پرسش وپاسخ
۱۳۹۱/۰۵/۱۸ ۲۳:۱۲ شناسه مطلب: 74137
۱۳۹۱/۰۵/۱۸ ۱۹:۲۵ شناسه مطلب: 74111
۱۳۹۱/۰۵/۱۷ ۱۸:۵۸ شناسه مطلب: 74026
می خواهم بدانم که حضرت ولی عصر منظور امام مهدی (عج) هنگام ظهور و در جریان حکومتشان چگونه و چطور از تمام افراد ظالم و ستمگر و شرکت کننده در واقعه دردناک کربلا که در لشکر عمربن سعد بودند انتقام می گیرد و نیز اینکه آیا در منابع تاریخی و روایات مطلبی آمده؟
پاسخ:
در بسياري از روايات، زيارات و ادعيه بر اين موضوع تصريح شده است كه در زمان ظهور امام مهدي(ع) انتقام خون امام حسين(ع) و ديگر شهداي كربلا گرفته ميشود. در روايتي در ذيل آية 33 سورة اسراء كه از امام صادق(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين ميخوانيم: « از حضرت امام ابوعبدالله صادق(ع) راجع به فرمودة خداي تعالي: «و هر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براي وليّ او حكومت و تسلط داديم [بر قاتل] پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است»(1) پرسيدم، فرمود: «آن قائم آل [بيت] محمد(ص) است، خروج ميكند و به [انتقام] خون حسين(ع) [دشمنان او را] ميكشد. پس چنانچه اهل زمين را به قتل برساند، مسرف نخواهد بود.»(2)
روايات ديگري نيز در ذيل آية 33 سورة اسراء از امامان معصوم(ع) نقل شده است، كه در همه آنها بر مطلب فوق تأكيد شده است.(3) در دعاي ندبه نيز از امام مهدي(ع) به عنوان منتقم خون شهداي كربلا ياد شده است: «أين الطالب بدم المقتول بكربلا؛ كجاست آنكه به خون خواهي شهيد كربلا به پا ميخيزد؟»(4)
در دو فراز از زيارت عاشورا نيز، زيارت كننده از خداوند ميخواهد كه همراهي با امام پيروزمند يا امام مهدي(ع) را در خونخواهي امام حسين(ع) روزياش گرداند؛ يكبار در اين فراز: «فاسأل الله... أن يرزقني طلب ثارك مع إمامٍ منصورٍ من أهل بيت محمّدٍ(ص)؛ پس از خدا ميخواهم... كه خون خواهي تو را به امامي پيروزمند از خاندان محمد(ص) روزيم كند.»(5)
بار ديگر در فراز زير:
«و اسئله... أن يرزقني طلب ثاري [كم] مع امامٍ مهديٍّ [هديً] ظاهرٍ ناطقٍ بالحقّ منكم؛ و از او ميخواهم... كه خونخواهي شما را به همراه امامي از شما كه مهدي [هدايتگر] آشكار و گويا به حق است، روزي من قرار دهد.»(6)
با توجه به آنچه گذشت، ترديدي باقي نميماند كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور به خون خواهي جدّ مظلومش برميخيزد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش ميگيرد.
مفهوم انتقام:
با روشن شدن اصل موضوع بايد به مفهوم و كيفيت انتقامگيري و خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور پرداخت؛ زيرا اين پرسش مطرح است كه آيا در زمان ظهور زمينهاي براي گرفتن انتقام از كشندگان شهداي كربلا باقي مانده است؟ چرا كه اولاً در زمان ظهور صدها سال از قيام كربلا گذشته است و هيچ اثري از قاتلان شهداي كربلا وجود ندارد و ثانياً چنانكه در تاريخ آمده است؛ در قيام مختار ثقفي، اكثر قاتلان شهداي كربلا به سزاي اعمال ننگين خود رسيدند و به شديدترين وضع ممكن مجازات شدند.
به نظر ميرسد چهار صورت براي خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور قابل تصور است:
1 - انتقام از نسل به جا مانده از قاتلان شهداي كربلا: اين مفهوم را ميتوان از برخي روايات استفاده كرد. در يكي از اين روايات چنين ميخوانيم: به حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) عرض كردم: يابن رسول الله، چه ميفرماييد دربارة حديثي كه از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: «هرگاه قائم(ع) قيام [خروج] كند ذراري (نسل) و نوادگان قاتلان حسين(ع) را به خاطر كارهاي پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: «همينطور است». عرض كردم: پس قول خداي عزّ و جلّ: «و هيچ نفسي بار ديگري را بر دوش نميگيرد»(7) معنايش چيست؟ فرمود: «خداوند در تمامي اقوالش راست گفته است، ولي ذريّه كشندگان امام حسين(ع) به كرده پدرانشان راضي هستند و به آن جنايتها افتخارميكنند، هر كس به كاري راضي باشد همچون كسي است كه آن را انجام داده و چنانچه مردي در شرق كشته شود و مرد ديگري در مغرب به كشته شدنش راضي باشد، آنكه رضا داده، نزد خداي عزّ و جلّ، شريك قاتل خواهد بود. بنابراين، تنها بدين جهت حضرت قائم(ع) وقتي خروج كند آنها را ميكشد كه از كردار پدرانشان راضياند.»(8)
با توجه به اين روايت و ديگر روايات مشابه ميتوان گفت كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور، بازماندگان قاتلان شهداي كربلا را به اين دليل كه راضي به فعل پدران خود هستند، به انتقام خون اين شهيدان به قتل ميرساند.
2ـ انتقام از جريان و خطّي كه موجب شهادت امام حسين(ع) و يارانش شد: چنانكه ميدانيد از آغاز رسالت نبيّ مكرم اسلام(ص) و حتي پيش از آن، دو خاندان، دو خط و دوجريان همواره رو در روي هم بودهاند؛ يكي خاندان بنيهاشم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و ديگري خاندان ابوسفيان و جريان بني اميه. اگرچه ابوسفيان با فتح مكه به ظاهر ايمان آورد و تسليم شد، ولي به شهادت تاريخ، او و نوادگانش هيچگاه از دشمني با پيامبر اعظم(ص) و فرزندانش دست بر نداشتند و از هيچ تلاشي براي نابودي اسلام فروگذار نكردند.
اوج دشمني و كينهتوزي خاندان ابوسفيان نسبت به خاندان پيامبر اسلام(ص) را در واقعه كربلا ميتوان ديد كه به تصريح يزيد، امام حسين(ع) و يارانش به انتقام خون مشركان كشته شده در جنگ بدر، با شقاوت تمام به شهادت رسيدند.(9)
جريان تقابل بنيهاشم و بنياميه تا پايان تاريخ و روزي كه امام مهدي(ع) ظهور ميكند، ادامه خواهد داشت تا آنكه پيش از ظهور آن حضرت، فردي از نوادگان ابوسفيان كه با عنوان «سفياني» شناخته ميشود، سربه شورش ميگذارد و پس از جنايات فراوان، در مقابل لشكريان امام مهدي(ع) شكست خورده و به هلاكت ميرسد.(10)
با توجه به آنچه گذشت ميتوان گفت كه با نابودي آخرين بازمانده از نسل ابوسفيان و هلاكت او به دست امام مهدي(ع)، انتقام خاندان اهل بيت(ع) از خاندان ابوسفيان كه عامل جنايات بيشمار در حقّ خاندان عصمت و طهارت، به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) بودند، گرفته ميشود و به تقابل تاريخي اين دو خاندان پايان داده ميشود.
3ـ انتقام از قاتلاني كه در عصر ظهور به دنيا رجعت ميكنند: چنانكه ميدانيد براساس اعتقاد شيعيان، خداوند متعال در عصر ظهور، گروهي از مؤمنان محض و مشركان محض و به بيان ديگر گروهي از زبدگان از اهل حق و نابكاران از اهل باطل را كه در زمان خود به نهايت درجة ايمان و رستگاري يا به آخرين حدّ كفر و پليدي رسيدهاند، بار ديگر به دنيا برميگرداند، تا گروه اوّل شاهد عزّت و پيروزي حق باشند و گروه دوم به سزاي اعمال ناشايستي كه در زمان حياتشان در حقّ خداجويان مرتكب شدند، برسند».(11)
بر اين اساس، ميتوان گفت انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و ياران باوفايش، در زمان رجعت صورت ميگيرد. به اين بيان كه همة آن اشقيا در زمان ظهور امام مهدي(ع) به دنيا بازميگردند و به سزاي جنايات عظيم و بيشرمانهاي كه در روز عاشورا مرتكب شدند، ميرسند.
4- انتقام عملي با تحقق اهداف و آرمانهاي شهداي كربلا: چهارمين احتمالي كه در مورد مفهوم انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و يارانش، ميتوان مطرح كرد اين است كه بگوييم اين انتقام با به بار نشستن اهداف و آرمانهايي كه نهضت عاشورا به خاطر آنها شكل گرفت، تحقق مييابد. به بيان ديگر، چون امام حسين(ع) و اصحابش براي اقامة حق، مبارزه با ستم، برپايي نظام عادلانه، امر به معروف و نهي از منكر، احياي سيره و سنّت نبيّ مكرم اسلام(ص) و... به شهادت رسيدند و امام مهدي(ع) با قيام خود همة اين اهداف و آرمانها را محقق ميسازد، در واقع ميتوان گفت كه نهضت اباعبدالله الحسين(ع) به هدف خود رسيده و انتقام خون آن حضرت گرفته شده است.
در پايان يادآوري ميشود اگرچه برخي از احتمالهاي ياد شده با ظاهر روايات همخواني بيشتري دارد و به ذهن هم نزديكتر ميآيد، ولي هيچيك از اين احتمالها با ديگري منافات نداشته و كاملاً قابل جمع هستند.
ماهنامه موعود شماره 108.
پينوشتها:
1. سورة اسرا (17)، آية 33.
2. سيد هاشم حسيني بحراني، سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، ص 225-226.
3. ر.ك: همان، ص 226-230.
4. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 98، ص 292.
5. همان، ص 292.
6. همان، ج 99، ص 107.
7. سورة انعام (6)، آية 164.
8. سيماي حضرت مهدي در قرآن، ص 226-227.
9. قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ص 435.
10. ر.ك: شيخ صدوق، كمالالدين و تمامالنعمه، ج2، ص 651، ح6.
11. ر.ك: بحارالانوار، ج 53، ص 39، ح1، براي مطالعه بيشتر در زمينة موضوع رجعت ر.ك: ابراهيم شفيعي سروستاني، معرفت امام زمان (ع) و تكليف منتظران، ص 484-544.
ر.ك : http://entezarfaraj.persianblog.ir/post/4/
موفق و موید باشید
۱۳۹۱/۰۵/۱۷ ۱۸:۵۴ شناسه مطلب: 74025
می خواهم نحوه دقیق مرگ و نقل صحیح مرگ سنان بن انس نخعی که از اشقیای واقعه دردناک کربلا بود را بدانم، زیرا به این دلیل می پرسم که در منابع تاریخی چندین نقل مختلف برای نحوه مرگ این فرد جنایتکار ذکر شده است.
پاسخ:
سنان بن انس:
وي از چهرههاى جنايتكار كربلا و كسى است كه به خيمههاى امام حسين (علیه السلام) يـورش بـرد و در آخـرين لحظات عمر امام، نـيـزهاش را به سينه حضرت فرو برد. در بـعـضـى مـقـاتـل نـيـز نـقـل شـده كـه او سـر مـقـدس امـام حـسـيـن(ع) را از بـدن جـدا كـرده اسـت.(1) پـس از دستگيرى او، به دستور مختار، دست و پايش را بريدند و هنوز جان داشـت كـه او را در ديـگ روغـن جـوشـان افـكـنـدنـد و اين گونه به نتيجه اعمال زشت خود رسيد.(2)
پي نوشت ها:
1. الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 4، ص 78.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 375.
برگرفته از: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=84266
موفق و موید باشید
۱۳۹۱/۰۵/۱۷ ۰۳:۵۳ شناسه مطلب: 73985
۱۳۹۱/۰۵/۱۷ ۰۲:۱۰ شناسه مطلب: 73979
سلام ان شا الله که عباداتتون تا الان مقبول بوده باشد. سوال من در مورد وجه اخلاقی لعن کردن است.این که آیا در دین ما صحیح است؟ چه طور ائمه کسانی را لعن می کرده اند؟ لعن کردن مسلمانان اشکالی ندارد؟ به عنوان مثال در مورد این حدیث که بسیار در اینترنت رایج شده است : حسین بن ثویر و ابن سلمه سراّج می گویند: از امام صادق شنیدیم که بعد از هر نماز چهار مرد و چهار زن را لعنت می کردند . (اصول کافی، جلد سه) این موضوع درسته؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دوست بزرگوار به چند نكته توجه فرمائيد:
1.معنا و مفهوم «لعن» هم در لغت و هم در اصطلاح ديني بر خلاف آنچه در زبان فارسي و گويش عمومي مردم تلقي و استفاده مي گردد، توهين و ناسزاگوئي به فرد ملعون نمي باشد، بلكه نوعي اعلان موضع در مقابل يك رفتار خاص مي باشد كه كابرد ها و اهدافي متفاوت نسبت به آنچه عموم مردم به كار مي برند دارد. «لعن» در لغت به معناي طرد نمودن و دور ساختن از روى خشم (1) و همچنين مترادف ذم، تقبيح و نكوهش نيز آمده است.(2) در همين راستا در اصطلاح ديني نيز كاربردي نظير اعلان موضع منفي و اعلان برائت از يك رفتار و يا شخصيت خاص با ادبياتي ديني و بدون هتاكي دارد، كه مفهوم آن درخواست از خداوند و دعاي بر عليه فرد مي باشد. (3) خداوند متعال نيز از همين لفظ براي تاديب و بيان موضع نسبت به رفتارها و يا اشخاص خاصي كه رفتار ناشايست داشته اند. استفاده كرده (4) كه معنايش دور نمودن آنها از رحمت و يا وعيد به عذاب مي باشد.«إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون»؛«كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند»(5) در مجموع كاربرد لغوي و اصطلاحي اين كلمه نشان مي دهد كه هدف از به كارگيري آن در فرهنگ دين نوعي بازدارندگي و اعلان موضع اعتقادي و اخلاقي نسبت به يك رفتار و يا اعتقاد و يا تفكر خاص مي باشد كه جنبه تربيتي و هدايتي و اصلاحي به خود مي گيرد،كه اگر در جاي خود و درست به كار برده شود هم به لحاظ اخلاقي تاثير تربيتي خود را گذاشته و هم مورد تاييد دين مي باشد.
2. همانطور كه بيان شد «لعن» نوعي اعلان موضع مي باشد. لذا همانطور كه به كارگيري آن در جاي مناسب مورد تاييد مي باشد استفاده از آن با اغراض شخصي و يا از روي غضب و انگيزه هاي غير الهي و يا استفاده از ان در مورد افراد مؤمن و صالح به شدت نهي شده است. زيرا تبري جستن از چنين افرادي به جهت ايمان و داشتن عمل صالح نوعي اعلان برائت و دوري از ايمان و عمل صالح محسوب مي گردد كه به نوعي تاثير لعن را به خود فرد لعن كننده بر مي گرداند.(6) خداوند متعال نيز اگر به جهت رفتار خاصي فرد و يا گروه خاصي را لعن مي نمايد به همين جهت قبل از لعن نمودن وجه آن و رفتار و صفت خاصي را كه مورد نهي و موجب لعن شده را بيان مي كند كه جنبه تربيتي و اصلاحي لعن از بين نرود.
3. با توجه به وجود انگيزهاي فراواني كه افراد مغرض و دشمان اهل بيت در جعل روايات و نسبت دادن برخي رفتارهاي حساسيت برانگيز به اهل بيت داشته ودارند در مورد اين گونه رواياتي كه از ائمه نقل شده و در برخي از آنها اشخاص با اسم خاص لعن شده اند نيز نمي توان با اطمينان و بدون تحقيق كامل از صحت انها مورد استناد قرار داد، خصوصا اينكه اهل بيت در مورد تعامل با اهل سنت و احترام به مقدسات آنها و حتي تقيه نمودن در برخي موارد اختلافي تاكيدات فراواني داشتند. لذا نسبت به اين گونه روايات ولو اين كه در كتب روائي مهمي چون اصول كافي هم نقل شده باشند لازم است دقت بيشتري داشته باشيم، و بر فرض صحت اين گونه روايات نيز همانگونه كه در نكته اول اشاره شد در مورد معني و مفهوم لعن كردن خصوصا در بستر زماني كه قرآن و روايات اهل بيت از اين تعبير استفاده نموده اند نيز بايد توجه داشت، و در عين حال به جهت بار معنائي كه در حال حاضر در جامعه لعن كردن پيدا نموده است كه نوعي فحش و ناسزاگوئي نيز تلقي مي گردد با توجه به روايات فراواني كه در مورد مدارا و تقيه و پرهيز از انجام رفتاري كه مورد وهن اهل بيت در بين اهل سنت گردد(7)، حكم ثانوي در مورد لعن نمودن علني در مورد افرادي كه به عنوان مقدسات اهل سنت محسوب مي شوند، جهت حفظ انسجام امت اسلامي در مقابل فتنه هاي دشمنان قسم خورده اسلام اين است كه بايد از چنين رفتارهائي پرهيز گردد كه مي توان فتواي اخير مقام معظم رهبري را در حرمت توهين به مقدسات اهل سنت در همين راستا ارزيابي نمود.
پي نوشت ها:
1. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان، داود، دارالعلم/ الدار الشامية، چاپ اول، دمشق/بيروت، ۱۴۱۲ ق.ص۷۴۱.
2. دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۶ش.ج۴۳، ص۶۶۰.
3. المفردات في غريب القرآن، ص۷۴۱
4. احزاب، ۵۷؛ آل عمران، ۸۷؛ هود، ۱۸.
5. بقره(2) آيه 159.
6. مجلسي، بحار الانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، ج27، ص 208.
7.همان، ج 65، ص 151.
موفق و موید باشید
۱۳۹۱/۰۵/۱۶ ۲۲:۵۹ شناسه مطلب: 73960
با سلام و عرض خسته نباشی.من دختری 19 ساله هستم و در رابطه با دوستی با پسری که چند سال پیش بوده و الان ذهن و وجدان من رو راحت نمیذاره ازتون تقاضای راهنمایی رو دارم.با توجه به اینکه کسی از این رابطه خبری نداشته خواهش میکنم راز مرا حفظ کنید.او یکی از اقوام من هست و یک سال از من بزرگتر.حدودا چهار سال پیش بود که اول با پیامکهایی در حد فامیلی با هم در ارتباط بودیم و کم کم کار به علاقه رسید او در یک شهر دیگر زندگی میکند برای همین خیلی خانواده هامون با هم در رفت و امد نیستن.رابطه های ما به اس ام اس دادن اکنفا نکرد و گاهی که برای مهمانی،خانواده هامون به خانه ی هم میرفتیم رابطه ی من واو به دست دادن ودست هم گرفتن و تماس های جسمی از این قبیل رسید البته از حدی فراتر نرفت.الان دیگه باهم رابطه ای ندارم به خاطر تقاضای من رابطه مون قطع شد. اما الان پس از گذشت دو سال با مشکلاتی رو به رو هستم و برای حل کردنشون ازتون تقاضای کمک دارم.1.گاهی اوقات او هنوزم به من پیامک میدهد و من نمیدانم چه طور با او برخورد کنم که کدورتی هم به علت فامیل بودن پیش نیاید.گاهی اوقات جواب پیامکش را میدهم به علت حفظ حرمت فامیلی اما عذاب وجدان میگیرم.من چه طور باید با او برخورد کنم؟ 2.همه مرا دختر پاک و نجیبی میدانند و خواستگارانی متدین دارم اما عذاب وجدان و ترس از ازدواج مرا راحت نمیگذارد.عذاب وجدان از اینکه خداوند مرا هیچ وقت به علت گناهانم نمیبخشد فکر میکنم خداوند مرا دوست نداردو گاهی دوست دارم به همه ی کسانی که مرا خوب میدانند واقعیت را بگویم ولی باز فکر میکنم خداوند ستار العیوب است و او گناهان مرا پنهان داشته. عذاب وجدان از اینکه کسانی که به خواستگاری من می ایند با توجه به اینکه پاک هستن چرا باید با منی که پاک نبوده ام ازدواج کنند و حق انها نیست.ترس از ازدواج دارم که نکند در زندگی اینده ام اون فرد زندگی مرا به هم بزند و برای همین نمیدانم خودم قضیه ی دوستی با او را برای فرد اینده ام توضیح بدهم یا نه؟!اصلا من با این شرایط میشود ازدواج کنم؟!
لطفا به نكات ذيل توجه فرماييد:
1. متاسفانه در دوستي هاي دختر وپسر، به دليل اينكه سطح دوستي و ارتباط تعريف نشده است، اندك اندك از ارتباط دوستي فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگي و كاركردهايي از آن دست مي شود و چون شرايط آن با توافق طرفين قرين نشده به هتك حيثيت اجتماعي و چه بسا خسارت هاي جبران ناپذير به ويژه از طرف دختر همراه مي شود.
2. در ارتباط دوستي با جنس مخالف، آنچه در معرض خسارت و ضرر و تهديد قرار مي گيرد، مال، سرمايه و تحصيل دانش نيست؛ بلكه آبرو و پاكي است كه اگر از كف برود، هرگز جبران نمي شود. آيا انسان عاقل حاضر است در يك ارتباط دوستي فاقد تعهد لازم، حيثيت خود را در معرض آسيب و خطر قرار دهد؟! اگر اين ضرر رخ داد، چه كسي آن را جبران مي كند و آيا آبروي بر باد رفته، قابل برگشت است؟ بنابراين از ديدگاه روان شناختي، چون ارتباط دوستي با جنس مخالف فاقد شرايط يك ارتباط سالم است و ويژگي هاي لازم در مولفه هاي آن رعايت نشده، يك ارتباط شكست خورده و مقرون به آسيب است و تا زماني كه به يك تعهد طرفيني همراه با رعايت آداب و شرايط منتهي نشود، بايد از آن سخت پرهيز كرد.
3. توجه داشته باشيد كه هيچ انسان مبتلا به انحراف رفتار، با قصد و غرض قبلي به اين وادي وارد نشده است. بلكه دست هاي ناپيدايي او را در اين گرداب مبتلا ساخته است. شما نيز از حيله اين دست ها، خود را در امان نپنداريد؛ زيرا هميشه آنها در كمين شما هستند؛ گرچه شما از آنها غافل هستيد. به همين جهت در قرآن مجيد به انسان هاي پاك و وارسته سفارش شده كه از دوست گيري پنهاني خودداري كنند و اين توصيه هم به دختران شده و هم به پسران.
و لا متخذات اخدان (زنان دوست گيران پنهاني نباشند).(1)
و لا متخذي اخدان (مردان زنان را در پنهاني دوست خود نگيرند).(2)
4. نبايد به بعضي از تاثيرات مثبت و اندك اين ارتباط دل خوش كرد. بايد بدانيم انسان هاي پشيمان، اندك اندك به خط قرمز رسيده، از آن عبور كرده اند. اگر شما يك قدم جلو بگذاريد، بايد ده قدم از ارزش هاي خود عقب نشيني كنيد. جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر به ويژه در سنين جواني، زمينه انحراف در ارتباط هاي انساني را فراهم مي سازد.
5. بر همين اساس توجيهاتي از قبيل اينكه نمي خواهيد روابط فاميل شما ضربه ببيند، نمي تواند مجوز جواب دادن به پيامك هاي اين پسر باشد. به پيامك هاي او توجهي نكنيد و حتي اگر به اعتراض يا قهر و هر چيز ديگري متوسل شد، نشنيده بگيريد و به او پاسخي ندهيد. جواب ندادن به او باعث كمرنگ شدن وابستگي احتمالي اين فرد به شما مي شود.
خواهر گرامي؛ توجه داشته باشيد كه گفتن رازها به همسر، با عنوان صداقت و يكرنگي و اين كه «من و تو ديگر ما شده ايم» كار درستي نيست و بايد توجه داشت كه محرم اسرار ما، دل ما است و حق هر رازي آن است كه پوشيده بماند: «حق كل سرٍّ أن يصان»
اين همه تاكيد بر نگفتن رازهاي قبل از ازدواج به همسر آينده تان دلايلي دارد؛ از جمله:
1. فكر و خيال و آرامش همسرتان را مي گيرد و شب ها خوابش نمي برد؛
2. اعتمادش از شما سلب مي شود و گمان مي كند مطالب ديگري هم هست و شما فقط مقدار كمي را گفته ايد؛
3. شما دچار اضطراب مي شويد كه مبادا اسرارتان پيش ديگران فاش شود؛
4. احتمال دارد او نيز سرّ شما را با افراد مورد اعتماد خويش در ميان بگذارد و بدانيد اگر رازي از دو نفر تجاوز كند، فاش و عمومي مي شود. و وقتي شيوع پيدا كرد، ديگر نمي توان آن را از ذهن ها بيرون برد. راز فاش شده مانند زنداني است كه اگر گريخت، باز گرداندنش به زندان بسيار سخت است.
دليل اين كه در روايات ما تاكيد شده كه راز خود را حتي به دوستتان هم نگوييد، پيامدهاي منفي آن است. امام صادق (ع) فرمود: دوستت را از رازت مطلع نكن ... به درستي كه گاهي دوست روزي دشمن تو مي شود.(4)
اما اگر روزي با فرض اينكه كسي شما را تهديد به بازگويي اين رابطه كرد و يا حتي اگر همسر آينده تان چيزي در اين مورد پرسيد بايد به منظور پيشگيري از پيامدهاي منفي و مفسده ها در زندگي زناشويي از پاسخ به آن بگريزيد. يادتان باشد كه جز راست نبايد گفت و هر راست نشايد گفت. شما لازم است دراين گونه موقعيت ها توريه كنيد. يعني بدون آن كه دروغ بگوييد، به گونه اي حرف بزنيد كه مخاطب، برداشت ديگري داشته باشد؛ مثل همان رفتاري كه اميرمومنان (ع) كرد. ستمگراني دنبال ستم ديده اي بودند و حضرت او را ديد كه به كدام سمت مي گريزد؛ به همين دليل از جاي خود برخاست و در جاي ديگري نشست، و وقتي ستمگران از حضرت پرسيدند كه چنين شخصي را ديده اي؟ فرمود: از زماني كه من اين جا نشسته ام چنين فردي را نديده ام.
توريه شما نيز مي تواند اين گونه باشد كه بگوييد: نه و منظورتان دوران شيرخوارگي باشد؛ ولي او ذهنش به دوران نوجواني و جواني شما منحرف مي شود.
به خاطر بسپاريد كه بايد كاملا قاطع و بدون تزلزل توريه كنيد؛ زيرا كمي سستي، همسر آينده تان را به ترديد مي اندازد و مشكلات بعدي را براي شما در پي خواهد داشت. اگر نتوانستيد توريه كنيد، مي توانيد دروغ بگوييد.
بر اساس آموزه هاي ديني ما، اگر گفتن حقيقتي باعث مفسده در زندگي زناشويي شود و شخص هم نتواند توريه كند. گفتن حقيقت جايز نيست و يكي از موارد جواز دروغ يا به تعبير مردم، دروغ مصلحتي همين جا است؛ چون فرموده اند: هر گاه ضرر مالي يا جاني و يا آبرويي متوجه خود شخص يا فرد ديگري از مسلمانان شود و به سبب دروغ گفتن، آن ضرر دفع شود، دروغ گفتن جايز است و در اي مورد، به جز آبرو، ممكن است بنيان خانواده هم نابود شود و فرموده اند: اگر لازم شود، قسم خوردن هم مانعي ندارد.(5)
پي نوشت ها:
1. نساء، آيه 25.
2. مائده، آيه 5.
3. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 345.
4. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 177.
5. سيد عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ج 1، ص .320
موفق و موید باشید