باسلام من دانشجوی رشته کامپیوتر هستم و با سه تا دیگه از دوستام توی یک خونه زندگی میکنیم. یک نفر از ما وقتی که با او صحبت می کنم میگه که من آدم خوبی هستم و ملاک من انسانیت هستش و نیازی نمبینم که دینی داشته باشم. اون بسیاری از کار هایی که ما انجام میدیم رو میگه که تقلید میکنید و من یک انسان هستم و برای خودم اختیار دارم و اگر چیزی بهم اثبات شد که درسته، انجامش میدم. من بااین فرد تقریبا حدود 5 ماه هست که داریم زندگی میکنم و در خواستی که از شما دارم اینکه من رو در برخورد با این دوست کمک کنید چون من شنیدم که اگر کسی رو راهنمایی کردید و راهکار جلوی پایش گذاشتید و باز هم بر عقاید اشتباه خود پابر جا ماند باید او را به انزوا برد و با قطع رابطه کرد. *با تشکر از شما*
با تشكر از دغدغه ارزشمندي كه در مورد عقايد و رفتارهاي نزديكان خود داريد؛ در ابتدا در مورد بخش پاياني پرسشتان بايد اين نكته را عرض كنيم كه اين امر يك قاعده كلي و مطلق نيست كه بعد از ارائه راه صحيح و عدم پذيرش ديگران بايد مسير انزوا و قطع رابطه را در قبال آن ها در پيش گرفت، بلكه رو و شيوه برخورد و تعامل با افرادي كه انديشه ديگري دارند كاملا متفاوت است.
در بسياري از موارد بايد تلاش براي ارائه حقيقت به ديگران را بارها و بارها و به شيوه هاي گوناگون ادامه داد و از تلاش مثبت و سازنده مايوس نشد، هرچند در مواردي هم اعراض و روي گرداني و مخالفت عملي لازم است.
در مورد اين دوست شما نيز به نظر مي رسد اولين گام در مسير هدايت او تبيين روشن و صريح اشتباه ايشان در ادعاهايي است كه مطرح مي كنند؛ در اين مسير اولين پرسشي كه بايد از ايشان پرسيد اين است كه معيار خوبي و بدي چيست و اولا ايشان بر اساس كدام اصول و معيارهاي پيشين خوبي و بدي را تعريف كرده اند و خود را فارغ از آموزه هاي ديني انسان خوب معرفي مي كنند؟
در واقع بايد ديد تعريف دقيق انسانيت چيست؟ آيا همچون هر موجود زنده ديگري به نيازهاي غريزي خود پاسخ گفتن و تلاش براي جلب منفعت و لذت بيشتر در مسير زندگي معناي انسانيت است؟ اگر اين است كه اين امر عين حيوانيت است؛ و اگر گزاره هاي اخلاقي مانند كمك به همنوعان و ايثار و گذشت و ... معيار است بايد گفت از كجا مي توان رفتارهاي صحيح اخلاقي را به دست آورد؟ از فرهنگ ها و سنن رايج در يك منطقه؟
اگر فرهنگ يك منطقه معيار انسانيت است، پس مردم ديگر مناطق كه اين فرهنگ را ندارند را نمي توان انسان دانست و اگر رفتار بر اساس همه اين فرهنگ ها معيار انسانيت است بايد پذيرفت كه انسانيت براي خود معيار و ضابطه معيني ندارد و يك فرد مستبد و ديكتاتور در فرهنگي كه اين رفتار را پذيرفته كاملا انساني عمل مي كند و يا فردي كه در قبايل بدوي به راحتي هم نوع خود را مي كشد نيز عملي منطبق بر انسانيت انجام داده است.
به علاوه انسانيت عنواني است كه در مورد روابط بين بشري يا عنواني كه لااقل بين انسان و ديگر موجودات مادي كارايي دارد، ولي در خصوص روابط بين انسان و خداي احتمالي هيچ توصيه اي ندارد، بلكه توصيه او رعايت جايگاه و حرمت و امتثال اوامر و نواهي آن خدا است يعني اگر انسانيت در اين خصوص سخني داشته باشد همان حكم عقل براي تحقيق پيرامون احتمال وجود خدا و دستورات و خواسته هاي او از ما انسان ها است نه بي تفاوتي در مقابل اين گزينه و حقيقت اديان.
البته اين نكته غير قابل انكار است كه به حكم عقل انسان نبايد به امري غير عقلاني و غير منطقي گردن بنهد و معيار رفتارهاي انساني اموري است كه منطبق بر عقل و منطق باشد، اما اين تعبير هم صحيح نيست كه بگوييم "اگر چيزي بهم اثبات شد كه درسته، انجامش ميدم" زيرا انسان در بسياري از موارد در مورد به نتيجه قطعي در مورد درستي يا نادرستي يك امر نمي رسد يعني دليلي قطعي براي اثبات درستي يك امر در دست ندريم، اما دليلي قطعي هم بر نادرستي آن وجود ندارد و به همين جهت انسان بايد در مورد كيفيت عمل خود تصميم بگيرد.
در واقع ترك عملي كه درستي آن براي انسان ثابت نشده همواره به معناي عمل و روش صحيح تلقي نمي شود و نمي توان گفت اين ترك نسبت به فعل رجحان دارد؛ مثلا فرض كنيد كه فردي مبتلا به يك بيماري خاص و ناشناخته است كه دارويي براي آن وجود ندارد و اين بيماري او را در معرض مرگ قرار داده، در اين ميان دارويي جديد به او پيشنهاد مي شود كه احتمال مي رود باعث بهبودي او شود؛ در اين موقعيت تاثير گذاري مثبت دارو بر بيماري ثابت شده نيست، اما ترك مصرف اين دارو يقينا رفتار نادرست تلقي مي شود زيرا عقل در جمع بندي خود به اين نتيجه مي رسد كه در اين موقعيت مصرف اين دارو بهتر از مصرف نكردن آن است.
در زمينه امور ديني هم يك اصل كلي عقلي وجود دارد كه تاكيد مي كند دفع ضرر محتمل لازم و ضروري است؛ در نتيجه انجام تحقيق و پي جويي ديني يا عمل به مقتضاي آموزه هاي ديني حتي در فرض فقدان ايمان و يقين به واقعيت داشتن آن ها عمل درست و منطقي محسوب مي شود. زيرا عقل در جمع بندي خود اين رفتار را ضامن دفع يك ضرر جدي و محتمل مي داند.
در صورت تمايل مي توانيم در نوبت هاي بعد به طور جزئي تر به پاسخ شبهات و تشكيكات اين دوست عزيز بپردازيم.
در زمينه امور ديني هم يك اصل كلي عقلي وجود دارد كه تاكيد مي كند دفع ضرر محتمل لازم و ضروري است ؛ در نتيجه انجام تحقيق و چي جويي ديني يا عمل به مقتضاي آموزه هاي ديني حتي در فرض فقدان ايمان و يقين به واقعيت داشتن آن ها عمل درست و منطقي محوب مي شود زيرا عقل در جمع بندي خود اين رفتار را ضامن دفع يك ضرر جدي و محتمل مي داند .
در صورت تمايل مي توانيم در نوبت هاي بعد به طور جزئي تر به پاسخ شبهات و تشكيكات اين دوست عزيز بپردازيم .
موفق باشید.