پرسش وپاسخ

روابط ایران وآمریکا در دوران ترامپ، به‌وضوح بر پیچیدگی و چالش‌های جدی آن تأکید دارد. سیاست ایران باید براساس یک استراتژی دوگانه شامل مذاکره وتوان نظامی شکل گیرد

پرسش:

امکان افزایش تنش بین ایران و آمریکا در دوران ترامپ وجود دارد یا خیر؟ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال دولت ترامپ چگونه باید باشد؟ آیا راهبرد و تدبیر مشخصی دراین‌باره اندیشیده شده است؟

پاسخ:

مقدمه

فضای سیاسی و روابط بین‌الملل همواره تحت تأثیر تصمیمات و اقدامات مقامات دولتی قرار دارد. در این میان، روابط ایران و آمریکا به‌عنوان دو کشور تأثیرگذار در سطح منطقه‌ای و جهانی، همواره در کانون توجه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران بوده است. با بازگشت دوباره دونالد ترامپ به کاخ سفید و اعلام موضع‌گیری‌های جدید او در حوزه سیاست خارجی، این روابط به‌شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. سؤالاتی در این زمینه مطرح می‌شود که درک عمیقی از تحولات آینده را ضروری می‌سازد. آیا با توجه به سوابق و تصمیمات ترامپ در دوره قبلی ریاست‌جمهوری، احتمال افزایش تنش‌های بین دو کشور وجود دارد؟ باید به این نکته توجه کرد که طرفین به دلیل وجود چالش‌های عمیق و بی‌اعتمادی، با دقت و احتیاط بیشتری به رفتارهای یکدیگر پاسخ خواهند داد. در این میان، سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به دولت جدید آمریکا چگونه باید طراحی شود؟ تحلیل دقیق و جامع از وضعیت کنونی و برنامه‌های آتی ایران می‌تواند به این سؤال پاسخ دهد. همچنین، آیا راهبرد و تدبیری مشخص برای مواجهه با چالش‌های جدید اندیشیده شده است؟ پاسخ به این سؤالات نه‌تنها به درک دقیق‌تر از روابط ایران و آمریکا، بلکه به طراحی آینده استراتژی‌های ملی ایران کمک خواهد کرد و می‌تواند مسیرهای مختلفی را درزمینه دیپلماسی، امنیت و توسعه اقتصادی مشخص کند.

 

متن پاسخ

۱. بررسی امکان افزایش تنش بین ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ

با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، امکان افزایش تنش در روابط ایران و آمریکا به طرز قابل‌توجهی بالا رفته است. ترامپ که در انتخابات 2024 به پیروزی رسیده، رویکردهای پیشین خود را که شامل سیاست‌های فشار حداکثری علیه ایران می‌شود، دوباره به کار خواهد گرفت. همچنین بررسی‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که پیشرفت‌های اخیر ایران، به‌ویژه درزمینه برنامه هسته‌ای، حساسیت دولت‌های غربی را دوچندان کرده و احتمال درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل با مداخله آمریکا را افزایش داده است.(1)

 تحلیل‌های دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد دیپلماسی همچنان به‌عنوان یک گزینه قابل‌اجرا مطرح است و این فرصت می‌تواند به تعامل مجدد با ایران بینجامد.(2) درنتیجه، شکاف‌های عمیق و بی‌اعتمادی میان دو کشور و همچنین اقداماتی که ترامپ در راستای افزایش فشار نظامی اتخاذ خواهد کرد، طبعاً نگرانی‌هایی را برای ایران به همراه دارد.(3)

 

۲. سناریوهای جمهوری اسلامی ایران در قبال اقدامات و خیالات ترامپ

سیاست جمهوری اسلامی ایران باید به سمت یک رویکرد متوازن و فعال حرکت کند. ایران باید خود را برای سناریوهای چندگانه آماده کند تا بتواند در برابر سیاست‌های ترامپ مقاومت کند. کارشناسان بر این باورند که «هم مذاکره و هم جنگ» باید راهبرد اصلی ایران باشد(4) این رویکرد بر این اساس است که جمهوری اسلامی باید از یک‌سو برای رسیدن به توافقات عزتمندانه و کاهش تنش‌ها اقدام کند و از سوی دیگر برای هرگونه جنگ یا درگیری نظامی آماده باشد. توافق عزتمندانه با آمریکا، همچنین می‌تواند هزینه‌های ناشی از تحریم‌های جدید را کاهش دهد و به دولت ترامپ اجازه دهد که با دستاوردی در میدان دیپلماسی به خود افتخار کند. از طرف دیگر، عدم اقدام برای مذاکره و تنها تکیه‌بر گزینه نظامی ممکن است به تشدید تحریم‌ها و احتمال وقوع جنگ منجر شود که برای هر دو طرف هزینه‌زاست.(5)

 

۳. راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با اقدامات ترامپ

تدابیر و راهبردهای مشخصی در این زمینه ارزیابی شده است. ایران باید بر روی تقویت پایه‌های اقتصادی و نظامی خود تمرکز کند تا بتواند از خود در برابر فشارهای آینده دفاع کند. همچنین، مقامات ایرانی باید بر تقویت اجماع داخلی و شفاف‌سازی مواضع خود در برابر دولت ترامپ تمرکز کنند.(6) این کار می‌تواند علاوه بر جلوگیری از افزایش تنش‌ها، شرایط را برای مذاکره و تعامل مثبت آماده کند. روندهای موجود نشان می‌دهد که دبیران وظیفه دارند از فرصتی که پیش روی آن‌ها است به‌خوبی استفاده کنند؛ بنابراین، اتخاذ رویکرد فعال در دیپلماسی و بهبود شرایط اقتصادی به شکل‌گیری یک محیط امن و پایدارتر منجر خواهد شد.(7) به‌علاوه، ازنظر اقتصادی، ایجاد تعاملی مثبت با دیگر کشورها نیز می‌تواند به کاهش هزینه‌های تنش‌ها کمک کند و به ایران این امکان را بدهد که در صحنه جهانی نقشی مؤثرتر ایفا کند.

نتیجه‌گیری:

تحلیل روابط ایران و آمریکا در دوران ترامپ، به‌وضوح بر پیچیدگی و چالش‌های جدی آن تأکید دارد. با بازگشت دوباره ترامپ به قدرت، احتمال افزایش تنش‌ها در روابط دو کشور به شکلی چشم‌گیر افزایش یافته است. رویکردهای خصمانه و فشار حداکثری که به‌صورت عمده در سیاست خارجی او به چشم می‌خورد، می‌تواند به تحولات نگران‌کننده‌ای منجر شود. در این شرایط، ایران باید با دقت بر سیاست‌های خود تمرکز کرده و آماده مواجهه با سناریوهای مختلفی باشد که می‌تواند شامل گزینه‌های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی باشد. سیاست جمهوری اسلامی باید بر اساس یک استراتژی دوگانه شامل مذاکره و توان نظامی شکل گیرد. این استراتژی نه‌تنها ایران را در برابر فشارها مقاوم‌تر خواهد کرد، بلکه امکان کاهش تنش‌ها و دستیابی به توافقات عزتمندانه را نیز فراهم می‌آورد. درنهایت، ایجاد اجماع داخلی و شفاف‌سازی مواضع از سوی ایران می‌تواند به تقویت موقعیت کشور در مذاکرات و کاهش تنش‌ها منجر شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. بهرامی راد، پرستو، «فرصت‌های محدود ایران برای مذاکره مستقیم با دولت ترامپ»، اکوایران، ۷ بهمن ۱۴۰۳، کدخبر: ۸۲۶۶۶، https://ecoiran.com/fa/tiny/news-82666.

2. هافمن، جان، از فشار حداکثری تا مذاکره، راهبرد ترامپ در برابر ایران چیست؟»، فرارو، 14 دی 1403، کد خبر: ۸۱۵۷۰۰، https://b2n.ir/r77828.

3. گروه نویسندگان، «استراتژی مواجهه با ترامپ»، دنیای اقتصاد، ۱۴۰۳/۱۱/۲، شماره خبر: ۴۱۴۶۴۶۶، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4146466.

4. حسینی، سید محمد، «آیا می‌توان توافق ایران با آمریکا در دولت دوم ترامپ را پیش‌بینی کرد؟»، دیپلماسی ایرانی، ۱۳ دی ۱۴۰۳، کد خبر: ۲۰۳۰۳۳۵، https://B2n.ir/h53114.

5. ابوالفتح، امیرعلی، «موضع ترامپ در قبال ایران چگونه است؟»، خبر آنلاین، ۱۴۰۳/۰۸/۲۲، شناسه خبر: ۱۲۷۷۴۲۴، https://www.afkarnews.com/fa/tiny/news-1277424

6. فرجی راد، عبدالرضا، «ترامپ قصد دارد برای چند ماه ایران را آزمایش کند تا ببیند آیا می‌تواند از طریق گفت‌وگو به نتیجه برسد یا خیر»، اعتماد آنلاین، ۱۴۰۳/۱۱/۰۷، کد خبر: 696653، https://www.etemadonline.com/tiny/news-696653.

7. گروه نویسندگان، «نشست بررسی راهبردهای ایران در قبال دولت جدید آمریکا»، خبرگزاری میزان، 2 بهمن 1403، کد خبر: ۴۸۱۶۰۰۴، https://www.mizanonline.ir/00KCrU.

پیامبر اسلام در برابر اذیت همسایگان، با سکوت به خدای خود شکایت می بردند. همچنین در پاسخ به خوبی های همسایگان با ابراز محبت، برایشان دعا خیر می کردند.

پرسش:

حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله با همسایگان چگونه برخورد می‌کرد؟

پاسخ:

مقدمه

در تعالیم اسلامی، سفارش فراوانی به رفتار نیک و مدارا با همسایگان شده است تا جایی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «جبرئیل همواره مرا به حق همسایه سفارش می‌کرد، تا آنجا که گمان کردم که به زودى او را در ارث شریکم کند.»(1) و یا در جای دیگر، امام حسن مجتبی علیه‌السلام از وسعت توجه و دعای مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نسبت به همسایگان، تعجب می‌کند تا جایی که به فرزندشان می‌فرمایند: «الجار ثم الدار».(2)

حضرت رسول نیز در حدیث دیگری، نسبت به حقوق همسایه، به اصحاب مطالبی را یادآور شدند.(3)

اما درباره نوع رفتار شخص نبی مکرم اسلام با همسایگان، با توجه به نوع رفتار همسایگان، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

 

متن اصلی پاسخ

1. همسایگان آزاردهنده

سخت‌ترین دوران بعثت برای حضرت رسول، دوران حضور ایشان در مکه و در همسایگی تعدادی از بزرگان قریش بود که با ظهور اسلام، از هیچ کوششی برای اذیت و آزار پیامبر و مسلمانان دریغ نکردند. مقریزی در کتاب «امتاع الاسماع» خود، نام تنی چند از قریش را که از همسایگان حضرت بودند، آورده و آنان را دشمن‌ترین دشمنان پیامبر دانسته است.(4) وقتی پیامبر در سال 8 ه.ق برای فتح مکه وارد این شهر شد، خطاب به مردمش (قریش) فرمودند: «شما مردم مکه بد همسایگانی برای پیامبر بودید. شما مرا تکذیب کردید و مرا از مکه راندید، ولی به این هم رضایت ندادید و در مدینه آمدید با من جنگ کردید؛ ولی اکنون شما آزادید بروید و همگی را مورد عفو و بخشش قرار دادم.»(5)

1.1. ابوجهل

الف. از جملة این نوع همسایگان، ابوجهل است که تا نقشه قتل پیامبر گرامی پیش رفت و نهایتاً در جنگ بدر که با اصرار او شکل گرفت، به هلاکت رسید و پیامبر اسلام، جسد وی و برخی دیگر از بزرگان قریش را به درون یک چاه بدبو انداختند و خطاب به آنان فرمودند: «شما چه بد همسایگان و هم‌جوارانى براى رسول خدا بودید؛ او را از منزلش که در مکّه بود خارج کردید و طرد نمودید، و سپس همه با هم اجتماع کرده و با او محاربه و جنگ نمودید؛ پس به درستی، آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حقّ است... .»(6)

ب‌. وی یک بار که پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بودند، دیگران را تحریک کرد تا فضولات حیوانات را به کتف حضرت بریزند؛ عقبه بن أبی‌معیط این کار را انجام داد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از رفتار ابوجهل و یارانش به خدا شکایت می‌برد.(7)

ت‌. یک بار نیز ابوجهل، زمانی که حضرت رسول در صفا بود، به شدت او را ناسزا گفته و مسخره کرد. وی سپس به مکه بازگشته و با قومش در کنار خانه خدا مشغول صحبت بود، وقتی حضرت حمزه از این ماجرا خبردار شد، وارد جمع آنان گشته و با کمانش به شدت بر سر او کوفت و همان جا مسلمان شده و حمایت خود را از پیامبر اعلام کرد. در این مورد نیز پیامبر سکوت کرده و به سخنان زشت ابوجهل اعتنایی نکردند.(8)

ث‌. ابوجهل و بزرگان قریش نیز یک بار که از تبلیغات و فعالیت‌های پیامبر خسته و ناخرسند شده بودند و نتوانسته بودند ایشان را از رسالت خویش منصرف کنند، تصمیم گرفتند تا همگی با حضرت گفتگو کنند. در این جلسه، به پیامبر پیشنهاد مال و مقام و ریاست و زنان زیباروی داده شد؛ نبی مکرم به شدت از پیشنهادات قریش برآشفته و فرمودند که به دستور خدای متعال بر آنها به‌عنوان رسول برگزیده و فرستاده شده است؛ اگر دعوت او را بپذیرند، خیر دنیا و آخرت نصیبشان خواهد شد و در صورت انکار و تکذیب، صبر خواهد کرد و خدا را بین خود و آنان حَکَم قرار خواهد داد تا در مورد آنان حُکم نماید.(9)

2.1. ابولهب

وی (عموی پیامبر) نیز جزو همسایگان قریشی پیامبر بود که به همراه همسرش از مخالفان و آزاردهندگان حضرت رسول بودند. اذیت و آزار آنان تا آنجا پیش رفت که سوره مسد در مذمت آنان نازل گشت. وی همان کسی است که وقتی پیامبر در «ذی المجاز» قدم می‌زد و به مردم می‌گفت: «قولو لا اله الا الله تفلحوا»، پشت سر ایشان حرکت و به او سنگ‌پرانی می‌کرد و خون از ساق پای حضرت رسول سرازیر می‌شد.(10)

3.1. أمّ جمیل

همسر وی ام جمیل، برای آزار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و بازداشتن او از رفتن به نماز، خار و خاشاک بر سر راه وی می‌ریخت و یا شکمبه گوسفند می‌ریخت.(11) پیامبر نیز نزد بنی عبدمناف رفته و می‌فرمود: «اى بنى عبد مناف! این چگونه رعایت حق همسایگى است؟!» سپس کثافات را جمع مى‌کرد و دور مى‌ریخت.(12)

2. همسایگان مهربان

1.2. یکی از همسایگان مهربان، با محبت و با معرفت پیامبر گرامی در مدینه، شخصی بود به نام ابوایوب انصاری. وقتی حضرت رسول وارد مدینه شد، در پایین خانه وی (که با مادر پیرش زندگی می‌کرد) ساکن شد. در طول مدتی که ابوایوب و مادرش میزبان پیامبر بودند، بسیار مراعات می‌کردند که مبادا ایشان آزرده خاطر شده و یا مزاحمتی برای ایشان ایجاد کنند. ازاین‌رو، پیامبر بسیار نسبت به ایشان محبت می‌ورزید. یک بار، کنیزکان قبیله بنی نجار (قبیله ابوایوب انصاری) با خوشحالی از این که پیامبر همسایه آنان گشته، از خانه‌های خود بیرون آمده و با افتخار از این همسایگی، خطاب به پیامبر چنین گفتند: «ما کنیزان و همسایگانِ دودمان بنی‌نجار هستیم. چقدر شایسته و دل‌پذیر است که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ هم‌جوار ما شده است!» پیامبر در پاسخ ابراز محبت آنان پرسید: «آیا مرا دوست دارید؟» آن‌ها همگی گفتند: بله یا رسول الله. به خدا سوگند چنین است. حضرت در ادامه سه مرتبه فرمودند: «به خدا سوگند که من هم شما را دوست می‌دارم.»(13)

2.2. در یک موقعیت دیگر در سال دوم هجری به هنگام عروسی حضرت علی و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما، ابوایوب (با آن که فقیر بود) گوسفندی را به عنوان هدیه عروسی برای ایشان آورد. پیامبر در ابتدا از قبول آن امتناع کرد، اما وقتی دید ابوایوب رنجیده خاطر شده، آن را پذیرفت. دو روز بعد از عروسی، حضرت رسول دستور داد تا آن گوسفند را ذبح کنند و گوشت آن را بپزند. سپس ایشان دستور داد: «به نام خدا بخورید، ولی استخوانش را نشکنید.» پس استخوان‌ها را در میان پوست گوسفند ریخت و فرمود: «خدایا! ابوایوب فقیر است. تو این گوسفند را آفریدی و آن را میراندی و بر زنده کردنش توانا هستی؛ این گوسفند را زنده کن! ای خدای یکتا و بی‌همتا.» در همان لحظه به اذن خدا، گوسفند زنده شد و به راه افتاد. از آن پس، خداوند در او برکتی برای ابوایوب قرار داد که هر بیماری از شیر آن گوسفند می‌نوشید، شفا می‌یافت. عبدالرحمن بن عوف این معجزه را به صورت شعر درآورد.(14)

3.2. همچنین، در همان زمانی که شتر پیامبر خدا جلوی درب خانه ابوایوب انصاری زانو زد، وی به مادر پیرش که نابینا بود، ندا زد و او را به این افتخار بشارت داد. مادرش از این‌که نمی‌تواند جمال نورانی حضرت را مشاهده کند، حسرت و افسوس خورد. وقتی حضرت رسول از این قضیه آگاه شدند، به معجزه الهی چشمان او را بینا ساختند و این اولین معجزه رسول خدا در مدینه بود.(15)

نتیجهگیری:

در مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام در مکه و مدینه، همواره در همسایگی ایشان افرادی زندگی می‌کردند که به‌گونه‌های متفاوت از یکدیگر، با رسول خدا رفتار می‌کردند. برخی از آنان بدجنسی و نامهربانی را به حدّی رساندند که تا قتل حضرتش پیش رفتند، و برخی دیگر بالعکس، مهربانی و مروّت را در حق رسول خدا به نهایت رساندند. برخی چون ابوجهل و ابولهب و همسرش بر سر پیامبر فضولات حیوانات می‌ریختند، تمسخر  و اهانت می‌کردند؛ بر سر راه ایشان خار و خاشاک می‌انداختند و تلاش می‌کردند تا با پیشنهاداتی گران، حضرت را از ادامه رسالتش منصرف کنند؛ اقدامی که پیامبر در پاسخ این اقدامات موزیانه انجام می‌دادند، یا سکوت و شکایت به بنی عبدمناف، و یا شکایت به خدای متعال بود تا جایی که در مذمت برخی از آنها، سوره مسد نازل شد، و یا بعد از آن که برخی از آنان در جنگ بدر به هلاکت رسیدند، اجسادشان به درون چاه انداخته شد و نهایتاً، بعد از فتح مکه مورد عفو عمومی قرار گرفتند.

برخی دیگر از این همسایگان، مانند قبیله بنی نجار و ابوایوب انصاری و مادرش، از وقتی که پیامبر در طبقه زیرین خانة آن‌ها سکونت داشت، نهایت مراعات حال پیامبر را داشتند تا مبادا حضرت آزرده خاطر شوند. همین رفتار و برخورد آنان سبب شد تا پیامبر در حق آنان دعا کرده، برای آنان از خدای متعال طلب برکت و به آنان ابراز محبت نموده و حتی به معجزه ایشان، مادرش بینایی خود را به دست آورد.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص52.

2. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381ش، ج1، ص468.‏

3. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، قم، بصیرتی، چاپ اول، بی‌تا، ص114.

4. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420ق، ج1، ص41.

5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج21، ص106.

6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق،  ج6، ص254.

7. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی و همکاران، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، بی‌تا، ج1، ص12.

8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الامم، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387ق، ج2، ص232-233.

9. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم ابیاری و همکاران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، بی‌تا، ج1، ص295.

10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضل‌الله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج10، ص852.

11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضل‌الله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج۱۰، ص852.

12. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص157.

13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج‌19، ص‌110.

14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج‌18، ص‌121.

15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی‌طالب، قم، علامه، چاپ اول، 1379ش، ج1، ص133.

صله‌ی‌ رحم یک وظیفه شرعی و اخلاقی است که نسبت به تمام خویشاوندان باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند.

پرسش:

رفت و آمد و معاشرت با اقوامی که حجاب را رعایت نمی‌کنند و اهل مصرف الکل هستند چگونه است؟ آیا در گناه آنها شریک هستیم؟ آیا می‌توانیم قطع ارتباط کنیم؟

پاسخ:

مقدمه

صله رحم یکی از مهم‌ترین توصیه‌های اسلام است. اثرات زیادی برای آن ذکر شده است. با این وجود دارای درجات و شرایطی هم هست. گاهی این رفت و آمد‌ها موجب ضلالت وگمراهی است و گاهی باعث نجات و هدایت است. در این راستا به نکاتی توجه کنید.

پاسخ اجمالی1

صله‌ی‌ رحم آثار بسیاری دارد. ولی حضور در سفره‌ای که در آن شراب است نهی شده است. به‌صورت کلی حضور در مجالس و مهمانی‌های فامیلی نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. اگر شما را دعوت می‌کنند  عذرخواهی کنید و ارتباط و صله رحم را در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

پاسخ اجمالی2

صله‌ی‌ رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشاوندان نسَبی است و نسبت به همه یک وظیفه شرعی است که آثار و فواید بسیاری برایش ذکر شده است. صله‌ی‌ رحم نسبت به تمام خویشاوندان (زن و مرد باتقوا و بی‌تقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند. حضور در سفره‌ای که در آن شراب است نهی شده است. به‌صورت کلی حضور در مجالس و مهمانی‌های فامیلی نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین ضرورتی در حضور در مهمانی‌هایی که باعث گناه می‌شود، نیست. اگر شما را دعوت می‌کنند، می‌توانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی موفقیت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

پاسخ تفصیلی

1. همان‌طور که می‌دانید در روایات و سیره امامان علیهم السلام، ما می‌بینیم که توصیه زیادی به پیوند و معاشرت با نزدیکان شده است و به ما گفته‌اند که به خاطر مال دنیا و مسائل ناچیز، این پیوند را خدشه‌دار نکنیم تا جایی که تأکید فرموده‌اند، حتی با افرادی که با شما قطع رابطه کرده‌اند رابطه برقرار کنید.(1) این یک وظیفه‌ی اخلاقی است که نسبت‏ به اهل ‏گناه، بلکه کفار هم ثابت است. چه بسا به برکت رفت و آمدهای بستگان صالح، فاجران هم راه‏ صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. حتی اگر این ارتباط تأثیری در رفتار ارحام بدکار نگذارد، باز موظف به حفظ رابطه با آنها هستیم. گزارش شده است که یکی از شیعیان از امام صادق علیه‌السلام ‏پرسید: «برخی خویشاوندانم ‏خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان بر من حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‌کند. اگر با تو هم‌فکر و هم‌عقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی.»(2)

2. از سوی دیگر، اگرچه صله رحم و مهمانی خوب است و یکی از نیازهای هر انسانی است، ولی انسان باید در صله رحم توجه کند که باعث آلوده شدن انسان به گناهان دیگر نشود، شیطان و هوای نفس و دشمنان تلاش دارند صله رحم‌ها و مهمانی‌ها محلّى براى آلوده کردن مردم، مخصوصاً جوان‏ها باشد.

3. در مورد شراب خواری و همراهی با کسی که شرب خمر می‌کند از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است: «کسى که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، نباید بر سر سفره‌اى بنشیند که در آن شراب خورده می‌شود.»(3) اساساً حضور در مجالس و مهمانی‌ها و صله رحم نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین حضور در مهمانی‌هایی که بی‌حجاب هستند یا اهل شراب هستند، ممکن است باعث تقویت کارها و عقیده‌های باطل آنان بشود یا حتی ممکن است کم‌کم باعث سستی خود شما یا دیگر اعضای خانواده یا دوستانتان بشود. بنابراین حضور در این مهمانی‌ها ضرورتی ندارد. اگر شما را دعوت می‌کنند می‌توانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی سعادت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

نتیجهگیری

صله‌ی‌ رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشاوندان نسَبی است و برای همه یک وظیفه شرعی است که آثار و فواید بسیاری برایش ذکر شده است. صله‌ی‌ رحم نسبت به تمام خویشاوندان (زن و مرد باتقوا و بی‌تقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند. حضور در سفره‌ای که در آن شراب است نهی شده است. به‌صورت کلی حضور در مجالس و مهمانی‌های فامیلی نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین ضرورتی در حضور در مهمانی‌هایی که باعث گناه می‌شود، نیست. اگر شما را دعوت می‌کنند، می‌توانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی موفقیت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

منابع برای مطالعه بیشتر

  • وصال خویشان: چشم اندازی به صله رحم در آیات و روایات، اثر اقبال حسینی‌نیا
  • صله رحم، اثر سید جواد مرادی‌نیا

پی‌نوشت‌ها

1. «صِلُوا مَنْ قَطَعَکُمْ وَ عُودُوا بِالْفَضْلِ عَلَیْهِم‏»: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج71، ص412.

2. «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ لِیَ الْقَرَابَةُ عَلَى غَیْرِ أَمْرِی أَ لَهُمْ عَلَیَّ حَقٌّ قَالَ نَعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لَا یَقْطَعُهُ شَیْ‏ءٌ وَ إِذَا کَانُوا عَلَى أَمْرِکَ کَانَ لَهُمْ حَقَّانِ حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الْإِسْلَامِ»: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفاری، علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص157.

3. «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَجْلِسْ عَلَى مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْر»: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج76 ، ص129.

تاریخ‌نگاری یهود بر مظلوم‌نمایی استوار است. آمار کشته‌های اندک یهود در حوادث گوناگون، گویای تلاش رسانه ای آنها در مظلوم نمایی برای توجیه جنایات وسیع خود است.
مظلوم‌نمایی یهودیت در تاریخ

پرسش:
یکی از ویژگی‌های یهودیان روزگار ما - به‌ویژه صهیونیست‌ها - مظلوم‌نمایی است. آیا مظلوم‌نمایی یهود در تاریخ هم سابقه دارد؟
 

پاسخ:
با نگاهی ساده به وضعیت امروز یهودیان و ترفندهایی که آنان برای اقدامات توسعه‌طلبانه‌ی خود انجام می‌دهند، به‌خوبی می‌توان دریافت که مظلوم‌نمایی، یکی از بزرگ‌ترین حربه‌های آنان برای پوشش جنایات و اهداف سیاسی و مذهبی خود از گذشته تابه‌حال بوده. مظلوم‌نمایی یهود به دلیل پشتوانه نیرومند تبلیغاتی آن، بر افکار عمومی جهان به‌شدت مؤثر بوده است؛ از داستان هولوکاست تا حمله‌ی حماس و مقاومت، نمونه‌هایی از این رفتار در دوران معاصر بوده است. با مراجعه با تاریخ یهود به دست می‌آید که تاریخ‌نگاری یهود، بر مظلوم‌نمایی استوار است.

پیشینه تاریخی بنی‌اسرائیل
یهودیان یازده قرن قبل از میلاد مسیح، کشوری مستقل را ایجاد کردند که اسرائیل نامیده ‌می‌شد. از شاهان نامی آن می‌توان به حضرت داوود و حضرت سلیمان علیهماالسلام اشاره داشت. در زمان حضرت سلیمان علیه‌السلام اسرائیل به نهایت درجه‌ی آبادانی و رونق اقتصادی خود رسیده بود تا اینکه بعد مرگ سلیمان علیه‌السلام فرزندش رحبعام به سلطنت می‌رسد. از آن زمان به بعد، یکپارچگی اسرائیل مدت زیادی دوام نیاورد و در قرن دهم قبل از میلاد، با قیام یربُعام بر ضد رحبعام، این کشور به دو قسمت تجزیه شد که قسمت شمالی آن همچنان «اسرائیل» خوانده می‌شد و قسمت جنوبی که تحت فرمانروایی رحبعام بود، «پادشاهی یهودا» نام ‌گرفت.
بخش شمالی اسرائیل همواره در وضعی ناپایدار به سر می‌برد تا اینکه درنهایت در سال ۷۲۵ پیش از میلاد آشوریان مجدداً به این منطقه حمله کردند و این بار تمامی ساکنین منطقه را به اسارت گرفتند. پس‌ازاین زمان، از سرنوشت این قبایل اطلاعی در دست نیست و این واقعه به گم‌شدن اسباط _قبایل_ یهود شهرت یافت. در متون یهودی وعده داده‌شده است که در آخرالزمان این ده سبط پیدا خواهند شد و به ارض مقدس بازخواهند گشت.(1) 
بخش جنوبی یعنی پادشاهی یهودا بارها توسط آشور موردحمله قرار گرفت ولی درنهایت توانست خود را از خطر منقرض شدن حفظ کند.
درنهایت  سال ۶۱۲ پیش از میلاد، امپراتوری آشور، توسط اتحاد بین امپراتوری ماد و امپراتوری بابل جدید از بین ‌رفت؛ اما وضعیت برای یهودیان همچنان نامساعد بود. در آن زمان «بُختُ نَصَّر» پادشاه بابل در سال ۵۹۷ پیش از میلاد به پادشاهی یهودا لشکرکشی کرد و این اتفاق آغازی دوباره برای مظلوم‌نمایی یهودیان بود.

لشکرکشی بُختُ نَصَّر به بیت‌المقدس
در مورد وضعیت یهود در لشکرکشی بخت نصر آمده که لشکر او هفتاد هزار یهودی را به کشتن داد.(2)  بااین‌حال برخی از نویسندگان مدعی شدند که این آمار از کشته‌شده‌ها خلاف واقع بوده است و ادله‌ای را دراین‌باره آوردند.(3)  چراکه اولاً مورخانی چون ابن کلبی و مسعودی و ابی الفداء و دیگران این‌چنین قتل‌عام‌هایی که بخت نصر در حق یهود انجام داده را ذکر ننموده و معتقد بودند که در این اخبار غلو صورت گرفته.(4)  ثانیاً فرهنگ دیرینه مردم بر آن جریان داشت که اسیران را نمی‌کشتند بلکه آنان را در کارهای شاق به کار می‌گرفتند. ثالثاً پیروان بخت نصر، مجوسی و آتش‌پرست بودند، پس نمی‌توان انگیزه دینی برای بخت نصر ایجاد کرد که آنان را به انتقام خون یک پیامبر الهی مانند یحیی علیه‌السلام _که در متون تاریخی آمده_ مورد قتل و عام قرار داده است.  همچنین بین شهادت یحیی علیه‌السلام و فتح بخت نصر در حدود ۴۰۰ قرن‌ها سال فاصله بوده؛ که این خود نشان از تصرفاتی در این داستان دارد.(5)   بنابراین یا مراد شخص دیگری است که با بخت نصر هم نام بوده؛ و یا به جهت مشابهت در بلایی که بر سر یهود آورده، او را مجازاً به این نام خوانده‌اند؛ در غیر این دو صورت تصرفاتی در این داستان صورت گرفته است.
درنتیجه، به نظر می‌رسد وقایعی چون گم‌شدن اسباط _قبایل_ یهود و قتل‌عام یهودیان، داستانی خیالی است که یهودیان آن را به‌قصد جلب عواطف دیگران در آن زمان، به کار گرفتند؛ و اگر اصل داستان ساختگی نباشد، روحیه مظلوم‌نمایی نهفته در ملت یهود، باعث اغراق‌گویی و بزرگ‌نمایی دراین‌باره شده است. چنانکه در کنار جنایاتی که بعدها یهودیان انجام دادند، باز با مظلوم‌نمایی این حقایق مسلم را مخفی نمودند و بر سر قتل‌عام‌های خیالی خود نشستند و گریه سر دادند. به‌عنوان نمونه، برخی منابع داستان اصحاب اخدود را (که مشهور است به‌فرمان «ذونواس» حاکم یهودی یمن، مردم مؤمن نجران را در خندق آتش انداختند)، بر دانیال نبى علیه‌السلام و یارانش تطبیق کرده‌اند که به‌فرمان بخت نصر در آتش افکنده شدند؛ اما آتش در آنان اثر نکرد و رهایى یافتند.(6)  این گزارش موردتوجه و تأیید برخى خاورشناسان و پژوهشگران معاصر قرارگرفته، اما برخی نویسندگان آن را از اسرائیلیات دانسته می‌دانند که یهود آن را در شکل تحریف‌شده‌ای در اختیار راویان مسلمان قرار داده است.(7) 

ماجرای بنی قریظه
در تاریخ اسلام نیز هرکجا از نبرد مسلمانان با یهودیان سخن به میان آمده، به دنبال آن گفته‌هایی مبنی بر مظلومیت یهود نیز دیده می‌شود.
به‌عنوان نمونه در مورد نبرد بنی قریظه و کشتار یهودیان آمده که بنی قُریظه به هنگام جنگ احزاب، مشرکان را یاری کردند و علیه مسلمانان توطئه نمودند؛ اما پس از پیروزی مسلمین در جنگ احزاب، آنان توسط مسلمانان مورد مجازات قرار گرفتند. دراین‌باره سیره نویسان گزارش-هایی مبنی بر محاصره‌ی قلعه‌ی آنان و کشتار تعداد بسیاری از یهودیان نقل کرده‌اند؛ تا آنجا که واقدی تعداد کشته‌های آنان را بین شش‌صد تا هفت‌صد نفر معرفی کرده؛(8)  یا ابن اسحاق از هشت‌صدتا نه‌صد نفر تخمین زده است.(9)  کثرت کشته‌های آنان به حدی بود که برخی محققان در پذیرش این تعداد از کشته‌ها دچار تردید شدند و شواهدی برخلاف واقع بودن آن ذکر نمودند.(10)  ازجمله ادله‌ای که احتمال اغراق در تعداد کشته-های یهود را تقویت می‌کند، وجود دو یهودی مسلمان شده به نام محمد بن کعب قرظی و عطیه قرظی در سلسله اسناد این روایات است؛ که ممکن است انگیزه‌ای انگیزه‌ی آنان از این گزارش‌ها، مظلوم‌نمایی یهودیان باشد.(11) 

ادعای مالکیت تاریخی بر فلسطین
از دیگر مظلوم‌نمایی‌هایی یهود که همواره مطرح می‌کنند، این است که آنان سرزمین بیت‌المقدس یا اورشلیم را متعلق به خودشان می‌دانند و ادعا می‌کنند مسلمانان روزی ما را بیرون کرده‌اند‌ و اکنون سرزمین خودمان را پس گرفته‌ایم. درحالی‌که با گرایش کنستانتین امپراتور روم به مسیحیت، این شهر در اختیار مسیحیان قرار داشت.(12)  در زمان خلافت عمر بن خطاب، مسلمانان در راستای گسترش اسلام برای فتح بیت‌المقدس به راه افتادند و درنهایت اهالی آنجا با مسلمین پیمان آشتی امضا کردند و شهر را بر مسلمانان گشودند.(13)  تا آنکه با آغاز جنگ‌های صلبی، یکی از سخت‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین کشتارها و غارت‌ها در بیت‌المقدس به دست مسیحیان رغم خورد. آنان در اواخر قرن پنجم هجری، با بهانه‌هایی ازجمله نجات این شهر از دست مسلمانان، به فلسطین حمله کردند.(14)  جنگ‌های صلیبی حدود دویست سال ادامه داشت که اوج آن مربوط به دوران فرماندهی صلاح‌الدین ایوبی بود. او پس از جنگ‌های مختلف و تصرف شهرهای کوچک و بزرگ، به سمت بیت‌المقدس لشکر کشید و آن را نیز به تصرف درآورد.(15) 

هولوکاست
از آن هنگام به بعد بیت‌المقدس عملاً در اختیار مسلمانان بود تا این‏که در دهه‌های اخیر، یهودیان صهیونیست توانستند با کمک حکومت‌های غربی، سرزمین فلسطین را به کنترل خود درآورند. در این میان، داستانی به نام هولوکاست مطرح شد که باعث شد مظلوم‌نمایی یهودیان به اوج برسد و از آن برای پوشش جنایاتشان بهره بردند.
هولوکاست در اصطلاح، به نظریه‌ای اطلاق می‌شود که ادعا دارد شش میلیون یهودی در طول جنگ جهانی دوم، براثر اعمالی از قبیل اعدام در اتاق‌های گاز و سوزانده شدن در کوره‌های آدم سوزی اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها، کشته‌شده‌اند.(16)  از دیدگاه صهیونیست‌ها، برپایی دولت اسرائیل، نتیجه منطقی ظلم بر یهودیان در هولوکاست است. آنان با داستان کوره‌های آدم سوزی، خود را مستحق برپایی یک دولت دانستند؛ آن‌هم در گوشه دیگری از جهان و با غصب سرزمین ملتی که هیچ‌گونه ربطی به جنایات واقعی یا ساخته‌وپرداخته آنان نداشتند. درواقع یهودیان علاوه بر تأسیس اسرائیل و تلاش برای تحقق اهداف صهیونیسم بین‌الملل، دو هدف عمده سیاسی دیگر را از مظلوم‌نمایی یهود و تقدس بخشیدن به هولوکاست، تعقیب کردند؛ یکی پیش‌گیری از خیزش عمومی جهانیان علیه صهیونیسم و دیگری مظلوم‌نمایی و برانگیختن احساسات نژاد یهود و ایجاد اتحاد سیاسی آنان.(17)  بنابراین سازمان صهیونیسم، در شرایط جنگ جهانی، چاره را در این دید که از هرج‌ومرج به وجود آمده، استفاده کند و با مظلوم‌نمایی هرچه‌تمام‌تر، چنین جلوه دهد که جهان مسیحیت به آنان حمله کرده و تعداد زیادی از آنان را کشته است؛ پس آنان ناچارند به‌جای دیگری بروند و کجا بهتر از خاورمیانه و آن‌هم فلسطین که قرن‌‏ها پیش، سرزمین خود یهودیان بوده است.

ماجرای استر
از دیگر وقایعی که روحیه مظلوم‌نمایی این رفتار یهودیان را بازگو می‌کند، داستانی است که درباره منشأ جشن «پوریم» است مطرح می‌کنند. طبق این داستانی داستان که در بخشی از عهد عتیق به نام «کتاب استر» آمده است، یک دختر یتیم یهودی به نام «استر» که تحت سرپرستی عمویش «مردخای» بوده، به همسری خشایارشا پادشاه هخامنشی درمی‌آید؛ ولی یهودی بودن خود را کتمان می‌کنند. او و عمویش «مردخای» نفوذ بسیاری در پادشاه پیدا می‌کنند؛ مخصوصاً این‏که مردخای به توطئه ترور شاه پی می‌برد و شاه را نجات می‌دهد. تا این‏که وزیر پادشاه به نام «هامان»، با مردخای دشمنی می‌کند و تصمیم می‌گیرد او و همه یهودیان را قتل‌عام کند؛ اما مردخای پی می‌برد و ماجرا را به استر می‌گوید و او که زن محبوب شاه بوده، شاه را متقاعد می‌کند که جلوی هامان را بگیرد و در این ماجرا، یهودی بودن این دو نفر نیز فاش می‌شود. سپس به درخواست استر، پادشاه، دستور مجازات هامان را می‌دهد و بعد هم به استر و مردخای اجازه می‌دهد انتقام بگیرند و همان بلایی که قرار بود هامان بر سر یهودیان بیاورد، یهودیان بر سر دشمنان خود آوردند و در سرتاسر امپراتوری هخامنشی، 75 هزار تن از دشمنان یهود در سه روز کشته شدند! پس‌ازآن، استر و مردخای که نفوذ و قدرت بسیاری یافته بودند، دستور دادند این واقعه تا ابد جشن گرفته شود. برخی جشن پوریم یهودیان را که همه‌ساله برگزار می‌شود، تداوم همان جشن می‌دانند.
 مطرح است که در سده پنجم پیش از میلاد، یهودیانی که در دربار «خشایار شاه» نفوذ داشتند، از او در حال مستی خواستند تا دستور دهد همسرش، «ملکه وشتی» در مقابل درباریان و سربازان عریان ظاهر شود؛ اما ملکه از اجرای آن سر باز زد و بدین ترتیب از مقامش خلع گردید و کشته شد. در آن برهه شخصی به نام «مردخای» یکی از یهودیان ذی‌نفوذ در دربار خشایارشاه بود. وی پس از کشته شدن ملکه، برادرزاده خود «استر» را به دربار آورد و او با دلربایی از شاه توانست ملکه‌ی ایران شود.
بانفوذ یهود در دربار، تحرکات مخرب بسیاری در سراسر ایران از جانب آنان صورت گرفت؛ تا آنجا که ایرانیان بسیاری ازجمله «هامان» وزیر خشایار شاه، از رفتار آنان به ستوه آمدند. هامان مصمم شد تا گروه‌های توطئه‌گر یهود را از دربار اخراج کند و مجرمانشان را مجازات کند؛ اما استر با بدگویی از هامان، نزد خشایارشاه او را از سمت خود برکنار می‌کند و مردخای را به‌عنوان وزیر به شاه تحمیل می‌کند. مردخای که به خشایار نزدیک شده بود، حکم قتل هامان و دیگر سرداران ایران را در حال مستی به امضای او ‌ می‌رساند و درنهایت هامان به همراه 10 پسرش درشوش به دار آویخته می‌شد. بعد از کشته شدن هامان، یهودیان از شاه برای کشتن همه مخالفان خود در سراسر ایران 3 روز مهلت می‌گیرند و قتل‌عام بزرگان و سرداران ایرانی را آغاز می‌کنند.(18) 
بااینکه این داستان، اشکالات تاریخی بسیاری دارد و محققان آن را غیرواقعی می‌دانند،(19)  ولی دستاویزی برای مظلوم‌نمایی یهودیان شده و تلاش هامان برای قتل‌عام یهودیان را به نشانه مظلومیت یهودیان، برجسته می‌کنند. برفرض صحت این داستان، روشن می‌شود که یهودیان به بهانه‌ی تصمیم هامان برای کشتار یهود، مجوز کشتار هزاران ایرانی را صادر کردند و آنان را از دم تیغ گذراندند. این همان ترفندی است که در قرن بیستم میلادی نیز به کار گرفتند و درباره هولوکاست اغراق و بزرگ‌نمایی کردند تا خود را مظلوم نشان دهند و جنایت علیه مردم فلسطین و دیگر مسلمانان را توجیه کنند.
در دوران کنونی نیز شاهد هستیم که این قبیل از مظلوم‌نمایی و بهانه‌جویی‌ها بارها از جانب دولت اسرائیل مطرح می‌شود و به دنبال آن هزاران مسلمان ساکن در فلسطین اعم از زنان و کودکان بی‌گناه را به کام مرگ می‌کشانند؛ چنانکه شهدا و کشته‌های مردم غزه گویای این ادعاست.

 نتیجه:
تاریخ‌نگاری یهود، بر مظلوم‌نمایی استوار است. آمار و ارقامی که از کشته‌های یهود در حوادث گوناگون مطرح‌شده، گویای این است که آنان همواره درصدد بودند تا با مظلوم نشان دادن خود، پوششی را برای جنایات خود مهیا سازند. هرچند در مسائل تاریخی همیشه به‌طورقطع نمی‌توان ادعایی را ثابت کرد؛ اما وقایعی چون گم‌شدن اسباط یهود، حمله‌ی بخت نصّر و کشتار یهودیان، جنگ‌های مسلمانان با آنان در صدر اسلام و قتل‌عام آنان، ماجرای هولوکاست و کشته شدن شش میلیون یهودی و... همگی نشان می‌دهد که آنان درصدد بودند با مظلوم‌نمایی، شکست خود را جبران کنند و با وارونه نشان دادن این حوادث، فرصت را برای جنایات و توسعه‌ی یهود غنیمت شمارند.

جهت مطالعه‌ی بیشتر: 
مظلوم‌نمایی یهود در طول تاریخ، نوشته‌ی نجاح الطائی.

پی نوشت:
1. رک: کریمی نیا، محمدمهدی، انصاری مقدم، مجتبی، اریک، رحیم، «وعده‌های آخرالزمانی و موعودگرایی در آیین یهود»، صص 122- 133.
2. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، ج‏2، ص 169‏.
3. طایی، نجاح، مظلوم‌نمایی یهود در طول تاریخ، لندن، ص 27-29.
4. بلاذری، أحمد بن یحیى، فتوح البلدان، ص 25 و مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‏1، ص 251.
5. رک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏14، ص 351-355.
6. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن على بن محمد، الکامل فی التاریخ‏، ج‏1، ص 267.
7. بیومی مهران، محمد، دراسات تاریخیّه من القرآن قی بلاد العرب، ج‌ 1، ص‌ 364.
8. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‏2، ص 518.
9. ابن هشام، السیره النبویه، ج‏2، ص 241.
10. عاملی، جعفر مرتضى، الصحیح من سیره النبی الأعظم‏، ج‏11، ص 199-204.
11. رک: کریمی تبار، عزیز الله؛ راغبی، محمدعلی؛ اکبر نژاد، مهدی؛ تحلیل و پاسخ به شبهه درگیری پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم با یهود بنی قریظه، تاریخ اسلام در آیینه پژوهش، پیاپی ۴۱، سال 13، پاییز و زمستان، ۱۳۹۵ شماره ۲.
12. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۵۳.
13. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، ج ۵، ص ۱۸۵.
14. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج ۳۴، ص ۱۶.
15. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج ۵، ص ۳۶۲.
16. رک: روبر فوریسون، اتاق‌های گاز در جنگ جهانی دوم، واقعیت یا افسانه؟ ترجمه دکتر سید ابوالفرید ضیاءالدینی، مؤسسه فرهنگی - پژوهشی ضیا.
17. واحدی، سید محمدرضا، بوی خون، تهران، ارتش جمهوری اسلامی ایران سازمان عقیدتی سیاسی، 1382 ش، ص ۴۵-۴۴.
18. برگرفته از: ترجمه فارسی کتاب استر، نسخه پی‌دی‌اف منتشرشده در پایگاه اینترنتی «کتابخانه مجازی تاریخ ما» به نشانی: www.pdf.tarikhema.ir  نیز رک: کریمی نیا، بیتا؛ محمد زاده، نسار؛ محمودی، حسنا؛ جعفری، نشاط؛ جعفری کلیبر، فاطمه؛ نویسنده مسئول: کمالی، فاطمه عذرا؛ «استر ستاره‌ای در تاریخ یهود»، ص 60- 66.
19. برای نمونه، ر.ک: زرین‌کوب، عبدالحسین، روزگاران تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، ص 104، 113 و 289.

خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و ناپسند در آموزه‌های اسلامی شناخته شده است. این عمل عواقب روحی، اخلاقی و اجتماعی سنگینی دارد.

پرسش:

سلام، در احادیث درباره عواقب و مضرات عمل خودارضایی چه نکاتی آمده است؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه به کنترل شهوات و دوری از اعمال ناپسندی مانند خودارضایی، یکی از اصول مهم زندگی اخلاقی و معنوی به‌شمار می‌رود. خودارضایی در روایات اسلامی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و بسیار زشت معرفی شده است و تأکید زیادی بر پرهیز از آن شده است. این عمل نه‌تنها از نظر شرعی ممنوع است، بلکه پیامدهای روحی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد. در ادامه به بیان برخی احادیث مربوط به خودارضایی و عواقب آن پرداخته شده و نشان داده خواهد شد که چگونه این عمل، انسان را از مسیر صحیح الهی منحرف کرده و به تباهی‌ منتهی می‌شود.

پاسخ اجمالی

توجه به کنترل شهوات و دوری از اعمال ناپسند مانند خودارضایی، یکی از اصول مهم اخلاقی و معنوی در اسلام به‌شمار می‌رود. خودارضایی، علاوه بر حرمت، پیامدهای روحی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری نیز به دنبال دارد. لعنت خداوند و ملائکه، عذاب الهی در قیامت، همانندی آن با زنا، عدم قبولی توبه و استحقاق مجازات، از جمله عواقب این عمل می‌باشد که در روایات ذکر گردیده است.

مردی را که با آلت خود بازی کرده بود تا این که ارضاء شده بود را نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. حضرت دست او را زد تا جایی که سرخ شد، سپس از محل بیت‌المال برای او زن گرفت. (تهذیب الأحکام، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏10، ص64، ح16)

البته این عمل به عنوان شهوت‌رانی، پیامدهای دنیایی هم دارد؛ ازجمله فساد عقل، رسوایی اجتماعی، بی‌اثر شدن حکمت در قلب، اندوه و پشیمانی و... . بنابراین خودارضایی به عنوان یک انحراف از مسیر طبیعی ارضای نیاز جنسی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و انسانی، بلکه از منظر شرعی نیز ممنوع است.

پاسخ تفصیلی

1. ارتکاب گناه بزرگ

در روایات اسلامی، خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و بسیار زشت معرفی شده است. امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به سؤالی درباره حکم خودارضایی فرموده‌اند:

«گناه بزرگی است که خداوند در کتابش از آن نهی کرده است. فردی که خودارضایی می‌کند، مانند کسی است که با خودش آمیزش جنسی کند. و اگر فردی که این کار را انجام می‌دهد را بشناسم، با او هم‌غذا نمی‌شوم.»(1)

امام صادق علیه‌السلام در ادامه توضیح می‌دهند که این گناه از نظر خداوند شدیداً ناپسند است و کسی که مرتکب آن می‌شود، همانند کسی است که از راه صحیح ازدواج و رابطه مشروع دوری کرده است. حضرت در پاسخ به سؤالی که آیا خودارضایی از زنا بزرگ‌تر است، می‌فرمایند:

«بعضی از گناهان سبک‌تر از برخی دیگر هستند، اما همه گناهان در نزد خداوند بزرگ و سنگین هستند چرا که همه آن‌ها معصیت الهی هستند و خداوند معصیت را از بندگانش دوست ندارد. خداوند ما را از گناهان نهی کرده است، زیرا این اعمال از کارهای شیطان است و شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.»(2)

امام صادق علیه‌السلام همچنین در حدیثی دیگر درباره خودارضایی می‌فرمایند:

«هِیَ مِنَ الْفَوَاحِش؛ این عمل از فواحش (گناهان بزرگ و زشت) به‌شمار می‌آید.»(3)

این احادیث نشان می‌دهند که خودارضایی نه‌تنها از نظر اخلاقی ناپسند است، بلکه در اسلام به عنوان گناهی بزرگ و ناپسند شناخته می‌شود که باید از آن پرهیز کرد. از نگاه دینی، انجام چنین عملی نه‌تنها موجب دوری از رحمت خداوند می‌شود، بلکه انسان را به سوی شیطان و اعمال شیطانی سوق می‌دهد.

2. لعن الهی

در متون دینی، خودارضایی به شدت محکوم شده و برای کسانی که به این عمل آلوده می‌شوند، لعن و نفرین از سوی خداوند و سایر موجودات الهی ذکر شده است. یکی از احادیث معروف در این زمینه از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است که می‌فرمایند:

«نَاکِحُ الیَدِ مَلْعُون‏؛ کسی که با دست خود ازدواج کند (خودارضایی کند)، ملعون است.»(4)

این حدیث اشاره به این دارد که عمل خودارضایی نه‌تنها در دیدگاه شرعی نادرست است، بلکه عواقب روحی و معنوی سختی نیز به دنبال دارد. در حدیثی دیگر نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تصریح می‌کنند که خودارضایی نه‌تنها گناه است، بلکه موجب لعنت خداوند، فرشتگان و مردم نیز می‌شود.(5) به همین دلیل این عمل به عنوان یک رفتار ناپسند و گناه‌آلود در اسلام معرفی شده و از آن به شدت نهی گردیده است.

3. عذاب الهی در روز قیامت

در روایات آمده است که در روز قیامت، خداوند با کسانی که مرتکب گناهان خاصی شده‌اند، سخن نخواهد گفت، به آن‌ها نگاه نخواهد کرد و از آن‌ها راضی نخواهد بود. یکی از این گناهان، خودارضایی جنسی است. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَةُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ؛ سه دسته از افراد هستند که خداوند در روز قیامت با آن‌ها سخن نخواهد گفت، به آن‌ها نگاه نخواهد کرد، آن‌ها را پاک نخواهد کرد و در نتیجه عذاب دردناکی خواهند داشت: کسی که ریش خود را بکند، کسی که از خود لذت جنسی ببرد (یعنی خودارضایی کند) و کسی که لواط دهد.»(6)

این حدیث به وضوح نشان می‌دهد که کسی که خودارضایی و اعمال مشابه آن را انجام دهد، در آخرت موجب خشم الهی و عذاب شدید خواهد شد.

4. شمرده شدن جزء زناکاران

خودارضایی، که در بسیاری از روایات به عنوان یک گناه بزرگ و ناپسند شناخته می‌شود، در برخی متون دینی حتی معادل زنا تلقی شده است. در یکی از احادیث امام صادق علیه‌السلام، در این زمینه آمده است:

«فِی الرَّجُلِ یَنْکِحُ بَهِیمَةً أَوْ یَدْلُکُ فَقَالَ کُلُّ مَا أَنْزَلَ بِهِ الرَّجُلُ مَاءَهُ فِی هَذَا وَ شِبْهِهِ فَهُوَ زِنًى؛ هرکس که شهوت خود را به وسیله‌ای غیر از ازدواج مشروع، مانند حیوانات یا دیگر اعمال مشابه، دفع کند، در حکم زنا کردن است.»(7)

در این حدیث، امام صادق علیه‌السلام به صراحت بیان می‌کنند که هر عملی که باعث ارضاء جنسی شده و خارج از چارچوب شرعی و طبیعی باشد، در حکم زنا است. این تعبیر به وضوح بیان می‌کند که خودارضایی در دین اسلام، به عنوان عملی که خلاف فطرت و دستورات الهی است، نه‌تنها یک گناه است، بلکه در زمره گناهان کبیره و معادل زنا قرار می‌گیرد.

5. استحقاق مجازات و تأدیب

در برخی روایات آمده است که امیرالمومنین علیه‌السلام با کسانی که مرتکب گناه خودارضایی می‌شدند، برخورد سخت و جدی داشتند تا از انجام این عمل ناپسند جلوگیری کنند. در یکی ازاین‌روایات آمده است که:

«أُتِیَ عَلِیٌّ علیه‌السلام بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَکَرِهِ حَتَّى أَنْزَلَ فَضَرَبَ یَدَهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى احْمَرَّتْ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ وَ زَوَّجَهُ مِنْ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ؛ مردی را که با آلت خود بازی کرده بود تا این که ارضاء شده بود را نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. حضرت دست او را زد تا جایی که سرخ شد، سپس از محل بیت‌المال برای او زن گرفت.»(8)

روایتی مشابه این حدیث نیز در منابع وجود دارد.(9) در این روایت، امیرالمومنین علیه‌السلام ابتدا فرد گناهکار را به شدت تأدیب کرده و سپس به اصلاح وضع او اقدام می‌کنند، تا او از راه نادرست خود بازگردد. این برخورد امام نشان‌دهنده این است که گناه خودارضایی نه‌تنها از نظر دینی نادرست است، بلکه باید با آن به‌طور جدی برخورد شود تا فرد گناهکار بتواند راه خود را اصلاح کرده و به زندگی سالم‌تری ادامه دهد.

6. قبول نشدن توبه

در برخی روایات آمده است که اگر کسی در انجام گناهی خاص به طور مداوم اصرار کند و از آن توبه نکند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. یکی از این احادیث از امیرالمومنین علیه‌السلام است که در آن درباره فردی که به عمل زشت خودارضایی خود ادامه می‌دهد و به آن عادت کرده است، چنین آمده است:

«یکی از افرادی که به خاطر انجام این عمل ناپسند (خودارضایی) دستگیر شد، پیش امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام برده شد. امام فرمودند تا چندین ضربه بر دستش زدند که خون از انگشتانش بیرون آمد. سپس امام فرمودند: هر کس مرتکب چنین گناهی شود، حتی اگر در هر رودخانه، دریا یا چشمه‌ای در عالم شستشو کند و غسل کند، پاک نخواهد شد و از حالت جنابت بیرون نمی‌آید، مگر آن زمانی که توبه کند و عزم راسخ کند که دیگر هرگز به سراغ آن گناه نرود.»(10)

این حدیث به طور خاص به کسانی که مرتکب گناهانی چون خودارضایی می‌شوند اشاره دارد و می‌فرماید که اگر فرد از عمل خود پشیمان نباشد و تصمیم جدی برای ترک آن نداشته باشد، توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود و همچنان از گناه دور نخواهد شد.

7. مخالفت با سیر طبیعی تولید‌مثل و امر الهی

یکی از نکات مهم در آموزه‌های دینی، رعایت نظم الهی در ارضای نیازهای جنسی است. خداوند در قرآن و روایات، هر نوع انحراف از مسیر طبیعی تولید مثل را محکوم کرده و برای آن کیفرهایی در نظر گرفته است. خودارضایی نیز، به عنوان یک انحراف از مسیر طبیعی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و انسانی، بلکه از منظر شرعی نیز ممنوع است.

در روایات آمده که هرگاه فردی از مسیر طبیعی و مشروع برای ارضای نیاز جنسی خود خارج شود، این عمل با مخالفت با دستور خداوند در زمینه تولید مثل و بقای نسل در تضاد است. در این زمینه امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به پرسش فردی که از علت حرمت نزدیکی با حیوانات سؤال کرده بود، فرمودند:

«کَرِهَ أَنْ یُضَیِّعَ الرَّجُلُ مَاءَهُ وَ یَأْتِیَ غَیْرَ شَکْلِهِ وَ لَوْ أَبَاحَ ذَلِکَ لَرَبَطَ کُلُّ رَجُلٍ أَتَاناً یَرْکَبُ ظَهْرَهَا وَ یَغْشَى فَرْجَهَا وَ کَانَ یَکُونُ فِی ذَلِکَ فَسَادٌ کَثِیرٌ فَأَبَاحَ ظُهُورَهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْهِمْ فُرُوجَهَا وَ خَلَقَ لِلرِّجَالِ النِّسَاءَ لِیَأْنَسُوا بِهِنَّ وَ یَسْکُنُوا إِلَیْهِنَّ وَ یَکُنَّ مَوَاضِعَ شَهَوَاتِهِمْ وَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِهِم‏؛ خداوند از این عمل نهی کرده است تا مردان آب خود را تلف نکنند و به شکلی که خداوند دستور داده است، از این نیرو استفاده کنند. خداوند برای انسان‌ها زنان آفریده تا با آنها انس بگیرند و به آنها آرامش یابند و آنها محل برآورده شدن شهوت‌هایشان و مادران فرزندانشان باشند.»(11)

این روایت به وضوح نشان می‌دهد که خداوند در امر تولید مثل، انسان‌ها را به سوی روابط مشروع هدایت کرده است و هرگونه انحراف از این مسیر، از جمله استمناء، مخالف با دستور الهی است. همچنین امام صادق علیه‌السلام در حدیث دیگری، در توضیح این که چرا زنا گناهی سنگین‌تر از شرب خمر است، فرموده‌اند:

 «که حد در هر دو یکسان است، اما در زنا به دلیل تضییع نطفه و قرار دادن آن در جایگاه غیرمشروع، مجازات سنگین‌تری در نظر گرفته شده است.»(12)

در این حدیث، امام علیه‌السلام به صراحت بیان می‌کنند که دلیل سخت‌تر بودن مجازات زنا، تضییع نطفه است.

در روایت دیگری از امام رضا علیه‌السلام، اشاره شده که اگر فردی با حیوانی آمیزش کند، نه‌تنها حیوان باید کشته شود، بلکه مجازات سختی برای فرد مرتکب در نظر گرفته می‌شود تا از ادامه چنین اعمالی جلوگیری شود. امام علیه‌السلام در اینجا هدف از این کار را چنین بیان می‌کنند که افراد دیگر جرئت این کار را نسبت به حیوانات نداشته باشند و نسل انسان‌ها قطع نشود.(13)

تمام این روایات و تأکیدات نشان‌دهنده این حقیقت است که خودارضایی، با توجه به مضرات روحی، جسمی و اخلاقی که به همراه دارد، به عنوان یک تخلف از مسیر طبیعی و یک عمل نامشروع در دین اسلام شناخته شده است. این عمل نه‌تنها تضییع نطفه است، بلکه مخالفت با امر الهی در خصوص روابط جنسی و تولید مثل محسوب می‌شود.

8. کنترل نکردن شهوات و پیامدهای آن

باید توجه داشت که در برخی روایات بدون اشاره به گناه خاصی مانند خودارضایی، زنا و... اشاره شده که کنترل نکردن شهوات و تمایلات نفسانی می‌تواند عواقب و آثار منفی بسیاری بر زندگی فردی و اجتماعی انسان داشته باشد. قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، به‌وضوح از خطرات و پیامدهای پیروی از شهوات بی‌ضابطه هشدار داده شده است. برای نمونه در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ؛ جهنم احاطه شده است با لذت‌ها و شهوت‌ها، پس هر کسی که به نفس خود اجازه دهد که از لذت‌ها و شهوت‌هایش پیروی کند، به آتش خواهد افتاد.»(14)

این روایت نشان می‌دهد که پیروی از شهوات انسان را از مسیر مستقیم خداوند منحرف کرده و ممکن است به عذاب‌های دنیوی و آخرتی منتهی شود.

احادیث پیامدهای شهوت‌رانی، منحصر در این روایت نیست و در احادیث فراوانی به آن اشاره شده که به دلیل محدودیت، از ارائه متن آن‌ها خودداری شده است. فقط عناوین برخی از پیامدهای شهوت‌رانی بیان خواهد شد:

1. شهوات راهی به سوی گناه و معاصی.(15)

2. فساد عقل و دین در نتیجه فرمانبرداری از شهوات.(16)

3. بی‌اختیاری انسان در برابر خواسته‌های نفسانی.(17)

4. رسوایی اجتماعی به دنبال پیروی از شهوات.(18)

5. شهوات، سرچشمه تمام بدی‌ها.(19)

6. تضعیف شخصیت انسان در پیروی از شهوات.(20)

7. دور شدن از بهشت در پی پیروی از شهوات.(21)

8. بی‌اثر شدن حکمت در قلبی که درگیر شهوات است.(22)

9. ذلت و حقارت در پی تسلیم شدن به شهوات.(23)

10. اندوه و پشیمانی طولانی.(24)

این عناوین به وضوح بیان می‌کنند که شهوات و تمایلات نفسانی نه‌تنها باعث تباهی و گمراهی انسان می‌شوند، بلکه کنترل نفس و مبارزه با این تمایلات، یکی از مهم‌ترین ارکان رسیدن به کمال انسانی و نجات از عواقب دنیوی و اخروی است.

نتیجهگیری:

خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و ناپسند در آموزه‌های اسلامی شناخته شده است. این عمل نه‌تنها از نظر شرعی ممنوع است، بلکه عواقب روحی، اخلاقی و اجتماعی سنگینی دارد که می‌تواند زندگی فرد را به سمت انحرافات اخلاقی و گناه‌ورزی بیشتر سوق دهد. همان‌طور که در احادیث مختلف آمده است، پیروی از شهوات بی‌ضابطه نه‌تنها باعث دوری از رضایت الهی می‌شود، بلکه موجب فساد در عقل و دین، تضعیف شخصیت انسان، و ایجاد اندوه و پشیمانی خواهد شد. اسلام تأکید دارد که کنترل نفس و دوری از شهوات به انسان کمک می‌کند تا به کمال انسانی نزدیک‌تر شده و از عذاب‌های دنیوی و اخروی در امان بماند.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ج28، ص364، ح34978.

2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ج28، ص364، ح34978.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص540، ح1.

4. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، 1361ش‏، ص236.

5. محمدی ری‌شهری، محمد، حکم النبی الأعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1387ه.ش، ج٥، ص622، ح7015.

6. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص106، ح68.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص541، ح3.

8. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏10، ص64، ح16.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص265، ح25.

10. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، ص236.

11. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج‏، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403ق، ج‏2، ص347.

12. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص262، ح12.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص204، ح3.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص90، ح7.

15. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش، ص89، ح2126.

16. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش، ص317، ح5527 و ص 318، ح5544.

17. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش33، ح 587.

18- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏3، ص 399، ح 4885.

19- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏4، ص 124، ح 5531.

20- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏5، ص 211، ح 8022.

21- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 50، ح 1.

22- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏6، ص 436، ح 10519

23- تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دار الکتاب الإسلامی‏، 1410 ق‏، ص 464، ح 15.

24- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 451، ح 1.

دستور زبان مدوّن عربی، بعد از نزول قرآن و با آموزش امام علی (ع) انجام شد. لذا اگر در مورد صحت ادبی جمله یا قواعد دستوری اختلاف شد، مرجع و ضابطه قرآن است

پرسش:

سلام. در بسیاری از موارد که ایراد ادبی به قرآن گرفته می‌شود، مفسران می‌گویند طبق قواعد ادبیات عرب این صحیح است. سؤالم این است که قرآن مطابق ادبیات عرب است و خودش را با آن تطبیق می‌دهد یا برعکس است؛ یعنی قرآن خودش مستند و مدرکی برای ادبیات عرب است؟ اگر قرآن مستقل است و خودش مستند است پس چرا در ایرادات ادبیاتی، قواعد ادبیات عرب را معیار قرار می‌دهیم؟ آیا اختلاف نظر هست یا همه یک نظر دارند؟

پاسخ:

مقدمه

اعجاز ادبی قرآن، چنان برجسته است که برخی از قرآن پژوهان، اعجاز قرآن را به همین جنبه ویژه ساخته‌اند؛ ویژگی برجسته و ممتازی که از همان آغاز نزول، ذهن و ذوق دوست و دشمن را جذب کرده و افرادی را به بحث و بررسی و پژوهش و پی‌جویی واداشته بود. بحث و بررسی‌هایی که پیامد آن، پی‌ریزی و گسترش دانش بلاغت و نیز دانش صرف و نحو و دیگر دانش‌های زبانی در عربی و فرهنگ اسلامی بود.

پاسخ اجمالی

دستور زبان عربی بعد از نزول قرآن با آموزش امام علی علیه‌السلام پایه‌گذاری شد. البته عرب برای سخن گفتن خود از قواعدی استفاده می‌کرد که قرآن مطابق با همان قواعد نازل شده است. به همین دلیل است که وقتی علت استفاده از یک واژه یا اِعراب آن را در قرآن ندانیم به سراغ کتاب‌های دستور زبان عرب می‌رویم؛ که البته این کار به معنای تقدم این قواعد بر قرآن نیست و اگر در مورد صحت ادبی جمله یا قواعد دستوری ادبیات عرب اختلاف شد، مرجع و ضابطه قرآن است.

پاسخ تفصیلی

پیشینه دستور زبان عربی

در زبان عربی قبل از قرآن اصولاً دستور زبان مدوّن یعنی دانش صرف، نحو، معانی، بیان و... وجود نداشت و عرب جاهلی فقط اشعاری پراکنده همچون معلّقات سبع داشته است.(۱) بعد از نزول قرآن دستور زبان عرب با آموزش امام علی علیه‌السلام به افرادی مثل ابوالاسود دوئلی پایه‌گذاری شد.(۲) و در طول اعصار با همت ادیبان بزرگ، مثل سیبویه (796 ق) و ابن هشام (808 ق)، ادبیات عرب رشد کرد.

در عصر حاضر هم هنوز قرآن به عنوان قله ادبیات عرب و شاهکار ادبی شمرده می‌شود. بنابراین اگر در مورد صحت ادبی جمله یا قواعد دستوری ادبیات عرب اختلاف شد، مرجع و ضابطه قرآن است، نه بالعکس و حتی اگر کسی به قرآن و اعجاز آن اعتقاد نداشته باشد، باید براساس عرف علمی در ادبیات، قرآن را اصل قرار دهد، چنان که عرف علمی در همه زبان‌های دنیا آن است که کتاب‌های قدیمی، که شاهکار ادبیات به شمار می‌آید، اصل قرار می‌گیرد و دستور زبان براساس آن تنظیم می‌شود. برای مثال در زبان فارسی کتاب شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ و امثال آنها اصیل‌ترین کتب ادبی به شمار می‌آید که هرگاه در صحت و عدم صحت یک جمله یا ترکیب ادبی معاصر اختلاف شد شواهد و ضوابط را از آنها می‌گیرند و صحت و عدم صحت را براساس آنها می‌سنجند.

زبان قرآن

هرچند پیش از نزول قرآن، دستور زبان و ادبیات عرب تدوین نشده بود، اما عرب برای سخن گفتن خود از قواعدی استفاده می‌کرد که قرآن به همان زبان عربی قوم و مطابق با آن قواعد نازل شده‌ است؛

 «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ...؛ و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم تا بر آنها (معارف و احکام الهی را) بیان کند.»(۳)

 قرآن در جای دیگر از زبان خود به عربی مبین تعبیر می‌کند:

 «وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ؛ و این قرآن به زبان عربی فصیح و روشن است.»(۴)

 به همین دلیل است که وقتی علت استفاده از یک واژه یا اِعراب یک واژه را در قرآن ندانیم به سراغ کتاب‌های دستور زبان عرب می‌رویم؛ که البته این کار به معنای تقابل میان کتب دستور زبان عرب با قرآن و یا تقدم آنها بر قرآن نیست، بلکه تنها به دلیل جهل به ادبیات و دستور زبان عرب و برای کسب آگاهی در این زمینه است.

نتیجهگیری:

در زبان عربی، قبل از قرآن، اصولاً دستور زبان مدوّن یعنی دانش صرف، نحو، معانی، بیان و... وجود نداشت. بعد از نزول قرآن، دستور زبان عرب با آموزش امام علی علیه‌السلام به افرادی مثل ابوالاسود دوئلی پایه‌گذاری شد. اگر در مورد صحت ادبی جمله یا قواعد دستوری ادبیات عرب اختلاف شد، مرجع و ضابطه قرآن است، نه بالعکس. با این حال، هرچند پیش از نزول قرآن، دستور زبان و ادبیات عرب تدوین نشده بود، اما عرب برای سخن گفتن خود از قواعدی استفاده می‌کرد که قرآن به همان زبان عربی قوم و مطابق با آن قواعد نازل شده است. به همین دلیل است که وقتی علت استفاده از یک واژه یا اِعراب یک واژه را در قرآن ندانیم به سراغ کتاب‌های دستور زبان عرب می‌رویم؛ که البته این کار به معنای تقابل میان کتب دستور زبان عرب با قرآن و یا تقدم آنها بر قرآن نیست، بلکه تنها به دلیل جهل به ادبیات و دستور زبان عرب و برای کسب آگاهی در این زمینه است.

منابع برای مطالعه بیشتر:

سیدی علوی، سید حسین، مقاله تأثیر قرآن بر زبان عربی، کیهان اندیشه، 1371، شماره 43.

فقهی‌زاده، عبدالهادی، کتاب آموزش نحو عربی (نمونه‌های قرآنی و روایی).

چکیدة پاسخ:

در زبان عربی قبل از قرآن دستور زبان مدوّن وجود نداشت. بعد از نزول قرآن دستور زبان عرب با آموزش امام علی علیه‌السلام به افرادی مثل ابوالاسود دوئلی پایه گذاری شد. اگر در مورد صحت ادبی جمله یا قواعد دستوری ادبیات عرب اختلاف شد، مرجع و ضابطه قرآن است نه بالعکس. با این حال هرچند پیش از نزول قرآن، دستور زبان عرب تدوین نشده بود، اما عرب برای سخن گفتن خود از قواعدی استفاده می‌کرد که قرآن به همان زبان عربی قوم و مطابق با آن قواعد نازل شده است. به همین دلیل است که وقتی علت استفاده از یک واژه یا اِعراب یک واژه را در قرآن ندانیم به سراغ کتاب‌های دستور زبان عرب می‌رویم؛ که البته این کار به معنای تقدم این قواعد بر قرآن نیست بلکه تنها به دلیل جهل به دستور زبان عرب و برای کسب آگاهی در این زمینه است.

پینوشت‌ها:

1. ر.ک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بی‌جا، بی‌تا، ج17، ص32.

2. ر.ک: صدر، سیدحسن، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، اعلمی، 1375ش، ص40.

3. سوره ابراهیم، آیه 4.

4. سوره نحل، آیه 103.

نجات بومیان فلسطین از ظلم و جور دشمنانشان، وجه مشترک عملکرد جمهوری اسلامی و کوروش هخامنشی است که حمایت از بومیان مظلوم فلسطین را وظیفه خود می‌دانند.
موضع پادشاهان ایرانی نسبت به ساکنان فلسطین

پرسش:
چرا جمهوری اسلامی، طرف اعراب را گرفته و با اسرائیل مخالف است؛ درحالی‌که پادشاهان ایرانی مثل کوروش و داریوش، طرفدار اسرائیل و بازگشت یهودیان به فلسطین بودند؟
 

پاسخ:
مقابله با ظلم و ظالم و دفاع از مظلوم، وظیفه همه انسان‌های آزاده و حق جو در همه دوره‌ها و همه سرزمین‌ها است. رویکرد کنونی جمهوری اسلامی ایران به مسئله فلسطین و نیز برخورد کوروش هخامنشی با یهودیان بابِل نیز در همین راستا قابل‌بررسی است. در دوره کنونی، یهودیان صهیونیست ضمن تصرف غاصبانه سرزمین فلسطین، با اذیت و آزار و کشتار ساکنان بومی این منطقه، آن‌ها را مجبور به مهاجرت از سرزمین آباء و اجدادی‌شان به دیگر کشورها کرده‌اند. این عملکرد رژیم صهیونیستی بسیار شبیه عملکرد بُختُ نَصَّر در هزاران سال قبل است که با ظلم  و کشتار یهودیان، آن‌ها را مجبور به ترک خانه و کاشانه‌شان کرد؛ بنابراین، جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از مظلوم، کمک و یاری فلسطینی‌ها  را سرلوحه اقدامات خویش قرار داده؛ همان‌گونه که کوروش هخامنشی نیز وقتی مشاهده کرد یهودیان مورد ظلم و جور بخت‌النصر واقع‌شده‌اند، به یاری‌شان آمد و آن‌ها را نجات داد.
تئودور هرتسل شخصی یهودی بود که جنبشی سیاسی صهیونیسم را در میان یهودیان بنیان نهاد.  هرتسل ابتدا در کتاب «دولت یهودی» که در سال ۱۸۹۵ م نگاشت، ایده تأسیس یک کشور مخصوص یهودیان را مطرح کرد و سپس در سال ۱۸۹۷ م با گردآوری اندیشمندان و ثروتمندان یهودی در شهر بال سوئیس، صهیونیسم شکل گرفت.  پس‌ازاین تاریخ، یهودیان صهیونیزم به تلاش برای تصرف سرزمین فلسطینان و تشکیل کشور مستقل یهودی پرداختند. در سال 1948 م صهیونیست‌ها درحالی‌که یهودیان تنها مالک پنج درصد از زمین‌های کشور فلسطین بودند،  با حمایت دولت انگلیس و  تصویب مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه 181؛ حدود 55 درصد از سرزمین‌های فلسطینی را به تصرف خود درآوردند و کشوری جعلی به نام اسرائیل شکل گرفت.  پس‌ازاین تاریخ تا عصر حاضر، رژیم اشغالگر صهیونیستی با کشتار و اخراج مردم بومی فلسطین، بر جغرافیای سرزمینی خویش افزوده است تا آنجا که اکنون فقط دو بخش کوچک کرانه باختری و غزه، در اختیار فلسطینیان است. 
در مقابل تحرکات صهیونیست‌ها در تصرف سرزمین فلسطین از 1948 تاکنون، ساکنان بومی این سرزمین نیز  به مقابله با اقدامات آن‌ها پرداختند؛ ولی به دلیل عدم توان لازم برای مقابله با امکانات و تجهیزات صهیونیستی، همیشه مظلوم واقع‌شده‌اند. در برابر این ظلم آشکار؛ عالمان و اندیشمندان اسلامی ازجمله امام خمینی (ره) حمایت خود را ملت فلسطین اعلام کرده و تأکید داشتند که همه تلاش خود را برای حل مشکلات مسلمانان و یاری مجاهدان و گرسنگان و محرومان به کار ببندیم. امام خمینی حمایت خود از ملت فلسطین را پیش از انقلاب آغاز کرد و به‌عنوان نمونه در پیامی در ۱۷ خرداد ۱۳۴۶ به مناسبت جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل، در فتوایی انقلابی، هرگونه رابطه تجاری و سیاسی دولت‌های اسلامی با اسرائیل و نیز مصرف کالاهای اسرائیلی را در جوامع اسلامی، حرام اعلام کردند.  بر همین اساس، با پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ ش، حمایت از مردم مظلوم فلسطین در برابر رژیم اشغالگر صهیونیستی در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم مظلوم فلسطین شبیه به عملکرد کوروش هخامنشی ـ در چند هزار سال  پیش ـ در دفاع از یهودیانی بود که مورد ظلم بُخت نَصَّر (نَبوکَد نَصَر) واقع شدند.  بُختُ نَصَّر دومین فرمانروای کَلْدانی بابل در سال‌های ۶۰۵ تا ۵۶۲ پیش از میلاد بود. 
بختُ نَصَّر در سال 587 ق.م. به سرزمین محل سکونت یهودیان ـ فلسطین امروزی ـ حمله کرد  در این حمله، تعداد زیادی از یهودیان کشته و بسیاری از آن‌ها به اسارت درآمدند و به بابِل برده شدند.  این اسارت ادامه داشت و با شکل‌گیری حکومت هخامنشی، کوروش کبیر در سال 539 ق.م. با تصرف بابِل، یهودیانِ تحت اسارت را نجات داد و آنان را به سرزمین اصلی‌شان بازگرداند. 

نتیجه:
با مقایسه تاریخ اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و اسارت یهودیان توسط بُختُ نَصَّر، درمی‌یابیم که حکام اهل ظلم و جور در هر یک از این دو دوره، ظلم و جنایت بزرگی را نسبت به بومیان فلسطین انجام دادند. بعد از ظلم و جور بخت نصر؛ کوروش به حمایت از آنان پرداخت و سبب بازگشت مظلومان به سرزمین خودشان گردید. در عصر کنونی نیز جمهوری اسلامی ایران حمایت از بومیان مظلوم فلسطین را وظیفه خود می‌داند و رفع ظلم و بازگشت فلسطینان به سرزمین خودشان و تشکیل دولتی متناسب با خواست بومیان این سرزمین را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آرمان‌های خویش دنبال می‌کند. بر همین اساس می‌توان نتیجه گرفت که نجات بومیان فلسطین از ظلم و جور دشمنانشان، وجه مشترک عملکرد جمهوری اسلامی و کوروش هخامنشی است.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1-    «فلسطین: تاریخ و جغرافیا، اشغال و انتفاضه»، نوشته جواد محدثی، انتشارات بوستان کتاب.

پی نوشت: 
1. دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم، ص ۴۵.
2. دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم، ص 46.
3.‌ السهلی، نبیل محمود، فلسطین أرض وشعب، ص ۸.
4. هنری کتان، فلسطین و حقوق بین‌الملل، ص 77.
5. https://fa.alalam.ir/news/6723238
6. http://www.imam-khomeini.ir/fa/n22602
7. ربیعی، منیژه، «بخت نصر»، دانشنامه جهان اسلام، ج ۲، ص ۳۹۸.
8. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، انتشارات سمت، ص ۹۶.
9. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۹۶؛ کتاب مقدس عهد عتیق، پادشاهان 2، قسمت 24 یهویاکین، پادشاه یهودا.
10. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 500.

 

با توجه به سابقه تاریخی فلسطین، این سرزمین بیش از هزار سال قبل از یهود ساکنین بومی داشته است لذا یهودیان اولویتی ندارند و سکونت غاصبانه آنها نامی جز اشغال ندارد
وجه‌ تسمیه فلسطین اشغالی

پرسش:
چرا می‌گویید «فلسطین اشغالی»؛ درحالی‌که فلسطین از اول برای یهودیان بود و این مسلمانان بودند که در قرن هفتم آن را اشغال کردند؟
 

پاسخ:
امروزه کشور فلسطین در منطقه غرب آسیا قرارگرفته و با کشورهای لبنان، سوریه، مصر و اردن همسایه است. از هزاران سال پیش تاکنون، اقلیت‌های مذهبی گوناگونی در این منطقه زندگی کرده‌اند و در حال حاضر نیز در خود فلسطین مردمانی از اسلام، مسیحیت و یهودیت زندگی می‌کنند. همچنین این سرزمین بارها توسط حکومت‌های مختلف ازجمله حکومت انبیای الهی مانند داوود و سلیمان (علیهماالسلام)، سلوکیان، امپراتوری روم، مسلمانان، صلیبی‌ها، عثمانی‌ها و نهایتاً بریتانیا در جنگ جهانی اول، دست‌به‌دست شده است.
بدین ترتیب، این سرزمین متعلق به یک نژاد یا قوم خاص نبوده است؛ بلکه از گذشته، اقوام گوناگونی به این سرزمین مهاجرت کرده و تا قرن‌ها در آنجا زندگی کرده‌اند؛ مانند گروهی از کنعانی‌ها (از فرزندان کنعان از نسل حضرت نوح)، اقوامی از جزیره کرت و دریای اژه (که نام اصلی آن‌ها pelest بود)، فنیقی‌ها و نَبَطی‌ها (که عرب تبار بودند) و بعدها عرب‌های مسلمان.(1) 
نکته بعدی که بسیار مهم است، این‏که: یهودی‌ها که همان بنی‌اسرائیل از فرزندان حضرت یعقوب هستند و خود وی که فرزند حضرت اسحاق از حضرت ابراهیم علیه‌السلام است، تنها در بخشی از سرزمین فلسطین سکونت داشتند. اگر بخواهیم به تاریخ رجوع کنیم، حضرت ابراهیم اصالتاً متولد و بزرگ‌شده سرزمین بابل (بین‌النهرین) یعنی عراق کنونی بود(2)  که برای حفظ و مراقبت از دین و آیین خود، به همراه خانواده خویش راهی فلسطین شد.(3)  حضرت لوط علیه‌السلام نیز که نسبت خویشاوندی با حضرت ابراهیم داشت، در جنوب فلسطین از طرف حضرت ابراهیم مشغول تبلیغ دین ابراهیم برای ساکنان آنجا بود.(4)  با این اوصاف، این سرزمین از دیرباز، ساکنانی داشته و بنی‌اسرائیل هم یکی از گروه‌های ساکن در آن بوده‌اند. 
این مطلب را نیز باید افزود که حضرت یعقوب و فرزندانش بعد از دعوت حضرت یوسف (عزیز مصر)، وارد مصر شدند و تا چند قرن تا ظهور حضرت موسی علیه‌السلام به‌عنوان پیامبر، در مصر زندگی می‌کردند.(5)  همچنین بعد از عبور بنی‌اسرائیل از رود نیل و ورود به صحرای سینا و سرگردانی در آنجا، بنا شد تا آن‌ها پس از جنگ با حاکم و طاغوت سرزمین فلسطین، وارد آنجا شوند؛ اما به دلیل کارشکنی بنی‌اسرائیل تا مدت‌ها بازهم در خارج از فلسطین بودند(6)  تا اینکه یوشع بن نون با نبرد بر ضد طاغوت فلسطین، یهودیان را وارد فلسطین نمود.(7)  همان‌طور که مشاهده می‌فرمایید، این جماعت حتی حاضر نشدند تا برای بازگشت مجدد به این سرزمین، جهاد کنند!
در تکمیل مطالب بالا باید عرض شود که اگر ملاک و مبنای تشکیل یک کشور با حکومت جدید، سابقه و گذشته تاریخی یک قوم باشد، بسیاری از مرزبندی‌های کنونی دستخوش تغییر خواهد شد و در این صورت، نباید این معیار فقط مختص به یهودی‌ها باشد. بدین ترتیب، به سبب حکومت شاهان ایرانی بر مناطق دیگر، سرزمین ایران باید شامل مناطق وسیعی از آسیای میانه و منطقه قفقاز و غرب آسیا و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هم بشود. 
همچنین دولت‌هایی مانند استرالیا، نیوزلند، کانادا، آمریکا، مکزیک، برزیل و آرژانتین و بسیاری دیگر، می‌بایست همه حکومت و ثروت‌های این مناطق را به‌طور کامل تحویل ساکنان بومی این مناطق بدهند؛ چراکه این سرزمین‌ها توسط اروپایی‌ها اشغال‌شده و طی چند صدسال اخیر جمعیت زیادی از اروپا به این مناطق آمده و در آنجا ساکن شده‌اند و چندین نسل از آن‌ها در آنجا به دنیا آمده‌اند درحالی‌که اصالتاً جزء ساکنان آنجا نبوده‌اند.
درواقع، ادعای صهیونیست‌ها بیشتر بهانه‌ای است برای ایجاد تفرقه و فتنه‌انگیزی میان مسلمانان غرب آسیا و تضعیف آنان.
سؤال جدی‌ای که وجود دارد، این است که اگر یهود و بنی‌اسرائیل به‌واسطه حضور تاریخی در این منطقه، ادعای مالکیت آن را دارند، پس دست‌اندازی به کشورهای دیگر منطقه مانند سوریه و لبنان، ترسیم نقشه از نیل تا فرات برای چیست؟!(8) 
بر اساس آنچه گذشت، معلوم می‌شود که صهیونیست‌‏ها هیچ حق مالکیتی بر فلسطین ندارند و این‏که ساکنان این سرزمین را به‌زور از خانه و کاشانه خود بیرون کرده و به‌جای آنان نشسته‌اند، نامی جز «غصب» و «اشغال» ندارد و ازاین‌رو، ما این منطقه را اشغال‌شده می‌دانیم و آن را «فلسطین اشغالی» می‌نامیم.

نتیجه:
خلاصه این‏که: سابقه تاریخی فلسطین نشان می‌دهد که این سرزمین بیش از هزار سال قبل از حضرت یعقوب و بنی‌اسرائیل و یهود، ساکنین بومی خود را داشته است که از مناطق مختلف به آنجا مهاجرت کرده و ساکن شدند؛ و اگر قرار باشد به‌واسطه حضور تاریخی در این منطقه، کسی یا گروهی و یا اقلیت دینی و مذهبی‌ای به دنبال تصاحب آن باشد، همه اقوام و اقلیت‌های مذهبی ساکن در آن اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی (و نه‌فقط یهود) می‌توانند این ادعا را مطرح کنند و هیچ ارجحیت و اولویتی برای یهود در این زمینه وجود ندارد. پس سکونت غاصبانه صهیونیست‌‏ها در این سرزمین، نامی جز اشغال ندارد.

 

منابع برای مطالعه بیشتر:
1- «اختراع قوم یهود» نوشته شلومو زند، ترجمه فهیمه چاکرالحسینی ابرقوئی، انتشارات اختران.
2- «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل»، نوشته ایلان پاپه، ترجمه وحید خضاب، انتشارات کتابستان معرفت.

پی نوشت:
1. صفا تاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج 3، ص 14.
2. طبری اقوال مختلف درباره محل تولد حضرت ابراهیم علیه‌السلام را در سرزمین بابل آورده است. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 233.
3. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 247.
4. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۱، ص ۱۴۰.
5. بنیاد اسلامی طاهر، دایره المعارف تشیع، ج ۱، ص ۲۴۳.
6. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع‌البیان، ص ۶۲۶-۶۲۵.
7. رک: دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال.
8. بن گوریون در نطق دیگری در جشن فارغ الحصیلان دانشگاه افسری یهود در ماه مارس ۱۹۴۹ این‌گونه می‌گوید: «ما هنوز هدف نهایی خود را به دست نیاوردیم و فقط گوشه‌ای از مملکت ایدئال‌مان را به دست آوردیم و بقیه آن باید به دست نیروهای فداکار ما فتح شود. آری به همین زودی به خواب شیرین پیامبران اسراییل تعبیر می‌بخشیم و تمامی ملت یهود را در خاک آباء و اجداد که مرز غرب و شرق آن دو رود نیل و فرات‌اند، جمع می‌کنیم».  زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین (کارنامه سیاه استعمار)، ص 442.

 

ساکنین فلسطین، بعد از اسلام، یا مسلمان شدند یا جزیه پرداخت کردند. برفرض اخراج هم، وارثانشان باید برای پس گرفتن اقدام کنند نه اروپاییان که ارتباطی با آنها ندارند
اسلام یا مسیحیت صاحبان اصلی فلسطین

پرسش:
زمان شکل‌گیری مسیحیت و به رسمیت شناختنش توسط امپراتوری روم، هنوز اسلام ظهور نکرده بود. بعد از ظهور اسلام و کشورگشایی‌هایش، فلسطین به دست مسلمانان اشغال شد و طبیعی است که سده‌های بعد، مسیحیان بخواهند آن را از دست مسلمانان خارج کنند. از این منظر، جنگ‌های صلیبی، جنگ دفاعی است و مسیحیان می‌خواستند فلسطین اشغالی را آزاد کنند. آیا با این تحلیل موافقید؟
 

پاسخ:
در این مطلب، یک بی‌دقتی تاریخی و یک مغالطه وجود دارد که اگر اصلاح شود، پاسخ سؤال روشن خواهد شد. برای توضیح مطلب، به چند نکته باید توجه شود:

 1 ـ برفرض که فلسطین اشغال‌شده باشد، بازهم جنگ‌های صلیبی را نمی‌توان این‌گونه توجیه کرد؛ زیرا اولاً همه مردم آن سرزمین مسیحی نبودند و در میانشان یهودی و پیروان دیگر ادیان هم بوده‌اند. ثانیاً آن‌کسی که قانوناً حق دارد سرزمینی را پس بگیرد، فقط همان فردی است که مالک آن بوده و یا وارثان او. پس این‏که مردم اروپا که هیچ قرابت و نسبتی با ساکنان فلسطین نداشته‌اند، مدعی مالکیت بر آن منطقه شوند و بخواهند آن را تصرف کنند، توجیه منطقی و حقوقی ندارد.

 2- اساساً بعد از اسلام، فلسطین به دست مسلمانان «اشغال» نشد، بلکه «فتح» شد؛ به این معنا که مسلمانان پس از درگیری نظامی با حاکمان آنجا، پیروز شدند و سپس مردم ساکن در آن منطقه را مخیّر کردند که یا مسلمان شوند و همانند دیگر مسلمانان، حقوق و مزایا و تکالیف مسلمانی شامل حالشان شود و یا بر دین خود باقی بمانند و به حکومت اسلامی جزیه بپردازند.
به این گزارش طبری درباره فتح بیت‌المقدس‏ بنگرید: وقتى عمر به جابیه آمد،… یک دسته سوار را دید که مى‏آمدند و… چون پیش آمدند، معلوم شد از مردم ایلیا هستند و با عمر صلح کردند که جزیه بدهند و شهر را بر او گشودند. … مردم ایلیا بودند که مطیع وى شدند و نامه‏اى درباره ایلیا و اطراف و رمله و اطراف آن گرفتند و مردم فلسطین دو گروه شدند: گروهى با مردم ایلیا بودند و گروه دیگر با مردم رمله بودند که جمله ده ولایت بود و فلسطین به‌اندازه همه شام بود … و سبب رفتن عمر به شام آن بود که ابوعبیده بیت‌المقدس را محاصره کرده بود و مردم آنجا از او خواستند که با شرایط شهرهاى شام با آن‌ها صلح کند و پیمان صلح به‌وسیله عمر بن خطاب بسته شود. ابوعبیده قضیه را براى عمر نوشت که از مدینه حرکت کرد. …وقتى سپاه شام از عمر درباره فلسطین کمک خواست، على را جانشین خود کرد و به کمک آن‌ها برون‌شد.… عمر در جابیه با مردم ایلیات صلح کرد و براى آن‌ها نامه صلح نوشت.
به‌جز مردم ایلیا براى هر ولایت نامه‏اى جداگانه نوشت به این مضمون: این نامه امانى است که عمر امیر مؤمنان به مردم ایلیا مى‏دهد: «خودشان و اموالشان و کلیساهایشان و صلیب‌هایشان، سالم و بیمارشان و دیگر مردمشان را امان مى‏دهد که کلیساهایشان مسکون نشود و ویران نشود و از آن نکاهند و حدود آن را کم نکنند، از صلیب و اموالشان نیز و در کار دینشان مزاحمت نبینند؛ و کسى‏شان زیان نبیند و کسى از یهودیان در ایلیا با آن‌ها مقیم نشود. مردم ایلیا باید جزیه دهند چنان‌که مردم [دیگر] شهرها مى‏دهند و باید رومیان و دزدان را ازآنجا بیرون کنند. کسانى که بروند جان و مالشان در امان است تا به امانگاهشان برسند و هر که بماند، در امان است و او نیز باید چون مردم ایلیا جزیه بدهد و کسانى از مردم ایلیا که بخواهند با اموال خود همراه رومیان بروند و کلیساها و صلیب‌ها را رها کنند جان و کلیساها و صلیب‌هایشان در امان است تا به امان‌گاهشان برسند. زمین‌دارانى که پیش از کشته شدن فلان در آنجا بوده‏اند، هر کس از آن‌ها که بخواهد، بماند و باید چون مردم ایلیا جزیه دهد و هر که خواهد با رومیان برود و هر که خواهد سوى زمین خود بازگردد و از آن‌ها چیزى نگیرند تا وقت درو برسد...».(1) 
همان‌طور که می‌بینید، در این عبارات به‌وضوح تصریح‌شده است که وقتی مسلمانان بر فلسطین تسلط یافتند، مردم آن سرزمین را اخراج نکردند تا بعدها بخواهند به آنجا برگردند؛ و آنجا را اشغال (به معنای غصب زمین دیگران) نکردند تا بعدها مالکان اصلی بخواهند آن را پس بگیرند. این دقیقاً همان چیزی است که در ایران و دیگر سرزمین‌های فتح‌شده نیز رخ داد. مردمِ مناطق فتح‌شده، ساکن سرزمین خود بودند، ولی اگر مسلمان نمی‌شدند، می‌بایست جزیه بپردازند.
البته ممکن است در تعابیر عرفی گفته‌ شود «فلان سرزمین اشغال شد»؛ ولی این تعبیر دقیق نیست و منظور از آن، ورود اسلام به منطقه و حکومت مسلمانان در آنجا است و نه اخراج ساکنان اصلی آن سرزمین.

3- اساساً اگر این منطق را بپذیریم، باید زرتشتیان نیز ایران را از آنِ خود بدانند و با این‏که تعدادشان بسیار بسیار کم است، باید سرزمین پهناور ایران را به آن‏ها بسپارند! درحالی‌که خودشان نیز ‌چنین ادعایی ندارند. آری؛ اسلام وارد ایران شد و دین زرتشتی ازآنجا رخ بربست؛ ولی نه به این شکل که مسلمانان مردم ایران را اخراج کنند و خودشآنجای ایرانیان را بگیرند؛ بلکه به این معنا که همان مردم، به‌مرور تغییر دین دادند و مسلمان شدند.
مثال دیگر، سرزمین اندلس (اسپانیای کنونی) است که تا هشت قرن جزو سرزمین‌های اسلامی شمرده می‌شد و مسلمانان بر آنجا حکم می‌راندند تا اینکه در قرن پانزدهم میلادی / نهم هجری قمری (سال 897 ھ.ق) مسیحیان به‌طور کامل بر آن چیره شدند و به‌مرور، اسلام ازآنجا برچیده شد. آیا امروزه مسلمانان حق‌دارند مدعی مالکیت بر تمام این سرزمین شوند؟ پاسخ منفی است؛ زیرا مردمی که آنجا زندگی می‌کردند، عمدتاً همان ساکنان قبلی بودند که به‌مرور، دست از اسلام شستند و ساکنان فعلی هم قاعدتاً وارثان همان افراد هستند. بله؛ گروهی از یهودیان و مسلمانان که ازآنجا اخراج شدند، بعدها حق داشتند برای پس گرفتن سرزمین خود اقدام کنند.

نتیجه:
مردمی که هنگام جنگ‌های صلیبی ساکن فلسطین بودند، همان ساکنان پیش از اسلام بودند که اکثرشان مسلمان شدند و برخی نیز به‌شرط پرداخت جزیه، بر دین خود باقی ماندند. آری فلسطین از دست مسیحیان خارج‌شده بود؛ ولی به این معنا که دیگر مسیحیت در آنجا حاکم نبود؛ نه این‏که ساکنان آنجا اخراج شده باشند؛ و اگر هم برفرض اخراج شده بودند، خودشان یا وارثانشان می‌بایست برای پس گرفتن آن اقدام کنند و نه مردم اروپا.

پی نوشت: 
1.    طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج 3، ص 607 ـ 610؛ همو، ترجمه تاریخ طبری، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ج ‏5، ص 1787 ـ 1791.
 

در طی زمان های مختلف، منطقه فلسطین فراز و نشیب های زیادی داشته است ولی در اکثر این زمان ها یکتا پرست بودند هرچند گاهی انحرافاتی در اعتقادات مردم بوجود آمده است.
دین ساکنین فلسطین قبل از ورود اسلام

پرسش:
مردم فلسطین چگونه مسلمان شدند و پیش از ورود اسلام به آن منطقه، چه دینی داشتند؟
 

پاسخ:
تا قبل از اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها و تشکیل یک دولت جعلی در این سرزمین در سال 1948 م، اکثر مردم این منطقه مسلمان بودند؛ گرچه تعدادی مسیحی و یهودی نیز حضور داشتند. اگر بخواهیم اسلام ساکنان این سرزمین را در تاریخ ره‌گیری کنیم، باید به حدود 1400 سال پیش بازگردیم؛ یعنی زمانی که منطقه شامات (سوریه، لبنان، اردن و فلسطین) در قلمرو امپراتوری روم بود. بعد از رسول خدا (ص) در سال‌های 15 تا 17 هجری و در ادامه گسترش اسلام در منطقه شامات، سرزمین فلسطین (رمله، عسقلان، غزه، بیت‌المقدس و دیگر مناطق آن) به تصرف مسلمانان در آمد.(1) فتح بیت‌المقدس در سال 17 هجری، با صلح همراه بود و به‌واسطه آن، پیمانی با حضور خلیفه دوم با اهالی آنجا بسته شد.(2) بعد از انتخاب حاکم برای این مناطق از سوی خلیفه دوم، علاوه بر حضور خود مسلمانان در منطقه، بسیاری از ساکنان آنجا مسلمان شده و برخی دیگر مسیحی و یهودی باقی‌مانده و در همان‌جا ماندگار شدند.(3) 
این مطلب را هم باید افزود که تعداد زیادی از ساکنان این مناطق، از نژاد عرب بودند که از گذشته در مناطق مرزی امپراتوری روم با جزیره العرب ساکن شده، دولت غسّانیان را تشکیل داده بودند و حافظ منافع رومی‌ها در این مناطق شمرده می‌شدند.(4) 
قبل از اسلام نیز یعنی در دوره باستان، اولین اقوامی که در این سرزمین و اطراف آن می‌زیستند، کنعانیان از نسل کنعان بن سام (حام) بن نوح بودند.(5)  این قوم به دلیل انتساب به نوه حضرت نوح علیه‌السلام، قاعدتاً می‌بایست در دوره‌ای یکتاپرست بوده باشند. تا این‌که در حدود دو هزار سال پیش با ورود حضرت ابراهیم و حضرت لوط علیهماالسلام به این سرزمین، آیین یکتاپرستی رو به گسترش نهاد؛(6)  گرچه عده‌ای همچون قوم حضرت لوط همچنان منحرف ماندند و به عذاب الهی گرفتار شدند.(7)

با درگذشت ابراهیم نبی، فرزندش اسحاق و نیز فرزند او حضرت یعقوب (علیهم‌السلام) و در ادامه فرزندان وی، با مستقر شدن در سرزمین فلسطین، توحید را در آنجا نهادینه کردند.(8)  بعدازاین که حضرت یعقوب و فرزندانش (بنی‌اسرائیل) برای ملاقات با حضرت یوسف علیه‌السلام وارد مصر شدند،(9)  کنعانیان و ساکنان اصلی این سرزمین، همان‌جا ماندگار شدند تا اینکه پس از حضرت موسی علیه‌السلام، وصی او یوشع بن نون به همراه بنی‌اسرائیل موفق به شکست طاغوت این منطقه و ورود به آن شدند و بار دیگر در آنجا سکنی گزیدند. بنی‌اسرائیل همراه دیگر اقوام و ساکنان قبلی فلسطین در این ناحیه ساکن شدند تا این‌که در ادامه، انبیاء بنی‌اسرائیل مانند سموئیل و داوود و سلیمان در این منطقه تشکیل حکومت دادند و بنی‌اسرائیل را اداره می‌کردند.

ماجرای نبرد بنی‌اسرائیل با جالوت به فرماندهی طالوت و نیز هلاکت جالوت توسط داوود نبی و فرار و شکست سپاه جالوت،(10)  نشان از حضور یک حکومت طاغوت و ظالم و غیر الهی در این سرزمین دارد که توسط سپاه مؤمنان از بین رفته و دین خدا در آن بسط پیدا کرد. یکتاپرستی در این سرزمین و منطقه شامات با ظهور دیگر انبیای بنی‌اسرائیل مانند الیاس، یسع، عزیر و زکریا ادامه داشت(11)  تا اینکه حضرت عیسی و یحیی (علیهماالسلام) به نبوت رسیدند و در این منطقه و اطراف آن مشغول دعوت مردم به دین الهی (مسیحیت) شدند.

شایان‌ذکر است که تقریباً تا سال 600 قبل از میلاد، بنی‌اسرائیل (یهودیان) و دیگر اقوام در این سرزمین زندگی می‌کردند؛ اما در سال 587 قبل از میلاد، بُختُ نَصَّر با هجوم به اورشلیم (بیت‌المقدس) یهودیان را به اسارت درآورد و به بابل (بین‌النهرین در عراق کنونی) منتقل کرد و معبد سلیمان را تخریب کرد.(12)  بعد از مدتی، این بار رومی‌ها از یهودیان احساس خطر کرده و در سال 70 م به اورشلیم حمله کرده و فلسطین و شهرهای آن را به اشغال خود درآورده، معبد سلیمان را بار دیگر تخریب کرده و یهودیان را پراکنده ساختند.(13)  بدین ترتیب، از سال 70 میلادی به بعد، بت‌پرستی در فلسطین و شامات بسط پیدا کرد. تا اینکه در سال 313 م بافرمان کنستانتین (قسطنطین) اول امپراتور روم، مسیحیت در سرزمین‌های تحت سلطه وی ازجمله فلسطین به رسمیت شناخته شد و گسترش پیدا کرد(14)  و تا زمان ظهور اسلام و قبل از فتح آن توسط مسلمانان در سال 15 هجری، همچنان مسیحی نشین بود.(15) 

نتیجه:
خلاصه این‌که سرزمین فلسطین به‌عنوان بخشی از منطقه شامات قدیم تا قبل از آن‌که در سال 15 تا 17 هجری (در عصر خلیفه دوم) اسلام وارد آن شده و مسلمان‌نشین شود، به لحاظ دینی و سیاسی تاریخ پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشته است. مردم این منطقه در اثر حضور انبیاء و اقوام و حکومت‌های مختلف در ادوار مختلف، به‌تناوب دین و آیین متفاوتی را اتخاذ می‌کردند. در برهه‌ای از زمان (از زمان کنعان از نوادگان حضرت نوح علیه‌السلام) یکتاپرست بودند. تا قبل از حضور حضرت ابراهیم علیه‌السلام در این سرزمین، مردمانش دچار انحراف در عقیده بودند که ایشان به همراه حضرت لوط علیه‌السلام سعی در اصلاح آن‌ها نمودند. تداوم حضور حضرت ابراهیم و فرزندانش اسحاق و سپس یعقوب و بنی‌اسرائیل در این ناحیه، باعث شد که دیگر ساکنان آن نیز به خداپرستی روی‌آورند.

تا پیش از ورود حضرت موسی علیه‌السلام به نزدیکی‌های فلسطین و سپس ورود یوشع بن نون به کنعان و پیروزی بر طاغوت این منطقه، مردمانش دچار انحراف در دین بودند. یهودیت و دین توحیدی بار دیگر از زمان یوشع در این ناحیه گسترش پیدا کرد و با ظهور انبیای بنی‌اسرائیل مانند داوود و سلیمان و حتی تا مدتی بعد از ظهور حضرت عیسی علیه‌السلام، یهودیت در این سرزمین دین غالب بود. پس از تخریب معبد سلیمان توسط رومی‌ها در سال 70 میلادی، بت‌پرستی در فلسطین شامات آیین غالب بود تا این‌که در سال 313 م، مسیحیت توسط کنستانتین (قسطنطین) اول رسمیت پیدا کرد. سپس زمان خلیفه دوم در سال 17 هجری، فلسطین در اختیار مسلمانان قرار گرفت و اکثر مردمان این دیار مسلمان شدند و برخی دیگر نیز به دین یهودیت و مسیحیت باقی ماندند.

 

منابعی برای مطالعه بیشتر:
1- سیری در ادیان زنده جهان، اثر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
2- یهودیت، نوشته عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
3- دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بیت‌المقدس»
4- ویکی فقه، مدخل «فلسطین»

پی نوشت:
1. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 606 و 610.
2. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۱۸۵؛ ابن أثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 501.
3. ویل دورانت می‌گوید: «وقتی‌که اعراب فاتح در قرن هفتم میلادی به مصر و خاور نزدیک وارد شدند، نیمی از نفوس آن قسمت‌ها، مقدمشان را گرامی داشتند، زیرا آنان را آزاد سازنده خویش از قید ظلم دینی، سیاسی و اقتصادی پایتخت بیزانس می‌دانستند.»؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 4، ص 64.
4. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 157.
5. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 144 و ج 2، ص 379؛ حموی، شهاب‌الدین ابوعبدالله یاقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 484؛ مسعودی، أبوالحسن على بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 123.
6. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص ۴۱.
7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۲، ص 148 و ۱۵۵.
8. کتاب مقدس، بخش پایانی سِفر پیدایش، از باب 37 تا 50.
9. یعقوبی، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 30-32.
10. یعقوبی، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 33-71.
11. گرچه در دوره‌هایی از تاریخ بنی‌اسرائیل و کنعانیان در منطقه شامات، بت‌پرستی نیز در میان آنان رواج یافت که خدای متعال برای اصلاح آنان، پیامبرانی را می‌فرستاد. برای مثال، خدای متعال حضرت الیاس علیه‌السلام را برای بنی‌اسرائیل و ساکنان بعلبک (در لبنان) که گرفتار پرستش بت «بعل» شده بودند، فرستاد. (مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 99.)
12. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص ۵۳۸؛ زرین‌کوب، روزبه، «بخت نصر»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ج ۱۱، ص ۴۸۰.
13. مسعودی، أبو الحسن على، التنبیه و الاشراف، ص 110- 111؛ سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان (غیر از اسلام) ص 221-226.)
14. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، ص 229-237.
15. دانشنامه جهان اسلام، مدخل «بیت‌المقدس».

صفحه‌ها