پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

سلام من یه مشکل خیلی بزرگ دارم حدود چند سال پیش با یه دختر دوست شدم 18 19 ساله بودم اونم یه سال کوچیکتر بعد حدود 1 2سال باهم نزدیکی کردیم اون راضی نبود من ازش خواسم بعد این عمل به 10هابار ادامه پیدا کرد بعد که سنمون رفت بالا فهمیدم نمیتونم باهاش ازدواج کنم خانوادم نمیزارن ولی رابطمون ادامه داشت اما نزدیکی نداشتیم اگرم بود کم.تا به امروز که 24 سالمه دیگه فقط بهم اسمس میدیم من موقیعیت خوب واسه ازدواجو میشه گفت از دست دادم اونم همینطور حالاکه من دیگه نمیخوام ادامه بدم اون منو به خودکشی یا رابطه بادیگران تحدید میکنه منم گیر کردم که چیکارکنم بخداتو بدگناهی گیرافتادم تقصیرخودم بود چندبارجداشدیم من باز ادامه دادم چون تحت فشاربودم .نمیدونم قرار اون دنیا چه بلایی سرم بیاد بخصوص اگه اون یه بلایی سرخودش بیاره یا باکسی بره نزدیکی کنه میگه این کارو میکنم تا تورو فرتموش کنم و دیگه توهم بم نزدیک نشی حالت ازم بهم بخوره............ ای خدا من گه خوردم

همان طور كه مي دانيد شما گزينه چنداني براي انتخاب نداريد و اين گونه نيست كه با حذف اين گزينه به تجربه موفق گزينه هاي ديگر بپردازيد. چه بخواهيد چه نخواهيد سايه اين روابط شوم بر سر زندگي آينده شما (با هر دختري) خواهد بود و بايد قبل از ازدواج با هر دختري به حل اين معضل بپردازيد. به نظر مي رسد شما نمي خواهيد مسؤوليت سوء رفتار خود را بپذيريد، وگرنه چه بسا تلاش بيشتري براي ازدواج با اين دختر مي كرديد. گزينه ازدواج با اين دختر بسيار جدي است و بايد تمام تلاش خود را در اين زمينه به انجام رسانيد. دليل اين امر بسيار واضح است، چرا كه شما در حقيقت زندگي اين دختر را به باد فنا داده ايد. اگر شما سعي در احيا زندگي ايشان ننماييد، ايشان در آينده به يك دختر خداي ناكرده زناكار يا هرجايي تبديل خواهد شد. قطعا مخالفت والدين شما هر چقدر زياد باشد باز شما مي توانيد از عهده متقاعد ساختن ايشان برآييد. اين سوال را از خود بپرسيد كه اگر عاشق اين دختر بوديد (بدون هيچ رابطه جنسي) آيا مخالفت شديد والدين تاثيري روي عوض شدن تصميم شما داشت؟ امروزه پسران زيادي (بدون كوچكترين رابطه اي) به خاطر عاشق شدن به ناديده گرفتن مخالفت والدين مي پردازند و سر آخر به مقصود دل خود مي رسند. البته اين كار صد درصد نادرست و نامعقول است، ولي در زمينه شما اين متقاعدسازي شكل و صورت متفاوتي دارد و شما در حقيقت در وسط يك عمل انجام شده قرار گرفته ايد.
پس توصيه اول ما اين است كه مسؤوليت سوء رفتار خود را با عمق جان بپذيريد و از هيچ كوششي در اين زمينه فروگذار ننماييد. مثلا شما مي توانيد در ابتدا به صورت تنهايي به يك روان شناس مراجعه نماييد و بعد از بيان مشكلتان از ايشان بخواهيد كه به متقاعد ساختن والدينتان در زمينه ازدواج با اين دختر بپردازد. البته ما هم مي پذيريم كه مشكل شما در حقيقت مخالفت والدين شما نيست و آن چه باعث طفره رفتن شما از اين ازدواج شده است همانا عدم تمايل قلبي شما به اين ازدواج است. با اين وصف شما گزينه چنداني براي انتخاب نداريد و همان طور كه در ابتداي نامه گذشت سايه گناه از راه به در كردن يك دختر ساده دل تا پايان عمر بر زندگي شما سنگيني خواهد كرد. گزينه ديگر اين است كه دختر را متقاعد نماييد تا براي ده جلسه (كمتر يا بيشتر) به همراه شما به يك روانشناس كارآشناي خانم مراجعه نمايد. اين خانم مي تواند به درمان ناهنجاري هاي رواني اين دختر بپردازد و كم كم او را متقاعد نماييد كه رابطه جنسي خارج از چارچوب با پسران به هيچ وجه به صلاح ايشان نيست. يك دوره كوتاه دارودرماني نيز مي تواند ايشان را در ترك اين رفتار شيطاني ياري نمايد.
پس در گام اول تمام سعي خود را به كار بنديد تا لااقل با محصول اشتباهات خود ازدواج نماييد و زندگي وي را به سامان رسانيد و در گام دوم در صورت عدم امكان ازدواج ايشان را با هزينه خود به جلسات متعدد روان درماني رهنمون سازيد. بايد تا اين دختر به سامان روحي- رواني نرسيده، خود را كنار نكشيد و هرگونه رابطه خارج از چارچوب با ايشان را به صفر برسانيد.

موفق باشید.