روابط دوستی

سلام من به تازگی خوشبختانه و شاید هم متاسفانه دوستی پیدا کردم که سالها آرزوی آن را داشتم بعد از گذشتن چندین ماه متوجه شدم که دقیقا همان شخصیت مورد اعتماد و اطمینان من است . خواه یا ناخواه وقتی که دوستم وارد مکانی می شود که من نیز حضور دارم ، احساس عجیبی به من دست می دهد و دوست دارم سریعا به طرف من بیاید و اگر به من در آن موقعیت کمتر از دیگران توجه کند کمی ناراحت می شوم . همیشه دوست دارم به او عشق بورزم و با او باشم (قدم بزنم ، بحث های مختلفی انجام دهم و ...) آخر سالیان سال آرزوی داشتن چنین دوستی را داشتم حال که بدست آوردم نمیخواهم او را از دست بدهم ... --------------- در ضمن شخصیت من شخصیت مذهبی هست و کارها و امور فرهنگی انجام می دهم و ارتباط من با جنس مخالف بسیار کم است ... ------------- حال این ارتباط با جنس موافق از نظر شرعی و اسلام ایرادی ندارد و عشق ورزیدن به جنس موافق ایرادی نداره ؟

پرسشگر گرامي ادامه اينچنين دوستي اي با توجه به روحيه ي شما باعث ايجاد وابستگي شديد شما به ايشان مي شود و با توجه به اينكه چنين روابطي بالاخره بايد در مقطعي قطع گردد.(زيرا بالاخره شما و ايشان ازدواج مي كنيد و هركس سراغ زندگي خود مي رود) شما دچار آسيب روحي و رواني مي شويد كه جبران آن به راحتي امكان پذير نمي باشد، پس با توجه به روحيه تان بايد از نزديك شدن به افرادي كه احساس خاصي نسبت به آنها داريد و صميميت با آنها پرهيز كنيد تا زمان ازدواجتان فرارسد و آنگاه همين دلبستگي ها را به همسر خود پيدا كنيد تا زندگي زناشوييتان هر روز بيش از روز پيش پايدار تر گردد. پس سعي كنيد تدريجا از ايشان كناره گيري كنيد و در صورت امكان مقدمات ازدواج تان را فراهم آوريد.
پايان اين چنين روابطي جز ذلت و خواري براي طرفين نيست و اگر بين طرفين ارتباط خاصي نيز ايجاد شود آسيب هاي روحي و رواني ايجاد شده، هرگز از وجود طرفين رخت بر نخواهد بست. چون اين گونه روابطي خارج از چهارچوبهاي زيستي، ديني، شرعي و قانوني است. بالاخره بايد در مقطعي قطع شود و وقتي هم قطع مي شود روح و روان شما بهم مي ريزد و روند عادي زندگي شما را تحت تاثيرات سوئ خود قرار مي دهد. لذا بايد از ايجاد اين چنين دوستي هايي سرباز زنيد و دوري كنيد و ديگر اينكه هرچه زودتر دنبال يك مورد مناسب براي ازدواج باشيد تا اين عطش روحي شما در كنارهمسري مناسب سيراب گردد و روح ناارامتان در كنار وي آرامش يابد.
پس اولين كاري كه بايد انجام دهيد كناره گيري از ايشان و چنين دوستي هايي است و در مرحله دوم بايد سعي نماييد فكر خود را از ايشان و از اين امور به موضوعات ديگري منحرف كنيد كه در اين راستا راهكارهايي تقديم مي گردد.
1- تكنيك اول استفاده ازتنش زدايي (ريلكسيشن) است، با توجه به اينكه چنين كششهايي با اضطراب همراه است و تنش زدايي ضد اضطراب است، آموزش و بكار گيري اين تكنيك مي تواند در كاهش اضطراب و در نتيجه كاهش چنين اميالي تاثير زيادي داشته باشد، پژوهشگران در پژوهشهاي خود پيرامون اين تكنيك كاربردي كه در سايتهاي مختلف قابل روئيت است، اثبات كرده اند كه بكار گيري اين تكنيك در بسياري از موقعيتهاي اضطراب زاي زندگي تاثير بسزايي در كاهش اضطراب دارد، اين محققان در منابع به حدود سي وپنج مشكلي كه با بكار گيري اين تكنيك برطرف مي شود اشاره كرده اند. شما مي توانيد با مراجعه به يكي از مراكز مشاوره و روان درماني نسبت به آموزش يكي از روشهاي آن اقدام نماييد. من در زير به برخي از مشكلاتي كه با اين تكنيك مي توان برآنها غلبه كرد براي شما برمي شمرم.
الف- سردرد ناشي از انقباض عضلات جمجمه، سردرد هاي مزمن تنشي به دليل تنش بيش از حد در عضلات اسكلتي سر و گردن آغاز مي شوند و آموزش تنش زدايي تدريجي در تقليل سردرد تنشي اثر غير قابل انكاري دارد.
ب- ميگرن كه به عنوان ضربان يك جانبة سردرد(فقط در يك قسمت از سر) كه از درئن و يا اطراف چشمها آغاز مي شود تعريف شده و اغلب بوسيلة يك بو، دل بهم خوردگي، تهوع، و....برانگيخته مي شود و گاهي توام با روان بي اشتهايي، حالت تهوع، استفراغ كج خلقي، حساسيت، اختلال بينايي است. البته بيماراني كه تمرين منظم خانگي داشته اند رضايت خيلي بيشتري از كاهش سردردها داشته اند.
پ- تقليل اضطراب و درمان انواع هراسها مانند هراس از گربه، حساسيت زدايي نظامدار يكي از اصلي ترين شيوه هاي درمانگري در انواع هراس است و تنش زدايي يكي از مولفه هاي اصلي اين روش به حساب مي آيد.
ت- با كاهش اضطراب به دنبال تنش زدايي، بخاطر كم شدن دفاع هاي ايمني بدن كه در حالت اضطراب براه مي افتند، تحمل ما در تحمل تنيدگها افزايش مي يابد.
ث- تقليل رگه هاي اضطرابي و تظاهرات اضطرابي زنان بار دار
ج- درمان اضطراب امتحان
چ-تقليل اضطراب كودكاني كه در مدرسه دچار اضطراب مفرط شده اند.
ح-تقليل عوامل اضطرابي شخصيت مانند، تنش عصبي، ضعف من، اضطراب پارانويا گونه، نداشتن تصوير روشن از خود،و....
خ- درمان فشار خون، آرامش با افزايش سرم k+در خون رابطه مثبت و معني دار دارد و k+ نيز با سلامت رواني رابطة مثبتي دارد و تنش زدايي با كاستن از ضربان قلب باعث افزايش اين سرم در خون مي شود.
د- درمان بي خوابي و اختلالهاي مربوط به خواب. (تنش زدايي بدني به اين افراد كمك مي كند كه بسرعت بخواب روند.)
ذ- روش مقابله اي در بيماران مبتلا به سرطان و نيز تقليل برانگيختگي اين بيماران هنگام شيمي درماني
ر- درمان و پيشگيري از عود و رشد بيماريهاي روان- تني
ز- بهبود بيماريهاي تني روانزاد
ژ- كاهش ناراحتي هاو تنيده گيهاي ناشي از بيماريهاي قلب و عروق
ط- تقويت حافظه( بهبود فرآيند ضبط، باز شناسي، و اندوزش اطلاعات)
ظ- تغيير و تقليل رگه هاي اضطرابي شخصيت
ع-كنترل و غلبه بر لكنت زبان
غ- تقليل حملات صرع
ف- بهبود كودكان مبتلا به فزون كنشي
ق- درمان بيماران مبتلا به آسم
ك- تقليل دردهاي مربوط به قاعدگي
گ- كاهش اسپاسمهاي عضلاني در بيماران مبتلا به فلج مغزي
ل- بهبود تمرينهاي ورزشي و دستيابي به استعدادهاي كامل خود در ورزش
م- بهبود عملكردهاي اجرايي و فعاليت هاي شغلي
ن- افزايش اعتماد به نفس در برخورد هاي اجتماعي
2- دومين راهكار پيشنهادي ما در خصوص مشكلتان استفاده از تكنيك انحراف فكر است، اين تكنيك به اين صورت انجام مي پذيرد كه يك كش دور مچ خود بيندازيد و وقتي چنين فكري به ذهنتان آمد اين كش را گرفته و رها كنيد و سپس يك عدد پيچيده مثل 958354را در ذهن خود مجسم كنيد و هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به كوچكترين عدد غير قابل تقسيم برسيد. اين تكنيك بخاطر اينست كه مكانيزم ذهن طوري است كه در يك آن نمي تواند به دونقطه توجه كند و وقتي شما توجه جدي خود را به عدد فوق جلب مي كنيد توجه ذهن از آن موضوع قبلي برگرادنه مي شود. و تدريجا مي آموزد كه مديريت افكار را خود بعهده بگيرد و به افكار مزاحم اجازه حضور ندهد.
3- پيشنهاد ديگر ما استفاده از تكنيك تاخير فكر است يعني شما براي آمدن اينگونه فكرها بذهنتان وقتي تعيين كنيد وسپس انرا كاهش داده و حذف نماييد. وقتي اين افكار خواستند به ذهنتان وارد شودند به آنها بگوييد كه بروند و در فلان ساعتي كه به آنها اختصاص داده ايد بيايند و تدريجا با گذشت ايام اين ساعات را محدود تر كنيد. فلسفه ي اين تكنيك بر اينست كه شما سازنده ي افكارتان هستيد و بنابراين ارباب و صاحب اختيار آنها محسوب مي شويد و در واقع آنها نوكر شما هستند و شما صاحب اختيار آنها مي باشيد، ولي در وسواس فكري آنها تبديل به ارباب مي شوند و جاي شما را مي گيرند و شما به نوكري آنها در مي آييد و آنها براحتي به شما امر و نهي مي كنند كه اين امري بساير منفي و مشمئز كننده و بدور از عزت و غيرت انساني است! و لذا ما با اين تكنيك مي خواهيم شما را به جايگاه اصلي خويش برگردانيم و دوباره شما را اختيار دار و رييس افكارتان كنيم تا آنها طبق اراده و ميل شما و با اجازه ي شما بيايند و بروند نه اينكه هر وقت دلشان خواست بيايند و هر وقت دلشان خواست بروند. هدف اصلي ما آموزش مديريت افكار تان به شما است. تا با قاطعيت تمام به مديريت آنها بپردازيد و به آنها بگوييد كه ذهن من طويله نيست كه سرتان را بياندازيد پايين و بدون اجازه بياييد و برويد، بل ذهن من ستاد فرماندهي است كه همه چيز آن روي نظم و نظام است و حتي پشه هم براي پريدن در آن بايد از من مجوز بگيرد!
4- سومين پيشنهاد ما در اين خصوص استفاده از تكنيك توقف فكر است يعني وقتي شما قدرت كافي در كنترل و مديريت افكار خود پيدا كرديد مي توانيد براحتي دستور توقف به آنها بدهيد و با ضرب مهر ورود ممنوع بر روي آنها، براي هيشه آنها را از ورود به ذهنتان محروم سازيد.
5- تكنيك ديگر تبديل فكر است يعني وقتي اين افكار به ذهنتان مي آيد به يك قدم قبل از آمدن اين فكر به ذهنتان فكر كنيد به اين معني كه به اين فكر كنيد كه به چه چيزي فكر مي كرديد كه اين فكر به ذهنتان آمد و وقتي آن را پيدا كرديد دو باره به اين فكر كنيد كه چه چيزي اين فكر را بذهنتان آورد و همين طور سلسله وار عمل نماييد و در مورد فكري قبل از فكر ديگر فكر كنيد؛ تا به سرچشمه نهايي برسيد، بزودي خواهيد ديد كه استفاده از اين روش قدرت مديريتي زيادي به شما براي كنترل افكارتان مي دهد.
6- از جمله كارهايي كه شما مي توانيد براي رهايي از اين افكار به آنها متوسل شويد مشغول كردن خودتان به كارهاي اجتماعي و ورزش و تفريحات جمعي است، تا آنجا كه مي توانيد از تنهايي بپرهيزيد و خود را به كارهاي مختلف مشغول كنيد تا افكار وسواسي فرصت پيدا نكنند كه به ذهن شما وارد شوند.
7- براي مطالعة درسهايتان هرگز در خانه و يا در اتاق خلوت نكنيد سعي نماييد كه تمام مطالعاتتان در كتابخانه باشد.
8- با كارهاي مختلف به تقويت ارادة خود بپردازيد تا بتوانيد به برخي از كارهايي كه بصورت اجباري انجام مي دهيد يك نه بزرگ بگوييد.
9- به برخي از آثار و پيامدهاي زشت و سوء اينگونه دلبستگي ها فكر كنيد و ببينيد كه اين كارهاي زشت و بي دليل چگونه شما را پيش خانواده، دوستان و آشنايان خوار و خفيفخواهد كرد.
10- و هميشه اين ذكر را با توجه به معني آن بر زبان و قلب خود جاري كنيد كه:«بِسم الله و بِالله، تَوكَلتُ علي الله، اعوذُ بِالله السميعُ العليم مِن الشيطانِ الرجيم.
11- توجه برگرداني فعال: به صورت ارادي به چيزي ديگري به عنوان جايگزين توجه كنيد.
12- با در پيش گرفتن فعاليت ذهني ديگري موقتا از آن حالت كناره گيري كنيد: شما مي توانيد به بازي هاي فكري بپردازيد. تلويزيون ببينيد. يك فايل صوتي بشنويد كه مستلزم به كارگيري فكر شماست. تلفن را برداريد و به دوستان و فاميل زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را بي دليل و يا با هر چيز كوچكي مشغول به هرچيزي كنيد غير از آن فكر منفي.
موفق باشید.

باسلام.بنده یه دوست دارم هیاتی بود ولی متاسفانه متوجه شدم لاءیک (بی دین)شده البته به زبان یا عقیده نمیدونم،خیلی متاسف شدم!چی کنم براش و از چه راهی وارد بشم

طرف مشکلات زندگیش زیاده شایدم زمینه این مساءل همین مشکلات بوده باشه

در پاسخ به سوال ديگري از شما نيز اين نكته را متذكر شديم: اين كه نسبت به اطرافيان خود توجه داريد و دوست داريد ايشان در مسير خير قدم بردارند، بسيار خوب و پسنديده است. اما نبايد موجب نگراني ها و اتهامات بي جا شود. تا زماني كه از راه دليل قطعي ثابت نشده است، نمي توان با احتمال و اما و اگر؛ مطلبي به ديگري نسبت داد. ماها از درون و قصد افراد مسلمان بي اطلاع هستيم. بلكه بايد سعي كنيم اگر كارش يا حرفش قابل تأويل و توجيه است، توجيه نيك و پسنديده اي براي آن ارائه دهيم. در بسياري از موارد انسان راه هاي حمل بر صحت را مورد بررسي قرار دهد و احتمالات صحيحي را كه در مورد آن عمل يا سخن وجود دارد. به قول خودتان شايد برخي از سخنان ايشان به جهت مشكلات زندگي باشد. بنابراين نبايد ايشان را متهم كرد. بلكه بايد تفكرات او را اصلاح كرد.
برادر گرامي؛‌
متاسفانه براي ما ننوشته ايد از كجا متوجه شده ايد ايشان بي دين و لائيك شده اند؟ بهتر بود منظورتان را از لائيك شدن واضح تر بيان مي كرديد. آيا ايشان ديني غير از اسلام انتخاب كرده اند و شما مي خواهيد ايشان را به اسلام دعوت كنيد و يا اين كه منظورتان اين است كه مي خواهيد روحيه ديني و ايمان ايشان را تقويت كنيد؟ هر كدام يك از اين دو، پاسخي جداگانه مي طلبد.
برفرض كه اعتقادات ايشان با خللي مواجه شده باشد،‌بايد آن را ترميم كرد. چه را كه اعتقادات انسان از لايه هاي ناپيداي روح آدمي و از بافت شخصيتي او بر مي خيزند كه امروزه در روان شناسي آن را "شاكله" مي نامند. شاكله فاصلة ميان انديشه و عمل را پر مي كند؛ بدين معنا كه شاكله در تجسم انديشه در قالب اعمال، نقش سرنوشت سازي را دارد.
از ميان راه هاي گوناگون براي اصلاح خلل اعتقادات افراد، يك راه بهترين و كارآمدترين است و آن افزودن بر آگاهي هاست. مي دانيد آن چه براي انسان از آب و هوا و غذا مهم تر و ضروري تر است،‌ عنصر آگاهي است. منظور از آگاهي اين است كه با خواندن كتاب و ابزارهايي كه مي توانند سبب بيداري و آگاهي انسان گردند، انديشه خويش را اصلاح كند كه نتيجه اش تقويت ايمان و اعتقادات از راه آگاهي است.
اما براي رسيدن به اين مقصود، ابتدا بايد نقطه ضعف و خلل را شناخت. در صورت اطلاع،‌ در مكاتبه بعدي در اين زمينه بيشتر بنويسيد تا راهنمايي كنيم. فراموش نكنيد در اين خصوص حق تجسس و تفحص از زندگي ايشان را نداريد. بر اساس آيات قرآن انسان حق ندارد در زندگى خصوصى افراد به جستجو پردازد.(1)
پي نوشت:
1. حجرات (49) آيه 12.
موفق باشید.

من پسری 18ساله هستم وازبچکی با خاله هم سن خود بزرگ شدم.تا چند سال پیش بین من واو حس عشق پیدا شد و الان حدود 2سال است که این حس حکم فرما است .هرجفتمان از اینده که قرار است جدا باشیم میترسیم وتا به حال چندین بار قصد خود کشی به سرم زده ایا این دوستی حرام است؟

اين مسأله يكي از اشتباهات استراتژيك خانواده ها از جمله والدين شما و والدين خاله تان مي باشد. عدم دورانديشي در اين روابط عاطفي، فرجامي جز آن چه در حال تجربه آن هستيد ندارد. در هر صورت اگر ما عشق را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم رگه هايي از سه اختلال عمده روان پزشكي يعني اضطراب افسردگي و وسواس فكري در آن مشهود است. مثلا ترس از جدايي چيزي جز اضطراب جدايي نيست. فرد مضطرب با هر حمله و هجمه اضطرابي مي كوشد تا از طريق پناه بردن به يك فرد يا شي آرامشگر از سطح اضطرابش بكاهد. شما و ايشان نيز با هر بالا آمدن سطح اضطرابي به يكديگر پناه مي بريد و با تصور ترك اين آرامشگر بيروني بر خود مي لرزيد. يا مثلاً قصد خودكشي در برخي موارد در افراده افسرده حال به وجود مي آيد و فردي كه از افسردگي به دور است بسيار بعيد ايست كه ثانيه اي به خودكشي بينديشد. يا همچون يك فرد وسواسي، شما وسواس گونه به او مي انديشيد و نمي توانيد يك آن از او دست بكشيد و .....
همان طور كه اين اختلالات بسترساز عشق مرضي گشته است، درمان تخصصي آن ها از طريق مراجعه به روان شناس باليني و روانپزشك سهم بسزايي در حذف و تعديل كم دردسر عشق مرضي دارد. بي شك خوددرماني در اين گونه موارد كم تأثير است و شما چاره اي نداريد تا براي گذر بي آسيب از اين رابطه نافرجام به يك متخصص به صورت حضوري مراجعه نماييد. ترديدي وجود ندارد كه در همان 2و3 جلسه اول شاهد تحولات اميداوار كننده اي در خود خواهيد بود و به تدريج حس توانمندي براي نيل به يك زندگي مستقل در شما و ايشان رشد مي يابد.
بهتر است به جاي تفكر در راه كارهاي صددرصد آسيب زا و گناه آلود مانند خودكشي به راه كارهاي تخصصي تر از جمله كمك گرفتن از يك روانشناس و روانپزشك متوسل شويد. نيازي به قطع يكباره رابطه نيست، بلكه تعديل آن مثلاً از رابطه حضوري به رابطه تلفني و بعد پيامكي و.... نيز براي گام هاي اول كفايت مي كند.
البته به واسطه رشد عقلي و بلوغ فكري روز افزون شما به تدريج بر سطح استقلال شناختي-عاطفي شما افزوده مي گردد و شما با گذر از دوره نوجواني و جواني به پختگي هاي بيشتر مي رسيد.
آرامش هر دوي شما متوقف بر استقلال رواني روز افزون شماست و همواره وابستگي رواني عاطفي چيزي جز اضطراب و تنيدگي براي ما به ارمغان نمي آورد.
كار را زياد دشوار ندانيد و بدانيد كه با برداشتن اولين گام هاي تخصصي شرايط شما روز به روز بهتر و دل انگيزتر خواهد شد. تجارب باليني ما روان شناسان نشان مي دهد كه درمان عشق امري شدني است هر چند در ابتدا امري ناشدني به نظر مي رسد. نمونه اين مسأله را ما در مرگ عزيزترين كسان خود تجربه مي كنيم اگر شما فرزندي داشته باشيد كه صد درصد به او وابسته باشيد و خداي ناكرده بر اثر تصادف يا بيماري از دنيا برود، بعد از مدتي به فراغ او عادت مي كنيد و بر خلاف تصور اوليه تان تداوم زندگي بدون او را امري شدني و قابل تحقق مي يابيد.
موفق باشید.

باسلام و خسته نباشید دوستی دارم که نماز نمی خواند و غیبت کردن برایش راحت است ناخود اگاه من نیز به غیبت هایش گوش میدهم .البته انسان مهر باند است و قبلا هم نماز می خوانده.وظیفه من چیست؟

تلاش شما براي آشنا ساختن افراد با نماز، و اينكه ايشان را به حالت قبلي اش يعني نماز خواندن برگردانيد كاري بس ارزشمند و مورد پسند است. اما راهكارهاي عملي قابل ارائه به طور كلي و نسبت به افراد مختلف به قرار زير است:
1- براي ترغيب و تشويق به نماز، در آغاز بايستي زير بناهاي فكري فرد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن بكوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه داراي نتيجه مستقيم بر عملكرد فرد است. پس بايد به تقويت و اصلاح اين مباني كوشيد. البته ايشان كه در گذشته نماز مي خوانده و رها كرده را بايد با بررسي در مورد همنشينان و دوستانش به سمت نماز باز گردانيد. شايد در ميان دوستانش كساني باشند كه او را اغفال كرده اند. به ايشان بگوييد كه بزرگترين حسرتها در قيامت در مورد انتخاب افراد ناباب به عنوان دوست است: يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا (1): اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! اين گونه رفاقت ها كه به جاي اينكه در راه رشد و تعالي انسان موثر باشد در مسير سقوط او به كار مي آيد از همان دوستي هايي است كه در قيامت باعث حسرت خواهد شد.
2- نماز، عملي است كه در مجموعة عقيده توحيدي، داراي معنا و فلسفه خاصي است. انسان‌ طبق ‌فطرتش ‌همواره ‌به‌ چيزي‌ كه‌ برايش‌ اهميت‌ دارد، توجه‌ و اهتمام‌ مي‌ورزد. يكي ‌از دلائل ‌مهم ‌اهمال ‌در به‌ جا آوردن‌ نماز، عدم ‌شناخت ‌فلسفه‌ نماز است‌. امام ‌علي‌(ع) مي‌فرمايد:«الناس‌أعداء ما جهلوا؛(2) انسان‌ دشمن ‌چيزي ‌است‌ كه‌ به‌ آن ‌نادان است».
از اين‌ رو لازم ‌است‌ با استفاده‌ از آيات ‌و روايات ‌ايشان‌ را با‌ فلسفه‌ نماز آشنا سازيد كه‌ برخي از آنها عبارتند از:
1 - ياد خدا: قرآن‌مجيد مي‌فرمايد: «أقم‌الصلاة‌ لذكري؛(3) نماز را بر پا دار تا به ‌ياد من ‌باشي‌».
2 - مغفرت‌: رسول‌خدا(ص) مي‌فرمايد: «نماز مانند آب‌جاري ‌است ‌كه ‌آلودگي‌ها را از بين‌ مي‌برد. هر زمان ‌كه ‌انسان‌ نماز مي‌خواند گناهاني‌ كه‌ ميان ‌دو نماز انجام‌شده‌ است‌، از ميان‌ مي‌رود».(4)
3 - بازدارنده‌ از گناه‌: قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد:«نماز انسان ‌را از زشتي‌ها و منكرات‌ باز مي‌دارد».(5)
نماز كليد قبولي همه كارهاي خير است. اگر شخصي اهل نماز بود و نمازش مورد پذيرش خدا قرار گرفت، ساير كارهاي خير او نيز قبول مي شود. در غير اين صورت هيچ عمل خير و به ظاهر خدا پسندانه بدون نماز قبول نمي شود و به درد قيامت او نمي خورد.
نمازگزار از طريق‌ نماز از قدرت‌ لايزال ‌الهي‌ مدد مي‌جويد و بر مشكلات‌ فائق ‌مي‌آيد. پس در آغاز بايستي اين مجموعه شناخته شود تا نماز جايگاه خود را در ذهن و انديشه فرد باز نمايد، از اين رو شناخت صحيح و سالم و واقعي را در ذهن شخص رقم بزنيد. او را به صورت مستقيم و غير مستقيم از اين واقعيت آگاه سازيد. مانند اين كه گوشزد گردد در بينش توحيدي اسلام و ديگر اديان الهي، انسان موجودي است كه به سوي كمال و لقاي پروردگار در حركت است: «إنّا لله و إنّا إليه راجعون؛(6) از خداييم و به سوي او باز مي‌گرديم». حال در اين مسير، ابزارهايي به مدد انسان مي‌آيد، تا او را از فراموش كردن مسير و هدف باز دارد كه از مهم‌ترين آن ها «نماز» است.
اما در مورد غيبت نيز بايد بگوييم در احاديث متعددي از معصوم، روايت شده: شنونده غيبت نيز چون خود غيبت كننده در گناه شريك است. رسول خدا(ص) فرمود: «غيبت كننده و شنونده هر دو در گناه شريكند».(7) و يا اين روايت «كسى از ديگرى غيبت كند و شنونده ساكت و خاموش بماند، در گناه،شريك غيبت كننده است».(8) «شنونده غيبت، يكى از غيبت كنندگان است ».(9)
شايد علت اين كه شنونده غيبت يكي از غيبت كنندگان است، اين باشد كه غيبت جز در صورتي كه دو يا چند نفر باشند كه پشت سر كسي حرف بزنند، صورت نمي گيرد؛ پس گوش دادن علت براي غيبت كردن مي شود. غيبت به طور مستقيم با آبروي انسان ها سر و كار دارد. اگر كسي آن را گوش دهد, به ريخته شدن آبروي كسي رضايت داده ، چنين شخصي مستحق كيفري است كه غيبت كننده دچارش مي شود.امام خميني در اين باره مي گويد: اگر در مكان و مجلسي غيبت كنند، انسان با احتمال تأثير بايد نهي از منكر كند(،هرچند پدر و مادر يا خواهر و برادرو يا استاد باشند) اگر نهي از منكر اثر نمي‌كند، چنانچه ترك مجلس دشوار نيست، بايد آن جا را ترك كند. اگر ترك مجلس دشوار است، لازم نيست مجلس را ترك كند، ولي نبايد گوش بدهد. اگر خود به خود غيبت به گوشش بخورد، اشكال ندارد.(10)
پس وظيفه شما بعنوان يك دوست اين است كه رفيق خود را در مسير تعالي كمك كنيد و او را از گناه باز داريد و با تذكر نكات بيان شده او را از معصيت خدا نجات بدهيد.
پي‌نوشت‌ها:
1. فرقان(25) آيه 28.
2. نهج‌البلاغه‌، فيض‌الاسلام‌، قصار 163.
3. طه‌(20) آيه‌14.
4. شيخ حر عاملي، وسائل‌الشيعه‌، ج‌3، ص‌7.
5. عنكبوت‌(29) آيه‌45.
6. بقره (2) آيه 156.
7. آثارالصادقين، ج 16، ص 95.
8. همان، ص 98.
9. همان.
10. امام خميني، استفتائات، ج 2، س 6.
موفق باشید.

با سلام بنده محمود 24 ساله با محمد 20 سال به مدت 6 سال دوست بودیم هر کاری که داشت براش انجام می دادم تا ازم ناراحتیی نداشته باشه همه جیزمون رو به هم می گفتیم یه بار تو اس ام اس بازی یه چیزی بش گفتم بدش اومد بعد با من قهر کرد این موضوع مربوط به ماه فروردین امسال است . من نمی ذونستم بدش آومده من رافتم پیشش معذرت خواهی کردم اما گقت قبول ندارم دیگه با من حرف نزن تا تو این چیزاها رو سرم هستن باهات کاری ندارم بعد از گذشت چند ماه از معذرات خواهی کردم و قبول کرد.اما چه دوستی تو جمع که بودیم اصلا باهام حرف نمیزد . باهاش حرف می زنم بله خیر و یا نمیدونم جواب میده اونم با حرکات سر پایین و سر بالا. یه بار جدا بودیم گفتم چرا با من حرف نمی زنی گفت کارت ندارم کفتم پس چرا من حرف می زنم جواب نمیدی گفت تو می بینی این طوریه تو جمع باهام حرف نزن تا باهات حرف نزنم. یه چیزی هم گفت فرض کن گفتند نباید همراه تو باشم.دوباره شده روز از نو و روزی از نو. فردای اون روز مثل قبل دیگه نه باهاش حرف می زنم نه باهام حرف می زنه . تا الان هم قهریم. من فقط در تعحبم تو زمان دوستیمون این قدر به هم نزدیک بود که بالاتر از دو برادر به هم قبول داشتیم. مگه امکان داره که هیچ خاطراتی و کار که براش انجام دادمجلو چماش نمی اد؟ یعنی من این قدر خر بودم و خبر نداشتم . نمی دونم دیگه چکار کنم که رابطمون دست بشه نزدیک 9 ماه است با من این جوره تو رو قران هر راهکاری هست بگید تا پیاده کنم . از طریق تمام احادیث استفاده کردم ولی اون با من راه نمیاد.قبلا بهش گفتم دلیل قهرت برا اس ام اسه گفت نه یه چیز دیگه است خودت باید بفهمی منم هر چقدر فکر می کنم به خاطرم نمیاد تو رو قرآن اگه میشه یه راهنمایی کننید تمام درسم فکر این قضیه است؟ ممنون متشکر

اگرچه آدمى موجود اجتماعى است و به ارتباطات اجتماعى سخت نيازمند است از اين روي، انتخاب دوست و ارتباط با ديگران پاسخ آن نياز درونى انسان به شمار مى‏آيد. انتخاب همسالان و همكلاسى‏ها به عنوان دوست، مى‏تواند نشان دهنده درايت و تعقل فرد باشد و زمينه رشد فكرى و اجتماعى و علمى‏اش را فراهم آورد؛ به عبارت ديگر، ما از طريق ارتباط با ديگران و انتخاب دوست كه به شكل‏گيرى شخصيت انسان مى‏انجامد، يكى از نيازهاى مهم زندگى خود را برآورده مى‏سازيم و به رشد و تعالي خود در جنبه هاي مختلف مي پردازيم اما، اين را بدانيد كه رابطه دوستانه با ديگران، بايد يك رابطه دو طرفه و از روي اختيار و علاقه طرفيني صورت گيرد به همين خاطر، اگر دوست تان ديگر علاقه اي به ادامه رابطه دوستانه با شما ندارد و علي رغم اين كه شما از وي به خاطر اشتباهي كه مرتكب شده ايد، پوزش و بخشش طلبيده ايد. ولي او همچنان با شما سرد برخورد مي كند و رفتار قهر آميز دارد در اين صورت، دليلي بر ادامه رابطه دوستانه آن هم به شيوه يك طرفه وجود ندارد بنابراين، شما هم نبايد اصراري به ادامه رابطه دوستي داشته باشيد، بلكه مي توانيد به جاي وي، افراد ديگري كه معيارهاي دوستي با شما را دارند و شايسته دوستي و رفاقت هستند و به اصول و مباني دوستي آشنا هستند برگزينيد و با آنها رابطه دوستانه صميمانه اي داشته باشيد. همان طور كه گفتيم بهترين دوست كسي است كه زمينه رشد و ارتقاي فكرى، اجتماعى و علمى انسان را فراهم آورد و برطبق آموزه هاي ديني انسان را به ياد خدا بيندازد نه اين كه فكر و ذهن انسان را به خود مشغول كند و باعث افت تحصيلي، دلي مشغولي و مشغوليت ذهني فراوان، وابستگي رواني و برخي ديگر از آسيب ها و مشكلات ديگر گردد.
اين را بدانيد كه آنچه بايد بيش از لزوم داشتن ارتباط با ديگران و انتخاب دوست مورد توجه و حساسيت معقول قرار گيرد، ميزان و چگونگى ارتباط با همسالان، همكلاسى‏ها، هم محله‌اي‌ها، هم‌شهري‌ها و در نهايت انتخاب دوست است. اگرچه داشتن دوست و روابط دوستانه ضرورت دارد؛ ولى چگونگى آن از اهميت بيش‏ترى برخوردار است به گونه‏اى كه وقتى نحوه ارتباط به اصل مسأله آسيب رساند، براى حفظ امور مهم‏تر و حياتى‏تر، بايد از اصل ارتباط چشم پوشيد. پس بايد در ارتباط با ديگران، به ويژه انتخاب دوست و استحكام بخشيدن به روابط دوستانه، دقت و اهتمام جدى داشت تا به اصل زندگي شما آسيب وارد نكند و آن را مختل نكند.
اگرچه انگيزه و هدف ارتباط دوستانه شما با فردي كه چهار سال از شما كوچكتر است براي ما روشن نيست و شما نيز در نامه خود به آن اشاره نموده ايد ولي، ظواهر حاكي از اين دارد كه شما او را به خاطر انگيزه هاي متعالي و بر اساس معيارهاي واقعي دوستي به دوستي با خود انتخاب ننموده ايد. حتي اگر اين گونه بوده باشد با رفتارهايي كه دوست تان در قبال رفتار اشتباه شما داشته است مي توان فهميد كه او ديگر شايستگي ادامه دوستي را ندارد و اصرار بر ادامه رابطه دوستانه و هزينه كردن براي آن اشتباه محض است. به همين خاطر، به شما توصيه مي كنيم پيش از اين كه در صدد يافتن راهي باشيد كه به رابطه دوستانه خود ادامه دهيد ابتدا در معيارها و انگيزه دوست تان تأمل كنيد و خوب بنگريد كه آن پسر چه خصلت و صفت نيكويي دارد كه شما را شيفته خود كرده است و يا اصلاً چه كمك به رشد و تعالي شما در مسير زندگي مي كند. اگر پاسخ قانع كننده اي براي اين مطلب يافتيد آنگاه مي توانيد عزم خود را جزم كنيد و با اتخاذ برخي راهكارهاي آشتي كردن و به طرق مختلف و با واسطه قرار دادن برخي از افراد صاحب نفوذ و رفع سوء تفاهمات گذشته، به ادامه ارتباط دوستانه خود اميدوار گرديد اما، اگر دليل قانع كننده اي براي ادامه دوستي نداريد و يا اساساً آن پسر هيچ كمكي به رشد و تعالي شما نمي كند و ارتباط شما بيش از آن كه جنبه عقلاني داشته باشد از احساست زودگذر و معيارهاي خودساخته حكايت دارد در اين صورت، توصيه مي شود از ادامه ارتباط دوستانه و تلاش براي برگرداندن آن به حالت سابق منصرف گرديد و فكر و ذهن خود را بي جهت مشغول نسازيد. بلكه به جاي او، دوستان ديگري انتخاب كنيد و با آنها طرح دوستي بريزيد كه هم‌سن شما باشند و در اخلاق و رفتار نمونه بوده و باعث ارتقاي سطح فكري، اجتماعي و علمي شما گردند و در مسير بندگي پروردگار و دوري از گناهان شما را ياري كنند. يقيناً اين دوستان خوب و مناسب مي توانند براي شما مثمر ثمر باشند و در شيريني و تلخي روزگار ياري تان رسانند و كمك‌كارتان گردند. بقيه دوستان مي تواند مصداق دوستان ناباب بوده و سبب خسران و جهنمي شدن انسان گردد كه قرآن كريم در سوره مدثر و آيات ديگر و روايات اهلبيت(ع) به شدت دوستي با آنان را برحذر نموده است.
موفق باشید.

با سلام.دختری 19 ساله هستم که دو سال پیش در مدرسه با کسی اشنا شدم.اغزاز دوستی از ناحیه ی او بود.اوایل کشش زیادی نسبت به او نداشتم ام او مدام ابراز علاقه میکرد،و من صرفا به خاطر اینکه دختر خوب و با ایمانی بود پیشنهاد دوستیش را پذیرفتم.البته لین دوستی با واسطه لی اغاز شد و او مستقیما چیزی به من نگفت یعنی چون دوسال کوچکتر از من بود شاید خجالت میکشید..!به هر حال اوایل دوستیمان یک طرفه بود اما دیری نگذشت که من نیز کم من به او علاقه مند شدم و علاقه ی ما هر روز شدت گرفت تا الان که حدود دوسالی میگذرد این دوستی پابرجاست به حدی که خودم درک میکنم که بیش از حد شده و هر دو عذاب میکشیم.با تمام شدن دبیرستان من همدیگر را کمتر میبینیم...و از این نظر خیلی بهمان فشار می اید...شاید خنده دار باشد که شب ها از راه دور همدیگر را بغل میکنیم یا میبوسیم.اوایل اصلا از این اخلاق ها نداشتم و حتی از چنین دوستی هایی متنفر بودم اما الان خودم دچار شدم!زندگیم به هم ریخته و بیشتر از این زندگی دوستم. میخواستم بدانم این نوع دوستی از لحاظ شرعی اشکال دارد؟و چند راه برای کاهش استرس ها ی ناشی لز این دوستی میخواستم به طوری که به دوستم لطمه وارد نشود.

رابطه با هم جنس، تا زماني كه رنگ و بوي جنسي به خود نگرفته باشد اشكالي ندارد، هم چنين تا زماني كه حالت وابستگي عاطفي شديد به طرف مقابل پيدا نكرده باشد مشكلي ندارد، اما هر كدام از اينها كه آمد نشانه متعادل و نرمال نبودن رابطه است. وابستگي عاطفي در رابطه شما با دوستتان كاملا مشهود است و احتمالا كمي هم حالت جنسي به خود گرفته است. لذا به اين دو دليل، اين رابطه بايد اصلاح شود.
يكي از علت هاي اين وابستگي هاي افراطي، عزت نفس پايين است، عزت نفس از ديدگاه اخلاق و روايات اسلامي بدين معنا است كه انسان آن قدر خودش را عزيز و بزرگ انگارد كه حاضر نشود تن به هر كاري بدهد. عزت نفس يعني آن كه، آدمي شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرايط مختلف خود را حفظ كند. عزت نفس از ديدگاه روانشناسي مبتنى بر خودپنداره‏اى است كه افراد از خود تصوير مى‏كنند. اگر كسى خود پنداره مثبتى از خود تصوير كند و رفتارهاى خود را نيز هماهنگ با اين نگرش مثبت نمايد، طبعاً داراى عزت نفس خواهد بود؛ ولى اگر خود پنداره منفى و ضعيف باشد، نگرش فرد به خود، يك نگرش غير واقع ‏بينانه منفى و ضعيف خواهد بود؛ در نتيجه فرد خودش را در پايين‏تر از موقعيت واقعى اش ارزيابى مى‏كند و در نتيجه رفتارهاى در حد شأن و موقعيت واقعى اش انجام نمى‏دهد و در واقع عزت نفس واقعى خودش را از دست مى‏دهد. به عبارت ديگر خودش را آن قدر پايين فرض مي كند كه در مقابل يك شخصي مانند خودش، كم مي آورد، و نمي تواند بدون اينكه با او ارتباط داشته باشد زندگي كند. بايد تلاش كنيد كه عزت نفس خودتان را ارتقا بدهيد.
اين حالتهاي وابستگي افراطي، يك حالت هاي وسواس گونه هم محسوب مي شود، يعني شخصي كه چنين وابستگي اي دارد مي خواهد كه از اين وابستگي خلاص شود ولي نمي تواند، اين همان حالت وسواس است.
احتمالا در اين رابطه افراطي اي كه شما داريد كشش جنسي هم وجود دارد، و لو به صورت كم و ناخود آگاه، لذا قطع اين ارتباط، ولو به صورت تدريجي، حتما لازم است.
نكته بسيار مهم ديگر اين است كه به احتمال زياد، شما اضطراب هم داريد، و به واسطه برقراري رابطه با اين دوستتان، اضطراب شما از بين مي رود و آرامش پيدا مي كنيد، لذا براي شما كاملا مطلوب است و كشش خاصي به سمت اين رابطه داريد. اين اضطراب باعث ايجاد حالت وسواسي هم مي شود.
در مجموع، شما با تركيبي از حالت هاي اضطرابي و وسواسي و عزت نفس پايين مواجه هستيد، براي درمان اين مسئله بهترين كار اين است كه به يك روان شناس خانم مراجعه كنيد تا با مداخله در مشكل شما، به درمان اضطراب و وسواس شما بپردازد، و هم چنين در مورد عزت نفس شما، توضيحاتي به شما بدهد.
به هر حال بايد تلاش كنيد كه هر نوع تماس با ايشان را منتفي كنيد، مگر در مواردي كه مجبوريد، گرچه همان را هم اگر توانستيد قطع كنيد. كاري كنيد كه اصلا با همديگر برخورد نداشته باشيد، يا كمتر برخورد داشته باشيد، تا به تدريج از ذهنتان خارج شود. براي اينكه اين قطع كردن رابطه، براي شما راحت تر شود بايد از همان خانم روان شناس كمك بگيريد.
درست است كه اين كار شما صحيح نيست و بايد آن را ترك كنيد، اما احساس گناه زيادي هم مشكلاتي را به دنبال دارد، احساس گناه افراطي (نه طبيعي) موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي گردد. پس به جاي احساس گناه افراطي كه ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد به القاي روح اميد در خود، براي اصلاح اين رفتارتان بپردازيد.
براي اينكه راحت تر بتوانيد اين وابستگي به دوستتان را از بين ببريد بايد چيزي را جايگزين آن كنيد، مثلا مي توانيد با افراد ديگري كه مي شناسيد رابطه جديد برقرار كنيد ( البته نه به حدي كه به آنها هم وابسته شويد) و هم چنين به فكر كارهاي تفريحي و ورزشي و مشغول كننده باشيد تا آن جنبه برون گرايي شما با ديگران ارضاء شود و كمتر به ياد ايشان بيفتيد.
سعي كنيد كه استقلال خود را حفظ كنيد. زماني كه عاشق ديگران مي‌شويم يا اجازه مي‌هيم كه ديگران عاشق ما شوند، مراقب باشيم كه در عين لذت بردن از حمايت عاشقانهٔ طرف مقابل خود، يا دادن حمايت عاشقانه به او، طوري رفتار كنيم كه بدون حضور او نيز بتوانيم به خواسته‌هاي خود برسيم.
اعتماد به خود و اتكاء به خداوند داشته باشيد. بايد در حالتي از حضور قرار بگيريم كه حس كنيم مواردي مانند نااميدي، ترس، ضعف و هرگونه كمبود ديگر، فقط با حضور خداوند تكميل مي‌گردد، ما فقط حق داريم به خداي خود وابسته باشيم كه همواره از اوج آسمان‌ها تا قعر زمين و در فضاي بين آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و هميشه با ما است.
موفق باشید.

دوست من حق النفسش را رعایت نمی کند. لطفا راهی به من معرفی کنید تا کمکش کنم. و با اینکه میداند خیلی کارها درست اند ولی انجامشان نمی دهد.مثلا حجابش را رعایت نمی کند.یا دوست ندارد جلوی دیگران نماز بخواند و کلا احساس می کنم اراده ی ضعیفی دارد . من چه کار می توانم برایش بکنم؟ تصمیم گرفته ام در عین حال که باید سعی کنم حرفهایی را که به او میزنم خودم هم به آنها عمل کنم ، به دوستم خیلی محبت کنم تا به حرفهایم گوش کند و اگر خدا کمکم کند بتوانم تا آنجایی که بلدم ، او را راهنمایی و به خدا نزدیکش کنم. ولی میترسم از عهده این کار برنیایم . لطفا راهی به من نشان دهید که کمکش کنم .

پرسشگر گرامي اينكه براي هدايت يكي از دوستان تان دغدغه داريد و دوست داريد از كار حرام او جلوگيري كنيد نكته بسيار ازشمندي است و قابل ستايش است ولي بايد به چند نكته توجه كنيد:
1-در ابتدا به عنوان مقدمه عرض كنم كه هدايت كردن افراد كار من و شما نيست. بلكه بايد خدا بخواهد هدايت كند و خود فرد هم بخواهد تا هدايت شود چنانچه خدا نيز به پيامبرش اين نكته را يادآور مي شود كه: لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَئهُمْ وَ لَكنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشَاء(1)
اي پيامبر هدايت آنها بر عهده تو نيست و لكن خدا هر كس را بخواهد هدايت مي كند. وظيفه ما تنها بيان دستورات خدا و رساندن آن به افراد است. همانطور كه در قرآن وظيفه پيامبر همين عنوان شده: فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلىَ‏ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِين(2)
به درستي فقط بر عهده فرستاده ما بلاغ مبين است.(يعني رساندن آشكار دستورات خدا به مردم)
2- اولين مرحله براي اين كه تاثير گذار باشيد، استقامت خودتان بر مباني ديني و تقيد و محكم بودن خودتان در عقائد است و در كنار آن عمل با كيفيت به اعتقادات تان و شريعت مقدس مي باشد، اين همان چيزي است كه خداوند در قرآن نيز به آن اشاره كرده اند:« إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»(3) كسانى كه گفتند:«پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مى‏شوند.
يعني اگر شما برحجاب تان و نماز با كيفيت و با اخلاص استقامت داشته باشيد، حتما مرحله اول تاثير گذاري را انجام داده ايد.
3- براي كمك به هدايت ايشان در ابتدا سعي كنيد اگر ايشان اهل مطالعه و استدلال هستند، كتابهايي كه در اين زمينه هست را در اختيار ايشان بگذاريد تا ايشان با مطالعه شايد مطالبي برايش روشن شود و اطلاعاتي به دست آورد كه از اين كار جلوگيري كند و خودتان هم با مطالعه در اين زمينه در برخورد با ايشان ناراحتي تان را از اين مسئله ابراز كنيد و ايشان را از اين كار نهي كنيد. البته اگر اين ابراز ناراحتي و نهي از منكر اثر دارد. ولي اگر باعث لجبازي و دوري بيشتر از معنويات است اصلا لازم نيست با ايشان برخوردي داشته باشيد.
4- يكي از بهترين راه هابراي كمك به ايشان اين است كه ايشان را با يك روحاني اسلام شناس يا يك فردي مومن و با اطلاع و دلسوز كه مي دانيد مي تواند در او اثر بگذارد و او هم به آنها علاقه دارد آشنا كنيد اگر در فاميل هست چه بهتر وگرنه روحاني مقبول او كه در محل يا دانشگاه خود اوست و از او خواهش كنيد در اين مسئله نزد برود و از آنها راه حل شرعي بگيرد و اگر مي توانيد او را با اين مركز آشنا كنيد اين راه حل احتمال تاثير گذاري اش بسيار بالا است.
5- اما اين كه گفتيد"تصميم گرفته ام به دوستم خيلي محبت كنم تا به حرفهايم گوش كند و اگر خدا كمكم كند بتوانم تا آنجايي كه بلدم، او را راهنمايي و به خدا نزديكش كنم." بسيار فكر خوبي است، و انسان از طريق محبت بسيار تاثير پذيرتر است، و مي توان با محبت كردن به فرد ،او را وادار به اعمالي كرد، كه با منطق و استدلال گاها ممكن نيست. و در اين زمينه هدايت و دستگيري از افراد در حديثي امام صادق (ع) مي فرمايد: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُون‏.(4) خدا رحمت كند بنده اي را كه محبت مردم را به سوي خودش جلب كند، به گونه اي كه معرفت پيدا كنند با آن ها حديث بگوييد و مطالبي را كه نمي توانند قبول كنند از آن ها بپوشاند.»
پس جلب محبت مردم براي ياد دادن معارف به آن ها پسنديده است. در اين راه با توكل به خدا و اميد پيش برويد، انشاء الله خدا كمك ها و عنايت ها خواهد داشت.
اميد وارم در زمينه هدايت ايشان موفق باشيد.
پي نوشت ها:
1. سوره بقره (2) آيه272.
2. سوره مائده ( 5) آيه92.
3. سوره احقاف (46) آيه 13.
موفق باشید.

سلام من سهیل ام 14 سالمه و سوم راهنمایی ام و در تهران زندگی می کنم من 1سال است که با دختری دوست ام هم سن خودم اسمش هم ستایش هست و رابطمون هم خوبه نه از لحاظ جنسی و وقتی در کنار او هستم ارضا نمیشوم خوده آن دختر نیز منو دوست داره من واقعا عاشقشم و ار ته قلبم دوسش دارم باهم هستیم ولی تاحالا ارتباطمون جنسی نبوده ولی ارتباط از طریق لمس کردن دست هم را داشتیمو حرف های عاشقانه هم بهم زدیم بدون اینکه تحریک بشوم هیچ لطمه ای هم به درس ام وارد نمیشود معدلم همیشه 20 بوده و نمارتم هم زیر18 نبوده میخواستم بدونم با این حال باز هم حرام است لطفا کمکم کنید من از کسی پرسیدم گفت حرام است ولی من عاشق او هستم از ته قلبم ... در سنی نیستم که با او ازدواج کنم سوم راهنمایی ای هستیم هر 2 تامون

دوستي و ارتباط شما با آن دختر حرام است. دوستي و ارتباط را قطع كنيد و آينده خوب خود را بخاطر هوس هاي زود گذر خراب نكنيد.
موفق باشید.

من یه دختر15 سالم و به دوستم که اونم یه ئختر15 سالش به هم لب دادیم!ما خیلی هم دیگرو دوست دایم!من که شخصا جونمم واسش میدم!شاید اگه من بهش ابراز علاقه نمیکردم الان.....!!!!!آیااینکه دوستش دارمو و شاید دوستم داشته باشه گناه؟؟؟؟؟؟؟

خواهر گرامي؛ اصولا ايجاد علاقه شديد در روابط ميان دختران جوان به علت ويژگيهايي مثل وفاداري، تعهد، و نياز به يك فردي كه براي جوان نقش يك همراز و صندوق اسرار را بازي كند، طبيعي و در بعضي موارد لازم و ضروري است. بايد توجه كرد كه اين علاقه تا وقتي كه در چهارچوب رفع نياز بزرگ انسانها يعني دوستي باشد، پسنديده و غير آسيب زاست. اما در صورتي كه سبب وقوع فرد در گناه باشد، بايد يا اينگونه روابط را ترك نمود و يا شيوه تآمل و برخورد خود با دوستان را تغيير داد.
عوامل ايجاد علاقه آسيب زا، به افراد همجنس:
1. تجارب غلط و گاها ناخواسته هم جنس خواهي در اثر ارتباط با دوستان ناباب.
2. احساس بي ارزشي و سرخوردگي در تلاش جهت ايجاد رابطه مشروع با جنس مخالف: گاها به علت فراهم نبودن شرايط ازدواج و در بعضي موارد چشيدن طعم شكست پس از برقراري رابطه با جنس مخالف، فرد از اين مسئله نااميد شده و براي جبران شكست به همجنس خود روي مي آورد.
3. نداشتن خواهر يا برادري از جنس مخالف خود در خانه، باعث ايجاد تصورات نادرست از جنس مخالف و در نتيجه برقراري دوستي هاي عميق بين همجنس مي گردد. تصوراتي مانند اينكه همه پسرها يا همه دخترها خيانت كارند، كثيفند، غير قابل اعتماد و اتكاء هستند.
4. وجود محدوديت‏هايي در محل زندگي افراد (مثلاً محل خواب دخترهاي يك خانواده از يكديگر جدا نيست و يا اهل خانواده مجبورند با هم در يك محل و در يك اتاق زندگي كنند).
5. ضعف مباني مذهبي و اعتقادي خانواده: عدم آگاهي از عواقب عشقها و علائقي كه منجر به فساد و فحشاء جنسي مي شود و همچنين عدم آگاهي از نظر شرع در رابطه با عوامل زمينه ساز انحرافاتي از اين دست جزء اصلي ترين گزينه هاي ذكر شده در همجنس گرايي است. به عنوان نمونه به موارد ذيل توجه فرمائيد:
• اجتناب از نگاه شهوت‏آميز به همجنس: روايات و آيات بيشماري در اين زمينه وجود دارد كه بدون استثناء از نگاه شهوت آميز نهي مي كند.
• پرهيز از بوسه شهوت‏آميز: امام صادق(ع)از قول رسول خدا(ص) فرموده‏اند: "كسي كه جواني را از روي شهوت ببوسد، خداوند او را در قيامت به لجامي از آتش لجام مي‏زند."(1)
• اجتناب از خوابيدن دو دختر در يك بستر: رسول خدا(ص) مي‏فرمايد: "بستر فرزندان خود را از سن ده سالگي جدا سازيد، يعني دو برادر يا دو خواهر يا برادر و خواهر زير يك لحاف نخوابند."(2)
• تقويت ايمان: هم جنس بازي بر اثر طغيان غريزه جنسي انجام مي‏شود و ياد خدا و ياد مرگ و تقويت ايمان از طريق ارتباط هميشگي با خدا و دعا و توسل در كنترل غريزه جنسي بسيار مؤثر است.
• ازدواج شرعي، چون موافق فطرت است، به فرمايش قرآن آرام بخش است؛ ولي هم جنس بازي، عملي بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خواني نداشت، تأثير سوء دارد، يعني نه تنها فاعل و مفعول با اين عمل به آرامش نمي‏رسند، بلكه باعث ايجاد استرس، سردي مزاج در روابط زناشويي، ترس از افشاء راز توسط طرف مقابل و در بعضي موارد اخاذي هاي پي در پي يكي از طرفين مي گردند. به همين دليل روايات زيادي درباره هم جنس بازي نقل شده كه بسيار تكان دهنده است. با مطالعه آن روايات، مي‏توان به پليد بودن اين عمل پي برد.
توصيه هايي در رابطه با جلوگيري از تبديل شدن روابط دوستانه به روابط خارج از چهارچوب عرفي و شرعي:
1. براي خود حرمت نفس قائل شده و به ارزش وجودي خود پي ببرد: كسي كه خود را محترم نمي شمارد حاضر است دست به هر كاري بزند تا كمبودهاي شخصيتي خود را جبران نمايد (ولو با برآورده كردن خواسته هاي نامشروع انساني ناسالم). معروف است كه: از شرِّ كسي كه خود را كوچك مي شمارد در امان نخواهي بود.
2. اگر نياز جنسي دارد، سعي كند با مؤكول كردن برآوردن خواسته هاي جنسي خود به بعد از ازدواج، تا فراهم شدن شرائط، بردباري كند.
3. تحكيم روابط سازنده با والدين و عدم كناره گيري از آنها.
4. كناره گيري از دوستان ناباب.
5. در ميان گذاشتن مشكلات شخصي با فردي دلسوز و مشاوري صالح كه اصولا مربي ها و مشاوران دبيرستان جزء اولين گزينه هاي احتمالي شما مي باشند.
پي نوشت ها:
1. وسائل الشيعه، ج 14، ص 257.
2. وسائل الشيعه، ج 14، ص 171.
موفق باشید.

آیا عشق کسی را در سینه حفظ کردن گناه است ؟ آیا دوست داشتن کسی گناه دارد ؟

دوست داشتن نامحرم چنانچه منجر به كار حرام مانند نگاه يا سخن و فكر غير شرعي و ديگر محرّمات نشود، ‌اشكالي ندارد.
دوست داشتن يك امر قلبي است و گاهي خارج از اختيار انسان است، صرف دوست داشتن كسي از نظر شرع حرام نيست و گناه حساب نمي شود، مگر آن كه دوست داشتن كسي انسان را به حرام بكشاند، مثل نگاه كردن به دوست نامحرم از روي لذت و شهوت و يا صحبت كردن از روي لذت و برقراري ارتباط هاي غير متعارف و اظهار دوستي و امثال اين گونه مواردي كه انسان را به سوي گناه مي كشاند.
- به نكات زير توجه داشته باشيد:
1- اگر انسان زمينه ازدواج دارد و با قصد ازدواج كسي را دوست داشته باشد، بايد براي فراهم ساختن زمينه ازدواج اقدام كند و از راه هاي متعارف اقدام به خواستگاري نمايد.
اما اگر زمينه ازدواج ندارد و قصد ازدواج با كسي را كه دوستش دارد، نداشته باشد. بايد از عشق و محبتي كه سرانجام مطلوبي ندارد و چه بسا انسان را از خدا غافل كرده و گرفتاري ذهني و فكري و روحي ايجاد مي‌كند، پرهيز نمود.
2- ادامه دوست داشتن و دلبستگي به نامحرم كم كم به وابستگي افراطي منجر خواهد شد. وابستگي افراطي چيزي جز فرسودگي رواني و تخريب روزافزون استقلال روحي- رواني در پي نخواهد داشت. در نهايت افسردگي روحي و از بين رفتن عزت نفس و تخريب شخصيت انساني. 3- تحريك غريزه جنسي، تخيل گرايي افراطي، گرفتار شدن به دام شيطان و ارتكاب گناهان به صورت تدريجي و از بين رفتن زشتي گناه، اضطراب، تشويش و... معلول ادامه دوستي با نامحرم است. اين نوع دوستي ها و دوست داشتن از روي احساسات مقطعي و زود گذر مي باشد.
براي مبارزه با دوستي و دوست داشتن نامحرم به پيامد هاي منفي آن فكر كند و اراده و عزت نفس را در خود تقويت كند.
4- به دليل وابستگي بلكه دلبستگي اي كه نسبت به ايشان داريد، ممكن است صحبت هاي منطقي و كار شناسانه ما را ناديده بگيريد. باز حرف خودتان را تكرار كنيد.
سعي كنيد كمبودهاي عاطفي كه باعث ارتباط و احساس شده، شناسايي كنيد و از راه مناسب خودش جبران كنيد.
وابستگي رواني به چيزي يا كسي باعث كاهش عملكرد در فرد مي‌گردد. به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد. فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است، در حالي كه اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نكوهيده‌اي است.
5- هر چيزي علتي دارد. دوست داشتن هم بي علت ايجاد نمي شود.
شما «به چه دليل» آن شخص نامحرم را دوست داريد؟
ا) اگر به دليل فضايلي است كه دارد، دوست داشتن شخص صاحب فضليت به خاطر فضايلش، اشكالي ندارد. حتي اگر از جنس مخالف باشد. مثلاً قطعاً بانوان جامعه ما، برخي از شهدا را دوست دارند و اين امر اشكالي ندارد.
ب) اما اگر او را دوست داريد از اين جهت كه او جنس مخالف شماست، اين داراي اشكال است. چون محبت شهواني است. البته اين نوع محبت، تا زماني كه مبناي عمل خلافي قرار نگرفته، گناه «فقهي» نيست. اما داراي «اشكال اخلاقي» است. به اين معنا كه از «نورانيت» شما كم مي كند و شما در مواقعي از زندگي كه نياز داريد با «نور» درونتان، راه را از بيراهه تشخيص بدهيد و تصميم درستي بگيريد، به خاطر كاسته شدن از نورتان، ممكن است دچار اشتباه شويد.
شما بايد متوجه باشند كه همه چيز در چارچوب فقه قرار نمي گيرد. چه بسا امري از حيث «فقهي» بلا اشكال باشد اما از حيث «اخلاق» درست نباشد. سر و كار فقه با اعمال و رفتار جوارحي ما و احكام پنجگانه (واجب، حرام، مستحب، مكروه) است اما سر و كار اخلاق با جوانح ما و با «فضيلتها و رذيلتها» است.
ج) شايد او را دوست داريد به خاطر برخي فضيلتها و كمالات...
اما اگر همين فضايل و كمالات به همين صورتي كه در اين شخص نامحرم هست، در شخص هم جنستان بود، آيا باز هم او را «به همين نحو» دوست داشتيد؟ پس در اين حالت هم جاي احتياط است. يعني ممكن است همان «محبت شهواني» (كه از لحاظي يك امر طبيعي است ) از اين كانال وارد شود. و آدمي هم چون ناخودآگاه مايل است خودش را مبري از هر گونه خدشه و ايرادي ببيند، لذا متوجه اين امر نشود. يا متوجه بشود ولي خود را به تغافل بزند.
- حاصل سخن اينكه:
علاقه مند‌شدن به كسي كه نامحرم است، تا زماني كه به صورت عمل غير شرعي در خارج نمايان نشود، گناه نيست، اما استمرار داشتن اين حالت ممكن است عوارض و پيامدهاي روحي، رواني و اجتماعي نامطلوب داشته باشد.
اظهار علاقه به نامحرم اگر همراه با كار حرامي باشد جائز نيست و حرام است. نگاه به نامحرم، حرف ها و شوخي هايي كه باعث تحريك شهوت مي‌شوند و خلوت كردن با نامحرم هم از گناهان است. ممكن است شيطان با استفاده از سياست گام به گام، اين امور را بي جلوه نشان دهد تا منجر به گناه مخفي شويم. امام علي عليه السلام فرمود:‌ «اتّقوا معاصي الله في الخلوات فإنّ الشاهد هو الحاكم»(1)از گناه كردن در خلوت بپرهيزيد، زيرا آن كس (خدا) كه شاهد است (‌روز قيامت) حاكم و قاضي خواهد بود. همچنين امام كاظم(ع) فرمود: «حضرت مسيح به اصحاب خود فرمود:‌ گناهان كوچك كه انسان آن ها را به حساب نمي آورد از مكر هاي شيطان است. شيطان آن ها را پيش چشم شما كوچك جلوه مي‌دهد و كم كم آن ها زياد مي شود و شما را احاطه مي كند.»(2) انسان مؤمن مخصوصاً جوانان كه زمينه رشد كمالات در وجودش بيشتر است، بايد با پيمودن طريق صداقت و پاكي، به قلّه كمالات دست بيابد و به جايي برسد كه خدا به ملائكه اش به واسطه او افتخار كند.
پي نوشت ها:
1. ميزان الحكمه‌، محمدمحمدي ري شهري‌، مكتب الاعلام الاسلامي‌، قم. عنوان 1369.
2. همان، عنوان 1372.
موفق باشید.

صفحه‌ها