شیعیان

مثل‌اینکه متأسفانه علاقه من به حضرت مهدي یک‌طرفه هستش. آخه ...
به‌یقین می‌دانید که امام زمان (علیه‌السلام) آیینه‌ی تمام نماي صفات خداست و تمامي صفات جمال و جلال پروردگار، در وجود نازنين آن حضرت سرچشمه گرفته است ...

سلام

آيا این‌که مي گويند وجود نازنين امام زمان (علیه‌السلام) الله به شيعيان خود علاقه‌مند است صحيح است؟

اگر این‌گونه است من براي شفاي مريضي روحي خودم 10 هفته متوالي سه‌شنبه به جمکران رفتم و اعمال مسجد را انجام دادم و گريه کردم ولي در بهبود بيماري من هيچ فرقي نکرد. مگر جهان در حال حاضر به‌فرمان ايشان نيست پس چرا توسلات من جوان دل‌شکسته را که به ايشان پناهنده شده‌ام بی‌پاسخ می‌گذارند؟

من کلاً خيلي به امام زمان علاقه‌مندم و هميشه دعاگوي حضرتش هستم. ولي گره و مشکل در زندگي زياد دارم و هیچ کدوم باز نميشه و مثل‌اینکه متأسفانه علاقه من به حضرت مهدي یک‌طرفه هستش. آخه چي ميشه حضرت به اشاره‌ای منو شفا بدهند؟

پاسخ:

از اينکه صادقانه و خالصانه با ما دردِ دل نموده‌اید، بسيار خرسنديم.

در پاسخ به پرسش شما ناگزير بايد به دو نکته‌ی کليدي و اساسي اشاره‌کنیم.

اول اينکه:

بی‌تردید يکي از ساحت‌های وجودي و ملکوتي امامان معصوم ازجمله وجود نوراني امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که متأسفانه امروزه بیش‌ازپیش مورد غفلت قرارگرفته است، مسئله‌ی شفقت و دلسوزي، محبت و مهرباني ائمه معصومين (سلام‌الله عليهم اجمعين) به خلائق عالم به‌ویژه شيعيان و دوستان ايشان می‌باشد.

به‌یقین می‌دانید که امام زمان (علیه‌السلام) آیینه‌ی تمام نماي صفات خداست و تمامي صفات جمال و جلال پروردگار، در وجود نازنين آن حضرت سرچشمه گرفته است. ازاین‌جهت امام زمان (ارواحنا فِداه) مَظهر رحمت بی‌انتها و درياي بی‌پایان مهرباني خالق بی‌همتاست و خود آن حضرت در سخني گران‌بها می‌فرمایند: «أَنَّ رَحْمَةَ رَبِّكُمْ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ أَنَا تِلْكَ الرَّحْمَةُ؛ همانا رحمت پروردگارتان همه‌چیز را فراگرفته و من آن رحمت بيکران الهي هستم.»(1)

در روايت مفصّل و پر مضمون ديگري که از وجود مبارک هشتمين اختر تابناک آسمانِ امامت و ولايت حضرت علي بن موسی‌الرضا (علیه‌السلام) به ما رسيده است بر همين معنا تأکيد شده است: «... وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم‏...؛ [امام] دلسوزتر است بر مردم از پدران و مادرانشان...»(2)

در روايت ديگري از ايشان آمده است که آن حضرت فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا يَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِه‏؛ هیچ‌یک از شيعيان، مريض نمي‌شود مگر اينکه ما نيز در بيماري او بيمار می‌شویم و اندوهگين نمي‌شود مگر اينکه ما نيز در غم ايشان محزون می‌شویم و شادمان نمي‌گردد مگر اينکه ما نيز به خاطر شادي او شادمانيم...»(3)

با توجه به صريح روايات اسلامي «محبت اهل‌بیت و خصوصاً‌ امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به ما شيعيان ذاتي است. ما شيعيان پاره تن امامانمان هستيم.»(4) خود آن بزرگواران فرمودند: «إن شيعتنا منا خُلِقُوا مِنْ‏ فَاضِلِ‏ طِينَتِنَا وَ عَجَنُوا بِمَاءِ وِلَايَتَنا؛ شيعيان ما از ما هستند و از باقی‌مانده گل ما آفریده‌شده‌اند و با آب ولايت ما اهل‌بیت، عجين گشته‌اند.»(5)

بنابراين همان‌گونه که پدر و مادر به خاطر علاقه‌ی شديد به فرزند خويش، در بيماري اولاد، به‌سختی بيمار و بی‌تاب می‌گردند و در سلامتي و شفا گرفتن فرزند مسرور و شادمان می‌شوند؛ امام زمان (علیه‌السلام) نيز به دليل شدت رأفت و محبتي که نسبت به پيروان و شيعيانشان دارند، در غم و اندوه آن‌ها به‌شدت رنجور می‌گردند.

حضرت آیت‌الله مصباح يزدي (دامت برکاته) درباره‌ي اين ويژگي امام مهدي‌(عج) مي‌گويند:

«همه ما بحمدالله اين معرفت راداریم كه وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه سايه رحمت خدا بر بندگان است و هرچه داريم، به طفيل وجود آن بزرگوار است. اگر محبّت مهربان‌ترين مادرهاى دنيا، حتّى محبّت مادرهايى را كه هستى خودشان را براى بچه‌هايشان فدا کرده‌اند، یکجا جمع كنند، به‌اندازه محبّت امام زمان به دوستان و پيروانش نخواهد شد؛ چراکه محبّت او پرتوى از محبت بی‌نهایت خدا به آفريدگان است. خودش فرمود كه اگر دعا كنيد، براى دعايتان آمين مى‌گويم و چنان چه دعا نكنيد، من برايتان دعا مى‌كنم. براى لغزش‌هايتان استغفار مى‌كنم و حتّى بوى شمارا دوست دارم.»(6)

«بنابراين جنسِ محبت امام با ساير محبت‌ها متفاوت است. محبتي است خالص و بي منّت و بی‌نهایت و محبتي است که نه به زبان که در دل و اعماق جانِ او نهفته است و به همين دليل با همه‌ي وجود و با جسم و جان با شيعيانش پيوند دارد.»(7)

در سختی‌ها و مصائب نيز ما را رها نکرده و هرگز از شيعيان خود غافل نمی‌گردد. خود آن حضرت این‌گونه می‌فرمایند: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ؛ ما در رعايت حال شما كوتاهى نمی‌کنیم و ياد شمارا از خاطر نبرده‌ایم، كه اگر جز اين بود گرفتاری‌ها به شما روى می‌آورد و دشمنان، شمارا ریشه‌کن می‌کردند.»(8)

بنابراين گرچه امام عصر (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا) به خاطر کوتاهي خودمان در ميان ما غائب است ولي بی‌هیچ شکي بيشترين لطف و عنايت و مودت و محبت را نثار شيعيانشان می‌کنند و همچون ابر رحمتي است که بر دل‌های عطش زده‌ی ما می‌بارد و در دل رميده و کالبد مرده‌ی ما، حياتي دوباره می‌دمد. آري او همچون خورشيدي است که گرماي وجودش را از احدي دريغ نمی‌دارد. پس ما بايد گناه از جان و تن بشوييم و بيش از اين خود را از درک حضور بلکه ظهور مبارکش محروم نکنيم و از چشيدن طعم محبتش بی‌نصیب نگرديم.

پس بايد غبار آلودگي از دل‌ها شست و زنگار گناه به اشک ندامت زدود سپس براي اتصال روحي و بهره‌گیری هرچه بيشتر از فيوضات قدسي آن حضرت دعا نمود که: «اللهم هَب لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَيرَه؛ و مهرباني و رحمت و دعا و برکات وجودي آن حضرت را به ما ارزاني بدار.»(9)

مطلب ديگري که ضروري است به آن توجه داشته باشيد اين است که:

اولاً: هيچ دعايى خالى از اجابت نيست؛ زيرا دعا نوعى عبادت و پرستش است و چنانچه با خلوص نيت باشد، موجب تقرب به خداي متعال خواهد بود و استمرار اين حالت است که آدمي را به‌تدریج، مظهر اسماء و صفات الهي می‌گرداند و به سعادت حقيقي می‌رساند به‌ویژه آنکه از درگاه محبوب‌ترین انسان‌ها نزد خداي متعال يعني امامان معصوم (علیهم‌السلام) باشد. امام صادق (ع) فرمود: شمارا به دعا سفارش می‌کنم؛ زيرا با هيچ عمل ديگرى همچون دعا به خدا نزديك نمی‌شوید. (10)

ثانیاً: گاهي در تأخير مصلحتي است که از آن بی‌خبریم؛ در روايات آمده است که خداوند استجابت دعا‌ي بنده مؤمن خود را به تأخير می‌اندازد، زيرا صداي او را دوست دارد و می‌خواهد بنده‌اش بیش‌تر به درگاهش الحاق و اصرار کند تا غبار دل از او بزدايد و عشق خود را در دلش روشن کند و آنگاه‌که قابليت را در اخلاق و رفتار و گفتار بنده‌اش ملاحظه کرد، نگاه مهرآميزش را نثار او کرده به صفات کمالش بيارايد. (11)

ثالثاً گاهي موانع استجابت دعا وجود دارد؛ نظير:

1)  وجود ضررضرر يا در اصل خواسته و يا در تعجيل آن

به خاطر داشته باشيد ازآنجاکه بندگان به مصالح و مفاسد امور آگاهي ندارند گاهي درخواست‌هایی دارند که مستجاب شدنش به ضرر آن‌ها تمام می‌شود. به همين خاطر خداي مهربان يا اجابت را به تأخیر می‌اندازد و يا آنکه جايگزيني بهتر به او عطا می‌کند. قرآن کريم در اين مورد مي‌فرمايد: چه‌بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال‌آنکه خيرِ شما در آن است؛ و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (12)

در روايت است که امام حسن عسکري فرمود: «و بدان، کسي که امور تو را تدبير می‌کند، نسبت به وقتی‌که به صلاح حال توست، آگاه‌تر است، بنابراين به انتخاب او در همه کارهايت اعتماد کن تا حال تو اصلاح شود و هرگز براي نيازهاي خود قبل از رسيدن وقتش عجله نکن که سبب تنگ‌دلی و چيره شدن نوميدي بر تو می‌شود» (13)

2)  منافات داشتن با حکمت الهي:

خداى متعال بر اساس حكمت خود، اين عالم را طبق قوانين خاصي اداره مى‏كند. (14) امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «خداي متعال ابا دارد از اينکه امور بدون اسباب جاري گردند از اين جهت است كه براى هر چيز سببى قرار داده است...» (15) مثلا شفاي بيماري را در دارو و درمان قرار داده است؛ و يا وسعت روزي را در کار و تلاش در کسب حلال، صدقه دادن، اخلاق نيک و... قرار داده است. لذا کسي که به دنبال وسعت روزي است بايد به کسب و تلاش به پردازد و از خدا وسعت رزق را هم درخواست کند.

گناه، لقمه‌ی حرام، قساوت قلب و... از موانع اجابت دعا است که بايد برطرف شود تا دعا به اجابت برسد.

نتيجه نهايي آنکه:

به‌یقین دعا مستجاب مى‏شود، ولى از روى مصالحى تحقق عملى آن به تأخير مى‏افتد و يا ممکن است اجابت آن به صلاح ما نباشد (16) و يا اينکه موانع استجابت داشته باشد که با برطرف کردن آن به اجابت خواهد رسيد. انشاء الله

 

پی‌نوشت‌ها:

1.  محمدباقر مجلسي، بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏ 53، ص: 11، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403 ق.

2.  همان، ج 25، ص 117.

3.  همان، ج 65، ص 168.

4.  سايت پرسمان دانشجويي، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها.

5.  بحارالانوار، ج 53، ص 303.

6. محمدتقی مصباح يزدي، آفتاب ولايت، ص 151، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ پنجم: پاييز 1386.

7.  مقالات مهدويت، جلوه‌های محبت امام زمان، گروهي از نويسندگان.

8.  بحارالانوار، ج 53، ص 175.

9.  سيد ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القديمة)، ادعيه و زيارات‏، دار الكتب الإسلاميه‏، تهران‏، 1409 ق‏.

10. محمد بن يعقوب کليني، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص 468 «عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ...»

11. پايگاه اطلاع‌رسانی حوزه.

12. بقره (2)، آيه 216 «عَسى‏ أَنْ‏ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏».

13. پرسمان دانشجويي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها.

14. بحار الأنوار، ج‏75، ص 379.

15. الکافي، ج 1، ص 183.

16. سايت راسخون، http://rasekhoon.net/conference/show/754606.

آيه 11 و 12 سوره نور در باره تهمت پراكني مسلمانان به زني مسلمان مي باشد.

آيه 11 و 12 سوره نور در باره تهمت پراكني مسلمانان به زني مسلمان مي باشد. بنا بر اين آيات افراد جامعه اسلامي از زن و مرد محترم اند و بايد حرمتشان حفظ شود و كسي حق تهمت زدن به آنان بخصوص تهمت فحشاء  را ندارد. مگر اين كه با آوردن چهار شاهد عادل ، فحشاي ادعايي را ثابت كند و گر نه به جرم "قذف = تهمت فحشاء زدن " محكوم به حد و تنبيه و كيفر مي شود.

متاسفانه در زمان پيامبر به زن مسلماني بدون وجود چهار شاهد تهمت فحشاء زده شد و افراد مسلمان به جاي اين كه در مقابل اين تهمت زني قد علم كنند و از تهمت زننده شاهد خواسته و در صورت نبود شاهد ، تهمت زده شده را پاك شمرده و تهمت زنندگان را طرد كنند و توبيخ نمايند ، اين تهمت ظالمانه را تلقي به قبول كردند و آن را پخش نمودند و در اين ظلم شريك گشتند و اين آيات در توبيخ جماعت شركت كننده در اين ظلم نازل شد.

در اين آيات نه نامي از تهمت زده شده برده شده است و نه تمجيد خاصي از او گرديده است و فقط مردان و زنان با ايمان توبيخ شده اند كه چرا پاكدامني آن زن را بدون بينه رد كردند و او را مرتكب فحشاء شمردند و در پراكندن اين تهمت و گناه عظيم شركت جستند و حسن ظن خود را وانهادند و نگفتند اين تهمت بهتاني عظيم و گناهي بزرگ است و چرا از تهمت زنندگان شاهد نطلبيدند و با نبود شاهد آنان را دروغگو نشمردند و... ؛ توجه كنيد:

«إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّي كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فيما أَفَضْتُمْ فيهِ عَذابٌ عَظيمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيمٌ يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ ؛ (1)

مسلّماً كساني كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهي (متشكّل و توطئه‏گر) از شما بودند امّا گمان نكنيد اين ماجرا براي شما بد است، بلكه خير شما در آن است آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهي كه مرتكب شدند دارند و از آنان كسي كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمي براي اوست! چرا هنگامي كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسي كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغي بزرگ و آشكار است؟! چرا چهار شاهد براي آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند! و اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت شامل شما نمي‏شد، بخاطر اين گناهي كه كرديد عذاب سختي به شما مي‏رسيد! به خاطر بياوريد زماني را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مي‏گرفتيد، و با دهان خود سخني مي‏گفتيد كه به آن يقين نداشتيد و آن را كوچك مي‏پنداشتيد در حالي كه نزد خدا بزرگ است! چرا هنگامي كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم خداوندا منزّهي تو، اين بهتان بزرگي است»؟! خداوند شما را اندرز مي‏دهد كه هرگز چنين كاري را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد! و خداوند آيات را براي شما بيان مي‏كند، و خدا دانا و حكيم است».

پس اين آيات در مورد تهمت بر هر كس نازل شده باشد ، هيچ فضيلتي براي او ثابت نمي كند و فقط و فقط توبيخ مسلماناني است كه تهمت به زنان پاكدامن را بدون بينه شرعي پذيرفته و براي ديگران نقل مي كنند.

در روايات هم اختلاف است كه آيات در مورد چه كسي نازل شده " عايشه همسر رسول خدا يا ماريه" كه او نيز همسر پيامبر و مادر فرزند او بود و بنا به روايات در مورد هر دو هم تهمت پراكني اتفاق افتاده و ما در اينجا در صدد نيستيم كه بگوييم شأن نزول، جريان تهمت بر عايشه نيست بلكه حرف ما اين است كه بر فرض كه اين آيات ناظر به جريان تهمت زني به عايشه هم باشد، هيچ فضيلتي براي او ثابت نمي كند زيرا عايشه مانند ديگر همسران پيامبر (كه قطعا پاكدامن و مبرا از فحشايند) و مانند ديگر زنان جامعه اسلامي مرتكب فحشاي آشكار نشده و كسي شاهد و بينه اي بر اين كه او مرتكب چنين خطايي شده ، نداشته است ولي به دلايلي از طرف عده اي خدانشناس مورد تهمت قرار گرفته و افراد جامعه موظف بوده اند با اين تهمت مقابله كنند و بر پاكدامني او اصرار ورزند و از تهمت زنندگان شاهد بخواهند و با نبود شاهد ، آنان را طرد كنند و اجازه تهمت پراكني ندهند و ...

علاوه بر اين كه به اعتقاد غالب مسلمانان و بخصوص شيعيان همسران و دختران پيامبران نبايد اهل فحشاء باشند؛ زيرا اگر چنين باشد سبب لكه دار شدن حرمت پيامبر شده و اطمينان به او سلب مي گردد.

خلاصه شك نيست كه عايشه و ديگر همسران رسول خدا به او ايمان آورده و پاكدامن بوده اند؛ ولي اين بدان معنا نيست كه براي هميشه مصون از خطا و انحراف و گناه باشند.

عايشه و ديگر همسران رسول خدا اگر تا آخر عمر بر ايمان و تقوا و عهدي كه با پيامبر بسته اند كه از چارچوب ايمان و تقوا خارج نشوند، پايبند مانده باشند، محترم اند و محبوب ولي اگر در زمان پيامبر با رفتارهاي غلط خود ايشان را آزار داده باشند و يا بعد از وفات رسول خدا از چارچوبي كه ايشان برايشان ترسيم كرده، خارج شده و مرتكب ظلم به اهل بيت پيامبر و كتمان حق و شركت در انحراف جامعه و ... شده باشند، به حكم قرآن مستحق لعن و نفرين اند.

شيعه به دلايل محكم قرآني و روايي و تاريخي بر اين باور است كه عايشه هم در زمان پيامبر و هم بخصوص بعد از وفات پيامبر مرتكب ظلم به اهل بيت و كتمان حق و شركت در به انحراف كشيدن جامعه اسلامي شده است و به اين جهت به خود اجازه مي دهد به حكم قرآن او را نفرين كند و كساني كه مخالفند بايد بتوانند با ادله محكم اعتقاد شيعه را باطل كرده و ايمان و پايبندي او تا آخرين لحظات عمر را ثابت كنند.

پس پاكدامن بودن زنان به معناي اين نيست كه اينها از هر گناهي مبرايند و هيچ عيب و نقصي نداشته اند مگر در اول سوره تحريم برخي از زنان پيامبر به خاطر اذيت كردن او شديدا مذمت نشدند؟ مگر در همان سوره نيامده كه برخي از زنان راز پيامبر را فاش كردند ...؟!

پي نوشت ها:

1. نور (24) آيه 11- 18. 

ما شيعيان امامان را واسطه هاي بين پيامبر و امت و تعليم يافته هاي خدايي مي دانيم

ما شيعيان امامان را واسطه هاي بين پيامبر و امت و تعليم يافته هاي خدايي مي دانيم كه بعد از پيامبر به امر و تعليم خدايي مبين و مفسر قرآن و سنت مي باشند و بيان و تفسير آنان را بر ديده مي گذاريم. اين بيان و تفسير اگر به صورت روايت متواتر در مباحث اعتقادي و غير فقهي باشد، برهان است و اگر روايات معتبر غير متواتر در مباحث فقهي باشد، حجت تعبدي است و روايات غير متواتر در غير مباحث فقهي به قرآن عرضه شده و به عنوان بيان قرآن در صورت نبودن منافات، پذيرفته مي گردد و حجت دانسته مي شود.
اما اهل سنت روايات امامان را به عنوان رأي و اجتهاد امامان مي دانند و با رأي ديگر امامانشان كم و بيش هم سطح دانسته و مثل ما متعبّد به آنها نيستند. بله آنان امامان اهل بيت را عالماني برتر يا در رديف ديگر عالمان صحابي و غير صحابي مي شمارند و اما مثل ما نسبت به امامان قائل به عصمت و و علم افاضي نيستند تا سخن آنها را بيان و تفسير خدايي وحي و حجت و برهان در اعتقادات و حجت در احكام بدانند.

شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند، آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوی ما است

با سلام و قدردانی از ارتباطتان با این مرکز
عزاداری برای کسانی که از دنیا رفته اند، امر منطقی و عقلانی است . داده های تاریخی و سرگذشت اقوام گذشته نیز نشان می دهد ،اگر عزیزی از خانواده ايی از دنیا می رفت و یا یکی از شخصیت های تأثیر گذار در فرایند جامعه کشته یا از دنیا می رفت ، مردم برای او عزاداری می نمودند . البته نحوه و شیوه عزاداری به حسب فرهنگ ، بافت فرهنگی و سنت های حاکم در جامعه تفاوت داشت . امروزه نیز همین فرهنگ وجود دارد . مردم برای عزیزان از دسته رفته و کشته شده قهرمانان شان سالگرد ، پاسداشت و مراسم می گیرند تا یاد و خاطره فدا کاری آنان در تاریخ بماند و نسل های بعد از فداکاری آنان آگاه شوند، و از آنها تجلیل كنند .
عزاداری برای امام حسین (ع) نیز امر منطقی و مبتنی بر عقل و شرع می باشد . زیرا عزاداری برای امام در حقیقت تجلیل از فداکاری و پاسداشت از یک شخصیت جهانی است که همه زندگی خود و خا نواده اش را فدای دین ، فرهنگ و ظلم ستیزی نمود . تجلیل از این شخصیت در حقیقت تجلیل از همه خوبی ها است . عزاداری برای آن امام همام یکی از قالب های حفظ یاد و خاطره حضرت و یاران او می باشد ، افزون برآن عزاداری برای امام (ع) فواید و آثاري هم دارد که به خاطر آن به این امر تأکید شده است؛ چنانکه معصومان (ع) هم خود برای امام حسین (ع) عزا داری مي كردند و هم اين كه دیگران را به این امر سفارش می کردند. لذا بایسته است فلسفه عزاداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد .
آثار و فواید اجتماعی عزاداري براي امامان:
الف) محبت و دوستى:
قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهل‏بیت (ع) را بر مسلمانان واجب کرده است.‏(1) دوستى لوازمى دارد و دوستدار صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهم‏ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ و اظهار سرور و شادی در شادى آنان است. از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل‏بیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) در روایتى مى‏فرماید:
«یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا،اولئک منّا و الینا؛(2) شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند، آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوی ما است.»
امام صادق(ع) نیز فرمود:
«شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا؛(3) شیعیان ما پاره‏ايى از وجود ما هستند و از زیادى گل ما آفریده شده‏اند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوش حال مى‏سازد، آنان را بدحال و خوش حال مى‏گرداند.»
بر این اساس وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مى‏کند که در ایام عزادارى اهل‏بیت (ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، و با کم خوردن و کم آشامیدن، مانند افراد غم‏زده، اظهار نمایيم.
امام رضا (ع) به ریان بن شبیب، که روز اول محرم به محضر آن حضرت شرفیاب شد، فرمود :
«ای پسر شبیب اگر بر مصیبتی گریه می کنی ، بر حسین بن علی گریه کن! چون که آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بریدند ...؛ سپس حضرت فرمود: اگر خوش حال می شوی از این که در درجات عالی بهشت با ما باشی ، در حزن ما محزون و در شادی ما شاد باش. » (4)
ب) انسان‏سازى:
از آن جا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم‏دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان‏هاى آنان است و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مى‏دهد. فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مى‏کند، شعور و شور و شناخت و عاطفه را درهم مى‏آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏اى قوى در او پدیدار می گردد و هنگام خروج از مراسم عزادارى مانند محبى مى‏شود که فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج) جامعه‏سازى:
هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان‏سازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مى‏شود و آدمى مى‏کوشد تا آرمان‏هاى اهل‏بیت(ع) را در جامعه حکم‏فرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهل‏بیت(ع)، در واقع با یک واسطه، زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مى‏سازد. به همین دلیل مى‏توان گفت: یکى از حکمت‏هاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د) انتقال‏دهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:
کسى نمى‏تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بیت(ع) آشنا مى‏شوند. عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل‏هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت(ع) است.
هـ) زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب:
احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت‌ها و تربیت کننده و پرورش دهنده روح حماسه و ایثار است. گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، نهضت عاشورا به ثمر نشست.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کرده ‏اند.
برای گریه بر مصیبت‏های امام حسین(ع) ثواب‏ها و فضیلت‏های فراوان ذکر کرده و فرموده‏اند که: چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است؛ زیرا اشک ریختن در عزای حسین(ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت(ع) و سیدالشّهدا(ع) است.
اشک، دل را سیراب می‏کند، عطش روح را برطرف می‏سازد، و نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می‏شود. به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است».(5) گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است و گریه فریاد عصر مظلومیت، رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است».(6)
پی نوشت ها:
1. شورى (42)، آیه 23، هود (11)، آیه 29.
2. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسى ،‏ ج10 ، ص 114، اسلاميه‏.
3. همان ، ج64، ص76 .
4. أمالي الصدوق،‏ شيخ صدوق ، ص130‏ ، اعلمى، بی تا.
5. مرتضی مطهری، شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) ص 124، بی نام.
6. صحیفه امام ، ج 8، ص 70 ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

صرف ادعای شیعه بودن باعث نجات آدمی نمی شود بلکه ایمان و التزام قلبی و باور به اعتقادات مذهب حقه (تشیع) لازم است.
شیعه

یکی از سوالاتی که همیشه مطرح می شود در خصوص حدیثی از امام صادق(ع) است که بر اساس آن شیعیان وارد دوزخ نخواهند شد. این مساله همیشه محل بحث و سوال بوده اما پاسخ به آن چیست؟

حدیثی که از امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باب وارد شده این است که راوی می گوید به امام صادق ـ علیه السلام ـ گفتم: شنیدم که می گفتی همه شیعیان برغم آنچه در آنهاست (گناهانی که دارند) در بهشت جای دارند. فرمود: به تو راست گفتم. بخدا سوگند که همه آنها در بهشت جای دارند. گفتم: فدایت شوم گناهان، بسیارند و بزرگ! فرمود: اما در قیامت همگی شما با شفاعت پیامبر که خواسته اش برآورده می شود و یا جانشینش در بهشت خواهید بود امّا بخداوند سوگند که من در برزخ بر شما می ترسم. گفتم برزخ چیست؟ فرمود: همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت. [1]

با توجه به این روایت پس از قیامت و محاسبه اعمال هیچ شیعه ای از شیعیان داخل جهنم نمی شود بلکه به شفاعت وجود مقدس رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ یا یکی از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ مشمول عنایات الهی قرار می گیرد و اهل نجات خواهد شد.

حال در اینجا دو پرسش اساسی به ذهن می آید اولاً مراد از شیعه چه کسانی هستند ثانیاً شفاعت به چه معنایی است و آیا مطلقاً شامل حال شیعیان می شود یا شرائطی هم دارد.

ابتدا می پردازیم به پرسش اول که مراد از شیعه چه کسانی هستند. برای پاسخ به این پرسش مراجعه می کنیم به متون روایی خود و از خود روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تعریف شیعه و یا اوصاف شیعیان را بدست می آوریم.

1. امام رضا ـ علیه السلام ـ می فرماید: شیعیان ما تسلیم امر ما هستند و به فرمایشات ما عمل می کنند با دشمنان ما مخالفند پس هر کس این گونه نباشد از ما نیست. [2]

2. جابر جعفی گفت: امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود:

ای جابر آیا کافی است برای کسی که ادعای تشیع داردبگوید که دوستدار ما اهل بیت است؟ بخدا سوگند شیعة ما نیست مگر آن کسی که تقوای خدا را رعایت کند و از او اطاعت نماید. [3]

3. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: (عذرتراشی نکنید در معاصی خدا) و رأیهای باطل را متابعت نکنید (که ما شیعه هستیم و انتساب به اهل بیت اسباب نجات ماست) «بخدا قسم که نیست شیعة ما مگر کسی که اطاعت خدای تعالی کند. »[4]

پس، از منظر روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ شیعه کسی است که ملتزم به دستورات آنان باشد و در عمل هم فردی کوشا باشد. در همین جا سؤال دیگری مطرح می شود آن اینکه اگر شیعه تنها کسانی باشند که مطیع فرمان خدا و اهل تقوی و عمل صالح هستند دیگر چه نیازی به شفاعت هست به عبارت دیگر آنچه باعث نجات این گونه افراد می شود همان ایمان و عمل صالحشان می باشد.

برای رسیدن به پاسخ این پرسش لازم است بپردازیم به معنای شفاعت و شرائط آن که در پرسش دوم مطرح کردیم.

حقیقت شفاعت چیزی نیست جز وصول رحمت و مغفرت و فیض پروردگار به بندگانش از طریق اولیاء و برگزیدگان از عبادش.

همانگونه که خداوند متعال هدایتش را از طریق انبیاء و نخبگان از بندگان به عموم مردم در دنیا ارزانی می کند همچنین مغفرتش را به سوی گنهکاران از طریق همین انسانهای وارسته در روز قیامت ارسال می کند. [5]

و اما شرائط شفاعت شوندگان، آیا هر کسی مشمول شفاعت اولیاء دین قرار می گیرد یا تحت شرائط خاصّی انسانهای گنهکار موفق به شفاعت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ یا یکی از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ می شود.

شرائط شفاعت شوندگان:

1. شرک بخدا نداشته باشد.

2. از روی اخلاص شهادت به وحدانیت حق داشته باشد.

3. معتقد به پیامبران و روز رستاخیز و آنچه که خدا بر پیامبرانش نازل فرموده است.

4. شفاعت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را تکذیب نکنند.

5. نماز را خفیف نشمرد.

حال اگر کسی با ایمان بخدا (و حفظ امورات فوق) از دنیا برود ولو مبتلا به معاصی و گناهانی هم باشد که موفق به توبه نشده است ولی بواسطه داشتن گوهر «ایمان» جهنمی نخواهد بود البته بار سنگین گناهان او بوسیله مصائب دنیا و سختیهای برزخ و مواقف آغازین رستاخیز سبک می گردد و اگر با این ها از آلودگی گناهان پاک نشد به وسیله شفاعت از عذاب دوزخ نجات می یابد. [6]

پس با توجه به مطالب بیان شده باید اینچنین پاسخ نهایی را داد که:

صرف ادعای شیعه بودن باعث نجات آدمی نمی شود بلکه ایمان و التزام قلبی و باور به اعتقادات مذهب حقه (تشیع) لازم است و در عمل هم باید فردی مطیع بود حال اگر شیعه ای پیدا شد که در ایمان و باور قلبی معتقد بخدا و رسول و امامان معصوم است و در عمل هم بی اعتناء به فرامین الهی نیست ولی گرفتار خیلی رذایل اخلاقی است، تا موقعی که این صفات ناپسند او را از ایمان و باور قلبی اش خارج نمی کند و در حال مرگ با ایمان از دنیا می رود قابلیت دارد که در روز قیامت شفاعت اولیاء دین شامل حال او شود چون بواسطة گوهر ایمان در قلب او این قابلیت را دارد که مورد شفاعت قرار گیرد ولو معاصی کثیری از او صادر شده باشد.

پس اگر کسی مدّعی است شیعه دوازده امامی است ولی امر نماز را خفیف می شمرد ولو به ظاهر محبت اهل بیت هم در دل داشته باشد و با آن حال از دنیا برود اینچنین شخصی قابل برای شفاعت شدن نیست چون از شرائط قابلیت برای شفاعت شدن این است که آدمی مؤمن به خدا و پیامبر و هر آنچه که بر او نازل شده باشد و نماز را خفیف نشمرد و فرض این است که اینچنین آدمی در امر نماز کوتاهی کرده و این مسأله مهم را خفیف شمرده است.

در نتیجه روایت امام صادق ـ علیه السلام ـ اینچنین معنی می شود.

هیچ شیعه ای به جهنم نمی رود. با آن تعریفی که از شیعه بیان شد. شیعیان دو دسته می شوند شیعه ای که عملش او را بهشتی می کند و شیعه ای که برای بهشتی شدنش عملش کافی نیست و با انضمام شفاعت بهشتی می شود. پس شیعیان چه از گروه اول باشند و چه از گروه دوم جهنم نخواهند رفت اما عذاب و عقاب بر گنهکاران شیعه در برزخ حتمی است (البته اگر در دنیا یا هنگام جان کندن با مکافات و عذاب گناهانشان پاک نگردند) چرا که ائمه قول و وعدة شفاعت در برزخ را به ما نداده اند و به عهده ما و خدا گذاشته اند.

همچنین در این زمینه لازم است به روایتی از امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز توجه کرد که خطاب به جابر می فرماید:

«. . . ای جابر جز با اطاعت و فرمانبرداری از خدای متعال تقرّب به او حاصل نمی شود با ما (آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ) بَرات رهایی از دوزخ نیست و هیچ یک از شما بر خدا حجّتی ندارد، هر کس مطیع خداست ولی و دوستدار ماست و هر کس نافرمانی خدا را نماید با ما دشمن است. ولایت ما اهل بیت جز با عمل (به فرامین الهی) و پرهیز (از معاصی) بدست نمی آید. »[7]

 

برای مطالعه بیشتر به کتاب های ذیل مراجعه فرمایید:

1. معاد در قرآن، تفسیر موضوعی، ج 5، آیت الله جوادی آملی.

2. منشور جاوید، ج 8، آیت الله سبحانی.

3. عدل الهی. شهید مرتضی مطهری.

4. معاد، محسن قرائتی.

پی نوشت ها:

[1]. فروع کافی، کلینی، ج 3، ص 242، کتاب الخبائز، ح 3، دارالکتب الاسلامیه، 1367 هـ ش.

[2]. شیخ صدوق، صفات الشیعه،ص 18، انتشارات زراره، چاپ اول، 1379.

[3]. شیخ صدوق، صفات الشیعه، ص 38.

[4]. کلینی، اصول کافی. ج 2، ص 73، ح1، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 هـ ق.

[5]. ر. ک. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 4،ص 344، مؤسسه امام صادق، چاپ پنجم، سال 1423 هـ ق.

[6]. ر. ک: سبحانی، جعفر الالهیات، ج 4، ص 347-348.

ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی،آموزش عقاید، ص 481، ناشر شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، بهار 1380.

[7]. صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص 40.