پرسش وپاسخ

ماجرای قرارداد کرسنت
ماجرای کرسنت از مجاری اطمینان‌بخش به همان میزان که در منازعات سیاسی مورد بحث قرار گرفته، مورد بررسی واقع نشده است. به همین دلیل نمی‌توان قضاوت منصفانه ای داشت.

پرسش:

ماجرای قرارداد کرسنت چیست؟ در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری شاهد گفتگوهای متعددی درباره این قرارداد و هزینه‌های سنگین آن برای کشور بودیم؛ اما اینک پس از گذشت چند ماه از آن تاریخ، هیچ خبری درباره آن منتشر نمی‌شود. اگر حقیقتاً این قرارداد، برای کشور ما هزینه داشته و دارد، چرا هیچ‌کس آن را پیگیری نمی‌کند؟ آیا دو جناح درباره این قرارداد دچار لجبازی شده‌اند و مردم تاوان آن را می‌پردازند؟ لطفاً منصفانه توضیح دهید. ممنونم.

پاسخ:

مقدمه

پرونده قرارداد گازی-نفتی کرسنت و تبعات بعدی آن ازجمله اتفاقاتی بود که جنجال‌های سیاسی فراوانی به پا کرد که اوج آن در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری 1403 بود. این قرارداد به‌عنوان یکی از پر حاشیه‌ترین و حالا یکی از پرضرر و زیان‌ترین قراردادهای خارجی کشور شناخته می‌شود. اگرچه همه طرف‌های منازعه قائل به سرمایه‌سوزی عظیمی برای کشور هستند، اما یک‌طرف منازعه، از قرارداد کرسنت دفاع و طرف مقابل را به لج‌بازی‌های سیاسی که موجب نابودی منافع کشور در این قرارداد عظیم شده است، متهم می‌سازد و طرف دیگر مدعی رخداد خیانت و یک فساد بزرگ در این قرارداد عظیم است. نکته مهم‌تر این ماجرا نهادها و سازمان‌های متولی پیگیری این مسئله است. اگر خیانت و فسادی رخ داده، در کدام محکمه، ابعاد و مجازات خیانتِ تصمیم‌گیران اصلی مشخص شده است؟

متن پاسخ:

1. شرح اجمالی قرارداد کرسنت

در سال ۱۳۸۱ شمسی(1) قرارداد مشهور به کرسنت میان شرکت‌هایی از ایران (در رأس آن شرکت ملی نفت ایران) و شرکتی از امارت شارجه‌ امارات متحده عربی (کرسنت پترولیوم) به امضا رسید که طبق مفاد آن، قرار بود ظرف ۵ سال صادرات گاز ایران به امارات از مبدأ میدان نفتی-گازی سلمان(2) به مدت 25 سال آغاز شود. مدیران وقت شرکت نفت مدعی هستند که طبق طرح اولیه قرار بود گاز تولیدی این میدان به عسلویه بیاید و برای استفاده در صنعت پتروشیمی یا تزریق به شبکه سراسری مورد مصرف قرار بگیرد اما چندی بعد از تصویب طرح توسعه سلمان (در سال 1379 ش)، متوجه شده‌اند که میدان گازی پارس جنوبی بسیار بزرگ‌تر از پیش‌بینی‌های قبلی است و گاز بسیار زیادی دارد. درواقع افق روشنی از تولید و صادرات گاز پیش روی صنعت انرژی و وزارت نفت قرار گرفته بود. در آن مقطع با اطلاع یافتن از بزرگی ذخایر گاز پارس جنوبی به‌درستی برخی از برنامه‌های داخلی وزارت نفت تغییر یافت و تصمیم گرفته شد گاز سلمان را به صادرات تخصیص بدهند. از طرفی آن روز کسی پیش‌بینی نمی‌کرد در دو دهه دیگر ‌مقدار گاز تولیدی کشور کاملاً مصرف و علاوه بر آن دچار ناترازی شوند.(3)

 اما از سال 1381 و روی کار آمدن دولت نهم (به ریاست آقای محمود احمدی‌نژاد) پیرامون قرارداد بزرگ کرسنت انتقادات و مخالفت‌هایی مطرح گردید که آهنگ آن به‌مرور تندتر و تندتر گردید. این مخالفت‌ها از فروش ارزان منابع کشور آغاز شد تا به رشوه‌خواری برای خیانت به کشور(4) در این قرارداد اوج گرفت. البته قرارداد به‌صورت کج‌دار و مریز در حال اجرا بود. آقای حسن روحانی رئیس دولت‌های یازدهم و دوازدهم مدعی است که اولین کسی که به قرارداد کرسنت به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایراد گرفت، وی بوده است: «عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیر معتبر که بنا بر گزارش‌های دریافتی از وزارت نفت طی سال‌های گذشته عملکردی ضعیف و توأم با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود. قیمت و شرایط قراردادی مذاکره شده در مقایسه با منطقه، بسیار پایین و غیرمطلوب است. قرارداد کرسنت احتمالاً آثار منفی اقتصادی درازمدت بر بازار گاز کشور خواهد داشت و هیچ منفعت سیاسی نیز در پی نخواهد داشت. از حدود یک سال پیش سؤالاتی از وزیر نفت درباره قرارداد کرسنت مطرح کرده‌ام که باوجود دستور شما، پاسخی دریافت نشده است... قرارداد مذکور از طریق واسطه‌‌ها و عدم ارتباط مستقیم دولتی با یک شرکت غیر معتبر به امضا رسیده است.»(5)

2. مدعای موافقان قرارداد کرسنت

موافقان قرارداد کرسنت معتقد هستند که صدور گاز از میدان‌های مشترک با قطر به امارات، برای ایران غیر از میلیاردها دلار درآمد، یک نفع استراتژیک داشت و آن اینکه: «ایران در قرارداد کرسنت عمق امنیت ملی کشور امارات را هدف قرار داد، یعنی امارات با استفاده از گاز کشورمان سالانه ۲۰ هزار مگاوات برق تولید می‌کرد و درنتیجه زمانی که می‌خواست صرافی‌ها را تعطیل کند می‌توانستیم سریعاً صدور گاز به این کشور را قطع کنیم و دلار [در آن زمان] به هفت هزار تومان نمی‌رسید.»(6) طرفداران کرسنت مدعی هستند که جناح تندرو با کارشکنی‌های خود مانع اجرای صحیح قرارداد گردید و نتیجه آن شکایت شرکت اماراتی به دادگاه بین‌المللی لاهه(7) و محکومیت ایران به خسارات سنگینی گردید.(8) طرفداران کرسنت مدعی هستند که اگر این قرارداد با رشوه و فساد انجام می‌شد، کل قرارداد ازنظر حقوقی دیگر ارزشی نداشته و ملغی می‌گردید، نه اینکه دادگاه لاهه حکم به جریمه ایران برای خسارت به طرف اماراتی داشته باشد.

3. عوامل استمرار منازعه درباره قرارداد کرسنت

موافقان و مخالفان قرارداد کرسنت سروصدای زیادی به پا کرده‌اند اما دو اتفاق واضح، اجازه پایان یافتن به این منازعه سیاسی را نمی‌دهد. یکی اینکه نهادهای بازرسی و قضایی کشور هنوز به‌صورت واضح به اتهاماتی که راجع به این پرونده به سران و مدیران وقت زده می‌شود پاسخ نداده‌اند. دیگری اینکه متولی اصلی این پرونده یعنی آقای بیژن نامدار زنگنه با صراحت و تندی از افشاگری و دعوت به مناظره در این رابطه دم می‌زند و هنوز این مناظره که کمک شایانی به باز شدن دقیق ابعاد بحث کمک می‌کند، انجام نشده است.(9)

 

نتیجه‌گیری

پرونده کرسنت از مجاری اطمینان‌بخش به همان میزان که در منازعات سیاسی مورد بحث قرار گرفته، بررسی نشده است. به همین دلیل نمی‌توان قضاوت منصفانه و عادلانه‌ای در این رابطه داشت.

پی‌نوشت ها:

1. این ایام مقارن است با دولت آقای سید محمد خاتمی (دولت هشتم) و وزارت نفت آقای بیژن زنگنه. وی در دولت‌های هفتم، هشتم، یازدهم و دوازدهم وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران بوده است.

2. میدان نفتی-گازی سلمان بزرگ‌ترین سکوی نفتی خلیج‌فارس، در فاصله حدود 144 کیلومتری جنوب جزیره لاوان نزدیک مرز آبی ایران و امارات در خلیج‌فارس واقع شده است. پروژه بزرگ میدان سلمان در سال 1379 آغاز گردید. در طول جنگ تحمیلی سکوی سلمان بارها مورد تهاجم هواپیماهای عراقی قرار گرفت و درنهایت توسط نیروهای متجاوز آمریکایی، این مجتمع دریایی به‌کلی منهدم شد با پایان جنگ از اولین اولویت‌های بازسازی صنعت نفت، ساخت و راه‌اندازی سکوی سلمان بود که با توان متخصصان ایرانی در سال 1371 این مهم انجام و پس از بازسازی کامل، به بهره‌برداری رسید.

3. ر.ک: زارعی، نصرالله، همه چیزهایی که باید درباره قرارداد کرسنت بدانیم، پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز، 2 اردیبهشت 1403، https://ensafnews.com/499099/%D9%87.

4. نامه ۲۴ نماینده مجلس به «اژه‌ای» درباره پرونده کرسنت، خبرگزاری تسنیم، 12 دی 1400، https://tn.ai/2636805.

5. ۱۲ دلیل برای ضرورت محاکمه زنگنه در فساد کرسنت/ پای خاتمی و روحانی هم به میز محاکمه باز می‌شود؟ خبرگزاری تسنیم، 2 آبان 1400، https://tn.ai/2594699.

6. ابوالفضل حسن‌بیگی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم، ماجرای پرونده کرسنت؛ چرا جلیلی حاضر به مناظره با زنگنه نیست؟ پایگاه خبری تحلیلی فرارو، 24 تیر 1403، https://fararu.com/fa/news/754133.

7. دیوان بین‌المللی دادگستری (International Court of justice) که به‌نام دادگاه بین‌المللی لاهه شناخته می‌شود، رکن قضائی اصلی سازمان ملل متحد است که ستاد آن در کاخ صلح شهر لاهه در کشور هلند واقع شده‌است. این دیوان، به اختلافات حوزه حقوق بین‌الملل میان کشورها رسیدگی می‌کند. همچنین ارائه نظر مشورتی در پاسخ به سؤالات حقوقی سازمان‌های بین‌المللی، آژانس‌های تخصصی سازمان ملل و مجمع عمومی سازمان ملل متحد از وظایف اصلی این دیوان است که از آن به‌عنوان صلاحیت مشورتی یاد می‌شود.

8. شرکت اماراتی در دعوای اول خود، دو عدد را ادعا کرد؛ در سال ۸۹ می‌گفت اگر همین امروز به من گاز دهید، ۴ سال تأخیر کرده‌اید. پس از ۸۵ تا ۸۹ یعنی برای ۴ سال عدم‌النفع‌های سرمایه‌گذاری‌اش را محاسبه کرده و به عدد ۴/۹ میلیارد دلار رسیده بود و آن را مطالبه می‌کرد. محور دوم ادعای کرسنت هم این بود که اگر شرکت ملی نفت ایران نخواهد قرارداد را دنبال کند یعنی آن را لغو کند، این‌جا هم باید ۱۹/۵ میلیارد دلار دیگر خسارت به‌طرف اماراتی بپردازد. درنهایت دادگاه حکم به پرداخت ۲ میلیارد و ۴۲۵ میلیون دلاری از سوی ایران داد. زارعی، نصرالله، همه چیزهایی که باید درباره قرارداد کرسنت بدانیم، پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز، 2 اردیبهشت 1403، https://ensafnews.com/499099/%D9%87.

9. زنگنه: پرونده کرسنت هنوز زنده است، خبرگزاری تسنیم، 24 خرداد 1400، https://tn.ai/2520575 و زنگنه خطاب به سعید جلیلی: چرا حرف‌های خلاف را دوباره تکرار می‌کنید؟ / مناظره کرسنت را فراموش نکنید، 12 تیر 1403، khabaronline.ir/xmpPF.

داستان های سوره بقره
در سوره مبارکه بقره به تعدادی از وقایع تاریخی اشاره شده است که عموما مربوط به تاریخ بنی‌اسرائیل و پیامبران آنان و مبارزاتشان با طاغوت‌های زمانه و... است.

پرسش:

به چند داستان تاریخی در سوره بقره اشاره شده است؟ به اختصار توضیح دهید؟

پاسخ:

مقدمه

خداوند در قرآن کریم در چندین سوره به بهانه‌های مختلف به تاریخ و حوادث گذشته پرداخته است. نکتة حائز اهمیت و قابل توجه این است که بدانیم در تاریخ‌نگاریِ قرآن، برخلاف دیگر مکاتب تاریخی، خدای متعال اهدافی را دنبال می‌کند تا از طریق آن‌ها هدف اصلی قرآن یعنی هدایت را محقق سازد. این اهداف ریز عبارتند از: ایجاد سکینه و آرامش خاطر در قلب پیامبر، موعظه و تذکّر برای مؤمنان، عبرت‌گیری، زمینه‌چینی برای تفکّر و تعقّل، هشدار به کافران و تاریخ به مثابه آیه و نشانه‌ای از قدرت و عظمت خدای متعال.

متن اصلی پاسخ

یکی از سوره‌هایی که به میزان قابل‌توجهی به قصه‌ها و روایات تاریخی پرداخته است، سوره مبارکه بقره است. در این سوره، به مناسبت‌های مختلف، خدای متعال به داستان‌ها و ماجراهای تاریخی از بدو آفرینش حضرت آدم علیه‌السلام و حوا تا پیامبران الهی و اقوام مختلف به ویژه داستان بنی‌اسرائیل و نیز بخشی از تاریخ اسلام پرداخته است که به طور بسیار فشرده به این موارد فقط اشاره می‌کنیم:

الف. ماجرای آفرینش حضرت آدم و حوا(1)

در این آیات، خدای متعال به خلقت این دو اشاره کرده و سپس اعتراض ملائکه را مبنی بر خلیفه و جانشین قرار دادن حضرت آدم بر روی زمین بیان می‌کند. در ادامه نیز به اثبات این شایستگی از جانب خدای متعال می‌پردازد.

ب. ماجرای درخت ممنوعه(2)

حضرت آدم و حوا بر خلاف دستور الهی و با وسوسه شیطان، از درخت ممنوعه مصرف کردند و همین امر سبب اخراج آنان از بهشت و هبوط به زمین شد.

ج. ماجراهای بنی‌اسرائیل

از جمله داستان‌های بسیار جالب و خواندنی قرآن که به منظور یادآوری به امت اسلامی برای عبرت‌گیری بیان شده است، ماجراهای قوم بنی‌اسرائیل و نحوه برخورد آنان با پیامبرانشان به ویژه حضرت موسی علیه‌السلام و نیز طاغوت‌های آن عصر می‌باشد.

  1. بنی‌اسرائیل و کتمان حق؛(3)
  2. شاید مهم‌ترین بخش از داستان‌های بنی‌اسرائیل، گرفتاری آنان در چنگال فرعونیان و نجات آنان می‌باشد؛(4)
  3. غرق شدن فرعونیان از طریق شکافته شدن دریا و رهایی بنی‌اسرائیل؛(5)
  4. داستان رفتن حضرت موسی علیه‌السلام به کوه طور و بازگشت بعد از چهل روز و همراه آوردن تورات به عنوان شریعت؛(6)
  5. گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل در غیاب حضرت موسی علیه‌السلام و مجازات آنان؛(7)
  6. درخواست بنی‌اسرائیل از حضرت موسی برای رؤیت خدای متعال و کشته شدن آنان به سبب صاعقه (به عنوان عذاب الهی) و بخشش و زنده کردن مجدد آنان توسط خدای متعال؛(8)
  7. درخواست بنی‌اسرائیل از حضرت موسی علیه‌السلام برای فرستادن خوراکی‌های متنوع از جانب خدا؛(9)
  8. ورود بنی‌اسرائیل به سرزمین موعود و فرمان الهی به آنان مبنی بر طلب استغفار؛(10)
  9. درخواست آب توسط حضرت موسی علیه‌السلام برای قومش (اعجاز دوازده چشمه)؛(11)
  10. داستان عهد و میثاق خداوند متعال از بنی‌اسرائیل و برافراشتن کوه طور بر بالای سر آنان؛(12)
  11. نافرمانی از فرمان الهی مبنی بر ممنوعیت صید ماهی در روز شنبه؛(13)
  12. داستان معروف گاو بنی‌اسرائیل و بهانه‌تراشی‌های بی‌مورد بنی‌اسرائیل؛(14)
  13. ماجرای هاروت و ماروت (دو فرشته الهی) و فرستادن آنان توسط خدای متعال برای بنی‌اسرائیل به منظور باطل کردن سحر ساحران؛(15)
  14. داستان طالوت (فرمانروای بنی‌اسرائیل در زمان حضرت سموئیل) و جالوت (طاغوت آن عصر) و پیروزی بنی‌اسرائیل با دلاوری و شجاعت حضرت داوود علیه‌السلام؛(16)

 

ج. ماجراهای حضرت ابراهیم

1. ابتلاء و امتحان بزرگ حضرت ابراهیم و نائل آمدن ایشان به مقام امامت؛(17)

2. مأموریت حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام برای تعمیر و تولیت خانه کعبه؛(18)

3. داستان محاجه و مناظره حضرت ابراهیم علیه‌السلام با نمرود درباره مرگ و قدرت خدا؛(19)

4. ماجرای حضرت ابراهیم و مشاهده زنده شدن پرندگان کشته شده؛(20)

 

د. قصه حضرت عزیر

قصه حضرت عزیر نبی و زنده شدن دوباره وی (به عنوان یک معجزه)؛(21)

ه. داستان تغییر قبله در زمان پیامبر؛(22)

نتیجهگیری

آیات متعددی در قرآن کریم به داستان‌های تاریخی با موضوعات مختلف از جمله قصه پیامبران الهی و اقوام گذشته و بخشی از تاریخ اسلام اختصاص یافته است. در سوره مبارکه بقره نیز به تعدادی از وقایع تاریخی اشاره شده است که عموما مربوط به تاریخ بنی‌اسرائیل و پیامبران آنان و مبارزاتشان با طاغوت‌های زمانه و نیز تعامل آن‌ها با پیامبرانشان می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره بقره، آیات 30-39.

2. سوره بقره، آیات 35-37.

3. سوره بقره، آیات 40-66.

4. سوره بقره، آیات 40-66.

5. سوره بقره، آیات 40-66.

6. سوره بقره، آیات 51-53.

7. سوره بقره، آیات 51-53 و آیات ۹۲-۹۳.

8. سوره بقره، آیات 55-56.

9. سوره بقره، آیه 61.

10. سوره بقره، آیه 58.

11. سوره بقره، آیه 60.

12. سوره بقره، آیه 64.

13. سوره بقره، آیات 65-66.

14. سوره بقره، آیات 67-74.

15. سوره بقره، آیه 102.

16. سوره بقره، آیات 246-251.

17. سوره بقره، آیات 124-127.

18. سوره بقره، آیات 124-127.18.

19. سوره بقره، آیه 258.

20. سوره بقره، آیه 260.

21. سوره بقره، آیه 259.

22. سوره بقره، آیه 142-150.

نوع واکنش به آتش سوزی در آمریکا
در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند.

پرسش:

 با بلاها یا اتفاقات ناگواری که برای غیرمسلمانان می‌افتد به‌خصوص که دشمنان ما باشند، واکنش و عکس‌العمل ما چگونه باشد؟ آیا از اینکه گرفتار بلای الهی شدند خوشحال باشیم یا اینکه خوشحالی کار خوبی نیست؟

پاسخ:

مقدمه

همیشه بلاهای طبیعی در جای‌جای دنیای پهناور کم‌وبیش وجود داشته و دارد. این اتفاقات مانند سیل و زلزله و سونامی و آتش‌سوزی و ... در بسیاری اوقات باعث درگیری‌هایی بین مردم مخصوصاً افراد متدین می‌شود که عده‌ای خوشحال و عده‌ای بی‌تفاوت و عده‌ای ناراحت هستند. این موضوع ازنظر اخلاقی هم قابل‌بررسی است. در ماجرای آتش‌سوزی اخیر برخی مناطق آمریکا این سؤال پیش می‌آید که وضعیت چگونه است؟ آیا باید خوشحال باشیم یا نه؟ در این مورد نکاتی عرض می‌کنیم.

متن اصلی پاسخ

1. دشمنی با دولت ستمگر آمریکا نه ملت آن

 اولاً ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت. ممکن است گروهی به‌زور و یا خونریزی بر کشوری مسلط شوند و مردم آن کشور نیز تحت سلطه آن‌ها قرار گیرند. سیاست‌های آن گروه که دولت شده‌اند لزوماً ربطی به مردم تحت سلطه آن‌ها ندارد؛ یعنی باید بین دولت‌های ستمگر و مردم تحت نفوذ آن‌ها باید تفاوت قائل شد؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست (البته هنوز وارد جنگ مستقیم با آن‌ها نشدیم درنتیجه مصداق کافر حربی قطعی نیستند) ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد. ایشان می‌فرماید: «ما هم که اسم آمریکا را بارها مى‌آوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ى آمریکا به‌خاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا به‌عنوان یک مجموعه‌ى جغرافیایى یا به‌عنوان یک ملّت، به‌عنوان یک مجموعه‌ى انسانى هیچ مسئله‌اى نداریم، آن‌هم مثل بقیّه‌ى کشورها؛ مسئله‌ى ما با آمریکا، مسئله‌ى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیاده‌طلب‌اند.(6/9/1393) ما با ملّت آمریکا هم -بااینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر و دشمن، بدخواه و کینه‌ورز نسبت به ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است- هیچ دشمنی نداریم؛ آن‌ها هم مثل بقیّه‌ی ملّت‌هایند. آنچه نقطه‌ی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهت‌گیری خصومت‌های نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه می‌کنیم. 29/8/1392»(1) بنابراین اگر دولت آمریکا تضعیف بشود و شرش از سر ایران و مسلمانان و راه بندگی و ایمان کم شود خوشحالی جا دارد کما این‌که دعاهای زیادی در مورد منکوب شدن دشمنان و تضعیف آن‌ها و برطرف شدن شرّشان از سر مسلمانان داریم. همان‌طور که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «خدایا مشرکین را با مشرکین مشغول کن تا به مرزهای مسلمانان نزدیک نشوند و آن‌ها را گرفتار نقص و کمبود در توانایی بفرما و... ‏»(2) ولی مصیبت‌زده شدن مردم آن‌ها که اساساً شاید با دولت آمریکا تفاهم و موافقتی نداشته باشند معلوم نیست خوشحالی داشته باشد یا این خوشحالی ارزشمند باشد.

2. همراهی نکردن همه مردم امریکا با سیاست‌های دولت

 در مواضع برخی از مردم آمریکا موافقت با ارزش‌های اخلاقی دیده می‌شود، مثلاً در آمریکا در دفاع از مردم مظلوم غزه راهپیمایی‌های زیادی انجام شده است که این کار بسیار ارزشمند بوده و مخالف سیاست‌های دولت آمریکاست؛ بنابراین نباید همه مردم آمریکا را با دولت آمریکا همراه دانست یا از مصیبت آن‌ها خوشحال شد.

3. تأدیب الهی ظالمان و ستمگران

 اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. دولتی که از اول بر پایه استکبار و استعمار و جنگ و خونریزی پایه‌گزاری شده است. در اینکه دولت آمریکا و سردمداران آن ظالم بوده و به‌ویژه در چهل‌وشش سال اخیر با تحریم‌های ظالمانه باعث مرگ‌ومیر فراوان بیماران مظلوم ایرانی شده‌اند، با حمایت دیکتاتوری مثل صدام، جنگ و کشتار را بر مردم مسلمان ایران تحمیل کرده‌اند، هواپیمای مسافربری را عمداً با مسافرانش منهدم کرده‌اند، ثروت‌های زیادی از مردم را بلوکه یا مصادره کرده و باعث مشکلات فراوان شده‌اند، شکی نیست. میلیون‌ها عراقی و ده ها هزار افغانستانی را قتل عام کرده، میلیون‌ها انسان در کشورهای آفریقایی، آسیایی، اسلامی و غیر اسلامی را با تحمیل جنگ، فقر و انواع روش‌ها از زندگی ساقط کرده و با دزدی ثروت‌هایی مثل معادن طلا، آهن، نفت و ... آن‌ها را به خاک سیاه نشانده است. در یک سال و نیم اخیر به طرز وحشیانه‌ای در حمایت از رژیم سفاک صهیونیستی در لبنان و غزه بیش از پنجاه‌هزار نفر را قتل عام کرده وزندگی‌شان را نابود کرده است. این ظلم‌ها هرچند با واکنش بخشی از مردم امریکا، دانشجویان، هنرمندان و دیگر اقشار آن‌ها نیز مواجه شده است، ولی این ظلم‌های فراوان می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد. در روایات داریم که امیرالمؤمنین فرمود: «بلا و مصیبت برای ظالم ادب است برای مؤمن امتحان است برای انبیا ارتقاء درجه و برای اولیا کرامت است.»(3) اگر واکنش افراد در فضای حقیقی یا مجازی نسبت به آتش‌سوزی از سر دشمنی با دولت آمریکا باشد و از تنبیه این دولت و مکافات دولت آمریکا خوشحالی وجود داشته باشد نکوهش شده نیست؛ و اگر از بلا و مصیبت برای مردم آمریکا کسی خوشحال است ارزشمند نیست و درواقع نتوانسته بین دولت و ملت تفاوت قائل شود. ابراز خوشحالی بسیاری از این اتفاق نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود. نهایتاً اینکه این آتش‌سوزی هم هشدار برای آمریکاست، هم می‌تواند ضرر و زیان مالی بزرگی برای جلوگیری از ادامه حمایت‌ها و آتش‌افروزی‌ها در جای‌جای دنیا ازجمله غزه باشد و هم می‌تواند نفرت دنیا را از این حمایت به سمع و نظر سردمداران آمریکایی برساند تا شاید در سیاست‌های خود تجدیدنظر نمایند.

نتیجه

ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند. و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد؛ اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. این واقعه می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد که در روایات هم به آن اشاره شده است که بلا برای ظالم ادب است. ابراز خوشحالی از این اتفاق، نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

- دشمن‌شناسی، شناخت دشمن و روش‌های مقابله با آن از منظر حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی اثر سیّد امیر پور فاضلی

پی‌نوشت‌ها

1. سایت رهبری، https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43885

2. «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِم»، على بن الحسین، الصحیفه السجادیه، قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص 130، دعای حضرت برای مرزبانان

3. «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَهٌ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198

ادله مصونیت قرآن از تحریف از نگاه شیعه
ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، کاملاً بی‌اساس است چون شیعه، قرآن را به‌عنوان کتاب الهی کامل و مصون از هرگونه تغییر و تحریف می‌داند و به آن اعتماد کامل دارد.

پرسش:

آیا شیعه معتقد است قرآن محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تحریف شده است؟ اصلاً چگونه اثبات می‌شود که قرآن تحریف نشده است؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی:

ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، کاملاً بی‌اساس است و با ادله قرآنی، روایی، عقلی و دیدگاه علمای بزرگ شیعه در تعارض است. شیعه، قرآن را به‌عنوان کتاب الهی کامل و مصون از هرگونه تغییر و تحریف می‌داند و به آن اعتماد کامل دارد. چنین اعتقادی، نه‌تنها ریشه در آموزه‌های دینی شیعه دارد، بلکه با اجماع مسلمانان و وعده الهی بر حفظ قرآن‌هماهنگ است. ازاین‌رو، بر هر مسلمان منصفی لازم است که از تکرار این شبهه بی‌پایه اجتناب ورزد و بر محور قرآن کریم، وحدت امت اسلامی را تقویت کند.

پاسخ تفصیلی

از دیرباز، یکی از شبهاتی که برخی مخالفان مذهب شیعه مطرح کرده‌اند، ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن کریم است. این ادعا، برخلاف آموزه‌های بنیادی شیعه و تصریحات علمای بزرگ این مذهب، مطرح می‌شود و غالباً ناشی از سوءتفاهم یا نقل‌های گزینشی است. شیعه امامیه به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مذاهب اسلامی، همواره قرآن کریم را به‌عنوان کتاب الهی محفوظ و مصون از هرگونه تغییر یا تحریف دانسته و ادله‌ای متقن برای اثبات این امر ارائه کرده است. این مقاله تلاش دارد تا با استفاده از ادله قرآنی، روایی و عقلی و دیدگاه عالمان شیعه، نشان دهد که شیعه معتقد به تحریف قرآن نیست و این قرآن که اکنون در دست ماست بدون هیچ زیاده یا کاستی، همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است.

ادله مصونیت قرآن از تحریف

دلایل مصونیت قرآن از تحریف، دو دسته اساسی است: دلایل عقلی و نقلی.

ادله عقلی

الف. ضرورت اتمام‌حجت و مصونیت قرآن از تحریف

ابلاغ احکام الهی و اتمام‌حجت از وظایف پیامبران است که قرآن نیز بر آن تأکید دارد و کتاب‌های آسمانی با رساندن اوامر و نواهی الهی، حجت را بر مردم تمام می‌کنند. قرآن به دلیل جهانی و جاودانه بودن و خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، باید در همه اعصار بدون تغییر باقی بماند. احتمال تحریف قرآن، حجیت و هدایتگری آن را خدشه‌دار کرده و با حذف بخشی از پیام الهی، قرآن دیگر حجت کامل نخواهد بود. در این صورت، خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله زیر سؤال می‌رود و نیاز به پیامبر و کتاب جدید پیش می‌آید که با اصل خاتمیت منافات دارد؛ بنابراین، عقل برهانی حکم می‌کند که مصونیت قرآن از هرگونه تحریف، لازمه اتمام‌حجت و هدایتگری آن در کنار خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است.(۱)

ب. تلازم اعجاز با تحریف‌ناپذیری قرآن

اعجاز قرآن با هماورد‌طلبی آن ثابت شده و میان مسلمانان مسلّم است. عقل حکم می‌کند که اعجاز قرآن با عدم تحریف آن ملازمه دارد؛ زیرا اگر تحریف به فزونی رخ دهد، به این معناست که افرادی توانسته‌اند کلامی همسان با قرآن بیاورند، به‌طوری‌که قابل‌تشخیص نباشد. این امر باعث فروپاشی تحدی و نفی اعجاز قرآن می‌شود که محال است؛ زیرا تاکنون هیچ‌کس نتوانسته کلامی همسان با آیات قرآن ارائه دهد؛ بنابراین، اعجاز قرآن مستلزم مصونیت آن از هرگونه تحریف است.(۲)

ادله نقلی

الف. قرآن

محکم‌ترین دلیل نقلی بر نزاهت وحی الهی از تحریف، خود قرآن حکیم است؛ که به‌وضوح دلالت بر مصونیت قرآن از تحریف دارد، ازجمله آیه حفظ(۳) که به‌صراحت نشان می‌دهد که قرآن از تحریف محفوظ است و خداوند از آن دفاع خواهد کرد و هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را تغییر دهد یا تحریف کند. همچنین آیه نفی باطل(۴) که قرآن را از هرگونه باطلی، ازجمله تحریف، پاک می‌داند و آن را از هرگونه تغییر و تبدیل، دور معرفی می‌کند؛ و همچنین آیه رصد الهی(۵) که احتمال هرگونه فزونی و کاستی در تمام مراحل تلقی قرآن، حفظ، املاء و ابلاغ آن تا مرحله رسیدن قرآن به دست مردم در تمام اعصار را نفی می‌کند.(۶)

ب. سنت

دومین دلیل پس از قرآن در میان دلایل نقلی پیراستگی قرآن از تحریف، سنت است؛ ازجمله روایاتی که بر پیراستگی قرآن از تحریف دلالت دارد حدیث ثقلین است؛ این حدیث، همراهی همیشگی قرآن و عترت را تا قیامت تضمین کرده و تمسک به آن‌ها را مانع گمراهی می‌داند. ازآنجاکه کتاب تحریف‌شده نمی‌تواند هدایتگر باشد، مصونیت قرآن از تحریف تا قیامت نتیجه قطعی این روایت است.(۷) همچنین روایات عرضه بر قرآن، روایات مراجعه به قرآن در فتنه‌ها و ... ازجمله روایاتی هستند که بر این موضوع دلالت دارد و پرداختن به همه آن‌ها مجال دیگری می‌طلبد. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتاب: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۱۰۱

نظر دانشمندان شیعه در مورد تحریف قرآن

مسئله عدم تحریف قرآن میان دانشوران شیعه و اهل سنت به حد اجماع رسیده و ادعای تحریف، تنها از سوی اقلیتی اندک و غیرمعتبر مطرح شده است. بزرگان شیعه، ازجمله شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و علامه طبرسی، به‌صراحت بر اصالت و سلامت قرآن تأکید کرده‌اند. شیخ صدوق قرآن موجود را کامل و بدون نقص می‌داند(۸) و شیخ مفید روایات دال بر تحریف را اخبار آحاد و غیرقابل‌اعتماد معرفی کرده است.(۹) سید مرتضی نیز با استناد به تواتر قرآن و تلاش بی‌وقفه مسلمانان در حفظ آن، هرگونه ادعای تحریف را رد کرده است.(۱۰) شیخ طوسی و علامه طبرسی نیز تأکید دارند که مذهب صحیح امامیه بر نفی هرگونه تغییر یا نقصان در قرآن استوار است.(۱۱) سایر بزرگان شیعه همچون: علامه حلّی، محقق اردبیلی، کاشف الغطاء، محقق ثانی و نیز از بزرگان عصر، حضرت استاد علامه طباطبایی و امام خمینی (قدس سرّه) و آیه الله خویی به‌صراحت بر ادعای تحریف به زیادی و نقصان، خط بطلان کشیده‌اند. نظرات روشن این عالمان در سراسر تاریخ تشیع، هرگونه نسبت تحریف به قرآن از سوی شیعه را مردود می‌سازد.(۱۲)

نتیجه:

ادعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، نه‌تنها بی‌اساس، بلکه برخلاف آموزه‌های بنیادی این مذهب و اجماع علمای آن است. دلایل عقلی، مانند ضرورت اتمام‌حجت و تلازم اعجاز با مصونیت قرآن، نشان می‌دهد که قرآن به دلیل جهانی و جاودانه بودن، از هرگونه تحریف مصون است. همچنین دلایل نقلی ازجمله آیات قرآن، مانند آیه حفظ، آیه نفی باطل و آیه رصد الهی و روایاتی مانند حدیث ثقلین، به‌روشنی بر سلامت قرآن دلالت دارند.

علاوه بر این، دانشمندان بزرگ شیعه، ازجمله شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه طباطبایی، امام خمینی و آیت‌الله خویی، به‌صراحت هرگونه تحریف قرآن را رد کرده‌اند و آن را مخالف با تواتر و حجیت قرآن دانسته‌اند. این اجماع گسترده نشان می‌دهد که اعتقاد به مصونیت قرآن از هرگونه تغییر و تحریف، یکی از اصول اساسی مذهب تشیع است.

پی‌نوشت‌ها

۱. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۴۴

۲. همان، ص ۴۸

۳. سوره حجر، آیه ۹

۴. سوره فصلت، آیه ۴۱ و ۴۲

۵. سوره جنّ، آیات ۲۶ -۲۸

۶. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۴۹

۷. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۹۸

۸. صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم-ایران، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۴ ق، چاپ دوم، ص ۸۴

۹. مفید، محمد بن محمد، المسائل السرویه، قم - ایران، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ص ۸۲

۱۰. به نقل از طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، بیروت-لبنان، موسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۴۳

۱۱. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بیروت-لبنان، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، بیروت-لبنان، موسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۴۲

۱۲. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم-ایران، نشر اسراء، ص ۱۱۰

نقش روسیه در مذاکرات میان ایران و غرب
نقش روسیه در مذاکرات هسته‌ای ایران، ترکیبی از میانجی‌گری و تثبیت جایگاه خود به عنوان یک بازیگر اصلی و هم حفظ توازن میان ایران، غرب و متحدانش، مانند اسرائیل است.

پرسش:

نقش روسیه در مذاکرات میان ایران و غرب چه بود؟ گاهی ادعا می‌شود روسیه در فرایند تنش‌زدایی ایران و غرب، مخصوصاً روابط ایران و آمریکا، اختلال ایجاد می‌کند؛ چرا که روابط نزدیک ایران و غرب، به نفع روسیه نیست. تحلیل شما چیست؟

پاسخ:

مقدمه

مذاکرات هسته‌ای ایران با کشورهای 5+1 در قالب برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، از رویدادهای سیاسی مهم منطقه‌ای و بین‌المللی است که کشورها، به‌ویژه مدعیان قدرت، نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. نقش روسیه به عنوان یک قدرت مؤثر در فرایند برجام و تداوم مذاکرات وین بعد از تغییر دولت در ایران، به‌ویژه با برخی مواضع ضد و نقیض میخائیل اولیانوف (نماینده روسها در این گفت وگوها)، قابل بررسی است و برخى معتقدند پوتین، احیاى برجام و کاهش تنش بین ایران و غرب را به نفع خویش نمی‌داند و روسیه در چالش امنیتى گسترده خویش با غرب سعى می‌کند از ظرفیت تنش ایران با غرب استفاده کند و از این دریچه امتیازاتى به‌دست آورد. بنابراین مسکو به روابط عادى تهران با دنیاى غرب تمایلى ندارد و مطلوبِ خود را در ادامه تنش ایران و غرب می‌داند؛ چراکه از دل این تعارضات و فشار جهانی بر ایران، همکاری‌هایی بین ایران و روسیه ایجاد می‌شود. اما این ادعا تا چه میزان واقعی است؟

پاسخ اجمالی

روسیه در مذاکرات هسته‌ای ایران و برجام نقشی محوری داشته است؛ برخی معتقدند پوتین، برجام و کاهش تنش بین ایران و غرب را به نفع خویش ندانسته و مانع تنش‌زدایی از روابط ایران و غرب شده است. در مقابل، برخی به چند دلیل روسیه را حامی برجام و تنش‌زدایی از ایران دانسته‌اند:

 یکم: پیوند ژئوپلیتیکی ایران و روسیه، سبب پیوستگی منافع استراتژیک آنها شده است.

 دوم: با تضعیف جایگاه آمریکا در غرب آسیا، روسیه برجام را ابزاری برای جایگزینی خویش به عنوان هژمون و نمایش چهره میانجی بین‌المللی می‌داند.

 سوم: با مدیریت مسئله هسته‌ای ایران، یک قدرت هسته‌ای بالقوه در همسایگی روسیه دفع شده است.

 چهارم: اشتراک ایران و روسیه در چالش امنیتی با غرب و اشتراک در منافع و اولویت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، روسیه را به استفاده از ظرفیت ایران به عنوان (دشمنِ دشمنِ روسیه) سوق می‌دهد.

پاسخ تفصیلی

1. موقعیت جغرافیایی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران و روسیه و الزامات سیاسی و امنیتی آن

برای پاسخ دقیق و تحلیل تخصصی این مسئله، باید نسبت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران و روسیه، نسبت و روابط این دو کشور با بلوک غرب، عملکرد روسیه در مسئله برجام، ارتباط و عدم ارتباط ایران با بلوک غرب و تأثیر آن بر منافع ملی روسیه و جوانب دیگر قضیه مورد واکاوی قرار گیرند. ایران و روسیه دو قدرت مؤثر و تعیین‌کننده در دو سوی خزر و اوراسیا به‌شمار می‌روند که در مناطق هارتلند و ریملند جهانی قرار گرفته‌اند و این امر سبب شده تا نسبت به سایر کشورهای منطقه، نقش پویاتری در معادلات سیاسی آسیای مرکزی، قفقاز، غرب آسیا و مناسبات جهانی داشته باشند.(1) با اخراج ایالات متحده از منطقه غرب آسیا، به‌ویژه بعد از خروج واشنگتن از افغانستان و عراق و عدم مداخله جدى در سوریه و کاهش تعهدات خود نسبت به متحدان عربى – عبرى و تخلیه تعدادى از پایگاه‌هاى نظامی خویش در کشورهاى دوست، دولت روسیه بیش از پیش به‌دنبال احیاى وجهة هژمونیک خود در این منطقه است. حمایت از برجام می‌تواند جایگاه آمریکا در منطقه را متزلزل کند. در مورد مذاکرات هسته‌اى، روس‌ها به دنبال نقش میانجی هستند و عملاً به مهم‌ترین نقش گفت وگوها بدل گشته‌اند که هم نمایندگى ایران و هم به نوعى مرجعیت همه اطراف مذاکره را بدست گرفته‌اند. بنابر این گزاره، پوتین قصد دارد در مقام یک برنده از چالش دیپلماتیک برجامی خارج شود. ازاین‌رو در سند سیاست خارجی سال 2008، بر حل و فصل دیپلماتیک مسئله هسته‌ای ایران تأکید کرده است و پوتین پس از امضای برجام در سال 2015، آن را یک موفقیت بزرگ برای صلح و امنیت بین‌المللی دانست.(2)

2. منافع و مخاطرات ایران هسته‌ای برای روسیه

محور مناسبات و تعاملات قدرت‌ها در عرصه روابط بین‌الملل، منافع ملی است و کشورها با محور قراردادن منافع ملی به همکاری یا مخالفت با دیگر کشورها می‌پردازند. روسیه نیز به منافع ملى خویش است و در هر رخدادى به‌ویژه در منطقه آسیا و شرق اروپا در جستجوى تطبیق دیپلماسى و حداکثری‌سازی سهم خویش می‌باشد. چنان‌که ایران نیز در صدد تأمین منافع ملی می‌باشد. ایران به عنوان کشورى قدرتمند و تعیین‌کننده در غرب آسیا، داراى ژئوپلیتیک قوی و بهره‌مند از راه‌هاى آبى و هوایى منحصربه‌فرد در پیوستگاه غرب به شرق در همسایگى روسیه و صاحب سهم در پهنه آبى خزر، اهمیت ویژه‌ای برای روسیه دارد و حساسیت آن‌ها را نسبت به برجام به دنبال می‌آورد. روسیه از تبدیل شدن ایران به قدرت هسته‌اى با قابلیت بالقوه تولید سلاح اتمی نگران است؛ چراکه یک قدرت هسته‌اى با جهت‌گیرى مستقل در روابط بین‌الملل را در همسایگى خویش نمى‌پذیرد بنابراین ترجیح می‌دهد میزان تغلیظ و انباشت اورانیوم در ایران تحت نظارت آژانس بین‌المللى انرژى اتمی محدود شود و به خوبى واقف است بهترین و کم هزینه‌ترین راه تحقق این خواسته زنده شدن برجام خواهد بود.

3. اهداف و ترجیحات مشترک و متعارض ایران و روسیه

با وجود تفاوت در ساختن حکومت و قوانین حاکم ایران و ورسیه، دین و زبان متفاوت و ترجیحات منحصر به فرد در سیاست داخلی و خارجی، دو کشور اولویت‌های مشترک و مهمی در سطح منطقه‌ای و جهانی دارند. این مسئله در زمان برجام سطح کمتری داشته، اما اکنون بسیار وسعت یافته است. روسیه در کنار روابط کلان خود با ایران، از متحدین سنتى اسرائیل است و پیوندهاى عمیقى با تل آویو دارد، یکى از مشکلات جدى مسکو، چگونگى تطبیقِ خود با مطالبات متعارض این دو کشور به‌طور همزمان است؛ به‌طوری که موجبات نارضایتى هیچ کدام را فراهم نیاورد. پوتین می‌داند اگر برجام حاصل نشود، اسرائیل بهانه لازم براى ادامه توطئه و خرابکارى علیه تهران را بدست آورده و در نهایت هم روس‌ها و هم آمریکایی‌ها را ناگزیر از انتخاب سخت خواهد کرد؛ پس با احیاى برجام تلاش می‌کنند طرفین را در موضع معتدل‌ترى نگاه دارند و حداقل سایه جنگ را دور کنند.(3) چالش‌های امنیتی روسیه با غرب، استفاده از ظرفیت ایران را به عنوان «دشمنِ دشمنِ روسیه»، مورد تمرکز قرار می‌دهد و روسیه را به استفاده حداکثری از این ظرفیت می‌کشاند.(4)

نتیجهگیری

نقش روسیه در مذاکرات هسته‌ای ایران، ترکیبی از میانجی‌گری، حمایت دیپلماتیک و همکاری فنی بوده و تلاش کرده است تا با میانجی‌گری در مذاکرات، هم جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر اصلی تثبیت کند و هم توازن را میان ایران، غرب و متحدانش، مانند اسرائیل، حفظ نماید. همچنین، نزدیکی جغرافیایی و راهبردی ایران و روسیه، مسکو را به حفظ سطحی از روابط استراتژیک با تهران وادار کرده، در حالی که همزمان به دنبال حفظ روابط خود با بلوک غرب است. ازاین‌رو، پس از خروج آمریکا از برجام، مسکو همچنان یکی از حامیان کلیدی این توافق باقی مانده و تلاش کرده است ایران را به همکاری با جامعه بین‌المللی تشویق کند.

پی‌نوشتها

1. علمدار، اسماعیل و کولایی، الهه، تحلیل ژئوپلیتیکی روابط ایران و روسیه پس از انقلاب اسلامی با تأکید بر نظریه توازن قوا مورگنتا، مجله پژوهش‌های جغرافیای سیاسی، سال هفتم، شماره اول، بهار 1401، پیاپی 25، ص103-119.

2. فولادی، فرهاد و دیگران، سیاست خارجی روسیه در قبال جمهوری اسلامی ایران 2012-2018، فصلنامه پژوهش‌های روابط بین الملل، دوره نهم، شماره اول، پیاپی 31، 1398، ص187-218.

3. رحمانی‌فر، روح‌الله، چرا روسیه از برجام حمایت می‌کند؟، دیپلماسی ایرانی، 10 بهمن 1400، ش ۲۰۰۹۴۳۴، مشاهده در لینک زیر:

http://www.irdiplomacy.ir/fa/news.

4. کرمی، جهانگیر و کرامتی‌نیا، رقیه، سیاست خارجی روسیه و پرونده هسته‌ای ایران: از تحریم تا برجام، فصلنامه آسیا مرکزی و قفقاز، شماره 95، 1395ش، ص65-97.

شهید مطهری دین را امر فطری می داند و اگر کسی بنا به دلیلی به آن راه نیافت اگر جاهل قاصر است، نه جهنمی است و نه بهشتی. البته احتمال می‌رود به بهشت راه یابند.

پرسش:
از دیدگاه شهید مطهری، اگر کسی آتئیست بود و اعتقادی به خدا و جهان دیگر نداشت، اما درست زندگی کرد و اهل حقیقت و فضیلت بود، آیا می‌تواند اهل نجات و بهشت باشد یا نه؟

پاسخ:
مقدمه
مسئله نجات و رستگاری نهایی انسان از جمله موضوعات مهم در حوزه فلسفه و الهیات است که اندیشمندان مختلفی با رویکردهای فکری متفاوت به آن پرداخته‌اند. این مسئله از دیرباز مورد توجه متکلمان و فیلسوفان بوده است اما در دوران ما و با توجه به گسترش روزافزون ارتباطات و گفتگو میان ادیان مختلف و پیدایش جریان‌های آتئیستی (کسانی که منکر خدا هستند)، این بحث حساسیت بیشتری به خود گرفته است. در میان نظریه‌های افراطی و تفریطی مختلف اندیشمندان در این حوزه، استاد شهید مرتضی مطهری دیدگاهی ویژه در این موضوع دارد. در ادامه و در چهار محور به نظریه ایشان خواهیم پرداخت.
پاسخ اجمالی
مسئله نجات و رستگاری نهایی انسان از جمله موضوعات مهم در حوزه فلسفه و الهیات است که اندیشمندان مختلفی با رویکردهای فکری متفاوت به آن پرداخته‌اند. این مسئله از دیرباز مورد توجه متکلمان و فیلسوفان بوده است؛ اما در دوران ما و با توجه به گسترش روزافزون ارتباطات و گفتگو میان ادیان مختلف و پیدایش جریان‌های آتئیستی (کسانی که منکر خدا هستند)، این بحث حساسیت بیشتری پیدا کرده است. در میان نظریه‌های افراطی و تفریطی مختلف اندیشمندان در این حوزه، استاد شهید مرتضی مطهری دیدگاهی ویژه در این موضوع دارد. به باور ایشان، دین امری فطری است و اگر کسی بنا به دلیلی به آن راه نیافت، اگر جاهل قاصر است و به حقیقت و فضیلت متعهد و به خدا و معاد معتقد است، وی نه‌تنها اهل نجات است، بلکه مستحق بهشت است و به بهشت راه می‌یابد. اما آن کس که جاهل قاصر است و به خدا و معاد اعتقادی ندارد، نه جهنمی است و نه بهشتی. البته احتمال می‌رود که این گروه نیز با ملاحظاتی، به بهشت راه یابند، یا به این جهت که استحقاقش را بیابند، یا به این جهت که مشمول فضل الهی قرار بگیرند.
پاسخ تفصیلی
نکته اول: فطری بودن دین
استاد مطهری دین را امری فطری می‌داند؛ یعنی معتقد است که دین با خلقت اولیه انسان مطابق است. ازاین‌رو ایشان پیامبران الهی را همانند باغبان‌هایی می‌دانست که فطرت خداجوی موجود در انسان را پرورش می‌دهند، نه معلمی که بر لوح سفید وجود انسان چیزی را می‌نگارد.(1) ایشان با توجه به آیات قرآن(2) اعتقاد به وجود خداوند به عنوان اساسی‌ترین باور دینی را امری فطری دانسته و تاکید می‌کند که اگر مسئله وجود خدا و خالق آسمان‌ها و زمین بودن او به درستی طرح شود، احدی در آن شک نمی‌کند. اگر کسی در این مسئله شک کرد معلوم است که مسئله به درستی بر او عرضه نشده و یا در حال عناد ورزیدن و رد عامدانه وجود خدا است.(3) نکته مهم دیگر این که امکان دارد گاهی کسی آشکارا وجود خداوند را انکار کند و خود را از جرگه متدینان بیرون بداند؛ اما همان کس در واقع به وجود خداوند اعتقاد بلکه ایمان داشته باشد، و این در جایی است که فرهنگ زمانه، تصویری موهوم از خداوند برای وی ساخته و دین خداوند دچار تحریف شده باشد. در چنین وضعی، چه بسا برخی از آنان که مؤمن به شمار می‌روند، در واقع، ایمانشان فاقد ارزش باشد و پاره‌ای از کسانی که بی‌ایمان شمرده می‌شوند، مؤمن واقعی باشند.(4)نکته دوم: جاهل قاصر و نجات از جهنم
از نگاه استاد مطهری، حقیقت دیانت و دینداری، تسلیم و سرسپردگی در برابر حق و حقیقت است. بر این اساس، کفری که در برابر اسلام قرار دارد و مایه عذاب و ورود به جهنم است، کفرِ از روی دشمنی و لجاجت از پذیرش حق است و تقابلش با اسلام، تقابل تضّاد است، نه سلب و ایجاب؛ یعنی کفر در اینجا امر وجودی مثل لجاجت کردن و دشمنی ورزیدن با حق و حقیقت است. بر همین پایه، از نقطه نظر استاد مطهری کسانی را که دارای روحیه حق‌پذیری هستند، اما به عللی حق را نیافته‌اند، می‌توان «مسلمان فطری» خواند؛ یعنی اگرچه به ظاهر مسلمان نیستند و از جهت فقهی و عرفی، کافر خوانده می‌شوند، اما حقیقتاً چون اهل عناد و لجاجت نیستند و به حق تسلیم‌اند، «کافر عنادی» (حق‌ستیز) نیستند و می‌توان آنها را «مسلمان فطری» (حق‌مدار) نامید.(5) به باور ایشان، این گروه، اهل نجات هستند و به دلیل مسلمان نبودن، جهنمی نمی‌شوند؛ چرا که خداوند از هر کسی متناسب با وسعش انتظار دارد و خداوند به کسی ظلم نمی‌کند. تنها کسانی جهنمی می‌شوند که مخالفتشان با اسلام، نه از روی جهالت و نادانی و آشنا نبودن به حقیقت، بلکه از رویِ دشمنی و تعصب و لجبازی باشد.(6)
نکته سوم: جاهل قاصر و بهشت
بعد از بیان این نظریه از سوی شهید مطهری که جاهلان قاصر قطعاً اهل نجات از آتش هستند، باید دید آیا این عده وارد بهشت هم می‌شوند؟ شهید مطهری بر این باور است که غیرمسلمانانی که حق‌ستیز نیستند و اصطلاحاً «جاهل قاصر» و به بیانی «مسلمان فطری» محسوب می‌شوند، دو دسته هستند:
الف. یا ایمان به مبدأ و معاد دارند و ملتزم به اخلاقیات هستند؛ مثل خیلی از متدینان در ادیان الهی دیگر، که به باور شهید مطهری استحقاق بهشت دارند. ایشان تصریح می‌کند که اکثر مسیحیان، بلکه کشیشان بر این اساس اهل نجات و بهشتند.(7)
ب. یا ایمان به مبدأ و معاد ندارند (یعنی آتئیست‌ها و دئیست‌ها و حتی برخی از پیروان ادیان شرقی)؛ این عده چون به خدا و آخرت اعتقاد ندارند، طبعاً هیچ عملی را به منظور بالارفتن به سوی خدا انجام نمی‌دهند، و چون به این منظور انجام نمی‌دهند، قهراً سیر و سلوکی به سوی خدا و عالم آخرت صورت نمی‌گیرد و به بهشت نمی‌رسند؛ یعنی به مقصدی که به سوی آن نرفته‌اند، به دلیل آن که نرفته‌اند، نمی‌رسند.(8) بر این اساس این افراد طبیعتاً وارد بهشت نمی‌شوند، اگر چه که معلوم شد وارد جهنم هم نمی‌شوند؛ پس در جایی که نه بهشت است و نه جهنم مستقر می‌شوند.(9)
نکته چهارم: تحقیق بیشتر
استاد مطهری با آنکه شرط ورود به بهشت را ایمان به خدا و آخرت می‌داند، اما در بعضی کتاب‌های خود دایره ایمان را به گونه‌ای توسعه می‌دهد که جاهل قاصری که اعتقاد به مبدأ و معاد ندارد را نیز دربرمی‌گیرد. از این نظر، آنها علاوه بر اینکه اهل نجات می‌شوند، وارد بهشت هم می‌گردند. از این نظر، ممکن است کسی به رغم انکار ظاهری و الحاد صوری، در حقیقت، اهل ایمان به خدا، بلکه دارای محبت حقیقی به خدا باشد و نوعی معرفت فطری در عمق وجود به حق تعالی داشته باشد. یکی از نشانه‌های معرفت قلبی به خدای متعال آن است که انسان، به اصول اخلاقی پایبند باشد و فردی کمال‌جو باشد و کار نیک را به انگیزه‌های انسانی، و نه شخصی، انجام دهد؛ مانند افرادی که به انسان‌های دیگر و حتی حیوانات کمک می‌کند و اصلاً انگیزه شخصی در این میان ندارد. یعنی به فرض اینکه به زبان انکار می‌کنند؛ اما در عمق ضمیر اقرار دارند و انکارشان در واقع و نفس‌الامر، انکار یک امر موهومی است که آن را به جای خدا تصور کرده‌اند و یا انکار یک موهوم دیگر است که آن را به جای بازگشت به خدا و قیامت تصور کرده‌اند، نه انکار خدا و معاد واقعی. یعنی چه بسا چیزی را انکار می‌کنند که موردنظر ما نیست و در عمل رو به سوی چیزی دارند که موردنظر ماست.(10) با توجه به اینکه گروهی از محققان نیز معتقدند اصلاً مکانی میان بهشت و جهنم نیست (11) شاید بتوان پذیرفت که آنها نیز با ملاحظاتی، مستحق بهشت شوند یا دست‌کم، مستند به فضل الهی در نهایت به بهشت راه می‌یابند.(12)
نتیجه‌گیری
با عنایت به آنچه گذشت روشن می‌شود که به باور شهید مطهری، دین امر فطری است و اگر کسی بنا به دلیلی به آن راه نیافت، اگر جاهل قاصر است و به حقیقت و فضیلت متعهد و به خدا و معاد معتقد است، وی نه‌تنها اهل نجات است، بلکه مستحق بهشت است و به بهشت راه می‌یابد. اما آن کس که جاهل قاصر است و به خدا و معاد اعتقادی ندارد، نه جهنمی است و نه بهشتی. البته احتمال می‌رود که این گروه نیز با ملاحظاتی، به بهشت راه یابند، یا به این جهت که استحقاقش را بیابند یا به این جهت که مشمول فضل الهی قرار بگیرند.
  پی‌نوشت ها
1.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج3، ص602.
2.سوره ابراهیم، آیه 10: «أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».
3.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج1، ص603 و 604.
4.شیروانی، علی، نجات از دیدگاه شهید مطهری، مجله قبسات، زمستان 1382 و بهار 1383، شماره 30 و 31، ص192.
5.مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج2، ص290 و 291.
6.مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج1 ص 289.
7.مطهری، مرتضی، نبرد حق و باطل، تهران، انتشارات صدرا، 1380ش، ص46.
8. مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج1، ص34.
9.شیروانی، علی، نجات از دیدگاه شهید مطهری، مجله قبسات، زمستان 1382 و بهار 1383، شماره 30 و 31، ص202.
10. مطهری، مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش، ج1، ص309.
11.طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1391ق، ج5، ص51.
12. برای مطالعه بیشتر، رک: سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، آیه الله مطهری و نظریه اسلام فطری، مجله قبسات، 1402ش، شماره 109.

پیامبر (ص) به ورزش سفارش می‌کرد و خود نیز در رشته‌های مختلف آن روز ظاهر می‌شد. تیراندازی، اسب دوانی، شنا و کشتی چهار ورزشی است که توصیه شده است.

پرسش:

در جایی شنیدم پیامبر صلی­الله­علیه­و­آله هفت نوع ورزش انجام می‌داد. آیا درست است و چه ورزش‌هایی انجام می‌داد؟

پاسخ:

مقدمه

بسیاری از آموزه‎های اسلام که به قدرت بدنی، نشاط و سلامتی اشاره دارد، با ورزش گره خورده است. بر همین اساس است که در دعای کمیل آمده است:

 «قَوِّ علی خِدْمَتِک جَوارِحی وَاشْدُدْ عَلَی العَزِیمَهِ جَوَانِحِی؛(1) خدایا! اندام مرا در راه خدمت به خودت قوی گردان و دلم را برای عزیمت به سویت محکم ساز

 برای خدمت به خدا و خلق خدا نیاز به قوت بدنی، نشاط و سلامتی است که هر سه‌ در پرتو ورزش تحقق‌پذیر است. ورزش انسان را قوی می‌کند تا در برابر دشمن ایستادگی کند. ورزش به انسان نشاط و روحیه عطا می‌کند تا انسان به اعمال خود؛ یعنی نماز، روزه و... بپردازد. انسان سالم است که می‌تواند کار کند، به فقرا کمک کند و خدمات عام‌‌المنفعه داشته باشد و سلامتی انسان هم مرهون ورزش است. بنابراین از نظر اسلام، اولاً ورزش مقدمه‎ای برای بندگی خدا است، نه فخر و غرور و تکبر؛ ثانیاً ورزش‌هایی مورد تأکید است که این تأثیرات را به دنبال داشته باشد، نه هر ورزشی! پیامبر صلی­الله­علیه­وآله نیز به این‌گونه از ورزش‌ها سفارش داده و خود نیز انجام می‎دادند.

ورزشهای مورد سفارش پیامبر صلی­الله­علیه­وآله

1. کُشتی

کشتی از جمله ورزش‌هایی است که هم قدرت و قوت بدنی انسان را افزایش می‎دهد و هم نشاط‌آفرین است. حضرت هم خود کشتی می‌گرفت و هم دیگران را تشویق به کشتی گرفتن می‌کرد و حتی گاهی به صورت داور به بازی دو کشتی‌گیر نگاه می‌کرد و به آنها امتیاز می‎داد.

روایاتی که از زندگی پیشوایان دینی به دست ما رسیده است حاکی از این مطلب است که آن بزرگواران همواره نسبت به ورزش کشتی تشویق نموده و خود نیز کشتی می‌گرفتند، که به چند نمونه آن اشاره می‌کنیم.

در بادیه‌های حجاز مردی را به عنوان قهرمان کشتی می‌شناختند، وی در دره‎ای با حضرت رسول صلی­الله­علیه­و­آله مواجه شد و پیشنهاد کرد که با هم کشتی بگیرند. قرار بر سر یک گوسفند شد و بازنده باید به برنده یک گوسفند جایزه می‎داد. حضرت قبول کرده و وارد مسابقه شده و او را به زمین زد، او دوباره بر سر گوسفند دیگری تقاضای کشتی کرد و بار دیگر کمرش بر زمین آمد و برای سومین مرتبه چنین تقاضایی کرد و نتیجه مشابه گرفت. همین امر باعث گرویدن وی به اسلام شد و پیامبر صلی­الله­علیه­و­آله نیز گوسفندانی را که در جایزه برده بود، به وی بازگرداند.(2) در گزارش دیگری پیامبر صلی­الله­علیه­و­آله به خانه حضرت زهرا سلام­الله­علیها رفته و بین امام حسن و امام حسین علیهما­السلام مسابقه کشتی برقرار کرد و خود داور آنها شد.(3) یکی از القاب حضرت علی علیه‌السلام «ظهیر» بود. ظهیر یعنی کسی که همیشه برنده است و در عرف رایج زمان ما به وی «قهرمان کشتی» می‌گویند. زیرا حضرت با هر کس کشتی می‌گرفت او را مغلوب می‌کرد و برای همین به این لقب نامیده شد.(4)

2. سوارکاری

سوارکاری نیز از ورزش‌های سالم و مفید است که به تقویت نشاط، روحیه و قوت بدنی می‎انجامد. در سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، مسابقه اسب‌دوانی نیز گزارش شده است. یکی از صحابه به نام ابوقتاده نقل می‌کند که من پیشنهاد مسابقه اسب‌دوانی دادم، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله قبول کرده و بین حاضران مسابقه گذاشتیم. حضرت برنده شد.(5) از یکی از صحابه پرسیدند که آیا در زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مسابقه برگزار می‌کردند، گفت بله! پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خود بر اسب سوار می‌شد و در مسابقه اسب سواری برنده می‌شد و خوشحال می‌شد.(6)

3. تیراندازی

تیراندازی نیز از ورزش‌هایی است که کاربردهای چندگانه دارد و بدین جهت مورد استقبال پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و مسلمانان را نیز بدان فرامی‌خواند. حضرت می‌فرماید:

 «علیکم‏ بالرّمی‏ فإنّه من خیر سعیکم؛(7) تیراندازى کنید که از بهترین کوشش‌هاى شماست

 حضرت چنان در تیراندازی ماهر بود که در هر گروهی قرار می‌گرفت، گروه دیگر از ادامه مسابقه انصراف می‎داد زیرا باخت خود را قطعی می‌دید. «رُوِی أَنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله مَرَّ بِقَوْمٍ مِنَ الاْءَنْصارِ یتَرامَوْنَ، فَقالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: انَا مَعَ الْحِزْبِ الَّذی فیهِ ابْنُ الاْءَرْدَعِ. فَأَمْسَک الْحِزْبُ الاْخَرُ وَ قالُوا: لَنْ یُغْلَبَ حِزْبٌ فیهِ رَسُولُ اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله. فَقالَ: اِرْمُوا فَإِنّی أَرْمی مَعَکمْ، فَرَمی مَعَ کلِّ واحِدٍ مِنْهُمْ رَشَقا؛(8) روایت شده رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بر مردمی از انصار که مشغول تیراندازی بودند، گذر کرد و داوطلب شد که در مسابقه آنها شرکت کند. فرمود: من با گروهی که ابن اردع در آن است، همکاری می‌کنم. دسته مقابل با شنیدن سخن آن حضرت، از تیراندازی دست کشیدند و گفتند: گروهی که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در آن تیراندازی کند، هرگز مغلوب نخواهد شد. برای آن که مسابقه تعطیل نشود، فرمود: من با هر دو گروه همکاری می‌کنم. مجددا مسابقه شروع شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله با هر دو دسته تیراندازی کرد

4. شنا

ورزش دیگری که مورد تأکید اسلام قرار گرفت، شنا بود. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

 «بهترین تفریح برای مرد با ایمان، شنا است.»(9)

 همچنین حضرت می‌فرمود به بچه‌های خود شنا و تیراندازی یاد بدهید.(10) البته در مدینه و مکه دریایی وجود نداشت که در سیره نبوی نیز شناکردن گزارش شود و اگر در سفری شنا می‌کردند، در تاریخ گزارش نشده است. اما از آنجا که حضرت علی علیه‌السلام در کوفه بود و کوفه به رود نزدیک است، در سیره ایشان شناکردن دیده می‌شود.

ابوالاشعث عنزى از پدرش روایت مى‏کند که گفت: «علی بن ابى طالب (علیه‌السلام) را دیدم که روز جمعه در فرات‏ غسل‏ کرد. سپس جامه‏اى از کرباس خرید به سه درهم و با مردم نماز جمعه گزارد در حالی که هنوز گریبان جامه را ندوخته بودند.»(11)

نتیجه‌گیری

بنابراین برای سلامتی، نشاط و آمادگی روحی و جسمی برای دفاع از کیان اسلام، باید ورزش کرد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به ورزش سفارش می‌کرد و خود نیز در رشته‌های مختلف آن روز که با اهداف اسلام هم راستا بود، به عنوان یک قهرمان ظاهر می‌شد. تیراندازی، اسب دوانی، شنا و کشتی چهار ورزشی است که در دستورات اسلامی به آنها توصیه شده و در سیره نبوی نیز عمل به آنها گزارش شده است. اما با جستجویی که در روایات و گزارش‌های تاریخی انجام شد، انحصار آنها در عدد هفت یافت نشد.

 

برای مطالعه بیشتر

  • «درآمدی بر: ورزش و تربیت بدنی از دیدگاه اسلام»، نوشته بشیر سلیمی و همکاران
  • «اهمیت ورزش در قرآن»، کیقباد جعفری، یونس کریمی، معین رحمانی‌فر
  • «ورزش در اسلام»، تألیف حسین صبوری

پی‌نوشت‌ها

1.شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، 1411ق، چاپ اول، ج2، ص849.

2. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم، 1408ق، چاپ اول، ج14، ص82.

3. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص128.

4. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، مصحح علی‌اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1403ق، چاپ اول، ص61.

5. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی(ط- الإسلامیه)، مصحح غفاری علی‌اکبر و آخوندی محمد، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج5، ص51.

6. ابن أبی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، مصحح مجتبی عراقی، دار سید الشهداء للنشر، قم، 1405ق، چاپ اول، ج3، ص265.

7.پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، دنیای دانش، تهران، 1382ش، چاپ چهارم، ص571.

8. ابن أبی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، مصحح مجتبی عراقی، دار سید الشهداء للنشر، قم، 1405ق، چاپ اول، ج3، ص266.

9. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، دنیای دانش، تهران، 1382ش، چاپ چهارم، ص473.

10. شیخ حر عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم‏، 1409ق، چاپ اول‏، ج17، ص331.

11. ثقفى، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال‏، الغارات، ثقفى، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال‏، محدث، جلال‌الدین‏، انجمن آثار ملى‏، تهران، 1395ق، چاپ اول، ج1، ص97.

یکی از رذائل اخلاقی که عوارض و پیامدهای دنیوی و اخروی به همراه دارد، دروغ است. و دروغگو شدن فرزندان ما ریشه در خانواده، تربیت، مدرسه و اجتماع دارد.

پرسش:

 پسرم زیاد دروغ می‌گوید وقتی تذکر می‌دهم، می‌گوید چه اشکالی دارد؟(آثار و پیامدها)

پاسخ:

مقدمه

یکی از رذائل اخلاقی که عوارض و پیامدهای دنیوی و اخروی به همراه دارد، دروغ است. دروغ گفتن چنانچه تکرار شود عادی می‌گردد و ترک آن دشوار خواهد بود. در امر تربیت نیز بر والدین لازم است تا از طریق پایه‌گذاری بنای صداقت در زندگی، فرزندان خویش را به راست‌گویی عادت دهند و چنانچه فرزندان سراغ دروغ رفتند، باتدبیر و مهارت، آنها را نسبت به عوارض این رذیله آگاه نمایند.

متن اصلی پاسخ

این‌که انسان چرا سراغ دروغ می‌رود، ریشه در علت‌های گوناگون دارد. به همین دلیل چنانچه والدینی با دروغ‌گویی فرزند خویش مواجه شدند، لازم است تا علت آن را جستجو کرده و در صدد حل آن برآیند. آنچه منجر به امرکردن دین به یک دستور و الزام بر انجام آن می‌گردد، فواید ظاهر و نهفته در آن عمل است و آنچه باعث نهی از یک عمل و ضرورت بر ترک آن است، عوارض و اثرات منفی آن فعل است. صداقت، فواید بسیار و دروغ‌گویی، زیان‌های متعددی دارد که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

فواید صداقت و زیان‌های دروغ‌گویی

از جمله فواید صداقت و زیان‌های دروغ‌گویی عبارتند از:

1. نجات و هلاکت

در روایت دروغ‌گویی مایه هلاکت و صداقت عامل نجات معرفی شده است. حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «راست‌گو، در آستانه نجات و بزرگواری است، و دروغگو بر لبه پرتگاه و خواری».(1)

2. عزیز بودن و خوار شدن

از دیگر فواید صداقت کسب عزت در میان مردم است؛ حال‌آنکه دروغ انسان را خوار می‌کند. آگاه‌کردن فرزندان از این امر می‌تواند در تشویق آنها به راست‌گویی و ترک دروغ مؤثر باشد.

3. خشم خدا و ملائکه

در روایتی دیگر، عوارض دروغ این‌گونه بیان شده است:

 «دروغگو با دروغ‌گویی خود سه چیز به دست می‌آورد: خشم خدا، نگاه تحقیرآمیز مردم و دشمنی فرشتگان».(2)

4. تخریب ایمان

امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «دروغ ویران‌کننده ایمان است».(3)

5. بستر گناه و عذاب اخروی

در روایت آمده است: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

 «از دروغ بپرهیزید، زیرا دروغ انسان را به فسق و فجور می‌کشاند و فسق و فجور هم انسان را روانه آتش جهنم می‌کند».(4)

6. سوءظن و بدبینی

افراد دروغگو به‌واسطه‌ی دروغی که می‌گویند، دچار بدبینی نسبت به مردم می‌شوند و حرف راست را به‌سختی باور می‌کنند. در روایت آمده است: «هر که راستگوتر است سخن مردم را زودتر باور می‌کند و هر که دروغگوتر است بیشتر مردم را دروغگو می‌شمارد».(5)

7. رسوایی

از دیگر عوارض دروغ، رسوا شدن انسان است. دروغگو بالاخره رسوا می‌شود و رسوایی نتیجه‌ای جز بی‌آبرو شدن و فضاحت ندارد. در روایت آمده است:

 «دروغ مایه رسوایی است».(6)

8. ریشه گناهان

رفتارهای انسان زنجیروار به یکدیگر ربط پیدا می‌کنند. دروغ از جمله گناهانی است که بستر سایر گناهان را فراهم می‌آورد. شخصی که دروغ می‌گوید از ترس رسوا شدن، خودش را آلوده به گناهان دیگری همچون غیبت، تهمت و... می‌کند. امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «همه پلیدی‌ها در اتاقی قرار دارند و کلید آن در دروغ است».(7)

9. اضطراب

انسانی که دروغ می‌گوید یک‌لحظه آرامش ندارد؛ چرا که هر آن احتمال دارد دروغش برملا گردد و آبرویش برود. ثمرة صداقت، آرامش است و دروغ نتیجه‌ای جز اضطراب نخواهد داشت.

10. عدم هدایت

فرد دروغگو، فرصت هدایت الهی را از دست می‌دهد؛ همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

 «خدا کسی را که اسراف‌کار و بسیار دروغگوست، هدایت نمی‌کند».(8)

11. روسیاهی

از دیگر عوارض دروغ روسیاهی در آخرت است؛ همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

 «و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بستند می‌بینی که صورت‌هایشان سیاه است».(9)

 علاوه بر آنچه ذکر شد، دروغ‌گویی موجبات لعن خدا و فرشتگان را فراهم می‌آورد؛ و طبق روایات چنین شخصی نمی‌تواند در زمره صدیقان و شهیدان قرار گیرد. دروغ و جوانمردی و مروت یک‌جا جمع نمی‌شوند. عادت به‌دروغ، فقر و تنگدستی را به همراه دارد.

 فراموش‌کاری را نیز می‌توان از دیگر عوارض دروغ‌گویی برشمرد. چه‌بسا شخص دروغگو برای حفظ و تقویت دروغ خود تا پای ایجاد بدعت در دین نیز پیش برود و آنچه از دین نیست را جزء دین بداند و بنامد. استمرار در دروغ‌گویی، بیماردلی را نتیجه می‌دهد، تا جایی که تشخیص حق از باطل برای دروغگو سخت می‌گردد. دروغگو خود را آمادة پذیرش نفاق می‌کند و به‌راحتی می‌تواند در نقش یک منافق ایفای نقش کند. خسران ابدی، محرومیت از رستگاری، فقدان ادراک و طرد اجتماعی را نیز می‌توان از دیگر عوارض دروغ‌گویی برشمرد.

نتیجهگیری

دروغ‌گویی یا همان کتمان بی‌دلیل حقیقت، از نگاه اسلام فعلی حرام و از گناهان کبیره است. انسان فطرتاً اهل صداقت است و دروغگو شدن فرزندان ما ریشه در خانواده، تربیت، مدرسه و اجتماع دارد. چنانچه فرزندان ما اهل دروغ گفتن باشند، در وهله اول باید علت دروغ‌گویی را ریشه‌یابی کرد. بر والدین واجب است متناسب با سن فرزند و نوع علت به درمان آن مبادرت ورزند. تبیین گناه بودن دروغ و حرام بودن آن، تشریح عوارض و آفت‌های دروغ‌گویی چون محروم شدن از هدایت الهی، بی‌اعتبارشدن در دنیا، روسیاهی در آخرت، طرد از رحمت الهی، کم‌شدن روزی، ازدست‌دادن دوستان، خسران ابدی و... و همچنین بیان فواید صداقت همچون کسب عزت در خانواده و اجتماع، افزایش برکت، تداوم رفاقت‌ها و اجر و پاداش الهی، از مهم‌ترین وظایف والدین برای حل این معضل است.

پی‌نوشت‌ها

1. «الصادِقُ علی شَفا مَنجاةٍ و کَرامَةٍ، و الکاذِبُ علی شَرَفِ مَهواةٍ و مَهانَةٍ»؛ الدشتی، محمد، نهج‌البلاغه، خطبه 86، ص67.

2. «یَکتَسِبُ الکاذِبُ بکذبِهِ ثلاثا: سَخَطَ اللّه علَیهِ، و استِهانَةَ النّاسِ به و مَقتَ الملائکةِ لَهُ»؛ التمیمی الآمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، دارالکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم،1410ق، ص812.

3. «إِنَّ الْکَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِیمَانِ»؛ الشیخ الکلینی، الکافی، محقق / المصحح: غفاری، علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم،۱۴۰۷ق، ج2، ص339.

4. «إیّاکُمْ وَ الکذْبُ فَإنَّ الکذبَ یَهْدى إلَی الفُجُورِ وَ الفُجُورُ یَهدی إلَی النّارِ»؛ السبزواری، الشیخ محمّد بن محمّد، جامع الأخبار، المحقق: علاء آل جعفر، قم، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ص417

5. «إنّ أشدّ النّاس تصدیقا للنّاس أصدقهم حدیثا و إنّ أشدّ النّاس تکذیبا أکذبهم حدیثا»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، ناشر: دنیای دانش، ص272.

6. «الْکذِبُ فَضَّاح»؛ التمیمی الآمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، المحقق / المصحح: درایتی، مصطفی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1366ش، ص218.

7. «جعلت الخبائث کلها فی بیت وجعل مفتاحها الکذب»، علامه مجلسی، بحارالأنوار، تحقیق: المیانجی، السید ابراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ه‍.ق، ج69، ص263.

8. «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ»؛ غافر، آیه 28.

9. «وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ ۚ»؛ زمر، آیه 60.

عاق والدین به معنای آزاردهنده و نافرمانِ پدر و مادر است. اینکه فرزند به سبب گفتاری یا رفتاری آنها را برنجاند. این عمل در روایات پیامدهای دنیایی دارد.

پرسش:

منظور از عاق والدین چیست و آثار منفی‌ در زندگی دنیایی ما چیست؟

پاسخ:

مقدمه

خداوند و معصومین علیهم‌السلام تأکید بر احسان و خوش‌رفتاری با والدین داشته و نافرمانی، آزار و اذّیت و بی‌حرمتی به ایشان را مذموم دانسته‌اند. عقوق والدین از گناهان کبیره و رذائل اخلاقی است. عقوق والدین دارای پیامدها و عواقب دنیایی و اخروی است. این نوشتار به بررسی معنای عاقّ والدین و پیامدهای دنیوی آن در روایات می‌پردازد.

الف. مفهوم عقوق والدین

واژة «عقوق» از ماده عقق (عقّ) گرفته شده و در لغت به معنای شکافتن و بریدن آمده است.(1) در این صورت منظور از عاق والدین، قطع رحم با آنان است.(2) «عاقّ» اسم فاعل از «عقوق»، به معنای آزاردهنده و نافرمان پدر و مادر است. به این علّت نافرمانی پدر و مادر را عاق می‌خوانند که رشتة طاعت آن‌ها را پاره کرده است. ملا احمد نراقی عاقّ والدین را بدترین نوع قطع رَحِم دانسته و معتقد است هر آنچه که به نکوهش قطع رحم دلالت می‌‌کند، بر نکوهش عاق والدین نیز دلالت دارد.(3) عقوق والدین بدترین و شدیدترین انواع قطع رحم است، زیرا نزدیک‌ترین و خاص‌ترین ارحام به سبب ولادت تحقّق می‌یابد و بنابراین حق پدر و مادر را دو چندان می‌سازد.

علامه مجلسی در شرح کتاب اصول کافی درباره معنای عاق والدین می‌نویسد: «المراد بعقوق الوالدین‏ ترک الأدب لهما و الإتیان بما یؤذیهما قولاً و فعلاً، و مخالفتهما فی أغراضهما الجائزه عقلاً و نقلاً و قد عدّ من الکبائر، و دلّ على حرمته الکتاب و السّنه و أجمع علیها الخاصه و العامه؛ عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بی‌‌ادبی نماید و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند.»(4)

ب. پیامدهای دنیوی عاقّ والدین

1. عذاب در دنیا

پیامبر خدا صلی‌الله‌‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَهِ: عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ، وَ کُفْرُ الْإِحْسَانِ‏؛(5) سه گناه است که کیفر آن به سرعت فرا می‌رسد و به آخرت واگذار نمی‌شود: عاق والدین (ناسپاسى پدر و مادر)، ستم بر مردم، ناسپاسى و نادیده گرفتن نیکى دیگران

2. خذلان و رسوایی در دنیا

از امام باقر علیه‌السلام نقل شده:

 «کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَابِدٌ یُقَالُ لَهُ جُرَیْحٌ وَ کَانَ یَتَعَبَّدُ فِی صَوْمَعَةٍ فَجَاءَتْهُ أُمُّهُ وَ هُوَ یُصَلِّی فَدَعَتْهُ فَلَمْ یُجِبْهَا فَانْصَرَفَتْ ثُمَّ أَتَتْهُ وَ دَعَتْهُ فَلَمْ یَلْتَفِتْ إِلَیْهَا فَانْصَرَفَتْ ثُمَّ أَتَتْهُ وَ دَعَتْهُ فَلَمْ یُجِبْهَا وَ لَمْ یُکَلِّمْهَا فَانْصَرَفَتْ‏ وَ هِیَ تَقُولُ أَسْأَلُ إِلَهَ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ‏ یَخْذُلَکَ‏ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاجِرَةٌ وَ قَعَدَتْ عِنْدَ صَوْمَعَتِهِ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَادَّعَتْ أَنَّ الْوَلَدَ مِنْ جُرَیْحٍ فَفَشَا فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّ مَنْ کَانَ یَلُومُ النَّاسَ عَلَى الزِّنَا قَدْ زَنَى وَ أَمَرَ الْمَلِکُ بِصَلْبِهِ فَأَقْبَلَتْ أُمُّهُ إِلَیْهِ فَلَطَمَ وَجْهَهَا فَقَالَ لَهَا اسْکُتِی إِنَّمَا هَذَا لِدَعْوَتِکِ فَقَالَ النَّاسُ لَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْهُ وَ کَیْفَ لَنَا بِذَلِکَ قَالَ هَاتُوا الصَّبِیَّ فَجَاءُوا بِهِ فَأَخَذَهُ فَقَالَ مَنْ أَبُوکَ فَقَالَ فُلَانٌ الرَّاعِی لِبَنِی فُلَانٍ فَأَکْذَبَ اللَّهُ الَّذِینَ قَالُوا مَا قَالُوا فِی جُرَیْحٍ فَحَلَفَ جُرَیْحٌ أَلَّا یُفَارِقَ أُمَّهُ یَخْدُمُهَا؛(6) در بنی‌اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود. روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد. مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی‌اسرائیل می‌خواهم که تو را به خود واگذارد و رسوایت سازد. روز بعد زن بدکاره‌ای به کنار صومعه او آمد و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی‌اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می‌کرد، خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی‌زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت: ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است. مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریح گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه‌ی جریح، وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد

3. سلب توفیق و گره در کار

محمّد بن سنان نقل کرده: حضرت رضا علیه‌السلام در نامه‌ای به او مرقوم فرمودند:

 «حَرَّمَ اللَّهُ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ لِمَا فِیهِ مِنَ الْخُرُوجِ مِنَ التَّوْفِیقِ لِطَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى...؛(7) خداوند متعال عقوق والدین و نافرمانى از ایشان را حرام کرده؛ زیرا در نافرمانى ایشان انسان از توفیق براى اطاعت حق تعالى خارج مى ‌شود... .»

4. فقر و تنگدستی

امام هادى علیه‌السلام فرمودند:

 «الْعُقُوقُ یُعَقِّبُ‏ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّة؛(8) عقوق (والدین)، نادارى در پى دارد و به خوارى می‌کشاند.» امام صادق علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(9) هرکه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگى و به پدر و مادرش نیکى کند. اگر چنین کند، خداوند عزّ و جلّ سختى هاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیش هرگز به نادارى نیفتد

5. ذلت و خواری

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «رَغِمَ‏ أَنْفُ‏ رَجُلٍ‏ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ رَغِمَ‏ أَنْفُ‏ رَجُلٍ‏ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّةَ؛(10) بینی شخصی که والدین خود را (در حال کهولت سن) درک کند، امّا بوسیله آنها وارد بهشت نگردد بر خاک مالیده شده است

 امام هادى علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «الْعُقُوقُ... وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّة؛(11) عقوق (والدین)،... به خوارى می‌کشاند

6. جوان‌مرگی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ یَبْتُرُ الْعُمُر؛(12) عقوق والدین، عمر را کوتاه می‌کند

 همچنین امام صادق به نقل از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِی‏ الدِّیَارَ وَ هِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ الْبِرِّ؛(13) از گناهانی که نابودی را تسریع می‌کند و أجل‌ها را نزدیک می‌سازد و باعث خالی شدن شهر و دیار می‌گردد، به خدا پناه می‌بریم. آن گناهان عبارتند از: قطع رحم و عقوق والدین و نیکی نکردن

7. دوری از رحمت خداوند

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ‏ ضَرَبَ‏ وَالِدَهُ‏ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ؛(14) ملعون است، ملعون، کسى که پدر یا مادر خود را بزند، ملعون است، ملعون، کسى که پدر و مادر خود را نافرمانى کند و آزارشان رساند

8. گرفتگی زبان هنگام مرگ برای ادای شهادتین

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَضَرَ شَابّاً عِنْدَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ لَهُ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَاعْتُقِلَ‏ لِسَانُهُ‏ مِرَاراً، فَقَالَ لِامْرَأَةٍ عِنْدَ رَأْسِهِ: هَلْ لِهَذَا أُمٌّ قَالَتْ: نَعَمْ، أَنَا أُمُّهُ. قَالَ: أَ فَسَاخِطَةٌ أَنْتِ عَلَیْهِ قَالَتْ: نَعَمْ، مَا کَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ قَالَ لَهَا: ارْضَیْ عَنْهُ. قَالَتْ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِرِضَاکَ عَنْهُ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَقَالَهَا ... ثُمَّ طَفَا عَلَى تِلْکَ الْحَالِ؛(15) هنگام مرگِ جوانی، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده‌ام، فرمود: از او راضی شو، زن گفت: یا رسول الله! به خاطر رضایت شما خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله و پس از لحظاتی مرد

9. استجابت نفرین پدر

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند:

 «إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ السَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْها فَیَقُولَ ارْفَعُوهَا إِلَیَّ حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ فَإِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ؛(16) بپرهیزید از نفرین پدر که تا بالاى ابر برسد تا آنجا که خداى تعالى بدان نظر کند و مى‌فرماید آن را بسوى من برآورید تا اجابتش کنم؛ پس بپرهیزید از نفرین پدر که تیزتر و برنده‌تر از شمشیر است

10. ناسپاسی خداوند

امام رضا علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى ... وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ‏ فَمَنْ لَمْ‏ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ‏ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ... ؛(17) خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد: ... به سپاسگزارى از خودش و پدر و مادر فرمان داده است؛ پس کسى که از پدر و مادرش سپاسگزارى نکند، خدا را شکر نکرده است

11. خشم امام معصوم

امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ یَمْشِی وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ‏ الْأَبِ‏ قَالَ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی (علیه‌السلام) مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا؛(18) نگاه پدرم به کسى افتاد که پسرش همراه او بود، در حالى که او می‌رفت و پسر به بازوى پدر، تکیه زده بود . پدرم از سرِ ناراحتى ، با آن پسر، سخن نگفت تا از دنیا رفت

نتیجهگیری

واژه «عقوق» از ماده عقق (عقّ) گرفته شده و در لغت به معنای شکافتن و بریدن آمده است. «عاقّ» اسم فاعل از «عقوق»، به معنای آزاردهنده و نافرمانِ پدر و مادر است. عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بی‌‌ادبی نماید و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند. عذاب در دنیا، سلب توفیق و گره در کار، فقر و تنگدستی، جوان‌مرگی، رسوایی در دنیا، ناسپاسی خداوند، خشم امام معصوم و گرفتگی زبان هنگام مرگ برای گفتن شهادتین، از جمله پیامدهای دنیایی عاقّ والدین در روایات است.

پی‌نوشت‌ها

1. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، الطبعه الثانیه، 1408 ه‌.ق، ج۳، ص۲۲۲؛ فی الحدیث (أدنى العقوق أف). یقال عقّ الولد أباه یعقّه عقوقاً من باب قعد: إذا آذاه وعصاه وترک الاحسان إلیه وهو البر به. و أصله من العقّ و هو الشق والقطع.

2. «عَقَّ وَالِدَیْهِ: قَطَعَهُمَا وَلَمْ یَصِلْ رَحِمَه مِنْهُمَا»؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، الطبعه الثالثه، 1414ه.ق، ج۱۰، ص۲۵۶.

3. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1379ش، ص481.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404ق، ج‏10، ص371.

5. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص14.

6. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله، قصص الأنبیاء علیهم‌السلام (للراوندی)، مرکز پژوهش‌هاى اسلامى، مشهد، چاپ اول، 1409ق، ص177.

7. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، کتاب‌فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش، ج‏2، ص479.

8. شهید اول، محمد بن مکى، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1379ش، ص43.

9. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص367.

10. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏71، ص86.

11. شهید اول، محمد بن مکى، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1379ش، ص43.

12. حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف، قم، چاپ اول، 1408ق، ص37.

13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص448.

14. کراجکى، محمد بن على، کنز الفوائ، دارالذخائر، ایران، قم، چاپ اول، 1410ق، ج‏1، ص150.

15. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص65.

16. ابن‌اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، مکتبه النینوى الحدیثه، تهران، چاپ اول، بی‌تا، ص186.

17. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج‏1، ص156.

18. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص349.

این روایت اگر چه سندش ضعیف است اما به عظمت جایگاه و مقام مادر اشاره دارد همچنین توصیه به فرزندان در رابطه با قدرشناسی و خدمت به مادر است.

پرسش:

این‌که گفته می‌شود «بهشت زیر پای مادر است» یعنی چه؟ آیا به این معنا است که همه مادران حتماً به بهشت می‌روند؟ آیا این سخن برگرفته از روایات معتبر است؟

پاسخ:

مقدمه

پاسخ سؤال مطرح شده در دو بخش ارائه می‌گردد. ابتدا به بررسی و جستجوی عبارتِ «بهشت زیر پای مادر است» در روایت پرداخته می‌شود تا روشن شود این موضوع، مستند روایی دارد یا خیر؟ سپس به تبیین معنای آن پرداخته شده که برای دستیابی به آن، همه معانی احتمالی آورده شده و درنهایت، جمع‌بندی می‌گردد.

 

بخش اول: بررسی اعتبار عبارت «بهشت زیر پای مادر است»

با جستجوی این حدیث در نرم‌افزار جامع الاحادیث که منابع روایی شیعه را آورده، در شرح فارسى شهاب الأخبار یافت شد.(1) شهاب الاخبار تألیف یکی از عالمان اهل سنت به نام قاضى ابوعبدالله محمّد بن سلامه بن جعفر بن علىّ بن حکمون مغربى قضاعى از محدثان اهل سنت (متوفای 454 ق) است. این کتاب را یکی از عالمان شیعه که هویت او مشخص نیست در سال 690 ق به فارسی شرح نموده است.(2) پس از وی، نیز طبرسی در تفسیر خود از اهل سنت نقل نموده است.(3)

سومین گزارش آن توسط میرزای نوری (متوفای 1320 ق) از عالمان بزرگ شیعه در کتاب مستدرک وسایل الشیعه است؛ ایشان آن را قالب حدیثی منسوب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از کتاب لُبِّ اللُّبَابِ قطب راوندی (متوفای 573 ق) نقل نموده که آن حضرت فرمودند:

 «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ (4)؛ بهشت زیر پای مادران است

 ایشان این روایت را به‌صورت مرسل یعنی بدون سند نقل کرده‌اند.

همچنین در حدیث دیگری منسوب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آورده است:

 «تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ(5)؛ زیر پای مادران، باغی از باغ‌های بهشت است

محدث نوری، مصدر این حدیث را ذکر نکرده که از چه کتابی نقل کرده است و همچنین آن را به‌صورت مرسل یعنی بدون سند آورده است.

البته این روایت در منابع متعددی از اهل سنت آمده است.(6)

در جمع‌بندی این بخش، می‌توان گفت اصل این حدیث در مصادر اهل سنت بوده و ازآنجا به برخی از کتب شیعه منتقل شده است. در اعتبار آن‌هم باید گفت هرچند با توجه به عدم نقل منابع اولیه شیعه و همچنین مرسل بودن آن، از اعتبار چندانی برخوردار نیست، ولی با توجه به شهرت آن در مصادر حدیثی اهل سنت و بازنشر آن توسط برخی از عالمان شیعه و همچنین عدم تعارض با روایات دیگر، نمی‌توان به جعلی بودن آن حکم نمود.

 

بخش دوم: تبیین معنا و مقصود حدیث

درباره معنای این حدیث، احتمالات متعددی وجود دارد که برخی از آن‌ها آورده می‌شود. البته این معانی باهم منافاتی نداشته و می‌تواند همه آن‌ها نیز مدنظر متکلم بوده باشد.

1. مقصود حدیث چنین نیست که هر مادری به بهشت می‌رود، بلکه این روایت درباره یکی از علت‌های مهم داخل بهشت شدن فرزندان است یعنی این روایت، فرزندان را مخاطب قرار داده است و توصیه فرموده که هر کس دوست دارد وارد بهشت شود باید به مادرش خدمت نماید و به تعبیری کلید بهشت در دست مادران است. پس این روایت اساساً ناظر به اهمیت خدمت به مادر است به همین خاطر ممکن است مادری بهشتی نباشد، اما فرزندش به خاطر خدمت به مادر وارد بهشت شود.

بنابراین رضایت مادر، شرط ورود به بهشت است یعنی اگر کسی کارهای نیک فراوانی انجام دهد، ولی مادرش از او راضی نباشد به بهشت وارد نمی‌شود. البته خدمت به مادر، ممکن است توسط خود شخص انجام شود و ممکن است خدمت به ایشان توسط خود او به‌صورت مباشرت انجام نگیرد اما به‌هرحال مادر از فرزندش راضی باشد.

2. معنای دیگر این‌که بهشت دارای درجاتی است و یکی از درجات آن به کسانی تعلق می‌گیرد که رضایت مادران خود را کسب نمایند. روایت «تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ.» می‌تواند مؤید این معنا باشد. پس این روایت نوعی به عظمت مقام مادر اشاره دارد؛ یعنی در حقیقت می‌خواهد بگوید جایگاه و مقام مادر به‌قدری والاست که کمترین اجر او بهشت است و ازاین‌رو، بهشت زیر پای اوست یعنی به‌راحتی برای او دست‌یافتنی است.

3. می‌توان یک معنای ذوقی نیز ازاین‌روایات برداشت کرد به این صورت که وجود مادر، بهشت است زیرا بهشت جایی است که آدمی به آرامش و آسایش خواهد رسید، جایی که حزن و اندوه وجود ندارد. وجود مادر در کنار انسان نیز با توجه به آرامشی که به انسان می‌بخشد، به بهشت تعبیر شده است.

4. معنای دیگر این‌که روایت می‌خواهد جایگاه زن و مادر را نشان دهد که اگر کسی بهشتی می‌شود ریشه اصلی و خمیرمایه او، مادرش است و پاکی مادر در سعادت شخص اثر فراوانی دارد. سخن امام خمینی ره که فرمودند: «در دامن زن، مرد به معراج می‌رود.» (7) را می‌توان بر این معنا حمل نمود.

 

نتیجه

حدیث منسوب به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ»، هرچند از جهت سند و منبع ضعیف است، ولی با توجه به عدم معارض آن با آموزه‌های دینی و حتی وجود مؤیدات فراوانی روایی که به عظمت و بزرگی مقام مادر اشاره نموده، نمی‌توان حکم به جعلی بودن آن داد.

در معنای این حدیث نیز، احتمالات متعددی وجود دارد که از جمع‌بندی آن‌ها دو نوع نتیجه حاصل می‌شود: یا این‌که گفته شود حدیث به عظمت جایگاه و مقام مادر اشاره دارد و یا این‌که موضوع اصلی حدیث، توصیه به فرزندان در رابطه با قدرشناسی و خدمت به مادر است؛ ولی به‌هرحال در هر دو تعبیر، زیر پای مادران بودن بهشت، تعبیری مجازی بوده و منظور این نیست که بهشت مکان خاصی است و مادران در این مکان قرارگرفته‌اند. منظور نسبت خاصی است که میان بهشت و جایگاه مادر وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها

1. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار، محقق/مصحح، حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1361 ش، ص 41.

2. برای اطلاعات بیشتر به نرم‌افزار جامع الاحادیث بخش کتاب‌نامه مراجعه فرمایید.

3. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، لجنه من العلماء، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق، ج 8، ص 11.

4. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ‏محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 15، ص 180.

5. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ‏محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 15، ص 180.

6. به‌عنوان نمونه رجوع کنید: دولابی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، تحقیق، زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420 ق، ج 2، ص 296؛ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق، حبیب عبدالرحمن اعظمی، بی‌جا، منشورات المجلس العلمی، بی‌تا، ج 5، ص 176.

7. روح‌الله، موسوی خمینی، صحیفه امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام ره، ج 7، ص 341.

صفحه‌ها