اعتقاد

آيا من بايد با همچين مردي ادامه بدم؟
همان‌طور که بحث بيش‌ازحد، کمکي به حل مشکل نمي‌کند، پاک کردن صورت‌مسئله نيز راهکار مناسبي نيست ...

سلام من 9سال هست که ازدواج کردم و دو فرزند دارم، شوهرم اعتقادي به مراسم مذهبي و دعا و امام حسين و... نداره، آيا من بايد با همچين مردي ادامه بدم؟ هر چي سعي مي­کنم که متقاعدش کنم ميگه من فقط خدارو قبول دارم و به حرفاي هيچ کس گوش نميده.

مواجهه‌ي ناشيانه و غيرعقلاني با اختلافات عقيدتي مي‌تواند زيان‌هاي جبران‌ناپذيري داشته باشد. برخورد و سرسخت با تضادهاي موجود، هيزم به آتش انداختن است. اصلي‌ترين راه، مداراست و اگر كسي در مقابل اعتراضات و مخالفت‌هاي طرف مقابلش از خود نرمي نشان بدهد، به اين معني نيست كه فرد، موافق نظر طرف مقابل است.

• انعطاف‌پذيري در برخي موارد چه بسا باعث همراهی و موافقت شود. اگر خانم يا آقايي در مقابل ابراز اختلاف شريك زندگي خود نرمي نشان دهد، پس از مدتي متوجه شود كه طرف مخالف حق دارد و باورهاي اوست كه مي‌بايست اصلاح شود البته اين درك با كنار گذاشتن خودخواهي قابل‌دسترسي است.

• همان‌طور که بحث بيش‌ازحد، کمکي به حل مشکل نمي‌کند، پاک کردن صورت‌مسئله نيز راهکار مناسبي نيست. شما و همسرتان بايد نسبت به اين مسئله آگاه باشيد تا در صورت بروز مسائلي در اين زمينه بتوانيد با همکاري هم مشکل را برطرف کنيد. اگر هر بار که مي‌خواهيد دراين‌باره با همسرتان صحبت کنيد، کار به مشاجره مي‌کشد، به‌جاي حرف نزدن دراين‌باره بايد شيوه گفتگويتان را تغيير دهيد.

• به عقايد يکديگر احترام بگذاريد. احترام گذاشتن به اعتقادات مذهبي همديگر در ازدواج امري ضروري است. يادتان باشد که مذهب همسر شما بخش بسيار مهمي از زندگي اوست. باهم عهد ببنديد که هيچ‌وقت به اعتقادات و باورهاي مذهبي هم بي‌احترامي نکنيد و به عهدتان وفادار بمانيد.

• لازم نيست هر خطايي را که از همسرتان سر مي‌زند به ارزش‌هاي مذهبي يا سياسي وي ربط دهيد، اگر همسر شما که ايمان مذهبي قوي ندارد، دروغي گفت، به او نگوييد که اگر کمي دين و ايمان داشت، اين کار را نمي‌کرد، افراد مذهبي و باايمان هم ممکن است گاهي دروغ بگويند!

• کارهاي پسنديده و خوب همسرتان را هم ببينيد. گاهي آن‌قدر روي اختلاف نظراتتان متمرکز مي‌شويد که تفاهم‌ها و نقطه نظرات مشترکي که داريد را نمي‌بينيد. آيا واقعاً همسر شما که ازنظر شما باورهاي درستي ندارد، تابه‌حال هيچ کار خوبي که مطابق باورها و خواسته‌هاي شماست انجام نداده است؟

درست است که باورهاي مذهبي اهميت زيادي در زندگي افراد دارند اما گاهي اوقات افراد تمام تمرکز و انرژي خود را صرف پيدا کردن شباهت و يا تفاوت‌هاي موجود در اين حوزه کرده، درنتيجه، توجهي به ساير حوزه‌ها ندارند. اين مسئله موجب مي‌شود تا هرگونه تفاوتي در باورهاي مذهبي فشار مضاعفي را به رابطه وارد کند. براي رسيدن به اشتراک بيشتر، سعي کنيد روي مسائل غيرمذهبي که هر دو شما از آن لذت مي‌بريد تمرکز کنيد مثل سرگرمي‌هاي مختلف، ورزش يا فيلم. انجام دادن کارهايي که هر دوی شما را خوشحال مي‌کند. اين‌ها کمکتان مي‌کند حس اتحاد در ازدواجتان را بالاتر ببريد و ديگر وقتتان را صرف دعوا کردن بر سر عقايد نکنيد.

• يکي از اشتباهات همسران اين است که ديدگاه‌هاي متفاوت همسرشان را به‌عنوان دليلي براي اثبات بي‌علاقگي وي تعبير مي‌کنند و تصور مي‌کنند اگر همسرشان به آن‌ها علاقه داشت، اعتقاداتش را تغيير مي‌داد. ما هرقدر هم به شخصي علاقه‌مند باشيم قادر نيستيم به خاطر وي تغييرات خيلي زيادي در خودمان ايجاد کنيم البته ايجاد تغيير درباره رفتارهاي ظاهري مانند نوع لباس پوشيدن با طرز غذا خوردن، کار چندان سختي نيست اما زماني که موضوع مورد بحث ارزش‌ها و اعتقاداتي است که از دوران کودکي در ما شکل‌گرفته، تغيير کامل و گسترده ممکن نيست.

در پایان یادآور می شویم: در عين اينکه ازدواج با فردي از فرهنگ و مذهبي متفاوت، ممکن است چالش‌هايي منحصر به ‌فرد به همراه داشته باشد، درعين‌حال مي‌تواند فرصتي مناسب براي رشد و بالندگي در زندگي طرفين فراهم آورد. دیگر اینکه شرکت در مراسم های مذهبی اگر چه مطلوب است ولی یک موضوع فردی است و نباید به خاطر آن در خانواده اختلاف ایجاد شود. حفظ وحدت و آرامش خانواده از آن موضوعات، مهمتر است.

 موفق باشيد.

سوال : در بعضي سايت هاي اينترنيتي راجع به آب و هوا (وضع جوي) پيشگويي هاي صورت مي گيرد از نظر دين مبين اسلام عقيده داشتن به آن چه مكافات و مجازات دارد آيا د

پرسش:
سلام
    آرزو ميكنم كه صحت و سلامت باشيد

    از بارگاه ايزد منان توفيقات مزيد براي شما خواسته و خواهان هستم

    سوال :  در بعضي سايت هاي اينترنيتي راجع به آب و هوا (وضع جوي) پيشگويي هاي صورت مي گيرد از نظر دين مبين اسلام عقيده داشتن به آن چه مكافات و مجازات دارد آيا درست است يا نه؟

    در اين زمينه لطف نموده مفصلا با استناد آيات قرآن كريم وآحاديث پيامبر گرامي اسلام جواب بدهيد

    بااحترام

پاسخ:

 اولين اصل از اصول ديني ما خداپرستان، توحيد است و توحيد مراتب مختلفي از جمله توحيد ذاتي، توحيد در صفات، توحيد افعالي، توحيد در ربوبيت و ...دارد. شناخت اين مراتب و اعتقاد و ايمان نسبت به همه آنها بر همه خداپرستان لازم و ضروري است.

در اينجا متناسب با سؤال شما به بحث توحيد در ربوبيت خداوند متعال مي پردازيم.

از جمله روابطي كه بين خدا و خلق، لحاظ مي شود اينست كه مخلوقات نه تنها در اصل وجود و پيدايششان نيازمند به خدا هستند. بلكه همه شئونِ وجودي آنها وابسته به خداي متعال است و هيچ گونه استقلالي ندارد و او به هر نحوي كه بخواهد در آنها تصرف مي كند و امورشان را تدبير مي نمايد.

هنگامي كه اين رابطه را به صورت كلي در نظر بگيريم مفهوم ربوبيّت، انتزاع مي شود كه لازمه آن تدابير امور است و مصاديق فراواني، مانند حفظ و نگهداري كردن، حيات بخشيدن و ميراندن، روزي دادن، به رشد و كمال رساندن، راهنمايي كردن و مورد امر و نهي قرار دادن و... دارد.

شئون مختلف ربوبيّت را مي توان به دو دسته كلي تقسيم كرد: ربوبيّت تكويني كه شامل اداره امور همه موجودات و تأمين نيازمندي هاي آنها و در يك كلمه «كارگرداني جهان» مي شود، و ربوبيّت تشريعي كه اختصاص به موجودات ذي شعور و مختار دارد و شامل مسائلي از قبيل فرستادن انبياء و نازل كردن كتب آسماني و تعيين وظايف و تكاليف و جعل احكام و قوانين مي گردد.

حاصل آنكه: ربوبيّت مطلقه الهي بدين معني است كه مخلوقات در همه شئون وجودي، وابسته به خداي متعال هستند وابستگي هايي كه به يكديگر دارند سرانجام، به وابستگي همه آنها به آفريننده، منتهي مي شود و اوست كه بعضي از آفريدگان را بوسيله بعضي ديگر اداره مي كند و روزي خواران را بوسيله روزي هايي كه مي آفريند روزي مي دهد، و موجودات ذي شعور را با وسايل دروني (مانند عقل و ساير قواي ادراكي) و با وسايل بيروني (مانند پيامبران و كتب آسماني) هدايت مي كند و براي مكلفين، احكام و قوانيني وضع، و وظايف و تكاليفي تعيين مي كند.(1)

بعد از توضيح درباره ربوبيت خداوند متعال، در خصوص نزول باران هم بايد بگوييم كه خداوند متعال در آيات متعددي نزول باران و فراهم سازي مقدمات آنرا به خود نسبت مي دهد چنانكه مي فرمايد:«وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلي‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُور» (2)«خداوند كسي است كه بادها را فرستاد تا ابرهايي را به حركت درآورند سپس ما اين ابرها را به سوي زمين مرده‏اي رانديم و به وسيله آن، زمين را پس از مردنش زنده مي‏كنيم رستاخيز نيز همين گونه است.»

 در اين آيه به چرخه‏ توليد بادهاي باران ‏زا اشاره شده است؛ بادها قطعات ابر را از درياها به سوي زمين‏هاي خشك و تشنه مي‏رانند و آنها را بر صحنه‏ي آسمان مي‏گسترانند، سپس آن را متراكم و باران زا مي‏سازند.

در اين آيه و آيات مشابه انجام اينگونه امور مادي نيز به خداوند متعال نسبت داده شده تا مؤمنان را متوجه توحيد در ربوبيت نمايد. اما نكته اي كه در اينجا لازم به ذكر است اين است كه مقتضاي توحيد در ربوبيت اين است كه همه تدبيرها در نهايت به خداوند متعال ختم مي شوند و هيچ مؤثري در اين عالم به صورت مستقل وجود ندارد. اما به صورت غير مستقل و وابسته اسباب و عوامل مختلفي در اين عالم وجود دارند كه تاثيرگذار و تدبير كننده هستند. اما به اذن الهي و وابسته به خداوند متعال نه مستقل.

بنابراين، توحيد در تدبير و تأثير، به معناي بي تأثير دانستن موجودات وتأثير گذاري مستقيم و بي واسطه خداوند نيست. بلكه به معناي آن است كه علل و اسباب طبيعي در عين آنكه داراي تأثير واقعي هستند، اما تأثير آنها با جعل واراده خداوند صورت مي‏گيرد. خورشيد و ماه واقعاً نور افشاني مي‏كنند و آتش حقيقتاً مي‏سوزاند، اما همگي مظهر و آيينه اراده و امر خداوند هستند.

بعد از مقدمات مذكور در خصوص پيش بيني هايي كه در خصوص آب و هوا صورت مي گيرد بايد بگوييم كه كيفيت پيش بيني هاي متداول اينگونه است كه محققان امور هواشناسي جديدترين اطلاعات واصله  درباره فشار هوا، وزش باد و دماي هوا را در ارتباط با يكديگر در نظر گرفته و محاسبه مي كنند و در پايان به عنوان نتايج كار خود مي توانند هواي چند ساعت و حتي چند روز آينده را پيشگويي كنند. اينگونه پيشگويي هوا كه از طريق محاسبه ارقام و اعداد مختلف با يكديگر به دست مي آيد، در سراسر جهان شيوه اي بسيار متداول است. روشن است كه اينگونه محاسبات كه بر اساس امور تجربي انجام مي پذيرد و به صورت ظني و غير قطعي است منافاتي با توحيد خداوند متعال ندارد. زيرا اين محاسبات بوسيله همان علل و اسبابي انجام مي گيرد كه خود خداوند متعال اين اسباب و علل را وضع كرده و گرچه در نهايت تدبير آسمان و زمين به خداوند متعال بر مي گردد. اما در اين ميان خداوند متعال علل و اسبابي را براي اجراي امور قرار داده است.

البته اگر كسي معقتد باشد كه تاثير اين علل و عوامل مستقل از خداوند متعال است و صرفا به طبيعت مستند است اين شخص در توحيد ربوبيت دچار مشكل است. شخص موحد در عين اعتقاد به علل و عوامل طبيعي اين علل را مستقل از خداوند متعال نمي داند و لذا آنگاه كه عوامل طبيعي بارش باران را پيش بيني نمي كنند شخص موحد با دعا و مناجات و خواندن نماز باران رحمت الهي را بر زمين جاري مي سازد و اين امر بيانگر اين است كه تأثير عوامل طبيعي در سايه اراده و خواست الهي و در طول تدبير و ربوبيت الهي قرار دارند نه اينكه در عرض خداوند متعال و به صورت مستقل نقشي داشته باشند.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، 1384ش، ص 83.

2. فاطر(35) آيه 9.

یکی از شرایط رهبری شجاعت است. آیا اکنون این شرط در رهبر ما وجود دارد؟ این همه سکوت ایشان ناشی از مصلحت اندیشی است؟

اگر مسلمانی به ولایت فقیه اعتقاد نداشته باشد و فوت کند، آیا به مرگ جاهلیت مرده است؟

پاسخ:
حقيقت آن است كه مقام معظم رهبري انساني شجاع و مدير مي باشد. شاهد اين امر مواضع وي در برابر مسايل جهان اسلام است. او بدون واهمه در برابر ظلم ابرقدرت ها ايستاده و از مظلومين دفاع مي كند، اين امر نشان از شجاعت وي دارد. همين طور ايشان در عرصه هاي داخلي نيز با قاطعيت و شجاعت جامعه را رهبري مي كند، و در هدايت كشور از كسي هراس ندارد. البته معناي شجاعت آن نيست كه مصالح جامعه را درنظر نگيريم و شتاب زده عمل نمايئم، بلكه معناي شجاعت انجام وظيفه بر اساس خرد، مصلحت و قاطعيت مي باشد كه رهبري نيز اين گونه عمل مي كند. اين امر موفقيت رهبري را چند برابر نموده است. يكي از عوامل موفقيت ايشان اين است كه وي بعد از رحلت امام -كه كشور دچار بحران بود- كارنامه ي قابل قبول از خود ارائه داد، اگر چنين نبود مجلس خبرگان ايشان را از اين مقام بركنار مي نمود، و حال اينكه بارها مجلس خبرگان از رهبري به عنوان رهبر موفق ياد و عملكرد وي را تاييد نمود، مهمتر از همه اينكه وقتي كه - حدود 90 نفر- از خبرگان و مجتهدان يك كشور شخصي را تاييد و به عنوان بالاترين مقام كشور انتخاب مي نمايند، اين به ما مي فهماند كه ايشان را موفق و بهترين گزينه براي رهبري بدانيم، البته - از آنجائي كه مقام رهبري معصوم نيست - ممكن است اشتباه نمايد، اما ضريب اشتباه ايشان نسبت به كسان ديگر محدود مي باشد. بر اين اساس رهبري كشور را بر اساس مصلحت اداره مي كند و در برابر ناهنجاري، مشكلات ساكت نمي ماند و هر آنچه كه به نفع و مصلحت نظام است را بيان مي كند، مثلا ايشان درباره مفاسد اقتصادي برخورد نمود و به سران سه قوه (رييس قوه قضايه، رييس جمهور و رييس مجلس) دستور داد كه اين مشكل حل نمايد. اگر مورد و يا موارد - به حسب ظاهر مصلحت انديش به نظر مي رسد- مطمئن باشيد كه در اين امر مصلحتي وجود دارد. در ضمن ناگفته نماند، اگر انسان به ولايت فقيه اعتقاد نداشته باشد، اشكال ندارد، زيرا ولايت فقيه از اصول دين محسوب نمي شود، اما در عرصه حكومت اطاعت از رهبري واجب است.
موفق باشید.

(دختری هستمم که پزشکان از علاجم نا امید شدند، شبی خواب حضرت زینب (س) را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد. مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست آورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد. اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............ 20 روز دیگه منتظر معجزه باش یکی اینو برام فرستاد.شما هم به هر کی دوست داشتین بفرستین.) بنده به حضرت زینب اعتقاد دارم ولی اینکه اگر به 20 نفر نفرستیم بلا نازل می شود معتقد نیستم. حضرت زینب مهربان است و اگر واقعا هم چنین حرفی زده اند تنها 20 نفر را.نه اینکه گردشی هرنفر باید به 20 نفر بفرستد. ضمن اینکه برایم اینکار مشقت دارد. حال چه باید بکنم؟ آیا واقعا باید انجام بدهم؟ اگه ندهم بلا نازل می شود؟ راهنمایی فرمایید.ممنون

پاسخ:
خداوند براي هدايت انسان و رساندن آن ها به سعادت و خوشبختي دو راهنما فرستاده است. از يك سو به آنان عقل و قدرت تفكر و انديشيدن به عنوان هدايتگر دروني داده است، و از سويي ديگر كتاب هاي آسماني همراه با پيامبران به عنوان مفسران حقيقي وحي فرستاده است، تا پيام هاي خداوند را براي مردم تبيين و تفسير كند. دين الهي و عقل سليم خدادادي به ما مي گويد: خرافات، موهومات و حرف هاي بي اساس و غير مستند را دور بريزيد. شأن و منزلت انساني انسان برتر از آن است كه حرف هاي غلط و سراسر خرافه افراد را كه تحت عنوان خواب مي شود بپذيرد. آموزه هاي ديني به ما مي گويد: تنها خواب انبياي الهي، به عنوان الهام و وحي مورد قبول و قابل استناد است. رها كنيد اين گونه حرف ها و نوشته هاي بي پايه را. آيا هيچ عقلي مي پذيرد كه هر كسي بيايد به دروغ ادعا كند كه من خواب ديدم كه فلان پيامبر يا امام معصوم يا فرزندان گرامي آنان مانند حضرت زينب كبري سلام الله عليها به من گفتند، فلان كار را بكنيد، و به مردم هم بگوييد كه چنين و چنان كنند؟ اگر بزرگاني همانند آيت الله بهجت و حتي شخص حضرت زينب (س) هم خواب ببيند، خوابش فقط در مورد شخص خودش ممكن است درست باشد و تنها براي او تكليفي ايجاد كند نه براي ديگران. بنابراين هيچ اعتنايي به اين گونه خرافات نكنيد.

موفق باشید.

با سلام احتراماً سؤال بنده این است اگر اقوام فردی اهل خمس و حلال و حرام نباشند، رفت و آمد و صله رحم با آنها چگونه باید باشد؟ اگر به ولایت فقیه اعتقاد نداشته باشند و در مهمانی ها به ایشان توهین نمایند و امر به معروف هم در آنان تاثیری نداشته باشد رفت و آمد با آنان چگونه باید باشد؟ اگر در بین این اقوام افراد نزدیک مثل شوهر خواهر باشد، صله رحم چگونه باید باشد؟

پاسخ:
1-رفت و آمد با کسی که اهل خمس و حلال و حرام نباشد در صورتی که روی خود انسان اثر منفی نگذارد. اشکال ندارد، و خوردن غذائی آن اگر یقین ندارد که از عین مال حرام و از عین مال متعلق خمس تهیه نموده و احتمال می دهد که از درآمد حلال تهیه کرده باشد اشکال ندارد. ولی درصورت امکان باید او را امر به معروف و نهی از منکر نماید.
2- اگر از ارحام باشد قطع رحم مسلمان مانند عمه، برادر، عمو و سایر محارم، از گناهان بسیار بزرگ می باشد و به هیچ وجه جایز نیست. مگر آنکه قطع رحم و قطع رفت و آمد اثر مثبت داشته باشد و موجب هدایت ارحام شود و اگر چنین اثر نداشته باشد قطع رحم جایز نیست. ولی واجب است امر به معروف و نهی از منکر نماید.(1)
قطع ارتباط با ارحام. و آثار منفی زیادی به دنبال دارد. در روایتی که از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمود: از مصاحبت با قاطع رحم بپرهيز که من او را در سه جاي قرآن ملعون يافتم. (2)
3- کسی که ولایت فقیه را قبول ندارد کافر نیست و هم چنین اگر اهانت کند گناه کرده است. ولی مسلمان گفته می شود و قطع رحم با چنین فردی نیز جایز نیست بلکه باید او را ارشاد کند.
4- خواهر شوهر ارحام حساب نمی شود. ولی خواهر انسان ارحام است و درهر صورت تلاش کند که شوهر خواهر را نیز با بیان خوب ارشاد کند و رابطه را قطع نکند.(3)

پي نوشت:
1. آیة الله خامنه ای، اجوبة الإستفتائات، س 1058و 1071 و سؤال تلفنی از دفتر آیة الله خامنه ای. (7743232-0251).
2. آية الله دستغيب شيرازي، گناهان کبيره، ج1،ص 139 .
3. سؤال تلفنی، به شماره(7112467-0251) از دفتر آیت الله خامنه ای.

سلام، می خواستم بدانم اگر مرجع تقلیدی اصل ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، آیا اسلام آن زیر سؤال می رود؟

پاسخ:
اگر فقیهی در استدلال های فقهی اش به این نتیجه رسید که فقها و فقیه ولایت بر مردم ندارند، اشکالی ندارد و اسلام او زیر سوال نمی رود و مسلمان است.
ولی آن چه به نظر می رسد بعد از مطالعه و تحقیق این است که:
هیچ مرجعی نیست که اصل ولایت فقیه را قبول نداشته باشد؛ بلکه فقهای اسلام از قدیم و جدید ولایت فقیه را فی الجمله قبول دارند. منتهی در محدوده ولایت فقیه اختلاف دارند.(1) برای روشن شدن این مسئله مطالب زیر را مطالعه بفرمایید:
فقها ولایت فقیه را در راستای خلافت و در امتداد امامت دانسته و مسئلة رهبری سیاسی را كه در عهد حضور برای امامان معصوم ثابت بوده، همچنان برای فقهای جامع الشرائط در دوران غیبت ثابت دانسته اند و بعضی آن را یك مسئلة اصولی و اعتقادی دانسته اند، نه صرفاً یك مسئلة فقهی. از این رو حضرت امام (ره) می فرماید: «للفقیه العادل جمیع ما للرسول والأئمة ممّا یرجع إلی الحكومة و السیاسة و لا یعقل الفرق؛(2) تمام اختیاراتی كه پیامبر و امامان داشته اند، فقیه جامع الشرائط نیز دارا می باشد».
در جای دیگر می فرماید: تمامی دلایلی را كه برای اثبات امامت پس از دوران عهد رسالت آورده اند، بعینه درباره ولایت فقیه در دوران غیبت جاری است، و عمده ترین دلیل ضرورت وجود كسانی است كه ضمانت اجرایی را عهده دار باشند، زیرا احكام انتظامی اسلام مخصوص عهد رسالت یا عهد حضور نیست. لذا بایستی همان گونه كه حاكمیت این احكام تداوم دارد، مسئولیت اجرایی آن نیز تداوم داشته باشد و فقیه عادل شایسته ترین افراد برای عهده دار شدن آن می باشد.(3)
این گفتار امام درباره ولایت مطلقة فقیه همان چیزی است كه فقهای بزرگ و نامی شیعه قرن ها پیش گفته اند. از همان روزگاری كه فقه شیعه تدوین یافت، مسئلة ولایت فقیه مطرح گردید و مسئولیت اجرایی احكام انتظامی اسلامی را بر عهدة فقهای جامع الشرائط دانستند. فقها این مسئله را در ابواب مختلف فقه از جمله در كتاب جهاد، كتاب امر به معروف، كتاب حدود و قصاص و غیره مطرح كرده اند. از جمله مرحوم شیخ مفید (متوفای سال 413) در كتاب «المقنعه» در باب امر به معروف و نهی از منكر فرموده است: اجرای حدود و احكام انتظامی اسلام وظیفة حاكم اسلام است كه از جانب خداوند منصوب گردیده، منظور از حاكم اسلام، ائمة هدی از آل محمد (ص) یا كسانی كه از جانب ایشان منصوب گردیده اند، می باشند و امامان نیز این امر را به فقهای شیعه تفویض كرده اند تا در صورت امكان، مسئولیت اجرایی آن را بر عهده گیرند.(4)
حمزه بن عبدالعزیز دیلمی معروف به سلاّر (متوفای سال 448) در كتاب فقهی خود به نام «مراسم» می نویسد: امام و پیشوای شیعه اجرای احكام انتظامی را به فقها واگذار نموده و به عموم شیعیان دستور داده اند تا از ایشان تبعیت و پیروی كنند. (5)
شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسی (متوفای سال 460) در كتاب «النهایة» فرموده است: حكم نمودن و قضاوت بر عهده كسانی است كه از جانب حاكم عادل (امام معصوم) مأذون باشند و این وظیفه بر عهده فقهای شیعه واگذار شده است. (6)
همین طور علاّمة حلّی (متوفای سال 771 ) در كتاب «قواعد» و شهید اوّل محمد بن مكّی عاملی (شهید سال 786) در كتاب (الدروس) و شهید ثانی علی بن احمد عاملی (شهادت در سال 965) در كتاب مسالك و همین طور جمال الدین احمد بن محمد بن فهد حلّی (متوفای سال 841) در كتاب «المهذب البارع» ولایت و اجرای احكام اسلامی را وظیفه فقهای عادل می دانند.
از متأخرین، مرحوم ملا احمد نراقی (متوفای سال 1245 هجری قمری) در همین راستا به تفصیل سخن رانده و می نویسد: هر گونه اقدامی كه در باره مصالح امّت است و عقلاً و عادتاً قابل فروگذاری نیست و امور معاد و معاش مردم به آن بستگی دارد و از دیدگاه شرع نبایستی بر زمین بماند، بلكه ضرورت ایجاب می كند كه پا بر جا باشد و از طرفی هم به شخص یا گروه خاصّی دستور اجرای آن داده نشده، حتماً وظیفه فقیه جامع الشرایط است كه عهده دار آن شود و با آگاهی كه از شرع در این امور دارد، متصدّی اجرای آن گردد و این وظیفة خطیر را به انجام رساند.(7)
صاحب جواهر شیخ محمد حسن نجفی (متوفای سال 1266) قاطعانه در این زمینه مسئلة ولایت عامّة فقها را مطرح می كند و می نویسد: این رأی مشهور میان فقها است و من مخالف صریحی در آن نیافتم و شاید وجود نداشته باشد. لذا بسی عجیب است كه برخی از متأخرین در آن توقف ورزیده اند.(8)
در این جا شایان ذكر است كه فقهایی چون شیخ انصاری در كتاب مكاسب یا آیة الله خویی (ره) كه به عنوان مخالف این مسئله مطرح شده اند، در واقع اینان منكر اصل ولایت مطلقه فقیه نیستند، بلكه می گویند: اثبات نیابت عامه و ولایت مطلقه به عنوان منصب از راه دلایل یاد شده در كتاب های روایی مشكل است، امّا درباره این مسئله كه تصدّی امور عامه به ویژه درباره اجرای احكام انتظامی اسلام در عصر غیبت، وظیفه فقیه جامع الشرائط و مبسوط الید است،مخالفتی ندارند، بلكه صریحاً آن را از ضروریات شرع می دانند. (9)
امام خمینی می فرماید: اگر فرد لایقی كه دارای دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا می باشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند. این توهم كه اختیارات حكومتی رسول اكرم بیشتر از حضرت امیر (ع) بود یا اختیارات حكومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است؛ البته فضایل حضرت رسول اكرم(ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر از همه بیشتر است. امّا «زیادی فضایل معنوی» اختیارات حكومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی كه حضرت رسول و دیگر ائمه (ع) در تدارك و بسیج سپاه، تعیین والیان و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حكومت فقیه عادل قرار داده است. (10)
بنابراین ولایت فقیه از ضروریات فقه شیعه است و تمامی فقهای شیعه به عنوان نائب عامّ حضرت مهدی (عج) وظیفه اجرای احكام نورانی قرآن و تدبیر امور مسلمانان را بر عهده دارند و این مردم مسلمان هستند كه باید آنان را در اجرای احكام اسلامی یاری دهند.

پی نوشت ها:
1. آیة الله زنجانی فرموده است : اصل مسأله ولايت فقيه البته آن ولايتى كه مورد اجماع همگان است، زيرا اثبات بعض از ولايت‌ها براى فقيه مورد بحث است؛ ولى در عين حال اصل آن مورد اجماع است كه عمده مدرك آن مقبوله عمر بن حنظله است . ( كتاب نكاح (زنجانى)؛ ج‌، ص 6050).
2. امام خمینی، كتاب البیع، ج 2، ص417 .
3. محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، ص44 .
4. همان، ص 44، به نقل از المقنعه، ص810 .
5. همان، ص 45، به نقل از المراسم العلویه، ص263 .
6. همان، به نقل از النهایه، ص 301.
7. همان، ص 48، به نقل از عوائد الایام، ص536.
8. همان، به نقل از جواهر الكلام،ج 21، ص395.
9. همان، ص 50.
10. امام خمینی، ولایت فقیه،ص 55.

پیامبر اسلام قبل از بعثت پیرو چه دینی بوده؟

آیا به دین حضرت مسیح که پیامبر قبل او بوده اعتقاد داشته یانه؟

اگر به دین پیامبر قبل خود نبوده؟ چرا؟

پاسخ:
نظريات متعددي وجود دارد(1) كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
1- پيامبر اسلامي به هيچ شريعتي عمل نكرده و پيرو هيچ ديني نبوده است.
2- پيرو دين مسيحيت بوده است.
3- پيرو دين حضرت ابراهيم (ع) بوده است.
4- پيروي دين خود (اسلام) بوده است.
اما نظريه نخست را نمي‏ توان پذيرفت، زيرا اولاً حضرت پيش از بعثت به كارهاي مختلفي از قبيل عبادات، معاملات و ساير كارها مي‏ پرداخته و هرگز نمي‏ توان پذيرفت كه اين اعمال تابع هيچ يك از شرايع و اديان آسماني نبوده. علاوه بر اين لازمه قول اين است كه مردم عادي متدين به ديني باشند، ولي پيامبر اسلام از هيچ ديني و آييني در كارهاي روزمره خود پيروي نكند.
اما نظريه دوم نيز قابل قبول نيست، زيرا اگر ايشان تابع دين مسيحيت بودند، مسيحيان و دشمنان اسلام اين مطلب را به رخ مسلمانان مي‏ كشيدند و مي‏ گفتند كه پيامبر شما تا ديروز مسيحي بود و از دين ما پيروي مي‏ كرد، امروز آمده ادعاي پيغمبري مي‏ كند. سرزنش را آن قدر ادامه مي‏ دادند كه به گوش ما نيز مي‏ رسيد. يهود به مسلمانان و پيامبر (ص) اعتراض مي‏ كردند و مي‏ گفتند: اگر تو پيغمبري، پس چرا به سوي قبله ما (بيت المقدس) نماز مي‏ خواني؟ آن قدر اين سخن را تكرار كردند تا موجب ناراحتي حضرت شدند، آن گاه به دستور الهي، قبله مسلمانان از بيت المقدس به سمت كعبه تغيير كرد.(2)
نبودن چنين اعتراض و سرزنشي از سوي مسيحيان مي‏ تواند شاهد خوبي بر عدم تابعيت پيامبر اسلام از دين مسيحيت باشد.
دوم: فرضيه مذكور فرع بر اين است كه جهاني و فرا منطقه‏ اي بودن دين مسيحيت ثابت شود تا اينكه بگوييم اين دين شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمين مكه و اطراف آن بوده و در نتيجه پيامبر اسلام را تابع اين دين بدانيم. اثبات چنين مطلبي كار آساني نيست.(3)
سوم: عمل به شريعت مسيح (ع) در گرو آگاهي از احكام آن است. آگاهي يا از طريق خواندن كتاب‌هاي مسيحيت (از جمله انجيل) امكان‏پذير است و يا از طريق معاشرت با مسيحيان. اما فرض اول كه با امي بودن پيامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ايشان باطل است. فرض دوم نيز صحت ندارد. چون حضرت در طول زندگي خود با مسيحيان معاشرتي نداشته، در مكه نيز اَحبار و رُهباني وجود نداشتند كه پيامبر به طور مستمر احكام دستورهاي دين مسيحيت را از آن ها فرا بگيرد.
چهارم: تابع هر ديني -به حكم عقل- مقامش كمتر و پايين‏ تر از مقام صاحب آن دين است. اگر فرض شود پيامبر اسلام تابع دين مسيح (ع) بوده، لازمه‏ اش برتري عيسي (ع) بر پيامبر اسلام خواهد بود. حال اينكه اين مطلب خلاف ضروريات اسلام و مسلمانان است، زيرا ما معتقديم كه پيامبر ما از تمامي انبيا برتر و مقامش والاتر است.
اما نظريه سوم را نيز نمي‏ توان پذيرفت زيرا قائلان به اين نظريه به برخي از آيات قرآن تمسك كرده‏ اند كه دلالت آن ها بر مدعاي مذكور ناتمام است. آياتي مانند: «ثُمَ اُوحَينا اِلَيكَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكينَ؛(4) سپس به تو وحي فرستاديم كه از آيين ابراهيم كه خالي از هرگونه انحراف بود و از مشركان نبود، پيروي كن»
و آيه: «قُلْ اِنَّني هَداني رَبّي اِلي صِراطٍ مُستَقيمٍ ديناً قيماً مِلَةَ اِبراهيمَ حنيفاً وَ ما كانَ مِن المُشرِكين؛(5) بگو پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده، آيين پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)، آيين ابراهيم، همان كسي است كه از آيين‌هاي خرافي محيط خود روي گردانيد و از مشركان نبود».
روشن است كه مراد از اين آيات چيزي غير از ديدگاه سوم است؛ زيرا اولاً: اين آيات شريفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دين حضرت قبل از بعثت نيست.
دوم: بر اساس معارف اسلامي در روايات و غير آن ها دين حضرت ابراهيم پس از آمدن تورات موسي (ع) ترك شده، چنان كه دين يهود پس از آمدن انجيل عيسي (ع) متروك و دين مسيحيت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نمي‏ تواند تابع ديني باشند كه چند مرحله قبل توسط اديان ديگر ترك شده است.(6)
سوم: مفسران گفته‏ اند كه مراد از تبعيت حضرت از دين و ملت ابراهيم حنيف اين است كه مشتركاتي در احكام ميان اين دو دين وجود دارد كه منشأ ظهور آن دين ابراهيم (ع) است. مراد از تبعيت پذيرفتن مشتركات در احكام است از قبيل: گذاشتن ريش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و ديه مرد و...(7)
تفسيرهاي ديگري در مورد آيات ياد شده وجود دارد كه مجالي براي ذكر آن ها نيست.(8)
پس از ابطال سه نظريه مذكور مانعي براي پذيرفتن ديدگاه چهارم باقي نمي‏ ماند، يعني اين كه بگوييم حضرت قبل از بعثت از كامل ترين دين يعني دين اسلام پيروي مي‏ كرد اما احكام اسلام و وظايف خود را نه به صورت وحي چنان كه از زمان بعثت به بعد دريافت مي ‏شد. بلكه به صورت‏ هاي ديگر مانند الهام‏ هاي قلبي، تحديث (سخن گفتن با فرشته) و رؤياهاي صادق دريافت مي‏ كرد.(9)
اميرالمؤمنان (ع) مي‏ فرمايد: از روزي كه پيامبر از شير گرفته شد، خدا او را با بزرگ‌ترين فرشته قرين و همراه ساخت تا به وسيله آن فرشته بزرگواري‏ ها را بپيمايد و به نيكوترين اخلاق، آراسته گردد.(10)
بنابراين حضرت قبل از بعثت، مراحلي از نبوت را دارا بوده و با جهان غيب به گونه‏ اي ارتباط داشته است، همان طور كه حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع) در دوران كودكي به مقام نبوت رسيده و با جهان غيب ارتباط داشته‏ اند.(11) آنگاه (پيامبر اسلام) در چهل سالگي به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پيام خدا به مردم برانگيخته مي‏ شود.
روايات متعددي اين ديدگاه را تأييد مي‏ كند. حضرت مي‏ فرمايد: كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛(12) زماني پيامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.
يهودي‏ ها به رسول خدا عرض كردند: آيا شما از اول پيامبر نبودي؟ فرمود: بلي. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتي و نطق نكردي. همان گونه كه عيسي (ع) چنان كرد؟ فرمود: خداوند متعال، عيسي را بدون پدر آفريد. اگر او در گهواره سخن نمي‏ گفت، عذري براي مريم نبود تا سرزنش ديگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شده‏ ام.(13)
عده‏ اي از بزرگان، نسبت به ديدگاه اخير ادعاي اجماع و اتفاق نظر شيعه را نموده‏ اند.(14)

پي‌نوشت‌ها:
1. براي آشنايي با ديدگاه‏هاي ديگر در اين زمينه مراجعه شود به بحارالانوار، ج 18، ص 271، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان
2. بقره (2) آيه 144 - 143.
3. براي مطالعه بيش تر پيرامون جهاني بودن رسالت عيسي(ع) مراجعه شود به:
جعفر سبحاني، مفاهيم القرآن (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ 4، 1413 ق)، ج 3، ص 73 به بعد.
4. نحل (16) آيه 123.
5. انعام (6) آيه 161.
6. كافي ، شيخ الكليني ، ج 2، ص 17 ، تحقيق : علي أكبر غفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1365 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - تهران
7. پرسش‏ها و پاسخ‏ها، آيت الله محمد مظفري، ص 12، قم، ام ابيها، چاپ اول، 1420 ق
8. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، ج 8، ص 276.
9. همان طوري كه در روايات آمده است مانند روايتي از امام باقر (ع) در بحار الانوار، ج 18، ص 266.
10. بحارالانوار، ج 18، ص 278.
11. مريم (19) آيه 12 و 13.
12. بحارالانوار، ج 18، ص 278.
13. همان، ص 200.
14. محمد حسين مظفر، علم امام ، ترجمه محمد آصفي، ص 76 به بعد، تبريز، 1349
15. منشور جاويد، آيت الله سبحاني، ج 7،ص 375 - 384؛
16. پرسش‌ها و پاسخ‏ها، ص 5 به بعد؛
17. علم امام ، ص 76 به بعد.

اصلا باید ولایت رو فقط به صورت مطلقه قبول داشت؟

پاسخ:
درباره ولايت فقها - به يک اعتبار- از دو زاويه مي توان بحث نمود:
يکي اصل ولايت فقيه.
دوم قلمرو آن که از آن به عنوان ولايت مطلقه و ولايت مقيده ياد مي شود. فقها درباره اصل ولايت فقيه اختلاف ندارند. اختلاف آنان درباره قلمرو ولايت فقيه مي باشد که درباره قلمرو ولايت فقيه, دو ديدگاه اساسى وجود دارد:
ديدگاهى كه قلمرو ولايت فقيه را بسان قلمرو حكومت پيامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم السلام) گسترده مى داند و بر اين باور است كه وليّ فقيه, در تدبير و اداره كشور و در تمام امور اجتماعي مردم, حقّ دخالت و تصميم گيرى دارد. از اين ولايت به عنوان ولايت مطلقه و ولايت عامه ياد مي شود.
اين ولايت مطلق اولاً طبق مصالح عمومي جامعه است.
ثانياً بايد جنبه اجتماعي داشته باشد. بر اين اساس ولايت مطلقه فقيه در تمام شئون مانند ولايت معصوم نيست؛ زيرا امام معصوم علاوه بر ولايت در امور اجتماعي، در امور شخصي مردم نيز ولايت داشتند؛ بنابراين منظور از ولايت مطلق آنان مانند ولايت معصوم است، در امور حكومت و امور اجتماعي
طيف وسيعي از فقهاي پیشين و متأخرين طرفدار اين مبنا مي باشند، از جمله امام خميني مي فرمايد:
تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشته‌اند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا مي‌باشد.(1) تمامي دلايلي را كه براي اثبات امامت پس از دوران عهد رسالت آورده‌اند، درباره ولايت فقيه در دوران غيبت جاري است. عمده ترين دليل ضرورت وجود كساني است كه ضمانت اجرايي را عهده دار باشند، ‌زيرا احكام انتظامي اسلام مخصوص عهد رسالت يا عهد حضور نيست. بايستي همان گونه كه حاكميت اين احكام تداوم دارد، مسئوليت اجرايي آن نيز تداوم داشته باشد. فقيه عادل شايسته ترين افراد براي عهده دار شدن آن مي‌باشد.(2)
اين گفتار امام درباره ولايت مطلقه فقيه همان است كه فقهاي بزرگ و نامي شيعه قرن‌ها پيش گفته‌اند. از روزگاري كه فقه شيعه تدوين يافت، ولايت فقيه مطرح گرديد. مسئوليت اجرايي احكام انتظامي اسلامي را بر عهده فقهاي جامع الشرائط دانستند. فقها اين مسئله را در ابواب مختلف فقه ازجمله در كتاب جهاد، كتاب امر به معروف، كتاب حدود و قصاص و غيره مطرح كرده‌اند. از جمله مرحوم شيخ مفيد (متوفاي سال 413) در كتاب «المقنعه» در باب امر به معروف و نهي از منكر فرموده است:
اجراي حدود و احكام انتظامي اسلام وظيفه حاكم اسلام است كه از جانب خداوند منصوب گرديده، منظور از حاكم اسلام، ائمه هدي از آل محمد (ص) يا كساني كه از جانب ايشان منصوب گرديده‌اند، مي‌باشند . امامان نيز اين امر را به فقهاي شيعه تفويض كرده‌اند تا در صورت امكان، مسئوليت اجرايي آن را بر عهده گيرند.(3)
حمزه بن عبدالعزيز ديلمي معروف به سلاّر (متوفاي سال 448) در كتاب فقهي خود به نام «مراسم» مي‌نويسد: امام و پيشواي شيعه اجراي احكام انتظامي را به فقها واگذار نموده و به عموم شيعيان دستور داده‌اند تا از ايشان تبعيت و پيروي كنند.(4)
شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي (متوفاي سال 460) در كتاب «النهايه» فرموده : حكم نمودن و قضاوت بر عهده كساني است كه از جانب حاكم عادل (امام معصوم) مأذون باشند . اين وظيفه بر عهده فقهاي شيعه واگذار شده است.(5)
ديدگاه دوم که در برابر ديدگاه, اول قرار دارد که به عنوان ولايت مقيده ... ياد مي شود. ولايت فقيه را محدود و قلمرو اختيار ولايت فقيه و دايره نفوذ آن را اندك پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هايى كه مالكان آن ناشناخته اند, كودكانِ بى سرپرست، چيزهايي كه شارع راضي به زمين ماندن آن نيست. مانند ساخت مساجد و امور عام المنفعه و... كه اصطلاحاً‌ امور حسبه مي گويند.
آنان معتقدند كه فقيه نمى تواند حوزه اختيار خويش را بگستراند, بلكه تنها در همين چند مورد و موارد مشابه ولايت دارد . برخي علاوه بر آن، ولايت بر قضا و صدور حكم را نيز شأن فقها دانسته اند.
فقهايي چون شيخ انصاري در كتاب مكاسب يا آيت الله خويي(ره) و هم چنين آيت الله تبريزي از طرفداران ولايت فقيه به معناي دوم هستند .(6)
امام خميني به نقد اين ديدگاه پرداخته ، ياد آوري نموده است که ولايت فقيه محدود به ولايت بر مجانين و اموال يتيمان... نيست.
امام خميني (ره) مي‌فرمايد: اگر فرد لايقي كه داراي دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا مي‌باشد. بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند.(7)
پذيرش و اعتقاد به ولايت فقيه از ضروريات دين نيست, هر چند از مسائل مهم سياسي اسلام به شمار مي رود. در مورد ولايت معصومان كه حقيقت امامت را تشكيل مي دهد, مسلّماً موظفيم به امامت به عنوان جزئي از اصول مذهب معتقد باشيم , اما در مورد ولايت فقيه اين گونه نيست كه لازم باشد. مردم به عنوان جزئي از اصول مذهب به آن اعتقاد داشته باشند, چون اين امر لازم اعتقادي نيست, اما مسلّم است خدا براي فقيه ولايت قرارداده است.(8)
بنابراين اعتقاد به ولايت فقيه از ضروريات نيست. شاهد بر اين مطلب, اختلاف بزرگان در اين موضوع و تفاوت انظار فقها در محدوده آن مي باشد.
اما در احکام حکومتي همه موظفند از ولي فقيه تبعيت نمايند، هر چند در احکام فردي مانند فروع نماز و روزه و... هر کس تابع فتواي مرجع تقليد خود بوده و به فتواي او عمل مي کند.

پي‌نوشت‌ها:
1. كتاب البيع ،امام خميني ،ج 2 ، ص 617 - 618، سال چاپ 1421ه‍ ، تهران ناشر : مؤسسة تنظيم ونشر آثار الامام الخميني.
2. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44 ، موسسه فرهنگي انتشاراتي "التمهيد" قم.
3. همان، ص 44، به نقل از المقنعه، ص810 .
4. همان، ص 45، به نقل از المراسم العلويه، ص263 .
5. همان، به نقل از النهايه، ص 30.
6. همان، ص 50.
7 . امام خميني،‌ولايت فقيه،‌ص 55 ، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
8 . محمد مؤمن , مجله حكومت اسلامي , شماره دوم , ص9.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.