با سلام. من دختر 25 ساله ی دانشجویی هستم که دو ماه است ازدواج کردم. در انتخاب همسر بسیار منطقی رفتار کردم. با در نظر گرفتن خانواده ی ایشان سن تحصیلات و سطح ایمان به ایشان جواب مثبت دادم در حالیکه رابطه ی عاطفی از طرف من نبود.در ضمن مشاورمذهبی و بسیار خبره مارا در این امر کمک کردند و از سلامت روان همسرم به من اطمینان دادند. در دوران آشنایی (2ماه) قبل از عقد وقتی با ایشان به بیرون میرفتیم احساس کردم از نگاه ایشان به بقیه خوشم نمیاد ولی چون آگاهی داشتم بخاطر بعضی مسائل مانند خیانت یک از اقوام به همسرش شدیدا دچار بدبینی شدم زیاد بر این امر سخت نگرفتم. متاسفانه آلان با این که زمان کمی میگذرد اما به همسرم اعتماد ندارم و راه اعتماد کردن و کنار گذاشتن بدبینی را هم بلد نیستم. از نگاه های ایشان به بقیه بسیار ناراحت می شوم حتی از نگاه ایشان به بدن عریان خودم. احساس میکنم تیز نگاه میکنند یعنی نگاه نرم و ملایمی ندارند این امر باعث شده من نسبت به ایشان بسیار سرد بشوم و اصلا از ازدواج خودم خوشحال نباشم حتی ایشان را دوست نداشته باشم. از شما خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید.
هر چند از نامه كوتاه شما نمي توان به يك حدس صائب و درست نائل آمد، ولي احتمالاً مشكل زناشويي شما بيش از آن كه در شوهرتان و رفتارهاي وي ريشه داشته باشد در درونيات و ذهنيات شما ريشه دارد. به عنوان مثال بديهي است كه اگر شوهر شما آدم پاك دامني باشد نگاهي تيز و مالامال از شهوت به بدن عريان همسرش كه تازه دو ماه با او ازدواج كرده داشته باشد و اگر غير اين بود شبهه ناك بود. اساساً يكي از مهمترين انگيزه هاي ازدواج مردان از بدو تا ختم خلقت انگيزه هاي جنسي است و اگر كسي از پذيرش اين امر سر باز زند در حقيقت بر خلاف خلقت خدادادي انسان ها گام برداشته است. به عبارت ديگر به نظر بنده به عنوان يك روان شناس نگاه تيز شوهرتان به شما بسيار طبيعي است و اگر نگاهي نرم و ملايم به جسم شما داشت بايد دچار ترديد مي شديد.
از سوي ديگر بايد گفت به احتمال يقين نگاه هاي شوهرتان به ديگران نيز در حد عادي است و ايشان نگاه غير عادي چنداني ندارد. بالاخره چشم پاكترين مردان عالم گهگاهي از روي اتفاق و تصادف نگاهشان به ديگر زنان مي افتد و نبايد اين امر طبيعي و عادي را به چشم غيرعادي و غيرطبيعي نگريست. البته اين احتمال وجود دارد برخي نگاه هاي ايشان خارج از حد و مرز شرع و عرف باشد كه با اين وصف نيز بايد گفت كه به مرور زمان و متعدد گشتن روابط جنسي با شما، كم كم اين امر كمرنگ و كمرنگ تر مي گردد. بالاخره مردي كه سال ها با هيچ زني رابطه جنسي نداشته است در ابتدا دچار يكسري نوسانات رفتاري از جمله نگاه هاي دزدكي به ديگر زنان (احتمالا از سر كنجكاوي يا مقايسه ناخودآگاه آنان با همسرش) مي گردد. البته كسي منكر گناه بودن اين نگاه هاي دزدكي نيست، ولي شدت و فراواني نگاه هاي گناه آلود به مرور كمتر مي گردد.
در اينترنت مقالات زيادي در زمينه بدبيني و سوء ظن به همسر وجود دارد كه مي توانيد به مطالعه آنها بپردازيد و همچنين مطالعه كتاب غلبه بر افكار بدبينانه و سوءظن، نوشته دانيال فريمن، جيسون فريمن، فليپا گرتي، ترجمه سياوش جمال فر، ناشر ارسباران، 1390 را به شما توصيه مي كنم. اما فراتر از همه اين مسائل به نظر مي رسد كه با توجه به برخي فرازهاي نامه شما از جمله (در انتخاب همسر بسيار منطقي رفتار كردم) به نظر مي رسد رگه هايي از وسواس فكري در شما وجود داشته باشد. اين افكار مزاحم و تكرار شونده كه بعضاً با محتواي بدبيني به ذهن شما هجوم مي آورند چيزي جز افكار وسواسي نيستند. افراد مبتلا به وسواس فكري معمولاً از كمال گرايي منفي (اين واژه را در اينترنت جستجو نماييد) در رنجند و همواره با ديدي كمال گرايانه به هر چيز و هر كس از جمله شوهر مي نگرند. استاندارها و شاخص هاي ذهني شما براي ارزيابي و محك رفتار همسرتان بسيار كمال گرايانه است و اين ملاك خشك و متصلب باعث مي گردد كه شما به برخي رفتارهاي عادي شوهرتان بر چسب غيرعادي بودن بزنيد. اگر شاهد كمال گرايي منفي در ساير انتخاب ها و نگرش هاي خود هستيد بدانيد كه مشكل شما هيچ ربط مستقيمي به شوهرتان ندارد (هر چند برخي رفتارهاي ايشان واقعاً قابل توجيه نباشد) بلكه ريشه در ذهينت نابسامان شما دارد.
براي غلبه بر كمال گرايي مطالعه كتاب «وقتي اضطراب حمله ميكند؛ شناختدرماني، مهارتهاي جديد درمان اضطراب بدون مصرف دارو»، ديويد برنز، مهدي قراچه داغي، انتشارات ذهن آويز را به شما توصيه مي كنم. سردي يا به تعبيري يخ زدگي عاطفي نيز از ويژگي هاي افراد مبتلا به وسواس فكري مي باشد. به احتمال زياد همين سردي عاطفي را شما در برخي انتخاب هاي پيشين خود (از جمله مانتويي كه با هزار شور و شوق آن را خريداري كرده ايد ولي بعد از مدتي از آن دلزده گرديده ايد) شاهد بوده ايد. در صورت تداوم اين افكار و روحيات آسيب زا بهتر است به جاي خوددرماني يا كتاب درماني به يك روان شناس باليني خبره مراجعه نماييد.
موفق باشید.