پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

پسری هستم 20 ساله حدود هفت ساله که شدیدا به دوستم که اوهم پسری همسن من هست علاقمند شدم کاملا عاشقشم ، شب و روز به فکرشم و هر لحظه از عمرم به فکر میکنم واین باعث شده که از اهل البیت(ع) و خدا دورباشم. چطور او رو از دل بیرون کنم و محبت خداروتو دلم بشیندونم؟؟ از اونجایی که میگن یک دل داری یه دل دار هم باید داشته باشی یا مثلا دل جای دو محبوب نیست من میخوام عاشق خدا باشم نه عاشق یه بنده معمولی خدا تو این رابطه خیلی ضربه خوردم بخاطره این عشق از درسو ورزشو زندگیو... عقب افتادم دارم دیوونه میشم همش به او فکر میکنم پیشه خودم میکم اگه اینقدر که به او ارادت دارم به خدا و اهل البیت(ع) ارادت داشتم الان شرایطم فوق العاده بود الان هم که دارم اینو مینویسم دلم پیش او هست و سخنان عقلم هست...

برادر گرامي! دوران نوجواني و جواني دوران عجيبي است كه همراه با هيجان هاي مختلف در انسان نمودار مي شود.
يكي از حالاتي كه گاهي اوقات در اوايل جواني بين افراد با شدت و ضعف مختلف ديده مي شود همين حالت علاقه مندي به رفيق است كه گاهي اوقات تا حد جنون آميز پيش مي رود.
مهمترين موضوعي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه قطعا اين حال و علاقه يكباره در شما ايجاد نشده و روند تدريجي داشته، پس براي از بين رفتن آن نبايد انتظار داشته باشيد كه يكباره و دفعي برايتان حاصل شود.
راه حل مسئله چيست؟
اول كار بايد بدانيد براي فرار از اين حالت بايد براي مدتي فشار روحي را تحمل كنيد.
دوم اينكه شايد بيشتر از يك سال طول بكشد تا به وضيعت متعادل برسيد.
نياز به دوست و محبت ديدن از او يكي از نياز هاي انسان است پس شما ابتدا بايد چند نفر دوست پيدا كنيد علت اينكه مي گوييم چند نفر اين است كه اگر يك دوست ديگر پيدا كنيد همان علاقه را صرف او مي كنيد و دوباره گرفتار آن شخص ديگر مي شويد. پس با انتخاب چند نفر براي دوستي، محبت دروني شما بين چند نفر تقسيم مي شود و حالت تعادل به خود مي گيرد.
سعي كنيد هميشه با چند نفر از دوستان باهم باشيد و از خلوت و تنهايي با يك نفر خصوصا با دوست فعلي تان، به شدت بپرهيزيد(قرار ملاقات ها حتما گروهي باشد).
سعي كنيد ارتباط خود را با ايشان(دوست فعلي) از نظر زماني محدود و كم كم تعداد ديدار ها را هم كم كنيد و بايد ارتباط تان با ايشان دو نفري نباشد، يعني حتما دوستان ديگرتان هم با شما باشند؛ قطعاً تحمل اين حالت برايتان مشكل خواهد بود اما بايد براي بيرون رفت از علاقۀ افراطي صبر پيشه كنيد و بر نفس خود غلبه كنيد.
سعي كنيد در طي روز ساعتي را در اتاقي تنها باشيد و تمام مطالبي كه به ذهن تان خطور مي كند بر روي كاغذ بياوريد حتي حرف هايي كه مي خواهيد به دوست خود بزنيد و بعد از چند روز نوشته ها را از بين ببريد، بايد از نظر دروني تخليه شويد كه اين كار كمك خوبي مي تواند برايتان باشد.
در كارهاي گروهي شركت فعال داشته باشيد ( شركت در گروه هاي جهادي دانشجويي مفيد است).
ورزش را بعنوان يكي از برانامه هاي اصلي خود بدانيد اگر بدون آن دوستتان باشد خيلي بهتر است.
حساسيت بيش از حد به اين قضيه نداشته باشيد كه خود حساسيت باعث دل مشغولي و فكر كردن در مورد اين ارتباط مي شود و كار را برايتان سخت تر مي كند.
اگر شرايط مهيا باشد به فكر ازدواج باشيد.
از دعا نيز غافل نباشيد.
اين مطالب را بكار ببريد و بعد از چند مدت ارزيابي خود را برايمان بنويسيد.
موفق باشید.