پرسش وپاسخ

دلیل یکسانی و یگانی قرآن
قرآن کریم، از ابتدا تا کنون همیشه مورد توجه و حساسیت مسلمانان بوده است. مسلمانان در حفظ و کتابت آن اهتمام زیادی داشتند که این حساسیت مانع تغییر آن می شد.

پرسش:

آیا قرآن در طول زمان به شکل کنونی درآمده و از آغاز بدین شکل نبوده است؟ دلیل مسلمانان مبنی بر یکسانی و یگانی قرآن امروزین با قرآن دیروزین زمان صدر اسلام چیست؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی

قرآن به‌عنوان کتاب مقدس و قانون اساسی اسلام و معجزه جاوید حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله همواره در قلب مسلمانان جای داشته و بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی فردی و اجتماعی آنان شده است. مسلمانان در درازای تاریخ برای هیچ‌چیز به‌اندازه قرآن حساسیت نداشته‌اند. آثار دنیوی و اخروی قرائت، کتابت، حفظ و نگهداری قرآن، سبب پیوند قوی‌تر مسلمانان با این کتاب شده است. همیشه بسیاری از مسلمانان افزون بر قرائت روزانه آن، حافظ کل یا بخشی از آن بوده و هستند. همه این امور دست‌به‌دست هم دادند و تغییر و تحریف قرآن را غیرممکن ساختند.

 

پاسخ تفصیلی

مقدمه

هرگاه بخشی از قرآن نازل می‌شد، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در اولین فرصت آن را به مسلمانان ابلاغ می‌کردند. درگذشته، به‌خصوص بین اعراب، داشتن حافظه قوی به‌ویژه در میان افراد بی‌سواد رایج بود. حضرت به ابلاغ شفاهی بسنده نمی‌کردند و یکی از کاتبان قرآن را فرا‌خوانده، از او می‌خواستند که آیات نازل‌شده را بنویسد. این غیر از مسلمانانی است که آیات قرآن را برای خودشان می‌نوشتند و مصحف شخصی داشتند. افزون بر این، حضرت آیات نازل‌شده را به مسلمانان به‌صورت پنج آیه پنج آیه آموزش می‌دادند و تا زمانی که آنان این پنج آیه را نمی‌آموختند، به سراغ آیات بعدی نمی‌رفتند. فرایند بالا نشان می‌دهد که از همان صدر اسلام همیشه افراد متعدد و فراوانی از مسلمانان با قرآن سروکار داشتند و نقل قرآن هیچ‌گاه منحصر به افراد یا گروه‌های خاصی نبوده است.

 

اهتمام همیشگی و فراوان مسلمانان نسبت به قرآن

قرآن با زندگی مسلمانان گره خورده و در بسیاری از لحظات زندگی آنان به گونه‌های مختلفی حضور دارد. برای نمونه، قرآن جزئی جدایی‌ناپذیر از زندگی ایرانیان شده و در مراسم‌های مختلفی همچون سفره سال نو و عید نوروز، عیدی لای قرآن، سر سفره عقد و جشن عروسی، بخشی از مهریه و جهیزیه، هنگام پا گذاشتن به خانه جدید، در زمان بدرقه مسافر، هنگام احتضار و مرگ، اعلام خبر وفات، مراسم ختم و حتی بر سر قبر آنان حضور پررنگ و چشمگیری دارد.(1) عجین شدن قرآن با زندگی مسلمانان اختصاصی به ایرانیان ندارد و در کشورهای مختلف اسلامی کم‌وبیش شاهد چنین اموری هستیم. وانگهی در زمانه ما صدها هزار نفر از مسلمانان حافظ کل قرآن هستند. افزون بر این، میلیون‌ها مسلمان علاوه بر اینکه بخشی از قرآن را از حفظ هستند، نسبت به قرائت روزانه این کتاب اهتمام دارند. به همین دلیل، هیچ بخشی از قرآن نیست که دست‌کم صد‌هاهزارنفر از مسلمانان آن را حفظ نباشند و از بر نکرده باشند. (حفظ جمعی قرآن کریم) فراوانی قاریان و حافظان قرآن و همچنین شدت اهتمام مسلمانان به قرآن به‌گونه‌ای است که اولاً همدستی آنان با هم بر سر مسئله تغییر قرآن عادتاً محال و نشدنی است؛ و ثانیاً اگر بر فرض کسی اقدام به چنین کاری کند، هم خیلی زود رسوا می‌شود و هم با مخالفت شدید مسلمانان و اعتراض آنان روبه‌رو خواهد شد. این وضعیت امروز قرآن در جهان است. بررسی تاریخ قرآن و جایگاه آن در میان مسلمانان در گذشته‌های دور و نزدیک نشان می‌دهد اوضاع قرآن اگر قبلاً بهتر از روزگار ما نبوده، دست‌کم همیشه به همین منوال بوده است؛ لذا وقتی نسل‌به‌نسل تا زمان نزول قرآن به عقب برمی‌گردیم هیچ زمانی را نمی‌توان یافت که اولاً قرآن به شکل‌های مختلفی در ابعاد فردی و اجتماعی زندگی مسلمانان ظهور و بروز نداشته باشد، ثانیاً شمار زیادی از مسلمانان حافظ کل یا جزء قرآن نباشند و بنابراین، امکان تبانی آنان نسبت به تغییر قرآن وجود داشته باشد؛ و ثالثاً مسلمانان نسبت به قرآن حساسیت و تعصب نداشته باشند و درنتیجه، فرد یا گروهی بتوانند قرآن را تغییر بدهند ولی یا کسی متوجه این تغییر نشود یا اگر متوجه شدند، برایشان اهمیت نداشته باشد و اعتراض نکنند و اجازه بدهند آن تغییر در قرآن باقی بماند.

 

تواتر قرآن کریم

الهی و آسمانی بودن قرآن برای جلب توجه فراوان انسان‌ها به این کتاب کافی است. چنانکه قرآن به‌عنوان معجزه اساسی و سند جاوید حقانیت نبوت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از گذشته تاکنون همیشه مورد توجه دوست و دشمن بوده و است. افزون بر این، قرآن کتاب قانون اساسی مسلمانان است و مسلمانان می‌کوشند هم تک‌تک آیات آن را به‌درستی فهم کنند و هم تک‌تک ابعاد زندگی خود را با آن منطبق سازند. برابر آموزه‌های نبوی، برکات دنیوی و ثواب‌های اخروی بسیاری بر قرائت، حفظ، کتابت، گوش‌دادن به آن و حتی نگه‌داشتن آن در خانه مترتب می‌شود؛(2) این برکات و ثواب‌ها توجه مسلمانان به این کتاب را صدچندان کرده است. مسلمانان به قرآن نه‌تنها به‌عنوان شفاء آلام و دردهای معنوی نگاه می‌کنند بلکه آن را درمانگر دردهای دنیوی و جسمی نیز می‌دانند و از این جهت نیز به آن مراجعه کرده و می‌کنند.(3) چنانکه از صدر اسلام تا زمان حاضر برای حافظان و قاریان قرآن اجرها و امتیازات دنیوی متعددی درنظرگرفته می‌شده و همچنان نیز می‌شود. همه این امور و امور دیگری که مجال ذکرشان در اینجا نیست،(4) باعث شدند قرآن همیشه در مرکز توجه و اهتمام گسترده مسلمانان قرار داشته باشد و هیچ‌گاه در حاشیه و به‌دور از چشم همگان نباشد. ازاین‌رو، مهمترین دلیل مسلمانان مبنی بر اصالت و وثاقت تاریخی قرآن و اینکه قرآن کنونی همان قرآن زمان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است، تواتر این کتاب است. منظور از تواتر این است که از زمان نزول قرآن تا زمان ما در هر نسل شمار فراوانی از مردم، دل در گرو قرآن داشته‌اند و اکثر آنان حافظ کل یا جزء قرآن بوده‌اند. شمار این حافظان و قاریان در هر نسل به اندازه‌ای فراوان بوده که امکان تبانی و هم‌آهنگی آنان یا غیر آنان بر تحریف و تغییر قرآن وجود نداشته و ندارد.(5)

 

مصاحف کهن قرآن کریم

از زمان ظهور اسلام در شهر مکه تا زمان ما، نقل قرآن هیچ‌گاه منحصر به نقل شفاهی نبوده، بلکه در کنار نقل شفاهی، شاهد نقل کتبی قرآن در قالب مصاحف قرآن نیز بوده و هستیم؛ لذا امروزه کمتر موزه‌ای در جهان است که نسخه‌ای کهن از قرآن کریم در آن، به‌صورت کامل یا ناقص، یافت نشود. بررسی این مصاحف و مقایسه آن‌ها با قرآن کنونی نشان می‌دهد که قرآن در طول زمان تغییر نکرده است. برای نمونه، می‌توان به قرآن دست‌نویس دانشگاه بیرمنگام بریتانیا اشاره کرد. این قرآن یکی از قدیمی‌ترین نسخ خطی است که در سال ۲۰۱۵ میلادی در کتابخانه کدبری این دانشگاه پیدا شد. این نسخه که روی دو قطعه کاغذ پوستی به خط حجازی نوشته شده، شامل بخشی از سوره‌های ۱۸ تا ۲۰ قرآن است. دانشگاه بیرمنگام اعلام کرده که آزمایش تاریخ‌گذاری رادیوکربن روی اوراق این قرآن نشان داده که عمر این قرآن دست‌کم به ۱۳۷۰ سال پیش می‌رسد؛ درنتیجه، قدیمی‌ترین قرآن شناخته‌شده در جهان است. اوراق این نسخه برای حدود یکصدسال به‌عنوان بخشی از یک کتاب عربی و بدون تشخیص قدمت آن‌ها در کتابخانه نگهداری می‌شدند. سرانجام یک دانشجوی دکتری هنگام پژوهش روی این اوراق، متوجه قرآن بودن و همچنین قدمت آن‌ها شد. وی تصمیم گرفت آن‌ها را برای تعیین قدمت به واحد تاریخ‌گذاری رادیوکربن دانشگاه آکسفورد بفرستد. نتیجه این آزمایش برای او و کتابخانه دانشگاه غیرمنتظره بود. آزمایش‌های انجام‌شده با احتمال بالای ۹۵ درصد نشان دادند که قدمت این قرآن نوشته شده روی پوست به صدر اسلام می‌رسد. بنابراین، کاتب قرآن دانشگاه بیرمنگام، هم‌عصر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بوده و حتی ممکن است او را نیز ملاقات کرده و سخنان او را شنیده باشد. دیوید توماس از دانشگاه بیرمنگام درباره ارزش این نسخه خطی قرآن گفته است: «این نشان می‌دهد که متن امروزی قرآن دارای هیچ یا کمترین تغییر است».(6) هرچند این قرآن ناقص است و همه قرآن را دربرنمی‌گیرد اما چون ماندگاری این چند صفحه و ازبین‌رفتن مابقی صفحات به‌صورت اتفاقی رخ داده و نه عامدانه، می‌توان مطمئن بود مابقی صفحات آن نیز با قرآن کنونی متفاوت نبوده‌اند. نکته مهم دیگر این‌که ترتیب سه سوره کهف، مریم و طه در این نسخه قرآنی با ترتیب قرآن‌های موجود و همچنین ترتیب آیات این نسخه قدیمی با ترتیب آیات در قرآن کنونی کاملا همخوانی دارد که می‌تواند شاهدی دیگر بر تغییرناپذیری قرآن حتی از این جهات قلمداد شود.

 

نتیجه

قرآن به‌عنوان کتاب الهی، معجزه جاوید و باقی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و کتاب قانون اساسی مسلمانان، از آغاز تا اکنون همیشه در مرکز توجهات ویژه مسلمان قرار داشته است. افزون بر عجین‌شدن زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان با این کتاب، شمار زیادی از آنان حافظ کل و شمار بیشتری حافظ بخشی از قرآن بوده‌اند. چنانکه شمار بسیار بیشتری به قرائت روزانه این کتاب اهتمام داشته‌اند. برکات دنیوی و آثار اخروی قرائت، کتابت، حفظ و نگهداری قرآن مزید بر علت شده و آتش تنور قرآن را همیشه داغ نگه‌داشته‌اند. نقل قرآن منحصر به نقل شفاهی نبوده و از زمان نزول قرآن تا زمانه ما همیشه مصاحف متعددی در دسترس مسلمانان بوده و روزبه‌روز بر شمار آنان افزوده شده است. وجود مصاحف کهن در موزه‌های مختلف دنیا مؤیّد این مدعا هستند. همه این امور دست‌به‌دست هم داده‌اند تا نقل قرآن هیچ‌گاه منحصر به افراد یا گروه‌های خاصی نباشد و مسلمانان همیشه نسبت به آن حساسیت شدیدی داشته باشند و درنتیجه، تغییر آن ممکن نباشد.

برای مطالعه بیشتر

کاوس، روحی برندق و...، «تحلیل و نقد واژگانی ادعای خاورشناسان درباره اندک‌شماربودن حافظان قرآن در عصر نزول»، دوفصلنامه دین و دنیای معاصر، دوره 10، شماره 1، 1402 ش، صص 223-195.

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

 

پی‌نوشت‌ها

1. موسوی آملی، سید محسن، «قرآن در رسوم ایرانی»، مجله بشارت، ۱۳۸۴ ش، شماره ۵۱.

2. ابن‌ماجه، محمد، سنن ابن‌ماجه، بیروت، دار الجیل‌، 1418 ق، ج‌1، ص 207؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ع)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‌، چاپ دوم، 1403، ج 89.

3. کلینی، محمد بن یعقوب‌، الکافی، قم، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‌2، ص 619.

4. محیطی اردکانی، احمد، «حفظ قرآن در سیره معصومان (ع)»، فرهنگ کوثر، 1384 ش، شماره 63.

5. ر. ک: غلامرضائی، هادی، «تواتر قرآن، چیستی، چرایی، چگونگی و چالش‌ها»، استاد راهنما: سید هدایت جلیلی، پایان‌نامه ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، تهران، دانشگاه خوارزمی، 1397 ش.

6. گاردین (theguardian.com)، تحت‌عنوان: «'Oldest' Qur'an fragments found at Birmingham University»، روز چهارشنبه مورخ 22 ژوئیه 2015 م، ساعت 14:23، لینک: https://www.theguardian.com/world/2015/jul/22/oldest-quran-fragments-fou...؛ سایت دانشگاه بیرمنگام (vmr.bham.ac.uk)، تحت عنوان: «Collections: Mingana - Islamic Arabic - Islamic Arabic 1572a»

نقد و بررسی ادله مایکل کوکبر در شکل گیری دیرهنگام قرآن و نقش حجاج
مایکل کوک مدعی شکل‌گیری دیرهنگام قرآن شده‌اند! یکی از ادله آنان مبنی بر این ادعا تغییر قرآن توسط حَجَّاج است. در حالی که در تاریخ چیزی در این باره ثبت نشده است.

پرسش:

 ادله مایکل کوک مبنی بر شکل‌گیری دیرهنگام قرآن را چگونه می‌توان مورد بررسی و نقد قرار داد؟
 

پاسخ:
پاسخ اجمالی
در حالی برخی از خاورشناسان مدعی تغییر قرآن توسط حجاج‌بن‌یوسف ثقفی شده‌اند که در زمان حکومت او، افزون بر مصاحف فراوان موجود در جهان اسلام، دستکم هزاران حافظ قرآن نیز در میان مسلمانان وجود داشت. بر فرض، حجاج می‌توانست همه مصاحف آن زمان را گردآوری و تغییر دهد، چه راهکاری برای تغییر قرآن در حافظه مسلمانان داشت؟! رواج کتبی و شفاهی قرآن در سرتاسر جهان اسلام از یک‌سو و محدودیت قدرت حجاج ازسوی‌دیگر، هردو نشانگر این هستند که تحریف قرآن در آن زمان اصلاً ممکن نبوده است.

پاسخ تفصیلی
مقدمه
به باور مسلمانان قرآن در زمان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نه‌تنها به نگارش درآمده بود، بلکه در بین دو جلد نیز قرار گرفته بود. ازاین‌رو هم در آیات قرآن و هم در احادیث نبوی از آن با عنوان «کتاب» و «مصحف» یاد شده است. برای نمونه، می‌توان به احادیثی همچون حدیث متواتر ثَقَلَیْن، احادیث عبادت بودن نگاه کردن به مصحف، احادیث دال بر فضیلت نگهداری مصحف در خانه، احادیث حاکی از ثواب بیشتر قرائت قرآن از روی مصحف، احادیث خبردهنده از شکایت مصحفی که قرائت نمی‌شود، احادیث تشویق‌کننده به میراث گذاشتن مصحف و ... اشاره کرد.(1) اما در نقطه مقابل برخی از خاورشناسان مدعی‌اند قرآن سال‌ها پس از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گردآوری و به شکل کنونی درآمد. در این نوشتار یکی از ادله آنان در این زمینه، بررسی خواهد شد.

مایکل کوک و ادعای تغییر قرآن توسط حجاج
مایکل کوک (Michael Cook) و پاتریشیا کرون (Patricia Crone) مدعی شکل‌گیری دیرهنگام قرآن شده‌اند! یکی از ادله آنان مبنی بر این ادعا تغییر قرآن توسط حَجَّاج بن یوسف ثَقَفِی (۴۰–۹۵ ه.ق) است:

حجاج نوشته‌های قدیمی [= قرآن] فرزندان هاجر یا همان مسلمانان را از بین برد و نوشته‌های دیگری را به نگارش درآورد و به‌جای آن‌ها پخش کرد.(2)
نویسندگان مقاله «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن» ادعای تغییر قرآن توسط حجاج را مورد بررسی قرار داده‌اند. در ادامه به اهم نتایج این مقاله اشاره می‌شود.

حجاج و تغییر قرآن؟!
هرچند برخی مدعی تحریف قرآن توسط حجاج شده‌اند، اما اولاً هیچ دلیل معتبر و مستندی مبنی بر این ادعا وجود ندارد و ثانیاً ادله، شواهد و قرائن متعدد و فراوانی وجود دارند که همگی در کنار هم باعث می‌شوند به این نتیجه برسیم که ادعای تغییر قرآن توسط حجاج اصلاً ممکن نبوده، چه برسد به این‌که واقعاً تحقق پیدا کرده باشد.

ادله و شواهد نا‌ممکن بودن تغییر قرآن توسط حجاج

1. حجاج نماینده تام‌الاختیار عبدالملک بن مَروان، حاکم اموی، در شرق جهان اسلام بود. قرآن در زمان حکومت او (74-95 ه.ق) به شکل گسترده در جهان اسلام منتشر شده بود و به همین دلیل، گرد‏آورى همه مصاحف و تحریف و تغییر‌ آن‌ها اصلاً ممکن نبود؛ آن‌هم با قداست ویژه‏اى که قرآن در نزد مسلمانان داشت.

2. حجاج فقط یک عامل از عُمّال حکومت بنی‌امیه بود و حوزه زمامداری او تنها شامل شرق جهان اسلام می‌شد؛ بنابراین، او چگونه می‌توانست همه مصاحف قرآن را از سرتاسر جهان اسلام، اعم از شرق و غرب، جمع و نابود کند و سپس نسخه‌های جدید تحریف‌شده را به سراسر جهان اسلام بفرستد و با آن‌ها جایگزین کند؟!

3. برفرض هم که بپذیریم او قرآن را در گستره امارت خود تغییر داده، این تغییر فقط می‌توانسته در شرق جهان اسلام باشد و شامل غرب که خارج از حوزه زمامداری او بوده، نمی‌شده است؛ اما این فرض هم قابل‌پذیرش نیست؛ چراکه بین مصاحف شرق جهان اسلام با غرب آن، نه الان و نه در گذشته، اختلافی وجود ندارد؛

4. امروزه مصاحف مختلفی از قرن اول هجری در موزه‌های معتبر و شناخته‌شده جهان وجود دارند و همگی گواه عدم اختلاف مصاحف شرق جهان اسلام با غرب آن، چه در زمان حکومت حجاج و چه پس‌از آن هستند. چنانکه مقایسه مصاحف کهن متعلق به پیش از زمان حجاج (برای نمونه مصحف بیرمنگام و برخی از مصاحف صنعاء) با مصاحف پس از او نیز مؤیّد همین مطلب است؛

5. برفرض قبول کنیم که حجاج این قدرت را داشت که همه مصاحف جهان اسلام را جمع‌آوری و تحریف کند، اما با قرآن موجود در ذهن هزاران حافظ قرآن چه می‌توانست بکند؟! بنابراین، حتی اگر برای حجاج این امر ممکن بود که همه مصاحف قرآن زمانه خود را گردآوری کند و تغییر بدهد، باز به چنین کاری اقدام نمی‌کرد؛ زیرا باوجود هزاران مسلمان حافظ قرآن اقدام او تأثیری نداشت؛

6. هرچند حجاج انسان ستمکار، سفّاک و خون‌ریزی بود و شمار فراوانی از مسلمانان توسط او کشته‌ یا زندانی شدند، اما همین فراوانی شمار قربانیان او به‌خوبی نشان می‌دهد‌ که مسلمانان بسیاری باوجود خطراتی ‌که مخالفت با حجاج داشت، با او مخالفت کرده‌‌‌‌‌‌اند. این از یک‌سو و ازسوی‌دیگر، اعتراضی از سوی مسلمانان در مخالفت با تغییر قرآن توسط او در تاریخ ثبت نشده است. این نبود اعتراض نشانه این است که او‌ قرآن را تغییر نداده است؛ چراکه نمی‌توان باور کرد که حجاج قرآن را تغییر دهد، اما هیچ مسلمانی نسبت به این مسئله اعتراض نکند؛

7. شاید کسی بگوید در زمان حجاج مردم جرئت چنین کاری را نداشتند و درنتیجه، اعتراض اصلاً ممکن نبود و به همین دلیل، شاهد هیچ اعتراضی نیستیم؛ اما اولاً همان‌طور که گذشت شمار زیادی از مسلمانان نه‌تنها جرئت مخالفت با او را داشتند بلکه مخالفت نیز کردند و صدالبته تاوان مخالفتشان را نیز دادند؛ ثانیاً حتی اگر قبول کنیم که مردم در زمان حجاج جرئت مخالفت نداشته و عدم مخالفت هم به معنای عدم‌تغییر قرآن از سوی او نباشد، باز این این سؤال پیش می‌آید که چرا مسلمانان پس از مرگ حجاج به سکوت خود ادامه دادند و نسبت به تغییر قرآن از سوی او اعتراض نکردند؟! چون پس از مرگ حجاج که دیگر دلیلی برای سکوت وجود نداشت؛

8. شاید گفته شود که حجاج قرآن را تغییر داد و مسلمانان نیز اعتراض کردند، ولی او اجازه نداد خبر این اعتراض‌ها در تاریخ ثبت شود؛ اما این ادعا نیز پذیرفتنی نیست. همان‌طور که خبر سایر جنایت‌ها و خیانت‌های او در تاریخ ثبت شد، اگر او واقعاً قرآن را تغییر می‌داد، خبر آن نیز در تاریخ ثبت می‌شد؛ به‌ویژه که کهن‌ترین کتاب‌های تاریخ موجود مسلمانان همگی پس از انقراض بنی‌امیه و در زمان بنی‌العباس به نگارش درآمده‌اند و در این زمان، اشاره به مطاعن بنی‌امیه و کارگزاران آنان نه‌تنها اشکالی نداشت، بلکه مورد حمایت و تشویق حکومت نیز بود؛

9. مردم در مقابل بدعت‌‌هایی که از مسئلة تحریف قرآن بسیار کوچک‌تر هستند، در برابر حجاج ساکت نمانده و اعتراض کردند. برای نمونه، حجاج سخنرانی خود را ادامه داد تا این‌که نماز عصر از وقت فضیلتش خارج شد. حسن بَصْری تابعی (21-110 ه.ق) از جای خود بلند شد و به مسلمانان گفت: بلند شوید و خودتان را برای نماز جماعت آماده کنید. مردم نیز بدون هیچ ترسی و واهمه‌ای و بدون اعتناء به حجاج که در حال سخنرانی بود، از جای خود بلند شدند. حجاج مجبور شد سخنرانی خود را ناتمام رها کند. به‌راستی چگونه می‌توان باور کرد مردمی که حتی حاضر‌ نمی‌شوند به‌اندازه خروج نماز از وقت فضیلتش با حجاج همراهی کنند و در مقابل او ساکت بمانند، در مقابل تحریف و تغییر قرآن توسط او سکوت پیشه کرده و هیچ اعتراض و مخالفتی نکنند؟!

10. در نمونه‌ای دیگر، روزی حجاج در نماز جماعت زبانش لغزید، دچار سبق لسان شد و واژه‌ای از واژگان قرآن را در نماز به‌اشتباه بیان کرد. برخی از مسلمانان پس از سلام نماز به سراغ حجاج رفتند و درحالی‌که مردم صدای آنان را می‌شنیدند، به او گفتند: ما تو را در نماز خطاکار یافتیم! آیا واقعاً می‌توان پذیرفت مردمی که حجاج را به‌خاطر یک اشتباه سهوی در قرائت قرآن آشکارا سرزنش می‌کنند، شاهد تغییر و تحریف عامدانه قرآن توسط او باشند اما هیچ مخالفتی با او نکنند؟!

11. سلیمان بن مهران معروف به أَعْمَش (61-147 ه.ق) که از تابعین بود، وقتی شنید‌ که حجاج همگان را ملزم کرده که قرآن را فقط مطابق مصحف عثمانی بخوانند و از تلاوت قرآن مطابق قرائت ابن‌مسعود منع کرده است، با خودش گفت: «به کوری چشم تو من آن را قرائت مى‏کنم». او از آن به بعد قرآن را یک‌بار مطابق مصحف عثمانى قرائت می‌کرد و بار دیگر‌ به‌قرائت ابن‌مسعود مى‏‌خواند. وقتی حجاج حتی از محو و ازبین‌بردن قرائت ابن‌مسعود که در اقلیت بود، عاجز‌ بوده‌ است، چگونه می‌توان باور کرد که او موفق شد همه نسخه‌‌های قرآن را گردآوری و نسخه‌‌های تغییریافته را جایگزین‌ آن‌ها کند؟! به‌ویژه که در آن زمان نه‌تنها از دستگاه چاپ بلکه حتی از کاغذ نیز هنوز چندان خبری نبود و قرآن به‌صورت دستی توسط کاتبان بر روی پوست حیوانات نوشته می‌شد.(3) بنابراین، حتی اگر بپذیریم که گردآوری همه مصاحف قرآنی ممکن بوده، جایگزینی آن‌ها با مصاحف جدید که نیازمند امکانات گسترده، سرمایه مالی بسیار عظیم و نیروی کار فراوانی بوده، به‌هیچ‌وجه قابل‌پذیرش نیست؛

12. وقتی مسلمانان نسبت‌ به ‌قرائت یکی از صحابه، یعنی قرائت ابن مسعود، این‌قدر تعصب و حساسیت داشتند و‌ به ‌هر قیمتی می‌خواستند آن را حفظ کنند، چگونه ممکن است‌‌ آن‌ها شاهد تغییر و تحریف قرآن از سوی حجاج باشند و اصلاً اعتراض نکنند؟!

13. برخی مدعی شده‌اند که حجاج مصاحف قرآنی را جمع کرد و پس از حذف آیات مذمت بنی‌امیه، قرآن‌های جدیدی را در بین مردم منتشر کرد! اما این ادعا نمی‌تواند صحیح باشد؛ چراکه اولاً بررسی مواردی که به‌عنوان تغییرات حجاج از‌ آن‌ها یادشده(4) ‌ نشان می‌دهد که آن‌ها به سود بنی‌امیه یا‌ به زیان دشمنان‌ آن‌ها نیستند؛ پس چرا حجاج باید‌ آن‌ها را تغییر و خودش را در معرض اعتراض مسلمانان قرار بدهد؟! ثانیاً اگر در قرآن آیاتی علیه بنی‌امیه به‌صورت آشکار وجود داشت، معاویه ‌بن‌ ابوسفیان که پیش از حجاج به حکومت رسیده بود و نزدیک به چهل سال در رأس حکومت مسلمانان قرار داشت، اقدام به حذف آن‌ها می‌کرد؛ به‌ویژه که معاویه به‌عنوان صحابی و همچنین خلیفه اهل تسنن از قدرت و احترام بیش‏ترى نسبت به حجاج برخوردار بود. برای نمونه، او نماز جمعه را به‌جای روز جمعه در روز چهارشنبه خواند و کسی از یارانش به او اعتراض نکرد.
14. حجاج عثمانی بود و‌ به‌شدت‌ به‌ عثمان علاقه داشت. از نخستین کارهای او در مدینه این بود که بر دست ‌و گردن صحابه‌ای همانند جابر ‌بن ‌عبدالله و انس ‌بن‌ مالک‌ به جرم حمایت‌نکردن از عثمان در روز قتلش، داغ نهاد. حجاج به جهت علاقه شدید‌ به ‌عثمان حتی‌ نمی‌توانست ببینید برخی‌ از مسلمانان شهر کوفه به‌جای قرائت مصحف عثمانی‌ قرآن را به ‌قرائت ابن‌مسعود می‌خوانند. ‌‌ازاین‌رو، نسبت‌ به‌ رواج قرائت ابن‌مسعود ناراحت بود و همه تلاش خود را برای ازبین‌بردن آن به کار بست. چگونه ممکن است وی با چنین روحیه‌‌‌‌ای مصحفی که محصول گروه توحید (یکی‌کردن مصاحف) مصاحف عثمان و منتسب به او بودند را تغییر دهد؟!

15. پس از انقراض حکومت بنی‌امیه در سال 132 ه.ق بنی‌العباس بر سر کار آمدند. آنان شدیداً به‌دنبال ‌تخریب وجهه بنی‌امیه بودند؛ ازاین‌رو، در بیان معایب و مطاعن بنی‌امیه از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. اگر واقعاً حجاج به‌عنوان یک عامل از عُمّال بنی‌امیه قرآن را تغییر داده بود، این مسئله فرصت بسیار بزرگ و مغتنمی برای آنان به شمار می‌آمد تا بتوانند چهره بنی‌امیه را بیش‌ازپیش در نزد مسلمانان تخریب کنند و بدین‌شکل به حکومت خودشان مشروعیت ببخشند؛ اما باوجوداین، در هیچ خبر و روایت تاریخی شاهد این نیستیم که بنی‌العباس بنی‌امیه را به‌صورت عام و حجاج را به‌صورت خاص به تغییر قرآن متهم کرده باشند.(5)

نتیجه
حجاج خباثت و جسارت لازم برای تحریف قرآن را داشت، اما انگیزه‌ای برای این کار نداشت؛ چراکه در قرآن مطلبی که آشکارا به زیان بنی امیه یا به سود دشمنان آنان باشد، نیامده است. افزون بر این، در زمان حجاج مصاحف فراوانی از قرآن وجود داشت و در کنار مصاحف، شاهد حضور هزاران حافظ قرآن در میان مسلمانان هستیم. رواج کتبی و شفاهی قرآن در سرتاسر جهان اسلام از یک‌سو و محدودیت امارت و قدرت حجاج از سوی دیگر، همگی حاکی از این هستند که تحریف قرآن در زمان او اصلاً ممکن نبوده است. چنانکه حتی اگر حجاج اقدام به تغییر قرآن می‌کرد، قطعاً با مخالفت‌های شدید مسلمانان مواجه می‌شد، اما در تاریخ چنین چیزی ثبت نشده است.

برای مطالعه بیشتر
مقاله «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن»
نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها
1. ناصحیان، علی‌اصغر، علوم قرآنی در مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ چهارم، 1396 ش، ص 268-260.
2. CRONE, PATRICIA & MICHAEL COOK, HAGARISM: THE MAKING OF THE ISLAMIC WORLD, LONDON, NEW YORK, MELBOURNE, CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS CAMBRIDGE, First published, 1977, p168: "hajjaj 'collected all your old writings, composed others according to his own tastes, and disseminated them everywhere among your nation ... From this destruction there escaped only a small number of works of Abou-Tourab [i.e.'Ali], for he could not make them disappear completely".
ابولیله، محمد، القرآن الکریم من المنظور الإستشراقی، قاهره، دار النشر للجامعات، 1423 ق، ص 210 و 211.
3. کریمی‌نیا، مرتضی، مصاحف به خط حجازی: کهن‌ترین دست‌نوشته‌های قرآنی، مجله آینه پژوهش، شماره 203، سال 1402 ش، صص 60-31، ص 36.
4. ر.ک: سجستانی، ابوبکر، کتاب المصاحف‏، قاهره، الفاروق الحدیثه للطباعه والنشر، چاپ اول، 1423 ق، ص 157.
5. غلامرضایی، هادی و کاووس روحی برندق، «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن»، مجله مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، مقاله 6، دوره 28، شماره 72، آذر 1401، صفحه 135-107.

آثار مثبت نیکی به والدین در دنیا
نیکی به والدین آثار دنیایی فراوانی برای انسان به همراه دارد. این عمل نه‌تنها یک وظیفه اخلاقی و دینی است، بلکه کلید موفقیت، آرامش و برکات در زندگی دنیا است.

پرسش:

براساس روایات، نیکی به والدین چه اثرات مثبتی در دنیای ما دارد؟

پاسخ:

مقدمه

نیکی به والدین در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد و آثار دنیوی و اخروی فراوانی برای انسان به همراه دارد. در آموزه‌های دینی، بر اهمیت ارتباط خوب با والدین و احترام به آن‌ها تأکید زیادی شده است. این ارتباط نه‌تنها موجب رضایت خداوند می‌شود، بلکه برکات زیادی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی به همراه دارد.

 در ادامه به بیان برخی از مهم‌ترین آثار دنیایی نیکی به والدین پرداخته‌ شده است.

1. فزونی رزق و عمر

یکی از آثار نیکی به والدین، فزونی رزق و عمر است. روایات متعددی در این زمینه بیان شده که نشان می‌دهند ارتباط خوب با والدین می‌تواند موجب افزایش برکت در زندگی، طول عمر و رزق شود. در حدیثی امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند:

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(1) هرکسی که دوست دارد خداوند سختی‌های مرگ را از او کاهش دهد، باید با خویشاوندان خود پیوندی نیکو داشته باشد و نسبت به والدین خود نیکوکار باشد. در این صورت، خداوند سختی‌های مرگ را برای او آسان کرده و هرگز در زندگی‌اش فقر نخواهد دید

در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز چنین نقل شده است:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُمَدَّ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُبْسَطَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ أَبَوَیْه‏؛(2) هر کسی که می‌خواهد عمرش طولانی شود و رزقش فراوان گردد، باید با والدین خود ارتباط نیکو داشته باشد

در حدیثی دیگر آمده است:

«حنان بن سدیر می‌گوید: ما نزد امام صادق علیه‌السلام بودیم که در میان ما مِیسر بود. امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی ارتباط با اقوام صحبت کردند و فرمودند: ای میسر! مرگ تو بارها و بارها نزدیک شده است، ولی خداوند به دلیل صله‌ی رحم، عمر تو را طولانی کرده است. اگر می‌خواهی عمرت زیاد شود، به والدین خود نیکی کن.»(3)

احادیث در این موضوع منحصر به موارد بیان شده نیست و ده‌ها روایت در این مورد از اهل‌بیت علیهم‌السلام نقل شده است. این متون به‌وضوح نشان می‌دهند که نیکی به والدین و ارتباط خوب با آن‌ها باعث افزایش رزق، طول عمر و دفع مشکلات زندگی می‌شود.

2. دفع مرگ‌های بد

یکی از آثار نیکی به والدین، دفع مرگ‌های بد و جلوگیری از وقوع مرگ‌های ناپسند است. در روایات آمده است که نیکی به والدین و انجام کارهای نیکو نه‌تنها باعث افزایش عمر می‌شود، بلکه از مرگ‌های بد و ناگوار نیز جلوگیری می‌کند. امام باقر علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:

«الْبِرُّ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ عَنْ سَبْعِینَ مِیتَةَ سَوْءٍ؛(4) نیکی به والدین و صدقه‌ی پنهانی، فقر را از بین می‌برد، عمر را افزایش می‌دهد و از هفتاد مرگ بد جلوگیری می‌کند

3. استجابت دعای والدین در حق فرزند

یکی از آثار نیکی به والدین، استجابت دعاها و برآورده شدن درخواست‌های آن‌ها است. در روایات متعددی آمده که دعاهای والدین برای فرزندانشان، مستجاب می‌شود. به‌عنوان نمونه در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا یُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى: دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ، وَ دَعْوَتُهُ عَلَیْهِ إِذَا عَقَّهُ، وَ دُعَاءُ الْمَظْلُومِ علی ظَالِمِهِ، وَ دُعَاؤُهُ لِمَنِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ، وَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِأَخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِینَا؛(5) سه دعایی که از سوی خداوند متعال رد نمی‌شود: دعاى پدر و مادر براى فرزندش، زمانى که به او نیکى کنند و نفرینشان بر او وقتی‌که ایشان را بیازارد. نفرین مظلوم علیه ظالم و دعایش براى کسى که وى را علیه ظالم یارى کرده است. دعاى مؤمن براى برادر مؤمنى که او را در راه ما یارى کرده باشد

در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است که:

«سه دعای مستجاب وجود دارد که هیچ شکی در آن‌ها نیست: دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای والدین برای فرزند.»(6)

بنابراین، هم دعای خیر و هم عاق پدر و مادر و نفرین آن‌ها نزدیک به استجابت است. این روایات تأکید می‌کنند که دعاهای والدین به‌ویژه زمانی که فرزندان با آن‌ها نیکو هستند، از اهمیت خاصی برخوردار است و خداوند به‌سرعت و به‌صورت قطعی به آن‌ها پاسخ می‌دهد. بنابراین، نیکی به والدین نه‌تنها باعث خوشبختی و برکات دنیوی می‌شود، بلکه دعاهای والدین نیز می‌تواند در زندگی فرد تأثیرات مثبتی داشته باشد.

4. برطرف شدن مشکلات خانوادگی

یکی از آثار نیکی به والدین، برطرف شدن مشکلات خانوادگی است. در روایات مختلف آمده که نیکی و مدارا با والدین می‌تواند به حل مشکلات و تسهیل روابط خانوادگی کمک کند. به‌عنوان نمونه در حدیثی چنین نقل شده است:

«بکر بن صالح گوید: دامادم به امام جواد (علیه‌السلام) نوشت: پدرم مرد ناصبى بداعتقادى است و از جانب وى با شداید و زحماتى چند روبرو گشته‏ام، در صورت صلاح‌دید درباره‌ام دعا کنید، و بیان فرمایید که نظرتان دراین‌باره چیست؟ آیا با وى به دشمنى و پرخاش برخیزم یا مدارا نمایم؟ حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته‏ات را فهمیدم و به آنچه درباره پدرت یاد کرده‏اى پى بردم، و ان شاء اللَّه درباره تو دست از دعا نمى‏کشم، و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است، و همراه با هر مشکلى آسانى است، صبر را پیشه ساز که عاقبت از آن پرهیزکاران است، خداوند تو را بر ولایت آن‌کس که ولایتش را پذیرفته‏اى ثابت بدارد، ما و شما در امانت خداییم، همان خدایى که امانت‌هایش ضایع و تباه نگردد. بکر گوید: پس‌ازآن خداوند دل پدر او را براساس میل وى برگرداند به‌طوری‌که در هیچ‌چیز با او مخالفت نمى‏ورزید.»(7)

این روایت نشان می‌دهد که مدارا و صبر در مواجهه با مشکلات خانوادگی، به‌ویژه در روابط با والدین، می‌تواند تأثیر زیادی در بهبود وضعیت و حل مشکلات داشته باشد. نیکی به والدین و برخورد با آن‌ها به‌طور مؤدبانه و صبورانه، حتی در شرایط سخت، می‌تواند موجب تغییرات مثبت و بهبود روابط خانوادگی شود.

5. برگشت نیکی‌ها

یکی از آثار مهم نیکی به والدین، برگشت این نیکی به خود فرد است. به‌عبارت‌دیگر، هنگامی‌که فرد به والدین خود نیکی می‌کند، این نیکی به خود او باز می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی به این حقیقت اشاره کرده‌اند که:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ؛(8) با پدران خود نیکوکار باشید تا فرزندانتان با شما نیکوکار شوند و نسبت به زنان مردم عفت بورزید تا زنان شما نیز عفیف باشند

این حدیث بیان می‌کند که نیکی به والدین موجب می‌شود فرزندانتان نیز با شما به نیکی رفتار کنند. به‌این‌ترتیب، نیکی به والدین نه‌تنها به خوشبختی و آرامش فرد در زندگی دنیوی کمک می‌کند، بلکه این خوبی‌ها به نسل‌های بعدی نیز منتقل می‌شود و به‌نوعی برگشت نیکی‌ها به خود فرد خواهد بود.

6. سبک شدن سختی‌های مرگ

یکی از آثار مهم نیکی به والدین، کاهش سختی‌های مرگ و تسهیل در گذر از مراحل آن است. در روایاتی از امام صادق علیه‌السلام که در بخش‌های قبلی هم ذکر شده بود آمده است:

«هر کسی که دوست دارد خداوند سختی‌های مرگ را از او کاهش دهد، باید با خویشاوندان خود پیوندی نیکو داشته باشد و نسبت به والدین خود نیکوکار باشد. در این صورت، خداوند سختی‌های مرگ را برای او آسان کرده و هرگز در زندگی‌اش فقر نخواهد دید.»(9)

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین در زمان مرگ می‌تواند سبب تسهیل سختی‌های آن شده و مرگی راحت را به همراه داشته باشد.

7. خیر و برکت در عبادت و زندگی

نیکی به والدین و انجام اعمالی مانند نماز، صدقه، حج و روزه برای آن‌ها موجب خیر و برکت زیادی می‌شود. در روایات آمده است که فرد می‌تواند درحالی‌که والدینش زنده یا حتی فوت کرده‌اند، از طریق عبادات و اعمال نیکو برای آن‌ها اقدام کرده و در عوض خیروبرکت فراوانی برای خود کسب کند. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«مَا یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ أَنْ یَبَرَّ وَالِدَیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ یُصَلِّیَ عَنْهُمَا وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یَحُجَّ عَنْهُمَا وَ یَصُومَ عَنْهُمَا فَیَکُونَ الَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ فَیَزِیدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیْراً کَثِیراً؛(10) چه چیزی مانع شما می‌شود که به والدین خود چه در حال حیات و چه پس از وفات نیکی کنید؟ برای آن‌ها نماز بخوانید، صدقه بدهید، برایشان حج کنید و روزه بگیرید. در این صورت، هرچه برای آن‌ها انجام می‌دهید، برای شما نیز همان پاداش خواهد بود و خداوند به دلیل نیکی و عباداتی که برای آن‌ها انجام می‌دهید، خیروبرکت فراوانی به شما خواهد بخشید

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین، حتی پس از مرگ آن‌ها، می‌تواند با انجام عبادات مختلف مانند نماز، صدقه، حج و روزه به آن‌ها انجام شود و در عوض، فرد از خیروبرکت عظیمی در زندگی خود بهره‌مند می‌شود.

نتیجهگیری

نیکی به والدین آثار دنیایی فراوانی برای انسان به همراه دارد. نیکی به والدین نه‌تنها موجب افزایش برکات و فزونی رزق و عمر می‌شود، بلکه در برطرف کردن مشکلات زندگی، دفع مرگ‌های ناگوار و افزایش دعاهای مستجاب برای فرزند تأثیر بسزایی دارد. این ارتباط نیکو باعث بهبود روابط خانوادگی، رفع سختی‌های زندگی و در نهایت خیروبرکت در عبادات و اعمال دینی می‌شود. بنابراین، نیکی به والدین نه‌تنها یک وظیفه اخلاقی و دینی است، بلکه کلید موفقیت، آرامش و برکات در زندگی دنیاست.

پی‌نوشتها

1. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376ش، ص389، ح14.

2. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407ق، ص126.

3. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407ق، ص125، ح309.

4. کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدى، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402ق، ص33، ح86.

5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص280، ح541.

6. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: مکتبه النینوى الحدیثه، بى‌تا، ص187.

7. مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، محقق / مصحح: استاد ولى، حسین و غفارى علی‌اکبر، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص191، ح20.

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص554، ح5.

9. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376ش، ص389، ح14.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و

نقد دیدگاه ونزبرو در شکل گیری دیرهنگام قرآن
یکی از نقدهای که بر قرآن کریم شده، نقد جان ونزبرو است ایشان ادعا کرده که روایات جمع قرآن همگی جعلی هستند در نقطه مقابل هارالدموتسکی این ادعا را نادرست می داند.

پرسش:

 دیدگاه جان ونزبرو در رابطه با نبود شواهد متقن و درنتیجه شکل گرفتن دیرهنگام قرآن را بررسی و نقد کنید؟ آیا ادعای ونزبرو در رابطه با اینکه روایات حاکی از جمع‌آوری قرآن و توحید مصاحف متعلق به نیمه اول سده دوم هجری هستند، درست است؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی

تاریخ‌گذاری منبع و سند روایات جمع قرآن و همچنین شواهد متعدد باستانی همچون مصاحف کهن، کتیبه‌ها، سکه‌ها، اشاره غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی و... همگی حاکی از این هستند که متن کنونی قرآن در قرن اول هجری قمری در میان مسلمانان کاملاً رایج بوده است؛ بنابراین، ادعای برخی از خاورشناسان مبنی بر شکل‌گیری قرآن در طول زمان و تثبیت متن نهایی آن در اواخر قرن دوم، کاملاً غلط و مبتنی بر بدبینی افراطی، سوگیری، پیش‌فرض‌های نادرست، استاندارد دوگانه و نادیده‌گرفتن ادله و شواهد نظریه رقیب است.

 

پاسخ تفصیلی

مقدمه

قرآن متعلق به زمان پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله است؛ اما برخی از خاورشناسان در اینکه قرآن در این زمان شکل گرفته باشد، خدشه کرده و مدعی شده‌اند که قرآن تا پیش از قرن سوم به شکل کنونی جمع نشده بود! از نگاه آنان روایات جمع قرآن که حاکی از جمع زودهنگام قرآن هستند، همگی پس از جمع قرآن به شکل کنونی و در راستای اعتباربخشی به آن، جعل شده‌اند.

 

ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین دیرهنگام قرآن

خاورشناسان نخست به‌دلیل روایات جمع قرآن در منابع اسلامی، معتقد به تدوین قرآن در زمان صحابه بودند تا این‌که جان وَنْزْبرو(1) با این ادعا که روایات جمع قرآن، محصول جعل در دوره‌های متأخر هستند، روایات را کنار گذاشت و مدعی شد «تحلیل ادبی» نشان می‌دهد که متن کنونی قرآن‌، پس از یک‌روند طولانی، سرانجام در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تثبیت شده است! به باور او فقها در این زمان پس از شکل گرفتن متن رسمی قرآن، روایات جمع قرآن را در راستای انتساب قرآن کنونی به پیامبر و صحابه و باهدف مشروعیت‌بخشی به آن ساخته‌اند.

نقد و بررسی ادعای ونزبرو

1. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر تحلیل ادبی متن قرآن

ونزبرو با نامعتبر خواندن اسناد روایات و اطلاعات منابع رجالی و فهرست‌نگاری‌های مسلمانان، این نظریه را مطرح کرد که در تاریخ‌گذاری متون اسلامی، حتی قرآن، باید از شیوه تحلیل ادبی استفاده می‌کرد. منظور از تحلیل ادبی توجه به محتوای یک اثر و تبیین سبک، ساختار و همچنین تغییرات تدریجی متن در طول زمان است. او مدعی شد که مطابق این تحلیل، کهن‌ترین متون اسلامی و حتی قرآن، همگی اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تدوین شده‌اند!

 نصرت نیل‌ساز در مقاله‌ای، تحلیل ادبی ونزبرو و استنتاج‌های تاریخی مبتنی بر آن را بررسی کرده، اشکالات مختلف آن را نشان داده است. در ادامه، به مهم‌ترین نتایج این مقاله اشاره می‌شود.

مهم‌ترین نتایج مقالة نصرت نیل‌ساز در نقد ادعای ونزبرو

الف. ونزبرو علی‌رغم تأکید بر اینکه تحلیل او سبک‌شناختی است و نتایج تاریخی در پی ندارد، نه‌تنها بارها از تحلیل ادبی، استنتاج تاریخی کرده، بلکه به گفته نورمن کالدر(2) دغدغه اصلی او از این تحلیل، استنتاجات تاریخی بوده است؛ استنتاجاتی فرضی که محصول نادیده‌گرفتن شواهد و قرائن متعدد تاریخی است. چنانکه او در حالی اعتبار آثار اسلامی را رد کرده که در موارد مختلفی به سود نظریه‌اش از آن‌ها استفاده کرده است؛

ب. با تحلیل ادبی صرف نمی‌توان هیچ متنی را تاریخ‌گذاری کرد؛ زیرا نتایج تحلیل ادبی به‌گونه‌های مختلف قابل تفسیر هستند و پیش‌فرض‌های شخص در این روند مؤثر است. ونزبرو نیز با این پیش‌فرض که تثبیت نهایی متن قرآن، دقیقاً مشابه روندی بوده که کتاب مقدس (بایبل) از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده، قرآن و سایر متون کهن اسلامی را تحلیل ادبی کرد. چنانکه او هر شاهدی که با پیش‌فرضش مخالف بوده را به‌نحوی توجیه کرده است؛

ج. شباهت محتوایی قرآن به بایبل که ناشی از منشأ واحد الهی است، لزوماً بدین‌معنا نیست که قرآن نیز همانند بایبل تدوین دیرهنگام داشته است. نکته دیگر این‌که چرا ونزبرو شباهت قرآن با بایبل را مد نظر قرار می‌دهد اما تفاوت‌های متعدد قرآن با این کتاب در اموری همچون سبک و درون‌مایه را درنظرنمی‌گیرد؟!

د. برخلاف باور ونزبرو مستندات متعدد و مختلف، از شواهد باستان‌شناختی تا شواهدی از متون اسلامی و غیر اسلامی، همچون اشاره به قرآن و محتوای آیات آن در مکاتبات عمربن‌عبدالعزیز با لئوی سوم، امپراتور بیزانس، اشاره به قرآن و نام برخی از سوره‌ها در رساله یوحنای دمشقی در ردّ اسلام، کتیبه‌های قرآنی قبه‌الصخره نوشته‌شده در زمان عبدالملک‌بن‌مروان، گزارش کتاب الاعلاق النفیسه از کتیبه‌های قرآنی مسجد نبوی نوشته‌شده در زمان ولیدبن‌عبدالملک، اشاره به قرآن در پاپیروس‌ها و سکه‌های سده نخست، اشاره‌های غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی و مصاحف صنعا، نه‌تنها نشانگر تثبیت نهایی متن قرآن در قرن اول است، بلکه نقش اساس و بنیادی قرآن را در مسائل فقهی عقیدتی مسلمانان، جدل‌های آنان با اهل کتاب و کسب مشروعیت در همان روزگار آغازین اسلام، نشان می‌دهد.

ه. یکی از ادله ونزبرو عدم اشاره به قرآن در کتبی همچون «فقه اکبر» ابوحنیفه است بااینکه در دیگر آثار ابوحنیفه و حتی در رساله «قدر» حسن بصری که مقدم بر ابوحنیفه بوده، بارها به قرآن اشاره شده؛ اما ونزبرو بدون دلیل، اعتبار کتاب فقه اکبر را می‌پذیرد اما اعتبار رساله حسن بصری را نمی‌پذیرد! به باور دَنِیِّل مَدیگان(3) نظریه و شیوه ونزبرو او را وادار به خاموش‌کردن هر صدای مخالفی کرده! چنانکه موضوع کتاب فقه اکبر مسائل اختلافی مسلمانان بوده و چون مسلمانان درباره قرآن اختلافی نداشته‌اند، در این کتاب به آن اشاره نشده است.(4)

2. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر جعلی بودن روایات جمع قرآن

ونزبرو معتقد است قرآن پیش از روایات جمع قرآن وجود داشته؛ به‌همین‌دلیل، اگر ثابت شود روایات جمع قرآن سال‌ها پیش از زمان ادعایی ونزبرو وجود داشته‌اند، ضمن زیرسوال‌رفتن اصل ادعای ونزبرو، ثابت می‌شود قرآن پیش از این زمان وجود داشته است.

 هارالد موتسکی،(5) خاورشناس آلمانی، در نقد ادعای ونزبرو این روایات را به دو شیوه منبعی و سندی تاریخ‌گذاری(6) و نشان داده که این روایات سال‌ها پیش از زمانی که ونزبرو مدعی جعل آن‌ها در آن زمان است، وجود داشته‌اند و این یعنی ادعای او درباره قرآن نیز درست نیست. در ادامه به چکیده‌ای از مقاله او اشاره می‌شود.

چکیدة مقالة هارالد موتسکی در نقد ادعای ونزبرو

الف: تاریخ‌گذاری منبعی روایات جمع قرآن

«تاریخ‌گذاری منبعی» مبتنی بر قدیمی‌ترین منبع موجود روایت است؛ زیرا آن روایت دستکم در زمان تألیف آن منبع وجود داشته است. برخی به‌خاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آن‌ها را جعلی دانسته‌اند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده بود، این گمانه قابل‌طرح بود که او یا فردی که احادیث را از او گرفته، آن را جعل کرده است؛ ولی او چهار روایت مخالف با هم آورده و چون نمی‌توان گفت او هر چهار حدیث مخالف را خودش جعل کرده، بنابراین، باید بپذیریم که بخاری آن‌ها را از مشایخش که یک نسل پیش از او بوده‌اند، گرفته است. چنانکه چون این چهار روایت در حقیقت همه نقل‌های مختلف یک روایت هستند، پس مشایخ او همگی آن‌ها را از یک نفر شنیده‌اند و در این حدیث، منبع مشترکی که امکان نقل هر چهار شیخ بخاری از او وجود داشته باشد، خیلی قدیمی است. نکته دیگر هم اینکه احمدبن‌حنبل (م 241 ق) که متعلق به یک نسل پیش از بخاری است نیز دو روایت دراین‌باره نقل کرده و با توجه به تفاوت روایت‌ها بعید است بخاری از احمد نقل کرده باشد. روایت مستقل دیگری از روایات احمد و بخاری، توسط طیالسی (م 204 ق) در مسندش نقل شده است. پس روایات جمع قرآن از جهت منبع به آخر قرن دوم رسیدند. با در دسترس قرار گرفتن منابع دیگری همچون فضائل‌القرآن ابوعبید (م 224 ق)، تفسیر عبدالرزاق (م 211 ق) و جامع عبدالله‌بن‌وهب (م 197 ق) مشخص می‌شود این روایات در ربع آخر قرن دوم رواج و مدت‌ها پیش‌ازاین تاریخ وجود داشته‌اند؛ چون اول باید وجود داشته باشند تا به‌مرورزمان رواج پیدا کنند. چنانکه نقل روایات جمع عثمان در کتاب تاریخ مدینه ابن‌شبه نشان می‌دهد که آن‌ها در سال 204 ق رواج داشته‌اند. نکته مهم این است که چون به باور ونزبرو رسمیت یافتن قرآن در آغاز قرن سوم بوده، او نمی‌تواند مدعی شود روایات جمع قرآن که ما با تاریخ‌گذاری منبعی ثابت کردیم در اواخر قرن دوم رواج داشته‌اند، پس از رسمیت یافتن قرآن در اول قرن سوم جعل شده‌اند.

ب: تاریخ‌گذاری سندی روایات جمع قرآن

تاریخ‌گذاری سندی تعیین خاستگاه روایت بر اساس «حلقه مشترک»(7) است. حلقه مشترک راویی است‌که پس از او سلسله‌سندها‌ به شاخه‌های متعدد منشعب می‌شود. به‌باور موتسکی حلقه مشترک، نخستین مُدَوِّن روشمند و منتشرکننده حدیث در مجلس درس و در بین شاگردان خود بوده است. حلقه مشترک واقعاً حدیث را از مروی‌عنه اعلام‌شده، شنیده و او چون نخستین گردآورنده و نشر دهنده احادیث اشخاص قرن اول بوده، نامش حلقه مشترک شده است. ازاین‌رو، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که این روایت در زمان حلقه مشترک وجود داشته است.(8) روایات جمع ابوبکر تا سال 256 ق در شش منبع آمده است: صحیح بخاری، مسند احمد، فضائل القرآن، تفسیر عبدالرزاق، مسند طیالسی، مغازی موسی‌بن‌عقبه. اسناد احادیث این شش منبع روی‌هم 15 سند می‌شود که همگی در یک راوی یعنی ابن شهاب زهری (م 124 ق) با هم مشترک‌اند. (حلقه مشترک) در منابع پس از سال 256 ق هم 14 سند داریم که باز همگی به زهری می‌رسند. درباره این حلقه مشترک دو احتمال هست:

1. همه این سندها جعلی باشند و پس از زهری، کسی این احادیث را ساخته و به نام زهری نقل کرده است، اما ناقلین از آن شخص جاعل حدیث، اسم او را نیاورده‌اند و الا او حلقه مشترک این احادیث می‌شد. این احتمال ضعیف است؛ چراکه اولاً هماهنگی میان اسناد و متون نشان می‌دهد که حلقه مشترک نتیجه روند واقعی نقل است؛ ثانیاً این فرض از جعل، بسیار تصنّعی است و نمی‌توان پذیرفت شمار زیادی از راویان بااینکه شیوه‌های مختلفی وجود داشته اما همگی به یک شیوه دست به جعل حدیث زده‌اند؛ ثالثاً ما هرچند روایات جعلی داریم اما اینکه جعل روشمند بوده و جنبه عمومی داشته، قابل‌قبول نیست.

2. سلسله اسانید، جریان واقعی را منعکس کرده و حلقه مشترک، مروج روایات جمع قرآن ابوبکر بوده است. مطابق این احتمال که احتمال مقبول است، روایات جمع ابوبکر در زمان زهری (م 124 ق) شناخته‌شده بوده‌اند.

روایات جمع عثمان در منابع زیر آمده است که روی‌هم 22 سند دارند: فضائل‌القرآن، تاریخ مدینه ابن‌شبّه، صحیح بخاری، جامع ترمذی، سنن کبری نسایی، مسند ابویعلی، جامع طبری و مصاحف ابن‌ابی‌داود. بازهم حلقه مشترک اسناد همه این روایات، زهری است.

بنابراین، روایات جمع ابوبکر و عثمان همگی توسط زهری در ربع اول قرن دوم منتشرشده‌اند. اکنون این سؤال پیش می‌آید که روایت جمع قرآن چگونه به دست زهری رسیده است؟ مطابق اسناد بالا زهری مدعی شده که روایات را از عبید‌بن‌سباق تابعی شنیده و او نیز مدعی بوده روایات را انس‌بن‌مالک صحابی گرفته است. دلیلی بر جعل روایات توسط زهری نداریم. پس این روایات به آخرین دهه‌های قرن نخست می‌رسد؛ بنابراین، هرچند نمی‌توان مطمئن بود همه‌چیز همان‌گونه‌که در این روایات آمده، تحقق یافته، اما این را نباید انکار کرد زمان پیدایش روایات اسلامی بسیار پیش از زمان ادعایی ونزبرو است و این ادعا که روایات جمع قرآن نمی‌توانسته‌اند زودتر از پایان قرن دوم ساخته شده باشند، نادرست است.(9)

نتیجه:

جان ونزبرو با این ادعا که روایات جمع قرآن حاکی از جمع زودهنگام قرآن همگی جعلی هستند، به سراغ تحلیل ادبی متن قرآن رفت و مدعی شد که قرآن در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم به شکل کنونی درآمده است؛ اما در نقطه مقابل هارالد موتسکی با تاریخ‌گذاری روایات جمع قرآن، نشان داد که این روایات در قرن اول رواج داشته‌اند؛ بنابراین، قرآن پیش‌ازاین زمان وجود داشته و این یعنی ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین قرآن در اواخر قرن دوم و سپس جعل روایات پس‌ازآن، نادرست است؛ چنانکه اولاً با قطع‌نظر از پیش‌فرض نادرست ونزبرو مبنی بر مشابهت قرآن و کتاب مقدس در شکل‌گیری دیرهنگام، از تحلیل ادبی متن نمی‌توان به نتایج تاریخی همچون تاریخ‌گذاری متن رسید؛ ثانیاً شواهد باستانی متعددی حاکی از رواج متن کنونی قرآن در قرن اول هستند.

برای مطالعه بیشتر:

پور طباطبایی، سید مجید، خطاهای قرآن‌پژوهی جان ونزبرو (ریشه‌ها و پیامدها)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398ش.

پی‌نوشت‌ها

1. John Wansbrough (1928-2002)

2. Norman Calder

3. Daniel Madigan

4. نیل‌ساز، نصرت، بررسی و نقد دیدگاه ونزبرو درباره تثبیت نهایی متن قرآن، مجله مقالات و بررسی‌ها، دوره 40، شماره 4 - شماره پیاپی 88، 1387 ش، صص 170-151.

5. Harald Motzki (1948-2019)

6. مراد از تاریخ‌گذاری تعیین فاصله زمانی و مکانی روایت با رخدادی که مدعی نقل آن است و همچنین راستی آزمایی زمان و مکان ادعاشده برای آن است. هدف اصلی در این روش، پذیرش یا عدم پذیرش روایت نیست؛ بلکه مهم پی‌بردن‌ به ‌تاریخ پیدایش آن است. (ر.ک: کتاب تاریخ‌گذاری حدیث: روش‌ها و نمونه‌ها، به کوشش و ویرایش سید علی آقایی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1394 ش)

7. Common Link

8. آقایی، تاریخ‌گذاری حدیث، روش‌ها و نمونه‌ها، ص 41، 65 و 334.

9. ‌موتسکی، هارالد، جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاه‌های غربی در پرتو تحولات جدید روش‌شناختی، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، کتاب سیره‌پژوهی در غرب: گزیده‌ی متون و منابع، ص 220- 185.

عناصر اجتماعی و سیاسی دوران مشروطه و پهلوی
شواهد تاریخی نشان می‌دهد اگرچه انقلاب مشروطه در زمان قاجار باعث تصویب قانون اساسی شد اما در طول تاریخ مشروطه و تا پایان سلطنت پهلوی این دو در خدمت شاه قرار داشت

پرسش:

آیا همه عناصر و مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی دوره مشروطیت را می‌توان در دوره پهلوی نیز مشاهده کرد؟ کدام عناصر غائب هستند؟

پاسخ:

مقدمه

انقلاب مشروطه یکی از جدی‌ترین اقدامات اجتماعی مردم ایران برای دستیابی به مردم‌سالاری بود. این اقدام، اگرچه در آغاز با موفقیت نسبی همراه شد، اما در ادامه دچار انحرافاتی گردید. تشویش حاکم بر کشور و فقدان اقتدار دولت مرکزی، حالت ملوک‌الطوایفی ایجاد کرد. تلاش محمدعلی شاه برای بازسازی اقتدار گذشته که به توپ بستن مجلس را در پی داشت، اگرچه نتوانست به‌کلی طومار مشروطه را در هم پیچد، اما زمینه‌ساز ایجاد یک دولت مطلقه در ایران شد. تأسیس سلطنت پهلوی با دخالت انگلیسی‌ها، ورق تازه‌ای از تاریخ معاصر ایران را گشود و عناصر مردم‌سالاری را به‌طور کامل به محاق برد.

 در ادامه به بررسی عناصر اجتماعی سیاسی دوران مشروطه و پهلوی می‌پردازیم.

 

متن اصلی پاسخ

عناصر اجتماعی سیاسی دوران مشروطه و پهلوی

 

1. قانون اساسی

قانون اساسی مشروطه یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی است. اگرچه متن قانون اساسی، مخصوصاً پیش از الحاق متمم، دارای اشکالات متعددی بود و فاصله زیادی با مقاصد و منویات مشروطه خواهان داشت، اما به‌هرروی اصل وجود قانون اساسی، گامی بزرگ در جهت حاکمیت مردم و محدودیت استبداد به‌حساب می‌آمد. در متن اولیه قانون اساسی ابهاماتی وجود داشت؛ ازجمله اینکه خاستگاه قدرت، همچنان شاه و نه مردم، دانسته شده بود و حتی تصریحی بر مشروطه‌بودن حکومت در ایران نشده بود. در متن سوگندنامه نمایندگان مردم آمده است: «... قسم یاد می‌کنیم ... نسبت به اعلی­حضرت شاهنشاه متبوع عادل مفخم خودمان صدیق و راست‌گو باشیم و به اساس سلطنت و حقوق ملت خیانت ننمائیم ...»(1). ملاحظه می‌شود که سوگند نمایندگان مجلس، به‌تصریح قانون اساسی مشروطه، برای صداقت در برابر پادشاه و عدم خیانت به سلطنت انجام شده است. در سراسر متن قانون اساسی مشروطه، ترجیح و تقدیم سلطنت و سلطان بر ملت و مردم، آشکار است. در اصل آخر قانون اساسی مشروطه آمده: «مقرر آنکه سلاطین اعقاب و اخلاف ما حفظ این حدود و اصول را که برای تشیید مبانی دولت و تأکید اساس سلطنت و نگهبانی دستگاه معدلت و آسایش ملت برقرار و مجری فرمودیم وظیفه سلطنت خود دانسته در عهده شناسند.»(2). در این اصل که از زبان پادشاه نگاشته شده، تأکید می‌کند که لازم است سلاطین بعدی، بر آنچه مظفرالدین شاه به مردم اعطا کرده (مشروطه) پایبند باشند. درواقع، قانون اساسی مشروطه، مشروطه را هدیه‌ای از جانب شاه به مردم تلقی کرده است. ملاحظه می‌شود که قانون اساسی مشروطه تا حد زیادی اصالت را به سلطنت داده است. اصلاحات قانون اساسی که در دوران پهلوی انجام گرفت ازجمله اصلاحات سال 1304 نیز وزن سلطنت را در قانون اساسی مشروطه کاهش نداد، بلکه نوعی رسمیت‌بخشی به سلطنت پهلوی و تداوم آن در این خاندان صورت گرفت (3). در دوره پهلوی دوم نیز قانون اساسی مشروطه، طی سال‌های 1328 و 1346 برگزار شد که هر دو در جهت افزایش سهم سلطنت در قدرت و تقویت استبداد بود. به‌عنوان نمونه در اصلاحات سال 1328 که پس از ترور ناموفق شاه، صورت گرفت، پهلوی دوم تقاضای افزایش اختیارات شاه در قانون اساسی را دنبال کرد و طی آن اختیار انحلال مجلسین به وی داده شد(4). در اصلاحات سال 1346 نیز بازنگری اصول ۳۸، ۴۱ و ۴۲ متمم قانون اساسی انجام شد. با اصلاح این اصول، نیابت سلطنت به شهبانو و شورای نیابت‌ سلطنت واگذار شد تا هرگونه وقفه در امر سلطنت در صورت مرگ شاه از بین برود(5). این اقدام نیز در جهت تحکیم قدرت سلطنت انجام گرفت. باوجود قدرت عظیم شاه در اصل قانون اساسی و تمامی اصلاحاتی که در جهت تحکیم قدرت سلطنت انجام گرفت، باید گفت قانون اساسی هرگز مورد احترام سلاطین بعد از انقلاب مشروطه قرار نگرفت. محمدعلی شاه که مجلس را به توپ بست. رضاخان مجلس را آلت دست خویش قرار داد و محمدرضا پهلوی نیز استبداد مطلق خویش را از طریق همین نهادهای قانونی اعمال کرد که در ادامه مورد بحث قرار می‌گیرد.

 

2. وضعیت مشارکت عمومی در دوره مشروطه و پهلوی

نقش مردم در حکومت، مخصوصاً در دوره مدرن به‌طور ویژه‌ای اهمیت یافته است. مشارکت عمومی به‌عنوان یک سنجه مهم برای مردمی‌بودن حکومت، مورد توجه پژوهشگران سیاسی قرار می‌گیرد. انتخابات یکی از مهم‌ترین شاخص‌های مردم‌سالاری و یکی از مهم‌ترین عناصر مشارکت مردم در نظام سیاسی است.

 در ادامه، وضعیت انتخابات در دوره قاجاریه و پهلوی را مورد بحث قرار خواهیم داد:

 الف. وضعیت مشارکت عمومی و انتخابات در دوره قاجاریه؛

 حکومت قاجاریه، مانند حکومت‌‌های پیش از خود، از طریق زور و غلبه حاکم شد. آغامحمدخان قاجار، با کشتار گسترده در مناطق مختلف ایران به قدرت رسید و اسلاف وی نیز با استبداد مطلق، رویه مؤسس قاجاریه را استمرار بخشیدند. طبعاً در نظام یکپارچه استبدادی، امکان مشارکت عمومی وجود ندارد. مطالعه تاریخ قاجاریه نشان می‌دهد که مشارکت مردم در امور سیاسی در این دوره تا قبل از قیام مشروطه، تقریباً محلی از اعراب نداشت. مشارکت مردم در اموری مانند جهاد علیه روس‌ها، اگر بتوان آن را کنش سیاسی خواند، با هدایت علما انجام شد و محصول شرایط بحرانی کشور بود، نه آنکه ساختار سیاسی چنین امکانی فراهم کرده باشد. قیام مردمی تنباکو نیز، اگرچه نوعی مشارکت سیاسی محسوب می‌شود، اما درواقع این کنش سیاسی در برابر نظام سیاسی قرار داشت، نه آنکه در ساختار نظام سیاسی تعریف شود. با انقلاب مشروطه، تحول تازه‌ای در ایران رقم خورد و زمینه مشارکت مردم فراهم گردید. مجالس اول تا سوم مشروطه، با مشارکت مردم تشکیل شد و درنهایت نیز با اقدام محمدعلی شاه، مجلس به توپ بسته شد. مجلس سوم نیز به دلیل جنگ جهانی اول و اشغال ایران، نیمه‌تمام ماند و دوران فترت مجلس آغاز گردید مجلس چهارم و پنجم که در دوران قاجاریه تشکیل شد، زمینه تأسیس حکومت پهلوی را فراهم کرد و درواقع، مسیر انسداد سیاسی را فراهم ساخت و فرصت اندک مشارکت سیاسی مردم از طریق انتخابات نیز به پایان رسید.

 ب. وضعیت مشارکت عمومی و انتخابات در دوره رضاخان؛

 رضاخان اگرچه ابتدا با شعار جمهوری‌خواهی وارد عرصه سیاسی شد، اما بعدها با کسب قدرت سیاسی در قالب سلطنت، فرصت حداقلی مشارکت مردم در انتخابات را نابود ساخت. مجالس ششم تا دوازدهم در دوره رضاشاه تشکیل شد، اما به گفته کاتوزیان، این مجالس کاملاً تشریفاتی بود و در جهت، تحقق اوامر پادشاه قرار داشت (6).

 ج. وضعیت مشارکت عمومی و انتخابات در دوره پهلوی دوم؛

 دوران پهلوی دوم، دارای فراز و نشیب است. پس از اشغال ایران و تبعید رضاخان از کشور، شاهد فضای باز سیاسی هستیم که تا کودتای 1332 ادامه دارد، اما این وضعیت یک وضعیت آگاهانه و باثبات نیست؛ بنابراین هرچند مجلس مشروطه در این دوره، نقش مهمی دارد، اما کنشگری مجلس، ناشی از فضای عمومی کشور و حوادث آن دوره است، نه آنکه ارزش مجلس از سوی نظام سیاسی فهم شده و به رسمیت شناخته شده باشد. از سال 1332، به‌صورت آرام و تدریجی، شاهد آغاز دیکتاتوری پهلوی دوم هستیم. از این تاریخ تا پیروزی انقلاب اسلامی، مشارکت عمومی در خدمت خواسته‌های ملوکانه محمدرضا پهلوی قرار دارد و مجالس نیز بر اساس مصلحت‌سنجی شخص شاه، تشکیل می‌شود. گزارش فردوست درباره شیوه انتخاب نمایندگان مجلس در دوره پهلوی دوم، خواندنی است؛ «در زمان نخست‌وزیری علم، محمدرضا دستور داد با علم و منصور، یک کمیسیون سه نفره برای انتخاب نمایندگان مجلس تشکیل دهم. کمیسیون در منزل علم تشکیل می‌شد. هرروز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا می‌آمد. علم در رأس میز می‌نشست، من در سمت راست و منصور در سمت چپ او. منصور، اسامی افراد موردنظر را می‌خواند و علم، هر که را می‌خواست، تأیید می‌کرد و هر که را نمی‌خواست، دستور حذف می‌داد. منصور هم با جمله «اطاعت می‌شود» با احترام حذف می‌کرد. سپس علم افراد موردنظر خود را می‌داد و همه بدون استثنا وارد لیست می‌شدند و سپس من درباره صلاحیت سیاسی و امنیتی آنان اظهارنظر می‌کردم و لیست را با خود می‌بردم و برای استخراج سوابق به ساواک می‌دادم. پس از پایان کار و تصویب علم، ترتیب انتخاب این افراد داده شد. فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندوق آرا درآوردند و لا غیر.»(7).

 

نتیجه

عناصر اجتماعی و سیاسی دوران قاجاریه و پهلوی، شامل قانون اساسی، مشارکت عمومی و انتخابات، مجلس، نهادهای مدنی، مطبوعات و احزاب سیاسی است. در این نوشتار، قانون اساسی و مشارکت عمومی و انتخابات در این دو دوره از تاریخ ایران مورد بررسی قرار گرفت. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که اگرچه انقلاب مشروطه باعث تصویب قانون اساسی شد، اما در طول تاریخ مشروطه تا پایان سلطنت پهلوی، قانون اساسی و مجلس مشروطه در خدمت شاه قرار داشت. قانون اساسی چندین بار اصلاح شد و هر بار، نقش شاه افزایش یافت. مجالس نیز در خدمت اراده ملوکانه قرار داشت و ازاین‌رو شاهد شکل‌گیری یک جامعه مدنی قوی در ایران نبودیم.

پی‌نوشت‌ها

1. اصل 11 قانون اساسی مشروطه.

2. اصل 51 قانون اساسی مشروطه.

3. جمعی از نویسندگان، انقلاب ایران و انقلاب‌های جهان، سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع، 1367 ش، ص 165.

4. بیات، عزیزالله، کلیات تاریخ تطبیقی ایران، تهران، امیرکبیر، 1377 ش، ص 398.

5. مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1387 ش، ج 2، ص 164.

6. کاتوزیان، محمدعلی، تضاد دولت و ملت ایران، علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1393 ش، ص 230.

7. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 257.

نقش مجلس شورای ملی در تحولات دوره انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی
در زمان قاجار مجلس شورای ملی کارکردش را به خاطر دخالت انگلیس و عدم استقلال رأی از دست دادو با توطئه انگلیس قدرت از قاجار به پهلوی توسط مجلس شورای ملی انجام شد.

پرسش:

نقش مجلس شورای ملی در تحولات دوره انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی و سپس در دوره رضاخان چه بود و آیا عملکرد مجلس در این دوره قابل دفاع است؟

پاسخ:

مقدمه

در اواخر دوران قاجار، انقلاب مشروطه نظام سیاسی ایران را از سلطنتی مطلقه به مشروطه تبدیل کرد و اولین پارلمان (مجلس شورای ملی) در تاریخ 14 مهر 1285 ه.ش، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اقتضائات نظام مشروطه در ایران شکل گرفت و تا انقلاب اسلامی، 24 دوره را سپری کرد. البته در میان برخی از این دوره‌ها ایام فترت پیش می‌آمد و کشور بدون مجلس می‌ماند، اما در برش‌هایی از تاریخ معاصر، مجلس نقش اساسی ایفا کرده است که برای درک تحولات سیاسی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی، باید به نقش ادوار مجلس شورای ملی پرداخت تا نقش مجلس روشن شود.

 

متن اصلی پاسخ

 

الف: مروری بر ادوار مجلس شورای ملی و نقش آن‌ها در انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی

از دوران مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان، 5 دوره مجلس شکل گرفت که سه دوره اول مجلس، مصادف با شدیدترین و بحرانی‌ترین نقاط تاریخ کشور است؛

 

1. مجلس اول

 مجلس اول باوجود مقاومت مستبدین، توانست متمم قانون اساسی را تدوین کند و اصول مهم مربوط به حقوق و آزادی‌های ملت و تفکیک قوا و مسئولیت دولت را مشخص نماید. این مجلس که برگزیده اصناف بود، با قرضه دولت از روس و انگلیس، مخالفت کرد و به قرارداد 1907 م (تقسیم ایران به سه قسمت بین روس و انگیس و دولت مرکزی)، اعتراض نمود و سرانجام توسط محمدعلی شاه به توپ بسته شد.

 

2. مجلس دوم

 مجلس دوم، در سال 1289 ش، با سقوط استبداد صغیر و برگزاری انتخابات، شکل گرفت اما تحت ‌فشار خارجی روسیه تزاری، منحل شد.

 

3. مجلس سوم

 مجلس سوم با جنگ جهانی اول هم‌زمان شد و به علت فشار روس و انگلیس و تنفر ملت از آن‌ها، به آلمان و متحدین گرایش یافت. این مجلس با حکم احمدشاه تعطیل شد و در خلأ وکلای ملت، ایران با قرارداد (1915 م) تحت اشغال قوای روس و انگلیس به دو قسمت تقسیم شد. سپس قرارداد (1919 م) با هدف تحت‌الحمایه قرار گرفتن ایران توسط انگلیس، بر ایران تحمیل شد که با اعتراض دولت‌های خارجی و مردم و علما، ناکام ماند.(1) به‌موازات این هرج‌ومرج‌ها و توسعه نهضت‌های آزادی‌بخش در نقاط مختلف ایران و در غیاب مجلس، انگلیسی‌ها که از تصویب قرارداد 1919 م مأیوس شده بودند، درصدد کودتای سوم شهریور 1299 ش (1920 م) برآمدند. با پیشنهاد آیرون ساید (فرمانده سپاه بریتانیا)، رضاخان فرمانده لشکر قزاق گردید. وی با نیروهای قزاق به سمت تهران حرکت کرد. با اقدام انگلیس، به یگان‌های ژاندارمری اسلحه کافی داده نشد و ضامن توپ‌ها بسته شد و دستور عدم مقاومت به نیروهای نظامی داده شد. رضاخان با فتح تهران، عنوان سردار سپهی گرفت و سید ضیاءالدین طباطبایی به نخست‌وزیری رسید. سید ضیاء رضاخان را به وزارت جنگ، منصوب کرد و در نزاع بین سید ضیاء و رضاخان، شاه، سید ضیاء را عزل کرد و رضاخان یکه‌تاز قدرت شد.(2)

4. مجلس چهارم

 در این شرایط، مجلس چهارم در تیرماه 1300 ش، توسط احمدشاه قاجار گشایش یافت. مدرس که در دو دور قبل هم حضور داشت، به علت کارهای خلاف رضاخان، کابینه وی را استیضاح نمود و خواستار برکناری او از وزارت جنگ و پایان دادن به حکومت‌نظامی در کشور شد.(3) اما نمایندگان محافظه‌کار، با ابقای رضاخان در وزارت جنگ و افزایش بودجه نظامی برای سرکوب شورش‌های عشایری و دادن اجازه جمع‌آوری عواید حکومتی از املاک دولتی و مالیات غیرمستقیم به وزیر جنگ، با وی همکاری خوبی داشتند.(4) هواداران رضاخان «حزب تجدد» را تشکیل دادند و در شرایطی که ادامه کار برای هیچ دولتی مساعد نبود، رضاخان نخست‌وزیر شد.

 

5. مجلس پنجم

 انتخابات مجلس پنجم با مداخله آشکار رضاخان صورت گرفت و در برخی ولایات فریاد می‌زدند «به‌فرمان رضاخان به فلانی رأی دهید» و در برخی نقاط سرپیچی جریمه و تنبه بدنی داشت. حتی در اسناد تاریخی موجود است که به برخی از والیان دستور داده که چه اشخاصی باید برای نمایندگی انتخاب شوند؛ «به والی فارس نوشت که قدغن فرمایید که در انتخاب نوبخت از بوشهر مساعدت نشود،(5) اقدام فرمایید حاجی‌آقا و سلطان العلما، رئیس معارف انتخاب شود و الا خاتمه خوش ندارد(6) باید کمال مساعدت را بفرمایید که مشارالیه از جهرم انتخاب شود. به والی مشهد نوشت که لازم است اقدامات مقتضیه به عمل آید که وثوق السلطنه برای دوره پنجم تقنینیه از مشهد انتخاب شود. به والی زنجان دستور داد که لزوماً تأکید می‌نمایم که حتماً بایستی امیر اشرف، به سمت نمایندگی معرفی شود.(7) همچنین در سایر ایالت‌ها وضع پیش رفت و مجلس با عمده هواداران رضاخان شکل گرفت.

 

ب: اقدامات موافقان و مخالفان انقراض قاجاریه و آغاز سلطنت رضاخان در مجلس شورای ملی

رضاخان کابینه خویش را به شاه معرفی کرد و رسماً قوه مقننه و مجریه تحت تسلط رضاخان قرار گرفت. وی با کوبیدن احمدشاه و شعار جمهوری‌خواهی، قدرتش را افزایش داد و کم‌کم دیگر به مجلس هم وقعی نمی‌گذاشت. احمدشاه خواستار استیضاح رضاخان شد. وی در یک نقشه زیرکانه، استعفا داد و به بومهن رفت. فرماندهان طرفدار رضاخان با مجلس اتمام‌حجت کردند تا وی را بازگرداند. مجلس با وحشت تشکیل جلسه داد و از 100 نفر، 96 نفر به رضاخان رأی دادند و 12 نفر انتخاب شدند تا وی را برگردانند. رضاخان اعلام کرد که هر چه تلاش کرده است احمدشاه را برگرداند، وی بی‌علاقه به وطن شده است. هم‌زمان موانع رضاخان مثل شیخ خزعل در خوزستان، از سر راه برداشته شد و وی خودش را نماینده طبقه پایین جامعه و متکی به روحانیت و مخالفین را وابسته به بیگانگان معرفی می‌کرد.(8) با قتل «ماژور ایمبری» کنسول ایالات‌متحده آمریکا، سردار سپه حکومت‌نظامی اعلام کرد.(9) وی به‌شدت اقلیت مجلس را تحت‌فشار گذاشت اما این اقلیت، خواستار استیضاح رضاخان شدند تا از این طریق حرفشان را مطرح سازند.

 مدرس استیضاح‌نامه را بدین شرح قرائت نمود: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی، اینجانبان راجع به موارد ذیل از آقای رئیس الوزاء استیضاح می‌نماییم:

 1. سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه

 2. قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی.

 3. تحویل ندادن اموال مقصرین و غیره به خزانه دولت».

 مخالفت و حملات طرفداران سردار سپه به اقلیت مخالف وی در مجلس و همچنین روزنامه‌ها، علیه اقلیت شروع شد. روز 27 مرداد که روز پاسخ استیضاح بود، توسط هواداران وی ناآرام شد و تظاهراتی شکل گرفت و اقلیت مخالف رضاخان در بیرون مجلس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و درنهایت با پافشاری اکثریت هوادار رضاخان، بدون اینکه بر طبق آیین‌نامه، جریان استیضاح پیش برود، با قیام و قعود به دولت رأی اعتماد داده شد.(10) تقى زاده در خصوص عملکرد مجلس در آن روز مى‏نویسد: «سید محمد تدین که نایب‌رئیس بود به‌جای رئیس مجلس نشست و آنچه در قوه داشت براى پیش بردن مقصود سردار سپه و رأى گرفتن به آن طرح قانونى مبنى بر خلع قاجاریه سعى کرد».(11) با فاصله اندکی، رضاخان از مجلس، فرماندهی کل قوا را گرفت و پروژه خلع احمدشاه قاجار و انتقال سلطنت رسماً کلید خورد. مجلس در اکتبر 1925 م به این مسئله پرداخت، اما مستوفی‌الممالک که در همین زمان به ریاست مجلس برگزیده شده بود، از قبول آن امتناع کرد تا درگیر موضوع خلع قاجار نباشد. گروهی از نمایندگان ماده‌واحده‌ای به این شرح تقدیم مجلس کردند: «مجلس به خاطر سعادت ملت، خلع قاجار را اعلام، اداره موقت کشور را در محدوده قانون اساسی و قوانین نافذ به آقای رضاخان پهلوی موکول می‌کند.» بعد از تصویب این لایحه، نمایندگان راهی مقر رضاخان شدند. او وظیفه خویش را سربلندی اسلام دانست و فروش مشروبات الکلی را ممنوع کرد، بهای نان را کاهش داد و ولیعهد را تبعید کرده و جشن عمومی اعلام نمود. وی با فوریت انتخابات مجلس مؤسسان را انجام داد و فروغی را به نخست‌وزیری برگزید و به سلطنت رسید و عملاً یک خفقان 16 ساله بر کشور حاکم شد. هیچ‌کس احساس امنیت نداشت و اگر کسی در معرض سوءظن قرار می‌گرفت، معلوم نبود جام سالم بدر برد. دولت و مجلس و دادگستری همه در خدمت تمایلات شاه هستند و جان انسان‌ها برایش بی‌ارزش است.(12)

 

نتیجه

انقلابیون عصر مشروطه تصور می‌کردند با تأسیس مجلس شورای ملی، استبداد از بین می‌رود، ولی با دخالت انگلیس و شکل‌گیری بر پیش‌فرض‌های غربی و عدم استقلال رأی مجلس در بسیاری از ادوار، عملاً کارکردش را از دست داد و به شکل‌گیری و قوام دیکتاتوری رضاخان کمک کرد. رضاخان پهلوی با قبضه کردن قدرت در دست خود، توانست از نهاد مجلس شورای ملی، به‌عنوان ابزاری به‌منظور نیل به حکومت استفاده کند. رضاخان همچون محمدعلی شاه قاجار، به‌صورت مستقیم به مجلس حمله نکرد، بلکه کوشید با مهندسی انتخابات و فرستادن نمایندگان موافق خویش، از این نهاد برای قدرت گرفتن خویش و سپس تثبیت استبداد استفاده کند. او مجلس را به‌صورت تشکیلاتی فرمایشی، برای تصویب تصمیمات خود مبدل ساخت و اقلیت مجلس همچون مدرس نیز با اعلان مخالفت‌های متعدد، ره به‌جایی نمی‌بردند. به تعبیر آرتور میلسپو: «رضاخان قانون اساسی را لغو نکرد، تصویب‌نامه‌ها را جانشین قوانین نساخت، مجلس را تعطیل نکرد یا هیئت‌وزیران را منحل نکرد به‌ویژه آنچه مربوط به حقوق مردم می‌شد انتخابات انجام می‌شد، ولی شاه بر آن نظارت داشت مجلس دست‌نشانده، ترسو و فاسد، قوانینی به روال عادی تصویب می‌کرد ولی دقیقاً طبق دستور و نظر شاه...»(13) بنابر این مجلس شورای ملی نقش اساسی در انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و به قدرت رسیدن رضاخان ایفا کرد.

پی‌نوشت‌ها

1. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نوزدهم، 1400، ص 130-133.

2. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نوزدهم، 1400، ص 176.

3. ر.ک؛ مذاکرات مجلس دوره چهارم.

4. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاشم فیروزمند و دیگران، تهران، نشر مرکز،1382، ص 121.

5. همتی، ایرج، رأی، رأی پهلوی است (نگاهی به ماهیت انتخابات در دوره پهلوی)، انتشارات مدرسه، ۱۳۹۱، ص ۲۷.

6. همتی، ایرج، رأی، رأی پهلوی است (نگاهی به ماهیت انتخابات در دوره پهلوی)، انتشارات مدرسه، ۱۳۹۱، ص 28.

7. انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ج 1، ص 145، 248، 78.

8. انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ج، ص 226-229.

9. بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران، نشر امیرکبیر، 1386، ج 2، ص 115.

10. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نوزدهم، 1400، ص 219-230

11. تقى زاده، سید حسن، زندگى طوفانى (خاطرات سید حسن تقى زاده)، به کوشش ایرج افشار، تهران، علمى، 1368، ص‏199.

12. تقى زاده، سید حسن، زندگى طوفانى (خاطرات سید حسن تقى زاده)، به کوشش ایرج افشار (تهران: علمى، 1368) ص‏199.

13. میلسپو، آرتور، آمریکایی‌ها در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انتشارات البرز، ۱۳۷۰، ص 51 ـ 52.

برخی به‌خاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آن‌ها را جعلی دانسته‌اند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده
نقد دیدگاه جمع آوری قرآن پس از یک قرن

 دیدگاه جان ونزبرو در رابطه با نبود شواهد متقن و درنتیجه شکل گرفتن دیرهنگام قرآن را بررسی و نقد کنید؟ آیا ادعای ونزبرو در رابطه با اینکه روایات حاکی از جمع‌آوری قرآن و توحید مصاحف متعلق به نیمه اول سده دوم هجری هستند، درست است؟

پاسخ:
پاسخ اجمالی
تاریخ‌گذاری منبع و سند روایات جمع قرآن و همچنین شواهد متعدد باستانی همچون مصاحف کهن، کتیبه‌ها، سکه‌ها، اشاره غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی و... همگی حاکی از این هستند که متن کنونی قرآن در قرن اول هجری قمری در میان مسلمانان کاملاً رایج بوده است؛ بنابراین، ادعای برخی از خاورشناسان مبنی بر شکل‌گیری قرآن در طول زمان و تثبیت متن نهایی آن در اواخر قرن دوم، کاملاً غلط و مبتنی بر بدبینی افراطی، سوگیری، پیش‌فرض‌های نادرست، استاندارد دوگانه و نادیده‌گرفتن ادله و شواهد نظریه رقیب است.

پاسخ تفصیلی
مقدمه
قرآن متعلق به زمان پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله است؛ اما برخی از خاورشناسان در اینکه قرآن در این زمان شکل گرفته باشد، خدشه کرده و مدعی شده‌اند که قرآن تا پیش از قرن سوم به شکل کنونی جمع نشده بود! از نگاه آنان روایات جمع قرآن که حاکی از جمع زودهنگام قرآن هستند، همگی پس از جمع قرآن به شکل کنونی و در راستای اعتباربخشی به آن، جعل شده‌اند.

ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین دیرهنگام قرآن
خاورشناسان نخست به‌دلیل روایات جمع قرآن در منابع اسلامی، معتقد به تدوین قرآن در زمان صحابه بودند تا این‌که جان وَنْزْبرو(1) با این ادعا که روایات جمع قرآن، محصول جعل در دوره‌های متأخر هستند، روایات را کنار گذاشت و مدعی شد «تحلیل ادبی» نشان می‌دهد که متن کنونی قرآن‌، پس از یک‌روند طولانی، سرانجام در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تثبیت شده است! به باور او فقها در این زمان پس از شکل گرفتن متن رسمی قرآن، روایات جمع قرآن را در راستای انتساب قرآن کنونی به پیامبر و صحابه و باهدف مشروعیت‌بخشی به آن ساخته‌اند.

نقد و بررسی ادعای ونزبرو
1. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر تحلیل ادبی متن قرآن
ونزبرو با نامعتبر خواندن اسناد روایات و اطلاعات منابع رجالی و فهرست‌نگاری‌های مسلمانان، این نظریه را مطرح کرد که در تاریخ‌گذاری متون اسلامی، حتی قرآن، باید از شیوه تحلیل ادبی استفاده می‌کرد. منظور از تحلیل ادبی توجه به محتوای یک اثر و تبیین سبک، ساختار و همچنین تغییرات تدریجی متن در طول زمان است. او مدعی شد که مطابق این تحلیل، کهن‌ترین متون اسلامی و حتی قرآن، همگی اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تدوین شده‌اند!
 نصرت نیل‌ساز در مقاله‌ای، تحلیل ادبی ونزبرو و استنتاج‌های تاریخی مبتنی بر آن را بررسی کرده، اشکالات مختلف آن را نشان داده است. در ادامه، به مهم‌ترین نتایج این مقاله اشاره می‌شود.

مهم‌ترین نتایج مقالة نصرت نیل‌ساز در نقد ادعای ونزبرو
الف. ونزبرو علی‌رغم تأکید بر اینکه تحلیل او سبک‌شناختی است و نتایج تاریخی در پی ندارد، نه‌تنها بارها از تحلیل ادبی، استنتاج تاریخی کرده، بلکه به گفته نورمن کالدر(2) دغدغه اصلی او از این تحلیل، استنتاجات تاریخی بوده است؛ استنتاجاتی فرضی که محصول نادیده‌گرفتن شواهد و قرائن متعدد تاریخی است. چنانکه او در حالی اعتبار آثار اسلامی را رد کرده که در موارد مختلفی به سود نظریه‌اش از آن‌ها استفاده کرده است؛
ب. با تحلیل ادبی صرف نمی‌توان هیچ متنی را تاریخ‌گذاری کرد؛ زیرا نتایج تحلیل ادبی به‌گونه‌های مختلف قابل تفسیر هستند و پیش‌فرض‌های شخص در این روند مؤثر است. ونزبرو نیز با این پیش‌فرض که تثبیت نهایی متن قرآن، دقیقاً مشابه روندی بوده که کتاب مقدس (بایبل) از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده، قرآن و سایر متون کهن اسلامی را تحلیل ادبی کرد. چنانکه او هر شاهدی که با پیش‌فرضش مخالف بوده را به‌نحوی توجیه کرده است؛
ج. شباهت محتوایی قرآن به بایبل که ناشی از منشأ واحد الهی است، لزوماً بدین‌معنا نیست که قرآن نیز همانند بایبل تدوین دیرهنگام داشته است. نکته دیگر این‌که چرا ونزبرو شباهت قرآن با بایبل را مد نظر قرار می‌دهد اما تفاوت‌های متعدد قرآن با این کتاب در اموری همچون سبک و درون‌مایه را درنظرنمی‌گیرد؟!
د. برخلاف باور ونزبرو مستندات متعدد و مختلف، از شواهد باستان‌شناختی تا شواهدی از متون اسلامی و غیر اسلامی، همچون اشاره به قرآن و محتوای آیات آن در مکاتبات عمربن‌عبدالعزیز با لئوی سوم، امپراتور بیزانس، اشاره به قرآن و نام برخی از سوره‌ها در رساله یوحنای دمشقی در ردّ اسلام، کتیبه‌های قرآنی قبه‌الصخره نوشته‌شده در زمان عبدالملک‌بن‌مروان، گزارش کتاب الاعلاق النفیسه از کتیبه‌های قرآنی مسجد نبوی نوشته‌شده در زمان ولیدبن‌عبدالملک، اشاره به قرآن در پاپیروس‌ها و سکه‌های سده نخست، اشاره‌های غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی و مصاحف صنعا، نه‌تنها نشانگر تثبیت نهایی متن قرآن در قرن اول است، بلکه نقش اساس و بنیادی قرآن را در مسائل فقهی عقیدتی مسلمانان، جدل‌های آنان با اهل کتاب و کسب مشروعیت در همان روزگار آغازین اسلام، نشان می‌دهد.
ه. یکی از ادله ونزبرو عدم اشاره به قرآن در کتبی همچون «فقه اکبر» ابوحنیفه است بااینکه در دیگر آثار ابوحنیفه و حتی در رساله «قدر» حسن بصری که مقدم بر ابوحنیفه بوده، بارها به قرآن اشاره شده؛ اما ونزبرو بدون دلیل، اعتبار کتاب فقه اکبر را می‌پذیرد اما اعتبار رساله حسن بصری را نمی‌پذیرد! به باور دَنِیِّل مَدیگان(3) نظریه و شیوه ونزبرو او را وادار به خاموش‌کردن هر صدای مخالفی کرده! چنانکه موضوع کتاب فقه اکبر مسائل اختلافی مسلمانان بوده و چون مسلمانان درباره قرآن اختلافی نداشته‌اند، در این کتاب به آن اشاره نشده است.(4)

2. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر جعلی بودن روایات جمع قرآن
ونزبرو معتقد است قرآن پیش از روایات جمع قرآن وجود داشته؛ به‌همین‌دلیل، اگر ثابت شود روایات جمع قرآن سال‌ها پیش از زمان ادعایی ونزبرو وجود داشته‌اند، ضمن زیرسوال‌رفتن اصل ادعای ونزبرو، ثابت می‌شود قرآن پیش از این زمان وجود داشته است.
 هارالد موتسکی،(5) خاورشناس آلمانی، در نقد ادعای ونزبرو این روایات را به دو شیوه منبعی و سندی تاریخ‌گذاری(6) و نشان داده که این روایات سال‌ها پیش از زمانی که ونزبرو مدعی جعل آن‌ها در آن زمان است، وجود داشته‌اند و این یعنی ادعای او درباره قرآن نیز درست نیست. در ادامه به چکیده‌ای از مقاله او اشاره می‌شود.

چکیدة مقالة هارالد موتسکی در نقد ادعای ونزبرو
الف: تاریخ‌گذاری منبعی روایات جمع قرآن
«تاریخ‌گذاری منبعی» مبتنی بر قدیمی‌ترین منبع موجود روایت است؛ زیرا آن روایت دستکم در زمان تألیف آن منبع وجود داشته است. برخی به‌خاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آن‌ها را جعلی دانسته‌اند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده بود، این گمانه قابل‌طرح بود که او یا فردی که احادیث را از او گرفته، آن را جعل کرده است؛ ولی او چهار روایت مخالف با هم آورده و چون نمی‌توان گفت او هر چهار حدیث مخالف را خودش جعل کرده، بنابراین، باید بپذیریم که بخاری آن‌ها را از مشایخش که یک نسل پیش از او بوده‌اند، گرفته است. چنانکه چون این چهار روایت در حقیقت همه نقل‌های مختلف یک روایت هستند، پس مشایخ او همگی آن‌ها را از یک نفر شنیده‌اند و در این حدیث، منبع مشترکی که امکان نقل هر چهار شیخ بخاری از او وجود داشته باشد، خیلی قدیمی است. نکته دیگر هم اینکه احمدبن‌حنبل (م 241 ق) که متعلق به یک نسل پیش از بخاری است نیز دو روایت دراین‌باره نقل کرده و با توجه به تفاوت روایت‌ها بعید است بخاری از احمد نقل کرده باشد. روایت مستقل دیگری از روایات احمد و بخاری، توسط طیالسی (م 204 ق) در مسندش نقل شده است. پس روایات جمع قرآن از جهت منبع به آخر قرن دوم رسیدند. با در دسترس قرار گرفتن منابع دیگری همچون فضائل‌القرآن ابوعبید (م 224 ق)، تفسیر عبدالرزاق (م 211 ق) و جامع عبدالله‌بن‌وهب (م 197 ق) مشخص می‌شود این روایات در ربع آخر قرن دوم رواج و مدت‌ها پیش‌ازاین تاریخ وجود داشته‌اند؛ چون اول باید وجود داشته باشند تا به‌مرورزمان رواج پیدا کنند. چنانکه نقل روایات جمع عثمان در کتاب تاریخ مدینه ابن‌شبه نشان می‌دهد که آن‌ها در سال 204 ق رواج داشته‌اند. نکته مهم این است که چون به باور ونزبرو رسمیت یافتن قرآن در آغاز قرن سوم بوده، او نمی‌تواند مدعی شود روایات جمع قرآن که ما با تاریخ‌گذاری منبعی ثابت کردیم در اواخر قرن دوم رواج داشته‌اند، پس از رسمیت یافتن قرآن در اول قرن سوم جعل شده‌اند.

ب: تاریخ‌گذاری سندی روایات جمع قرآن
تاریخ‌گذاری سندی تعیین خاستگاه روایت بر اساس «حلقه مشترک»(7) است. حلقه مشترک راویی است‌که پس از او سلسله‌سندها‌ به شاخه‌های متعدد منشعب می‌شود. به‌باور موتسکی حلقه مشترک، نخستین مُدَوِّن روشمند و منتشرکننده حدیث در مجلس درس و در بین شاگردان خود بوده است. حلقه مشترک واقعاً حدیث را از مروی‌عنه اعلام‌شده، شنیده و او چون نخستین گردآورنده و نشر دهنده احادیث اشخاص قرن اول بوده، نامش حلقه مشترک شده است. ازاین‌رو، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که این روایت در زمان حلقه مشترک وجود داشته است.(8) روایات جمع ابوبکر تا سال 256 ق در شش منبع آمده است: صحیح بخاری، مسند احمد، فضائل القرآن، تفسیر عبدالرزاق، مسند طیالسی، مغازی موسی‌بن‌عقبه. اسناد احادیث این شش منبع روی‌هم 15 سند می‌شود که همگی در یک راوی یعنی ابن شهاب زهری (م 124 ق) با هم مشترک‌اند. (حلقه مشترک) در منابع پس از سال 256 ق هم 14 سند داریم که باز همگی به زهری می‌رسند. درباره این حلقه مشترک دو احتمال هست:
1. همه این سندها جعلی باشند و پس از زهری، کسی این احادیث را ساخته و به نام زهری نقل کرده است، اما ناقلین از آن شخص جاعل حدیث، اسم او را نیاورده‌اند و الا او حلقه مشترک این احادیث می‌شد. این احتمال ضعیف است؛ چراکه اولاً هماهنگی میان اسناد و متون نشان می‌دهد که حلقه مشترک نتیجه روند واقعی نقل است؛ ثانیاً این فرض از جعل، بسیار تصنّعی است و نمی‌توان پذیرفت شمار زیادی از راویان بااینکه شیوه‌های مختلفی وجود داشته اما همگی به یک شیوه دست به جعل حدیث زده‌اند؛ ثالثاً ما هرچند روایات جعلی داریم اما اینکه جعل روشمند بوده و جنبه عمومی داشته، قابل‌قبول نیست.
2. سلسله اسانید، جریان واقعی را منعکس کرده و حلقه مشترک، مروج روایات جمع قرآن ابوبکر بوده است. مطابق این احتمال که احتمال مقبول است، روایات جمع ابوبکر در زمان زهری (م 124 ق) شناخته‌شده بوده‌اند.
روایات جمع عثمان در منابع زیر آمده است که روی‌هم 22 سند دارند: فضائل‌القرآن، تاریخ مدینه ابن‌شبّه، صحیح بخاری، جامع ترمذی، سنن کبری نسایی، مسند ابویعلی، جامع طبری و مصاحف ابن‌ابی‌داود. بازهم حلقه مشترک اسناد همه این روایات، زهری است.
بنابراین، روایات جمع ابوبکر و عثمان همگی توسط زهری در ربع اول قرن دوم منتشرشده‌اند. اکنون این سؤال پیش می‌آید که روایت جمع قرآن چگونه به دست زهری رسیده است؟ مطابق اسناد بالا زهری مدعی شده که روایات را از عبید‌بن‌سباق تابعی شنیده و او نیز مدعی بوده روایات را انس‌بن‌مالک صحابی گرفته است. دلیلی بر جعل روایات توسط زهری نداریم. پس این روایات به آخرین دهه‌های قرن نخست می‌رسد؛ بنابراین، هرچند نمی‌توان مطمئن بود همه‌چیز همان‌گونه‌که در این روایات آمده، تحقق یافته، اما این را نباید انکار کرد زمان پیدایش روایات اسلامی بسیار پیش از زمان ادعایی ونزبرو است و این ادعا که روایات جمع قرآن نمی‌توانسته‌اند زودتر از پایان قرن دوم ساخته شده باشند، نادرست است.(9)

نتیجه
جان ونزبرو با این ادعا که روایات جمع قرآن حاکی از جمع زودهنگام قرآن همگی جعلی هستند، به سراغ تحلیل ادبی متن قرآن رفت و مدعی شد که قرآن در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم به شکل کنونی درآمده است؛ اما در نقطه مقابل هارالد موتسکی با تاریخ‌گذاری روایات جمع قرآن، نشان داد که این روایات در قرن اول رواج داشته‌اند؛ بنابراین، قرآن پیش‌ازاین زمان وجود داشته و این یعنی ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین قرآن در اواخر قرن دوم و سپس جعل روایات پس‌ازآن، نادرست است؛ چنانکه اولاً با قطع‌نظر از پیش‌فرض نادرست ونزبرو مبنی بر مشابهت قرآن و کتاب مقدس در شکل‌گیری دیرهنگام، از تحلیل ادبی متن نمی‌توان به نتایج تاریخی همچون تاریخ‌گذاری متن رسید؛ ثانیاً شواهد باستانی متعددی حاکی از رواج متن کنونی قرآن در قرن اول هستند.

کلیدواژه‌ها
قرآن، نقد قرآن، جمع قرآن، روایات جمع قرآن، خاورشناسان و قرآن، جان ونزبرو، هارالد موتسکی، تاریخ‌گذاری روایات، نقد ونزبرو، مطالعات اسلامی ونزبرو.

برای مطالعه بیشتر
پور طباطبایی، سید مجید، خطاهای قرآن‌پژوهی جان ونزبرو (ریشه‌ها و پیامدها)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398 ش.

پی‌نوشت‌ها
1. John Wansbrough (1928-2002)
2. Norman Calder
3. Daniel Madigan
4. نیل‌ساز، نصرت، بررسی و نقد دیدگاه ونزبرو درباره تثبیت نهایی متن قرآن، مجله مقالات و بررسی‌ها، دوره 40، شماره 4 - شماره پیاپی 88، 1387 ش، صص 170-151.
5. Harald Motzki (1948-2019)
6. مراد از تاریخ‌گذاری تعیین فاصله زمانی و مکانی روایت با رخدادی که مدعی نقل آن است و همچنین راستی آزمایی زمان و مکان ادعاشده برای آن است. هدف اصلی در این روش، پذیرش یا عدم پذیرش روایت نیست؛ بلکه مهم پی‌بردن‌ به ‌تاریخ پیدایش آن است. (ر.ک: کتاب تاریخ‌گذاری حدیث: روش‌ها و نمونه‌ها، به کوشش و ویرایش سید علی آقایی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1394 ش)
7. Common Link
8. آقایی، تاریخ‌گذاری حدیث، روش‌ها و نمونه‌ها، ص 41، 65 و 334.
9. ‌موتسکی، هارالد، جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاه‌های غربی در پرتو تحولات جدید روش‌شناختی، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، کتاب سیره‌پژوهی در غرب: گزیده‌ی متون و منابع، ص 220- 185.

برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86

آثار مدارا
در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای مدارا و نرمی با دیگران بیان گردیده است که این نتایج پرشمار و متنوع در زندگی دنیا و آخرت برای انسان به دست می آید.

پرسش:

 برادرم با همسرش مشکل دارد می‌گویم مدارا کن! می‌گوید چه فایده‌ای دارد؟

پاسخ:

مقدمه

انسان فطرتاً منفعت‌طلب است و دنبال انجام کارهایی است که برای او فایده بیشتری دارد. فهم آثار و نتایج مثبت هر چیزی، باعث می‌شود شوق و انگیزه در او، برای تحصیل آن ایجاد گردد و برای به دست آوردن آن تلاش نماید.

موضوع مدارا هم از این قاعده مستثنی نیست؛ ازاین‌رو در ادامه به بیان آثار و برکات مدارا کردن می‌پردازیم تا زمینه برای روی آوردن به این فضیلت انسانی فراهم گردد.

متن اصلی

در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای مدارا بیان گردیده است که به دو دستة نتایج دنیوی و پاداش‌های اخروی تقسیم می‌گردد.

آثار دنیوی مدارا

1. موفقیت در امور

یکی از برکات مدارا کردن با دیگران در زندگی این است که انسان می‌تواند در امور مختلف مسیرش را ادامه داده و در نهایت به موفقیت دست یابد؛ اما اگر بنا باشد در صورت بروز مشکلات و موانع، با مدارا نکردن و تحمل ننمودن مشکلات، ارتباط با دیگران و تلاشش را قطع نماید، در هیچ کاری موفق نخواهد بود و اگر این روحیه در او نهادینه شده باشد، هیچ کاری را به سرانجام نخواهد رساند. ازاین‌رو پیامبر خدا صلى­الله­علیه­وآله فرمودند: «سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملى از او به اتمام نمی‌رسد: پاکدامنى و ورعى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و خویى که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردبارى و حلمى که به وسیله آن رفتار جاهلانه نادان را دفع کند.»(1)

2. ایمنی از دشمنی‌ها و تحریک نشدن عداوت‌ها

یکی از برکات مدارا کردن این است که باعث می‌شود اختلاف‌ها و دشمنی‌ها ظهور و بروز پیدا نکند و تحریک و تشدید نشود، بلکه زمینه برای زدودن آنها فراهم شود. چنانچه از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

 «دَارِ النّاسَ تَأمَنْ غوائلَهُم و تَسلَمْ مِن مَکائدِهِم؛(2) با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان ایمن شوى و از نیرنگهایشان سالم مانى

سعدی هم چنین می‌گوید: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»

همچنین مدارا با مردم باعث می‌شود دشمنی و شر آنها دفع گردد. ازاین‌رو، امام صادق علیه‌السلام، درباره آیه: «و با مردم نیک سخن گویید»، فرمودند: «مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است. اما با مؤمنان، باید گشاده‌رو بود و اما با مخالفان باید به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می‌دارد.»(3)

3. جذب و اصلاح دیگران

نرمی و مدارا باعث جذب شدن دیگران و پیوند خوردن دل‌ها می‌شود و زمینه‌ساز تحول و اصلاح ایشان می‌گردد. حتی اگر شخص مقابل فرعون باشد، باز احتمال اینکه با لطافت و نرمیِ در برخورد، بتوان او را جذب و اصلاح کرد، وجود دارد. ازاین‌رو، خداوند متعال به حضرت موسی و هارون، موقعی که می‌خواستند به دربار فرعون بروند و با او صحبت کنند، توصیه فرمود:

 «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى؛(4) پس به‌نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد

حضرت علی علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:

 «اصلاح و به آشتى کشاندن دشمنان با زبان خوش و رفتار نیک، آسان‌تر است از رویارویى با آنها و چیرگى بر ایشان از طریق پیکار سخت.»(5)

حضرت در زمینه اخلاق همسرداری نیز می‌فرمایند:

 «فَدَارُوهُنَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ‏ وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ؛(6) با همسران ناسازگار خود مدارا کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید امید است رفتارشان درست شود

4. مدارا، نوعی صدقه

در فرهنگ دینی مدارا با دیگران را نوعی صدقه می‌دانند؛ صدقه‌ای که ده‌ها نتیجه و اثر دارد؛ ازجمله این که باعث دفع بلاها، مشکلات و بیماری‌ها شده و موجب جلب سلامتی می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «مدارا کردن با دشمنان خدا از بهترینِ صدقه‌هایى است که انسان براى خود و برادرانش مى دهد.»(7)

5. تداوم دوستی‌ها

برخورد شدید و سختی‌وتندی نشان دادن، مخالف دوستی و مهر و محبت است؛ در نقطة مقابل، نرمی و ملاطفت و مدارا، زمینه‌ساز دوستی، باعث ایجاد و تثبیت محبت و ادامه پیداکردن آن می‌باشد و در نهایت باعث هم‌افزایی و جلب برادری و کمک دیگران می‌گردد. امیرمؤمنان علیه‌السلام مى فرماید: «دَارِ النَّاسَ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ؛(8) با مردم مدارا کن تا از برادری ایشان بهرمند گردی

6. خیر دنیا و آخرت

در نهایت اهل بیت علیهم‌السلام که عالمان به حقائق امور و قواعد دنیا و آخرت می‌باشند، مژده داده‌اند که داشتن روحیة مدارا باعث می‌گردد شخص به خیر دنیا و آخرت برسد. حضرت رسول اکرم صلی­الله­علیه­و­آله مى‌فرمایند:

 «هر کس نصیبى از مدارا داشته باشد، سهمى از خیر دنیا و آخرت را می‌برد و هر کس از سهم مدارا محروم باشد، از سهم (خیر) دنیا و آخرت نیز محروم است.»(9)

7. عزت و سربلندی

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «گروهى از قریش با مردم کمتر راه مدارا پیش گرفتند و ازاین‌رو از قریش [که قومی عزتمند و با آبرو بودند] رانده شدند، حال آن که به خدا سوگند، از نظر نژاد مشکلى نداشتند؛ اما گروهى از غیر قریش با مردم، نیکو مدارا کردند و در نتیجه به خاندان بلندپایه پیوستند.»(10)

 از این حدیث شریف نتیجه می‌گیریم که یکی از برکات مدارا، رسیدن به عزت و مرتبه بالای اجتماعی می‌باشد. چراکه انسان‌های لطیف و نرم‌خو و صبور، محبوب همه می‌باشند؛ اما در نقطة مقابل، همه فطرتاً از خشونت و سختی و تندی گریزان می‌باشند.

8. دیگر برکات دنیایی مدارا

علاوه بر آنچه گفته شد در قرآن و روایات نتایج دنیایی متعدد دیگری برای نرمی و مدارا داشتن شمرده شده است که به دلیل رعایت ظرفیت نوشتار، فقط به ذکر عناوین آنها بسنده می‌نماییم و از ذکر توضیحات و آیات و روایات مربوط به آن خودداری می‌کنیم:

  1. دستیابی به صلاح و مصلحت و راه درست
  2. جلب محبت و عطاى الهى
  3. حفظ کرامت انسان
  4. محبوبیت نزد اولیای خدا
  5. تحصیل عاقبت خوش
  6. خلاصی از رنجها و نگرانی ها
  7. پوشیده ماندن عیوب انسان
  8. زیبایی و زینت شخصیت
  9. مدارا کردن خداوند با اهل مدارا

آثار آخرتی مدارا

مدارا و نرمی، همچنین باعث می‌شود انسان در آخرت هم به نتایج و مقامات زیادی دست پیدا کند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

1. ایمن شدن از عذاب دوزخ

رسول خدا صلى­الله­علیه­و­آله فرمودند:

 «حرّم على النّار کلّ‏ هیّن‏ لیّن‏ سهل‏ قریب‏ من النّاس‏؛(11) هر که نرم و ملایم و آسانگیر و نزدیک به مردم باشد بر آتش حرام است

2. رسیدن به درجات والای صبر و رضا

معمولاً مدارا کردن با مردم، همراه با صبوری و حلم و بردباری می‌باشد و گویا این فضیلت‌ها دست در دست هم دارند و در بسیاری موارد همنشین هم هستند. ازاین‌رو، همه برکات و خیراتی که برای صبر و حلم و رفق و... در روایات بیان شده است برای مدارا کردن هم قابل ذکر می‌باشد. امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «من در برابر کارهایى [و اذیتهایی] از این غلام خود و خانوده‌ام صبر می‌کنم که از حنظل تلخ‌تر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند به واسطه صبر خود به مقام روزه‌گیرِ شب زنده‌دار و مرتبة شهیدى که در رکاب محمد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شمشیر زده باشد، دست مى یابد.»(12)

نتیجهگیری

مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان به دست آید. انسان در زندگی موفق‌تر گردد. دشمنها و دشمنی‌ها تحریک نشوند. دین و ایمان انسان حفظ گردد و کارهای انسان آسان و روان پیش برود و دوستی‌ها و محبت‌ها جلب و ادامه پیدا کند. خیر دنیا و آخرت شامل انسان گردد؛ همچنین با مدارا انسان در آخرت به ثواب روزه‌داران و شب‌زنده‌داران و شهدا می‌رسد و از عذاب الهی در امان می‌باشد. اینها تنها بخشی از نتایج مدارا و صبوری بود که در اینجا ذکر شد.

برای مطالعه بیشتر

1. اسلام و گونة همزیستی با ناهم‌کیشان نوشته حسین سیاح.

2. بررسی ابعاد مختلف مسئلة مدارا در متون دینی نوشته محمدعلی پیلتن.

3. تساهل و مدارا در قرآن نوشته حسین فرزانه‌پور و محمد بخشایی‌زاده.

پی‌نوشت‌ها

1. «ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّه، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلدی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص116.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلدی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص818.

3. عن الصادق علیه‌السلام فی قولِهِ تَعالى: «وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»: «أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم ، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إلى الإیمانِ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ»؛ بَحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: موسسه بعثت، 5جلدی، قم، موسسه بعثت، چاپ اول، 1374ش، ج‏1، ص266.

4. سوره طه، آیه 44 .

5. «الاستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ و جَمیلِ الأفعالِ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم و مُغالَبَتِهِم بِمضیضِ القِتالِ»؛ ليثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، ناشر: دار الحديث‏، سال چاپ: 1376 ش‏، ص57.

6.شیخ صدوق، محمد بن على‏ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص554.

7. «إنَّ مُداراة أعداءِ اللّه ِ مِن أفضَلِ صَدَقَةِ المَرءِ عَلى نَفسِهِ و إخوانِهِ»؛ التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409ق، ص354.

8. التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409ق، ص818.

9. «منْ اعْطِىَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ اعْطِىَ حَظَّهُ مِنْ خَیرِالدُّنْیا وَالْاخِرَةِ وَ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الرِّفْقِ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الدُّنْیا وَالْاخِرَةِ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، 1382ش، ص738.

10. «إنَّ قَوماً مِن قُرَیشٍ قَلَّتْ مُداراتُهُم لِلنّاسِ فَنُفُوا مِن قُرَیشٍ، و ایْمُ اللّهِ ما کانَ بِأحسابِهِم بَأسٌ. و إنَّ قَوما مِن غَیرِهِم حَسُنَت مُداراتُهُم فَاُلحِقوا بِالبَیتِ الرَّفیعِ. قال: ثُمَّ قالَ: مَن کَفَّ یَدَهُ عَنِ النّاسِ فَإنّما یَکُفُّ عَنهُم یَدا واحِدَةً، و یَکُفُّونَ عَنه أیادِیَ کَثِیرَةً»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، چاپ اول، 1362ش، ج‏1، ص17.

11. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، 1382ش، ص441.

12. «إنّی لأَصبِرُ مِن غُلامی هذا و مِن أهلی، عَلى ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ، إنَّهُ مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِهِ دَرَجَةَ الصّائمِ القائمِ، و دَرَجَةَ الشَّهیدِ الّذی قَد ضَرَبَ بِسَیفِهِ قُدّامَ مُحمّدٍ صلى الله علیه و آله»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، دارالرضی، چاپ اول، 1406ق، ص198.

قرآن و آثار ادبی برتر جهان
با این‌که قرآن همه شاخصه‌های آثار ادبی برتر جهان را دارد، اما معمولاً از قرآن در ردیف این آثار یاد نمی‌شود. این مسئله ناشی از چند عامل مختلف درونی و بیرونی است

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

چرا برخی از کتاب های بشری با این که وحیانی نیستند توسط مردم جهان به عنوان آثار ادبی برتر جهان پذیرفته شده و خوانده می‌شوند، اما قرآن نه در ردیف آثار ادبی برتر جهان قرار دارد و نه توسط غیرمسلمانان خوانده می‌شود، بلکه فقط مسلمانان آن را قبول دارند و می‌خوانند؟

پاسخ:

مقدمه

هرچند قرآن همه ویژگی‌های لازم برای جهانی‌بودن همچون زیبایی، نوآوری، تأثیرگذاری و ماندگاری را بیشتر از هر اثر ادبی دیگری داشته و همچنان نیز دارد، ولی معمولاً در ردیف آثار برتر ادبی جهان از آن یاد نمی‌شود. در این نوشتار چرایی این پدیده بررسی می‌شود.

چرایی نبودن قرآن در فهرست آثار ادبی برتر جهان

1. درک مفاهیم عمیق و ظرایف ادبی قرآن، مستلزم آشنایی کامل با زبان عربی است و اکثر مردم از این آشنایی محروم هستند. هرچند قرآن به زبان‌های مختلف ترجمه شده، اما ترجمه‌های قرآن معمولاً نتوانسته‌اند زیبایی‌های زبانی و بلاغت اصلی آن را به طور کامل منتقل کنند؛

2. قرآن به عنوان کتاب مقدس، نیازمند تفسیر و شرح است. درک معانی عمیق و لایه‌های معنایی قرآن نیازمند دانش تفسیری یا مراجعه به مفسران می‌باشد. بدون این دانش، درک قرآن برای غیرمسلمانان دشوار است؛

3. سبک ادبی قرآن و نوع بیان مطالب در آن منحصربه‌فرد و با هر سبک و بیان دیگری متفاوت است؛ درنتیجه، انس مخاطب با آن نیازمند تحمّل و تدبّری است که معمولاً غیرمعتقدان به تقدس و الوهیت قرآن، انگیزه‌ای برای آن ندارند؛

4. قرآن برخلاف نوع آثار ادبی به‌دنبال جذب مخاطب به هر قیمتی نیست و درنتیجه، واقعیت را هرچند تلخ آشکارا بیان می‌کند. بسیاری از مطالب قرآن درباره اثبات حقانیت دین اسلام و بطلان سایر ادیان است. قرآن آرای باطلی همچون بت‌پرستی مشرکان، برتری نژادی یهودیان، تثلیث مسیحیان و... را نقد و رد کرده است. این نقد و رد باعث شده قرآن به‌عنوان یک متن بی‌طرف و صرفاً ادبی دیده نشود و متنی تبلیغی برای دینی خاص تلقی شود؛ بنابراین، عدم استقبال پیروان سایر ادیان و مکاتب از قرآن کاملاً طبیعی است. چنان‌که آثار ادبی جهانی، شهرتشان معمولاً در گرو نقدهای مثبت و جایزه‌هایی است که از سوی جشنواره‌های بین‌المللی و نقادان دریافت می‌کنند. جشنواره‌های صرفاً ادبی و نقادان، معمولاً فقط از آثاری تقدیر می‌کنند که در آن‌ها مباحث حساسیت‌برانگیز مطرح نشده باشد؛ به‌ویژه که تأیید قرآن به‌معنای پذیرش حقانیت دین اسلام و بطلان سایر ادیان تلقی می‌شود؛

5. بسیاری از غیرمسلمانان تحت تأثیر تبلیغات ضداسلامی و عملکرد برخی از مسلمانان که اعمال ناروای خود را به قرآن منتسب می‌کنند، تصور درستی از قرآن ندارند و همین شناخت نادرست سبب شده انگیزه‌ای برای مطالعه قرآن نداشته باشند؛ چنان‌که قرآن به عنوان یک متن دینی، بیشتر بر اصول و احکام دینی تمرکز دارد و چنین مطالبی برای افرادی که به دین اعتقادی ندارند، جذابیت ندارد.

با دقت در عوامل بالا مشخص می شود که برخی از آن‌ها درونی و برخی دیگر بیرونی هستند. عوامل درونی، ویژگی‌های الهی، ذاتی و غیرقابل تغییر قرآن هستند؛ اما عوامل بیرونی تا حدودی قابلیت رفع شدن را دارند. برای نمونه، به چند اقدام در راستای شناخت هرچه بیشتر غیرمسلمانان از جنبه ادبی قرآن اشاره می‌شود:

1. ارائه ترجمه‌های آزاد و جذاب اما دقیق و عدم اکتفاء به ترجمه‌های لغوی و قدیمی. این ترجمه‌ها باید توسط مترجمان و نویسندگان برجسته و ادیب، با نگرش به مخاطب عام و با اولویت زبان‌های رایج و پرگویش انجام شوند؛

2. انتشار مقالات و کتب تحلیلی درباره جنبه‌های ادبی و هنری قرآن بدون پیش‌فرض دینی در نشریات، انتشارات، کنفرانس‌ها و سمینارهای بین‌المللی. این امر موجب آشنایی بیشتر با جنبه ادبی قرآن و شناخت بیشتر جهانیان از آن به مثابه یک اثر ادبی خواهد شد؛

3. آموزش قرآن در کشورهای غیراسلامی و برای غیرمسلمانان باید با رویکرد ادبی و هنری باشد؛ نه رویکرد دینی. برای نمونه می‌توان زمینه را برای قرارگرفتن قرآن به‌عنوان نمونه‌ای مهم از ادبیات کلاسیک عربی در برنامه دروس ادبیات مقایسه‌ای فراهم ساخت.

نتیجهگیری

عدم پذیرش قرآن به‌ مثابه اثری ادبی در سطح جهان در گروی عوامل مختلفی همچون پیچیدگی زبان قرآن، نیازمندی به تفسیر دینی، سبک ادبی منحصربه‌فرد، نقد صریح سایر ادیان و تبلیغات منفی علیه اسلام و قرآن است. در نقطه مقابل، ترجمه آزاد و جذاب قرآن به زبان‌های رایج و پرگویش دنیا و تغییر رویکرد آموزش قرآن برای غیرمسلمانان از دینی به ادبی، باعث آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان غیرمسلمان با زیبایی‌های ادبی و هنری قرآن خواهد شد و راه را برای پذیرش آن به عنوان یک اثر ادبی جهانی هموار می‌سازد.

برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

عاق شدن بعد از مرگ والدین
بر اساس آموزه های اسلامی، نیکی به والدین یکی از مهم ترین اصول اخلاقی و دینی است، این اصل در زمان حیات آن‌ها بلکه پس از مرگ نیز ادامه دارد.

پرسش:

یکی از دستوراتی که در روایات بیان شده، نیکی به والدین و دوری از عاق والدین است، سؤال بنده این است که آیا این دستور مخصوص زمان زنده‌بودن آن‌ها است و یا بعد از موت آن‌ها نیز ما وظیفه داریم نیکی کنیم و اگر نیکی نکنیم عاق می‌شویم؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های اسلامی، نیکی به والدین به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اصول اخلاقی و دینی مورد تأکید قرار گرفته است. این نیکی نه‌تنها در دوران حیات والدین، بلکه پس از وفات آنان نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. احادیث مختلفی از معصومان علیهم‌السلام دراین‌باره نقل شده که بر اهمیت احترام و برّ به والدین حتی بعد از مرگشان تأکید می‌کند.

 در ادامه برخی ازاین‌روایات بیان و ارائه خواهند شد.

 

1. دستور به نیکی پس از مرگ

در احادیث اسلامی بر نیکی و برّ به والدین چه در زمان حیات و چه بعد از وفات آن‌ها اشاره شده است. به‌عنوان‌مثال در حدیثی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین نقل شده است:

«سَیِّدُ الْأَبْرَارِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا؛(1)

سید ابرار (یعنی بزرگ بخشندگان) در روز قیامت فردی است که پس از مرگ والدینش به آن‌ها نیکى کردهاست

در حدیثی دیگر نیز بیان شده که:

«إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ إِنْ حُرِّقْتَ بِالنَّارِ وَ عُذِّبْتَ إِلَّا وَ قَلْبُکَ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَ وَالِدَیْکَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَیَّیْنِ کَانَا أَوْ مَیِّتَیْن‏؛(2)

مردى نزد پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و گفت: یا رسول اللّه، به من سفارشى فرما، حضرت در پاسخ فرمود: چیزى را با خدا شریک مگیر گرچه به آتش سوخته و شکنجه شوى جز آنکه دلت وابسته به ایمان به خداى واحد باشد و پدر و مادر خود را فرمان‌بر باش و به آن‌ها احسان کن چه زنده باشند و چه مرده

این روایات نشان می‌دهند که نیکی به والدین نه‌تنها در زمان حیات، بلکه پس از وفات نیز مورد سفارش قرار گرفته است و به‌نوعی وظیفه‌ای دینی و اخلاقی به شمار می‌آید.

 

2. عاق پس از مرگ

بیان شد که در احادیث سفارش‌هایی بر نیکی به والدین حتی پس از مرگ آن‌ها وجود دارد. با توجه به لزوم نیکی به والدین، می‌توان نتیجه گرفت که چنین برّ و نیکوکاری پس از مرگ نیز لازم و واجب است و چنانچه فردی از این کار خودداری کند، مورد عاق والدینش قرار خواهد گرفت. در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام در مورد عاق پس از مرگ آمده است:

«إِنَّ الْعَبْدَ لَیَکُونُ بَارّاً بِوَالِدَیْهِ فِی حَیَاتِهِمَا ثُمَّ یَمُوتَانِ فَلَا یَقْضِی عَنْهُمَا دُیُونَهُمَا وَ لَا یَسْتَغْفِرُ لَهُمَا فَیَکْتُبُهُ اللَّهُ عَاقّاً وَ إِنَّهُ لَیَکُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِی حَیَاتِهِمَا غَیْرَ بَارٍّ بِهِمَا فَإِذَا مَاتَا قَضَى دَیْنَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا فَیَکْتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارّاً؛(3)

همانا بنده‌ای نسبت به پدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکوکار است، سپس آن‌ها می‌میرند و او بدهى آن‌ها را نمی‌پردازد و براى آن‌ها آمرزش نمی‌خواهد، لذا خدا او را عاق و نافرمان می‌نویسد و بنده دیگر در زمان حیات پدر و مادر خود عاق آن‌ها است و نسبت به آن‌ها نیکى نمی‌کند، ولى چون مُردند بدهى آن‌ها را می‌پردازد و براى آن‌ها آمرزش می‌خواهد و خداى عز و جل او را نیکوکار مى‌نویسد

روایتی مشابه این حدیث از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل شده است.(4) بنابراین عاق شدن به والدین تنها محدود به زمان حیات آن‌ها نیست و پس از مرگ نیز ممکن است اتفاق بیفتد. درصورتی‌که فرد پس از وفات والدین خود به وظایف شرعی و اخلاقی مانند پرداخت بدهی‌های آن‌ها یا دعا برایشان عمل نکند، ازنظر دینی به‌عنوان فردی عاق شناخته می‌شود؛ بنابراین، نیکی به والدین باید همچنان پس از مرگ آن‌ها ادامه یابد تا از عواقب عاق شدن در امان بمانیم.

 

3. وظایف فرزندان پس از مرگ والدین

برای فرزندان پس از مرگ والدین، در اسلام وظایفی ترسیم شده است. چنانچه افراد این وظایف را انجام دهند، از عاق والدین در امان خواهند بود، مثلاً پرداخت بدهی‌های مالی و معنوی، از این امور است که در روایات پیشین به آن اشاره شد. همچنین دعا کردن و طلب آمرزش و رحمت نیز موضوع دیگری است که در روایات بر آن تأکید شد. در کنار این، امور دیگری نیز هستند که می‌توان برای پدر و مادر انجام داد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«مَا یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ أَنْ یَبَرَّ وَالِدَیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ یُصَلِّیَ عَنْهُمَا وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یَحُجَّ عَنْهُمَا وَ یَصُومَ عَنْهُمَا فَیَکُونَ الَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ فَیَزِیدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیْراً کَثِیراً؛(5)

چه مانعى است براى فردی از شما که به پدر و مادرش احسان کند، زنده باشند یا مرده که از طرف آن‌ها نماز بخواند و از طرف آن‌ها صدقه بدهد و از طرف آن‌ها حج کند و از طرف آن‌ها روزه بدارد تا ثواب آنچه را که کرده است از آنِ آن‌ها باشد و مانند آن‌ها هم به خود او بدهند و خداى عز و جل بر احسان و صله او خیر فراوانى بیفزاید

بنابراین، صدقه و انجام برخی عبادات نیابتی مانند نماز و روزه و حج از دیگر اعمالی است که افراد می‌توانند برای پدر و مادر خود انجام دهند. همچنین در منابع فقهی و حدیثی، به فرزندان دستور پرداخت و ادای برخی دیون پس از فوت پدر و مادر شده است؛ مثلاً قضای نماز پدر بر پسر بزرگ‌تر واجب است. یا پس از فوت والدین، پرداخت بدهی آن‌ها از اصل مال آن‌ها واجب دانسته شده است.(6) این‌ها به‌نوعی نیکی است که باید نسبت به والدین انجام داد؛ بنابراین لازم است که افراد برای اطلاع بیشتر در مورد این احکام به رساله مرجع خود مراجعه کنند. در کنار این مطالب، بیان شده کسی که پدر و مادرش را از دست داده می‌تواند با نیکی به فرزندانش، نیکوکاری به والدینش را جبران نماید.(7) البته باید توجه داشت که همراه این کارها، شخص باید اعمالی که موجب بی‌احترامی به آن‌ها می‌شود را نیز انجام ندهد. به‌عنوان‌مثال باعث لعن و نفرین(8) و فحش(9) دیگران به پدر و مادرش نشود.

نتیجه

با توجه به احادیث اسلامی، نیکی به والدین نه‌تنها در زمان حیات آن‌ها بلکه پس از مرگ نیز ضروری است. فرزندان باید همچنان پس از مرگ والدین به وظایف خود عمل کنند تا رضایت خداوند را جلب کرده و از عواقب منفی عاق شدن به والدین در امان بمانند. درصورتی‌که اگر فرد ازانجام وظایف شرعی و اخلاقی نسبت به والدین پس از مرگشان، (مانند پرداخت نکردن بدهی‌ها، دعا نکردن و انجام ندادن عبادات نیابتی مانند نماز، روزه و حج) غفلت کند او ازنظر دینی به‌عنوان فردی عاق شناخته می‌شود.

پی‌نوشت‌ها

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی‏، بحار الأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏71، ص 86، ذیل حدیث 101.

2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 158، ح 2.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 163، ح 21.

4. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407 ق‏، ص 126، ح 311.

5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 159، ح 7.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏2، ص 154.

7. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406 ق‏، ص 336

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏8، ص 71، ح 27.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 159، ح 5

صفحه‌ها