پرسش وپاسخ

همان قدر که در اسلام به توسل و گریه و امثال آن بها داده شده است به همان میزان هم به شادی و نشاط حلال بها داده شده است که قوت بخش زندگی انسان است.
میزان عزاداری و شادی و نشاط در جامعه

پرسش:
آیا این‌همه گریه و عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام، افراط نیست؟ پس تکلیف شادی و نشاط چه می‌شود؟
 

پاسخ:
توسل به اهل‌بیت مخصوصاً گریه و عزاداری برای امام حسین علیهم‌السلام، از مواردی است که سفارش‌های زیاد در مورد آن در منابع دینی آمده است. از سویی که شبهات و حملات زیادی در ایام عزاداری نسبت به گریه و عزاداری وارد می‌شود که یکی از آن‌ها درخواست تبیین نسبت بین شادی و گریه و توسل است. 

برای روشن شدن این موضوع توجه به نکات زیر لازم است:

1. در ابتدا باید به‌صراحت بگوییم که اسلام موافق شادی است. قرآن در این ارتباط می‌فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون‏» «ای پیامبر! به مؤمنان بگو که به دلیل قرار گرفتن در دایره فضل و رحمت پروردگار شاد باشند و چنین توفیقی از هر آنچه تاکنون به دست آورده اند بهتر است». (1) شادی‌های حلال بسیاری وجود دارند که اسلام نه تنها با آن‌ها به مبارزه برنخاسته، بلکه در بسیاری موارد، آن‌ها را مورد تأیید خویش نیز قرار داده است. 
روایتی از امام صادق علیه‌السلام بر این نکته تأکید دارد که شادی‌های حلال دنیایی می‌تواند کمکی برای رسیدن به شادی‌های معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانه آل داوود می‌فرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته و یا به شادی‌هایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصت‌های خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیندازند و باقی‌مانده فرصت خویش را نیز به شادی‌های حلال بپردازد که این شادی‌ها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود. (2)

2. بله برخی شادی‌ها جایز نیست، ولی باید دانست تنها شادی‌هایی از دیدگاه اسلام غیرمجازند که آثار سوء فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشند. شادی‌های برگرفته از انواع ارتباطات جنسی نابودکننده بنیاد خانواده و اجتماع، شادی‌های ناشی از فقدان بخش‌هایی از سیستم هوشیاری بدن به دلیل مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، شادی ناشی از اذیت و آزار دیگران در روابط اجتماعی (رانندگی نامناسب، تجاوز به حریم خصوصی دیگران، تخریب اموال عمومی و ...)، شادی ناشی از اسراف و تبذیر و استفاده نادرست از نعمت‌های خدادادی، شادی ناشی از تکبر و فخرفروشی به دیگران از بابت ثروت یا مقام اجتماعی، شادی فرار از جهاد و شادی منافقانه ناشی از شکست ظاهری افراد با ایمان و ... ازجمله مواردی هستند که مورد تأیید اسلام نبوده و بسیاری از آن‌ها از سوی دیگر جوامع بشری نیز امری ناپسند به شمار می‌آیند. 
اگر کمی واقع‌نگر باشیم به‌راحتی درخواهیم یافت که تنها شادی‌های غیراخلاقی از طرف اسلام ممنوع شده و انواع شادی‌های معنوی و طبیعی نه تنها رواست، بلکه در بسیاری موارد لازم و واجب است و آنجا که سخن از بازخواست انسان‌ها به دلیل شاد بودن است، جایی است که این شادی به ناحق باشد: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُون‏» «گرفتاری شما به کیفر الهی بدان دلیل است که شما به ناحق در زمین به شادی و گردنکشی می‌پرداختید». (3) بنابراین اسلام موافق شادی و نشاط است. آنچه موجب شبهه و حمله گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های نادرست از دین بوده است. 

3. در مورد گریه و اثرات آن روایات بسیاری وارد شده که بخشش گناهان یا بهشتی شدن با گریه بر امام حسین علیه‌السلام و همراهی اهل‌بیت علیهم اسلام یکی از این اثرات است؛ که امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکسی مصیبت ما را یاد کند و برای ظلم‌هایی که به ما شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود». (4) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین اشک بریزد تا بر گونه‌اش جاری شود، خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهد که مدتی طولانی در آن‌ها ساکن باشد»(5) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرکس که نزد او از حسین علیه‌السلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود». (6) از این روایات که ثواب‌های عظیمی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام گفته شده بسیار زیاد است که در کتب مزار و زیارت‌ها آمده است.

4. اما به‌طور کلی گریه را ازنظر انگیزه و دلیل، می‌توان به پنج نوع تقسیم نمود:

الف) گریه‌ای که انگیزه عقیدتی دارد؛ انسان مؤمن بر این باور است که همواره در محضر خدا قرار دارد و تمام اعمال و رفتار او ضبط شده و روز قیامت خوبی‌ها و زشتی‌های کردار و رفتار او نمایان می‌گردد. توجه به گذشته تاریک و گناه‌آلود، مسلمان معتقد را به گریه وامی‌دارد تا آثار شوم گناه را از دل بزداید و خود را متحول سازد. انسان‌های کمال یافته و معصومان نیز از خوف و خشیّت الهی همواره اشک خوف می‌ریختند. این گریه نشانه ایمان کامل است. امام سجاد علیه‌السلام فرمود: محبوب‌ترین قطره در پیشگاه خداوند متعال، قطره اشکی است که مخلصانه در تاریکی شب و از ترس خدا ریخته شود. (7)

ب) گریه‌ای که از علاقه طبیعی انسان به خود سرچشمه می‌گیرد و خاستگاه آن عواطف و احساسات است؛ خداوند متعال در وجود بشر قلب را نهاده که در رویارویی با حوادث و مصائب جان‌سوز دگرگون می‌شود،‌تکان می‌خورد، می‌سوزد و اشک را از چشمان سرازیر می‌کند. انسان در زیان‌های مالی و جانی و از دست دادن عزیزانی که به آن‌ها انس و الفت پیدا کرده است، اندوهگین شده و دچار ناراحتی‌های روحی و روانی می‌شود. امّا گریه و گریستن، عقده‌های درونی را برطرف کرده و به انسان آرامش می‌بخشد؛ از این‌رو در علم اخلاق از این ویژگی قلب و رقت و نرمی آن تمجید شده است چرا که نشانه قلب زنده آن است که از عواطف و احساسات سازنده‌ای سرشار باشد.

ج) گریه‌ای که از فضیلت طلبی و کمال خواهی سرچشمه می‌گیرد؛ انسان در فقدان معلم، استاد و مربی اخلاق و بلکه بالاتر، در ارتحال پیامبر صلی‌الله علیه و آله یا امام علیه السلام اشک می‌ریزد و عزاداری می‌کند. انگیزه این نوع گریه آن است که با مرگ پیشوای خود احساس می‌کند از راه کمال و رشد بازمانده و مرشد و راهنمای بزرگی را از دست داده که بدون او دست‌یابی به کمالات بالاتر برایش دشوار است. پس از وفات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله خلیفه اول و دوم به زیارت ام ‌ایمن آمدند. پس از حضور آنان ام ‌ایمن گریه کرد، خلیفه دوم گفت: چرا گریه می‌کنی؟ برای رسول خدا که در پیشگاه خداوند قرار دارد گریه معنا ندارد! ام ‌ایمن پاسخ داد: گریه من برای از دست دادن پیامبر نیست. بلکه گریه من به خاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحی کوتاه شده است. (8) از این‌رو این نوع گریه از نوع اول ارزش بالاتری دارد. در این نوع گریه، در واقع گریه کننده بر خود می‌گوید.

د) اندوه و گریه بر مظلوم؛ نوع دیگر گریه، گریه بر مظلوم است به خاطر ظلم و ستمی که بر او وارد شده مانند گریه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله برای عموی خود حضرت حمزه و همچنین گریه برای علی علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام پیش از شهادت آنان و مثل گریه و عزاداری مسلمانان در شهادت‌های ائمه دین که به‌صورت مظلومانه به شهادت رسیدن. 

ه‍) گریه و عزاداری سیاسی؛ امام خمینی (ره) می‌فرماید: «زنده نگه‌داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه‌چیز را در راه اسلام داده، یک مسئله سیاسی است، یک مسئله‌ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده می‌کنیم. ما از آن الله اکبر‌ها، ملت ما از آن الله اکبرها استفاده کرد، آن الله اکبر‌ها را باید حفظ بکنیم، باید به این مظاهر، شعایر و اموری که در اسلام به آن سفارش شده فکر کنید که این‌ها یک مسئله سطحی نبوده است که می‌خواستند جمع بشوند و گریه کنند،‌خیر. ما ملت گریه سیاسی هستیم. ما ملتی هستیم که با همین اشک‌ها سیل جریان می‌دهیم و سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد می‌کنیم». (9) 
از این دید، ‌گریه زبان گویای فردی است که مورد تجاوز و ستم قرار گرفته باشد. در زمانی که با جباران به وسیله نیروی نظامی نمی‌توان مقابله کرد و حتی نمی‌گذارند سخنی گفته شود؛ تنها سلاح گریه است که نفرت و خشم را نشان می‌دهد و با این گریه است که اظهار تنفر و بیزاری از ستم و ستمگری آشکار می‌شود. این گریه‌ای است که مردم را نسبت به ستمگران بیدار می‌کند. شاهد این شیوه را در زندگی امام زین‌العابدین علیه السلام می‌توان دید. آن حضرت بیست سال در حال ماتم و گریه بود و این حزن و گریه امام تأثیر فراوانی در بیداری مردم داشت؛ چرا که با زبان رفتار از عظمت قیام عاشورا و شدت ظلمی که بر اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله رفته بود حکایت می‌کرد و از تبلیغات دروغین نیز پرده برمی‌داشت.

5. علاوه بر مطالب فوق برای گریه بر اهل‌بیت علیهم‌السلام نکاتی وجود دارد که مى‏توان در امور ذیل، آن‌ها را خلاصه کرد: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و اهل‏بیت علیه السلام را بر مسلمانان واجب کرده است (10) روشن است که دوستى لوازمى دارد و محب صادق، کسى است که شرط دوستى را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکى از مهم‏ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است (11) از این‌رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل‏بیت علیه السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است. از سوی دیگر از آنجا که در فرهنگ شیعى، گریه باید از سر معرفت و شناخت باشد هم‏ دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان‏هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگو گیری و الگوپذیرى از آنان سوق مى‏دهد. فردى که با معرفت برای امام حسین گریه مى‏کند شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مى‏آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏اى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مى‏شود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است. 
از سوی دیگر گریه بر اهل‏بیت علیه السلام در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پیاده کردن اهداف آن‌ها فراهم مى‏سازد. کسى نمى‏تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بیت علیه السلام آشنا مى‏شوند. به‌راستی عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل‏هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى و گریه، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت علیه السلام است.

نتیجه:
اسلام موافق شادی و نشاط است و در قرآن و روایات بر این موضوع تأکید شده است. البته شادی‌هایی که حلال باشد و مفسده‌ای نداشته باشد؛ اما از سویی که دیگر گریه و عزاداری و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز تاکیدات زیادی دارد. گریه اقسامی دارد. گریه عقیدتی، گریه احساسی، گریه کمال خواهی، گریه بر مظلوم، گریه سیاسی. گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام گریه بر مظلوم و گریه سیاسی است. از سویی دیگر نشانه محبت به اهل‌بیت است و از سوی دیگر نقش الگوسازی دارد. مراسم عزادارى و گریه، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت علیه السلام است.

 

 منابع برای مطالعه بیشتر:
- فلسفه اشک اثر سید عبدالله حسینی.
- گریه بر امام حسین علیه السلام و آثار شگفت آن، اثر سید محسن مهدوی. 
- معجزه اشک، اثر حمزه کریم‌خانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یونس، 58.
2. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1365 هـ ش، ج 5، ص
7، ح 1.
3. سوره غافر، 75.
4. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى، ج 44، ص 278.
5. همان، ص 285.
6. همان، ص 288.
7. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، نشر دارالکتب، چاپ 1، ج 90، ص 329. 
8. بیهقی، دلائل النبوه، نشر طاووس، چاپ 1، ج 7، ص 266.
9. امام خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، تهران، مرکز نشر آثار حضرت امام، چاپ 1، ‌ج 13، ص 154.
10. شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29.
11. محمد محمدی ری شهری، المحبه فى الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، بی‌تا، ص 170- 169 و 181- 281.
 

روایات متعددی در مورد بخشش گناهان به واسطه گریه بر امام حسین علیه السلام وارد شده است لکن این روایات، پیش فرض هایی دارند که در روایات دیگر بیان شده است.
اثر گریه بر امام حسین علیه السلام

پرسش:
آیا گریه و عزاداری بر امام حسین علیه‌السلام یا زیارت قبر ایشان باعث آمرزش گناهان صغیره و کبیره حتی آن‌هایی که در آینده انجام می‌دهیم، می‌شود؟ پس چه طور است که می‌گویند برای بخشیده شدن فقط باید توبه کرد؟ یا گناه نا کرده آینده چطور الآن بخشیده می‌شود؟
 

پاسخ:
زیارت اهل‌بیت از جمله زیارت امام حسین علیه‌السلام، نیز از بزرگ ترین و مؤثرترین و با ارزش‌ترین عبادات است که توفیق می‌خواهد. برای این زیارت‌ها اثرات بسیار زیادی گفته شده که یکی از آن‌ها بهشتی شدن یا بخشش گناهان است که شبهاتی ایجاد کرده است. 
برای رفع این شبهات و شناخت دقیق این دسته روایات نیاز به تفصیل بیشتر است که در ادامه ذکر می‌کنیم:

1. در روایات بسیاری از ثواب گریه و عزاداری گفته شده که بخشش گناهان یا بهشتی شدن با گریه بر امام حسین علیه‌السلام و همراهی اهل‌بیت علیهم‌السلام یکی از این اثرات است؛ که امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکسی مصیبت ما را یاد کند و برای ظلم‌هایی که به ما شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود». (1) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین اشک بریزد تا بر گونه‌اش جاری شود، خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهد که مدتی طولانی در آن‌ها ساکن باشد». (2) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرکس که نزد او از حسین علیه‌السلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود.»(3) از این روایات که ثواب‌های عظیمی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام گفته شده بسیار زیاد است که در کتب مزار و زیارت‌ها آمده است.

2. نکته مهم این است که بخشش گناهان بعدی و قبلی اولین بار در خود قرآن آمده و در مورد پیامبر است. «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزا» «ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم! تا خداوند گناهان گذشته و آینده‏اى را که به تو نسبت مى‏دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید»(4) در مورد معنای بخشش گناهان آینده پیامبر با وجود عصمت پیامبر برخی مفسران این طور گفته‌اند که اینکه این گناهان، گناهان واقعى نبود، بلکه گناهانى بود پندارى و در افکار مردم و در باور آن‌ها، چنان که در آیه 14 سوره شعراء داستان موسى علیه‌السلام مى‏خوانیم که موسى به پیشگاه خدا عرضه داشت: فرعونیان بر من گناهى دارند که مى‏ترسم به جرم آن گناه مرا بکشند در حالى که گناه او چیزى جز یارى فرد مظلومى از بنی‌اسرائیل و کوبیدن (سهوی) ستمگرى از فرعونیان نبود. بدیهى است این نه تنها گناه نبود، بلکه حمایت از مظلوم بود، ولى از دریچه چشم فرعونیان گناه محسوب مى‏شد. به تعبیر دیگر «ذنب» در لغت به معنى آثار شوم و تبعات کارى است، ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشرکان را به هم ریخت، ولى پیروزی‌های بعد سبب شد که آن تبعات به دست فراموشى سپرده شود. مشرکان مکه، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن، ذهنیات نادرستى درباره اسلام و شخص پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) داشتند که پیروزی‌های بعد بر همه آن‌ها خط بطلان کشید.

3. با بررسی که در روایات زیارت و کلیدواژه بخشش گناهان گذشته و آینده انجام شد، معلوم گردید که این عبارت در مورد گریه بر امام حسین (علیه السلام) وارد نشده است. اگرچه ثواب‌های زیادی مانند وجوب بهشت و حرمت دوزخ و بخشش گناهان و... آمده، ولی این عبارت «ماتقدم منها و ما تأخر» در مورد چند چیز آمده است یکی زیارت امام حسین و امام رضا علیهماالسلام (5) و دیگری برای ثواب برخی اعمال ماه شعبان و رمضان (6) و در این مورد روایت خاصی در مورد گریه بر امام حسین علیه‌السلام یافت نشد.

4. فارغ از این موضوع، این عبارت معنای درست و قابل قبولی نیز می‌تواند داشته باشد. معنای بخشش گناهان آینده در صورت انجام اعمال خاصی، این است که این اعمال باعث ایجاد نورانیت و معنویت می‌شود و این نورانیت و معنویت در انسان باعث می‌شود انسان خود به خود از گناهان آینده دور شود؛ یعنی معنای باطنی این عبارت تشویق به گناهان آینده نیست، بلکه برعکس معنای عبارت این است که این نورانیت باعث می‌شود که زمینه گناهان آینده در انسان از بین برود. بخشش گناهان آینده به معنای ترک گناهان آینده از طریق نورانیت و معنویت حاصل شده است.

5. روایات به این مضمون درباره گریه بر اباعبدالله و زیارت امامان معصوم و بعض اعمال مستحبی و ... وارد شده است که دلالت دارد این اعمال ثواب فراوان داشته و باعث آمرزش گناهان می‌شود؛ اما اولاً این وعده‌ها اجمالی است و قید و شرط آن‌ها در روایات دیگر به صراحت و بارها ذکر شده است. مثلاً آیه شریفه می‌فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین‏ (8) خدا فقط از باتقوایان می‌پذیرد. این آیه قید عامی را به همه عبادات و اعمال ما می ‌زند و آن رعایت تقوا است. قرآن در این آیه با حصر انما اعلام می‌کند که فقط از با تقواها می‌پذیرد؛ بنابراین اگر کسی تقوا سرلوحه اعمالش نباشد و به اندازه آب، دردی از او دوا نخواهد کرد. پس این وعده‌ها اجمالی است و با قید و شرط است و امید زا هست و بنده را به سوی خدا جلب می‌کند و تا شرط حقیقی‌اش حاصل نشود، قطعی نمی‌گردد، ولی همین امید کافی است و عامل مهمی در جهت حرکت و رسیدن به صلاح و فلاح است.

6. نکته دیگر این که برای بخشش گناه راه‌های متعددی از سوی خدا طراحی شده است یکی از مهم‌ترین آن‌ها توبه است و دیگری زیارت اهل‌ بیت و توسل و گریه برای مظلومیت آن‌ها مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام است و این‌ها با هم منافاتی ندارد. انجام عبادت و عمل صالح با خلوص، جهاد اکبر است و بسیار سخت می‌باشد و سختی خالصانه به جا آوردن عمل، کمتر از سختی توبه خالصانه نیست و وقتی توبه واقعی همه گناهان گذشته را می‌آمرزد و به حسنه تبدیل می‌کند، چرا اشکی که خالصانه برای اباعبدالله ریخته شده، چنین نباشد؟ مگر خداوند درباره توبه نمی‌فرماید: «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل می‏کند». (9) بله همان گونه که توبه واقعی فرد را منقلب می‌کند و به جبران گذشته وا می‌دارد، اشک واقعی و ناشی از عشق خالصانه به امام حسین هم انسان را منقلب کرده و به جبران گذشته وا می‌دارد و او به یاری خدا بر جبران حقوق خدا و خلق که ضایع کرده همت می‌کند و اگر هم نتواند و فرصت نیابد این حقوق را جبران کند خداوند از جانب او آن قدر به طلبکارانش عطا می‌کند تا از او بگذرند و گناهش در ارتباط با آن‌ها محو شود.

نتیجه:
روایات در مورد بخشش گناهان با گریه بر امام حسین زیاد است. اگرچه عبارت بخشش گناهان آینده ابتدا در قران برای پیامبر آمده و به معنای از بین رفتن تصورات بد و تهمت‌هایی است که از سوی کفار به پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) زده شده است و در روایات نیز این عبارت برای زیارت امام حسین و امام رضا علیه‌السلام و برخی اعمال ماه شعبان و رمضان آمده است؛ اما اصل این عبارت توجیه پذیر است اولاً به معنای از بین رفتن زمینه گناهان آینده است نه مجوزی برای گناهان آینده و ثانیاً هر اثر و نتیجه‌ای که در روایات آمده مانند بخشش گناهان مشروط به شرایطی مانند تقوا و دوری از گناه است که این نیز در قرآن ذکر شده است. برای بخشش گناه راه‌های متعددی از سوی خدا طراحی شده است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها توبه است و دیگری زیارت اهل ‌بیت و توسل و گریه برای مظلومیت آن‌ها مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام است و این‌ها با هم منافاتی ندارد و خودش در واقع نوعی توبه به حساب می‌آید.

منابع برای مطالعه بیشتر:
-فلسفه اشک، سید عبدالله حسینی.
-گریه بر امام حسین علیه‌السلام و آثار شگفت آن، سید محسن مهدوی.
-معجزه اشک، حمزه کریم‌خانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى، ج 44، ص 278.
2. همان، ص 285.
3. همان، ص 288.
4. سوره فتح، آیه 1-2.
5. تفسیر نمونه، ج‏22، ص 21.
6. بحارالانوار، همان، 49، ص 286.
7. ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 277.
8. سوره مائده، آیه 27.
9. سوره فرقان، آیه 70.
 

سنت عزاداری گرچه در بروز ظاهری و اجتماعی به‌حسب فرهنگ‌های مختلف، اشکال متفاوتی دارد اما در کلیات و اهداف، دارای اصول واحدی است که باید رعایت گردد.
سیره و کلام اهل بیت در عزاداری امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
آیا عزاداری در اسلام شیوه خاصی دارد و سیره ائمه علیهم‌السلام در عزاداری چگونه بوده است؟
 

پاسخ:
شیوه عزاداری در میان اقوام بشری گوناگون است و منحصر در شیوه خاصی نیست. الزامی هم ندارد به یک شیوه خاص اجرا شود. اگرچه حدود آن محصور به اصول کلی اسلام است؛ یعنی عزاداری به هر شیوه‌ای که انجام شود منعی ندارد مشروط به آن‌که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد. اگرچه بهتر آن است که برای دست‌یابی به شیوه‌های اصیل و دور از خرافات و تحریفات، به امامان معصوم شیعه علیهم‌السلام تأسّی کنیم که ایشان اسوه حسنه الهی در میان امت و بشر هستند. (1)

در ذیل به برخی از شیوه‌های عزاداری در سیره و کلام ائمه معصومین و خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام اشاره می‌کنیم. ذکر این نکته به‌جاست که آنچه در ذیل بیان می‌شود در بیان عزاداری برای اهل‌بیت علیهم‌السلام است:

1. حزن و اندوه درونی و قلبی
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أَطْلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ فَاخْتَارَ لَنَا شِیعَهً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا؛ (2) خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریک‌اند و با مال و جانشان به یاری ما می‌شتابند، آنان از مایند و به‌سوی ما خواهند آمد.
امام رضا علیه‌السلام به پسر شبیب فرمود: «فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ اِفْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلاَیَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَه؛ اگر دوست می‌داری که هم‌نشین ما در بهشت برین باشی در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش ولایت ما را بپذیر، چراکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور می‌گردد». (3)

2. اجتناب از شادی ظاهری
امام رضا علیه‌السلام فرموده است: هرگاه ماه محرم فرامی‌رسید، پدرم دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی بر او غلبه می‌یافت تا آن‌که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (4)

3. گریبان چاک زدن و لطمه زدن
شیخ طوسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: زنان فاطمی در سوگ حسین بن علی‏ علیه السلام گریبان چاک داده و به‌صورت زدند و بر مثل حسین باید به‌صورت زده و گریبان‌چاک داد. «لَا شَیْ‏ءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَهِ وَ لَقَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلامَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ». (5)
شیخ مفید رحمه‌الله نقل می‌‏کند: چون زینب‏ علیه السلام اشعار برادرش حسین علیه السلام را شنید که می‌‏گوید: یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ سیلی به‌صورت زد و دست برد و گریبان‌چاک داد و بی‌هوش شد. (6) البته باید دقت نمود که این موارد به جهت درک واقعی آن مصائب بوده است و از طرفی در زمان ما باید حتماً جانب عرف رعایت شود تا موجب وهن دین و مذهب نشود.

4. نوحه‌سرایی کردن
در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ اَلدُّمُوعِ دَماً، من صبح و عصر بر تو ندبه می‌‏کنم و به‌جای اشک‏‌ها بر تو خون می‌‏گریم. (7) نیز می‌خوانیم: فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیاً وَ نَظَرْنَ سَرْجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات؛ زنان چون اسب زخم خورده تو را دیدند... از پشت پرده‏‌ها بیرون آمدند در حالی که موهای خود را پریشان کرده و بر صورت می‌‏زدند و با صدای بلند نوحه می‌‏کردند. (8)

5. برپایی مجلس حزن و عزا
سیدبن طاووس نقل کرده: چون اسیران در بازگشتشان به مدینه به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری را همراه جماعتی از بنی‌هاشم و مردانی از آل رسول مشاهده کردند که برای زیارت قبر حسین علیه السلام آمده‌اند. همگی در یک‌وقت به هم رسیدند و شروع به گریه و حزن کرده و بر خود می‌‏زدند و چنان عزاداری به پا کردند که جگر‌ها را می‌‏سوزاند. زنان آن سرزمین نیز با آنان هم‌نوا شده و چند روز عزاداری بر پا کردند. (9)
دِعْبِل خُزاعی، شاعر معروف اهل‌بیت علیه السلام، روایت کرده است: در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی علیه السلام رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته‌اند. چون مرا دید، فرمود: مَرْحَباً بِکَ یَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ ثُمَّ إِنَّهُ وَسَّعَ لِی فِی مَجْلِسِهِ وَ أَجْلَسَنِی إِلَى جَانِبِهِ ... مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری کننده ما به دست و زبان خود! پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل‌بیت و ایام سرور اعدای ما، بخصوص بنی امیه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه دشمنان بر ما وارد کرده‌اند، حق‌تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیه السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد» و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: «ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه السلام که تو تا زنده‌ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و در این باره کوتاهی مکن». دعبل می‌گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه السلام کردم. (10)

6. مرثیه‌سرایی
هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام به مدینه، کاروان آن‌ها در نزدیکی شهر اقامت کوتاهی کرد. چند تن از اهالی مدینه با کاروان اسرا برخورد کردند. یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجاد علیه السلام او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره‌ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهدا علیه السلام را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین علیه السلام شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سرنیزه‌ها در شهرها می‌گردانند. (11)

7. سرودن اشعار در رثای اهل‌بیت
زید الشحّام می‌گوید روزی نزد امام صادق علیه السلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیده‌ام که تو درباره حسین علیه السلام شعر می‌گویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنان که ما گریه کردیم. سپس فرمود: مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّهَ وَ غَفَرَ لَهُ؛ کسی که برای حسین علیه السلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب می‌کند و گناهانش را می‌آمرزد. (12)

8. گریستن
امام‌حسین علیه السلام فرموده است: چشمان هر کس که در مصیبت‌های ما قطره‌ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‌دهد. (13). امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس که چشمش درراه ما گریان شود، به خاطر خونی که از ما ریخته شده است، یاحقی که از ما گرفته‌اند، یا آبرویی از ما یا یکی از شیعیان ما برده و هتک حرمت کرده‌اند، خداوند متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، برای ابد جای می‌‌دهد. (14) 

9. گریاندن
امام باقر علیه السلام پس از شنیدن سروده‌های «کمیت» درباره اهل‌بیت، گریست و سپس فرمود: ما مِن رَجُلٍ ذَکرَنا أو ذُکرنا عِندَهُ، فَخَرَجَ مِن عَینَیهِ ماءٌ وَ لَو قَدرَ مِثلِ جَناحِ البَعوضَهِ إلّا بَنَی اللّهُ لَهُ بَیتاً فِی الجَنَّهِ، وَ جَعَلَ ذلِک حِجابا بَینَهُ وَ بَینَ النّارِ، هیچ‌کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هرچند به اندازه بال پشه‌ای اشک آید، مگر آنکه خداوند برایش در بهشت، خانه‌ای بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (15). امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ‌کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می‌کند و او را می‌آمرزد. (16)

10. تباکی
در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فروند: «ای موسی! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبرصلی‌الله علیه و آله و سلم تعزیت گوید، همواره در بهشت خواهد بود». (17)

11. تسلیت‌گویی
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: وقتی شیعیان به هم می‌رسند در مصیبت اباعبدالله علیه السلام این جمله را تکرار کنند: «اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین علیه السلام وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهم السَلام.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین علیه السلام بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد علیهم‌السلام قرار بدهد. (18)

نتیجه:
عزاداری یا سوگواری، واژه‌ای آیینی است که در سوگ و عزای بزرگان دین، ازجمله معصومان علیهم‌السلام و به‌ویژه امام حسین علیه السلام انجام می‌شود. این سنت اگرچه در بروز ظاهری و اجتماعی به‌حسب فرهنگ‌های مختلف در جوامع و اقوام شکل‌های متفاوتی دارد اما در کلیات و اهداف دارای اصول واحدی است که در این نوشتار به برخی از آن‌ها اشاره شد. نکته کلیدی در شیوه‌های عزاداری، انطباق آن با حدود محصور به اصول کلی اسلام است؛ یعنی عزاداری به هر شیوه‌ای که انجام شود منعی ندارد مشروط به آن‌که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد.

 

منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. احرام محرم: آداب حضور در ایام و مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما.
2. چکامه‌هایی در شیوه‌های عزاداری: آسیب‌شناسی و آفت زدایی مراسم عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام، ناشر سوره مهر، سید احمد خاتمی.
3. سیاه‌پوشی در سوگ ائمّه نور علیهم‌السلام، علی ابوالحسنی (منذر)، الهادی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره احزاب، آیه 21.
2. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، قم - ایران: دارالکتاب الإسلامی، ج 1، ص 817.
3. محمد بن علی ابن‌بابویه، الأمالی (للصدوق)، تهران - ایران: کتابچی، ج 1، ص 129.
4. همان، ص 128.
5. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الوافی، اصفهان - ایران: مکتبه الإمام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام العامه، ج 25، ص 572.
6. محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم - ایران: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ج 2، ص 91.
7. محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، قم - ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، ج 1، ص 496.
8. همان، ص 496.
9. علی بن موسی ابن طاووس، بدون تاریخ، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران - ایران: جهان، ج 1، ص 174: لَمَّا رَجَعَتْ نِسَاءُ الْحُسَیْنِ علیهم‌السلام وَ عِیَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا إِلَى الْعِرَاقِ قَالُوا لِلدَّلِیلِ مُرَّ بِنَا عَلَى طَرِیقِ کَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ وَ جَمَاعَهً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ رَجُلًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ وَرَدُوا لِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الماتم [الْمَآتِمَ‏] الْمُقْرِحَهَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَى ذَلِکَ أَیَّاماً.
10. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت - لبنان: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 10، ص 386.
11. علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ج 1، ص 174، یا اهلَ یثرب
لا مُقامَ لکم بِها قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ والرأسُ منه علیَ القناهِ یُدارُ
12. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، بیروت - لبنان: دارإحیاء التراث العربی، ج 44، ص 282.
13. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، نجف اشرف - عراق: المطبعه المبارکه المرتضویه، ج 1، ص 100.
14. محمد بن محمد مفید، الأمالی (للمفید)، قم - ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، ج 1، ص 174.
15. علی بن محمد خزاز رازی، کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، قم - ایران: بیدار، ج 1، ص 248.
16. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، ج 44، ص 282.
17. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 318.
18. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ج 1، ص 174.

در بین معصومان علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام دارای ویژگی‌های انحصاری است که ثواب و آثار ویژه برای زیارت و گریه کردن بر آن حضرت نقل شده است.
ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام را بر اساس روایات بیان کنید.
 

پاسخ:
امام حسین علیه‌السلام در میان معصومان علیهم‌السلام از جایگاه و ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردار هستند. در این ویژگی‌های اختصاصی، بحث از برتری جایگاه ایشان نسبت به دیگر اهل‌بیت علیهم‌السلام مطرح نشده، بلکه برکات و کراماتی برای حضرت با محوریت بهره‌برداری شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت به چشم می‌خورد. 
در ادامه بر اساس روایات، به پاداش و بهره مادی و معنوی که در زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام وجود دارد، اشاره خواهد شد.

الف) ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام
یکی از مهم‌ترین ویژگی زیارت امام حسین علیه‌السلام، عدم محدودیت در زمان، مکان، دفعات، متن زیارت و شیوه زیارت و ... است؛ به عبارت دیگر در هر زمان و هر مکانی و با هر شرایطی و با متون مختلف و متعدد می‌شود حضرت را زیارت کرد. آنچه از روایات به دست می‌آید، تأکید فراوان بر انجام اصل زیارت است و شرایط دیگر آن، قابل چشم ‌پوشی است. اهمیت زیارت حضرت را می‌توان در متن این روایت به روشنی دریافت:  فَرُوِیَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: زِیَارَهُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مَنْ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. (1) از امام صادق علیه‌السلام حدیث شده که فرمودند: زیارت حسین بن على علیهما‌السلام واجب است بر هر که اقرار به امامت حسین علیه‌السلام از جانب خداى عز و جل دارد.
شبیه به این مفهوم در روایات دیگر نیز مورد توجه بوده (2) و دست‌کم، یک بار زیارت امام حسین علیه‌السلام در طول عمر یک انسان مؤمن همانند حج تمتع، واجب دانسته شده است. شاید این روایات و مفهوم وجوبی که از آن به دست می‌آید، ما را از پرداختن به دیگر روایات فضیلت کفایت کند. درک این مطلب که یک زیارت به ‌ظاهر مستحبی در جایگاهی قرار می‌گیرد که معصومان در کلام خود آن را واجب شمرده‌اند، دیگر بقیه فضیلت‌های بیان شده درباره زیارت حضرت را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.

ب) پاداش گریه بر امام حسین علیه‌السلام
یکی دیگر از ویژگی‌های انحصاری برای حضرت اباعبدالله علیه‌السلام که بهره آن برای شیعیان و دوستداران حضرت حاصل می‌شود، پاداش ویژه برای گریستن بر مصائب عاشوراست. در روایات متعدد، گریه کردن بر امام حسین علیه‌السلام، به عنوان سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام و یکی از شعائر تشیع محسوب شده است. اوج این تأکید در زیارت ناحیه مقدسه است که حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام، نهایت گریستن خود بر مصائب جدش را به خون گریه کردن بیان کرده‌اند. (3) در روایتی امام صادق علیه‌السلام تمایز گریستن بر امام حسین علیه‌السلام را این چنین بیان می‌کنند: کُلُّ اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُکَاءِ عَلَى اَلْحُسَیْنِ علیه‌السلام (4) یعنی هر نالیدن و گریه‌ای مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه‌السلام.
با این توصیف روشن است که حتی در گریه کردن بر حضرت، اختصاص و انحصاری وجود دارد که همه معصومان تلاش کرده‌اند بخش احساسی و شورآفرین مذهب را در جریان شهادت امام حسین علیه‌السلام متمرکز کنند. آثار دیگری مانند بخشش گناهان (5) نیز به عنوان پاداش گریه بر حضرت در روایت بیان شده است.
البته روایاتی که در مورد ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام از معصومان علیهم‌السلام بیان شده فراوان هستند که می‌توان با مراجعه به کتاب «کامل الزیارات» برخی از این روایات را مشاهده کرد. به عنوان مثال امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: «ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام معادل ثواب حجّ است براى کسى که حجّ از دستش رفته است». (6) همچنین منابع حدیثی دیگر مانند کتاب «الکافی» بَابُ فَضْلِ زِیَارَهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ، جلد 4، صفحه 580؛ «وسائل الشیعه»، جلد ‏14، صفحه 409 و ... بسیاری از روایات این موضوع را جمع آوری کرده‌اند.

نتیجه:
در بین معصومان علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، دارای ویژگی‌های انحصاری است که ثواب و آثار ویژه برای زیارت و گریه کردن بر آن حضرت از جمله این اختصاصات به شمار می‌رود. در برخی روایت فضیلت بالای زیارت حضرت با وجوب زیارت آن حضرت بر همه مؤمنان بیان شده و یا تنها گریستن بر مصائب اباعبدالله علیه‌السلام جایز شمرده شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، محقق / مصحح: مؤسسه آل ¬البیت علیهم‌السلام‏، قم: کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 133.
2. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف اشرف: دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 122.
3. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 36، ج 98، ص 148.
4. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، قم: دار الثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ج 2، ص 161.
5. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، مترجم:‏غفاری علی‌اکبر و مستفید، تهران: نشر صدوق، اول، 1372 ش، ج 2، ج 1، ص 299.
6. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، همان، ص 157.

زیارت تمایلی است قلبی همراه با تعظیم و گرامیداشت زیارت شونده و درعین‌حال همراه با ایجاد انس روحی، فکری و عملی با مزور که می‌تواند منجر به اصلاح انسان گردد.
آثار اخلاقی زیارت امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
آثار اخلاقی و تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام چیست؟ 
 

پاسخ:
یکی از واژه‌های مقدسی که در آموزه‌های اسلام به کار می‌رود واژه زیارت است. زیارت گاهی به معنی دیدن و ملاقات کردن است. گاهی نیز زیارت به معنای ایجاد ارتباط معنوی با امام است مانند کسی که زیارت عاشورا می‌خواند و با امام حسین رابطه‌ای معنوی برقرار می‌کند؛ اما معنای غالب زیارت، رفتن به حرم مطهر امامان معصوم علیهم‌السلام است که انسان مؤمن به‌واسطه توفیقی که نصیبش می‌شود زائر می‌گردد. در میان ائمه، زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام از اهمیت بالایی برخوردار است.

مهم‌ترین آثار اخلاقی و تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام عبارت‌اند از:

1. تجدیدعهد
وقتی انسان به زیارت امام می‌رود، در حقیقت با این کار اعلام می‌کند که همچنان در مسیر تبعیت از امام خویش قرار دارد و به‌نوعی عهد خویشتن را با امام خود تجدید می‌نماید. زندگی دنیا موانعی بر سر راه هدایت انسان‌ها ایجاد می‌کند که نتیجه‌اش جز غفلت نیست و زیارت می‌تواند رفع غفلت نموده و منجر به تجدید دوبارهٔ عهد گردد. امام رضا علیه‌السلام فرمودند: «إنّ لِکلِّ إمامٍ عَهدا فی عُنُقِ أولیائهِ و شِیعَتِهِ و إنّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زیارَهَ قُبُورِهِم، فَمَن زارَهُم رَغبَهً فی زیارَتِهِم و تَصدِیقا بما رَغِبُوا فیهِ کانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم یومَ القِیامَهِ (1) هر امامی به گردن دوستان و شیعیان خود عهدی دارد که وفای کامل به این عهد و بجای آوردن نیکوی آن، با زیارت قبور آنان است. پس کسانی که با رغبت و علاقه به زیارت ایشان و باور داشتن آنچه آنان ترغیب کرده‌اند، زیارتشان کنند، امامانِ آن‌ها در روز قیامت شفیعشان باشند».

2. درک حضور
از دیگر فواید اخلاقی زیارت این است که زائر به‌واسطه زیارت به درک حضور نائل می‌گردد؛ یعنی زیارت قبور ائمه و مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام منجر می‌شود تا انسان خود را در محضر امام ببیند و امام را حاضر و ناظر بر اعمالش بداند. گو اینکه امام زنده است و حیات دارد و بر آنچه بر قلب زائر می‌گذرد آگاه است. همان‌گونه که در زیارت‌نامه در اذن دخول حرم‌های شریفه می‌خوانیم: «أَحْیاءٌ عِنْدَک یرْزَقُونَ یرَوْنَ مَقَامِی وَ یسْمَعُونَ کلاَمِی وَ یرُدُّونَ سَلاَمِی (2) همواره زنده‌اند و نزد تو روزی داده می‌شوند، محل ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و به سلامم پاسخ می‌دهند». علت خواندن اذن دخول هنگام ورود به بارگاه معصومان، کسب درک حضور در محضر آنان است.

3. تزریق امید
وقتی زائر به اجر و ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام واقف می‌گردد به‌واسطه اجری که در این زیارت‌ها وجود دارد، بذر امید در دلش کاشته می‌شود و از یأس رهایی می‌یابد. به‌عنوان‌مثال در روایات، بخشش گناهان زائر به‌عنوان یکی از اثرات مهم زیارت بیان‌شده است و همین امر نور امیدی در دل زائران روشن می‌کند. امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: حسین، بزرگ‌مرد کربلا، مظلوم و رنجیده‌خاطر و لب‌تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یادکرد که هیچ مصیبت‌زده و رنجیده‌خاطر و گنه‌کار و اندوهناک و تشنه‌ای و هیچ بلادیده‌ای به خدا روی نمی‌آورد و نزد قبر حسین علیه‌السلام دعا نمی‌کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی‌سازد، مگر این‌که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می‌کند و گناهش را می‌بخشد و عمرش را طولانی و روزی‌اش را گسترده می‌سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید. (3)

4. تقویت ایمان
آنچه می‌تواند اعتقاد انسان را خدشه‌دار کند شبهات است اما زیارت امام حسین مانع بزرگی در برابر سد شبهات ایجاد می‌کند و از تزلزل عقیده جلوگیری می‌نماید. تحقق زیارت، منوط به اعتقاد به مزور (زیارت شونده) است و بدون چنین اعتقادی، زیارت معنا ندارد.

5. تقویت آخرت‌گرایی
قرار گرفتن در فضای معنوی زیارت امام حسین علیه‌السلام و تأمل در این امر که این امام عزیز چگونه از همه آنچه داشتند دل بریدند و درراه خدا خرج کردند، روحیه آخرت‌گرایی را در انسان تقویت می‌کند و میل او را به دنیاگرایی کاهش می‌دهد علاوه بر این، تفکر در این امر که در شب عاشورا باوجودی که امام حسین علیه‌السلام اعلام کردند که هر کس می‌خواهد برود و بیعت خویش را از اصحاب برداشتند اما باز اصحاب ایشان اعلام وفاداری کردند و این‌گونه حیات جاودان اخروی را بر زندگی کوتاه دنیوی ترجیح دادند، منجر به تقویت آخرت‌گرایی در وجود انسان می‌شود.

6. تقویت انجام عمل صالح
از دیگر اثرات تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام این است که زائر ایشان به انجام اعمال صالح گرایش بیشتری پیدا می‌کند. چراکه زیارت باعث می‌شود تا او به تمسک نمودن به امام خویش ترغیب گردد و از سیره امام در انجام کار خیر تبعیت نماید.

7. سرمشق گیری
نیاز به الگو و سرمشق گرفتن از او از مهم‌ترین نیازهای انسان است. انسان‌ها همواره به دنبال الگو گیری‌اند و چه الگو و اسوه‌ای برتر از اهل‌البیت علیهم‌السلام و در رأس آن‌ها وجود مقدس امام حسین علیه‌السلام. زیارت، یاد و نام امام را در دل زنده می‌کند و انگیزه انسان برای الگو گیری از ایشان را بالا می‌برد. محبت میان زائر و مزور به‌واسطهٔ زیارت تقویت می‌شود و جایی که محبت ایجاد شود تبعیت و پیروی نیز پررنگ می‌گردد.

8. گرایش به فضایل اخلاقی
زیارت امام حسین علیه‌السلام محبت زائران را بیشتر کرده و زائران تلاش می‌کنند تا خود را شبیه امام و اصحاب ایشان نمایند. زیارت امام حسین ابزاری برای یادآوری صفات برجسته اخلاقی همچون غیرت، شجاعت، عفو و خطاپوشی، صبر، وفاداری و جوانمردی، ادب و ... است که انسان از امام و یاران امام یاد می‌گیرد.

9. تقویت انگیزه توبه
فضای معنوی زیارت منجر به تحول قلبی زائر می‌گردد و او با اشک و پشیمانی تصمیم به ترک گناه می‌گیرد و این‌گونه توبه زائر شکل می‌گیرد. نمونه‌های فراوانی وجود دارند که در اثر زیارت امام حسین از مسیر گناه برگشتند و تغییر رویه داده و اصلاح شدند.

10. تقویت خلوص
زیارت امام حسین علیه‌السلام یادآور مناجات‌های خالصانه ایشان با خداوند است. وقتی زائر به این حجم از معرفت برسد که چگونه امام به استقبال شهادت می‌روند و پیش از آن، چگونه خالصانه باخدای مهربان راز و نیاز می‌کنند، به تلاش در جهت خالص کردن اعمال خویش مبادرت می‌ورزد. شناخت و معرفت و احساس و عواطف، دو بعد اصلی روح انسان هستند. با زیارت هم بعد معرفتی انسان تقویت می‌شود و هم بعد عاطفی او رشد می‌کند و این هر دو در تقویت خلوص اثرگذار است.

11. تقویت مساوات و عدالت
در واقعه عاشورا افراد مختلفی حضور داشتند. امام حسین علیه‌السلام هم بالای سر «علی‌اکبر» آمدند و هم سر غلام سیاهی به نام «جون» را بر دامن گرفتند. این ارزش‌گذاری برابر به افراد در نگاه امام حسین، زائر ایشان را با اصل مساوات و برابری آشنا می‌سازد علاوه بر این زائر وقتی می‌بیند در دستگاه امام حسین همهٔ افراد اعم از کارگر، کارمند، سیاه‌وسفید، کشاورز و بازاری و ... یکسان‌اند و همه در کنار او زائر امام هستند و یک هدف مشترک دارند، به اصل برابری در این دستگاه بیشتر پی می‌برد.

12. دور شدن از رذایل اخلاقی
زیارت امام حسین علیه‌السلام، نحوه شهادت ایشان و ظلم‌هایی که بر آن بزرگوار و خانواده‌شان رفته را تداعی می‌کند و همین امر منجر به انزجار و تنفر انسان از رذایل اخلاقی همچون ظلم، قتل، کشتار، درنده‌خویی، نقض عهد، دورویی و نفاق و... می‌گردد.

13. افزایش آستانه تحمل
زائری که به زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌رود بر میزان سختی‌ها و رنج‌های امام معصوم علیه‌السلام آگاه می‌گردد و وقتی شاهد مصیبت عظمای حضرت می‌گردد مصائب و غم‌های خود را ناچیز می‌شمارد و آستانه‌ی تحملش نسبت به درد و مصیبت بالا می‌رود.

نتیجه:
زیارت تمایلی است قلبی همراه با تعظیم و گرامیداشت زیارت شونده و درعین‌حال همراه با ایجاد انس روحی، فکری و عملی با مزور که می‌تواند منجر به اصلاح انسان گردد. برای زیارت امام حسین علیه‌السلام اثرات متعدد تربیتی و اخلاقی ذکرشده است. البته نباید ازنظر دور داشت که میزان و کمیت و کیفیت پاداش‌ها و اثرات زیارت، متناسب با حالات و ظرفیت روحی و معنوی افراد، متفاوت است و هر که درکش در این امر بیشتر و معرفتش افزون‌تر باشد بهره‌اش از این اجر و ثواب‌ها مضاعف‌تر خواهد بود.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. آموزه‌های اخلاقی قیام امام حسین علیه‌السلام، عبدالرحمن فقیهی مازندرانی. 
2. آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی.
3. فرهنگ زیارت: اهداف، آثار، تاریخچه، مشروعیت، سازندگی و آداب زیارت، جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها:
1. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 4، ص 567.
2. الشیخ عباس القمی، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، ص 401.
3. العلامه المجلسی، بحارالانوار تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و البهبودی، محمد الباقر، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، 1403 ق، ج 98، ص 46.
4. همان، ص 47.
 

توسل پیامبری یا امامی به پیامبر و امام دیگر اگر به‌ واسطه قرار دادن منزلت و یا واسطه قرار دادن دعای ایشان باشد هیچ منافاتی با مقام توسل کننده ندارد.
توسل پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام به یکدیگر

پرسش:
در روایات آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله به پیامبران دیگر توسل می‌جستند یا امامان به یکدیگر توسل می‌جستند! چرا آن‌ها به هم توسل می‌جستند؟ مگر آن‌ها نیز نیازمند واسطه هستند؟
 

پاسخ:
توسل که یکی از اعتقادات اصلی شیعه محسوب می‌شود و در لغت به معنای نزدیک شدن به غیر از طریق یک وسیله و واسطه هست. (1)  از نگاه قرآن و روایات حداقل سه معنا برای توسل می‌توان قائل شد:

معنای اول: گاهی توسل کننده از خداوند متعال می‌خواهد که به‌حق اولیای الهی و به خاطر مقام و منزلتی که پیامبر یا امام نزد خدا دارد، حاجت او را بدهد یا به مقامی از مقامات الهی برسد. این توسل مشروع است و حتی پیامبران و امامان نیز گاهی در طول زندگی به پیامبران و امامان دیگر متوسل می‌شدند. چنانکه در تفسیر آیه 37 سوره مبارکه بقره، (2) در روایات آمده که علت پذیرش توبه حضرت آدم، وسیله قرار دادن ذات مقدس پیامبر صلی‌الله‌ علیه واله و سلم و اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. (3)  یا روایت‌شده که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم  هنگام دفن فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیه السلام، برای ایشان دعا کرد و فرمود: پروردگارا جایگاه او را وسیع نما به‌حق پیامبرت و پیامبرانی که قبل از من بودند. (4)

معنای دوم: گاهی توسل کننده از پیامبر یا امام می‌خواهد که او را دعا کنند؛ مانند آیه 97 سوره یوسف (5) و آیه 64  سوره نساء؛ (6) این معنا از توسل نیز در سیره پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام وجود داشت؛ چنانکه امام هادی علیه السلام به ابوهاشم جعفری از اصحاب خود فرمودند: شخصى از دوستان ما را به حرم امام حسین علیه السلام بفرست تا برایم دعا کند. (7) روشن است که وقتی توسل به دعای شخصی از مؤمنین جایز بوده و اثر دارد به طریق اولی توسل به دعای پیامبر و یا امام معصوم جایز بوده و منشأ اثر می‌شود.

معنای سوم: گاهی از پیامبر یا امام علیه¬السلام می‌خواهیم که خودشان حاجات ما را برآورده کنند. در این نوع از توسل، توسل کننده معتقد است خداوند متعال، برآورده ساختن برخی از حاجات را بر عهده اولیاء الهی قرار داده‌ است و بدین‌جهت از ایشان حاجات خود را می‌خواهد. (8)
با عنایت به آنچه گذشت، در ادامه به ارائه نکاتی درباره فلسفه توسل کردن اولیای الهی به یکدیگر می‌پردازیم.

نکته اول: بررسی نوع اول و دوم توسل
این توسل‌ها، با مقام رفیع انبیاء و امامان علیهم‌السلام منافات ندارد چراکه طلب دعا کردن از دیگری یا واسطه قرار دادن مقام و منزلت یک شخصی لزوماً به معنای کم بودن مقام و منزلت التماس دعاکننده و واسطه قرار دهنده نیست و می‌تواند به جهات مختلفی ازجمله موارد ذیل باشد:

الف) ضمیمه کردن اثر دعای دیگری به اثر دعای خود.
ب) ترویج و تبلیغ امر توسل که در آیه 35 مائده (9) به عموم مردم توصیه‌شده است و امام و پیامبر از طریق توسل کردن به سایر اولیای الهی، هم خودشان به این آیه عمل می‌کنند و هم مردم را به استفاده از وسیله سوق می‌دهند.
در جریان توسل امام هادی علیه السلام به دعای یکی از اصحاب در حرم امام حسین علیه¬السلام که اشاره کردیم، راوی این سؤال را می‌پرسد که امام چه نیازی به دعای دیگران در حرم امام حسین علیه السلام دارد، امام پاسخ می‌دهد: منزلت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم بسیار بالاتر از حجر الاسود است، اما با این حال حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله و سلم  مأمور به بوسیدن و واسطه قرار دادن خانه خدا و حجرالأسود شده است چراکه خداوند متعال این واسطه قرار دادن‌ها و قدر و منزلت دادن به مکان‌های خاص (و اشخاص خاص) را دوست دارد.
ج) تأیید امامت و نبوت و مقام رفیع کسی که به آن توسل می‌شود. مثلاً وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم برای بخشیده شدن گناهان امتش به علی بن ابی‌طالب علیه¬السلام توسل می‌کند و می فرماید: «اللهم بحق علی بن ابی طالب عبدک اغفر للخاطئین من امتی»؛ (10) علاوه بر اینکه این‌گونه طلب کردن واقعاً تأثیرگذار است اشاره به یک جنبه دیگر بیان فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام هم دارد.
د) پیامبر و امام توسل کننده خود را جدا از امام یا پیامبر مورد توسل  ندانسته و هم‌داستانی و در طول یکدیگر بودن را از این طریق می‌رساند و می‌خواهد بفهماند که همه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام و پیامبر از نور واحدی بوده و یک هدف واحد را دنبال می‌کنند و می‌توان به همه آن‌ها متوسل شد.

نکته دوم: بررسی نوع سوم توسل
اگر میان امام یا پیامبر توسل کننده و امام یا پیامبری که مورد توسل قرار می‌گیرد حقیقتاً تقدم و تأخر از حیث فضائل و کمالات واقعی باشد، این واسطه شدن امری مطابق با چینش هستی است و خالی از ایراد است، اما اگر مرتبه وجودی دو امام یا دو پیامبر را یکی بدانیم یا مرتبه توسل کننده بالاتر از مرتبه شخص مورد توسل شده باشد، توسل به معنای سوم، موجه به نظر نمی‌رسد.

نتیجه:
توسل جستن پیامبری به پیامبران دیگر یا توسل امام به امام دیگر اگر به‌صورت واسطه قرار دادن ذات و مقام منزلت پیامبر و امام دیگر و یا به‌صورت واسطه قرار دادن دعای امام و پیامبر دیگر باشد مطلقاً جایز بوده و امری مطابق با عرف و سیره انبیاء و عقلاء است و هیچ  منافاتی با مقام توسل کننده ندارد و در منابع روایی نیز نمونه‌های زیادی دارد و می‌توان برای آن فوائد متعددی چون عمل به دستور و خواست الهی، تبلیغ و تأیید امام و پیامبر توسل شونده، تأکید و سوق دادن مردم بر اصل توسل و... قائل شد.
اما توسل به معنای سوم (امام یا پیامبری واسطه فیض حقیقی بر امام یا پیامبر دیگری شود)، در صورتی صحیح و قابل دفاع است که میان پیامبران و امامان قائل به تحقق درجات کمالی شویم. فقط در چنین حالتی هست که می‌توان گفت: امام و پیامبری که درجه وجودی و کمالی بالاتر دارد مجرای فیض مراتب پایین خود می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. جوهری، اسماعیل، صحاح، تحقیق احمد عبدالغفور العطار، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق، ج ۵، ص ۱۸۴۱.
2. ﴿ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم﴾.
3. «سَاَلْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِ الله: فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه فقال: اِنَّ اللهَ اَهْبَطَ آدَمَ بِالْهِنْدِ وَ حَوَّاءَ بِجُدَّهَ... حَتَّی بَعَثَ اللهُ اِلَیْهِ جِبْرِیْلَ،‌ وَ قَالَ: یَا آدَمُ اَلَم اَخْلُقُکَ بِیَدِی؟ اَلَمْ اَنْفَخُ فِیْکَ مِنْ رُوحِی؟ اَلَمْ اُسْجِدُ لَکَ مَلَائِکَتِی؟ اَلَمْ اُزَوِّجْکَ حَوَاءَ اَمَتِی؟ قَالَ: بَلَی. فَمَا هَذَا البُکَاءُ؟ قَالَ: وَ مَا یَمْنَعُنِی مِنَ الْبُکَاءِ؟ وَ قَدْ اُخْرِجْتُ مِنْ جَوَارِ الرَّحْمَانِ، قَالَ: فَعَلَیْکَ بِهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتِ، فَاِنَّ اللهَ قَابِلُ تَوْبَتَکَ وَ غَافَرُ ذَنْبِکَ؛ قُلْ: اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ به حقّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، سُبْحَانَکَ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ، عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْلِی اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ فَهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّی آدَمُ»؛ جلال‌الدین، سیوطی، الدرّ المنثور، بیروت، دارالفکر، چ اوّل، 1983 م، ج 1، ص 60.
4. «اللهم اِغْفِر لأُمّی فَاطِمَهَ بِنْتَ أَسَد وَلَقِّنْها حُجَّتَها وَأَوسِعْ عَلَیْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِیِّکَ وَالأَنْبِیاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین»؛ سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 ق، ج 3، ص 88.
5. «قالوا یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا اِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ؛ قَالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».
6. ﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا ﴾.
7. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه¬السلام وَ هُوَ مَحْمُومٌ عَلِیلٌ فَقَالَ لِی یَا أَبَا هَاشِمٍ ابْعَثْ رَجُلًا مِنْ مَوَالِینَا إِلَى الْحَائِرِ یَدْعُو اللَّهَ لِی فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَاسْتَقْبَلَنِی عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ فَأَعْلَمْتُهُ مَا قَالَ لِی وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَکُونَ الرَّجُلَ الَّذِی یَخْرُجُ فَقَالَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَهَ وَ لَکِنَّنِی أَقُولُ- إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنَ الْحَائِرِ إِذْ کَانَ بِمَنْزِلَهِ مَنْ فِی الْحَائِرِ وَ دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنْ دُعَائِی لَهُ بِالْحَائِرِ فَأَعْلَمْتُهُ علیه¬السلام مَا قَالَ فَقَالَ لِی قُلْ لَهُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی¬الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنَ الْبَیْتِ وَ الْحَجَرِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ یَسْتَلِمُ الْحَجَرَ وَ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِقَاعاً یُحِبُّ أَنْ یُدْعَى فِیهَا فَیَسْتَجِیبَ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَائِرُ مِنْهَا»؛ ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف، بی‌نا، 1356 ش، ص 274.
8. برای مطالعه بیشتر، رک: علوی تبار، سینا، نسبت ادله  توحید افعالی و واسطه‌گری حقیقی اولیاء الهی، مجله کلام اسلامی، 1401 ش، شماره 124.
9. ﴿ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ ﴾.
10. القمی،  ابن شاذان، الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین علیه¬السلام، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص 112.

در دوران پهلوی نهادهای نظارتی مستقل و نظارت‌های مردمی وجود نداشت و هرچند نهادهای نظارتی‌ای در درون نظام پهلوی تعریف‌شده بود اما این نهادها کارکرد مناسبی نداشت.
شفافیت، نظارت عمومی، حسابرسی اجتماعی و فرصت‌های برابر در رژیم شاه

پرسش:
عناصری همچون شفافیت، نظارت عمومی، حسابرسی اجتماعی و فرصت‌های برابر تا چه اندازه در رژیم شاه وجود داشت؟
 

پاسخ:
گزارش‌های مختلف تاریخی، از وجود فساد به شکل گسترده در دوران پهلوی حکایت می‌کند. با مشاهده این گزارش‌ها این سؤال در ذهن شکل می‌گیرد که آیا عناصری همچون شفافیت، نظارت عمومی، حسابرسی اجتماعی و ایجاد فرصت‌های برابر در دوره پهلوی وجود داشته است؟ و اگر وجود داشته به چه اندازه بوده است؟
آنچه از حکایت‌های نقل‌شده در منابع تاریخی و گزارش‌های رسیده از دوران پهلوی به دست می‌آید این است که شفافیت در دوره پهلوی، به‌ویژه در دوران محمدرضا پهلوی، وجود نداشته است و وجود فساد گسترده در این دوره، مؤید این مطلب است. اگرچه برخی معتقدند اقداماتی چون تأسیس  سازمان برنامه‌وبودجه در راستای افزایش شفافیت انجام شده بود؛ باوجود این، شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد شفافیت در دوره پهلوی نبوده، یا بسیار کم بوده است. 

در ادامه به برخی از این شواهد اشاره می‌کنیم:
1. فساد مالی
گزارش‌های بسیاری از وجود فساد مالی گسترده در سطوح مختلف حکومت پهلوی وجود دارد و بسیاری از مقامات دولتی و اطرافیان و نزدیکان محمدرضا پهلوی به رشوه‌خواری و اختلاس آلوده بوده‌اند. خود شاه نیز در این زمینه دستان پاکی نداشت. برداشت‌ها و حیف‌ومیل‌های او از خزانه عمومی کشور باورنکردنی است. یکی از این هزینه‌های عجیب، هزینه‌هایی بود که او به معشوقه‌های خود پرداخت می‌کرد و به گفته فردوست اگر زیبا بود ممکن بود در قالب جواهرات تا 10 میلیون تومان در ماه به او پرداخت کند. محمدرضا برای مسکوت ماندن قضیه روابط نامشروع خود، رشوه‌های کلانی به زنان بسیاری می‌پرداخت؛ بیشتر این رشوه‌ها جواهرات قیمتی‌ای بودند که تنها با یک اشاره از خزانه پرداخته می¬شدند. (1) فساد دیگر افراد خاندان پهلوی، درباریان و همچنین دولتی‌ها همچون محمدرضا، سرمایه‌های عمومی را به  نفع آن افراد می‌بلعید. وجود این فسادها به‌طور گسترده، نشان‌دهنده نبود شفافیت در سیستم مالی کشور در دوران پهلوی است.

2. فقدان آزادی بیان و مطبوعات
در این دوره، رسانه‌ها به‌شدت تحت کنترل دولت بودند و اجازه نقد حکومت را نداشتند. هرچند در سال‌های پس از شهریور 1320 به دلیل فضای باز سیاسی، مطبوعات در ایران، ازنظر کمی و کیفی دچار تحول گردید، اما به‌مرور و به‌خصوص پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 روند محدودسازی و سانسور مطبوعات رو به گسترش نهاد و سرانجام با قانون مطبوعات سال 1334 به محدودیت و سانسور به اوج خود رسید. (3)

3. عدم وجود احزاب سیاسی آزاد
فعالیت احزاب سیاسی مستقل ممنوع بود و تنها حزب مورد تأیید حکومت، حزب رستاخیز بود. احزاب محدود و وابسته‌ای که در دوران محمدرضا پهلوی شکل گرفتند باهدف تمرکز قدرت و برون‌رفت از بحران ایجاد شدند. می‌توان گفت مهم‌ترین اهداف محمدرضا از ایجاد احزاب دولتی، در سطح داخلی، متمرکز کردن قدرت سیاسی و فائق آمدن بر مخالفان بود؛ زیرا یکی از کارکردهای اصلی حزب، شناسایی مخالفان و در بعد خارجی، مشروعیت بخشیدن به حکومت و دموکراتیک جلوه دادن آن بود. به گمان محمدرضا حزب می‌توانست گامی در افزایش اعتبار او و حکومتش باشد. (3) 
بنابراین هدف شاه از تشکیل احزاب وابسته به خود، امکان مشارکت سیاسی واقعی نبود، بلکه سعی می‌کرد از آن برای افزایش قدرت شخصی خود استفاده کند. ازاین‌رو هیچ‌کدام از احزاب و درنهایت حزب رستاخیز هویت سیاسی مستقلی نداشتند و فقط متکی به اوامر شاه بودند. شاه بعد از کودتای 28 مرداد با هرگونه فعالیت ساماندهی شده سیاسی مخالفت می‌کرد. به‌طوری که حتی اجازه فعالیت واقعی را به احزاب دست‌نشانده خود نیز نمی‌داد. (4) طبیعتاً نبود احزاب مستقل، مردمی و مخالف به معنای واقعی در عصر پهلوی، مانع جدی در مسیر ایجاد شفافیت، نظارت عمومی و حسابرسی اجتماعی بود.

4. عدم وجود نظارت بر عملکرد دولت هیچ نهاد مستقلی برای نظارت بر عملکرد دولت وجود نداشت و مردم از نحوه اداره کشور بی‌اطلاع بودند. وجود گسترده فساد در دستگاه‌های دولتی نشان از عدم وجود نظارت دارد. فردوست در خاطرات خود می‌نویسد: «در دوران مسئولیتم در  بازرسی متوجه شدم که اصولاً موارد سوءاستفاده و حیف‌ومیل نهایت ندارد. در دوران 13 ساله نخست‌وزیری هویدا همه می‌چاپیدند و هویدا کاملاً نسبت به این وضع بی‌تفاوت بود. در صورتی که یکی از مهم‌ترین وظایف رئیس دولت جلوگیری از فساد و حیف‌ومیل اموال دولتی است... . از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسی 3750 پرونده سوءاستفاده کلان تشکیل شد که عموماً به دادگستری ارجاع گردید. من هر 2 ماه یک‌بار از طریق افسر دفتر ویژه که مسئول پیگیری پرونده‌ها بود، پیشرفت کار را سؤال می‌کردم.  اصلاً پیشرفتی وجود نداشت و صفر بود. همه پرونده‌ها طبق دستور شفاهی نخست‌وزیر به وزیر دادگستری بایگانی می‌شد و محمدرضا نیز اهمیتی به این امر نمی‌داد و ازنظر او بی ایراد بود». (5) این گزارش و گزارش‌های متعدد دیگر نشان می‌دهد، نظارتی بر عملکرد دولت وجود نداشت و اگر در دوره فردی مثل فردوست، نظارتی هم‌ شکل می‌گرفت، به نتیجه نمی‌رسید. نبود نظارت یا دست‌کم نظارت به‌اندازه کافی، به‌طور طبیعی موجب می‌شد، فرصت‌ها به‌صورت برابر تقسیم نگردد و افرادی که از رانت و رابطه برخوردار بودند، فرصت‌های موجود را میان خود تقسیم کنند.

5. ساختار رازآلود و غیر شفاف نظام سیاسی سلطنتی: نظام‌های سلطنتی بر ارزش‌های سنتی مبتنی هستند. نقش مردم در این نظام‌ها در حاشیه قرار می‌گیرد. همه‌چیز بر محور شخص شاه می‌چرخد. آنچه شاه می‌پسندد، مطلوب است و آنچه نمی‌پسندد، نامطلوب. درجه اشخاص بر اساس اطاعت و نزدیکی آنان به شخص شاه، تعیین می‌شود. در چنین نظام سیاسی، مردم جایگاهی ندارند تا لازم باشد مسائل مملکت برای آنان شفاف شود. حق نظارت عمومی آنان نیز بر همین اساس، به رسمیت شناخته نمی‌شود. ساختار نظام سلطنتی، یک ساختار طبقاتی است و فرصت برابر در چنین ساختاری بی‌معناست. مروری بر وقایع تاریخی که در بالا بیان شد، مؤید این ادعاست.

نتیجه:
بنا بر آنچه به‌طور مختصر نگاشته شد، روشن می‌شود که در دوران پهلوی نهادهای نظارتی مستقل و نظارت‌های مردمی وجود نداشت و هرچند نهادهای نظارتی‌ای در درون نظام پهلوی تعریف‌شده بود، اما این نهادها کارکرد مناسبی نداشت و اگر هم فردی به دلیل ویژگی‌های شخصی پیگیر پرونده‌های فساد می‌شد، عملاً به نتیجه‌ای نمی‌رسید؛ بنابراین، نمی‌توان توقع داشت که در دستگاه پهلوی به‌خصوص پهلوی دوم با شفافیت و تقسیم فرصت‌ها به‌صورت برابر روبرو باشیم.

پی‌نوشت‌ها:
1. برای نمونه، ر.ک: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 48، 50، 216، 226، 231، 238، 262، 265؛ احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرافراز، چ 5، 1376، ص 116؛ یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمندی و دیگران، چ 3، 1379، ص 400.
2. ر.ک: «روند تحدید مطبوعات در عصر پهلوی دوم»، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، B2n.ir/e13819.
3. ر.ک:  زهرا سعیدی، «احزاب دوره سلطنت محمدرضا پهلوی به روایت اسناد لانه جاسوسی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های
 سیاسی، https://psri.ir/?id=j1e6d9c2
4. ر.ک: مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران، 1380، ص 268، به نقل از: «کمدی دمکراسی در دوران پهلوی دوم»، پژوهشکده تاریخ معاصر، B2n.ir/u12371.
5. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چ 3، ج 1، 1370، ص 266.

 

بسیاری از بزرگان و دانشمندان مسلمان، اتهام الحاد و انحراف در عقیده زکریای رازی را نپذیرفته و ضمن استنادبه برخی آثار قطعی رازی را از این اتهام مبرا میدانند.

پرسش:
آیا درست است که زکریای رازی را به خاطر عقایدش محاک.  مه کردند و آن قدر با کتاب‌های خودش بر سرش کوبیدند که بینایی‌اش را از دست داد؟

پاسخ:
ابوبکر محمد بن زکریای رازی در سال 251 ق در شهر ری به دنیا آمد. (1) درباره تاریخ درگذشت وی اختلاف است. برخی سال وفات او را 311 یا 313 ق (2) و برخی دیگر حیات وی را تا سال 320 ق دانسته‌اند. 
(3) وی در علم طب و داروسازی و شیمی تبحّر خاصی داشته و کتاب‌های متعددی در این موضوعات از وی در کتاب‌های فهرست نام برده شده است؛ اما علاوه بر این، در علوم عقلی و فلسفه و الهیات نیز صاحب نظر بوده، کتاب‌هایی نگاشته و نیز کتاب‌هایی به وی نسبت داده شده است.
اتهام الحاد!
آنچه سبب شده است تا عقاید رازی مورد نقد برخی متفکران اسلامی قرار گیرد، الحاد و انکار نبوت است که در برخی کتاب‌ها از سوی برخی نویسندگان و دانشمندان به وی نسبت داده شده است. این اتهامات ناروا، عموماً برگرفته از دو کتاب به نام های «نقض الادیان» و «مخاریق الانبیاء» است که توسط برخی از داعیان اسماعیلی (ملاحده) مانند ابوحاتم رازی و ناصرخسرو به زکریای رازی نسبت داده شده است. (4) 
این در حالی است که نام اصلی این دو کتاب بنا به اذعان ابوریحان بیرونی به ترتیب، «فی النبوات» و «فی حیل المتنبّئین» است که توسط افراد دیگر بر روی آن کتاب‌ها نهاده شده است. (5) ابن ابی اصیبعه (م 668 ق) انتساب این کتاب‌ها را به رازی رد کرده و احتمال می‌دهد که برخی اشرار مانند علی بن رضوان مصری (م 453 ق) این کتاب را ساخته و به او نسبت داده‌اند. (6) همچنین عبدالله نعمه نویسنده کتاب «فلاسفه الشیعه» معتقد است که رازی شیعه بود و به همین سبب در دام اتهام به الحاد افتاد. (7) شهید مطهری نیز ضمن برشمردن برخی کتاب‌های وی در باب توحید، معاد و امامت معتقد است که مطالب این کتاب‌ها بیانگر سلامت عقیده رازی بوده و حتی احتمال شیعه بودن وی می‌رود. شهید مطهری ادامه می‌دهد: «... استدلالی که از رازی در انکار نبوت نقل شده، آن‌قدر سست و ضعیف است که از مفکری مانند رازی بسیار بعید است. از قبیل اینکه اگر می‌بایست مردم هدایت شوند، چرا همه مردم پیامبر نیستند؟». (8)
بنا بر نقل حمید الدین کرمانی، مناظره‌ای که بین ابوحاتم رازی و زکریای رازی در موضوعات مختلف صورت گرفت و ظاهراً ابو حاتم در آن جلسه پی به الحاد و فساد عقیده زکریای رازی برده است، در حضور مرداویج حاکم ری بود. (9)
جای سؤال است که چگونه زکریای رازی (هرچند یک طبیب حاذق و زبردست بوده باشد) نظریات باطل خود را در آن جلسه بیان می‌دارد؛ ولی حاکم آنجا از کنار این قضیه به‌راحتی می‌گذرد؟! این در حالی است که زکریای رازی با بسیاری دیگر از بزرگان و دانشمندان (مانند علی بن حسین مسعودی صاحب کتاب «مروج الذهب») (10) و حاکمان (مانند منصور بن اسماعیل بن خاقان حاکم سامانی خراسان و نیز حاکم طبرستان) (11) رفت و آمد و دوستی و ارتباط داشته و هرگز اعتراضی از سوی آنان نسبت به نظرات الحادی منتسب به او گزارش نشده است.
با توجه به مطالب پیش‌گفته و نیز مراجعه به برخی آثار در این زمینه، مشخص می‌شود که الحاد و انکار نبوّت، در واقع، یک اتهام واهی به زکریای رازی بوده است و وی از آن مبرّا است. (12)
علت نابینایی زکریای رازی
مسلّم است که زکریای رازی در اواخر عمر نابینا شد. ولی اینکه کوبیدن کتاب بر سر او به دلیل فساد عقیده، باعث نابینایی‌اش شده باشد، سخن ناروایی است. درباره علّت نابینایی او، نکات دیگری گفته شده است:
1. ابن جلجل پزشک، گیاه شناس و داروشناس اندلسی در قرن چهارم می‌نویسد: «زکریای رازی در آخر عمر، چشمش آب آورد و نابینا شد. به او گفته شد: چشمانت را میل بزن؛ اما او در جواب گفت: نه چندان به این جهان نگریستم که خسته شدم؛ و بدین ترتیب، هرگز چشمانش را میل نزد». (13)
2. ابن ندیم نیز دلیل نابینایی وی را خوردن زیاد باقلا و پدید آمدن رطوبتی در چشمش دانسته که در اواخر عمر منجر به نابینایی وی شد. 
(14)
3. ابوریحان بیرونی دلیل بیماری چشم او را ممارست و اهتمام فراوان به مطالعه کتاب و نیز حرص زیاد به باقالی دانسته است. (15)
4. ابن خلکان و نیز به‌تبع وی صفدی در کتاب «وفیات الاعیان» سبب کوری چشم زکریای رازی را کوبیدن کتاب کیمیا بر سر وی توسط منصور بن نوح سامانی دانسته‌اند؛ به‌گونه‌ای که کتاب پاره پاره شده و سپس منصور سامانی او را روانه بغداد کرد. رازی این کتاب را برای منصور بن نوح نگاشته و آن را از بغداد برای وی به خراسان آورده بود. حاکم خراسان وی را ترغیب کرد تا هر آنچه رازی در این کتاب آورده، به مرحله عمل درآورد و برای این کار همه ابزار لازم را برای او مهیا ساخت؛ اما بعد از مدتی کار و آزمایش، نتیجه مورد انتظار منصور بن نوح حاصل نشد. لذا رازی را به دلیل نوشتن و نشر دروغ در کتابش مجازات کرد و کتابش را بر سرش کوفت. همین مسئله سبب شد تا چشمانش آب بیاورد و از سوی دیگر، اجازه نداد تا چشمانش را میل بزنند و گفت: «دنیا را دیده‌ام». (16) گرچه ابن خلکان این ماجرا را از کتاب «تاریخ الاطباء» ابن جلجل نقل می‌کند؛ لکن طبق بررسی به عمل آمده در نسخه حاضر از کتاب ابن جلجل، این مطلب بدین شکل ثبت نشده است. بلکه تنها به آب آوردن چشمان وی و درنهایت نابینا شدن وی به این دلیل اشاره شده است.
اما برفرض هم که این گزارش درست باشد، ربطی به عقاید زکریای رازی ندارد؛ زیرا کیمیا، به معنای ماده‌ای است که تصور می‌شد می‌توان با آن، اشیای دیگر را به طلا تبدیل کرد. پس موضوع کتاب، هیچ ربطی به عقاید دینی ندارد و علت عصبانیت منصور سامانی هم این بوده که راه‌های پیشنهادی رازی برای رسیدن به کیمیا، نادرست بوده است.
نتیجه:
با توجه توضیحات پیش‌گفته، بسیاری از بزرگان و دانشمندان مسلمان، اتهام الحاد و انحراف در عقیده زکریای رازی را نپذیرفته و ضمن استناد به برخی آثار قطعی منتسب به وی، رازی را از این اتهام مبررا می‌دانند. از سوی دیگر تا آنجایی که بررسی شده است، در هیچ کتابی از منابع کهن، اشاره‌ای به نابینا شدن رازی به دلیل کوبیدن کتاب‌های وی بر سرش به دلیل فساد عقیده‌اش نشده است. تنها در برخی منابع آمده است که عدم موفقیت آزمایش‌های او در زمینه کیمیا، باعث شد منصور بن نوح سامانی کتاب او را بر سرش بکوبد. بدین‌سان روانه بغداد شد و در ادامه دچار رطوبت چشم شده و نهایتاً بینایی خود را از دست داد.
 واژگان کلیدی: 
زکریای رازی، نابینا شدن زکریای رازی، اتهام الحاد زکریای رازی، رازی و اتهام انکار نبوت.
منابع برای مطالعه بیشتر:
-مقاله «بررسی نسبت انکار نبوت و الحاد به محمد بن زکریای رازی»، نوشته حوران اکبرزاده و نیره کاظمی، فصلنامه علمی – پژوهشی تأملات فلسفی، سال چهارم، شماره 13، پاییز و زمستان 1393، ص 129-157.
-کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، شهید مرتضی مطهری، ص 467-471.
پی‌نوشت‌ها:
1. بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد، رساله للبیرونی فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، تحقیق پل کراوس، پاریس، مطبعه القلم، 1936، ص 4.
2. بیرونی، همان، ص 6 ؛  صفدی، صلاح‌الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، بیروت، داراحیاء التراث، 1420 ق، ج 3، ص 63.
3. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳ م، ج ۱، ص ۲۷۲ ؛  ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء فی طبقات الاطبّاء، تحقیق نزار رضا، بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1965 م، ج 1، ص 420.
4. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، 1389 ش، ص 470.
5. بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد، رساله للبیرونی فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، تحقیق پل کراوس، پاریس، مطبعه القلم، 1936، ص 20.
6. ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء فی طبقات الاطبّاء، تحقیق نزار رضا، بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1965 م، ج 1، ص 426.
7. نعمه، عبدالله، فلاسفه الشیعه، مترجم: غضبان، جعفر، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى‏، چاپ اول، 1367 ش، ص 315.
8. مطهری، پیشین، ص 469-470.
9. رازی، ابوحاتم احمد بن حمدان، اعلام النبوه، بیروت، المؤسسه‌ العربیه‌ للتحدیث‌ الفکری، 2003 م، ص 15 ؛  کرمانی، حمیدالدین، الاقوال الذهبیه، تحقیق صلاح الصاوی، تهران، انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، 1397 ق، ص 2-3.
10. ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، قاهره، الهیئه المصریه العامه، چاپ اول، 2001 م، ج ۳، ص 47.
11. همان، ج ۳، ص ۲۳.
12. برای آگاهی بیشتر از صحت یا عدم صحت الحاد و فساد عثقیده رازی ر.ک. به: «خدمات متقابل اسلام و ایران»، شهید مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1389 ش، ص 467-471.
13. ابن جلجل، سلیمان بن حسان، طبقات الأطبّاء و الحکماء، تحقیق فؤاد سید، قاهره، المعهد العلمی الفرانسی للآثار الشرقیه، چاپ اول، 1955 م، ص 78.
14. ابن ندیم، ابوالفرج محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق ابراهیم رمضان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، 1417 ق، ج 1، ص 360.
15. بیرونی، پیشین، ص 4.
16. ابن خلکان، أبو العباس شمس‌الدین أحمد بن محمد، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1994 م، ج 5، ص 160 ؛  صفدی، صلاح‌الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، بیروت، داراحیاء التراث، 1420 ق، ج 3، ص 62.

 

برخی از مخالفان، با تفسیر خاصی که از زکریای رازی دارند، او را در جبهه الحاد قرار می‌دهند و اعتقادات کفرآمیزی را به او نسبت می‌دهند.

پرسش

بارها دیده و شنیده‌ام که مخالفان اسلام، به زکریای رازی اشاره می‌کنند که دانشمند ایرانی بود و اسلام را قبول نداشت. آیا واقعاً او مسلمان نبود و در نقد اسلام کتاب نوشت؟ دلایلش چه بود و چه نقدی بر او وارد است؟

 

پاسخ:
مقدمه:
زکریای رازی اندیشمند قرن چهارم هجری قمری که بیش ‌از ۱۸۴ اثر داشت و امروز فقط چند کتاب ازجمله «طب روحانی» و «السیره الفلسفیه» از او به‌جا مانده است. در سال‌های اخیر که مغالطهی یارکشی مرسوم شده، برخی از مخالفان، با تفسیر خاصی که از زکریای رازی دارند، او را در جبهه الحاد قرار می‌دهند و اعتقادات کفرآمیزی را به او نسبت می‌دهند. در ادامه در قالب نکاتی، به شرح و بررسی عقاید او می‌پردازیم تا درستی و نادرستی این ادعا روشن شود.

نکته اول: بررسی انتقادی دلایل انتساب کفر به زکریای رازی
 برای اثبات کفر زکریای رازی به دلایل مختلفی استناد شده است که در ادامه، به بررسی انتقادی برخی از آن‌ها می‌پردازیم.
• دلیل اول: نگارش کتاب‌های ضد دین مثل کتاب «فی النبوات و یُدّعی نقض الادیان» و «فی حیل المتنبین و یدّعی مخاریق الانبیاء» که در آن‌ها نویسنده به انکار و ابطال نبوت پرداخته است. (1)

در نقد دلیل اول گفتنی است: اولاً این کتاب‌ها اکنون در دست نیست و نام آن‌ها در میان آثار فهرست‌نویسان مشهور و حتی فهرستی که خود زکریای رازی از آثارش نوشته، موجود نیست (2) و ابو حاتم اسماعیلی‌مذهب، تنها شخصی است که ادعا کرده این کتاب را دیده است. (3) ثانیاً به فرض نگارش این کتاب‌ها، با توجه به اسمی که برای آن‌ها انتخاب شده، ظاهراً زکریای رازی آن‌ها را برای رد مدعیان دروغین نبوت نگاشته بود؛ اما مخالفان و منتقدانش اسم کتاب را تغییر داده و ادعا کردند (یدّعی) که این کتاب‌ها ضد دین هستند؛ چنانکه نقل شده، دشمنان زکریا مانند علی بن رضوان مصری نام مخاریق الانبیاء بر کتاب او گذاشته‌اند. (4)

• دلیل دوم: انتساب تناسخ به زکریای رازی؛ چنانکه ابن حزم اندلسی گفته که زکریای رازی در کتاب علم الهی و کتاب طب روحانی، به تناسخ معتقد شده است. (5)

در نقد دلیل دوم گفتنی است: اولاً کتاب علم الهی زکریای رازی اکنون موجود نیست. ثانیاً در کتاب طب روحانی یا در کتاب السیره الفلسفیه نیز هیچ جمله‌ای که به‌صراحت تأییدکننده تناسخ و انتقال روح انسان به بدن‌های دیگر و انکار معاد باشد، وجود ندارد.

• دلیل سوم: اعتقاد به قدمای خمسه (خدا، نفس، هیولا، زمان و مکان)، به این معنا که وی افزون بر خدا، چهار موجود دیگر را نیز قدیم و ازلی می‌دانست و درنتیجه، موحّد نیست. (6)

در نقد دلیل سوم گفتنی است: اولاً: اعتقاد به کثرت موجودات قدیم مستلزم شرک نیست چراکه یک موجود می‌تواند از جهت زمانی قدیم باشد (همیشه موجود باشد) اما از جهت وجودی، فقیر و معلول و مخلوق خدا باشد؛ مثل رابطهی خورشید و نورش، به این معنا که خورشید همیشه نورانی است و خورشید و نورش ملازم همدیگرند؛ اما این نورِ همیشگی خورشید، تابع و معلول خورشید است. ثانیاً زکریای رازی قدمای خمسه را به‌گونه‌ای شرح می‌دهد که منافاتی با توحید ندارد؛ چراکه به باور او، زمان و مکان و هیولا، موجوداتی فاقد حیات و قدرت بر فاعلیت هستند و نفس نیز اگرچه مانند خداوند متعال، حیِّ فاعل است ولی ناقص است و کمال الهی را ندارد. (7)
بنابراین؛ روشن می‌شود که شواهد موجود برای اثبات کفر زکریای رازی، قانع‌کننده نیستند و نمی‌توان مستند به آن‌ها، وی را مُنکرِ نبوت، معاد و توحید دانست.

نکته دوم: دلایل ایمان و اسلام زکریای رازی
نه‌تنها شواهد کافی برای اثبات کفر زکریای رازی در دست نیست؛ بلکه شواهد زیادی داریم که او به توحید، معاد و نبوت نیز معتقد بود. برای نمونه:
• زکریای رازی کتاب «إن للعالَم خالقاً حکیماً» در زمینه اثبات تحقق عالم از خداوند واحد و حکیم نگاشته است. (8) رازی در کتاب السیره الفلسفیه می‌نویسد: پروردگار عالم، جهل ندارد، عادل است، علم و عدل و رحمتش بر اطلاق است، خالق و مالک ما است... . (9) زکریای رازی کتاب‌های دیگری همچون «فی أن للإنسان خالقاً حکیماً» و... در اثبات خداوند و صفات کمالیه او نگاشته است.
• زکریا رازی کتاب‌هایی را برای اثبات نبوت و امامت و مبرا ساختن ساحت ایشان از پلیدی‌ها و نقص‌ها نگاشته ‌است. مثلاً «کتاب فیما یرد به اظهار ما یدّعی من عیوب الانبیاء»، «النقض علی الکیال فی الامامه»، «الامام و المأموم و المحققین» و «فی آثار الامام الفاضل المعصوم». (10)
• زکریای رازی آثاری در اثبات معاد دارد مانند «کتاب علی السهیل البلخی فی تثبیت المعاد». (11) زکریا در کتاب السیره الفلسفیه تصریح می‌کند که حیات بعد از مرگ ادامه داشته و هر کسی بعد از مرگ در حالی است، یا خوش یا ناگوار. (12)
• زکریا در آثار خود وقتی سخن از کتاب «البرهان» جالینوس سخن به میان می‌آورد، این کتاب را بعد از کتاب قرآن بالاترین کتاب معرفی می‌کند. (13) روشن است که کسی که قرآن را بالاترین کتاب معرفی می‌کند به آن اعتقاد نیز دارد.
• بگذریم از اینکه، زکریا در طول زندگی خود رابطهی بسیار خوبی با حاکمان مسلمان و عالمان شیعی داشت. در همین راستا، وی به ریاست نخستین بیمارستان ری و بغداد در حکومت‌های اسلامی منصوب شد. اگر او آثار کفرآمیز نگاشته بود، قطعاً از سوی حاکمان و عالمان شیعه طرد می‌شد. (14)

نتیجه
زکریای رازی اندیشمندی مسلمان و شیعه بود که آثار متعددی در اثبات اعتقادات اسلامی نگاشته است. برخی به دلایلی همچون نگارش کتاب نقض الادیان و کتاب مخاریق الانبیاء و اعتقاد به تناسخ و قدمای خمسه، او را از دایرهی اسلام خارج کرده‌اند؛ اما دلایل ذکر شده یا قطعی نیستند و یا منافاتی با اسلام و تشیع ندارند. ازاین‌رو نباید از دلایل روشن مبنی بر مسلمان بودن ایشان دست برداشت. (15)

کلمات کلیدی
 زکریای رازی، مسلمان بودن زکریا رازی، کفر و ایمان، علم و دین.

پی‌نوشت‌ها
1. محقق، مهدی، بیست گفتار، تهران، موسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۵۲ ش، ص ۱۲3.
2. ابن ندیم، الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران، انتشارات اساطیر، بی‌تا، ص 530.
3. مثلاً حمیدالدین کرمانی در کتاب «الأقوال الذهبیه» وقتی انتساب انکار نبوت به زکریای رازی را مطرح می‌کند، آن را به کتاب اعلام النبوه ابوحاتم مستند می‌کند. ر.ک: کرمانی، حمید الدین، الاقوال الذهبیه، تحقیق صلاح صاوی، تهران، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۹۷ ق، ص ۷-۱۱.
4. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، 1376 ش، ص ۴۶۱-۴۶۴.
5. محقق، بیست گفتار، ص ۲۶۷؛ اندلسی، ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱4۷۶ ق، ص ۱۰۹.
6. قبادیانی، ناصرخسرو، زادالمسافرین، تهران، اساطیر، 1383 ش، ص 73-74.
7. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن، تهران، دانشگاه تهران، ۱3۴۶ ش، ص ۱۷۰-۱۷۶.
8. محقق، بیست گفتار، ص ۱۱۲.
9. رازی، محمد بن زکریا، السیره الفلسفیه، ترجمه عباس اقبال، تهران، انتشارات کمیته ملی یونسکو در ایران، ۱3۴۳ ش، ص ۱۲۰.
10. ابن ندیم، الفهرست، ص ۵۳۲-۵۳۴.
11. ابن ندیم، الفهرست، ص ۵۳۲-۵۳۴.
12. رازی، السیره الفلسفیه، ص ۱۱۱.
13. رازی، محمد بن زکریا، الشکوک علی جالینوس، زیر نظر مهدی محقق، چارلز آدامز، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۵ ش، ص 3.
14. کریمی زنجانی، محمد، دائره‌المعارف تشیع، دوره 14 جلدی، تهران، نشر محبی، 1379 ش، ج ۸، ص ۸۵.
15. اکبر زاده، حوران و نیره کاظمی، بررسی نسبت انکار نبوت و الحاد به محمد بن زکریای رازی، فصلنامه تأملات فلسفی، 1393 ش، شماره 13، ص 129-157.

تبعیض شدیدی که حاکمان اموی و عباسی بر ضد غیر اعراب داشتند سبب ظهور جنبش‌هایی با نام «شعوبی» شد که وجه مشترک همه آنان مقابله با برتری‌جویی عرب بر غیر عرب بود.
نهضت «شعوبیه» و آثار ایشان

پرسش:
شعوبیان چه کتاب‌هایی را نوشتند؟ آیا اسامی کتاب‌ها و نویسندگان آنان موجود است؟
 

پاسخ: 
«شعوبی‌گری» یا نهضت «شعوبیه» یک حرکت قهریِ برآمده از ظلم و ستم، نژادپرستی و برتری‌جویی اعراب نسبت به غیر عرب (اعم از ایرانی و غیر ایرانی) بود که از نخستین قرون اسلامی به‌ویژه عهد اموی آغاز شد. ابن‌ عبد‌ربه اندلسی در تعریف شعوبیه می‌گوید: «شعوبیه کسانی هستند که به مساوات مردم معتقدند». (1) بستانی نیز معتقد است شعوبیه گروهی هستند که عرب را بر عجم برتری نمی‎دهند. (2)

آثار شعوبیان به تفکیک نوع نهضت
الف. آثار شعوبیه ایرانی
اولین گام‌هایی که شعوبیان برای مقابله با عرب گرایی برداشتند، در قالب ادبیات و سرودن شعر بود که توسط ادیبان و شعرای ایرانی انجام شد. نام برخی از این شاعران را ذکر می‌کنیم:
1. پژوهشگران، از اسماعیل بن یسار به‌عنوان اولین فردی که به نسب ایرانی خود در مقابل نژاد عرب در عهد هشام بن عبدالملک مروانی افتخار کرده، اعراب را تحقیر نموده و نیز از پیشگامان این عرصه که منشأ و تأثیرگذار در این نهضت بوده است، یاد می‌کنند. اشعار او از حماسی‌ترین اشعار ایرانیان به زبان عربی است. وی آشکارا به ایرانی بودن افتخار می‌کرد و اعراب را تحقیر می‎نمود. (3)
2. ازجمله شعرای شعوبی، مهیار دیلمی است که در قرن چهارم و پنجم می‎زیسته و ابتدا زردشتی بود و به دست سید رضی مسلمان شد. او به اندیشه برتری‌جویی ایرانی بر عربیت افتخار کرده و در این زمینه نیز شعر سروده است. (4)
3. عبدالله بن مُقَفَّع (زنده در سال‌های ۱۰۶ تا ۱۴۲ ھ.ق‌) نیز از نویسندگان شعوبی ایرانی است که ترجمه «کلیله و دمنه»، «آیین‌نامه» و «خدای‌نامه» از پهلوی به عربی، از آثار او است. (5)
 4. علّان بن مقصود ورّاق شعوبی (زنده در سال 218 ق) دارنده کتاب «المیدان فی المثالب» در مذمّت و ذکر بدی‌های یک‌یک قبائل عرب، از دیگر نویسندگان شعوبی ایرانی است. (6)

ب‌. آثار شعوبیه غیر ایرانی
1. شعوبیه نبطی
در دوره‌های بعدی، نهضت شعوبیه ایرانی در اقوام و عجم‌های غیر ایرانی نیز تأثیر گذاشته و از طریق نگارش کتاب‌های مختلف زمینه را برای آغاز جنبش‌ها و قیام‌های ضد عرب مهیا کردند. ازجمله شعوبیه غیر ایرانی می‌توان به «شعوبیه نبطی» اشاره کرد. این جنبش به دنبال احیاء و یادآوری عظمت تمدنی قوم نبطی از طریق تکیه بر مهارت در کشاورزی و فنون در مقابل صحراگردی و اقتصاد دام‌پروری اعراب بود. شاید بتوان از «ابن وحشی» به‌عنوان نماینده این نهضت یادکرد. وی در این راستا، کتابی با عنوان «الفلاحه النبطیه» با محتوای تعلیم فنون کشاورزی نگاشت که در آن کوشید تا تمدن و شهرنشینی نبطی ها را در برابر بدویت و بیابان‌گردی اعـراب بـزرگ جلـوه دهد و به رخ آنان بکشد. (7)
2. شعوبیه مولّدان
از دیگر نهضت‌های شعوبی برآمده از شعوبی‌گری ایرانی، «شعوبیه مولّدان» در اندلس است. مولدان که نومسلمانان مسیحی اسپانیایی‌تبار بودند، به‌منظور مقابله با نژادپرستی و فخرفروشی امویان در اندلس، علاوه بر اینکه شورش‌هایی را در طلیطله و اشبیلیه به راه انداختند، در همین راستا نیز دست به قلم شده و آثاری را به‌صورت مکتوب خلق کردند. احمد بن غرسیه یا گارسیا معروف به «ابن غرسیه» یکی از نامدارترین افراد این نهضت است که در کتاب خود به نام «رساله غرسیه» با نثر قوی، برتری‌جویی عرب بر عجم را با استناد به فقر مادی و فرهنگی عرب پیش از اسـلام (8) تحقیر نظام عقیدتی اعراب پیش از اسلام و برتری آموزه تثلیث مسیحی بر پرستش سنگ و چوب (9) تعلّق نداشتن ابراهیم به عرب (10) و نیز جهان‌شمول بودن دین اسلام و اختصاص نداشتن آن به عرب (11) به چالش کشید.
3. شعوبیه حبشی- سودانی
این نهضت از دیگر جنبش‌هایی است که در تقابل با برتری‌جویی و تفاخر عربی قرار داشتند؛ نمونه آثار مکتوب مرتبط با این جنبش که به معرفی شخصیت‌های سیه‌چرده و عظمت و فضائل آنان پرداخته است، کتاب «رساله فخر السودان علی البیضان» نوشته جاحظ (متوفی 255 ق) است. ازجمله افرادی که جاحظ در این کتاب، به عظمت و بزرگی و جایگاه والای آنان پرداخته است، لقمان حکیم، سعید بن جبیـر، بـلال حبـشی، مهجع، مقداد بن اسود و حتی وحشی قاتل حمزه سیدالشهدا هستند. (12)

نتیجه:
فشار و ستم و نیز تبعیض شدیدی که در دوره‌های مختلف از سوی حاکمان اموی و عباسی بر ضد غیر اعراب (اعم از ایرانی، ترک، اندلسی و حبشی و سیاه‌پوست) روا داشته شد، سبب ظهور شخصیت‌ها و جنبش‌هایی با عنوان «شعوبی» شد که وجه مشترک همه آنان مقابله با برتری‌جویی و تفاخر عرب بر عجم بود. در همین راستا، شاعران و ادیبان و دانشمندانی منتسب به این نهضت، اقدام به نگارش آثاری نمودند و با ذکر بدی‌ها و عیوب اعراب و در مقابل، یادآوری عظمت و شکوه تمدنی کهن خویش و نیز فضائل و شایستگی‌های غیر عرب، درصدد بودند تا تحقیرها و ظلم‌هایی که از سوی حاکمان نژادپرست بر آنان روا داشته شده بود را جبران کرده و زمینه‌ای را برای جنبش‌ها و تحرکات نظامی ایجاد کنند.

منابعی برای مطالعه بیش‏تر:
مقاله «جریان‌های شعوبی غیر ایرانی در سده‌های نخستین اسلامی»، نوشته قاسم قریب، سید جلال رجایی و جواد عباس، مجله مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ، سال یازدهم، شماره چهل و دوم، زمستان، 1398.

پی‌نوشت‌ها:
1. «الشعوبیه و هم اهل التسویه». اندلسی، ابن عبدریه، العقد الفرید، مصر، بی‌نا، ۱۳۶۷، ج ۳، ص ۳۵۱.
2. «لشعوبیه فرقه لاتفضّل العرب علی العجم». بستانی، پطروس، دائره-المعارف بستانی، بیروت، بی‌نا، ۱۹۲۷، ج ۱، ص ۱۲۳۰.
3. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1415 ق، ج 4، ص 536.
4. فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ 8، 1408 ق، ج 3، ص 98-99.
5. ابن الندیم، ابوالفرج محمد بن اسحاق، الفهرست، تصحیح محمد رمضان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، 1417 ق، ص 150.
6. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، تحقیق دائره‌المعارف النظامیه-الهند، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1390 ق، ج ۴، ص ۱۸۷.
7. درباره شعوبیه نبطیه و کتاب ابن وحشی در این زمینه، ر.ک به: مقاله «جریان‌های شعوبی غیر ایرانی در سده‌های نخستین اسلامی»، نوشته قاسم قریب، سید جلال رجایی و جواد عباس، مجله مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ، سال یازدهم، شماره چهل و دوم، زمستان، 1398، صص 128 ـ 103.
8. ابـن غرسـیه، احمد، «رساله ابن غرسیه»، نوادر المخطوطات، تحقیق عبدالسلام هارون، الجزء الأول، القاهره: شرکه مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی،1393، ج 1، 251-252.
9. همان، ص 252.
10. همان.
11. همان، ج 1، ص 253.
12. الجـاحظ، عمروبن بحر، «رسـاله فخـر الـسودان علـی البیـضان»، منـدرج در رسـائل الجاحظ، تحقیق علی أبوملحم، بیروت: دار و مکتبه الهلال، 2002 م، ج 1، ص 179- 185.

 

صفحه‌ها