پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام. پدر من در روز عاشورا فوت کرد! پدرم آدمی بود که کار سختی انجام می داد تا رزق و روزیِ زن و فرزندانش را در بیاورد و خصوصیتی داشت که به کسی کاری نداشت و دوست نداشت کسی به کارش کاری داشته باشد! اکنون می خواهم بدانم که پدرم چه درجه ای دارد در عالم برزخ؟

پاسخ:
پيش از هر چيز عرض تسليت ما را به خاطر از دست دادن چنين پدر بزرگواري پذيرا باشيد؛ از خداوند متعال براي ايشان رحمت و مغفرت و سعادت زندگي در جوار پاكان درگاه ربوبي را خواستاريم.
به طور كل به دليل عدم دسترسي ما به عالم برزخ و جزئيات آن، ما نمي توانيم در مورد وضعيت خاص افراد در آنجا به آگاهي دقيق و قطعي برسيم، هرچند اعمال و رفتار اين افراد در طول زندگي بهترين شاهد بر حال آنان در آن عالم خواهد بود و يا سختي ها و رنج هايي كه كشيده اند نيز مي تواند زمينه تطهير آنان را فراهم نمايد كه اميدواريم در مورد پدرتان اين گونه باشد و انشاء الله ايشان وضعيت خوبي در برزخ دارند.
چنان كه در روايات ما بيان شده كساني كه در زندگي خود به جهت كار و كسب روزي حلال تلاش دارند از اجر. قرب بالايي برخوردارند؛ اصولا كار و تلاش در اين مسير از بالاترين عبادات شمرده شده است؛ در روايتي از نبي اكرم (ص) آمده: «العبادة سبعون جزءا أفضلها طلب الحلال‏ (1)عبادت هفتاد جزء دارد، برترينش در طلب روزى حلال بودن است.»
به علاوه نفس وفات ايشان در روز عاشورا و در روز شهادت امام حسين(ع) و پاك ترين اصحاب و ياران ان حضرت نيز مي تواند مويد ديگري بر وضعيت مطلوب ايشان در عالم برزخ باشد. زيرا ما معتقديم كه زمان و مكان مرگ نيز در راحتي و آساني جان دادن و در محاسبه اعمال برزخ از اموات بي تاثير نيست(2) و اين ها همه نشانه هاي مثبتي از وضعيت مطلوب ايشان در عالم برزخ است ان شاء الله.
هرچند بر اساس معيارهاي ديني مهم ترين عامل تعيين وضعيت افراد در عالم آخرت اعمال خود آنان است چنان كه خداوند به صراحت مي فرمايد:« كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة (3) هر كس در گرو اعمال خويش است».
بد نيست در مورد كارهايي كه مي توان براي اموات انجام داد هم اشاره اي داشته باشيم:
آنچه مسلم است به طور كلي صدقات و خيرات خالصانه به نيت اموات به حال آن ها سودمند بوده و مي تواند مشكلات احتمالي آنان را بر طرف نمايد، كه مهمترين كارها در اين مسير پرداخت بدهي هاي (حق الله يا حق الناس) آنها است.
در اين زمينه اگر احتمال مي دهيد ايشان بدهي از حيث عبادات واجب دارند و كمبودهايي از اين جهت داشتند، براي اداي آن خود اقدام نماييد يا با گرفتن اجير اين كار را انجام دهيد؛ به علاوه اگر احتمال مي دهيد دين و قرض مالي بر عهده دارند براي اداي آن تلاش نماييد و بخصوص اگر حق كسي هرچند حق غير مالي بر عهده ايشان بوده، مثلا كدورتي با كسي داشتند يا حق كسي را به نوعي خواسته يا ناخواسته ضايع كردند ، تلاش كنيد براي حل اين امر اقدام نماييد.
در اين زمينه اگر از موردي اطلاع نداريد بهترين كار پرداخت حق مظالم به حاكم شرع ( مراجع ) است كه در امور خاصي از صدقات مصرف مي شود و ثواب آن در مسير رضايت طلبكاران ناشناس آن مرحوم به كار مي رود كه آن شاء الله رضايت آن ها درپيشگاه الهي جلب خواهد شد. در ضمن به فرموده برخي از بزرگان، اموات از چيزي به اندازه هديه ثواب صلوات به ايشان خوشحال نمي شوند.

پي نوشت ها:
1. خرمشاهي، بهاء الدين، پيام پيامبر، چاپ منفرد، تهران، 1376 ه ش ، ص 790.
2. رك: شيخ صدوق، من لايحضر الفقيه، چ جامعه مدرسين، قم 1404 ه ق، ج 1، ص 138.
3. مدثر (74) آيه 38.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

1- آیا درست است که امام علی (علیه السلام) هفت روز بعد از حضرت زهرا (سلام الله علیها) زن گرفتند؟ اگر نه پس آیا کلاً زن گرفته اند بعد ایشان؟

2- امام علی (علیه السلام) چند زن داشته؟

3- پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) چند زن داشته؟

پرسش1: آیا درست است که امام علی (علیه السلام) هفت روز بعد از حضرت زهرا (سلام الله علیها) زن گرفتند؟ اگر نه پس آیا کلاً زن گرفته اند بعد ایشان؟
پاسخ:
از نظر طبيعي هر انساني نيازمند به همسر مي باشد. در دين اسلام ازدواج امري مشروع و از سنّت هاي پيامبر است به همين روي در نگره و سيره ي معصومان نسبت به اين امر تأكيد زيادي شده است.
اميرمؤمنان علي(ع) مطابق اين سنت الهي با حضرت فاطمه(س) ازدواج كرد. آن حضرت تا هنگامي كه فاطمه(س) در قيد حيات بود همسر ديگري اختيار نكرد، همانگونه كه پيامبر(ص) تا زماني كه خديجه زنده بود همسر ديگري نگرفت. امّا علي(ع) پس از شهادت فاطمه(س) مجبور بود ازدواج و همسري براي رسيدگي به امور خانواده و سرپرستي فرزندان اختيار نمايد تا به امورزندگي و خانواده سامان دهد.
از طرفي فاطمه(س) هم روز شهادتش ضمن وصايايي به علي(ع) فرمود: مردان ناچارِ از داشتن همسر هستند (به همين جهت) شما «امامه» (نوه پيامبر(ص) يعني دختر زينب كه دختر رسول خدا(ص) بود) را براي همسري اختيار كن، زيرا او همانند خودم نسبت به فرزندانم مهربان است.»(1) علي(ع) براي آنكه به وصيت فاطمه(س) عمل كرده باشد با امامه ازدواج كرد.»(2) اما زمان ازدواج را اكثر منابع تعيين نكرده اند و تنها در بحارالانوار، از كتاب قوت القلوب، چنين آمده است: علي(ع) نه روز پس از شهادت فاطمه(س) ازدواج كرد.»(3) ولي نويسنده كتاب، ابو طالب مكي از علماي عامه است، كه در ميان اهل سنت فاقد اعتبار است، درباره‌ كتاب قوت القلوب او گفته‌اند: در اين كتاب مطالب ناشناخته و منكري آورده است.(4)
بنابراين، اقدام علي(ع) در ازدواج با امامه مطابق با وصيت حضرت زهرا(س) بوده است. و اگر روايت معتبر باشد و اندك زماني پس از شهادت حضرت زهرا(س) اقدام به ازدواج كردند، چنين امري كه در عرف امروز ناپسند تلقي مي شود، در فرهنگ صدر اسلام اينگونه نبوده است. و اين عمل نشانه بي مهري علي(ع)نسبت به همسر بزرگوارشان حضرت زهرا(س)نيست، بلكه امام احترام فوق العاده اي براي همسرشان قائل بودند و به همين دليل هم تا زماني كه فاطمه(س) زنده بود با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد.

پي نوشت ها:
1. مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج 43، ص 192.
2. ابن اثير، اسدالغابه، بيروت، داراحياء التراث العربي، اول، 1417 ق، ج 7، ص 25، قرطبي، استيعاب، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1415 ق، ج 4، ص351.
3. مجلسي، همان ، ج 42، ص 92.
4 . خطيب بغدادي، احمد بن علي، تاريخ بغداد، متوفاي 463 هـ، دار الكتاب العربي، بيروت، ج 3، ص 89.
-------------------------------

پرسش2: امام علی (علیه السلام) چند زن داشته؟
پاسخ:
همسران علي (ع) عبارتند:
1-فاطمه زهرا (ع)،
2-امامه دختر ابو العاص بن ربيع بن عبد العزى بن عبد شمس،
3-ام البنين دختر حزام بن دارم كلابيه،
4 -ليلى دختر مسعود بن خالد دارميه،
5-اسماء بنت عميس خثعمى،
6-ام حبيب دختر ربيعه تغلبيه،
7-خوله دختر جعفر بن قيس بن مسلمه حنفى و يا به قولى ديگر خولة دختر اياس،
8-ام سعد يا ام سعيد دختر عروة بن مسعود ثقفى،
9-مخبأة دختر امرى القيس بن عدى كلبى. (1)
لازم به يادآوري است اين تعداد زنان امام علي(ع) همه در يك زمان نبودند؛ چرا كه اسلام تعداد همسران را به چهار محدود نموده است. امام علي در هيچ زمان از چهار همسر بيشتر نداشت.

پي نوشت ها:
1. محسن امين اعيان الشيعه، بيروت، دار التعارف للمطبو عات، 1418 ه، ج2، ص10-11؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 42، ص 74.
---------------------------------

پرسش3: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) چند زن داشته؟
پاسخ:
آنچه كه در منابع معتبر آمده است، افراد زير همسران رسول خدا (ص) مي باشند كه ما آن را از كتاب تاريخ پيامبر اسلام، مرحوم آيتي مي آوريم:
1 - (خديجه): دختر (خويلد) (ابن اسدبن عبدالعزى بن قصى)كه پانزده سال پيش ازواقعه فيل تـولـد يـافـت.
ام الـمـؤمـنين خديجه در چهل سالگى به ازدواج رسول خدا درآمد و همه فرزندان رسول خدا جز (ابراهيم) از وى تولد يافتند.
خـديـجـه قـبـل از ازدواج بـا رسـول خـدا، نخست به ازدواج (ابوهاله تميمى) و بعد به ازدواج (عـتـيـق بن عائذ بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم) درآمده بود وى حدود بيست و پنج سال با رسول خدا زندگى كرد و در شصت و پنج سالگى (سال دهم بعثت) وفات كرد.
2 ـ (سـوده): دخـتـر (زمـعـة بن قيس) بود كه رسول خدا او را پس از وفات خديجه و پيش از (عـايـشـه) بـه عـقـد خـويـش درآورد (سـوده) نـخـسـت بـه ازدواج پـسـرعـمـوى خـويـش (سـكران بن عمرو) درآمد و با سكران كه مسلمان شده بود به حبشه هجرت كرد و پس ازچند ماه به مكه بازگشتند سكران پيش از هجرت رسول خدا در مكه وفات يافت و (سوده) به ازدواج رسـول خـدا درآمـد وى در آخـر خـلافـت(عـمـر) و يا در سال 54هجرى وفات كرد.
3 ـ (عايشه): دختر(ابوبكر (عبداللّه) بن ابى قحافه(عثمان )از (بنى تيم بن مره)
كه در مكه به عقد رسول خدا درآمد.
4 ـ (حـفـصـه): دخـتر (عمر بن خطاب) ابتدا به ازدواج (خنيس بن حذافه سهمى)درآمد، (خـنـيـس) پيش از آن كه رسول خدا به خانه (ارقم) درآيد اسلام آورد و در بدر واحد شركت كرد و در احد زخمى برداشت كه براثر آن وفات يافت.
(حـفصه) بعد از عايشه، در سال سوم هجرت به ازدواج رسول خدا درآمد و درسال41 يا 45 و به قولى سال 27 هجرت وفات يافت.
5 ـ (زيـنـب): دختر (خزيمة بن حارث) از (بنى هلال) بود او را (ام المساكين) مى گفتند، شـوهـرش(عـبـداللّه بن جحش اسدى) در جنگ احد به شهادت رسيد، بعداز حفصه به ازدواج رسول خدا درآمد و پس از دو يا سه ماه در حيات رسول خدا وفات يافت.
6 ـ (ام حـبـيـبـه) رمـلـه: دخـتـر (ابـوسـفـيـان) از(بـنـى اميه) بود كه با شوهر مسلمان خـود(عـبـيـداللّه بـن جـحس) به حبشه هجرت كرد عبيداللّه در حبشه نصرانى شد و سپس از دنـيارفت ام حبيبه توسط نجاشى پادشاه حبشه در همان جا به عقد رسول خدا درآمد و آنگاه به مـديـنه فرستاده شد گويند نجاشى از طرف رسول خدا چهارصد دينار كابين به وى داد و آن كه ام حبيبه را به ازدواج رسول خدا درآورد(خالدبن سعيدبن عاص)بود.
7 ـ (ام سـلـمـه )) هـنـد: دخـتـر (ابـوامـيـه مـخـزومـى) و شـوهـرش(ابوسلمه): عبداللّه بن عبدالاسدمخزومى) پسرعمه رسول خدا بود (ابوسلمه) بر اثر زخمى كه درجـنـگ احد برداشته بود به شهادت رسيد. آنگاه (ام سلمه) به ازدواج رسول خدا درآمد و بين سالهاى 60 تا 62 بعد از همه زنان رسول خدا وفات كرد.
8 ـ (زينب ): دختر (جحش) از (بنى اسد) دختر عمه رسول خدا بود كه به دستور آن حضرت به عقد(زيدبن حارثه) درآمد و آنگاه كه زيد او را طلاق داد. پس از ام سلمه به همسرى رسول خدا سرافراز گشت وفات زينب در سال بيستم هجرى بوده است.
9 ـ (جـويـريـه): دخـتر(حارث بن ابى ضرار) از قبيله(بنى المصطلق خزاعه) بود كه در سال پنجم يا ششم هجرت در غزوه بنى المصطلق اسير شد رسول خدا قيمت او را دادو او را آزاد كرد و به اختيار خودش به ازدواج رسول خدا درآمد وى در سال 50 يا 56هجرى از دنيا رفت.
10 ـ (صـفـيـه): دخـتـر(حـيـى بـن اخـطب) از يهوديان ابتدا همسر(سلا م بـن مـشـكم) و سپس(كنانة بن ربيع) بود(كنانه) در جنگ خيبر (صفر سال هفتم هجرت ) كـشته شد و صفيه به اسارت درآمد و رسول خدا او را آزاد كرد و به زنى گرفت و در سال پنجاهم هجرت در خلافت(معاويه ) درگذشت.
11 ـ (مـيـمـونـه): دخـتـر (حـارث بـن حـزن) از (بـنـى هـلال ) بـود كـه ابـتـدا بـه ازدواج(ابـورهـم بـن عـبـدالـعـزى) درآمـد سـپـس در ذى الـقـعـده سـال هـفتم هجرى در سـفر(عمرة القضا) به وسيله(عباس بن عبدالمطلب) در سرف به عقد رسول خدا درآمد.وى در سال 51 يا 63 يا 66 هجرى در همان (سرف) درگذشت. (1)
درباره همسران رسول خدا فلسفه ازدواج هاي آن حضرت، به كتاب همسران پيامبر(ص)، حسن عاشوري مراجعه نماييد.

پي نوشت:
1. محمدابراهيم آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ص 70-75(با تلخيص).
موفق باشید.

سلام علیکم، انسان چه کند که خدا توفیق شهادت را به او دهد؟ بنده در ضمن آنکه خواستار رسیدن به این توفیق هستم، اولا اکنون جنگی وجود ندارد و دوم آنکه اگر هم باشد بنده جرأت جنگیدن ندارم. آیا دعا یا زیارت خاصی برای این کار هست؟ با تشکر.

پاسخ:
پرسشگر گرامي! هر كه صادقانه از خداوند شهادت را مسئلت كند، خداوند او را به منزل هاي شهيدان برساند، هر چند در بستر خود بميرد. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هر كه براستي خواهان شهادت باشد، (ثواب آن) به او داده مي شود، هر چند به شهادت نرسد.»(1)
- براي رسيدن به جواب به مطالب زير دقت كنيد:
1- قرار گرفتن در مسير شهادت:
وظيفه مهم ما گام برداشتن در راه نوراني شهدا و الگو قرار دادن آنها در زندگي است. دفاع از دين و ارزش هاي الهي و اسلامي و انجام وظايفي كه از طرف خداوند به عنوان مسلمان مؤمن بر عهده ما گذاشته شده و منطبق كردن برنامه زندگي با دستورات دين و قرآن و سنت معصومين (علیهم السلام) همان راه روشن و سعادت بخش شهدا است. اگر در اين راه گام برداريم در مسير شهادت قرار گرفته ايم و از ثواب و پاداش شهيدان بهره مند مي شويم هر چند به شهادت هم نرسيم. بايد روحيه شهيد و شهادت را همواره در وجود خويش حفظ كنيم و اين وظيفه مهم كنوني ما است. اگر در راه شهدا و در مسير تحقق بخشيدن به هدف عالي آنها كه همان حاكميت دين الهي و دستورات قرآن و ايجاد جامعه اي توحيدي و اسلامي گام برداشتيم، به مسؤليت مهم خود عمل شويم هر چند به ظاهر به شهادت هم نرسيم.
2- حقيقت شهادت:
شهيد در اصطلاح فقه به كسي گفته مي شود كه در خط مقدم جبهه به شهادت برسد كه غسل و كفن بر او واجب نيست. اما در روايات موراد ديگري را هم شهيد ناميده اند كه به معني آن است كه اجر شهيد دارد. بلي، همه گناهان شهيد را خداوند مي آمرزد، مگر حق الناس را؛ به نكات ذيل در مورد شهيد و شهادت عنايت فرماييد.
«شهيد» كسي است كه يك روح بزرگ دارد؛ روحي كه هدف مقدس دارد. كسي است كه در راه عقيده كشته شده است. كسي است كه براي خودش كار نكرده است. كسي است كه در راه حق و حقيقت و فضيلت قدم برداشته است.
مثل شهيد، مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است. تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده، بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري، شهدا شمع محفل بشريتند. سوختند و محفل بشريت را روشن كردند.
شهادت، قداست خود را از اين جا كسب مي كند كه فدا كردن آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس.
اگر شور يك عارف عاشق پروردگار را با منطق يك نفر مصلح با همديگر تركيب كنيد، از آنها منطق شهيد در مي آيد. منطق شهيد، منطق سوختن و روشن كردن است. منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه براي احياي جامعه است. منطق دميدن روح به اندام مرده ارزشهاي انساني است. منطق حماسه آفريني است، منطق دورنگري، بلكه بسيار دورنگري است.
اين كه هاله اي از قدس دور كلمه «شهيد» را گرفته است و اين كلمه در ميان همه كلمات عظيم، فخيم و مقدس، وضع ديگري دارد براي همين جهت است. اگر بگوييم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگوييم مصلح، مافوق مصلح است؛ هر چه بخواهيم بگوييم، مافوق اينهاست.
3- اركان شهادت:
شهادت دو ركن دارد: يكى اين كه در راه خدا و فى ‏سبيل ‏الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملى آگاهانه و اختيارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگيزه‏ى خودگرايانه منزّه و مبراست، تحسين‏انگيز و افتخارآميز است و عملى قهرمانانه تلقّى مى‏ شود.
در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگى برتر و مقدّس ‏تر است.(2)
انسانى كه با چنين شرايطى به استقبال مرگ مى‏ شتابد شهيد است و اجر شهيد را نيز مى ‏برد. در احكام شهيد مى‏ خوانيم كسى كه به امر معصوم (ع) يا نايب او به جبهه برود و در ميدان نبرد كشته شود شهيد است و غسل و حنوط و كفن از او ساقط است، بلكه با لباس خودش دفن شود.»(3)
با اين حال روايت‏ها و اخبارى هست مبنى بر اين كه اگر كسى بميرد، در حالى كه داراى محبّت اهل بيت باشد، شهيد از دنيا رفته است، و نيز آمرزيده مى‏ شود و نيز با ايمان كامل از دنيا می ‏رود.(4)
در روايتي آمده است: «المؤمن علي اي حال مات و في اي ساعه قبض، فهو شهيد»؛ «مؤمن در هر حال و زماني كه بميرد، شهيد است.(5)
يا در روايتى ديگر از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: مَن عاشَ مدارياً مات شهيداً هر كس طورى زندگى كند كه مردم از او آزارى نبينند و در حال مداراى با مردم از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته است.(6)
- اين گونه روايت‏ها به اين موضوع اشاره مى ‏كند:
كسى كه با چنين شرايطى از دنيا برود، اجر شهيد را مى ‏برد. ولى حكم شهيد را ندارد. يعنى غسل، حنوط، و كفن از او ساقط نمى‏ شود، بلكه بايد او را غسل داد يعنى احكام اموات را بايد درباره او اجرا كرد. شايد مراد اين روايات اين باشد كه چنين افرادي در مسير شهداء هستند و در راه همان هدف عالي و ارزشمندي كه شهدا جان پاك خود را فداي آن كرده اند گام بر مي دارند. هدف شهدا اعتلاي دين و دفاع از دين و عمل به احكام و دستورات دين مي باشد و انسان مؤمن و دوستدار اهل بيت(ع) و محصل علوم ديني و الهي نيز در همين مسير نوراني و سعادت بخش قدم بر مي دارد.
- توصيه پاياني:
در انتهاى سخن سفارش مى‏ كنيم زيارت امين‏ الله را هر روز يا هفته‏ اى يك بار با توجه و تأمل بخوانيد. يكى از قسمت‏ هاى مهمّ اين زيارت شريف اين عبارت است: ... اللهمّ فاجعل نفسى مطمئنّةً بقَدرِكَ، راضيةً بِقضائك...(7) بارخدايا! پس جان مرا مطمئن و آرام نسبت به سرنوشت قرار بده، و مرا خشنود نسبت به داوريت بگردان. كه اشاره دارد خدايا مرا به مقام «رضا» و «خشنودى» برسان تا آن چه به من مى‏رسد مرا از توجه به تو باز ندارد.
- حاصل سخن اينكه:
1- شهادت درجه اي است كه خداوند نصيب افرادي مي كند كه قابليت آن را داشته باشند؛ يعني، واقعا اهل تقوا بوده و عاشقانه آن را طلب كنند. البته در بعضي از روايات آمده است كه: زن و مرد با ايمان اگر نيت كار خيري را داشته باشند، هر چند موفق به آن عمل نشوند ثواب آن را در نامه عمل آنها مي نويسند.
2- آرزوي شهادت به معناي برگزيدن بهترين نوع مرگ است. به عبارت ديگر همه از دنيا رفتني هستند؛ اما هنر انسان با ايمان آن است كه با بهترين انتخاب از دنيا مي رود. شهادت به معناي پذيرش مسؤوليتي بزرگ تر در برابر مسؤوليت هاي كوچك تر است. شهادت خودكشي و مسؤوليت گريزي نيست؛ بلكه انجام رسالت هاي بزرگ تر اجتماعي و فداكاري در راه مصالح عالي اسلام و جامعه اسلامي است. شهادت طلبي به معناي آن است كه در عرصه نياز جامعه به فداكاري، مصالح شخصي و خانوادگي مانند غل و زنجير انسان را پاي بسته نمي كند؛ بلكه انسان شهادت جو، مرز و حصار خوديت و دلبستگي و تعلق خانوادگي را پاره مي كند و در راه آرمان هاي مقدس عاشقانه و بدون اندك درنگ به پيش مي تازد.
- براي آگاهي بيشتر:
1. شهيد، تأليف استاد مرتضي مطهري.
2. تفسير نمونه،‌ مكارم شيرازي، ج3، ص218-224.

پي نوشت ها:
1. ر.ك: ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج 6، ص0 288 تا 2884.
2. براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه نگاه كنيد به: «قيام و انقلاب مهدى، به ضميمه شهيد از استاد مطهرى»
3. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 66.
4. زمخشري، تفسير كشاف، نشردار الكتاب العربي بيروت، 1411 ق، ج 3، ص 403.
5. ميزان الحكمه، رجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج 5، ح 9803.
6. علي متقي، كنزالعمال، نشر موسسه رسالت، بيروت، 1413 ق. حديث 7173 و 7171.
7. حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح‏الجنان، ص 578.
موفق باشید.

سلام، زیارت عاشورا از طرف کدام معصوم برای اولین بار نقل شده و سند تاریخی آن چگونه است؟ با تشکر.

پاسخ:
شيخ طوسي با سه سند اين زيارت شريفه را نقل مي‏ نمايد:
1- عقبة ابن خالد از امام باقر(علیه السلام)؛
2- علقمه بن محمد حضرمي از امام باقر(ع)؛
3- صفوان بن مهران از امام صادق(ع)از پدرانش از پيامبر و جبرئيل و سرانجام از خدا؛
سندهاي سه گانه بالا به اين شرح اند:
روى محمد ابن اسماعيل بن بزيع، عن صالح بن عقبه، عن أبيه، عن أبي جعفر(ع)(1)
قال صالح بن عقبة و سيف بن عميرة قال علقمة بن محمد الحضرمي: قلت لابي جعفر(ع) علمني ...(2)
روى محمد بن خالد الطيالسي عن سيف بن عميرة قال خرجت مع صفوان بن مهران الجمال ... (3)
با توجه به اين كه سه روايت مي باشد بر فرض كه بعض طريق ها ضعفي هم داشته باشد، با طريق ديگر كه صحيح است اين ضعف جبران مي شود.
وقتي يك روايت صحيح و چند روايت ضعيف به يك مضمون داشته باشيم، همين يكي بودن مضمون سبب مي شود كه ضعف آنها به كمك روايت صحيح هم مضمون، جبران گردد.
در سند اول محمد بن اسماعيل، صالح بن عقبه و پدرش راوي هستند كه توسط عالمان رجال توثيق شده اند و با توجه به جرحي كه بعضي وارد كرده اند، روايت اگر صحيح نباشد، حداقل حسن است و حسن درجه خوبي از اعتبار است.
در سند دوم صالح و سيف از علقمه نقل مي كنند كه سيف و علقمه توثيق شده اند.
در سند سوم هم محمد بن خالد طيالسي، سيف و علقمه هستند كه هر سه توثيق شده اند.
بنا بر اين رجال اين روايات همه مورد توثيق يا مدح مي باشند و جرح قابل اعتنايي نسبت به آنها وجود ندارد علاوه كه اين سندها ضعف احتمالي يكديگر را جبران مي كنند.
نكته ديگر اين كه اين روايت مربوط به زيارت است كه مستحب مي باشد و در اعمال مستحب به اعتبار روايات صحيح، اگر به حديث وارد از امامان به اعتبار وعده اي كه بنا بر آن حديث داده شد، عمل شود به ثواب موعود مي رسيم حتي اگر آن حديث به واقع از معصوم صادر نشده باشد.
روايات مربوط به زيارت عاشورا بر فرض كه صحيح نباشند، باز هم ما چون به اعتبار سخن معصوم به آن عمل مي كنيم، به ثواب موعود مي رسيم.
در ضمن محتواي اين زيارت علاوه بر اين كه با اصلي از اصول قرآن و روايات و عقل مخالفت ندارد، با روايات فراوان ديگر كه با اين محتوا وارد شده اند مطابقت دارد و اين خود دليلي بر وارد شدن اين زيارت از طريق معصوم است.
براي آگاهي بيشتر از اعتبار سندي اين زيارت به "شفاء الصدور، ج1، ص30 -70 مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:
1. ميرزا ابوالفضل ثقفي طهراني، شفاء الصدور، امير المؤمنين، 1370ش، ج1، ص39.
2. همان، ص43.
3. همان، ص47.
موفق باشید.

سلام.من حدودا از 13 سالگی استمنا میکردم و الان این کار به شدت روی من تاثیر گذاشته است و باعث عدم رشد جسمی و مشکلات روحی روانی افت تحصیلی و .... شده است. مهمتر از آن باعث شده است که اغتقاداتم پایبند نباشم و نماز را ترک کنم روزه نگیرم.لطفا کمکم کنید چگونه گذشته زشتم رو جبران کنم و اثار این کار شوم را از بین ببرم؟بارها اقدام به ترک کردم اما نتوانستم. چگونه توبه کنم؟آیا توبه من مورد قبول است؟آیا راهی برای جبران گذشته است؟

پاسخ:
اگر از انجام اين كار در گذشته پشيمان باشيد و تصميم داشته باشيد كه ديگر آنها را تكرار نكنيد خداوند متعال توبه شما را خواهد پذيرفت. بهترين كار براي نشان دادن صداقتتان به خداوند اين است كه تلاش كنيد اين كار را ترك كنيد.
به نظر مي رسد كه مسئله خود ارضايي شما حالت وسواسي به خود گرفته است. در مورد اختلالاتي كه حالت وسواسي به خود گرفته اند مداخله داروئي لازم است. توصيه ما به شما اين است كه اگر نتوانستيد جلوي خود ارضايي اتان را بگيريد به يك روان پزشك مراجعه كنيد و مشكلتان را در ميان بگذاريد، روان پزشك داروئي به شما مي دهد كه ميزان اضطراب شما را كاهش دهد، چون همان طور كه در ادامه گفته خواهد شد اضطراب نقش اساسي در اين مسئله دارد. هم چنين داروي ديگري به شما داده مي شود كه جلوي افكار پريشان را در شما خواهد گرفت و آنها را كنترل خواهد كرد. به گفته متخصصين مصرف دارو در مدت كوتاه (حدود دو هفته) عارضه وابسته شدن به دارو را ندارد. معمولا گفته مي شود كه اين داروها را روزي سه بار مصرف كنيد. بعد از دو هفته پزشك به شما توصيه مي كند كه مصرف دارو را قطع كنيد و فقط وقتي مصرف كنيد كه فكر خود ارضايي به سر شما مي زند، در آن وقت دارو را مصرف مي كنيد و به خود تلقين مي كنيد كه دارو سريعا تاثير خود را خواهد گذاشت. با مصرف اين داروها فكر خود ارضايي از شما دور مي شود و شما مي توانيد بر خودتان كنترل پيدا كنيد. به تدريج با مصرف اين داروها ميزان تسلطتان بر اين مسئله زيادتر مي شود تا وقتي كه بتوانيد به كلي بر آن مسلط شويد. البته در ادامه مصرف داروها و در ضمن آن، اگر به يك روان شناس هم مراجعه داشته باشيد تا درمانهاي روان شناختي هم بر روي شما اجرا شود خيلي خوب است. با اين كارها مي توانيد تا حدود زيادي بر خود ارضايي غلبه كنيد، لذا حتما به فكر مراجعه به يك روان پزشك و روان شناس باشيد. در ادامه توصيه هايي را در مورد ترك خود ارضايي به شما خواهيم داد.
از نظر شرعي، خود ارضايي و استمناء حرام است و علاوه بر اينكه حرام است و عقوبت اخروي دارد، در اين دنيا نيز مخصوصا وقتي كه به صورت عادت درمي آيد آسيبهاي زيادي به انسان وارد مي كند، كه البته به نظر مي رسد كه آسيب هاي رواني آن جدي تر و مشكل سازتر است. پيگيري جدي شما براي ترك اين عادت، بيشتر از دانستن آسيب هاي آن به درد شما مي خورد. استمنا مخصوصا وقتي كه ميزان آن بالاتر باشد ضربه هاي زيادي به شخص وارد مي كند، كه همان طور كه گفته شد ضربه هاي رواني شديدي هم به دنبال دارد،كاهش اعتماد به نفس، احساس گناه شديد، اضطراب شديد و غيره، كه به همه اينها بايد عوارض بدني و جسمي احتمالي را هم اضافه كرد.
در مورد آثار استمناء بايد اين نكته را بدانيد كه با ترك استمناء، زمان زيادي نمي گذرد كه خيلي از عوارض سوء اين عادت از بين خواهد رفت و جاي آن را سلامتي و شادابي و احساس خوب پاك بودن خواهد گرفت، لذا شما نگران مدت زمان برگشت سلامتي اتان نباشيد و بيشتر به فكر ترك اين عادت باشيد.
استمناء مشكلي است كه خيلي از جوانها با آن روبرو هستند، يعني تحريك جنسي زياد به واسطه محركهاي جنسي اي كه در جامعه وجود دارند و در عين حال عدم امكان ارضاي صحيح آن. راه حل اساسي آن ازدواج به موقع است. اگر ازدواج به موقع صورت بگيرد ميزان فشارهاي جنسي كم خواهد شد و جوانان مي توانند از راه صحيح خود را ارضاء كنند. اما اگر امكان ازدواج براي شما وجود ندارد بايد كاري كنيد كه ميزان تحريكات جنسي شما كم شود به عبارت ديگر بايد مراقب خودتان باشيد وگرنه مثل گذشته با اين مشكل روبرو خواهيد بود. ميزان ابتلاء شما به استمناء با ميزان تحريك پذيري شما رابطه مستقيم دارد. يكي از بهترين روش هاي كنترل خودارضايي و همچنين كاهش ميل جنسي، پرهيز از محرك هاي ديداري و ادراكي و دور شدن از موقعيتهاي مرتبط با احساس جنسي است، مثلا از ديدن مناظر و عكس ها و فيلم هاي جنسي خود داري كنيد، منظورم پرهيز از چشم چراني در همه ابعاد آن است، بدون آن هيچ يك از اقدامات درماني از تضمين كافي برخوردار نيست، چون وقتي كه تحريك جنسي صورت بگيرد، جلوگيري از آن، كار مشكلي است.
خود را دست كم نگيريد و عزت نفس داشته باشيد و خود را بزرگتر از آن بدانيد كه در مقابل اين عمل زشت ذليل شويد، لذا با قاطعيت به دنبال درمان باشيد.
مطلب مهمي كه بايد به آن توجه شود اين است كه براي ترك اين عادت هيچ وقت دير نيست. اين عمل با تمام آثار بدي كه دارد قابل درمان است و به گواه متخصصان، بيشتر آثار شومي كه بواسطه آن بوجود آمده است در مدت نسبتا كوتاهي پس از قطع آن بر طرف مي شود، زيرا كه نشاط و نيروي جواني مي تواند بيشتر ضايعات گذشته را جبران كند، پس جاي نگراني نيست. با ترك اين عمل، آثار منفي روانشناختي آن از بين خواهد رفت و جاي خود را به عزت نفس و اعتماد نفس و احساس خوب پاك شدن مي دهد.
مسئله ديگري كه بايد به آن دقت شود اين است كه هيچ وقت ياس و نااميدي را به خود نبايد راه داد. بنابر اين نخستين و لازم ترين موضوعي كه بايد به آن توجه داشت امكان ترك سريع اين عادت و نجات از عواقب آن است. بايد از گذشته خود پشيمان شده و توبه كنيد. بعد از توبه سعي در پاك كردن تمام خاطرات گذشته داشته باشيد، مثل اينكه اصلا تجاربي در اين زمينه نداشته ايد. از طرف ديگر با پرهيز از سرزنش كردن خود و احساس گناه و مبارزه با افكار نگران كننده، سعي كنيد وضع روحي خوبي را براي خودتان ايجاد كنيد.
براي ترك هر نوع عادت، قبل از هر چيز اراده و تصميم لازم است و اين موضوع را اصلا نبايد دست كم گرفت. البته ممكن است كه خيلي از جوانان اين گونه برداشت كنند كه ما قادر به تصميم نيستيم و اراده از ما سلب شده است و بارها شكست خورده ايم، ولي مسئله اينجاست كه شما همين مقدار اراده داريد كه درجائي كه شرايط آن نيست اين كار را انجام ندهيد و همين مقدار اراده كفايت مي كند. و اگر بارها تصميم گرفتيد و شكست خورديد بايد توجه داشته باشيد كه شكست مقدمه پيروزي است . به ما دستور داده شده است كه مدام تصميم قاطع بگيريم ولو اينكه نقض شود و تصميم خود را بشكنيم، دو مرتبه، سه مرتبه و ..... بايد سعي خود را بكنيم، بالاخره موفق مي شويم.
اگر موفق به ترك اين عمل (هر چند براي چند روز) شديد بايد مواظب باشيد كه دوباره به آن برنگرديد، اما اگر از دستتان در رفت و دوباره مرتكب شديد اين مطلب را از نظر دور نداريد كه بازگشت و ارتكاب ناخواسته عمل جزيي از فرايند ترك محسوب مي شود. پس با كوچكترين بازگشت همه چيز را از دست رفته ندانيد، بلكه با توبه دوباره از عمل، با تصميم قاطع خود را وارد مرحله ترك ديگري كنيد. در صورت ارتكاب دوباره به جاي ياس و نااميدي كه مطلوب شيطان است اين نكته را به خود گوشزد نماييد كه فرصت جبران آن وجود دارد و بار ديگر مصمم تر و جدي تر از گذشته به فرآيند ترك خود برگشت نماييد.
مسألة خود ارضايي هميشه به عنوان يك اختلال مرتبط با اضطراب، شناسايي و مطرح شده است. اين يكي از مسايلي است كه بايد در صدد كنترل آن باشيد. فرد با افزايش يافتن اضطراب به طور مكرر به اين عادت نابهنجار روي ميآورد. وجود اضطراب به عنوان يك عامل تقويت كننده و نگه دارنده عادت ناپسند خود ارضايي مطرح است. استفاده از روش هايي مانند تن آرميدگي (ريلكسيشن) و متوقف ساختن افكار اضطرابي ميتواند به شما كمك كند تا از ميزان خود ارضايي كاسته شود و به تدريج قطع گردد. اما ضرورت متوقف ساختن اضطراب به هر نحو ممكن ما را ملزم ميسازد كه اگر بيش از اندازه بود و نشانههاي بدني مانند: لرزش دست و پا، يخ كردگي، داغ شدن ناگهاني بدن و احساس گر گرفتگي، افزايش ضربان قلب و احساس كوبيدن قلب و جز آن را نشان داد، بايد به روانپزشك مراجعه نمود و با دريافت دارو اين نشانهها را متوقف سازيد.
اما براي برطرف نمودن اضطراب در صورتي كه داراي اين شاخصهها نباشد يا بسيار خفيف باشد، ميتوانيد از روش مكمل درماني مانند «تنآرميدگي» ( ريلكسيشن) و «تنظيم صحيح تنفس» استفاده نماييد. مي توانيد براي اجراي تن آرميدگي، بدنتان را به شانزده گروه عضلاني( نوك انگشت تا مچ دست؛ مچ تا انتهاي آرنج؛ بازو تا كتف؛ در هر دست؛ نوك انگشتان پا تا مچ پا، عضلات ساق پا، ران تا كشاله ران؛ عضلات پيشاني، به علاوه عضلات كاسه سر؛ عضلات صورت و فك؛ عضلات گردن و سينه؛ مجموعه عضلات شكم) تقسيم نموده و هر يك از آن ها را به طور جداگانه براي مدت 7 ثانيه با شمارش معكوس به طور نسبي منقبض نموده، سپس ظرف مدت 3 شماره آن را رها سازيد . بعد بر احساس خوشايند در نتيجه مقايسه بين حالت گرفتگي و انقباض و حالت رها شدگي متمركز شويد و به يك احساس خوشايند برسيد.
در اسرع وقت براي كاهش اضطراب و افكار وسواسگونه به يك روانپزشك مراجعه نماييد. دارو درماني در زمينة اختلالات اضطرابي بسيار مؤثر و ضروري است
احساس گناه افراطي (نه طبيعي) موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي گردد و افزايش اضطراب ناخواسته تمايل شما به انجام اين عمل را تشديد مي نمايد. پس به جاي احساس گناه افراطي كه ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد به القاي روح اميد در خود بپردازيد. احساس گناه افراطي كه در آن، فرد خود را مأيوس از رحمت خدا مي داند به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلكه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسههاي شيطاني است. احساس گناه يكي از بزرگترين منابع اضطرابزا است . به خوبي مي توان دريافت كه همين احساس گناه بيش از حد زمينهاي براي خود ارضايي بيشتر فراهم مي آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيكران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد است كه فرد را به سمت جبران خطاها از طريق انجام اعمال نيك و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن كه ناخواسته موجب اضطراب بيشتر شده و به گناه بيشتر سوق دهد.
از تلقين منفي به خود و توجيهات بي مبنا و هم چنين بزرگنمايي شكست هاي گذشته به شدت پرهيز نماييد. تلقين مثبت و خوشبيني سهم بسزايي در ترك تدريجي اين عمل دارد. به جاي تلقين هاي منفي به تلقين مثبت بپردازيد و مطمئن باشيد كه اگر تلاش كنيد مي توانيد اين عمل را ترك كنيد، همانطور كه افراد زيادي توانسته اند اين عمل را ترك كنند.
يكي از راههاي ترك خود ارضايي، استفاده از روش هاي تغيير فكر و توقف افكار مبتني بر تصاوير جنسي است كه ميتواند احساسي خوشايند در فرد ايجاد نمايد. هر چند با انجام روشهاي تنآرميدگي ميتوان تا حدّ زيادي از ادامه اين روند كاست، اما در درمان، به آن نيز بسنده نميشود. به فرد مبتلا ياد ميدهند كه چگونه با شمارش 1، 2، 3، به خودش با صداي بلند فرمان بس! داده و فكر خود را كه شامل تصاوير جنسي است متوقف سازد. اين روش ظاهراً ساده كاملاً اثر بخش بودن خود را اثبات نموده است و يكي از روش هاي جالب و كوتاه توقف فكر محسوب مي گردد. فرد پس از مدتي در نهايت قادر مي شود تا با يك صداي نجواي دروني به افكار نامتناسب خود پايان دهد.
پرهيز از تنهائي: اين گونه افراد بايد بدون هيچ قيد و شرطي از تنهائي بپرهيزند و بشدت از آن دوري كنند و هرگز تنها نباشند، شب در اتاق تنها نخوابند، تنها براي مطالعه و يا كار ديگري به نقاط خلوت نروند و به محض اين كه در محيطي احساس تنهائي كردند از اين محيط بيرون روند. و اگر نخستين تحريكي متوجه آنان شد بلافاصله خود را سرگرم كار ديگري كنند.
پرهيز كامل از معاشرت با افراد فاسد: از معاشرت با افراد منحرف و مبتلا به اين عادت در همه اوقات مخصوصا دوران مبارزه با استمناء بايد به طور مطلق دوري جست. نقش معاشران بد و فاسد در ابتلاي به اين انحراف و ادامه آن بسيار مهم است.
ورزش: ورزش مقدار زيادي از انرژي هاي زايد فكري و بدني را آزاد مي كند به همين دليل براي جلوگيري از تحريكات جنسي برنامه ورزشي بسيار مهم است . افراد معتاد به اين عمل معمولا آدمهاي كم تحركي هستند كه همين عوامل تحريك جنسي را در آنها تشديد مي كنند كه راه مبارزه با آن ورزش است.
از صحبت كردن در مورد مسايل شهوت انگيز دوري كنيد.
از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان اجتناب كنيد.
از خيال پردازي دوري كنيد و سعي كنيد هميشه مشغول به كارهاي مفيد باشيد. (مطالعه كتابهاي غير محرك، ورزش سنگين و ...) و به ياد داشته باشيد بيكاري مسأله اي است كه اگر از آن دوري نكنيد، ممكن است شما را به هر چيزي وادارد. از به ياد آوردن لحظاتي كه استمنا مي كنيد و همچنين تصاوير شهوت انگيزي كه ديده ايد، خودداري كنيد.
در زمينه افكار، احساسات و رفتارهاي ايجاد كننده ميل به خود ارضايي، به ارزيابي بپردازيد و ببينيد كه در چه شرايطي افزايش مي يابد. در طي مدت يك ماه مراحل آغاز تا پايان يك وهله خود ارضايي را در برگهاي يادداشت نماييد . اين كار را براي وهله هاي ديگري كه اتفاق مي افتد، تكرار كنيد. زمان و مكان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خود ارضايي را ثبت نماييد، به تعبيري روشنتر در طي يك ماه ببينيد يك وهله خود ارضايي با چه فكري آغاز مي گردد، سپس اين فكر مزاحم چه احساس در شما برمي انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خود ارضايي در شما ميانجامد، همچنين معمولاً در چه زمانيهايي و در چه مكانهايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خود ارضايي در شما تشديد ميگردد.
پس از پايش و رصد رواني يك ماهه، به تجزيه و تحليل و جمع بندي نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق ميتوانيد راهكارهاي كارآمد ترك خود ارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي كه اعصابتان خرد است، وقتي كه دوستان متأهل خود را ميبينيد، وقتي كه با مادرتان جر و بحث ميكنيد، وقتي كه اضطراب امتحان داريد، يا وقتي كه مثلا به شخص خاصي ميانديشيد. عيناً همين قضيه در زمينه مكانهاي تحريكزا تكرار ميگردد . وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي ميروم و...
از سوي ديگر نگاهي موشكافانه به پرونده گذشته خود ارضايي خويش بيفكنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته بوديد كه براي يك مدّت آن را كنار بگذاريد. چنانچه به تنهايي نميتوانيد آن را بررسي نماييد از يك مشاور كمك بگيريد. در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمعبندي نتايج بپردازيد.
به طور ويژه بر روي زمان ها و مكانهاي تحريك شدنتان تمركز كنيد و پس از شناسايي آنها، در آن زمانها و مكانها مراقب خودتان باشيد و سعي كنيد كه خودتان را از آن حالت خارج كنيد.
تلاش كنيد تا با مراجعه به يك مشاور از تكنيكهاي انزجار درماني و شرطي زدايي استفاده كنيد. لذت كاذب خود ارضايي را با يك امر منزجر كننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن كه فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق،) تبديل نماييد.
انجام واجبات ديني و حضور در جمع هاي مذهبي، تاثير زيادي در بهبود روحيه شما دارد و اراده و ايمان شما را قوي مي كند و به شما نيرو مي دهد. اگر بتوانيد نمازهايتان را در مسجد بخوانيد و در جمع هاي مذهبي حضور داشته باشيد تأثير بسيار زيادي را در خود احساس خواهيد كرد، اما اينها به تنهايي كافي نيستند و بايد توصيه هاي ديگر را هم عمل كنيد.
اميدوارم كه شما با به كار بردن اين توصيه ها موفق به ترك اين عمل شويد.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام. من پسری 22 ساله هستم. ترم4 دانشگاه. کمرو و خجالتی هستم. ارتباطات اجتماعی ام ضعیف است. از پارسال در خوابگاه با شخصی به نام سعید آشنا شدم. خیلی دوستش دارم. بهش وابسته شدم. تا الان خیلی وقتها ازش گلایه کردم و ناراحت شدم فقط به خاطر این که میخواستم بیشتر برای من وقت بگذارد. زیرا من در دانشگاه دوست صمیمی دیگری ندارم. لطفا کمکم کنید. چه کار کنم که وابستگی ام کم شود. نمیدانم 2 سال دیگر که دانشگاه تمام شود چگونه میخواهم از او جدا شوم.

برادر گرامي؛ از لحاظ لغوي در روان شناسي بين وابستگي و دلبستگي تمايز وجود دارد. به اعتقاد روان شناسان، وابستگي جنبه مرضي و آسيب زايي است كه به علل مختلفي كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت ايجاد مي شود. اما دلبستگي نه تنها اختلال نيست بلكه، موجب سلامت روحي و رواني انسان ها مي شود. شخصي كه دلبسته است نه تنها در برقراري روابط ميان فردي، به خواسته هاي فرد مقابل احترام مي گذارد، بلكه عزت نفس خود را هم در نظر داشته و به هيچ عنوان شخصيت خود را به خاطر فرد مقابل به خطر نمي اندازد. البته اين مسئله به معناي تكبر يا غرور نيست و كاملا با آن فرق دارد.
اما وابستگي: وابستگي عاطفي به ديگران (چه همجنس چه غير همجنس) دلايل متعددي مي تواند داشته باشد به عنوان مثال عزت نفس پايين باعث مي گردد فرد عزت و ارزش زيادي براي خودش قائل نباشد و به خاطر همين عدم خود ارزشمندي كافي نيازمند تاييد يا توجه ديگران مي گردد. از بودن با خودش لذتي نمي برد و اين بازخوردها يا توجه هاي مثبت ديگران است كه به او عزت و ارزش مي بخشد. اگر ديگران به او بگويند تو پسر خوبي هستي او خود را خوب مي داند و اگر ديگران او را بد قلمداد كنند او خود را بد مي پندارد. خود پنداره ضعيف و غير واقعي مي توانند از علل وابستگي به ديگران گردد.
اضطراب بالا باعث مي گردد كه فرد براي كاهش سطح اضطراب خود به ديگران به عنوان كاهنده اضطراب پناه برد افسردگي و روحيات افسرده وار باعث مي گردد فرد معناي خاصي براي زندگي خود قائل نباشد و با صميمي شدن افراطي با ديگري سعي در دست و پا كردن يك معناي براي زندگي خود گردد.
همه اين مشكلات در روان شناسي با عنوان اختلال شخصيت وابسته شناخته مي شود. اختلال شخصيت وابسته يكي از انواع اختلالات شخصيت مي باشد كه ويژگي هاي خاص خود را دارد. البته تشخيص وجود اختلال وابستگي يا عدم آن نيازمند مراجعه به روان شناس متخصص در اين زمينه است.
اما در رابطه با پرسش اصلي شما بايد بگوييم: مشكل وابستگي بر خلاف ظاهر ساده اش بسيار پيچيده است و به راحتي نميتوان به حل اين مساله همت گماشت. متأسفانه در سنين جواني بروز چنين وابستگي هايي رواج دارد. اما علت اينكه فردي خيلي زود وابسته مي شود مي تواند بر اساس اصل مجاورت باشد. خواه ناخواه وقتي يك نفر براي مدتي در مجاورت فرد ديگري قرار مي گيرد، به تناسب و توافق ويژگيهاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيك آن دو ، نسبت به هم يا دل بستگي پيدا مي كنند و يا وابستگي. البته از اين نكته نمي توان غفلت كرد كه، علاقمندي غير طبيعي به جنس مخالف يا موافق به شدت تحت تأثير انگيزههاي ناهشيار يا هشيار جنسي است. بنابراين به دليل اينكه سوال شما تا اندازه اي كلي است، نمي توان به همه جنبه هاي آن پرداخت. اميد است با مراجعه به روانشناس دانشگاه خود يا در مكاتبات بعدي، سوالتان را به صورت مفصل تري بيان كنيد.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها