باسلام. من يه سري افرادي در اطرافم هستن كه قبلا فكر ميكردم دوستاي من هستن ولي الان متوجه شدم كه اشتباه ميكردم و نميشه روي دوستي اونا حساب كرد. مثلا يكيشون چند روز پيش به من ميگه (( چرا ريش گذاشتي؟ فردا ريشاتو بزن!!!)) يا اينكه بهم ميگن چرا تو با هيچ دختري دوست نيستي؟ و از اينجور سوالا... من ميخواستم بدونم با اينطور افراد به چه صورت رفاقتم رو بهم بزنم بهتره؟ باهشون دعوا كنم يا بي اعتنا بشم نسبت بهشون يا...؟؟ لازمه اينم بگم كه من تا تونستم بهشون تذكر دادم و امر به معروف و نهي از منكر كردمشون!! حالا چيكار كنم!!؟؟ اگه ميشه از آيات و احاديث و روايات در پاسخون استفاده كنيد، ممنون. پيروز و سربلند باشيد. يا علي.
پرسش گر گرامي اين كه از بي قيد و بندي آن ها نسبت به دين و حلال و حرام ناراحت مي شويد، بسيار خوب و ارزشمند است، و بي اهميتي و دوستان تان به مسائل ديني كار زشتي است، اين را بدانيد يكي از مهم ترين عوامل موفقيت و پيشرفت يا شكست و پسرفت انسان ها ،دوستان خوب و بد، و رفت وآمد انسان با آنها است، و اين مسئله بسيار مهم است تا حدي كه يكي از حسرت هاي انسان در روز قيامت، در مورد اين است كه اي كاش دوست بد نداشت:«يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا »(1)اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم.
شما نيز وظيفه تان اين است كه دوستان خوب تر از خود تان انتخاب كنيد و اگر دوستان تان در مورد دين و ارزش هاي ديني اشتباه كردند، تذكر دهيد. و اگر بار ها تذكر داده ايد ولي گوش نمي كنند و به كار اشتباه خود ادامه مي دهند، بهتر است رابطه خود را با آن ها قطع كنيد، و با دوستاني كه اين مسائل ديني و اخلاقي را رعايت مي كنند، رابطه خود را بيشتر كنيد.
اهل بيت نيز وقتي مي فهميدند كسي اهل گناه است ارتباط شان را قطع مي كردند و رابطه اي با دوست بد نداشتند، عمرو بن نعمان جعفى گويد: «امام صادق(ع) دوستى داشت، آن حضرت را هر جا كه مى رفت رها نمي كرد و از او جدا نمى شد، روزى در بازار كفاش ها همراه حضرت مى رفت و دنبال شان غلام او كه از اهل سِند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سرخود متوجه شده و غلام را خواست، ولي او را نديد و تا سه مرتبه بدنبال خود برگشت و او را نديد، بار چهارم كه او را ديد گفت: اى زنازاده كجا بودى؟ امام صادق(ع) دست خود را بلند كرده و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان ا... مادرش را به زنا متهم مي كنى؟! من خيال مى كردم تو خود دار و پارسائى، اكنون مى بينم كه ورع و پارسائى ندارى! عرض كرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سِند و مشرك است؟ فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو. عمرو بن نعمان (راوى حديث) گويد: ديگر او را نديدم كه با آن حضرت راه برود تا آن گاه كه مرگ ميان آنها جدائى انداخت.»(2)
وقتي اهل بيت دوست شان را به خاطر گناه و اشتباه ترك مي كنند، ما پيروان ايشان نيز خوب است كه به ايشان اقتدا كنيم و اگر دوست بدي داريم از او جدا شويم.
لازم نيست با آن ها دعوا كنيد، كم كم به بهانه هاي مختلف از همراهي با آن ها خود داري كنيد، و اين گونه كم كم خود را از آن ها دور كنيد.
پي نوشت ها:
1. فرقان(25) آيه 28.
2. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة،مؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 ه.ق، ج 16، ص 36.
موفق باشید.