پرسش:
از نگاه گویندۀ قرآن، زمین مسطح است یا کروی؟ منتقدان قرآن میگویند نظر آورندۀ قرآن به مسطحبودن زمین است؛ آیا این انتقاد وارد است؟
پاسخ:
برخی در مقام اثبات ناسازگاری قرآن با علم گفتهاند: «قرآن در آیاتی از زمین به عنوان مسطحشده (عربی: سُطِحَتْ) مانند فرش، بستر یا تخت، بسط داده شده و دشت هموار نام برده است». این نوشتار اختصاص به نقد و بررسی این مدعا دارد.
اشارۀ قرآن به کرویبودن زمین
قرآن کتاب هدایت است نه کتابی علمی؛ اما چون در راستای اهداف هدایتی خود به توصیف پدیدههای طبیعی میپردازد، انتخاب دقیق واژگان و اصطلاحات آن با گذر زمان و پیشرفتهای علمی، آشکار شده است که آورندۀ این کتاب، آگاهی کاملی از طبیعت داشته است. چنین دانشی تنها میتواند از سوی آفرینندۀ طبیعت، سرچشمه گرفته باشد؛ برای نمونه چند آیۀ قرآن بدون اینکه در مقام بحث از علم زمینشناسی و کرویبودن یا نبودن زمین باشند، با ظرافت خاصی به کرویبودن زمین اشاره میکنند:
1. حرکت پیوستۀ شب و روز
﴿... یُغْشِی اَللَّیْلَ اَلنَّهٰارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً ...﴾: شب را درحالیکه همواره با شتاب روز را میجوید، بر روز میپوشاند ... (1). تعبیر قرآن که شب با شتاب به دنبال روز میرود و آن را میپوشاند، نشاندهندۀ حرکتی پویا و پیوسته است. تعقیب و گریز مداوم و بدون توقف شب و روز تنها بر روی کرهای دَوّار تصورپذیر است. اگر زمین مسطح بود، این پدیده به شکل ناگهانی رخ میداد، نه پوشاندهشدن و تعقیب.
2. پیچیدهشدن شب و روز بر یکدیگر
﴿... یُکَوِّرُ اَللَّیْلَ عَلَى اَلنَّهٰارِ وَ یُکَوِّرُ اَلنَّهٰارَ عَلَى اَللَّیْلِ ...﴾: ... شب را به روز درمیپیچید و روز را به شب درمیپیچید ... (2). یکی از گویاترین تعابیر قرآنی، استفاده از واژۀ «یکوِّرُ» است که به معنای پیچیدن چیزی به دور چیز دیگر به شکل دایرهای یا کروی است. این آیه بهزیبایی نشان میدهد که چگونه شب بهتدریج بر روز و روز بر شب میپیچد. این پدیدۀ تدریجی و دایرهای، تنها در حالتی ممکن است که زمین کروی و در حال چرخش به دور خود باشد.
3. مشرقها و مغربهای متعدد
﴿فَلاٰ أُقْسِمُ بِرَبِّ اَلْمَشٰارِقِ وَ اَلْمَغٰارِبِ إِنّٰا لَقٰادِرُونَ﴾: به پروردگار مشرقها و مغربها سوگند که ما تواناییم (3). سوگند خداوند به «مشرقها و مغربها» (جمعبستن مشرق و مغرب) نشان میدهد که نقاط طلوع و غروب خورشید در مکانهای مختلف، متفاوت است. این پدیده تنها بر روی کرهای گردان تصورشدنی است. هر نقطهای بر روی کره زمین، مشرق و مغرب خاص خود را دارد که با حرکت وضعی زمین، خورشید در آن طلوع و غروب میکند. اگر زمین مسطح بود، تنها یک مشرق و یک مغرب وجود داشت.
4. فاصله دو مشرق
﴿حَتّٰى إِذٰا جٰاءَنٰا قٰالَ یٰا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ اَلْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ اَلْقَرِینُ﴾: تا زمانی که [در قیامت] نزد ما آیند، [به شیطانش] گوید: ای کاش میان من و تو فاصله و دوری مشرق و مغرب بود؛ پس بد همنشینی بودی (4). اشاره به «فاصلۀ دو مشرق» در جایگاه دورترین فاصله نیز به کرویبودن زمین دلالت دارد. دورترین نقاط از یکدیگر بر روی یک کره، نقاطی هستند که دقیقاً در مقابل هم قرار گرفتهاند. این تعبیر قرآنی، به این مفهوم علمی اشاره میکند که دورترین مشرق از یک نقطه، همان نقطه مقابل آن بر روی کره زمین است.
5. داخلشدن شب و روز در یکدیگر
﴿یُولِجُ اَللَّیْلَ فِی اَلنَّهٰارِ وَ یُولِجُ اَلنَّهٰارَ فِی اَللَّیْلِ ...﴾: شب را در روز درمیآورد و روز را در شب درمیآورد ... (5). واژۀ «یُولِجُ» به معنای داخلکردن تدریجی و آرام است. این پدیده (ورود تدریجی شب به روز و روز به شب) تنها زمانی رخ میدهد که زمین کروی و در حال چرخش باشد؛ به گونهایکه نور و سایه بهآرامی بر روی سطح آن حرکت کنند.
بررسی آیات دال بر مسطحبودن زمین
برخی معتقدند از نگاه قرآن، زمین تخت و مسطح است؛ این گروه برای اثبات ادعای خود به سه آیه تمسک میکنند که در ادامه بررسی میشود.
1. مسطحبودن زمین
﴿وَ إِلَى اَلْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ﴾: و به زمین که چگونه گسترده شده؟ (6)
﴿وَ اَلْأَرْضَ مَدَدْنٰاهٰا ...﴾: و زمین را گستراندیم ... (7).
گستردهبودن زمین لزوماً به معنای مسطحبودن آن نیست؛ چراکه هر جسم کروی نیز میتواند سطحی گسترده و پهناور داشته باشد. این آیات در مقام بیان نعمتهای خداوند به انسان است و اینکه اگر زمین ناهموار و صعبالعبور آفریده شده بود، زندگی انسان بر روی آن دشوار میشد. به این نکتۀ مهم آشکارا در آیه بعدی اشاره شده است: ﴿وَ جَعَلْنٰا لَکُمْ فِیهٰا مَعٰایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرٰازِقِینَ﴾: و در آن برای شما و کسانی که روزیدهندۀ آنان نیستید، انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم (8).
2. گستراندن زمین
﴿وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذٰلِکَ دَحٰاهٰا﴾: و زمین را پس از آن گسترانید (9). واژۀ «دَحَاهَا» از ریشۀ «دَحَوَ» به معنای آمادهسازی، گسترشدادن و مهیاکردن مکانی برای زندگی است که با فراهمآوردن شرایط لازم برای حیات محقق میشود؛ به همین دلیل فرمانده لشکر را که مسئول آمادهکردن و گسترش قواست، «الدِّحْیه» مینامند. آیه بعدی دربارۀ آب و چراگاه، قرینه خوبی است که منظور از «دحو» در این آیه آمادهکردن زمین برای زندگی انسان است و ارتباطی با تختبودن زمین ندارد: ﴿أَخْرَجَ مِنْهٰا مٰاءَهٰا وَ مَرْعٰاهٰا﴾: و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد (10) و (11).
نتیجه:
نهتنها هیچ آیهای از آیات قرآن نشاندهندۀ تخت و مسطحبودن زمین نیست، بلکه آیات مختلفی دال بر کرویبودن آن هستند. تعابیری همچون تعقیب و گریز شب و روز، داخلشدن و پیچیدهشدن آن دو در هم، مشارق و مغارب متعدد و ... همگی تنها با کرویبودن زمین معنا پیدا میکنند. منظور قرآن از گستردهشدن زمین، آمادگی آن برای زندگی انسان است و این گستردگی زمین با کرویبودن آن، نهتنها منافاتی ندارد، بلکه کاملاً با هم سازگار هستند؛ چراکه زمین با وجود کرویبودن، دارای سطحی وسیع و گسترده است و درنتیجه آدمی بهآسانی میتواند در آن زندگی کند. همانگونه که منظور از «دحو الارض» نیز خروج زمین از زیر آب و مهیاشدن آن برای زندگی انسان است و ارتباطی با تختبودن زمین ندارد.
برای مطالعه بیشتر:
بهزاد سعیدی رضوی؛ «دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه در مورد کُره زمین»؛ سراج منیر، دوره 5، ش 15، تیر 1393 ش، ص 89 ـ 104.
پینوشتها:
1. اعراف: 54.
2. زمر: 5.
3. معارج: 40.
4. زخرف: 38.
5. حدید: 6.
6. غاشیه: 20.
7. حجر: 19.
8. حجر: 20.
9. نازعات: 30.
10. نازعات: 31.
11. حسین رضایی؛ عرصۀ سیمرغ: پاسخی قاطع به شبهات کتاب نقد قرآن سُها؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398 ش، ص 129 ـ 137 و 271 ـ 274. زهرا آقامحمدشیرازی؛ «قرآن و دانش: شکل کروی زمین»؛ بشارت، ش 56، 1385 ش.