روابط دوستی

سلام من یه مشکل خیلی بزرگ دارم حدود چند سال پیش با یه دختر دوست شدم 18 19 ساله بودم اونم یه سال کوچیکتر بعد حدود 1 2سال باهم نزدیکی کردیم اون راضی نبود من ازش خواسم بعد این عمل به 10هابار ادامه پیدا کرد بعد که سنمون رفت بالا فهمیدم نمیتونم باهاش ازدواج کنم خانوادم نمیزارن ولی رابطمون ادامه داشت اما نزدیکی نداشتیم اگرم بود کم.تا به امروز که 24 سالمه دیگه فقط بهم اسمس میدیم من موقیعیت خوب واسه ازدواجو میشه گفت از دست دادم اونم همینطور حالاکه من دیگه نمیخوام ادامه بدم اون منو به خودکشی یا رابطه بادیگران تحدید میکنه منم گیر کردم که چیکارکنم بخداتو بدگناهی گیرافتادم تقصیرخودم بود چندبارجداشدیم من باز ادامه دادم چون تحت فشاربودم .نمیدونم قرار اون دنیا چه بلایی سرم بیاد بخصوص اگه اون یه بلایی سرخودش بیاره یا باکسی بره نزدیکی کنه میگه این کارو میکنم تا تورو فرتموش کنم و دیگه توهم بم نزدیک نشی حالت ازم بهم بخوره............ ای خدا من گه خوردم

همان طور كه مي دانيد شما گزينه چنداني براي انتخاب نداريد و اين گونه نيست كه با حذف اين گزينه به تجربه موفق گزينه هاي ديگر بپردازيد. چه بخواهيد چه نخواهيد سايه اين روابط شوم بر سر زندگي آينده شما (با هر دختري) خواهد بود و بايد قبل از ازدواج با هر دختري به حل اين معضل بپردازيد. به نظر مي رسد شما نمي خواهيد مسؤوليت سوء رفتار خود را بپذيريد، وگرنه چه بسا تلاش بيشتري براي ازدواج با اين دختر مي كرديد. گزينه ازدواج با اين دختر بسيار جدي است و بايد تمام تلاش خود را در اين زمينه به انجام رسانيد. دليل اين امر بسيار واضح است، چرا كه شما در حقيقت زندگي اين دختر را به باد فنا داده ايد. اگر شما سعي در احيا زندگي ايشان ننماييد، ايشان در آينده به يك دختر خداي ناكرده زناكار يا هرجايي تبديل خواهد شد. قطعا مخالفت والدين شما هر چقدر زياد باشد باز شما مي توانيد از عهده متقاعد ساختن ايشان برآييد. اين سوال را از خود بپرسيد كه اگر عاشق اين دختر بوديد (بدون هيچ رابطه جنسي) آيا مخالفت شديد والدين تاثيري روي عوض شدن تصميم شما داشت؟ امروزه پسران زيادي (بدون كوچكترين رابطه اي) به خاطر عاشق شدن به ناديده گرفتن مخالفت والدين مي پردازند و سر آخر به مقصود دل خود مي رسند. البته اين كار صد درصد نادرست و نامعقول است، ولي در زمينه شما اين متقاعدسازي شكل و صورت متفاوتي دارد و شما در حقيقت در وسط يك عمل انجام شده قرار گرفته ايد.
پس توصيه اول ما اين است كه مسؤوليت سوء رفتار خود را با عمق جان بپذيريد و از هيچ كوششي در اين زمينه فروگذار ننماييد. مثلا شما مي توانيد در ابتدا به صورت تنهايي به يك روان شناس مراجعه نماييد و بعد از بيان مشكلتان از ايشان بخواهيد كه به متقاعد ساختن والدينتان در زمينه ازدواج با اين دختر بپردازد. البته ما هم مي پذيريم كه مشكل شما در حقيقت مخالفت والدين شما نيست و آن چه باعث طفره رفتن شما از اين ازدواج شده است همانا عدم تمايل قلبي شما به اين ازدواج است. با اين وصف شما گزينه چنداني براي انتخاب نداريد و همان طور كه در ابتداي نامه گذشت سايه گناه از راه به در كردن يك دختر ساده دل تا پايان عمر بر زندگي شما سنگيني خواهد كرد. گزينه ديگر اين است كه دختر را متقاعد نماييد تا براي ده جلسه (كمتر يا بيشتر) به همراه شما به يك روانشناس كارآشناي خانم مراجعه نمايد. اين خانم مي تواند به درمان ناهنجاري هاي رواني اين دختر بپردازد و كم كم او را متقاعد نماييد كه رابطه جنسي خارج از چارچوب با پسران به هيچ وجه به صلاح ايشان نيست. يك دوره كوتاه دارودرماني نيز مي تواند ايشان را در ترك اين رفتار شيطاني ياري نمايد.
پس در گام اول تمام سعي خود را به كار بنديد تا لااقل با محصول اشتباهات خود ازدواج نماييد و زندگي وي را به سامان رسانيد و در گام دوم در صورت عدم امكان ازدواج ايشان را با هزينه خود به جلسات متعدد روان درماني رهنمون سازيد. بايد تا اين دختر به سامان روحي- رواني نرسيده، خود را كنار نكشيد و هرگونه رابطه خارج از چارچوب با ايشان را به صفر برسانيد.

موفق باشید.

من عاشق دخترداییم شدم ومی خواهم به اوبگویم که دوسش دارم ومی خواهم بدانم ایامنو دوست دارد یاحسی به من دارد ورابطه کلامی زیادی باهم داریم لطفاکمکم کنید ممنون

پرسشگرگرامي از نظر اسلام و روانشناسي دوستيهاي قبل از ازدواج آسيب هاي فراواني دارد، طبق تجارب باليني بسيار متراكم مركز ما كه از دانشگاهها و غير آن در طي ساليان طولاني جمع آوري شده، اينگونه دوستي ها عاقبت خوشي ندارد و ايجاد و ادامه ي اين چنين دوستي هايي كه خارج از چهار چوب هاي ديني و فرهنگي جامعه ي ما صورت مي گيرد، به نابساماني هاي روحي و رواني دو طرف و مخصوصا دختران كه روحيه اي عاطفي دارند، ميانجامد. بيشك ايجاد وادامه اين نوع ارتباط موجب وابستگي شديد طرفين به همديگر ميگردد. و زماني كه يكي از طرفين بخواهد اين رابطه را بخاطر ازدواج با شخص ديگري و يا به هر عنوان ديگري قطع كند ديگري دچار نابساماني روحي و رواني شديد مي گردد. شايد بگوييد: اگر دو طرف به قصد ازدواج با هم دوست شوند چي؟ در پاسخ بايد عرض كنم، اول اينكه اين استدال كه ما به قصد ازدواج با هم دوست مي شويم .واقع بينانه نيست. زيرا از زمان دوستي تا زمان ازدواج ممكن است دهها و صدها مانع براي ازدواج رخ نمايي كند كه يكي از آنها مخالف والدين و ديگري سير شدن طرفين از هم و غيره است زيرا طرفين در قبل از ازدواج كاملا همديگر را كشف مي نمايند و انگيزه اي براي دست يابي به هم ندارند. دوم اينكه بطوري كه روانشناسان قبل از ازدواج در كشورهاي غربي معتقدند كه هرگز دوست دختر و پسر نبايد باهم ازدواج كنند، زيرا دوستي يكي از انواع ارتباط است و ازدواج نيز يك نوع ديگري از آن كه هر كدام ويژگيها و قوانين خاص خود را دارد و اگر دو دوست با هم ازدواج كنند ويژگيها و قوانين دو نوع خاص از ارتباط با هم تداخل مي كند و موجب آسيب زائي و ناپايداري ازدواج مي گردد. سوّم اينكه بسياري از اين دوستي ها منجر به ازدواج نمي شود و فقط آسيب روحي و رواني براي طرفين بر جاي مي گذارد چهارم اينكه به فرض اين دوستي ها منجر به ازدواج شود اما « تنهاعشق هرگز كافي نيست». اين سخن پرفسورآرون تي بك است، او يكي از بزرگترين روانشناسان باليني جهان است كه در رابطه با مشاوره قبل از ازدواج كار تحقيقي بسياري انجام داده است.. ايشان در كتاب خود كه با همين نام منتشر شده، مي گويد كه بسياري از جوانا فقط با اكتفاء به كششهاي عاطفي و احساسي و عشق و علاقه ي غير منطقي و بدون سنجيدن آيتمهاي دخيل در يك ازدواج پايدار و موفق؛ اقدام به برقراي رابطه با جنس مخالف و ازدواج مي كنند، اما بعد از مدت كوتاهي كه كششهاي عاطفي و احساسي شان نسبت به هم افت پيدا مي كند تعارضات شخصيتي و ناهمكفي هاي اجتماعي، اقتصادي، و .... برجسته مي شود و زندگي مشتركشان را در معرض طوفانهاي سهمگيني قرار مي دهد. اين گونه ازدواجها اكثرا با جدايي و تلخكامي هاي بسيار زوجين و خانواده هاي اصلي آنها همراه است. لذا همانطور كه گفته شده عاقل آنست كه انديشه كند پايان را، بهتر است با چراغ عقل به وادي محبت وارد شويد تا بي گدار به آب نزده باشيد. اگر راهنمايي هايي در باره ملاكهاي دختر انتخابي خود و مشاوره قبل از ازدواج خواستيد حتما دوباره با ما تماس بگيريد. موضوع ديگري كه در اينگونه دوستي ها بايد مدّ نظر قرار گيرد اينست كه برخي از افرادي كه اقدام به يافتن دوست از جنس مخالف و يا موافق مي كنند داراي اختلال شخصيت هيستري يانيك هستند بدين معني كه اقدام به ايجاد دوستي با جنس مخالف و يا موافق مي نمايند و او را تا مرحله ي آخر وابستگي و دلبستگي مي كشانند و بعد از اينكه او را بخود وابسته كردند ناگهان او را رها مي كنند و اين برايشان بسيار لذت بخش است اما طرف مقابل در ميان انبوهي از آسيبهاي مختلف فرو مي غلتد و رهايي از آن هزينه هاي مادي و معنوي زيادي مي طلبد. بنابراين توصيه ي ما اينست كه با توجه به ويژگي هاي شخصيتي ايشان اين دوستي را قطع و در زماني كه قصد ازدواج داشتيد با معيارهايي كه در پاسخ پيشين تقديم شد اقدام به ازدواج نماييد تا پشيماني سراغتان نيايد.
با توجه به آنچه كه عرض شد توصيه كارشناسي ما اينست كه اگر در سن ازدواج هستيد و به بلوغهاي لازم رسيده ايد با رعايت فرآيند يك ازدواج درست كه در زير تقديم مي گردد اقدام به خواستگاري از ايشان نماييد و اگر هنوز فكر مي‌كنيد كه اندكي تا آن زمان باقي مانده است بهتر است بدون هيچ عكس العملي تا رسيدن زمان آن منتظر بمانيد.
پرسشگر گرامي؛ آرزوي هر جواني داشتن يك ازدواج كم ريسك، پايدار، آرامش بخش است در اين راستا درباره معيارهاي يك ازدواج موفق بايد به ادبيات تحقيق در اين باره مراجعه كرد ومعيارهاي خود ساخته كه برخاسته ازديدگاههاي غير واقعي و احيانا احساسي است، و در ادامة زندگي مشترك همچون حبابي محو خواهد شد، نمي تواند كارايي چنداني در اين مورد داشته باشد. واقعيت اينست كه هيچ كدام از ما نمي توانيم از همان آغاز زندگي زناشويي تمام پيچ و خم هاي آنرا در سالهاي آتي پيش بيني كنيم و آنچه اين پيش بيني را دشوارتر مي سازد اين است كه در جامعه ي كنوني ما متاسفانه غالب افراد بيش از آنكه تشابه فرهنگي، اقتصادي و فكري را براي انتخاب زوج در نظر بگيرند، در پيروي از احساسات و عواطف خود و معيارهاي غير ضروري و خود ساخته كه مبتني بر باورهاي غلط است، به دنبال ازدواج مي روند. روال تعيين اينكه دو زوج براي ازدواج مناسب هم هستند و يا نه، بدين گونه است كه طرفين به يك مشاوري كه متخصص در امر مشاورة قبل از ازدواج است مراجعه مي نمايند و ايشان با تسلط بر آيتمهايي تعيين كننده اي چون تاريخچة خانوادگي طرفين و خاطرات دوران كودكي آنها و گرفتن تست هاي كتل و گلاسر و Ass و ياساير تستهايي كه بومي شده براي ايران هستند و نيز همخواني و همساني نگرشهاي طرفين در مسائل مختلف اجتماعي و باورهاي ديني وسياسي و غيره كه در طي چندين جلسه انجام مي گيرد نظر خود را راجع به ازدواج آن دو اعلام مي كند. بدين صورت كه 1- در حدوده پانزده درصد از موارد ميگويد اين پسر و دختر عليرغم علاقه ظاهري كه به هم دارند در صورت ازدواج با همديگر؛ دچار مشكل خواهند شد و بعد از اُفت علايق احساسي و عاطفي به هم؛ وارد فاز درگيري هاي لفظي و احيانا فيزيكي خواهند شد. 2- ودر حدود پانزده و بيست درصد از موارد مي گويد ايندو با توجه به آيتم هاي مختلف شخصيتي و خانوادگي و فرهنگي و اجتماعي كاملا به درد ازدواج با هم مي خورند و بعد از ازدواج با مشكل جدي اي برنخواهند خورد. 3- و در حدود شصت هفتاد درصد از موارد ميگويد اين دو مي توانند با هم ازدواج كنند به شرطي كه فلان توصيه ها را بطور جدي در زندگي مد نظر داشته و فلان امور را رعايت كنند، مثلا به پسر مي گويد شما مي توانيد با اين خانم ازدواج كنيد. اما ايشان بسيار عاطفي و احساسي هستند و لذا اگر فردا از جنبه عاطفي محروميتي را به وي تحميل نماييد ممكن است برسر سفره كس ديگري كه از جهت عاطفي او را سيراب ميكند بنشيند! و يا مثلا به دختر مي گويد دختر خانم ازدواج شما با اين آقا پسر بلامانع است. اما بايد بدانيد كه او وابستگي زيادي به مادرش دارد. لذا بايد در اين جهت با او مدارا نماييد.
لازم به ذكر است مشاورة قبل از ازدواج علي رغم در نظر گرفتن پارامترهاي ضروري كه تحقيقات بسياري در سطح جهان بر روي آنها انجام گرفته فقط در حدود 75% مي تواند به پيش بيني موفقيت يك ازدواج حكم نمايد. و 25% بقيه مربوط به رعايت مسائلي است كه بعد از ازدواج مي تواند در غني سازي زندگي مشترك نقش جدي داشته باشد.
پس پيشنهاد ما به شما اينست كه از قواي عقلي ونه احساسي و نيز مشاورة قبل از ازدواج براي انتخاب شريك زندگي آينده خود سود جوييد يعني در مرحلة اول آگاهي بيشتري در مورد خود تان بدست آوريد بدين معني كه با تدبر در خود دريابيد حقيقتا چگونه فردي هستيد؟ اهداف، ارزشها و علايق اساسي و اصلي شما در زندگي چيست؟ و انتظارات اصلي و اساسي شما از زندگي مشترك چيست؟ و بعد از آشنايي اجمالي با همديگر كه طي چندين جلسه و با حضور خانواده ها صورت مي پذيرد، در مرحلة بعد به همراه شخصي كه قصد ازدواج با او را داريد نزد يك مشاور با تجربه برويد تا وي با راهكارهاي پيش گفته، نظر خود را در مورد انتخاب شما اعلام كند و احيانا مشكلات فراروي را با توجه به آيتمهاي شخصيتي شما و فرد انتخابي؛ به شما تذكر دهد. اگر در تهران زندگي مي كنيد مي توانيد به كلينيك دكتر سيد جلال يونسي كه از اساتيد با تجربه مشاروه ي قبل از ازدواج و خانواده درماني هستند مراجعه نماييد. 02144015879
و وقتي اين مراحل را پشت سرگذاشتيد مي توانيد با طيب خاطر و توكل بر خداي مهربان و با جرات مندي اقدام به ازدواج با مورد انتخابي نماييد. البته قضيه به همين جا ختم نمي شود و انشاء الله بعد از ازدواج راههاي غني سازي زندگي زناشويي و دستوراتي كه اسلام در اين زمينه براي بهتر زيستن ارائه نموده به عرض شما خواهد رسيد.
به نظر من مطالعه دو كتاب زير مي تواند شما را در اخذ تصميم فوق بيشتر ياري نمايد:
1- تحكيم خانواده، تاليف آيت الله محمدي ري شهري انتشارات حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت
2- عشق هرگز كافي نيست، تاليف پرفسور آرون تي بك ترجمه مهدي قراچه داغي انتشارات ذهن آويز
موفق باشید.

سلام-من ۱۸سالمه من تاحالابا هیچ دختری دوست نبودم ولی جامعه شکلی روایجادکرده ومن هم نمیدونم چجوری این اتفاق افتاده برام ولی کسی رو که انتخاب کردم عاقلانه انتخاب کردم وکسی روکه دوست دارم15سالشه من دخترخاله خودم رو دوست دارم وهیچکس هم این موضوع رو نمی دونه من خیلی فکر کردم وتمام مسایل روبررسی کردم واز تمام لحاظ مناسب به هم هستیم من چندتا ازدوستانم باکسانی که درآینده میخواهند زندگی کنن ارتباط دارن وخانواده های آنها هم ازاین موضوع مطلع هستند وارتباط دارن من میخواستم بدونم این موضوع علاقه مندی من به دخترخالم رو مطرح کنم یانه وچجوری مطرحش کنم خواهشن جواب من رو زود بدهید چون مافردا مسافریم ومیخوایم بریم خونشون-----------------

هر چند شايد خودتان متوجه شرايط خطير خود نباشيد، ولي شكي نيست كه شما در مسير نامطمئني گام گذاشته ايد و احياناً در ادامه گام خواهيد برداشت.
از روز روشن تر است كه بروز اين علاقه مندي ها (به جنس مخالف) آن همه در اوج نيازهاي جنسي- عاطفي، امري كاملاً پيش پا افتاده است و به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن عنوان انتخاب عاقلانه يا عاشقانه گذاشت. جدي گرفتن اين علائق فيزيولوژيك چيزي جز به مخاطره انداختن زندگي خود و اين دختر به همراه ندارد. متاسفانه سن شما براي انتخاب همسر بسيار پايين است و اگر همين فردا با اين دختر ازدواج نماييد مطمئن باشيد يكي دو سال بيشتر نمي گذرد كه از انتخاب خود پشيمان خواهيد شد. شما به شدت در حال تغيير نگرش و انديشه هستيد و اصرار بر اين گونه انتخاب ها، شما را به دردسرهاي بزرگ خواهد افكند. اسلام بر همين اساس، بر اصل پيشگيري (حفظ حريم نگاه از نامحرم چه دخترخاله و چه غيردخترخاله) تاكيد ورزيده است. شايد 80 درصد تصميم شما مبتني بر ظواهر اين دختر باشد و شما تقريباً هيچ شناخت كافي از اين دختر نداريد. از سوي ديگر بايد بدانيد اين دختر 15 ساله بسيار در معرض تغيير است و به احتمال زياد در دو سه سال آينده آن قدر تغيير خواهد كرد كه به هيچ وجه با امروزش قابل مقايسه نباشد. اين امكان وجود دارد كه ايشان با پا گذاشتن به مقاطع بالاي تحصيلي با پسراني به مراتب بهتر، زيباتر و پولدارتر و البته مومن تر از شما آشنا گردد كه از ازدواج با شما انصراف ورزد و خداي نا كرده اگر قول و قراري بين شما شكل گرفته ملغي گردد. پس اگر شما به هر دليلي سرزده وارد حريم اين دختر از همه جا بي خبر گرديد و ايشان به شما بله بگويد باز كار تمام شده نيست و هر آن امكان دارد با رشد سني، ايشان از ازدواج با شما انصراف ورزد و شما در يك ناكامي عظيم عاطفي فرو رويد. از نظر شرعي هرگونه رابطه خارج از چارچوب شما با اين دختر (حتي اگر به بهانه ازدواج در آينده اي نامعلوم باشد صد درصد حرام است، چرا كه شما در حقيقت داريد با زندگي يك دختر بازي مي كنيد. دختر بي دغدغه امروز به خاطر علاقه فيزيولوژيك شما به يك دختر با دغدغه مبدل مي گردد. در حقيقت شما بي دليل يك دختر را از راه به در كرده ايد. بر فرض پافشاري بر ازدواج با اين دختر بايد اين مهم از طريق خواستگاري رسمي والدين شما از والدين اين دختر صورت پذيرد. روابط زيرزميني به تخريب روح و روان طرفين خواهد انجاميد. به احتمال زياد شما تا زمان حصول شرايط اوليه ازدواج، چيزي در حدود 6 تا 12 سال فاصله داريد و در اين فاصله بسيار طولاني هزاران چيز از جمله نگرش اوليه طرفين تغيير خواهد كرد. انتظار فرسايشي بسيار در عدم موفقيت ازدواج شما موثر است، چرا كه ازدواجي كه از پي سال ها انتظار كشنده (و البته هزاران گناه ريز و درشت) صورت پذيرد بوي كهنگي مي دهد و طرفين بعد از ازدواج هيچ حرف تازه اي براي گفتن ندارند. از نظر ما روان شناسان دوستان شما در حال انجام يك خطاي استراتژيك مي باشند و دير يا زود طعم تلخ اين همرقصي با شيطان را خواهند چشيد. به هوش باشيد و از همينك به داد فرداي خود برسيد. هرگونه تداوم ديدار ايشان (حتي در حد يك نگاه ساده) به ضرر شما تمام خواهد شد و شما را به نحوي از زندگي ساقط خواهد كرد. ابراز علاقه به اين دختر در اين شرايط گناهي نابخشودني است و (هرچند خودش صددرصد پذيراي آن باشد). به جاي فاجعه سازي اين عشق آسيب زا به ساده سازي و پيش پا افتاده سازي آن بپردازد. به خود بقبولانيد عشق به بهترين دختران در شرايطي كه امكان ازدواج وجود ندارد، امري صددرصد آسيب زاست. با گذر ايام شما حتي با دختراني به مراتب بهتر از دختر خاله تان آشنا خواهيد شد و هيچ دليلي بر شتابزدگي شما وجود ندارد. اگر اين دختر قسمت شما باشد با خويشتنداري چند ساله شما از كفتان نخواهد رفت و اين لقمه در گلوي غير شما گير خواهد كرد.
موفق باشید.

سلام من و دوستم زمانی است که خیلی باهم دوستیم . او سال قبل رازی از زندگی اش را به من اعتماد کرد وگفت ولی من چندروز پیش به طور ناخودآگاه به کسی گفتم الآنم پشیمانم ولی او از من ناراحت است و اصلا به من محل نمی گزارد خواهشا راهی بگویید تا دوباره با او دوست شوم؟

مشخص است كه كار اشتباهي كرده ايد و نبايد از او توقع داشته باشيد كه سريعا شما را ببخشد، اما اگر دوستي با او برايتان مهم است و مي خواهيد كه اين دوستي اتان ادامه پيدا كند نبايد به كلي كنار بكشيد، بلكه بايد به او فرصت بدهيد تا فضاي ذهني او نسبت به اين كار اشتباه شما، معتدل تر شود، شما هم بايد درصدد دلجويي از ايشان برآييد، و تلاش كنيد كه او را راضي كنيد، البته منظور اين نيست كه خودتان را خيلي كوچك كنيد، بلكه از او معذرت خواهي كنيد و ارتباطتان را با او حفظ كنيد، او هم به تدريج آرام تر مي شود، و زمينه براي ادامه دوستي اتان فراهم مي شود. چند بار كه شما پيش قدم بشويد و با او صحبت كنيد بالاخره او كوتاه مي آيد و به تدريج روابطتان گرم تر مي شود.
از اين به بعد مواظب باشيد كه مطالب خصوصي هيچ كسي را به شخص ديگر نگوييد، چون موجب ريختن آبروي آن شخص مي شويد، كه كار بسيار ناپسندي است، و هم چنين موجب سلب اعتماد افراد از شما مي شود.
موفق باشید.

پسری هستم 22ساله مسلمان ومعتقد. نمازم را ميخونم روزه ام رو ميگيرم و در كل وظايف شرعی ام رو ميدونم و انجام ميدم. مدتی بود حس ميکردم به يکی از دخترهای فاميلمون علاقه دارم.اما چون خانواده های ما زياد باهم رفت و آمد ندارند ما باهم درارتباط نيستيم. مدتی هست که فشارهای روحی زيادی چه از طرف جامعه چه دوستان و نزديکان در مورد دوستی با دختر روی من هست. مثلا درخيابون اين دوستی هارو ميبينم و با خودم ميگم کاش منم با يه دختر دوست بودم.ازطرف ديگه دوستانم همش به قول خودشون دوست دختر دارن و اينو هم يه سرگرمی ميدونن هم رفع نيازهاشون مثه تنهايی. خلاصه خيلی به من پيشنهاد ميدن يا مسخره ام ميکنن که چرا دوست دختر ندارم. بعداز اين همه تنهايی و فشارها تصميم گرفتم به دختری که توی فاميلمون بود و بش علاقه داشتم بگم که دوستش دارم بلکه يکم بيشتر بهش وابسته بشم و پايبندش باشم و خيالم راحت بشه. خلاصه هرطور شده بش گفتم و به خاطر اينکه دختر نجيبی بود گفت که باهم ارتباط نداشته باشيم و منتظر بمونيم منم با کمال ميل قبول کردم. گذشتو گذشت الان 2ساله که من احساس ميکنم به شدت نياز دارم با دختر ارتباط داشته باشم اما پيش خودم يه حس درونی ميگه نه! من واقعا نميدونم چکار کنم سوالم از شما اينه آيا داشتن يه رابطه سالم با يه دختر غريبه مشکل داره؟ تأکيد ميکنم ميخوام يه رابطه سالم باشه که هم از تنهايی بيرون بيام هم تجربياتم زياد بشه! اگه اينکار درسته و مشکل شرعی نداره بهم بگيد اگه نه بگيد چجوری از شر اين افکار و حس تنهايی بيرون بيام؟ حرف ازدواج رو نزنيد که اصلا شرايطش رو ندارم چونکه دوتا برادر بزرگتر از خودم دارم يکيش سربازه و ديگری و خودم دانشجوييم يه پدر زحمتکش دارم که تمام درآمدش خرج تحصيل ما ميشه و دست هممون تو جيبشه! دوباره ميپرسم آيا يه دوستی سالم با يه دختر غريبه مشکل شرعی داره؟يا کلا درست هست؟البته اصلا نميخوام خانواده هامون بفهمن! اگه مشکل داره بگيد چجوری از شر اين افکار و تنهايی بيرون بيام؟ ببخشيد سرتون رو درد آوردم لطفا راهنمايی کنيد با تشکر.

پرسشگر گرامي! هر انساني در سرشت و نهاد خويش به دنبال پاكي‏ها و نجابت است؛ از اينكه شما نسبت به اين گونه مسايل دغدغه داشته و عكس العمل نشان مي دهيد، نشان از سالم ماندن فطرت پاكتان دارد، اميدواريم با نسخه هاي اسلام، هميشه اين حالت را پايدار نگه داريد.
نياز به جنس مخالف براي تأمين و تعادل سازي غريزۀ جنسي از نيازهاي طبيعي در انسان مي باشد، يعني در واقع امكان اينكه با ارتباط دو جنس مخالف بدون ضوابط، مشكلي پيش نيايد خيلي بعيد است. البته شيطان در ابتداي كار با سياست گام به گام خود پيش مي رود و با گذشت زمان كه علاقه و وابستگي ايجاد شد، زهر خود را مي ريزد. از نگاه روانشناسان، ارتباط دو جنس مخالف رو به اوج است و هر روز پيشرفتش بيشتر مي شود. پس در اين مسأله بايد دقت زيادي كرد.
- نكاتي مهم و ضروري را خدمتتان عرض مي نماييم:
1- اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرت‌هاي مهم روزانه خود را با افراد مجّرب مطرح كنند و والدين و مشاوران نيز بتوانند در حل مسائل آن ها نقش مفيد و سازنده‏اي را ايفا كنند، مي‌توان اميدوار بود كه جلوي بسياري از روابط پنهاني و ناسالمي كه احتمال دارد. پس از برخورد نخستين شكل بگيرد، گرفته شود. انساني كه مقام و منزلت خود را مي‌داند، خود را به بهاي كم و اندك نمي‌فروشد. اگر از واليدن خود خجالت مي كشيد و يا اينكه نمي خواهيد آنها متوجه شوند، از دلسوزان اين عرص كمك بگيريد.
2- غالباً دوستي‏ و ارتباط قبل از ازدواج، راه عقل را مسدود، چشم واقع بين انسان را كور مي‏سازد. اجازه نمي‏دهد تا يك تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخاب‏ها كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي‏گيرد، به دليل نبود شناخت عميق و واقع ‏بينانه، اگر هم به ازدواج منتهي گردد، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي‏سازد.
3- نوشته ايد كه قصد داريد با اين دختر فاميل ازدواج كنيد. ببينيد وابستگي‌هايي كه بين دختر و پسر ايجاد مي‌شود، مانع گزينش صحيح و دقيق براي شريك آينده زندگي مي‌شود. از آن جا كه دختر يا پسر به فردي خاص وابسته شده، تمام نيكي‌ها، خوبي‌ها، زيبايي‌ها را در فرد مورد علاقه خود مي‌بيند و ديگر توان مشاهده عيوب احتمالي طرف مقابل را ندارد؛ زيرا از روي علاقه و از پشت عينك وابستگي، به طرف مقابل نگاه مي‌كند؛ نه با نگاه خريدار و نه با نگاه نقادانه و بررسي كننده‏اي كه تمام نقاط ضعف و قوت او را در ترازوي حقيقت بين، مورد دقت و مشاهده قرار دهد.
در روايت داريم:"حُبُّك للشّيءِ يُعْمي وَ يُصِمُّ؛ دوست داشتن چيزي[آن هم ناآگاهانه و از سر هيجان و احساسات]، انسان را كور و كر مي‌كند."(1)
4- نكات بيان شده، حاصل تجربيات روانشناسان ديني است كه با توجه به تجربه و مراجعاتي كه از دختران و پسران جوان داشته اند، بدست آمده است و واقعيتي است غير قابل انكار!
ايام جوانى دوره ى شور احساسات، شوق جنسى و نشاط جسمى است. با بيدار شدن قواى مختلف جسمى، توجه به مسائل عاطفى و جذابيت هاى ظاهرى جنس مخالف زيادتر مى شود. اين بلوغ طبيعى، در پيدايش دوستى ها و روابط دختر و پسر تأثير به سزايى دارد و گاه چنان فرد را تحت تأثير قرار مى دهد كه تمامى ارزش ها و هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى را زير پا گذاشته، در دوستى ها و روابط با جنس مخالف هيچ حدّ و مرزى قايل نمى شود.
- نكات پاياني:
1- با توجه به نكات بالا، ممكن است مقداري دلخور شده باشيد، ولي در فضاي امروز كه جوانان هر روز عاشق كسي مي شوند، بيان اين نكات لازم و ضروري است. اگر مي خواهيد از شكست خوردگان اين عرصه نشويد، سريعاً اين مسأله را به كارشناس و دلسوزي اطلاع دهيد و بگذاريد آنها تصميم بگيرند و پيگير باشند.
2- در خيلي از موارد افرادي كه دچار لغزش و مشكلاتي شده اند، قدم أولش با يك نگاه و يا يك مكالمه و صحبت چند دقيقه اي شروع شده است؛ روي همين جهت است كه در حديثي آمده است كه: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس»؛ «يك نگاه شهوت انگيز تيري از تيرهاي زهرآگين شيطان است كه انسان را به پرتگاه سقوط مي كشاند.»(2)
3- شيطان از هر راهي براي منحرف كردن انسانها وارد عمل مي شود و از هيچ ابزاري براي پيشبرد اهدافش چشم پوشي نمي كند. شايد در ابتدا براي شما اينطور وانمود كند كه ارتباط داشتن با يك دختر بدون قصد و غرض اشكالي ندارد، اما در واقع بخواهد به گناهاني بزرگتر سوق بدهد. اين همان معناست كه در قرآن از آن با تعبير (تزيين اعمال) يعني نيكو جلوه دادن عمل از سوي شيطان براي انسانها استفاده شده است: «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ»(3) شيطان، اعمال زشت آنها را برايشان نيكو جلوه مي دهد. نافرماني و اسائۀ ادب به خدا زشت و ناپسند است، فرقي هم نمي كند در قالب استمناء، دوستي با نامحرم، دروغ و غيبت يا هر چيز ديگري باشد پس مواظب باشيد با دام شيطان نيفتيد.
- معرفي منابع براي مطالعه بيشتر:
1. تحليلي تربيتي بر روابط دخترو پسر درايران، علي أصغر أحمدي، انجمن اولياء و مربيان.
2. اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، شهيد مطهري، انتشارات صدرا.
3. جوانان و روابط (پاسخ به پرسش‌هاي پيرامون روابط دختر و پسر)، مقيمي، مركز مطالعات حوزه.
پي نوشت ها:
1. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج74، ص166، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق.
2. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 6، ح 8865، قم، موسسه دارالحديث، 1416هـ.ق.
3. توبه (9) آيه 37.
موفق باشید.

سلام ..من با یکی از دوستانم که 14 سالش هست عقد اخوت بستم و الانم خیلی دوستش دارم ولی خدا می داند که هوس نیست می خواستم ببینم چه جوری این حس دو طرفه بشه /من چه کاری میتونم انجام بدم که اونم منو دوست داشته باشه و چه جوری بدونم که منو دوست داره ////ممنون میشم که منو راهنمایی کنید

عيد غدير خم، با نصب اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) به ولايت و امامت روز تكميل دين اسلام و بزرگ‌ترين عيد اسلامي است. اهميت غدير در روايات اهل‌بيت(ع) به اندازه‌اي است كه از آن به عيدالله الاكبر (عيد بزرگتر الهي) ياد شده است.(1)
اين روز پرعظمت و مبارك داراي احكام استحبابي ويژه و فراواني است كه يكي از اعمال اين روز پيمان برادري ميان مؤمنين است. مستحب است برادران ايماني در اين روز عقدي را بين خود برقرار سازند كه مفاد آن اخوّت و همدلي در دنيا و دستگيري از همديگر در آخرت است.
با توجه به نكات گفته شده مضمون اين عقد رعايت برخي امور معنوي نسبت به يكديگر در دنيا و پس از مرگ است. مثلاً متعهد مي‌شوند كه در دنيا همديگر را از دعا فراموش نكنند و در آخرت هم اگر از اهل نجات و شفاعت باشند، همديگر را شفاعت كنند. هدف از برقراري عقد اخوت اين مسأله بايد نه مسايل اقتصادي و يا منافع خاص ديگر...
- آسيب ها و مضرات دوستي جوانان با نوجوانان:
1- نوجوان هنوز در عالم زيباي خودش زندگي مي كند و دوستي با يك پسر جوان در زندگيش اختلالات زيادي ايجاد مي كند و مثل يك ويروس خطرناك كه وارد يك سيستم مي شود، برايش مشكل درست مي كند، چون پسر جوان از او انتظار دارد كه بيشتر وقت ها را با هم ديگر باشند و اين باعث مي شود كه پسر نوجوان از جمع هم سن و سال هايش خارج بشود و با دوست جوانش بگردد. خارج شدن پسر نوجوان از جمع هم سن و سال هايش تأثيرات رواني بدي روي شخصيت نوجوان خواهد گذاشت. اينگونه دوستي ها بعضي وقت ها باعث افت تحصيلي نوجوان مي شود، چون فكرش را موقع درس و كلاس مشغول مي كند!
2- پسري كه وارد سن جواني شده، خيلي از دغدغه ها و افكار متناسب با سن خودش را دارد و ادبيات صحبت كردنش خاص سن خودش مي باشد. وقتي با دوست نوجوان خودش صحبت مي كند، اين ادبيات و افكار پريشان را به نوجوان منتقل مي كند. اين در حالي است كه پسر نوجوان از خيلي از دغدغه ها و غصه هاي دنيا فارغ است و نياز دارد بخندد و با هم سن و سال هاي خودش تفريح و بازي داشته باشد. ولي وقتي افكار عجيب و غريب و پريشان و ادبيات خاص يك جوان به او منتقل مي شود، ممكن است از نظر روحي بهم بريزد و حتي لحن حرف زدنش هم تغيير كند تا جايي كه بين هم سن و سال هايش مورد تمسخر قرار بگيرد!
- مطالبي مهم كه نبايد از آن غافل باشيد:
1- اصراري بر دوست داشتن او در قبال دوست داشتن شما، نداشته باشيد! خيلي از علاقه ها يك طرفه شكل مي گيرد و البته شاخ و برگ نيز پيدا مي كند، در حالي كه طرف مقابل اصلاً چنين فكري نمي كند و از همه چيز بي خبر است. بايد با احساسات خود كنار بياييد و قدرت كنترل آن ها را داشته باشيد و شاخ و برگ به آن ندهيد و گرنه آسيب مي بينيد. اين كه مي گويند دل به دل راه دارد، جايي است كه هدف و مسير مشخص است و دو نفر در يك مسير حركت مي كنند، اما وقتي شما در مسيري هستيد و طرف مقابل شما بي خبر است و يا در اين مسير و هدف نيست هيچ گاه دل به دل راه پيدا نخواهد كرد.
2- از آنجايي كه نزديك سن بلوغ هستيد و بايد به فكر آيندۀ خود باشيد، صلاح نيست دوستي عميق با يك نوجوان برقرار كنيد، زيرا ممكن است داراي عوارضي باشد كه از كنترل شما خارج شود. سعي تان بر اين باشد كه با هم سن و سال خود ارتباط برقرار كنيد تا هم بتوانيد شرايط روحي يكديگر را درك كنيد و هم اينكه به مسألۀ ديگري برخورد نكنيد!
- نكته پاياني:
نكاتي كه بيان شد، صرفاً براي درك مسأله و آينده نگري بود تا بتوانيد به درستي در مسير صحيح قدم بگذاريد. پس اصراري بر رفاقت نداشته باشيد و در صورتي كه خودشان پا پيش گذاشتند و خواستند سوالي بپرسند يا در مسأله اي كمكش كنيد، همانند يك برادر دلسوز همراهش باشيد.
پي نوشت:
1. نك: تهذيب الاحكام، شيخ طوسي، دار الاضواء، بيروت، ج 3، ص 143.
موفق باشید.

سلام. من پسری 22 ساله هستم. ترم4 دانشگاه. کمرو و خجالتی هستم. ارتباطات اجتماعی ام ضعیف است. از پارسال در خوابگاه با شخصی به نام سعید آشنا شدم. خیلی دوستش دارم. بهش وابسته شدم. تا الان خیلی وقتها ازش گلایه کردم و ناراحت شدم فقط به خاطر این که میخواستم بیشتر برای من وقت بگذارد. زیرا من در دانشگاه دوست صمیمی دیگری ندارم. لطفا کمکم کنید. چه کار کنم که وابستگی ام کم شود. نمیدانم 2 سال دیگر که دانشگاه تمام شود چگونه میخواهم از او جدا شوم.

برادر گرامي؛ از لحاظ لغوي در روان شناسي بين وابستگي و دلبستگي تمايز وجود دارد. به اعتقاد روان شناسان، وابستگي جنبه مرضي و آسيب زايي است كه به علل مختلفي كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت ايجاد مي شود. اما دلبستگي نه تنها اختلال نيست بلكه، موجب سلامت روحي و رواني انسان ها مي شود. شخصي كه دلبسته است نه تنها در برقراري روابط ميان فردي، به خواسته هاي فرد مقابل احترام مي گذارد، بلكه عزت نفس خود را هم در نظر داشته و به هيچ عنوان شخصيت خود را به خاطر فرد مقابل به خطر نمي اندازد. البته اين مسئله به معناي تكبر يا غرور نيست و كاملا با آن فرق دارد.
اما وابستگي: وابستگي عاطفي به ديگران (چه همجنس چه غير همجنس) دلايل متعددي مي تواند داشته باشد به عنوان مثال عزت نفس پايين باعث مي گردد فرد عزت و ارزش زيادي براي خودش قائل نباشد و به خاطر همين عدم خود ارزشمندي كافي نيازمند تاييد يا توجه ديگران مي گردد. از بودن با خودش لذتي نمي برد و اين بازخوردها يا توجه هاي مثبت ديگران است كه به او عزت و ارزش مي بخشد. اگر ديگران به او بگويند تو پسر خوبي هستي او خود را خوب مي داند و اگر ديگران او را بد قلمداد كنند او خود را بد مي پندارد. خود پنداره ضعيف و غير واقعي مي توانند از علل وابستگي به ديگران گردد.
اضطراب بالا باعث مي گردد كه فرد براي كاهش سطح اضطراب خود به ديگران به عنوان كاهنده اضطراب پناه برد افسردگي و روحيات افسرده وار باعث مي گردد فرد معناي خاصي براي زندگي خود قائل نباشد و با صميمي شدن افراطي با ديگري سعي در دست و پا كردن يك معناي براي زندگي خود گردد.
همه اين مشكلات در روان شناسي با عنوان اختلال شخصيت وابسته شناخته مي شود. اختلال شخصيت وابسته يكي از انواع اختلالات شخصيت مي باشد كه ويژگي هاي خاص خود را دارد. البته تشخيص وجود اختلال وابستگي يا عدم آن نيازمند مراجعه به روان شناس متخصص در اين زمينه است.
اما در رابطه با پرسش اصلي شما بايد بگوييم: مشكل وابستگي بر خلاف ظاهر ساده اش بسيار پيچيده است و به راحتي نميتوان به حل اين مساله همت گماشت. متأسفانه در سنين جواني بروز چنين وابستگي هايي رواج دارد. اما علت اينكه فردي خيلي زود وابسته مي شود مي تواند بر اساس اصل مجاورت باشد. خواه ناخواه وقتي يك نفر براي مدتي در مجاورت فرد ديگري قرار مي گيرد، به تناسب و توافق ويژگيهاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيك آن دو ، نسبت به هم يا دل بستگي پيدا مي كنند و يا وابستگي. البته از اين نكته نمي توان غفلت كرد كه، علاقمندي غير طبيعي به جنس مخالف يا موافق به شدت تحت تأثير انگيزههاي ناهشيار يا هشيار جنسي است. بنابراين به دليل اينكه سوال شما تا اندازه اي كلي است، نمي توان به همه جنبه هاي آن پرداخت. اميد است با مراجعه به روانشناس دانشگاه خود يا در مكاتبات بعدي، سوالتان را به صورت مفصل تري بيان كنيد.
موفق باشید.

باسلام. من يه سري افرادي در اطرافم هستن كه قبلا فكر ميكردم دوستاي من هستن ولي الان متوجه شدم كه اشتباه ميكردم و نميشه روي دوستي اونا حساب كرد. مثلا يكيشون چند روز پيش به من ميگه (( چرا ريش گذاشتي؟ فردا ريشاتو بزن!!!)) يا اينكه بهم ميگن چرا تو با هيچ دختري دوست نيستي؟ و از اينجور سوالا... من ميخواستم بدونم با اينطور افراد به چه صورت رفاقتم رو بهم بزنم بهتره؟ باهشون دعوا كنم يا بي اعتنا بشم نسبت بهشون يا...؟؟ لازمه اينم بگم كه من تا تونستم بهشون تذكر دادم و امر به معروف و نهي از منكر كردمشون!! حالا چيكار كنم!!؟؟ اگه ميشه از آيات و احاديث و روايات در پاسخون استفاده كنيد، ممنون. پيروز و سربلند باشيد. يا علي.

پرسش گر گرامي اين كه از بي قيد و بندي آن ها نسبت به دين و حلال و حرام ناراحت مي شويد، بسيار خوب و ارزشمند است، و بي اهميتي و دوستان تان به مسائل ديني كار زشتي است، اين را بدانيد يكي از مهم ترين عوامل موفقيت و پيشرفت يا شكست و پسرفت انسان ها ،دوستان خوب و بد، و رفت وآمد انسان با آنها است، و اين مسئله بسيار مهم است تا حدي كه يكي از حسرت هاي انسان در روز قيامت، در مورد اين است كه اي كاش دوست بد نداشت:«يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا »(1)اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم‏.
شما نيز وظيفه تان اين است كه دوستان خوب تر از خود تان انتخاب كنيد و اگر دوستان تان در مورد دين و ارزش هاي ديني اشتباه كردند، تذكر دهيد. و اگر بار ها تذكر داده ايد ولي گوش نمي كنند و به كار اشتباه خود ادامه مي دهند، بهتر است رابطه خود را با آن ها قطع كنيد، و با دوستاني كه اين مسائل ديني و اخلاقي را رعايت مي كنند، رابطه خود را بيشتر كنيد.
اهل بيت نيز وقتي مي فهميدند كسي اهل گناه است ارتباط شان را قطع مي كردند و رابطه اي با دوست بد نداشتند، عمرو بن نعمان جعفى گويد: «امام صادق(ع) دوستى داشت، آن حضرت را هر جا كه مى رفت رها نمي كرد و از او جدا نمى شد، روزى در بازار كفاش ها همراه حضرت مى رفت و دنبال شان غلام او كه از اهل سِند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سرخود متوجه شده و غلام را خواست، ولي او را نديد و تا سه مرتبه بدنبال خود برگشت و او را نديد، بار چهارم كه او را ديد گفت: اى زنازاده كجا بودى؟ امام صادق(ع) دست خود را بلند كرده و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان ا... مادرش را به زنا متهم مي كنى؟! من خيال مى كردم تو خود دار و پارسائى، اكنون مى بينم كه ورع و پارسائى ندارى! عرض كرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سِند و مشرك است؟ فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو. عمرو بن نعمان (راوى حديث) گويد: ديگر او را نديدم كه با آن حضرت راه برود تا آن گاه كه مرگ ميان آنها جدائى انداخت.»(2)
وقتي اهل بيت دوست شان را به خاطر گناه و اشتباه ترك مي كنند، ما پيروان ايشان نيز خوب است كه به ايشان اقتدا كنيم و اگر دوست بدي داريم از او جدا شويم.
لازم نيست با آن ها دعوا كنيد، كم كم به بهانه هاي مختلف از همراهي با آن ها خود داري كنيد، و اين گونه كم كم خود را از آن ها دور كنيد.
پي نوشت ها:
1. فرقان(25) آيه 28.
2. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة،مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 ه.ق، ج 16، ص 36.
موفق باشید.

باسلام من دانشجوی رشته کامپیوتر هستم و با سه تا دیگه از دوستام توی یک خونه زندگی میکنیم. یک نفر از ما وقتی که با او صحبت می کنم میگه که من آدم خوبی هستم و ملاک من انسانیت هستش و نیازی نمبینم که دینی داشته باشم. اون بسیاری از کار هایی که ما انجام میدیم رو میگه که تقلید میکنید و من یک انسان هستم و برای خودم اختیار دارم و اگر چیزی بهم اثبات شد که درسته، انجامش میدم. من بااین فرد تقریبا حدود 5 ماه هست که داریم زندگی میکنم و در خواستی که از شما دارم اینکه من رو در برخورد با این دوست کمک کنید چون من شنیدم که اگر کسی رو راهنمایی کردید و راهکار جلوی پایش گذاشتید و باز هم بر عقاید اشتباه خود پابر جا ماند باید او را به انزوا برد و با قطع رابطه کرد. *با تشکر از شما*

با تشكر از دغدغه ارزشمندي كه در مورد عقايد و رفتارهاي نزديكان خود داريد؛ در ابتدا در مورد بخش پاياني پرسشتان بايد اين نكته را عرض كنيم كه اين امر يك قاعده كلي و مطلق نيست كه بعد از ارائه راه صحيح و عدم پذيرش ديگران بايد مسير انزوا و قطع رابطه را در قبال آن ها در پيش گرفت، بلكه رو و شيوه برخورد و تعامل با افرادي كه انديشه ديگري دارند كاملا متفاوت است.
در بسياري از موارد بايد تلاش براي ارائه حقيقت به ديگران را بارها و بارها و به شيوه هاي گوناگون ادامه داد و از تلاش مثبت و سازنده مايوس نشد، هرچند در مواردي هم اعراض و روي گرداني و مخالفت عملي لازم است.
در مورد اين دوست شما نيز به نظر مي رسد اولين گام در مسير هدايت او تبيين روشن و صريح اشتباه ايشان در ادعاهايي است كه مطرح مي كنند؛ در اين مسير اولين پرسشي كه بايد از ايشان پرسيد اين است كه معيار خوبي و بدي چيست و اولا ايشان بر اساس كدام اصول و معيارهاي پيشين خوبي و بدي را تعريف كرده اند و خود را فارغ از آموزه هاي ديني انسان خوب معرفي مي كنند؟
در واقع بايد ديد تعريف دقيق انسانيت چيست؟ آيا همچون هر موجود زنده ديگري به نيازهاي غريزي خود پاسخ گفتن و تلاش براي جلب منفعت و لذت بيشتر در مسير زندگي معناي انسانيت است؟ اگر اين است كه اين امر عين حيوانيت است؛ و اگر گزاره هاي اخلاقي مانند كمك به همنوعان و ايثار و گذشت و ... معيار است بايد گفت از كجا مي توان رفتارهاي صحيح اخلاقي را به دست آورد؟ از فرهنگ ها و سنن رايج در يك منطقه؟
اگر فرهنگ يك منطقه معيار انسانيت است، پس مردم ديگر مناطق كه اين فرهنگ را ندارند را نمي توان انسان دانست و اگر رفتار بر اساس همه اين فرهنگ ها معيار انسانيت است بايد پذيرفت كه انسانيت براي خود معيار و ضابطه معيني ندارد و يك فرد مستبد و ديكتاتور در فرهنگي كه اين رفتار را پذيرفته كاملا انساني عمل مي كند و يا فردي كه در قبايل بدوي به راحتي هم نوع خود را مي كشد نيز عملي منطبق بر انسانيت انجام داده است.
به علاوه انسانيت عنواني است كه در مورد روابط بين بشري يا عنواني كه لااقل بين انسان و ديگر موجودات مادي كارايي دارد، ولي در خصوص روابط بين انسان و خداي احتمالي هيچ توصيه اي ندارد، بلكه توصيه او رعايت جايگاه و حرمت و امتثال اوامر و نواهي آن خدا است يعني اگر انسانيت در اين خصوص سخني داشته باشد همان حكم عقل براي تحقيق پيرامون احتمال وجود خدا و دستورات و خواسته هاي او از ما انسان ها است نه بي تفاوتي در مقابل اين گزينه و حقيقت اديان.
البته اين نكته غير قابل انكار است كه به حكم عقل انسان نبايد به امري غير عقلاني و غير منطقي گردن بنهد و معيار رفتارهاي انساني اموري است كه منطبق بر عقل و منطق باشد، اما اين تعبير هم صحيح نيست كه بگوييم "اگر چيزي بهم اثبات شد كه درسته، انجامش ميدم" زيرا انسان در بسياري از موارد در مورد به نتيجه قطعي در مورد درستي يا نادرستي يك امر نمي رسد يعني دليلي قطعي براي اثبات درستي يك امر در دست ندريم، اما دليلي قطعي هم بر نادرستي آن وجود ندارد و به همين جهت انسان بايد در مورد كيفيت عمل خود تصميم بگيرد.
در واقع ترك عملي كه درستي آن براي انسان ثابت نشده همواره به معناي عمل و روش صحيح تلقي نمي شود و نمي توان گفت اين ترك نسبت به فعل رجحان دارد؛ مثلا فرض كنيد كه فردي مبتلا به يك بيماري خاص و ناشناخته است كه دارويي براي آن وجود ندارد و اين بيماري او را در معرض مرگ قرار داده، در اين ميان دارويي جديد به او پيشنهاد مي شود كه احتمال مي رود باعث بهبودي او شود؛ در اين موقعيت تاثير گذاري مثبت دارو بر بيماري ثابت شده نيست، اما ترك مصرف اين دارو يقينا رفتار نادرست تلقي مي شود زيرا عقل در جمع بندي خود به اين نتيجه مي رسد كه در اين موقعيت مصرف اين دارو بهتر از مصرف نكردن آن است.
در زمينه امور ديني هم يك اصل كلي عقلي وجود دارد كه تاكيد مي كند دفع ضرر محتمل لازم و ضروري است؛ در نتيجه انجام تحقيق و پي جويي ديني يا عمل به مقتضاي آموزه هاي ديني حتي در فرض فقدان ايمان و يقين به واقعيت داشتن آن ها عمل درست و منطقي محسوب مي شود. زيرا عقل در جمع بندي خود اين رفتار را ضامن دفع يك ضرر جدي و محتمل مي داند.
در صورت تمايل مي توانيم در نوبت هاي بعد به طور جزئي تر به پاسخ شبهات و تشكيكات اين دوست عزيز بپردازيم.
در زمينه امور ديني هم يك اصل كلي عقلي وجود دارد كه تاكيد مي كند دفع ضرر محتمل لازم و ضروري است ؛ در نتيجه انجام تحقيق و چي جويي ديني يا عمل به مقتضاي آموزه هاي ديني حتي در فرض فقدان ايمان و يقين به واقعيت داشتن آن ها عمل درست و منطقي محوب مي شود زيرا عقل در جمع بندي خود اين رفتار را ضامن دفع يك ضرر جدي و محتمل مي داند .
در صورت تمايل مي توانيم در نوبت هاي بعد به طور جزئي تر به پاسخ شبهات و تشكيكات اين دوست عزيز بپردازيم .
موفق باشید.

پسری هستم 20 ساله حدود هفت ساله که شدیدا به دوستم که اوهم پسری همسن من هست علاقمند شدم کاملا عاشقشم ، شب و روز به فکرشم و هر لحظه از عمرم به فکر میکنم واین باعث شده که از اهل البیت(ع) و خدا دورباشم. چطور او رو از دل بیرون کنم و محبت خداروتو دلم بشیندونم؟؟ از اونجایی که میگن یک دل داری یه دل دار هم باید داشته باشی یا مثلا دل جای دو محبوب نیست من میخوام عاشق خدا باشم نه عاشق یه بنده معمولی خدا تو این رابطه خیلی ضربه خوردم بخاطره این عشق از درسو ورزشو زندگیو... عقب افتادم دارم دیوونه میشم همش به او فکر میکنم پیشه خودم میکم اگه اینقدر که به او ارادت دارم به خدا و اهل البیت(ع) ارادت داشتم الان شرایطم فوق العاده بود الان هم که دارم اینو مینویسم دلم پیش او هست و سخنان عقلم هست...

برادر گرامي! دوران نوجواني و جواني دوران عجيبي است كه همراه با هيجان هاي مختلف در انسان نمودار مي شود.
يكي از حالاتي كه گاهي اوقات در اوايل جواني بين افراد با شدت و ضعف مختلف ديده مي شود همين حالت علاقه مندي به رفيق است كه گاهي اوقات تا حد جنون آميز پيش مي رود.
مهمترين موضوعي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه قطعا اين حال و علاقه يكباره در شما ايجاد نشده و روند تدريجي داشته، پس براي از بين رفتن آن نبايد انتظار داشته باشيد كه يكباره و دفعي برايتان حاصل شود.
راه حل مسئله چيست؟
اول كار بايد بدانيد براي فرار از اين حالت بايد براي مدتي فشار روحي را تحمل كنيد.
دوم اينكه شايد بيشتر از يك سال طول بكشد تا به وضيعت متعادل برسيد.
نياز به دوست و محبت ديدن از او يكي از نياز هاي انسان است پس شما ابتدا بايد چند نفر دوست پيدا كنيد علت اينكه مي گوييم چند نفر اين است كه اگر يك دوست ديگر پيدا كنيد همان علاقه را صرف او مي كنيد و دوباره گرفتار آن شخص ديگر مي شويد. پس با انتخاب چند نفر براي دوستي، محبت دروني شما بين چند نفر تقسيم مي شود و حالت تعادل به خود مي گيرد.
سعي كنيد هميشه با چند نفر از دوستان باهم باشيد و از خلوت و تنهايي با يك نفر خصوصا با دوست فعلي تان، به شدت بپرهيزيد(قرار ملاقات ها حتما گروهي باشد).
سعي كنيد ارتباط خود را با ايشان(دوست فعلي) از نظر زماني محدود و كم كم تعداد ديدار ها را هم كم كنيد و بايد ارتباط تان با ايشان دو نفري نباشد، يعني حتما دوستان ديگرتان هم با شما باشند؛ قطعاً تحمل اين حالت برايتان مشكل خواهد بود اما بايد براي بيرون رفت از علاقۀ افراطي صبر پيشه كنيد و بر نفس خود غلبه كنيد.
سعي كنيد در طي روز ساعتي را در اتاقي تنها باشيد و تمام مطالبي كه به ذهن تان خطور مي كند بر روي كاغذ بياوريد حتي حرف هايي كه مي خواهيد به دوست خود بزنيد و بعد از چند روز نوشته ها را از بين ببريد، بايد از نظر دروني تخليه شويد كه اين كار كمك خوبي مي تواند برايتان باشد.
در كارهاي گروهي شركت فعال داشته باشيد ( شركت در گروه هاي جهادي دانشجويي مفيد است).
ورزش را بعنوان يكي از برانامه هاي اصلي خود بدانيد اگر بدون آن دوستتان باشد خيلي بهتر است.
حساسيت بيش از حد به اين قضيه نداشته باشيد كه خود حساسيت باعث دل مشغولي و فكر كردن در مورد اين ارتباط مي شود و كار را برايتان سخت تر مي كند.
اگر شرايط مهيا باشد به فكر ازدواج باشيد.
از دعا نيز غافل نباشيد.
اين مطالب را بكار ببريد و بعد از چند مدت ارزيابي خود را برايمان بنويسيد.
موفق باشید.

صفحه‌ها