. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعائم الإسلام، محقق / مصحح: فیضى، آصف‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1385 ق، ج‏1، ص 241.

12. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏3، ص 501، ح 16.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏4، ص 60، ح 1.

14. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382 ش‏، ص 529.

15. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، مشهد: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، 1406 ق‏، ص 143.

16. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، ص 30.

17. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 487، ح 3.

18. کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏، البلد الأمین و الدرع الحصین، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1418 ق‏، ص 258.

نسبت میان چاکرا، انرژی و اذکارمانترا و سفر آسترال
چاکراها در معنویت‌های نوظهور به‌عنوان مراکز انرژی برگرفته از آیین‌های هندویی معرفی می‌شوندو با مانتراها برای ایجاد تجربه‌هایی مثل سفر آسترال ترویج می‌گردند

پرسش:

چه نسبتی میان چاکرا، انرژی، اذکار مانترا و سفر آسترال هست؟ آیا با هم متفاوت‌اند یا همگی در یک راستا و به دنبال هدف مشترک هستند؟

پاسخ:

این روزها اصطلاحاتی مانند «چاکرا»، «مراکز انرژی»، «اذکار مانترا» و «سفر آسترال» در کتاب‌ها، شبکه‌های اجتماعی و کلاس‌های معنویت نوظهور به‌وفور شنیده می‌شود. بسیاری بدون شناخت دقیق، این مفاهیم را به‌جای یکدیگر به کار می‌برند یا به باورهای دینی گره می‌زنند. برای آن‌که دچار برداشت‌های سطحی یا خلط معنا نشویم، لازم است ادعای هرکدام و نسبت احتمالی‌شان با یکدیگر روشن شود. ازاین‌رو، در ادامه، در قالب چند نکتة جداگانه به معرفی و بررسی اجمالی این مفاهیم می‌پردازیم تا تصویری روشن‌تر و دقیق‌تر از جایگاه هر‌یک به‌دست آید.

 

نکته اول: چاکرا و مراکز انرژی

مفهوم چاکرا (Chakra) که در زبان سانسکریت به معنای «چرخ» یا «گرداب» است، بخشی از سنت‌های یوگا و تانترا در هند باستان است که به مراکز غیرمادی در بدن انسان اشاره دارد. (1) چاکراها به‌عنوان مراکز انرژی نامرئی در بدن انسان توصیف می‌شوند که در امتداد ستون فقرات قرار دارند و بر عملکردهای جسمی، روانی و معنوی انسان تأثیر می‌گذارند. (2) هر چاکرا با بخش خاصی از بدن، عملکردهای روانی و معنوی و حتی رنگ و صدای خاص مرتبط است. انسداد یا اختلال در چاکراها باعث بیماری‌های جسمی یا روانی می‌شود و پاک‌سازی یا فعال‌سازی آن‌ها به تعادل، سلامتی و رشد معنوی می‌انجامد. روش‌های مختلفی برای فعال‌سازی چاکراها بیان می‌‌کنند ازجمله مدیتیشن، اذکار مانترا، تنفس یوگایی و غیره. (3)

بنابراین نسبت چاکرا با انرژی این است که چاکراها مراکز انرژی در بدن هستند که با فعال شدن این مراکز، انرژی خفته در آن آزاد شده و تأثیر جسمی و معنوی روی شخص می‌گذارد.

 

نکته دوم: اذکار مانترا

یکی از روش‌های فعال‌سازی چاکراها و مراکز انرژی، تکرار آهنگین اذکار «مانترا» است. ادعا می‌شود تکرار این اذکار توجه ذهن را کاملاً به خود معطوف می‌کند تا اینکه این تسلط باعث آرامش ذهنی و تأثیر بر ناخودآگاه فرد می‌شود. (4) برخی مانتراها دارای معنای لغوی مشخص و قابل ترجمه هستند، درحالی‌که برخی دیگر بیشتر بر صوت و ارتعاش تمرکز دارند و معنای ظاهری آن‌ها چندان مهم نیست. (5)

در چاکرا‌درمانی ادعا می‌شود که صدا می‌تواند الگوهای انرژی را فعال کند، گره‌های انرژی را بگشاید و جریان زندگی را افزایش دهد؛ به همین دلیل، برای هر چاکرا ذکر یا صوتی ویژه مانند لام (Lam)، وام (Vam)، رام (Ram)، یام (Yam)، هام (Ham)، اُم یا اوم (Om/Aum) تکرار می‌شود. این اذکار، همراه با تمرکز بر چاکرای مربوطه، از مهم‌ترین روش‌های فعال‌سازی مراکز انرژی به شمار می‌روند. (7)

ازاین‌رو، ارتباط چاکراها و مراکز انرژی با اذکار مانترا روشن می‌شود؛ به این معنا که مانتراها در این سنت‌ها به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شیوه‌های فعال‌سازی چاکراها و جریان انرژی شناخته می‌شوند.

 

نکته سوم: سفر آسترال

واژه «آسترال» (Astral) به معنای «اختری» است و «سفر آسترال» یا «برون‌فکنی اختری» (Astral Projection) در این سنت‌ها به معنای سفر روح یا کالبد اختری انسان دانسته می‌شود. بر اساس این دیدگاه‌ها، انسان افزون بر بدن مادی، دارای کالبدی اختری است که همسان با بدن بوده و در حالت هشیاری با آن منطبق است. (8) گفته می‌شود این کالبد در خواب یا بیهوشی می‌تواند به‌طور ناخودآگاه از بدن جدا شود.(9) اما آنچه در سفر آسترال مطرح است، خروج ارادی و آگاهانه روح از بدن است که از آن به «سفر روح» تعبیر می‌کنند.

در باور هندویی و معنویت‌های نوظهور، فعال‌سازی چاکراها از راه مانترا و مدیتیشن، ارتعاش انرژی را افزایش داده و ذهن را شفاف می‌سازد؛ وضعیتی که به‌زعم باورمندان، امکان تجربه سفر آسترال را فراهم می‌کند. (10)

 

نتیجه

بررسی مفاهیمی چون چاکرا، مراکز انرژی، اذکار مانترا و سفر آسترال نشان می‌دهد که این اصطلاحات به‌هم‌پیوسته‌اند و در یک منظومه فکری مشترک معنا می‌یابند. این مفاهیم ریشه در سنت‌های کهن ادیان شرقی، به‌ویژه هندوئیسم و آیین‌های تانترا و یوگا دارند، اما در دوران معاصر با چهره‌ای نو و در قالب معنویت‌های نوظهور رواج یافته‌اند. مروجان این جریان‌ها اغلب با بهره‌گیری از جذابیت‌های ظاهری و زبان روان، می‌کوشند مخاطبان را به‌سوی برداشت‌ها و باورهایی سوق دهند که با جهان‌بینی توحیدی و معنویت اصیل اسلامی بیگانه است. شناخت ریشه‌ها و پیوندهای این اصطلاحات، به ما کمک می‌کند تا در مواجهه با آن‌ها آگاهانه‌تر عمل کنیم و مرز میان معنویت حقیقی و جاذبه‌های فریبنده را بشناسیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. شارامون، شلیلا و بودو. جی باجینسکی، چاکرا درمانی، ترجمه رایمون شهابی، تهران، افکار، 1385، چاپ پنجم، ص 30.

2. گووین دا، کالاشاترا، اطلس چاکرا، ترجمه مهناز مشرقی، مشهد، انتشارات گل آفتاب، 1391، چاپ سوم، ص 144.

3. برای مطالعه بیشتر، رک: گووین دا، اطلس چاکرا، ترجمه مهناز مشرقی، مشهد، انتشارات گل آفتاب، 1391، چاپ سوم.

4. برای مطالعه بیشتر، رک: مانترا چیست؟ سایت زی‌یوگا، دیده‌شده در 25 شهریور 1404، لینک: https://zieyoga.com/blog/mantra/

5. گووین دا، کالاشاترا، اطلس چاکرا، ترجمه مهناز مشرقی، مشهد، انتشارات گل آفتاب، 1391، چاپ سوم، ص 133.

6. پاولسون، جنویو لویس، کندالینی و چاکراها، ترجمه آرام، تهران، انتشارات تجسم اخلاق، 1386، چاپ دوم، ص 201.

7. پاولسون، جنویو لویس، کندالینی و چاکراها، ترجمه آرام، تهران، انتشارات تجسم اخلاق، 1386، چاپ دوم، ص 202.

8. مولدون، سیلوان و هروارد کرینگتون، برون‌فکنی کالبد اختری، ترجمه مهران کندری، تهران، نشر میترا، 1380، ص 15.

9. میچل، جانت لی، احساس خروج روح از بدن، ترجمه رضا جمالیان، تهران، عطایی، 1391، ص 35.

10. برای مطالعه بیشتر در این زمینه، ر.ک: مولدون، سیلوان و هروارد کرینگتون، برون‌فکنی کالبد اختری، ترجمه مهران کندری، تهران، نشر میترا، 1380؛ میچل، جانت لی، احساس خروج روح از بدن، ترجمه رضا جمالیان، تهران، عطایی، 1391.

تأثیر مکانیزم ماشه بر اقتصاد ایران
مکانیسم ماشه اثر متوسط دارد؛ فشار اقتصادی و تورمی ایجاد می‌کند اما حمایت چین و روسیه و تعاملات شرق بخشی از آن را خنثی می‌سازد.

پرسش:

مکانیزم ماشه فعال شد و قیمت دلار و طلا در حال رکوردشکنی افسانه‌ای است. برخی معتقدند مکانیسم ماشه تأثیر مستقیمی بر سفره مردم دارد و گروهی از دولتمردان و کارشناسان به‌شدت این قضیه را انکار می‌کنند. حقیقت چیست؟ آیا مکانیسم ماشه تأثیر مستقیمی بر سفره مردم دارد یا خیر، اگر تأثیری ندارد افزایش قیمت دلار چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ:

مکانیسم ماشه یا اسنپ‌بک (Snapback Mechanism) سازوکاری در چارچوب برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بود که در جریان مذاکرات هسته‌ای ایران، قدرت‌های جهانی (گروه ۱+۵) برای اطمینان از اجرای تعهدات ایران، آن را طراحی کردند. بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱، اگر یکی از طرف‌های توافق ادعا کند که ایران به تعهداتش عمل نکرده است، می‌تواند اطلاعیه‌ای به شورای امنیت ارائه دهد. در این صورت شورای امنیت سازمان ملل، ۳۰ روز فرصت دارد تا با رأی‌گیری، جلوی بازگشت تحریم‌ها را بگیرد؛ امّا چون هر عضو دائم حق وتو دارد، عملاً هیچ کشوری نمی‌تواند مانع بازگشت خودکار تحریم‌ها شود. ازاین‌رو، اصطلاح «ماشه» به مفهوم فعال شدن سریع و اجتناب‌ناپذیر این فرایند است. این سازوکار با اقدام تروییکای اروپایی درنهایت در ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۵ فعال شد و 6 قطعنامه‌ تحریمی علیه ایران را بازگرداند. به دنبال آن، قیمت دلار، طلا و کالاهای اساسی در بازار ایران در حال رکوردشکنی افسانه‌ای است. اینجا برخی معتقدند مکانیسم ماشه تأثیر مستقیمی بر سفره مردم دارد و گروهی از دولتمردان و کارشناسان معتقدند اثر روانی دارد و تأثیر جدی در اقتصاد نخواهد داشت. حال سؤال این است که آیا مکانیسم ماشه تأثیر مستقیمی بر سفره مردم دارد یا خیر؟ اگر تأثیری ندارد افزایش قیمت دلار چگونه قابل توجیه است؟

۱. فعال شدن مکانیسم ماشه

باید بدانیم که علیرغم بیشترین بازرسی‌ها از سایت‌های هسته‌ای ایران توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌ای، در تمام موارد، گزارش آژانس حاکی از صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران است. بااین‌حال، طرف‌های آمریکایی و اروپایی از همان سال‌های ابتدایی برجام، دنبال بهانه‌جویی برای فشار بر ایران بودند، ازجمله؛ در ۲۹ مارس ۲۰۱۶، ایالات‌متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان، نامه‌ای مشترک به دبیرکل سازمان ملل متحد (بان کی‌مون) نوشتند و ایران را به «سرپیچی» از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت از طریق آزمایش‌ موشک‌هایی که «ذاتاً قابلیت حمل سلاح‌های هسته‌ای» دارند، متهم کردند. (1) در ۹ ژوئن ۲۰۲۰ دبیرکل سازمان ملل متحد (آنتونیو گوترش) در گزارش دوسالانه خود به شورای امنیت سازمان ملل در مورد تحریم تسلیحاتی ایران بیان کرد که موشک‌های کروز استفاده شده در چندین حمله ۲۰۱۹ به عربستان سعودی منشأ ایرانی داشته‌اند. (2) در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲، وزارت امور خارجه ایالات‌متحده آمریکا ایران را به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ از طریق فروش پهپادهای شاهد ۱۳۱ و شاهد ۱۳۶ به روسیه متهم کرد. (3) مهم‌ترین بهانه‌جویی‌ها در سال 2025 توسط آمریکا و اروپا، طرح شد و گمانه‌زنی‌های بی‌اساس آژانس انرژی اتمی و گزارش نهادهایی همچون شورای مقاومت ملی ایران بود که بهانه‌ای برای حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران توسط آمریکا شد. هرچند آژانس، چند روز بعد اعتراف کرد که فعالیت‌های ایران کاملاً صلح‌آمیز است، اما همچنان حمله آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای مشروع ایران را محکوم نکرده است.

۲. تأثیر مکانیسم ماشه بر اقتصاد ایران

برای تحلیل جامع و واقع‌بینانه این مسئله، باید چند نکته را مدنظر قرار داد: در نظام حقوق بین‌الملل، فعال‌سازی مکانیسم ماشه به معنای بازگشت خودکار مجموعه‌ای از تحریم‌ها و محدودیت‌هایی است که پیش‌تر به‌موجب توافق بین‌المللی تعلیق یا لغو شده‌اند. این اقدام بدون نیاز به رأی‌گیری مجدد و اجماع شورای امنیت، تحریم‌های شورای امنیت را به‌صورت خودکار بازمی‌گرداند. گرچه ادعا می‌شود که تحریم‌های مشمول مکانیسم ماشه، تحریم‌های هسته‌ای و نظامی هستند و به اقتصاد ایران مربوط نمی‌شود، اما یک موج فشار اقتصادی و حتی دیپلماتیک نیز به دنبال خواهد داشت؛ چراکه آمریکا برخی از نهادها، شرکت‌ها و اشخاص ایرانی را به فهرست تحریم‌هایش افزوده است. برخی از این شرکت‌ها و نهادها در کشورهای دیگر مستقر هستند و این تحریم‌ها، برخی از کشورها را به همکاری با آمریکا و تعطیلی یا تضعیف تعاملات ایران می‌کشاند. برخی کشورها، هزینه قطع ارتباط و تحریم ایران را بر هزینه تنش با آمریکا، ترجیح می‌دهند؛ به‌عنوان نمونه، ترکیه در واکنش به مکانیسم ماشه و تحریم‌های آمریکا، اموال، دارایی‌ها و حساب‌های ۲۰ شخص و ۱۸ نهاد ایرانی را بلوکه کرد. (4) اساساً این قاعده را نباید فراموش کرد که امور و پدیده‌ها، جزیره‌های جدای از هم نیستند، بلکه به یکدیگر وابسته‌اند و فشار به هرکدام، بر سایرین نیز تأثیر می‌گذارد.

۳. شرطی شدن بازار ایران نسبت به نوسانات قیمت دلار

ذائقه بازار و اقتصاد ایران، به رخدادهای بین‌المللی، دلار و رسانه، شرطی شده است؛ یعنی بااینکه برخی از حلقه‌های زنجیره اقتصاد ایران، ربطی به دلار ندارد، اما موج تلاطم‌های دلاری، آن‌ها را نیز در بر می‌گیرد و در تمام چرخه اقتصاد تأثیر می‌گذارد. به‌علاوه امواج رسانه‌ای و ادراک‌سازی‌ها، تأثیر به‌شدت مخرب‌تری بر اقتصاد ایران دارد. به‌همین‌دلیل وقتی دولت‌مردان یا برخی کارشناسان می‌گویند که مکانیسم ماشه، اثر روانی دارد نه اقتصادی، اتفاقاً باید دانست که اثر روانی بر اقتصاد ایران، بسیار شکننده و مخرب است و بخشی از موج‌های گرانی دلار و طلا و کالاها و انتظارت تورمی، ناشی از همین اثر روانی است.

۴. مخالفت چین و روسیه با اجرایی شدن مکانیسم ماشه

از طرفی، موضع‌گیری صریح چین و روسیه در مخالفت با مشروعیت مکانیسم ماشه، بسیار اهمیت دارد؛ چراکه به‌عنوان دو قطب اقتصادی و سیاسی، هرچند نتوانستند مانع بازگشت تحریم‌ها شوند، اما از منظر سیاسی و دیپلماتیک نشان می‌دهد که اجماع کامل علیه ایران شکل نگرفته است و همچنین در تحریم‌ها و موج‌های فشار بر ایران، همراهی نخواهند کرد. چین به‌عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان و یکی از اصلی‌ترین مشتریان نفت ایران، نشان داده است که مایل به حفظ روابط راهبردی با ایران است و این مخالفت، تلاشی است برای تضمین مسیرهای همکاری اقتصادی و امنیتی در آینده. همچنین، مسکو از منظر راهبردی، پرونده ایران را بخشی از معادله گسترده‌تر رقابت خود با غرب می‌داند. مخالفت روسیه با ماشه، علاوه بر همگرایی با ایران، حامل این پیام نیز هست که غرب قادر به انحصار کامل تصمیم‌گیری در شورای امنیت نخواهد بود. اجرایی شدن معاهده مشارکت راهبردی ایران و روسیه از 10 مهرماه 1404 نیز بسیار نویدبخش است. اقدام این دو قدرت بزرگ، هم مشروعیت اقدامات غرب را زیر سؤال می‌برد و هم بیانگر تداوم روابط اقتصادی با ایران است. اظهارات ریچارد نفیو (معمار تحریم‌های ایران)، مبنی بر اینکه چین و روسیه نمی‌گذارند، کمیته تحریم ایجاد شود و آن را وتو می‌کنند، شاهدی روشن بر این مسئله است. (5)

۵. امکان‌های ایران در مقابله با مکانیسم ماشه

فعال شدن مکانیسم ماشه صرفاً به معنای افزایش فشار بر ایران نیست؛ بلکه پیامدهای آن، طرف‌های مقابل و کشورهای منطقه‌ای حامی آن‌ها را نیز در بر خواهد گرفت. ایران می‌تواند با این بهانه‌جویی، از اهرم‌های فشار خویش استفاده کند؛ به‌عنوان‌مثال می‌تواند با به‌کارگیری تهدید عضویت در NPT و سیاست ابهام هسته‌ای، نیازهایش را پیش ببرد یا با سلطه بر تنگه هرمز، بر عبور‌و‌مرور کشورهای معارض ازجمله کشتی‌های اروپایی، فشار بیاورد و هزینه‌شان را بالا ببرد. این عوامل سبب می‌شوند که ایران نه در موقعیت انفعال، بلکه در موقعیت بازیگری فعال و تعیین‌کننده باقی بماند.

نتیجه:

بررسی تحلیل‌ها و نظرات نشان می‌دهد که افراط‌وتفریط‌ها، نگاه واقعی به مسئله ندارند؛ مکانیسم ماشه نه اقتصاد ایران را دچار فروپاشی می‌کند و نه بی‌تأثیر خواهد بود؛ بلکه در بخش‌هایی تأثیر جدی دارد و انتظارت تورمی را بالا می‌برد، اما همراهی چین و روسیه با ایران نیز بخشی از فشارهای را خنثی می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Iran missile tests defied UN resolution, say US and European allies". Deutsche Welle. Mar 30, 2016.

2. Arms seized by U.S., missiles used to attack Saudi Arabia 'of Iranian origin': U.N." Reuters (به انگلیسی). 12 June 2020.

3. Ukraine war: US says Iranian drones breach sanctions". BBC. 18 October 2022.

4. تابناک، لیست شرکت‌های تحریم شده ایران در ترکیه، tabnak.ir، کد خبر ۱۳۳۱۹۲۱، 10 مهر 1404، https://www.tabnak.ir/005aUb.

5. سایت مشاوره حقوقی دینا، مکانیسم ماشه چیست؟ heyvalaw.com.

شخصیت و ویژگی های قرآنی حضرت فاطمه علیها السلام در آیات
بر پایه روایات، شماری از آیات قرآن با حضرت فاطمه ‌(س) پیوند دارند؛ از جمله آیه تطهیر در شأن نزول، آیه مودت در مصداق، و آیه نور در تأویل و معناى باطنی.

پرسش:

کدام آیات قرآن، در ارتباط با حضرت فاطمه علیها‌السلام هست؟ شخصیت و ویژگی‌های قرآنی آن حضرت چیست؟

پاسخ:

در قرآن کریم، نام فاطمه زهرا علیها‌السلام به‌صراحت بیان نشده است؛ ولی قرآن‌پژوهان آیات متعددی را مربوط به آن حضرت دانسته‌اند؛ انتساب بیشتر این آیات به حضرت زهراعلیها‌السلام بر اساس احادیث است. این مجموعه آیات، برخی از جهت شأن نزول، برخی از باب تطبیق مصداق، برخی نیز ازنظر تأویل و بطن آیات، با صدیقه کبری علیها‌السلام ارتباط پیدا می‌کند. در این نوشتار برخی آیات را یادآور می‌شویم.

فاطمه علیها‌السلام؛ کوثر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

بت‌پرستان مکه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به دلیل اینکه فرزند پسرش از دنیا رفته ‌بود، أبتر و مقطوع‌النسل نامیدند. خداوند در حمایت از فرستاده خویش، سوره کوثر را نازل کرد و ضمن ردّ گفتار مشرکان، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود:

 «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر؛ (1) ما به تو کوثر عطا کردیم

 «کوثر» به معنای خیروبرکت فراوان بوده و مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که از طریق فاطمه علیها‌السلام محقق شده است؛ به‌گونه‌ای که امروزه نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از شمارش فراتر رفته است. (2)

 

مودت به فاطمه علیها‌السلام؛ مزد رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

ازجمله آیات مربوط به حضرت زهرا علیها‌السلام آیه مودت است؛ خداوند خطاب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:

 «ِقُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى؛ (3) بگو هیچ پاداشی از شما (بر رسالتم) درخواست نمی‌کنم، جز دوست داشتن نزدیکان را.»

 این آیه قرآن، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان اجر و مزد رسالت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کند و آن را از امت مسلمان می‌خواهد. ابن عباس روایت می‌کند: وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عرض شد: یا رسول‌الله! آنانی که محبت و مودت آن‌ها بر ما واجب شده است، چه کسا نی‌اند؟ آن حضرت فرمود:

 «علی علیه‌السلام، فاطمه علیها‌السلام، حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام.» (4)

 

عصمت فاطمه علیها‌السلام

قرآن کریم در سوره احزاب می‌فرماید:

 «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ (5) اى اهل‌بیت، خدا می‌خواهد پلیدى را از شما دور کند و شمارا پاک دارد

 طبق گزارش‌های حدیثی و تاریخی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته به هنگام نماز، بر در خانه علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام می‌فرمود:

 «خداوند، شمارا رحمت کند؛ هنگام نماز است. همانا خداوند می‌خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل‌بیت دور کند

 تداوم این عمل از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله –که براساس برخی گزارش‌ها، چندین ماه طول کشید- به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن اهل‌بیت علیه‌السلام است. (6) چنان‌که حضرت علی علیه‌السلام به جماعتی فرمود:

 «اى مردم، آیا تصدیق مى‌کنید که خداوند پس از نزول آیه تطهیر، من و فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را جمع نموده و فرمود: "بار خدایا! اینان اهل‌بیت و گوشت تن من‌اند، آزار و ناراحتى و زحمت اینان موجب زحمت و آزار و اذیّت من است، پس رجس و آلودگى را از وجود اینان زایل نموده و آنان را تطهیر فرماى!" امّ سلمه با شنیدن این کلمات نزدیک کساء آمده و عرض کرد: من نیز [از اهل کساء هستم]؟ فرمود: تو بر خیرى، ولى این آیه فقط در شأن من و برادرم علىّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم و نُه تَن دیگر از فرزندان حسین نازل شده است و کسى را در آن اشتراکى نیست

جماعت با شنیدن این سخن یکپارچه گفتند: گواهى می‌دهیم که امّ سلمه این مطلب را براى ما نقل نمود. (7)

 

فاطمه علیها‌السلام؛ مشکات الهی

قرآن کریم برای تبیین و معرفی نور خداوند، مثالی ذکر می‌کند:

 «ِمَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ ...؛ (8) مثل نور خداوند، مثل چراغدانی است که درون آن، چراغی گذارده باشند... .»

 امام صادق علیه‌السلام درباره این کلام الهی فرمود:

 «آن چراغدان، فاطمه علیها‌السلام است و آن چراغ، امام حسن علیه‌السلام و آن زجاجه، امام حسین علیه‌السلام است.» (9)

 این بیان در حقیقت اشاره به جایگاه والا و متعالی فاطمه علیها‌السلام و فرزندانش در هدایت بشر دارد.

نتیجه:

1. سوره کوثر در شأن فاطمه زهرا علیها‌السلام نازل شده است. «کوثر» به معنای خیروبرکت فراوان بوده و مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که از طریق فاطمه علیها‌السلام محقق شده است؛ به‌گونه‌ای که امروزه نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از شمارش فراتر رفته است.

2. قرآن کریم، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان اجر و مزد رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کند. ابن عباس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌کند که منظور، مودت به فاطمه علیها‌السلام، علی علیه‌السلام و حسنین علیه‌السلام است.

3. طبق گزارش‌های حدیثی و تاریخی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته بر در خانه علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام آیه تطهیر را می‌خواند. تداوم این عمل از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن فاطمه علیها‌السلام و اهل‌بیت علیه‌السلام است.

4. امام صادق علیه‌السلام مشکات در آیه نور را به فاطمه زهرا علیها‌السلام تفسیر کرده است. این تفسیر که تطبیق مصداق است، بیانگر جایگاه والای فاطمه علیها‌السلام و فرزندانش در هدایت بشر دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره کوثر، آیه 1.

2. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372 ش، سوم، ج ۱۰، ص 836.

3. سوره شوری، آیه 23.

4. ر.ک: قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (1422 ق.)، ینابیع الموده لذوی القربی، منظمه الاوقاف و الشؤون الخیریه. دار الأسوه للطباعه و النشر، قم، ایران، ج ۱، ص ۱۲۴؛ ابن طاووس، علی بن موسى. الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف. قم: خیام. اول: 1400 ق، ص ۱۱۲، ح ۱۶۷؛ ثعلبى، احمد بن محمد، (1422 ق)، الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، لبنان، بیروت، چاپ: اول، ج ۸، ص ۳۱۰؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۴۸؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، (1424 ق.) مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، بیروت، دار الاضواء، ص ۲۵۸، ح ۳۵۲؛ حموی جوینی، ابراهیم بن محمد، (1398 ق.) فرائد السمطین فی فضائل المرتضى والبتول والسبطین، بیروت، ج ۲، ص ۱۳، ح ۳۵۹؛ مجلسى، محمدباقر (1403 ق)، بحار‌الأنوار (ط-بیروت)،‌ بیروت، دوم، ج ۱۰، ص ۱۹۶.

5. سوره احزاب، آیه 33.

6. ر.ک: حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی،1411 ق، چاپ: اول، ج 2، ص 18؛ ثعلبى، احمد بن محمد، (1422 ق)، الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، لبنان، بیروت، چاپ: اول، ج ۸، ص ۴۲.

7. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق، اول، ج 1، ص 148.

8. سوره نور، آیه 35.

9. ر.ک: کلینى، محمد بن یعقوب، (1407 ق) الکافی (ط - الإسلامیه) - تهران، چهارم، ج 1، ص 195؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، ص ۲۶۳، ح ۳۶۱.

مستندات هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها
پس از رحلت پیامبر ‌(ص)، امام علی ‌(ع) در پی بازگرداندن خلافت حق خود بود، اما پس از ناکامی، در خانه حضرت فاطمه ‌(س) تحصن کرد که با سه هجوم خشن، مواجه شد.

پرسش:

می‌گویند سه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها شده است. لطفاً نحوه این هجوم‌ها را مستند بیان کنید؟

پاسخ:

پس از رحلت جان‌سوز پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) و غصب خلافت در جریان سقیفه، امام علی (علیه‌السلام) و جمعی از اصحاب ایشان اقدامات متعددی را انجام دادند تا با توجه به دستور و وصیت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) به عموم مسلمانان خلافت را به امام علی (علیه‌السلام) بازگردانند. یکی از این اقدامات تحصن در خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) بود. با توجه به تأثیری که این تحصن می‌توانست بر جامعه بگذارد به دستور ابوبکر و توسط کارگزاران وی به شدیدترین وجهی شکسته شد.

هجوم به خانه حضرت فاطمه

بعد از رحلت جان‌گداز پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) و واقعه‌ سقیفه بنی‌ساعده که خلافت را به ابوبکر واگذار کردند عده قابل‌توجهی از مردم با خلافت او مخالفت کردند ازجمله این افراد برخی از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بودند امام علی (علیه‌السلام) و عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و براء بن عازب ازجمله اصحابی بودند که از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.(1)

جمعمی از این افراد به اشکال مختلفی سعی می‌کردند مخالفت خود با حکومت ابوبکر را اعلام کنند؛ اما وقتی مشاهده کردند که اقدامات آن‌ها تأثیری برای واگذاری خلافت به امام علی (علیه‌السلام) به‌عنوان جانشین به‌حق پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ندارد بر آن شدند که در خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تحصن کنند(2) تا از این طریق علاوه بر اعلام عمومی به جامعه مبنی بر نارضایتی خود از اتفاقاتی که روی‌داده است وجدان‌های خفته را بیدار کنند شاید از این طریق بتوانند حق امام را به ایشان بازگردانند.(3)

این حرکت هوشمندانه و انتخاب خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها)(4) به‌عنوان مکان تحصن سبب احساس خطر در غاصبان خلافت گردید؛ به همین دلیل ابوبکر بر آن شد که این تحصن باید شکسته شود و متحصنین از خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) خارج شوند.

بعد از دستور ابوبکر کارگزاران وی چندین بار به خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هجوم آوردند در مورد اینکه چند بار به خانه حضرت هجوم برده شده است چندین گزارش در منابع نقل شده است.

ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامه و السیاسه، گزارش کرده است که ابوبکر در چهار نوبت عمر و قنفذ را به خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرستاد تا ضمن شکستن تحصن، امام علی (علیه‌السلام) و متحصنان در خانه حضرت را برای بیعت فراخوانند.(5)

 اما با توجه به بررسی‌هایی که برخی مورخین انجام داده‌اند ابوبکر سه بار افرادی را به خانه امام علی (علیه‌‌السلام) فرستاد و درخواست بیعت کرد؛ که در نوبت اول و دوم آن‌ها تنها موفق شدند کسانی که در خانه حضرت متحصن بودند به جز امام علی (علیه‌السلام) را از خانه خارج کنند، اما در نوبت سوم مهاجمین با توجه به دستور ابوبکر مبنی بر اینکه به هر صورتی که شده باید امام علی (علیه‌‌السلام) از خانه خارج شود و برای بیعت به مسجد آورده شود، شدت عمل سختی به خرج دادند و ضمن آتش زدن درب خانه حضرت و مجروح کردن حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) امام علی (علیه‌‌السلام) به‌اجبار برای بیعت به سمت مسجد کشاندند.(6)

 

هجوم اول

با توجه به آنچه سلیم بن قیس نقل کرده است هجوم اول بدین شکل بوده است: «وقتی علی (علیه‌السلام) خوار کردن (بی‌اعتنائی) مردم و ترک یاری او و متحد شدنشان با ابوبکر و اطاعت و تعظیمشان نسبت به او را دید، خانه‌نشینی را اختیار نمود. عمر به ابوبکر گفت: چه مانعی بر سر راه داری که سراغ علی نمی‌فرستی تا بیعت کند؟ ... ابوبکر گفت: چه کسی را سراغ او بفرستیم؟ عمر گفت: قنفذ را می‌فرستیم. او مردی تندخو و غلیظ و خشن و از آزادشدگان است (قبلاً عبد بوده) و نیز از طایفه بنی‌عدی بن کعب است. ابوبکر قنفذ را و به همراه عده‌ای فرستاد. او به درب خانه حضرت آمد و اجازه ورود خواست، ولی حضرت به آنان اجازه نداد. (قنفذ همان‌جا ماند و) اصحاب قنفذ به نزد ابوبکر و عمر برگشتند درحالی‌که آن دو در مسجد نشسته بودند و مردم اطرافشان بودند. گفتند: به ما اجازه داده نشد.(7)

هجوم دوم

در جریان هجوم دوم بنا بر آنچه برخی از مورخین نقل کرده‌اند ابوبکر به عمر بن خطاب دستور داد باید کسانی که در خانه حضرت هستند را از خانه خارج کنند و اگر مقاومت کردند با آن‌ها بجنگند. بر همین اساس عمر بن خطاب فرماندهی مهاجمین را به عهده گرفت و درحالی‌که تهدید به آتش زدن خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌کرد به سمت منزل حضرت حرکت کرد و هنگام مواجهه با حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) به ایشان گفت: «به خدا سوگند! اگر اجتماع این افراد در خانه تو ادامه داشته باشد، دستور خواهم داد تا خانه را بر آن‌ها آتش بکشند» (8) در این هجوم کسانی که در خانه حضرت متحصن بودند به‌جز امام علی (علیه‌السلام) را از خانه خارج کردند. در همین جریان بود که کسانی مانند زبیر در دفاع از امام علی (علیه‌السلام) شمشیر کشیدند.(9)

هجوم سوم

بعد از دو هجوم قبلی که بیان شد دستگاه خلافت با توجه به احساس خطری که از ادامه تحصن توسط امام علی (علیه‌السلام) داشت بر آن شد تا به شدیدترین وجهی وارد عمل شده و تحصن را سرکوب کنند و امام علی (علیه‌السلام) را برای بیعت به مسجد بیاورند. در جریان این هجوم نیز عمر بن خطاب خطاب به اهل خانه حضرت فریاد می‌زد: «به خدا قسم آتش را بر شما مسلط می‌کنم»(10) در جریان این هجوم درب خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) توسط مهاجمین به آتش کشیده شد و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به‌شدت مجروح شدند و صدمات و لطمات وارده بر آن حضرت (سلام‌الله‌علیها) سبب سقط حضرت محسن (علیه‌السلام) گردید و مهاجمین به‌اجبار حضرت علی (علیه‌السلام) را از خانه جهت بیعت به مسجد بردند.(11)

نتیجه‌گیری:

بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) و جریان غصب خلافت، امام علی (علیه‌السلام) و به همراه برخی دیگر از اصحاب پیامبر سعی فراوانی کردند تا حق خلافت به ایشان بازگردد؛ اما متأسفانه این اقدامات موفقیت‌آمیز نبود و بدین سبب تصمیم بر آن شد که در خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‎علیها) تحصن کنند. این تحصن برای غاصبان خلافت بسیار گران آمد چراکه احتمال آن می‌رفت که ادامه این تحصن وجدان‌های خفته را بیدار کند و عرصه بر غاصبان خلافت تنگ آید. در نتیجه بر آن شدند که این تحصن را شکسته و متحصنین را وادار به بیعت با ابوبکر کنند. در همین راستا سه بار به خانه حضرت هجوم آوردند. سخت‌ترین و خشن‌ترین این هجوم‌ها بار سوم بود.

 

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر

• کتاب سلیم بن قیس تحقیق محمدباقر زنجانی

• کتاب ماساه الزهرا نوشته علامه سید جعفر مرتضی عاملی؛ این کتاب توسط محمد سپهری با عنوان «رنج‌های حضرت زهرا سلام‌الله علیها» در سال 1380 ش ترجمه و منتشر شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بی‌تا، ج ۲، ص ۱۲۴.

2. مورّخان، در شمار کسانی که از بیعت با ابوبکر سرباز زدند و همراه با علی (ع) و زبیر در خانه حضرت فاطمه (س) بست نشستند، اشخاص زیر را نام برده‌اند: عباس بن عبدالمطلب عتبه بن ابی لهب سلمان فارسی ابوذر غفاری عمار بن یاسر مقداد بن اسود کندی بَراء بن عازِب اُبَی بن کعْب گروهی از بنی‌هاشم و مهاجران و انصار؛ مقاله: هجوم به خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها، بارگذاری شده در سایت موسسه تحقیقاتی ولیعصر

https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=12952

3. عسکری، سقیفه: بررسی نحوه شکل‌گیری حکومت پس از پیامبر، نشر منیر، ۱۳۸۷ ش، ص ۹۹.

4. بنا بر گزارش‌های معتبری که منابع شیعه سنی ذکرشده است خانه حضرت زهرا در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) جایگاه ویژه و مهمی داشت به‌عنوان نمونه در تفسیر آیه 36 سوره نور اتفاق‌نظر وجود دارد که شان نزول این آیه اهل خانه حضرت فاطمه (س) است.

سیوطی، الدر المنثور، دارالفکر، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج ۶، ص ۲۰۳؛ اربلی، کشف الغمه، قم، رضی، ۱۴۲۱ ق ۱۴۲۱ ق، ج ۱، ص ۳۱۳.

5. ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، قم، سید رضی، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۳۰-۳۱.

6. یوسفی غروی، محمدهادی، «تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا (علیها السلام)»، تاریخ در آینه پژوهش، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۷۹ ش.

7. سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، قم، الهادی، ۱۴۲۰ ق، ص ۱۴۸ - ۱۴۹، باب قضایا السقیفه علی لسان سلمان الفارسی، باب هجوم قبائل قریش علی بیت الوحی واحراقه.

8.مجلسی، بحارالانوار، بیروت داراحیاء التراث العربی،1403 ق، ج ۲۸، ص 313.

9.طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، مؤسّسهالاعلمی، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۴۴۳؛ ابن‌قتیبه، همان، ج ۱، ص ۱۷ – ۱۹.

10. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، مؤسّسهالاعلمی، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ ق، ج ۱، ص ۵۸۷؛ ابو‌الفداء، اسماعیل بن علی، تاریخ ابوالفداء، طبع مصر بالمطبعه الحسینیه، ج ۱، ص ۱۵۶؛ ابن‌عبد ربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ ق، ج ۵، ص ۱۳.

11. طبرى، ‏ محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه، بعثت، قم، 1413 ق، ص 134؛ المسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای 346 هـ)، اثبات الوصیه، انصاریان، قم، 1384 ش، ج 1، ص 146.

رابطه مدارا و نتیجه
مدارا همیشه نتیجه فوری ندارد، اما در کاهش تنش، حفظ ارتباطات، رشد صبر و افزایش برکات پنهان مانند رزق و ایمان مؤثر است؛

پرسش:

من با دیگران مدارا می‌کنم، ولی نتیجه‌ای ندارد که هیچ، حمل بر ضعف و ترس من می‌شود! به نظرتان چه کنم؟ (رابطه مدارا و نتیجه)

پاسخ:

برخی بعد از اینکه چند صباحی با دیگران مدارا می‌کنند و مشکلات و کدورت‌ها برطرف نمی‌شود و رابطه‌ها اصلاح نمی‌شود، دچار یأس می‌شوند و کم‌کم به این نتیجه می‌رسند که مدارا کردن فایده ندارد و باید تغییر روش دهند. توجه به چند نکته مهم و اساسی به این عزیزان سفارش می‌شود.

نکته اول: زمان‌بر بودن نتیجه‌بخشی

برطرف کردن ناراحتی‌ها و کدورت‌ها و تغییر ذهنیت‌ها و عادت‌ها، معمولاً نیاز به زمان طولانی دارد. نباید انتظار داشت با چند بار رفتار نرم و ملایم نشان دادن، طرف مقابل هم بلافاصله تغییر سبک و رفتار دهد. هرچه ناراحتی‌ها و کدورت‌ها شدیدتر و طولانی‌تر باشد، زمان لازم برای اصلاح آنها هم طولانی‌تر خواهد بود؛ حتی گاهی چندین ماه صبوری لازم است. به هر حال، آنچنان که اهل‌بیت علیهم‌السلام بشارت داده‌اند، در نهایت رفق و مدارا انسان را به نتیجه دلخواه خواهد رساند. چنانچه امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر که در کارهاى خود ملایمت داشته باشد، به آنچه از مردم می‌خواهد دست یابد.»(1)

نکته دوم: لزوم تصحیح نگاه نسبت به نتیجه

گاهی رفتارهای خوب و مدارا کردن‌ها نتایج خوبی داشته، اما دیده نمی‌شوند؛ چرا که نوع نگاه به نتایج، ناقص و اشتباه است؛ مثلاً نتیجه مطلوب را فقط در جلب محبت اطرافیان و رفع کدورت‌ها و ناراحتی‌ها و تبدیل شدن آنها به دوستی و صمیمیت می‌داند. اگر انواع نتایج فردی، اجتماعی، دنیایی و آخرتی مدارا را به خوبی بشناسیم، آن‌گاه خواهیم دید که مداراها نتایج متعددی داده است؛ اما نه آن نتیجه‌ای که ما در نظر داشته‌ایم، بلکه نتایج بالاتر و مهم‌تری که در ادامه توضیح داده می‌شود.

نکته سوم: بیشتر نشدن تنش‌ها

همین که مدارا کردن باعث شود تنش‌ها و برخوردها تشدید نشود، نتیجه کمی نیست. همین که خود و خانواده از دشمنی‌ها، آسیب‌ها و انواع فشارها و تنش‌ها حفظ شده‌اند، نتیجه خیلی مهمی است؛ چرا که معمولاً ترک مدارا، بالاگرفتن تنش‌ها و ناراحتی‌ها را به دنبال دارد. چنانچه امام صادق علیه‌السلام درباره آیه: «و با مردم نیک سخن گویید» فرمود: «مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است؛ اما با مؤمنان، باید گشاده‌رو بود و اما با مخالفان باید به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می‌دارد.»(2)

نکته چهارم: تقویت روحیه رفق و مدارا و صبر

اگر مدارا کردن باعث شود صبر، حلم و نرم‌خویی در انسان تقویت شود و شاکله و شخصیت انسان یک گام به سمت کمال و تهذیب حرکت کرده باشد، ثمره بسیار بزرگی به دنبال داشته است؛ چرا که انسان تا «ابد» مهمان این خصلت خوب خود خواهد بود و همین بالارفتن ظرفیت و تحمل انسان، در بسیاری از زمینه‌ها و تعاملات دیگر نتایج مثبت خود را نشان خواهد داد.

نکته پنجم: امکان ادامه دادن ارتباط‌ها

همین که مدارا و نرمش نشان دادن، باعث شود ارتباطات ادامه پیدا نماید، خود نوعی نتیجه است؛ هر چند این ارتباطات خیلی صمیمانه نباشد. فراموش نکنیم که همین ارتباطات هم تأثیرات مثبتی در رفع خستگی‌ها و فشارهای روحی و درآمدن انسان از تنهایی و... به خصوص برای دیگر اعضای خانواده، به دنبال دارد. چنانچه از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «در ارتباط با دیگران باقی بمان تا دیگران هم در ارتباط با تو باقی بمانند.»(3)

نکته ششم: ضرورت توجه به نتایج پنهان

در منابع دینی رفق و مدارا نتایج متعدد و متنوعی دارد که بسیاری از آن‌ها از دید ما پنهان است؛ مثلاً رفق و مدارا نوعی صدقه معرفی شده که باعث دور شدن بلاها می‌شود؛ اما معمولاً به آن توجه نمی‌شود. چه بلاهایی از سر انسان به دلیل نرم‌خویی و مدارای او دور شده که متوجه نشده است. همچنین در منابع دینی، مدارا به عنوان عاملی برای حفظ و حراست و زیاد شدن ایمان، افزایش و برکت رزق، محبوب شدن در نظر دیگران، افزایش عزت و کرامت او و... معرفی شده است.(4) پس با این وجود چه بسا رفق و مدارا کردن انسان، در گوشه‌گوشه زندگی او اثرات متعددی گذاشته و می‌گذارد؛ اما او متوجه نبوده و نیست. چه بسا باید در زوایای دیگر زندگی و در ارتباطات با دیگران، دنبال آثار مدارا گشت.

نکته هفتم: لزوم توجه به ثواب‌ها و پاداش‌های الهی

مهم‌تر از آنچه گذشت، ثواب و درجاتی است که خداوند متعال به افراد نرم‌خو و اهل مدارا عنایت می‌کند که تا خدا خدایی می‌کند، این پاداش‌ها هستند و اهل مدارا از آنها بهره و لذت می‌برند. پس دنیا برای قضاوت کردن در مورد این‌که خوبی‌ها و مداراهای انسان چه نتیجه‌ای دارد، مناسب نیست. قضاوت در مورد موفقیت و خوشبختی و نتیجه‌بخش بودن خصلت‌ها و رفتارها در دنیا، ناقص و عجولانه است؛ بلکه باید دید در زندگی ابدی انسان چه نتیجه‌ای به دنبال داشته است. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «هر که بهره‌اى از نرم‌خویى برده باشد، بهره او از خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است.»(5)

در این روایت بشارت بزرگی نهفته است؛ از این روایت شریف به دست می‌آید که روحیه نرم‌خویی و مدارا، کلید رسیدن به بهره انسان از دنیا و آخرت می‌باشد؛ هرچند نتایج ملموس و مورد نظر ما را در پی نداشته باشد.

نکته هشتم: مأموریت

ما در زندگی دنیا معمولاً مأمور به انجام وظیفه هستیم، نه رسیدن به نتیجه. رسیدن به نتیجه در بسیاری از موارد در محدوده وظیفه ما نیست؛ یعنی بعد از این‌که با تفکر و مشورت در مورد مسئله‌ای، انجام آن را وظیفه تشخیص دادیم، دیگر نباید به نتیجه‌بخش بودن آن فکر کنیم. آنچه مهم است این است که ما به وظیفه خود عمل کرده‌ایم و بندگی خود را نسبت به خداوند متعال نشان داده‌ایم و همین بزرگ‌ترین نتیجه و تحصیل این خصلت، به نوعی رسیدن به هدف نهایی زندگی است.

نکته نهم: لزوم مدارا ولو بی‌نتیجه

گاهی حتی اگر نتیجه هم نداشته باشد، برای رسیدن به اهدافی مهم‌تر یا حفظ امور مهم‌تر، چاره‌ای غیر از مدارا نیست؛ به‌خصوص در تعامل با افرادی که به گردن انسان حق دارند یا کسانی که انسان مجبور است با آن‌ها زندگی کند و ارتباط داشته باشد، مانند پدر و مادر، همسر، استاد و معلم و... . وقتی انسان وظیفه دارد حق این‌گونه افراد را رعایت کنید و اسباب اذیت و ناراحتی و دلخوری آنها را فراهم نکند؛ پس باید با کج‌خلقی‌ها و بدرفتاری‌های آنها مدارا نماید، حتی اگر تأثیری در تغییر رویه آنها نداشته باشد. چنانچه از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «حکیم و فرزانه نیست آن که مدارا نکند با کسى که چاره‌اى جز مدارا کردن با او نیست.»(6)

نکته دهم: لزوم تغییر روش‌ها

مدارا با اقدام منافات ندارد؛ مدارا به معنی بی‌عملی و ترک هرگونه تدبیر و ترفند اصلاحی نیست. می‌توان در عین مدارا، روش‌هایی را برای اصلاح طرف مقابل استفاده کرد یا تغییراتی در ترفندها و اقدام‌ها داشت تا به نتیجه بهتر و بیشتری رسید؛ ولی در انجام روش‌های جدید نباید از دایره رفق و مدارا خارج شد.

نکته یازدهم: توجه نکردن به قضاوت دیگران

انسان باید با توسعه دادن شخصیت و قوی کردن روحیه خود و با رسیدن به مرحله غنای نفس، به مرحله‌ای برسد که قضاوت و تعریف و تمجید دیگران یا تحقیر و سرزنش آنها در او اثرگذار نباشد. وقتی کاری را درست و وظیفه دانست، با وجود برخوردهای نامناسب دیگران، آن را ادامه دهد. وقتی تشخیص داد که وظیفه او مدارا و نرمی نشان دادن در تعاملات است، باید به وظیفه خود عمل کند؛ هرچند آن‌ها حمل بر ترس یا ضعف نفس کنند. در نهایت و در درازمدت خیلی از حقایق نمایان خواهد شد. عزت و ذلت در دستان خداست، نه نوع نگاه و قضاوت دیگران.

نکته دوازدهم: لزوم رعایت حد و حدود مدارا

در آخر ذکر این نکته لازم است که با وجود همه آنچه گفته شد، در فرهنگ دین هر چیزی حد و حدود دارد و کمتر موردی را می‌توان یافت که بی‌حد و حصر مطلوب باشد؛ مدارا هم حد و اندازه دارد. به این معنی که بنا نیست در برخی موارد تا ابد مدارا کرد؛ بلکه در برابر برخی یا در برخی مواقع باید مدارا را کنار گذاشت و برخورد محکم و سخت از خود نشان داد. البته تشخیص این موارد نادر بسیار سخت است و نیاز به مطالعه و مشورت دارد. چنانچه حضرت على علیه‌السلام می‌فرمایند: «کسى که حُسن مدارا اصلاحش نکند، مکافات بد او را درست گرداند.»(7)

نتیجهگیری

برای قضاوت و تصمیم‌گیری در مورد نتیجه‌بخش بودن مدارا، توجه به نکات زیر بسیار ضروری است:

  • زمان‌بر بودن رسیدن به نتایج مدارا: تغییر رفتار دیگران نیاز به صبر و زمان دارد.
  • لزوم تصحیح نگاه به نتیجه: نتایج مدارا گاهی غیرمستقیم و پنهان است.
  • جلوگیری از تشدید تنش‌ها، تقویت روحیه صبر و نرم‌خویی و یا امکان تداوم ارتباطات، هریک به نوعی نتیجه به حساب می‌آیند.
  • لزوم توجه به نتایج پنهان مدارا، مانند دفع بلاها و افزایش برکت.
  • پاداش‌های الهی برای مدارا، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نتایج مدارا می‌تواند باشد.
  • ما مأمور به انجام وظیفه هستیم، نه نتیجه: بندگی و انجام وظیفه مهم‌تر از نتیجه‌گیری فوری است.
  • گاهی مدارا حتی با وجود نداشتن نتیجه ضروری است، به‌خصوص در روابط ضروری؛ مثل والدین و همسر.
  • گاهی بدون ترک مدارا، نیاز به تغییر روش‌ها است.
  • ضرورت بی‌توجهی به قضاوت دیگران و پای‌بندی به اصول، نه نظرات مردم.
  • لزوم رعایت حدومرز مدارا و امکان رها کردن مدارا در موارد نادر.

پی‌نوشت‌ها

1 . «مَن کانَ رفیقا فی أمرِهِ نالَ ما یُریدُ مِنَ الناسِ»: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص120.

2. فی قولِهِ تَعالى :«وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»: «أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم ، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إلى الإیمانِ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ»: التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، اول، 1409ق، ص354.

3. «أَبْقِ یُبْقَ عَلَیْکَ»: تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص132.

4. به سوال «نتایج و فواید مدارا» در همین مجموعه مراجعه شود.

5. «مَن اُعطِیَ حَظَّهُ مِن الرِّفقِ، اُعطِیَ حَظَّهُ مِن خَیرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ»: ابن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج‌البلاغه لابن أبی‌الحدید، قم، چاپ: اول، 1404ق، ج‏6، ص339.

6. «لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّاً مِن مُداراتِهِ»: حرانی، حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، دوم، 1404ق، ص218.

7. «مَن لَم یُصلِحْهُ حُسنُ المُداراةِ أصلَحَهُ سُوءُ المُکافاةِ»: لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص444.

صفحه‌ها