برهان

برهان «صرف الشئ لایتکرر ولایثبت» یعنی چه؟

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
برهان صرف الشيء يكي از براهين توحيد ذاتي خداي متعال مي باشد به اين معنا كه اين برهان با استفاده از قاعده فلسفي و عقلي « صرف الشيء لايتثني و لايتكرر » اين مطلب را اثبات مي كند كه چون خداي متعال صرف الوجود است يعني حقيقت و اصل وجود است بدون داشتن قيدي از قيود، و از آن جائي كه صرف الشيء تكرار نمي شود و دو بردار نيست، (مانند آن كه ما دو حقيقت آب نداريم، بلكه حقيقت آب يكي است، ولي افراد آب كه حقيقت آب هستند به اضافه قيدي مثل آب ليوان، آب دريا ، آب چاه ووو، متعدد مي باشند) بنابراين ممكن نيست كه خدا دو باشد و شريك الباري داشته باشد چون صرف الوجود و حقيقت وجود است. به اين برهان برهان صرف الشيء گفته مي شود.(1)

پي نوشت:
1. براي مطالعه بيشتر در اين رابطه ر.ك: مرتضي مطهري ، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، بيتا، ج 6، ص 1018و 1019.
موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام، سوالی درمورد برهان یا امر ترغیبی دفع خطر محتمل داشتم، چگونه اثبات می شود که اگر دنیای دیگری باشد خدا پرستان جزای خیر می بینند و کفار عقاب می شوند؟ ممنون ومتشکر از توجه شما

با سلام و شادباش فرا رسيدن سال نو و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

به نظر مي رسد سوال شما به جهت عدم تقرير مناسب از اين برهان است. تقرير اين برهان به صورت خلاصه به صورت زير است:
در امور زندگي انسان ها وقتي که احتمال خطر قابل توجهي را مي دهند به بررسي و جستجو مي پردازند تا آنجا که مطمئن شوند خطر از بين رفته يا احتمال تحقق آن بسيار ضعيف گشته و اين حکم و الزام يک حکم عقلاني است نه شرعي .
عقل است که در چنين مواردي ما را ملزم به تحقيق مي سازد تا گرفتار خطر نشويم. بلکه لزوم تحقيق و بررسي در موارد خطر و ضرر ولو احتمال آن قدر واضح و روشن است که بعضي دانشمندان بحث عقايد فرموده اند: فطرت انسان در چنين مواقعي او را ملزم به تحقيق مي کند. از اين رو واژه وجوب دفع ضرر محتمل به معناي الزام و ضرورت عقلي است نه شرعي. از جمله موارد به کارگيري اين قانون عقلي يا فطري اعتقاد به خدا و احکام الهي در مورد فرداي قيامت است.(1)
توضيح اين که بر فرض که در مورد عالم قيامت و عذاب دوزخ ما اعتقاد به هيچ کدام از حقايق ديني نداشته باشيم. همين که احتمال وجود ضرر و خطر دوزخ را بدهيم کفايت مي کند که عقل ما را ملزم سازد به کارگيري يک سلسله تمهيدات لازم در جهت دفع خطر محتمل که اين مقدمات و تمهيدات چيزي نيست جز ايمان به خدا و کتاب آسماني و انبياء الهي و حضرات معصومين(ع) و در يک کلمه دين.
بايد توجه داشته باشيد كه اين برهان بر اين پايه استوار است كه اگر خدايي وجود داشته باشد و او افرادي را براي هدايت بشريت فرستاده باشد و به آنها عقايد و دستوراتي را در غالب دين تعليم داده باشد تا مردم را به كمال برسانند، ديگر جاي سوال شما باقي نمي ماند و به عبارت ديگر اين برهان يا شبه برهان با اين پيش فرض صورت بندي مي شود كه احتمال وجود خداوند با تمام جوانب آن در نظر گرفته شده است و بدون اين احتمال ديگر ضرر محتملي باقي نمي ماند كه در صدد رفع آن باشيم.
در انتها كلامي از امام رضا(ع) مي آوريم كه به زيبايي جواب اين مساله را داده است: يكي از منكران وجود خدا نزد امام رضا(ع) آمد، در حالي كه گروهي در محضر آن حضرت بودند. امام به او فرمود:
اگر حق با شما باشد ـ كه نيست ـ و خدايي وجود نداشته باشد، در اين صورت ما و شما برابريم و نماز و روزه و زكات و ايمان ما به ما زيان نخواهد رسانيد ولي اگر حق با ما باشد و خدايي باشد ـ كه هست ـ در اين صورت ما رستگار و شما زيانكار و در هلاكت و خسران خواهيد بود.(2)

پي نوشت ها:
1. امامي و آشتياني، محمدجعفر و محمدرضا، عقايد اسلامي(سطح 1)، معاونت فرهنگي سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1366ش، ص10.
2. كليني، محمد بن يعقوب، الکافی، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج1، ص78.
جهت تسهیل و تسریع در امر پاسخگوئی از این پس، پرسشهای فقهی و احکام شرعی را تنها از طریق سامانه پاسخگوئی پیامکی به شماره 30009640 ، نشانی اینترنتی http://www.30009640.ir/sms و یا تلفن 09640 مطرح نمایید.

برهان سینوی چیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در ابتدا باید اشاره شود که مراد از برهان سینوی، همان برهان امکان و وجوب است که از آن به برهان صدیقین، طبق تقریر بوعلی نیز یاد می شود و چون این برهان به وسیله ابن سینا طرح و تبیین شده، آن را برهان سینوی می گویند. ابن سینا معتقد است که در این برهان برای اثبات حق تعالی از خود ذات حق به ذات حق استدلال می‏ شود. از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمی ‏شود. بنابراین، در تبیین این برهان می گوید:
موجود یا واجب است و یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود است، که مطلوب ما ثابت می‏ شود. اگر ممکن الوجود است، وجود ممکن برای موجود شدن احتیاج به مرجح دارد. حال اگر مرجح ممکن باشد، دوباره خود احتیاج به مرجح دیگری دارد و همین‏طور تا بی‏ نهایت ادامه دارد. چون دور و تسلسل باطل است‏، باید به مرجحی برسیم که دیگر ممکن نباشد، بلکه واجب باشد و این واجب الوجود، همان خدا است. ایشان بعد از تقریر برهان می‏ فرماید:
«تأمل کن که چگونه در اثبات مبدا اول و وحدانیت و یکتایی وی و پاکی اش از عیب ها، بیان ما به تأمل چیز دیگر جز خود وجود نیاز نداشت. چگونه بیان ما در این باب به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد. اگر چه آن هم بر وجود او دلیل است، اما این روش محکم تر و شریف تر است؛ ‏یعنی ملاحظه کردن حال هستی از آن روی که هستی است، بر وجود واجب تعالی گواهی می‏ دهد؛ چنان‏که هستی او بر سایر هستی‌ها که بعد از او قرار گرفته‏ اند، گواهی می‏ دهد». گفتنی است که که ابن سینا در شرح اشارات اسم این برهان را برهان صدیقین گذاشته است. (1)
ولی صدر المتالهین (ملا صدرا) بر این عقیده‏ است که برهان شیخ را نمی توان برهان صدیقین نامید؛ زیرا در برهان صدیقین نظر به حقیقت وجود می‏ شود و حال آن‏ که در برهان ابن سینا، نظر به مفهوم وجود شده است.
به نظر می‏رسد که ابن سینا فقط از صرف مفهوم وجود به خدا نمی‏رسد، بلکه از مفهوم وجود از آن نظر که حاکی و بیانگر حقیقت وجود است، شروع می‏ کند. به این اعتبار، می‏ توان آن را جزء براهین لمی یا شبه لمی یا صدیقین قرار داد که مخلوقات واسطه‏ اثبات وجود خالق نیستند. (2)

پی‌نوشت‌ها:
1. بوعلی، اشارات، ج 3، ص 19، نشر الکتاب، قم، 13403 ق.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 6، ص 987، نشر صدرا، 1377 ش.

آيا در قرآن كريم آياتي مبني براثبات وجود خداوند و اثبات حقانيت دين اسلام وجود دارد به شرط آنكه پيش شرط قبولي برهان اين آيات قبولي حقانيت قرآن نباشد؟ (براي پرهيز از دور فلسفي)

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
اعتقادات اعم از توحید و نبوت و معاد تعبدی نیستند و باید بر اساس برهان پذیرفته شوند. قرآن در باب اعتقادات با افراد بدون پیش شرط صحبت کرده و فقط با تکیه بر فطرت حق شناس و برهان و عقل و استدلال با افراد مواجه شده است. به آیات زیر توجه کنید:
فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛‏(1)
براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مى‏ دانيد (هيچ يك از آن ها، نه شما را آفريده‏اند، و نه شما را روزى مى‏دهند).
قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ؛(2)
بگو: «آيا جز خدا چيزى را مى‏پرستيد كه مالك سود و زيان شما نيست؟! و خداوند، شنوا و داناست.»
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَم‏؛(3)
بگو: «آيا غير خدا را ولىّ خود انتخاب كنم؟! (خدايى) كه آفريننده آسمان ها و زمين است . اوست كه روزى مى‏دهد، و از كسى روزى نمى‏گيرد.»
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ؛(4)
آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه خداوند همه آن ها را آفريده است و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند.
این بعض آیات در باره توحید و خداشناسی و نفی شرک است که اساس پذیرش در آن ها برهان و منطق و عقل و یقین است . در هیچ کدام نفرموده اگر مسلمانید ،توحید را باور داشته باشد یا چون خدا گفته یا چون پیامبر فرموده است، بپذیرید.
در نبوت و معاد و امامت و دیگر شاخه های اعتقادی هم فقط بر اساس منطق و برهان صحبت می کند . مردم را به تبعیت از برهان و منطق و یقین و علم دعوت می کند . توبیخ ها هم با توجه به گردن ننهادن به برهان و علم و حکم کردن غیر منطقی است. به نمونه هایی توجه کنید:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون‏؛(5)
بگو: آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مى ‏كند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مى ‏كند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى ‏كند ،براى پيروى شايسته ‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى ‏شود، مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏ شود، چگونه داورى مى‏ كنيد؟!
أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنينَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أَ فَلا تَذَكَّرُون؛‏(6)
آيا دختران را بر پسران ترجيح داده ؟! شما را چه شده است؟! چگونه حكم مى‏ كنيد؟! (هيچ مى‏ فهميد چه مى‏ گوييد؟!) آيا متذكّر نمى‏ شويد؟!
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمينَ كَالْمُجْرِمينَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛(7)
آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مى‏ دهيم؟! شما را چه مى‏ شود؟! چگونه داورى مى‏ كنيد؟!
وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏ تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏؛(8)
گفتند: «هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى آن هاست! بگو: «اگر راست مى‏ گوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!»
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ؛(9)
آيا آن ها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليل تان را بياوريد»
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛‏(10)
آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليل تان را بياوريد اگر راست مى ‏گوييد!»
همچنان که ملاحظه می کنید در این آیات که نمونه ای از آیات بی شمار است ،سخن از گردن نهادن به برهان و منطق و استدلال است و توبیخ حکم کردن غیر برهانی؛ نه پذیرفتن به این عنوان که وحی است و سخن پیامبر است و...
بله در عبادات و امر و نهی ها مبنای پذیرش، ایمان و اسلام است. به آیات زیر توجه کنید:
وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمين؛‏(11)
موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده‏ايد، بر او توكّل كنيد ،اگر تسليم فرمان او هستيد!»
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ؛(12)
بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آن ها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد.
وقتی ما با برهان و منطق، خدا و توحید ونبوت و معاد را پذیرفتیم، آن گاه باید در مقابل اوامر و نواهی وحیانی و نبوی تسلیم باشیم . تسلیم بودن اقتضای ایمان است و فقط باید برای مان ثابت شود وحی و یا سخن پیامبر و امام است . اگر ثابت شد دستور از ناحیه آسمان آمده یا دستور پیامبر و امام است، دیگر باید اطاعت کنیم و حق چون و چرا نداریم.

پی نوشت ها:
1. بقره(2)آیه22.
2. مائده(5) آیه76.
3. انعام(6)آیه14.
4 همان،آیه100.
5. یونس(10)آیه35.
6. صافات(37)آیه152-154.
7. قلم(68)آیه35- 36.
8. بقره(2)آیه111.
9. انبیاء(21)آیه24.
10. نمل(26)آیه64.
11. یونس(10) آیه 84.
12. انفال(8)آیه41.

با سلام،

خواهشمند است درباره برهان فطرت توضیحات کاملی بدهید؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
فطرت زبان مشترك تمامي آدميان و زبان بين المللي بشر است. نيازي به تعليم و تعلم ندارد. زبان فطرت در آدميان، همانند جگر تشنه است كه آب مي‏ خواهد. هيچ كس به انسان نياموخته كه اگر تشنه شد، آب بنوشد (بلكه خود سراغ آب مي‏رود). بنابراين فطرت، دروغ ‏پذير و خطاپذير نيست. اگر قلب انسان (به جهت گناهان) منحرف نشود، فطرت انسان او را به سمت خدا هدايت مي‏ كند.
راه فطرت، تنها مربوط به مسائل عملي نيست؛ بلكه مسائل و معارف توحيدي نيز بر اساس راه فطرت روشن مي‏ شود، (1). بنابراين يكي از متقن‏ ترين و روشن ‏ترين برهان‏ ها براي اثبات وجود خداوند، برهان فطرت است كه از جان آدميان برخاسته است.
فطرت؛ به معناي خلقت بديع و بي‏ سابقه است. بر اساس نظر قرآن، حسّ ديني و توحيد، در سرشت بشر نهاده شده است :
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛ (2) پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده ، دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار ، ولى اكثر مردم نمى‏دانند!» .
بيان برهان فطرت :
1. انسان با تمام وجود، در مي‏يابد كه موجودي نيازمند است. اين اصلي بديهي و روشن است كه نياز به استدلال ندارد. كنكاشي مختصر درون خودمان، روشن مي‏كند كه موجودي نيازمند هستيم.
2. انسان با تمام تلاش خود يا با تكيه بر ديگري، سعي مي‏كند كه نياز خود را برطرف كند.
3. در اين تلاش او كم‏كم در مي‏يابد كه كسي نمي‏تواند نيازهاي او را برطرف كند. مگر اين كه او بي‏نياز محض باشد؛ زيرا آن كه نيازمند است، گرفتار حل مشكل خود است. پس تنها كسي مي‏تواند نياز نيازمندان را برطرف كند كه خود، بي نياز مطلق باشد . موجودبي‏نياز خدا است كه انسان با جان و دل خود، خويشتن را محتاج و نيازمند به او مي‏يابد . براي رفع نياز و فقر خود، دست نياز به سمت او دراز مي‏كند.
4. در مرحله بالاتر، انسان در مي‏ يابد كه نيازهاي او تنها محدود به نيازهاي مادي نيست؛ بلكه نيازهاي فوق مادي (معنوي) نيز او را احاطه كرده‏اند. نيازهاي آدمي تنها آب، نان، مسكن و... نيست؛ بلكه در علم، شناخت، عبوديت و ديگر امور معنوي نيز همواره نيازمند است.
5. كمالات علمي و عملي - كه انسان در جان خود آن ها را احساس مي‏كند - برطرف نمي‏ شود؛ مگر اين كه به خدا تكيه كند ،خدايي كه كمال محض است و همه كمالات را به صورت ناب دارا مي ‏باشد.
6. انساني كه به اين مرحله رسيده، تشنه مي‏ شود كه او را ببيند . براي رفع اين حاجت با جان خود، از خدا طلب مي‏ كند. او در اين تلاش، در مي‏ يابد كه خداوند با چشم ديده نمي ‏شود؛ زيرا جسم دليل نقص است؛ بلكه با شناخت حضوري و شهودي، او را طلب مي‏ كند. انسان در اين مرحله، در مي‏ يابد كه با جان مي‏ توان خدا را مشاهده كرد (نه با چشم سر).
هنر پيامبران اين است كه فطرت انسان‏ ها را - كه همانند معدن‏ هاي ارزشمند هستند - كشف مي‏ كنند و به او نشان مي‏ دهند كه به چه چيز و به چه كسي محتاج است و چه بايد بكند .
پس انسان در اصل محتاج به بي نياز مطلق است كه فقط او الوهيت دارد و ديگران همه محتاج اويند:« يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ »(3)پس مقصود واقعي انسان، خدا است و پيامبران فطرت را بيدار مي‏ كنند.
انسان براي حل مشكلات و نيازهاي خود، راه حل‏ هاي گوناگوني را پيش‏بيني مي‏كند، اما اگر از تمام راه‏ حل‏ ها نااميد شد، آن گاه توجه به دستاويزي مي كنند كه هيچ گونه محدوديت و ناتواني در آن راه ندارد؛ زيرا دليل روي گرداني او از راه حل‏ هاي مختلف،ناتواني آنان براي حل مشكلات او است ؛ اما در عين حال كه آن ها را ناتوان مي‏ يابد و نااميد مي‏ شود؛ در دل اميدوار است. اميد، به جايگاهي است كه هيچ گونه ضعف و ناتواني در او راه ندارد.
این آیه شریفه به این مطلب اشاره دارد:
« فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ؛(4) هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند (و غير او را فراموش مى‏كنند). امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى‏شوند! » .
آن احساس نياز دورني و وابستگي شديد همان چيزي است كه برهان فطرت بر آن تاكيد دارد. در مواقعي خاص چنان قوي و پر قدرت ظاهر مي شود كه خود انسان را به شگفتي وا مي دارد ، هرچند باز در اثر غفلت ها و دنيا طلبي ها به فراموشي سپرده مي شود ؛ اما در حقيقت واقعيت اين احساس و اين طلب نياز حقيقتي غير قابل انكار است زيرا انسان به كسي اميدوار است كه او را مي‏ شناسد؛ زيرا دلبستگي و اميد به كسي، پس از شناخت او حاصل مي‏ شود.
تا ما كسي را نشناسيم و معرفت و شناختی نسبت به او و خصوصيات او نداشته باشيم، نمي ‏توانيم به او دلبسته و اميدواريم باشيم. بنابراين، دلبستگي و اميد ما به موجودي كه توانا و بي‏ همتا است، نشان از آن دارد كه موجودي با اين خصوصيات و صفات وجود دارد؛ زيرا اگر چنين موجودي نبود، شناخت ما امكان نداشت.
در نتيجه دلبستگي و اميد و عرض نياز به او نيز ناممكن بود. عارفان از اين حالت انسان به «عشق» تعبير مي‏كنند و اين همان است كه مي‏ فرمايند: «انسان فطرتا خداشناس و خداجو است». اين تعبير در زبان دين و دانشمندان به فطرت خداپرستي و پرستش تعبير شده است.
اين برهان به خاطر فراگير بودن آن و به خاطر ادراك عمومي همه مردم نسبت به آن مورد توجه خاص امامان معصوم هم بوده ، بزرگان دين در كلمات خود توجه ويژه اي به اين برهان و طرح آن در برابر خداجويان داشته اند .
اميرمومنان در گفتاري مشهور در مورد بعثت پيامبران مي فرمايد:
« ... فبعث فيهم رُسُله... ليستأدوهم ميثاق فطرته ... (5)؛ پس پيامبران را ميان مردم مبعوث كرد ، تا وفاي به پيمان را از آن ها درخواست كند... » .
شخصي خدمت امام صادق(ع) عرض كرد: "چگونه خدا را بشناسم و ببينم ،‌حضرت سؤال كرد: آيا هيچ وقت از راه دريا مسافرت كرده‌اي؟ (گويا حضرت توجه داشتند به اين كه قضيّه براي او اتفاق افتاده ) گفت: آري. گفتند: اتفاق افتاده كه كشتي در دريا بشكند؟ گفت: بلي، اتفاقاً در سفري چنين قضيّه اي واقع شد. گفتند: به جايي رسيدي كه اميدت از همه چيز قطع شود و خود را مُشرف به مرگ ببيني؟ گفت: بلي چنين شد. گفتند: در آن حال اميدي به نجات داشتي؟ گفت: آري. گفتند: در آن جا كه وسيله اي براي نجات تو وجود نداشت، به چه به كسي اميدوار بودي؟
آن شخص متوجه شد كه در آن حال دل او با كسي ارتباط داشته كه گويي او را مي ديده است. (6)
اين داستان گزارشي روشن از برهان فطرت است.
فطرت و برهان فطرت، با بيان‏هاي مختلفي تبيين شده است كه براي نمونه مي‏توانيد به منابع معرفي شده مراجعه كنيد:
الف ) معناي فطرت و فطري بودن دين و نفسيات فطريات:
فطرت، استاد شهيدمطهري، انتشارات صدرا.
ب ) برهان فطرت:
1. مقالات، محمد شجاعي، انتشارات سروش (ج 3، ص 253 - 223). در اين كتاب از برهان فطرت، تحت عنوان « فكر در خود » بحث شده . البته اين برهان در حدود اثبات وحدانيت خدا از طريق فكر در خود است.
2. معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، انتشارات در راه حق، ج اول، ص 47 - 26.
ج ). فطرت حس ديني و خداجويي و خداشناسي از ديدگاه دانشمندان:
1. امدادهاي غيبي، استاد شهيد مطهري (ص 30 و 31)
2. آشنايي با قرآن، استاد شهيد مطهري (ج 1 و 2، ص 38 - 37، پاورقي)
3. علم و ايمان در گفتگو با دانشمندان، جواد محقق، انتشارات مدرسه.

پي نوشت ها:
1. فطرت، شهيدمطهري، ص 98 - 74.
2.روم ( 30)پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده ،دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار ،ولى اكثر مردم نمى‏دانند!
3.فاطر (35)آيه 15 .
4.عنکبوت(29)آيه65.
5. نهج البلاغه، خطبه 1.
6. معارف قرآن، ص 29، به نقل از توحيد صدوق، ص 231.