پرسش:
چرا معارضاتی که تاکنون در مقام پاسخ به تحدی قرآن ارائه شدهاند، نمیتوانند پاسخی برای تحدی قرآن و درنتیجه شکست قرآن تلقی شوند؟
مقدمه
افراد مختلفی در طول تاریخ، در مقام معارضه با تحدی قرآن برآمدند. برای نمونه میتوان به مسیلمه بن حبیب، مشهور به مسیلمه کذاب، سجاح تمیمی و ابن مقفع و کتابهایی همچون «الفرقان الحق» و «حسن الایجاز فی ابطال الایجاز» اشاره کرد. در این نوشتار به بررسی این موضوع میپردازیم که چرا باوجود ارائه چنین اموری مسلمانان همچنان معتقدند تاکنون به تحدی قرآن پاسخ داده نشده است؟
متن پاسخ:
بررسی معارضات انجامشده با تحدی قرآن
1. قدیمیترین معارضه به مسیلمهبنحبیب نسبت داده شده است. او نخست مسلمان شد، اما هنگامیکه از بیماری پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مطلع شد، اعلام نبوت کرد. جملات مختلفی به او منسوب است. برای نمونه در اینجا به سه مورد اشاره میکنیم:
«أ لَمْ تَرَ إلى رَبِّکَ کَیْفَ فَعَلَ بِالْحَبْلَى، أَخْرَجَ مِنْهَا نَسْمَهً تَسْعَى، مِنْ بَیْنِ صَفَاقٍ وَ حَشَى»؛ آیا ندیدی پروردگارت چگونه با زنی باردار رفتار کرد؟ او از درونش انسانی را خارج کرد که در حال حرکت است، از میان شکم و کمر.
«یَا ضَفْدَعُ بِنْتَ ضَفْدَعَیْنِ، نَقِّى مَا تَنْقِینَ، أَعْلَاکِ فِی الْمَاءِ وَ أَسْفَلَکِ فِی الطِّینِ. لَا الشَّارِبَ تَمْنَعِینَ و لَا الماءَ تکدرین»؛ اى قورباغه دختر دو قورباغه، صدا کن [چه خوب] صدا مىکنى. بالایت در آب است و پایینت در گِل، نه آشامنده را منع مىکنى و نه آب را گلآلود.
«وَ المُبَذِّرَاتِ بَذْرًا وَ الحَاصِدَاتِ حَصْدًا وَ الذَّارِیَاتِ قَمْحًا وَ الطَّاحِنَاتِ طَحْنًا وَ العَاجِنَاتِ عَجْنًا وَ الخَابِزَاتِ خُبْزًا وَ الثَّارِدَاتِ ثَرْدًا وَ اللَّاقِمَاتِ لُقْمًا إِهَالَهً وَ سَمْنًا»؛ قسم به دهقانان و کشاورزان، قسم به دروکنندگان، قسم به جداکنندگان گندم از کاه، قسم به خمیرکنندگان، قسم به پختکنندگان نان، قسم به تریدکنندگان، قسم به افرادى که لقمههاى چرب و نرم برمىدارند.(1)
این جملات همانطور که مشخص است بهقدری سخیف و ضعیف هستند که حتی برخی صدور آنها را از مسیلمه نیز بعید دانستهاند؛ چه برسد به اینکه بتوان آنها را به خداوند نسبت داد. برای نمونه، مورد اول درباره بیان نعم الهی است، اما مشخص نیست چرا با تعبیر «أ لَمْ تَرَ» که برای تهدید و انتقام است، شروع میشود؟!(2)
2. سجاح، دختر حارث تمیمی، اول مسیحی بود و پس از پیامبر خدا ادعای نبوت کرد. وی کتابی نداشت، اما مدعی بود سخنانش وحی است! سجاح بعداً با مسیلمه همدست شد و با او ازدواج کرد. سرانجام او پس از کشتهشدن مسیلمه مسلمان شد. او هرچند همانند کاهنان، مُسَجَّع و آهنگین سخن میگفته، اما محتوای سخنانش کاملاً عادی و ابتدایی بوده است. برای نمونه وقتی مسیلمه به او پیشنهاد شراکت در نبوت داد و گفت: خدا نیمی از زمین را به تو میدهد، در پاسخ گفت: «لَا یَرُدُّ النِّصْفَ إِلَّا مِنْ جَنَفٍ، فَاحْمِلِ النِّصْفَ إِلَى خَیْلٍ تَرَاهَا کَالسَّهْفِ»؛ نصف را رد نمیکند مگر کسی که ظالم باشد، نصف را به سپاهی بده که عاشق آن است. چنانکه وی هنگام صدور فرمان حمله به قبیله رباب گفت: «أَعِدُّوا الرِّکَابَ وَ اسْتَعِدُّوا لِلنِّهَابِ، ثُمَّ أَغِیرُوا عَلَى الرِّبَابِ، فَلَیْسَ دُونَهُمْ حِجَابٌ»؛ سواران را آماده کنید و برای غارت آماده شوید و بهسوی قبیله رباب حمله برید که مانعی در مقابل آنان نیست.(3)
3. ابنمقفع فرد دیگری است که گفته شده در مقام معارضه با قرآن برآمده است. کتابی که ادعاشده او در مقام معارضه با قرآن نوشته، یافت نشده است. به گفته باقلانی بعید نیست که او اول قصد این کار را داشته، اما بعداً با مشاهده عجز خود از هماوردی با قرآن به حقیقت اعجاز قرآن پی برده و پشیمان شده است.(4) قاضی عیاض نیز در همین زمینه گفته است: او شروع به نگارش کتابی در مقام معارضه با قرآن کرد، اما وقتی آیه 44 سوره هود را از کودکی شنید، متوجه شد که قرآن کلام بشر و قابل معارضه نیست.(5)
4. کتاب «حسن الایجاز فی ابطال الایجاز» در سال 1912 میلادی توسط نصیرالدین ظافر مسیحی در مقام رد اعجاز قرآن نوشته شد. برای نمونه به دو سورهنما از این کتاب اشاره میشود:
معارض سوره حمد: «الحمدُ للهِ الرحمنِ، ربُّ الأکوانِ، الملکُ الدّیانِ، لکَ العبادهُ و بکَ المستعانُ، اهدنا صراطَ الإیمانِ»؛ سپاس برای خداوند رحمان، پروردگار جهانها، پادشاه داور. عبادت تنها شایسته تو است و یاری تنها از تو خواسته میشود. ما را به ایمان هدایت کن.
معارض سوره کوثر: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الجَوَاهِرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ جَاهِرْ، وَ لَا تَعْتَمِدْ قَوْلَ سَاحِرٍ»؛ ما به تو جواهر دادیم، تو نیز با صداى بلند نماز بخوان، به گفتار ساحر و جادوگر اعتماد مکن.(6)
همانطور که مشخص است او در مقام معارضه با قرآن عبارات این کتاب را برداشته و تنها برخی از واژگان را به کلمات همخانواده یا مشابه تغییر داده، تعدادی از واژگان یا عبارات را هم به خیال اینکه اضافه هستند، حذف کرده و دستآخر چون خودش بهتنهایی از عهده معارضه با قرآن برنیامده، مجبور شده دست نیاز بهسوی مسیلمه کذاب دراز کند و برخی از عباراتش را از او قرض بگیرد! با قطعنظر از اقتباسات فراوان، اشکالات ادبی بسیاری در کتاب او دیده میشود و در موارد نهچندان کمی بین جملاتی که او در کنار همردیف کرده، هیچ ارتباطی دیده نمیشود.(7)
5. کتاب «الفرقان الحق» توسط نویسندگان مسیحی در مقام پاسخ به تحدی قرآن به نگارش درآمد و در سال 1999 میلادی در اینترنت منتشر شد. این کتاب مشتمل بر 77 سورهنما است. هرچند نویسندگان مدعی هستند که این کتاب را از طریق وحی دریافت کردهاند، اما تناقض و اختلاف مطالب این کتاب با هم، نشانه بشری بودن آن است. چنانکه این کتاب نیز همانند سایر معارضات، به جهت کثرت کپیبرداری از قرآن، حتی در اسامی سورهنماها، اثری مستقل و متمایز از قرآن نیست. در موارد فراوانی تنها برخی از کلمات آیات قرآن را تغییر دادهاند. برای نمونه به این سه مورد نگاه کنید:
قرآن: ﴿وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلاٰمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ﴾(8) # الفرقان الحق: «من یبتغ غیر الانجیل و الفرقان کتابا فلن یقبل منه»!
قرآن: ﴿... کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ مَعَ اَلصّٰابِرِینَ﴾(9) و ﴿و قُلْ لاٰ یَسْتَوِی اَلْخَبِیثُ وَ اَلطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ اَلْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ یٰا أُولِی اَلْأَلْبٰابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾(10) # الفرقان الحق: «و کم من فئه قلیله مؤمنه غلبت فئه کثیره کافره بالمحبه و الرحمه السلام فلا یستوی الخبیث والطیب ولو اعجبکم کثیره الخبیث و العاقبه للمتقین»!
قرآن: ﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مثلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ * وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ اَلْأَرْضِ مٰا لَهٰا مِنْ قَرٰارٍ﴾(11) # الفرقان الحق: «و مثل کلمه طیبه کمثل شجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها الطیب کل حین؛ و مثل کلمه خبیثه کمثل شجره خبیثه اجتثت من فوق الارض فما لها من قرار رکین»!(12)
نتیجهگیری:
بررسی معارضاتی که در مقام پاسخ به تحدی قرآن ارائه شده نشان میدهد که برخی از آنها سخنان معمولی و روزمرهای هستند که فقط آهنگین شدهاند؛ وگرنه چه از جهت معنا و چه از جهت واژگان و ساختار هیچ مزیتی نسبت به سخنان معمولی سایر افراد ندارند. مابقی نیز تقلیدهای ناشیانهای از قرآن و کپیبرداری از آن به همراه تغییر واژگان به کلمات مترادف یا کموزیاد کردنهای سادهلوحانه هستند؛ تغییراتی که همیشه به سقوط کلام، چه از جهت فصاحت و بلاغت و چه از جهت بلندی معنا، منجر شده است. ایکاش این افراد پیش از اینکه بافتههای خود را بهعنوان پاسخ به تحدی قرآن منتشر میکردند از خود سؤال میکردند که اگر معارضه با قرآن به این آسانی است، پس چرا مشرکان مکه که در اوج فصاحت و بلاغت بودند و شاعر بزرگ کم نداشتند، اقدام به این کار نکردند و پیامبر را به همین سادگی شکست ندادند تا مجبور نباشند به سراغ تحریم مسلمانان در شعب ابیطالب و حمله نظامی به آنان بروند و بخواهند از جان و مال خود مایه بگذارند؟! حقیقت آن است که آنان چون از یکسو فصیح و بلیغ بودند و از سوی دیگر، با راه و روش معارضه و تحدی آشنا بودند، میدانستند آنچه بهعنوان پاسخ تحدی ارائه میشود، باید اثری مستقل و متمایز، اما درعینحال از جهت لفظ و معنا همسنگ و هموزن قرآن باشد و چنین چیزی از توان آنان خارج است؛ ازاینرو، هیچگاه به معارضه با قرآن فکر هم نکردند.(13)
برای مطالعه بیشتر:
نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن
پینوشتها
1. طاهری، حبیبالله، درسهایی از علوم قرآنی، قم، اسوه، 1377 ش، ج 1، ص 146.
2. جواهری، سید محمدحسن، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 354-360.
3. جواهری، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 360.
4. باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، عالم الکتب، بیروت، چاپ اول، 1408 ق، ص 49.
5. حدادی، احمد، المدخل لعلم تفسیر کتاب الله تعالی، دمشق، دار القلم، 1408 ق، ص 30.
6. جواهری، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 363 و 364.
7. ر.ک: رضایی اصفهانی، محمدعلی و باقر ریاحیمهر، مقاله «بررسی انتقادی کتاب «حسن الایجاز فی ابطال الاعجاز»، قرآنپژوهی خاورشناسان، 1399 ش، دوره 15، شماره 28، صص 67 تا 86.
8. سوره آلعمران، آیه 85.
9. سوره بقره، آیه 249.
10. سوره مائده، آیه 100.
11. سوره إبراهیم، آیههای 24 و 26.
12. ر.ک: امین ناجی، محمدهادی، مقاله «تحلیل انتقادی «الفرقان الحق» در حوزه وحیانیت و جامعیت در معارضه با قرآن»، پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، دوره 5، شماره 2، 1396 ش، صص 145-160.
13. خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه إحیاء آثار الخوئی، ص 95.