پرسش وپاسخ

من پسری را خیلی وقته دوست دارم ولی مادرم مخالفت میکنه گناه من چیه؟ بدن من به رابطه جنسی نیاز داره اون پسر برای فرار از گناه خانومی را صیغه کرده ولی با این حال من هنوز دوسش دارم ازش خواستم که دوباره وبا اصرار بیشتری برای خواستگاری بیاد ولی اون از اون جاییکه وضع مالیه خوبی نداره این کارو نمیکنه من چیکار باید بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلی جا داشت مطالبی را درباره علت مخالفت مادرتان با خواستگارتان بیان می کردید تا ما دقیق تر در جریان کار شما قرار می گرفتیم و متوجه می شدیم که آیا دلایل مخالف مادرتان منطقی است یا نه؟
از این که می فرمایید: «من پسری را خیلی وقته دوست دارم» معلوم می گردد که ارتباطی عاطفی و دوستانه ای بین شما و پسر مورد نظر شگل گرفته است. این گونه ارتباطات دوستانه گذشته از آسیب های فراوانی که از منظر دین و مبانی روانشناختی در آن نهفته است، مشکلاتی را فرا روی شما قرار می دهد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، باعث می شودکه بار عاطفی و احساسی این گونه ارتباطات دوستانه غلبه پیدا کند و بر انتخاب همسر و ازدواج آنان در آینده تأثیر منفی بگذارد در حالی که در امر ازدواج علاوه بر احساسات و عواطف، تعقل و خردورزی حرف اول را می زند و نباید از این مهم غافل گردید. گاهی اوقات دختر و پسر آن قدر در احساسات و عواطف غوطه ور می گردند كه به کلی عقل، منطق و شرع را تحت الشعاع قرار می دهند و در نتیجه نمی توانند واقعيت ها را خوب ببينند و به نحو صحيح تصميم بگيرند. شاید یکی از دلایل مخالفت مادرتان با ازدواج تان، وجود یک مانع جدی بر سر راه ازدواج تان است که مشکلات مالی خواستگارتان نیز مزید بر علت گشته است اما چون شما در یک رابطه به شدت عاطفی قرار گرفته اید، از دیدن حقایق و واقعیت های زندگی غافل مانده اید. از طرف دیگر، ارتباطات دوستانه دختر و پسر قبل از ازدواج، سخت فروزاننده تمایلات جنسی و شهوت آنان است. اگر در خود احساس نیاز جنسی می کنید و این نیاز در شما تشدید شده است می توان ارتباطات دوستانه را یکی از عوامل آن شمرد.
به هر حال، این را بدانید که اگر چه ازدواج، بستر مناسبی برای ارضای تمایلات جنسی و برخی از نیازهای انسان و رسیدن به برخی آمال و آرزوهاست اما اگر این مهم از مسیر مشخص و معین خود دنبال نشود و یا معیارها و ملاک های ازدواج در آنها مد نظر قرار نگیرد و صرفاً برای ارضای تمایلات غریزی صورت بگیرد، نوعی از چاله در آمدن و به چاه افتادن تلقی می گردد و نه تنها از مشکلات انسان نمی کاهد بلکه بر آن می افزاید و مشکلات لاینحل و پیچیده ای را فرا روی فرد قرار می دهد. این ها را به این جهت گفتیم که اگر تمایل به ازدواج دارید، با توجه به همه جوانب و محتاطانه گام بردارید و قبل از هر چیز موافقت خانواده و مادرتان را جلب کنید و در زیر چتر حمایتی آنان قرار بگیرید تا به یاری خداوند ازدواج موفق و پایداری را داشته باشید تا در آینده مشکلات کمتری داشته باشید و نیازهای تان به بهترین شیوه ارضا شود.
کاری که شما می توانید بکنید این است که با مادرتان صمیمانه صحبت کنید اصل نیاز و احساسات خود را با او در میان بگذارید، بدانید که او به خاطر دلسوزی و خیرخواهی شما با ازدواج تان مخالفت می کند، شاید مادرتان به شواهد و دلایل متقنی دست یافته است از او بخواهید اگر دلایل کافی برای مخالفت دارد آن را با شما در میان بگذارد. اما اگر دلایل مادرتان غیر منطقی است در این صورت، از وساطت افراد دیگر استفاده کنید. اگر در نهایت نتیجه ای نگرفتید، عاقلانه­ترین و منطقی­ترین راه این است که پسر مورد نظر را علی رغم علاقه ای که به او دارید فراموش کنید و به گزینه های بهتر بیندیشید تا در زندگی آینده مشکلات کم تری داشته باشید.
این را بدانید، اگر خواستگارتان از همه لحاظ مناسب باشد ولی فعلاً تمکن مالی ندارد و نمی تواند بار مالی زندگی مشترک را تحمل کند و نیازهای مادی شما را برآورده سازد، طبیعتاً در موقعیت کنونی گزینه مناسبی برای ازدواج نمی باشد مگر این که مدتی صبر پیشه کنید و یا در صورت موافقت خانواده ها به عقد هم در بیایید و مدتی تا فراهم شدن شرایط لازم، عروسی رسمی را به تأخیر بیندازید.
برای راهنمایی بیشتر می توانید حضوراً به مشاور ازدواج با تجربه ای مراجعه کنید تا ضمن جلب موافقت مادرتان از سلامت خواستگارتان و تناسب معیارهای ازدواج تان بهتر آگاه گردید تا تصمیم نهایی را اتخاذ کنید.

سلام.مدتی پیش به دختر یکی از فامیل دلبسته شدم.بعد از مدتی طاقت نیاوردم و بدون اینکه خانواده من یا خانواده اون بفهمه در مورد احساسی که داشتم به اون(دختر فامیلمون) گفتم. او هم ابراز علاقه کرد.خلاصه مدتی با هم بودیم بعد از یه سری مشکلات که پیش اومد فهمیدم به درد هم نمیخوریم.خانواده منم مخالف ازدواج ما هستن.اما هنوز هم نمیتونم ازش دل بکنم.لطفا راهنمایی بفرمایید.

اولین گام برای فراموشی فرد مورد نظر و خاطرات همراه آن، قطع کامل ارتباط است؛ به قول معروف: «از دل برود هر آن چه از دیده برفت». قطع ارتباط و گذشت زمان عملاً شما را وادار به فراموش کردن بسیاری از رخدادهای زندگی خواهد کرد. از آنجا که در این گونه ارتباطات بار احساسی و عاطفی غالب است، معمولاً پیامدهای بسیاری برای این گونه روابط ذکر شده است که دلبستگی و وابستگی روانی، سخت بودن فراموش کردن خاطرات گذشته، مخالف خانواده ها با ازدواج و... از جمله آن پیامدها است. اگر شما تمامی چارچوب های دینی و شرعی و ضوابط عرفی را مد نظر قرار می دادید و برای رسیدن به ازدواج تنها از راهش اقدام می کردید و از همان ابتدا خانواده ها را در جریان می گذاشتید و بازی ارتباط را ادامه نمی دادید، یقیناً الان با این مشکل روبرو نمی شدید.
در مورد فراموش كردن دختر مورد نظر، توجه داشته باشيد كه اين مسايل مانند شماره تلفن و برخي اطلاعات غير ضروري ديگر نيستند كه در کوتاه ترین زمان و یا در آينده با تغيير منزل و مانند آن از بين بروند. اين دسته از اطلاعات شامل محتواهاي احساسي و عاطفی هستند و معمولاً ماندگارترند. بنابراين توقع نداشته باشید که به این زودی از حافظه شما محو شوند. البته اين مسئله بستگي به ديدگاه ابتدايي شما نسبت به این گونه خاطرات دارد. كسي كه معتقد است نمي تواند آن را فراموش كند، يعني این كه نمي خواهد این گونه اطلاعات را كنار بگذارد و همچنان علاقمند به حفظ آن است. حال اگر همين فرد واقعاً باور کند كه مي تواند آن را با قدرت اراده و یا به كمك روانشناس يا مشاور كنار بگذارد در اين صورت، احتمال كنار آمدن با اين تعارض به زودي به وجود خواهد آمد. به هر حال حذف خاطرات گذشته، در درجه اول به انديشه خودتان بستگی دارد كه بخواهيد يا نخواهيد؛ راه سومي وجود ندارد. از این روی، باید واقعیت را پذیرفت و ظرفیت سازگاری با واقعیت های زندگی را در خود ایجاد و تقویت نمود.
براي اين كه بتوانيد بر خود فائق آييد و خاطرات گذشته را فراموش کنید و اجازه ندهید که آنها دائماً در ذهن شما همچون افکار وسواسی تکرار شوند و ایجاد مزاحمت کنند و کنش های اصلی زندگی تان را مختل سازند، توصیه می شود:
1- تصميم جدي بگيريد كه دختر مورد نظر را فراموش كنيد. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، موفق خواهيد شد.
2- با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد. سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايده‏اي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت خود را با كارهاي متنوع پر كنيد تا كم تر به گذشته فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني یا بدني و فيزيكي از بي كاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي، یا مطالعه كتابهاي ادبي(شعر و داستان) ذهن خود را از گذشته منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير كلاس هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكارهاي مفيدي براي فراموشي تدريجي گذشته هستند.
3- ورزش را جزء ضرورى‏ترين فعاليت‏هاى خود قرار داده و به فعاليت هاي ورزشي اهميّت دهيد، چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شده محسوب مي گردد.
4- موقعيت هايي كه در آن افكار گذشته بيشتر به سراغ شما مي آيد را شناسايي و از قرار گرفتن در این موقعیت ها خودداري كنيد و به محض هجوم افكار خيالي، مكان خود را تغيير دهيد.
5- كشي به مچ دست خود ببنديد و با شروع خيالپردازي در مورد گذشته، آن كش را كشيده و رها كنيد طوري كه اندك سوزشي به دست تان وارد شود آنگاه شروع به شمارش معكوس نماييد؛ مثلاً عدد 100 را انتخاب كنيد و سعي نماييد هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به صفر برسيد؛ با احساس دردى كه روى مچ دست تان ايجاد مى شود، از آن فضاى روانى فاصله می گیرید و ناخودآگاه موضوع ذهنى تان عوض می شود.
6- اگر موقعیت ازدواج دارید، با همراهی خانواده به خواستگاری دختر مناسبی بروید و با ازدواج با او گذشته را به فراموشی بسپارید.

در کتابهای اوستا.انجیل و تورات آمده است که هر فردی که بخواهد میتواند دین خود را آزادانه انتخاب کند میخواستم بدونم این موضوع در آیه های قرآن نیز بررسی شده است یا دین اسلام چون آخرین دین الهی است حق انتخاب آزادانه را به مردم نداده است طبق آیه های قرآن هر فردی میتواند هر دین الهی را که دوست دارد انتخاب کنند یا همه افراد باید دین اسلام را برگزینند؟

اسلام چون آخرین دین الهی است، نسخ کننده دستور العمل های ادیان دیگر و ارائه دهنده آخرین دستور العمل است. اما حق آزادی انتخاب دین نسخ نشده و یک حقیقت و حکم همیشگی است. این حق انتخاب دین در آیات به این صورت بیان شده:
"لا اکراه فی الدین قد تبين الرشد من الغي ...(1)
اين آيه هم بیان حقیقتی است و هم حکمی که بر آن حقیقت استوار است.
حقیقتی که این جمله بیان می کند،"اجباری نبودن دین و عقیده" است زیرا دین و عقیده باور قلبی نسبت به حقایق مربوط به مبدا و معاد است که منشا و انگیزاننده به سوی عمل است و باور قلبی هم اجبار پذیر نیست. کسی را نمی توان به باورداشتن توحید یا نبوت یا معاد و به دوست داشتن خدا و بندگان صالح خدا و نفرت داشتن از شیطان و دشمنان خدا وادار کرد. قلب از حوزه تسلط انسان ها خارج است. نمی توان کسی را به باور داشتن یا دوست داشتن وادار نمود.
اگر با فردی با برهان مواجه شدی و ذهن و روحش را قانع کردی، به یقین می رسد. اگر جمال و زیبایی حق را به او نمایاندی، معتقد و عاشق می شود.
همچنان که وقتی با بی پایگی و بی برهانی باطل مواجه شد و زشتی و نفرت انگیزی باطل را دید، خواه ناخواه از آن متنفر می شود. نمی توان او را به دوست داشتن و باور قلبی وادار کرد. از این رو در ادامه می فرماید" قد تبین الرشد من الغی" رشد و هدایت از غی و گمراهی و ضلالت آشکار شده است. زیرا حق برهان دارد و زیبا است. باطل برهان ندارد و زشت و نفرت انگیز است.
اما حکم تکلیفی این است که ای پیامبر و ای مؤمنان !حق ندارید افراد را به زور به دین وارد کنید و به پذیرش اعتقادی وا دارید. زیرا دین داری اجباری فقط ظاهرسازی است و مقبول خدا نیست. خدا دینداری واقعی و ریشه دار را می خواهد ،نه دینداری اجباری و بی ریشه را.
2. إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (2)
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!
3. وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (3)
بگو: «اين حقّ است از سوى پروردگارتان! هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مي خواهد كافر گردد!» ما براى ستمگران آتشى آماده كرديم كه سراپرده‏اش آنان را از هر سو احاطه كرده است! و اگر تقاضاى آب كنند، آبى براى آنان مي آورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان مى‏كند! چه بد نوشيدنى، و چه بد محل اجتماعى است!
این آیات ضمن آزاد شمردن انسان در انتخاب دین ، او را در صورت انتخاب حق، مؤمن شمرده و مستحق پاداش می شمارند و در صورت انتخاب غیر حق، کافر شمرده و مستحق آتش دوزخ می شمارند و در تورات و انجیل هم همین حکم آمده است.
این گونه نیست که تورات و انجیل گفته باشد هر کس در انتخاب دین آزاد است و هر دینی را برگزیند، حق است و بهشتی می شود.
اگر شما ادعا دارید که تورات و انجیل انسان را در انتخاب دین آزاد دانسته و هر انتخابی را حق و سبب پاداش می داند، مدرک و مستند خود را ارائه دهید.
پی نوشت ها:
1.بقره آيه 255.
2. انسان (76) آیه 3.
3. کهف (18) آیه 29.

خیلی دوست دارم بدونم از دیدگاه شما آیا دین زردتشت الهی است یا خیر؟

اگرچه در باره این که دین زرتشت از ادیان الهی بوده یا نه، اختلاف نظر وجود دارد، اما از تاریخ ادیان الهی و برخی روایات اسلامی به دست می‌آید: زرتشت از ادیان الهی و این دین منسوب به زرتشت می باشد. زرتشت، پیامبری از پیامبران الهی است؛ هر چند محل و تاریخ تولد وی روشن نمی باشد. این ابهام تا حدی است که عده‌ای ظهور تاریخ تولد 329 تا 600 قبل از میلاد می‌دانند. (1)
اما با همه اختلاف عجیبی که در تاریخ و محل ظهور و تولد او وجود دارد، چند نکته را از لحاظ تاریخی، می‌توان قطعی تلقی نمود:
1. زرتشت، پیامبری از انبیای الهی و از سرزمین ایران باستان بوده است.
2. او دارای کتاب آسمانی بوده و کتابش از بین رفت؛ اما با تکیه بر خاطرات و اذهان و به اصطلاح آنچه در سینه اشخاص بود، مطالبی جمع آوری شد و به نام کتاب مقدس تکثیر گشت.
3. زرتشت، به دست قوم خویش کشته شد.
جهت شفاف تر شدن مطلب، به چند روایت زیر دقت نمایید:
- در برخی روایات می‌خوانیم: مشرکان مکه از پیامبر (ص) تقاضا کردند از آن‌ها جزیه بگیرد و اجازه بت پرستی به آن‌ها بدهد. پیامبر فرمود: من جز از اهل کتاب جزیه نمی گیرم. آن‌ها در پاسخ گفتند: چگونه چنین می‌گویی، در حالی که از مجوس منطقه هجر، جزیه گرفته‌ای؟ پیامبر فرمود: مجوس، پیامبر و کتاب آسمانی داشتند، پیامبرشان را به قتل رساندند و کتاب او را آتش زدند.
- اصبغ بن نباته می‌گوید: وقتی علی(ع) بر فراز منبر فرمود: از من سؤال کنید، پیش از آن که مرا نیابید. اشعث بن قیس (منافق معروف) برخاست و گفت: ای امیر مؤمنان! چگونه از مجوس جزیه گرفته می‌شود، در حالی که کتاب آسمانی بر آن‌ها نازل نشده و پیامبری نداشته‌اند؟ فرمود: خداوند کتابی بر آن‌ها نازل کرد و پیامبری مبعوث نمود.
- بر اساس روایتی از امام زین العابدین (ع)پیامبر فرمود: با مجوسی‌ها طبق سنت اهل کتاب رفتار نمایید. (2)
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «مراد از مجوس، قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده‌اند. این لفظ درقرآن یک بار به کار رفته است. در قرآن (3) مجوس در صف و در ردیف اهل کتاب، یعنى یهود و نصارا و در برابر مشرکان قرار گرفته‌اند. بنابراین، از این آیه استفاده می‌شود که زرتشتی ها، پیروان پیامبر الهی بودند؛ امّا همانند سایر ادیان، دین آن‌ها منسوخ و کتاب آسمانی آن‌ها تحریف شد.(4)
آنچه امروز به نام «اوستا» و از زرتشت در دست پیروان او وجود دارد، تنها بخشی از آن کتاب است که مورد تحریف قرار گرفته، از جاهای پراکنده به دست آمده است و اعتبار آن قطعی نیست.
پی ‌نوشت ‌ها:
1. عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم، منطق، 1373ش.ج 1، ص 334ـ 336.
2. ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه ، تهران ،دار الکتب الإسلامیة، ‏1374 ش، ج 14 ص 45ـ 46.
3. حج (22)، آیه 17.
4. علامه طباطبایی ،المیزان، (ترجمه فارسی)، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین،1374 ش، ‏ج 14، ص 532ـ 537، (با تلخیص).

وقتی فردی از طرف نهاد قانونی به رهبری انتخاب شود بر همه لازم است از دستور های حکومتی او اطاعت کنند و اگر کسی اطاعت نکند گناهکار محسوب می شود. ولی در مسائل عبادی

آیا کسی که ولایت آیت الله خامنه ای را قبول نداشته باشد گنهکار است؟

با سلام و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در جمهوری اسلامی ایران بر طبق قانون اساسی ولی فقیه و رهبر از طرف خبرگان رهبری انتخاب می شود. و وقتی فردی از طرف نهاد قانونی به رهبری انتخاب شود بر همه لازم است از دستور های حکومتی او اطاعت کنند و اگر کسی اطاعت نکند گناهکار محسوب می شود. ولی در مسائل عبادی و فردی هرکس از مرجع تقلیدش تبعیت می کند.(1)
بنابراین اگر کسی از دستور های حکومتی آیت الله خامنه ای اطاعت کند و صرفا در قلبش ولایت او را قبول نداشته باشد گناهکار حساب نمی شود.

پی نوشت:
1. آیت الله مکارم، استفتائات، ج3، سوال 19.

آیا این حدیث در مورد آیت الله خامنه ای نیز صدق می کند یا خیر؟
اصل دجال و آمدنش، قطعی است؛ اما این که دجال کیست و چه خصوصیاتی دارد و این که یک نفر یا چند نفر است یا یک جریان است، دقیقاً روشن نیست. برخى از اهل نظر ...

عده ای می گویند طبق حدیث امامان کسی که قبل از حضرت مهدی (عج) ادعای ولایت بر مردم را داشته باشد، دجال و دروغگو محسوب می شود و مردم باید بر علیه آن فرد قیام کرده و با او به جهاد بپردازند.

آیا این حدیث در مورد آیت الله خامنه ای نیز صدق می کند یا خیر؟

پاسخ:
اصل دجال و آمدنش، قطعی است؛ اما این که دجال کیست و چه خصوصیاتی دارد و این که یک نفر یا چند نفر است یا یک جریان است، دقیقاً روشن نیست.
برخى از اهل نظر، اين احتمال (كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان است.) را تقويت كرده اند و همه ويژگيهايى كه براى دجال بيان شده با ويژگيهاى استكبار برابر دانسته اند. مثلاً در اوصاف دجال گفته شده: (كوهى از طعام و شهرى از آب به همراه دارد) كنايه از امكانات عظيم و گسترده اى است كه استكبار در اختيار دارد. گفته شده: دجال، به همه جاى زمين سفر مى كند و… مى تواند اشاره به ابزار و وسايل پيچيده تبليغاتى و مخابراتى و تجهيزات مدرن مبادله پيام ماهواره اى و نيز استفاده از ابزار پيشرفته حمل و نقل و هواپيماهاى مافوق صوت براى مسافرت از جايى، به جاى ديگر باشد. (1)
اين چه سخن و استدلالي است كه هر كس ادعاي ولايت برمردم كند دجال است. آيه الله خامنه اي مصداق آن است.
اولا چنين سخني از اهل بيت نقل نشده و به عكس آنچه از روايات استفاده مي شود اين است كه در دوران غيبت ولايت را به فقيهان جامع الشرايط داده است روايات بسياري كه مستند ولايت فقيه است و چنانچه مايل به دانستن آنها باشيد مي توانيد به كتاب ولايت فقيه آيت الله جوادي آملي و كتابهايي ديگر مراجعه نماييد.
ما مسلمان هستیم و می‌خواهیم بنده خدا باشیم و مطابق امر و رضای حضرتش زندگی کنیم. خداوند برای این که در دنیا و آخرت سعادتمند باشیم، برای ما دستور عمل‌ها و امرها و نهی‌هایی صادر کرده، تا با عمل به آنها به سعادت برسیم. مجموعه دستور عمل‌های خداوند در زمینه‌های گوناگون به عنوان دین نامیده می‌شود و دین در هر زمینه‌‌‌ای دستور عمل دارد، بخصوص امر مهمی مثل حکومت و حاکم.
بنابر دستور دین کسی جز خدا و کسانی که خدا رضایت داده، حق و شایستگی حکومت بر انسان‌ها را ندارند و نمی‌توانند آنان را به سعادت برسانند.
خداوند که حاکم حقیقی است، دستور داده حکومت پیامبر و امامان را بپذیریم و در دوران غیبت امامان، حکومت را به اسلام شناسانی بسپاریم که عادل و توانمند بوده، شبیه‌ترین افراد به معصوم هستند.
ولایت فقیه یعنی استمرار حکومت امام، پیامبر و خدا. همچنین بر اساس جاودانه بودن احکام و دستورهای الهی و لزوم اجرای آن در همه دوران و زمان‌ها، لازم است که در زمان غیبت نیز حکومت دینی تأسیس شده تا احکام الهی در جامعه پیاده شود. برای تحقق این امر لازم است شخص آگاه به احکام الهی در رأس این حکومت قرار گیرد که فقیه است؛ بر این اساس حکومت ولی فقیه، در واقع حکومت احکام و قوانین الهی است و این مقام است که ارزشمند است.
وقتی مردم به حاکم بودن فقیه عادل سر بسپارند، در حقیقت به حکومت خدا سر سپرده‌اند و این چنین مردمی تا وقتی که پشتیبان و خیرخواه و نصیحت‌گر این حکومت باشند، در صراط مستقیم بوده و مورد رضای خدا می‌باشند.
واگذاری حکومت به فقیه عادل و راضی بودن به حکومت وی و خدمتگزار بود در حکومت فقیه عادل، ‌بزرگترین عمل صالح و زیرنمای دیگر اعمال صالح است.
اين گونه سخنان از سوي بدخواهان نظام جعل و نشر مي يابد تا جايگاه اصلي ولايت فقيه را خدشه دار نمايند و به خواسته هاي خويش در نضام دخواه برسند.
جایگاه ولی فقیه همان جایگاه امام معصوم و جایگاه پیامبر است، از این رو با این که فاصله بین فقیه با معصوم فوق تصور است، ولی اختیارات حکومتی یکسان می‌باشد، این اختیارات و ارزش مربوط به جایگاه است، ‌نه صرف افراد و به گفته مرحوم ما همواره بايد پشتيبان ولايت فقيه باشيم تا آسيبي به مملكت ما نرسد.

پی نوشت ها:
1. مجله حوزه- ویژه نامه امام زمان (ع) - شماره 70و71، ص 263-268 (باتلخیص)، رک: ابراهیم امینی، داد گستر جهان، قم، انتشارات شفق،1378 ص223-226.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

حدیثی هست شنیدم و از صحت آن آگاهی ندارم. «فرشتگان هنگام دفن زن بد حجاب می خندند زیرا زمانی که زنده بود برادرانش او را نپوشاندند حالا که مرده بر سرش خاک می ریزند».

پرسشگر محترم این حدیث صحت دارد و مفصل است که می توانید به منابع ذیل مراجعه نمایید:
سأل نبيّنا (صلّى اللّه عليه و اله جبرئيل عليه السّلام) هل تضحك الملائكة و تبكي؟ قال: نعم، تضحك في ثلاث تعجّبا، و تبكي في ثلاث ترحّما...و الثّالث المرأة البارزة إذا ماتت فيسجّى قبرها حتّى يسوّى عليه اللّبن لئلّا يطّلع على حجمها، فتضحك‏ الملائكة و تقول: حين كانت مشتهاة فما سجّيتموها، و الآن صارت منفّرة فسجّيتموها... ؛( 1)پيغمبر(ص) از جبرئيل پرسيد: آيا ملائكه، گريه و خنده هم دارند؟ گفت: آرى از سه كس از روى تعجب مى‏خندند و بر سه كس از ترحم و دلسوزى مى‏گريند.....سوم: از زنى كه در زندگى، خود را از بيگانه نپوشيده پس از مرگ او را در قبر نهند و بدنش را بپوشانند كه از ديده‏ها پنهان باشد؛ ملائكه خندند و گويند: هنگامى كه مورد رغبت بود او را نهان نكرديد، اينك مستور كنيد كه مورد نفرت و انزجار است...

پی نوشت:
1. مشكينى‏ على ،تحرير المواعظ العددية، ناشر الهادى‏، قم‏، سال 1424 ق‏، نوبت هشتم،‏ص 242
جنتى‏احمد، نصايح‏، ناشر الهادى‏قم‏، سال 1382 ش‏، نوبت بيست و چهارم، ص124‏.<

سلام میخواستم بدونم اگر ناخواسته باعث دوستیه یک دخترو پسر بشیم و از روابط الانشون خبری نداشته باشیم تلفنی و چت باهم در ارتباط بوده باشن و به احتمال زیاد هم هستن و کمی هم تلاش برای جداییشون کرده باشیم ماهم در گناه ینها شریک هستیم؟اصلا دوستیه دخترو پسر گناه داره؟ لازم به ذکر هست که هردو دارایه دوست دختر و پسرهایه دیگه هم میباشن والا من هروقت یادم میفته عذاب وجدان میگیرم کلی به خودم لعنت میفرستم که چرااینجوری شد از خدا خجالت میکشم از اون دنیا روز حساب رسی

از این که واسطه دوستی نامشروع دختر و پسری شده اید واجب است توبه کنید و نیز اگر احتمال تاثیر بدهید باید آن ها را نهی از منکر کنید و اگر احتمال تاثیر نمی دهید نهی از منکر واجب نیست. اگر به وظیفه ات عمل کنید و واقعا و از ته دل توبه نمایید و ازخداوند طلب بخشش کنید خدای مهربان می بخشد.
يٰا عِبٰادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ لٰا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛ اى بندگان من كه بر خود ستم روا داشته‌ايد، از رحمت خداوند مأيوس نباشيد كه او همۀ گناهان را مى‌بخشد، همانا او بخشنده و مهربان است. (1)
پی نوشت ها :
1. زمر، آیه 50.

جهت تسهیل و تسریع در امر پاسخگوئی از این پس، پرسشهای فقهی و احکام شرعی را تنها از طریق سامانه پاسخگوئی پیامکی به شماره 30009640 ، نشانی اینترنتی http://www.30009640.ir/sms و یا تلفن 09640 مطرح نمایید.

با سلام خواهري 16 ساله دارم که متوجه شدم در صفحه اينترنت کامپيوترم عکس هاي مستهجن سرچ کرده و با ديدن هيستوري سيستم متوجه شدم که چندان موفق نبوده من هم چون رفتار درست را نمي دانستم هنوز به رويش نياورده ام اما سوالي که دارم اين است که بهترين رفتار در اين مورد براي جلوگيري از انحراف اخلاقي وي چيست پيشاپيش از کمکتان ممنونم خودم 23 ساله - پسر - دانشجو

دوران نوجوانی و بلوغ در واقع یک تغییر و تحول شدیدی است که سرتاسر وجود نوجوان را فرا می گیرد؛ به همین خاطر، مهمترین و حساس ترین دوران زندگی انسان، دوران نوجوانی است که در آن بلوغ جنسی و عقلی صورت می گیرد. اگر نوجوان بداند و آگاهی پیدا کند که چه تغییراتی در وجود خود و همسالانش رخ می دهد، آن وقت گذشتن از این دوران بحرانی برای او آسان خواهد شد. مهمترین ویژگی های این دوران، بروز افزایش تمایلات جنسی و علاقه به جنس مخالف است، اگر نوجوان به طرز واقع بینانه­ای و از طریق یک منبع صلاحیت دار با مسایل کلی بلوغ و دوران نوجوانی و حتی مسایل تولید مثل، ازدواج و اهداف آن، به طور منطقی و طبیعی آشنا شود، امکان بروز انحراف کاهش می یابد.
بخش اعظمی از رفتار خواهر شما می تواند ناشی از فعل و انفعالات طبیعی بدن در دوران نوجوانی و به هنگام بلوغ باشد که باعث ترشح هورمون های مختلف در بدن او گردیده است. در این سنین تمایلات جنسی در فرد افزایش می یابد و باعث تحریک جنسی و نوعی اشتغالات ذهنی می گردد و به تدریج نوجوان را آماده ورود به دنیای بزرگسالان و ازدواج می نماید. این فعل و انفعالات تا به این مقدار طبیعی و عادی می باشد.
چون جنسیت شما با جنسیت خواهرتان یکی نیست و شما برادر او به حساب می آیید، طبیعتاً نباید مستقیماً وارد عمل شوید و یا در این زمینه با او گفتگو کنید و خطایش را به او گوشزد کنید و یا با کارآگاه بازی دائماً به حریم خصوصی او وارد شوید و امنیت روانی او را کلاً به هم بریزید. توجه داشته باشید که شما همواره با او نیستید و دور از چشم شما و در بیرون فرصت های لغزش بسیاری برای او ایجاد می شود به همین جهت، کمک های غیر مستقیم شما، در رأس دیگر امور قرار دارد.
یکی از روش ها برای کنترل غیر مستقیم و غیر حساسیت زا این است که استفاده از کامپیوتر و اینترنت را برای خواهرتان محدود کنید و در صورت امکان، به بهانه ای کامپیوتر را با اتاق نشیمن که در دید همه افراد خانواده است منتقل نمایید تا فرصت سوء استفاده های ناپسند از بین برود.
اگر خواهرتان اهل مطالعه هست كتاب هايي در زمينه استفاده درست از کامپیوتر و اینترنت و مضرات و آسیب های استفاده نادرست از آن و همچنین روابط دختر و پسر و آسیب های آن تهيه نمایید و در دسترس او قرار دهید تا حس کنجکاوی او بر انگیخته شود و با مطالعه آن کتاب ها غیر مستقیم به زشتی رفتارش و آسیب های آن آشنا گردد.
زمینه های مذهبی و دینی خواهرتان را بیش از پیش تقویت کنید و با تشویق و ترغیب رفتارهای دینی او انگیزه او را برای انجام واجبات و ترک محرمات ارتقا ببخشید. سعی کنید زمینه شرکت در برخی محافل و مجالس دینی و مذهبی را برای او فراهم گردانید تا به تدریج الگوپذیری مثبت و مطلوب در او شکل بگیرد. ضمناً می توانید هر از گاهی مباحث دینی و اعتقادی را با او به گفتگو بنشینید و درباره گناه و تأثیر آن در روح و روان انسان صحبت کنید تا غیر مستقیم او را متوجه رفتارش گردانید.
می توانید مشکل خواهرتان را طوری که او متوجه نشود با مربیان ورزشی، معلمان و مدیران او در میان گذارید و با آنها مکاتبه نمایید و مثلاً از آنها بخواهید این گونه موضوعات و آسیب های آن را به صورت کلی در بین همه بچه ها مطرح و توصیه های لازم را به آنها گوشزد کنند.
تا می توانید به خواهرتان محبت کنید و به دیگر اعضای خانواده هم گوشزد کنید تا نیاز به محبت او را به بهترین وجه ارضا کنند تا او از این جهت کمبود محبت نداشته باشد و جذب مسائل انحرافی نشود.
اگر خواهرتان با این راهکارها اصلاح نگردید و یا پا را از این حد فراتر نهاد در این صورت، باز بدون این که موضوع را به روی او بیاورید و یا به جنجال بکشید، بهتر است از یک روانشناس متخصص و متعهد کمک بگیرید و به هیچ وجه مسئله را کم اهمیت نپندارید چرا که آمار نشان می دهد که بسیاری از ناهنجاری ها و آسیب هایی که گریبانگیر دختران جوان می گردد از همین رفتارهای نادرست و هنجار شکنی های به ظاهر کوچک و غیر منطقی شروع شده است.

صفحه‌ها