پرسش وپاسخ

ما می دونیم برگی از درخت نمی افته مگر به اذن خدا پس چرا خدا گذاشت امام حسین (علیه السلام) به این وضع فجیع شهید بشه؟ مگه این نیست که خدا اگه می خواست دوباره قضیه حضرت ابراهیم و اسماعیل اتفاق می افتاد؟

پاسخ:
خداوند برای جهان هستی و برای زندگی انسان ها سنت هایی مقرر نموده است که ثابت و پایدار بوده و غیر قابل تغییر هستند، همان گونه که خود در آیات بسیاری به این حقیقت تأکید نموده است. ازجمله سنت های حاکم بر زندگی انسان ها، یکی سنت امتحان و ابتلا و دیگری اختیار و انتخاب انسان ها است. خداوند هم ملائک را داشت و هم موجودات مادی و زمینی را؛ ولی هیچ کدام شایستگی مقام خلافت را نداشتند زیرا فرشتگان اقتضای فساد نداشتند و جز خیر و خوبی و نور و کمال نمی طلبیدند.
بر این اساس خدا انسان ها را آفریده و به آنها قدرت و توان داده و آنان را به سوی حق دعوت کرده و از پیمودن غیر آن نهی کرده تا با اختیار و آگاهی رهرو حق یا باطل گردند. آنان هم می توانند رهرو حق شوند و هم باطل و این گونه نیست که امکان ظلم و ستم و تجاوز و... نداشته باشند زیرا اگر این امکان را نداشتند، امتحان معنا پیدا نمی کرد. شما باید بتوانید شمشیر به گردن مظلوم بزنید و این شمشیر وقتی به گردن او می خورد، باید آن را ببرد تا بتوان به شما گفت با این شمشیر به گردن مظلوم نزن. اگر نتوانید بزنید یا اگر شمشیر نبرد، دیگر نمی توانید بگویید: من نزدم و نبریدم.
اگر بنا باشد این سبب کارگر نباشد، باید قانون علت و معلول نقض گردد و با وجود علت، معلول وجود نیابد و این نقض سنت حاکم بر جهان، از خدای حکیم صورت نمی گیرد همچنان که سنت امتحان خدشه دار می شود. بنابراین خدا راضی نیست که ظلم صورت گیرد و انسان ها ظالم یا مظلوم شوند. به همین جهت از ظلم کردن و ظلم پذیری نهی کرده اما اگر امکان و توان ظلم کردن را هم می گرفت، نظام امتحان و نظام علت و معلول را به هم ریخته و خلقت را بی پایه و اساس ساخته بود و این مخالف هدف او از خلقت است.
خداوند بارها اعلام کرده که اگر می خواستیم شما را به گونه ای می آفریدیم که جز حق نخواهید (آفرینش فرشته گونه به شما می دادیم) یا با نشان دادن آیات قهر و غضب، جرأت و امکان انتخاب گناه و فساد را از شما می گرفتیم اما در این صورت خوب بودن شما انتخابی و ارزشمند نبود و بد و خوب از هم متمایز نمی شدند؛ زیرا کسی را جرأت و امکان بد بودن نبود. اراده خدا بر خوب بودن اختیاری است. از این رو باید امکان و توان بد بودن به انسان داده شود و با قهر و غلبه به راه خوبی برده نشود. تأثیر گذاری اسباب هنگام استفاده از آنها در مسیر بد گرفته نشود.
در نتیجه هرچند شهادت امام حسین بر خداوند ناگوار است و این یکی از بزرگترین جنایات بشریت محسوب می شود، اما در عین حال خداوند برخلاف سنت خود آن ظالمان و جابران را از کار خودشان باز نداشت تا زشتی و زیبایی انتخاب بشری بر همگان آشکار گردد و به همین دلیل داستان کربلا رقم خورد که یک طرف آن زشتی انتخاب بشری سپاه کوفه بود و طرف دیگرش زیبایی و شکوه انتخاب بشری اباعبدالله و یارانش با همه تأثیرات مثبت و برکاتی که به دنبال داشت و دارد.
به یقین اگر خداوند می خواست می توانست مانع این کار شود و همانند ذبح اسماعیل داستان را به گونه دیگری رقم بزند، اما در آن واقعه مهم آزمایش شدن ابراهیم (علیه السلام) بود که انجام شد، اما در داستان کربلا تنها نکته مهم آزمایش شدن امام حسین و یارانش و کوفیان نبود.
اینکه خداوند بر این عالم احاطه داشته و هیچ امری بدون علم و اراده او محقق نمی شود، امری مسلم و قابل قبول است اما اراده خداوند در دو معنا به كار مي رود: اراده تكويني و ارده تشريعي.
اراده تكوينى يعنى اگر قضا و قدر حتمى الهى به چيزي تعلق بگيرد، وقوعش حتمي و يقيني است، مثلاً مشيت الهي به آن تعلق گرفته كه زمين در مداري به دور خورشيد در حركت باشد يا نظام الهي بر آن تعلق گرفته كه هر معلول از سببي محقق شود و ...
اما ارده تشريعي، حُب و رضايت خداوند به وقوع امري است. چنين امري غيرحتمي و وقوعش غيرضروري است. در مورد روزه مي فرمايد: "يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛(1) ...خداوند، راحتى شما را مى‏ خواهد، نه زحمت شما را..." يا خداوند ارده كرده است كه افراد به يكديگر ظلم نكنند و ... حال آن كه هر روز در عالم هزاران ظلم و... اتفاق مي افتد. اراده تشريعي وقوعش غير حتمي است.
حال با اين بيان روشن مي شود كه ارده و يا علم خدا در اين گونه امور، به هيچ عنوان زمينه و شرائط را براي افراد فراهم نكرده تا در نتيجه آن از افراد سلب اختيار شده و به نوعي مجبور باشند. البته اگر چه شايد در برخي موارد، زمينه هاي محيطي، خانوادگي و... كه در سؤال به آن اشاره كرده ايد، در ايجاد امري مؤثر باشند اما اين امر اولاً با اراده خدا نبوده و ثانياً وجود زمينه هيچ گاه سلب كننده اختيار از افراد نيست. بهشت و جهنم انسان ها بر اساس اعمال اختياري آنهاست.

پي نوشت:
1.بقره(2)آيه 185.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و خسته نباشید من یک حدیث در یک سایتی به نقل از پیامبر اکرم (ص) خواندم که برایم جای سوال داشت پیامبر به نکاتی در نزدیکی یا رابطه جنسی اشاره کرده بود اینکه مثلا اگر در شنبه انجان دهی فرزند فلان میشود و ... یا در نزدیکی به فلان جا نگاه نکن آیا چنین حدیث هایی واقعا صحت دارند

اگر چه برخی از این دستور ها مستند به روایات است. اما دلیل قطعی نیستند، بلکه نشان از اقتضاهایی است که شاید نتوانیم وجه علمی آنها را بیابیم. در هر حال با صدقه و دعا و توکل می توان از این اقتضاها در امان بود.
(مراد از اقتضا این است که این امور علت تامه و صدردصد نیستند. )
در وسائل الشیعه به احادیث مختلفی اشاره شده است از جمله، زفاف در شب های قمر در عقرب و شب های آخر ماه که ماه دیده نمی شود ، مکروه شمرده است، به این جهت که ممکن است فرزند سرنوشت خوبی نداشته باشد یا سقط شود، همچنین جماع در شب هایی که ماه می گیرد یا بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از غروب تا از بین رفتن سرخی طرف مغرب (شفق) و در روزهایی که باد سیاه یا سرخ یا زرد می وزد، کراهت دارد.(1)
یا در حلیه المتقین اشاره شده است که در حال جماع به عورت زن خویش نگاه نکنید که باعث کوری فرزند می شود.(2)
این نهی ها هیچ کدام تحریمی نیستند، بلکه کراهت دارند. بهتر است رعایت گردد . اگر گاهی شخص ناچار یا نیازمند به این گونه جماع شد، با دادن صدقه خود و فرزند احتمالی را به خدا بسپارد که در پناه خدا محفوظ خواهند بود.
پی نوشت:
1.عاملی شیخ حر،وسائل الشیعه،موسسه آل البیت، قم، نوبت اول،سال 1409ق،ج14،ص80.
2.علامه مجلسی،حلیه المتقین، ناشر عصر جوان،چوبت اول سال 1384ش،ص 107.

چرا در قرآن نام امام علی (علیه السلام) آورده نشده تا دیگر بحث ولایت ایشان زیر سؤال نرود؟

پاسخ:
خداوند حکيم نازل کننده قرآن است که همه کارهايش از روي حکمت مي باشد و ما نمی توانیم به حکمت برخی از کارهاي خدا دست يابيم. آنچه قطعي است اين که خداوند حکيم و هدايتگر براي راهنمايي بشر به شاهراه سعادت، از هيچ اقدام لازمي فروگذار نکرده است و تعيين و معرفي امام يکي از اين اقدام هاي لازم است که هم در تعيين و هم در معرفي امام، آنچه لازم بوده، انجام داده و حجت را تمام کرده است.
اما اين که چرا نام امامان در قرآن نيامده، وجوه مختلفي به ذهن مي رسد. شايد يکي از وجوه آن مساله مهم امتحان و ابتلا باشد. يکي از سنت هاي خداوند سنت امتحان و ابتلا است. خدا بندگان را به فتنه و گرداب هاي امتحان مي اندازد تا مريض ها و گمراهي طلبان از حق جويان مشخص گردند و به دست بهانه جويان بهانه مي دهد تا مومنان واقعي آشکار گردند.
يکي ديگر از وجوه آن شايد تدبير خدايي براي در امان ماندن قرآن از دستکاري و تحريف باشد. معمولا در بين ايمان آورندگان، افرادي هستند که از سر ترس و يا به اميد منفعت و.. اظهار ايمان کرده و منتظر مرگ پيامبر هستند تا بعد از وفات ايشان به عنوان پيروان صادق او وارث وي گردند و جريان را به قهقرا بر گردانند. اگر نام جانشين و جانشينان و مطالب مربوط به جانشيني به صراحت و وضوح تمام در کتاب خدا ذکر شده باشد، آنان مجبور مي شوند به تحريف و کتمان کتاب خدا اقدام کنند؛ اما اگر اين مسائل در کتاب خدا به صراحت نيامده باشد، آنان مجبور به تحريف کتاب نمي شوند. براي روشن شدن مطلب مثالي ذکر مي کنيم.
در کتاب خدا آيات فراواني آمده که تکليف جانشيني را معلوم مي کند از جمله آيه ولايت: انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة هم راکعون(1)
در اينجا اگر خداوند مصداق "الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون " را ذکر مي کرد و مي فرمود " انما وليکم الله و رسوله و علي"، مخالفان چاره اي جز کتمان اين آيه نمي ديدند، ولي وقتي اوصاف ذکر شد، آنان مي توانند توجيه کنند و نيازي به تحريف نمي بينند.
يا آيه نازل مي شود که اهل بيت پيامبر به اراده خدا مطهر و معصوم هستند:" انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا"(2)، در اينجا اگر خداوند اهل بيت را به نام ذکر مي کرد، مخالفان براي کنار زدن آنان و... چاره اي جز کتمان اين آيه نمي ديدند ولي وقتي اهل بيت در خود قرآن نام برده نشده باشند، مي توان آيه را توجيه کرد و آنان را کنار زد.
اما براي اينکه هدايت طلبان در گمراهي نمانند و حجت بر گمراهي طلبان تمام شود، خداوند رسولش را مأموريت داده تا اين مواضع مجمل را روشن کند و توضيح دهد و اعلام کرده که رسول مبين و مفسر قرآن است و با توجه به اعلام الهي، مؤمنان به رسول مراجعه کرده و مراد الهي را مي يابند و گمراهي طلبان به خواست خود به تفسير و توضيح آيات اقدام مي کنند.
يک نمونه تاريخي تا حدود زيادي اين توجيه را تأييد مي کند. رسول خدا در روزهاي آخر عمر در جمع اصحاب فرمود : "لوح و دواتي بياوريد تا چيزي برايتان بنويسم که پس از آن هرگز گمراه نشويد."
در اينجا با توجه به موضع گيری ها و سخنان قبل پيامبر، همه متوجه شدند که رسول خدا مي خواهد چه بنويسد. چون همين چند روز پيش بود که در منا و در غديرخم فرموده بود: من بين شما دو چيز به جا مي گذارم که تا بدان دو متمسک باشيد از گمراهي در امانيد؛ و معلوم بود که سخن امروز ايشان هم راجع به همين دو چيز ارزشمند و هدايتگر خواهد بود. ولي کساني نمي خواستند اين مطلب دوباره نوشته شود و به همين جهت کلام پيامبر را "هذيان" خواندند و پيامبر هم از نوشتن منصرف شد.(3)
اين واقعه به خوبي نشان مي دهد که اگر نام جانشينان پيامبر در قرآن آمده بود، به يقين چاره اي جز تحريف و کتمان آيات يا انکار وحيانيت آن نداشتند.
اصولا اگر در قرآن نام افراد هم زمان با رسول خدا به مدح و يا به ذم مي آمد، قوم و قبيله افراد مذمت شده و قوم و قبيله هاي مخالف افراد مدح شده را تحريک مي کرد که آن آيات را کتمان کنند و ... و آن آيات دستمايه نزاع مي شد و ... از اين رو مي بينيم از معاصران رسول خدا جز چند مورد ضروري (مثل ابولهب و زيد بن حارثه و...) به صراحت نام نبرده است.
اين احتمال هايي است که به ذهن مي رسد و حکمت اصلي را فقط خدا مي داند.
خلاصه آن که آیات راجع به ائمه در قرآن بسیار زیاد است و نیامدن نامشان به صراحت دلیل بر نبودن آیات راجع به آنان نیست.

پي نوشت ها:
1- مائده (5)،آيه55.
2-احزاب (33)،آيه 33.
3- رهبري امام علي در قرآن و سنت(ترجمه المراجعات)،ص496 به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد،ج3،ص97.

با سلام در کتب آموزشی اکثر موارد را دیده ام مثلا در شبهای عید فطر،قربان،نیمه شعبان،اول،وسط و یا آخر ماه و...اما در اینکه در ایامی مثل ماه محرم و صفر و ماه مبارک رمضان ایام ولادتها و شهادت ائمه(ع)را ندیده ام لطفا در این مورد راهنمایی بفرمائید.ممنون

خواهر گرامی ! ایامی را که در روایات نهی نشده، بارداری در آن ایرادی ندارد شما می توانید در هر ماهی غیر از روزهای نهی شده باردار شوید.

من جوانی 24 ساله هستم که متاسفانه در اثر جهل ونادانی به مدت 8سال است استمنا کرده ام(تقریبا هفته ای 2بار) واز مضرات و گناه آن تا به حال اطلاعی نداشتم.وحالایک ماهی میشه که ترک کردم.از نظر جسمانی شرایط خوبی دارم و حسابی ورزش میکنم/سوال این حقیر این بود که با آسیبهایی که به بدنم زدم امکان بازگشت هست؟احتمال داره آسیبهای جسمی وروحیم جبران ناپذیر باشه یا نه؟اگر جبرنا میشه حدودا چند سال طول میکشه؟باتشکر از شما لطفا کمکم کنید تو شرایط بدی گیر افتادم

پاسخ:
بسياري از عوارض جسمي رواني اجتماعي معنوي خودارضايي با ترك كامل خودارضايي مرتفع مي گردد. بسته به ميزان سابقه خودارضايي اين عوارض به يكباره يا به تدريج از بين مي روند.
در صورت باقي ماندن برخي عوارض باز جاي هيچ گونه نگراني نيست و فرد مي تواند بسته به نوع پيامد به متخصص ان مراجعه نماييد. مثلا اگر فرد دچار ضعف بينايي گشته مي تواند از طريق تغذيه مناسب و همچنين مراجعه به چشم پزشك به درمان مشكل بينايي خود بپردازد در هر صورت فارغ از بر طرف شدن يا نشدن عوارض خودارضايي آن چه كه بايد در كانون توجه شما قرار گيرد تداوم اين موفقيت بسيار بزرگ است. اگر بتوانيد به اين مهم نايل آييد به يكي از بزرگترين موفقيت هاي زندگي خود نائل آمده ايد شفاي همه امراض جسمي رواني و .... در دست خداست و خداوند هيچگاه بنده توبه كارش را با امراض و عوارض تنها نمي گذارد.
از هر گونه افكار اضطراب زا در زمينه آينده اين عوارض احتمالي بپرهيزيد و با نشاط و سر زندگي بيشتر صرفاً به مديريت جنسي خود بپردازيد.

چرا خداوند برای خود جنسیت مذکر قائل شده است؟

زبان قرآن عربي است. زبان عربي برخلاف زبان فارسي از دو نوع ضماير مذكر و مؤنت برخوردار است. عرب‏ها در اموري كه مخصوص زنان باشد، با واژگان مؤنث و در امور مخصوص مردان با واژگان مذكر بيان مي‏دارند. به جز اين دو مورد، در دو مورد ديگر، يكي در اموري كه بين زنان و مردان مشترك باشد و ديگري در اموري كه جنسيت در مورد آن ها اصلاً مطرح نيست، مانند خدا و فرشتگان، از ضماير و واژگان مذكر بهره مي‏گيرند؛ يعني در چهار حالت مذكور از الفاظ مذكر و تنها در يك حالت لفظ مؤنت بهره مي‏گيرند. در عين حال در بعضي از موارد به لفظ نظر كرده و با توجه به لفظ، مؤنث يا مذكر آورده مي‏شود، در حالي كه از نظر جنس متفاوت با لفظ مي‏باشند.
بديهي است كه هر كتابي بخواهد با اين زبان نوشته شود، اگر چه كتاب الهي باشد، بايد از قواعد آن زبان پيروي كرده و بر آن ساختار باشد . نمي‌تواند بر اساس قواعدي باشد كه براي مردم آن زبان مأنوس نيست؛ چون در اين صورت ، هدف آن كتاب (قرآن ) كه فهم مردم باشد، برآورده نخواهد شد.
بنابراين، قرآن به مقتضاي اين كه به زبان عربي نازل شده است، با همين گفتمان سخن مي‏گويد. همگام با قواعد عربي در سه حالت از ضماير و واژگان مذكر و در يك حالت از واژگان مؤنث بهره مي‏گيرد.
بنا بر این در زبان عربی از خدا و فرشتگان که از مجردات هستند و مذکر و مؤنث در مورد آن ها معنا ندارد، با الفاظ و ضمایر و افعال مذکر یاد می شود .چون قرآن طبق این زبان نازل شده، بر همین قاعده سخن گفته است.
مذكر و مونث مربوط به الفاظ است. اگر گفته مي شود كلمه الله مذكر است، معنايش اين نيست که حقيقت خدا هم مذكر است.
چاره اي نداريم براي لفظ الله يا بايد كلمه مذكر آورد يا مونث .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من متاهل هستم.خانومم هفته اي چند روز نيست و به تهران ميرود .ايا مجاز هستم براي جلوگيري از گناهان بزرگتر استمناءكنم.كلا استمناء در چه شرايطي جايز يا مكروه هست

پاسخ:
استمنا مطلقا حرام است.(1)
برای جلوگیری از گناه دیگر از تقوای الهی باید استفاده کرد، نه از حرام دیگر.
پی نوشت:
1. آیت الله خامنه ای، اجوبه الاستفتائات، سوال 787.

صفحه‌ها