پرسش وپاسخ

علت کدورت و دشمنی بین افراد
موارد متعددی در روایات، از علل و عوامل کدورت بیان شده است مثل؛ حسادت، جدال و مراء، شوخی بی‌مورد، فحش و ناسزا، زیاد سرزنش کردن، و غیبت کردن دیگران ....

پرسش:

براساس روایات، علت کدورت و دشمنی بین افراد چه چیزی می‌تواند باشد؟ لطفاً دعایی برای رفع کدورت و دشمنی بین افراد معرفی کنید.

پاسخ:

کدورت و دشمنی که در زبان عربی از آن به «حِقد» یاد می‌شود، یعنی کینه‌ورزی نسبت به طرف مقابل. کینه و کدورت به معنای نگاه داشتن عداوت در قلب و منتظر فرصت بودن است. در بسیاری مواقع، کینه منجر به بروز خشم و غضب می‌شود و معمولاً بر اثر شدت خشم و غضب، حس انتقام‌جویی در شخص بروز پیدا کرده و عفو و گذشت کاهش می‌یابد. ازاین‌رو، کدورت و دشمنی از اخلاق ناپسند در اسلام است. اهل‌بیت علیهم‌السلام مردم را از کینه‌ورزی و دشمنی نسبت به یکدیگر پرهیز داده و علل آن را تبیین کرده‌اند. در آموزه‌های دینی راهکارهایی هم برای رفع کدورت و دشمنی بیان شده است که یکی از آنها دعا است. با توجه به سؤال مطرح شده، ابتدا به برخی از علل کدورت در روایات اشاره می‌شود سپس برخی دعاها برای رفع آن آورده می‌شود.

الف. علت کدورت و دشمنی

کدورت و دشمنی علت‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد که در روایات مواردی بیان گردیده و در ادامه اشاره می‌شود:

1. حسادت

یکی از علت‌های کینه و دشمنی، حسادت‌ورزی نسبت به دیگران است. از امیرمؤمنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «شِدّةُ الْحِقْدِ مِنْ‏ شِدَّةِ الْحَسَدِ؛(1) شدت کینه، از شدت حسادت است

2. جدال و مراء

یکی دیگر از اموری که باعث کدورت و دشمنی بین افراد می‌شود، گفتگوهای جنجالی بی‌فایده است. در روایتی از امیرمؤمنان علیه‌السلام آمده است:

 «إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاقُ؛(2) از ستیزه‌جویی در دین بپرهیزید؛ زیرا دل‌ها را نسبت به یکدیگر بیمار می‌کند و نفاق و دشمنی پدید می‌آورد

3. شوخی بیش‌ازحد و بی‌مورد

شوخی بیش‌ازحد، آفات متعددی دارد. یکی از آفات آن، پیدایش کینه و دشمنی بین افراد است. در موارد متعددی دیده شده رابطه و دوستی طولانی‌مدت برخی افراد، بر اثر یک شوخی بی‌جا از بین رفته و باعث کینه و دشمنی بین آنها می‌شود. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَجُرُّ السَّخِیمَةَ وَ یُورِثُ الضَّغِینَةَ...؛(3) از شوخی‌های بی‌مورد پرهیز نمایید؛ زیرا باعث ایجاد ناراحتی و کینه‌ورزی می‌شود

4. فحش و ناسزا

براساس روایات معصومان علیهم‌السلام یکی دیگر از علل پیدایش کدورت و دشمنی بین افراد، فحش و ناسزا به یکدیگر است. شخصی محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و عرضه داشت مرا نصیحتی فرمایید، حضرت فرمودند:

 «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ‏ فَتَکْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَیْنَهُمْ؛(4) به مردم ناسزا نگویید؛ زیرا باعث ایجاد دشمنی بین آنها می‌شود

5. زیاد سرزنش کردن

یکی دیگر از اموری که باعث ایجاد کدورت می‌گردد، زیاد سرزنش کردن افراد است. در روایتی از امیرمؤمنان علیه‌السلام آمده است:

 «احْتَمِلْ أَخَاکَ عَلَى مَا فِیهِ وَ لَا تُکْثِرِ الْعِتَابَ‏ فَإِنَّهُ یُورِثُ الضَّغِینَةَ وَ یُجَرُّ إِلَى الْبِغْضَه؛(5) برادرت را با همان وضعی که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن؛ زیرا این کار کینه می‌آورد و باعث دشمنی می‌گردد

6. بیان کردن و ابراز داشته‌ها

یکی از اموری که ممکن است باعث کینه‌ورزی و حسادت دیگران نسبت به انسان شود، ذکر کردن داشته‌ها نزد کسی است که آن چیز را ندارد، یا امکان تحصیل آن را ندارد. مانند این که شخصی به شرافت خانوادگی خود افتخار نماید، در حالی که طرف مقابل این شرافت خانوادگی را ندارد و قابل کسب هم نیست؛ در نتیجه کینه او را به دل می‌گیرد. در روایات از امیرمؤمنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «احتَرِس مِنْ ذِکْرِ الْعِلْمِ عِنْدَ مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِیهِ وَ مِنْ ذَکَرَ قَدِیمَ الشَّرَفِ عِنْدَ مَنْ لا قَدِیمَ لَهُ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یَحْقِدُهُمَا عَلَیْکُ؛(6) بپرهیز از بیان علم نزد کسی که اشتیاقی به آن ندارد و از ذکر نسب خود نزد کسی که گذشته افتخارآمیزی ندارد؛ زیرا این امر موجب کینه‌توزیِ او نسبت به تو می‌گردد

7. غیبت

غیبت از گناهانی است که هم موجب خشم و غضب خداوند می‌شود و هم دشمنی مردم را در پی دارد. امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمودند:

 «إِیَّاکَ وَ الْغِیبَةَ فَإِنَّهَا تُمْقِتُکَ إِلَى اللَّهِ وَ النَّاسِ وَ تُحْبِطُ أَجْرَک؛(7)‏ از غیبت بپرهیز؛ زیرا سبب می‌شود مورد خشم و دشمنی خدا و مردم قرارگیری و پاداشت نابود شود

ب. دعای رفع کدورت و دشمنی

می‌توانید این عبارت از دعای بعد از نماز صبح را ده بار تکرار نمایید: «اللَّهُمَّ اقْذِفْ فِی‏ قُلُوبِ‏ الْعِبَادِ مَحَبَّتِی؛(8) خدایا محبت مرا در قلوب بندگان قرار بده‏!» این دعا، بخشی از دعای مفصّلی است که شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد آورده است. این کتاب از مهم‌ترین منابع دعایی شیعه است.

نتیجهگیری:

با جستجو در آموزه‌های روایی، موارد متعددی از علل و عوامل کدورت یافت شد. حسادت، جدال و مراء، شوخی بیش‌ازحد و بی‌مورد، فحش و ناسزا، زیاد سرزنش کردن، بیان کردن و ابراز داشته‌ها و غیبت کردن دیگران، ازجملة این موارد است. برای رفع کدورت و دشمنی نیز راهکارهای متعددی وجود دارد که یکی از آنها دعا است.

پی‌نوشتها:

1. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1376ش، ص298.

2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص300.

3. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص664.

4. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص664.

5. إبن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، ص84.

6. إبن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج‌البلاغه لإبن أبی‌الحدید، محقق/مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، قم، چاپ اول، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1404ق، ج20، ص322.

7. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ‏محقق/مصحح: درایتى، مصطفى، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش، ص221.

8. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411ق، ج1، ص209.

برزخ، توقفگاهی میان دنیا و قیامت است که همه ارواح پس از مرگ، در آن ساکن می‌شوند تا موعد قیامت فرا برسد. ظاهراً برزخ فراگیر است و هیچ‌کسی از آن استثناء نشده است.

پرسش:

آیا حیات برزخی فراگیر است و همه مردگان را در بر می‌گیرد یا فقط برای گروهی از مردم است؟

پاسخ:

برزخ، عالمی است که بنا بر قرآن(1) و روایات(2)، مرحله میانی بین دنیا و قیامت است و انسان پس از مرگ، در این عالم به زندگی خویش ادامه می‌دهد.(3) از این نظر، برزخ همچون کاروانسرا و توقفگاه موقت برای سفر به‌سوی ابدیت است. تا زمانی که قیامت به پا نشده و در نفخ صور دمیده نشده است، انسان‌ها در برزخ ساکن‌اند؛ اما آیا همه مردگان در برزخ به سر می‌برند یا نه، مبحثی است که در ادامه به شرح آن می‌پردازیم.

نکته اول: فراگیری برزخ

با در نظر گرفتن آیات مرتبط با برزخ و جهان پس از مرگ، به نظر می‌رسد برزخ فراگیر و عمومی است؛ یعنی ظاهراً همه انسان‌ها پس از مرگ، به برزخ منتقل می‌شوند؛ چنانکه در آیات 99 و 100 سوره مؤمنون آمده که کافران، بازگشت به دنیا و انجام عمل صالح را طلب می‌کنند. سپس ضمن رد درخواست ایشان، اشاره می‌شود که:

 «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ پشت سر آن‌ها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‏شوند

این استظهار از آیات قرآن، مورد تأیید بزرگانی همچون امام خمینی رحمه‌الله‌علیه است. ایشان می‌فرماید: «برزخ برای همه است و اهل برزخ وجود برزخی دارند...عالم برزخ هم یک مرحله قهری (جبری) از مراتب وجود است و برای همه قهری است.»(4)

همچنین صدرالمتالهین برزخ را قیامت صغری نامیده(5) و برزخ را همگانی می‌داند. به باور او، عوالم محصور به عالم ماده (دنیا)، عالم مثال (برزخ) و عالم عقول (آخرت)، هستند و چون پس از مرگ، نفس و روح آدمی از بین نمی‌رود و نه در دنیا می‌ماند و نه به آخرت منتقل می‌شود، پس در جایی میانه به نام برزخ مستقر می‌شود.(6)

 

نکته دوم: احوال برزخی‌ها

ارواح ساکن در برزخ، بر سه قسم هستند: گروهی مؤمنان خالص، گروهی کافران خالص و گروهی متوسطین و مستضعفین(7) هستند.

حیاتِ برزخیِ مؤمنان خالص را می‌توان از زنده‌بودن و روزی خوردن شهدا در برزخ(8)، معیت و همراهی و هم‌طرازی مؤمنان و خاصّان با پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان(9) و نیز آرزوی حبیب نجار مبنی بر آگاهی خویشاوندان از وضعیت وی(10) فهمید.

همچنین، حیات برزخی کافران خالص از آیه «آن‌ها (فرعون و یارانش) (عذابشان) آتش است که صبح و شام بر آن عرضه می‌شوند و روزی که قیامت برپا شود (ندا رسد:) فرعونیان را در سخت‌ترین عذاب در آورید.»(11)

اما گروهی که جزء متوسطین و مستضعفین هستند، ظاهراً -طبق نظر برخی از مفسران مثل آیت‌الله مکارم شیرازی- در یک نوع حالت بی‌خبری، عالم برزخ را طی می‌کنند.(12) آیاتی از سوره طه، (13) خبر از کسانی می‌دهد که هنگام حشر نمی‌دانند چه مدت در قبر درنگ کرده‌اند تا جایی که بعضی گمان می‌کنند ده روز و بعضی دیگر گمان می‌کنند یک روز در قبر مانده‌اند؛ همین نشان می‌دهد که عذاب یا نعمت آن‌ها پیوسته و دائمی نبوده است؛ وگرنه در تعیین این‌که چه مدت در قبر مانده‌اند دچار اشتباه نمی‌شدند.(14)

این بی‌خبری و ابهام، به حدی است که حتی در قبر، سؤال و پرسشی از آنان صورت نگرفته و رها می‌شوند.(15) در قرآن کریم نیز، از این گروه به‌عنوان «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»(16) و «الْمُسْتَضْعَفِینَ»(17) یاد شده که به‌مجرد مرگ و ورود به برزخ، از آنان سؤالی نشده و به‌حساب آن‌ها رسیدگی نمی‌شود؛ بلکه حساب آنان تا قیامت به تأخیر می‌افتد و به رأی و نظر خدا واگذار می‌گردد که آنان را عذاب کند یا این‌که گناه ایشان را بیامرزد.(18)

نتیجه‌گیری:

برزخ، توقفگاهی میان دنیا و قیامت است که همه ارواح پس از مرگ، در آن ساکن می‌شوند تا موعد قیامت فرا برسد. ظاهراً برزخ فراگیر است و هیچ‌کسی از آن استثناء نشده؛ اما بااین‌حال، احوال برزخی‌ها متفاوت است و گروهی از مردم که از طبقات مستضعف و متوسط به‌حساب می‌آیند، در برزخ در حالت بی‌خبری به سر می‌برند تا این‌که قیامت آغاز شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مؤمنون، آیات 99-100: «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ پشت سر آن‌ها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‏شوند

2. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است: «روح در عالم برزخ تا روز قیامت متنعّم و معذّب است»؛ جوزی، ابن قیم، الروح، تعلیق ابراهیم رمضان، بیروت، دارالفکر العربی، 1966 م، ص 65.

3. لاهیجی، فیاض، گوهر مراد، تهران، سایه، 1383 ش، ص 650.

4. موسوی خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، بی‌تا، ج 3، ص 73.

5. ملاصدرا، صدرالدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوی، 1379 ش، ج 9، ص 335.

6. ملاصدرا، صدرالدین محمد شیرازی، الشواهد الربوبیه، قم، بوستان کتاب، 1382 ش، ص 347.

7. «متوسطین» کسانی هستند که در میانه مؤمن و کافر قرار داشته و خوبی‌ها و بدی‌های ایشان مساوی است. «مستضعفین» نیز به کسانی گفته می‌شود که ساده‌دل، زودباور و ناتوان از تحلیل یا افرادی ناآگاه و بی‌خبر هستند. زنان و مردان پیر، کودکان و دیوانگانی که به قیم نیاز دارند و به‌طورکلی کسانی که به لحاظ فهم و دانش، ضعیف هستند، جزء مستضعفین به‌شمار می‌آیند.

8. سوره آل‌عمران، آیه 169: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

9. سوره نساء، آیه 69: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا».

10. سوره یس، آیات 26-27: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ».

11. سوره غافر، آیه 46: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا ۖ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»

12. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1374 ش، ج 14، ص 324.

13. سوره طه، آیات 103-104: «یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا * نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَهً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا».

14. شیخ مفید، محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیه، تحقیق حسین درگاهی، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ص ۸۹-۹۰.

15. «...وَ أَمَّا مَا سِوَی ذَلِکَ فَیُلْهَی عَنْهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388، ج 3، ص 235.

16. سوره توبه، آیه 106: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ ...»

17. سوره نساء، آیه 98: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَلَا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا».

18. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: خزعلی، مرضیه و سید مرتضی موسوی گرمارودی، حیات برزخی از دیدگاه آیات و روایات، فصلنامه مطالعات تفسیری، سال دوم، شماره 7، پاییز 1390 ش، ص 85.

بریکس یک پیمان بین‌المللی بین پنج قدرت اقتصادی نوظهور است و هدف اصلی این پیمان توسعه همکاری‌های اقتصادی و با هدف مقابله با اقدامات کشورهای غربی و آمریکا است.

پرسش:

بریکس چیست؟ چه اهدافی را دنبال می‌کند و آیا می‌تواند در حل مشکلات ناشی از تحریم‌های آمریکا علیه ایران، موثر باشد؟

پاسخ:

در عرصه بین‌الملل و در روابط بین کشورها، ائتلاف‌ها و معاهده‌های مختلفی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و نظامی شکل گرفته است. یکی از این ائتلاف‌های مهم پیمان بریکس است. واژه «بریکس(BRICS)» متشکل از نام 5 کشور برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است که از کنار هم قرار گرفتن حرف اول نام لاتین آنها به وجود آمده است.

الف. تاریخچه و اهداف بریکس

سال 2006 برای اولین بار وزرای خارجه برزیل، روسیه و چین به همراه وزیر دفاع هند گرد هم آمدند تا برای توسعه همکاری‌ها در یک چارچوب چهارجانبه تبادل نظر کنند. نخستین اجلاس سران این گروه در سال ۲۰۰۹م در روسیه برگزار شد و حاضران بر همکاری‌های منسجم به نفع کشورهای در حال توسعه و ایجاد نظم جهانی هماهنگ در راستای صلح پایدار و مشترک تأکید کردند. نام آن در ابتدا «بریک» بود. با اضافه شدن آفریقای جنوبی در سال 2011م به این گروه، نام آنها به «بریکس» تغییر یافت. با تصمیم سران بریکس در سال 1402ش(2024م) کشورهای دیگری همچون جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و امارات به عضویت گروه بریکس درآمدند.(1) راهبرد همکاری‌های اقتصادی این گروه که در سال 2020 به تصویب اعضا رسید، در سه محور خلاصه می‌شود:

1. بسته «تجارت، سرمایه‌گذاری، فاینانس (قرداد تامین مالی از منابع بین‌المللی)»

2. بسته «اقتصاد دیجیتال» مرتبط با موضوعاتی نظیر تحول دیجیتال، صنعت و نوآوری

3. بسته «توسعه پایدار» در موضوعاتی نظیر امنیت غذایی و توسعه منابع انسانی.(2)

ب. جایگاه و اهمیت بریکس

مهم‌ترین رقیب گروه بریکس، گروه G7 متشکل از هفت کشور بزرگ صنعتی شامل آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و کانادا است. مقایسه این دو گروه از کشورها به خوبی جایگاه و اهمیت پیمان بریکس را نشان می‌دهد. «گروه بریکس ۳۵.۶ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص داده است، در حالی که سهم گروه ۷، ۳۰.۳ درصد» می‌باشد. این وضعیت برای بریکس تا سال ۲۰۲۸م بیش از پیش ارتقا خواهد یافت و در مقابل، وضعیت گروه 7 تنزل می‌یابد. «سهم کل کشورهای عضو گروه بریکس در اقتصاد جهانی ۵۸.۹ تریلیون دلار است. کشورهای عضو این گروه همچنین بیش از یک سوم از خشکی زمین (۳۶ درصد)، ۴۵ درصد از جمعیت جهان (۳.۶ میلیارد نفر)، بیش از ۴۰ درصد از کل تولید نفت و حدود یک چهارم از صادرات جهان را به خود اختصاص داده‌اند.»(3) دو کشور از اعضای بریکس، عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند.

ج. آثار مثبت پیوستن ایران به بریکس

پیوستن ایران به بریکس می‌تواند هم برای کشورهای عضو این پیمان سودمند باشد و هم برای ایران. نتایج مثبت این الحاق برای ایران در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، امنیتی و علمی قابل بررسی است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود.

۱. همکاری‌های اقتصادی

1.1. دسترسی به بازارهای بزرگ

ایران با پیوستن به بریکس می‌تواند به بازار بزرگ اقتصادی این کشورها که جمعیتی بیش از 3 میلیارد نفر دارند، دسترسی پیدا کند. این موضوع به نوبه خود باعث افزایش صادرات ایران و رشد اقتصاد داخلی خواهد شد. از جمله موارد مهم در این زمینه، صادرات انرژی است. ایران به عنوان یکی از بزرگ‌ترین دارندگان منابع نفت و گاز جهان، می‌تواند با کشورهای عضو بریکس در حوزه انرژی، همکاری‌های استراتژیک داشته و بازارهای جدیدی برای صادرات انرژی خود ایجاد کند.

2.1. جذب سرمایه‌گذار خارجی

پیوستن ایران به بریکس زمینه را برای جذب سرمایه‌گذاری کشورهای عضو، به‌ویژه در بخش‌های مهمی چون انرژی، زیرساخت و فناوری، فراهم می‌کند.

3.1. خنثی کردن تحریم‌های غرب و آمریکا

ایران با تقویت همکاری با کشورهای بریکس، می‌تواند مسیرهای بیشتری را پیش روی خود قرار داده و از این طریق روابط اقتصادی خود با غرب را به نحو بهتر و با دست بازتری مدیریت کند. به عنوان نمونه، بریکس در حال توسعة سازوکارهای مالی برای کاهش وابستگی به دلار است. کشورهای عضو در تلاش هستند تا مبادلات تجاری خود را از طریق ارزهای ملی انجام دهند. ایران می‌تواند از این فرصت‌ها برای تسهیل مبادلات تجاری و مالی خود و کاهش وابستگی به دلار استفاده کند. همچنین با دسترسی ایران به بانک توسعه بریکس، ایران قادر خواهد بود از منابع مالی این بانک بهره‌مند شود. همه این سازوکارها در نهایت منجر به خنثی سازی یا دورزدن بیش از پیش تحریم‌های کشورهای غربی و آمریکا خواهد شد.

4.1. همکاری در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر

ایران می‌تواند از تجربیات و دستاوردهای کشورهایی مانند چین و هند که در زمینه انرژی‌های تجدیدپذیر توانمندی‌های قابل توجهی کسب کرده‌اند، استفاده نماید.

2. همکاری‌های سیاسی

1.2. تقویت جایگاه سیاسی

عضویت در بریکس می‌تواند جایگاه سیاسی ایران را در سطح جهانی تقویت کرده و به او این امکان را بدهد که در تصمیمات بین‌المللی نقش فعال‌تر و مؤثری تری ایفا کند.

2.2. همکاری‌های چندجانبه

ایران می‌تواند از طریق بریکس در سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، شورای امنیت و دیگر نهادها، هماهنگی بیشتری با کشورهای عضو داشته باشد.

3. همکاری‌های امنیتی

1.3. مقابله با تهدیدات مشترک

کشورهای عضو بریکس، از جمله ایران، قادر خواهند بود از طریق هم‌افزایی با یکدیگر در حوزه‌های امنیتی و دفاعی، به شکل بهتری در مقابله با تهدیدات مشترک مانند ناتو، تروریسم و گروه‌های شبه‌نظامیِ مورد حمایت غرب اقدام نمایند.

4. همکاری‌های علمی و فناوری

1.4. تبادل علمی

ایران می‌تواند با دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی کشورهای عضو بریکس همکاری‌های علمی و آموزشی گسترده‌ای داشته باشد.

2.4. تبادل فناوری

کشورهای عضو بریکس، مثل چین و هند، در حوزه فناوری‌های پیشرفته مانند هوش مصنوعی، انرژی‌های تجدیدپذیر و فناوری اطلاعات پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌اند. ایران می‌تواند از این فناوری‌ها بهره‌مند شود.

نتیجه‌گیری:

بریکس یک پیمان بین‌المللی بین کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و پنج عضو جدید شامل ایران و... است. هدف این پیمان به صورت عمده، افزایش روابط اقتصادی و تأثیرگذاری بر تحولات جهانی برای مقابله با سیاست‌های غرب و آمریکا است. پیوستن به این پیمان فرصت‌های قابل‌توجهی برای ایران فراهم می‌کند.

پی‌نوشت‌ها

1. نجفی، سید احمد، چگونه بریکس از گروه ۷ جلو افتاد؟، خبرگزاری ایرنا، 23 خرداد 1403، 85507358، https://irna.ir/xjQPf8.

2. ترابی فرد، میلاد، بریکس؛ تاریخچه، کارکرد و ملاحظات الحاق ایران به این گروه، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، 22 آذر 1401، https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1754451.

3. نجفی، سید احمد، بریکس، «نهاد دموکراتیک» در برابر «باشگاه دیکتاتوری» گروه ۷ است، خبرگزاری ایرنا، 1 آبان 1403، 85635276، https://irna.ir/xjRTwJ.

در منابع تاریخی از دو فرد با این نام یاد شده است؛ اول مسئول مالی دمشق در دوره تسلط رومیان. دوم، پسرش منصور دوم معروف به یوحنای دمشقی در عصر مروانیان است.

پرسش:

منصور بن سرگون کیست؟ آیا او ابتدا خزانه‌دار رومیان و سپس معاویه شد؟

پاسخ:

منصور بن سرگون یا منصور بن سرجون (در برخی منابع منصور بن سرحون) (1) از رومیان و مسیحیانی است که قبل از فتح منطقه شامات از سوی مسلمانان، مسئول خزانه‌داری و امور مالی دمشق بود.

وی در جریان فتوحات مسلمانان در شام (بعد از اینکه مسلمانان طبریه و فلسطین را فتح کرده بودند)، با آنان همراهی کرد و سبب شد رومیان در منطقۀ «جابیه» شکست را پذیرا شوند و دمشق به تصرف سپاه اسلام درآید. ظاهراً منصور بن سرجون از فرمانده سپاه روم (باهان) کینه داشت و حمایت همه‌جانبۀ مالی از او انجام نداد و طی عملیاتی با برافروختن آتش و دمیدن در بوق‌ها و کوبیدن بر طبل‌ها، چنین وانمود کردند که سپاه اسلام آنان را محاصره کرده‌اند. همین سبب سقوط بسیاری از رومیان از دره شد و برخی دیگر به دمشق و دیگر شهرهای روم گریختند. باهان نیز به طورسینا پناه برد و بعد از مدتی نیز در همان جا از دنیا رفت. دمشق نیز به مدت شش‌ماه محاصره شد و بعد از اینکه منصور از خالد بن ولید برای مردم دمشق و فرماندهان روم امان گرفت، به تصرف سپاه اسلام درآمد (2).

بنا بر ادعای فیلیپ خوری هیتی ـ استاد لبنانی ـ آمریکایی ـ منصور بن سرجون در دوره اسلامی ابتدا این منصب را بر عهده داشت و بعد از وی فرزندش سرجون این منصب را عهده‌دار شد. در ادامه نیز نوه‌اش منصور بن سرجون بن منصور بن سرجون معروف به یوحنای دمشقی همین شغل را در دربار مروانیان در اختیار داشت (3). اما آنچه از منابع کهن به دست می‌آید این است که سرجون بن منصور از دوره معاویه کار کتابت دیوان را به زبان رومی بر عهده داشت و پس از او نیز پسرش منصور معروف به یوحنای دمشقی این کار را ادامه داد (4).

 

نتیجه :

در منابع تاریخی به نام دو منصور بن سرجون (سرگون یا سرحون) اشاره شده است؛ نخستین آنها، منصور بن سرجون (اول) مدیر مالی دمشق در عهد رومیان بوده است. به نظر می‌رسد وی بعد از فتح دمشق در سال 13 یا 14 هجری از سوی مسلمانان، همچنان این منصب را عهده‌دار بود تا اینکه با انتخاب معاویه به عنوان حاکم این منطقه، این سِمَت به فرزندش یعنی سرجون واگذار شد. منصور بن سرجون (دوم) نوۀ منصور اول معروف به یوحنای دمشقی است که او نیز مانند اجدادش در خدمت امویان در این سِمَت فعالیت می‌کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد؛ العبر؛ تحقیق: سهیل زکار؛ چ 2، بیروت: دارالفکر، 1408 ق، ج 2، ص 264.

2. همان، ج 2، ص 269.

3. هیتی، فیلیپ؛ تاریخ عرب؛ ترجمۀ ابوالقاسم پاینده؛ چ 3، تهران: آگه، 1380 ش، ص 316 ـ 317.

4. ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق؛ الفهرست؛ بیروت: دارالمعرفه، [بی‌تا]، ص 338 ـ 339.

اگر شادی انسان از ویرانی شهرهای دشمن به دلیل پیروزی جبهه حق بر باطل باشد، این شادی غیراخلاقی نیست. درواقع این نوع شادی از تحقق اراده الهی برای برقراری عدالت است

پرسش:

آیا خوشحالی برای ویرانی‌های بازمانده از جنگ در شهرهای دشمن اشکالی دارد؟

پاسخ:

دین اسلام، دین صلح و دوستی است. در آموزه‌های اجتماعی اسلام، مؤلفه‌هایی همچون عدالت، مهربانی، شفقت و خدمت به دیگران بر مبنای همین اصل استوار گردیده است. اسلام به دلیل احترامی که برای انسان و انسانیت قائل است، دفاع مشروع و مبارزه با ظلم را واجب و لازم می‌داند و به هیچ احدی اجازه ظلم بر دیگری را نمی‌دهد.

توصیه دین به زیست اخلاقی نه‌تنها مربوط به شرایط صلح است، بلکه در زمان جنگ نیز مسلمانان ملزم به رعایت حد و حدود اخلاقی‌اند؛ به گونه‌ای که حتی در میدان جنگ هم حق دست‌یابی به پیروزی با بی‌اخلاقی را ندارند. خداوند به انسان کرامت بخشیده است و خواهان حفظ کرامت اوست؛ همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید: «ما آدمی‌زادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب‌های راهوار] حمل کردیم. و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم» (1). خداوند همچنین هدف از ارسال رسل و انزال کتب را رسیدن به عدالت می‌داند و می‌فرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند. خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید» (2). همچنین توجه انسان به اصل صلح و رحمت را در جهان معطوف می‌دارد: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم» (3).

 

آباد‌کردن زمین

افزون بر آنچه گفته شد، خداوند در قرآن انسان را به آبادانی زمین دعوت می‌کند و از تخریب و ویران‌کردن آن پرهیز می‌دهد؛ بر این اساس می‌فرماید: «اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت. از او آمرزش بطلبید، سپس به ‌سوی او بازگردید که پروردگارم [به بندگان خود] نزدیک و اجابت‌کنندۀ [خواسته‌های آنها] است (4).

دفاع مشروع

وقتی فرد یا گروهی به ظلم مبادرت می‌ورزد، بر مسلمان یا مسلمانان واجب است به دفاع مشروع بپردازند و در برابر تجاوز دشمن مقابله کنند؛ همان‌گونه که در قرآن آمده است: «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید. و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد» (5). بنابراین اسلام اجازه تجاوز به دیگران را نمی‌دهد؛ اما اگر دشمن به خاک ما تجاوز کند و شروع‌کننده جنگ باشد، ما موظف به دفاع مشروع هستیم. آنچه در دفاع مشروع موضوعیت دارد، توقف ظلم است و نه انتقام‌جویی شخصی یا لذت‌بردن از رنج دیگران.

ریشۀ شادی

در بستر جنگ، گروهی در جبهه حق می‌جنگند و عده‌ای در جبهۀ باطل قرار دارند؛ همچنین در میانۀ جنگ خواه‌ناخواه مصیبت‌هایی رخ می‌دهد؛ از‌این‌رو افرادی آسیب می‌بینند، شهرها و خانه‌ها ویران می‌شوند، ممکن است محیط‌زیست تخریب گردد و حتی حیوانات هم از دست بروند. به طور کلی طبیعت جنگ، چیزی جز خونریزی و خرابی نیست. از سوی دیگر انسان مؤمن بذاته از ویرانی و خرابی و آسیب خوشنود نمی‌شود؛ بنابراین اگر ریشه شادمانی برای ویرانی شهرها به کینه‌توزی و بی‌رحمی انسان برگردد، از حیث اخلاقی امر مذمومی دانسته می‌شود؛ اما اگر ریشۀ این شادی سرچشمه‌گرفته از پیروزی جبهه حق بر باطل باشد و علت این خوشحالی به پایان‌یافتن ظلم و دفع شر بازگردد، امر مذمومی به شمار نمی‌آید؛ یعنی انسان نه‌تنها به دلیل ویرانی‌ها، بلکه برای پیروزی حق خوشحال باشد. چراکه می‌داند پیروزی حق به برقراری عدالت و امنیت منجر می‌شود. لازم است دقت کنیم جهاد در نگرش اسلام، با انگیزۀ نابودی ظلم انجام می‌گیرد نه نابودی انسان‌ها و شهرها.

نتیجه:

ویرانی شهرها و خانه‌ها، نتیجۀ طبیعی و ناگزیر دفع ظلم و دفاع مشروع است. درحقیقت این امور بخشی از تحقق عدالت و اقامه قسط است. شادی انسان اگر فقط به دلیل خراب‌شدن و ویرانی باشد، اخلاقی نیست و با رحمت و عدل الهی در تضاد است و با کرامت انسانی همخوانی ندارد؛ اما شادی اگر به دلیل خوشحالی از اجرای عدالت است، غیراخلاقی قلمداد نمی‌شود. مؤمن از تجلی عدالت و تحقق اراده الهی که به ‌واسطهٔ دفاع مشروع ایجاد می‌شود، شاد می‌گردد نه از فرایندهای دردناک جنگ. هدف در دفاع مشروع این است که از حق مظلوم حمایت شود؛ بنابراین چنانچه شادی از نابودی دشمن و ویرانی خانه و کاشانه‌اش برای دفاع از مظلوم باشد و نه ناشی از قساوت قلب، ارزشمند است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا﴾ (اسراء: 70).

2. ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ (نحل: 90).

3. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ (انبیاء: 107).

4. ﴿هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ﴾ (هود: 61).

5. ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ (بقره: 190).

مؤمنان بعد از نمازهای واجب خود اعمالی انجام می‌دهند که این اعمال برگرفته از روایات هست و درنتیجه خوب است که مؤمنان بر انجام این اعمال مداومت داشته باشند.

پرسش:

آیا اینکه بعد از نماز جماعت سه صلوات می‌فرستند، مؤمنان به هم دیگر دست می‌دهند و در آخر نماز هم به ائمه سلام می‌دهند برگرفته از روایات است، یعنی اولاً این سه عمل برای تعقیبات نمازهای واجب سفارش شده است؟ ثانیاً ثواب خاصی برای آن بیان گردیده است؟

پاسخ:

برخی اعمالی که بین مؤمنان رواج دارد مستند روایی دارد، برخی نیز گرچه اعمال نیکو و شایسته‌ای هستند، اما روایتی برای آن یافت نشده است.

 سه عمل، پس از نماز جماعت بین مؤمنان رایج است:

 اول اینکه پس از سلام نماز، سه بار صلوات می‌فرستند؛

 دوم اینکه به یکدیگر دست می‌دهند؛

 و سوم اینکه برمی‌خیزند و با رو کردن به جوانب مختلف، به اهل‌بیت علیهم‌السلام سلام می‌دهند.

 برای اینکه مشخص شود این اعمال، مستند روایی دارد یا خیر، با بررسی احادیث هر موضوع، پاسخ در سه بخش مجزّا ارائه می‌شود.

 

بخش اول: بررسی مستندات روایی صلوات پس از نماز

یکی از اعمالی که بین مؤمنان بسیار رواج دارد، خواندن آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ...» و صلوات فرستادن پس از نمازهای جماعت است. این صلوات را معمولاً سه بار تکرار می‌کنند. با جستجو در احادیث، روایاتی یافت شد که به نظر می‌رسد می‌تواند مستند روایی کافی برای این عمل باشد و جواز آن را از احادیث ثابت کرد.

روایت اول:

در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است:

 «مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاهِ الصُّبْحِ وَ صَلَاهِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً (1) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَهَ حَاجَهٍ سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثِینَ فِی الْآخِرَهِ؛ هر کس پس از نماز صبح و مغرب پیش از آنکه از جای خود حرکت کند یا با کسى سخن گوید، آیه "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ..." را بخواند، سپس بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام صلوات فرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می‌کند؛ هفتاد حاجت در دنیا و سى حاجت در آخرت.» (2)

بر اساس این روایت، خواندن آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» و فرستادن ذکر صلوات بعد از نماز صبح و مغرب توصیه شده است. حدیث موردبحث، اثر این عمل را برآورده شدن صد حاجت آن شخص بیان نموده است.

روایت دوم:

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

 «کسی که بعد از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام، دعای "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً لَبَّیْکَ رَبَّنَا وَ سَعْدَیْکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى ذُرِّیَّهِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ... وَ بَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ ارْحَمْنِی إِذَا تَوَفَّیْتَنِی‏ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر." بخواند؛ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ کُلَّهَا وَ عَافَاهُ مِنْ یَوْمِهِ وَ سَاعَتِهِ وَ شَهْرِهِ وَ سَنَتِهِ إِلَى أَنْ یَحُولَ الْحَوْلُ مِنَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَهِ وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ مِنْ مِیتَهِ السَّوْءِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّهٍ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ کَتَبَ لَهُ بِذَلِکَ شَهَادَهَ الْإِخْلَاصِ بِثَوَابِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ ثَوَابُهَا الْجَنَّهُ الْبَتَّهَ فَقُلْتُ لَهُ هَذَا لَهُ إِذَا قَالَ ذَلِکَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنَ الْحَوْلِ إِلَى الْحَوْلِ فَقَالَ وَ لَکِنْ هَذَا لِمَنْ قَالَهُ مِنَ الْحَوْلِ إِلَى الْحَوْلِ مَرَّهً وَاحِدَهً یُکْتَبُ لَهُ ذَلِکَ وَ أَجْزَأَهُ لَهُ إِلَى مِثْلِ یَوْمِهِ وَ سَاعَتِهِ وَ شَهْرِهِ مِنَ الْحَوْلِ إِلَى الْحَوْلِ الْجَائِی الْحَائِلِ عَلَیْهِ... (3)؛ خداوند، تمام گناهان او را آمرزیده و از همان لحظه و روز و ماه و سال تا سال دیگر، از نادارى، نیازمندى، دیوانگى، جذام، پیسى، مرگ بد و از هر گرفتارى و بلایى که از آسمان به زمین فرو مى‏آید، عافیت می‌بخشد و براى او در برابر این عمل، شهادت به کلمه اخلاص «لا إله إلّا اللَّه» همراه با ثواب آن تا روز قیامت نوشته می‌شود و ثواب و پاداش آن مسلّما بهشت است... .»

بر اساس این روایت، تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام و خواندن دعایی که آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» و همچنین صلوات بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام، بخشی از آن است، پس از هر نماز توصیه شده است. شیخ طوسی می‌نویسد: «ینبغی أن یقال عقیب کل فریضه؛ شایسته است این دعا بعد از هر نماز خوانده شود.» (4)

بر اساس این حدیث، عمل موردبحث، دارای ثواب و آثار فراوانی است. بیمه یک‌ساله شخص، رهایی از فقر، نجات از دیوانگى، جذام، پیسى، مرگ بد و از هر گرفتارى و بلایى که از آسمان به زمین فرو می‌آید، از آثار آن است همچنین ثواب «لا إله إلّا اللَّه» که بهشت است به او داده می‌شود.

روایت سوم:

در روایتی از امیرمؤمنان علیه‌السلام آمده است:

 «... إِذَا قَرَأْتُمْ‏ "إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِ"‏ فَصَلُّوا عَلَیْهِ فِی الصَّلَاهِ کَثِیراً وَ فِی غَیْرِه...؛ هنگامی‌که آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» را قرائت کردید، بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله زیاد صلوات بفرستید، در نماز باشید یا غیر نماز.» (5)

در جمع‌بندی این احادیث، می‌توان گفت شایسته است پس از نماز، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» خوانده شود، سپس صلوات فرستاده شود، به نظر می‌رسد فرستادن سه صلوات هم منعی نداشته باشد، بلکه مطلوب است زیرا در روایت سوم آمده است که پس از شنیدن این آیه، زیاد صلوات بفرستید. البته با توجه به روایت دوم و همچنین روایاتی که بر انجام تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام، بلافاصله پس از نماز تأکید نموده‌اند، بهتر است این عمل پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام انجام شود و جمع بین هر دو صورت گیرد؛ بنابراین، بر اساس روایات، این عمل دارای ثواب و آثار فراوانی است.

 

بخش دوم: بررسی دست دادن مؤمنان پس از نماز جماعت

یکی دیگر از اعمالی که بین مؤمنان رواج دارد و پس از نمازها آن را انجام می‌دهند، دست دادن به یکدیگر است. البته این دست دادن معمولاً با دعا کردن برای قبول اعمال یکدیگر انجام می‌شود. وقتی با هم مصافحه می‌کنند به یکدیگر «تقبّل الله» می‌گویند. با جستجو در روایات، حدیثی که به‌طور خاص بر دست دادن مؤمنان به یکدیگر بعد از اتمام نماز جماعت دلالت نماید، یافت نشد، اما در داستان معراج رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است وقتی آن حضرت نماز جماعت خواندند و انبیای الهی به ایشان اقتدا کردند، پس از نماز، حضرت ابراهیم علیه‌السلام با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرمؤمنان علیه‌السلام، مصافحه نمود. (6) شاید به استناد همین روایت و همچنین با توجه به اصل استحباب مصافحه بین برادران دینی و آثار و برکات فراوانی که مصافحه در ایجاد ارتباط و علاقه بین مؤمنان دارد، بسیاری از فقها، از دست دادن به یکدیگر و دعا برای قبول اعمال هم نهی ننموده، بلکه آن ‌را عملی مطلوب شمرده‌اند هرچند باید مراقب بود که آن را به‌قصد رجاء (به امید ثواب) انجام دهند. (7) البته شایسته است این عمل هم پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام انجام شود.

 

بخش سوم: بررسی سلام دادن به معصومان علیهم‌السلام پس از نماز

عمل دیگری که بین بسیاری از مؤمنان مشهور است اینکه پس از نماز، به‌صورت فردی یا دسته‌جمعی ایستاده و به جوانب مختلف رو می‌کنند و به معصومان علیهم‌السلام سلام می‌دهند. با جستجو و بررسی احادیث، مشخص شد در مورد سلام دادن به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مستند روایتی وجود دارد. احمد بن ابی نصر بزنطی می‌گوید از امام رضا علیه‌السلام پرسیدم پس از نماز چگونه بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سلام دهم و صلوات فرستم؟ حضرت فرمودند، می‌گویی:

 «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَفْوَهَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ، وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ، وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ، فَجَزَاکَ اللَّهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.» (8)

در مورد سلام دادن به دیگر معصومان علیهم‌السلام نیز شیخ صدوق می‌نویسد:

 «وقتی از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام فارغ شد، بگو: اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ وَ لَکَ السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلَامُ‏ سُبْحانَ رَبِّکَ‏ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ‏ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ‏ عَلَى‏ الْأَئِمَّهِ الْهَادِینَ‏ الْمَهْدِیِّینَ‏ السَّلَامُ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ، ثُمَّ تُسَلِّمُ عَلَى الْأَئِمَّهِ وَاحِداً وَاحِداً علیهم‌السلام وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ.» (9)

 چنان‌که در این نقل آمده ایشان می‌فرمایند پس از سلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، به تک‌تک امامان علیهم‌السلام، سلام دهید. یادآوری می‌شود گرچه شیخ صدوق این موضوع را به معصوم منتسب نکرده‌اند، اما بیان مطلبی از سوی ایشان در کتاب مهم "من لا یحضره الفقیه" که از کتب اربعه و اصلی حدیثی شیعه است، احتمال وجود مستند روایی برای این مطلب نزد ایشان را افزایش می‌دهد.

علاوه بر این مطالب، می‌توان برای سلام دادن به معصومان علیهم‌السلام از عموماتی که سلام بر آن حضرات علیهم‌السلام از راه دور را سفارش کرده و آن را نوعی زیارت شمرده‌اند و اجر و مزد فراوانی برای آن بیان کرده‌اند، بهره برد؛ بنابراین می‌توان سلام بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر اساس روایت، انجام داد و سلام به دیگر معصومان علیهم‌السلام را نیز به‌قصد رجاء و امید ثواب بردن، انجام داد.

 

نتیجه‌گیری

در جمع‌بندی این احادیث، در مورد صلوات فرستادن، می‌توان گفت مستند روایی به‌قدر کافی وجود دارد. شیوه انجام آن نیز شایسته است این‌گونه باشد که پس از نماز، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ...» خوانده شود سپس، صلوات فرستاده شود. به نظر می‌رسد فرستادن سه صلوات هم منعی نداشته باشد، بلکه مطلوب است. البته با توجه به روایاتی که بر انجام تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام، بلافاصله پس از نماز تأکید نموده‌اند، بهتر است این عمل پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها‌السلام انجام شود و جمع بین هر دو صورت گیرد. نکته دیگر اینکه این عمل دارای ثواب و آثار فراوانی است.

درباره دست دادن مؤمنان پس از نماز جماعت به یکدیگر، غیر از حدیث معراج که دست دادن حضرت ابراهیم علیه‌السلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرمؤمنان علیه‌السلام را مطرح کرده، روایت دیگری یافت نشد. همچنین در مورد سلام دادن به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مستند روایی وجود دارد و با توجه به روایات عام زیارت از راه دور، می‌توان پس از نمازها به امامان علیهم‌السلام نیز به‌قصد ثواب، سلام داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره احزاب، آیه 56.

2. ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، ‏دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406 ق، ص 156.

3. ابن طاووس، على بن موسى‏، فلاح السائل و نجاح المسائل، قم، ‏بوستان کتاب‏، چاپ اول، 1406 ق، ص 135.

4. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411 ق، ج 1، ص 51.

5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول‏، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404 ق، ص 119.

6. «... فَلَمَّا انْقَضَتِ الصَّلَاهُ قُمْتُ إِلَى إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فَقَامَ إِلَیَّ فَصَافَحَنِی وَ أَخَذَ بِیَمِینِی بِکِلْتَا یَدَیْهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِالنَّبِیِّ الصَّالِحِ وَ الِابْنِ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ الصَّالِحِ فِی الزَّمَانِ الصَّالِحِ وَ قَامَ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَصَافَحَهُ وَ أَخَذَ بِیَمِینِهِ بِکِلْتَا یَدَیْهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِالابْنِ الصَّالِحِ وَ وَصِیِّ النَّبِیِّ الصَّالِحِ یَا أَبَا الْحَسَن‏... .» مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار، محقق/مصحح، جمعى از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 18، ص 317.

7. به‌عنوان نمونه ر.ک: گلپایگانى، سید محمدرضا، مجمع المسائل، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 112، س 310؛ خامنه‌اى، سید على، أجوبه الاستفتائات، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، 1424 ق، ص 151، س 730؛ تبریزى، جواد، استفتائات جدید، قم، بی‌جا، چاپ اول، بی‌تا، ص 87، س 413؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى، صراط النجاه (المحشّى)، قم، مکتب نشر المنتخب، 1416‌، ج 3، ص 72، س 205؛ لنکرانى، محمد فاضل، جامع المسائل، قم، انتشارات امیر قلم، قم، 1425 ق، ص 97، س 398؛ مکارم شیرازى، ناصر، الفتاوى الجدیده، قم، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب علیه‌السلام، 1427 ق، ج 1، ص 78، س 281.

8. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1413 ق، ص 382.

9. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه‏، محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 1، ص 322.

ازجمله اموری که قرآن به‌مثابه کتاب هدایت و راهنمایی بشر باید به ما یاد بدهد شیوه بندگی خدا، آداب پرستش او و روش کمک خواستن از اوست.

پرسش:

چگونه ممکن است خداوند بگوید: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. به راه راست هدایتمان کن!» اگر این سوره سخن خدا است، پس چه لزومی دارد که خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید یا به شیوه بندگانش، خود را موردستایش قرار دهد؟ آیا الله خودش را ستایش کرده و از خودش خواسته که او را به راه راست هدایت کند؟!

پاسخ:

در سوره فاتحه یا حمد عباراتی وجود دارد که به نظر می‌رسد خداوند در حال دعا کردن و درخواست کمک و هدایت از خودش است؛ بدین سبب این سؤال مطرح می‌شود که اگر قرآن، کلام خداست، پس چرا خداوند در آن، خود را مورد ستایش قرار می‌دهد و از خود می‌خواهد که او را به راه راست هدایت کند؟ آیا این با مقام و جایگاه خداوند سازگار است؟ در این نوشتار به این پرسش پاسخ می‌دهیم.

چون‌که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد؛ معلمی را تصور کنید که می‌خواهد شیوه احترام به معلمان را به دانش‌آموزانش یاد بدهد، با زبان و بیان آنان چندین بار این کار را تکرار می‌کند تا آنان دقیقاً یاد بگیرند و مثلاً می‌گوید: بچه‌ها وقتی من وارد کلاس شدم، همگی به احترام من از جای خود بلند شوید، سلام کنید و تا من اجازه ندادم ننشینید. در وسط کلاس هر وقت از من سؤالی داشتید، اول محترمانه از من اجازه بگیرید و سپس سؤال خود را بپرسید. در وسط آزمون اگر به کمک من نیاز داشتید، دستتان را بلند کنید و پس‌ازآنکه من اجازه دادم، بگویید: «خانم معلم لطفاً من را راهنمایی کنید». در پایان پیش از ترک کلاس، از زحمات من تشکر کنید و بگویید: «استاد خسته نباشید. کلاس خیلی خوبی بود». مثال دیگر، مثال سرباز و فرمانده است. فرمانده به سربازانش یاد می‌دهد که چگونه در مقابل او خبردار بایستند، به او سلام بکنند و احترام نظامی بگذارند و مثلاً بگویند: «سلام فرمانده، اطاعت فرمانده و ...».

در این مثال‌ها چه لزومی دارد که معلم به خودش می‌گوید: «خانم معلم»؟ چرا از خودش خداحافظی می‌کند و به خودش می‌گوید: «خسته نباشید»؟ چرا معلم از خودش درخواست راهنمایی دارد؟ چرا فرمانده در پادگان مدام به سربازانش می‌گوید: «سلام فرمانده، اطاعت فرمانده و ...» مگر او خودش فرمانده نیست؟

در همه این مثال‌ها، فردی که در جایگاه بالاتری قرار دارد، خود را در جایگاه پایین‌تر قرار می‌دهد تا به دیگران آموزش بدهد. قرآن نیز هرچند کلام الهی است، اما برای هدایت مردم و آموزش آنان نازل شده است. با توجه به نقش بسیار مهم پرستش و ستایش خداوند در هدایت و سعادت بشر، یکی از اموری که قرآن باید به آنان یاد بدهد، همین پرستش و ستایش خداوند است و به‌همین‌دلیل، خداوند به شکلی که مردم باید از زبان خودشان او را پرستش کنند و از او کمک بخواهند، این سوره را نازل کرده است.

نتیجه‌گیری:

سوره حمد نه‌تنها ستایش خداوند و درخواست هدایت از او است، بلکه هم‌زمان به ما آموزش می‌دهد که چگونه باید در مقام پرستش خدا، با او ارتباط برقرار کنیم و سخن بگوییم. خداوند با این آیات به ما الگو می‌دهد که چگونه باید او را بخوانیم و از او یاری بخواهیم. این آیات درواقع آموزش چگونگی دعا و ارتباط صحیح بندگان با خداوند است و به‌همین‌دلیل، نزول آن‌ها از سوی خداوند نه‌تنها بعید یا عجیب نیست، بلکه کاملاً لازم است.

 

منبع شبهه:

نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه و هدفمند است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اختیار، خطرات تکبر و درنهایت هدفمندی خلقت ارائه می‌دهد

پرسش:

من می‌خواهم نقدهایی روشن و منطقی به خدای ابراهیمی وارد کنم. از نگاه من، خدای ابراهیمی یک شخصیت خیالیه که نه بی‌نیاز است و نه کامل. چون نیاز دارد پرستیده شود و انتظار دارد همه مخلوقاتی که خودش آفریده، بدون چون‌وچرا از او اطاعت کنند. قدرت زیادش باعث شده آزادی را از آفریده‌هایش بگیرد و قوانینی برای ایشان وضع کند که اگر رعایت نکنند، مجازات را در پی دارد.

به باور من، اگه قرار است چیزی را «خدا» بنامیم، باید آنقدر کامل باشد که حتی ذره‌ای نتوان از آن ایراد گرفت، آن هم نه از روی ترس، بلکه چون واقعاً هیچ عقل سلیمی نتواند ایرادی پیدا کند. اگر حتی یه نقطه ضعف یا تصمیم اشتباه در رفتارش باشد، چنین موجودی نمی‌تواند خدا باشد. زیرا خدا باید نوری محض باشد، حقیقتی کامل و دست‌نیافتنی، نه موجودی مثل انسان که بتوان آن را نقد کرد.

اما خدای ابراهیمی، پر از اشتباهات و واکنش‌های انسانی زودگذر و احساسی است. مثلاً از اول داستان، وقتی به لوسیفر دستور می‌دهد به انسان (که تازه خلقش کرده) سجده کند، و لوسیفر قبول نمی‌کند، به جای گفتگو یا پذیرش نظر متفاوت، بی‌درنگ لعنتش می‌کند. انگار که هیچ کس حق نداشته باشد با او مخالفت کند. این آغاز داستانی است که در آن لوسیفر بدنام می‌شود. در حالی که اگر انصاف داشته باشیم، رفتار نادرست از سمت خدا بوده، نه لوسیفر. بعد هم برای یک سیب ساده، آدم و حوا را از بهشت بیرون می‌اندازد.

واقعاً خنده‌دار است که یک «خدا» چنین واکنش غیرمنطقی و کودکانه‌ای نشان بدهد. چطور می‌شود به موجودی ایمان آورد که برای یک اشتباه ساده، موجوداتش را از رحمت خودش محروم کرده و به دنیایی پر از درد و رنج تبعیدشان می‌کند؟ اگر فقط کمی فکر کنیم، می‌بینیم که این رفتارها نه‌تنها نشانه خدا بودن نیست، بلکه بیشتر به رفتار یک پادشاه مستبد و احساساتی شبیه است. این نشان می‌دهد که کل این داستان‌ها، بیشتر از جنس تخیل است تا حقیقت.

پاسخ:

برخی منتقدان با استناد به داستان خلقت آدم و حوا، نزاع ابلیس با خدا، و وسوسه آدم توسط شیطان، در پی آن هستند که چهره‌ای غیرعقلانی، کودکانه، و افسانه‌گون از خدای ادیان ابراهیمی ترسیم کنند. به زعم ایشان، خدای ادیان، شخصیتی خودخواه، سلطه‌جو و مجازات‌گر است که در برابر نافرمانی‌های کوچک، واکنش‌های بزرگ و گاه بی‌تناسب نشان می‌دهد. این در حالی است که با تأمل در آیات قرآن و تحلیل عقلانی و انسان‌شناسانه این داستان، می‌توان تصویری متعالی، هدفمند و اخلاقی از این واقعه ترسیم کرد که نه‌تنها از عقلانیت دور نیست، بلکه بیانگر نگاهی ژرف به جایگاه انسان، آزمایش الهی، نقش اراده و آزادی و حکمت پاداش و مجازات است. در ادامه به تحلیل چهار محور اصلی این ماجرا می‌پردازیم.

نکته اول: چرا خداوند خواهان پرستش است؟

در نگاه ابتدایی، پرسش این است که چرا خداوند از مخلوقات خود می‌خواهد او را بپرستند؟ آیا چنین خواسته‌ای از جانب خدای بی‌نیاز، نشانه‌ای از خودخواهی نیست؟ پاسخ این است که در منطق قرآن، عبادت نه برای تأمین نیاز خداوند، بلکه برای رشد انسان‌هاست. خداوند در قرآن تصریح می‌کند:

«ای مردم! شما (همگی) نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.»(1)

«اگر کفران کنید، خداوند از شما بی‌نیاز است و هرگز کفران را برای بندگانش نمی‌پسندد؛ و اگر شکر او را به جا آورید آن را برای شما می‌پسندد.»(2)

«و هر کس داخل آن (خانه خدا) شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.»(3)

«کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می‌کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی‌نیاز است.»(4)

«و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش عمل کرده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است.»(5)

بنابراین، عبادت و شکرگزاری و حرکت در مسیر تقرب به خدا، مسیری است برای تهذیب نفس، بازسازی درون، و رسیدن به رهایی از بردگی‌های دروغین و پرورش دادن ابعاد معنوی و استعدادهای پنهان ملکوتی. از این نظر، عبادت در حقیقت، تمرین آزادی از سرکشی امیال درونی و زورگویان بیرونی و حرکت به‌سوی کامل‌تر شدن و رشد یافتن است. بنابراین، عبادت خواسته‌ای برای سود انسان است، نه برای منفعت خدا.

نکته دوم: چرا نافرمانی‌ها مجازات دارند؟

یکی دیگر از شبهات مطرح‌شده، وجود تهدیدهای الهی به مجازات است. از نظر برخی، این روش تربیتی، ترس‌محور و غیراخلاقی است. اما واقعیت آن است که در نظام تربیتی قرآن، وعده و وعید، هر دو ابزار هدایت هستند. انسان‌ها دارای درجات مختلف عقل و اراده‌اند؛ بسیاری تنها در پرتو ترس از پیامدهای اعمال، از بدی‌ها دور می‌شوند.

علاوه بر این، عذاب الهی در بسیاری از موارد «تجسم عمل» است؛ یعنی صورت نهایی همان کارهایی است که انسان در دنیا انجام داده است. قرآن در توصیف روز قیامت می‌فرماید:

«همه اعمال خود را حاضر می‌بینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.»(6)

در واقع، عذاب نه تحمیلی بیرونی، بلکه واقعیتی درونی‌شده است که بر اساس انتخاب‌های فردی تحقق می‌یابد. عدالت خداوند ایجاب می‌کند که انسان‌ها پیامدهای حقیقی کردار خود را ببینند و این نه ظلم است و نه خشونت، بلکه بازتاب حقیقت اعمال است. ازاین‌رو، خداوند در سوره مبارکه نساء در خصوص کسانی که اموال یتیمان را به غارت می‌برند، می‌فرماید:

«کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت،) تنها آتش مى‏خورند؛ و به‌زودى در شعله‏هاى آتش(دوزخ) مى‏سوزند.»(7)

این حقیقتی است که انسان سازنده جهنّم و بهشت خود است، ولی از آنجا که در این دنیا، نگاه وی از صورت حقیقی آثار اعمالش نابینا است، جهنّمی که با اعمالش ساخته را نمی‌بیند و هنگامی که پرده برداشته می‌شود، وجود خود را یک جهنّم مجسّم می‌یابد. ازاین‌رو قرآن کریم در خصوص ستمگران می‌فرماید:

«و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند.»(8)

نکته سوم: آیا استدلال ابلیس پذیرفتنی است؟

در داستان قرآن، ابلیس از فرمان سجده بر آدم سر باز می‌زند و برای این نافرمانی، استدلال می‌آورد:

«(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل.»(9)

این بیان، ظاهراً استدلالی و عقلی است؛ اما در واقع، مبتنی بر مقدمات نادرستِ برآمده از تکبر است، نه دلیل و منطق. واقعاً چرا باید آتش را برتر از خاک دانست؟! از منظر الهی، تنها معیار برتری، تقوا و درست زیستن و خوب انتخاب کردن است؛ ماده اولیه یا رنگ پوست یا قومیتی که به آن تعلق خانوادگی داریم، کسی را بر دیگران برتری نمی‌بخشد.(10)

خداوند به صراحت، بحث عدم سجده ابلیس را به استکبار و غرور او بازگشت داده و می‌فرماید:

«و چون به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه سجده کردند به‌جز ابلیس که از این کار امتناع کرد و کبر ورزید و او از کافران بود.»(11)

خداوند، هنگام توبیخ و هبوط ابلیس، مسئله تکبّر او را دلیل این امر دانسته و می‌فرماید:

«از این مقام فرود آی که تو را نرسد بزرگی و تکبر کنی، بیرون رو که تو از فرومایگانی.»(12)

بنابراین، خداوند به روشنی جواب ابلیس را داده و این تکبرِ پنهان‌شده در پس‌ِ بیانات استدلالیِ ابلیس را نمایان کرده و به نقد کشیده است. در واقع، ابلیس استدلال نادرستی می‌آورد که نشان از تکبر او دارد؛ یعنی ادعایی را طرح می‌کند که هیچ دلیلی ندارد و فقط به دلیل تکبری که دارد، آن را درست می‌داند. خداوند نیز به او متذکر می‌شود که این ادعا ناشی از تکبر است و باید آن تکبر و ادعا را کنار بگذاری و تسلیم حقیقت شوی و بپذیری که خداوند چیزی را آفریده که می‌تواند بهترین شود.

نکته چهارم: چرا آدم و حوا از بهشت به زمین رانده شدند؟

پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که چرا خداوند، پس از آن که آدم و حوا توبه کردند، آنان را به بهشت بازنگرداند؟ آیا این نشانه بی‌رحمی خدا نیست؟ پاسخ آن است که هدف از خلقت انسان، سکونت در زمین بود و حتی گفته شده که بهشتی که انسان در آن سکونت داشته، باغی از باغ‌های زمین بوده است و منظور از هبوط نیز اخراج از این باغ بود.

توضیح بیشتر این که، در آیه 30 سوره مبارکه بقره به این مطلب اشاره شده که خداوند به دنبال تعیین «خلیفه» (جانشین) بر روی زمین بود و به همین جهت حضرت آدم را خلق کرد: «(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین، جانشینى‏ (نماینده‏اى)‏ قرار خواهم داد.»(13) این آیه، قبل از خلق حضرت آدم و نافرمانی او است. بنابراین، از ابتدا قرار بود ایشان در زمین مستقر شود؛ چیزى که هست، راه خلقت و زمینى شدن حضرت آدم، همین بوده که نخست در «جنّه» منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس عبودیت جن و ملائکه امتحان شود تا ناخالصی صفوف ملکوتیان برطرف شود و ابلیس از سپاه ملائکه اخراج شود و سپس آدم و حوا، نبرد خیر و شر را از طریق فریبکاری ابلیس و هدایت خدا در نزدیک نشدن به درخت دریابند و در آنجا تمرینی در این زمینه داشته باشد تا بفهمند از ابلیس و شیطان، فقط شرّ و فریب صادر می‌شود و شیاطین خیرخواهشان نیستند و همچنین آدم و حوا، راه بازگشت به رحمت الهی را نیز از طریق توبه آموختند.

منظور از «جنّه» که مدتی آدم و حوا در آنجا سکونت داشتند نیز، ظاهراً یکى از باغ‌هاى پرنعمت و روح‏‌افزاى یکى از مناطق سرسبز زمین بوده است، زیرا اولاً بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانه بودنش اشاره شده و بیرون رفتن از آن ممکن نیست؛ ثانیاً ابلیس آلوده و بى‏ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود. در بهشت نه وسوسه‏هاى شیطانى است و نه نافرمانى خدا. ثالثاً در روایاتى که از طریق اهل‌بیت علیهم‌السلام به ما رسیده این موضوع صریحاً آمده است.(14)

یکی از این روایات به این شرح است: «امام صادق علیه‌السلام درباره جنت آدم می‌فرماید: «این جنت، باغی از باغ های دنیا است که خورشید و ماه بر آن طلوع می‌کند؛ چرا که اگر باغی از باغ های سرای آخرت بود، هیچ گاه آدم از آن خارج نمی‌شد.»(15)

بنابراین، این تلقی که انسان از ابتدا در بهشت اخروی بود، اما بعد از نافرمانی حضرت آدم، از آنجا اخراج و در زمین مستقر شد، تلقی نادرستی است. حضرت آدم از همان ابتدا برای زندگی در زمین آفریده شد و مدتی در محیطی ایزوله و خاص در زمین، زندگی می‌کرد و پس از سپری کردن مراحلی در آنجا، از آن محیط خارج و به زندگی عادی در زمین مشغول شد و در موقعیت های تلخ و شیرین دیگر قرار گرفت تا آزموده شده و تکامل یابد.(16)

نتیجه‌گیری:

برخلاف برداشت‌های سطحی و نقدهای احساس‌محور، داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه، هدفمند و سراسر آموزه‌هایی روان‌شناختی، اخلاقی و تربیتی است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اراده و اختیار، خطرات تکبر و وسوسه و درنهایت هدفمندی خلقت ارائه می‌دهد. اگر این تصویر به‌درستی فهم شود، نه‌تنها غیرعقلانی و اسطوره‌ای نیست، بلکه راهگشای درک دقیق‌تری از هستی، انسان و مسئولیت او در برابر خود، خدا و جهان است.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فاطر، آیه 15: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»

2. سوره زمر، آیه 7: «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ ۖ وَلَا یَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ۖ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ»

3. سوره آل‌عمران، آیه 97: «وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»

4. سوره عنکبوت، آیه 6: «وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»

5. سوره نمل، آیه 40: «وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»

6. سوره کهف، آیه 49: «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا»

7. سوره نساء، آیه 10: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً»

8. سوره جن، آیه 15: «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»

9. سوره اعراف، آیه 12: «قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»

10. سوره حجرات، آیه 13: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»

11. سوره بقره، آیه 34: «إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکافِرِینَ»

12. سوره اعراف، آیه 13: «قَالَ فَاهْبِطْ مِنهْا فَمَا یکونُ لَک أَن تَتَکبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّک مِنَ الصَّغِرِینَ»

13. سوره بقره، آیه 30: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»

14. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج1، ص186-187.

15. «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ جَنَّةِ آدَمَ علیه‌السلام فَقَالَ جَنَّةٌ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَةِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَداً»: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج3، ص247.

16. به تعبیر قرآنی، خداوند انسان را در سختی آفرید (سوره بلد، آیه 4: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ») و آنها به خیر و شرّ امتحان می‌شوند.(سوره انبیاء، آیه 35: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً»)

مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دولت تدبیر و امید
در دولت تدبیر و امید، پس از چندین دور مذاکره در سال 1394، توافق جامع هسته‌ای وین که «برجام» نامیده می‌شد، بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ منعقد شد.

پرسش:

مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دولت تدبیر و امید، شامل چه موضوعاتی بود و چه نتایجی به دنبال داشت؟

پاسخ:

با قطع روابط امریکا و ایران در سال 1359، مذاکرات ایران و امریکا همواره مورد توجه مردم ایران و کارشناسان داخلی و بین‌المللی بوده است. با توجه به اینکه این مذاکرات، همواره در طول تاریخ قطع روابط امریکا و ایران، مخالفان و موافقانی داشته، بررسی نتایج حاصل از این مذاکرات اهمیت به‌سزایی دارد.

 حال، پرسش این است که این مذاکرات در دوران دولت تدبیر و امید با ریاست‌جمهوری آقای حسن روحانی شامل چه موضوعاتی بود و چه نتایجی برای ملت ایران به دنبال داشت؟

 روابط امریکا و ایران پس از تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در 13 آبان سال 1358 وارد مرحله تنش شد و در 18 فروردین سال 1359 پس از موافقت امام خمینی با ماندن گروگان‌ها در اختیار دانشجویان، با تصمیم کارتر، رئیس‌جمهور امریکا قطع شد و کارتر دستور داد که ظرف 24 ساعت دیپلمات‌های ایران خاک امریکا را ترک کنند. البته کارتر به دنبال تسخیر سفارت در آبان 58 دستور اخراج دیپلمات‌های ایرانی از امریکا را صادر کرده بود و تنها 35 دیپلمات ایرانی در امریکا باقی مانده بودند. (1) هم‌زمان با قطع روابط دیپلماتیک، کارتر صادرات به ایران به‌جز در حوزه دارو و مواد غذایی را نیز فوراً قطع کرد، هرچند به گفته خود کارتر، صادرات همین دو مورد نیز در ماه‌های اخیر به حداقل رسیده و ناچیز بوده است. (2) پس از ورود روابط امریکا با ایران به مرحله جدید، هرازگاهی، بحث مذاکره میان امریکا و ایران به بهانه‌های مختلف مورد توجه قرار گرفته و این مذاکرات همواره مخالفان و موافقانی داشته است. برای رسیدن به قضاوتی روشن درباره این مذاکرات، لازم است تاریخچه مذاکرات و نتایج حاصل از آن‌ها برای ملت ایران را بررسی کنیم. مذاکرات مستقیم ایران و امریکا به دلیل مواضع خصمانه امریکا در این سال‌ها بسیار کم رخ داده است و در مذاکرات مستقیم مسئله هسته‌ای، مسائل منطقه‌ای و آزادی زندانیان موضوعات اصلی مذاکرات بوده است.

 تاریخچه مذاکرات میان ایران و امریکا در دوران دولت تدبیر و امید را می‌توان به‌طور خلاصه به شرح زیر بیان کرد:

1. زمینه‌های مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دولت تدبیر و امید؛

 

از شعارهای اصلی انتخاباتی حسن روحانی، رفع تحریم‌ها و حل پرونده هسته‌ای ایران بود. پیروزی او در مرحله اول انتخابات با رأی بالا، نشان از آن داشت که جامعه ایران بالاترین تمایل را به مذاکره و رفع تنش با جهان دارد. از آن‌سو اوباما نیز علت وارد کردن این فشار اقتصادی بی‌سابقه را، به مذاکره کشاندن ایران عنوان می‌کرد تا از طریق دیپلماسی به محدود‌سازی صنعت هسته‌ای ایران برسد. (3) مذاکرات مستقیم ایران و امریکا با وساطت عمان در اواخر دولت دهم (احمدی‌نژاد) مقدمه‌ای برای شروع کار دولت روحانی و پیوند دولت او با مذاکرات محرمانه ایران و امریکا بود. (4) هم‌زمان با پیشنهاد مذاکرات، آمریکا با تمام توان در حال تلاش برای اجماع و فشار جهانی علیه ایران بود. قطعنامه‌های مختلف در شورای امنیت سازمان ملل، گویای موفقیت اجماع‌سازی دولت اوباما در این رابطه بود. ایران شاهد سنگین‌ترین تحریم‌های بین‌المللی بود، اما از جهت دیگر هم به بالاترین توانایی خود در غنی‌سازی اورانیوم دست پیدا کرده بود. با این تفاسیر بازهم همه طرف‌ها، مذاکره را پرفایده‌ترین ابزار برای رسیدن به خواست‌های خود دیدند. طبق پیش‌بینی‌ها پس از پیروزی حسن روحانی، سرعت حل موضوع پرونده هسته‌ای ایران با ۱+۵ سرعت یافت. از شروع دولت اول روحانی تا امضای برجام، با تمام مشکلات، روند مذاکرات با سرعت قابل‌توجهی به‌پیش می‌رفت و برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب، وزیران امور خارجه ایران و امریکا پشت یک میز دیده شدند. (5)

 

2. گفتگوی تلفنی رئیس‌جمهور روحانی و رئیس‌جمهور اوباما؛

چند روز پیش از سفر روحانی به شصت و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل، اوباما نامه‌ای به حسن روحانی نوشت که به گفته روحانی، محتوای آن مثبت و سازنده بود. در جریان این سفر، در چهارچوب مذاکرات هسته‌ای محمدجواد ظریف با جان کری، وزیر امور خارجه امریکا، دیدار کرد. پس از دیدار رضایت‌بخش وزرای خارجه ایران و امریکا در تاریخ ۴ مهر ۱۳۹۲ در قالب مذاکرات ۱+۵ و نیز مذاکره خصوصی دو طرف، در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۲ هنگامی‌که حسن روحانی در راه محل اقامت خود در نیویورک برای حرکت به سمت ایران بود، رؤسای جمهور ایران و امریکا از طریق تلفن با یکدیگر صحبت کردند. در این تماس تلفنی، طرفین تأکید کردند که اراده سیاسی برای حل سریع مسئله هسته‌ای ایران را دارند و وزرای امور خارجه خود را مأمور کردند تا زمینه همکاری‌های لازم را هرچه زودتر فراهم آورند. این بالاترین سطح تماس میان دو کشور از زمان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بود و روحانی تنها رئیس‌جمهوری بود که به این اندازه در موضوع هسته‌ای دارای اختیارات شده بود؛ اگرچه ماجرای گفتگوی تلفنی او با اوباما پس از انتشار، مورد نقد جدی قرار گرفت.

 

3. مذاکرات موسوم به برجام و نتایج آن؛

پس از چندین دور مذاکره در وین، لوزان و ژنو، آخرین دور از مذاکرات برنامه هسته‌ای ایران و گروه ۵+۱ از ظهر روز شنبه 6 تیر سال 1394 (۲۷ ژوئن ۲۰۱۵)، در هتل کوبورگ در شهر وین اتریش با حضور جان کری و محمدجواد ظریف و هیئت‌های کارشناسی دو طرف آغاز شد. ضرب‌الاجل تعیین‌شده برای این مذاکرات، روز سی‌ام ژوئن (9 تیر 1394) تعیین شده بود که سه بار به ترتیب تا سوم، دهم و سیزدهم ژوئیه تمدید شد. به‌تدریج و در روزهای پایانی توافق برخی از وزرای خارجه گروه 1+5 نیز برای برداشتن گام‌های نهایی عازم وین شدند. درنهایت پس از چندین دور تمدید مذاکرات، در سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵)، توافق جامع هسته‌ای وین که در اصطلاح «برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام» نامیده می‌شد، در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ منعقد شد. تحت این توافق، ایران ذخایر اورانیم غنی‌شده متوسط خودش را پاک‌سازی خواهد کرد و ذخیره‌سازی اورانیوم با غنای کم را تا ۹۸ درصد قطع می‌کند و تعداد سانتریفیوژها را حدود دوسوم و حداقل برای ۱۵ سال کاهش می‌دهد. برای ۱۵ سال بعد، ایران موافقت کرده است که اورانیوم را بیش از ۳٫۶۷ درصد غنی‌سازی نکند و هیچ تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم جدید یا رآکتور آب‌سنگین جدیدی را نسازد. درنتیجه این توافقنامه که طرف‌های مذاکره قول دادند به آن متعهد بمانند، ایران از تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده بیرون خواهد آمد (6) و به تعبیر دیگر، همه این تحریم‌ها به ادعای محمدجواد ظریف و به‌تبع آن حسن روحانی، لغو خواهند شد. البته این ادعایی بود که مورد نقد منتقدان برجام قرار گرفت و آن‌ها معتقد بودند سند برجام و ضمائم آن، خود را تنها متعهد به تعلیق تحریم‌ها دانسته است و نه لغو آن. اگرچه در ابتدا این انتقاد با انکار آقای ظریف و گروه مذاکره‌کننده روبرو شد، اما درنهایت توسط شخص ظریف تأیید شد. برجام به‌عنوان سند افتخار ازسوی دولت روحانی برجسته شد و در طول مذاکرات دولتمردان و به‌خصوص حسن روحانی، رئیس‌جمهور، حل همه مشکلات مردم را به تحقق برجام گره زده بودند. جامعه شرطی‌شده ایران که منتظر چیدن میوه‌های رسیده برجام بود، دیری نپایید که با پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا مواجه شد و سند برجام که سندی تخطی‌ناپذیر از سوی طرف‌های مذاکره جلوه داده شده بود، توسط رئیس‌جمهور امریکا که آن را توافقی بد با ایران می‌دانست در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ پاره شد و دولت ایالات‌متحده امریکا رسماً از برجام خارج و بازگشت تحریم‌ها به‌صورت گذشته را اعلام کرد و برای انجام مجدد مذاکرات در صورت تمایل ایران اعلام آمادگی نمود. با پاره شدن برجام بار دیگر دیوار بی‌اعتمادی ملت ایران به امریکا بلندتر شد و برجام متأسفانه ثمراتی که ادعا می‌شد، برای ایران به‌همراه نداشت.

نتیجه‌گیری:

مطالعه تاریخچه مذاکرات ایران و امریکا در طول دوره دولت تدبیر و امید به‌روشنی مؤید این نکته است که طرف‌های مذاکره با ایران به‌خصوص دولت امریکا هیچ‌گاه صادقانه پای میز مذاکره ننشسته‌اند و باوجود پایبندی ایران به تعهداتی که در قالب برجام یا به شکل‌های دیگر پیش‌ازاین پذیرفته بود، هیچ‌یک از طرف‌های مذاکره با ایران به تعهدات و وعده‌های خود عمل نکردند و به‌راحتی با زیرپا گذاردن قوانین و تعهدات بین‌المللی، دیوار بی‌اعتمادی میان خود و ملت ایران را بیش‌ازپیش بلندتر کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1. «روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا به‌طور کامل قطع شد»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 10157، https://irdc.ir/0002dp. گفتنی است، برخی منابع، تاریخ قطع روابط امریکا با ایران را 19 و برخی 20 فروردین اعلام کرده‌اند، اما بر اساس سند ارائه‌شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ صحیح قطع روابط، 18 فروردین سال 1359 است.

2. «روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا به‌طور کامل قطع شد»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 10157، https://irdc.ir/0002dp.

(3) ر.ک: «تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا: از خاتمی تا کنون»، انصاف‌نیوز، https://B2n.ir/ww6775.

(4) ر.ک: «روایت مذاکره در 5 دولت»، فرهیختگان، شماره 4165، https://B2n.ir/qu1851.

(5) ر.ک: «تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا: از خاتمی تا کنون»، انصاف‌نیوز، https://B2n.ir/ww6775.

(6) ر.ک: «تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا: از خاتمی تا کنون»، انصاف‌نیوز، https://B2n.ir/ww6775.

فلسطین یکی از مناطق شامات بود. این منطقه تحت حاکمیت دولت بیزانس روم بود و بیشتر ساکنین مسیحی بودند تا اینکه در زمان خلیفه دوم به دست مسلمانان فتح شد.

پرسش:

فتح فلسطین در اسلام توسط چه کسی رخ داد و چه اقوام و ادیانی آن زمان زندگی و حکومت می‌کردند؟ چه برخوردی نسبت به آنان صورت گرفت؟

پاسخ:

امروزه در مجامع بین‌المللی تنها دو شهر نوار غزه و کرانه باختری به‌عنوان «فلسطین» شناخته می‌شود و سایر سرزمین‌های اشغال‌شده توسط صهیونیست‌ها تحت عنوان «اسرائیل» شناخته می‌شود. امّا با توجه به اینکه صهیونیست‌ها سرزمین فلسطین را اشغال کرده‌اند، هرگاه کلمه فلسطین به‌کار برده شود منظور تمام خاک فلسطین است که از طرف غرب به دریای مدیترانه؛ از طرف شمال، به جمهوری لبنان؛ از جانب شرق به نهر اردن و جمهوری سوریه و از ناحیه جنوب، به شبه‌جزیره سینا که قسمتی از مصر است، محدود است که مهم‌ترین شهر آن بیت‌المقدس است.

 

فتح فلسطین در اسلام

تا قبل از اسلام کشمکش‌های بسیاری بین اقوام وادیان مختلف بر سر حکومت و تصرف منطقه‌ی فلسطین بود و نهایت در دوره رسالت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، این منطقه تحت حاکمیت دولت بیزانس روم بود. در اواخر سال دوازدهم هجری که مصادف با خلافت ابوبکر بود؛ مسلمانان پس از نبرد با مخالفان و مرتدان؛ به فکر فتح و گشودن سرزمین‌های همسایه افتادند. ازاین‌رو عراق و شام نخستین مناطقی بودند که ابوبکر بدان‌ها لشکر کشید که ابتدا عراق به تصرف مسلمانان درآمد و سپس نوبت به فتح مناطق شامات رسید. در آن زمان هرقل پادشاه روم شرقی بر آن منطقه مسلط بود، اما مسلمانان یکی پس از دیگری شهرهای اولیه شام را تصرف می‌کردند تا اینکه پس از فتح دمشق، نوبت به سرزمین فلسطین رسید.

پس از مرگ ابوبکر، عمر بن خطاب به این فتوحات ادامه داد تا اینکه در دوران خلافت او نبردی بزرگ میان سپاه مسلمانان و رومیان به نام یرموک آغاز شد. نبرد یرموک یکی از مهم‌ترین نبردهای تاریخ اسلام است که در سال ۱۵ هجری قمری (و به قولی ۱۳ هجری قمری) بین مسلمانان به فرماندهی ابوعبیده بن جراح و نیروهای امپراتوری روم شرقی رخ داد. این نبرد که در منطقه‌ای به نام یرموک در نزدیکی رود اردن اتفاق افتاد که نقطه عطفی در گسترش اسلام در شامات و فتح فلسطین بود. (1) در این نبرد رومیان برای جلوگیری از فرار سربازان خود، آن‌ها را با زنجیر به یکدیگر بسته بودند؛ اما این استراتژی که درنهایت به ضرر آن‌ها تمام شد و پس از غلبه‌ی مسلمانان بر نیروهای رومی؛ سربازان آن‌ها که با زنجیر به هم بسته بودند، به دره‌های اطراف سقوط کردند و تعداد زیادی از آن‌ها در اثر این حادثه جان خود را از دست دادند. این واقعه به‌عنوان یکی از صحنه‌های تلخ و دردناک نبرد یرموک ثبت شده است. (2)

پس از شکست رومیان در نبرد یرموک، عمر بن خطاب به ابوعبیده نامه‌ای نوشته و دستور داد برای فتح بیت‌المقدس، حرکت کند.(3) ابوعبیده به همراه مسلمانان راهی بیت‌المقدس شد و ساکنان آن سرزمین را میان پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه مخیر کرد. سرانجام پس از نبردها و کش‌وقوس‌هایی که رخ داد، ساکنین بیت‌المقدس پیکی را نزد ابوعبیده فرستادند که: «ما می‌خواهیم صلح کنیم، اما به شما اعتماد نداریم. نامه‌ای بنویسید تا خلیفه شما حاضر شده و با ما پیمانی بنویسد تا ما بر امان او اطمینان کنیم!»(4) ازاین‌رو خلیفه دوم برای برقراری صلح به شام آمد و این‌گونه منطقه‌ی فلسطین در سال شانزدهم هجری قمری، جزء قلمرو حکومت مسلمانان در آمد. (5)

 

ساکنین فلسطین

در سال 313 میلادی به‌فرمان کنستانتین اول امپراتور روم، مسیحیت در سرزمین‌های تحت سلطه وی ازجمله فلسطین به رسمیت شناخته شد و گسترش پیدا کرد؛ بنابراین هنگام ظهور اسلام و قبل از آنکه توسط مسلمانان فتح شود، همچنان مسیحی نشین بود. (6) بااین‌حال شواهد نشان می‌دهد که یهودیان و ادیان دیگری نیز به‌صورت اقلیت مذهبی در آنجا ساکن بودند. (7)

 

برخورد مسلمانان با ساکنین فلسطین

وقتی بیت‌المقدس به دست مسلمانان فتح شد، صلح‌نامه‌ای نوشته شده که اهالی بیت‌المقدس ازنظر خون و مال و کلیساهاى خود در امان‌اند، نه کسى حق دارد در کلیساهای آن‌ها ساکن شود و نه ویران کند. (8) همچنین حقوق راهبان کلیسا محفوظ است و کسی حق ندارد آنان را بیرون کنند. (9) از برخی گزارش‌ها به نظر می‌رسد با توجه به اینکه مسیحیان، جمعیت اغلب بودند و قبل از آن با یهودیان درگیری‌هایی داشتند؛ خلیفه به‌منظور جلوگیری از شرارت‌های یهود، دستور داد تا یهودیان در محله‌ها و معابد مسیحیان سکونت نداشته باشند؛ ضمن اینکه آثار و کنیسه‌های یهودیان نیز نباید از جانب احدی تخریب شود. (10)

نتیجه‌گیری:

 در دوران خلافت عمر بن خطاب در سال 16 هجری؛ پس از پیروزی مسلمانان بر رومیان در نبرد یرموک مسلمانان راهی بیت‌المقدس شدند و ساکنان آن سرزمین را میان پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه مخیر کرد. در آن زمان بیشتر ساکنین فلسطین پیرو آیین مسیح بودند؛ و سایر ادیان به‌صورت اقلیت مذهبی در آنجا زندگی می‌کردند. ازاین‌رو برای مسیحیان صلح‌نامه‌ای نوشته شده که اهالی بیت‌المقدس ازنظر خون و مال و کلیساهاى خود در امان‌اند، نه کسى حق دارد در کلیساهای آن‌ها ساکن شود و نه ویران کند و این‌گونه بیت‌المقدس جزء قلمرو مسلمانان در آمد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، انتشارات دار الکتاب العربى، 1413 ق، ج ۳، ص ۱۳۹.

2. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، انتشارات دار الکتاب العربى، 1413 ق، ج ۳، ص 41.

3. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۲۲۲.

4. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق، ج ۲، ص ۵۰۰.

5. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الاکبر (تاریخ ابن‌خلدون)، تحقیق، خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص 544.

6‌ یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج ۱، ۱۵۳۳.

7. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا، ج ۵، ص ۱۸۵.

8. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج 2، ص 147.

9. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا، ج ۵، ص ۱۸۵.

10. حمیری، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فی خبر الأقطار، محقق احسان عباس، بیروت، مکتبه لبنان،1984 م، ص 69.

صفحه‌ها