ارتبا با نامحرم

با سلام.دختری 19 ساله هستم که دو سال پیش در مدرسه با کسی اشنا شدم.اغزاز دوستی از ناحیه ی او بود.اوایل کشش زیادی نسبت به او نداشتم ام او مدام ابراز علاقه میکرد،و من صرفا به خاطر اینکه دختر خوب و با ایمانی بود پیشنهاد دوستیش را پذیرفتم.البته لین دوستی با واسطه لی اغاز شد و او مستقیما چیزی به من نگفت یعنی چون دوسال کوچکتر از من بود شاید خجالت میکشید..!به هر حال اوایل دوستیمان یک طرفه بود اما دیری نگذشت که من نیز کم من به او علاقه مند شدم و علاقه ی ما هر روز شدت گرفت تا الان که حدود دوسالی میگذرد این دوستی پابرجاست به حدی که خودم درک میکنم که بیش از حد شده و هر دو عذاب میکشیم.با تمام شدن دبیرستان من همدیگر را کمتر میبینیم...و از این نظر خیلی بهمان فشار می اید...شاید خنده دار باشد که شب ها از راه دور همدیگر را بغل میکنیم یا میبوسیم.اوایل اصلا از این اخلاق ها نداشتم و حتی از چنین دوستی هایی متنفر بودم اما الان خودم دچار شدم!زندگیم به هم ریخته و بیشتر از این زندگی دوستم. میخواستم بدانم این نوع دوستی از لحاظ شرعی اشکال دارد؟و چند راه برای کاهش استرس ها ی ناشی لز این دوستی میخواستم به طوری که به دوستم لطمه وارد نشود.

رابطه با هم جنس، تا زماني كه رنگ و بوي جنسي به خود نگرفته باشد اشكالي ندارد، هم چنين تا زماني كه حالت وابستگي عاطفي شديد به طرف مقابل پيدا نكرده باشد مشكلي ندارد، اما هر كدام از اينها كه آمد نشانه متعادل و نرمال نبودن رابطه است. وابستگي عاطفي در رابطه شما با دوستتان كاملا مشهود است و احتمالا كمي هم حالت جنسي به خود گرفته است. لذا به اين دو دليل، اين رابطه بايد اصلاح شود.
يكي از علت هاي اين وابستگي هاي افراطي، عزت نفس پايين است، عزت نفس از ديدگاه اخلاق و روايات اسلامي بدين معنا است كه انسان آن قدر خودش را عزيز و بزرگ انگارد كه حاضر نشود تن به هر كاري بدهد. عزت نفس يعني آن كه، آدمي شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرايط مختلف خود را حفظ كند. عزت نفس از ديدگاه روانشناسي مبتنى بر خودپنداره‏اى است كه افراد از خود تصوير مى‏كنند. اگر كسى خود پنداره مثبتى از خود تصوير كند و رفتارهاى خود را نيز هماهنگ با اين نگرش مثبت نمايد، طبعاً داراى عزت نفس خواهد بود؛ ولى اگر خود پنداره منفى و ضعيف باشد، نگرش فرد به خود، يك نگرش غير واقع ‏بينانه منفى و ضعيف خواهد بود؛ در نتيجه فرد خودش را در پايين‏تر از موقعيت واقعى اش ارزيابى مى‏كند و در نتيجه رفتارهاى در حد شأن و موقعيت واقعى اش انجام نمى‏دهد و در واقع عزت نفس واقعى خودش را از دست مى‏دهد. به عبارت ديگر خودش را آن قدر پايين فرض مي كند كه در مقابل يك شخصي مانند خودش، كم مي آورد، و نمي تواند بدون اينكه با او ارتباط داشته باشد زندگي كند. بايد تلاش كنيد كه عزت نفس خودتان را ارتقا بدهيد.
اين حالتهاي وابستگي افراطي، يك حالت هاي وسواس گونه هم محسوب مي شود، يعني شخصي كه چنين وابستگي اي دارد مي خواهد كه از اين وابستگي خلاص شود ولي نمي تواند، اين همان حالت وسواس است.
احتمالا در اين رابطه افراطي اي كه شما داريد كشش جنسي هم وجود دارد، و لو به صورت كم و ناخود آگاه، لذا قطع اين ارتباط، ولو به صورت تدريجي، حتما لازم است.
نكته بسيار مهم ديگر اين است كه به احتمال زياد، شما اضطراب هم داريد، و به واسطه برقراري رابطه با اين دوستتان، اضطراب شما از بين مي رود و آرامش پيدا مي كنيد، لذا براي شما كاملا مطلوب است و كشش خاصي به سمت اين رابطه داريد. اين اضطراب باعث ايجاد حالت وسواسي هم مي شود.
در مجموع، شما با تركيبي از حالت هاي اضطرابي و وسواسي و عزت نفس پايين مواجه هستيد، براي درمان اين مسئله بهترين كار اين است كه به يك روان شناس خانم مراجعه كنيد تا با مداخله در مشكل شما، به درمان اضطراب و وسواس شما بپردازد، و هم چنين در مورد عزت نفس شما، توضيحاتي به شما بدهد.
به هر حال بايد تلاش كنيد كه هر نوع تماس با ايشان را منتفي كنيد، مگر در مواردي كه مجبوريد، گرچه همان را هم اگر توانستيد قطع كنيد. كاري كنيد كه اصلا با همديگر برخورد نداشته باشيد، يا كمتر برخورد داشته باشيد، تا به تدريج از ذهنتان خارج شود. براي اينكه اين قطع كردن رابطه، براي شما راحت تر شود بايد از همان خانم روان شناس كمك بگيريد.
درست است كه اين كار شما صحيح نيست و بايد آن را ترك كنيد، اما احساس گناه زيادي هم مشكلاتي را به دنبال دارد، احساس گناه افراطي (نه طبيعي) موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي گردد. پس به جاي احساس گناه افراطي كه ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد به القاي روح اميد در خود، براي اصلاح اين رفتارتان بپردازيد.
براي اينكه راحت تر بتوانيد اين وابستگي به دوستتان را از بين ببريد بايد چيزي را جايگزين آن كنيد، مثلا مي توانيد با افراد ديگري كه مي شناسيد رابطه جديد برقرار كنيد ( البته نه به حدي كه به آنها هم وابسته شويد) و هم چنين به فكر كارهاي تفريحي و ورزشي و مشغول كننده باشيد تا آن جنبه برون گرايي شما با ديگران ارضاء شود و كمتر به ياد ايشان بيفتيد.
سعي كنيد كه استقلال خود را حفظ كنيد. زماني كه عاشق ديگران مي‌شويم يا اجازه مي‌هيم كه ديگران عاشق ما شوند، مراقب باشيم كه در عين لذت بردن از حمايت عاشقانهٔ طرف مقابل خود، يا دادن حمايت عاشقانه به او، طوري رفتار كنيم كه بدون حضور او نيز بتوانيم به خواسته‌هاي خود برسيم.
اعتماد به خود و اتكاء به خداوند داشته باشيد. بايد در حالتي از حضور قرار بگيريم كه حس كنيم مواردي مانند نااميدي، ترس، ضعف و هرگونه كمبود ديگر، فقط با حضور خداوند تكميل مي‌گردد، ما فقط حق داريم به خداي خود وابسته باشيم كه همواره از اوج آسمان‌ها تا قعر زمين و در فضاي بين آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و هميشه با ما است.
موفق باشید.