پرسش وپاسخ

سلام. چرا احادیثی داریم که میگن زن و شوهر نباید در جماع به عورت هم نگاه کنند؟یا چرا باید بخشی از بدنشان را در حین جماع بپوشانند؟ آیا اسلام مخالف لذت است؟

پرسش: دوم اینکه در مورد اصول تفاوت شیعه اثنی اشعری و شیعه های دیگر برام توضیح بدید.مخصوصا شیعه های هند.چون می‌خوام یه مدتی‌ آنجا زندگی‌ کنم.یا اینکه نامه یک کتاب و کتابفروشی و آدرسش را در کرج به من بدهید که خودم بخوانم.مخصوصا کدام ادبو رسوم ما با آنها متفاوت است. با تشکر فراوان

با سلام و سپاس از ارتباط¬تان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسش: سلام. چرا احادیثی داریم که میگن زن و شوهر نباید در جماع به عورت هم نگاه کنند؟یا چرا باید بخشی از بدنشان را در حین جماع بپوشانند؟ آیا اسلام مخالف لذت است؟

پاسخ:

پرسشگر محترم اسلام مخالف لذت نیست بلکه طرفدار لذت حلال است.
به آیات شریفه زیر توجه کنید:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُون (1)
بگو: «چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و روزيهاى پاكيزه را، حرام كرده است؟!» بگو: «اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده‏اند (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى‏دهيم!
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (2)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنيد! و از حدّ، تجاوز ننماييد! زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏دارد.
در شآن نزول این آیه وارد شده که گروهی از مسلمانان دچار کج اندیشی شده و برای رسیدن به قرب خدا لذت های حلال خوردنی ، پوشیدنی ، نوشیدنی و جنسی را بر خود حرام کردند و این آیه در رد عمل آنان نازل شد و آنان را از این رفتار غلط نهی کرد. (3)
توجه دادن به نيازهاى طبيعى و فطرى و تشويق به برآوردن آنها از ويژگى‏هاى مهم و اساسى قرآن و مكتب اهل بيت(ع) مى‏باشد. اين مربيان خدايى به افراد گوشزد مى‏كنند كه روح بر مَرْكَب جسم سوار است و راهوارى اين مركب، رشد روحى را آسان مى‏سازد. بى‏توجهى به نيازهاى طبيعى اين مركب، سبب پيدا شدن بيمارى‏هاى فراوان جسمى و روحى است و زندگى دنيا و سعادت آخرت را از كف مى‏ربايد. اگر نيازهاى جسمى مركب تن به خوبى برآورده شود، راهوار روح را به تعالى مى‏برد و دنيا و آخرت آباد مى‏گردد.
كانون زناشويى بايد زمينه اظهار ناز و نياز زن و شوهر باشد. پسنديده و طبيعى اين است كه زن مظهر ناز و مرد كانون نياز باشد. هر چه بر ناز و نياز، زن و مرد بيفزايند و این کانون را لذت بارتر کند و بر استحكام اين كانون مؤثر باشد، پسندیده است. مثلا انتخاب زن زيبا و عنايت به حفظ طراوت و زيبايى او توسط خودش و شوهر، بر ناز و نياز مى‏افزايد.
يكى از فلسفه‏هاى عدم تشويق زنان به انجام كارهاى خارج از منزل و موظف كردن مرد به تأمين هزينه زندگى، محفوظ ماندن طراوت و شادابى زنها است زيرا آنان از لحاظ جسمى و روحى لطيف هستند و به مصلحت خودشان و خانواده‏شان است كه لطيف و شاداب بمانند تا پيوند زناشويى استوار بماند و جاذبه جسمى آنان همچنان پيونددهنده رابطه زناشويى بوده و مردان را بدآنان وفادار، متعهد و خدمتگزار نگه دارد.
زنان بايد حفظ طراوت و شادابى جسمى را سرلوحه همت خود قرار دهند و در حد امكان از به عهده گرفتن شغل‏هايى كه لازمه آن، حضور بلندمدت در سرما و گرما و تابش آفتاب است، يا به عهده گرفتن مسئوليت‏هايى كه ذهن را به شدت مشغول مى‏كند و روح را افسرده مى‏سازد و يا كارهاى سنگين، خوددارى ورزند. شوهران آنان نيز بايد با فراهم آوردن وسايل رفاه و آسايش، مانع از به عهده‏گيرى چنين وظايفى توسط همسر گردند تا طراوت و زيبايى زن پايدار بماند و كانون زناشويى پيوسته جايگاه لذت مشروع براى طرفين باشد.
مردها نيز بايد به عامل مهم كامجويى زناشويى و انس ، توجه داشته، نقش بى‏نظير آن در استحكام پيوند زناشويى را مد نظر داشته باشند. روابط زناشويى بايد براى مرد و زن جاذبه و لذت داشته باشد تا هر دو را به تداوم زندگى و تحمل سختى‏هاى آن فرا بخواند. متأسفانه بسيارى از مردان گرفتار اين تصور غلط هستند كه ازدواج به مرد حق مى‏دهد اين نياز فقط به خواست اوست و ميل و خواست زن اصلاً لازم نيست و زنان ابزارى براى دفع شهوت مردان تصور شده‏اند!
خلاصه آنچه سبب لذت و کامجویی بیشتر شود ، در اسلام پسندیده است.
در روایات در این زمینه نکته های فراوانی است که همه بر عکس ادعای شما تشویق به لذت بردن حلال و ایجاد زمینه های هر چه بیشتر این لذت دهی و لذت گیری است. مثلا در قدیم "خفض الجواری" مرسوم بود و آن برای دختران شبیه ختنه پسران بود که گر چه از سنت و دین نبود و لازم نیست. اما برای لذت بارتر شدن عمل زناشویی تاثیر داشت از این رو در روایتی پیامبر به خانمی که کارش انجام این عمل برای نوزادان دختر بود ، فرمود:
فأشمي ولا تحجفي فإنه أصفى للون وأحظى عند البعل (4)
خیلی مختصر بگیر و ناقص مکن ( بریدن مختصری از لبه های آلت زناشویی زن) تا هم در صفای رنگ مؤثر باشد و هم عمل جنسی برای شوهرش لذت بارتر شود.
اما نگاه کردن زن و مرد به عورت همدیگر در جماع و غیر جماع ممنوع و حرام نیست. بلكه جایز است. بله از جهت پیامدی احتمالی که نگاه کردن در حین جماع دارد، هشدار داده شده و مکروه شمرده شده است به روایات زیر توجه کنید:
عن أبي عبد الله عليه السلام في الرجل ينظر إلى امرأته وهي عريانة ، قال : لا بأس بذلك، وهل اللذة إلا ذلك .(5)
امام صادق در باره مردی که به عورت همسرش در حالی که برهنه است، نگاه می کند، فرمود: ایراد ندارد و مگر لذت جنسی غیر این است؟
سألت أبا عبد الله عليه السلام أينظر الرجل إلى فرج امرأته وهو يجامعها ؟ قال : لا بأس (6)
از امام صادق سؤال شد مردی که حین جماع به عورت زنش نگاه می کند ، حکمش چیست؟ امام فرمود: ایراد ندارد. (حرام نيست)
البته در روایات دیگر این کار دارای چند اثر معنوی و وضعی شمرده شده و بدان جهت نهی شده و مکروه شمرده شده است. (که این نهی ها بر بهتر نبودن انجام آن دلالت دارد نه بر حرمت)
یک این که این کار حیوانی است (مثل دو الاغ) و ملائکه که طالب کرامت انسان ها هستند، از بین زن و شوهری که این گونه با هم جماع کنند، خارج می شوند و حضور نخواهند داشت ( و وقتی ملائکه حاضر نباشند، جولانگاه شیطان ها می گردد)و شأن انسانی بر بهتر بودن پوشیدگی و پنهانی این عمل دلالت دارد.(7)
دیگر این که ممکن است باعث گنگی خود فرد یا فرزندی که حاصل می شود، گردد. (8)
بنا بر این اگر منعی هست نه برای جلوگیری از لذت بیشتر است. بلکه برای این است که این کار از صورت انسانی و ارزشمند خود خارج نشود و یک فعل حیوانی محض نباشد و دیگر این که از آثار ناپسند احتمالی که دارد (و ما جهت علمی اش را نمی دانیم) در امان بماند.
البته نکته دیگر این که اسلام گر چه به لذت حلال بردن دعوت می کند و آن را می پسندد و زمینه هایش را فراهم می سازد، اما بر عکس فرهنگ حیوانی مثل فرهنگ غرب نمی خواهد انسان ها بنده لذت شوند و همه همت و تلاششان رسیدن به لذات جسمانی باشد. بلکه اسلام می خواهد انسان ها از لذات جسمی و مادی و جنسی بهرمند بوده، ولی به لذات معنوی هم برسند و دنیا و مادیات را در خدمت آخرت و معنویات قرار دهد.
بعضی از نهی های اسلام برای جلوگیری از غرق شدن است. زیرا کسی که در لذات مادی غرق شود ، بنده لذت شده و بندگی خدا را وامی نهد.
پی نوشت ها:
1. اعراف (7) آیه 32.
2. مائده (5) آیه 87.
3. بحرانی، البرهان، تهران، بنياد بعثت ، 1416 ق ، ج 2، ص 347.
4. کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، 1367ش، ج 6، ص 38.
5. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، تهران، اسلامیه، ج 14، ص 84.
6. همان، ص 85.
7. همان، ص 84.
8. همان، ص 85.

پرسش: دوم اینکه در مورد اصول تفاوت شیعه اثنی اشعری و شیعه های دیگر برام توضیح بدید.مخصوصا شیعه های هند.چون می‌خوام یه مدتی‌ آنجا زندگی‌ کنم.یا اینکه نامه یک کتاب و کتابفروشی و آدرسش را در کرج به من بدهید که خودم بخوانم.مخصوصا کدام ادبو رسوم ما با آنها متفاوت است. با تشکر فراوان
پاسخ:
این مرکز از کتاب فروشی های کرج اطلاع ندارد، که چه کتاب های درآن کتاب فروشی ها وجود دارد، اما شما با تهیه وخواندن کتب های زیرمی توانید با فرقه های شیعه ووضع شیعیان در هندوستان آشنا شوید:
1. فرهنگ فِرَق اسلامی، محمدجواد مشکور
2. آشنایی با فِرَق و مذاهب اسلامی، رضا برنجکار.
3. فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى.
4. فرهنگ مذاهب اسلامی، جعفر سبحانی.
5. شناخت کشورهای اسلامی، غلام رضا گلی زواره.
6. تشيع در هند، جان نورمن هاليستر، ترجمه آذرميدخت مشايخ فريدني.

آيا عصمت امام معصوم مانع از فراموشي (به طور مطلق) مي شود؟

پاسخ:
در ابتدا باید اشاره شود که گرچه انسان به طور کلی موجودی است که از نسیان و فراموشی منزّه نیست، ولی این وصف لازمه وجود انسان نمی باشد و نمی‌توان آن را جزو جدا نشدنی وجود همه انسان ها تلقی کرد، چون برخی انسان‌ها نظیر پیامبران و اولیا(ع) به دلیل موهبت عصمت از این گونه امور مصون و منزه‌اند، بنابراین، هر انسانی گرفتار نسیان و فراموشی نمی شود، گرچه اکثریت مردم به استثنای انبیا و اولیا از این وصف بی‌نصیب نیستند.
اگر بر فرض این گونه وصف ها را جدا ناشدنی از انسان بدانیم، نمی توانیم قدرت خدا را برای رفع آن نادیده بگیریم. بسیاری از عالمان شیعی معتقدند که برخی از درجات عصمت ( مانند عصمت از خطا و نسیان) موهبتی است. یعنی اگر شخصی با قدرت انتخاب و اختیار و قدرت نفس به مقام عصمت مطلق نائل شد، به جهت مقام نبوت و امامتی که دارار می شود، خداوند او را از سهو و نسیان باز می دارد.(1)
و در مجموع اعتقاد درست و موافق با مشهور شيعه و محققان از علماي اعلام، آن است که امامان معصوم و شخص پیامبر (ص) از كليه اموری چون سهو و نسيان معصوم بودند و بر اين مطلب دلايل بسیاری وجود دارد از جمله به چند مورد آن اشاره می شود:
وجه اول: اگر عروض اين نحوه عوارض بر آن ها ممكن باشد قطع به سخنان آن ها پيدا نمي شود و حجت بر خلق تمام نمي گردد و اين موجب نقض غرض مي شود و بر خدا محال است.
وجه دوم: مسلّما اگر پیامبر از اين گونه عوارض محفوظ باشند به صلاح امت و خالى از مفسده است و فعلى كه عين صلاح باشد و هيچ گونه مفسده‏اى در او نباشد بر خداوند لازم است و تركش قبيح و به مقتضاى عدل، فعل قبيح از خدا صادر نخواهد شد. چون کسی که الگوی مردم قرار داده شده، و تمام دستوراتش باید توسط مردم پذیرفته شود، نباید دچار فراموشی شود. و الا مردم نمی توانند به او اعتماد نموده و تمام دستوراتش را انجام دهند. و این نقض غرض در ارسال پیامبران معصوم و رهبر قرار دادن آن هاست.
و بعضی نیز از طریق قاعده اصلح بر این مرحله از عصمت نیز استدلال کرده اند. که عصمت اصلح است و خدا در جایی که مانعی نباشد کار اصلح را ترک نمی کند. زیرا در آن صورت ترجیح دادن یک امر بدون اولویت( عدم معصوم بودن ) بر کار با اولویت(معصوم بودن) است و این امر از خداوند نقص است.(2)
وجه سوم: اين گونه عوارض از تصرفات شيطان است و منشأ آن، اخلاق رذيله و ملكات سيّئه و صفات قبيحه است كه راه هاى شيطاني است و كسانى كه متخلق به جميع اخلاق حميده و منزّه از جميع صفات رذيله هستند، شيطان راهى به دل های پاک آن ها ندارد و درهای آن بسته است و از اين عوارض مصون و محفوظ هستند.
وجه چهارم: نصّ آيات متعدد این بر این است که شیطان توان وسوسه افراد صاح و خالص را ندارد (3) و می دانیم که فرد اعلای بندگان خدا و مؤمنان و متوكّلان، پیامبران هستند.
خدای متعال در این آیات به شیطان خطاب می کند که هیچ سلطه ای روی بندگان (خاص) من نداری و او را از این کار منع کرده و می دانیم هر گونه خطای بزرگ و کوچک و حتی هر گونه سهو و فراموشی که از انسان سر می زند،کار شیطان است. (4)
مرحله دیگر عصمت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين است كه آن حضرت هر چه را كه فهميده و از خداوند دريافت داشت، به درستي حفظ و نگهداري مي‌كند و سهو و نسيان در قلمرو حفظ او راه ندارد، بنا بر این عصمت ائمه(ع) به طور یقین آنها را از هر گونه نسیان و فراموشی حفظ می کند. چنانكه خداي سبحان درباره‌ي اين شأن ايشان مي‌فرمايد « سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي»(5) ما قرآن را بر تو قرائت مي‌كنيم و تو اهل نسيان و فراموشي نيستي.
پیام آیه این است که آن حضرت هر چه را كه فهميده و از خداوند دريافت داشت، به درستي حفظ و نگهداري مي‌كند و سهو و نسيان در قلمرو حفظ او راه ندارد، و در مجموع باید گفت که بر اساس دیدگاه محقیقن از علمای شیعه، عصمت موجب مصونیت کامل از هر گونه نسیان و فراموشی می شود.
ولی در این میان برخی با اشاره به برخی آیات مانند سخن جناب یوشع که گفت: «به خاطر دارى هنگامى كه ما (براى استراحت) به كنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش كردم جريان ماهى را بازگو كنم- و فقط شيطان بود كه آن را از خاطر من برد- (6)
و یا جناب موسى گفت: «مرا بخاطر اين فراموشكاريم مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير!» (7)
معتقدند که صدور چنین نسیانى از پیامبران بعید نیست چرا که نه مربوط به اساس دعوت نبوت است، و نه فروع آن، و نه تبلیغ دعوت، بلکه در یک مساله صرفا عادى و مربوط به زندگانى روزمره است، آنچه مسلم است هیچ پیامبرى در دعوت نبوت و شاخ و برگ آن مطلقا گرفتار خطا و اشتباه نمى شود و مقام عصمت او را از چنین چیزى مصون مى دارد.
اما چه مانعى دارد که عظمت حوادثى همچون شکستن کشتى، و کشتن یک نوجوان، و تعمیر بى دلیل یک دیوار در شهر بخیلان، حضرت موسی را چنان هیجان زده کند که تعهد شخصى خود را با دوست عالمش بدست فراموشى سپرده باشد؟ این نه از یک پیامبر بعید است، و نه با مقام عصمت منافات دارد.(8)
طبق این رویکرد ممکن است تصور شود که برخی نسیان ها برای برخی معصومین امکان دارد پیش آید ، ولی مقام پیامبر ختمی مرتبت واهلبیت ع بدلیل بر خور داری از عصمت مطلقه حتی از این گونه نسیان ها نیز مصون اند . تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید (9)

پی‌نوشت‌ها:
1. صادقی، عصمت، نشر مرکز مطالعات حوزه قم 1388 ش، ص9 .
2. حسن زاده املی، هزار و یك كلمه، نشر بوستان کتاب، قم 1382 ش، ج‏4، ص 485.
3. حجر آيه 43، نحل(16) آيه 102، اسراء(17) آيه 67
4. طیب عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ج‏5، ص 107.
5. سوره‌ي اعلي، آيه‌ي 6.
6. کهف (18) آیه 63.
7. کهف (18) 73.
8. ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان، نشر درا الکتب الاسلامیه تهران، بی تا، ج5، ص235. ونیز: علامه طباطبایی، المیزان، نشر جامعه مدرسین قم بی تا ج‏13، ص 478.
9. صادقی، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر موسسه آثارامام خمینی 1384 ش، ص48.

عصمت را به طور كامل توضيح دهيد و بگوييد عصمت پيامبران و افراد بسيار وارسته (چون شايد افرادي پيدا شوند كه در طول عمر خود گناه نكرده باشند) با عصمت اهل بيت و ائمه ي بزگوار ما چه فرقي دارد؟

پاسخ:
پاسخ دقیق به این پرسش نیازمند تبیین دقیق اصل عصمت است:
عصمت نیرویى است که انسان را از وقوع در خطا و از ارتکاب گناه باز مى‏دارد، این نیرو درونى است، نه بیرونى و باعث مى‏شود که انسان خطا و اشتباه و گناه نکند. عصمت ملکه‏اى است نفسانى که انسان را از اینکه در خطا واقع شود و مرتکب گناه گردد، باز مى‏دارد.(1)
اصل عصمت نوعی درک و معرفت درونی به همراه محبت نسبت به خداوند است که فرد را از انجام امور نادرست و مخالف خواست خداوند باز می دارد (2) و از این جهت همه افراد بر حسب فطرت، به نوعي از درجات نازله عصمت برخوردارند. هيچ گاه دست به انجام برخي اشتباهات و گناهان نمي زنند. بخش دیگري از اين علم و محبت در طول زندگي مي تواند كسب شود و فرد را به درجات بالاتري از عصمت برساند.
روح انسان به لحاظ سیر تکاملی خود می‌تواند از مرتبه آغازین تجرد به عالی‌ترین درجه تجرد راه یابد. درجه تجرد و خلوص هر روحی، به اندازه سیر و حرکتش در جهت تحصیل مراتب کمال بستگی دارد. هر مقدار روح کامل‌تر شود، درجه متعالی‌‌تری پیدا می‌کند و کمالات و ملکات نورانی کامل‌تری نصیب او می‌شود. یکی از کمالات، ملکه عصمت است، هر گاه ملکه نورانی عصمت به حد نصاب لازم برسد از هر گونه گرایش ناپسند دوری می‌کند و پیوسته جهت تحصیل ارزشی‌های انسانی و الهی می‌کوشد. (3)
در نتیجه هر انسان صاحب اراده‏ای، می‏تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنابراین خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است و عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم(ع) نیست (4) و برخی مراحل و مقامات عصمت نیز مانند مراتب دیگر کمال انسانی دست یافتنی است.
بنا بر آنچه بیان شد روشن می شود که :
اولا حقیقت عصمت نوعی معرفت و شناخت و محبت است که شکل مختصر آن تا حدودی در اکثر افراد وجود دارد و بعلاوه می توان در طول زندگی بر این عامل بازدارنده افزود و آن را به درجه ای کامل رساند .
ثانیا راهکار رسیدن به ملکه عصمت که نوعی معرفت و محبت کامل و تمام عیار است که انسان را از هر نوع گناه و معصیت و لغزش بازدارد برای هر فرد قابل دستیابی است که می تواند با افزایش معرفت دینی خود و تلاش در مسیر بندگی و عبودیت خداوند و تقرب بیش از پیش به خداوند به حدی از معرفت و محبت الهی برسد که دیگر مجالی برای گناه و معصیت در او باقی نماند.
اما در خصوص عصمت انبیاء و امامان و تفاوت آن با عصمت ساير افراد عادي باید دانست که در عصمت این بزرگواران مساله تا حدودی متفاوت است و علاوه بر آن مراتب فطری و اکتسابی معرفت و محبت نسبت به خداوند متعال ، بعد از احراز مسئوليت های الهی که بر عهده دارند این ملکه تقویت شده و بالاترین نصاب های عصمت برای آن ها رقم می خورد که این درجه از معرفت و محبت و ملکه عصمت عطیه ای الهی است که علاوه بر عصمت از گناه و معصیت حتی مانع از خطا و سهو و فراموشی لااقل در موارد خاص مانند امور مرتبط با تبلیغ دین می شود.
به عبارت روشن تر هرچند در افراد عادی امکان رسیدن به مرحله عصمت از گناه و معصیت وجود دارد ، اما در همین مرحله ممکن است به اقتضای ویژگی های بشری مواردی از سهو و فراموشی و خطا در تشخیص تکلیف رخ دهد که هیچ قبح و زشتی در آن نیست ؛ اما در خصوص انبیاء و امامان این گونه امور هم قابل قبول نبوده و منافی با مسئولیت خطیر نبوت و رسالت ایشان است در نتیجه با احراز مقام نبوت و رسالت عصمتی که پوشش دهنده این گونه اشتباهات هم باشد به آن ها اعطا می گردد.
اتفاقا همین درجه از عصمت که به منزله ابزار انجام وظایف آنان محسوب می شود لازمه الگو بودن آنان در امور مختلف برای ما است زیرا بدون فرض چنین عصمتی در رفتار و گفتار و عمل در همه اعمال آنان جای سوال و تردید بود و نمی توانستیم به عنوان یک الگوی عملی شناخت ابعاد گوناگون دینی به ایشان نظر بیفکنیم .
امّا در عین حال باید توجه داشت که همین درجه از عصمت هم بدون دلیل و حکمت الهی تحقق نیافته است و لیاقت فردی این بزرگواران برای احراز مقام رسالت و امامت، می طلبید که خداوند مقام عصمت از هر نوع خطا و گناه را به ایشان اعطا فرماید. وقتی فردی لیاقت و توان و قابلیت برخورداری از مقام نبوت و امامت را از خود نشان داد ،برای موفقیت در این مقام و مسئولیت نیازمند برخی ابزار و لوازم است که بدون آن ها امکان موفقیت ندارد . عصمت در راس ابزارها و نعماتی است که در درجات کامل از طرف خداوند به فردی که لیاقت داشتن چنین مقامی را از خود نشان داده اعطا می شود.
در واقع خداوند می‏دانسته که آنان منهای عصمت هم با دیگران در مراتب اخلاص و فداکاری فرق داشته یا خواهند داشت، از این رو، این موهبت را به آن ها - حتی در مواردی در کودکی - بخشیده است؛ بنابراین معصومین شایستگی و ویژگی‏های ذاتی برای قبول مقام عصمت داشته‏اند لذا افاضه و موهبت الهی در حق آنان بی‏حساب و بدون جهت نبوده است.

- پي نوشت ها:
1. الميزان فى تفسير القرآن‏، طباطبايى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏، قم‏ ، 1417 ق‏، ج 2، ص 138.
2. همان ، ج 5 ،ص 79 .
3. صادقی،پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، مؤسسه آثار امام خمینی، 1386ش. ص 48،
4. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، نشر مرکز اسرا ، قم 1378ش، ج 9، ص 20-22.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چند وقت پیش از دختری که فامیلمون بود خوشم آمد و حدود5-6ماه باهم ارتباط تلفنی داشتیم اما برسر یک سری مشکلات و نارضایتی خانواده ام مبنی بر ازدواج ما الآن میخواهم اورا فراموش کنم اما نمی توانم.لطفا مرا در این مورد راهنمایی کنید و اگر روایاتی مبنی بر این عمل داریم آنها را بیان کنیددختری را دوست دارم الان میخواهم او را فراموش کنم. مرا راهنمایی کنید.. با تشکر.

پرسشگر گرامی در روانشناسی تکنیکهایی برای نجات افراد از دام عشق و عاشقي وجود دارد که در ذیل به آن اشاره می شود: ابتدا توجه به این نکته در ابتدا بسیار حیاتی است که برخي از روان شناسان در این باره مي‌گويند که کار کردن با چنین افرادی( افرادی که عاشق کسی شده اند) بسیار سخت است زیرا اين ها مثل آدمهاي «مانيک»(1) هستند؛ مانيک‌ها ازآن حالت «مانياي» خود‌شان خيلي خوششان مي‌آيد، و راضی به ترک آن حالت نمی شوند. شما اگربه بيمارستان بیمارانی که اختلالات روانی دارند، برويد، موارد جالبي می بینید. مثلا وقتی به قسمت زنان مي‌رويد، مي‌بينيد خانمی که «مانيک»است ومي‌خواند و مي‌رقصد و بسیار خوش است اما همينکه پرستار را مي‌بيند که آمپول دستش است و براي مداواي او مي‌آيد به شما پناه مي‌برد و مي‌گويد مرا از دست آن پرستار که مي‌خواهد اين حالت را از من بگيرد نجات دهيد، وقتي پرستار آمپول را به او مي‌زند مثل لاستيکي که پنچر شده باشد بادش مي‌خوابد و ديگر اصلا از آن حالات خبري نيست، و اين حالت را دوست ندارد و مي‌خواهد در همان حالت شيدايي بماند و لذّت ببرد. روان‌شناسان مي‌گويند: اينهایي که درگير روابط رمانتيک و عاشقانه هستند، مثل افراد مانيک هستند که از مانيا بودن خودشان خيلي لذت مي‌برند ولذا انگيزه‌اي براي خروج از اين حالت ندارند. پس قدم اول و بسیار حیاتی برای حل مشکل شما اینست که در خود اراده ای برای خروج از این حالت آسیب زا ایجاد کنید که توجه دقیق به بحث شناختی قبلی می تواند این انگیزه و اراده را در شما ایجاد کند. به تجربه برای من ثابت شده است که رهایی از این حالت احساسی آسیب زا امکان دارد بشرطی‌که خود شخص، تقاضای کمک برای رهایی از این مشکل بنیان برافکن را داشته باشد و بخواهد از این حالت خلاص شود، زیرا در این صورت شخص عاشق، دیگر آن حالت بی رغبتی افراد مانیک برای درمان را ندارد و انگیزه برای درمان و نجات از این حالت ویرانگر دراو ایجاد شده و مقداری بینش درونی(insight) نسبت به عاقبت بد ادامة این وضعیّت خود پیدا کرده است. در اين زمينه ما يک سري تکنيک‌هاي براي کمک به شما ارائه می دهیم.
قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس»(2) زدايي؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی يک پديدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به اين نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برساید؟ سعي کنید با تمام جزئيات اين حالات و تجارب رمانتيک خود را که با فلانی داشته ای بنويسید وبعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانيد و گاهي اوقات استفاده از ضبط صوت و آينه براي اين منظور خيلي خوب است يعني در حين اينکه متنی را که نوشته اید، مي‌خوانيد و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آينه نیز خودتان را نگاه کن، حال باید گفت که چرا اين کار را انجام مي‌دهيم؟ اگر شما رفته باشيد خانة کسي، و در آن خانه يک غذاي لذت بخشي خورده باشيد و خيلي به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعريف مي‌کنيد با لذت تمام آن را تعريف مي‌کنيد، ‌و دفعة دوّم کمي لذت آن کمتر مي‌شود و بار سي‌ام و چهلم ديگري لذتي از تعريف کردن آن نمي‌بريد ويواش يواش رنگ مي‌بازد، اين همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم ومي‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که اين يک حالت یک پديدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما يک چيز خیلی ويژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از اين تجربه‌ها دارند، امّا آنهايي که ضعیف و «نان اَسِر‌تيو»(3) هستند، بدام آن مي‌افتند و افراد«اَسِر‌تيو» و عزّت مند براحتي از کنار آن ردّ مي‌شوند. اين نوع مردها يا زنهايي که اين حالت را دارند و رمانتيک هستند مي‌گويند: اوه خدای من، يک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، واين مرد يا اين زن براي من از آسمان افتاده!، پس شما باید اين توهم را از ذهن خود بزدائيد و بيرون کنید و تنها راه آن همين است که گفتم(4). توجّه کنيد که هر چقدر اين عمل زياد تکرار شود، آن‌حالت عاشقانه ای که دارید، عادي‌ترمی شود و روزمرّه‌گي بیشتری پيدا مي‌کند، و اگر شما بتوانيد این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گي برسانيد، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌ايد، همانگونه که گفته شد، اين تکنیک را «رُمَنس» زدايي مي‌گويند. یعنی شخص درگير حالتهاي رمنسي و عشقی است و با نصيحت نمي‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: اين کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمي‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششي که دارد، دوباره مي‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام مي‌دهد، پس اين یک تکنيک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقيق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سير و اشباع شود، تکنيک بعدي را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است: این تکنیک بايد بعد از اجرای تکنيک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌هاي منفي طرف را هم ببینید و هم بگوييد و بنویسید؛ زيرا بالاخره هر کسي يک نکات مثبت و يک نکات منفي دارد، البته بايد توجه داشته باشيد که ابتدا اوّل بايد تکنيک اوّل را انجام دهيد تا ابرهاي عشق به کناري رود تا شخص بتواند نکات منفي طرف را هم ببيند. زيرا اگر از همان اوّل که عشق او شديد است، به او بگوييد نکات منفي‌معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: يار من در حسن و جمال و کمال و رفتار بي‌نظير است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتي بوسيلة تکنيک اوّل اندکي ابرهاي توهم کنار رود، شخص مي‌تواند نکات منفي طرف را هم ببيند و بگويد. در تکنيک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل مي‌بيند ومن به عنوان درمانگر با تکنيک اوّل او را وادار مي‌کنم تا اين گل را آنقدرببويد که ديگر بويش براي او عادي شود و آنگاه در تکنيک دوّم مي‌آيم و به خارها مي‌پردازم و به او مي‌گويم که قشنگ با تمام جزئيات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد»(5) را خوانده باشيد می دانید که آدمها وقتي يک چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند وسپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌کند به سازمان دادن لذا بايد این کار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتي تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کرید، مي‌توانيد به عنوان قدم سوم روي اين تفسير کار کنيد که: خّوب آيا اين همان کسی است که تو با اين قدرت داري رويش سرمايه‌گذاري مي‌کني و تمام هستي‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرويت را روي آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثي در این زمينة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو با این آدم داری چقدر s(6) است، یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زيرا عشقهاي رنگي گذرا هستند و با آمدن رنگ برتر
همچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌ که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق خوش تیپ‌تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدرI7) است يعني چقدر از اين مُحَسناتي‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصيات ذاتي اين آقا است. و به شرايط ربطي ندارد و طرف فيلم‌بازي نمي‌کند يا مثلا چون رئيس اداره است و دارد اين خرجها را انجام مي‌دهد به نظر خوب مي‌آيد و چقدرG (8) است يعني اين حالت تا چه حدّ مي‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگي تو را تحت تأثير خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداري تا چه حدّ زندگي تو متحّول مي‌شود و رو به بهبود مي‌رود، تمام اينها را بايد با جزئي‌ترين وجوه براي خودتان تشريح کنيد. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگي شما چگونه مي‌شود و اگر نکشيد چطور می شود و اگر هر دم دنبال یکی که از قبلی خوش تیپ تر است راه بیافتی و بروی چه می شود و کارت به کجا می کشد. يعني «گلوباليني» و کلیت زندگي تان را در هر دو صورت به طور دقيق با هم مقايسه کنيد و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود و می‌فهمید که اين عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن ویا g آن خرد می شود و اينها همه ارزش زدايي از حالتهاي «رمنس» و عشق و عاشقی است. يعني زدودن حالت‌هاي رمانتيک است. البته در صورت امکان پیشنهاد ما اینست که این تکنیکها را زیر نظر یک مشاور و یا روان درمانگر با تجربه پی گیری نمایید. اگر در تهران زندگی می کنید ما شماره تلفن یک زوج درمانگر که تجربه فراوان در این مورد دارد را به شما ارائه می دهیم. دکتر یونسی02144015879 و 02144030585
پی نوشت ها:
1. Mania/manic شیدائی، شیدائی یکی از دو شکل بالینی عمده اختلالات خلقی(عاطفی) است، خصوصیات اساسی سندرم شیدائی عبارتند از خلق بالا، افزایش فعالیت، افکار خو مهم پنداری، تحریک پذیری، تحرک زیاد، تکلم سریع و پرحجم و....(فرهنگ جامع روانسناشی و روانپزشکی/ دکتر پور افگاری)
2. romance /ماجرای عاشقانه،رابطة عاشقانه،خیال پردازی عاشقانه
3. nonassertive / ناپایدار، بی ثبات،
4. مشابه همان کاري که ابن سينا برای بیرون کردن عشق آن جوانک از دل آن کنیزک انجام داد، که داستان آن بطور مفصل در مثنوی معنوی آمده است. شاید با توجه به درمانهای شناختی - رفتاری مختلفی که از ابن سینا در کتب مختلف نقل شده، بنیان گذارCBT ایشان باشد!
5. Hilgard s introduction to psychology/زمینه روانشناسی هیلگارد، انتشارات ارجمند
6. stable/stability /دوام،ثبات،پایداری،استحکام،ثبوت
7. Internality/internal درونی، شخصی، ذاتی، خود اثر
8. Globally/globality /عمومیت داشن،فراگیر بودن،کلی،کامل،جهانی بودن،

چرا جماع باعث جنابت می شود اگر چه منی بیرون نریزد؟

در این رابط می توان به چند نکته اشاره نمود: اولا باید توجه داشت که غسل جنابت برای انجام عبادات واجب شده است. اصل اولی در تمام احکام الهی تعبد است؛ یعنی هر چند تمام احکام الهی بدون حکمت نیست و هر چند که به بسیاری از حکمت های احکام آگاه نیستیم، اما چون اعتقاد داریم که خداوند نظام احسن را خلق نموده و بهترین قوانین واحکام را بیان داشته است، هرچند حکمت اصلی احکام را هم ندانیم ،از باب تعبد آن را باید بپذیریم.
ثانیا: جنابت از دید شرع تعریف خاص خود را دارد. مثلا از طریق دخول و یا انزال منی بدون دخول، جنابت تحقق می یابد ودر پی آن بر اساس حکم شرع عملی به نام غسل بر او واجب می گردد.(1) پس در تحقق جنابت شرط انزال منی قید نشده تا پرسش یاد شده مطرح شود.
ثالثا: در جنابت گرچه منی هم خارج نشود. ولی نوعی لذت برای طرفین بوجود می آید که جسم وجان طرفین از آن بهره مند می شود. لذا ظابطه شرعی ایجاب می کند که جنابت با آن تحقق یابد و از آن لذت با ید با انجام غسل روح وجسم خود را پاک نموده وآن گاه در پیشگاه حضرت دوست حضور بهم رساند، و بر اساس همین مبنا ست که در نگاه عارفان جنابت معنای به مراتب وسیع تر از اصطلاح فقهی دارد وآنان معتقدند کسانی که از دایره عبودیت خارج شده و در امور طبیعت غرق شوند در واقع به نوعی جنابت و دوری از حضرت حق گرفتار شده و باید از آن طهارت حاصل نماید . تفصیل این بحث را در منبع ذیل جویا شوید. (2)
پی نوشت ها:
1. رساله توضیح المسایل مراجع، نشر جامعه مدرسین قم 1387 ش ،ج 1، ص352 .
2. امام خمینی، آداب الصلاه، نشر موسسه آثار امام خمینی 1387 ش، ص 74 .

من پسری را خیلی وقته دوست دارم ولی مادرم مخالفت میکنه گناه من چیه؟ بدن من به رابطه جنسی نیاز داره اون پسر برای فرار از گناه خانومی را صیغه کرده ولی با این حال من هنوز دوسش دارم ازش خواستم که دوباره وبا اصرار بیشتری برای خواستگاری بیاد ولی اون از اون جاییکه وضع مالیه خوبی نداره این کارو نمیکنه من چیکار باید بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلی جا داشت مطالبی را درباره علت مخالفت مادرتان با خواستگارتان بیان می کردید تا ما دقیق تر در جریان کار شما قرار می گرفتیم و متوجه می شدیم که آیا دلایل مخالف مادرتان منطقی است یا نه؟
از این که می فرمایید: «من پسری را خیلی وقته دوست دارم» معلوم می گردد که ارتباطی عاطفی و دوستانه ای بین شما و پسر مورد نظر شگل گرفته است. این گونه ارتباطات دوستانه گذشته از آسیب های فراوانی که از منظر دین و مبانی روانشناختی در آن نهفته است، مشکلاتی را فرا روی شما قرار می دهد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، باعث می شودکه بار عاطفی و احساسی این گونه ارتباطات دوستانه غلبه پیدا کند و بر انتخاب همسر و ازدواج آنان در آینده تأثیر منفی بگذارد در حالی که در امر ازدواج علاوه بر احساسات و عواطف، تعقل و خردورزی حرف اول را می زند و نباید از این مهم غافل گردید. گاهی اوقات دختر و پسر آن قدر در احساسات و عواطف غوطه ور می گردند كه به کلی عقل، منطق و شرع را تحت الشعاع قرار می دهند و در نتیجه نمی توانند واقعيت ها را خوب ببينند و به نحو صحيح تصميم بگيرند. شاید یکی از دلایل مخالفت مادرتان با ازدواج تان، وجود یک مانع جدی بر سر راه ازدواج تان است که مشکلات مالی خواستگارتان نیز مزید بر علت گشته است اما چون شما در یک رابطه به شدت عاطفی قرار گرفته اید، از دیدن حقایق و واقعیت های زندگی غافل مانده اید. از طرف دیگر، ارتباطات دوستانه دختر و پسر قبل از ازدواج، سخت فروزاننده تمایلات جنسی و شهوت آنان است. اگر در خود احساس نیاز جنسی می کنید و این نیاز در شما تشدید شده است می توان ارتباطات دوستانه را یکی از عوامل آن شمرد.
به هر حال، این را بدانید که اگر چه ازدواج، بستر مناسبی برای ارضای تمایلات جنسی و برخی از نیازهای انسان و رسیدن به برخی آمال و آرزوهاست اما اگر این مهم از مسیر مشخص و معین خود دنبال نشود و یا معیارها و ملاک های ازدواج در آنها مد نظر قرار نگیرد و صرفاً برای ارضای تمایلات غریزی صورت بگیرد، نوعی از چاله در آمدن و به چاه افتادن تلقی می گردد و نه تنها از مشکلات انسان نمی کاهد بلکه بر آن می افزاید و مشکلات لاینحل و پیچیده ای را فرا روی فرد قرار می دهد. این ها را به این جهت گفتیم که اگر تمایل به ازدواج دارید، با توجه به همه جوانب و محتاطانه گام بردارید و قبل از هر چیز موافقت خانواده و مادرتان را جلب کنید و در زیر چتر حمایتی آنان قرار بگیرید تا به یاری خداوند ازدواج موفق و پایداری را داشته باشید تا در آینده مشکلات کمتری داشته باشید و نیازهای تان به بهترین شیوه ارضا شود.
کاری که شما می توانید بکنید این است که با مادرتان صمیمانه صحبت کنید اصل نیاز و احساسات خود را با او در میان بگذارید، بدانید که او به خاطر دلسوزی و خیرخواهی شما با ازدواج تان مخالفت می کند، شاید مادرتان به شواهد و دلایل متقنی دست یافته است از او بخواهید اگر دلایل کافی برای مخالفت دارد آن را با شما در میان بگذارد. اما اگر دلایل مادرتان غیر منطقی است در این صورت، از وساطت افراد دیگر استفاده کنید. اگر در نهایت نتیجه ای نگرفتید، عاقلانه­ترین و منطقی­ترین راه این است که پسر مورد نظر را علی رغم علاقه ای که به او دارید فراموش کنید و به گزینه های بهتر بیندیشید تا در زندگی آینده مشکلات کم تری داشته باشید.
این را بدانید، اگر خواستگارتان از همه لحاظ مناسب باشد ولی فعلاً تمکن مالی ندارد و نمی تواند بار مالی زندگی مشترک را تحمل کند و نیازهای مادی شما را برآورده سازد، طبیعتاً در موقعیت کنونی گزینه مناسبی برای ازدواج نمی باشد مگر این که مدتی صبر پیشه کنید و یا در صورت موافقت خانواده ها به عقد هم در بیایید و مدتی تا فراهم شدن شرایط لازم، عروسی رسمی را به تأخیر بیندازید.
برای راهنمایی بیشتر می توانید حضوراً به مشاور ازدواج با تجربه ای مراجعه کنید تا ضمن جلب موافقت مادرتان از سلامت خواستگارتان و تناسب معیارهای ازدواج تان بهتر آگاه گردید تا تصمیم نهایی را اتخاذ کنید.

سلام.مدتی پیش به دختر یکی از فامیل دلبسته شدم.بعد از مدتی طاقت نیاوردم و بدون اینکه خانواده من یا خانواده اون بفهمه در مورد احساسی که داشتم به اون(دختر فامیلمون) گفتم. او هم ابراز علاقه کرد.خلاصه مدتی با هم بودیم بعد از یه سری مشکلات که پیش اومد فهمیدم به درد هم نمیخوریم.خانواده منم مخالف ازدواج ما هستن.اما هنوز هم نمیتونم ازش دل بکنم.لطفا راهنمایی بفرمایید.

اولین گام برای فراموشی فرد مورد نظر و خاطرات همراه آن، قطع کامل ارتباط است؛ به قول معروف: «از دل برود هر آن چه از دیده برفت». قطع ارتباط و گذشت زمان عملاً شما را وادار به فراموش کردن بسیاری از رخدادهای زندگی خواهد کرد. از آنجا که در این گونه ارتباطات بار احساسی و عاطفی غالب است، معمولاً پیامدهای بسیاری برای این گونه روابط ذکر شده است که دلبستگی و وابستگی روانی، سخت بودن فراموش کردن خاطرات گذشته، مخالف خانواده ها با ازدواج و... از جمله آن پیامدها است. اگر شما تمامی چارچوب های دینی و شرعی و ضوابط عرفی را مد نظر قرار می دادید و برای رسیدن به ازدواج تنها از راهش اقدام می کردید و از همان ابتدا خانواده ها را در جریان می گذاشتید و بازی ارتباط را ادامه نمی دادید، یقیناً الان با این مشکل روبرو نمی شدید.
در مورد فراموش كردن دختر مورد نظر، توجه داشته باشيد كه اين مسايل مانند شماره تلفن و برخي اطلاعات غير ضروري ديگر نيستند كه در کوتاه ترین زمان و یا در آينده با تغيير منزل و مانند آن از بين بروند. اين دسته از اطلاعات شامل محتواهاي احساسي و عاطفی هستند و معمولاً ماندگارترند. بنابراين توقع نداشته باشید که به این زودی از حافظه شما محو شوند. البته اين مسئله بستگي به ديدگاه ابتدايي شما نسبت به این گونه خاطرات دارد. كسي كه معتقد است نمي تواند آن را فراموش كند، يعني این كه نمي خواهد این گونه اطلاعات را كنار بگذارد و همچنان علاقمند به حفظ آن است. حال اگر همين فرد واقعاً باور کند كه مي تواند آن را با قدرت اراده و یا به كمك روانشناس يا مشاور كنار بگذارد در اين صورت، احتمال كنار آمدن با اين تعارض به زودي به وجود خواهد آمد. به هر حال حذف خاطرات گذشته، در درجه اول به انديشه خودتان بستگی دارد كه بخواهيد يا نخواهيد؛ راه سومي وجود ندارد. از این روی، باید واقعیت را پذیرفت و ظرفیت سازگاری با واقعیت های زندگی را در خود ایجاد و تقویت نمود.
براي اين كه بتوانيد بر خود فائق آييد و خاطرات گذشته را فراموش کنید و اجازه ندهید که آنها دائماً در ذهن شما همچون افکار وسواسی تکرار شوند و ایجاد مزاحمت کنند و کنش های اصلی زندگی تان را مختل سازند، توصیه می شود:
1- تصميم جدي بگيريد كه دختر مورد نظر را فراموش كنيد. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، موفق خواهيد شد.
2- با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد. سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايده‏اي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت خود را با كارهاي متنوع پر كنيد تا كم تر به گذشته فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني یا بدني و فيزيكي از بي كاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي، یا مطالعه كتابهاي ادبي(شعر و داستان) ذهن خود را از گذشته منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير كلاس هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكارهاي مفيدي براي فراموشي تدريجي گذشته هستند.
3- ورزش را جزء ضرورى‏ترين فعاليت‏هاى خود قرار داده و به فعاليت هاي ورزشي اهميّت دهيد، چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شده محسوب مي گردد.
4- موقعيت هايي كه در آن افكار گذشته بيشتر به سراغ شما مي آيد را شناسايي و از قرار گرفتن در این موقعیت ها خودداري كنيد و به محض هجوم افكار خيالي، مكان خود را تغيير دهيد.
5- كشي به مچ دست خود ببنديد و با شروع خيالپردازي در مورد گذشته، آن كش را كشيده و رها كنيد طوري كه اندك سوزشي به دست تان وارد شود آنگاه شروع به شمارش معكوس نماييد؛ مثلاً عدد 100 را انتخاب كنيد و سعي نماييد هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به صفر برسيد؛ با احساس دردى كه روى مچ دست تان ايجاد مى شود، از آن فضاى روانى فاصله می گیرید و ناخودآگاه موضوع ذهنى تان عوض می شود.
6- اگر موقعیت ازدواج دارید، با همراهی خانواده به خواستگاری دختر مناسبی بروید و با ازدواج با او گذشته را به فراموشی بسپارید.

صفحه‌ها