پرسش وپاسخ

مدتیه حرص دوست دختر پیداکردن رو دارم ومدام دوست دارم که بادختری رابطه برقرار کنم ومیدونم هم که این کار اشتباهیی که با نامحرم رابطه برقرار کنم ولی انگار کسی بهم میگه که نه این که بخاطر نامشروع بودن این کار نباید برم سراغ دوست دخترپیداکردن بلکه احساس میکنم که خودم جرات ندارم که پیدا کنم ونمییییتونم دوست دختر واسه خودم پیدا کنم وبه این خاطراحساس ضعف درخودم پیدا کردم واین که جربزه ی دوست دختر پیدا کردن رو ندارم منوزجر میده واحساس ناتوانی دررابطه برقرارکردن باجنس مخالف رو دارم .حالا میخوام که بایک دختری دوست بشم وبعد که دوست شدم به خودم بقبولونم که میتونم بادختری دوست بشم وبعدازاینکه دوست شدم بعدمدتی رابطمو خراب کنم ودست بکشم .حالا خیلی عزاب وجدان پیدا کردم ازاینکه احساس میکنم نمیتونم دوست دخترپیداکنم.ببینید خیلی ازدخترهای هم سن وسال من به من نگاه میکنن وزمینه ی دوستی رو برام فراهم میکنن ولی تا میخوام برم جلو ...احساس ترس بهم دست میده وگاهی اوقات حتی بدنم میلرزه که برم بادختری درمورد رابطه برقرار کردن بحرفم.تورو خدا راهنماییم کنید آخه گاهی اوقات حتی سر کلاس هم نمیرم وتو محوطه دانشگاه به نیت دوست دختر پیدا کردن پرسه میزنم فرصت هم پیدا میکنم ولی نمیتونم برم جلو وبا دختری رودرروصحبت کنم.من نمیخوام یادم بدید کهچطور میتونم رابطه برقرار کنم میخوام بهم بگید که چطور به خودم بقبولونم که میتونم رابطه برقرار کنم ولی این خداست که نمیخواد من به راه چپ وراه باطل کشیده بشم.آخه خیلی اوقات یه اتفاق هایی می افته که احساس میکنم خدا نمیخواد من دوست دختر گزینش کنم.همین امروز خواستم برم دنبال یه دختری تو دانشگاه که ناگهان دختر خاله خودمو دیدم وواسه اینکه دختر خاله من نفهممه که دارم میرم دبال اون دختره موندم پیش دختر خاله ام واون دختره هم ناپدید شد ودیگه پیداش نکردم.

ضمن تحسین برخی خویشتنداری ها و نکات مثبت شما اجازه می خواهم کمی آسیب شناسانه و نه همدلانه به نامه شما نظری بیفکنم. امید است دل آزرده نگردید و در آن بیش تر تأمل نمایید.
بسياري از افكار و تمايلات و رفتارهاي شما اضطراب آلود است و تحت تأثير شديد اضطراب نسبتاً بالاي شما مي باشد. اگر نيك در خود بنگريد فارغ از توانايي يا عدم توانايي تان براي رابطه با جنس مخالف، شما با يك اضطراب و تنيدگي دروني دست و پنجه نرم مي كنید. گويا شما همواره به صورت ناخودآگاه يا خودآگاه به دنبال يك آرامشگر بيروني براي كاهش سطح اضطراب بالاي خود هستيد. بي شك رابطه با جنس مخالف می تواند به صورت كاذب و موقت به آرامش شما بينجامد (هر چند بلافاصله به تشديد آن مي انجامد و روز به روز بر سطح اضطراب شما مي افزايد). خيالبافي جنسي و تخيل گرایی در زمينه جنس مخالف يكي از مكانيزم هاي دفاعي ما در برابر حملات اضطرابي مي باشد و هر چيزي به صورت واقعي و پايدار از اضطراب شما بكاهد در كاهش اين خيالبافي مؤثر است.
ناگفته نماند كه همين چند صباحي كه در انديشه پيدا كردن دوست دختر مي باشيد به طرز قابل توجهي بر ميزان اضطراب اوليه شما (قبل از ورود به اين چراگاه شيطان) افزوده شده است و در صورتی كه تصميم شما عملي گردد سطح اضطراب شما به مرز وخامت نزديك نزدیک تر مي گردد.
متأسفانه شرايط فيزيولوژيك و روانشناختي شما به گونه اي است كه با رابطه شما با يك دختر ده دختر صد دختر دردي از اضطراب شما دوا نمي شود و شما همواره بايد به دنبال تنوع طلبي جنسي يا عميق تر كردن سطح رابطه باشيد.
عزت نفس شما بسيار پايين است و همين باعث شده كه به نوعي طلب (گدايي) از جنس مخالف براي برقراري رابطه بپردازيد. اگر كمي خود ارزشمندي شما افزایش می یافت اين گونه خود را به اب و آتش نمي زديد.
عزت نفس پايين حكايت از وجود احتمالي رگه هاي افسردگي در شما دارد گويا شما به يك بي معنايي در زندگي دچار شده ايد و معنايي جز دست و پا زدن در باتلاق گناهان جنسي نداريد.
از سويي ان چه از نامه شما بر مي ايد رويكرد وسواسي شما به مساله رابطه با جنس مخالف مي باشد.
استفاده از جملات و سوالات تكراري حاكي از وجود احتمالی افكار وسواسي در شما مي باشد به عبارتي مي توان گفت كه شما به نوعي وسواس شبه جنسي دچار شده ايد اين وسواس احتمالي ريشه در اضطراب بالاي شما دارد.
دينداري شما بسيار در نوسان است و معلوم نيست شما به چه خطوط قرمزي پايبنديد. دينداري و خويشتنداري از مهمترين عوامل براي كاهش سطح اضطراب مي باشد متاسفانه شما از اين دو بهره چنداني ندارید و صرفا همچون فرد وسواسي به تشريفات وسواسي خود مي انديشيد.
به عنوان روان شناس به شما دوست عزيز خاطر نشان می سازم كه شرايط رواني شما به مرز باليني و وجوب مداخله روانشناختي و روانپزشكي رسيده است و شما بايد فارغ از محتواهاي وسواس فكري (که حول و حوش رابطه با جنس مخالف مي باشد) در اسرع وقت در گام اول به يك روان پزشك مراجعه نماييد بايد به صلاحديد ايشان به صورت موقت به درمان دارویی بپردازيد و بعد از اين كه از چنبره اين افكار مزاحم تا حدودي رهيديد. بايد با حداقل 7 و 8 جلسه حضوري با روان شناس باليني به اصلاح خطاهاي شناختي و... خود بپردازيد.
هر گون اصرار بر خود درماني، دوست دختر درماني، ثمره اي جز تشديد و مزمن شدن اختلالات رواني احتمالي شما ندارد. اگر كمي دور انديشانه به ماجرا بنگريد مي توانيد با تن دادن به درمان تخصصي (دارو درماني + روان درماني) خود را به ساحل ارامش پايدار و البته رضايت خدا برسانيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام،

1- آیا حق الناس بر شهدا بخشیده می شود؟ یعنی خداوند از کریمی و بخشندگی خود می بخشد و کسی را که حق دارد راضی می کند یعنی شهید حق الناس داشته باشید و خدا طرف مقابل شهید را راضی کند و از او رضایت بگیرد؟

2- آیا درست است کسی که خفگی در آب را تجربه کند و اینگونه بمیرد گناهان حق الناس او بخشیده و پاک می شود؟

پاسخ1:
بر اساس برخی روایات با ریخته شدن اولین قطره خون شهید همه گناهان حق الله او پاک می شود، اما گناهان حق الناس معلوم نیست پاک شود؛ لذا در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «اولین قطره خون شهید کفاره گناهان اوست مگر بدهی ها (حقوق مردم)، که کفاره آن ادای آن است».(1)
البته ممکن است شدت رنج و سختی افراد در وقت شهادت در مقام و مرتبه آن ها تفاوتی ایجاد نماید؛ اما این به معنای بخشیده شدن حق الناس آنها نیست. ناگفته نماند چه بسا خداوند به نوعی در دنیا یا آخرت زمینه بخشش حق الناس افرادی مانند شهدا را فراهم آورد. مثلا در دل فرد صاحب حق بیندازد که آن شهید را ببخشد یا در قیامت با دادن اجر و ثواب به صاحب حق زمینه بخشش او را فراهم آورد، چه این که بر اساس نص قرآن، شهید مهمان خدا است و نزد او تا ابد روزی می خورد (2) ممکن است احتمال داده شود که مهمان خداوند باید از هرگونه آلودگی پاک شود و معقول نیست که مهمان خدا بر سر سفره او با آلودگی گناه مثلا بر عهده داشتن حق الناس حضور پیدا کند. ولی خداوند به طور مستقل و بدون رضایت صاحب حق چنین کاری را در حق هیچ بنده ای انجام نخواهد داد و یا لا اقل دلیلی قطعی در این باره در دست نیست.
پاسخ2:
گرچه در برخی احادیث آمده انسان غرق شده اجر شهید را دارد، از جمله از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است، که فرموده‌: کسی که زیر آوار بمیرد یا کسی که در آب غرق شود، شهید است و گناهانش بخشیده می‌شود.(3) و در حدیث دیگر فرمود:
«شهدا پنج دسته‌اند: کسی که زیر آوار بمیرد. کسی که در آب غرق شود. کسی بر اثر قولنج بمیرد. زنی که در حال زاییدن از دنیا برود و... این چند گروه شهید به شمار می‌روند و تمامی گناهانشان بخشوده می‌شود».(4)
البته در این احادیث نسبت به مسأله حق الناس چیزی مطرح نشده و بعید نیست این مورد نیز مثل مورد پیشین باشد.

پي نوشت ها:
1. حر عاملی، وسائل الشیعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1412 ق، ج13، ص85، حدیث 5.
2. آل عمران (3) آیه 139.
3. محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث، قم 1370 ش، ج3، ص 125، حدیث 9961
4. همان، ح 9960.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام حضرت مهدی سلام الله علیه ان شاالله بیایند چگونه حکومت جهانی اسلامی تشکیل می دهند؟ ما در جهان 5 میلیارد غیرمسلمان داریم و شاید حرف امام را قبول نکنند تکلیف چه می شود؟؟؟ آیا مسابقاتی مثل المپیک وجام جهانی فوتبال با آمدن امام زمان منحل ومنتفی می شود؟؟؟

پاسخ:
پيروان ديگر اديان و تمامي انسان ها با ديدن نشانه ها و علامت هاي امامت امام زمان (عجل الله فرجه) به او ايمان مي آورند. اما اين ايمان نه از روي جبر و به زور شمشير باشد. بلكه با دلائل و براهين عقلي و اعجازهايي عملي كه توسط آن امام صورت خواهد گرفت ناگفته نماند تعدادي از انسانهای لجوج نيز حاضر به ايمان آوردن نمي شوند و بناي جنگ و ناسازگاري با امام را مي گذارند كه امام با آنان خواهد جنگيد.
تعامل با اديان اين‌گونه است كه ابتدا بايد اديان بشري و باطل كنار گذاشته شوند و شريعت و دين واقعي نشان داده شود. در احاديث معصومان(علیهم السلام) آمده است كه ايشان سپاه خود را روانه مي‌سازد و از «غار انطاكيه»، تابوت سكينه را خارج مي‌سازند و در آن تابوت، نسخه‌اي از تورات و نسخه‌اي از انجيل وجود دارد و بر اين اساس، با اديان ديگر به احتجاج مي‌پردازند. اين روايت نكات زيادي در بردارد از جمله اينكه ايشان، محلّ اين تابوت را مي‌دانند و مسأله احتجاج براي اثبات دين حق، اهمّيت زيادي دارد؛ زيرا انسان با دليل و برهان مي‌تواند چيزي را بپذيرد و به آن اعتقاد پيدا كند.
ظهور مقدّس ايشان و حوادث مربوط به آن به اين محاجّه‌ها محدود نمي‌شود و خداوند كمك خود را مي‌فرستد. فرود آمدن حضرت مسيح (ع) و نماز خواندن پشت سر امام (ع) تنها براي تشويق مسيحيان به پيوستن به دين اسلام و امام مهدي(ع) است.
خداوند حضرت عيسي(ع) را براي اين هدف ذخيره قرار داده است؛ زيرا مسئله پيروز و چيره ساختن دين حق‌،‌ اهمّيت زيادي دارد. نكتة ديگر اينكه دين مسيحيت در حال حاضر گسترش زيادي يافته و شمار زيادي از مردم در جهان پيرو اين دين هستند و قدرت زيادي در جهان دارند. هدف اصلي امام مهدي(ع)، حكمفرما ساختن دين اسلام و تشريح احكام واقعي آن براي مردم است تا مردم آن را بپذيرند و با توجّه به اين،‌ حكومت امام مهدي(ع) در حقيقت، دوران انتقال از تشتّت و چند دستگي و رسيدن به يكپارچگي فكري و مذهبي است.
به نحوه ايمان آوردن مسيحيان با توجه به آنچه در روايات اسلامي آمده توجه نماييد.
حضرت مسيح (ع)، در دوران ظهور حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - از آسمان فرو مي آيد، قرآن مجيد مي فرمايد: "وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَـبِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِي قَبْلَ مَوْتِه؛ (نساء،159) و هيچ يك از اهل كتاب نيست، مگر اينكه به او قبل از مرگش ايمان مي آورد. "
طبق نظر يكي از تفاسير، منظور از آيه اين است كه تمام اهل كتاب، به حضرت مسيح، پيش از مرگ او ايمان مي آورند و اين هنگامي است كه طبق روايات اسلامي، در زمان ظهور حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - از آسمان فرو مي آيد و پشت سر حضرت نماز مي گزارد.(1)
اين مضمون را در روايتي از امام باقر(ع) نيز مي بينيم كه فرمود: "ان عيسي ينزل قبل يوم القيامة ....-؛ حضرت عيسي(ع)، قبل از روز قيامت و در دوران حضرت مهدي(عج) از آسمان فرو مي آيد و همه اهل كتاب را به پيروي از حكومت و امامت حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - فرا مي خواند و خودش هم براي اتمام حجت، پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند. (2)
پس حضرت عيسي(ع)در زمان حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف -، دين مسيحيت را تبليغ نخواهد كرد، بلكه مردم را به دين پيامبر اسلام و پيروي از حضرت مهدي فرا مي خواند و بسياري از مسيحيان به اسلام گرويده و امام زمان(ع)ايمان مي آورند.
با ظهور حضرت بساط لهو ولعب و فسق و فجور بر چيده مي شود چنانچه اين موارد (مسابقاتی مثل المپیک وجام جهانی فوتبال) به تشخيص حضرت مصداق لهو و لعب باشد (که ظاهرا اصل آن چنین نیست) با آنها مخالفت خواهد نمود وگرنه با رفع اشکال هایی، استمرار می یابد.
براي آگاهي بيشتر رك عصر ظهور نوشته علي كوراني و دادگستر جهان نوشته ابراهيم اميني

پي نوشت ها:
1. آيت الله مكارم شيرازي و ديگران،تفسير نمونه، دارالكتب الاسلامية، ج 4، ص 204.
2. آيت الله صافي، منتخب الاثر، انتشارات حضرت معصومه(س)، ص 600.

با سلام، حضرت مسیح (ع) موقع عروج به آسمان از زمین با خود چه بُرد؟

پاسخ:
در این خصوص در روایات مطلبی خاصی ذکر نشده، ولی بر اساس روایتی امام صادق (ع) فرمود: عیسى بن مریم وقتى به آسمان برده شد جامه اى پشمى بر تن داشت که نخ آن را مریم رشته و خود مریم آن را بافته و خودش دوخته بود، وقتى به آسمان رسید، ندایش دادند: زینت دنیائیت را بیفکن. (1)

پی نوشت ها:
1. محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، نشر مکتبة الاسلامیه تهران، 1380ق، ج1، ص251.

سلام، من چند بار از جیب و حساب پدرم بدون اجازه پول گرفتم الان می خوام برم کربلا وازش حلالیت جستم و قبول کرد، آیا مالی که در شکمم هست حرام است؟؟؟ من چند بار از جیب و حسابش بدون اجازه پول گرفتم چه کنم؟؟ آیا باید آب کنم گوشت حرام را و سپس به کربلا بروم/؟ خواهشا کمکم کنید؟؟؟؟

پاسخ:
همین که پدرت حلال کرده کافی است و چیز دیگری لازم نیست. البته باید توبه کنی و از خدای مهربان بخواهی که تورا ببخشد و تصمیم بگیری که دیگر چنین کار حرامی را انجام ندهی. و کسی که از گناهش پشیمان شود و توبه کند خدای مهربان اورا می بخشد. قرآن می فرماید: قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله أنّ الله یغفر الذنوب جمعیاً إنّه هوالغفور الرّحیم؛
بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم روا داشتید، از رحمت خداوند مأیوس و نا امید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد.(1)

پی نوشت:
1 .زمر(39) آیه 53.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام، 
در آیه 73 سوره مائده داریم که "لقد کفر الذین قالوا إن الله ثالث ثلاثة (همانا کسانی که گفتند خدا سومی سه تاست کافرشدند) می دانم که مفهوم قسمت آخر عبارت قرآنی این جمله یعنی "یکی از سه تا" و نه سومی سه تا، اما بیان آن به شکل مذبور دلیل خاصی داشته و نمی شد با بیان دیگر و مستقیم تر گفته شود "یکی از سه تا"؟ 
منظور از دوتای دیگر حضرت مسیح(ع) و حضرت مریم(س) است یا حضرت مسیح‎)‎ع) و روح القدس؟ (چون در 2 آیه ی بعد به ایشان و حضرت مریم (س) اشاره شده.)

پاسخ:
چنانکه در برخی از تفاسیر اشاره شده عرب زبانان وقتی می خواهد نشان دهند که یک چیز جزئی از یک عدد است صیغه اسم فاعل آن عدد را به خود آن عدد اضافه می کنند تا این معنا را افاده کنند که آنچه به این اسم فاعل توصیف شده داخل در آن عدد است چنانکه در یکی دیگر از آیات قرآن نیز تعبیر « ثانی اثنین» (1) آمده است.(2)
بنابراین منظور از تعبیر «ثالث ثلاثه» در تعبیر مذکور این است که خدا یکی از آن سه است نه اینکه سومین از سه تاست تا اشکال شود که چرا نگفته اولین از سه تا.
ممکن است سؤال شود که چرا خدا را «ثالث ثلاثه» دانستن مستلزم کفر است.
در پاسخ باید بگوییم که زیرا این تعبیر مستلزم این است که خداوند متعال در عرض آن دو موجود دیگر باشد در نتیجه، مانند آن دو موجود امكاني، كميّت دارد و عددپذير است.
به عبارت دیگر اين بيان مستلزم، محدود بودن و ماده و جسم بودن خداي سبحان است؛ چون در عرض او دو واحد ديگر وجود دارد و لازم پذيرش كميت، جسم و ماده بودن است، در حالي كه طبق براهين متقن، خدا حقيقت محض و هستي نامحدود مجردي است كه محدویت برنمي‏ دارد. بنابراين، تثليث نصارا هرگز با توحيد سازگار نيست.
اما خداوند متعال در آیه ای دیگر می فرماید:« ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا»(3) «آيا نمى ‏دانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‏ داند هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى‏ كنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى‏ كنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست، و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن مگر اينكه او همراه آنهاست هر جا كه باشند»
در اين تعبير، خداي سبحان در عرض آن سه نفر نيست بلكه ناظر قيّومي است كه در هر حال و همه جا با آنهاست و چنين نيست كه آن سه نفر با ناظر قيوم چهار نفر بشوند و خدا رابع اربعه باشد، در اين تعبير خدا، بدون امتزاج با موجودي، به همه و به تك تك آنها احاطه دارد، چون فرمود: ﴿هو معهم﴾؛ خداوند در هر حال با همه آنها است و چون حضور خدا در آن جمع، با وصف قيوم، محيط و ناظر است از همه آنها و از رابطه آنها با يكديگر آگاه است.(4)
اما درباره اینکه منظور از دوتای دیگر غیر از خداوند متعال چه کسانی هستند باید بگوییم مسیحیان معتقد به الوهیت خدا و حضرت عیسی و روح القدس هستند که به تثلیث مشهور است و تعبیر «ثالث ثلاثه» می تواند به همین مسئله اشاره داشته باشد اما در دو آیه بعد ممکن است به مسئله پرستش حضرت مریم به عنوان معبود (نه خدا) اشاره شده باشد چنانکه در آیه 116 سوره مائده می خوانیم:« وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني‏ وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي‏ بِحَق...»« و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم مى‏ گويد: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مى‏ گويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم..»
در اینجا که سخن از الوهیت حضرت مریم به میان آمده مفسران توجیهاتی را ذکر کرده اند از جمله اینکه درست است كه مسيحيان مريم را خدا نمى‏ دانستند. ولى در عين حال در برابر او و مجسمه‏ اش مراسم عبادت را انجام مى‏ داده‏ اند، همانطور كه بت پرستان بت را خدا نمى‏ دانستند ولى شريك خدا در عبادت تصور مى‏ كردند، و به عبارت روشن تر فرق است ميان اللَّه به معناى" خدا" و اله به معناى" معبود"، مسيحيان" مريم" را اله يعنى" معبود" مى‏ دانستند نه خدا.(5)

پی نوشت ها:
1. توبه(9) آیه 40
2. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بيروت، مؤسسه التاریخ، 14020ق، ج‏5، ص: 172
3. سوره مجادله، آيه 7
4. آیت الله جوادي آملي، توحيد در قرآن، قم. مركز نشر إسراء، چاپ اول، ارديبهشت 1383، ص 629
5. آيت الله مكارم شيرازى ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج‏5، ص: 136

با سلام، 
در مورد تفاوت هایی که در قرآن برای زن و مرد ذکر می شود، در مورد بحث شهادت دادن که زن ها باید 4 نفر باشند برای شهادت اما مردها باید 2 نفر باشند و یا 1 مرد ولی زن 2 نفر،آیا این کمی غیرعقلانی نیست، چون از لحاظ دیدن، شنیدن، و سایر خصوصیاتی که برای شهادت دادن نیاز است به نظر می رسد مرد و زن برابر باشند، آیا این امر متأثر از فرهنگ عرب جاهلی در برتری دادن مرد بر زن نبوده؟

پاسخ:
شهادت در قوانین قضایى اسلام در زمره حقوق قرار ندارد. شهادت حق نیست، تا بگوییم با دو تا یا یکی شدن به شاهد ظلم می شود و یا در نتیجه آن مرد برتر از زن تلقی می شود، بلکه شهادت اداي یک تکلیف است، یعنى انسان وظیفه دارد براى احقاق حقوق دیگران شهادت بدهد. قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است. (1)
بر این اساس اگر شهادت برخى در دادگاه پذیرفته نمى‏ شود، یا کمتر پذیرفته مى‏ شود، این امر گویاى سهل تر بودن تکلیف و مسئولیت آنان است، نه تضییع حقوق آنان؛ در واقع از آن جا که مکانیسم خلقت زن و مرد با هم متفاوت است و روحیات و اخلاق زن و مرد با هم یک جور نیست، مسئولیت های زن و مرد هم در جامعه متفاوت است. در نتیجه تفاوت روحیات و مسئولیت ها تکالیف فرع بر این امور هم متفاوت خواهد شد. توقعى که خداوند از زن دارد، با توقعى که از مرد دارد، یکى نیست.
بحث شهادت و اطلاع رسانى به قاضى، ربطى به ماهیت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضى موارد که شهادت مربوط به امور زنان باشد، اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون مرد در آن موارد نمى تواند شاهد باشد. البته به شكل طبيعي در وقایع و رخدادهاى اجتماعي، مردان بیش تر از زنان دست اندر کار هستند زيرا مردان به خاطر کار و تلاش و وظیفه به دست آوردن مخارج زندگی با رخدادها و وقایع اجتماعى بیش تر مأنوس اند. اگر واقعه­ اى رخ داد، بیش تر و بهتر در معرض اطلاع اند.
در اين ميان هر قدر حضور زنان در جامعه پررنگ تر شود، اما به شكل طبيعي زنان خود را از درگيري ها، نزاع ها، نابساماني هاي اجتماعي و هر آنچه به نوعي داراي ريسك و خطر باشد دور نگه مي دارند؛ به علاوه خود جامعه هم بسياري از اين گونه درگيري ها و بي پردگي هاي رفتاري را در حضور بانوان انجام نمي دهد و در نتيجه غالبا حضور و درك دقيق مساله از منظر زنان كمتر از مردان خواهد بود.
از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه مسأله عدم آگاهي دقيق از رخدادهاي اجتماعي تنها بخشي از احتمالات قابل ذكر در فلسفه لزوم تعدد در شهادت زنان است در حالي كه دليل مهمتر و احتمال قوي تر در اين عرصه چيز ديگري است.
در واقع بر اساس نظر روانشناسان زنان از روحیه لطیف­ تر برخوردارند و احساسی­ تر هستند. بنابراین سریع تر مطالبی را قبول می کنند و زودتر تحت تأثیر قرار می گیرند و به علاوه از آن جا که شهادت دادن افراد می تواند به شدت در برخورداری دیگران از برخی حقوق کارساز باشد، خطر راضی کردن یک شاهد برای شهادت دروغ یا مجبور کردن او برای این امر از طریق تهدید و فشار و ... نسبت به زنان بسیار بیش تر بوده، هر فرد ظالمی با حاضر کردن دو زن حق دیگران را پایمال می نمود، مسأله ای که در شهادت چهار زن بسیار سخت تر اتفاق می افتد.
طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده، از ویژگى‏ هاى زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگى‏ هاى مردان بر شمرده‏ اند. (2)
به علاوه زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیش ترى بهره مندند، از صحنه‏ هاى احساسى و عاطفى بیش تر متأثر مى‏ شوند و به هیجان مى‏ آیند.(3) در مجموع در ظرفیت وجودى زنان دو چیز بیش از مردان جلوه گر است: یکى بُعد عاطفى و دیگرى شرم و حیا و عفت.
وقتى که در ساختار وجودی زن این ویژگى‏ هاي پسنديده قوت بيشتري دارد، به تبع این امور در حوزه قوانین و مسئولیت های اجتماعی (به ویژه در امورى که مربوط به حقّ النّاس است) هم تأثیر گذار می شود، تا حقوق مردم در شهادت‏ ها ضایع نگردد.
به عبارت روشن تر با توجه به همه موارد بيان شده مي توان سه رويكرد متفاوت در مسأله شهادت زنان تصور نمود:
1- رويكرد افراطي: شهادت زنان را به كلي فاقد ارزش بدانيم: يعني با توجه به اين كه اولا: جنبه عاطفي در آنها غلبه دارد. ثانيا:عفت و حيا و شرم و شور و هيجان نوعا در زنان بيشتر است كه مي تواند زمینه ساز عدم توجه دقيق به حوادث اجتماعي و يا فراموشي برخى امور هیجانى را فراهم نمايد. ثالثا: با توجه به حسن ظن بيشتر و روحيه احساسي قوي تري كه در زنان وجود دارد زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مى‏ یابند و زود باورترند و راحت‏ تر تحت تأثیر قرار مى‏ گیرند و در نتيجه بیشتر ممکن است مورد سوء استفاده و فشار و تهدید و تطمیع قرار بگیرند و... لذا در مجموع براي پيشگيري از تضييع حقوق ديگران به كلي شهادت دادن را از عهده زنان خارج نمائيم.
این پیشنهاد قابل قبول نیست زیرا ممکن است از جهت دیگر موجب پایمال شدن حقوق دیگران شود و آن جایى است که شهادت در انحصار زنان باشد یا در برخی حوادث و محیط ها تنها شاهدان واقعه زنان باشند، یا در بین شهود یک واقعه تنها یک مرد باشد که به تنهایی شهادتش اثری نخواهد داشت.
2- رويكرد تفريطي: بگوییم شهادت زنان کاملا مانند شهادت مردان اعتبار دارد. این سخن نيز موجب مى‏ شود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعى حقوق مردم تضییع گردد و زنان خود تحت فشار حضور مکرر در محاکم و منازعات که با روحیه آن ها همخوانی ندارد و تبعات منفی بسیاری را نیز می تواند به دنبال داشته باشد قرار گیرند.
3-- رويكرد معتدل: خداوندى که انسان‏ها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در امورى که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کارى دو شاهد زن در امورى که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در امورى که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطى، ارزش و اعتبار دارد. به نظر می رسد این عین عدل و منطبق با منطق و عقلانیت است.
لذا در مجموع و با عنايت به اين نكته كه خداوند دين اسلام را با رسالتي جهاني (4) و جهت هدايت همه انسانها با فرهنگ ها و زبان ها و نژادهاي مختلف قرار داده است نمي توان احكام دين را تنها مربوط به فرهنگ جاهلي قبل از اسلام در بين اعراب دانست به ويژه كه اسلام خود در مبارزه با هر گونه آداب و فرهنگ جاهلي نادرست كه در بين اعراب جاهلي وجود داشت مثل جنگ هاي قبيله اي و خونريزي ها و غارت كردن ها و كينه ورزي ها دشمني هاي ديرينه و (5) ... پيشتاز بود

پى‌نوشت‏ها:
1. بقره (2) آیه 283.
2. جیمز دبلیو و وندر زندن ، ، ترجمه: دکتر حمزه گنجی ، روانشناسى رشد، انتشارات سمت. تهران 1375ش ، ج 1، ص 330 .
3. کتاب نقد، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، ش 12، ص 59.
4.فرقان (25) آيه 1
5.آل عمران(3) آيه 103.

صفحه‌ها