ویژگی ها

گفته شده «ولایت فقیه همان نظرات موسولینی و فاشیسم». پس شما ولایت فقیه رو از آنها گرفته اید؟ بنابراین ویژگی ها و شاخص ها و تفاوت این دو حزب را توضیح دهید؟

پاسخ:
به صورت كلي همه نظام‌هاي حكومتي را مي‌توان از نظر ماهيت به دو نوع تقسيم كرد:
الف: حكومت بشري. ب: حكومت الهي (غير بشري)؛ كه حكومت‌هاي بشري خود به سه نوع كلي قابل تقسيم هستند:(1)
1. استبدادي. 2. دموكراتيك. 3. مركب از دو ويژگي استبداد و دموكراسي.
الف) حكومت خودكامه يا استبدادي:
به گفته فورد، ديكتاتوري عبارت است از «به دست گرفتن اقتدار فوق قانون توسط رئيس دولت» نيز آلفرد كوبان مي گويد: ديكتاتوري حكومت يك نفر است كه مقام خود را نه از راه ارث، بلكه با زور، با رضايت، يا تركيبي از آنها به دست آورده است. ديكتاتور داراي حاكميت مطلق است، يعني همه قدرت سياسي در نهايت «از اراده» او برمي‌آيد و گسترة آن هم نامحدود است. همچنين ديكتاتوري به روالي دلخواه با صدور فرمان و نه بر پايه قانون اجرا مي شود. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.(2)
پس مي‌توان ويژگي حكومت ديكتاتوري يا خودكامه را چنين برشمرد:
1. حكومت يك فرد است.
2. با زور يا رضايت، يا هر دو بر سر كار آمده است.
3. داراي حاكميت مطلق است، به اين معنا كه قدرت سياسي «از اراده» شخص او بر مي‌آيد و نه از چيز و جاي ديگر.
4. گسترة قدرتش نامحدود است.
5. به دلخواه فرمان مي‌راند و بر پايه قانون نيست.
6. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.
ب) حكومت ولايت فقيه؟
ولايت برگرفته از ماده «ولي» است كه به معاني سلطنت، رهبري و حكومت به كار مي‌رود.(3) در فقه، ولايت در دو مورد استعمال مي‌شود:
1. مواردي كه مولي عليه قادر بر اداره امور خود نيست: مانند: ميت، سفيه، جنون، صغير.
2. مواردي كه مولّي عليه قدرت بر اداره خود دارد، ‌در عين حال اموري وجود دارد كه سرپرستي و ولايت شخصي ديگر را مي‌طلبد.
«ولايت فقيه» از موارد اصطلاح دوم است، زيرا فقيه كه بر جامعه ولايت دارد، يعني سرپرستي يكايك افراد آن جامعه، حتي ساير فقها و بلكه شخص خود را نيز بر عهده دارد. در تعريف ولايت فقيه آمده است: حكومت، زعامت و تصدي اداره امور اجتماعي، سياسي مسلمانان به دست عالم ديني (فقيه) و يا حكمراني فقيهان عادل بر مبناي مصلحت قاطبه مسلمانان و در راستاي اجراي مقررات اسلامي را ولايت فقيه مي‌گويند، بر اين مبنا عالمان دين صلاحيت تصدي حكومت اسلامي را دارند.(4) حال آيا هر فقيهي صلاحيت حكومت دارد؛ كه در اين خصوص در قانون اساسي جمهوري اسلامي و نظر غالب علماء شيعه شرايطي ذكر شده و فقهايي كه داراي آن شرايط باشند صلاحيت به دست گرفتن زمام امور را دارند و هرگاه يكي از آن شرايط وجود نداشته باشد، آن فرد ديگر صلاحيت حكومت كردن را ندارد.
از سوي ديگر در يك نگاه كلي، وقتي از ولايت فقيه سخن به ميان مي‌آيد. مراد وسيله‌اي است كه از طريق آن «ولايت الله» بر جامعه اعمال مي‌شود؛ به عبارت ديگر، ولايت فقيه در طول ولايت خدا بر انسان قرار گرفته است،(5) لذا چنين حكومتي الهي است و حاكم آن منصوب از طرف خداوند است و اوست كه ولايت خداوند را در بين بشر اجرا مي‌كند. چنين حكومتي زير مجموعه هيچ كدام از حكومت‌هاي بشري قرار نمي‌گيرد. اگرچه شباهت‌هايي با آنها داشته باشد. حاكم در نظامي الهي براساس هواهاي نفساني و آراي شخصي خودش به عنوان يك فرد يا يك طايفه يا يك حزب و حتي به عنوان برگزيده از سوي مردم، زمامداري خود را اعمال نمي‌كند، بلكه به عنوان مجري احكام الهي در زمين، وظيفه حكومتي خود را انجام مي‌دهد، پس ماهيت حكومت اسلامي (ولايت فقيه) همان حاكميت قانون الهي است.
نه چيز ديگر، ولي فقيه هم بايد براساس آن قانون الهي عمل كند و محدود به آن قانون الهي است. ضمن اينكه ولي‌فقيه انساني عادل،‌ آگاه، مدير و مدبر و با تقوا بايد باشد و اگر اين شرايط را چنانچه ولي فقيه نداشته باشد يا در طول اعمال ولايت يكي از آنها را از دست بدهد خود به خود ولايتش ساقط شده و امر او مطاع نمي‌باشد كه قانون، تشخيص اين امر را بر عهده مجلس خبرگان رهبري گذاشته است.(6) اگر بخواهيم ويژگي‌هاي حكومت اسلامي كه در آن ولي فقيه حاكم است برشماريم، مي‌توان به دو مورد اساسي اشاره كرد:
1. وجود ولي فقيه، عادل و باتقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر در رأس حكومت.(7)
2. كليه قوانين و مقررات مدني، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي و سياسي و غير اينها براساس موازين اسلامي است،[8] لذا بر اساس اين دو اصل، يعني وجود فقيهي عادل، آگاه، ... و قوانين الهي حكومت اسلامي كه همان ولايت خداوند است بر انسان‌ها اعمال مي‌شود و فقيه در چنين حكومتي در حيطه اين دو اصل اساسي قرار مي‌گيرد و هرگاه از اين چارچوب خارج شود، به خودي خود ولايتش منتفي مي‌گردد. اصل يكصد و نهم قانون اساسي نيز ضمن اشاره به شرايط و صفات رهبري وجود و تداوم اين شرايط را براي رهبري، لازم مي‌داند و اصل يازدهم تشخيص آن را بر عهده خبرگان رهبري گذارده است كه آنها به طور مداوم بر اعمال و رفتار ولي‌فقيه ناظر هستند.
با توجه به مطالب ياد شده در مورد حكومت پادشاهي و ديكتاتوري و همچنين حكومت ولي‌فقيه به وضوح مي‌توان به تفاوت‌هاي اساسي اين دو نوع نظام حكومتي پي برد، زيرا ماهيت يكي از آنها مبتني بر اراده بشري، استبداد، خودكامگي، بي‌قانوني، ... مي‌باشد و ماهيت حكومت ولي‌فقيه مبتني بر اراده خداوند متعال است و ملاك و معيار و محدوده آن، قانون الهي است و حاكم آن، شرايط خاصي بايد داشته باشد و هر كدام از آن شرايط را نداشته باشد خود به خود ساقط خواهد بود و امر او مطاع نمي‌باشد. امام خميني (ره) در جواب چنين اشكالي مي‌فرمايند: «اين حرف‌هايي كه مي‌زنند كه خير، اگر چنانچه ولايت فقيه درست بشود ديكتاتوري مي‌شود، از باب اين است كه اينها ولايت فقيه را نمي‌فهمند چيست... ولايت فقيه مي‌خواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد، نه اين‌كه مي‌خواهد ديكتاتوري بكند.»(9)
البته ولايت فقيه در كشورهائي مانند ايران كه پيرو مكتب اهل بيت (ع)هستند، اجرا مي شود چون خود مردم به جهت اعتقادات خويش ان را پذيرفته اند.
معرفي منابع براي مطالعه بيشتر
1- پرسشها و پاسخ ها درباره ولا يت فقيه،آيت الله مصباح يزدي.
2- آيت الله جوادي آملي، ولايت فقيه .

پي نوشت ها:
1. حيدري، محسن، پيشينه و مباني ولايت فقيه نزد علماء شيعه، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1379، ص 30.
2. عالم، عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، تهران، انتشارات ني، 1373، ص 5ـ284.
3. تاج العروس، ج 10، ص 398.
4 . عميد زنجاني، ‌عباسعلي، فقه سياسي، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1373، ج 2، ص 326.
5. همان، ص 327.
6. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل يكصد و يازدهم.
7. همان، اصل پنجم.
8. همان، اصل چهارم.
9. خسروپناه، عبدالحسين، جامعه مدني و حاكميت ديني، قم، انتشارات وثوق، 1379،ص 76،
برگرفته از :http://www.askdin.com/thread1042-4.html
موفق باشید.

برای رسیدن به حد عصمت چه کار باید کرد و لازمه این کار داشتن چه ویژگیهایی در شخص است؟

پاسخ:
در ابتدا باید گفت:
گرچه نصاب تام عصمت یعنی عصمت مطلق اختصاص به چهارده نفر دارد، ولی ممکن است مراتب نازل از عصمت نصیب سایر افراد نیز بشود، زیرا گوهر اصلی انسان که نفس ناطقه‌ اوست، به گونه ای آفریده شده که اگر بخواهد، با تامین برخی شرایط می تواند به قله بلند عصمت برسد، زیرا نفس انسان با حرکت جوهری و تکامل معنوی از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفت‌های سهو، نیسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکی مصون باشد، چون محدوده نفوذ شیطان محصور به مراحل وهم و خیال است که وابسته به طبیعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است. سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاکی دیگر در آن ساحت قدسی راه نمی‌یابد. بنا بر این چون شوون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی وهمی نیست، اگر کسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت، می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (1)
از سوی دیگر مصونیت معصومان در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقوای سرچشمه می‌گیرد، درست همانند پرهیز از پاره ای از گناهان برای بسیاری از افراد که به خاطر علم و آگاهی و ایمان و معرفت آن را ترک می‌کند، مثلاً هرگز با بدن لخت و عریان، قدم در کوچه و خیابان نمی‌گذارد. گروه زیادی از مردم نسبت به گناهانی مانند سرقت مسلحانه در شب یا قتل انسان‌های بی گناه یا انتحار و خودکشی مصونیت دارند. دارای حالت درونی خاصی می‌باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آن ها، چنان محکوم و مورد تنفر می‌باشد که حتی به فکر آن نیز نمی افتند. بنا بر این بیش تر انسان‌ها از حد و درجه ضعیفی از عصمت برخوردارند.
گفتنی است که عصمت معصومان از دو چیز برخوردار است،
یکی علم و آگاهی از حقیقت و آثار گناه؛
دیگر ایمان محکم که آن ها را از گناه باز می‌دارد، بی آن که اختیار آن ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد.
معصوم در عین قدرت بر انجام گناه، با اختیار خودش گناه را ترک می‌نماید. مانند انسانی که به سیم لختِ برق دست نمی‌زند و یا باقی مانده غذای بیمارِ مبتلا به جذام و سل را نمی‌خورد.
از آن جا که منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمی است، (2) هر انسان صاحب اراده‏ای، می‏ تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنا بر این خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است. از این رو عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست (3)؛ چنان که حضرت مریم (س)، حضرت فاطمه (س) و مخلصینی دیگر (4) که نه پیامبر بودند و نه امام - به مقام شامخ عصمت دست یافته‏ اند.
از طرف دیگر عصمت مراتب متعدد دارد. مراتب پائین تر عصمت که عصمت از گناه باشد، برای دیگران نیز دست یافتنی است. (5)
گرچه دست یابی بدین مقام منیع برای هر کسی به آسانی نمی شود و دشوار است؛ ولی در هر صورت مراتب نازل آن مقام دست یافتنی است‌. برای‌رسیدن ‌به ‌تزکیه و مقام عصمت نسبی ‌بعضی ‌از بزرگان ‌دو مرحله ‌پیشنهاد کرده‌اند:
1ـ تهذیب ‌نفس‌از بدی‌ها یعنی ‌تصفیه‌دل ‌از اخلاق ‌زشت ‌و دوری‌از گناه‌. این‌عمل ‌را تصفیه‌ و تخلیه ‌هم‌ می‌نامند.
2ـ پرورش ‌و تکمیل ‌نفس ‌به ‌وسیله ‌تحصیل‌ علوم ‌و معارف‌ برحق ‌و فضائل‌ و مکارم‌ اخلاق ‌و انجام‌ عمل‌صالح‌. این‌ عمل ‌را تحلیه‌ هم‌ می‌گویند، یعنی ‌پرورش ‌و تکمیل‌ و آرایش‌دادن‌. (6) البته‌ قبل ‌از تخلیه ‌و تحلیه ‌باید انسان ‌ضعف‌ خود را بشناسد. راه‌های‌ تشخیص‌ نقاط‌ ضعف‌ عبارتند از:
1ـ تقویت‌عقل‌.
2ـ تفکر قبل‌ از عمل‌.
3ـ بدبینی ‌به‌ نفس ‌(خود بین‌نبودن‌).
4ـ مراجعه ‌به ‌طبیب‌ روحانی‌.
5ـ مراجعه‌ به‌ دوست ‌دانا.
6ـ از عیب‌ دیگران ‌پند گرفتن‌.
پس‌ از این ‌که ‌بیماری‌ اخلاقی ‌شناخته‌ شد، باید وارد میدان‌ مبارزه‌ شد. آن ‌چه‌ در تهذیب ‌نفس ‌ما را یاری ‌می‌کند عبارتند از:
1ـ تفکر:
امام‌خمینی‌می‌گوید:
«اوّل ‌شرط‌ مجاهده‌ با نفس‌ و حرکت‌ به‌ جانب‌ حق ‌تعالی‌، تفکر است ‌و تفکر در این ‌مقام‌ عبارت‌ است ‌از آن ‌که‌: انسان ‌لا اقل‌ در هر شب ‌و روزی ‌مقداری ‌فکر کند در این ‌که ‌آیا مولای ‌او که ‌او را در این‌ دنیا آورده‌ و تمام ‌اسباب ‌آسایش ‌و راحتی ‌را از برای ‌او فراهم ‌کرده‌... آیا وظیفه ‌ما با این‌ مولای‌ مالک‌الملوک‌ چیست‌؟». (7)
2ـ توجه ‌به‌ کرامت‌انسانی‌:
کسی‌که ‌به ‌مقام‌ شامخ ‌خود پی‌ببرد، از رذایل ‌دوری‌ خواهد کرد، امام ‌علی ‌(ع‌) می‌فرماید:
«هر کس ‌نفس ‌خود را گرامی‌ بدارد، شهوت‌ها برای ‌او کوچک‌ و بی‌ارزش‌خواهد بود». (8)
3ـ مشارطه‌:
در اوّل ‌روز انسان‌ با خود شرط‌ کند که‌ امروز بر خلاف‌ امر الهی ‌رفتار نکند.
4ـ مراقبه‌:
انسان‌در طول‌روز مراقب‌اعمال‌خود باشد. این‌مرحله‌از حساس‌ترین‌مراتب‌سیر و سلوک‌به‌شمار می‌رود. قرآن ‌مجید بر این‌نکته‌تأکید دارد که‌خداوند بر احوال‌و اعمال‌شما نظارت‌دارد: «إنّ اللّه ‌کان‌ علیکم‌ رقیباً؛ (9) خداوند بر شما مراقبت‌دارد». کسی ‌که ‌از آیه‌ فوق‌ درس‌ گرفته‌ باشد، همواره ‌خدا را ناظر بر کارهای ‌خود می‌داند و از غفلت‌و گناه‌ دوری ‌می‌وزرد.
5ـ محاسبه‌:
برای ‌تزکیه ‌نفس ‌لازم ‌است ‌از اعمال‌ روزانه‌ حساب‌رسی ‌به‌ عمل ‌آید.
6ـ مؤاخذه ‌و مجازات‌:
پس ‌از محاسبه ‌لازم ‌است ‌نفس ‌به ‌خاطر عمل ‌زشتی ‌که ‌انجام ‌داده‌، تنبیه ‌و مجازات ‌شود تا از تکرار آن ‌جلوگیری‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:
1. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، نشر مرکز اسرا ، قم،1381 ش، ص 201.
2. پژوهشی در عصمت معصومان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1377، فصل سوم، ص 72 - 43.
3. تفسیر موضوعی قرآن کریم، نشر مرکز اسرا، قم 1378ش. ج 9، ص 20-22.
4. علامه طباطبایی، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 205.
5. جعفر سبحاني ، الالهيات ، قم ،‌نشر موسسه امام صادق عليه السلام ، 1423 هـ . ق ، ج 3، ص 203- 205.
6. ابراهیم‌امینی‌، خود سازی‌ نشر بوستان کتب قم 1375 ش، ص‌ 46.
7. امام‌خمینی‌، چهل‌حدیث‌ نشر موسسه آثار امام 1378 ش ، ص‌ 234.
8. نهج‌البلاغه‌، نشر موسسه امیر المومینین ، قم 1380 ش ، قصار 449.
9. نساء (4) آیه‌1.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.