پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام دختري 27 ساله ام و علاقمند به جواني 35 ساله بيشتر نياز جنسي باعث علاقه من شده است البته به نظر ميرسد او هم به من علاقه دارد لطفا راهنمايي ام كنين جه طور با اين مسله مواجه شوم درضمن هم كلاسي هم هستيم در مقطع ارشد ممنون

تجارب باليني چند ساله بنده و همكارانم نشان مي دهد كه شما به احتمال زياد تفسير درست و همه جانبه نگر و البته دور انديشانه اي از رابطه دو نفره خود نداريد و به احتمال زياد در آينده اي نزديك با برخي حقائق روبرو خواهيد شد كه از ابتدا به هيچ وجه تصورش را نمي كرديد.
به عنوان مثال اين پسر 35 ساله قطعاً با چندين دختر مشابه يا بهتر از شما مواجهه داشته است، ولي هيچكدام از اين دختران نتوانسته اند او را به همسري خودشان متقاعد نمايند. چه بسا بيشتر اين دختران در ابتدا برداشتي مشابه شما از ايشان داشته اند. ولي بعد از مدتي چيزي جز ناكامي يا ورشكستگي عاطفي- رواني نصيب ايشان نشده است. بسيار طبيعي است كه شما وقتي براي مدتي در كنار جنس مخالف قرار مي گيرد به ناگاه يا به تدريج به وي علاقمند گرديد و از طريق رؤياپردازي او را نيمه گمشده خود فرض كنيد.
بسياري از دختران به خاطر ويژگي هاي عاطفي-روانشناختي خاص خودشان، زود به جنس مخالف خود دل مي بندند و ناخواسته و نادانسته بر روي وي سرمايه گذاري رواني مي كنند.
پسري كه تا 35 سالگي ازدواج نكرده احتمالاً از برخي اختلالات و ناهنجاري هاي روحي رواني مانند وسواس فكري، كمال گرايي منفي و... بي نصيب نيست و بي دليل به انبوه دختران دم بخت پشت نكرده است.
متاسفانه به اذعان خودتان رويكرد شما به اين پسر 35 ساله رويكرد بس خطرناك است و اين احتمال وجود دارد كه اگر اين ناپختگي رفتاري با سوء نيت و خبث باطن ايشان همراه گردد كار شما به جاي باريك بكشد. بسيار طبيعي است پسري كه به دختران پاك دامن وقعي ننهاده است به دختر دست خورده جنسي براي ازدواج روي خوش نشان ندهد.
اين سرمايه گذاري رواني سراسر ضرر است و شما در ادامه هيچ طَرفي از قرب و نزديكي استراتژيك به ايشان نخواهيد بست.
چه بسا ايشان شكارچي قابلي باشد و شما را با پاي خود به دام اندازد و بعد از يك يا چندين بار استفاده به امان خدا رها سازد.
البته ما به عنوان روان شناس و با توجه به جنسيت شما تا حدي به شما به خاطر ورود غيردورانديشانه به اين مسائل پر مخاطره حق مي دهيم ولي تجارب ما حكم مي كند كه تا حد امكان عزيزاني همچون شما خواهر گرامي را از خطرهاي پيش رو آگاه سازيم.
امكان داردشما به اين حرف ها و هشدار ها ترتيب اثر ندهيد. ولي توصيه مي شود تا با ارتقا سطح عزت نفس خود و درمان تخصصي برخي نابساماني روحي احتمالي (كه بستر ساز اين گونه پيشروي در اين رابطه شده است) به خود نهيب زنيد و به تفسير واقع بينانه تر و همه جانبه تر و دور انديشانه تر از اين رابطه در حال رشد بپردازيد.
اگر به هر دليلي پذيراي اين مطالب نيستيد سعي نماييد در صورت احساس اولين علائم خطر در تداوم اين مسير ترديد نماييد.

موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام علیکم ؛ لخت زندگی کردن انسان ، آن طوری که در بعضی جوامع غربی وجود دارد ( لخت کامل ) ، چرا صحیح نیست ؟ اگر مسئله به فطرت بر میگردد ، پس چرا کودکی که هنوز گناهی ندارد ، گاهی اوقات لخت جلوی بقیّه ظاهر می شود ؛ مگر نمی گوییم که فطرت از ابتدا با انسان هست ؟ آیا ما باعث بد جلوه دادن لختی نشده ایم ؟ یعنی کودک به خاطر محیط پیرامونش مجبور به پوشیدن لباس می شود . خواهشمندم به تمامی سؤالات ، با جزئیّات جواب دهید . و السّلام

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
برخلاف تصور شما حتي در لائيك ترين كشورهاي غربي نيز لخت و عريان زندگي كردن رواج ندارد و اين امر لااقل به عنوان يك ناهنجاري و تابوي اجتماعي شناخته مي شود و به غير از گروه هاي بسيار محدود ناتوراليست كه طرفدار طبيعت گرايي مفرط هستند توده جوامع غربي به لخت بودن مطلق به چشم يك ناهنجاري مي نگرند.
حتي در اكثر كشورهاي غربي با همين گروه هاي خاص نيز در اجتماعات اجتماعي شان برخورد مي شود و در نهايت كمپ ها و محيط هاي تفريحي معيني براي اين گونه از افراد وجود دارد كه به انزواي اجتماعي اين گروه از ساير افراد جامعه انجاميده است.
حتي تامل در قوانين گوناگون اجتماعي در اكثر كشورهاي غربي نيز نشان مي دهد كه نوع و كم و كيف پوشش در محيط هاي مختلف آموزشي و اجتماعي و كاري و حتي سياسي و تفريحي براي آن ها از اهميت بسياري برخوردار است و در اكثر موارد قانون در اين كشورها عدم تناسب پوشش با محيط هاي خاص را بر نمي تابد چه رسد به عرياني محض را (1).
در هر حال در مورد صحت يا عدم صحت اين امر بايد گفت اين مساله تابع نوع جهان بيني و ايدئولوژي انسان است كه معيار درستي يا نادرستي رفتارها را دقيقا چه بداند؛ اگر اين معيار بر اساس ساختار انسان محور تعريف شده باشد ممكن است به يك شكل بتوان به اين پرسش داد و اگر بر اساس نگاه متعالي خدا محور باشد به گونه اي ديگر.
بر اساس نگاه دوم روشن است كه اينت خداوند است كه بر اساس شريعت براي ما معين مي كند چگونه رفتار كنيم و در مورد پوشش نيز كه يكي از جنبه هاي رفتار فردي و اجتماعي است براي ما دستوري معين مي سازد؛ بر اين اساس ما معتقديم كه خداوند در همه اديان و شرايع دستور به پوشش داده چنان كه تاريخ اديان و ملل نشان مي دهد كه دستور حجاب به گونه هاي مختلف در همه اديان ديگر وجود داشته (2) و لااقل در شريعت اسلام به صراحت در قرآن دستور پوشش داده شده (3) و در روايات بسيار بر جزئيات و حدود آن بخصوص در محدوده پوشش عورتين كه مربوط به همه انسان هاست تاكيد فراوان شده است. (4)
در نتيجه درستي و يا نادرستي در اين محدوده بر اساس حكم خداوند حاصل مي شود كه بر مبناي ادله نقل شده يقينا عرياني عملي نادرست و ناصحيح و قبيح تلقي مي شود.
اما در نگاه اول و بر اساس ساختار انسان محور به درستي و نادرستي و خوبي و بدي بايد گفت:
ما ادعا نمي كنيم كه كم و كيف مساله پوشش كاملا امري فطري و برخاسته از فطرت بشر باشد. چرا كه فطريات در زمره امور كلي و ريشه اي و مبنايي مانند اصل خداشناسي و اتكا به يك حقيقت برتر يا حس جاودانگي طلبي و مانند آن هستند و نمي توان براي امور جزئي مانند تمايل به پوشيدگي يا برهنگي مبناي قطعي فطري بيان نمود.
اما در عين حال معتقديم بر اساس ساختار طبيعي جسم و روح بشر و انتخاب فرهنگ اجتماعي كه منطبق بر ساختار عقلائي است، برهنگي گزينه اي ناهمخوان با وضعيت طبيعي انسان هاست؛ دليل اين امر نيز آن است كه وضعيت طبيعي بدن انسان برخلاف حيوانات ديگر نيازمند نوعي پوشش و محافظت از عوامل طبيعي مانند سرما و گرماست و به طور طبيعي و در زندگي اجتماعي انسان نمي تواند بدون پوشش باشد يا اين امر با سختي و مشكلات بسيار همراه است.
اين ساختار به گونه اي است كه حتي در بدوي ترين قبائل بشري هم تمايل به پوشش مشاهده مي شود و بقاياي انسان هاي بسيار دور كه به شكل طبيعي در غارهاي نمكي و كوه هاي يخي و ... سالم مانده نيز نشان دهنده وجود لباس و پوشش براي آن هاست كه اين امر حاكي از نياز طبيعي بدن انسان حتي در انسان هاي قوي بنيه در زندگي هاي ابتدائي به نوعي پوشش است.
در قرآن هم به اين نياز طبيعي اشاره شده است: « وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَر (5) و براى شما پيراهنهايى آفريده، كه شما را از گرما (و سرما) حفظ مى‏كند.»
از منظر روحي نيز انسان تمايل به زيبا نشان دادن خود دارد و احساس خودآرايي حسي ذاتي در همه حيوانات - در هنگام جفت گيري- و در انسان در همه حالات است كه به گونه هاي مختلف انجام مي شود و تاريخ فرهنگي بشر نشان مي دهد كه انسان ها در اكثر فرهنگ ها براي زينت دادن خود از پوشش هاي مختلف استفاده مي كنند، حتي در مناطقي كه اصولا فرهنگشان ماهيت ديني و آسماني ندارد كه اين امر امروزه نيز كاملا رواج دارد و در كشورهاي كاملا لائيك غربي كه هيچ تمايلي به رعايت حدود و ضوابط ديني ندارند، بلكه اصرار به مخالفت با اين آموزه ها دارند، عرياني مطلق مطلوب نبوده و غالبا مدهاي گوناگون در اقسام پوشش عرضه مي شود و افراد حاضر به عرياني مطلق براي نشان دادن همه زيبائي هاي خود نيستند.
شايد بتوان از همين مساله اين نكته را به دست آورد كه پوشش بخشي از بدن در بين همه انسان ها نوعي گرايش دروني است و افراد در بي تفاوت ترين حالات تمايلي به عريان كردن عورت خود نيستند و بي پوشش بودن اين بخش از بدن را نوعي زشتي براي خود قلمداد مي كنند؛ اتفاقا در متون ديني اسلام نيز به همين احساس ناخوشايند از برهنگي عورت براي اجداد اولين بشر يعني آدم و حوا اشاره شده كه وقتي در نتيجه خوردن ميوه ممنوعه عورت هاي آنان آشكار شد تلاش كردند با برگ درختان آن را بپوشانند (6) در حالي كه در موقعيت تكليف و مسئوليت بشري نبودند و ناظري انساني نيز به آن ها نمي نگريست.
در نتيجه اگر اين گونه باشد اگر يك كودك از لختي محض احساس بدين دارد بدان خاطر است كه ادراك درستي در مورد خود و جسم و روح خود و زيبايي و زشتي حركات و حالات خود ندارد؛ در حالي كه همن كودك وقتي بزرگ تر مي شود و تصوير انساني بهتري از خود پيدا مي كند نسبت به اين مساله هم نگرشي متفاوت يافته و گاهي به نادرستي رفتارهاي خود در كودكي پي مي برد و از آن ها متاثر مي شود.
در آخر نبايد فراموش كرد كه عرياني چه فطري و غريزي باشد و چه نباشد، حتي خارج از منظر اديان و شرايع امري مذموم است. چرا كه يكي از مهمترين معيارهاي خوبي و بدي و زشتي و زيبايي فرهنگ هاي بشري و تصميم هاي عقلائي است كه به طور ناخود آگاه توسط بشر در يك زندگي اجتماعي شكل مي گيرد و بشر امروز در همه جوامع عرياني محض را نوعي رفتار ناپسند تلقي مي كند.
پي نوشت ها:
1. در اين باره رك: http://www.seemab.ir/fa/pages/?cid=54387
2. ويل دورانت، تاريخ و تمدن، ج 4، عصر ايمان ؛انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1378 ش - كتاب مقدّس، عهد قديم، سفر نشيد الاناشيد، باب 5. ترجمه وليم گلن، دار السلطنه لندن، 1856ميلادي - همان، سفر تكوين، باب 24.
3. نور(24)، آيه 31.
4. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 ه.ق، ج 1، ص 299-300 .
5. نحل (16) آيه 81.
6. اعراف (7) آيه 22.

موفق و موید باشید

آیا این روایت درباره امیرالمومنین علی (علیه السلام) صحیح است که ایشان فرمودند هیچ شبی بی زن به سر نبرده ام و داستانی که طی آن عمر امام را به خانه خود دعوت می کنم تا به مردم نشان دهد که امام دروغ گفته است اما همان شب خواهر عمر خود را تسلیم امام می کنند و امام او را می پذیزند؟ این روایت در کتاب جواهر مقدس اردبیلی گفته شده، آیا صحت دارد با توجه به اینکه امام (ع) مرد عبادت و جهاد بودند؟ آیا این مساله با روحیه تقوا و پرهیزگازی بی اندازه امام (ع) منافات ندارد؟ آیا این توطئه ای برای تخریب چهره این امام مظلوم حتی بعد از 1400 سال نیست؟

در احکام ازدواج موقت سوالی که درباره حکم ازدواج موقت با زنان اهل کتاب از آقای سیستانی شده ایشان اینچنین جواب داده اند.

برای فردی که در يک کشور غربی زندگی می کند آيا متعه يک زن غير مسلمان حلال است ؟ اگر همسر دائمی مسلمان نداشته باشد با زن مسيحی ويهودی جايز است؟

آیا در بحث احترام به نوامیس مردم که حتی امامان نیز به خانواده و ناموس اهل کتاب احترام می گذاشته اند که نمونه آن در جریان نامه معروف امام علی به گروهی از مردم که فرمودند اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر که خلخال از پای زن مسلمان وغیرمسلمان به زور بریده اند بمیرد من او را سرزنش نمی کنم.

می بینیم چه فرقی از نظر انسانی بین حرمت خانواده یک مسلمان یا اهل کتاب هست که با زن شوهردار که شوهر او اهل کتاب است، می توان صیغه کرد اما با زن شوهردار که شوهرش مسلمان است نمی توان؛ آیا این تفاوت آشکاری با شعارهای راستین اسلام درباره کرامت انسان مؤمن به خداوند با هر دینی ندارد؟ آیا می توان با زنی که شوهر دارد هرچند غیر مسلمان رابطه جنسی داشت؟ خداوند به این امر راضی است؟

پاسخ:
درباره آنچه به مولاي متقيان نسبت داده شده، بايد بگوييم كه طبق جستجويي كه در منابع روايي داشتيم. چنين حكايتي را در هيچ يك از منابع معتبر روايي نيافتيم. تنها جايي كه اين حكايت را بدون سند معتبر يافتيم كتاب «الانوار النعمانيه» از تأليفات متأخرين است.
در خصوص اين كتاب بايد بگوييم كه كتاب انوار نعمانية تأليف مرحوم جزائري (متوفاي 1112)، كتابي روايي است كه در آن مجموعه اي از روايات جمع آوري شده و در بين آنها مانند ساير كتب، رواياتي صحيح، ضعيف و يا حتي در بعضي موارد مجعول موجود است و با توجه به برخي از مطالب تندي كه در اين كتاب وجود دارد. برخي از بزرگان همانند مرحوم انگجي در پاروقي جلد 2 صفحه 108 انوار نعمانيه مي نويسد: خواندن برخي از كتب سيد نعمت الله جزايري شرعا اشكال دارد.
در كتاب انوار نعمانيه آمده:« ويُحكى في سبب تحريم متعة النساء أنه قد طلب أمير المؤمنين (ع) إلى منزله ليلة، فلما مضى من الليل جانب ، طلب منه أن ينام عنده فنام . فلما أصبح الصبح ، خرج عمر من داخل بيته معترضاً على أمير المؤمنين(ع) بأنك قلت: إنه لا ينبغي للمؤمن أن يبيت ليلة عزباً إذا كان في البلد ، وها أنت هذه الليلة بتّ عزباً . فقال أمير المؤمنين(ع): وما يدريك إنني بتّ عزباً ؟ وأنا هذه الليلة قد تمتعت بأختك فلانة . فأسرّها في قلبه حتى تمكن من التحريم فحرّمها»(1)
« در خصوص علت تحريم متعه توسط عمر حكايت شده، كه وي شبي حضرت علي (ع) را به منزل خودش فرا خواند، پاسي از شب گذشت و عمر تقاضا كرد كه حضرت علي نزد وي بخوابد. صبح زود عمر از اتاقش خارج شد و به صورت اعتراض به حضرت علي (ع) گفت: شما معتقد بوديد كه مرد نبايد شب را به تنهايي بدون زن بگذراند و شما ديشب، شب را به تنهايي سپري كرديد حضرت علي (ع ) گفت: شما از كجا خبر داريد كه من ديشب تنها بوده ام؟ من ديشب خواهرت را متعه نمودم و او نزد من بوده است.
عمر اين قضيه را در قلبش مخفي نگه داشت و وقتي قدرت بر تحريم متعه يافت آن را تحريم نمود»
در پاورقي كتاب آيات الاحكام جرجاني در خصوص اين حكايت مي خوانيم:« قضيۀ ازدواج حضرت على(ع) هم‌شيرۀ خليفه را از جملۀ موضوعات و مفتريات بوده كه مخالفان از براى اهانت به مقام شامخ حضرت على(ع) و توليد عداوت بين على (ع) و خليفۀ دوم و بين پيروان على و ساير مسلمين وضع و جعل كرده‌اند»(2)
با توجه به مطلب مذكور بايد بگوييم كه صرف وجود يك مطلب يا روايت در منابع شيعي (مخصوصا منابع متأخرين) به معناي صحت و پذيرش مفاد روايت نيست و چه بسا روايات ضعيف و مجعولي كه در كتابها ذكر شده است و مورد اعتناي علماي بزرگ شيعه نيست و متأسفانه همين روايات ضعيف و جعلي بهانه اي براي كوبيدن شيعه و اعتقادات آنها توسط برخي از منتسبان به اهل سنت شده است.
اما درباره فتواي آيت الله سيستاني بايد بگوييم كه ايشان درباره حكم ازدواج با اهل كتاب (مسيحي، يهودي) مرقوم داشته اند:« ازدواج دائم مرد مسلمان با اهل كتاب بنابر احتياط واجب جايز نيست. ولى ازدواج موقت جايز است مشروط بر اينكه همسر مسلمان نداشته باشد.»(3)
منشأ بروز شبهه مذكور در سؤال در ذهن شما اين است كه تصور كرده ايد ايشان فتوا داده كه اگر زن اهل كتاب همسر مسلمان دائم نداشته باشد (و لو همسر دائم غير مسلمان) داشته باشد. ازدواج موقت با وي جايز است. در حالي كه ايشان اين مطلب را بيان نكرده، بلكه منظور ايشان اين است كه اگر مرد مسلماني كه مي خواهد با زن اهل كتاب ازدواج موقت نمايد و خود اين مرد همسر دائم مسلمان نداشته باشد جايز است.
ايشان نيز همانند ساير مراجع تقليد ازدواج با زن شوهردار را مطلقا حرام و از گناهان بزرگي مي دانند كه موجب حرمت ابدي مي گردد(4) و حتي عقد كفار را اگر طبق معيارهاي خود كفار صحيح انجام گرفته باشد معتبر مي دانند.(5)

پي نوشت ها:
1. جزائري، نعمت الله بن عبد الله‏، الانوار النعمانيه، بي جا، بي تا، ج2، ص 320
2. جرجانى، سيد امير ابو الفتح حسينى‌، تفسير شاهى، تهران، انتشارات نويد، 1404 ق، ج‌1، ص 360.
3. سايت معظم له سوال شماره 8 در آدرس:
http://www.sistani.org/index.php?p=827020&id=806
4. سؤال شماره 17 در آدرس:
http://www.sistani.org/index.php?p=827020&id=805&perpage=63#11767
5. آيت الله سيستاني، منهاج الصالحين، قم، دفتر حضرت آية الله سيستانى‌، 1417ق، ج‌3، ص 68.
موفق و موید باشید

ایا کسی که به سن پیری برسد خدا او را دوست داشته و فرصت زندگی طولانی به او داده? و اگر کسی در جوانی بمیرد چطور?

قبل از پاسخ به اين سوال شما بايد دانست كه از ديدگاه اسلام و قرآن اصل حيات و زندگي و مرگ انسانها و مقدار و طول عمر آنها و... در دست خداست و خداوند متعال براي همه انسان ها اجلي را معين كرده است. چنانچه در قرآن مي فرمايد:
«لكلّ اُمّةٍ أجلٌ إذا جاء أجلهم فلا يستأخرون ساعةً ولا يستقدمون؛(1) هر امتي را زماني محدود است. آن گاه كه زمانشان به سر رسد، نه ساعتي از آن تأخير كنند و نه پيشي گيرند».
در آية ديگر فرمود:«هو الّذي خلقكم من طينٍ ثمّ قضى أجلاً وأجلٌ مسمّى عنده؛(2) اوست كسي كه شما را از گِل آفريد.آن گاه مدتي را براي شما عمر مقرر داشت و اجل حتمي نزد اوست.
حال با توجه به آيات مذكور در پاسخ سوال شما مي گوييم كه در نگاه آيات قرآن اصل حيات و زندگي و مدت و طول عمر و.. همگي موهبتي الهي هستند كه همه انسانها به نوعي از آن برخوردار هستند و خداوند براي هر كسي يه مدتي را به عنوان طول عمر آن شخص تعيين كرده است و نيز از روايات به دست مي آيد كه اين موهبت الهي بوسيله بعضي اعمال ها و رفتارها كم يا زياد مي شود و لكن در آيات و روايات به اين نكته كه زيادي عمر به طور مطلق نشانه دوست داشتن خداوند است يا بالعكس اشاره نشده است.
البته برخي عوارض و پيامدهاي اين امر در مواردي مورد اشاره قرار گرفته مثلا خداوند مي فرمايد كه: وَاللهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللهَ عَليمٌ قَديرٌ؛(3) خداوند شما را آفريد سپس شما را مى‏ميراند بعضى از شما به نامطلوب‏ترين سنين بالاى عمر مى‏رسند، تا بعد از علم و آگاهى، چيزى ندانند (و همه چيز را فراموش كنند) خداوند دانا و تواناست.
در اين آيه به عوارض منفي ناشي از زيادي عمر اشاره شده است در نتيجه نمي توانيم بصورت كلي بگوييم كه هر كسي كه عمر زيادي كرده باشد و در سن پيري مرده باشد محبوب خدا بوده است و خداوند او را دوست داشته است چنانچه بطور كلي نيز نمي توانيم بگوييم كه هر كسي كه زودتر مرده است و يا جوان مرگ شده است مورد غضب خداوند واقع شده است و خداوند او را دوست نداشته است. چرا كه چه بسا افرادي كه دشمن خدا بوده اند از عمر زيادي در اين دنيا برخوردار بوده اند و يا دوست خدا بوده اند و عمر كوتاهي داشته اند در نتيجه زيادي عمر از نشانه هاي قطعي و حتمي دوست داشتن خداوند نيست. ولي ممكن است كه كوتاهي عمر از نشانه هاي خشم و غضب الهي باشد. چنانچه در روايتي پيامبر اكرم(ص) فرموده اند: «اِذا غَضَبَ اللَّهُ عَلي اُمَّةٍ وَلَمْ يَنْزِلِ الْعَذابَ عَلَيْهِمْ غَلَّتْ اَسْعَارُها وَقَصُرَتْ اَعْمارُها وَلَمْ تُرْبِحْ تُجَّارُها وَلَمْ تَرَكُوا ثِمارُها وَلَمْ تُعَزِّرْ اَنْهارُها وَحُبِسَ عَنْها اَمْطارُها وَسَلَّطَ عَلَيْها شِرارُها؛(4) هر گاه خداوند بر امتي خشم كند و عذاب بر آنان فرو نفرستد، نرخهايشان گران و عمرشان كوتاه گردد و بازرگانان سود نكنند و ميوه ها مرغوب نشود و رودهايشان پر آب نباشد و بارانشان نبارد و اشرارشان بر آنان مسلط شوند.
و نا گفته پيداست كه از اين روايت نمي توانيم بصورت كلي استنباط كنيم كه همه كساني كه عمر كوتاهي داشته اند و در ايام جواني و يا ميان سالي از دنيا رفته اند مورد خشم و غضب الهي بوده اند و تنها از اين روايت بدست مي آيد كه يكي از نشانه هاي خشم و غضب الهي داشتن عمر كوتاه است و لازمه اين روايت اين نيست كه هر كسي كه عمر طولاني داشته باشد مورد محبت خداوند بوده است در نتيجه در دين مبين اسلام كميت و مقدار عمر اهميت چنداني ندارد تا گفته شود كه نشانه دوستي و محبت خدا و يا خشم و غضب الهي است بلكه كيفيت و چگونه گذراندن عمر اهميت دارد و به همين خاطر است كه ائمه (ع) از خداوند طول عمري را مي خواسته اند كه در اطاعت و بندگي خداوند متعال سپري شده باشد نه هر طول عمري، چنانچه امام سجاد (ع) در دعاي مكارم الاخلاق خطاب به خداوند مي فرمايد: وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمْرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ ، فَإِذَا كَانَ عُمْرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ .(5) خدايا... و عمرم را تا زمانى كه صرف طاعت تو مى‏ شود، دراز گردان و هنگامي كه عمرم چراگاه شيطان گرديد، قبل از آن كه نفرتت به من رو كند و يا خشمت بر من قطعى شود، جانم را بستان و به سوى خود ببر.
پي نوشت ها:
1. يونس(10)آيه 49.
2. انعام(6)آيه 2.
3. نحل(16)آيه 70.
4. ثقه الاسلام كليني، الكافي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج5، ص318.
5. سيد علي خان، رياض السالكين، مكتب النشر الاسلامي، قم، چاپ اول، 1411ق، ج3، ص255.

موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها