پرسش وپاسخ

اين سخن «عمه جان آيا پارچه اي هست كه من سر خود را از نظر بينندگان به وسيله آن بپوشانم؟» از کیست؟

پاسخ:
ماجرا درباره فاطمه صغري دختر امام حسين (علیه السلام) است.
فاطمه صغرا دختر امام حسین(ع) می گوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه می كردم كه با بدن‏ هاى بى‏ سر نظیر قربانی ها بر روى زمین افتاده‏ اند و اسبان بر فراز اجسادشان می تاختند. من با خودم فكر می كردم كه آیا بعد از پدرم از دست بنى امیه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آیا ما را به قتل می رسانند، یا اسیر می كنند؟ ناگاه دیدم مردى كه بر اسب خود سوار است زنان را با ته نیزه خود میراند و آن زنان به یك دیگر پناهنده می شدند. كلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فریاد می زدند: وا جداه، وا ابتاه، وا علیا، آیا فریادرسى نیست كه به فریاد ما برسد!؟ آیا كسى نیست كه از ما دفاع نماید!؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضایم بلرزه افتادند. لذا از خوف اینكه مبادا آن مرد نزد من بیاید از طرف راست و چپ خود را به عمه‏ ام، ام كلثوم می رساندم. من در همین حال بودم كه ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار كردم -گمان می كردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بی خود شدم، ناگاه دیدم ته نیزه در میان كتف من قرار گرفته است! من بصورت برروى زمین سقوط كردم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت كرد و خون ها همچنان بصورت و سر من فرو می ریختند و آفتاب بر سرم می تابید. سپس آن مرد بسوى خیمه‏ ها برگشت و من بی هوش شدم. ناگاه دیدم عمه‏ ام نزد من آمد و در حالى كه گریه می كند می گوید برخیز تا برویم من برخاستم و گفتم: اى عمه؟ آیا پارچه‏ اى هست كه من سر خود را از نظر بینندگان به وسیله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمه‏ ات مثل تو می باشد! من نگاه كردم و سر او را نیز برهنه دیدم، دست او به وسیله ضربه سیاه شده بود ... (1)

پي نوشت:
1. علامه مجلسى‏،بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ناشر: اسلاميه‏، تهران‏،ج 45،ص60 و 61.

سلام دختر 20 ساله ایی هستم که 3 سال پیش به طور ناخواسته وارد رابطه ی احساسی بایه پسر شدم.پسری که سه سال ازم بزرگتره. پدر مادرش طلاق گرفتن. و به پدرش گویا در سال های خیلی دور یک بار به جرم اعتیاد توی زندان بوده.طرف من وضع مالی خیلی خوبی ندارن واین پسر خرجش رو خودش در می یاره وتحصیلاتش دیپلمه. خانواده ی من مثل خیلی از خانواده های دیگه ی این شهر تاحالا خوشبختانه مورد طلاق یا زندان توی فامیل نداشتیم. تحصیلات من لیسانسه.و ضع مالی نسبتا خوبی داریم. سه سال پیش که من یه دختر 17 ساله بودم عاشق این پسر بودم واون موقع در مورد فلسفه ی ازدواج چیزی نمی دونستم. ولی الان که بزرگتر شدم احساس میکنم به این پسر دلبستگی زیادی ندارم. حس می کنم لیاقت من و خانوادم خیلی بیشتر از اینه.واینکه ناراحتم که چرا پدر مادری که اینقدمنو دوس دارن به خودم اجازه دادم بهشون دروغ بگم.این پسر بی نهایت به من محبت می کنه و فوق العاده به من وابستس. موندم که باید چی کار کنم واگه بگم نه با احساساته یه نفر بازی کردم و می ترسمبه خاطر شکستن دله یه نفر زندگیم نابود شه. واینکه مطمئن نیستم که اگه ردش کنم آیا همسری به مهربونی اون پیدا می کنم من چیکار کنم؟؟؟؟ ببخشید که طولانی شد.پیشابیش به خاطر پاسخگویی تون تشکر می کنم.

برای بررسی مشکل شما لازم است سوالتان را به چند بخش تقسیم کنیم.
بخش اول: احتمالا شما و در آینده والدین شما (درصورت اطلاع از طلاق والدین فرد مورد نظر) نگرانی هایی خواهید داشت:
1.نگران آسیب های روحی ایشان به دلیل دعواها و درگیری های پدر و مادرشان پیش از جدایی خواهند بود؛ قطعا این درگیری ها تأثیر مستقیمی بر فرزندان خانواده طلاق خواهد داشت؛
2.نگران خلأهای عاطفی ایشان به سبب فقدان پدر و مادر خواهید بود؛
3.نگران آسیب های اجتماعی ایشان به دلیل نبودن والدین حمایت گر و در نتیجه فقدان کنترل لازم خواهید بود؛
4.نگران کمبودهای اقتصادی ایشان و در نتیجه عقده های ناشی از این کمبودها خواهید بود؛
همه مواردی که در بالا گفته شد، می تواند عاملی جهت مخالفت والدین شما باشد. پس با این پیش فرض می توانید خود را آماده مخالفت های خانواده خود کنید.
بخش دوم: اما از سویی دیگر مشکل اساسی دیگری که شاید با آن درگیر شوید، احتمال اعتیاد پدر فرد مورد نظر است. البته اعتیاد پدر و مادر و یا حتی خواهر و برادر، مانند اعتیاد خود فرد نیست که مانع جدی برای ازدواج باشد؛ ولی طبیعی است که مقداری از فرصت ها را از شخص مورد نظرتان گرفته و می تواند باعث بروز مخالفت والدین شما شود. در این صورت، بهترین گزینه برای ایشان ازدواج با همتای خودشان است؛ یعنی دختری که او نیز والدینش چنین مشکلی یا مشابه آن را داشته باشند تا در زندگی زناشویی، عاملی برای سرکوفت وتحقیر باقی نماند.
بخش سوم: رعایت کفویت یا همتایی در ازدواج از مهمترین ملاکهای ازدواج موفق است. عدم رعایت این اصل مهم، موجب انتقال مشکلات عدیده ای به زندگی پس از ازدواج می شود. این همتایی از جهات گوناگونی بررسی می شود. دو مورد از مصادیق کفویت که بنظر می رسد باید بیشتر بررسی شود، شامل همتایی طبقاتی و تحصیلی است که در ذیل به آن می پردازیم
1.همتایی طبقاتی: تفاوت تمکن مالی اگر زیاد نباشد، اشکالی ندارد؛ اما اگر فاصله زیاد باشد؛ به گونه ای که از دو طبقه ثروتمند و کم بضاعت باشند، مشکلاتی را فراهم خواهد آورد. اگر دختر و خانواده اش ثروتمند باشند، پسر با دیدن نزدیکان او احساس حقارت خواهد کرد. این در صورتی است که تحقیر و سرزنشی در کار نباشد که اگر چنین شود، رنج ها افزون تر خواهد شد. بنابراین مطلوب این است که وضعیت مالی پسر بهتر باشد تا زندگی به کام دختر شیرین تر شود.
2.آسیب دیگر این ازدواج، عدم همتایی تحصیلی است. مطلوب است که تحصیلات آقا، یک مقطع بالاتر از خانم باشد. این مسئله می تواند به دلیل این باشد که فاصله زیاد تحصیلی، با ویژگی غرور و ثبات اقتدار مرد منافات دارد. زیرا مرد دوست دارد محل اتکای همسر خود قرار بگیرد. حتی اگر زن با تواضع و فروتنی، برای تحصیلات بالاتر خود، جایگاهی قائل نباشد و مدرک تحصیلی اش را به رخ همسرش نکشد، باز هم ممکن است مرد از تذکرات او در زندگی مشترک، برداشت درستی نداشته باشد و تصور کند که دچار خود بزرگ بینی شده و جایگاه معلمی یافته است. البته دریک صورت، ممکن است تحصیلات بالاتر زن مشکل ایجاد نکند و آن این که مرد دارای خصوصیتی بارز درزمینه هنر، ورزش، صنعت، مطالعات علمی و ... باشد.
بخش چهارم: همان طور که فرمودید، به نظر می رسد ایشان دارای شخصیت وابسته ای باشد، از آنجا که افراد وابسته دارای اختلالات عمیق روانشناختی هستند، توصیه اکید ما این است که اولا از فکر ازدواج با این فرد بیرون بیایید و ثانیا از او بخواهید تا در اولین فرصت با مراجعه به یک روانشناس مجرب به اصلاح شخصیت خود بپردازد.
بخش پنجم: شما به هیچ وجه از دادن جواب منفی به ایشان نگران نباشید. نفرین یا هر چیز دیگری که شما تصور بکنید برای شما متصور نخواهد بود؛ زیرا شما در ازدواج حق انتخاب دارید و مطمئن باشید که خداوند هیچ گونه اثری را در نفرین احتمالی او قرار نخواهد داد. البته باید پذیرفت که رابطه چند ساله شما، به هر علتی بوده و یا از سوی هر کسی بوده، در هر صورت نیاز به یک توبه واقعی دارد. قطعا کسی که بیش از همه باید دغدغه شما باشد، خداوند است که با امید به او می توانید دست از خطاهای گذشته برداشته و به آینده پاک و امیدبخشی جهت موردهای بهتر بیندیشید.
اما در پایان باید گفت سعی کنید با پرهیز از احساسات زودگذر، دچار شتاب زدگی در ازدواج نشوید. اگر به این جمع بندی رسیدید که این مورد مناسب نیست، باید بدانید که در ابتدای جوانی هستید و می توانید امیدوار باشید که موردهای بهتری هم به سراغ شما بیایند. شتاب زدگی در ازدواج، عواقب بسیار منفی دارد و حسرت و پشیمانی بعد از ازدواج هم سودی نمی بخشد.

امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا قبل از شهادت چه سوره ای را تلاوت کردند؟

پاسخ:
امام حسين(علیه السلام) شب و روز عاشورا آیات متعددی را تلاوت نمود. از جمله در شب عاشورا به تلاوت این آیه پرداخت: مردم كافر خيال نكنند ما بر اثر علاقه به آنها ايشان را مهلت داده‏ ايم. بلكه مهلت دادن ما به ايشان از نقطه نظر اين بوده تا گناهشان زيادتر شود و به عذاب دردناك مبتلا شوند خداى متعال بندگان مؤمن را به وضعى كه شما هستيد وا نمى‏ گذارد. مگر براى اينكه بد از خوب نمودار شود.(1) همچنین امام و یارانش درروز عاشورا نماز خواندند (2)-که بالتبع- سوره حمد و اخلاص را نیز تلاوت کرده اند. حضرت بارها -هنگام خطبه خواندن- به آیات متعدد تمسک نمود، مثلا امام به تلاوت آیات 71 سوره یونس، و 196 سوره اعراف پرداخت (3). و در روز عاشورا در برابر شخصي از لشکريان عمربن سعد به نام محمدبن اشعث پسر قيس کندي به امام حسين (ع) عرض کرد: اي حسين پسر فاطمه! کدام منزلت و برتري از پيامبر خدا (ص) در شماست که در ديگري وجود ندارد؟ امام حسين (ع) آیه 33 سوره ی آل عمران را تلاوت نمود: إن اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.(4)

پی نوشت ها:
1.ارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدى خراسانى‏، ناشر: اسلامیه، ص 446.
2.موسوعه کلمات امام حسین(ع)، پژوهشکده باقر العلوم، قم ، دار المعروف، 1314، چاپ اول ، ص445 .
3.عبد الرحمن انصاری، تاریخ واقعه کربلاء، قم، عصر غیبت، 1390، چاپ اول، 156.
4 موسوعه کلمات امام حسین (ع) ، ص454.

چرا مسیحی ها مسلمان نشدند؟

پاسخ:
در مورد دلایل عدم پذیرش اسلام از جانب پیروان سایر ادیان نکات متعددی قابل طرح است. مانند این احتمالات:
1. بسیاری از مسیحیان همانند پیروان سایر ادیان های آسمانی از این حقیقت بی اطلاع هستند که می بایست پیرو پیامبر الهی بعدی گردند. یا گزینه ای به عنوان پیامبر اسلام به عنوان پیامبر بعدی بر ایشان وجود دارد. در واقع به دلیل انحراف و تحریف در منابع مسیحی این عقیده غلط در بسیاری از مسیحیان وجود دارد که عیسی مسیح به طور مجدد باز خواهد گشت و در نتیجه تا زمان بازگشت مسیح آنان تصور وجود دین و پیامبر جدید را هم ندارند.
علائم ظهور عیسی مسیح در آخرالزمان یا آیات خبر دهندة آمدن دوم مسیح، در کتاب مقدس مسیحیان به طور مکرر آمده است؛ مثلا در انجیل مرقس باب 13 آیة 6 و همچنین در انجیل لوقا باب 21، آیة 8 آمده است، آنجا که عیسی می فرماید: «بسیاری به نام من آمده، خواهند گفت من مسیح هستم، ولی دنبال آنها نروید»
در کتاب مقدس در مورد آینده جهان آمده: «عیسی به شاگردانش گفت: مواظب باشید کسی شما را گمراه نکند! بسیاری بنام من آمده، خواهند گفت من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد، جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهید شنید، مضطرب نشوید، زیرا که وقوع این همه لازم است، لیکن هنوز انتها نیست، قومی با قومی، مملکتی با مملکتی جنگ خواهند کرد. قحطی ها، وباها، زلزله ها پدید خواهند آمد؛ اما همة اینها آغاز دردهاست». (1)
روشن است وقتی چنین آیاتی به بازگشت مجدد مسیح تعبیر می شود و این عقیده در زمره عقیده قطعی مسیحیان ترویج می گردد، توده افراد در جامعه مسیحی هیچ انگیزه ای برای مطالعه و مراجعه به پیامبران احتمالی بعدی و تامل در معجزات و شواهد و قرائن درستی یا نادرستی ادعای آنان ندارند.
2 - برخی ممکن است به حقانیت دین اسلام آگاه باشند، لیکن به جهت عناد و لجاجت حاضر به پذیرش آن نیستند ؛ قرآن در مورد این دسته از افراد به صراحت در قرآن فرموده است:
« الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون (2) كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‏ ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏ شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏ كنند! »
این آیه نشان می دهد که عده ای از اهل کتاب و پیروان ادیان دیگر در زمان رسول خدا نیز به درستی حقانیت و نبوت آن حضرت را می دانستند و نشانه های پیامبر آخرالزمان را در آن حضرت می دیدند، اما در عین حال عالمانه و ازروی عناد و لجاج با این عقیده مخافت کرده و به آن حضرت ایمان نمی آوردند. همین قاعده امروز نیز می تواند جریان داشته باشد و البته طبیعی است که وقتی کسی سال ها به عقیده ای معتقد بوده و نسل در نسل بر اساس درستی آن عقیده اندیشیده و عمل نموده است، نمی تواند به آسانی از آن عقیده دست بکشد.
3 - برخی با وجود اعتقاد به حقانیت دین اسلام، بر این باورند که پیروی از هر یک از پیامبران الهی و متدین شدن به هر یک از آیین آسمانی مایه رستگاری است؛ این عقیده همان تفکر تکثر گرایی یا پلورالیسم دینی است.
عقیده پلورالیسم دینی هرچند سابقه ای کهن دارد. اما در در دهه‌های اخیر در جهان مسیحیت و با تبیین دانشمندی به نام "جان‌هیک" بالا گرفت و به عنوان بک نظریه تدوین گشت. ایشان می‌دید که بسیاری از غیر مسیحی ها وجود دارند که تحت تأثیر ادیان دیگر، انسان‌هایی پاک و بی‌آزار بار آمده‌اند، بنابراین گفت نگوئیم که مسیح خداست و فقط به ‌وسیله او می‌توان به بهشت رسید! چرا که اگر قرار باشد تنها گروه مسیحیان به بهشت بروند، پس عمل خیر بقیه چه می‌شود؟
وی تصریح می کند: « اديان كليت هايى هستند كه اشكالى چند بعدى در زمينه ى تجربه ى دينى، اعتقادات، متون مقدس، مناسك، شيوه هاى زندگى و غيره دارند، اما همه ى آنها متناسب با تأثيرى كه ذات غايى بر حيات انسانى دارد، شكل مى گيرند.» (3)
به همین دلیل تفکرات پلورالیستی امروزه در همه جای جهان و بخصوص در جهان مسیحیت رواج یافته و روشن است که با چنین ایده ای فرد هیچ نیازی به تغییر دین خود نمی بیند، هر چند حقانیت و ارزشمندی و آسمانی بودن دینی جدید برای او مسلم گردد.
4 - البته عمده افراد در جوامع مسیحی به طور کلی روال زندگی خود را به گونه ای قرار داده اند که در پی یافتن دین بر حق نیستند و تلاش در این زمینه را لازم و مفید ندانسته بلکه از ورود در این عرصه و درگیر کردن ذهن و زندگی پرهیز دارند؛ این عده به پیروی از پدران و مادران خود به دین اجداد و آبائشان گرایش پیدا می کنند و به آن چه که اعتقاد دارند، عادت کرده اند و به خاطر تبعات محتمل در تحقیق و تغییر دین حاضر به ورود در این عرصه نیستند.
5 - این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تبلیغاتی که امروزه علیه اسلام و مسلمانان در جریان است، مانند آنکه اسلام دین شمشیر و ترور و خشونت و بی فکری معرفی می شود، نیز یکی از عوامل مهم در رویگردانی مردم سایر ادیان در تأمل و تدبر در مورد اسلام است و البته عوامل مختلف دیگر مانند وضعف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مسلمانان در این موضوع نیز می تواند نقش هایی را داشته باشد.

پی نوشت ها:
1. انجیل متّی باب 24 آیة 5 و انجیل مرقس باب 13 آیة 6 و انجیل لوقا باب 21 آیه 8 .
2. بقره (2) آیه 146.
3. مجله معرفت، ش 23، ص 71، مصاحبه اى با جان هيك و سيد حسين نصر.

1- در برهان علیت می گوییم که جهان معلول است و هر معلولی نیاز به علت دارد و... سوال این است که:

بر چه اساسی می گوییم جهان معلول است؟ شاید جهان اولیه ای به صورت ازلی وجود داشته و آرام آرام به صورت فعلی در امده است.

2- در اثبات روح می گوییم که ما گاهی چیزهایی را در خواب می بینیم که بعدها عینا"در عالم واقع اتفاق می افتد و باعث تعجب ما می شود، با توجه به این که ماده نمی تواند خارج از محدوده مکان و زمان حرکت کند بخش غیر مادی در وجود ما هست که آن را روح می گوییم. حال در اینجا هم سوال این است که:

بر چه اساسی می گوییم ماده نمی تواند خارج از محدوده مکان و زمان حرکت کند؟ مواد مختلف تحت شرایط خاص مختلف این امکان را می توانند داشته باشند که خارج از محدوده ی مکان و زمان حرکت کنند. در هر دو حالت فوق ما ابتدا یک موضوع را که صحت آن قابل تردید است می پذیریم و بر اساس آن فرض خود را اثبات می کنیم.

پاسخ 1:
چنان كه از سوالتان بر مي‌ آيد، منظور از جهان عالم ماده است كه متشكل از موجودات گوناگوني است. البته در برهان علیت گفته می شود که جهان پدیده یا ممکن الوجود است و هر پدیده ای نیازمند علت است نه این که جهان معلول است و .... ؛ به همین جهت آنچه اکنون لازم است اثبات شود پدیده بودن جهان یا همان حادث و ممکن الوجود بودن آن است.
در مورد موجودات مادی و عالم ماده باید گفت که تحقیقات دانشمندان علوم تجربی بهترین شاهد بر حدوث این مجموعه است، زیرا دانشمندان فیزیک کوانتوم سال هاست که به نتیجه مورد اتفاقی در مورد عمر عالم و کائنات رسیده، بر اساس داده های علمی عمری معین را برای عالم ماده تخمین زده اند.(1)
از طریق قانون آنتروپی(كاهش انرژی و حرارت جهان و اين كه تمام اجسام از گرمى رو به سردى مى گرايند) ازلی بودن را نمی توان برای عالم ماده ثابت دانست؛ (2) پس یقینا عالم حادث است، اما اگر عالم را از نظر زمانی حادث هم ندانیم و بگوییم جهان از ازل بوده است، باز دلیلی بر معلول نبودن آن نخواهد بود؛ زیرا مراد اندیشمندان دینی از معلول بودن عالم و حدوث آن حدوث زمانی نیست. بلکه حدوث رتبی و ذاتی است.
توضیح آنکه :
حدوث دو معنا دارد، حدوث زمانی و حدوث رتبی و ذاتی؛ حدوث زمانی یعنی چیزی در زمانی نبوده و بعد به وجود آمده است، اما حدوث رتبی آن است که یک چیز همواره بوده، اما همواره چون علتش وجود داشته، او هم وجود داشته، یعنی نیاز او به علت ایجاد کننده اش ضروری و دائمی است. همواره تا علتش بوده، او هم وجود داشته، اما در عین حال رتبه وجودی او بعد از علتش است.(3)
فلاسفه بر این باورند که عالم به لحاظ زمان حادث نیست، بلکه حادث ذاتی است، یعنی چون زمان هم جزو عالم است، پس همانند عالم حادث است، ولی به حدوث ذاتی و گرنه این طور نیست که روزی زمان بوده و عالم نبوده، بعد عالم ایجاد شده باشد تا عالم حادث زمانی تلقی شود. پس عالم ازلی نیست، بلکه حادث است، ولی طبق نظریه فلاسفه حدوث عالم ذاتی است و طبق نظریه متکلمین حدوث عالم زمانی، ولی در هر دو صورت عالم ازلی نیست، بلکه حادث است.(4)
بر این اساس حتی اگر عالم را قدیم زمانی هم بدانیم، تردیدی وجود ندارد که عالم حادث رتبی و ذاتی است و چون وجود لازمه ذات او نیست ، حتما علتی آن را ایجاد نموده است و در نتیجه عالم یقینا حادث است و در مرتبه بعد از علت خود قرار دارد.
به علاوه که ممکن الوجود بودن این عالم از طریق برخورداری از صفات محدودیت و ترکیب و تغییر و... که خود نیز بدان اشاره کرده اید کاملا ثابت می شود.

پی نوشت ها :
1. http://ipho.blogfa.com/post-73.aspx
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارت صدرا، تهران 1374 ش، ج 4، ص 176.
3. علامه طباطبایی، نهایة الحکمه، قم، المركز العالمي للدراسات الإسلامية . بي تا، مرحله دهم -فصل اول و ششم.
4. محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی، نشرطه، قم 1383 ش، ج 1، ص 193.
.....................................................

پاسخ 2:
زمان بر اساس حرکت ماده اعم از حرکت ‏های عرضی و جوهری تولید می‏گردد و جسم با حرکت خود مقدار حرکت خود را که همان زمان است‏ می ‏سازد و در حقیقت حرکت، پدید آرنده زمان می باشد(1) بر این اساس ماده در زمان حاضر خود به نوعی سازنده زمان است و زمان آینده بر اساس وجود آن شکل می گیرد. لذا زمان آینده هنوز محقق نشده و با وجود ماده، آن به آن و به ناچار زمان تحقق می کند و معنا ندارد ماده خارج از زمان باشد. مگر آنکه در این میان کسی تعریف جدیدی از زمان ارائه دهد.
بنابراین برای ماده به تنهایی، امکان ارتباط خارج از زمان وجود ندارد. بلکه اساساً بدون آن، زمانی وجود ندارد تا ماده بخواهد در آن از حوادث آینده مطلع شود و اینکه در برخی از موارد از رویاهای صادقه برای اثبات روح استفاده می کنند بدان جهت است که روح در عالم خواب از بدن مادي ما تا حد زيادي فاصله گرفته و وارد عالم مثال و بدن مثالي مي شود و به سير خود ادامه مي دهد و این عالم اگر چه برخی از آثار ماده را دار است. اما در عین حال از زمان و مکان دنیایی، که برای ماده قابل تصور است، خالی است(2) و از آنجا که برخی از حقائق آینده، در آن عالم وجود دارد روح می تواند با ورود به آن، برخی از حقائق را کشف کند.
به علاوه آنکه فارغ از اشکال فوق اساساً اگر وجود روح را نپذیرفته و انسان را منحصر در این ماده بدانیم، امکان ارتباط این ماده که در فلان نقطه از زمین بدون حرکت به زمین افتاده با شخصی که احیاناً از دنیا رفته و در عالم خواب به او خبری از آینده داده، چگونه محقق می شود به عبارت دیگر این دو شخص با فرض انحصار در بدن مادی که هر کدام در نقطه از عالم قرار دارند، چگونه با هم ارتباط بر قرار می کنند؟
بنابراین با فرض پذیرش رویاهای صادقه، چاره ای جزء پذیرفتن روح نیست حال بر فرض این امر صحیح بوده و خوابهای صادق بر اساس خروج ماده از زمان و مکان باشد، دلیل بر عدم وجود روح نمی شود. چرا برای اثبات وجود روح ادله قطعی دیگری وجود دارد مثلاً آدمی در این نکته تردیدی ندارد که وجود دارد. علم به وجود خود دارد. از خود تعبیر به (من) می‌کند. این (من) از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیش تر نیست (من امروز) همان (من دیروز)، همان (من بیست سال قبل) می‌باشد.
به همین دلیل همه مردم از آغاز تا پایان عمر مرا یک آدم می‌شناسند اکنون حساب کنیم و ببینیم این موجود واحد که سراسر عمر ما را پوشانده چیست؟آیا ذرات و سلول‌های بدن ما و یا مجموعه سلول‌های مغزی و فعل و انفعالات آن است؟ اینها که در طول عمر ما بارها عوض می‌شوند و تقریباً در هفت سال یکبار تمام سلول‌ها عوض می‌گردند، از این روشن می‌شود که غیر از اجزای مادی،‌یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزای مادی تعویض نمی‌شود این همان چیزی است که از آن به روح یاد می‌شود.

پی نوشت ها:
1. رك: مطهرى مرتضي، مجموعه‏آثار، چ صدراء، تهران 1370 ه.ش ، ج 6 ص 837.
2. آيه اله مكارم، تفسیر نمونه، چ دارالکتب الاسلامیه،تهران،بی تا،ج 14، ص 314.

در معاشقه های بین زن ها و شوهرهای امروزی خوردن منی توسط طرف مقابل باب شده است که ظاهرا ریشه در فیلمهای مستهجن غربی داشته.لطفا واضح و روشن با استدلال کامل حکم شرعی اش را شرح دهید.جهت توجیه کردن برخی از اطرافیان.باتشکر

از نظر تمام مراجع معظم تقلید منی نجس است و خوردن آن حرام است.(1)
پی نوشت:
1. توضیح المسائل مراجع، ج1، مسئله 141.

با سلام، من دانشجوی پزشکی در فیلیپین هستم - خانمی از همکلاسان من تازه مسلمان می باشند ولی به دلیل جلوگیری از طرد شدن از سوی جامعه و فامیل خود و از دست دادن شرایط تخفیف شهریه دوران تحصیلی امکان اعلام مسلمان شدن را ندارد و از طرفی با توجه به اینگه وهابیون در این منطقه بسیار فعالند و حتی تنها روحانی شیعه این گشور را با انفجار بمب مجروح (قطع عضو و نابینا) نمودند - نمی تواند شیعه بودن خود را اعلام کند - از طرفی همسر ایشان که مسیحی هستند و مدت چند سال است که در خارج از کشور زندگی می کند مدام با ایشان ناسازگاری نموده و تهمت به رابطه نامشروع زنا به این خانم می زنند و مدام به تحقیر و مدت بسیاری آزار ایشان را ادامه می دادند. در نهایت این خانم با موافقت و اصرار خود و والدینش بر جدایی از همسرشان راغب شده و به عرف این کشور از یک هفته پیش اعلام جدایی بین زوجین به صورت توافقی همراه با جدل لفظی اتفاق افتاد. در شرع این کشور طلاق وجود ندارد و به دلیل فشار کلیسا دولت هزینه بسیار کلانی را قرار داده تا تنها طبقه بسیار مرفه قادر خواهند بود از طریق قانون جدا شوند به همین دلیل شمار بسیاری از زوجین بدون گذراندن مراحل قانونی دور از هم و به همراه شخص دیگری زندگی و رابطه حرام دارند - و زمانی که سوال می شود می گویند ما راهی جز این نداریم جون هزینه ان را نمی توانیم بپردازیم - و این امر عرف در این کشور می باشد حال سوال بنده از شما طبق نظر آیة الله بهجت (ره) این است:

این خانم که مسلمان می باشند آیا برای اینکه از همسرشان که به طور لفظی ایشان را از خود رانده و بیوه نامیده و اینکه امکان پرداخت هزینه قانونی را ندارند از نظر اسلامی شامل کدام قانون می شوند؟

آیا با توجه به اینکه ایشان فقیر می باشند و هیچ راهی برای جدایی ندارند؟

آیا زمان شروع جدایی لفظی ایشان از همسرشان ( که در اینجا عرف می باشد ) همان شروع عده محسوب می شود؟

آیا با توجه به اینکه ایشان مورد آزار روحی از سوی همسرشان هستند و همسرشان از او خواسته اند تا راه قانون جدایی را طی کند می توانند خود درخواست خواندن صیغه طلاق را داشته باشند تا به حکم اسلام شرعا آزاد شوند؟

آیا ایشان که طبق قانون فیلیپین مرتد می شوند و از شرایط جامعه هراس دارند می توانند بدون انجام راه قانونی شرایط خود را تغییر دهند - واینکه مدت یک سال می باشد که همسرشان از ایشان دور هستند؟

آیا باز هم باید عده را کامل نگاه دارند؟ بسیار سپاسگذارم

پاسخ:
آن زن باید طبق حکم اسلام عمل کند.
اگر زن مسلمان شود و شوهر همچنان کافر باشد در صورتی که دخول و نزدیکی هم صورت گرفته باشد از زمان اسلام آوردن زن، عده او شروع می شود (عده وفات) اگر تا قبل از تمام شدن عده، مرد هم مسلمان شد که ازدواج آن ها باقی است اما اگر تا زمان تمام شدن عده، مرد مسلمان نشد ازدواج آن ها فسخ می شود.
بنابراین اگر مرد مسلمان نشود ازدواج آن ها خود به خود به هم می خورد و نیازی به صبر کردن یا طلاق گرفتن و یا مراجعه به کلیسا، نیست.(1)
رعایت عده وفات لازم است و فرقی نمی کند که مرد جدا از زن باشد یا پیش هم باشند و بعد از تمام شدن مدت عده خود به خود ازدواج فسخ می شود.
از نظر شرعی وظیفه آن زن همان است که بیان کردیم اما اگر با توجه به شرایط جامعه اظهار اسلام برای او دشواری هایی به همراه دارد می تواند اعتقاد خود را کتمان کند.

پی نوشت :
1. آیت الله بهجت، جامع المسائل، ج3، ص577.

باسلام. دختري هستم 20 ساله كه در دوران دبيرستان استمنا ميكردم(به مدت 5 سال) و حدود 9 ماه است كه اين عمل را ترك كرده ام و احساس اعتماد به نفس بالايي پيدا كرده ام. تنها مشكلي كه وجود دارد اين است كه بسيار زياد مبتلا به شك ميشوم كه با خروج هر رطوبتي از آلت تناسلي حتما بايد غسل كنم. متاسفانه قدرت تحريك پذيري بسيار بالايي دارم و با شنيدن يا خواندن يك مطلب تحريك كننده اين رطوبت (به صورت مايع بي رنگ شفاف) از آلت تناسلي خارج مي شود و خيلي از اوقات ناخواسته و بدون لذت جنسي اتفاق مي افتد و اين حالت سبب عصبي شدنم مي شود. -نمي دانم وقتي لذت جنسي در كار نيست خروج اين مايع پس از شنيدن يا خواندن مطلب تحريك كننده چه دليل و حكمي دارد؟! لازم به ذكر است كه تا جايي كه ممكن است سعي مي كنم از خواندن يا شنيدن اينگونه مطالب يپرهيزم ، ولي در اين دوره و زمانه گاهي اوقات ناخواسته با بعضي مسائل تحريك كننده مواجه مي شويم.اين حالت خروج رطوبت و شك و ترديد پس از آن واقعا كلافه ام كرده.آيا در اين صورت غسل واجب است؟ -آيا اگر از اين تحريك خوشش بيايد (نه لزوما لذت جنسي) و ساير موارد لذت جنسي مثل شهوت و جستن رخ ندهد غسل واجب است؟ لطفا راهنماييم كنيد.متشكرم

خروج رطوبت در مواردی که ذکر کرده اید موجب غسل نمی شود و آن رطوبت پاک است.
توضیح:
اگر زن بر اثر تحریک های جنسی به قدری تحریک شود که به اوج لذت و شهوت جنسی برسد و در آن حال مایعی از او خارج شود جنب می شود و آن مایع نجس است وباید غسل جنابت کند .
و اگر به اوج لذت نرسد و مایع خارج شود و یا به اوج لذت برسد ولی مایعی خارج نشود و یا شک کند که مایعی خارج شد یا نه جنب نمی شود و غسل لازم نیست. به دیگر سخن زن اگر یقین به خارج شدن مایع درحال اوج لذت پیدا کند جنب می شود و اگر یقین پیدا نکند جنب نمی شود. بنابراین مواقعی که زن بر اثر تحریک های شهوانی مقداری لذت می برد و در آن حال رطوبتی از او خارج می شود چون به اوج شهوت نرسیده جنب نمی شود و رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو و غسل را باطل نمی کند.(1)
پی نوشت:
1.آیت الله مکارم توضیح المسائل م361.

باسلام میخواستم بدانم که آیا بوسیدن یا حتی بازی با دهان آلت همسرم از لحاظ شرعی مشکل دارد یا نه و ممنون میشم.

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بوسیدن و مکیدن اعضاى تناسلى زن و شوهر، با رضایت همدیگر در صورتی که باعث بیماری نشود، اشکال ندارد(1)
ولی بلعیدن عمدی رطوباتی که از آلت خارج می شود،حرام است.
بهتر است مرد و زن مؤمن از کارهایی که مخالف کرامت مؤمنان است ، خودداری نمایند. از طریق طبیعی و مواردی که منافی با کرامت مؤمنان نباشد، از همدیگر لذت ببرند.
هم چنین از نظر پزشکی باید مسائل بهداشتی این نوع لذت بردن رعایت شود، زیرا آلت تناسلى در معرض ابتلا به بیمارى هاى پوستى و رشد قارچ هاى مختلف مى باشد.
پی نوشت:
1.سؤال تلفنی (7746666-0251) از دفتر آیت الله خامنه ای.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها