امام زمان

یاد و ذکر خدا و اولیای الهی از معارف قطعی الهی است و توسل به امامان و زنده نگه داشتن نام و یادشان در جامعه خود نوعی اقامه شعائر الهی است.

پرسش:

خانمی هستم که علاوه بر خانه داری، به دلیل تحصیلات و علاقه‌ای که دارم در فضای مجازی گروهی را اداره می‌کنم و پست‌هایی درباره امام زمان (علیه‌السلام) قرار می‌دهم. بعضی‌ها می‌گویند وقتی خدا هست و در قرآن آمده که باید یاد او باشیم دیگر یاد امام زمان معنا ندارد و این همه تبلیغ و پست گذاری صحیح نیست! آیا واقعا یاد امام زمان بی‌فایده است؟ یعنی در تربیت و تزکیه مؤثر نیست؟ به ما کمک نمی‌کند که به خدا برسیم؟ اصلاً یاد امام زمان در مسیر سلوک و معنویت چه جایگاهی دارد و چقدر مهم است؟ ممنون که توضیح می‌دهید.

پاسخ:

توسل و ذکر و یاد خدا و اولیای الهی از دیرباز مورد بحث و گفتگو بین عموم مردم و دانشمندان بوده است. آن چه از کلمه توسّل ظاهر است، معناى کمک گرفتن از وسیله‌ای براى رسیدن به مقصود است. انسان براى رسیدن به مراد خویش، باید به اسباب و واسطه‌های فیض، متوسل شود. ایجاد مزرعه‌ای آباد، جز از طریق شخم زدن زمین و کاشتن نهال و دادن آب و کود به مقدار مشخص و زمان معیّن و ... امکان‌پذیر نیست. بر این اساس، توسّل به معناى استفاده از اسباب، لازمه زندگى انسان در جهانى است که قانون اسباب و مسببات بر آن حاکم است. لازم است قدری دقیق‌تر با مفهوم توسل و جایگاه آن در اندیشه اسلامی و فلسفه آن آشنا شویم تا شبهات در مورد منافات آن با اعتقادات الهی و پاسخ آن‌ها در مورد ذکر و توسل به امامان مخصوصاً امام زمان (علیهم‌السلام) را پیدا کنیم:

1. ابتدا باید به شما تبریک بگوییم و شما را تشویق کنیم برای این که علاوه بر محبت و اعتقاد درست به امام زمان (عج)، در راستای تبلیغ نام و یاد ایشان نیز قدم برمی دارید. در آغاز باید بگوییم که اساساً بین توصیه به یاد خدا و توصیه به یاد و ذکر امامان مخصوصاً امام زمان هیچ منافاتی نیست؛ یعنی اگر کمی در معارف اسلامی جستجو کنیم تاییدات بسیاری زیادی پیدا می‌کنیم که توسل به امامان را تأیید و آن را در راستای ذکر و یاد خداوند متعال معرفی می‌کند. روشن‌ترین اشاره به توسل در قرآن آمده است که خداوند صریحاً به مؤمنان دستور می‌دهد برای تقریب به او وسیله‌ای بجویند: «ای اهل ایمان! تقوای الهی داشته باشید و دست‌آویز و وسیله‌ای برای تقرّب به سوی او بجویید؛ و در راه او بکوشید تا رستگار شوید». (1) برخی از روایات مراد از «وسیله» را اهل‌بیت (علیهم اسلام) معرفی نموده است. به عنوان نمونه از سلمان فارسی روایت شده است که از محمد (صلی‌الله علیه و آله) شنیدم که می‌گفت: خداوند عز و جل می‌گوید ای بندگانم آیا شما نیازهاى بزرگى ندارید؟ بدانید که به این نیازهاى بزرگ نمى‌‏رسید مگر این که محبوب‌ترین خلق از شما شفاعت کند. پس بدانید که گرامى‏‌ترین خلق در نزد من افضل‌ترین آن‌ها در نزد من محمد و برادرش على هست و بعد از على هم امامانى هستند که آن‌ها وسیله‌ها نزد خداوند مى‌‏باشند. پس آگاه باشید هر کس حاجتى از من بخواهد و محمد و آل پاکش را واسطه قرار بدهد، من آن حاجت‌ها را به خاطر محبوب‌ ترین خلقم در نزد من اجابت مى‏‌کنم. (2)

توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ریشه در آیات دیگری از قرآن نیز دارد و از بندگان خواسته شده است که به ریسمان الهی چنگ زنند و گرد هم آیند: «به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید» (3) بنا بر روایتی، امام صادق (ع) فرمودند: ما (اهل‌بیت) همان ریسمان الهی هستیم که خداوند تبارک و تعالی فرموده است. (4) بنابراین در منابع اسلامی و مخصوصاً شیعی توسل و ذکر و یاد امامان نه تنها منعی ندارد، بلکه توصیه شده نیز هست. دلیلش هم واضح است ما معصومان را واسطه فیض و آبرومندان درگاه الهی می‌دانیم و به درگاه آن‌ها به عنوان اولیای الهی می‌رویم، نه خدای نکرده فردی در عرض خدا و یاد او. وقتی روح می‌خواهد و مغز دستور می‌دهد و اراده ایجاد می‌شود و دست تکان می‌خورد و مطلبی می‌نویسد می‌گوییم دست نوشت در صورتی که اراده و مغز و روح هم فعال بودند و توجه به دست عین توجه به بقیه است و جدای از آن نیست بلکه روح بر همه این‌ها احاطه دارد. اگر امام زمان را می‌خوانیم معنایش فراموشی خداوند نیست، بلکه عین یاد اوست زیرا او بر همه چیز احاطه دارد.

2. اما در مورد آثار و برکات ذکر و یاد امامان با اندک جستجویی در زیارت نامه‌های مستند مطالب بسیاری خوبی به دست می‌آید. مخصوصاً در مورد امام زمان عج در زیارت نامه‌ها معارف بالایی پیدا می‌شود. در نظر شیعه پیامبر و اهل‌بیت ایشان وسایط فیض الهی هستند که خداوند از طریق ایشان برکات خویش را بر بشر می‌فرستد و این وساطت هم در زمینه تکوین و هم در زمینه تشریع و هدایت بشر است و از طرف دیگر حیات و ممات ایشان یکسان است؛ از این‌رو تمسّک و توسل به این انوار پاک در دنیا باعث وساطت این بزرگواران نزد پروردگار و حل شدن مشکلات با افاضه الهی و موجب شفاعت آن‌ها در قیامت می‎گردد و کسی که قدم در راه اطاعت از دستورات آن‌ها بنهد رستگار خواهد شد. لذا در زیارت جامعه که از لسان مبارک امام هادی (علیه‌السلام) صادر گردیده، این‌گونه می‎خوانیم: «هر کس نزد شما آمد، نجات خواهد یافت و کسی که از شما فاصله گرفت هلاک می‎شود... هر کس شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است... به شما خداوند آغاز می‎کند و به شما پایان می‎دهد و به وسیله شما باران می‎فرستد و به وسیله شما آسمان را نگه می‎دارد... هر که خدا را خواهد باید از طریق شما آغاز کند و به خدا تقرّب جوید...»(5) در مورد شخص امام زمان (عج) در دعای ندبه می‌خوانیم «کجاست آن باب الهی که از آن به حریم خدا در آیند»؟ «کجاست آن وسیله‌ای که فیوضات آسمان را به اهل زمین می‌رساند»؟ همان‌ گونه که در این فقرات از دعای ندبه مشاهده می‌شود، ولیّ زمان حضرت صاحب‌الزمان (عج) هم واسطه‌ی رساندن فیض‌ها و برکات الهی به موجودات و انسان‌ها است؛ و هم درگاهی است که باید از آن به پیشگاه پروردگار وارد شد. اوج آرزوی عارفان و اهل سلوک و معنویت رسیدن به رستگاری و پذیرش بندگی ایشان است و در منابع معتبر این مهم با موالات و علاقه‌مندی و رفت و آمد در خانه معصومان حاصل می‌شود همان طور که در زیارت نامه آمده است. «رستگاران با ولایت شما رستگار می‌شوند و ... با دوستی و موالات شما طاعات واجب قبول می‌شود». (6)

بنابراین توسل به امام زمان و زنده نگه ‌داشتن یاد و نام ایشان، نه تنها منافاتی با یاد خدا ندارد بلکه یاد و زیارت آن‌ها در راستای توحید و خدا پرستی است و اثرات معنوی دارد و انسان را به رستگاری نزدیک می‌کند. روش شما در زنده نگه‌ داشتن یاد ایشان درست و صحیح است و اگر می‌توانید با مطالعه و انتخاب مطالب و پوسترهایی که در مورد توسل و یاد اهل ‌بیت در فضای مجازی موجود است و انتشار آن‌ها در گروه خودتان غیرمستقیم پاسخ این شبهات را بدهید و بیش از این نیز وظیفه‌ای ندارید. لزومی به بحث و کدورت و جنجال نیست.

نتیجه:

یاد و ذکر خدا و اولیای الهی از معارف قطعی الهی است و توسل به امامان و زنده نگه داشتن نام و یادشان در جامعه خود نوعی اقامه شعائر الهی است؛ و تأکیدات زیادی در منابع معتبر بر این امر شده است. توسل به امامان راه رسیدن به توحید و خداوند است. آن‌ها وسیله رسیدن به خدا و آبرومندان و شفیعان مایند. اثرات معنوی زیادی بر توسل به آن‌ها مترتب است از جمله رستگاری و قبولی طاعات و تسهیل در تربیت و تزکیه به جهت الگو بودن آن‌ها و هدایت باطنی که آن‌ها در مسیر سلوک اخلاقی و رشد آدمی انجام می‌دهند ... که نشان می‌دهد باید در امر زنده نگه ‌داشتن یادشان بیش از پیش کوشا بود.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. آثار و برکات توسل به امام زمان، سید عباس اسلامی.

2. فصلنامه علمی تخصصی مهدی موعود تمام شمارگان.

3. کتاب ذکر دانشنامه جهان اسلام: بابک عباسی، فریده محرمی.

4. ترجمه کتاب منتخب الاثر: لطف‌الله صافی گلپایگانی برای شناخت امام زمان.

5. آفاق محبت به اهل‌بیت: عبدالحسین امینی.

6. محبت نجات بخش: عبدالرضا جمالی.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مائده، آیه ۳۵.

2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 7، ص 101.

3. سوره آل‌عمران، آیه 103.

4. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۲۴، ص ۸۴.

5. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 613.

6. همان.

با وجود عقل و انبیای دیگر، ضروری است که زمین خالی از حجت نباشد چراکه حجت در زمین در عصر خاتمیت، کارکردهایی دارد که در عصر حاضر، منحصر به امام مهدی (عج) است.

پرسش:

یکی از ادله شیعیان بر ضرورت وجود امام غائب، خالی نبودن زمین از حجت است و برای تأیید آن به کلام حضرت علی علیه‌السلام استناد می‌کنند که فرمود: زمین بدون حجت نمی‌ماند. اشکال این استدلال این است که اگر امام غائب وجود نداشته باشد، زمین خالی از حجت نمی‌ماند چراکه اولاً برخی از پیامبران مثل حضرت خضر و حضرت عیسی هنوز زنده و غائب‌اند. ثانیاً عقل نیز حجت است و با توجه به پرورش و هدایت عقل توسط خاتم‌الانبیاء، نیاز به حجت دیگری نیست. چگونه به این اشکال، پاسخ می‌دهید؟

پاسخ:

شیعیان مستند به دلایل عقلی و روایی معتقدند که زمین خالی از حجت نیست و باید در هر دوره ای پیامبر یا امام وجود داشته باشد و از سال 260ق تاکنون، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه حجت زمین است که به عللی در پرده غیبت به سر می برند تا در زمان مناسب، ظهور نمایند. مخالفان باور به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، اشکالات متنوعی به این باور وارد کرده اند؛ از جمله اینکه، حتی اگر ضرورت حجت در زمین را بپذیریم، با وجود عقل که حجت باطنی است و با وجود پیامبرانی همچون حضرت خضر و حضرت عیسی علیهما السلام که هنوز زنده اند و حجت خدا به حساب می آیند، نیازی به حجت دیگر نیست و ضرورت ندارد که امام مهدی وجود داشته باشد. در ادامه به نقد و بررسی این اشکال می پردازیم.

نکته اول:

آنچه در روایات درباره ضرورت حجت در زمین گفته شده است، شامل هر چیز و هر کسی نمی شود؛ بلکه ناظر به انبیای الهی و امامان علیهم السلام است و پس از حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله، مختص به امامانی است که وظیفه هدایت مردم را بر عهده دارند[1] و مصداق آیه شریفه «وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»[2] به حساب می آیند.[3] از این منظر، امامان همچون انبیای الهی، بشارت دهنده و بیم دهنده مردم هستند[4] و وظیفه شناساندن حلال و حرام به مردم را برعهده دارند.[5] آنها اختلافات مردم را حل می کنند[6]و محافظ دین خدا می باشند.[7] این حجج الهی (امامان و انبیای الهی)، یا مشهور و شناخته شده میان مردم هستند و همه آنها را می شناسند و در دسترس همه قرار دارند یا اینکه به خاطر خطراتی که آنها را تهدید می کند، از شهرت دور مانده و در همان حال، به ایفای نقش هدایتگرانه مشغول هستند.[8]

بنابراین، حجت خدا در زمین، دارای ویژگی ها و کارکردهای خاصی است و بر مصادیق منحصر به فردی تطبیق می یابد و شامل هر کس و هر چیزی نمی شود.

نکته دوم:

ممکن است این سوال پیش آید که با وجود عقل که معارف اسلامی، آن را به عنوان حجت باطنی معرفی می کنند، اصلا چه نیازی به حجت دیگری با کارکردهای یادشده است؟

در پاسخ به این پرسش، گفتنی است: عقل اگرچه حجت خدا و چراغ راه هدایت است اما گستره او محدود است. عقل به تنهایی و به شکل مستقل، قدرت حل برخی از مسائل را ندارد؛ از این رو، باید کمک‌کار دیگری وجود داشته باشد تا اطلاعات مناسبی در اختیار عقل قرار بدهد. گاهی نیز عقل آدمی به خاطر انس با دنیا و امور مادی، کارکرد اصلی خود را از دست می دهد و در نتیجه، برای احیای آن، به حجت دیگری نیاز است که توانایی احیای عقل دفن شده زیر خروارها خاک دنیا را دارد.[9] بگذریم از اینکه، با وجود عقل میان مردم، برای حفاظت از دین و حل اختلافات جامعه، همچنان نیازمند کسانی هستیم که کلام آنها در هنگام اختلافات، فصل الخطاب (سخن آخر) به حساب می آید و با رهبری جامعه دینی، از دین حفاظت می کنند.

بنابراین، حجت بودن عقل و معتبر دانستن آن، به معنای بی نیازی از حجت های ظاهری و هادیان الهی نیست؛ و اگر چنین می بود، اساسا نباید دینی تشریع می شد و پیامبری ارسال می شد. این دو (عقل و دین) مکمل یکدیگرند و یکی ما را از دیگری بی نیاز نمی سازد.

نکته سوم:

پیامبران الهی همچون حضرت عیسی[10] و حضرت خضر[11] علیهما السلام که اکنون زنده و در قید حیات هستند، اگرچه حجت خدا در زمین بودند اما شایسته ابلاغ و اجرای دین جهانی نبودند و به همین جهت با اینکه خداوند می توانست آنها را از پرده غیبت بیرون آورده و آنها را مامور به ابلاغ و اجرای دین کند، این کار را نکرد و این رسالت را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله اختصاص داد و در آخرالزمان نیز آن را به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه واگذار کرد. بنابراین، آخرین حجج الهی در زمین، پیامبر اسلام و امامان علیهم السلام هستند که در عصر حاضر، این مهم برعهده امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است.

اگرچه حضرت خضر و حضرت عیسی علیهما السلام در دوره ای حجت خدا در زمین بودند اما در عصر حاضر این نقش به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه سپرده شده است. درست است که امام مهدی نیز غائب است، اما باید توجه داشت که فقط ایشان شایسته رهبریِ نهضت عدالتخواه و هدایتگر است و اکنون به ناچار در پرده غیبت است و با رفع موانع، ایشان نیز ظهور کرده و پیامبرانی همچون حضرت عیسی و حضرت خضر علیهما السلام نیز ظاهر شده و به ایشان اقتدا می کنند.

نتیجه:

با عنایت به آنچه گذشت روشن می شود که انسانها دارای عقل و حجت باطنی هستند اما با این حال، به حجت های ظاهری یعنی انبیای الهی و امامان نیز نیازمندند چرا که این بزرگواران با پرورش عقل و احیای آن و تعلیم اموری که عقل به آنها دسترسی ندارد، مردم را به سعادت و حقیقت رهنمون می سازند. گاهی این حجت های ظاهری، میان مردم آشکارند و شهرت دارند و همه آنها را می شناسند و گاهی نیز به خاطر خوف جان، از شهرت فاصله گرفته و ناشناخته بین مردم زندگی می کنند و با این حال، از وظایف هدایتگرانه خود غفلت نمی کنند و به آن اشتغال دارند و مردمی که شایسته هدایتند را به شکل پنهانی و ناشناس هدایت می کنند. به همین جهت گفته می شود که با ظهور حضرت مهدی، خیلی ها می فهمند که سابقا ایشان را دیده بودند اما به جا نیاورده بودند. در عصر حاضر، اگرچه چند پیامبر و یک امام وجود دارد، اما فقط یکی از آنها، شایستگی دعوت جهانی را دارد؛ اگر آن پیامبران این شایستگی را داشتند، خداوند شرایط را برای ظهور آنها فراهم می کرد و دین خاتم را به آنها می سپرد یا در آخرالزمان آنها را منجی و پیشوای جهانیان می کرد؛ در حالیکه طبق آیات و روایات مشخص می شود که فقط پیامبر اسلام آن شایستگی را داشت که دین خاتم را دریافت و ابلاغ کند و فقط حضرت مهدی این شایستگی را دارد که در آخرالزمان دین خاتم را بر جهانیان مسلط سازد. خلاصه اینکه با وجود عقل و انبیای دیگر، همچنان ضرورت دارد که زمین خالی از حجت نباشد چرا که حجت در زمین در عصر خاتمیت، کارکردهایی دارد که در عصر حاضر، منحصر به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است.

پی نوشت ها:

[1]. «وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ  إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّهٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق / مصحح علی اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چ 4، 1407ق.، ج 1‏، ص 179.

[2]. سوره رعد، آیه 17.

[3]. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ " فَقَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) الْمُنْذِرُ، وَ لِکُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ یَهْدِیهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)،ثُمَّ الْهُدَاهُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِیٌّ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)، ثُمَّ الْأَوْصِیَاءُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ»؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: موسسه البعثه، چ1، 1404ق، ج3، ص228).

[4]. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص523.

[5]. «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا الْحُجَّهُ یُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج 1‏، ص 178.

[6]. «إن الارض لا تخلو إلا و فیها عالم کلما زاد المؤمنون شیئا ردهم إلى الحق ، و إن نقصوا شیئا تممه لهم»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، ط2، 1404ق، ج23، ص27.

[7]. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص335.

[8]. «لاَ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً»؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 497.

[9]. «لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ شریف رضی، نهج البلاغه، مصحح صبحی صالح، قم: مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ص 43.

[10]. سوره نساء، آیات 157 و 158: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».

[11]. «... أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا  یَقُولُ‌ إِنَّ الْخَضِرَ  شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاهِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى شَخْصَهُ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ حَیْثُ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَهٍ فَیَقْضِی جَمِیعَ‌ الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَهَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَهَ قَائِمِنَا فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ»؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، محقق / مصحح: على اکبر غفارى، تهران: نشر اسلامیه، چ 2، 1395ق، ج 2، ص390 و 391.

چرایی اختلاف نظر درباره امکان ملاقات با امام زمان (عج)، در عصر غیبت
ملاقات با امام زمان در دوران حضور و غیبت صغری بارها رخ داده است؛ اما در دوران غیبت کبری، اختلاف‌نظرهایی میان علما درباره امکان چنین دیدارهایی پدید آمده است.

پرسش:

چرا علمای شیعه درباره «امکان ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در عصر غیبت» اختلاف‌نظر دارند؟ لطفاً استدلال‌های طرفین را مختصر شرح دهید.

 

پاسخ:

ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه از آرزوهای به‌جا و دیرین شیعیان بوده است. این ملاقات در دوران امام عسکری علیه‌السلام و دوران غیبت صغری بارها رخ داده و در منابع روایی و تاریخ به آن‌ها اشاره شده است، (1) خصوصاً که وکلای خاص در آن دوران وظیفه برقراری ارتباط میان حضرت علیه‌السلام و امت را بر عهده داشتند و گاه به محضر امام راه می‌یافتند؛ اما امکان ملاقات در دوران غیبت کبری به دلایل مختلفی سبب اختلاف میان بزرگان دینی گردیده است. هرچند بسیاری از عالمان دینی آن را ممکن و واقع‌شده می‌دانند؛ اما گروهی نیز آن را ناممکن دانسته‌اند. در این نوشتار در قالب نکاتی، ادله هر دو گروه، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گروه اول: مخالفان امکان ملاقات با امام زمان عجل الله فرجه

کسانی که مخالف امکان ملاقات هستند، به ادله مختلفی استناد می‌کنند که مهم‌ترینشان این دو دلیل است:

1. آخرین توقیع حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به علی بن محمد سمری؛

امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در این نامه، چنین نگاشتند:

 «ای علی بن محمد سَمَری! خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد. تا شش روز دیگر خواهی مرد، پس امر حساب‌وکتاب خود را مرتب کن و درباره جانشینی این مقام نیابت، به هیچ‌کس وصیت مکن تا به‌جای تو بنشیند؛ زیرا غیبت دومی (غیبت کامل یا غیبت کبری) فرا رسیده است. تا آن روزی که خداوند - عزّوجلّ - بخواهد، ظهوری نخواهد بود و ظهور پس از مدت درازی خواهد بود که دل‌ها را سختی و قساوت فراگیرد و زمین از ستم و بی‌داد پر گردد. به‌زودی کسانی از شیعیان من ادّعای مشاهده خواهند نمود. بدان هرکسی که پیش از خروج سفیانی و برآمدن صیحه (بانگی) از آسمان، ادّعای دیدن من نماید، دروغ‌گو است.» (2)

استدلال کنندگان معتقدند که این روایت، به‌صراحت، مدعیان دیدار را «دروغ‌گو» خوانده است.

اما اگر به ابتدا و انتهای این حدیث توجه کنیم، معنای دقیق‌تری روشن می‌شود؛ در آغاز، حضرت به این نکته اشاره می‌فرماید که دیگر نایب خاصی از سوی ایشان تعیین نخواهد شد و دوران غیبت کبری آغاز شده است. سپس در ادامه، با آوردن «ال» بر سر واژه‌ی «مشاهده» در عبارت «مَن ادّعى المشاهده»، به نوع خاصی از مشاهده اشاره می‌شود؛ یعنی مشاهده‌ای که همراه با ادعای نیابت خاص از جانب حضرت باشد؛ بنابراین، حضرت اصل دیدار را نفی نمی‌کند، بلکه دیداری را نادرست می‌داند که همراه با ادعای نمایندگی رسمی و آوردن پیام از سوی ایشان باشد. (3)

برخی از بزرگان افزون بر تفسیر پیش‌گفته، احتمال دیگری را نیز در فهم این توقیع مطرح کرده‌اند. به نظر آنان، شاید مقصود از نفی مشاهده در این عبارت، آن باشد که کسی نتواند به‌صورت «اختیاری و مستمر» با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ملاقات داشته باشد؛ یعنی چنین نباشد که شخصی هر زمان که اراده کرد و تصمیم گرفت، بتواند حضرت را ببیند و با ایشان ارتباط بگیرد. در این نگاه، نفی مشاهده به معنای انکار اصل ملاقات نیست، بلکه به معنای نفی امکان «دسترسی آزاد و دائمی» به حضرت است؛ چراکه چنین دسترسی‌ای با فلسفه‌ی غیبت در تعارض قرار دارد؛ به‌عبارت‌دیگر، حتی اگر برخی انسان‌های خاص، در شرایطی ویژه و به اراده الهی، به توفیق دیدار با امام برسند، این ملاقات‌ها از سنخ ارتباط ثابت و قابل برنامه‌ریزی نخواهد بود، بلکه ناپایدار، غیرقابل‌پیش‌بینی و خارج از اراده شخصی آنان خواهد بود. (4)

2. منافات با فلسفه غیبت

یکی از دلایلی که برخی دیدار با حضرت را در زمان غیبت غیرممکن می‌دانند، این است که آن را ناسازگار با فلسفه و حکمت‌های غیبت می‌شمارند. بر پایه‌ی برخی روایات، ازجمله اهداف و حکمت‌های غیبت، «آزمایش مردم» و نیز «حفظ جان امام» بیان شده است. مخالفان امکان ملاقات بر این باورند که اگر دیدار با حضرت برای برخی افراد ممکن باشد، این اهداف نقض می‌شود؛ چراکه شناخت مستقیم حضرت، هم آزمایش را بی‌اثر می‌کند و هم ممکن است جان ایشان را به خطر اندازد.

اما این استدلال، قابل نقد است؛ زیرا می‌توان تصور کرد که ملاقاتی صورت بگیرد که با هیچ‌یک از این حکمت‌ها در تعارض نباشد. برای نمونه، اگر ملاقات به‌صورت خصوصی و محدود انجام شود، یا فرد تنها پس از پایان ملاقات متوجه شود که شخصی را که دیده، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه بوده است، در این صورت نه راز غیبت فاش می‌شود، نه آزمون مردم بی‌اثر می‌گردد و نه امنیت حضرت به خطر می‌افتد؛ بنابراین، صرف امکان دیدار با حضرت، لزوماً با فلسفه‌ی غیبت در تضاد نیست.

گروه دوم: موافقان امکان ملاقات با حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

این گروه از عالمان دینی نیز به پاره‌ای از روایات و حوادث تاریخی استناد می‌کنند که در ادامه به تحلیل آن خواهیم پرداخت:

1. ارتباط نزدیکان خاص با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

برخی روایات به وجود افرادی در اطراف امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه اشاره دارند که با حضرت ارتباط مستقیم دارند و در امور مختلف، یاریگر ایشان هستند. برای نمونه، امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «صاحب این امر (امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ناگزیر باید غیبتی داشته باشد و در دوران غیبتش نیز کناره‌گیری (و خلوت‌نشینی) برای او لازم است؛ و چه نیکوست مدینه (طیبه) برای اقامت و با سی نفر همراه، هیچ وحشتی برای او نخواهد بود.» (5)

این روایت نشان می‌دهد که در دوران غیبت نیز ارتباط با حضرت کاملاً قطع نشده است، بلکه همواره افرادی خاص در کنار ایشان حضور دارند و با ایشان در ارتباط‌اند؛ بنابراین، اصل امکان ملاقات و ارتباط با حضرت، بر اساس این روایت پذیرفته شده است.

حال اگر چنین ارتباط دائمی و منظمی با برخی افراد، منافاتی با فلسفه‌ی غیبت ندارد، چگونه می‌توان گفت که ملاقات‌های ناپایدار، محدود، یا ناگهانیِ دیگران با حضرت جایز نیست؟! بر این اساس، دیدار برخی افراد با حضرت ـ حتی اگر کوتاه و گذرا باشد ـ درصورتی‌که موجب افشای هویت ایشان یا نقض حکمت‌های غیبت نگردد، نه‌تنها ممکن، بلکه قابل‌پذیرش است.

2. گزارش‌های تاریخی از ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

یکی از مهم‌ترین دلایلی که طرفداران امکان ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ‌ به آن استناد می‌کنند، گزارش‌های متعددی است که در طول تاریخ درباره این دیدارها نقل شده است. (6)

البته باید پذیرفت که همه‌ی این نقل‌ها از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند؛ ممکن است برخی از آن‌ها بدون سند معتبر باشند، یا فردی که ماجرا را روایت کرده، تصور کرده باشد که حضرت را دیده، درحالی‌که درواقع یکی دیگر از اولیای الهی را ملاقات کرده است.

بااین‌حال، نمی‌توان همه‌ی این دیدارها را نادیده گرفت؛ چراکه برخی از آن‌ها هم ازنظر سند تاریخی معتبرند و هم در محتوای خود به‌روشنی تصریح شده که فرد، شخص امام زمان علیه‌السلام را ملاقات کرده است. وجود این گزارش‌های معتبر، نشان‌دهنده‌ی آن است که دیدار با حضرت در دوران غیبت ـ هرچند نادر و استثنائی ـ امری ممکن و واقع‌شده است، نه صرفاً یک احتمال نظری.

نتیجه‌گیری:

با بررسی توقیعات و روایات معتبر، روشن می‌شود که دیدار با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، در اصل امکان‌پذیر است؛ هرچند این دیدارها نادر، محدود و به اراده‌ی الهی صورت می‌گیرند. نفی مشاهده در توقیع مشهور، ناظر به ادعای نیابت خاص و پیام‌رسانی رسمی از جانب حضرت است، نه اصل دیدار. همچنین وجود یاران خاص در کنار امام در دوران غیبت و گزارش‌هایی معتبر از دیدار با ایشان، همگی مؤید این حقیقت‌ است که ارتباط محدود با حضرت، در شرایطی خاص، منافاتی با حکمت‌های غیبت ندارد.

بااین‌حال، نکته‌ای اساسی نباید ازنظر دور بماند: اصلِ غیبت، آزمونی برای ایمان، اخلاص و آمادگی ماست. مهم‌تر از تلاش برای دیدار امام، آن است که زندگی ما مورد رضایت خداوند و ولیّ او باشد. آنچه بیش از ملاقات جسمانی ارزش دارد، هم‌سویی قلبی با حضرت، عمل به وظایف در عصر غیبت و آمادگی واقعی برای یاری ایشان در هنگام ظهور است. چنین ارتباطی، اگرچه نادیدنی است، اما از هر دیداری عمیق‌تر و ماندگارتر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، الاسلامیه، دوم، 1395 ق، ج 2، ص 442-443.

2. «یا علی بن محمد السمری! أعظم الله أجر اخوانک فیک، فانّک مَیتٌ ما بینک و بین ستّه أیام، فاجمع أمرک ولاتُوصِ الی أحدٍ فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبه التّامّه فلا ظهور الاّ بعد اذن الله تعالی ذکرُهُ و ذلک بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاءِ الأرضِ جوراً و سیأتی شیعتی مَن یدّعی المشاهده، ألا فمن ادّعی المشاهده قبل خروج السّفیانی والصّیحه فهو کذّابٌ مُفترٍ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، الاسلامیه، دوم، 1395 ق، ج 2، ص 516.

3. خرازی، محسن، بدایه المعارف، قم، نشر اسلامی، پانزدهم، 1427 ق، ج 2، ص 159.

4. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، پنجم، 1391 ش، ج 3، صص 64-65.

5. «لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَهٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عُزْلَهٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَهُ وَ مَا بِثَلَاثِینَ‏ مِنْ‏ وَحْشَهٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، الاسلامیه، چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 340.

6. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، پنجم، 1391 ش، ج 3، ص 65-66.

اصل وجود منجی آخر الزمان از نسل پیامبر صلوات الله علیه و آله مورد اتفاق شیعه و سنی است لکن تفاوت نگاه، در اوصاف و نوع تلقی از امام در نگاه این دو مذهب است.
امکان عمر طولانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

پرسش:
یکی از علمای اهل سنت در نقد استدلال شیخ صدوق بر طولانی بودن عمر امام زمان، می‌گوید: «درست است که طول عمر زیاد، امر ممکنی است و درست است که برخی از انبیای گذشته که شرح زندگی آن‌ها در کتاب مقدس و قرآن آمده، عمر طولانی داشتند؛ اما این امر محدود به گذشتگان بوده و همه آن‌ها مرده‌اند و سده‌ها است که عمر بشر کوتاه است و دلیلی نداریم که کسی عمرش طولانی بوده و همچنان زنده است. حتی پیامبر اسلام و سایر امامان شیعه نیز عمر محدودی داشتند. عمر طولانی ابلیس نیز به خاطر جن بودن او است؛ بنابراین، ناموس طبیعت و سنت خداوند تغییر کرده و سده‌ها است که عمر کسی طولانی نیست و دلیلی ندارد ادعا کنیم که امام مهدی زنده و دارای عمر طولانی است.» چه نقدی بر این استدلال وارد است؟
 

پاسخ:
اعتقاد به منجی آخرالزمان، نقطه اشتراک ادیان الهی است و مذاهب اسلامی نیز در این مورد اختلافی ندارند. آنچه سبب تمایز اهل سنت از شیعیان شده، این است که شیعیان، منجی آخرالزمان را فرزند امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌دانند که در سال 255 قمری متولد شده و به خاطر ملاحظاتی از همان روزهای آغازین تولد، پنهان نگاه داشته شده و هم‌اکنون نیز زنده است و تا زمان ظهورش به‌عنوان منجی عالم بشریت، زنده خواهد بود؛ اما اهل سنت معتقدند که منجی آخرالزمان هنوز به دنیا نیامده و دلیلی بر این امر در دست نیست. (1) یکی از اصلی‌ترین اشکالاتی که اهل سنت به شیعه وارد می‌سازد، شبهه «عمر طولانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه» است. در ادامه و در دو محور به این مسئله خواهیم پرداخت.

نکته اول:
طبق مبانی دینی و تعالیم وارد شده در منابع روایی اهل سنت، عمر طولانی چند صدساله برای یک نفر کاملاً ممکن است و مصادیق قابل‌توجهی در طول تاریخ داشته است؛ برخی از مصادیق، عمرشان به سر آمده و از دنیا رفته‌اند (مثلاً حضرت نوح علیه‌السلام) و برخی نیز هنوز زنده‌اند (مثلاً حضرت عیسی و حضرت خضر علیهماالسلام). با توجه به اهمیت قسم اخیر، توضیح بیشتر تقدیم می‌شود.
در منابع روایی اهل سنت آمده که حضرت خضر علیه‌السلام فرزند بلافصل حضرت آدم علیه‌السلام است و هنوز نمرده و زنده است. (2) 
در مورد حضرت عیسی علیه‌السلام نیز احادیث فراوانی دارند مبنی بر اینکه ایشان زنده است و همراه با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ظهور خواهد کرد. (3)  برخی از عالمان اهل سنت، در مورد این مسئله ادعای اجماع کرده‌اند و معتقدند که هیچ‌کس در دنیای اسلام اعم از شیعه و اهل سنت نیست که به زنده‌بودن حضرت عیسی و ادامه حیات او تا ظهور مهدی موعود اعتقاد نداشته باشد. (4) همچنین در مورد حضرت الیاس علیه‌السلام نیز این باور در میان مسلمانان و به‌خصوص اهل سنت وجود دارد که ایشان بعد از ایمان نیاوردن قومش از خداوند طلب مرگ کرد اما خداوند به فضل خود به ایشان عمر جاودانه عطا کرد، او را به آسمان‌ها عروج داد و هنوز زنده است. (5)
بنابراین روشن می‌شود که در منابع روایی اهل سنت، برخورداری از عمر طولانی، نه‌تنها ممکن است و در طول تاریخ مصادیقی داشته، بلکه همچنان نیز برخی از اولیای الهی با عمر طولانی زنده‌اند که عمرشان از عمر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز چند صدسال بیشتر است؛ بنابراین، برادران اهل سنت نمی‌توانند با محال یا بعید شمردن عمر طولانی، باور به منجی زنده و غائب نزد شیعیان را تضعیف نمایند.

نکته دوم:
مخالفت اهل سنت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه، به تلقی حداقلی آن‌ها از امامت بازمی‌گردد. درست است که شیعه و اهل سنت هر دو اعتقاد به امامت دارند و حتی در میان اهل سنت، عالمانی هستند که امامت را جزء اصول دین دانسته‌اند. (6) اما باید دانست که تلقی اهل سنت از امام و امامت با شیعه متفاوت است و امام را رهبری عادی بدون خصایص ممتاز علم لدنی و عصمت می‌دانند که در هر دوره به شیوه خاصی توسط مردم تعیین می‌شود؛ گاهی توسط خلیفه قبلی و گاه توسط شورایی که خلیفه تعیین کرده است و ...
اما شیعیان با تلقی درست از امامت، معتقدند که حکمت و اراده خدا به این امر تعلق‌گرفته که زمین خالی از حجت نمی‌ماند و حتی اگر شرایط ظهور امام مهیا نباشد، امام در پرده غیبت در زمین مستقر می‌گردد. (7) از نگاه شیعه امام خصوصیاتی منحصربه‌فرد دارد و هادی و راهنمای بشر در امور دین و دنیا است (8) و هر فرد و جامعه‌ای همواره نیازمند امامی است که هدایت الهی را در دنیا رقم بزند و محال است که زمین در زمانی از امام و حجت الهی خالی شود حال چه حاضر باشد چه غایب. (9) بر این اساس شیعه معتقد است که با تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، سلسله امامان به پایان رسیده و پس از ایشان امام دیگری نخواهد آمد و ایشان خاتم الاوصیاء هستند و ازاین‌رو از زمان تولدشان تاکنون زنده‌اند و در آخرالزمان ظهور خواهند کرد.

نتیجه:
شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که اولاً منجی آخرالزمان از نسل پیامبر صلی‌الله علیه و آله است و در موعد مناسب ظهور خواهد کرد؛ ثانیاً عمر طولانی و چند صدساله نه‌تنها ممکن است، بلکه واقع شده و مصادیق زیادی در تاریخ ادیان دارد؛ ثالثاً برخی از انبیای الهی مثل حضرت عیسی علیه‌السلام، هنوز زنده و غایب‌اند.
با این حال، اهل سنت چون تلقی خاصی از امامت دارند و مصادیق امام را عرفی تعیین می‌کنند، به وجود امام زمان زنده و غائب در عصر حاضر معتقد نیستند؛ چنانکه امام حسن عسکری و سایر امامان پیشین علیهم‌السلام را نیز قبول ندارند. طبق مبانی و منابع دینی اهل سنت، طرح اشکال به عمر طولانی امام زمان، پذیرفتنی نیست و آن‌ها نمی‌توانند با این اشکال، باور به وجود امام زمان را تضعیف نمایند.

پی‌نوشت‌ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: سلیمیان، خدامراد، درس‌نامه مهدویت: حضرت مهدی از ولادت تا امامت، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود، چاپ ششم، ۱۳۸۹ ش.
2. «عَن ابْن عَبَّاس رَضِی الله عَنْهُمَا قَالَ: الْخضر ابْن آدم لصلبه ونسئ لَهُ فِی أَجله حَتَّى یکذب الدَّجَّال»؛ سیوطی، جلال‌الدین، تفسیر الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج‌۵، ص 420؛  «فلما خرج منها قال لبنیه ان آدم دعا بطول العمر لمن یدفنه من أولاده الى یوم القیامه فذهب أولاده الى الغار لیدفنوه وکان فیهم الخضر فکان هو الذی تولى دفن آدم فانجز الله ما وعده فهو یحیى ما شاء الله له ان یحیى»؛ حقی بروسی، اسماعیل، روح¬البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ ۱، ۱۴۲۱ ق، ج‌۵، ص‌۲۶۸.
3. به‌عنوان نمونه: «عن أبی هریره، أن النبیَّ -صلَّى الله علیه وسلم- قال: لیس بینی وبینه نبیٌّ -یعنی عیسى ابن مریم- وإنه نازلٌ، فإذا رأیتموه فاعرِفوه: رجل مربوعٌ إلى الحُمرهِ والبیاضِ، بین مُمصَّرتین، کأن رأسَه یقطُرُ وإن لم یُصِبه بلَلٌ، فیُقاتِلُ الناسَ على الإِسلامِ، فیدُقُ الصَّلِیبَ، ویقتُلُ الخِنزیرَ، ویضَعُ الجزیهَ، ویُهلِکُ اللهُ فی زمانه المِلل کلَّها إلا الإِسلامَ، ویُهلِکُ المسیحَ الدَّجَّالَ، فیمکثُ فی الأرضِ أربعینَ سنهَ، ثم یُتوفَّى فیُصلی علیه المُسلمون»؛ ابو داوود السجستانی، سلیمان بن الأشعث، سنن ابی داوود، المحقق: شعَیب الأرنؤوط و محَمَّد کامِل قره بللی، بی‌جا، دارالرساله العالمیه، ط 1، 1430 ق، ج 6، ص 378.
4. سیوطی، جلال‌الدین، العرف الوردی فی اخبار المهدی، تهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الإسلامیه المعاونیه الثقافیه، مرکز التحقیقات و الدراسات العلمیه، چ 1، ۱۴۲۷ ق، ص 176.
5. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ ق، ج ۲۳، ص ۵۹-۶۰.
6. به‌عنوان نمونه: «و اجاب عن الاولین اعنی الاقامه والتسمیه بانهما من مسائل الفروع ولا کفر ولا بدعه فی مخالفتهما فلم تتواتر الدواعی علی نقلهما لذلک، بخلاف الامامه فانها من الاصول ومخالفتها بدعه وموثره فی الفتن»؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، منهاج الوصول إلی علم الأصول، تعلیق مصطفی شیخ مصطفی، بیروت، مؤسسه الرساله ناشرون، 1427 ق، ص 75.
7. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، کتاب طه، چ 16، 1393 ش، ج 2 ص 132 و 135.
8. همان، ص 142-151.
9. «لاتَخلُوا الأرضُ مِن قائمٍ لِلهِ بِحُجّهٍ، إمّا ظاهِراً مَشهُوراً و إمّا خائِفاً مَغموراً»؛ شریف رضی، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ص 497، حکمت 147.

 

چرا ايشان به شيعيان و محبان می‌گویند كه براي فرج من دعا كنيد؟
هرچند امام عصر (ع) انسان كامل بوده و دعاي ايشان نزد حضرت حق مستجاب است، ولي بايد دانست كه خداوند اين جهان را بر پايه اسباب قرار داده است بدين معني كه براي ...

مگر حضرت حجت بن الحسن العسكري مستجاب‌الدعوه نيستند؟ چرا ايشان به شيعيان و محبان می‌گویند كه براي فرج من دعا كنيد؟ مگر خودشان نمی‌توانند دعا نمايند؟

پاسخ:

هرچند امام عصر (ع) انسان كامل بوده و دعاي ايشان نزد حضرت حق مستجاب است، ولي بايد دانست كه خداوند اين جهان را بر پايه اسباب قرار داده است بدين معني كه براي تحقق هر پديده بايد شرايط آن فراهم شود. قيام جهاني حضرت چون با جامعه انساني در ارتباط است و انسان‌ها داراي اختيار و انتخاب هستند و خود بايد چگونگي زندگي جمعي خود را رقم بزنند، بنابراين بايد انسان‌ها بخواهند تا ظهور تحقق پذيرد. امام زمان (ع) هرچند دعا مي‌كند و براي امر ظهور تلاش كرده و زمينه‌سازي مي‌نمايد، ولي اين كافي نيست. بلكه تلاش انسان‌ها نيز لازم است.
امام مهدي (عج) زماني ظهور مي‌كند كه شرايط آن فراهم‌شده باشد؛ يعني، افرادي باشند كه واقعا يار و ياور امام (عج) باشند. او را شناخته و ايمان قوي به او و اهدافش داشته باشند و لحظه‌ای دست از ياري و حمايت وي برندارند. از طرفي مردم آمادگي پذيرش حضرت را واقعا داشته باشند و خواستار ظهورش شوند... و این‌زمانی است كه مردم در زندگي خود ياد حضرت را زنده كنند و اعمال و رفتار و كردارشان به‌گونه‌ای باشد كه نشان دهند منتظر ظهورند. وضعيت مردم جهان نيز به‌گونه‌ای باشد كه منتظر ظهور مرد آسماني باشند. برای آگاهی بیشتر به کتاب، دادگستر جهان، آیت‌الله ابراهیم امینی، مراجعه نمایید.

مثل‌اینکه متأسفانه علاقه من به حضرت مهدي یک‌طرفه هستش. آخه ...
به‌یقین می‌دانید که امام زمان (علیه‌السلام) آیینه‌ی تمام نماي صفات خداست و تمامي صفات جمال و جلال پروردگار، در وجود نازنين آن حضرت سرچشمه گرفته است ...

سلام

آيا این‌که مي گويند وجود نازنين امام زمان (علیه‌السلام) الله به شيعيان خود علاقه‌مند است صحيح است؟

اگر این‌گونه است من براي شفاي مريضي روحي خودم 10 هفته متوالي سه‌شنبه به جمکران رفتم و اعمال مسجد را انجام دادم و گريه کردم ولي در بهبود بيماري من هيچ فرقي نکرد. مگر جهان در حال حاضر به‌فرمان ايشان نيست پس چرا توسلات من جوان دل‌شکسته را که به ايشان پناهنده شده‌ام بی‌پاسخ می‌گذارند؟

من کلاً خيلي به امام زمان علاقه‌مندم و هميشه دعاگوي حضرتش هستم. ولي گره و مشکل در زندگي زياد دارم و هیچ کدوم باز نميشه و مثل‌اینکه متأسفانه علاقه من به حضرت مهدي یک‌طرفه هستش. آخه چي ميشه حضرت به اشاره‌ای منو شفا بدهند؟

پاسخ:

از اينکه صادقانه و خالصانه با ما دردِ دل نموده‌اید، بسيار خرسنديم.

در پاسخ به پرسش شما ناگزير بايد به دو نکته‌ی کليدي و اساسي اشاره‌کنیم.

اول اينکه:

بی‌تردید يکي از ساحت‌های وجودي و ملکوتي امامان معصوم ازجمله وجود نوراني امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که متأسفانه امروزه بیش‌ازپیش مورد غفلت قرارگرفته است، مسئله‌ی شفقت و دلسوزي، محبت و مهرباني ائمه معصومين (سلام‌الله عليهم اجمعين) به خلائق عالم به‌ویژه شيعيان و دوستان ايشان می‌باشد.

به‌یقین می‌دانید که امام زمان (علیه‌السلام) آیینه‌ی تمام نماي صفات خداست و تمامي صفات جمال و جلال پروردگار، در وجود نازنين آن حضرت سرچشمه گرفته است. ازاین‌جهت امام زمان (ارواحنا فِداه) مَظهر رحمت بی‌انتها و درياي بی‌پایان مهرباني خالق بی‌همتاست و خود آن حضرت در سخني گران‌بها می‌فرمایند: «أَنَّ رَحْمَةَ رَبِّكُمْ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ أَنَا تِلْكَ الرَّحْمَةُ؛ همانا رحمت پروردگارتان همه‌چیز را فراگرفته و من آن رحمت بيکران الهي هستم.»(1)

در روايت مفصّل و پر مضمون ديگري که از وجود مبارک هشتمين اختر تابناک آسمانِ امامت و ولايت حضرت علي بن موسی‌الرضا (علیه‌السلام) به ما رسيده است بر همين معنا تأکيد شده است: «... وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم‏...؛ [امام] دلسوزتر است بر مردم از پدران و مادرانشان...»(2)

در روايت ديگري از ايشان آمده است که آن حضرت فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا يَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِه‏؛ هیچ‌یک از شيعيان، مريض نمي‌شود مگر اينکه ما نيز در بيماري او بيمار می‌شویم و اندوهگين نمي‌شود مگر اينکه ما نيز در غم ايشان محزون می‌شویم و شادمان نمي‌گردد مگر اينکه ما نيز به خاطر شادي او شادمانيم...»(3)

با توجه به صريح روايات اسلامي «محبت اهل‌بیت و خصوصاً‌ امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به ما شيعيان ذاتي است. ما شيعيان پاره تن امامانمان هستيم.»(4) خود آن بزرگواران فرمودند: «إن شيعتنا منا خُلِقُوا مِنْ‏ فَاضِلِ‏ طِينَتِنَا وَ عَجَنُوا بِمَاءِ وِلَايَتَنا؛ شيعيان ما از ما هستند و از باقی‌مانده گل ما آفریده‌شده‌اند و با آب ولايت ما اهل‌بیت، عجين گشته‌اند.»(5)

بنابراين همان‌گونه که پدر و مادر به خاطر علاقه‌ی شديد به فرزند خويش، در بيماري اولاد، به‌سختی بيمار و بی‌تاب می‌گردند و در سلامتي و شفا گرفتن فرزند مسرور و شادمان می‌شوند؛ امام زمان (علیه‌السلام) نيز به دليل شدت رأفت و محبتي که نسبت به پيروان و شيعيانشان دارند، در غم و اندوه آن‌ها به‌شدت رنجور می‌گردند.

حضرت آیت‌الله مصباح يزدي (دامت برکاته) درباره‌ي اين ويژگي امام مهدي‌(عج) مي‌گويند:

«همه ما بحمدالله اين معرفت راداریم كه وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه سايه رحمت خدا بر بندگان است و هرچه داريم، به طفيل وجود آن بزرگوار است. اگر محبّت مهربان‌ترين مادرهاى دنيا، حتّى محبّت مادرهايى را كه هستى خودشان را براى بچه‌هايشان فدا کرده‌اند، یکجا جمع كنند، به‌اندازه محبّت امام زمان به دوستان و پيروانش نخواهد شد؛ چراکه محبّت او پرتوى از محبت بی‌نهایت خدا به آفريدگان است. خودش فرمود كه اگر دعا كنيد، براى دعايتان آمين مى‌گويم و چنان چه دعا نكنيد، من برايتان دعا مى‌كنم. براى لغزش‌هايتان استغفار مى‌كنم و حتّى بوى شمارا دوست دارم.»(6)

«بنابراين جنسِ محبت امام با ساير محبت‌ها متفاوت است. محبتي است خالص و بي منّت و بی‌نهایت و محبتي است که نه به زبان که در دل و اعماق جانِ او نهفته است و به همين دليل با همه‌ي وجود و با جسم و جان با شيعيانش پيوند دارد.»(7)

در سختی‌ها و مصائب نيز ما را رها نکرده و هرگز از شيعيان خود غافل نمی‌گردد. خود آن حضرت این‌گونه می‌فرمایند: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ؛ ما در رعايت حال شما كوتاهى نمی‌کنیم و ياد شمارا از خاطر نبرده‌ایم، كه اگر جز اين بود گرفتاری‌ها به شما روى می‌آورد و دشمنان، شمارا ریشه‌کن می‌کردند.»(8)

بنابراين گرچه امام عصر (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا) به خاطر کوتاهي خودمان در ميان ما غائب است ولي بی‌هیچ شکي بيشترين لطف و عنايت و مودت و محبت را نثار شيعيانشان می‌کنند و همچون ابر رحمتي است که بر دل‌های عطش زده‌ی ما می‌بارد و در دل رميده و کالبد مرده‌ی ما، حياتي دوباره می‌دمد. آري او همچون خورشيدي است که گرماي وجودش را از احدي دريغ نمی‌دارد. پس ما بايد گناه از جان و تن بشوييم و بيش از اين خود را از درک حضور بلکه ظهور مبارکش محروم نکنيم و از چشيدن طعم محبتش بی‌نصیب نگرديم.

پس بايد غبار آلودگي از دل‌ها شست و زنگار گناه به اشک ندامت زدود سپس براي اتصال روحي و بهره‌گیری هرچه بيشتر از فيوضات قدسي آن حضرت دعا نمود که: «اللهم هَب لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَيرَه؛ و مهرباني و رحمت و دعا و برکات وجودي آن حضرت را به ما ارزاني بدار.»(9)

مطلب ديگري که ضروري است به آن توجه داشته باشيد اين است که:

اولاً: هيچ دعايى خالى از اجابت نيست؛ زيرا دعا نوعى عبادت و پرستش است و چنانچه با خلوص نيت باشد، موجب تقرب به خداي متعال خواهد بود و استمرار اين حالت است که آدمي را به‌تدریج، مظهر اسماء و صفات الهي می‌گرداند و به سعادت حقيقي می‌رساند به‌ویژه آنکه از درگاه محبوب‌ترین انسان‌ها نزد خداي متعال يعني امامان معصوم (علیهم‌السلام) باشد. امام صادق (ع) فرمود: شمارا به دعا سفارش می‌کنم؛ زيرا با هيچ عمل ديگرى همچون دعا به خدا نزديك نمی‌شوید. (10)

ثانیاً: گاهي در تأخير مصلحتي است که از آن بی‌خبریم؛ در روايات آمده است که خداوند استجابت دعا‌ي بنده مؤمن خود را به تأخير می‌اندازد، زيرا صداي او را دوست دارد و می‌خواهد بنده‌اش بیش‌تر به درگاهش الحاق و اصرار کند تا غبار دل از او بزدايد و عشق خود را در دلش روشن کند و آنگاه‌که قابليت را در اخلاق و رفتار و گفتار بنده‌اش ملاحظه کرد، نگاه مهرآميزش را نثار او کرده به صفات کمالش بيارايد. (11)

ثالثاً گاهي موانع استجابت دعا وجود دارد؛ نظير:

1)  وجود ضررضرر يا در اصل خواسته و يا در تعجيل آن

به خاطر داشته باشيد ازآنجاکه بندگان به مصالح و مفاسد امور آگاهي ندارند گاهي درخواست‌هایی دارند که مستجاب شدنش به ضرر آن‌ها تمام می‌شود. به همين خاطر خداي مهربان يا اجابت را به تأخیر می‌اندازد و يا آنکه جايگزيني بهتر به او عطا می‌کند. قرآن کريم در اين مورد مي‌فرمايد: چه‌بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال‌آنکه خيرِ شما در آن است؛ و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (12)

در روايت است که امام حسن عسکري فرمود: «و بدان، کسي که امور تو را تدبير می‌کند، نسبت به وقتی‌که به صلاح حال توست، آگاه‌تر است، بنابراين به انتخاب او در همه کارهايت اعتماد کن تا حال تو اصلاح شود و هرگز براي نيازهاي خود قبل از رسيدن وقتش عجله نکن که سبب تنگ‌دلی و چيره شدن نوميدي بر تو می‌شود» (13)

2)  منافات داشتن با حکمت الهي:

خداى متعال بر اساس حكمت خود، اين عالم را طبق قوانين خاصي اداره مى‏كند. (14) امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «خداي متعال ابا دارد از اينکه امور بدون اسباب جاري گردند از اين جهت است كه براى هر چيز سببى قرار داده است...» (15) مثلا شفاي بيماري را در دارو و درمان قرار داده است؛ و يا وسعت روزي را در کار و تلاش در کسب حلال، صدقه دادن، اخلاق نيک و... قرار داده است. لذا کسي که به دنبال وسعت روزي است بايد به کسب و تلاش به پردازد و از خدا وسعت رزق را هم درخواست کند.

گناه، لقمه‌ی حرام، قساوت قلب و... از موانع اجابت دعا است که بايد برطرف شود تا دعا به اجابت برسد.

نتيجه نهايي آنکه:

به‌یقین دعا مستجاب مى‏شود، ولى از روى مصالحى تحقق عملى آن به تأخير مى‏افتد و يا ممکن است اجابت آن به صلاح ما نباشد (16) و يا اينکه موانع استجابت داشته باشد که با برطرف کردن آن به اجابت خواهد رسيد. انشاء الله

 

پی‌نوشت‌ها:

1.  محمدباقر مجلسي، بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏ 53، ص: 11، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403 ق.

2.  همان، ج 25، ص 117.

3.  همان، ج 65، ص 168.

4.  سايت پرسمان دانشجويي، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها.

5.  بحارالانوار، ج 53، ص 303.

6. محمدتقی مصباح يزدي، آفتاب ولايت، ص 151، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ پنجم: پاييز 1386.

7.  مقالات مهدويت، جلوه‌های محبت امام زمان، گروهي از نويسندگان.

8.  بحارالانوار، ج 53، ص 175.

9.  سيد ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القديمة)، ادعيه و زيارات‏، دار الكتب الإسلاميه‏، تهران‏، 1409 ق‏.

10. محمد بن يعقوب کليني، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص 468 «عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ...»

11. پايگاه اطلاع‌رسانی حوزه.

12. بقره (2)، آيه 216 «عَسى‏ أَنْ‏ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏».

13. پرسمان دانشجويي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها.

14. بحار الأنوار، ج‏75، ص 379.

15. الکافي، ج 1، ص 183.

16. سايت راسخون، http://rasekhoon.net/conference/show/754606.

سند و منبعی که دعای سلامتی امام زمان علیه‌السلام را بیان کرده می‌خواهم
این دعا را کلینی در کافی از محمد بن عیسی به سند خودش از امامان به‌عنوان عمل شب‌های قدر و هر فرصتی که دست دهد، نقل کرده (ولی نام امام معینی برده نشده است) ...

سند و منبعی که دعای سلامتی امام زمان علیه‌السلام را بیان کرده می‌خواهم؟

پاسخ:

این دعا را کلینی در کافی از محمد بن عیسی به سند خودش از امامان به‌عنوان عمل شب‌های قدر و هر فرصتی که دست دهد، نقل کرده (ولی نام امام معینی برده نشده است). سند کافی به این شرح است:
محمد بن عیسی باسناده عن الصالحین (1)
منظور از «صالِحِین» امامان معصوم است.
در کتب دیگر هم به همین سند آمده است.
شاید هم در این عبارت «صالحَین» تثنیه و دلالت‌کننده بر دو باشد و منظور از آن «صادقَین» یعنی امام پنجم و امام ششم باشد. درهرحال منظور معصوم است.

پی‌نوشت:‌
1. کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج 4، ص 162.

دعاي اللهم كن لوليك... را كليني در كافي از محمد بن عيسي به سند خودش از امامان به عنوان عمل شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان، نقل كرده

دعاي اللهم كن لوليك... را كليني در كافي از محمد بن عيسي به سند خودش از امامان به عنوان عمل شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان، نقل كرده (ولي نام امام معيني برده نشده است). سند كافي به اين شرح است:

«مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَي بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِينَ (ع)قَالَ تُكَرِّرُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا الدُّعَاءَ...تَقُولُ بَعْدَ تَحْمِيدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي وَ الصَّلَاةِ عَلَي النَّبِيِّ اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَاعِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا...»(1)؛ محمد بن عيسي نقل كرده از امامان(ع) كه فرمودند: در شب بيست و سوم ماه رمضان اين دعا را تكرار كن ... مي گويي بعد از حمد خداي متعال و صلوات بر پيامبر(ص) اللهم كن لوليك تا آخر.

منظور از "صالِحِين" امامان معصوم است در كتب ديگر هم به همين سند آمده است.

شايد هم عبارت "صالحَين" در اصل "صادقَين" يعني امام پنجم و امام ششم باشد. همانطور كه در بعضي روايات اين تعبير وجود دارد. در هر حال اين دعا از امام معصوم(ع) رسيده است.

پي نوشت ها:

1.كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1367 ش، ج 4، ص 162

نظرات مختلفی درجواب این سوال وجود دارد.........

در زمان پيامبر گرامي اسلام احاديثي از ايشان نقل شده كه فرمودند :فرزندي از فرزندان من ظهور مي كند كه اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. امام حسن عسكري (عليه السلام) اسم فرزند خود را (م ح م د) گذارد .اما وضع به گونه اي فراهم شد كه به حسب ظاهر امام زمان را به اين نام صدا نزنند ، زيرا اين امر خطر جاني وي را  در پي داشت. به خاطر حفظ جان امام از نام بردن وي نهي شده است . در روايات نيز به همين مطالب اشاره شده است.

در اصول كافي رواياتي آمده كه از بردن نام حضرت و مشخص كردن مكان ايشان نهي كرده است.

« سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيَّ ع يَقُولُ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ‏ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ فَقُلْتُ فَكَيْفَ نَذْكُرُهُ فَقَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ سَلَامُهُ ؛

 امام هادي عليه السلام فرمود:‌با جانشين فرزندم حسن، چگونه خواهيد بود؟ او را نخواهيد ديد و نام بردن او جائز نيست. پرسيدند: پس چگونه از او ياد كنيم؟ حضرت فرمود:‌بگوييد: حجّت آل محمد درود خدا بر او ».(1)

« عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّالِحِيِّ قَالَ سَأَلَنِي أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ ع أَنْ أَسْأَلَ عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَكَانِ فَخَرَجَ الْجَوَابُ إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَي الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ دَلُّوا عَلَيْهِ؛(2)  

ابوعبدالله صالحي مي گويد: دوستان ما بعد از شهادت امام عسكري (ع) از من درخواست كردند از اسم و مكان حضرت سؤال كنم. جواب آمد: اگر آنان را بر اسم او راهنمايي كني، آن را پخش مي كنند. اگر مكان او را معيّن كني، دشمنان را به آن جا راهنمايي مي كنند.

بر همين اساس است كه برخي باور دارند در زمان غيبت كبري - به دليل اينكه جان امام در خطر نيست -بردن نام حضرت اشكالي ندارد. چون امروزه تمامي افراد نام حضرت را مي دانند حتّي علماي اهل سنّت نام ايشان را در كتاب هاي شان آورده اند.نوشتن و گفتن نام حضرت چه به طور خصوصي يا در محافل عمومي اشكالي ندارد.(3)برخي از عالمان ديني احاديثي را كه بر عدم جواز نام بردن امام زمان دلالت دارند، مخصوص دوران غيبت صغري مي‌دانند و ياد نام ايشان را در غيبت كبري جائز مي‌دانند (4).

 البته برخي ذكر نام حضرت را - در زمان غيبت كبري را - نيز جائز نمي‌دانند، زيرا در اين روايات از جمله در توقيعي (نامه) حضرت حجّت (ع) مي­فرمايد: « هر كس مرا نام ببرد، بين مردم ملعون است».( 5). در برابر اين عقيده، بعضي مي­گويند  منع توقيع مربوط به دوره غيبت صغري است.

در مجموع به نظر مي رسد بردن نام ايشان الان مشكلي ندارد ، مگر اينكه بخواهيم احتياط كنيم.

پي نوشت ها:

1. مرحوم كليني، اصول كافي،انتشارات دارالكتب الاسلاميه ، ج1 ،ص333.

2.همان.

3. مجلة‌حوزه، شمارة 70 - 71، ص 90، با تلخيص و اضافات.

4 . همان .

5. صدوق، كمال­الدين و تمام ­النعمة ، قم . مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين ، ص.648 .

 

اصطلاح «آخر الزمان» در معارف اسلامي داراي دو كاربرد مي باشد:

1.مدت زماني كه با ولادت پيامبر اسلام (ص) آغاز مي شود و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مي يابد و از اينرو آن پيامبر رحمت را، پيامبر آخرالزمان نيز ناميده اند.

2. مدت زماني كه با ولادت حضرت مهدي (عج) آغاز مي شود و همة اتفاقات عصر غيبت و عصر ظهور را در دل خود دارد و سپس با شروع قيامت پايان پيدا مي كند. خود اين قسم نيز داراي دو مرحله مي باشد:

الف: دوران نخست كه انسان به مراحل پاياني انحطاط اخلاقي رسيده، فساد اخلاقي و ستم همه جوامع بشري را فرا مي

گيرد و به تعبير روايات جهان پر از ظلم و جور مي شود.

بعضي از ويژگي هاي اين دوره طبق روايات (1) چنين است:

وضع حكومت ها: افراد، فاسد و ظالمند و حكومت ها، ضعيف، استبدادي، زود گذر و متزلزل  هستند.

وضع دين: از اسلام و قرآن، فقط اسمي مي ماند و مساجد، زيبا؛ امّا بدون جمعيّت است و مردم از دين خارج مي شوند.

وضع اخلاق: عواطف انساني ضعيف مي شود و ترحم به يك ديگر وجود ندارد. انواع فسادهاي اخلاقي، علني و بدون نهي و جلوگيري در جامعه انجام مي شود.

وضع امنيت: ترس و اضطراب، فراگير و راه ها ناامن است. جنايت هاي هولناك صورت مي گيرد و مردم، آرزوي مرگ مي كنند. مرگ هاي ناگهاني، زلزله، جنگ، فتنه، بيماري و مرگ زياد مي شود.

وضع اقتصاد: باران و محصولات كشاورزي كم مي گردد و رودها و چشمه ها خشك مي شوند. گراني، فقر، گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا مي كند.

البته ناگفته نماند كه در همين دوران هم مشاهده مي كنيم كه افراد شايسته اي وجود دارند كه از ايمان راسخي بهره مند هستند چنانكه در روايتي آمده كه :« يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَي بَيَاض‏»(2)

« اي علي! عجيب ترين مردم در ايمان و بزرگ ترين آنان در يقين، گروهي هستند كه در آخرالزمان هستند، پيامبر را نديده اند، امام آنان نيز در غيبت است و آنان بوسيله سياه هاي بر روي سفيد (نوشته اي كه بر روي كاغذ است) ايمان مي آورند.»

ب: دوران دوم وعدة الهي تحقق پيدا مي كند و آن منجي اعظم ظهور مي كند و حكومتي جهاني تشكيل مي دهد و به كفر ستيزي و ظلم ستيزي مي پردازد و هستي را از عدالت پر مي كند.

قرآن كريم نيز در آيات متعددي به اين مرحله از زندگي بشر اشاره نموده چنانكه فرموده:« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (3) « در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!»

و در جاي ديگر فرموده:« وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (4) « خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده‏اند وعده مي‏دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏ دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي‏كند، آن چنان كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت. و كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.»

پي نوشت ها:

1. ر.ك: علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏18، ص: 146و همان، ج‏22، ص: 452.

2. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1404ق، ج‏4، ص: 366.

3. أنبياء (21) آيه 105.

4. نور(24) آيه 55.

صفحه‌ها