پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام، در انجیل متی آمده است که نشانه های پایان عصر، تاریکی خورشید و بی نوری ماه و افتادن ستاره هاست، چرا این اتفاقها نیفتاد؟ آیا اینها نشانه قیامت نیست؟ "اذا الشمس کورت ...نجوم الکدرت ... جبال سیرت و.... " اگر هست، نشانه های ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در انجیل کجاست؟

پاسخ:
به نظر شما آيا قيامت برپا شده است يا الآن نزديك برپايي قيامت است كه اين نشانه ها اتفاق افتاده باشد؟
در كتب آسماني اعم از تورات و انجيل و قرآن نشانه هايي براي برپايي قيامت آمده است از جمله تحولات عظيم كيهاني كه رخ مي دهد اما به غير از خداوند هيچ كس از زمان وقوع قيامت خبر ندارد بنابراين جاي اين سوال نيست كه كي اينها اتفاق مي افتد يا چرا تا به حال اتفاق نيفتاده است.
درباره بشارت به ظهور پيامبر اسلام (ص) بايد بگوييم كه قرآن از بشارت پيامبران گذشته درباره پيامبر اسلام (ص) حكايت مي‌كند و در تورات و انجيل كنوني، با وجود در دست نبودن متن اصلي، نوعي بشارت به ظهور پيامبر اسلام(ص) وجود دارد. خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ »(1)؛ و هنگامى كه عيسى مريم به بنى اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مى‏ كنم و نيز (شما را) مژده مى‏ دهم كه بعد از من رسول بزرگوارى كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد. چون آن رسول ما با آيات و معجزات به سوى خلق آمد گفتند: اين سحرى آشكار است.
گرچه در آيه فوق ذكرى از اين سخن به ميان نيامده كه اين بشارت در متن كتاب آسمانى مسيح بوده يا نه، ولى آيات ديگر قرآن گواه بر ذكر آن در خود انجيل است مانند اين اين شريفه: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ ...»(2)؛ آنها كه از فرستاده خدا، پيامبر اُمّى پيروى مى‏ كنند، همان كس كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مكتوب مى‏ بينند.
در كتابهاى موجود انجيل تعبيرات فراوانى كه بشارت به ظهور بزرگى كه نشانه‏ هاى آن جز بر اسلام و آورنده آن تطبيق نمى‏ كند ديده مى‏ شود. غير از پيشگويي هايى كه در اين كتب ديده مى‏ شود، و بر شخص پيامبر اسلام (ص) صدق مى‏ كند، در سه مورد از انجيل يوحنا روى كلمه « فارقليط» تكيه شده است كه در ترجمه‏ هاى فارسى، به" تسلى دهنده" ترجمه شده است، اكنون به متن انجيل يوحنا توجه كنيد:
« و من از پدر خواهم خواست و او تسلى دهنده ديگر به شما خواهد داد كه تا به ابد با شما خواهد ماند.(3)
و در باب بعد آمده: « و چون آن" تسلى دهنده" بيايد كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، يعنى روح راستى كه از طرف پدر مى‏ آيد او در باره من شهادت خواهد داد.» (4)
و در باب بعد نيز مى‏ خوانيم:« ليكن به شما راست مى‏ گويم كه شما را مفيد است كه من بروم كه اگر من نروم، آن" تسلى دهنده" به نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.»(5)
بشارت‌هاي موجود در كتاب‌هاي آسماني پيشين دليلي براي رسالت پيامبر اسلام (ص) و زمينه اي براي مسلمان شدن يهوديان و مسيحيان به شمار مي‌آيد عالمان اهل كتاب، آنان كه نمي‌خواستند مردم به پيامبر اسلام(ص) ايمان بياورند و از مسلمان شدن ديگران ناخشنود بودند، در پي تحريف اين بشارت‌ها برآمدند. برخي را حذف و برخي را نادرست ترجمه نمودند. لفظ «فارقليط» كه در كتاب مقدس مسيحيان آمده، از اين قبيل است كه مفهومي معادل « احمد » دارد.(6)

پي نوشت ها:
1. صف (61) آيه 6.
2. اعراف(7)آيه156.
3. انجيل يوحنا باب 14 جمله 16؛ به نقل از :مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج24، ص76.
4. همان، باب 15 جمله 26.
5. همان، باب 16 جمله 7.
6. تفسير نمونه، ج 24، ص 76.

موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا امام علی (علیه السلام) بعد از قضیه ی سقیفه از آیه های قرآن، بالأخص آیه ی 3 سوره ی مائده در زمان استدلال به غدیرخم استفاده نکردند؟ امام علی(ع) تا اون جایی که ما دیدیم، اصلاً از آیه ی قرآن برای اثبات حق خود استفاده نکردند. از یک نفر که پرسیدم گفت با این کارشون می خواستند از تحریف قرآن جلوگیری کنند. اما اگر این باشه حضرت زهرا(روحی فداها) هم نباید برای حق فدک و ارث خود از آیه ی قرآن استفاده می کردند. کسی که این شبهه رو انداخته بود می خواست بگه که اصلاً این آیات در حق امام نبوده تا امام از اونا برای اثبات خود استفاده کنه. ممنون میشم جوابمو بدید.

پاسخ:
پرسشگر محترم سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت كننده با امام بودند و ...
آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نكردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد كند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد.
امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند كه آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را كنار زدند و با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت كردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند كه بدون چون وچرا بيعت كند.
بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشكيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشكال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين كارها را ندادند.
بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي كه عمر براي تعيين خليفه تشكيل داد و در دوران خلافت خود به كرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان كرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد.
بله حضرت زهرا به خاطر اين كه زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي كه برايش پيش آمد استفاده كرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي كرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند.
وقتي خلافت از شوهرش و فدك از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج كرد. خليفه بر اين گمان بود كه ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشكند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي كرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محكم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريك ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش كرد. (1)

پي نوشت ها:
1. جوهري، سقيفه، بيروتف شركه الكتبي، 1413ق، ص104.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام ایا فهمیدن مسایل جنسی برای یک فرد 14 ساله حرام است؟

خواهر گرامي؛ همانطور كه مي دانيد سن نوجواني داراي ويژگي هاي منحصر به فردي است. شناخت موقعيت نوجواني به منزله دوران شكوفايي جسم و جان از يك طرف و توجه به حساسيت اين مرحله از زندگي از سوي ديگر، امكان موفقيت فرد در زندگي آينده را افزايش مي دهد. نوجواني كه با كوشش و تيزبيني خود در صدد پاسخگويي به سوالات اساسي زندگي است، بهتر مي تواند هويت خود را كامل كند و در نتيجه با هر ضربه اي فرو نمي ريزد. چون از درون به ثبات و استحكام رسيده و كمتر آسيب مي بيند.
بنابراين به شما تبريك مي گوييم كه در اين سن كه جزء سالهاي شيرين زندگي شماست، در پي يافتن راه منطقي در بدست آوردن سوالات مهم خود هستيد. لطفا در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد.
1. بي اطلاعي نوجوان از بلوغ جنسي هرگز به صلاح او نيست. مثلا دختراني كه درباره قاعده شدن هيچ آموزشي نمي بينند و يا به آنها گفته مي شود كه قاعده شدن چيز بد و كثيف و مايه خجالت و آبروريزي است در مقايسه با دختراني كه پيشاپيش آموزش مي بينند و مي دانند كه چه اتفاقي خواهد افتاد با احتمال بيشتري با گرفتگي عضلات، خون ريزي شديد و ساير مشكلات جسماني روبرو مي شوند. روي هم رفته هرچه يك نوجوان درباره رسيدن به بلوغ جنسي بيشتر بداند روزگار راحتتري را پشت سر خواهد گذاشت.
2. بهترين راه كسب اطلاعات در زمينه آمادگي براي پشت سر گذاشتن بحران هايي از اين دست والدين هستند. اما متاسفانه بعضي از والدين به دلائلي اين مسوليت را به مربيان آموزشي محول مي كنند. بعضي ديگر آموزش چنين اطلاعاتي را به خود نوجوان محول مي كنند كه در هر دو مورد ممكن است نوجوان راه صحيح بدست آوردن اطلاعات را گم كرده و به انحراف كشيده شود. برا يك نوجوان (خصوصا دختر) تجربه كردن هيجان جنسي براي نخستين بار كمي عجيب است و دانستن اينكه يك يا دو سال آينده چه شكل و شمايلي در بدن ايجاد مي شود كمي هولناك است. در عوض اگر نوجوان خاطر جمع شود كه دوران بلوغ جنسي آنقدر ها هم دردناك و ناراحت كننده نيست، به جاي همه اينها فرايندي طبيعي است و نشانه آن است كه دارد رشد و نمو مي كند و به زودي به فردي كامل تبديل مي شود مي تواند او را تسكين داده و تمركز او را در درس و تحصيل بالا ببرد.
3. خواهر گرامي؛ همانطور كه در بالا اشاره شد به نظر مي رسد بهترين راه براي كسب چنين اطلاعاتي در اولويت اول، مادر گرامي شما قرار دارد. سپس مربي يا مربيان فرهنگي مستقر در مدرسه شما مي توانند راهنماهاي خوبي در اين زمينه باشند. بايد مراقب باشيد كه دريافت اطلاعات از مسيرهاي ديگر مي تواند منجر به تحريف واقعيت يا وارونه جلوه دادن بعضي از حقايق در زندگي جنسي افراد خصوصا دخترها شود.
4. اما در جواب حرمت يا عدم حرمت دانستن مسائل جنسي بايد گفت: منظور شما از مسائل جنسي دقيقا مشخص نيست. آيا منظور شما مسائلي است كه با احكامي مانند غسل و ازدواج و ... مرتبط است يا منظور شما مطالعه مطالبي است كه در زبان علمي به آن هرزه نگاري مي گويند. اگر منظور شما احكام مرتبط است بايد گفت مطالعه كتب اسلامي و مورد تاييد مربيان فرهنگي آموزشي بي اشكال است. اما اگر منظور شما مطالعه مطالب جنسي مطرح شده در كتابهاي مختلف يا جاهاي ديگر است بايد گفت اين عمل قطعا براي هر انساني (نوجوان يا بزرگسال) حرام است و بايد از آن پرهيز كرد.
موفق باشید.

ضرورت رخ دادن واقعه غدیر چه چیزی می باشد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز بايد گفت: مكاني به عنوان "غدير" موضوعيت ندارد، آنچه كه موضوعيت دارد طرح رهبري و امامت امام علي (ع) ا ست كه در مكاني به عنوان غدير اتفاق افتاده است. بر اين اساس بايد گفت چه ضرورت هايي اقتضا مي نمود كه در اسلام حادثه غدير به وجود آمد ورسول خدا (ص) علي (ع) را به عنوان رهبر معرفي نمايد؟ ضرورت هاي متعدد اعتقادي، سياسي، ديني اقتضا مي نمود كه اين حماسه شكل گيرد. اين ضرورت ها را مي توان با محور هاي زير سامان داد:
1ـ پيامبر(ص)‌در راه تبليغ دين اسلام به مدت بيست و سه سال تلاش كرد و توانست حكومت اسلامى را تشكيل دهد تا در پرتو آن،‌ احكام دين پياده شود. سرانجام در سال يازدهم هجرت ديده از جهان فرو بست. با رحلت حضرت هر چند وحى و نبوت پايان يافت، ولى وظايفى كه بر دوش حضرت بود (غير از اخذ و ابلاغ وحي) پايان نيافت، بنابر اين لازم بود پس از درگذشت حضرت فردى با ويژگى هاى لازم مسئوليت هايي را بر دوش گيرد، آن دو چيز بود: يك تفسير و تبيين معصومانه از دين يا مرجعيت دينى و ديگرى رهبرى سياسى جامعه اسلامي كه در پرتو آن، دين تقويت و احكامش اجرا شود. اين دو وظيفه، وظايف مهم امامت و رهبرى جامعه اسلامى است.
2ـ به مقتضاى رهنمود عقل مى گوييم: اگر فردى در پى اصلاح و هدايت مردم با زحمات فراوان و در طول ساليان دراز طرحى را براى جامعه بشري به اجرا بگذارد، طبيعى است كه بايستى براى بقا و استمرار آن چاره انديشى نمايد و به هيچ وجه روا نيست بنايى را كه با زحمات فراوان تأسيس نموده است، براى حفظ آن از خطرات آينده، هيچ نوع پيشگيرى به عمل نياورد و متولى را براى حفظش معرفى ننمايد. پيامبر اسلام(ص) طرحى را پايه گذارى كرد؛ بهترين دين را به مردم عرضه كرد، و آن را جاودانه معرفى نمود. با آوردن اين دين تحول عميقى در جهان بشريت ايجاد كرد و شالوده تمدنى بزرگ را پى ريزى نمود، نيز فرهنگ جزيره العرب را از جاهليت به مدنيت سوق داد؛ مردم پراكنده را متحد كرد و حكومت تشكيل داد. با توجه اين امور معقول نيست كه براى رهبرى آينده فكرى نكرده و چاره اى نيانديشيده باشد.
با مراجعه به تاريخ صدر اسلام، و با در نظر گرفتن اوضاع منطقه و وجود دشمناني چون حكومت روم و ايران و منافقان، و نوپايى جامعه دينى و عدم استحكام عقايد و اصول و احكام ديني، معقول نيست. اين آيين با ارزش را بدون رهبر به حال خود رها كند. حكمت، آگاهي و ژرف انديشى پيامبر(ص) ايجاب مي‌كرد كه در اين باره اقدام نمايد.
3ـ حال كه به حكم خِرَد لازم است كه پيامبر(ص) براى آينده چاره انديشى كند، در اين خصوص دو گونه متصور است: يكى اين كه فردى را براى جانشينى مشخص كند و راه آينده را با جانشين فردى ترسيم نمايد؛ ديگر اين كه اين كار را بر عهده مردم بگذارد. باتوجه به واقعيت هاى آن زمان و محتواى دين و عدم سابقه در تعيين رهبرى توسط مردم و ... گزينة‌ دوم نادرست به نظر مي‌رسد و گزينه اوّل خرد پسند است.
4. ضروت شرعي ونقلي نيز اقتضا مي نمود كه جريان غدير،به وجود آيد، زيرا خدواند به رسول خدا دستور داد كه در آخر عمر خويش امامت علي (ع) را مطرح كند، زيرا ادامه رسالت، هدايت جامعه واجراي احكام الهي نياز به رهبر خردورز، مدير و شايسته داشت، بر اين اساس خداوند دستور داد:
"يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ "(1) ، اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند. نا گفته نماند مساله ي امامت علي (ع) تنها درروزغدير مطرح نشد، بلكه رسول اكرم در بسياري موارد -در طول دوران نبوت خود- به اين مسأله تأكيد كرده اند، به اين روايات توجه كنيد:
1ـ حديث يوم الدار:
بعد از گذشت حدود سه سال از بعثت پيامبر و دعوت مخفي حضرت، خدا پيامبرش را مأمور ساخت كه دعوت خويش را آشكار سازد كه آيه « و انذر عشيرتك الاقربين(2) خويشاوندان نزديك خود را انذار نما » در اين مورد نازل شد. پيامبر(ص) بزرگان بني هاشم را جمع كرد و فرمود: « من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام. خداوند به من دستور داده است كه شما را به آن دعوت كنم. كدام يك از شما مرا در نشر اين آيين ياري مي‌كند تا برادر، وصي و جانشين من ميان شما باشد» ؟ حضرت سه بار اين سخن را تكرار كرد و هر سه بار تنها علي(ع) آمادگي خود را اعلان نمود.(3)
2ـ حديث منزلت:
پيامبر بزرگ اسلام منزلت و مقام اميرمؤمنان را نسبت به خود، منزلت و مقام هارون به موسي معرفي كرد و فرمود: « اي علي، تو نسبت به من همانند هارون براي موسي هستي،‌جز اين كه هارون پيامبر بود، ولي بعد از من پيامبري وجود ندارد».(4) بنابراين حضرت علي (ع) به غير از مقام نبوت همه مقام هاي هارون را مانند جانشيني داراست، زيرا قرآن مي‌گويد: هارون برادر،(5) وزير(6) و خليفه حضرت موسي بود.(7) بنابراين امام علي(ع) وصي، وزير و جانشين پيامبر است.
البته درجريان غدير مساله ي امامت علي (ع) به صورت جدي مطرح گرديد، زيرا اين امر هم طبق دستور خداوند بود وهم به جهت اينكه آخر عمر حضرت بود، بايد حضرت به اين امر اقدام مي نمود.

پي‌نوشت‌ها:
1. مائده(5)آيه67. رك ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج5، ص6.
2. شعرا (26) آيه 214.
3. ارشاد، ترجمه ‏ محمد باقر ساعدى خراسانى‏ ،تهران‏ ناشر اسلاميه‏ 1380 ش‏، چاپ اول‏، ج1، ص44.
4. ابن هشام سيره نبوي، تهران، انتشارات خوارزمي، ج 4، ص 163.
5. مريم (19) آيه 53.
6. طه (20) آيه 26.
7. اعراف (7) آيه 142.
موفق باشید.

با سلام، چرا بنده ای که سالهاست از حضرت عباس مدد می خواهم جوابی نمی گیرم ولی آقای مسیحی...؟

پاسخ:
پرسش گر گرامي از اينكه به حاجت تان نرسيده ايد با شما همدردي مي كنيم و توجه شما را به چند مطلب جلب مي كنيم:
نكته اول: اينكه شك نكنيد كه دعا تأثيرگذار است و وعده خدا است، خود خدا فرموده: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏» پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم.‏(1)
ولي نه هميشه و نه در همه جا و براي همه افراد و نسبت به هر دعايي، بلكه استجابت دعا از يك سو«آداب» و «شرايطي» دارد كه بايد آن را محقق ساخت. از سويي ديگر موانعي براي استجابت دعا وجود دارد كه بايد آن را بر طرف كرد. عدم توجه به هر يك، سبب عدم استجابت دعا مي گردد.
نكته دوم: امام علي(علیه السلام) مي‏ فرمايد: «المعصية تمنع الاجابة؛(1) گناه مانع اجابت دعا است».
گناهان سه نوع تأثير منفي در دعا مي‏ گذارند:
1 - لذت دعا و مناجات را سلب مي‏ كنند. انسان دعا مي‏ كند، اما لذت نمي‏ برد و رقت قلب پيدا نمي‏ كند.
2- مانع استجابت دعا مي‏ شوند.
3 - توفيق دعا كردن يا شركت نمودن در مجالس دعا را از انسان سلب مي‏ كنند.
برخي از گناهان در عدم اجابت دعا تأثير بيشتر دارند كه در ذيل به نمونه‏ اي از آن‏ها اشاره مي‏ كنيم.
امام سجاد (علیه السلام) فرموده است: «الذنوب التي ترد الدعاء، سوء النية وخبث السريرة والنفاق مع الاخوان وترك التصديق بالاجابة وتاخير الصلوات المفروضات حتي تذهب اوقاتها وترك التقرب الي الله عزوجل بالبر والصدقة واستعمال البذاء والفحش في القول (2) گناهاني كه موجب رد شدن دعا مي شوند عبارتند از: نيت بد، پليدي باطن، دو رويي با برادران ديني، باور نداشتن اجابت دعا، به تاخير انداختن نمازهاي واجب تا آن زمان كه وقتش بگذرد، دوري جستن از نزديك شدن به خداي بزرگ با كار خير و دادن صدقه، و به كارگيري كلمات زشت و ناسزا در گفتار .»
علل عدم اجابت دعاها از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع)
مردي به حضرت عرض كرد: خداوند مي‏فرمايد: "ادعوني استجب لكم" پس چرا ما دعا مي‏ كنيم، ولي اجابت نمي‏ شود، حضرت فرمود: چون دل‏ هاي شما در هشت مورد خيانت و بي وفايي كرد:
1 - خدا را شناختيد، ولي حقش را آن گونه كه بر شما واجب بود، ادا نكرديد. از اين رو آن معرفت به كار شما نيامد.
2 - به پيامبر خدا ايمان آورديد، ولي در عمل با سنت و روش او مخالفت كرديد، پس ثمره ايمان شما چه شد؟
3 - كتاب خدا (قرآن) را خوانديد، ولي در عمل با آن مخالفت كرديد.
4 - گفتيد ما از آتش دوزخ مي‏ ترسيم، ولي در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوي جهنم مي‏ رويد.
5 - گفتيد ما به بهشت تمايل و رغبت داريم، ولي كارهايي انجام مي‏ دهيد كه شما را از بهشت دور مي‏ سازد.
6 - نعمت‏ هاي خدا را استفاده مي‏ كنيد، ولي شكر و سپاس گزاري نمي‏ كند.
7 - خداوند فرمود: شيطان دشمن شما است، او را دشمن گيريد. به زبان او را لعن مي‏ كنيد، ولي در عمل با او دوستي مي‏ نماييد و از او اطاعت مي‏ كنيد.
8 - عيب‏ هاي مردم را برابر ديدگان‏تان قرار داديد و عيب‏ هاي خود را پشت سرانداختيد، در نتيجه كسي را ملامت مي‏ كنيد كه خود به ملامت سزاوارتر از او هستيد.
با اين وضع چه دعايي از شما مستجاب گردد، در صورتي كه شما راه‏ها و درهاي دعا را به روي خود بسته‏ ايد؟!
"پس تقوا پيشه كنيد؛ كارهايتان را اصلاح كنيد؛ امر به معروف و نهي از منكر كنيد تا خدا دعايتان را مستجاب كند.(3)
نكته سوم:
گاهي دعا اجابت مي شود، اما خواسته انسان بر آورده نمي شود؛ چون خير و صلاح بنده خدا در عدم اجابت دعايش هست. چنان كه بر اساس گزارش قرآن كريم برخي از دعاهايي كه بعضي از پيامبران الهي مانند حضرت ابراهيم يا حضرت نوح نموده اند، به آنان داده نشده است. ولي آنچه خداوند در عوض عدم استجابت دعا براي بنده يا بندگانش در نظر گرفته و مي خواهد آن را در آخرت به بنده خود عطا كند، بسيار برتر از آن چيزهايي است كه انسان از خدا خواسته است.
بنابراين، اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا اميد نمي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد: «روز قيامت خداوند مي فرمايد: اي بنده من! مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه اي كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي شد، براي آن ثواب و پاداش نيكي كه مي بيند». (4)
نكته پنجم:
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست و هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. پس در واقع هر دعايي به اجابت مي رسد، اما گونه هاي اجابت آن مختلف است.
امام سجاد (ع) مي فرمايد: «دعاي مؤمن، يكي از سه فايده را دارد:
يا براي او ذخيره مي گردد تا در آخرت بهتر از آن چه در دنيا طلب كرده بود، به او داده شود، يا در دنيا برآورده مي شود و يا بلايي را كه مي خواست در دنيا به او برسد، از وي دور مي كند». (5)
نكته ششم: اين كه خدا از طريق اهل بيت ع دعاي برخي مسيحيان را استجابت مي كند، اولا هميشگي و به سرعت نيست، و ثانيا اگر هم دعاي فرد مسيحي به اجابت مي رسد، مي تواند براي نزديك شدن او به اسلام و مقدمه چيني براي هدايت او باشد و مي تواند وسيله اي براي دورتر نشدن او از منبع هدايت باشد. ثالثا اگر مسيحي با گرفتن حاجتش از اهل بيت باز هم مسيحي ماند، اين استجابت دعا مي تواند براي او خطر باشد چرا كه گاهي خداوند حاجات برخي افراد را در دنيا مي دهد تا بيشتر گناه كنند و در آخرت عذاب شان سنگين تر باشد.« وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ (6) آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏ دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها، عذاب خواركننده‏ اى (آماده شده) است!
پس معلوم مي شود كه اگرچه هر دعايي برآورده نمي شود ولي اگر با شرائط انجام شود قطعا تأثيرگذار است و شما هم با دانستن اين مطالب ديگر جايي براي نا اميدي نبايد داشته باشيد و تلاش و اصرار در دعا همواره اميدوار باشيد و نسبت به خدا گمان بد نبريد.

پي نوشت ها:
1. غافر(40) آيه 60.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 70 ، ص 376.
3. همان، ج 90، ص 376
4. ثقة الاسلام كليني، اصول كافي، دار الكتب الاسلامية، طهران، 1365 ه ش، ج 4، ص 247.
5. الحسن بن شعبه الحراني، تحف العقول، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، 1404 ه ق، ص 202.
6. آل عمران (3) آيه 178.
موفق باشید.

من حدیثی شنیدم که امام علی‌ (علیه السلام) فاصله زمین تا خورشید را به اندازه مسافتی که یک اسب عربی‌ در پانصد سال می رود ذکر می‌کنند. متاسفانه نتوانستم منبعی برای این حدیث پیدا کنم. ممنون میشوم اگر راهنمایی کنید. باتشکر

پاسخ:
بايد بيان كنيم چنين حديثي با اين الفاظ كه فاصله زمين تا خورشيد به اندازه پانصد سال راه رفتن با اسب عربي است، در كتاب هاي معتبر روايي ديده نشده است.
علاوه معلوم نيست كه مقصود از خورشيد، آسمان است يا خورشيدي كه در آسمان است.
به همين جهت در بيان روايات از فاصله ميان آسمان و زمين بسيار سخن گفته و كلمه پانصد سال (خمس مائه) كه خود مثل بعضي از اعداد رمز گونه است، زياد مشاهده شده است كه به يك نمونه كه شايد در مقصود شما باشد و در كار شما آيد، اشاره مي شود.
از پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به اصحابش در مورد فاصله ميان آسمان و زمين بدون ذكر خصوصيت، نقل شده است.
حضرت فرمود:
"هَلْ تَدْرُونَ كَمْ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ بَيْنَهُمَا مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ..."(1)
يعني آيا مي دانيد ميان آسمان و زمين چه مقدار (فاصله) است؟ اصحاب پاسخ دادند خدا و رسولش بهتر مي دانند! حضرت فرمود: (فاصله ميان آسمان و زمين) مسير پانصد سال راه است و از هر آسماني تا آسمان ديگر مسير پانصد سال راه است...

پي نوشت:
1. مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، ج‏55، ص103.
موفق باشید.

آیا کتاب جرج جرداق مسیحی در مورد حضرت علی (علیه السلام) ترجمه شده است؟ کدام انتشارات چاپ کرده است؟

پاسخ:
كتاب" الامام علي صوت العدالة الانسانية "، جرج جرداق مسيحي، ترجمه شده است كه امروزه از آن به عنوان " صداي عدالت انساني" ياد مي گردد. در ضمن اين كتاب چاب هاي مختلف دارد. نويسنده اين كتاب مي نويسد: براي اولين بار -اين كتاب- در بيروت و آن هم توسط مسيحيان منتشر شد. بعد از انتشار اين كتاب در بيروت رئيس يك انتشارات عراقي به نام «قاسم رجب» اين كتاب را به عراق برد و بعد از اينكه آن را دور حرم حضرت امير(ع) طواف داد، چاپ كرد و بارها هم اين كتاب تجديد چاپ شد. البته بدون اجازه من.(1)
اين كتاب سيد هادي خسروشاهي ترجمه و انتشارات سماط، آن را منتشر كرده است.

پي نوشت:
1.<http://bookfriend.blogfa.com/post-
موفق باشید.

صفحه‌ها