پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام.ایا کسی که زیاد استمنا کرده است امیدی برای زندگی و قبولی توبه اش است...لطفا جوابتان را برای یک جوان16ساله توضیح دهید؟

پاسخ:
دوست عزیز! در ابتدا باید بگوییم که مقطع تحصیلی و تاریخ تولدتان با هم تطابق و تناسب ندارد. احتمالا اشتباهی رخ داده است؛ ولی از آنجایی که در پرسش خود به سن خود تذکر داده اید، طبق آن جواب می دهیم.
از اینکه در دوران بلوغ تصمیم به ترک گناهان نموده اید، نشان از سلامت نفستان دارد؛ سعی کنید که این فضای ناشایست را مدیریت کنید و با توکل به خدا و توسل به اهلبیت(ع) راه اصلی و مستقیم را پیش ببرید.
اعتراف و اقرار به گناه، نشانه رقت قلب و توجه قلبی شما به خدای مهربان است. همین که از خود ناامید شده و به خدای متعال روی آورده اید، اجابت دعا برایتان میسر است.
برادر گرامی! تا کسی "پشیمان" نشود، تصمیم بر "ترک گناه" نمی گیرد. تا حالت "ندامت" برای گناهکار حاصل نشود، تصمیم جدی برای اصلاح خویش و جبران گذشته نخواهد داشت. پس ندامت شما، یک عنصر اساسی در تحقق توبه است، پوزش خواهی و استغفار، مرحله ای از آن است و جبران گذشته، مرحله ای دیگر.(1)
توبه کننده، محبوب خداست. قرآن کریم فرموده: «"ان الله یحب التّوابین؛(2) یقیناً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد».
خداوند نسبت به هر عمل زشت و گناهی، وعدة پذیرش توبه داده است. اما باید شرایط توبه واقعی تحقق یابد. توبه تنها به زبان نباشد. پشیمانی درونی و قلبی و قصد جدی و قاطع در ترک آن گناه برای همیشه، از جمله شرایط آن است.
مگر می شود گنهکار، از صمیم دل با نیت راستین و خالص به سوی خدابرگردد وخداوند در به رویش ببندد و او را نپذیرد؟!آیا توبه بنده، زمینه ساز گشایش پنجره ای رو به رحمت الهی نیست؟!
گناه، هرچندزیاد باشد، لطف و کرم خدا بیشتر است. رابطه با خدا را باید بر اساس وسعت کرم و گستردگی رحمت او برقرارساخت. وقتی همه درها به روی انسان بسته شود، آغوش رحمت الهی به روی عاصیان گشوده است.
امابه شرط آنکه این "بازگشت"، ندامت واقعی وعزم استوار باشد! چیزی که در فرهنگ دینی از آن به "توبه نصوح" یاد می شود. (3)
چند نکته و گام مهم که رعایت آنها را نباید دست کم گرفت:
1.این عادت شوم جنسی، با تمام آثار مرگباری که دارد، قابل معالجه و درمان است. به گواهی پزشکان و بسیاری از افرادی که آلوده بوده اند، اگر از طریق صحیحی وارد شوند، به طورحتم بر طرف خواهد گردید.
2. پزشکان عموما معتقدند، برای ترک هر نوع اعتیاد، قبل از هر چیز، اراده و تصمیم قاطع ، جدی و محکم لازم است. اما اینکه می گویید:"بارها تصمیم گرفته و شکسته ام" به شما صراحتا اعلام می کنیم: "شکستن تصمیم، به معنی از بین رفتن همه آثار آن در وجود انسان نیست. همین تصمیم شکسته شده، رسوباتی در اعماق دل و روح انسان باقی می گذارد. زمینه را برای تصمیم نهایی بیش ازگذشته، آماده می سازد."
پس خود را برای به کار بستن نکات زیر آماده کنید:
توجه: ممکن است این موارد در نظر بعضی ساده جلوه کند، ولی هنگام عمل روشن می شود که اثر معجزه آسایی دارد.
1. ازدواج در نخستین فرصت: ازدواج، تاثیر قابل توجهی در مبارزه با انحراف جنسی دارد.
2. اجتناب از تحریکات مصنوعی: مانند فیلم های سکسی، رمان های عشقی، عکس های شهوت انگیز.
3. تهیه برنامه فشرده و تمام وقت: وقت بیکار و بدون برنامه نداشته باشند.تفریح و ورزش را هم فراموش نکنید.
4. باید عادتی جانشین عادتی گردد: برای ترک یک "عادت بد" باید سراغ "عادت خوب" رفت.
5. پرهیز از مطلق تنهایی: هرگز تنها نباشید.تنهایی، محیط کاملا مساعدی برای پرورش میکروب این اعتیاد است.
6. تلقین و تقویت اراده: نخستین گام در این راه "اراده و تصمیم" است.
7. پرهیز کامل از منحرفان: از معاشرت و همنشینی با افراد منحرف باید دوری جست.
8. از پر خوري و غذاهايي با طبع گرم و پر انرژي اجتناب كرده و به حد تعادل ميل نماييد.
9. از خداي متعال كمك بگيريد و توسل به اهل بيت (ع) داشته باشيد.(4)
براي توضيحات بيشتر مي توانيد با شماره(09640) تماس بگيريد.
معرفی کتاب برای مطالعه بیشتر:
1.توبه بازگشت به فطرت؛ جوادمحدثی ، اسلامی آستان قدس رضوی مشهد.
2.استغفار بهترین عبادت وبرترین برکت؛ رسول نجات بخش، آستان قدس رضوی مشهد.
3. اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، شهيد مطهري، انتشارات صدرا.
4.مشکلات جنسی جوانان؛آیت الله مکارم شیرازی؛ انتشارات نسل جوان قم.
پی نوشت ها:
1. جواد محدثی، توبه، بازگشت به فطرت، ص16، آستان قدس رضوی مشهد، چاپ نهم، 1387.
2. بقره (2) آیه222.
3. توبه ، بازگشت به فطرت؛ جوادمحدثی، ص14، آستان قدس رضوی مشهد؛ چاپ نهم 1387.
4. مکارم شیرازی، مشکلات جنسی جوانان، ص151، انتشارات نسل جوان، قم، 1376ش.

مطمئنا انعقاد نطفه در اون شب نبوده بلکه 2 -3 روز بعد از نزدیکی این اتفاق افتاده... خیلی نگرانم..چه کارایی میشه الان انجام داد.... خواهش میکنم کمکمون کنیدنزدیکی در شب چهارشنبه چه عواقبی برا فرزند داره؟  در هنگام نزدیکی بسم الله و صلوات هم فرستاده شده... زوج هم اصلا حواسش نبوده که اون شب نباید این کار رو کرد. ممنون

 

پرسش گر گرامی اگر چه نزدیکی در شب چهارشنبه مکروه است. ولی حرام نیست، و گناهی هم انجام نشده، بلکه برعکس اصل نزدیکی ثواب هم دارد، و شما هم گفتید که انعقاد نطفه هم در آن شب نبوده است، به هر حال کراهت لزوما به این معنا نیست که عیب و نقصی در فرزند تان پدید می آید، اسلام برای سلامت جسمی و روحی و روانی ، فکری و ذهنی و ... فرزند، دستورعمل‌هایی برای زمان و مکان و چگونگی آمیزش و.. دارد. از جمله در معارف دینی آمده است که جماع یا آمیزش با همسر در شب های چهارشنبه و شب اول ماه (غیر از شب اول ماه رمضان که مستحب است) و وسط و آخر ماه قمری و نیز در ساعات اول شب و شب های ماه گرفتگی و طوفان های شدید و هنگامی که قمر در عقرب است، مکروه است.
البته آن چه که در روایات مکروه شمرده شده، آمیزش جهت انعقاد نطفه است، نه صرف آمیزش. (پس شما نباید نگران باشید)، ممکن است جهت و علتش آن باشد که در زمان قرار گرفتن قمر در برج عقرب, یا ساعات و شب هایی که مکروه اعلام شده تشعشعاتی از ماه ساطع گردد که برای نطفه و جنین مضر باشد. البته اگر چنین اتفاقی حتمی بود و یا غالبا در جنین تأثیر منفی می گذاشت قطعا آمیزش در شب چهارشنبه حرام می شد. از حکم مکروه آن می فهمیم یا زیان وارده بر جنین در حد نگران کننده نیست و یا گاهی ممکن است در برخی جنین ها تأثیر نگران کننده بگذارد نه در همه جنین ها و نه در بیشتر آن ها. به هر حال اگر در شب چارشنبه مذکور در پرسش نطفه ای منعقد شده باشد، نگرانی را می توانید با دعا و صدقه و انفاق مال در راه خدا و استغفار از بین ببرید.
مکروه بودن آن نیز از روایتی استفاده می شود که پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) در شب ازدواج شان سفارش فرمودند، برای اطلاع از روایت می توانید به کتاب "حلیة المتقین "علامه مجلسی و "ریحانۀ بهشتی"،سیما مخبر،"و چگونه فرزند نابغه داشته باشیم"،محسن کاظمی و مراجعه نمایید.
در ضمن با استفاده از راه کارهایی که در کتاب ریحانه بهشتی آمده از دعاها و توصیه های بهداشتی پزشکی می توانید به صحت فرزند اطمینان بیشتری پیدا کنید.

با سلام و احترام به دنبال بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم و گناه، در قرآن هستم. برای این منظور به آیاتی استناد کرده ام که هم زنان و هم مردان را مخاطب قرار داده و یا در موردشان خبر داده است. به عنوان مثال آیاتی که می گوید الزانیه و الزانی فالجلدوا... السارق و السارقه فاقطعوا... یا آن جا که درباره منافقون صحبت می کند ابتدا مافقان را می گوید و بعد منافقات را : المنافقون و المنافقات ... از این گونه آیات این طور برداشت کرده ام که آن که اول بیان شده معمولا نقش بیشتری در گناه مورد نظر آیه دارد. و الا در جمله می توانست اول از سارقه یا از زانی یا از منافقات یاد کند ولی چنین نکرده. استدلالم هم این است که هر کلمه ای که در قرآن می آید جایگاه خاص خودش را دارد (چنان که در آیه 46 سوره نساء از تحریف یهودیان این گونه یاد می شود که موضع کلام را تغییر می دادند یعنی هر کلمه جایگاه خاص خود را دارد) به نظر شما می توان این چنین استدلال کرد؟ ممکن است شما استدلال مرا کامل یا مستندا و مستدلا نقد کنید؟ با تشکر

روند عمومی آیات قرآن در جایی که از هر دو جنس مذکر و مؤنث سخنی به میان می آورد مقدم داشتن ذکر مردان بر زنان است و این روند، معلول حضور فعال مردان در صحنه زندگى اجتماعى است، به اين معنى كه از آغاز تاريخ تا زمان نزول قرآن، حتى تاكنون، زندگى اجتماعى در ابعاد مختلف اقتصادى، نظامى، ادارى، فرهنگى، غالبا اینگونه بوده که با تلاش و تكاپوى مردان شكل مى گرفته است. (كه البته اين خود معلول توانايى ها و استعدادهاى فيزيكى و روانى مردان است) و زنان در اين زمينه نقش برجسته و چشم گيرى نداشته اند. در چنين وضعيتى طبيعى است كه وقتى قرآن از صحنه هاى زندگى بشر در گذشته گزارش مى كند، محور سخن او جلوه هاى زندگى مردان باشد. يا وقتى به رويدادهاى زمان نزول مى پردازد، روى سخن با كسى باشد كه ميدان دار زندگى اجتماعى است.
و لذا در آیاتی مانند آیه « الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‏ فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة...» (1) که از روند عمومی خارج شده و مؤنث بر مذکر مقدم شده مفسران به دنبال علت مقدم داشتن زانیه بر زانی بر آمده اند و در برخی از تفاسیر چنین گفته شده که زانیه بر زانی بدین سبب مقدم شده که انجام عمل زنا از زنان شنیع تر است و شهوت در آنان قوی تر و بیشتر است (2) و یا اینکه غالبا این زنان هستند که زمینه زنا و بر انگیخته شدن شهوت مردان را بوسیله آرایش و خودآرایی و .. فراهم می کنند.(3)
با توجه به مطالب مذکور روشن می شود اینکه شما گفته اید که هر کلمه ای که در قرآن می آید جایگاه خاص خودش را دارد و با این پذیرش این قاعده در صدد بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم و گناه بر آمده اید مطلبی است که با گفتار مفسران نیز مطابقت دارد. اما نکته ای که باید توجه داشت این است که توجیهاتی که درباره علت تقدیم و تأخیر به ذهن ما می رسد احتمالاتی است که ممکن است علت واقعی تقدیم و تأخیر هم باشد و از آنجا که إحتمال است لذا نمی توان آن را به صورت قطعی به قرآن نسبت داد.
پی نوشت ها:
1. نور(24) آیه 2 «هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد...»
2. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج‏15، ص 79.
3. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بيروت، مؤسسه التاریخ، 14020ق، ج‏18، ص 118.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من با پسری دوست شدم که بعد فهمیدم معتاد شده است و من بعد از آن ضربه روحی شدیدی خوردم  و تنها گوشه گیر شدم لطفا کمکم کنید؟

خواهشا جواب قانع کننده و کاربردی ارائه نمایید. ممنون

همان طور كه مي دانيد در يك تقسيم بندي كلي ما دو نوع دوستي داريم دوستي سالم دوستي غير سالم. دوستي سالم دوستي است كه به وابستگي عاطفي و يا به عبارتي عشق نمي انجامد و فرد با حفظ حريم رواني خود و طرف مقابل به دلبستگي اكتفا مي ورزد ما در دلبستگي سالم شاهد هيچ گونه وابستگي مرضي نيستيم.
برای تصور بهتر از فرق بین دو مفهوم دلبستگي و وابستگی فرض کنید به میوه‌ای مانند آناناس علاقمند هستید و به آن «دل بسته‌اید» حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دلیلی از خوردن آن محروم بمانید، آیا در زندگی عادی و روزمره شما اختلالی ایجاد خواهد شد ، آیا عملکرد روزانه شما رو به کاستی می‌گذارد؟ مسلّماً نه. شما سال‌ها از موضوع «دل‌بستگی» خود محروم می‌مانید ، ولی همه امور زندگی شما بر وفق مراد است.
این نوع علاقه و تعلق را «دلبستگی» می‌گویند ،حال اگر به جای دلبستگی به آناناس به آن «وابسته» بودید ، یک روز بدون آناناس نمی‌توانستید سر کنید. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادی است که هر از گاهی برای به حد طبیعی رساندن سطح عملکرد خود نیازمند مصرف مواد است، پس وابستگی روانی نوعی اعتیاد است. وابستگی روانی به چیزی یا کسی باعث کاهش عملکرد در فرد می‌گردد و به نوعی فرد را از زندگی روزانه ‌و عادی خود خارج می‌سازد. فرد وابسته روانی مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگی (مثل مواد مخدر یا محبت معشوق) خوش است ، در حالی که این وابستگی عقلاً و منطقاً امری به شدت نکوهیده‌ای است.
در اسلام به شدت از وابستگی به غیر خدا پرهیز داده شده است .
پس اگر ما به دوست خود صرفا دلبسته باشيم بعد از اين كه فهميديم معتاد است به هيچ وجه ضربه روحي شديد نمي خوريم و گوشه گير نمي شويم با آن كه دوستمان را از دست داده ايم عملكرد روزمره ما تغيير چنداني نخواهد كرد و ما مي توانيم به روال گذشته به امور مهم و ضروري زندگي خود رسيدگي نماييم اگر به دوستمان وابسته باشيم نه دلبسته اين امر باعث مي گردد كه دچار كاهش عملكرد گرديم و گوشه گير گرديم
در برخي وابستگي هاي عاطفي ما شاهد رگه هايي از سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب وسواس فكري و افسردگي هستيم به عبارت ديگر مشكل در درون روح و روان ماست و زياد ربطي به طرف مقابل ندارد اگر من مضطرب باشم به دوستم فراتر از يك دوست به چشم يك آرامشگر بيروني مي نگرم بديهي است با حذف اين آرامشگر بيروني باز اضطراب بار ديگر به سراغ من مي آيد و حال من را دگرگون مي نمايد.
يا آن كه همچون يك فرد وسواسي ذهن من همواره درگير پردازش تصاوير و خاطرات آن دوست مي گردد گويا ذهن من كاري جز نشخوار ذهني وصال و فراق دوستم ندارد.
يا آن كه من افسرده ام و براي رهايي از افسردگي به دوستم پناه مي برم و سعي مي كنم او را به معناي زندگي خود تبديل كنم بي شك در اين شرايط فقدان دوست به معناي فقدان معناي زندگي است و ما را به ورطه انزوا و گوشه گيري مي كشاند.
خوشبختانه سازوكار ذهن ما به گونه اي است كه مي توانيم بزرگترين فراق ها از جمله فراق پدر و مادر و نزديكترين كسان خود را تحمل نماييم و بعد از مدت 2 تا 6 ماه به روال طبيعي زندگي باز گرديم به احتمال زياد شما به مرور زمان با اين موضوع سازگاري خواهيد يافت و مي توانيد با دوستاني به مراتب بهتر و سالمتر از ايشان رابطه برقرار نماييد.
البته اين بار بايد متوجه باشيد كه پا را در دوستي با ديگران از مرز دلبستگي فراتر ننهيد تا در دام وابستگي گرفتار نيايد عزت نفس خود را بالا ببريد و اگر شاهد رگه هاي از سه اختلال روحي كه در پيش گذشت هستيد در اسرع وقت به يك روان شناس باليني مراجعه نماييد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دوستي دارم كه قيافه جالب دارد و ودر مدرسه تيز هوشان هستيم وبا توجه به اينكه نخبه ها را بايد جذب كنيم ولي مشكل اينكه ايشان حجاب خود را نگه نمي دارد وارايش مي كند وارايش ايشان بر زيبايي او مي افزايد وديگران را خيلي جذب مي كند من سعي كردم با ايشان صميمي شوم وچون خود ميداند هدف من چيست با همان لحن صميمي مي گويد ببخشيد كه من نمي توانم نصيحتتان را گوش دهم چون من چند سال است كه اينگونه هستم خواهش مي كنم به من كمك كنيد تا بتوانم با لحن صميمي ايشان را راهنمايي كنم

در آغاز لازم است به چند نکته توجه کنيم:
1- اگر چه پوشش و حجاب ديني براي زن مي تواند آثار و فوايد رواني و احساس امنيت فراواني به ارمغان آورد، اما از آن جا که جاذبه هاي مادي و دنيايي و انگيزه ها و علل مختلف اجتماعی مي تواند او را به عدم رعايت حجاب ديني و جلوه نمايي در مقابل نامحرم يا بي اعتنايي به پوشش و حجاب سوق دهد، رعايت پوشش ديني نيازمند داشتن پشتوانه ايمان و اعتقاد ديني است.پس در اولين قدم لازم است که باور و ايمان ديني خانم ها و دختران تقويت شود.
2- وقتی می بینید دوست شما در مورد حجاب حساس است در این موضوع چیزی به او نگویید زیرا این کار هم تأثیر ندارد و هم ممکن است حساسیت و لجاجت او را افزوده کند و رابطه دوستی شما را به هم بزند. بهتر است جهت تحول روحی و فکری وی کارهای زیر را انجام دهید .
بدون آن که کسی بفهمد با یکی از معلم های تان که خودش حجاب را خوب رعایت می کند، و نسبت به معلم های دیگر محبوب تر است و حرف هایش در دوست تان بیشتر تأثیر دارد، صحبت کنید تا ابتدا به صورت کلی در مورد حجاب و ارزش آن در کلاس صحبت کند، شاید تأثیر بگذارد. و اگر مؤثر نشد، به معلمتان بگویید می خواهم بدون آن که کسی بفهمد که پای من در میان است با دوستم که دختر خوب و پاکی است در مورد حجاب صحبت کنید، بلکه متحول شود.
کتاب های زیر جهت مطالعه پیشنهاد می شود اگر روی شما حساس است، می توانید یکی یا چند تاازاین کتاب ها را از طریق معلم تان یا یکی از دوستان دیگر تان به مناسبتی به او هدیه بدهید.
1- حجاب غنچه ها، تألیف رضا شيرازي
2- حجاب زينت برتر، تألیف عطيه صادق کوهستاني
3- مسئلة حجاب، از استاد مطهري
4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده
5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده
برای توضیحات بیشتر با شماره (09640)تماس بگیرید.

این که بعضی می گویند در واقعه ی کربلا کسی به نام رقیه نداریم واصلا امام حسین (علیه السلام) چنین دختری ندارد. آیا درست است؟ دلیل بر رد این مدعا راهم بگویید. باتشکر

پاسخ:
در مدارک معتبر کهن میان فرزندان امام حسین(علیه السلام) نامی از حضرت رقیه برده نشده است. محدث قمی در منتهی الآمال (1) از کامل بهائی نقل کرده است. امام دختری چهارساله داشت. شبی از خواب- در شام- بیدار شد. گفت: پدرم کو. اکنون او را در خواب دیدم. ناراحت و پریشان بود. زنان که نوای این کودک را شنیدند. همه صدا به گریه بلند کردند. سایر بچه ها نیز گریه می کردند. یزید از خواب بیدار شد. پرسید: چه خبر است؟ جریان را به او گفتند. دستور داد سر پدرش را برایش ببرند. سر را آوردند. در دامن آن کودک گذاردند. پرسید: چیست؟ گفتند: این سر پدر توست. چنان ناراحت شد که فریادی زد. از همان ناراحتی مریض گردید و پس از چند روز فوت شد.
این واقعه بنابر قول وقایع الشهور و الایام آیت الله بیرجندی در پنجم ماه صفر اتفاق افتاده است. در کتاب ریاض القدس می نویسد که روز پنجم صفر بنا به قولی حضرت رقیه خاتون از دنیا رفته و آن طفل کوچک که مرحوم بیرجندی در کتاب وقایع فرموده. به احتمال قوی رقیه بوده است. (2)
روایت فوق نام این دختر را بیان نکرده و از او فقط با تعبیر دخترک چهارساله یاد کرده است.
برای وجود چنین دختری دو شاهد می توان آورد:
شاهد اول: هنگامی که زینب (س) در کوفه با سر بریده امام حسین (ع) مواجه شد. اشعاری سرود که در ضمن آن آمده است: «ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش تهی گردد». (3) که نشان از وجود چنین دختر خردسالی که در فراق پدر بیتاب بوده. دارد.
شاهد دوم: امام حسین (ع) در آخرین لحظات حیات خویش هنگام مواجهه با شمر فرمود:
الا یا زینب یا سکینه! یا ولدی! من ذایکون لکم بعدی؛ الا یا رقیه! یا ام کلثوم! انتم ودیعة ربی. الیوم قد قرب الوعد. (4)
امام نام رقیه را آورده است.
ابن فندق (م 565 ق) نیز در لباب الانساب از رقیه به عنوان دختر امام حسین(ع) یاد کرده است. (5)
شیخ مهدی مازندرانی از حمزاوی نقل کرده که در کتاب نفحاتش گفته: برای امام دختری به نام رقیه بوده که با حسین(ع) از مدینه حرکت کرده. پنج یا هفت سال داشته و سپس به کربلا رسیده. با حلقه اسیران به شام آمده و در شام وفات کرده است.
آقای محمد باقر مدرس می گوید: درباره این دختر امام حسین از مرحوم آیت الله نجفی کتباً و شفاهاً سؤالاتی نمودم. فرمود: ولو مدارک معتبر از وجود چنین دختری ساکت است لکن با وجود این شهرت نمی شود انکار کرد. (6)

پی نوشت ها:
1. محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل‏، ناشر دليل‏،مكان نشر قم‏، سال چاپ: 1379 ش‏،نوبت چاپ: اول‏، ج‏2، ص 1002.
2. حضرت رقیه دختر امام حسین، شیخ علی فلسفی خراسانی، ص5
3. « …یا اخی فاطمة الصغیرة کلمّا فقد کاد قلبها ان یذوبا. بحارالانوار،ج 45،ص 115؛ القندوزی، ینابیع المودة، ج 2، ص 421.
4. مـوسوعة کلمات الامـام الحسین، معهد تحقیقات بـاقرالعلوم، ص511 ؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 416.
5. لباب الانساب، ابن فندق، بي تا ،ج 1، ص 355.
6. شخصیت حسین، محمد باقر مدرس بستان آباد، ناشر دارالکتب الاسلاميه، ص458.

علت برخورد شدید و دلخراش پیامبر با یهود بنی قریظه چه بود؟ آیا این موضوع نشانی از خشونت در اسلام که مستشرقین مطرح می کنند، نیست؟

مطالب زیر یادآوری می گردد، امید است مفید باشد:
1. میان پیامبر و بنی قریظه و دو طایفه دیگر یهود، پیمانی منعقد شده بود که براساس آن، تعهد کرده بودند که هرگز علیه پیامبر و یاران وی قدمی برندارند. با دست و زبان به آنان صدمه ای نرسانند، نیز اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان حضرت قرار ندهند. اگر برخلاف این رفتار نمودند، پیامبر با آنان همانند دشمن رفتار نماید. (1)
2. بنی قریظه، در جریان جنگ احزاب، شهر مدینه را نا امن و برای ترساندن مسلمانان به خانه های آنان ریختند. اگر مراقبت پیامبر نبود، ممکن بود شهر به دست آنان سقوط کند. (2)
3. حکم تورات درباره جنگ چنین است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن . چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زنها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنیمت بردار». (3)
4. به روایت تاریخ مجازات یهودیان بنی قریظه، بر اساس حکم تورات انجام شد. سعد با بنی قریظه همپیمان بود و بنی قریظه پذیرفتند به هر صورت که سعد داوری کند، بپذیرند. او داوری کرد مردان آنان که در توطئه شرکت داشتند، کشته شوند؛ زنان و کودکان اسیر گردند؛ اموال شان در اختیار مسلمانان قرار گیرد. (4)
5. پیامبر پذیرفته بود که بنی قریظه- با وجود خیانت بزرگی که کرده بودند-، می توانستند اسلام بیاورند، تا از جنایات آنان صرف نظر کند و آنان به زندگی خود ادامه دهند، ولی بر دشمنی خود پافشاری کردند! (5)
6. پیش از بنی قریظه، پیامبر(ص) یهودیان بنی قینقاع و بنی النضیر را بخشید؛ اما آنان کفار قریش را تحریک نمودند که جنگ بدر و احزاب را علیه مسلمانان راه اندازند، که صدمات و خسارات زیادی به مسلمانان وارد شد! اگر مجدداً به یهودیان اجازه می دادند که از مدینه خارج شوند، باز علیه مسلمانان دست به توطئه می زدند.
7. گزارشها درباره تعداد کسانی که کشته شدند، بسیار متفاوت است. برخی تعداد آنان را چهل تن ذکر کرده و برخی بیش تر. ناهمگونی آمار، درستی گزارش ها را زیر سؤال می برد. (6)کسانی که کشته شدند، جنگجویان و توطئه گران بنی قریظه بودند، نه افراد دیگر.
8. یهودیان، در طول تاریخ سعی کرده اند که مظلوم نمایی کنند . آمار کشته های خود را به صورتی جلوه دهند که نشانگر مظلومیت و مقاومت آنان باشد! بر همین اساس آمار کشته شدگان یهود در جنگ جهانی دوم، بسیار متفاوت و اغراق آمیز است. برخی شش میلیون، بعضی هشت میلیون و حتی نه میلیون تن نوشته اند. (7)در این که تعدادی از جنایتکاران یهودیان بنی قریظه کشته شده اند، تردیدی نیست، ولی چند نفر و چگونه کشته شدند، خیلی روشن نیست، اما در مجموع تعداد محدود از سران یا جنگجویان دشمن (8) کشته شد ند
با توجه برآنچه گذشت باید گفت : نباید حرف های مستشرقان را معیارقرار داد،زیرا برخی از مستشرقان با انگیزه اسلام ستیزی، به تحلیل تاریخ اسلام می پردازند، مثلا بعضی از مستشرقان ادعا نموده اند که پیامبر (ص) با بنی قریظه برخوردخشونت بار داشته است ، وحال اینکه این مطلب صحت ندارد، زیرا ما همه می دانیم که پیامبر(ص) پیامبر عفو و رحمت واسلام دین عفو وصلح می باشد. نمونه های زیادی وجود دارد که نشان می دهد پیامبر با مخالفان برخورد مناسب داشت ، مثلا حضرت بعد از فتح مکه عفو عمومی اعلام وخطاب به آنا ن فرمود : «شما مردم ،هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا تکذیب نمودید و مرا از خانه‌ام بیرون کردید، ولی با این حال همه جرایم شما را بخشیده و همه آزادید"»(9) کلمات حضرت بیانگر آن است که او «رحمه للعالمین»(10) می باشد رسول خدا یكى از افسران خود را که - هنگام ورود به شهر مكه- شعار مى‏داد:" امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏شود"، از فرماندهى عزل کرد.(11)
برای آگاهی بیش تر به کتاب: پیامبر و یهود حجاز، نوشته مصطفی صادقی مراجعه نمایید.

پی نوشت ها:
1. جعفر سبحاني، فروغ ابدیت، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي سال چاپ 1370 ش . ج1، ص 466.
2. همان، ص 155.
3. تورات،سفر تثنیه، فصل 20.
4. شيخ مفيد ارشاد، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، ا نتشارات علميه اسلاميه، ج1، ص 98 ـ 99.
5. همان، ص 103.
6. مصطفی صادقی، پیامبر(ص) و یهود حجاز ،قم ، بوستان کتاب ،1382 ش، جاپ اول . ص 184-192
7. همان، ص 183.
8. جعفر مرتضی، الصحیح من سیرةالنبی الاعظم، قم ، دارالحدیث للطباعه والنشر ،1426 ق ، چاپ اول ج12، ص 117 .
9. جعفر سبحانی، همان، ج 1 - 2 ، ص 337رک:الكامل في التاريخ، ابن اثیرج 2، ص 252 بیروت ،دارصادرللطباعه والنشر، 1385ه-1965م ،تاريخ طبري، ابی جعفرمحمدبن جریر طبری،ج 2،‌ص 333 مطبعه الاستقامه بالقاهره 1358ه-1939م .
10. انبیا (21) آیه 107.
11. جعفرسبحانی ، همان ، ص337.

صفحه‌ها