پرسش وپاسخ

مؤمنان بعد از نمازهای واجب خود اعمالی انجام می‌دهند که این اعمال برگرفته از روایات هست و درنتیجه خوب است که مؤمنان بر انجام این اعمال مداومت داشته باشند.

پرسش:

آیا اینکه بعد از نماز جماعت سه صلوات می‌فرستند، مؤمنان به هم دیگر دست می‌دهند و در آخر نماز هم به ائمه سلام می‌دهند برگرفته از روایات است، یعنی اولاً این سه عمل برای تعقیبات نمازهای واجب سفارش شده است؟ ثانیاً ثواب خاصی برای آن بیان گردیده است؟

پاسخ:

برخی اعمالی که بین مؤمنان رواج دارد مستند روایی دارد، برخی نیز گرچه اعمال نیکو و شایسته‌ای هستند، اما روایتی برای آن یافت نشده است.

 سه عمل، پس از نماز جماعت بین مؤمنان رایج است:

 اول اینکه پس از سلام نماز، سه بار صلوات می‌فرستند؛

 دوم اینکه به یکدیگر دست می‌دهند؛

 و سوم اینکه برمی‌خیزند و با رو کردن به جوانب مختلف، به اهل‌بیت علیهم‌السلام سلام می‌دهند.

 برای اینکه مشخص شود این اعمال، مستند روایی دارد یا خیر، با بررسی احادیث هر موضوع، پاسخ در سه بخش مجزّا ارائه می‌شود.

 

بخش اول: بررسی مستندات روایی صلوات پس از نماز

یکی از اعمالی که بین مؤمنان بسیار رواج دارد، خواندن آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ...» و صلوات فرستادن پس از نمازهای جماعت است. این صلوات را معمولاً سه بار تکرار می‌کنند. با جستجو در احادیث، روایاتی یافت شد که به نظر می‌رسد می‌تواند مستند روایی کافی برای این عمل باشد و جواز آن را از احادیث ثابت کرد.

روایت اول:

در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است:

 «مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاهِ الصُّبْحِ وَ صَلَاهِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً (1) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَهَ حَاجَهٍ سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثِینَ فِی الْآخِرَهِ؛ هر کس پس از نماز صبح و مغرب پیش از آنکه از جای خود حرکت کند یا با کسى سخن گوید، آیه "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ..." را بخواند، سپس بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام صلوات فرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می‌کند؛ هفتاد حاجت در دنیا و سى حاجت در آخرت.» (2)

بر اساس این روایت، خواندن آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» و فرستادن ذکر صلوات بعد از نماز صبح و مغرب توصیه شده است. حدیث موردبحث، اثر این عمل را برآورده شدن صد حاجت آن شخص بیان نموده است.

روایت دوم:

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

 «کسی که بعد از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام، دعای "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً لَبَّیْکَ رَبَّنَا وَ سَعْدَیْکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى ذُرِّیَّهِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ... وَ بَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ ارْحَمْنِی إِذَا تَوَفَّیْتَنِی‏ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر." بخواند؛ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ کُلَّهَا وَ عَافَاهُ مِنْ یَوْمِهِ وَ سَاعَتِهِ وَ شَهْرِهِ وَ سَنَتِهِ إِلَى أَنْ یَحُولَ الْحَوْلُ مِنَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَهِ وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ مِنْ مِیتَهِ السَّوْءِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّهٍ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ کَتَبَ لَهُ بِذَلِکَ شَهَادَهَ الْإِخْلَاصِ بِثَوَابِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ ثَوَابُهَا الْجَنَّهُ الْبَتَّهَ فَقُلْتُ لَهُ هَذَا لَهُ إِذَا قَالَ ذَلِکَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنَ الْحَوْلِ إِلَى الْحَوْلِ فَقَالَ وَ لَکِنْ هَذَا لِمَنْ قَالَهُ مِنَ الْحَوْلِ إِلَى الْحَوْلِ مَرَّهً وَاحِدَهً یُکْتَبُ لَهُ ذَلِکَ وَ أَجْزَأَهُ لَهُ إِلَى مِثْلِ یَوْمِهِ وَ سَاعَتِهِ وَ شَهْرِهِ مِنَ الْحَوْلِ إِلَى الْحَوْلِ الْجَائِی الْحَائِلِ عَلَیْهِ... (3)؛ خداوند، تمام گناهان او را آمرزیده و از همان لحظه و روز و ماه و سال تا سال دیگر، از نادارى، نیازمندى، دیوانگى، جذام، پیسى، مرگ بد و از هر گرفتارى و بلایى که از آسمان به زمین فرو مى‏آید، عافیت می‌بخشد و براى او در برابر این عمل، شهادت به کلمه اخلاص «لا إله إلّا اللَّه» همراه با ثواب آن تا روز قیامت نوشته می‌شود و ثواب و پاداش آن مسلّما بهشت است... .»

بر اساس این روایت، تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام و خواندن دعایی که آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» و همچنین صلوات بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام، بخشی از آن است، پس از هر نماز توصیه شده است. شیخ طوسی می‌نویسد: «ینبغی أن یقال عقیب کل فریضه؛ شایسته است این دعا بعد از هر نماز خوانده شود.» (4)

بر اساس این حدیث، عمل موردبحث، دارای ثواب و آثار فراوانی است. بیمه یک‌ساله شخص، رهایی از فقر، نجات از دیوانگى، جذام، پیسى، مرگ بد و از هر گرفتارى و بلایى که از آسمان به زمین فرو می‌آید، از آثار آن است همچنین ثواب «لا إله إلّا اللَّه» که بهشت است به او داده می‌شود.

روایت سوم:

در روایتی از امیرمؤمنان علیه‌السلام آمده است:

 «... إِذَا قَرَأْتُمْ‏ "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِ"‏ فَصَلُّوا عَلَیْهِ فِی الصَّلَاهِ کَثِیراً وَ فِی غَیْرِه...؛ هنگامی‌که آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» را قرائت کردید، بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله زیاد صلوات بفرستید، در نماز باشید یا غیر نماز.» (5)

در جمع‌بندی این احادیث، می‌توان گفت شایسته است پس از نماز، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» خوانده شود، سپس صلوات فرستاده شود، به نظر می‌رسد فرستادن سه صلوات هم منعی نداشته باشد، بلکه مطلوب است زیرا در روایت سوم آمده است که پس از شنیدن این آیه، زیاد صلوات بفرستید. البته با توجه به روایت دوم و همچنین روایاتی که بر انجام تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام، بلافاصله پس از نماز تأکید نموده‌اند، بهتر است این عمل پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام انجام شود و جمع بین هر دو صورت گیرد؛ بنابراین، بر اساس روایات، این عمل دارای ثواب و آثار فراوانی است.

 

بخش دوم: بررسی دست دادن مؤمنان پس از نماز جماعت

یکی دیگر از اعمالی که بین مؤمنان رواج دارد و پس از نمازها آن را انجام می‌دهند، دست دادن به یکدیگر است. البته این دست دادن معمولاً با دعا کردن برای قبول اعمال یکدیگر انجام می‌شود. وقتی با هم مصافحه می‌کنند به یکدیگر «تقبّل الله» می‌گویند. با جستجو در روایات، حدیثی که به‌طور خاص بر دست دادن مؤمنان به یکدیگر بعد از اتمام نماز جماعت دلالت نماید، یافت نشد، اما در داستان معراج رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است وقتی آن حضرت نماز جماعت خواندند و انبیای الهی به ایشان اقتدا کردند، پس از نماز، حضرت ابراهیم علیه‌السلام با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرمؤمنان علیه‌السلام، مصافحه نمود. (6) شاید به استناد همین روایت و همچنین با توجه به اصل استحباب مصافحه بین برادران دینی و آثار و برکات فراوانی که مصافحه در ایجاد ارتباط و علاقه بین مؤمنان دارد، بسیاری از فقها، از دست دادن به یکدیگر و دعا برای قبول اعمال هم نهی ننموده، بلکه آن ‌را عملی مطلوب شمرده‌اند هرچند باید مراقب بود که آن را به‌قصد رجاء (به امید ثواب) انجام دهند. (7) البته شایسته است این عمل هم پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام انجام شود.

 

بخش سوم: بررسی سلام دادن به معصومان علیهم‌السلام پس از نماز

عمل دیگری که بین بسیاری از مؤمنان مشهور است اینکه پس از نماز، به‌صورت فردی یا دسته‌جمعی ایستاده و به جوانب مختلف رو می‌کنند و به معصومان علیهم‌السلام سلام می‌دهند. با جستجو و بررسی احادیث، مشخص شد در مورد سلام دادن به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مستند روایتی وجود دارد. احمد بن ابی نصر بزنطی می‌گوید از امام رضا علیه‌السلام پرسیدم پس از نماز چگونه بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سلام دهم و صلوات فرستم؟ حضرت فرمودند، می‌گویی:

 «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَفْوَهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ، وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ، وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ، فَجَزَاکَ اللَّهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.» (8)

در مورد سلام دادن به دیگر معصومان علیهم‌السلام نیز شیخ صدوق می‌نویسد:

 «وقتی از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام فارغ شد، بگو: اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ وَ لَکَ السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلَامُ‏ سُبْحانَ رَبِّکَ‏ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ‏ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ‏ عَلَى‏ الْأَئِمَّهِ الْهَادِینَ‏ الْمَهْدِیِّینَ‏ السَّلَامُ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ، ثُمَّ تُسَلِّمُ عَلَى الْأَئِمَّهِ وَاحِداً وَاحِداً علیهم‌السلام وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ.» (9)

 چنان‌که در این نقل آمده ایشان می‌فرمایند پس از سلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، به تک‌تک امامان علیهم‌السلام، سلام دهید. یادآوری می‌شود گرچه شیخ صدوق این موضوع را به معصوم منتسب نکرده‌اند، اما بیان مطلبی از سوی ایشان در کتاب مهم "من لا یحضره الفقیه" که از کتب اربعه و اصلی حدیثی شیعه است، احتمال وجود مستند روایی برای این مطلب نزد ایشان را افزایش می‌دهد.

علاوه بر این مطالب، می‌توان برای سلام دادن به معصومان علیهم‌السلام از عموماتی که سلام بر آن حضرات علیهم‌السلام از راه دور را سفارش کرده و آن را نوعی زیارت شمرده‌اند و اجر و مزد فراوانی برای آن بیان کرده‌اند، بهره برد؛ بنابراین می‌توان سلام بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر اساس روایت، انجام داد و سلام به دیگر معصومان علیهم‌السلام را نیز به‌قصد رجاء و امید ثواب بردن، انجام داد.

 

نتیجه‌گیری

در جمع‌بندی این احادیث، در مورد صلوات فرستادن، می‌توان گفت مستند روایی به‌قدر کافی وجود دارد. شیوه انجام آن نیز شایسته است این‌گونه باشد که پس از نماز، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» خوانده شود سپس، صلوات فرستاده شود. به نظر می‌رسد فرستادن سه صلوات هم منعی نداشته باشد، بلکه مطلوب است. البته با توجه به روایاتی که بر انجام تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام، بلافاصله پس از نماز تأکید نموده‌اند، بهتر است این عمل پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام انجام شود و جمع بین هر دو صورت گیرد. نکته دیگر اینکه این عمل دارای ثواب و آثار فراوانی است.

درباره دست دادن مؤمنان پس از نماز جماعت به یکدیگر، غیر از حدیث معراج که دست دادن حضرت ابراهیم علیه‌السلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرمؤمنان علیه‌السلام را مطرح کرده، روایت دیگری یافت نشد. همچنین در مورد سلام دادن به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مستند روایی وجود دارد و با توجه به روایات عام زیارت از راه دور، می‌توان پس از نمازها به امامان علیهم‌السلام نیز به‌قصد ثواب، سلام داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره احزاب، آیه 56.

2. ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، ‏دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406 ق، ص 156.

3. ابن طاووس، على بن موسى‏، فلاح السائل و نجاح المسائل، قم، ‏بوستان کتاب‏، چاپ اول، 1406 ق، ص 135.

4. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411 ق، ج 1، ص 51.

5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول‏، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404 ق، ص 119.

6. «... فَلَمَّا انْقَضَتِ الصَّلَاهُ قُمْتُ إِلَى إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فَقَامَ إِلَیَّ فَصَافَحَنِی وَ أَخَذَ بِیَمِینِی بِکِلْتَا یَدَیْهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِالنَّبِیِّ الصَّالِحِ وَ الِابْنِ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ الصَّالِحِ فِی الزَّمَانِ الصَّالِحِ وَ قَامَ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَصَافَحَهُ وَ أَخَذَ بِیَمِینِهِ بِکِلْتَا یَدَیْهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِالابْنِ الصَّالِحِ وَ وَصِیِّ النَّبِیِّ الصَّالِحِ یَا أَبَا الْحَسَن‏... .» مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار، محقق/مصحح، جمعى از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 18، ص 317.

7. به‌عنوان نمونه ر.ک: گلپایگانى، سید محمدرضا، مجمع المسائل، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 112، س 310؛ خامنه‌اى، سید على، أجوبه الاستفتائات، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، 1424 ق، ص 151، س 730؛ تبریزى، جواد، استفتائات جدید، قم، بی‌جا، چاپ اول، بی‌تا، ص 87، س 413؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى، صراط النجاه (المحشّى)، قم، مکتب نشر المنتخب، 1416‌، ج 3، ص 72، س 205؛ لنکرانى، محمد فاضل، جامع المسائل، قم، انتشارات امیر قلم، قم، 1425 ق، ص 97، س 398؛ مکارم شیرازى، ناصر، الفتاوى الجدیده، قم، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب علیه‌السلام، 1427 ق، ج 1، ص 78، س 281.

8. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1413 ق، ص 382.

9. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه‏، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 1، ص 322.

ازجمله اموری که قرآن به‌مثابه کتاب هدایت و راهنمایی بشر باید به ما یاد بدهد شیوه بندگی خدا، آداب پرستش او و روش کمک خواستن از اوست.

پرسش:

چگونه ممکن است خداوند بگوید: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. به راه راست هدایتمان کن!» اگر این سوره سخن خدا است، پس چه لزومی دارد که خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید یا به شیوه بندگانش، خود را موردستایش قرار دهد؟ آیا الله خودش را ستایش کرده و از خودش خواسته که او را به راه راست هدایت کند؟!

پاسخ:

در سوره فاتحه یا حمد عباراتی وجود دارد که به نظر می‌رسد خداوند در حال دعا کردن و درخواست کمک و هدایت از خودش است؛ بدین سبب این سؤال مطرح می‌شود که اگر قرآن، کلام خداست، پس چرا خداوند در آن، خود را مورد ستایش قرار می‌دهد و از خود می‌خواهد که او را به راه راست هدایت کند؟ آیا این با مقام و جایگاه خداوند سازگار است؟ در این نوشتار به این پرسش پاسخ می‌دهیم.

چون‌که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد؛ معلمی را تصور کنید که می‌خواهد شیوه احترام به معلمان را به دانش‌آموزانش یاد بدهد، با زبان و بیان آنان چندین بار این کار را تکرار می‌کند تا آنان دقیقاً یاد بگیرند و مثلاً می‌گوید: بچه‌ها وقتی من وارد کلاس شدم، همگی به احترام من از جای خود بلند شوید، سلام کنید و تا من اجازه ندادم ننشینید. در وسط کلاس هر وقت از من سؤالی داشتید، اول محترمانه از من اجازه بگیرید و سپس سؤال خود را بپرسید. در وسط آزمون اگر به کمک من نیاز داشتید، دستتان را بلند کنید و پس‌ازآنکه من اجازه دادم، بگویید: «خانم معلم لطفاً من را راهنمایی کنید». در پایان پیش از ترک کلاس، از زحمات من تشکر کنید و بگویید: «استاد خسته نباشید. کلاس خیلی خوبی بود». مثال دیگر، مثال سرباز و فرمانده است. فرمانده به سربازانش یاد می‌دهد که چگونه در مقابل او خبردار بایستند، به او سلام بکنند و احترام نظامی بگذارند و مثلاً بگویند: «سلام فرمانده، اطاعت فرمانده و ...».

در این مثال‌ها چه لزومی دارد که معلم به خودش می‌گوید: «خانم معلم»؟ چرا از خودش خداحافظی می‌کند و به خودش می‌گوید: «خسته نباشید»؟ چرا معلم از خودش درخواست راهنمایی دارد؟ چرا فرمانده در پادگان مدام به سربازانش می‌گوید: «سلام فرمانده، اطاعت فرمانده و ...» مگر او خودش فرمانده نیست؟

در همه این مثال‌ها، فردی که در جایگاه بالاتری قرار دارد، خود را در جایگاه پایین‌تر قرار می‌دهد تا به دیگران آموزش بدهد. قرآن نیز هرچند کلام الهی است، اما برای هدایت مردم و آموزش آنان نازل شده است. با توجه به نقش بسیار مهم پرستش و ستایش خداوند در هدایت و سعادت بشر، یکی از اموری که قرآن باید به آنان یاد بدهد، همین پرستش و ستایش خداوند است و به‌همین‌دلیل، خداوند به شکلی که مردم باید از زبان خودشان او را پرستش کنند و از او کمک بخواهند، این سوره را نازل کرده است.

نتیجه‌گیری:

سوره حمد نه‌تنها ستایش خداوند و درخواست هدایت از او است، بلکه هم‌زمان به ما آموزش می‌دهد که چگونه باید در مقام پرستش خدا، با او ارتباط برقرار کنیم و سخن بگوییم. خداوند با این آیات به ما الگو می‌دهد که چگونه باید او را بخوانیم و از او یاری بخواهیم. این آیات درواقع آموزش چگونگی دعا و ارتباط صحیح بندگان با خداوند است و به‌همین‌دلیل، نزول آن‌ها از سوی خداوند نه‌تنها بعید یا عجیب نیست، بلکه کاملاً لازم است.

 

منبع شبهه:

نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه و هدفمند است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اختیار، خطرات تکبر و درنهایت هدفمندی خلقت ارائه می‌دهد

پرسش:

من می‌خواهم نقدهایی روشن و منطقی به خدای ابراهیمی وارد کنم. از نگاه من، خدای ابراهیمی یک شخصیت خیالیه که نه بی‌نیاز است و نه کامل. چون نیاز دارد پرستیده شود و انتظار دارد همه مخلوقاتی که خودش آفریده، بدون چون‌وچرا از او اطاعت کنند. قدرت زیادش باعث شده آزادی را از آفریده‌هایش بگیرد و قوانینی برای ایشان وضع کند که اگر رعایت نکنند، مجازات را در پی دارد.

به باور من، اگه قرار است چیزی را «خدا» بنامیم، باید آنقدر کامل باشد که حتی ذره‌ای نتوان از آن ایراد گرفت، آن هم نه از روی ترس، بلکه چون واقعاً هیچ عقل سلیمی نتواند ایرادی پیدا کند. اگر حتی یه نقطه ضعف یا تصمیم اشتباه در رفتارش باشد، چنین موجودی نمی‌تواند خدا باشد. زیرا خدا باید نوری محض باشد، حقیقتی کامل و دست‌نیافتنی، نه موجودی مثل انسان که بتوان آن را نقد کرد.

اما خدای ابراهیمی، پر از اشتباهات و واکنش‌های انسانی زودگذر و احساسی است. مثلاً از اول داستان، وقتی به لوسیفر دستور می‌دهد به انسان (که تازه خلقش کرده) سجده کند، و لوسیفر قبول نمی‌کند، به جای گفتگو یا پذیرش نظر متفاوت، بی‌درنگ لعنتش می‌کند. انگار که هیچ کس حق نداشته باشد با او مخالفت کند. این آغاز داستانی است که در آن لوسیفر بدنام می‌شود. در حالی که اگر انصاف داشته باشیم، رفتار نادرست از سمت خدا بوده، نه لوسیفر. بعد هم برای یک سیب ساده، آدم و حوا را از بهشت بیرون می‌اندازد.

واقعاً خنده‌دار است که یک «خدا» چنین واکنش غیرمنطقی و کودکانه‌ای نشان بدهد. چطور می‌شود به موجودی ایمان آورد که برای یک اشتباه ساده، موجوداتش را از رحمت خودش محروم کرده و به دنیایی پر از درد و رنج تبعیدشان می‌کند؟ اگر فقط کمی فکر کنیم، می‌بینیم که این رفتارها نه‌تنها نشانه خدا بودن نیست، بلکه بیشتر به رفتار یک پادشاه مستبد و احساساتی شبیه است. این نشان می‌دهد که کل این داستان‌ها، بیشتر از جنس تخیل است تا حقیقت.

پاسخ:

برخی منتقدان با استناد به داستان خلقت آدم و حوا، نزاع ابلیس با خدا، و وسوسه آدم توسط شیطان، در پی آن هستند که چهره‌ای غیرعقلانی، کودکانه، و افسانه‌گون از خدای ادیان ابراهیمی ترسیم کنند. به زعم ایشان، خدای ادیان، شخصیتی خودخواه، سلطه‌جو و مجازات‌گر است که در برابر نافرمانی‌های کوچک، واکنش‌های بزرگ و گاه بی‌تناسب نشان می‌دهد. این در حالی است که با تأمل در آیات قرآن و تحلیل عقلانی و انسان‌شناسانه این داستان، می‌توان تصویری متعالی، هدفمند و اخلاقی از این واقعه ترسیم کرد که نه‌تنها از عقلانیت دور نیست، بلکه بیانگر نگاهی ژرف به جایگاه انسان، آزمایش الهی، نقش اراده و آزادی و حکمت پاداش و مجازات است. در ادامه به تحلیل چهار محور اصلی این ماجرا می‌پردازیم.

نکته اول: چرا خداوند خواهان پرستش است؟

در نگاه ابتدایی، پرسش این است که چرا خداوند از مخلوقات خود می‌خواهد او را بپرستند؟ آیا چنین خواسته‌ای از جانب خدای بی‌نیاز، نشانه‌ای از خودخواهی نیست؟ پاسخ این است که در منطق قرآن، عبادت نه برای تأمین نیاز خداوند، بلکه برای رشد انسان‌هاست. خداوند در قرآن تصریح می‌کند:

«ای مردم! شما (همگی) نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.»(1)

«اگر کفران کنید، خداوند از شما بی‌نیاز است و هرگز کفران را برای بندگانش نمی‌پسندد؛ و اگر شکر او را به جا آورید آن را برای شما می‌پسندد.»(2)

«و هر کس داخل آن (خانه خدا) شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.»(3)

«کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می‌کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی‌نیاز است.»(4)

«و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش عمل کرده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است.»(5)

بنابراین، عبادت و شکرگزاری و حرکت در مسیر تقرب به خدا، مسیری است برای تهذیب نفس، بازسازی درون، و رسیدن به رهایی از بردگی‌های دروغین و پرورش دادن ابعاد معنوی و استعدادهای پنهان ملکوتی. از این نظر، عبادت در حقیقت، تمرین آزادی از سرکشی امیال درونی و زورگویان بیرونی و حرکت به‌سوی کامل‌تر شدن و رشد یافتن است. بنابراین، عبادت خواسته‌ای برای سود انسان است، نه برای منفعت خدا.

نکته دوم: چرا نافرمانی‌ها مجازات دارند؟

یکی دیگر از شبهات مطرح‌شده، وجود تهدیدهای الهی به مجازات است. از نظر برخی، این روش تربیتی، ترس‌محور و غیراخلاقی است. اما واقعیت آن است که در نظام تربیتی قرآن، وعده و وعید، هر دو ابزار هدایت هستند. انسان‌ها دارای درجات مختلف عقل و اراده‌اند؛ بسیاری تنها در پرتو ترس از پیامدهای اعمال، از بدی‌ها دور می‌شوند.

علاوه بر این، عذاب الهی در بسیاری از موارد «تجسم عمل» است؛ یعنی صورت نهایی همان کارهایی است که انسان در دنیا انجام داده است. قرآن در توصیف روز قیامت می‌فرماید:

«همه اعمال خود را حاضر می‌بینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.»(6)

در واقع، عذاب نه تحمیلی بیرونی، بلکه واقعیتی درونی‌شده است که بر اساس انتخاب‌های فردی تحقق می‌یابد. عدالت خداوند ایجاب می‌کند که انسان‌ها پیامدهای حقیقی کردار خود را ببینند و این نه ظلم است و نه خشونت، بلکه بازتاب حقیقت اعمال است. ازاین‌رو، خداوند در سوره مبارکه نساء در خصوص کسانی که اموال یتیمان را به غارت می‌برند، می‌فرماید:

«کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت،) تنها آتش مى‏خورند؛ و به‌زودى در شعله‏هاى آتش(دوزخ) مى‏سوزند.»(7)

این حقیقتی است که انسان سازنده جهنّم و بهشت خود است، ولی از آنجا که در این دنیا، نگاه وی از صورت حقیقی آثار اعمالش نابینا است، جهنّمی که با اعمالش ساخته را نمی‌بیند و هنگامی که پرده برداشته می‌شود، وجود خود را یک جهنّم مجسّم می‌یابد. ازاین‌رو قرآن کریم در خصوص ستمگران می‌فرماید:

«و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند.»(8)

نکته سوم: آیا استدلال ابلیس پذیرفتنی است؟

در داستان قرآن، ابلیس از فرمان سجده بر آدم سر باز می‌زند و برای این نافرمانی، استدلال می‌آورد:

«(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل.»(9)

این بیان، ظاهراً استدلالی و عقلی است؛ اما در واقع، مبتنی بر مقدمات نادرستِ برآمده از تکبر است، نه دلیل و منطق. واقعاً چرا باید آتش را برتر از خاک دانست؟! از منظر الهی، تنها معیار برتری، تقوا و درست زیستن و خوب انتخاب کردن است؛ ماده اولیه یا رنگ پوست یا قومیتی که به آن تعلق خانوادگی داریم، کسی را بر دیگران برتری نمی‌بخشد.(10)

خداوند به صراحت، بحث عدم سجده ابلیس را به استکبار و غرور او بازگشت داده و می‌فرماید:

«و چون به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه سجده کردند به‌جز ابلیس که از این کار امتناع کرد و کبر ورزید و او از کافران بود.»(11)

خداوند، هنگام توبیخ و هبوط ابلیس، مسئله تکبّر او را دلیل این امر دانسته و می‌فرماید:

«از این مقام فرود آی که تو را نرسد بزرگی و تکبر کنی، بیرون رو که تو از فرومایگانی.»(12)

بنابراین، خداوند به روشنی جواب ابلیس را داده و این تکبرِ پنهان‌شده در پس‌ِ بیانات استدلالیِ ابلیس را نمایان کرده و به نقد کشیده است. در واقع، ابلیس استدلال نادرستی می‌آورد که نشان از تکبر او دارد؛ یعنی ادعایی را طرح می‌کند که هیچ دلیلی ندارد و فقط به دلیل تکبری که دارد، آن را درست می‌داند. خداوند نیز به او متذکر می‌شود که این ادعا ناشی از تکبر است و باید آن تکبر و ادعا را کنار بگذاری و تسلیم حقیقت شوی و بپذیری که خداوند چیزی را آفریده که می‌تواند بهترین شود.

نکته چهارم: چرا آدم و حوا از بهشت به زمین رانده شدند؟

پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که چرا خداوند، پس از آن که آدم و حوا توبه کردند، آنان را به بهشت بازنگرداند؟ آیا این نشانه بی‌رحمی خدا نیست؟ پاسخ آن است که هدف از خلقت انسان، سکونت در زمین بود و حتی گفته شده که بهشتی که انسان در آن سکونت داشته، باغی از باغ‌های زمین بوده است و منظور از هبوط نیز اخراج از این باغ بود.

توضیح بیشتر این که، در آیه 30 سوره مبارکه بقره به این مطلب اشاره شده که خداوند به دنبال تعیین «خلیفه» (جانشین) بر روی زمین بود و به همین جهت حضرت آدم را خلق کرد: «(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین، جانشینى‏ (نماینده‏اى)‏ قرار خواهم داد.»(13) این آیه، قبل از خلق حضرت آدم و نافرمانی او است. بنابراین، از ابتدا قرار بود ایشان در زمین مستقر شود؛ چیزى که هست، راه خلقت و زمینى شدن حضرت آدم، همین بوده که نخست در «جنّه» منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس عبودیت جن و ملائکه امتحان شود تا ناخالصی صفوف ملکوتیان برطرف شود و ابلیس از سپاه ملائکه اخراج شود و سپس آدم و حوا، نبرد خیر و شر را از طریق فریبکاری ابلیس و هدایت خدا در نزدیک نشدن به درخت دریابند و در آنجا تمرینی در این زمینه داشته باشد تا بفهمند از ابلیس و شیطان، فقط شرّ و فریب صادر می‌شود و شیاطین خیرخواهشان نیستند و همچنین آدم و حوا، راه بازگشت به رحمت الهی را نیز از طریق توبه آموختند.

منظور از «جنّه» که مدتی آدم و حوا در آنجا سکونت داشتند نیز، ظاهراً یکى از باغ‌هاى پرنعمت و روح‏‌افزاى یکى از مناطق سرسبز زمین بوده است، زیرا اولاً بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانه بودنش اشاره شده و بیرون رفتن از آن ممکن نیست؛ ثانیاً ابلیس آلوده و بى‏ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود. در بهشت نه وسوسه‏هاى شیطانى است و نه نافرمانى خدا. ثالثاً در روایاتى که از طریق اهل‌بیت علیهم‌السلام به ما رسیده این موضوع صریحاً آمده است.(14)

یکی از این روایات به این شرح است: «امام صادق علیه‌السلام درباره جنت آدم می‌فرماید: «این جنت، باغی از باغ های دنیا است که خورشید و ماه بر آن طلوع می‌کند؛ چرا که اگر باغی از باغ های سرای آخرت بود، هیچ گاه آدم از آن خارج نمی‌شد.»(15)

بنابراین، این تلقی که انسان از ابتدا در بهشت اخروی بود، اما بعد از نافرمانی حضرت آدم، از آنجا اخراج و در زمین مستقر شد، تلقی نادرستی است. حضرت آدم از همان ابتدا برای زندگی در زمین آفریده شد و مدتی در محیطی ایزوله و خاص در زمین، زندگی می‌کرد و پس از سپری کردن مراحلی در آنجا، از آن محیط خارج و به زندگی عادی در زمین مشغول شد و در موقعیت های تلخ و شیرین دیگر قرار گرفت تا آزموده شده و تکامل یابد.(16)

نتیجه‌گیری:

برخلاف برداشت‌های سطحی و نقدهای احساس‌محور، داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه، هدفمند و سراسر آموزه‌هایی روان‌شناختی، اخلاقی و تربیتی است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اراده و اختیار، خطرات تکبر و وسوسه و درنهایت هدفمندی خلقت ارائه می‌دهد. اگر این تصویر به‌درستی فهم شود، نه‌تنها غیرعقلانی و اسطوره‌ای نیست، بلکه راهگشای درک دقیق‌تری از هستی، انسان و مسئولیت او در برابر خود، خدا و جهان است.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فاطر، آیه 15: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»

2. سوره زمر، آیه 7: «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ ۖ وَلَا یَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ۖ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ»

3. سوره آل‌عمران، آیه 97: «وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»

4. سوره عنکبوت، آیه 6: «وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»

5. سوره نمل، آیه 40: «وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»

6. سوره کهف، آیه 49: «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا»

7. سوره نساء، آیه 10: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً»

8. سوره جن، آیه 15: «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»

9. سوره اعراف، آیه 12: «قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»

10. سوره حجرات، آیه 13: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»

11. سوره بقره، آیه 34: «إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکافِرِینَ»

12. سوره اعراف، آیه 13: «قَالَ فَاهْبِطْ مِنهْا فَمَا یکونُ لَک أَن تَتَکبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّک مِنَ الصَّغِرِینَ»

13. سوره بقره، آیه 30: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»

14. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج1، ص186-187.

15. «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ جَنَّةِ آدَمَ علیه‌السلام فَقَالَ جَنَّةٌ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَةِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَداً»: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج3، ص247.

16. به تعبیر قرآنی، خداوند انسان را در سختی آفرید (سوره بلد، آیه 4: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ») و آنها به خیر و شرّ امتحان می‌شوند.(سوره انبیاء، آیه 35: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً»)

مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دولت تدبیر و امید
در دولت تدبیر و امید، پس از چندین دور مذاکره در سال 1394، توافق جامع هسته‌ای وین که «برجام» نامیده می‌شد، بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ منعقد شد.

پرسش:

مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دولت تدبیر و امید، شامل چه موضوعاتی بود و چه نتایجی به دنبال داشت؟

پاسخ:

با قطع روابط امریکا و ایران در سال 1359، مذاکرات ایران و امریکا همواره مورد توجه مردم ایران و کارشناسان داخلی و بین‌المللی بوده است. با توجه به اینکه این مذاکرات، همواره در طول تاریخ قطع روابط امریکا و ایران، مخالفان و موافقانی داشته، بررسی نتایج حاصل از این مذاکرات اهمیت به‌سزایی دارد.

 حال، پرسش این است که این مذاکرات در دوران دولت تدبیر و امید با ریاست‌جمهوری آقای حسن روحانی شامل چه موضوعاتی بود و چه نتایجی برای ملت ایران به دنبال داشت؟

 روابط امریکا و ایران پس از تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در 13 آبان سال 1358 وارد مرحله تنش شد و در 18 فروردین سال 1359 پس از موافقت امام خمینی با ماندن گروگان‌ها در اختیار دانشجویان، با تصمیم کارتر، رئیس‌جمهور امریکا قطع شد و کارتر دستور داد که ظرف 24 ساعت دیپلمات‌های ایران خاک امریکا را ترک کنند. البته کارتر به دنبال تسخیر سفارت در آبان 58 دستور اخراج دیپلمات‌های ایرانی از امریکا را صادر کرده بود و تنها 35 دیپلمات ایرانی در امریکا باقی مانده بودند. (1) هم‌زمان با قطع روابط دیپلماتیک، کارتر صادرات به ایران به‌جز در حوزه دارو و مواد غذایی را نیز فوراً قطع کرد، هرچند به گفته خود کارتر، صادرات همین دو مورد نیز در ماه‌های اخیر به حداقل رسیده و ناچیز بوده است. (2) پس از ورود روابط امریکا با ایران به مرحله جدید، هرازگاهی، بحث مذاکره میان امریکا و ایران به بهانه‌های مختلف مورد توجه قرار گرفته و این مذاکرات همواره مخالفان و موافقانی داشته است. برای رسیدن به قضاوتی روشن درباره این مذاکرات، لازم است تاریخچه مذاکرات و نتایج حاصل از آن‌ها برای ملت ایران را بررسی کنیم. مذاکرات مستقیم ایران و امریکا به دلیل مواضع خصمانه امریکا در این سال‌ها بسیار کم رخ داده است و در مذاکرات مستقیم مسئله هسته‌ای، مسائل منطقه‌ای و آزادی زندانیان موضوعات اصلی مذاکرات بوده است.

 تاریخچه مذاکرات میان ایران و امریکا در دوران دولت تدبیر و امید را می‌توان به‌طور خلاصه به شرح زیر بیان کرد:

1. زمینه‌های مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دولت تدبیر و امید؛

 

از شعارهای اصلی انتخاباتی حسن روحانی، رفع تحریم‌ها و حل پرونده هسته‌ای ایران بود. پیروزی او در مرحله اول انتخابات با رأی بالا، نشان از آن داشت که جامعه ایران بالاترین تمایل را به مذاکره و رفع تنش با جهان دارد. از آن‌سو اوباما نیز علت وارد کردن این فشار اقتصادی بی‌سابقه را، به مذاکره کشاندن ایران عنوان می‌کرد تا از طریق دیپلماسی به محدود‌سازی صنعت هسته‌ای ایران برسد. (3) مذاکرات مستقیم ایران و امریکا با وساطت عمان در اواخر دولت دهم (احمدی‌نژاد) مقدمه‌ای برای شروع کار دولت روحانی و پیوند دولت او با مذاکرات محرمانه ایران و امریکا بود. (4) هم‌زمان با پیشنهاد مذاکرات، آمریکا با تمام توان در حال تلاش برای اجماع و فشار جهانی علیه ایران بود. قطعنامه‌های مختلف در شورای امنیت سازمان ملل، گویای موفقیت اجماع‌سازی دولت اوباما در این رابطه بود. ایران شاهد سنگین‌ترین تحریم‌های بین‌المللی بود، اما از جهت دیگر هم به بالاترین توانایی خود در غنی‌سازی اورانیوم دست پیدا کرده بود. با این تفاسیر بازهم همه طرف‌ها، مذاکره را پرفایده‌ترین ابزار برای رسیدن به خواست‌های خود دیدند. طبق پیش‌بینی‌ها پس از پیروزی حسن روحانی، سرعت حل موضوع پرونده هسته‌ای ایران با ۱+۵ سرعت یافت. از شروع دولت اول روحانی تا امضای برجام، با تمام مشکلات، روند مذاکرات با سرعت قابل‌توجهی به‌پیش می‌رفت و برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب، وزیران امور خارجه ایران و امریکا پشت یک میز دیده شدند. (5)

 

2. گفتگوی تلفنی رئیس‌جمهور روحانی و رئیس‌جمهور اوباما؛

چند روز پیش از سفر روحانی به شصت و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل، اوباما نامه‌ای به حسن روحانی نوشت که به گفته روحانی، محتوای آن مثبت و سازنده بود. در جریان این سفر، در چهارچوب مذاکرات هسته‌ای محمدجواد ظریف با جان کری، وزیر امور خارجه امریکا، دیدار کرد. پس از دیدار رضایت‌بخش وزرای خارجه ایران و امریکا در تاریخ ۴ مهر ۱۳۹۲ در قالب مذاکرات ۱+۵ و نیز مذاکره خصوصی دو طرف، در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۲ هنگامی‌که حسن روحانی در راه محل اقامت خود در نیویورک برای حرکت به سمت ایران بود، رؤسای جمهور ایران و امریکا از طریق تلفن با یکدیگر صحبت کردند. در این تماس تلفنی، طرفین تأکید کردند که اراده سیاسی برای حل سریع مسئله هسته‌ای ایران را دارند و وزرای امور خارجه خود را مأمور کردند تا زمینه همکاری‌های لازم را هرچه زودتر فراهم آورند. این بالاترین سطح تماس میان دو کشور از زمان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بود و روحانی تنها رئیس‌جمهوری بود که به این اندازه در موضوع هسته‌ای دارای اختیارات شده بود؛ اگرچه ماجرای گفتگوی تلفنی او با اوباما پس از انتشار، مورد نقد جدی قرار گرفت.

 

3. مذاکرات موسوم به برجام و نتایج آن؛

پس از چندین دور مذاکره در وین، لوزان و ژنو، آخرین دور از مذاکرات برنامه هسته‌ای ایران و گروه ۵+۱ از ظهر روز شنبه 6 تیر سال 1394 (۲۷ ژوئن ۲۰۱۵)، در هتل کوبورگ در شهر وین اتریش با حضور جان کری و محمدجواد ظریف و هیئت‌های کارشناسی دو طرف آغاز شد. ضرب‌الاجل تعیین‌شده برای این مذاکرات، روز سی‌ام ژوئن (9 تیر 1394) تعیین شده بود که سه بار به ترتیب تا سوم، دهم و سیزدهم ژوئیه تمدید شد. به‌تدریج و در روزهای پایانی توافق برخی از وزرای خارجه گروه 1+5 نیز برای برداشتن گام‌های نهایی عازم وین شدند. درنهایت پس از چندین دور تمدید مذاکرات، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵)، توافق جامع هسته‌ای وین که در اصطلاح «برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام» نامیده می‌شد، در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ منعقد شد. تحت این توافق، ایران ذخایر اورانیم غنی‌شده متوسط خودش را پاک‌سازی خواهد کرد و ذخیره‌سازی اورانیوم با غنای کم را تا ۹۸ درصد قطع می‌کند و تعداد سانتریفیوژها را حدود دوسوم و حداقل برای ۱۵ سال کاهش می‌دهد. برای ۱۵ سال بعد، ایران موافقت کرده است که اورانیوم را بیش از ۳٫۶۷ درصد غنی‌سازی نکند و هیچ تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم جدید یا رآکتور آب‌سنگین جدیدی را نسازد. درنتیجه این توافقنامه که طرف‌های مذاکره قول دادند به آن متعهد بمانند، ایران از تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده بیرون خواهد آمد (6) و به تعبیر دیگر، همه این تحریم‌ها به ادعای محمدجواد ظریف و به‌تبع آن حسن روحانی، لغو خواهند شد. البته این ادعایی بود که مورد نقد منتقدان برجام قرار گرفت و آن‌ها معتقد بودند سند برجام و ضمائم آن، خود را تنها متعهد به تعلیق تحریم‌ها دانسته است و نه لغو آن. اگرچه در ابتدا این انتقاد با انکار آقای ظریف و گروه مذاکره‌کننده روبرو شد، اما درنهایت توسط شخص ظریف تأیید شد. برجام به‌عنوان سند افتخار ازسوی دولت روحانی برجسته شد و در طول مذاکرات دولتمردان و به‌خصوص حسن روحانی، رئیس‌جمهور، حل همه مشکلات مردم را به تحقق برجام گره زده بودند. جامعه شرطی‌شده ایران که منتظر چیدن میوه‌های رسیده برجام بود، دیری نپایید که با پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا مواجه شد و سند برجام که سندی تخطی‌ناپذیر از سوی طرف‌های مذاکره جلوه داده شده بود، توسط رئیس‌جمهور امریکا که آن را توافقی بد با ایران می‌دانست در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ پاره شد و دولت ایالات‌متحده امریکا رسماً از برجام خارج و بازگشت تحریم‌ها به‌صورت گذشته را اعلام کرد و برای انجام مجدد مذاکرات در صورت تمایل ایران اعلام آمادگی نمود. با پاره شدن برجام بار دیگر دیوار بی‌اعتمادی ملت ایران به امریکا بلندتر شد و برجام متأسفانه ثمراتی که ادعا می‌شد، برای ایران به‌همراه نداشت.

نتیجه‌گیری:

مطالعه تاریخچه مذاکرات ایران و امریکا در طول دوره دولت تدبیر و امید به‌روشنی مؤید این نکته است که طرف‌های مذاکره با ایران به‌خصوص دولت امریکا هیچ‌گاه صادقانه پای میز مذاکره ننشسته‌اند و باوجود پایبندی ایران به تعهداتی که در قالب برجام یا به شکل‌های دیگر پیش‌ازاین پذیرفته بود، هیچ‌یک از طرف‌های مذاکره با ایران به تعهدات و وعده‌های خود عمل نکردند و به‌راحتی با زیرپا گذاردن قوانین و تعهدات بین‌المللی، دیوار بی‌اعتمادی میان خود و ملت ایران را بیش‌ازپیش بلندتر کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1. «روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا به‌طور کامل قطع شد»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 10157، https://irdc.ir/0002dp. گفتنی است، برخی منابع، تاریخ قطع روابط امریکا با ایران را 19 و برخی 20 فروردین اعلام کرده‌اند، اما بر اساس سند ارائه‌شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ صحیح قطع روابط، 18 فروردین سال 1359 است.

2. «روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا به‌طور کامل قطع شد»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 10157، https://irdc.ir/0002dp.

(3) ر.ک: «تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا: از خاتمی تا کنون»، انصاف‌نیوز، https://B2n.ir/ww6775.

(4) ر.ک: «روایت مذاکره در 5 دولت»، فرهیختگان، شماره 4165، https://B2n.ir/qu1851.

(5) ر.ک: «تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا: از خاتمی تا کنون»، انصاف‌نیوز، https://B2n.ir/ww6775.

(6) ر.ک: «تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا: از خاتمی تا کنون»، انصاف‌نیوز، https://B2n.ir/ww6775.

فلسطین یکی از مناطق شامات بود. این منطقه تحت حاکمیت دولت بیزانس روم بود و بیشتر ساکنین مسیحی بودند تا اینکه در زمان خلیفه دوم به دست مسلمانان فتح شد.

پرسش:

فتح فلسطین در اسلام توسط چه کسی رخ داد و چه اقوام و ادیانی آن زمان زندگی و حکومت می‌کردند؟ چه برخوردی نسبت به آنان صورت گرفت؟

پاسخ:

امروزه در مجامع بین‌المللی تنها دو شهر نوار غزه و کرانه باختری به‌عنوان «فلسطین» شناخته می‌شود و سایر سرزمین‌های اشغال‌شده توسط صهیونیست‌ها تحت عنوان «اسرائیل» شناخته می‌شود. امّا با توجه به اینکه صهیونیست‌ها سرزمین فلسطین را اشغال کرده‌اند، هرگاه کلمه فلسطین به‌کار برده شود منظور تمام خاک فلسطین است که از طرف غرب به دریای مدیترانه؛ از طرف شمال، به جمهوری لبنان؛ از جانب شرق به نهر اردن و جمهوری سوریه و از ناحیه جنوب، به شبه‌جزیره سینا که قسمتی از مصر است، محدود است که مهم‌ترین شهر آن بیت‌المقدس است.

 

فتح فلسطین در اسلام

تا قبل از اسلام کشمکش‌های بسیاری بین اقوام وادیان مختلف بر سر حکومت و تصرف منطقه‌ی فلسطین بود و نهایت در دوره رسالت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، این منطقه تحت حاکمیت دولت بیزانس روم بود. در اواخر سال دوازدهم هجری که مصادف با خلافت ابوبکر بود؛ مسلمانان پس از نبرد با مخالفان و مرتدان؛ به فکر فتح و گشودن سرزمین‌های همسایه افتادند. ازاین‌رو عراق و شام نخستین مناطقی بودند که ابوبکر بدان‌ها لشکر کشید که ابتدا عراق به تصرف مسلمانان درآمد و سپس نوبت به فتح مناطق شامات رسید. در آن زمان هرقل پادشاه روم شرقی بر آن منطقه مسلط بود، اما مسلمانان یکی پس از دیگری شهرهای اولیه شام را تصرف می‌کردند تا اینکه پس از فتح دمشق، نوبت به سرزمین فلسطین رسید.

پس از مرگ ابوبکر، عمر بن خطاب به این فتوحات ادامه داد تا اینکه در دوران خلافت او نبردی بزرگ میان سپاه مسلمانان و رومیان به نام یرموک آغاز شد. نبرد یرموک یکی از مهم‌ترین نبردهای تاریخ اسلام است که در سال ۱۵ هجری قمری (و به قولی ۱۳ هجری قمری) بین مسلمانان به فرماندهی ابوعبیده بن جراح و نیروهای امپراتوری روم شرقی رخ داد. این نبرد که در منطقه‌ای به نام یرموک در نزدیکی رود اردن اتفاق افتاد که نقطه عطفی در گسترش اسلام در شامات و فتح فلسطین بود. (1) در این نبرد رومیان برای جلوگیری از فرار سربازان خود، آن‌ها را با زنجیر به یکدیگر بسته بودند؛ اما این استراتژی که درنهایت به ضرر آن‌ها تمام شد و پس از غلبه‌ی مسلمانان بر نیروهای رومی؛ سربازان آن‌ها که با زنجیر به هم بسته بودند، به دره‌های اطراف سقوط کردند و تعداد زیادی از آن‌ها در اثر این حادثه جان خود را از دست دادند. این واقعه به‌عنوان یکی از صحنه‌های تلخ و دردناک نبرد یرموک ثبت شده است. (2)

پس از شکست رومیان در نبرد یرموک، عمر بن خطاب به ابوعبیده نامه‌ای نوشته و دستور داد برای فتح بیت‌المقدس، حرکت کند.(3) ابوعبیده به همراه مسلمانان راهی بیت‌المقدس شد و ساکنان آن سرزمین را میان پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه مخیر کرد. سرانجام پس از نبردها و کش‌وقوس‌هایی که رخ داد، ساکنین بیت‌المقدس پیکی را نزد ابوعبیده فرستادند که: «ما می‌خواهیم صلح کنیم، اما به شما اعتماد نداریم. نامه‌ای بنویسید تا خلیفه شما حاضر شده و با ما پیمانی بنویسد تا ما بر امان او اطمینان کنیم!»(4) ازاین‌رو خلیفه دوم برای برقراری صلح به شام آمد و این‌گونه منطقه‌ی فلسطین در سال شانزدهم هجری قمری، جزء قلمرو حکومت مسلمانان در آمد. (5)

 

ساکنین فلسطین

در سال 313 میلادی به‌فرمان کنستانتین اول امپراتور روم، مسیحیت در سرزمین‌های تحت سلطه وی ازجمله فلسطین به رسمیت شناخته شد و گسترش پیدا کرد؛ بنابراین هنگام ظهور اسلام و قبل از آنکه توسط مسلمانان فتح شود، همچنان مسیحی نشین بود. (6) بااین‌حال شواهد نشان می‌دهد که یهودیان و ادیان دیگری نیز به‌صورت اقلیت مذهبی در آنجا ساکن بودند. (7)

 

برخورد مسلمانان با ساکنین فلسطین

وقتی بیت‌المقدس به دست مسلمانان فتح شد، صلح‌نامه‌ای نوشته شده که اهالی بیت‌المقدس ازنظر خون و مال و کلیساهاى خود در امان‌اند، نه کسى حق دارد در کلیساهای آن‌ها ساکن شود و نه ویران کند. (8) همچنین حقوق راهبان کلیسا محفوظ است و کسی حق ندارد آنان را بیرون کنند. (9) از برخی گزارش‌ها به نظر می‌رسد با توجه به اینکه مسیحیان، جمعیت اغلب بودند و قبل از آن با یهودیان درگیری‌هایی داشتند؛ خلیفه به‌منظور جلوگیری از شرارت‌های یهود، دستور داد تا یهودیان در محله‌ها و معابد مسیحیان سکونت نداشته باشند؛ ضمن اینکه آثار و کنیسه‌های یهودیان نیز نباید از جانب احدی تخریب شود. (10)

نتیجه‌گیری:

 در دوران خلافت عمر بن خطاب در سال 16 هجری؛ پس از پیروزی مسلمانان بر رومیان در نبرد یرموک مسلمانان راهی بیت‌المقدس شدند و ساکنان آن سرزمین را میان پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه مخیر کرد. در آن زمان بیشتر ساکنین فلسطین پیرو آیین مسیح بودند؛ و سایر ادیان به‌صورت اقلیت مذهبی در آنجا زندگی می‌کردند. ازاین‌رو برای مسیحیان صلح‌نامه‌ای نوشته شده که اهالی بیت‌المقدس ازنظر خون و مال و کلیساهاى خود در امان‌اند، نه کسى حق دارد در کلیساهای آن‌ها ساکن شود و نه ویران کند و این‌گونه بیت‌المقدس جزء قلمرو مسلمانان در آمد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، انتشارات دار الکتاب العربى، 1413 ق، ج ۳، ص ۱۳۹.

2. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، انتشارات دار الکتاب العربى، 1413 ق، ج ۳، ص 41.

3. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۲۲۲.

4. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق، ج ۲، ص ۵۰۰.

5. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الاکبر (تاریخ ابن‌خلدون)، تحقیق، خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص 544.

6‌ یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج ۱، ۱۵۳۳.

7. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا، ج ۵، ص ۱۸۵.

8. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج 2، ص 147.

9. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا، ج ۵، ص ۱۸۵.

10. حمیری، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فی خبر الأقطار، محقق احسان عباس، بیروت، مکتبه لبنان،1984 م، ص 69.

امام خمینی(ره) جنگ ایران و عراق را جنگ کفر و اسلام دانسته و معتقد بودند صدام به دنبال صلح واقعی نبوده و هر آن ممکن است مجددا به ایران حمله نظامی کند.
موضع امام خمینی (ره) در برابر پیشنهاد صلح و آتش بس

پرسش:
موضع امام خمینی (ره) در قبال پیشنهادهای صلح و قطعنامه شورای امنیت و پرداخت غرامت چه بود؟
 

پاسخ:
هشت سال دفاع مقدس در مقابل جنگ تحمیلی ایادی استکبار بر انقلاب اسلامی نوپای ایران، با رهبری امام خمینی(ره) و در نتیجه پیروزی رزمندگان اسلام همراه بود. یکی از نکات مهم تاریخ جنگ ایران و عراق، واکنش های حضرت امام (ره) به پیشنهادهای صلح (توقف جنگ) و در نهایت پذیرش شروط قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت است که امام خمینی (ره) از آن به جام زهر تعبیر کرد. علاوه بر این، موضوع پرونده پرداخت غرامت به ایران (چرا که عراق به عنوان آغازگر جنگ، شناسایی و محکوم شده بود) همچنان مسکوت بوده و حضرت امام (ره) در این باره نظراتی داشته اند. 

1. واکنش امام خمینی (ره) به پیشنهادهای صلح و توقف جنگ:
امام خمینی(ره)، تداوم جنگ و رد پیشنهادهای صلح با این اعتقاد که، ما نه تنها با عراق، بلکه با هیچ کشوری سر جنگ و دعوا نداریم، بارها علاقه خود را به گسترش صلح در دنیا اعلام داشته، می فرمودند: «مادنبال این هستیم که دنیا در صلح و آرامش باشد».(1) 
 همچنین می فرمایند: «ما صلح می خواهیم، ما با همه مردم دنیا صلح می خواهیم باشیم، ما می خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم».(2)  
 باتوجه به موضوع فوق الذکر، این سؤال پیش می آید که چرا جمهوری اسلامی و در راس آن امام راحل (ره)، تا قبل از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، بارها دست رد به سینه کشورها، هیاتها و شخصیتهای سیاسی منطقه ای و بین المللی می زدند که خواستار برقراری صلح بین دو کشور ایران و عراق بودند؟ این واقعیت دارد که امام به تمامی هیاتهایی که به عنوان میانجی وارد ایران شده و یا پیام می فرستادند، پاسخ منفی می دادند، ولی باید توجه داشت که آنچه که اکثراً از طرف آنها مطرح می شد، نه اصول یک صلح شرافتمندانه، بلکه صلحی تحمیلی بود. 
ایشان در جواب پیشنهادهای مختلف صلح می فرمایند: «مصالحه با جنایتکار و سازش با جنایتکاران، این یک جنایتی است بر مردم متعهد و یک جنایتی است بر اسلام».(3)  
  بنابراین، امام خمینی (ره) از آنجا که صدام و حامیان آن را مخالف اسلام دانسته و قصدشان را تحمیل یک صلح ناخواسته به ایران می-دانستند، هر گونه صلح با آنها را جنایت دانسته و معتقد بودند که باید تا آخر با آنها جنگید، و گرنه پذیرش صلح با آنها مصالحه با کفر محسوب می شود. امام خمینی (ره) درنهایت، با رد ادعاهای صلح طلبی صدام، بر صلح شرافتمندانه اسلامی تأکید کرده و آن را صلحی می-دانند که در درجه اول، طرف خاطی مجازات شود، و بعد، طرفین بسیار به هم نزدیک شده و برادر شوند؛ ولی صدام که هیچ اعتمادی به او نیست و هر لحظه ممکن است که بعد از صلح، با بهتر شدن شرایطش باز به ایران حمله کند، صلح با او معنا ندارد؛ زیرا به فرموده حضرت امام (ره): «اگر مهلت داده بشود به این خبیث، آن روزی که مهلت پیدا کند و تجهیز قوا بکند، بدتر از اول به سرزمین شما حمله می کند. آنها صلح آمریکایی می خواهند و ما صلح اسلامی می خواهیم».(4) 

2- واکنش امام خمینی به قطعنامه 598:
هشتمین قطعنامه ای که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای جنگ تحمیلی به ایران صادر کرد، قطعنامه 598 بود. قطعنامه 598 شورای امنیت، به دنبال گسترش دامنه جنگ و افزایش نگرانی های شورای امنیت و کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای منطقه و حامیان عراق، در تاریخ 20 ژانویه 1987 (29تیر 1366) در جلسه شورای امنیت به تصویب رسید.(5)  از مفاد مثبت این قطعنامه، می توان به مواردی چون درخواست آتش بس فوری، بازگشت به مرزهای تعیین شده بین المللی، استرداد اسرا، کمک به بازسازی مناطق جنگی و… اشاره نمود.(6)  حضرت امام (ره)  ضمن جام زهر خواندن(7)  قبول قطعنامه، دلیل پذیرش قطعنامه را تغییر شرایط بیان کردند، ولی به دلیل مصالحی از ذکر آن خودداری و اظهار امیدواری کردند که در آینده روشن شود. 
ایشان در مورد چون و چراهای پذیرش قطعنامه فرمودند: «در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست».(8) 
 در وهله دوم، ایشان در توضیح برای مردم، علت پذیرش قطعنامه را مصلحت نظام و انقلاب و عمل به تکلیف الهی دانسته و با اعلام نارضایتی خود از این تصمیم، اعلام می‎دارند: «در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود... اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود».(9)   ایشان در ادامه، از یک طرف پذیرفتن قطعنامه را بر اساس نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور دانسته و از طرف دیگر، با اعلام اعتماد خود نسبت به این مسئولین، از مردم می‎خواهند تا از سرزنش آنها خودداری کنند: «گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‏ باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته ‏اند، شماتت نکنید که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است».(10)  

3- تاکید امام خمینی (ره) بر پرداخت غرامت جنگ تحمیلی به ایران: 
مسأله دیگری که امام خمینی (ره) به عنوان یکی از شروط پذیرش آتش بس بر آن تأکید داشتند، مسأله خسارت هایی است که بر ایران وارد شده بود. «مسئله دوم، مسئله خسارت هایی است که وارد کردند. قضیه جبران خسارت یک جهتِ مادی دارد، یک جهتِ سیاسی و معنوی. جهت مادی اش، گرچه زیاد است برای ما، اینطوری که همه شهرها را خراب کرده اند و هر چه ما داشتیم به هم زده اند و البته جوانهای ما که هر کدامش، ارزش همه لشکر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند، اینها ارزش مادی قضیه خیلی زیاد نیست، عمده ارزش معنوی است و ارزش سیاسی مسئله(11)  «امام خمینی (ره) بر ابعاد مادی و معنوی خسارت تأکید کرده و معتقد بودند که رژیم عراق باید آنها را جبران نماید. 
علی رغم اینکه حضرت امام (ره) به جبران خسارت ها تاکید داشته اند، آنگونه که از اظهارات مقامات سیاسی و نظامی کشورمان برمی آید، در زمان فعلی اخذ غرامت از کشور عراق هم به مصلحت نبوده و هم اینکه مقدور نمی باشد؛ کمال خرازی، وزیر امور خارجه سابق، در گفت وگویی تاکید کرده بود که براساس قطعنامه 598 ایران توانایی دریافت غرامت را ندارد. او در گفت وگو با ماهانه مدیریت ارتباطات با بیان اینکه با قطعنامه 598 نمی توان از عراق غرامت گرفت، افزود: «شورای امنیت که تحت سلطه آمریکا و سایر کشورهایی بود که در دوران جنگ به صدام کمک می کردند، اقدامی در برابر گزارش دبیرکل انجام نداد، در حالی که گرفتن غرامت نیاز به صدور قطعنامه دیگری داشت که با اشاره به گزارش دبیرکل، عراق را موظف به پرداخت غرامت کند.» 
سردار حسین علایی فرمانده سالهای دور نیروی دریایی سپاه نیز پیش از این در یک مصاحبه، نظری مشابه با خرازی را محتاطانه مطرح کرده و گفته بود: «در قطعنامه 598 به چگونگی پرداخت غرامت و خسارت ناشی از تجاوز عراق به ایران اشاره ای نشده است و تکلیف آن نامشخص است.(12)  «با این همه جمهوری اسلامی هیچ وقت، موافقت خود را با بخشش غرامت اعلام نکرده و تنها مراعات شرایط خاص کشور عراق را کرده است.(13) 

نتیجه گیری:
امام خمینی(ره) جنگ ایران و عراق را جنگ کفر و اسلام دانسته و هرگونه صلح تا قبل از قبول قطعنامه ۵۹۸ را رد می کردند. ایشان معتقد بودند صدام به دنبال صلح واقعی نبوده و هر آن ممکن است مجددا سازوبرگ نظامی فراهم آورده و به ایران حمله کند، از این رو به دنبال تنبیه متجاوز بودند. در نهایت، حضرت امام (ره) با سنجیدن شرایط کشور و با ملاحظه نظرات فرماندهان جنگ و کارشناسان سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کردند. ایشان به جبران خسارت های جنگ توسط صدام و دولت آن زمان عراق تأکید داشتند، اما از آنجایی که سازوکار مشخصی در قطعنامه مذکور برای وصول غرامت های ایران دیده نشده بود، پیگیری پرونده پرداخت غرامت به ایران مسکوت مانده است. 

منابع جهت مطالعه:
فرهاد درویشی سه تلانی، سیره عملی امام در مواجهه با قطعنامه 598، کد مطلب: ۸۲۶۸۴، پرتال امام خمینی(ره) به نشانی https://B2n. ir/p41587Y. 

 

پی نوشت:
1. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 16، ص 405. 
2. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 18، ص 323. 
3. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 16، ص 88. 
4. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 18 ، ص 69.
5. پارسا دوست، منوچهر، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، ص 676.
6. ولایتی، علی اکبر، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ص 253 ـ 258.
7. .«من باز می‏گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده‏تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.» خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 21، ص 95.
8. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 21، ص 94.
9. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ص 95.
10. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ص 96.
11. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 16، ص 317 .
12. «غرامت جنگ تحمیلی؛سرنوشت نامعلوم حق 8 ساله ایرانی ها»؛ کد خبر 314557، پایگاه خبری خبرآنلاین به نشانی:  khabaronline.ir/x4H2y.
13. حسین اردستانی، «ایران هیچگاه موافقت خود را با بخشش غرامت جنگ اعلام نکرده است» خبرگزاری ایسنا، (۱۳۹۲).

 

سازمان مجاهدین خلق که بعدها به دلیل رفتارهایش ازسوی مردم سازمان منافقین لقب گرفت، به دلیل عملکردشان در دوران انقلاب و بعد از آن، به منفورترین گروه تبدیل شدند.
خیانت منافقین به ملت ایران در جنگ تحمیلی

پرسش:
نقش منافقین در مراحل مختلف جنگ چه بود؟
 

پاسخ:
سازمان موسوم به مجاهدین خلق که بعدها به منافقین شناخته شد، سالهاست که به خاطر جنایت هایی که به اشکال مختلف در حق مردم ایران مرتکب شد، به عنوان منفورترین گروه در میان مردم کشور ما شناخته می شود. مسائل مختلفی در شکل گیری این انزجار عمومی علیه منافقین مؤثر بوده است و گفته می شود اقدامات منافقین در سالهای جنگ تحمیلی یکی از این مسائل است. منافقین در مراحل مختلف جنگ تحمیلی چه نقشی ایفا کرده اند که در کنار سایر اقدامات، مردم ایران را از آنها منزجر کرده است؟ 

1- معرفی اجمالی سازمان مجاهدین خلق؛ 
سازمان مجاهدین خلق، یا همان منافقین در سال 1344 توسط تعدادی از شاگردان مهندس بازرگان که در دهه سی در نهضت مقاومت ملی و سپس در نهضت آزادی تجربه سیاسی اندوخته بودند، پایه گذاری شد.(1)   فعالیت های این سازمان در طول عمر خود با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بود. تغییر ایدئولوژی در سال 1354 یکی از این اتفاقات بود که با مقاومت برخی از اعضای سازمان همراه، و در نهایت به جدایی از سازمان منتهی شد.(2)  
این سازمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به مرور به تقابل با آن پرداخت، و پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا سران آن به فرانسه گریختند. سازمان منافقین با آغاز جنگ تحمیلی موضعی فریبکارانه اتخاذ کرد و در اعلامیه های ابتدایی خود، ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود در جبهه های جنگ را به خواست مقامات کشور منوط دانست،(3)  و این در حالی بود که مسعود رجوی فرمانده این سازمان از نخستین سال سکونت در فرانسه، کوشید از طریق پیام ها و مصاحبه هایش به دولتمردان عراق بفهماند که او می تواند با زیاده خواهی های عراق همراهی کند و حتی تا جایی پیش رفت که در آذرماه سال 1360 در مصاحبه با مجله «الوطن» عربی، اروندرود را متعلق به عراق معرفی کرد و به جای اروندرود، هماهنگ با عراق، واژه «شط العرب» را به کار برد(4)  «مشکل شط العرب، ظاهر قضیه است. مشکل اصلی، تهدیدهای [امام] خمینی (ره) برای صدور انقلاب به خارج است که باعث بروز جنگ شده است. به نظر ما، شط العرب متعلق به عراق است».(5) 

2- زمینه های همکاری سازمان منافقین با رژیم بعث عراق: 
سازمان منافقین به رهبری مسعود رجوی، که همه مراحل اعم از تحریم انتخابات، مخالفت قانونی، ایجاد تشنج، ضرب و شتم مخالفان و در نهایت عملیات مسلحانه و ترورهای کور را آزموده بود، برای دستیابی به قدرت به آخرین مرحله، یعنی مزدوری بیگانگان وارد شد؛ مرحله ای که برگشت ناپذیرترین راه در پیشگاه خلقی بود که آنها داعیه نمایندگی شان را داشتند.(6)  بالاخره، پیام هایی که به طرق مختلف مسعود رجوی برای دولت عراق فرستاد، زمینه را برای ملاقات او با طارق عزیز(7)  فراهم کرد. پس از ملاقات مسعود رجوی و طارق عزیز، کشور عراق به عمده-ترین مرکز فعالیت سازمان منافقین تبدیل شد. سازمان از همکاری با حکومت عراق، به دنبال اهدافی بود: 
اول اینکه از نظر سازمان، به دلیل گستردگی مرز ایران و عراق، بهترین و آسان ترین مسیر برای نفوذ به داخل ایران، مرزهای عراق بود؛ 
دوم اینکه سازمان با استفاده از کمک های تسلیحاتی و مالی عراق می توانست توان مبارزه خود با جمهوری اسلامی را افزایش دهد. دولت عراق نیز علاقمند بود با حمایت از سازمان منافقین، از شبکه فعالان و حامیان این سازمان در داخل ایران برای اجرای عملیات های خرابکارانه، انجام ترور شخصیت ها، کسب اطلاعات و اخبار از اوضاع نظامی و اقتصادی کشور و تضعیف اراده مردم برای مشارکت در جبهه های جنگ بهره-برداری کند. بر این اساس، پایگاه های سازمان در خاک عراق و نزدیک مرزهای ایران تأسیس شد که به 17 پایگاه می رسید و مهمترین این پایگاه ها، یعنی پادگان اشرف، در 100 کیلومتری شمال غربی بغداد واقع شده بود.(8)  همکاری سازمان منافقین با دولت بعثی عراق به قدری عمیق و گسترده شد که آنها به عنوان نیروی وابسته به دولت عراق، در کشتار مردم عراق و سرکوب انتفاضه شعبانیه(9)  در سال 1369 حضور پررنگی داشتند. 

 3- مرور اجمالی خیانت های سازمان مجاهدین به ملت ایران در جنگ تحمیلی:
منافقین با آغاز جنگ تحمیلی در کنار دولت عراق قرار گرفتند و همچون نیرو و بازویی برای حکومت بعث عمل کرده، دست به اقداماتی علیه مردم ایران زدند که می توان آنها را به شرح زیر برشمرد:
1. انجام عملیات های ترور و خرابکاری: ترور شخصیت های سیاسی و نظامی مؤثر در روند پیروزی انقلاب و جنگ، از جمله بمب گذاری در دفتر نخست وزیری و شهادت رئیس جمهور محمد علی رجائی و نخست وزیر محمودجواد باهنر در 8 شهریور 1360 و ترور تعدادی از فرماندهان نظامی درجبهه ها و پشت جبهه ها از جمله این اقدامات تروریستی و خرابکارانه بود؛
2. جاسوسی: جاسوسی به نفع دشمن بعثی و ارائه اخبار و اطلاعات مراکز مهم نظامی و صنعتی که به بمباران این مراکز توسط دشمن منجر می-شد. ارائه اخبار و اطلاعات درباره جنگ و نحوه عمل رزمندگان اسلام و نیز زمان و مکان عملیات ها به ارتش عراق. همچنین، حضور به عنوان بازوی مهم نیروهای نظامی عراق در اکثر شنودهایی که از بی سیم های نیروهای ایرانی صورت می گرفت.(10) 
3. فعالیت تبلیغاتی مسموم: فعالیت تبلیغاتی مسموم از طریق رادیوی اختصاصی خود در عراق برای درهم شکستن اراده مردم و رزمندگان در جبهه های جنگ به نفع رژیم بعث از دیگر فعالیت های آنان بود.(11) 
4. شایعه سازی: پخش شایعه در پشت جبهه برای تضعیف روحیه مردم و تحت الشعاع قرار دادن حمایت های مردم از جبهه ها و تبلیغات سوء علیه جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی، برای ضربه زدن به وجهه بین المللی جمهوری اسلامی ایران نیز اقدام دیگر سازمان منافقین بود.(12)  
5. شرکت در عملیات ها: انجام عملیات های کلاسیک با عنوان سازمان مجاهدین خلق، مثل عملیات آفتاب، چلچراغ (مهران) و فروغ جاویدان.
همچنین اقدام به علمیات های گُردانی(13)  و عملیات های تپه زنی(14)  از دیگر اقدامات نظامی سازمان منافقین بود.(15)  

نتیجه گیری:
سازمان مجاهدین خلق که بعدها به دلیل رفتارهایش ازسوی مردم سازمان منافقین لقب گرفت، در دوران جنگ تحمیلی همچون بازویی برای دولت عراق عمل کرد و با نزدیک شدن به دشمن مردم ایران بر نفرت مردم نسبت به خودش افزود. این سازمان برای اینکه بتواند از مواهب نزدیکی به صدام و دولت عراق به خوبی بهره مند شود و توان نظامی خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران افزایش دهد، دست به اقداماتی همچون ترور و خرابکاری، جاسوسی، فعالیت تبلیغاتی مسموم، شایعه سازی و حتی شرکت مستقیم در علمیات علیه خاک و نیروهای نظامی ایران دست زد و اینچنین نام خود را در تاریخ جنگ هشت ساله ایران به عنوان سازمانی خیانتکار به مردم و سرزمینش ثبت کرد. 

 

 

پی نوشت:
1. جعفریان، رسول، جریان ها و سازمان های مذهبی ـ سیاسی ایران (1320-1357)، ص468. 
2. ر. ک: جعفریان، رسول، جریان ها و سازمان های مذهبی ـ سیاسی ایران (1320-1357)، ص 506 ـ 518. 
3. خبرگزاری تسنیم، «منافقین در طول جنگ تحمیلی چه فعالیت هایی داشتند؟»، https://tn. ai/2102098؛ ر. ک: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، «نقش منافقین در جنگ تحمیلی»، https://psri. ir/?id=7fdq43pysu. 
4. خبرگزاری تسنیم، «منافقین در طول جنگ تحمیلی چه فعالیت هایی داشتند؟»، https://tn. ai/2102098؛ ر. ک: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، «نقش منافقین در جنگ تحمیلی»، https://psri. ir/?id=7fdq43pysu. [5]. . 
5. ر. ک: «نقش سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در جنگ ایران و عراق»،  https://B2n. ir/s21377. [6].. 
6. «نقش سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در جنگ ایران و عراق»،  https://B2n. ir/s21377. 
7. معاون نخست وزیر عراق و مشاور نزدیک صدام حسین. 
8. نقش سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در جنگ ایران و عراق،  https://B2n. ir/s21377 
9. قیامی که در آن 14 استان از 18 استان عراق به دست نیروهای مردمی افتاد. 
10. ر. ک: سیداسماعیلی، سیدحجت، خداوند اشرف از ظهور تا سقوط، ص 662 ـ 666. 
11.  ر. ک: «نقش سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در جنگ ایران و عراق»،  https://B2n. ir/s21377. 
12. خبرگزاری تسنیم، «منافقین در طول جنگ تحمیلی چه فعالیت هایی داشتند؟»، https://tn. ai/2102098. 
13. تعدادی از نیروهای مسلح منافقین با حمایت تسلیحاتی و لجستیکی ارتش عراق به مواضع نیروهای ایرانی هجوم آورده و بلافاصله اقدام به ترک محل درگیری می کردند. از این شیوه به عنوان شیوه تکامل یافته جنگ های چریکی و شهری یاد می شد. 
141. طبق استراتژی جدید کار در جبهه، گروهان های رزمی تازه تشکیل شده منافقین باید کار نظامی خود را (به قول رجوی) از اولین تپه و ارتفاعی که در جبهه ها پیش رو دارند، شروع کنند تا با زدن این تپه ها برای عملیات های بزرگ تر آماده شوند. رجوی در این دوره دو هدف را دنبال می کرد: اول آمادگی ذهن نفرات برای کار در جبهه های عراق و همکاری با آنها، دوم اینکه مسئولان سازمان که خوب می دانستند نیروهای کلت به دست جنگ چریک شهری، نمی توانند یک دفعه در جنگی کلاسیک شرکت کنند و به این امر نیز واقف بودند که چنین ذهنیتی باعث افت روحیه نیروهای این گروهک می شود، با طرح عملیات های کوچک در خط مقدم (تپه زنی) درصدد روحیه دادن و امکان پذیرکردن این عملیات در اذهان رزمندگان برآمدند. (محمدی، سعید، «۱۰ خدمت منافقین به صدام در جنگ تحمیلی»، روزنامه فرهیختگان، http://fdn. ir/22180 . 
15. سیداسماعیلی، سیدحجت، خداوند اشرف از ظهور تا سقوط، ص 674 ـ 679؛ محمدی، سعید، «۱۰ خدمت منافقین به صدام در جنگ تحمیلی»، روزنامه فرهیختگان،  http://fdn. ir/22180 . 

 

در مواجهه با دشمن، باید از دشنام و تحقیر کلامی پرهیز کرد. هدف از جنگ در اسلام، رفع موانع هدایت و مبارزه با ظلم است، نه انتقام‌جویی یا تحقیر ذات انسان.

پرسش:

 آیا دادن فحش و سب دشمنانی که با ما در جنگ هستند، سزامند است یا نکوهش شده است؟

پاسخ:

فحش و ناسزاگویی از جمله گناهانی است که برای زبان بیان شده است. در آموزه‌های اسلام، از فحاشی و ناسزاگفتن به دیگران نهی شده است و و ناسزادهنده به‌شدت مذمت گردیده است. هر اندازه انسان از فطرت پاک انسانی خویش دور شود، ادبیاتش به فحاشی نزدیک می‌گردد.

«سَبّ در لغت به معنای شتم و دشنام و توصیف‌ دیگری است به آنچه نقص و خواری او باشد» (1). زمانی که انسان در ادبیات و کلام خود از واژه‌های زشت و رکیک استفاده کند، درواقع فحاشی کرده است. انسان مؤمن همواره زبانش را از به‌کارگیری الفاظ زشت بازمی‌دارد. سیرۀ بزرگان نیز بر همین امر بود که نه‌تنها اهل فحاشی نبوده‌اند، بلکه سخنان عادی را هم با احتیاط بر زبان می‌آوردند تا ناخواسته در دام بی‌عفتی در کلام گرفتار نشوند.

مذمت فحاشی:

بی‌عفتی در کلام در قرآن و روایات به‌شدت مذمت شده است. خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند؛ شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی از زنان دیگر، شاید آنان بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند» (2). فحاشی نشانهٔ ضعف است و بیشتر افرادی که در گفتگو با دیگران منطق ندارند، به ‌جای بیان استدلال به فحاشی روی می‌آورند. در روایت آمده است: «سلاحِ انسان‌های پَست، زشت‌گویی است» (3). همچنین رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «خداوند بهشت را بر هر فحّاش بی‌آبرو و کم‌شرمی که باکی از آنچه گوید و آنچه به او گویند ندارد، حرام کرده است؛ زیرا اگر دربارۀ او کنجکاوی و بازرسی کنی یا از زناست یا شیطان در نطفۀ او با پدرش شریک شده است» (4).

آثار فحاشی:

1. دشمن‌شدن خدا: امام باقر (علیه ‌السلام) می‌فرمایند: «خداوند شخص ناسزاگوی بددهن [یا دشنام‌شنو] را دشمن دارد» (5).

2. استجابت‌نشدن دعا: از دیگر آثار فحاشی این است که دعای فحش‌دهنده مستجاب نمی‌گردد. امام سجاد (علیه ‌السلام) در بیانی برخی از گناهانی را نام می‌برند که منجر به استجابت‌نشدن دعا می‌شود؛ در میان آنها به گناه فحاشی و بدزبانی نیز اشاره می‌فرمایند و آن را عاملی برای رد دعا می‌دانند: «گناهانی که دعا را رد می‌کنند، عبارت‌اند از: بدزبانی و ناسزاگفتن» (6).

3. دشمنی مردم: فحاشی به دیگران موجب افزایش دشمنی می‌شود. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «به مردم ناسزا نگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می‌کنید» (7).

4. بی‌برکتی: در روایتی نقل شده است: «هر کس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند برکت روزی‌اش را از او می‌گیرد و او را به خودش وامی‌گذارد و زندگی‌اش را برایش تباه می‌کند» (8).

لعن:

افزون بر سب، با اصطلاح دیگری با عنوان لعن روبرو می‌شویم. لعن یعنی درخواست از خدا برای دورشدن از رحمت الهی. در تعریف لعن آمده است: «لعن به معنای طرد و دورکردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است و اگر از طرف انسان باشد، به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است» (9).

دو مؤلفهٔ مهم دینی یعنی تولی و تبری جان‌مایهٔ مکتب اسلام است؛ یعنی اظهار دوستی و مودت و محبت به دوست‌داران راه حق و اعلام برائت و دوری از مخالفان و مشرکان که قرآن نیز بر هر دو صحه گذاشته است. لعن ابزاری برای نشان‌دادن اصل تبری است.

سب دشمنان:

خداوند تبارک و تعالی دربارۀ سب و دشنام کافران می‏فرماید: «[به معبود] کسانی که غیر خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها [نیز] از روی [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند. این‌چنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم؛ سپس بازگشت همۀ آنان به‌ سوی پروردگارشان است. و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد [و پاداش و کیفر می‌دهد]» (10).

در کتاب مصادر نهج‌البلاغه نقل شده است حجر بن‌ عدی و عمرو بن حمق که از اصحاب معروف علی (علیه ‌السلام) در ایام صفین بودند، به شامیان دشنام می‌دادند؛ اما امام آنها را خواست و از این کار نهی فرمود. آنان عرض کردند: ای امیرمؤمنان، مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: آری. عرض کردند: مگر آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: آری. عرضه داشتند: پس چرا ما را از بدگویی به آنان نهی می‌کنی؟ فرمود: «من دوست ندارم شما دشنام‌دهنده باشید؛ ولی اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید، به گفتار صحیح نزدیک‌تر و برای اتمام حجّت رساتر است. شما باید به ‌جای دشنام چنین می‌گفتید: پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن [و آتش جنگ را خاموش فرما]، میان ما و آنها را اصلاح کن و آنان را از گمراهی‌شان هدایت نما تا کسانی که جاهل‌اند، حق را بشناسند و آنها که گمراه‌اند و بر دشمنی با حق اصرار می‌ورزند، از آن دست بردارند و [به راه راست] باز گردند». آنچه در این کلام آمده است، دستور مهم اخلاقی و اجتماعی است که می‌تواند آثار زیادی داشته باشد؛ یعنی نهی از بدگویی به دشمن و سبّ او که ممکن است آتش خشم او را برافروزد و کینه‌ها را عمیق‌تر کند. امام (علیه ‌السلام) در این خطبه یارانش را از این کار باز می‌دارد و به ‌جای آن دستور می‌دهد صفات زشت و اعمال بد آنها را نقد کنند و حجّت را بر آنها تمام نمایند که هم تأثیر بیشتری دارد و هم بهانه به دست دشمن برای مقابله‌به‌مثل نمی‌دهد (11).

سبّ کافران حربی (دشمنان جنگی) از حیث اخلاقی با روح دین و اهداف متعالی آن سازگار نیست. دشمن‌ستیزی باید امری هدفمند و با رعایت اصول اخلاقی باشد. فحش‌دادن تأثیر اصلاحی ندارد و با وجود این نفرت و قساوت را افزایش می‌دهد. انسان از کرامت ذاتی برخوردار است و هدف از جنگیدن با دشمن مبارزه با ظلم است و نه تحقیر ذات انسان. البته بر اساس آنچه در روایت ذکر شد، بیان زشتی رفتار دشمن، رسواکردن ظلم او و پرده‌برداشتن از انحراف‌های عقیدتی و سیاسی او وظیفۀ مسلمانان است؛ اما انجام این امر لزوماً به معنای تجویز فحاشی نیست. بنابراین در جنگ روانی گفتاری، باید با بیان آنچه موجب تقویت روحیه جهادگران می‌شود، به تثبیت جبهه حق کمک کرد، بدون آنکه کلام به ورطه فحاشی کشانده شود؛ زیرا چه‌بسا فحاشی منجر به تضعیف جبهه فرهنگی اسلام در نگاه جهانی خواهد شد. هدف از جنگ و جهاد در نگرش اسلام، رفع موانع هدایت است و نه انتقام‌جویی؛ به همین دلیل فحاشی و سب با روح جهاد اسلامی سازگاری ندارد.

نتیجه:

یکی از گناهان شایع زبان، بدزبانی و فحاشی است. سب به معنای دشنام‌دادن و تحقیر کلامی و نسبت‌دادن صفات زشت به دیگران است. فحاشی با کرامت انسانی در تضاد است؛ به همین دلیل در نگاه دین مذمت شده است. فحش‌دادن از حیث اخلاقی به دلیل تأثیری که زبان بر روح انسان دارد، مقابل مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ و حتی حیوانات هم جایز نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌درید الأزدی، ابو‌بکر محمد بن الحسن؛ جمهرة اللغه؛ محقق: رمزی منیر بعلبکی؛ بیروت: دارالعلم للملایین، 1987 م، ج 1، ص 69.

2. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (حجرات: 11).

3. «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِیحُ الکلَامِ» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 75، ص 185).

4. «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّهَ عَلَی کلِّ فَحَّاشٍ بَذِی قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یبَالِی مَا قَالَ و َلَا مَا قِیلَ لَهُ فَإِنَّک إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیهٍ أَوْ شِرْک شَیطَان» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 60، ص 207).

5. «اِنَّ اللهَ یبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحُّشَ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 324، باب البذاء).

6. «وَ الذُّنوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ:... وَاسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَولِ» (شیخ الصدوق؛ معانی الأخبار؛ بیروت: دارالمعرفه ، ص 271).

7. «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکتَسِبُوا الْعَدَاوَهَ بَینَهُمْ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 360).

8. «من فَحَشَ عَلی أخیهِ المُسلِمِ، نَزَعَ اللّه مِنهُ بَرَکهَ رِزقِهِ، و وَکلَهُ إلی نَفسِهِ، و أفسَدَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 326).

9. «اللَّعْنُ: الطّرد والإبعاد علی سبیل السّخط، وذلک من الله تعالی فی الآخره عقوبه، وفی الدّنیا انقطاع من قبول رحمته وتوفیقه، و من الإنسان دعاء علی غیره. قال تعالی: أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» (راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ المحقق: صفوان عدنان الداودی؛ دمشق: دارالقلم، 1412 ق، ج 1، ص 741).

10. ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (انعام: 108).

11. مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام امام امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام)؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش، ج 8، خطبه 206، ص 97 ـ 102.

عوامل مختلفی در وقوع جنگ ایران و عراق مؤثر بود. از آن جمله، تلاش عراق برای برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود و نیز تصمیم عراق به تصرف خاک ایران عزیزمان.
عوامل حمله صدام به ایران

پرسش: 
عوامل و انگیزه‌های حمله و تجاوز صدام به خاک ایران چه بود؟
 

پاسخ:
 جنگ ایران و عراق طولانی ترین جنگ سده بیستم میلادی پس از جنگ ویتنام بود که از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ به طول انجامید. این جنگ با مقاومت مردم ایران و ۸ سال دفاع مقدس، در نهایت با عقب نشینی صدام به پایان رسید. اما اینکه دلایل و اهداف حمله عراق به ایران چه بوده و چه انگیزه هایی پشت این حمله قرار داشته و حتی چه بازیگرانی از این جنگ سود می بردند، سؤالاتی است که در ادامه به صورت اجمالی به آنها پرداخته خواهد شد. 

1- رقابت ایدئولوژیکی رژیم بعثی عراق با ایران:
یکی از دلایل صدام برای تجاوز به ایران اسلامی، رقابت ایدئولوژیک با انقلاب اسلامی ایران بود. صدام به ایدئولوژی حزب بعث معتقد بود و قهرمان تحقق آن به شمار می رفت. این ایدئولوژی با طرح شعارهایی همچون وحدت جهان عرب، سوسیالیسم، ناسیونالیسم عربی و غیره در پی متحد ساختن اعراب و جلب توجه آنان به رهبری حزب بعث عراق بود. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران و شعارهای آن جاذبه بیشتری برای ملتهای عرب داشت و رقیبی سرسخت برای ایدئولوژی بعثی محسوب می شد. لذا صدام حسین ناچار بود برای تحقق اهداف خود و تثبیت ایدئولوژی بعثی، به رویارویی با انقلاب اسلامی ایران و اصول و مبانی آن بپردازد. 

2- برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود:
 در میان عوامل مختلف آغاز جنگ تحمیلی، برخی بر این باورند که اختلاف ایران و عراق بر سر اروندرود، اصلی ترین عامل وقوع جنگ بوده است. به اعتقاد آنها مسئله اروندرود، چندین بار به تیرگی روابط دو کشور و حتی قطع رابطه انجامید و دو کشور ایران و عراق تا مرز جنگ پیش رفتند؛ تا اینکه در نهایت عراق که در موضع ضعف بود، در سال 1975، طی قرارداد الجزایر، خواستِ ایران را مبنی بر حاکمیت مشترک دو کشور بر اروندرود پذیرفت، اما دولت عراق، مخصوصا شخص صدام، همواره به دنبال فرصتی بود تا این قرارداد را لغو نماید. صدام در سخنرانی هایش، پیش از جنگ و در جریان حمله به ایران، همواره اعتراف می کرد که جنگ را برای لغو قرارداد الجزایر و استقرار دوباره حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود (شط العرب) آغاز کرده است.(1) 

3- تجزیه خوزستان از ایران و ضمیه آن به خاک عراق:
دولت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاش های گسترده ای را برای تجزیه استان خوزستان آغاز کرد.(2)   مشکلات موجود ناشی از انقلاب اسلامی و ضعف دولت مرکزی ایران، فرصت خوبی برای دولت عراق فراهم کرد تا مطامع توسعه طلبانه خود را درباره خوزستان به اجرا گذارد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، عراق حقایق تاریخی مربوط به خوزستان را تحریف کرد. این اقدام با چاپ فراوان نقشه های جغرافیایی جعلی که در آن بخش هایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود، همراه بود. در یکی از این نقشه ها، تمام دامنه های جنوبی زاگرس و حتی مناطق سه هزار ساله آریایی نشین، جزء منطقه "عربستان" بزرگ (شامل خوزستان و نواحی اطراف آن) آورده شده بود. بدین معنا که این محدوده باید از ایران جدا و ضمیمه عراق می شد. 

4- براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران: 
دولت بعثی عراق، هرگز تمایل خود را برای سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران و یا تضعیف انقلاب اسلامی پنهان نکرد. طه یاسین رمضان، معاون اول نخست وزیر و فرمانده ارتش خلقی عراق، در مصاحبه اختصاصی با روزنامه الثوره، ارگان رسمی حزب بعث، در ژانویه 1980 اظهار کرد: «ما بر این نکته تأکید می کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به کلی منهدم شود».(3)   
وی افزود: «هیچ کشوری در جهان قادر نیست بدون داشتن یک دولت قوی، متحدینی در محافل بین المللی، اقتصادی مطلوب، منابع مالی و تدارکات تسلیحاتی، اقدام به جنگ نماید. جمهوری اسلامی ایران، هیچ یک از این امتیازات را ندارد.»
برآورد شده بود که یک تجاوز سریع و قاطع می تواند ایران را به زانو درآورد. بر همین اساس، صدام حسین در ژوئیه 1980 با اعتماد به پیروزی خود گفته بود: «رهبری ایران بر روی شکست ما حساب می کند و ما خواهیم دید که چه کسی پیروز خواهد شد.» 

5- ایفای نقش ژاندارم منطقه:
 از نظر حاکمان وقت عراق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد.(4)  این مسئله در سخنان عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق، به خوبی آشکار است. او می گوید: «عراق، افسانه برتری ایران را در منطقه از میان برده است.» 
سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. حتی قبل از آن، آخرین نخست وزیر دوران شاهنشاهی ایران اعلام کرد که ایران دیگر تمایلی به اجرای نقش ژاندارمی در خلیج فارس ندارد. صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج فارس، در بهمن 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد. وی در این باره می گوید: «به عقیده ما، تعهد کشورهای خلیج به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کلی روابط فی‍مابین، امنیت خلیج را تأمین می کند. نگهبان امنیت خلیج، فرزندان خلیج و کشورهای آن هستند.» 
از سوی دیگر، عراق با دامن زدن به نگرانی بی مورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آنها را به طرف خود جلب کرده، عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه گفته است: «اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج (فارس) سقوط خواهند کرد».(5) 

6- رهبری جهان عرب؛ 
صدام حسین، رؤیای رهبری جهان عرب را نیز در سر می پروراند. از نظر ایدئولوژیکی، رسالت تاریخی حزب بعث، ایجاد یک امپراتوری به رهبری این حزب بود. شعار حزب بعث "امه عربیه واحده، ذات رساله خالده" (امت عربی واحد، رسالتی جاویدان) بود. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسیم به کشورهای مختلف، همیشه ملت واحدی را تشکیل می داده اند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته شود و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل دهند.(6)  رسالت تاریخی حزب بعث، احیای عظمت عصر جاهلیت اعراب و امپراتوری های امویان و عباسیان است. به همین دلیل، صدام، جنگ عراق علیه ایران را قادسیه دوم یا قادسیه صدام نامید. صدام حسین در 28 سپتامبر 1980 خطاب به مردم عراق گفت: «ما باید شمشیرهای علی، خالد و سعد ابن ابی وقاص را برای مبارزه با این گروه ستمگر و آموختن درسهای تاریخی جدید به آنها، همانند نبرد باشکوه قادسیه از نیام درآوریم. نبرد با شکوه قادسیه، تکبر و خودخواهی خسروپرویز را نابود کرد و موانع اسلام را از میان برداشت و بی دینی و نادانی و تجاوز را در این منطقه ریشه کن کرد. ارتش دلیر ما نیز در زین القوس و سیف سعد همین کار را انجام داد.»

 7- ادعاهای واهی درباره جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس:
مقامات مسئول عراقی، بارها در سخنان خود به مسئله جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اشاره کرده و خواستار استرداد آنها شده بودند. اینگونه اظهارات از 6 ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران افزایش یافت. مقامات عراقی ضمن اینکه از ایران می خواستند جزایر سه گانه را بازگرداند، عراق را متعهد به بازپس گرفتن این جزایر می دانستند. صدام حسین نیز طی مصاحبه ای درباره امکان بازپس گرفتن جزایر سه گانه و مورد دیگری که به آن اشاره نکرد، در تیرماه 1359 گفت: «اکنون، توان بازپس گرفتن جزایر و امکان به دست آوردن موردی که آن را باز خواهیم گرفت را داریم؛ پس چه دلیلی وجود دارد که سکوت کنیم».(7) 

نتیجه گیری:
عوامل مختلفی در وقوع جنگ ایران و عراق مؤثر بود: اختلافات تاریخی؛ تلاش عراق برای برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود؛ اقدام ارتش عراق به تصرف قسمتی از اراضی ایران در جبهه مرکزی؛ تصمیم رژیم عراق به تجزیه استان خوزستان از ایران و مطامع آن در مورد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک؛ اهداف ارضی و مرزی عراق؛ تفاوت ایدئولوژیکی سیستم حکومتی دو کشور؛ جلوگیری از تحقق اهداف انقلاب اسلامی در ایران و تأثیر آن بر موج بیداری مردم منطقه و عراق و تهدید نظام حکومتی این کشور توسط شیعیان عراق؛ سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران؛ تلاش رژیم عراق برای عهده دار شدن ژاندارمی خلیج فارس و رهبری جهان عرب. نگرانی دولتهای منطقه از شرایط جدید ایران پس از انقلاب اسلامی و به مخاطره افتادن منافع و امتیازات دولتهای بزرگ غربی در منطقه و از سوی دیگر، نوپایی حکومت جدید ایران و آماده نبودن قوای نظامی برای مقابله با حملات مرزی نیز در تصمیم گیری دولت بعث عراق برای حمله به ایران مؤثر بوده است. 

 

پی نوشت:
1. جعفری ولدانی، اصغر، کانون های بحران در خلیج فارس، ص68. 
2. درودیان، محمد، تجزیه خوزستان؛ هدف ناکام صدام در جنگ، تاریخ ایرانی، 1395/07/01، کد : ۵۶۰۱، 
3. منصوری لاریجانی، اسماعیل، تاریخ دفاع مقدس، انتشارت خادم الرضا(ع)، 1382ش، ص93، http://tarikhirani. ir/fa/news/5601. 
4. مجموعه نویسندگان، دفتر حقوقی وزارت امور خارجه ج. آ. آ، تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ص 78. 
5. ادیبی، مهدی، «بررسی مراحل و تحولات جنگ تحمیلی»، ص4
6.  . S . Grummon, The Iran Iraq War, Islam Embattled,pp. 30-50
7. ر. ک: درویشی سه تلانی، فرهاد و حمید فراهانی، جنگ ایران و عراق؛ پرسش ها و پاسخ ها. 
 

عدم تحویل بخش عمده تسلیحات خریداری شده قبل از انقلاب به ایران، در بعد از انقلاب، به خاطر اقدامات خائنانه دولت بختیار و دولت موقت در لغو قراردادهای نظامی بود.
دولت موقت و عدم تحویل تسلیحات خریداری شده از آمریکا، خیانت یا سهل انگاری

پرسش:
1. ماجرای عدم تحویل تسلیحات و هواپیماهای جنگی خریداری شده قبل از انقلاب به دولت موقت چیست؟ آیا دولت موقت، عمدا از تحویل این تسلیحات خودداری کرده است؟ 
 

 

پاسخ:
رژیم پهلوی در راستای اهداف آمریکا برای تبدیل شدن به ژاندارم منطقه، اقدام به خرید تسلیحات پیشرفته نظامی ازجمله 160 فروند هواپیمای اف-16، هفت فروند هواپیمای آواکس، دو فروند ناو جنگی، نفربرهای زرهی و سایر ماشین آلات حمل ونقل و صدها موشک از آمریکا و سایر کشورها می کند.(1)  اما با پیروزی انقلاب اسلامی، حجم زیادی از این تجهیزات به ایران تحویل داده نمی شود. در پاسخ به علت این عدم تحویل اشاره می کنیم و نقش دولت موقت و دیگران در آن را بررسی می نماییم.

1- نقش دولت بختیار در لغو قراردادهای تسلیحاتی ایران_آمریکا: 
با شکل گیری انقلاب و اوج گیری مبارزات در ماه های پایانی سال 57 و خروج قدرت از دست طرفداران آمریکا در ایران، آمریکا نگران آن است که این تسلیحات پیشرفته به دست مسلمانان انقلابی ایران بیفتد. لذا تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا از بروز چنین اتفاقی جلوگیری کند. برای تحقق این هدف چند راه پیش روی دولت آمریکا وجود داشته است: 
الف. لغو یک جانبه قراردادهای تسلیحاتی از سوی آمریکا. 
ب. لغو قراردادها طی یک تفاهم نامه دوطرفه. 
اگر آمریکا می خواست به صورت یک­جانبه این قراردادها را لغو کند، هم مجبور می شد طبق مفاد آنها، غرامت سنگینی را به ایران پرداخت نماید و هم وجهه بین المللی خود را به خطر اندازد. ازاین روی بهترین حالت برای دولت ایالات متحده آن بود که لغو قراردادها از سوی ایران صورت پذیرد. این کار برای آنها بازی دو سر برد بود؛ زیرا هم از ارسال تسلیحات به ایران و قرار گرفتن آنها در دست انقلابیون جلوگیری می کردند و هم به جای آمریکا، ایران موظف به پرداخت غرامت می شد. گزینه مناسب برای این کار، دولت دست نشانده بختیار بود. دولت بختیار در بهمن 57 و تنها یکی دو هفته مانده به پیروزی انقلاب، با امضای تفاهم نامه ای قرادادهای خرید بسیاری از تسلیحات را لغو می نماید.(2)  «آمریکایی ها حتی باعث شدند قرارداد خرید زیردریایی از آلمان که مبلغ آن هم از سوی ایران پرداخت شده بود، در زمان بختیار فسخ شود».(3) 

 2- نقش دولت موقت در لغو قراردادهای تسلیحاتی ایران_آمریکا: 
تا این زمان، دولت موقت هنوز سر کار نیامده و طبیعتاً تأثیری در لغو این قراردادها ندارد، ولی دولت موقت بعد از روی کار آمدن، دو اقدام تأمل برانگیز انجام می دهد: 
اول اینکه تصمیم می گیرد قراردادهای مختلف و ازجمله قراردادهای نظامی باقیمانده را لغو کند. ابراهیم یزدی که ابتدا معاون مهندس بازرگان بود و سپس سرپرست وزارت خارجه شد، در مصاحبه ای به تاریخ دوم اردیبهشت 1358 اعلام می دارد: «از مجموعه این قراردادها، مقدار زیادی از آن ها نظامی بوده که لغو کردیم. مثلاً قراردادهای مربوط به خرید زیردریایی لغو شده و قراردادهای دیگری نیز لغو شده و بقیه قراردادها نیز در دست بررسی است که اینها نیز لغو خواهد شد».(4) 
 در اقدامی دیگر، دولت موقت تصمیم می گیرد هواپیماهای اف-14 را که پیش از این به ایران تحویل داده شده است، به آمریکا یا هر کشور دیگری بفروشد. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای در سال 1382 بیان می دارد: «آقای یزدی و دوستانشان پیشنهاد کردند که اف-14 ها را پس بدهیم. می گفتند پرهزینه است. . . . جنگی که نداریم، بهتر است این هواپیماها را پس بدهیم یا بفروشیم. البته اگر این کار می شد، خیانت بزرگی بود».(5)  
این اقدام خائنانه دولت موقت با واکنش شدید افرادی همچون شهید دکتر چمران، مقام معظم رهبری و دیگران مواجه و جلوی آن گرفته می شود. مقام معظم رهبری دراین باره می فرمایند: «اوّل انقلاب، بعضی می خواستند همین اف -14 های ما را بفروشند، بنده نگذاشتم؛ مطلع شدم، افشا کردم. . . . نگذاشتم وقت دیر بشود؛ همان ساعتی که شنیدم، خبرنگار را خواستم و افشا کردم و پخش شد؛ ترسیدند، دست برداشتند».(6)  
همه این اقدامات دولت موقت، در حالی بود که اعضای دولت همچون مهندس بازرگان و دکتر یزدی، با توجه به شرایط منطقه ای، احتمال حمله قریب الوقوع عراق به ایران را می دادند. لغو این قراردادها توسط دولت بختیار و دولت موقت نتایج خود را چند ماه بعد در حمله حزب بعث عراق به ایران نشان داد. اگر کشور ایران از این تسلیحات نظامی برخوردار بود، قطعاً مسیر جنگ تغییر می کرد و این تعداد شهید و جانباز نداشتیم. طبق تحلیل برخی افراد «چه بسا اگر نادانیِ دولت موقت نبود، شاید جنگی این چنین بر ما تحمیل نمی شد».(7)  با در نظر گرفتن اقدامات دولت موقت در لغو بقیه قراردادهای نظامی که توسط دولت بختیار فسخ نشده بود و تلاش این دولت برای فروش تسلیحات وارد شده به ایران و نیز توجه به روحیه دولت موقت و اقدامات دیگر آنها، می توان چنین نتیجه گرفت که اگر دولت بختیار هم موفق به لغو قراردادهای کلان تسلیحاتی نمی شد، قطعاً دولت موقت اقدام به انجام چنین کاری می کرد. ناگفته نماند که برخی قراردادهای نظامی همچون قرارداد خرید تانک از انگلیس تا آخر باقی ماند، ولی دولتهای فروشنده از تحویل آنها به ایران اجتناب کردند و سرانجام در سالهای بعدی انقلاب مجبور به پرداخت غرامت به ایران شدند. 

نتیجه : 
با توجه به آنچه گفته شد، عدم تحویل بخش اندکی از تسلیحات جنگی به ایران به خاطر لغو یک­جانبه قراردادها از سوی فروشندگان آنها بود، ولی بخش عمده آنها به خاطر اقدامات خائنانه دولت بختیار و دولت موقت در لغو قراردادهای نظامی هرگز به ایران تحویل داده نشد. بر اساس اسناد تاریخی، دولت موقت نقش مهمی در عدم تحویل تسلیحات خریداری شده به کشور داشت. 

 

پی نوشت:
1. بی نا، چه کسانی به تسلیحات ایران چوب حراج زدند؟ سایت جهان  نوز، 1396/12/16، کدخبر: 96884، B2n. ir/g04853
2. عسگری، شاداب، چرا قراردادهای تسلیحاتی ایران و آمریکا لغو شد؟ سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1400/11/15،  ttps://psri. ir/?id=elzjaua8. 
3.  بی نا، مأموریت آمریکا برای دولت بختیار چه بود؟ خبرگزاری تسنیم، 1398/11/19 ،B2n. ir/s33124
4. بی نا، دولت موقت کدام قراردادهای ایران و آمریکا را لغو کرد؟ خبرگزاری خبر آنلاین، 1403/02/02، کد خبر: 1897819، B2n. ir/s78741. 
5. بی نا، ماجرای افشاگری آیت الله خامنه ای/ چه کسی می خواست هواپیماهای ایران را بفروشد؟ سایت دیپلماسی ایرانی، 1401/11/26، کدخبر: ۲۰۱۷۷۶۷، B2n. ir/r40191. 
6. مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی، پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، 1401/11/26،  https://farsi. khamenei. ir/speech-content?id=51999
7. بی نا، فرش قرمز دولت موقت برای صدام/نقش نهضت آزادی در حمله بعثی ها، خبرگزاری مهر،1399/07/01، کدخبر:  5027162،  B2n. ir/u34216. 

       

صفحه‌ها