پرسش وپاسخ

آموزه‌های قرآنی و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام نشان می‌دهد که دعا نه‌تنها عامل آرامش دل، بلکه اسلحه‌ای معنوی در برابر دشمنان و سختی‌هاست.

پرسش:
چه دعایی برای پیروزی رزمندگان اسلام و برای نابودی دشمن بخوانیم بهتر است و از طرف معصوم توصیه شده است؟
 

پاسخ:
مقدمه
آموزه‌های قرآنی و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام نشان می‌دهد که دعا نه‌تنها عامل آرامش دل، بلکه اسلحه‌ای معنوی در برابر دشمنان و سختی‌هاست. در میدان نبرد، هنگامی‌که جان در معرض خطر است و دشمن با همه توان هجوم آورده، دعا نقش حیاتی در استواری قدم‌ها، تقویت روحیه مجاهدان و جلب نصرت الهی دارد. در ادامه با نگاهی به متون دینی، به جایگاه دعا در حمایت از رزمندگان و دفع دشمنان پرداخته و نمونه‌هایی از این ادعیه ارزشمند ارائه می‌گردد.

1. دعا برای رزمندگان
یکی از وظایف مؤمنان در زمان جنگ و نبرد، حمایت از رزمندگان اسلام است. این حمایت می‌تواند به شکل‌های گوناگون صورت گیرد؛ برخی با جان، برخی با مال، برخی با زبان و گروهی نیز با دعا. در میان این اشکال مختلف، دعا جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چراکه نیرویی معنوی است که هم روحیه مجاهدان را تقویت می‌کند و هم زمینه‌ساز نصرت الهی می‌شود.
در قرآن کریم، نمونه‌هایی ازاین‌گونه دعاها توسط انبیاء الهی نقل شده است که نشان می‌دهد، حتی در میانه میدان نبرد نیز، دعا و توسل به خداوند نقش کلیدی دارد. برای نمونه، قرآن در ماجرای رویارویی سپاه طالوت با جالوت چنین نقل می‌کند:
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرین‏؛ (1)
هنگامی‌که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا! پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز! و قدم‌های ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان! سپس به‌فرمان خدا، آن‌ها سپاه دشمن را به هزیمت وا‌داشتند... .»
در آیه‌ای دیگر، از زبان یاران پیامبران آمده است:
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرین‏؛ (2)
پروردگارا گناهان ما را ببخش! و از تندروی‌های ما در کارها صرف‌نظر کن، قدم‌های ما را ثابت بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان!»
از سوی دیگر، در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز دعا برای رزمندگان و مرزداران توصیه شده است. هرچند اگر کسی با زبان دل و بدون لفظ خاصی برای رزمندگان اسلام دعا کند، نیکوست، اما بهره‌گیری از دعاهای مأثور از معصومین علیهم‌السلام، هم برکت بیشتری دارد و هم آموزنده است.
برای نمونه، در خطبه‌های نماز جمعه از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین نقل شده است:
«اللَّهُمَّ انْصُرْ جُیُوشَ الْمُسْلِمِینَ وَ سَرَایَاهُمْ وَ مُرَابِطِیهِمْ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر؛ (3)
خدایا! سپاه‌ مسلمانان و دسته‌های آنان و مرزدارانشان را در شرق‌ها و غرب‌های زمین یاری فرما، بی‌گمان تو بر هر چیزی توانایی.»
همچنین، امام سجاد علیه‌السلام در دعای بیستم صحیفه سجادیه، دعایی جامع برای مرزداران دارند که از فرازهای ابتدایی آن چنین آمده است:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ وَ أَسْبِغْ عَطَایَاهُمْ مِنْ جِدَتِکَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ وَ وَاتِرْ بَیْنَ مِیَرِهِمْ وَ تَوَحَّدْ بِکِفَایَهِ مُؤَنِهِمْ وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکْرِ؛ (4)
خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و دژهای مرزی مسلمانان را به عزت خود محفوظ بدار و پاسداران آن را به نیروی خویش تقویت فرما و بخشش‌های خود را به وسعت کرمت بر آنان ارزانی دار. خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و شمار آنان را بسیار گردان و سلاح‌هایشان را تیز کن و قلمروشان را نگاه‌دار و ناحیه‌ آنان را از دشمن محفوظ دار و دل‌هایشان را به هم نزدیک کن و کارهایشان را سامان بخش و میان فرماندهانشان هماهنگی برقرار ساز و به‌تنهایی هزینه‌هایشان را کفایت فرما و آنان را به پیروزی یاری رسان و با شکیبایی کمکشان کن و در تدبیر امور بر ایشان لطف فرما.»

2. دعا برای دفع دشمن
در آموزه‌های اسلامی، به‌ویژه در سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام، دعا به‌عنوان ابزار مقاومت برای دفع ظلم، پناه بردن به خداوند در برابر دشمنان و حتی نوعی اسلحه معنوی در برابر ظلم و تعدی جایگاهی ویژه دارد. در ادامه، نمونه‌هایی از دعاهایی که برای دفع اعداء (دشمنان) در روایات و ادعیه مأثوره آمده، بیان می‌شود. در حدیثی آمده است که:
«مردی نزد سرور ما، امام صادق جعفر بن محمد (علیهماالسلام) آمد و از مردی که به او ستم می‌کرد شکایت کرد. امام به او فرمود: چرا از دعای ستمدیده علیه ستمگر، همان دعایی که پیامبر (صلی‌الله¬علیه¬وآله) به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آموخت بهره نمی‌بری؟ دعایی که هیچ مظلومی آن را علیه ظالمی نخواند، مگر آن‌که خداوند (تعالى) او را بر او یاری کرد و از شرّش کفایت نمود؛ و آن دعا چنین است:
"اللَّهُمَّ طُمَّهُ بِالْبَلَاءِ طَمّاً وَ عُمَّهُ بِالْبَلَاءِ عَمَّا وَ قُمَّهُ بِالْأَذَى قَمّاً وَ ارْمِهِ بِیَوْمٍ لَا مَعَادَ لَهُ وَ سَاعَهٍ لَا مَرَدَّ لَهَا وَ أَبِحْ حَرِیمَهُ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ اهل‌بیتهِ (عَلَیْهِ وَ علیهم‌السلام) وَ اکْفِنِی أَمْرَهُ وَ قِنِی شَرَّهُ وَ اصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُ وَ اجْرَحْ قَلْبَهُ وَ سُدَّ فَاهُ عَنِّی ... ‏؛"
بارالها! او را در بلا غرق کن و او را در بلا کور گردان و با آزار، خُردش کن و او را به روزی که بازگشتی در آن نیست بیفکن و به ساعتی که بازگردانی ندارد گرفتار ساز و حریمش را مباح گردان و بر محمد و خاندانش (علیه و علیهم‌السلام) درود فرست و مرا از کار او کفایت کن و از شرّش نگاهم دار و کیدش را از من دور کن و دلش را مجروح گردان و دهانش را بر من ببند.» (5)
در دعایی دیگر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام که هنگام مواجهه با دشمن می‌خواندند آمده است:
«اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ أُنْضِیَتِ الْأَبْدَانُ اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ‏ مَکْنُونُ الشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ الْأَضْغَانِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ غَیْبَهَ نَبِیِّنَا وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا- رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِین‏؛ (6)
بارالها! دل‌ها به‌سوی تو روانه شده، گردن‌ها به‌سوی تو کشیده شده، دیدگان خیره شده، گام‌ها جابجا گردیده و بدن‌ها فرسوده گشته‌اند. بارالها! کینه‌های نهفته آشکار شده و دیگ‌های خشم و دشمنی به جوش آمده‌اند. بارالها! ما به درگاه تو شکایت می‌بریم از غیبت پیامبرمان و زیادی دشمنانمان و پراکندگی خواسته‌هایمان. پروردگارا! میان ما و قوم ما به‌حق داوری کن که تو بهترین داورانی.»
دعای چهاردهم صحیفه سجادیه نیز برای دفع دشمن و درخواست از خداوند برای پیروزی بر دشمن است. در عنوان این دعا بیان شده که حضرت این نیایش را وقتی به ایشان ظلم و ستم می‌شد می‌خواندند. بخشی از این دعا چنین است:
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ خُذْ ظَالِمِی وَ عَدُوِّی عَنْ ظُلْمِی بِقُوَّتِکَ وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّی بِقُدْرَتِکَ وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِیمَا یَلِیهِ وَ عَجْزاً عَمَّا یُنَاوِیهِ‏ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِی وَ أَحْسِنْ عَلَیْهِ عَوْنِی وَ اعْصِمْنِی مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ وَ لَا تَجْعَلْنِی فِی مِثْلِ حَالِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِی عَلَیْهِ عَدْوَى حَاضِرَهً تَکُونُ مِنْ غَیْظِی بِهِ شِفَاءً وَ مِنْ حَنَقِی عَلَیْهِ وَفَاءً؛ (7)
بارالها! پس بر محمد و خاندانش درود فرست و ستمگر و دشمنم را به نیروی خود از ستم بر من بازدار و تیزی تجاوزش را با قدرتت از من بشکن و کاری برایش پدیدآور که مشغول آن گردد و ناتوانی در برابر آنچه آرزو دارد برایش قرار ده. بارالها! و بر محمد و خاندانش درود فرست و ستم او را بر من برایش روا مدار و یاری‌ام را بر او نیکو گردان و مرا از انجام کارهای همانند او نگه‌دار و مرا در حالتی همانند حال او قرار مده. بارالها! بر محمد و خاندانش درود فرست و دشمنی‌ای آشکار از سوی من بر او فرود آور که شفای دلم از خشم بر او باشد و تسکینی برای اندوه و کینه‌ام نسبت به او.»
دعای دیگری که در صحیفه سجادیه برای دفع دشمن وجود دارد، دعای 49 است. در عنوان این دعا آمده که حضرت این نیایش را برای دفع نیرنگ دشمن و دفع آن‌ها می‌خواندند. در ادامه بخشی از این دعا ذکر می‌شود:
«فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ. فَنَظَرْتَ- یَا إِلَهِی- إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی؛ (8)
چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی‌اش را بر من از نیام برکشید و لبه‌ی کاردش را برایم تیز کرد و برندگیِ حدّ آن را برای من صیقل داد و زهرهای کشنده‌اش را برایم آماده ساخت و تیرهای کاری‌اش را به‌سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانی‌اش از من نخفت و قصد کرد که رنج و سختی بر من روا دارد و زهر تلخش را به من بچشاند. پس تو ـ ای خدای من ـ به ناتوانی‌ام از تحمل مصیبت‌های سخت و به عجز و ناتوانی‌ام از انتقام گرفتن از کسی که با من به جنگ برخاسته و به تنهایی‌ام در برابر انبوه کسانی که با من دشمنی کردند، نگریستی و دیدی که چگونه برای بلایی کمین کرده‌اند که حتی درباره‌اش نیندیشیده بودم.»

نتیجه‌گیری
بررسی آیات قرآن و دعاهای مأثور از معصومان علیهم‌السلام نشان می‌دهد که دعا همواره یکی از ابزارهای قدرتمند در حمایت از مجاهدان راه حق و دفاع در برابر دشمنان بوده است. منابع قرآنی و روایی، هم دعا برای پیروزی مجاهدان را توصیه کرده‌اند و هم دعا برای دفع ظلم و شر دشمنان را راهی مشروع و مؤثر معرفی کرده‌اند. این دعاها می‌توانند زمینه‌ساز نصرت الهی، ایجاد آرامش در دل‌ها، تقویت روحیه و حتی تغییر شرایط باشند؛ بنابراین، دعا در کنار تلاش‌های میدانی، یک رکن معنوی در جهاد و مقابله با دشمن است که نباید از آن غفلت کرد.

کلیدواژه‌ها
 دعا، نصرت رزمندگان اسلام، دفع دشمن، نصرت الهی، جنگ و جهاد.

پی‌نوشت‌ها
1. سوره بقره، آیه 250.
2. سوره آل‌عمران، آیه 47.
3. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق، ج‏1، ص 432، ح 1263.
4. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام‏، الصحیفه السجادیه، محقق / مصحح: ندارد، قم: دفتر نشر الهادى‏، 1376 ش‏، ص 126.
5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الغیبه (للطوسی)، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، قم: دار المعارف الإسلامیه، 1411 ق‏، ص 274، ح 523.
6. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، محقق / مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 373.
7. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام‏، الصحیفه السجادیه، محقق / مصحح: ندارد، قم: دفتر نشر الهادى‏، 1376 ش‏، ص 74.
8. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام‏، الصحیفه السجادیه، محقق / مصحح: ندارد، قم: دفتر نشر الهادى‏، 1376 ش‏، ص 242.
 

در اسلام، برای تجارت و خریدوفروش با دیگر کشورها، به‌ویژه دشمنان، احکام خاصی مطرح شده است.

پرسش:
با توجه به دشمنی اسرائیل با امت اسلامی، آیا در احادیث به نهی از خرید اجناس از دشمنان اشاره شده است؟
 

پاسخ:
اسرائیل به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین دشمن امت اسلامی، همواره در پی تهدید و ظلم به مسلمانان بوده است. در اسلام، برای تجارت و خریدوفروش با دیگر کشورها، به‌ویژه دشمنان، احکام خاصی مطرح شده است. احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام بر این نکته تأکید دارند که کمک به دشمنان اسلام، چه به‌صورت نظامی و چه اقتصادی، جایز نیست. به‌ویژه در شرایطی که این کمک‌ها موجب تقویت قدرت دشمنان و تهدید امنیت مسلمانان شود.
 در ادامه، برخی از این روایات بیان خواهند شد تا نگاه اسلامی به این موضوع روشن‌تر شود.
1. نهی از تجارت نظامی با دشمن
در روایات اشاره شده که تجارت با دیگر کشورها، حتی اگر آن کشور از نظر عقیده با امت اسلامی همسو نباشند، به شرطی که موجب تقویت قدرت نظامی آن‌ها نشود، اشکالی ندارد. به‌عبارت‌دیگر، اصل مجاز بودن تجارت و خریدوفروش با سایر کشورها حتی با دین و مذهب متفاوت، به‌طورکلی پذیرفته شده است، ولی درصورتی‌که این تجارت منجر به تقویت دشمن و به خطر انداختن امنیت مسلمانان و قدرت نظامی آن‌ها شود، جایز نخواهد بود. در حدیثی آمده است:
(علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر علیه‌السلام) سوال کرد:
«عَنْ حَمْلِ الْمُسْلِمِینَ إِلَی الْمُشْرِکِینَ التِّجَارَهَ قَالَ إِذَا لَمْ یَحْمِلُوا سِلَاحاً فَلَا بَأْسَ؛ (1)
که آیا جایز است که مسلمانان با مشرکین تجارت کنند؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: اگر مسلمانان سلاح به آن‌ها نفرستند، اشکالی ندارد.»
بنابراین، در مسائل اقتصادی و تجاری با سایر کشورها، باید توجه داشت که آیا این تجارت به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم موجب تقویت توان نظامی و تهدید علیه مسلمانان خواهد شد یا خیر.
واضح است که در شرایطی که دشمنان در حال جنگ و درگیری با مسلمانان هستند و تهدید جدی به نابودی امت اسلامی دارند، هرگونه کمک به آن‌ها، به‌ویژه در زمینه‌های نظامی، ممنوع است. در حدیثی آمده است:
«عَنْ هِنْدٍ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنِّی کُنْتُ أَحْمِلُ السِّلَاحَ إِلَی أَهْلِ الشَّامِ فَأَبِیعُهُ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَنْ عَرَّفَنِیَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ ضِقْتُ بِذَلِکَ وَ قُلْتُ لَا أَحْمِلُ إِلَی أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَالَ احْمِلْ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ بِهِمْ عَدُوَّنَا وَ عَدُوَّکُمْ یَعْنِی الرُّومَ وَ بِعْهُمْ فَإِذَا کَانَتِ الْحَرْبُ بَیْنَنَا فَلَا تَحْمِلُوا فَمَنْ حَمَلَ إِلَی عَدُوِّنَا سِلَاحاً یَسْتَعِینُونَ بِهِ عَلَیْنَا فَهُوَ مُشْرِکٌ؛ (2)
هند سرّاج گوید: به امام علیه‌السلام عرض کردم: خداوند امور شما را اصلاح گرداند! من اسلحه سوی اهل شام مى‌برم و به آنان مى‌فروشم، ولی از زمانی که این امر (امامت) را شناخته‌ام از این کار دست برداشته‌ام و به او گفتم: برای دشمنان خدا چیزی نمى‌برم. حضرت فرمودند: برای آنها اسلحه ببر؛ زیرا خداوند با این اسلحه‌ها (و به واسطه شامیان) دشمن ما و شما را - یعنی رومیان را - دفع مى‌کند، اسلحه‌ها را به آنان بفروش، ولی هنگامی که بین ما و آنان جنگی درگرفت برای آنان اسلحه مبرید، زیرا اگر کسی برای دشمن ما اسلحه‌ای برد که با آن به ما ضرر برساند مشرک است.
بنابر این روایت نیز، تجارت با دشمن وقتی که موجب تسلط او بر جامعه‌ی اسلامی شود، اشکال دارد. در قرآن کریم نیز در آیه ی 141 سوره ی نساء ( لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا) به موضوع نادرست بودن این تسلط اشاره شده است.
 با این توضیحات، وقتی دشمنی اسرائیل نسبت به امت اسلامی واضح است و این باند جنایتکار به‌طور مداوم در حال تجاوز به حقوق مسلمانان در کشورهایی مانند فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن بوده و همواره قوانین بین‌المللی را نقض می‌کند، در درجه‌ی اول، معاملات نظامی و در مرحله‌ی بعد، هرگونه خریدوفروش اجناس با این دشمن کاری ناپسند و نادرست است. چراکه این خریدوفروش‌ها موجب قدرت اقتصادی و نظامی او شده و علیه کشورهای دیگر مورد استفاده قرار می‌دهد.
متأسفانه برخی کشورهای مسلمان، همواره با اسرائیل، مراودات تجاری دارند و اجناس اسرائیلی به‌وفور در کشور آن‌ها یافت شده و توسط مردم خرید می‌شود. این کار درواقع به‌نوعی به تقویت دشمن منجر می‌شود و این عمل نه‌تنها مخالف اصول اسلامی، بلکه از نظر سیاسی و اخلاقی نیز قابل پذیرش نیست.
2. نهی از هر نوع کمک به ظالم
در فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمک به کسانی که در حال ظلم به مسلمانان هستند، به‌شدت مورد نهی قرار گرفته است. امامان معصوم علیهم‌السلام همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که حتی کوچک‌ترین اقدامی که به‌نوعی به یاری و تقویت ظالمین منجر شود، باید از آن اجتناب کرد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:
«إِیَّاکُمْ وَ صُحْبَهَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَهَ الظَّالِمِین‏؛ (3)
از مصاحبت عاصیان (گناهکاران) و یاری ظالمان و مجاورت فاسقان بپرهیزید.»
در این روایت امام علیه‌السلام به‌صراحت بیان می‌کند که مسلمانان باید از همراهی با گناهکاران و کمک به ظالمان خودداری کنند. بنابراین، با توجه به این‌که خرید اجناس اسرائیلی به تقویت آن‌ها کمک می‌کند، بر اساس آموزه‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام، این عمل به‌شدت محکوم است و از مسلمانان خواسته می‌شود که از آن اجتناب کنند. ظلم نه‌تنها در عمل فرد ظالم، بلکه در کمک به او و یا حتی رضایت به ظلم نیز محکوم است.
 امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی بسیار مهم فرموده‌اند:
«الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ؛ (4)
کسی که ظلم کند، کسی که به او کمک نماید، و کسی که به ظلم راضی باشد، هر سه در گناه شریک هستند.»
این حدیث نیز نشان می‌دهد که حتی کسانی که به‌طور مستقیم ظلم نمی‌کنند، بلکه با کمک به ظالم یا رضایت به ظلم او، از آن حمایت می‌کنند، در حقیقت در گناه او شریک خواهند شد. بر این اساس، اگر شخصی به هر نحوی به اسرائیل یا هر رژیم ظالم دیگری کمک کند، چه از طریق خرید اجناس یا هر نوع تعامل اقتصادی دیگر، در حقیقت در ظلم آن‌ها شریک است.
باید دانست که در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، عواقب سنگین و تبعات شدید برای یاری دادن به ظالم بیان شده است. امیرالمومنان علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند:
«در روز قیامت ندادهنده‌ای فریاد خواهد زد: کجاست ظالمان و یاران آن‌ها و هم‌دستانشان؟ تا حتی کسانی که قلمی برای آن‌ها تراشیده و مرکبی برایشان آماده کرده‌اند. سپس همگی در تابوتی از آهن جمع خواهند شد و به جهنم پرتاب خواهند گردید.» (5)
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در حدیثی می‌فرمایند:
«مَنْ مَشَی مَعَ ظَالِمٍ لِیُعِینَهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ؛ (6)
هرکسی که به‌سوی ظالمی برود تا او را یاری کند و می‌داند که او ظالم است، از اسلام خارج شده است.»
این احادیث نشان می‌دهند که هرگونه کمک به ظالم، حتی اگر به‌صورت غیرمستقیم باشد، عواقب سنگینی خواهد داشت. طبق این روایات، کسی که به ظالم کمک کند، در حقیقت خود را از رحمت خداوند دور می‌کند.
ممکن است برخی تصور کنند که خرید اجناس، درواقع کمک بزرگی به دشمن نخواهد بود؛ اما این نگرش از نظر دینی و طبق آموزه‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام صحیح نیست. حتی کمک‌های کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت نیز به ظالمین محکوم است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در حدیثی بسیار مهم فرمودند:
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ الظَّلَمَهُ وَ أَعْوَانُهُمْ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاهً وَ رَبَطَ کِیساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّهَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ؛ (7)
چون روز قیامت شود، یک منادی ندا دهد: کجایند ستمگران و یاران آن‌ها؟ آنکه دواتی برای آنان لیقه کرده یا سرکیسه‌ای را برای آنان بسته یا قلمی برای آنان در مرکب فروبرده است؛ پس آنان را نیز با ستمگران محشور کنید.»
بنابراین حتی کوچک‌ترین کمکی که ممکن است به ظالمین در هر زمینه‌ای انجام گیرد، از دیدگاه اسلامی نه‌تنها نادرست است، بلکه موجب مشارکت در ظلم آن‌ها می‌شود و در روز قیامت عواقب سنگینی خواهد داشت.
صفوان بن مَهران از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام بود که شتران زیادی داشت، حضرت به او فرمود:
 «ای صفوان همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیز!
صفوان گفت، فدایت شوم آن یک مورد چیست؟
امام(ع) فرمود:
إِکْرَاؤُکَ جِمَالَکَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی هَارُونَ؛ اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می‌دهی
صفوان عرض کرد:
وَ اللَّهِ مَا أَکْرَیْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِلصَّیْدِ وَ لَا لِلَّهْوِ وَ لَکِنِّی أَکْرَیْتُهُ لِهَذَا الطَّرِیقِ(یَعْنِی طَرِیقَ مَکَّهَ) وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِی وَ لَکِنِّی أَبْعَثُ مَعَهُ غِلْمَانِی؛
به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم؛ چون او به راه حج می‌رود، شتران خود را به او کرایه می‌دهم. خودم هم خدمت او را نمی‌کنم و همراهش نمی‌روم، بلکه غلام خود را همراه او می‌فرستم.
امام(علیه‌السلام) فرمود: یَا صَفْوَانُ أَ یَقَعُ کِرَاؤُکَ عَلَیْهِمْ؟ آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: فدایت شوم. آری
امام(علیه‌السلام) فرمود: أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّی یَخْرُجَ کِرَاؤُکَ؟ آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه ات را به تو برسد؟
گفت: آری
امام(علیه‌السلام) فرمود: مَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ کَانَ وَرَدَ النَّارَ؛ (8)
کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.»
بر اساس این روایت، هر نوع کمک به دشمنان پسندیده نیست. با این توضیح، خرید اجناس اسرائیلی یا هرگونه همکاری با رژیم‌های ظالم، حتی در مقیاس کوچک، نه‌تنها مغایر با اصول اسلامی است، بلکه از نظر دینی، فردی که چنین کمکی انجام دهد، به‌نوعی در ظلم آنان شریک خواهد بود.
در یکی از روایات امام صادق (علیه‌السلام)، نقل شده است که فردی از یاران امام از ایشان سؤال کرد که نظر شما در مورد کمک به ظالمان در کارهایی همچون ساخت ساختمان، احداث نهر یا تعمیرات چیست؟ امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند که حتی من دوست ندارم در کوچک‌ترین کارها مانند بستن یک گره یا کشیدن قلم برای آن‌ها مشارکت داشته باشم. ایشان تأکید کردند که یاران ظالمان در روز قیامت در خیمه‌ای از آتش خواهند بود تا خداوند میان بندگان حکم کند. (9)

نتیجه‌گیری
اسرائیل از بزرگ‌ترین دشمنان امت اسلامی است. در روایات اسلامی به‌طور قاطع و روشن آمده است که هرگونه کمک نظامی به دشمنان مسلمانان، ممنوع است. وقتی کشورهای اسلامی با اسرائیل مراودات اقتصادی برقرار می‌کنند، به‌طور غیرمستقیم به تقویت قدرت اقتصادی و نظامی این دشمن کمک می‌کنند. چنین اقداماتی که باعث تقویت توان نظامی دشمنان اسلام می‌شود، برخلاف تعالیم اسلامی است و نمی‌تواند پذیرفته شود. علاوه بر این، در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمک به ظالم به‌شدت مورد نهی قرار گرفته است. خرید اجناس اسرائیلی، هرچند که در ظاهر کم‌اهمیت باشد، درواقع به تقویت دشمنان اسلام و یاری رساندن به آن‌ها منجر می‌شود. در تعالیم اسلامی تأکید شده که حتی کوچک‌ترین کمک‌ها به ظالمان هم مورد نهی است. بنابراین، خرید اجناس اسرائیلی یا هر نوع مراوده تجاری و اقتصادی با این رژیم ظالم به‌وضوح مغایر با آموزه‌های اسلامی است و مسلمانان باید از آن اجتناب کنند.

پی‌نوشت‌ها
1. عریضى، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ص176، ح 320.
2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص112، ح 2.
3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏8، ص16، ح 2.
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص333، ح 16.
5. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412ق، ج‏1، ص186.
6. طبرسى، علی بن حسن‏، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، محقق/مصحح: ندارد، نجف: المکتبه الحیدریه، 1385ق، ص315.
7. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق/مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406ق، ص260.
8. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی - إختیار معرفه الرجال، محقق/مصحح: طوسى، محمد بن الحسن / مصطفوى، حسن‏، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق، ص441.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص107، ح 7.
 

شب به معنای صرفاً نبود نور نیست؛ چراکه در خارج از جو زمین، حتی باوجود نور، به دلیل عدم جو و اتمسفر که نور را پراکنده و آشکار می‌کند، فضا در طول روز هم تاریک است

پرسش:

قرآن شب را امر وجودی دانسته بااینکه شب فقط نبود نور است؛ البته انتظار نمی‌رود فردی در عربستان زمان پیامبر این مطلب فلسفی را بفهمد. طبعاً پیامبر هم متوجه این خطا نشده است؛ اما خدا غیرممکن است نفهمد؛ بنابراین این‌ها گفته‌های پیامبرند نه خدا. آیا این نتیجه‌گیری نسبت به قرآن درست است؟

پاسخ:

به باور برخی قرآن در حالی از «خلق شب» توسط خداوند خبر می‌دهد (انبیاء: 33) که از منظر علمی، شب چیزی جز عدم نور نیست و این یعنی آفرینش شب یعنی آفرینش هیچ! چنانکه وقتی شب صرفاً تاریکی و نبود نور است، نمی‌تواند پیچیده (زمر: 5) یا با نور مخلوط (آل‌عمران: 37) شود. همچنین، چگونه ممکن است امری عدمی نشانه خالق باشد؟ (اسراء: 12) در این نوشتار این مدعا بررسی و نقد می‌شود.

چیستی شب

روز و شب پدیده‌هایی فراتر از صِرف بودونبود نور هستند. دلیل روشن این مدعا آن است که در طول روز، تنها محدوده جو زمین روشن است، درحالی‌که فضای میان خورشید و زمین تاریک است؛ بااینکه نور در این فضای تاریک نیز حضور دارد، اما پراکنده و درنتیجه، آشکار نمی‌شود. پیدایش روز و شب نتیجه تفاوت ویژگی‌های فضای کیهانی و جو زمین در قبال نور خورشید است. اگر فضای کیهانی منظومه شمسی توانایی پراکندگی و آشکارسازی نور خورشید را مانند جو زمین داشت، به دلیل آشکار شدن نور در کل فضا، آسمان زمین در شب نیز روشن ‌بود؛ چنانکه اگر جو زمین نیز مانند فضای کیهانی توانایی پراکندگی نور را نداشت، در طول روز نیز هوا تاریک بود. (1)

افزون بر این، حتی اگر فرض کنیم شب امری عدمی (فقدان نور) است، نظمی که این تاریکی را ایجاد می‌کند (گردش وضعی زمین)، خود عملی وجودی و دلیلی بر نظم فراگیر کیهانی محسوب می‌شود. پس «آفرینش شب» به معنای خلق نیستی نیست؛ بلکه به معنای استقرار نظامی است که به تناوب شب و روز منجر می‌شود.

«ولوج» و داخل‌شدن روز و شب در یکدیگر نیز یا ناظر به تغییر آرام شب به روز و برعکس است یا به کوتاه‌شدن شب‌ها در نیمی از سال اشاره دارد که به آن ورود شب به روز گفته شده و بلند شدن شب‌ها در نیمِ دیگر سال که از آن با عنوان ورود روز به شب تعبیر شده است.

«تکویر» و پیچیده شدن شب و روز نیز به کروی بودن زمین و چرخش آن به دور خود اشاره دارد. اگر کسی از خارج کره زمین به آن بنگرد، گویی پیوسته نواری سیاه‌رنگ از شب بر روشنایی روز و در ادامه، نواری سفیدرنگ از روز بر تاریکی شب می‌پیچد. (2)

نتیجه:

شب برخلاف تصور برخی امری عدمی و صِرف نبودِ نور نیست؛ چراکه در خارج از جو زمین بااینکه نور وجود دارد، اما چون جوی وجود ندارد که نور را پراکنده و آشکار کند، فضا حتی در روز تاریک است. حتی اگر فرض کنیم شب امری عدمی و فقدان نور بود، باز این با خلق شدن، نشانه بودن، وارد شدن و پیچیده شدن آن منافاتی نداشت؛ چراکه چرخش زمین که باعث به وجود آمدن روز و شب می‌شود، امری وجودی است و ایجاد این چرخش را می‌توان به معنای ایجاد شب دانست.

پی‌نوشت‌ها:

1. رضایی، حسین، عرصه سیمرغ: پاسخی قاطع به شبهات کتاب نقد قرآن سُها، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398ش، ص 201-204

2. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏2، ص 493 و ج‏19، ص 376.

توسل از باورهای مشترک مسلمانان است. در آیات و روایات متعدد، این آموزه دینی به صراحت بیان شده است. در توسل تفاوتی بین حیات و ممات آن بزرگان نیست.

پرسش:

آیا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند که به قبر پیامبران یا خود ایشان متوسل شوید؟ احادیث چه نگاهی به توسل به انبیاء دارند؟

پاسخ:

توسل، از باورهای مشترک مسلمانان است. برای مشروعیت و جواز شرعی توسل به انبیاء و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، به قرآن کریم، روایات، سیره مسلمانان و دلیل عقلی استناد کرده‌اند. روایات فراوانی از منابع روایی شیعه و اهل‌سنت نقل شده که بر مشروعیت و جواز توسل در شرع اسلام دلالت دارند. در توسل تفاوتی بین حیات و ممات آن بزرگان نیست. در این نوشتار برخی از روایات در موضوع توسل ذکر می‌شود.

1. مفهوم توسل

توسل از لحاظ لغوی با واژة «وسیله» هم‌ریشه است. «وسیله» هر آن‌چیزی است که برای نزدیک‌ شدن به چیز دیگری از آن استفاده می‌‌شود.(1) توسل، واسطه‌قراردادن شخص یا چیزی نزد خداوند، برای تقرّب به او و برآورده‌شدن حاجات است.

در یک تقسیم‌بندی، توسل بر دو نوع است:

 1. توسل به ذات؛ یعنی توسل به خود پیامبر و ائمه طاهرین علیهم‌السلام؛ 2. توسل به واسطه؛ یعنی پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام را میان خود و خدا واسطه قرار می‌دهیم و به حق آنها از خداوند حاجت بخواهیم.

 از روایاتی که در موضوع توسل وارد شده، هر دو نوع آن استفاده می‌شود؛ چنان که در ادامه خواهد آمد.(2)

2. توسل در قرآن

خداوند در قرآن کریم به مؤمنان دستور داده است که برای تقرب به خداوند وسیله‌ای بجویند:

 «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»؛(3)

 همچنین به گنهکاران توصیه کرده که نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بروند و از او درخواست کنند که درباره آنها از خداوند طلب مغفرت کند:

 «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»(4)

 از دیگر آیاتی که بر مشروعیت توسل دلالت می‌‌کند، آیه‌ای است که در آن فرزندان حضرت یعقوب از پدرشان درخواست کردند که برای آنها طلب مغفرت کند:

 «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ * قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»(5)

بنابراین از دیدگاه قرآن، توسل به انبیا الهی نه‌تنها اشکال ندارد، بلکه توصیه نیز شده است؛ چنان که توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آیه بالا صراحت داشت و تفاوتی هم بین زمان حیات و ممات ایشان نیست.

3. روایات توسل

روایاتی که در منابع حدیثی شیعه، دربارة استحباب توسل به اولیاء خدا نقل شده، بسیار زیاد است و ذکر آن، در این نوشتار نمی‌گنجد.

روایات توسل،‌ به چند دسته تقسیم می‌‌شوند:

1. روایاتی که دلالت می‌کند اهل‌بیت علیهم‌السلام به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله توسل کرده‌اند.

2. روایاتی که در آن، ائمه علیهم‌السلام دستور به توسل داده‌اند.

3. روایاتی که توسل ارادتمندان اهل‌بیت علیهم‌السلام را به آنها گزارش کرده‌اند.

این سه دسته از روایات، فعل، قول و تقریر معصومین علیهم‌السلام‌ را بیان می‌کنند.

الف. توسل ائمه علیهم‌السلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرشتگان و انبیاء

1. امیرمؤمنان علیه‌السلام بعد از نماز ظهر به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرشتگان و انبیاء توسل می‌‌کردند و به واسطه آنها به درگاه خداوند تقرب می‌جستند. امام صادق علیه‌السلام فرمودند که امیرمؤمنان علیه‌السلام بعد از اتمام نماز ظهر این دعا را می‌‌خواند:

 «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ؛(6) خداوندا! به تو تقرّب مى ‏جویم به وسیله جود و کرمت؛ تقرّب مى‏جویم به سوی تو، به حقّ محمد که بندة تو و رسول تو است و تقرّب می‌‌جویم به وسیله فرشتگان مقرّبت و پیغمبران مرسلت

2. بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرمؤمنان علیه‌السلام نخستین فرد از میان اهل‌بیت علیهم‌السلام بود که به آن حضرت توسل کرد، در حالی که هنوز بدن شریفشان به خاک سپرده نشده بود. بعد از غسل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و تجهیز آن حضرت، امیرمؤمنان فرمود: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ ... بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک‏؛(7) پدر و مادرم فدایت، اى پیامبر خدا! همانا با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهى از آسمان بود... پدر و مادرم فدایت باد، ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و ما را هرگز فراموش مکن

 طبق این روایت، امیرمؤمنان علیه‌السلام به ذات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله متوسل شده و از ایشان شفاعت خواسته است.

3. درباره حضرت سید الشهدا علیه‌السلام نیز روایت شده است که ایشان وقتی می‌‌خواستند از مدینه به سوی مکه خارج شوند، نزد قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمدند و به قبر حضرت توسل کردند:

 «فلما کانت اللیلة الثانیة خرج إلى القبر أیضاً و صلّى رکعات فلمّا فرغ من صلاته جعل یقول اللّهم هذا قبر نبیّک محمّد و أنا إبن بنت نبیّک و قد حضرنی من الأمر ما قد علمت اللّهم إنّی أحبّ المعروف و أنکر المنکر و أنا أسألک یا ذا الجلال و الإکرام بحق‏ القبر و من‏ فیه إلّا اخترت لی ما هو لک رضى و لرسولک رضى؛(8) وقتی شب دوم فرا رسید، بار دوم به سوی قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خارج شد و دو رکعت نماز خواند،‌ وقتی از نماز فارغ شد، فرمود: خدایا! این قبر پیامبرت محمد است و من پسر ایشان هستم، و امری که خودت می‌‌دانی برایم پیشامد کرده است. خدایا! من معروف را دوست دارم و از منکر بدم می‌آید. ای صاحب جلال و اکرام! به حق این قبر وآن کسی که در آن مدفون است از تو آنچه را می‌‌خواهم که مورد رضایت توست

ب. دستور پیامبر و ائمه علیهم‌السلام به توسل

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه علیهم‌السلام پیروانشان را دستور داده‌اند که به پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام توسل کنند و دعا و ذکر به آنها تعلیم داده‌اند.

1. سلمان فارسی می‌گوید از حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که می‌گفت:

 «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یَا عِبَادِی أَ وَ لَیْسَ مَنْ لَهُ إِلَیْکُمْ حَوَائِجُ‏ کِبَارٌ لَا تَجُودُونَ بِهَا إِلَّا أَنْ یَتَحَمَّلَ عَلَیْکُمْ بِأَحَبِّ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ تَقْضُونَهَا کَرَامَةً لِشَفِیعِهِمْ أَلَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَکْرَمَ الْخَلْقِ عَلَیَّ وَ أَفْضَلَهُمْ لَدَیَّ مُحَمَّدٌ وَ أَخُوهُ عَلِیٌّ وَ مِنْ بَعْدِهِ الْأَئِمَّةُ الَّذِینَ هُمُ الْوَسَائِلُ إِلَیَّ أَلَا فَلْیَدْعُنِی مَنْ هَمَّتْهُ حَاجَةٌ یُرِیدُ نَفْعَهَا أَوْ دَهَتْهُ دَاهِیَةٌ یُرِیدُ کَشْفَ ضَرَرِهَا - بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ - أَقْضِهَا لَهُ أَحْسَنَ مَا یَقْضِیهَا مَنْ یَسْتَشْفِعُونَ بِأَعَزِّ الْخَلْقِ عَلَیْهِ؛(9) خداوند عز و جل می‌گوید: اى بندگان من! آیا اتفاق نیفتاده که فردى از شما حاجت‌هاى بزرگى بخواهد که شما آن حوائج را نمى‏دهید مگر اینکه محبوب‌ترین خلق نزد شما را حاضر کند و شما به احترام آن شفیعِ محبوب و دوست‌داشتنى درخواست‌هاى او را بدهید؟ آگاه باشید و بدانید که با کرامت‌ترین و برترین خلق نزد من، محمد و برادرش على و پس از آن ائمه هستند، آنانى که وسیله تقرب به من مى‏باشند. آگاه باشید که هر کس حاجت مهمى دارد و مى‏خواهد نفعى به او برسد یا مشکلى برایش پدید آمده و خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد و خاندان پاکش بخواند، آنچنان حاجتش را برآورده مى‏سازم که بهتر و برتر باشد از برآورده ساختن کسى که محبوب‌ترین خلق را نزد او شفیع قرار مى‏دهند

2. از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که امام حسین علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسید:

 «مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ مَنْ زَارَنِی حَیّاً أَوْ مَیِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاکَ أَوْ زَارَ أَخَاکَ أَوْ زَارَکَ کَانَ حَقّاً عَلَیَّ أَنْ أَزُورَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ؛(10) زائرین شما چه پاداشی دارند؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: پسرم! هرکس مرا در حال زنده بودن یا بعد از رحلتم زیارت کند، یا پدر و برادرت و تو را زیارت کند، من روز قیامت او را در سخت‌ترین شرایط زیارت کرده و از گناهانش نجات می‌دهم

3. امام صادق علیه‌السلام به نقل از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «مَنْ أَتَانِی زَائِراً کُنْتُ شَفِیعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛(11) هرکس به زیارت من بیاید، در روز قیامت او را شفاعت خواهم کرد

4. شخصی در زمان امیرمؤمنان دعایی کرده بود که اجابت نشد، نزد امیرمؤمنان علیه‌السلام رفت و از مستجاب نشدن دعایش شکایت کرد. حضرت دعای سریع الاجابه را به ایشان یاد دادند که در پایان دعا، حضرت دستور توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام را بیان فرموده‌اند. معاویه بن عمار می‌گوید حضرت صادق علیه‌السلام بدون سخن و پرسشى به من فرمود: «یَا مُعَاوِیَةُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام فَشَکَا الْإِبْطَاءَ عَلَیْهِ فِی الْجَوَابِ فِی دُعَائِهِ فَقَالَ لَهُ أَیْنَ أَنْتَ عَنِ الدُّعَاءِ السَّرِیعِ الْإِجَابَهِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَا هُوَ قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ ... وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ اهل‌بیتهِ أَسْأَلُکَ بِکَ وَ بِهِمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا؛(12) اى معاویه! آیا نمی‌دانى که مردى خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و از اینکه اجابت دعایش دیر شده بود به آن حضرت شکایت کرد، آن حضرت به او فرمود: چرا دعاى سریع الاجابه را (یعنى دعائى که زود به اجابت رسد) نخواندى؟ آن مرد عرض کرد: آن دعا کدام است؟ فرمود: بگو... و به سوی تو، به حق محمد و اهل‌بیتش رو آورده‌ام، به حق تو و آنها از شما درخواست دارم که بر محمد و آل محمد دورد فرستی و فلان حاجت مرا برآورده سازی

5. امام صادق علیه‌السلام به معاویه بن عمار کیفیت زیارت قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را تعلیم فرموده و در قسمتی از آن چگونگی توسل به آن حضرت را هم یاد داده‌اند. معاویه بن عمار از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند:

 «إِذَا دَخَلْتَ‏ الْمَدِینَةَ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا أَوْ حِینَ تَدْخُلُهَا ثُمَّ تَأْتِی قَبْرَ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله ثُمَّ تَقُومُ فَتُسَلِّمُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله... اللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً وَ إِنِّی أَتَیْتُ نَبِیَّکَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی وَ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَى اللَّهِ‏ رَبِّی وَ رَبِّکَ لِیَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی وَ إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَاجْعَلْ قَبْرَ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله خَلْفَ کَتِفَیْکَ‏ وَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَهَ وَ ارْفَعْ یَدَیْکَ وَ اسْأَلْ حَاجَتَکَ فَإِنَّکَ أَحْرَى أَنْ تُقْضَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛(13) قبل از وارد شدن به مدینه یا هنگامی که وارد شدی، غسل کن، سپس نزد قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برو، بایست و به آن حضرت سلام کن... و می‌گویی... خدایا خودت فرمودی: «اگر گروه گنهکاران به واسطه گناه بر خود ستم کنند و سپس نزد تو آیند و به واسطه تو از خدا طلب آمرزش کنند و تو از خدا طلب مغفرت کنى، البته خواهند دید که خداوند توبه ایشان را پذیرفته و به آنها ترحم مى‏نماید» و من در حالى که طلب آمرزش کرده و از گناهانم توبه مى‏کنم به نزد پیامبرت آمده‌ام و ای پیامبر! من به واسطه تو به سوی پروردگار خودم به شما رو آورده‌ام تا گناهانم را ببخشد. و اگر حاجت داشتی قبر مطهّر را پشت سر قرار بده و رو به قبله بایست و دو دستت را بلند نما و سپس حاجتت را از خدا بخواه که إن‌شاءاللَّه مستجاب خواهد شد

6. همچنین در روایت دیگر امام صادق علیه‌السلام دعایی را تعلیم فرموده‌اند که توسل نمازگزار را به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان می‌کند: «إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُقَدِّمُ‏ إِلَیْکَ‏ مُحَمَّداً صلی‌الله‌علیه‌وآله بَیْنَ یَدَیْ حَاجَتِی وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَیْکَ فَاجْعَلْنِی بِهِ وَجِیهاً عِنْدَکَ‏ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏ اجْعَلْ صَلَاتِی بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذَنْبِی بِهِ مَغْفُوراً وَ دُعَائِی بِهِ مُسْتَجَاباً إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛(14) هنگامى که به نماز برخاستى این دعا را بخوان: خدایا! من محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله را پیشاپیش حاجت خود قرار می‌دهم، و به واسطه او، به تو رو می‌‌کنم. پس تو نیز مرا به واسطه آن حضرت در دنیا و آخرت داراى آبرو گردان، و مرا از مقرّبان‏ قرار بده، و نمازم را به خاطر آن حضرت (و به‌حقّ) او مورد قبول خویش قرار ده، و گناهانم را به شفاعت او بیامرز، و دعایم را به یمن او مستجاب گردان، که البتّه تو خود آمرزنده و مهربان هستى‏.»

ج. تأیید توسل شیعیان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از سوی ائمه علیهم‌السلام

برخی از روایات، صریح در این است که شیعیان به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله متوسل شده‌اند و این توسل از سوی ائمه طاهرین علیهم‌السلام مورد تأیید واقع شده است. بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام، هشام بن سالم در مدینه آمد و به خاطر تردیدی که برایش پیرامون امام بعدی پیش آمده بود، به قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله استغاثه کرد و با این توسل حجت خداوند و امام زمانش برایش روشن شد.

«دَخَلْتُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بَعْدَ مَوْتِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) وَ کَانَ ادَّعَى الْإِمَامَهَ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الزَّکَاةِ، فَقُلْتُ لَهُ: کَمْ فِی الْمِائَةِ؟ فَقَالَ: خَمْسَةِ دَرَاهِمَ. قُلْتُ: وَ کَمْ فِی نِصْفِ الْمِائَةِ؟ قَالَ: دِرْهَمَیْنِ وَ نِصْفٍ. فَقُلْتُ: مَا قَالَ بِهَذَا أَحَدٌ مِنَ الْأُمَّةِ. فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ) مُسْتَغِیثاً بِرَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِلَى مَنْ؟ إِلَى الْقَدَرِیَّةِ؟ إِلَى الْحَرُورِیَّةِ؟ إِلَى الْمُرْجِئَةِ؟ إِلَى الزَّیْدِیَّةِ؟ فَإِنِّی لَکَذَلِکَ إِذْ أَتَانِی رَسُولُ أَبِی الْحَسَنِ (علیه‌السلام)، غُلَامٌ صَغِیرٌ دُونَ الْخُمَاسِیِّ، فَقَالَ: أَجِبْ مَوْلَاکَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ. فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا بَصُرَ بِی مِنْ صَحْنِ الدَّارِ ابْتَدَأَنِی فَقَالَ: یَا هِشَامُ! قُلْتُ: لَبَّیْکَ. قَالَ: لَا إِلَى الْقَدَرِیَّةِ، وَ لَا إِلَى الْحَرُورِیَّةِ، وَ لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ، وَ لَا إِلَى الزَّیْدِیَّةِ، وَ لَکِنْ إِلَیْنَا. فَقُلْتُ: انْتَ صَاحِبِی؛ فَسَأَلْتُهُ فَأَجَابَنِی عَنْ کُلِّ مَا أَرَدْتُ‏؛(15) هشام بن سالم می‌گوید: بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام بر عبدالله بن جعفر بن محمد (پسر امام صادق علیه‌السلام) وارد شدم که ادعای امامت داشت. از او پرسیدم صد درهم چه مقدار زکات دارد؟ گفت:‌ پنج درهم. گفتم: زکات پنجاه درهم چه مقدار می‌شود؟ گفت: دو درهم و نیم. گفتم هیچ‌کس از امت این‌گونه فتوا نداده‌اند. بیرون آمدم و به سوی قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رفتم و به آن حضرت توسل و استغاثه کردم و عرض کردم: ای رسول خدا! به چه کسی پناهنده شوم؟ به قدریه؟ حروریه؟ مرجئه؟ زیدیه؟ در این هنگام بود که فرستاده ابوالحسن علیه‌السلام که یک پسر کمتر از پنج سال بود، به سوی من آمد و گفت: مولایت موسی بن جعفر (تو را طلب کرده) ایشان را اجابت کن. نزد آن حضرت رفتم، وقتی مرا در صحن خانه دیدند این چنین سخن آغاز کردند: ای هشام! عرض کردم بلی. فرمود:‌ نه به سوی قدریه، نه به سوی مرجئه و حروریه و زیدیه، بلکه به سوی ما بیا! عرض کردم شما صاحب امر من هستی. از محضر ایشان سؤالاتم را پرسیدم و ایشان تمام موارد را پاسخ دادند

طبق این روایت توسل و استغاثه به خود اولیاء الهی جایز است؛ علاوه بر آن، روایت، تقریر امام معصوم علیه‌السلام را نیز بیان می‌کند. اگر توسل جایز نبود، چرا امام کاظم علیه‌السلام برای هشام نفرمود:‌ چرا رفتی به رسول خدا استغاثه کردی؟ اما آن حضرت نه‌تنها منع نکرد و کار او را تقبیح نکرد، بلکه این توسل را تقریر کرد.

در برخی از روایات، اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌عنوان وسیله برای تقرب به خداوند معرفی شده‌اند. امام على علیه‌السلام درباره آیه «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ؛(16) و براى تقّرب به خداوند، وسیله بجویید»، فرمودند: «أَنَا وَسِیلَتُهُ‏‏؛(17) من وسیله او هستم.» علی بن ابراهیم در تفسیرش «الوسیله» را به امام معنا کرده است: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ‏ الْوَسِیلَةَ فقال تقربوا إلیه بالإمام‏؛ به وسیله امام به خداوند تقرب بجویید.»(18) حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرمایند: «نحن‏ وسیلته‏ فی خلقه و نحن خاصته و محل قدسه‏؛(19) ما واسطه الهی در میان مخلوقاتش و برگزیدگان خدا و جایگاه قدس اوییم

نتیجهگیری:

توسل یکی از اعتقادات مهم مسلمان است که ریشه در قرآن کریم و روایات صحیح منقول از اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد و این عقیده صرف نظر از دلیل قرآنی، از روایات صحیح شیعه و اهل‌سنت نیز قابل اثبات است. طبق روایات شیعه که در موضوع توسل وارد شده، اهل‌بیت علیهم‌السلام به پیامبر و ائمه علیهم‌السلام توسل کرده‌اند و به شیعیان نیز دستور داده‌اند تا به اهل‌بیت متوسل شوند. همچنین، توسل شیعیان را مورد تأیید قرار داده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. «الوَسِیلَةُ: المَنْزِلة عند المَلِک. و الوَسِیلة: الدَّرَجة. و الوَسِیلة: القُرْبة. و وَسَّلَ‏ فلانٌ إِلى الله‏ وَسِیلَةً إِذا عَمِل عملًا تقرَّب به إِلیه... و تَوَسَّلَ‏ إِلیه‏ بوَسِیلَةٍ إِذا تقرَّب إِلیه بعَمَل... و الوَسِیلَةُ: الوُصْلة و القُرْبى»؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‏11، ص724، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.

2. https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=6905

3. سوره مائده، آیه 35.

4. سوره نساء، آیه 64.

5. سوره یوسف، آیات 97 و 98.

6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی ، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص545.

7. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 235.

8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏44، ص328.

9. إبن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، دارالکتب الإسلامی، چاپ اول، 1407ق، ص163و164.

10. إبن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص11.

11. إبن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص12.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص582 و 583.

13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏4، ص550 و 551.

14. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏3، ص309.

15. طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه، بعثت، ایران، قم، چاپ اول، 1413ق، ص324.

16. سوره مائده، آیه 35.

17. إبن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب علیهم‌السلام، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج‏3، ص75.

18. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، دارالکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق، ج‏1، ص168.

19. جوهرى بصرى، احمد بن عبدالعزیز، السقیفه و فدک، مکتبه نینوى الحدیثه، تهران، بی‌تا، ص99.

منظور از تعقل و علم در قرآن
برخلاف برخی انگاره‌ها، اهمیّت علم منحصر در علوم دینى نیست، بلکه قرآن کریم با دعوت‌های مکرر به تفکر، تعقل و تأمل در نظام طبیعت، نیز تأکید می‌کند.

پرسش:

 منظور از تعقل و علم و ... در قرآن چه علمی چیست؟ چرا در قرآن هر گاه سخن از علم و تعقل می‌شود، فقط علم دین و تعقل ایمانی مطرح است؟ آیا علوم تجربی و ... هم از نظر قرآن ارزشمند هستند؟ آیا کسی که دانشمند فیزیک، ریاضی و ... است، علمش ارزشمند نیست؟ با وجود آثار و خدمات بسیار علوم تجربی و دیگر علوم برای مردم، چرا قرآن از این علوم یادی نکرده و ارزشی برای آنان قائل نشده است؟ آیا این مسئله با جامعیت و کامل‌بودن قرآن ناسازگار نیست؟

پاسخ:

یکی از پرسش‌های مطرح دربارۀ قرآن کریم، ارتباط قرآن در جایگاه آخرین و کامل‌ترین کتاب آسمانی و علوم مختلف، یعنی محصول تلاش فکری اندیشمندان جهان، اعم از علوم انسانی و علوم طبیعی است. برخی چنین می‌پندارند که تأکید قرآن بر علم و دانش، فقط به حوزه علوم مربوط به دین و شریعت محدود می‌شود و علوم تجربی و دیگر دانش‌های بشری از دیدگاه قرآن بدون ارزش و اعتبارند. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است و جایگاه واقعی علوم مختلف در منظومۀ فکری قرآن را تبیین می‌کند.

علم دینی و غیر‌دینی

در وهلۀ نخست باید به این نکته توجه کرد که به طور کلی تمام علوم از نظر موضوع دینی هستند و معرفت و شناخت درست از طبیعت و نظام عینی جهان همانند معرفت و شناخت شریعت و احکام دین، علم دینی است؛ ازاین‌رو این دو با هم یکسان هستند. درواقع در هر علمی آنچه بحث و بررسی می‌شود، از جمله زمین، آسمان، هوا، فضا، بدن انسان، حیوانات، درختان، آب، معادن و هر موجود مجرد یا مادی دیگر، همگی مخلوق و نشانۀ خدای سبحان و فعل او هستند. بنابراین تمامی این مباحث و علوم، علم دینی به شمار می‌آیند؛ ازاین‌رو گزارۀ «فلان علمِ تجربی یا عقلی، غیر‌دینی است»، نادرست است. درحقیقت، آنچه می‌تواند به اسلامی و غیر‌اسلامی وصف شود، دیدگاه و انگیزۀ عالِم است نه علم و معلوم؛ زیرا هر معلومی درحقیقت الهی است. بنابراین هیچ علمی سکولار نیست، گرچه برخی عالِم سکولار و بی‌دین‌اند (1).

اهمیت علوم طبیعی در قرآن

در وهلۀ دیگر، این تصور که قرآن تنها علوم مربوط به شریعت را ارزشمند می‌داند، برداشتی ناقص و محدود از آیات الهی است. درست است که هدف نهایی قرآن، هدایت انسان به سوی خداوند و سعادت اخروی است و در این راستا علومی که مربوط به شناخت شریعت و معرفت دربارۀ مبدأ و معاد است، از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند؛ اما این مسئله به معنای نفی یا بی‌ارزش‌دانستن دیگر علوم نیست. قرآن کریم در آیات بسیاری انسان را به مطالعه و تفکر در پدیده‌های طبیعی، نظم شگفت‌انگیز جهان، خلقت آسمان‌ها و زمین، گردش شب و روز، فواید حیوانات و گیاهان و دیگر نشانه‌های قدرت و حکمت الهی در عالم هستی فرا‌می‌خواند. این دعوت صریح به مطالعۀ طبیعت، نشان‌دهندۀ اهمیت شناخت جهان مادی و قوانین حاکم بر آن است؛ برای نمونه در سورۀ "بقره" می‌فرماید: «در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد‌و‌شد شب و روز و کشتی‌هایى که‌ در دریا به نفع مردم در حرکت‌اند و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مردنش حیات بخشیده و انواع جنبندگان را در آن گسترده ساخته، و همچنین در وزش بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان قرار گرفته‌اند، نشانه‌هایى است از ذات پاک خدا و یگانگى او براى گروهى که عقل خود را به کار مى‌گیرند» (بقره: ۱۶۴). این آیه و ده‌ها آیۀ دیگر (۲) به‌روشنی بر اهمیت مشاهده، مطالعه و تعقل در پدیده‌های طبیعی تأکید دارند؛ اموری که سنگ‌بنای علوم تجربی را شکل می‌دهند. بنابراین بر خلاف پندار کسانى که تصور مى‌کنند قرآن تنها به علوم دین و معارف الهیه اهمیت می‌دهد و سخنى از علوم دیگر به میان نیاورده است، قرآن براى این بخش از علوم اهمیت فوق‌العاده‌اى قائل است؛ همچنین آن را از مواهب بزرگ الهیه برمى‌شمرد و مسلمانان را به فراگیرى هر علم مفید و نافع در زندگى مادّى و معنوى تشویق می‌کند (3).

نتیجه:

این تصور که قرآن تنها علوم مربوط به شریعت را ارزشمند می‌داند، برداشتی ناقص و محدود از آیات الهی است. با وجود اینکه علوم مربوط به شریعت و دین از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند، این مسئله به معنای نفی یا بی‌ارزش‌دانستن دیگر علوم نیست. قرآن کریم در آیات متعددی، انسان را به مطالعه و تفکر در پدیده‌های طبیعی، نظم شگفت‌انگیز جهان، خلقت آسمان‌ها و زمین، گردش شب و روز، فواید حیوانات و گیاهان و دیگر نشانه‌های قدرت و حکمت الهی در عالم هستی فرا می‌خواند. این دعوت صریح به مطالعۀ طبیعت، تأییدکنندۀ اهمیت شناخت جهان مادی و قوانین حاکم بر آن است. بنابراین قرآن براى این بخش از علوم اهمیت فوق‌العاده‌اى قائل است؛ همچنین مسلمانان را به فراگیرى هر‌گونه علم مفید و نافع در زندگى مادّى و معنوى تشویق می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک به: جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم؛ قم: اسراء، 1398 ش، ج ۳۵، ص ۵۱۴؛ ج ۴۴، ص ۸۳. جوادی آملی، عبدالله؛ سرچشمه اندیشه؛ چ 5، قم: اسراء، ۱۳۸۶ ش، ج ۱، ص ۴۷.

2. ده‌ها آیۀ دیگر در‌این‌باره وجود دارد که پرداختن به آن مجال دیگری می‌طلبد. برای مطالعه بیشتر، ر.ک به: مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام قرآن؛ چ 9، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ ش، ج ۱۰، ص ۲۵۲.

3. مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام قرآن؛ چ 9، تهران: دار‌الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ ش، ج ۱۰، ص ۲۵۶.

تمثیل خدای ساعت‌ساز با این اشکال روبرو است که معلول را مستقل از علت تصویر می‌کند،درحالی‌که رابطه علیت، وابستگی دائمی معلول به علت را در پیدایش و بقا می‌طلبد.

پرسش:

کدام تصویر از خدا درست است: خدای ساعت‌ساز یا خدای رخنه‌پوش؟

پاسخ:

ادیان و فرهنگ‌های مختلف برای توصیف خدا و رابطه او با جهان، از تمثیلات و استعاره‌های مختلفی استفاده کرده‌اند. در این میان دو استعاره «خدای ساعت‌ساز» و «خدای رخنه‌پوش»، میان گروهی از فیلسوفان و اندیشمندان و دین‌داران، از شهرت فراوانی برخوردار شده است. هر یک از این استعاره‌ها بیان‌کننده نگرش خاصی به خدا و رابطه او با جهان است. در ادامه به بررسی انتقادی این دو استعاره خواهیم پرداخت.

نکته اول: خدای ساعت‌ساز

«خدای ساعت‌ساز» استعاره و تمثیلی است در دوران جدید که اولین بار توسط دئیست‌ها (گروهی از خداباوران) ارائه شد. این استعاره، در درجه اول بر این نکته تأکید دارد که جهان همانند ساعتی دقیق و زیبا است. ازآنجاکه هیچ ساعتی بر اساس بخت و تصادف بوجود نمی‌آید و نشان‌دهنده علم و هنر سازنده خود است، جهان هستی نیز نشانه عالم بودن و هنرمند بودن خالق آن است. در درجه دوم این استعاره بر این نکته تأکید دارد که همانند ساعت که بعد از ساخت، به کار خود ادامه می‌دهد و دیگر نیازی به ساعت‌ساز ندارد، جهان هستی نیز همانند ساعت، پس از ساخته‌شدن (آفرینش) و به کار افتادن، از سازنده‌اش یعنی خداوند، بی‌نیاز است و مستقلاً وجودش استمرار دارد و کار می‌کند.(1)

نکته دوم: بررسی انتقادی

این تمثیل و استعاره و تصویرپردازی از خدا، علی‌رغم مزایایی که دارد، با اشکالات جدی روبرو است؛ ازجمله اینکه، در این تصویر، معلول با عدم دخالت و یا حتی با از بین رفتن علت خود، به حیاتش ادامه داده و کارکرد خود را حفظ می‌کند؛ درحالی‌که رابطه علیت، به معنای دقیق کلمه، وابستگی وجودیِ معلول به علت است و این وابستگی معلول به علت، همیشگی است یعنی هم در ابتدای وجود (علت موجده) است و هم در ادامه حیات و فعالیت آن (علت مبقیه).(2) از این نظر، معلول (همان مخلوق و آفریده)، هستی و قدرت و اثری که دارد، همگی از خدا است. برای تقریب به ذهن، می‌توان به رابطه برق و روشنایی لامپ اشاره کرد که برق هم در روشن شدن و هم در روشن ماندن لامپ، مؤثر است. اگر لحظه‌ای برق نباشد، روشنایی نیست؛ اگرچه برق خودش دیدنی نیست، اما این‌طور در روشنایی و دیدن، مؤثر است. بر این اساس، جهان نیز درگرو خدا است؛ هم در لحظه پیدایش و هم در لحظه‌لحظة بقا.(3)

نکته سوم: خدا رخنه‌پوش

اصطلاح خدای رخنه‌پوش یکی از استعاره‌های مربوط به خدا در جهان مدرن است. باآنکه در طول تاریخ رگه‌هایی از این استعاره را می‌توان یافت، اما در دنیای مدرن این اصطلاح به نام نیوتن پیوند خورده است. نیوتن اعتقاد داشت که خداوند صرفاً علت اولی در آفرینش جهان نیست بلکه او نقش مستمری در تعادل بخشی به کائنات و ازجمله منظومه شمسی دارد. ازنقطه‌نظر نیوتن هیچ‌گونه تبیین علمی برای مسیر گردش سیارات وجود ندارد؛ زیرا از دیدگاه او مدارهای هم صفحه با توجه به‌سرعت و جهت واحد سیارات با علل طبیعی توجیه‌ناپذیر است و می‌گفت بی‌نظمی‌های مداومی درحرکت آن‌ها هست که اگر خدا گاه‌گاه در آن‌ها دخالت و تصحیح نکند، بر روی‌هم انباشته می‌شود. وانگهی خدا نمی‌گذارد ستارگان براثر جاذبه گرانشی به هم برخورد کنند و بر روی یکدیگر بیفتند.(4) به‌عبارت‌دیگر خداوند در استعاره خدای رخنه‌پوش، مشکلات و رخنه‌های ایجادشده در دنیا که به‌طور طبیعی قابل جبران‌کردن و تامین‌کردن توسط نیروهای طبیعی نیست را به‌وسیله مداخله در امور عالم می‌پوشاند و از غیب، کاری می‌کند که عالم طبیعت از روال خود خارج نشود و مسیر کمال خود را طی کند.

نکته چهارم: بررسی انتقادی

استعاره خدای رخنه‌پوش با نقدهای جدی مواجه است، زیرا خدا را تنها در نادانی‌ها و ناتوانایی‌های انسان جستجو می‌کند، نه در آگاهی‌ها و توانمندی‌ها. این نگرش، خدا را به موجودی تقلیل می‌دهد که صرفاً برای پر‌کردن خلأهای دانش بشر به کار می‌رود، درحالی‌که ممکن است علل طبیعی ناشناخته‌ای برای پدیده‌ها وجود داشته باشد. این دیدگاه به پیشرفت علم وابسته است و با افزایش دانش بشر، جایگاه خدا به‌تدریج تضعیف می‌شود. همچنین، این استعاره خدا را به ابزاری برای توضیح ناشناخته‌ها تبدیل می‌کند و از نقش او به‌عنوان خالق و نگه‌دارنده کل جهان دور می‌شود. این نگرش می‌تواند به تضعیف ایمان منجر شود، زیرا با کشف علل طبیعی، نیاز به خدا کاهش می‌یابد.(5)

نتیجه‌گیری:

بنا بر آنچه گذشت، روشن می‌شود که تمثیل خدای ساعت‌ساز با این اشکال روبرو است که معلول (جهان) را مستقل از علت (خدا) تصویر می‌کند، درحالی‌که رابطه علیت، وابستگی دائمی معلول به علت را در پیدایش و بقا می‌طلبد؛ همان‌طور که روشنایی لامپ وابسته به جریان برق است. استعاره خدای رخنه‌پوش نیز خدا را تنها در نادانی‌های انسان جستجو می‌کند و او را به ابزاری برای پر‌کردن خلأهای دانش تقلیل می‌دهد که با پیشرفت علم و دانش، ایمان دینی، در معرض تضعیف و نابودی قرار می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عبودیت، عبدالرسول، تحلیل و بررسی اندیشه ساعت‌ساز لاهوتی، معرفت فلسفی، پاییز 1383 ش، شماره 5، ص 32-33.

2. شیوا پور، حامد، ساعت‌ساز لاهوتی در برابر خدای رخنه‌پوش، دوفصلنامه هستی و شناخت، پاییز و زمستان 1401 ش، شماره 18، ص 82.

3. شیوا پور، حامد، ساعت‌ساز لاهوتی در برابر خدای رخنه‌پوش، دوفصلنامه هستی و شناخت، پاییز و زمستان 1401 ش، شماره 18، ص 83.

4. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر دانشگاهی، 1384 ش، ص 51.

5. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1372 ش، ج 1، ص 483-484.

در شب تولد پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاقاتی به وقوع پیوست که نشان‌دهندۀ خبر بزرگی بود.

پرسش:
 چرا هنگام تولد پیامبر صلی الله علیه و آله دریاچۀ ساوه خشک شد؟ آیا چنین دریاچه‌ای وجود داشته است؟

 

حضرت محمد صلی الله علیه و آله در شب هفدهم ربیع‌الاول در مکه به دنیا آمدند. در این شب رخدادهایی به وقوع پیوست که که به «اِرهاصات» مشهور است. برخی از این رخدادها عبارت‌اند از:
یک: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن؛
دو: خاموش‌شدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال؛
سه: افتادن پادشان از تخت بر زمین؛
چهار: جاری‌شدن آب در وادی سماوه؛
پنج: خشکیدن دریاچۀ ساوه.
برای برخی این پرسش پیش می‌آید که تولد پیامبر صلی الله علیه و آله چه ربطی به دریاچه ساوه داشت؟

پاسخ تفصیلی
برخی از گزارش‌های موجود ایران باستان نشان‌دهندۀ وجود دریاچه‌ای در ساوه است.
در «اوستا» از دریاچه‌ی زرمند (که احتمالاً زرند فعلی باشد) یاد شده است (1). نویسندۀ «تاریخ قم» نیز در وجه نام‌گذاری شهر آوه، بیان می‌کند که ابتدا نامش«آبه» بود؛ زیرا گیوبن گودرز آن را در کنار آب بنا کرد (2). 
بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی، هنگام تولد پیامبر صلی الله علیه و آله وقایع خارق‌‌العاده‌ای به وجود آمد؛ از جمله دریاچۀ ساوه خشک شد (3). شاعرانی از جمله سلمان ساوجی در سروده‌های خود از این واقعه یاد کرده‌اند(4). 
باید گفت خاموش‌شدن آتشکدۀ فارس، فرو‌ریختن کنگرۀ کسری و شکسته‌شدن بت‌ها توجیه دارد؛ زیرا نشانه‌ای از زوال مظاهر بت‌پرستی است؛ اما خکشیده‌شدن دریاچۀ ساوه چه ارتباطی به اینها دارد؟
با تأمل در آموزه‌های دین زردشتی، گره از این مشکل باز می‌شود. در ایران باستان، عناصر اربعه (آب، خاک، باد و آتش) محترم و مقدس بودند. آناهیتا یا ناهید، فرشتۀ آب به شمار می‌رفت (5). ایرانیان به احداث معابد آناهیتا در اطراف آب‌ها و ارتفاعات همت می‌گماشتند. وجود قلعه دختر یا قیز دختر در برخی از نواحی ایران، گویای این مطلب است (6). اما این قداست در ساوه به افراط کشیده شده بود و ساوجیان کهن سالانه دو نفر را در آب دریاچه ساوه غرق می‌کردند (7) که نوعی قربانی به شمار می‌آمد و از این عمل بوی شرک استشمام می‌شد.
بنابراین خشک‌شدن دریاچۀ ساوه در کنار خاموش‌شدن آتشکدۀ فارس، افتادن بت‌ها بر زمین و ریختن چهارده کنگره از کاخ کسری قرار گرفت. 

نتیجه
تمامی حوادث نقل‌شده هم‌زمان با میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله خشک‌شدن دریاچۀ ساوه، در منابع معتبر تاریخی و جوامع حدیثی ثبت شده‌اند. این رخدادها حتی پس از گذشت سالیان، می‌توانند سبب عبرت و پند باشند؛ چراکه هدف آنها، ایجاد تکان و بیداری در دل مردمی بود که در بت‌پرستی، ظلم و فساد غرق شده بودند (8).
کلمات کلیدی: تولد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ارهاصات، دریاچۀ ساوه.

پی‌نوشت‌ها
1. اوستا، یشت‌ها؛ تحقیق: ابراهیم پورداود؛ تهران: [بی‌نا]، 1347 ش، ج 2، ص 345. جهانگیر اوشیدری؛ دانشنامه مزدیسنا؛ تهران: نشر مرکز، 1371 ش، ص 259.
2. حسن بن محمد قمی؛ تاریخ قم؛ تصحیح: سیدجلال‌الدین طهرانی؛ تهران: توس، 1361 ش، ص 79 ـ 80.
3. محمد بن علی ابن‌بابویه (شیخ صدوق)؛ الامالی؛ چ 6، تهران: کتابچی، 1376 ش، ص 285. محمد بن علی ابن‌بابویه (شیخ صدوق)؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ 1395 ق، چ 2، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج ‏1، ص 191. احمد بن ابی‌یعقوب بن واضح؛ تاریخ یعقوبى؛ بیروت: دار‌صادر، [بى‌تا]، ج ‏2، ص 8. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ طبری؛ چ 2، بیروت: دار‌التراث، 1387 ق، ج ‏2، ص 166.
4. سلمان ساوجی؛ دیوان سلمان ساوجی؛ چ 2، تهران: انتشارات صفی‌علی‌شاه، 1367 ش، ص 519.
5. یشت‌ها؛ تحقیق: ابراهیم پورداود؛ بمبئی: [بی‌نا]، 1310 ش، آبان‌یشت، بند 9، فقرۀ 34.
6. مرتضی ذکائی؛ قلعه دختر ساوه؛ تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی، 1374، ج 2، ص 523 ـ 540.
7. محمدحسین تبریزی؛ برهان قاطع؛ به اهتمام محمد معین؛ تهران: امیرکبیر، 1361 ش، ج 2، ص 333 ـ 334.
8. جعفر سبحانی؛ فروغ ابدیت؛ قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ش، ص ۱۴۷.

دالان زنگزور، یک مسیری ترانزیت و حمل‌ونقل بین دریای خزر به اروپاست که در طرف دیگر مسیر دسترسی به آسیای میانه و شرق آسیا یعنی شبه‌قاره هند و چین نیز است.

پرسش:

ماجرای دالان زنگزور چیست؟ آمریکا و رژیم صهیونی چه نقشه‌ای برای این منطقه حساس کشیده‌اند؟ برنامه جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با این نقشه‌ها چیست؟

پاسخ:

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های قدرت و هژمونی نظام‌های سیاسی، سلطه ژئوپلیتیکی و راهبردی است؛ بنابراین بخش قابل‌توجهی از جنگ قدرت‌ها در دوران معاصر برای تسلط بر همین نقاط راهبردی دنیا بوده است. غرب آسیا، یکی از مهم‌ترین مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در جهان است که به دلیل در اختیار داشتن منابع عظیم نفت و گاز، موقعیت سوق‌الجیشی، دسترسی فوق‌العاده به‌عنوان چهارراه جهانی (نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا) و همچنین وجود تنگه‌ها و کانال‌های مهم آبی دنیا، همواره مورد توجه قدرت‌های بزرگ دنیا بوده است. این مسئله تا جایی اهمیت دارد که به تعبیر مکیندر (از مهم‌ترین نظریه‌پردازان ژئوپلیتیک معاصر)، این سه قاره را جزیره جهانی تعبیر می‌کند و معتقد است: «هر دولت یا تمدن که جزیره جهانی را تحت کنترل داشته باشد، بیش از 50 درصد منابع جهان را کنترل خواهد کرد و هرکسی بر این نقطه حکمرانی کند، فرمانروای جهان است. (1) یکی از طرح‌های بلندمدت آمریکا، نفوذ و سلطه بر منطقه «قفقاز جنوبی» و مرز مشترک ایران، آذربایجان و ارمنستان بوده و امروز تحت عنوان «دالان زنگزور» از آن یاد می‌شود.

 سؤال اساسی این است که ماجرای دالان زنگزور چیست؟ آمریکا و رژیم صهیونی چه نقشه‌ای برای این منطقه حساس کشیده‌اند؟ برنامه جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با این نقشه‌ها چیست؟

 این سؤال سه بخش دارد که به ترتیب بازنمایی می‌شود:

1. ماجرای دالان زنگزور و اهمیت آن؛

این کریدور یک مسیری ترانزیتی از آذربایجان، از طریق جنوب ارمنستان، به ترکیه از طریق زمینی و نهایتاً اتصال به اروپاست که در استان سیونیک ارمنستان، با ایران تلاقی زمینی و اشتراک مرزی پیدا می‌کند. این نقطه اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک بسیاری دارد و از یک‌سو، مسیر دسترسی به آسیای میانه و شرق آسیا یعنی شبه‌قاره هند و چین است و از سوی دیگر مسیر ترانزیت و حمل‌ونقل بین دریای خزر و اروپاست. طبیعتاً این مسیر، ایران را از معادلات ترانزیتی و خطوط تبادل دنیا حذف می‌کند و ظرفیت کریدوری ایران (چهارراه جهانی) را متوقف می‌سازد. سال‌ها بین آذربایجان و ارمنستان بر سر قره‌باغ دعوا بود؛ اما آذربایجان در این نزاع پیروز شد و حالا موضوع اصلی، مسیر زنگزور و دسترسی مستقیم آذربایجان به نخجوان و اروپاست. با حل‌وفصل نظامی قره‌باغ به نفع آذربایجان، تمرکز اختلافات به مسیرهای ترانزیتی رفت. آذربایجان به بندی از توافق قره‌باغ استناد کرد و آن را به معنای ایجاد کریدور زنگزور و باز شدن مسیرهای ارتباطی جدیدی تفسیر کرد. ارمنستان اما مخالف بود و آن را به معنای واگذاری حاکمیت تلقی می‌کرد. توافقات انجام‌شده در این جلسات یک زمان‌بندی ۸ تا ۹ ماهه داشت. مقرر شد یک کنسرسیوم با حضور شرکت‌های آمریکایی، اروپایی، اسرائیلی، ترکیه‌ای، آذربایجانی و ارمنستانی تشکیل بشود. نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنستان نیز موافقت کرده بود به مدت ۱۰۰ سال به شکل دوفاکتو حاکمیت کریدور زنگزور (به طول بیش از 42 کیلومتر و به عرض 5 تا 6 کیلومتر از زمین و هوا) به این کنسرسیوم اعطا می‌شود. این پروژه از سوی جمهوری آذربایجان، ترکیه و آمریکا به‌شدت دنبال می‌شود و هدف آن ایجاد یک مسیر زمینی و راه‌آهن مستقیم بین ترکیه و جمهوری آذربایجان، بدون نیاز به عبور از خاک ایران یا روسیه است.

2. نقشه و طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه؛

کریدور زنگزور درواقع چیز جدیدی نیست، بلکه نام امروزی و نسخه جدید همان طرح ۳۴ سال پیش آمریکا با عنوان «طرح گوبل» است که به دلیل مخالفت جدی جمهوری اسلامی ایران و روسیه تا به امروز اجرایی نشده است. آذربایجانی‌ها آن را (کریدور زنگزور)، ارمنستانی‌ها (کریدور سیونیک)، ناتو (کریدور تورانی) و آمریکایی‌ها (مسیر ترامپ) نام می‌گذارند. درواقع یک پروژه ناتویی برای پیشروی به سمت قفقاز جنوبی، آسیای میانه (مرزهای شمالی ایران و حیات خلوت روسیه) و شرق آسیا است و حتی چین و هند هم مقصد ناتو هستند. واگذاری مدیریت زنگزور به آمریکا برای صلح نیست، بلکه این کریدور قرار است زمین، هوا و فضای منطقه را به یک کنسرسیوم تحت رهبری آمریکا و ناتو واگذار کند. این اقدام به معنای واگذاری ۱۰۰ ساله خاک ارمنستان و قطع ارتباط زمینی ایران با ارمنستان، گرجستان و دریای سیاه است. این کریدور می‌تواند مسیر ژئوپلیتیکی ایران در کریدور شمال – جنوب را از بین ببرد. آمریکا با این طرح قصد مهار روسیه، ایران، چین و هند را دارد. کریدور زنگزور صرفاً یک طرح اقتصادی یا ترانزیتی نیست، بلکه پروژه‌ای با پیامد‌های ژئوپلیتیکی، امنیتی و نظامی، سیاسی و حتی فرهنگی است. ایجاد این کریدور، موجب محدودیت ژئوپلیتیکی ایران در شمال‌غرب، تضعیف نقش ترانزیتی ایران، حذف ایران از پروژه‌هایی مانند «کمربند و جاده»، محدودیت دسترسی به بازارهای همسایه، حذف ایران از مسیر اتصال ترکیه به آسیای میانه و مسدودسازی مسیر‌های دسترسی ایران به اروپا می‌شود؛ یعنی کاملاً هم‌افق با طرح «کریدور آیمک و داوود» است که توسط صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها در غرب آسیا دنبال می‌شود. در بعد امنیتی، اولاً ناتو به مرزهای ایران و روسیه پیشروی می‌کند. ثانیاً این کریدور امکان دسترسی به شمال ایران و پایتخت را می‌دهد و یک مسیر برای جنگنده‌های دشمن از ترکیه، نخجوان، ارمنستان، دریای خزر و تهران و البرز و مرکز کشور ایجاد می‌کند. بعلاوه تهدید 5 هزار تکفیری‌های سوری که تبعیت آذربایجان گرفته و ده‌ها هزار صهیونیست پناهنده به آذربایجان را متوجه ایران می‌سازد. از جهت فرهنگی، ناتو و آمریکا، در مراکز فرهنگی این کشورها نفوذ و جهت بیشتری پیدا خواهند کرد. احتمالاً در آینده شاهد تنش‌های جدی بین روسیه و آمریکا در قفقاز جنوبی خواهیم بود.

 اما اینکه چرا ارمنستان این مسئله را پذیرفت؟ دلایل متعددی دارد، ازجمله؛ ارمنستان پس از دست دادن کامل قره‌باغ و آوارگی ده‌ها هزار ارمنی، به دنبال ضامن امنیتی جدید می‌گردد. این شکست، هم روحیه عمومی را از بین برد و هم اعتماد مردم به روسیه را به‌عنوان «ضامن امنیت» فروریخت، بدین سبب سراغ آمریکا رفت. بعلاوه آمریکا از 8 سال قبل که پاشینیان را با کودتا سر کار آورد تا امروز زمینه را در فضای سیاسی ارمنستان برای انجام این مسئله آماده کرده و پاشینیان عملاً کشورهای منطقه را فریب داده است. برای ارمنستان، این توافق می‌تواند به از دست رفتن کنترل مرز و حاکمیت بخشی از خاکش بینجامد و وابستگی امنیتی‌اش به آمریکا را به نقطه بازگشت‌ناپذیر برساند. برای آذربایجان نیز، خطر اصلی واگذاری بخشی از کنترل مسیر به آمریکا، محدود شدن توان سیاست خارجی مستقل و در دست نگرفتن کامل مدیریت اقتصاد و منافع ترانزیتی این مسیر است؛ وقتی کشوری قدرت داخلی نداشته باشد و از حمایت و مشروعیت مردمی برخوردار نباشد، ناچار است روی برند آمریکایی قمار کند؛ چه آذربایجان برای تثبیت پیروزی‌اش و چه ارمنستان برای بقای امنیت و جبران شکستش. در جمع‌بندی باید گفت که همه آورده‌های نظامی و امنیتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی برای آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی، برای دستیابی به امر بالاتری است و آن احیای هژمونی آمریکا، رؤیای آمریکایی (اعلامیه استقلال آمریکا در 1776)، آینده بشر و نظم جهانی است. (2) مسئله احیای اعتبار آمریکا و نشان دادن اراده برتر به کشورهاست. آمریکا 3 قرن تلاش کرده است تا خودش را هژمون و بزرگ جهان معرفی کند. در طول چند دهه اخیر، به‌ویژه رویارویی با ایران و محور مقاومت و همچنین روسیه و چین، این اعتبار هژمونیک، آسیب دیده است. در فضای پساجنگ، روایت شکست راهبردی آمریکا حتی توسط اندیشه‌کده‌های غربی، جدی شده است. (3) در این شرایط، باید فضای روایت «آمریکای ضعیف شده و شکست‌خورده»، به حاشیه برود و این گزاره که «قدرت تعیین‌کننده، آمریکاست»، همچنان انگاره غالب باشد. به همین جهت، در فضای پساجنگ، این اقدام انجام می‌شود تا لحظه هژمونیک حفظ شود. درواقع، همه دستاوردهای دیگر این مسئله برای آمریکا نیز، برای رسیدن به لحظه هژمونیک و ترمیم آن است.

3. راهبرد مقابله‌ای جمهوری اسلامی ایران؛

راهبرد ایران در این زمینه، مخالفت جدی با تغییر مرزها و ژئوپلیتیک منطقه و پیشنهاد «کریدور ارس» به‌جای زنگزور است و کریدور جعلی زنگزور را به ضرر منطقه می‌داند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نخست‌وزیر ارمنستان فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران مسیر زنگزور را به ضرر ارمنستان می‌داند و همچنان بر این موضع خود ایستادگی دارد.» (4) در دیدار دیگری، فرمودند: «رئیس‌جمهور فقید ما نسبت به مسائل مرزی مربوط به ارمنستان و حوادث اطراف این قضیه، بسیار حساس بود و باید این حساسیت‌ها و مراقبت‌ها همچنان لحاظ شوند.» (5) در دیدار با پوتین در سال 1401 فرمودند: «جمهوری اسلامی، سیاست‌ها و برنامه‌هایی را که منجر به بسته شدن مرز ایران و ارمنستان شود، هرگز تحمل نخواهد کرد.» (6) در همین سال در دیدار با اردوغان فرمودند: «البته اگر سیاستی مبنی بر مسدود کردن مرز ایران و ارمنستان وجود داشته باشد، جمهوری اسلامی با آن مخالفت خواهد کرد چراکه این مرز یک راه ارتباطی چند هزارساله است.» (7) در این راستا، جمهوری اسلامی باید ظرفیت دیپلماسی چندجانبه با ارمنستان، روسیه، چین، هند و دیگران را برای مسدود کردن نفوذ آمریکا فعال نماید. این مسئله با ائتلاف‌سازی گسترده بر پایه منافع و تهدیدات مشترک صورت می‌گیرد. کشورهایی که در این مسئله احساس امنیت می‌کنند باید آگاه شوند که مسئله پیشروی آمریکا، با استقلال و امنیت آن‌ها در حوزه نظامی، سیاسی، اقتصادی، ژئوپلیتیک و فرهنگی در معرض تهدید است و آمریکا و رژیم صهیونیستی، دنبال سلطه بر تمام منطقه هستند. درواقع، برنامه آن‌ها همچون دومینویی است که تک‌تک کشورها را دچار ضعف و تهدید خواهد کرد. ممکن است ایران واکنش نظامی نیز نشان دهد که بستگی به شرایط و وضعیت دارد.

نتیجه:

دالان زنگزور، پروژه آمریکا برای بازیابی سلطه‌اش بر غرب آسیا و فشار بر رقبای قدرتمندش یعنی ایران، روسیه و سپس بقیه کشورهاست که بیش از 3 دهه در دستور کار آمریکاست. ذات این پروژه به ضرر تمام کشورهای منطقه است که با دیپلماسی فعال باید تهدیدات متعدد آن تبیین شود و یک ائتلاف منطقه‌ای قدرتمند علیه این اقدام صورت گیرد. حتی گزینه‌های نظامی دور از انتظار نیست.

 

واژگان کلیدی

،، ، ایران، منطقه، قفقاز.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. ترابی، سام و رنجبر محمدعلی، جنگ سرد ایران و آمریکا: نظریه‌ای برای فهم ژئوپلیتیک دنیای معاصر، تهران، انتشارات نخبگان، 1399، ص 36 -46.

2. پژوهشکده باقرالعلوم، اعلامیه استقلال آمریکا، سایت پژوهه، 08/07/1397، http://pajoohe.ir/Product.

3. خلجی، سپهر، جمع‌بندی اندیشکده‌های آمریکایی و اسرائیلی از جنگ 12 روزه چه بود؟ خبرگزاری فارس، 18/05/1404، https://www.aparat.com/v/vma08r8.

4. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدار نخست‌وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب اسلامی، farsi.khamenei.ir، 09/05/1403، https://khl.ink/f/57232.

5. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدار نخست‌وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب اسلامی، farsi.khamenei.ir، 02/03/1403، https://khl.ink/f/56457.

6. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدار نخست‌وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب اسلامی، farsi.khamenei.ir، 28/04/1401، https://khl.ink/f/50657.

7. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدار نخست‌وزیر ارمنستان با رهبر انقلاب اسلامی، farsi.khamenei.ir، 28/04/1401، https://khl.ink/f/50653.

در قرآن پیامبر(ص)به اسوه حسنه معرفی شده است. آنچه از اخلاق نبوی در منابع گفته شده، فضیلت‌تراشی و افسانه‌سرایی نیست بلکه گوشه‎ای از صفات برجسته ایشان است.

پرسش:

آیا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مهربان بوده و از خطای دیگران می‌گذشت یا مسلمانان دارند افسانه‌سرایی و فضیلت‌تراشی می‌کنند؟

پاسخ:

خدای متعال در قرآن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را اسوه حسنه معرفی کرده است. آنچه از اخلاق نبوی در منابع حدیثی، تاریخی و اخلاقی گفته نه تنها فضیلت‌تراشی و افسانه‌سرایی نیست بلکه گوشه‎ای از صفات برجسته ایشان است که بیان می‌شود. در اینجا نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف قطره‌ای از دریای بیکران اخلاق محمدی در پاسخ به سؤال شما بیان خواهد شد.

شمه‌ای از رحمت نبوی و اخلاق محمدی

رحمت نبوی در حوادث مختلف و رویدادهای گوناگون خود را نشان می‎داد. ازجمله:

در جنگ‌ها:

رأفت و مهربانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در جنگ­ها با دشمن خود یک کتاب مفصل است، یثرب نه با سلاح جنگی بلکه با سلاح اخلاق، فتح و مدینه­النبی نامیده شد. مکه نیز بدون جنگ و با سلاح اخلاق به فتح مسلمانان در آمد و اگر شعار «الیوم یوم المرحمه» نبوی نبود، هیچگاه پایگاه دوم مسلمانان محسوب نمی‎شد. یمن نیز با تبلیغ حضرت علی علیه‌السلام وارد اسلام شد.(1)

در جنگ بدر مسلمانان پیروز و هفتاد نفر از مشرکین مکه به اسارت در آمدند. 68 نفر از اسرا آزاده شده و حتی در حین اسارت نیز از رحمت نبوی برخوردار بودند. یکى از اسیران برادر مصعب بن عمیر بود. او می‌گوید: به واسطه سفارشى که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله درباره ما کرده بود مسلمانان هنگام غذا هر چه نان داشتند به من می‌دادند و خود خرما می‌خوردند. من گاهى از آن‌ها خجالت می‌کشیدم و نان را به خودشان پس می‌دادم. ولى آن‌ها بدون اینکه دست به نان بزنند، دوباره به من باز می‌گرداندند.(2)

شخصی به نام «ثمامه بن اثال» قصد کشتن پیامبر را داشت که به اسارت مسلمانان درآمد، او در هنگام اسارت، مورد لطف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قرار گرفت و ایشان دستور دادند با او به نیکی رفتار کنند. سپس به خانه رفته و غذایى را که در خانه داشتند براى ثمامه فرستادند و همچنین امر کردند که شتر شیرده آن حضرت را هر صبح و شام نزد او ببرند تا هر چه مى‏خواهد از شیر آن دوشیده و بیاشامد.(3) پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دستور آزادی وی را صادر کردند و او پس از آزادی، اسلام آورد. او پس از گرویدن به اسلام به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عرض کرد: پیش از این صورت تو و دین و شهر تو مبغوض‏ترین صورت‌ها و دین‌ها و شهرها در نزد من بود و اکنون محبوب‌ترین‌ها در پیش من، صورت و دین و شهر تو است.(4)

چنین شاهکارهایی در زندگی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مهجور مانده اما آوازه افسانه دروغین کشتار هفتصد نفر از بنی قریظه به همت دشمنان اسلام، در همه جا پیچیده است. در حالی­که تنها چهل نفر از مجرمین این قبیله، آن­هم پس از خیانت­های مکرر و شکستن امنیت مسلمانان به سزای عمل خویش رسیدند.(5)

فتح قلوب:

در مورد نبردهای نبوی بسیار گفته شده، اما متاسفانه «وفد» و «وفود» کلماتی ناآشنا و غریب در انظار بسیاری از مردم است. وفد به معنای گروه و وفود به معنای هیأت‌های نمایندگی می‌باشد. در اصطلاح، وفود؛ به قبایل و گروه‌هایی اطلاق می‌شود که خدمت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) رسیده‌اند و اسلام آورده‌اند. تاجایی­که سال نهم هجری «عام الوفود»(6) نام گرفت. البته این وفود از سال هفتم آغاز شد که اوجش در سال نهم بود و تا سال دهم ادامه یافت. بنابر نقل ابن سعد تعداد 70 گروه(7) و بنا به گفته صالحی شامی 90 گروه(8) به مدینه آمده و به اسلام گرویدند.

اعزام حضرت علی علیه‌السلام به یمن و دعوت قبایل یمنی به اسلام بدون جنگ و خونریزی بلکه با فتح قلوب انجام گرفت(9) و پس از آن قبایل مختلف یمنی به اسلام گرویدند. دوسیان و اشعریان در سال هفتم؛ صیداء در سال هشتم؛ حمیریان، مذحجیان، همدانیان، تجیب و قبیله مراد در سال نهم؛ زیبد، بنوحارث بن کلب، نخع، خولیان، خثلم، بجیله، ازدیان، غامدیان، کنده و قبیله صدف در سال دهم به اسلام روی آوردند.(10)

این همه حضور در مدینه اختصاص به یمنیان نداشت، بلکه پس از اسلام قبیله ثقیف، مدینه پذیرایی هئیت‎های قبایل مختلف بود که فوج فوج می‎آمدند: «فدخلوا فی دین الله افوجا(11)» یعقوبی نیز تعداد زیادی از قبایل را نام می‎برد که با پای خود به مدینه آمده و اسلام خود را اعلام کردند.(12) آن‌ها گاهی کرامتی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‎دیدند ازجمله قبیله فزاره از خشکسالی گلایه کردند، حضرت دعا کرد «اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیْثاً مُغِیثاً مَرِیئاً مَرِیعاً…» و باران بسیاری در منطقه آن‌ها باریدن گرفت.(13) قبیله هلال بن عامر بر حضرت وارد شدند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بر صورت یکی از آن‌ها به نام زیاد بن عبدالله دست کشید و اثر نوراینت آن تا آخر عمرش بر چهره وی‎ ماندگار شد و بنی عامر از آن، احساس برکت می‎کردند.(14) برخی از قبیله غسان از اینکه دیر اقدام کرده‎اند ناراحت بوده و گفتند: آیا ما باید بدترین عرب باشیم. سپس خود را به مدینه رسانده و اسلام آوردند.(15)

وفود همان فتح قبایل مختلف با سلاح اخلاق بود. این فتوحات نه با حرکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به سمت قبایل، بلکه به حضور آن‌ها در مدینه اتفاق افتاد.(16) جذبه «لنت لهم» آن‌ها را از هر سو به مدینه می‎کشاند تا از اقیانوس تعالیم اسلامی رفع عطش کنند. برخی برآنند که سوره فتح در رابطه با همین وفود نازل شد(17)

نتیجه‌گیری:

این همه موفقیت حاصل نشد مگر با اخلاق حسنه. شاهد بر این مدعا کلام الهی است که می‏فرماید:

 «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ؛(18) (پس به [برکتِ‏] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند.)»

 بر همین اساس است که برخی از اسلام شناسان غربی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را برترین شخصیت جهان هستی معرفی می‌کنند. ازجمله مایکل هارت در کتاب خود با عنوان «صد چهره پرنفوذترین شخصیتها در تاریخ بشر» از میان هزاران شخصیت تاثیر گذار در تاریخ جهان، صد نفر را برجسته‌تر شناخته و به ترتیب اولویت معرفی کرده است. او پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان نخستین شخص در ردیف اول قرار داده و برجسته‌ترین انسان طول تاریخ می‎ داند.(19)

برای مطالعه بیشتر:

 به کتاب اسلام دین جنگ یا صلح نوشته مصطفی محسنی مراجعه کنید.

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ الأمم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387 ش، ص 3، ص 132؛ الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق، ج 3، ص 1121

2. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بى­تا، ج 1، ص 645

3. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بى­تا، ج‏2، ص 638.

4. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بى­تا، ج‏2، ص 639.

5. تحلیل رفتار پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله با یهودیان بنی قریظه در مدینه، محسنی مصطفی، مجله مبلغان، شماره 281، مهر و آبان 1401 ش، ص 42

6. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بى­تا، ج 2، 559

7. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج ۱، ص ۳۴۷

8. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414 ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۸ - ۲۲

9. تاریخ الأمم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387 ش، ص 3، ص 132؛ الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق، ج 3، ص 11

10. محسنی، مصطفی، باذان، اولین شهید ایرانی مسلمان، مناره، تهران، 1397 ش، چاپ اول، ص 82-89 با استناد به منابع اولیه سال هر کدام ورود هر قبیله به مدینه ذکر شده است.

11. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، آل البیت‏، قم‏، 1417 ق، چاپ اول‏، ج 1، ص 250

12. محسنی، تحلیل رفتار پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله با یهودیان بنی قریظه در مدینه، ص 42

13. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج 1، ص 226

14. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج 1، ص 235

15. ابن سعد، محمد، طبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410 ق، ج ۱، ص 255

16. شیخی، حمیدرضا، فرهنگ اعلام جغرافیایی، تهران، مشعر، 1383 ش، چاپ اول، ص ۴۳

17. ابن هشام، هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بى­تا، ج 4، ص 985؛ اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ابی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق، چاپ اول، ص ۴۹۷

18. آل عمران/159

19. هارت، مایکل، صدچهره پرنفوذترین شخصیتها در تاریخ بشر، مترجم محمد شیخی، نشر صحف، 1371 ش.

برای مواجهه با فرد دروغگو،ابتدا باید ریشه‌های دروغ‌گویی او را شناسایی کنید. سپس با تغییر رفتار خود و الگو شدن در صداقت زمینه‌ای برای تغییر رفتار او فراهم کنید.

پرسش:

یکی از نزدیکانم خیلی دروغ می‌گوید! چگونه با ایشان رفتار کنم؟(شیوه مواجهه با فرد دروغگو)

پاسخ:

مباحث اخلاقی و معنوی، هم در جهت تثبیت و هم در جهت انحراف، اموری زمان‌بر هستند؛ به‌عنوان‌مثال، نمی‌توان گفت کسی یک‌شبه دروغگو شده و یا یک‌شبه دست از دروغ برمی‌دارد. امور متعددی در مسیر زندگی انسان می‌تواند به‌تدریج بر کمیت و کیفیت فضائل و رذائل اخلاقی در وجود انسان‌ها اثر بگذارد. در نگاه دین، انسان نمی‌تواند نسبت به عملکرد و رفتار دیگران بی‌تفاوت باشد. این مسئولیت عظیم نسبت به همة افراد جامعه موضوعیت دارد و در رابطه با افراد نزدیک، دوست، آشنا، فامیل و مخصوصاً اعضای خانواده از درجة اهمیت بیشتری برخوردار است.

پاسخ:

همة ما، به‌عنوان مسلمان، موظف هستیم تا یکدیگر را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نماییم. در این مسئله باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت‌ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. قرآن می‌فرماید:

 «مردان وزنان باایمان، ولی (و یارویاور) یکدیگرند؛ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنند.»(1)

  دررابطه‌با ضرورت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در روایت آمده است:

 «برای چشم باایمانی که عصیان خداوند را می‌بیند، روا نیست آن چشم به هم خورَد تا این‌که وضعیت را تغییر دهد.»(2)

 

شیوه‌های مواجهه با فرد دروغگو

1. شروع تغییر از خود

ما نمی‌توانیم در وهلة اول رفتار دیگران را تغییر دهیم؛ بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکردادن‌های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با دروغ و غر زدن‌های پیوسته، نمی‌تواند نتیجة خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پای‌بندی خود به صداقت، دقت کنید و حواستان باشد که این پای‌بندی شعارگونه نباشد؛ بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا نزدیکانتان از دیدن عمل شما، به این امور ترغیب گردند؛ اما اگر سهل‌انگاری، ولو به میزان محدود، در رفتار خود شما هم دیده شود، اطرافیان انگیزه‌ای برای تغییر نخواهند داشت.

2. پیدا کردن ریشه‌ها

گاهی دروغ گفتن افراد به دلیل ضعف مبانی اعتقادی آن‌ها است؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و بدین ترتیب دیدگاه اعتقادی او را تقویت کنید. گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر، اما به میزان کم، گهگاه از فواید و برکات صداقت و تأثیرات بد دروغ‌گویی بر زندگی با ایشان صحبت کنید. برخی از افراد بدین دلیل دروغ می‌گویند که از برخورد دیگران به‌وقت صداقت، احساس ناامنی می‌کنند. در واقع این افراد وقتی راست گفته‌اند، مجبور شده‌اند به دیگران حساب پس بدهند و احتمالاً با برخوردهای چکشی بقیه روبرو شده‌اند؛ به همین دلیل برای فرار از این واکنش‌ها به دروغ‌گویی رو می‌آورند. ازاین‌رو، بر اطرافیان و مخصوصاً والدین لازم است تا هنگام مواجه‌شدن با صداقت فرزندان، به‌گونه‌ای برخورد نکنند که آنها را از راست گفتن پشیمان سازند.

3. نهی غیرمستقیم

نهی‌ازمنکر خویش را غیرمستقیم انجام دهید، تا قبح این گناه ریخته نشود. ارسال کلیپ، پیامک، تبیین حکم شرعی مسئله، محتوای سخنرانی، معرفی کتاب و... در رابطه با گناه مزبور، می‌تواند در تغییر رویة ایشان مؤثر باشد. پس بهتر است غیرمستقیم سطح آگاهی ایشان را نسبت به عواقب این‌گونه رفتارها بالا ببرید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت ان‌شاءالله جواب خواهد داد. قرآن می‌فرماید:

 «و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می‌بخشد».(3)

4. نقش اعجازگونة محبت

با بذل محبت به ایشان و درک شرایطشان سعی کنید او را از محبت غنی نمایید. خریدن هدیه برای ایشان، اطمینان‌دادن به او نسبت به اینکه حامی او در همة شرایط هستید، دفاع از او در امور قابل‌دفاع، در خانواده و... می‌تواند منجر به تقویت رابطة عاطفی شما با ایشان گردد. وقتی رابطه‌ها عمیق شود، تبعیت نیز بیشتر خواهد بود و اگر تذکر بدهید حرف‌شنوی ایشان افزون‌تر خواهد گشت. با رفتار خوبتان به او اطمینان دهید که تکیه‌گاه خوبی برای او هستید. تقویت بستر گفتگوی کلامی بین اعضای خانواده و نزدیکان می‌تواند منجر به تقویت رابطة عاطفی شود. مطمئن باشید محبت‌ورزی اثری اعجازگونه دارد. شما با ابزار محبت و به‌دور از تنش و تشنج می‌توانید ایشان را متقاعد کنید تا به صداقت رو بیاورند. مراقب باشید در این مسیر دچار افشاگری، بردن آبروی ایشان، سرزنش و رسوا کردن ایشان مقابل دیگران نگردید.

5. حذف عوامل محیطی

شاید عوامل محیطی و یا دوستان و اطرافیان منجر به تشویق و ترغیب ایشان به دروغ‌گویی شده‌اند. تأثیر اطرافیان و ارتباط با آنان را در اثرپذیری انسان نمی‌توان نادیده گرفت؛ بنابراین برای دعوت ایشان به صداقت باید در صورت امکان عوامل محیطی را مدیریت و یا حذف کرد. اگر دوستان مشترکی دارید یا در بین فامیل افراد مؤمن و متعهدی هستند می‌توانید به بهانه‌های مختلف زمینة دیدار و رفت‌وآمد با آن‌ها را فراهم نمایید تا به‌واسطة این معاشرت‌ها او نیز تأثیر پذیرد.

6. بهره‌بردن از واسطه‌ها

از واسطه‌هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید. مثلاً اگر حرف‌شنوی ایشان از بزرگ‌ترها زیاد است، می‌توانید محرمانه این موضوع را با آن‌ها مطرح کنید و از آن‌ها درخواست کنید تا غیرمستقیم، به ایشان تذکر دهند.

7. تمرکز بر رفتارهای خوب

یکی از اموری که می‌تواند در عدم‌رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد، این است که کارهای نیک و شایستة آن‌ها و ویژگی‌های مثبتی که دارند دیده نمی‌شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق‌اند؛ بنابراین سایر ویژگی‌های مثبت ایشان را برجسته کرده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به صداقت فراهم آورید.

8. ایجاد اعتمادبه‌نفس

برخی از افراد نیز به دلیل عدم اعتمادبه‌نفس و یا کمبودهایی که داشته‌اند برای جلب‌توجه و دریافت منفعت و پاداش مادی و معنوی دروغ می‌گویند. در برخورد با این افراد نیز لازم است، ضمن توجه به نیازهای آن‌ها، رفتارهای شایسته و صفات نیک آنها را نیز پررنگ نماییم تا از این طریق دیده شوند.

9. پرهیز از تجسس

لزومی ندارد دائماً به دنبال تجسس در امور شخصی او باشید و یا دائم دروغ‌هایش را به رخ او بکشید، گاهی لازم است تغافل کرده و از تجسس و پیگیری دروغ‌ها اجتناب کنید. یادتان باشد هدف از برخورد با فرد دروغگو اصلاح اوست و نه تحقیر یا انتقام.

10. مدیریت ارتباط

اگر کم‌شدن ارتباط یا حتی قطع موقت ارتباط امکان‌پذیر باشد، گاهی برای تلنگر و بعد از نتیجه‌نگرفتن از تذکرات می‌توان روابط را محدود کرد.

نکته:

از دعا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده‌ایم تا خواسته‌های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم.

نتیجهگیری:

تبیین قبح دروغ‌گویی و تشریح عواقب و آثار مادی و معنوی آن می‌تواند بر تغییر رویة شخص دروغگو اثرگذار باشد. عده‌ای نیز فقط با محبت دیدن تغییر می‌کنند؛ بر شما لازم است تا متناسب با نوع شخصیت او از روش مناسب استفاده کنید. در هیچ‌یک از مراحل ارشاد و راهنمایی از برخورد نیک و احترام نهادن دور نشوید. علاوه بر این، تبلیغ عملی داشته باشید و خودتان پای‌بند به صداقت باشید. هنگامی که با دروغ‌گویی افراد مواجه می‌شوید آرامش خود را حفظ کرده و از واکنش‌های هیجانی، همچون خشم و عصبانیت، پرهیز کنید. گاهی هم لازم است به طور صریح با شخص دروغگو گفتگو کرده و در مورد علت دروغ‌هایش از او سؤال کنید.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. واجب فراموش‌شده، راهبردهای مقام معظم رهبری در زمینه امربه‌معروف و نهی از منکر

2. شیوه‌های امربه‌معروف و نهی از منکر، از مهدیه خسروی

پی‌نوشت‌ها:

1. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ»؛ توبه، آیه 71.

2. «لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَهٍ تَرَی اللَّهَ یُعصَی فَتَطرِفَ حَتَّی تُغَیِّرَهُ»؛ الحر العاملی، العلامه الشیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، لبنان، ط الإسلامیه، ج11، ص399.

3. «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ ذاریات، آیه 55.

صفحه‌ها