پرسش وپاسخ

به نام خدا با سلام خدمت شما هفتهی پیش با یک دختری اشنا شدم که دارای حجاب کامل بود(چادروپوشیه) همدیگر را بسیار دوست میداشتیم یک روز که روزه بودم ساعت 5 قرار داشتیم که یک دفعه به من سیگار تعارف کرد من گفتم از تو بعید است.او بسیار اصرار کرد که بعد از اصرارش گفتم روزه ام او بسیار شرمگین شد و گریه کرد وگفت ببخشید سپس حشیش را از جیبش در اورد و گفت که اگر حشیش را بکشی روزه ات باطل نمی شود.من با افسوس نگاهش کردم و به خانه ام رفتم و به پدرش که مردی مومن بود زنگ زدم و جریان را به او اطلاع دادم او به من گفت چرت و پرت نگو . این پرسش برایم پیش امده که اکنون چکار کنم ؟

به نظر مي رسد كه مهم تر از سؤالاتي كه از اين واقعه در ذهن شما نقش بسته است و از رفتار هاي ناباورانه آن دختر به شگفت آمده ايد، اصل ارتباط و آشنايي شما با آن دختر است. اساساً انگيزه شما از ارتباط و آشنايي با آن دختر چه چيزي بوده است؟ اگر بگوييد كه به قصد ازدواج با آن دختر آشنا گرديده ايد آنگاه مي گوييم كه از متن مكاتبه شما چنين چيزي برداشت نمي شود، حتي اگر واقعاً قصد ازدواج با آن دختر را داشته ايد، بايد بگوييم كه بر اساس آموزه هاي ديني و مباني روانشناختي، ما اين گونه آشنايي ها را درست نمي دانيم و آسيب هاي فرارواني را براي آن در نظر مي گيريم.
كيفيت و نوع آشنايي، پيدايش علاقه و محبت افراط گونه بين شما در مدت كوتاه آشنايي، جملگي از اصول و مباني همسرگزيني و آداب مرسوم خواستگاري در شرع مقدس و عرف جامعه فاصله دارد و شما را از رسيدن به هدف متعالي تان باز مي دارد و يا لااقل مشكلاتي را فرا روي تان قرار مي دهد.
نكته ديگر اين است كه همواره داشتن حجاب كامل و پوشيدن چادر و انداختن پوشيه، دليل بر خوب، مؤمن و متدين بودن افراد نيست البته شكي در اين نيست كه بيشتر دختران و زنان مؤمن و متدين سعي مي كنند از حجاب برتر و چادر و مانند آن استفاده كنند، اما چه بسا ممكن است برخي از افراد شياد از اين گونه وسايل پوششي براي اهداف مغرضانه و پنهاني خود استفاده كنند و تحت لواي چادر و داشتن حجاب، دست به كارهاي ناشايستي بزنند و برخي خلاف ها و حتي جنايت ها را نيز مرتكب شوند. تشخيص خوب، مؤمن و متدين بودن دختران و زنان تنها منحصر در حجاب و چادر نيست. بلكه بايد به عوامل و پارامترهاي ديگر نيز توجه نمود. عواملي مثل، داشتن صفات نيكو و پسنديده، تقيد كامل به نماز و روزه و بقيه دستورات شرعي، معاشرت نيكو با خانواده و ديگر همجنسان، داشتن حجب و حيا، برخورد متكبرانه با نامحرم و... البته بايد توجه داشت كه اين گونه مسائل تنها با يك يا چند برخورد و مشاهده ظاهر فرد به دست نمي آيد. بلكه بايد مدتي با فرد و خانواده اش نشست و برخاست كرد و يا او را زير نظر گرفت و از بستگان، همسايگان، دوستان، خانواده و اولياي مدرسه پرس و جو كرد تا مطمئن گرديد كه فرد مورد نظر، از تدين و ايمان نسبتاً قابل قبولي برخوردار است و علاوه بر آن، در ملاك ها و معيارهاي ازدواج، بيشترين تناسب را با شما داراست تا بتوانيد به خواستگاري او برويد و با او ازدواج نماييد.
نكته ديگر اين است كه احتمال اين كه دختر مورد نظر با اين رفتارش در صدد آزمايش و امتحان شما بوده است وجود دارد. ممكن است او با تعارف سيگار و تعارف حشيش در صدد مشاهده عكس العمل شما بوده است، البته چون اين گونه آزمايش ها آن هم از جانب دختر، خصوصاً در روزهاي آغازين آشنايي بعيد به نظر مي رسد احتمالاتي ديگري هم متصور است كه ما به خاطر مغشوش نشدن ادغان از ذكر آن خودداري مي كنيم. اما به هر حال، اگر در صدد ازدواج با آن دختر هستيد، توصيه مي كنيم، به جايي اين كه يك تنه و به تنهايي و احياناً بدون اين كه خانواده ها را در جريان قرار دهيد اين كار را دنبال كنيد و موجب شكل گيري ازدواج احساسي و آسيب هاي همراه آن شويد، ابتدا خانواده خودتان را در جريان بگذاريد و در مورد دختر مورد نظر خوب تحقيق كنيد و اگر او را براي ازدواج مناسب دانستيد و خانواده تان نيز موافق بودند، به اتفاق آنان به خواستگاري رسمي دختر مورد نظر برويد و در جلسات خواستگاري به گفتگو بنشينيد و سؤالات و ابهامات خود را مطرح كنيد و تحقيقات خود را كامل كنيد تا اگر شرايط ازدواج فراهم بود و همه موافق ازدواج تان بودند با آن دختر ازدواج كنيد، البته اگر قصد ازدواج واقعي داريد، مي توانيد از مشاوره هاي ازدواج و كارشناسان و روانشناسان هم استفاده كنيد و از سلامت ازدواج تان مطمئن گرديد، اما اگر انگيزه اي غير از ازدواج در سر داريد توصيه مي كنيم، راه پيش رفته را سريعاً برگرديد و آسيب هاي اين گونه دوستي ها و ارتباطات غير شرعي را مدنظر قرار دهيد تا خواسته و ناخواسته آسيب هاي فراوان و پيامدهاي بسيار منفي اين گونه روابط دوستانه نامشروع متوجه خود نگردانيد.

موفق و موید باشید

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام. دوست من با یک خانومی دوست شدن و فکر کنم بعد 4 سال دیگه ازدواج کنن انشاالله,ولی محرم نیستند. به من میگه گه گاه بیا که با هم باشیم و حرف بزنیم اینم بگم دوست من و او خانوم به طور قطع یقین قصد ازدواج دارند. حالا من می گم که خوب نیست که من با شما باشم.(منظور دوستم و خانومش) ولی اون اسرار میکنه لطفا اگه میشه راهنماییم کنیید. ممنون

پرسش گر گرامي اصل ارتباط دوست تان با آن خانم درست نيست، حتي اگر قصد آن ها ازدواج باشد. بايد اين را بدانيد كه ارتباط با نامحرم در اسلام حرام هست و قصد ازدواج مخصوصا براي چهارسال ديگر، نمي تواند مجوزي براي اين ارتباط باشد. تنها راه ارتباط با نامحرم، ازدواج است و يا رابطه در چهارچوب رسمي خواستگاري.
اصل ارتباط دوستانه با نامحرم براي مدت طولاني حتي به قصد ازدواج درست نيست، چه برسد به بودن شما با آن ها، كه حتما جايز نيست. بهتر است اين مطلب را به دوست تان تذكر دهيد و به ايشان بگوييد اين گونه ارتباط با نامحرم برقرار كردن و صحبت هاي دوستانه و حرف زدن دو نفره با ايشان، از نظر شرعي جايز نيست و اين ارتباط را قطع كنند، و اگر قصد ازدواج دارند بهتر است از طريق رسمي خواستگاري وارد شوند و در اين چهار چوب با ايشان صحبت كنند. شما نيز به هيچ وجه به در خواست ايشان پاسخ مثبت ندهيد.
موفق و موید باشید

بسمه تعالی سلام همگی به توحید افعالی معتقدیم.اینجانب این مساله را به جنسیت بچه ارتباط میدهم و اینگونه سوالم را مطرح میکنم چطور برخی دختر یا پسر میخواهند یا با علوم پزشکی امروز و گاهی با نذر و توسل به ائمه از خدا انرا میخواهند و همانگونه میشود.چه بسا ممکن بود بدون نذر بچه مثلا دختر شود و انها پسر بخواهند.چطور نظر خدا عوض میشود چطور بنده جنسیت را تعیین میکند چه بسا انچه انها خواسته اند بچه خوب و سعادتمندی هم بشود ایا ما بنشینیم هر چه خدا خواست بدهد یا برویم دکتر و دوا و نذر و هر چه میخواهیم بگیریم.نگویید هر دو کار خداست.درست ولی من دختر میخواهم دکتر میروم نذر هم میکنم و دختر میشود در حالی که سیر ژنتیک و احتمال بیشتر خانوادگی ما پسر زایی است پس اگر دکتر نروم و نذر هم نکنم احتمال 99 درصد پسر میشود.من واقعا مانده ام. قران میگوید یهب لمن یشائ اناثا و یهب لمن یشائ ذکورا اینها را چگونه با موارد بالا جمع کنیم.میدانم همان نذر هم را خدا خواسته ادا شده ولی ببینید استارت کار را من بنده زدم من بنده دختر یا پسر خواستم و داد سالم هم بود شاید اگر نذر نمی کردم یا دکتر نمی رفتم جنس دیگری میشد.حال بنشینم خداخودش هر جور خواست بدهد یا انچه میخواهم بخواهم.شاید بگویید خدا میخواهد بنده ها نذر کنند به او و امامان متوسل بشوندجواب بهتری میخواهم.چرا که فلانی خدایی نمیشناسد مسلمان هم نیست واین روش را عمل میکند با تشکر.پاسخ این سوالحلال یک مشکل بزرگ خانوادگیست.لطف فرموده در صورت امکان به این مشکل بنده جواب بدهید

توحيد افعالي بيانگر اين عقيده است كه جهان هستي تنها يك فاعل حقيقي دارد و بر اساس آن جهان و هر چه در آن است [از جمله افعال انساني و ...] فعل خدا و ناشى از اراده اوست. لذا همانگونه كه موجودات در اصل وجود خود، وابسته به ذات او و عين ربط به او هستند، در تأثير و فعل خود نيز استقلالي نداشته و به او نيازمندند و هر كس هر چه دارد، از او و در حيطهء قدرت و سلطنت و مالكيت حقيقي اوست "وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين"(1)و شما اراده نمى‏كنيد. مگر اينكه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد."
اما توجه داشته باشيد كه خواست و اراده عمومي خداوند در دائره علت و معلولي است كه خود مقرر كرده است به عبارت ديگر عالمي كه ما در آن زندگي مي كنيم، عالمي مادي است كه آفريننده آن، ساختارش را بر اساس نظام عليت و معلوليت بنيان نهاده است؛ يعني هر چيز بر اساس علتهاي معين و شناخته شده يا ناشناخته تحقق مي يابد. محال است معلولي بدون علت پديد آيد آتش مي سوزاند، ويروس بيماري مي آفريند، دارو در درمان و جهت دهي افراد به سمتي خاص تاثير گذار است و...؛ همه ي اين حوادث بر اساس ضابطه ي معيني، نظام عالم را تشكيل مي دهند.
بنابراين معلولات عالم بر اساس نظام علت و معلول است كه بر تمام عالم هستي و از جمله زندگي انسان ها حكمفرما است؛ آن چنانكه امام صادق (ع) در حديثي فرمود: " أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً "َ(2) خدا خوددارى و امتناع فرموده كه كارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براى هر چيزى سبب و وسيله‏اى قرار داد". لذا خواست و اراده خداوند در دائره همين علت و معلول شكل مي گيرد نه فراتر از آن.
به علاوه آنكه كه هميشه پيدايش يك معلول انحصار در علتي خاص نداشته و ممكن است براي وقوع امري در خارج علتهاي متعددي مقرر شده باشد يعني اراده خدا بر اثرگذاري علتهاي متعدد تعلق مي گيرد. مثلاً كسي كه دختر مي خواهد، خواست و اراده الهي بر آن تعلق گرفته كه اين امر در دائره علت و معلول شكل گيرد و خود علت اين امر را متعدد قرار داده است كه برخي مانند دارو و درمان مادي و برخي مانند نذر معنوي است و تاثير گذاري همين موارد نيز زماني است كه خواست و اراده خدا بر تاثير تعلق گيرد و در همين موارد نيز خداوند مي تواند با اراده خود از تاثير آن جلوگيري كند. ولي از آنجا كه حكمت الهي مقتضي تاثير گذاري اين علتها در دائره اختيار بشري است، اين عوامل تاثير گذار مي باشد.
بنابراين افراد مي تواند با اختيار خود از بين علتهاي متعدد يكي را اختيار كنند اما چوي اين علت به عنوان علت ناقصه محسوب مي شود ، زماني تاثير گذار است كه اذن و اراده خداوند بر تاثير نيز آمده باشد و چه بسا شخصي به ظاهر تمام شرائط تاثير گذاري در دختر شدن را فراهم كرده، اما چون اذن و اراده الهي بر تاثير تعلق نگرفت، فرزند پسر مي شود و طبيعي است كسي كه از چند علت در كنار هم مانند درمان، نذر و... استفاده كرده زودتر به نتيجه مي رسد تا كسي كه از اين عوامل استفاده نكرده است.
در نتيجه نكته مهم آن است كه اولاً اين عوامل به عنوان علت ناقصه است نه علت تامه و چه بسا شخصي همه اين موارد را رعايت كرده، اما اذن الهي بر تاثير تعلق نگرفت تا آن علت در كنار اذن الهي با هم به عنوان علت تامه تاثير گذار باشند. لذا از يك طرف زماني علت هاي انساني مانند نوع غذا و... در تولد دختر و پسر نتيجه مي دهد كه اراده خداوند نيز بر آن تعلق گرفته باشد به همين جهت مي گوئيم تنها خداست كه دختر يا پسر عنايت مي كند و در همين زمينه چه بسا والدين خواهان دختر يا پسر باشند و نوع مصرف غذا نيز در راستاي همين هدف باشد. اما خداوند عكس آن را اراده كرده باشد.(3) ثانياً گرچه در برخي موارد اراده عكس از خداوند ممكن است. اما در عين حال خواست و اراده عمومي خداوند بر آن تعلق گرقته است كه اينگونه عوامل تاثير گذار باشند، مگر آنكه اراده خاص خداوند مانع اين امر شود كه به نظر خيلي محدود است. لذا شخص مومن موظف است از همه امكانات مادي و معنوي مانند نذر، دعا و...استفاده نموده، اما در تاثير گذاري همين موارد نيز به خداوند توكل نمايد.
پي نوشت ها:
1. تكوير (81)آيه 29.
2. شيخ كليني، الكافي، چ اسلاميه، بي تا، بي چا، ج 1، ص 184.
3. ر.ك مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1374 ه ش، ج 20،ص 483.

موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام دوستی دارم24 ساله.که درسن 20 سالگی ازدواج کرد و 22 سالگی بچه دار شد. ازدواج موفقی داشت.از هنگام حاملگی بسیار زود رنج شد. به طوری که با

هر چیزی حتی شوخی اطرافیان ناراحت می شد.گریه می کرد یا پرخاش می کرد الیته این ناراحتی مدت کوتاهی طول می کشید و زود آرام می شد.قلب مهربان و دلسوزی دارد.یعنی مواقعی که عصبانی نیست بسیار دلسوز و مهربان است.متاسفانه این عصبی بودن الان هم ادامه دارد و فرزند 2 ساله اش را بخاطر سرو صدا کردن،گریه کردن،بهانه گیری و...کتک میزند و حتی گاهی وقتی از کودکش عصبانی است خودش را می زند!.این خانم در کودکی هم کمی زودرنج بود اما می ترسم این پرخاشگری او نسبت به فرزند و همسرش زندگی اش را خراب کند.آیا این فرد باید درمان دارویی شود؟یا فتار درمانی شود؟اینها علائم افسردگی است؟ با تشکر

اين علائم تا حد زيادي علائم افسردگي است، ولي تشخيص دقيق آن نيازمند مراجعه به يك روانپزشك يا روان شناس باليني مي باشد.
همان طور كه مي دانيد ما افسردگي خاصي به نام «افسردگي پس از زايمان» داريم، چرا كه حاملگي و زايمان باعث بر هم خوردن بسياري ناقل هاي عصبي و هورمون ها مي شود. البته ايشان از دوران حاملگي و نه پس از زايمان به اين مسأله دچار شده اند و چه بسا ريشه در افسردگي نوع ديگر داشته باشد. تشخيص اين كه ايشان نياز به دارو دارد يا ندارد جز از عهده روانپزشك بر نمي آيد و هر گونه تعلل و وقت كشي ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار ايشان ندارد. بايد اين مساله بسيار زودتر صورت مي گرفت تا از عوارض و پيامدهاي منفي آن بر كودك تا حد امكان جلوگيري مي شد.
در هر صورت دارودرماني (با مراجعه به روانپزشك) و روان درماني (با مراجعه به روان شناس باليني) يگانه راه پيش روي دوست شماست. هر گونه خوددرماني يا طفره رفتن از مراجعه به هيچ وجه به صلاح ايشان و آينده زندگي اش نيست.

موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

نظریه ولایت فقیه که امام خمینی (رحمة الله علیه) مطرح کردند بر پایه چند حدیث و برداشت از اونها بوده، درسته؟ ولی به نظر من برداشت از روایات در این موضوع صحیح نیست، چون این ولایت فقیه یه اصل بسیار مهم است و در صورت وجودش باید یک روایت محکم و مستقیم هم وجود داشته باشه. ما در جزییات باید از احکام برداشت داشته باشیم، نه در چیزهای مهم و اساسی مثل ولایت فقیه. اگر نیاز اسلام بوده چرا پیامبر و یا دیگر معصومین به طور مستقیم بیان نکرده اند؟ شاید بیان شده ولی من به این روایات دسترسی نداشتم. لطفا اگر چنین روایاتی وجود دارند، بگویید. یا دلیل محکمی برای درستی این برداشت ها ارائه دهید.

پاسخ:
درباره ولايت فقيه يك یا دو روايت نيست كه در سند آن ترديد نماييم، بلكه روايات متعدد در اين خصوص وجود دارد كه نمي توان در سند همه آن ها ترديد كرد. همچنين آياتي وجود دارد كه مي توان براي اثبات ولايت فقيه به آن ها تمسك نمود، البته در اين آيات صريحا كلمه "ولي فقيه" نيامده است، ولي از مضمون آيات و روايات مي توان به اين مطلب دست يافت كه رهبري جامعه را بايد انسان شايسته، عادل و اسلام شناس برعهده بگيرد. در ضمن عدم تصريح آيات بر ولايت فقيه مشكل ايجاد نمي كند، زيرا خيلي از موضوعات ديگر نيز هستند كه آيات صريحا بر آن ها دلات ندارند، در اين جا به برخي آيات و روايات اشاره مي شود:
آياتي كه هر گونه حكم و داوري را كه بر اساس قوانين الهي نباشد، كفر و فسق و ظلم معرفي مي‏ كند:
1. «وَ مَنْ لَمْ يحْكمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِك هُمُ الْكافِرُونَ (1)؛ كساني كه به موجب آنچه خدا نازل كرده، داوري نكرده‏ اند، آنان خود كافرانند».
2. «وَ مَنْ لَمْ يحْكمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِك هُمُ الظَّالِمُونَ(2)؛ كساني كه به موجب آنچه خدا نازل كرده، داوري نكرده‏ اند، آنان ستمگرانند».
3. «وَ مَنْ لَمْ يحْكمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِك هُمُ الْفاسِقُونَ(3)؛ كساني كه به آنچه خدا نازل كرده، حكم نكنند، آنان فاسق اند».
آياتي كه به حكمراني و داوري بر اساس احكام الهي حكم مي‏ كند، مانند:
« فَاحْكمْ بَينَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَك مِنَ الْحَقِّ(4)؛ برايشان بر اساس آنچه خدا نازل كرده، حكم ‏كن و در برابر آنچه از حق بر تو نازل گشته، از خواسته‏ هاي آنان پيروي مكن».
آياتي كه هر گونه ولايت‏ پذيري غير الهي را نفي مي‏ كند:
« اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيكمْ مِنْ رَبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلاً ما تَذَكرُونَ(5)؛ از چيزي كه از طرف پروردگارتان بر شما نازل‏ شده، پيروي كنيد. از اوليا و سرپرستان ديگر جز او، پيروي نكنيد، اما كمتر متذكر مي‏ شويد!»
دسته ديگر از آيات ضرورت اجراي احكام الهي در عصر غيبت را بيان مي دارد. اين احكام در آيات زيادي آمده است مانند:
1ـ اجراي حدود الهي كه فقها در كتاب حدود به صورت مفصّل ذكر كرده‌اند.
2ـ اجراي معروف ها و چيزهايي كه در اسلام، انجام آن ها لازم و ضروري است.
3ـ جلوگيري از منكرات و كارهايي كه در اسلام حرام است. مانند: قماربازي، شراب‌خواري، رباخواري، رشوه‌خواري و...
4ـ اجراي اقتصاد اسلامي. اسلام داراي اقتصاد است كه با اجراي دقيق آن، ضمن تعديل ثروت، عدالت اقتصادي نيز اجرا شده، به محرومان و نيازمندان رسيدگي مي‌شود.
5ـ حمايت و دفاع و كمك نسبت به مسلمانان و محرومان مظلوم جهان. اسلام افزون بر اصلاح مملكت اسلامي، حمايت از مسلمانان جهان در حد مقدور و با توجه و ملاحظه جهات مختلف را، لازم و ضروري مي‌داند. اين امر به صورت مطلوب با تشكيل حكومت ديني و اسلامي و حاكم بودن فردي آگاه و فقيه امكان‌پذير است.
6ـ اعتلا و تقويت اسلام در جهان به عنوان يك مكتب مترقي و سازنده، اين امر نيز با تشكيل حكومت ديني محقق مي‌شود.
اجراي آن ها، بدون تأسيس حكومت ديني ممكن نيست. اين بخش از احكام بسيار گسترده و چندين برابر احكام عبادي فردي است.
رواياتى كه براى اثبات ولايت فقيه، مورد استدلال قرار گرفته اند متعدد مي باشد.(6)
در اين جا به چند روايت اشاره مي شود.
1. ابوالبخترى از امام صادق(ع) نقل شده است: العلماءُ ورثهُ الانبياء؛(7) علما وارثان انبيا و پيامبران الهى هستند.
2. در روايت معتبرى، سكونى از امام صادق (ع) و ايشان از پيامبر اكرم (ص) روايت مى كنند:
الفُقَهاءُ اُمناءُ الرُّسُلِ مالَم يَدْخُلُوا فى الدُّنْيا؛(8) فقيهان تا زمانى كه دنيا زده نشده اند، امين و مورد اعتماد پيامبران هستند.
3. شيخ صدوق، با سندهاى متعدّد، از اميرمؤمنان، از پيامبر نقل مى كند:
سه بار فرمودند: اللّهم ارحَم خُلفايى؛ خدايا جانشينان مرا مورد رحمت خود قرار ده.
پرسيدند: جانشينان شما چه كسانى هستند؟ فرمودند:
اَلَّذينَ يَأتُونَ بَعدى وَ يَروُونَ حَديثى وَ سُنَّتى؛ كسانى كه بعد از من مى آيند، حديث مرا روايت مى كنند و سنّت مرا به مردم مى رسانند(9).
4. شيخ كلينى، از امام هفتم (ع) نقل كرده است كه در قسمتى از سخنان خود درباره منزلت دانشمندان دينى فرمود: الفُقَهاءُ حُصُونُ الاِسلامِ كَحِصْنِ سُورِ المَدينَهِ لَها؛(10) فقيهان دژهاى مستحكم اسلام هستند، همچون دژهاى شهر كه حفاظت از آن را بر عهده دارند.
5. از امام صادق نقل شده است:
المُلُوكُ حُكّامٌ عَلَى النّاسِ وَ العُلَماءُ حُكّامٌ عَلى المُلُوكِ؛
پادشاهان حاكم بر مردم اند و علما بر پادشاهان حاكم اند. (11)
6. شيخ صدوق، توقيع شريفى را از امام زمان نقل مى كند؛ در آن توقيع، حضرت نگاشته اند:
و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فيها اِلى رُواهِ اَحاديثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَيْهِم...(12) امّا حوادث جديدى كه اتفاق مى افتد، درباره آن ها به راويان حديث ما رجوع كنيد؛ زيرا آن ها حجّت من بر شمايند و من حجت خدا بر آن ها هستيم. اگر اين روايات را در كنار آيات قرار دهيم مي توان نتيجه گرفت كه رهبري جامعه از آن فقها است،
دراين باره به منابع زير مراجعه فرماييد:
- ولايت فقيه، امام خمينى(ره)،
- دين و دولت در انديشه اسلامى، محمد سروش
-.محمد هادي معرفت، ولايت فقيه
- امام خمينى، حكومت اسلامي (ترجمه كتاب البيع) ج2
- مجله حوزه شماره 85- 86(ويژه ولايت فقيه)

پي نوشت ها:
1.مائده (5)، آيه 44.
2.همان، آيه 45.
3.همان، آيه 47.
4.همان، آيه 48.
5.اعراف(7)، آيه 3.
6. محقّق نراقى، عوائد الايّام، مركز نشر وابسته به مكتب الإعلام الإسلامي، 1417 ق، ص 532.
7. شيخ كليني كافي، تحقيق علي أكبر غفاري، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1365 ش، ج 1، ص 133.
8. كافي، ج 1، ص 147.
9. شيخ صدوق معاني الأخبار، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1379 - 1338 ش، ص 375.
10. كافي، ج 1، ص38.
11. أبو الفتح الكراجكي، كنز الفوائد، قم، مكتبة المصطفوي،1369 ش، ص195.
12. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، قم، مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين، ص 485.
موفق و موید باشید

با عرض سلام و خسته نباشید من با یکی از همکلاسی ها که مدت 2سال از با هم دوست هستیم و من از اول به دلیل زیبایی چهره واخلاقیات خاص او را تحسین و دوست میدارم اما مدتی است که علاقه ای بسیار شدید به دیدن پای او دارم ودیگر هیچ اندامی از شما میخواهم که به من راه حلی نشان دهید که از اشتیاق دیدن او دست بردارم و مانند یک دوست صمیمی عمل کنیم آیا امکان دارد

اين علاقه بسيار شديد به ديدن پا چه بسا ريشه در يك اختلال ويژه داشته باشد به گونه اي كه براي رهايي از آن چاره اي جز درمان تخصصي نداشته باشيد به ويژه اگر اين علاقه با برانگيختگي شديد هيجاني جنسي همراه باشد.
در هر صورت نقش انگيزه هاي هشيار و ناهشيار جنسي در تشديد اين علاقه تا حدودي روشن است و با اين وصف حتي رابطه دوستي شما مصون از گناه و حرام نيست. شك نكنيد هرگونه تداوم بخشي به اين رابطه، صددرصد به ضرر طرفين تمام خواهد شد و سعادت دو دنياي شما را به مخاطره مي اندازد.
از روز روشن تر است كه تغيير وضعيت و تبديل رابطه فعلي شما به يك رابطه دوستي بي آسيب، صددرصد نشدني است و شما چاره اي جز اقدامات جدي تر براي تعديل روز افزون و نهايت ترك كامل رابطه نداريد. شر اين رابطه چه بسا تا دنياي ديگر گريبان شما را رها نكند و اگر شما خواهان حفظ دين و دنياي خود هستيد. بايد لااقل دور اين يك نفر را خط بكشيد. پس هر گونه انديشه در زمينه تداوم رابطه از اساس با درمان پايدار شما منافات دارد و هيچ گونه جواز شرعي بر استمرار بخشي آن وجود ندارد.
توصيه مي شود در صورت تداوم و تشديد اين مسأله در اسرع وقت به يك روانپزشك خانم مراجعه كنيد.

موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا حدیثی که در مورد آیات سوره اسراء پیرامون فسادهای یهود است و مضمون آن شهادت حضرت علی (ع) و زخمی شدن امام حسن (ع) و بروز واقعه کربلا است، سندیت دارد؟ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ قَالَ قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ طَعْنُ الْحَسَنِ علیه السلام- وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً قَالَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ علیه السلام- الكافي، ج‏8، ص: 207 عبد اللَّه بن قاسم بطل در باره آيه شريفه: وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ ... «3» از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏ كند كه فرمود: اين آيه به كشتن على بن ابى طالب عليه السّلام و نيزه زدن به حسن عليه السّلام نظر دارد، و ... وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً «4» حاكى از كشته شدن امام حسين عليه السّلام است.

پاسخ:
علاوه بر اينكه مرحوم كليني روايت مذكور را در كتاب شريف «كافي»(1) نقل نموده مفسران نيز در تفاسيري همچون تفسير عياشي، (2) البرهان(3)، نورالثقلين (4) و ...نقل كرده اند.
البته چنانكه علامه طباطبايي در تفسير الميزان متذكر شده بايد بدانيم كه «روايت مذكور و روايات مشابه در مقام تطبيق حوادثى است كه در اين امت واقع مى‏شود و در ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاده است، و در حقيقت در مقام تصديق مطلبى است كه رسول خدا پيش ‏بينى كرده و فرموده بود: اين امت به زودى همان كارهايي كه بنى اسرائيل مرتكب شدند را دقيقا و طابق النعل بالنعل مرتكب خواهند شد، حتى اگر بنى اسرائيل داخل سوراخى رفته باشد اين امت نيز خواهد رفت، پس اين روايات را نبايد جزو رواياتى شمرد كه آيه مورد بحث (5) را تفسير مى‏ كند بلكه تنها در مقام تطبيق است. چرا كه مى‏ بينيم هر كدام از اين روايت ها آيه را به گونه‏ اى تطبيق كرده‏ اند.»(6)

پي نوشت ها:
1. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج 8، ص 206.
2. عياشى، محمد بن مسعود، كتاب التفسير، تهران، چاپخانه علميه، 1380ق، ج‏2، ص 281.
3. بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، 1416ق، ج‏3، ص 502.
4. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج‏3، ص 138.
5. «وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيرا» (إسراء(17) آيه 4) «ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترى‏جويى بزرگى خواهيد نمود.»
6. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج‏13، ص 43.
موفق و موید باشید

صفحه‌ها