پرسش وپاسخ

سلامخسته نباشید من پسری 20 ساله مجرد من 3 سال است استمناع میکنم اویل هر روز یا یک روز در میان 5 ماهی هست یک هفته در میان میزنم تا این اواخر 2 هفته شده من به واسطه این کار بدم بیماری حواس پرتی و استرس و چشمم ضعیف شده و همش تو فکر میرم و حافظه ام خیلی ضعیف شده و یا الت راست میشه اب مذی میاید من خودم دارم ترک مدم 45 روز نزدم یهو حواس نبود 3 روز پیش انجام دادم که بعد از این کار حواس پرتیم زیاد شد عذاب وجدان گرفتم میترسم توبه کنم که یه روز دوباره بشکنمش توبه رو ایا میتوانم ترک کنم ایا با ترک بیماری هام خوب میشه اگه نمیشه پیش کدوم دکتر برم عمومی/مغز اعصاب/روانشناس/روانپزشک ایا بعد از ازدواج دوباره به سراغم میاید من فیلم های مستحجم خیلی دوست دارم اما استمناع نه من دانشجوی حرم سرای ازاد رودهن هستم من از ترس این کار شوع به نماز خوندن کردم من موقعیت ازدواج هم ندارم تا 7 سال دیگه ولی همش فکر ازدواج میکنم چند وقت قبل هم با دختری تلفنی دوست شدم که به واسطه اعضاب وجدان این کار 2 روزه ترکش کردم

پاسخ:
اينكه توانسته ايد به تدريج ميزان استمنا را كم كنيد بسيار عالي است، اين نشان مي دهد كه شما اراده خوبي داريد و مي توانيد اين كار را به كلي ترك كنيد.
استمنا آثار جسمي و رواني اي در پي دارد. اما اين طور هم نيست كه هر مشكل جسمي يا رواني اي كه پيدا كرديد به گردن استمنا بيندازيد. لذا خيلي از اين مسائلي كه ذكر كرده ايد اصلا ربطي به استمنا ندارند. با ترك استمنا، همه يا اكثر عوارض آن از بين خواهند رفت، و لازم نيست كه در اين موارد پيش دكتر برويد، فقط براي ترك استمنا خوب است كه پيش يك روان شناس يا روان پزشك برويد كه در ادامه توضيح داده مي شود. دقت داشته باشيد كه با ديدن فيلم و عكس هاي مستهجن، امكان ندارد كه بتوانيد استمنا را ترك كنيد، اين صحنه هاي مستهجن، حتي افراد متأهل را هم دچار مشكل مي كند، چه برسد به شما كه مجرد هستيد و راهي براي ارضاء مشروع نياز جنسي خود نداريد. البته ديدن اين صحنه هاي مستهجن از نظر شرعي هم حرام است و اشكال دارد، و يك نوع كدورت قلبي خاصي براي شخص مي آورد.
هر گونه ارتباط با دخترهاي نامحرم، براي شما كاملا مضر است، و شما را به شدت دچار تحريك جنسي مي كند، و طبيعتا به دنبالش استمنا هم خواهد آمد، لذا كار درستي كرديد كه ارتباطتان را با آن دختر قطع كرديد، و از اين به بعد هم مواظب خودتان باشيد. سعي كنيد كه به طور كلي از اختلاط با دخترها پرهيز كنيد، اگر بتوانيد مواظب چشم خودتان باشيد مقدار زيادي از تحريكات جنسي شما كمتر مي شود.
توبه يعني پشيماني ا زگناه و تصميم به ترك آن كار. همين كه شما پشيمان از اين كار هستيد و تصميم به ترك داريد يعني اينكه توبه كرده ايد، اگر بعد از آن دوباره مرتكب اين كار شديد باز هم توبه كنيد، در روايات معصومين (ع) داريم كه خداوند متعال جوانان توبه كننده را دوست دارد.
به نظر مي رسد كه مسئله خود ارضايي شما حالت وسواسي به خود گرفته است. در مورد اختلالاتي كه حالت وسواسي به خود گرفته اند مداخله داروئي لازم است. توصيه ما به شما اين است كه قبل از انجام هر كاري، ابتدا به يك روان پزشك مراجعه كنيد و مشكلتان را در ميان بگذاريد، روان پزشك داروئي به شما مي دهد كه ميزان اضطراب شما را كاهش دهد، چون همان طور كه در ادامه گفته خواهد شد اضطراب نقش اساسي در اين مسئله دارد. هم چنين داروي ديگري به شما داده مي شود كه جلوي افكار پريشان را در شما خواهد گرفت و آنها را كنترل خواهد كرد. به گفته متخصصين مصرف دارو در مدت كوتاه ( حدود دو هفته) عارضه وابسته شدن به دارو را ندارد. معمولا گفته مي شود كه اين داروها را روزي سه بار مصرف كنيد. بعد از دو هفته پزشك به شما توصيه مي كند كه مصرف دارو را قطع كنيد و فقط وقتي مصرف كنيد كه فكر خود ارضايي به سر شما مي زند، در آن وقت دارو را مصرف مي كنيد و به خود تلقين مي كنيد كه دارو سريعا تاثير خود را خواهد گذاشت. با مصرف اين داروها فكر خود ارضايي از شما دور مي شود و شما مي توانيد بر خودتان كنترل پيدا كنيد. به تدريج با مصرف اين داروها ميزان تسلطتان بر اين مسئله زيادتر مي شود تا وقتي كه بتوانيد به كلي بر آن مسلط شويد. البته در ادامه مصرف داروها و در ضمن آن، اگر به يك روان شناس هم مراجعه داشته باشيد تا درمانهاي روان شناختي هم بر روي شما اجرا شود خيلي خوب است. با اين كارها مي توانيد تا حدود زيادي بر خود ارضايي غلبه كنيد، لذا حتما به فكر مراجعه به يك روان پزشك باشيد. در ادامه توصيه هايي را در مورد ترك خود ارضايي به شما خواهيم داد.
از نظر شرعي، خود ارضايي و استمناء حرام است و علاوه بر اينكه حرام است و عقوبت اخروي دارد، در اين دنيا نيز مخصوصا وقتي كه به صورت عادت درمي آيد آسيبهاي زيادي به انسان وارد مي كند، كه البته به نظر مي رسد كه آسيب هاي رواني آن جدي تر و مشكل سازتر است. پيگيري جدي شما براي ترك اين عادت، بيشتر از دانستن آسيب هاي آن به درد شما مي خورد. استمنا مخصوصا وقتي كه ميزان آن بالاتر باشد ضربه هاي زيادي به شخص وارد مي كند، كه همان طور كه گفته شد ضربه هاي رواني شديدي هم به دنبال دارد،كاهش اعتماد به نفس، احساس گناه شديد، اضطراب شديد و غيره، كه به همه اينها بايد عوارض بدني و جسمي احتمالي را هم اضافه كرد.
در مورد آثار استمناء بايد اين نكته را بدانيد كه با ترك استمناء، زمان زيادي نمي گذرد كه خيلي از عوارض سوء اين عادت از بين خواهد رفت و جاي آن را سلامتي و شادابي و احساس خوب پاك بودن خواهد گرفت، لذا شما نگران مدت زمان برگشت سلامتي اتان نباشيد و بيشتر به فكر ترك اين عادت باشيد.
استمناء مشكلي است كه خيلي از جوانها با آن روبرو هستند، يعني تحريك جنسي زياد به واسطه محركهاي جنسي اي كه در جامعه وجود دارند و در عين حال عدم امكان ارضاي صحيح آن. راه حل اساسي آن ازدواج به موقع است. اگر ازدواج به موقع صورت بگيرد ميزان فشارهاي جنسي كم خواهد شد و جوانان مي توانند از راه صحيح خود را ارضاء كنند. اما اگر امكان ازدواج براي شما وجود ندارد بايد كاري كنيد كه ميزان تحريكات جنسي شما كم شود به عبارت ديگر بايد مراقب خودتان باشيد وگرنه مثل گذشته با اين مشكل روبرو خواهيد بود. ميزان ابتلاء شما به استمناء با ميزان تحريك پذيري شما رابطه مستقيم دارد. يكي از بهترين روش هاي كنترل خودارضايي و همچنين كاهش ميل جنسي، پرهيز از محرك هاي ديداري و ادراكي و دور شدن از موقعيتهاي مرتبط با احساس جنسي است، مثلا از ديدن مناظر و عكس ها و فيلم هاي جنسي خود داري كنيد، منظورم پرهيز از چشم چراني در همه ابعاد آن است، بدون آن هيچ يك از اقدامات درماني از تضمين كافي برخوردار نيست، چون وقتي كه تحريك جنسي صورت بگيرد، جلوگيري از آن، كار مشكلي است.
خود را دست كم نگيريد و عزت نفس داشته باشيد و خود را بزرگتر از آن بدانيد كه در مقابل اين عمل زشت ذليل شويد، لذا با قاطعيت به دنبال درمان باشيد.
مطلب مهمي كه بايد به آن توجه شود اين است كه براي ترك اين عادت هيچ وقت دير نيست. اين عمل با تمام آثار بدي كه دارد قابل درمان است و به گواه متخصصان، بيشتر آثار شومي كه بواسطه آن بوجود آمده است در مدت نسبتا كوتاهي پس از قطع آن بر طرف مي شود، زيرا كه نشاط و نيروي جواني مي تواند بيشتر ضايعات گذشته را جبران كند، پس جاي نگراني نيست. با ترك اين عمل، آثار منفي روانشناختي آن از بين خواهد رفت و جاي خود را به عزت نفس و اعتماد نفس و احساس خوب پاك شدن مي دهد.
مسئله ديگري كه بايد به آن دقت شود اين است كه هيچ وقت ياس و نااميدي را به خود نبايد راه داد. بنابر اين نخستين و لازم ترين موضوعي كه بايد به آن توجه داشت امكان ترك سريع اين عادت و نجات از عواقب آن است. بايد از گذشته خود پشيمان شده و توبه كنيد. بعد از توبه سعي در پاك كردن تمام خاطرات گذشته داشته باشيد، مثل اينكه اصلا تجاربي در اين زمينه نداشته ايد. از طرف ديگر با پرهيز از سرزنش كردن خود و احساس گناه و مبارزه با افكار نگران كننده، سعي كنيد وضع روحي خوبي را براي خودتان ايجاد كنيد.
همه متخصصان معتقدند براي ترك هر نوع عادت، قبل از هر چيز اراده و تصميم لازم است و اين موضوع را اصلا نبايد دست كم گرفت. البته ممكن است كه خيلي از جوانان اين گونه برداشت كنند كه ما قادر به تصميم نيستيم و اراده از ما سلب شده است و بارها شكست خورده ايم، ولي مسئله اينجاست كه شما همين مقدار اراده داريد كه درجائي كه شرايط آن نيست اين كار را انجام ندهيد و همين مقدار اراده كفايت مي كند. و اگر بارها تصميم گرفتيد و شكست خورديد بايد توجه داشته باشيد كه شكست مقدمه پيروزي است . به ما دستور داده شده است كه مدام تصميم قاطع بگيريم ولو اينكه نقض شود و تصميم خود را بشكنيم، دو مرتبه، سه مرتبه و ..... بايد سعي خود را بكنيم، بالاخره موفق مي شويم.
اگر موفق به ترك اين عمل (هر چند براي چند روز) شديد بايد مواظب باشيد كه دوباره به آن برنگرديد، اما اگر از دستتان در رفت و دوباره مرتكب شديد اين مطلب را از نظر دور نداريد كه بازگشت و ارتكاب ناخواسته عمل جزيي از فرايند ترك محسوب مي شود. پس با كوچكترين بازگشت همه چيز را از دست رفته ندانيد، بلكه با توبه دوباره از عمل، با تصميم قاطع خود را وارد مرحله ترك ديگري كنيد. در صورت ارتكاب دوباره به جاي ياس و نااميدي كه مطلوب شيطان است اين نكته را به خود گوشزد نماييد كه فرصت جبران آن وجود دارد و بار ديگر مصمم تر و جدي تر از گذشته به فرآيند ترك خود برگشت نماييد.
مسألة خود ارضايي هميشه به عنوان يك اختلال مرتبط با اضطراب، شناسايي و مطرح شده است. اين يكي از مسايلي است كه بايد در صدد كنترل آن باشيد. فرد با افزايش يافتن اضطراب به طور مكرر به اين عادت نابهنجار روي ميآورد. وجود اضطراب به عنوان يك عامل تقويت كننده و نگه دارنده عادت ناپسند خود ارضايي مطرح است. استفاده از روش هايي مانند تن آرميدگي (ريلكسيشن) و متوقف ساختن افكار اضطرابي مي تواند به شما كمك كند تا از ميزان خود ارضايي كاسته شود و به تدريج قطع گردد. اما ضرورت متوقف ساختن اضطراب به هر نحو ممكن ما را ملزم مي سازد كه اگر بيش از اندازه بود و نشانههاي بدني مانند: لرزش دست و پا، يخ كردگي، داغ شدن ناگهاني بدن و احساس گر گرفتگي، افزايش ضربان قلب و احساس كوبيدن قلب و جز آن را نشان داد، بايد به روانپزشك مراجعه نمود و با دريافت دارو اين نشانه ها را متوقف سازيد.
اما براي برطرف نمودن اضطراب در صورتي كه داراي اين شاخصه ها نباشد يا بسيار خفيف باشد، مي توانيد از روش مكمل درماني مانند «تنآرميدگي» ( ريلكسيشن) و «تنظيم صحيح تنفس» استفاده نماييد. مي توانيد براي اجراي تن آرميدگي، بدنتان را به شانزده گروه عضلاني( نوك انگشت تا مچ دست؛ مچ تا انتهاي آرنج؛ بازو تا كتف؛ در هر دست؛ نوك انگشتان پا تا مچ پا، عضلات ساق پا، ران تا كشاله ران؛ عضلات پيشاني، به علاوه عضلات كاسه سر؛ عضلات صورت و فك؛ عضلات گردن و سينه؛ مجموعه عضلات شكم) تقسيم نموده و هر يك از آن ها را به طور جداگانه براي مدت 7 ثانيه با شمارش معكوس به طور نسبي منقبض نموده، سپس ظرف مدت 3 شماره آن را رها سازيد . بعد بر احساس خوشايند در نتيجه مقايسه بين حالت گرفتگي و انقباض و حالت رها شدگي متمركز شويد و به يك احساس خوشايند برسيد.
در اسرع وقت براي كاهش اضطراب و افكار وسواسگونه به يك روانپزشك مراجعه نماييد. دارو درماني در زمينة اختلالات اضطرابي بسيار مؤثر و ضروري است
احساس گناه افراطي (نه طبيعي) موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي گردد و افزايش اضطراب ناخواسته تمايل شما به انجام اين عمل را تشديد مي نمايد. پس به جاي احساس گناه افراطي كه ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد به القاي روح اميد در خود بپردازيد. احساس گناه افراطي كه در آن، فرد خود را مأيوس از رحمت خدا مي داند به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلكه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسه هاي شيطاني است. احساس گناه يكي از بزرگترين منابع اضطرابزا است. به خوبي مي توان دريافت كه همين احساس گناه بيش از حد زمينهاي براي خود ارضايي بيشتر فراهم مي آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيكران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد است كه فرد را به سمت جبران خطاها از طريق انجام اعمال نيك و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن كه ناخواسته موجب اضطراب بيشتر شده و به گناه بيشتر سوق دهد.
از تلقين منفي به خود و توجيهات بي مبنا و هم چنين بزرگنمايي شكست هاي گذشته به شدت پرهيز نماييد. تلقين مثبت و خوشبيني سهم بسزايي در ترك تدريجي اين عمل دارد. به جاي تلقين هاي منفي به تلقين مثبت بپردازيد و مطمئن باشيد كه اگر تلاش كنيد مي توانيد اين عمل را ترك كنيد، همانطور كه افراد زيادي توانسته اند اين عمل را ترك كنند.
يكي از راههاي ترك خود ارضايي، استفاده از روش هاي تغيير فكر و توقف افكار مبتني بر تصاوير جنسي است كه مي تواند احساسي خوشايند در فرد ايجاد نمايد. هر چند با انجام روشهاي تن آرميدگي مي توان تا حدّ زيادي از ادامه اين روند كاست، اما در درمان، به آن نيز بسنده نمي شود. به فرد مبتلا ياد ميدهند كه چگونه با شمارش 1، 2، 3، به خودش با صداي بلند فرمان بس! داده و فكر خود را كه شامل تصاوير جنسي است متوقف سازد. اين روش ظاهراً ساده كاملاً اثر بخش بودن خود را اثبات نموده است و يكي از روش هاي جالب و كوتاه توقف فكر محسوب ميگردد. فرد پس از مدتي در نهايت قادر مي شود تا با يك صداي نجواي دروني به افكار نامتناسب خود پايان دهد.
پرهيز از تنهائي: اين گونه افراد بايد بدون هيچ قيد و شرطي از تنهائي بپرهيزند و بشدت از آن دوري كنند و هرگز تنها نباشند، شب در اتاق تنها نخوابند، تنها براي مطالعه و يا كار ديگري به نقاط خلوت نروند و به محض اين كه در محيطي احساس تنهائي كردند از اين محيط بيرون روند. و اگر نخستين تحريكي متوجه آنان شد بلافاصله خود را سرگرم كار ديگري كنند.
پرهيز كامل از معاشرت با افراد فاسد: از معاشرت با افراد منحرف و مبتلا به اين عادت در همه اوقات مخصوصا دوران مبارزه با استمناء بايد به طور مطلق دوري جست. نقش معاشران بد و فاسد در ابتلاي به اين انحراف و ادامه آن بسيار مهم است.
ورزش: ورزش مقدار زيادي از انرژي هاي زايد فكري و بدني را آزاد مي كند به همين دليل براي جلوگيري از تحريكات جنسي برنامه ورزشي بسيار مهم است. افراد معتاد به اين عمل معمولا آدمهاي كم تحركي هستند كه همين عوامل تحريك جنسي را در آنها تشديد مي كنند كه راه مبارزه با آن ورزش است.
از صحبت كردن در مورد مسايل شهوت انگيز دوري كنيد.
از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان اجتناب كنيد.
از خيال پردازي دوري كنيد و سعي كنيد هميشه مشغول به كارهاي مفيد باشيد. (مطالعه كتابهاي غير محرك، ورزش سنگين و ...) و به ياد داشته باشيد بيكاري مسأله اي است كه اگر از آن دوري نكنيد، ممكن است شما را به هر چيزي وادارد. از به ياد آوردن لحظاتي كه استمنا مي كنيد و همچنين تصاوير شهوت انگيزي كه ديده ايد، خودداري كنيد.
در زمينه افكار، احساسات و رفتارهاي ايجاد كننده ميل به خود ارضايي، به ارزيابي بپردازيد و ببينيد كه در چه شرايطي افزايش مييابد. در طي مدت يك ماه مراحل آغاز تا پايان يك وهله خود ارضايي را در برگهاي يادداشت نماييد. اين كار را براي وهله هاي ديگري كه اتفاق ميافتد، تكرار كنيد. زمان و مكان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خود ارضايي را ثبت نماييد، به تعبيري روشنتر در طي يك ماه ببينيد يك وهله خود ارضايي با چه فكري آغاز ميگردد، سپس اين فكر مزاحم چه احساس در شما برمي انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خود ارضايي در شما ميانجامد، همچنين معمولاً در چه زمان هايي و در چه مكان هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خود ارضايي در شما تشديد مي گردد.
پس از پايش و رصد رواني يك ماهه به تجزيه و تحليل و جمع بندي نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق مي توانيد راهكارهاي كارآمد ترك خود ارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي كه اعصابتان خرد است، وقتي كه دوستان متأهل خود را مي بينيد، وقتي كه با مادرتان جر و بحث مي كنيد، وقتي كه اضطراب امتحان داريد، يا وقتي كه مثلا به شخص خاصي ميانديشيد. عيناً همين قضيه در زمينه مكانهاي تحريكزا تكرار مي گردد. وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشكافانه به پرونده گذشته خود ارضايي خويش بيفكنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته بوديد كه براي يك مدّت آن را كنار بگذاريد. چنانچه به تنهايي نميتوانيد آن را بررسي نماييد از يك مشاور كمك بگيريد. در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمعبندي نتايج بپردازيد.
به طور ويژه بر روي زمان ها و مكانهاي تحريك شدنتان تمركز كنيد و پس از شناسايي آنها، در آن زمانها و مكانها مراقب خودتان باشيد و سعي كنيد كه خودتان را از آن حالت خارج كنيد.
تلاش كنيد تا با مراجعه به يك مشاور از تكنيكهاي انزجار درماني و شرطي زدايي استفاده كنيد. لذت كاذب خود ارضايي را با يك امر منزجر كننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن كه فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق،) تبديل نماييد.
انجام واجبات ديني و حضور در جمع هاي مذهبي، تاثير زيادي در بهبود روحيه شما دارد و اراده و ايمان شما را قوي مي كند و به شما نيرو مي دهد. اگر بتوانيد نمازهايتان را در مسجد بخوانيد و در جمع هاي مذهبي حضور داشته باشيد تأثير بسيار زيادي را در خود احساس خواهيد كرد، اما اينها به تنهايي كافي نيستند و بايد توصيه هاي ديگر را هم عمل كنيد.
اميدوارم كه شما با به كار بردن اين توصيه ها موفق به ترك اين عمل شويد.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

جریان ازدواج پیامبر با زینب دختر جحش

پانزده قرن پیش در شبه‌جزیره حجاز، آخرین پیامبر خدا براى رساندن پیام زندگى‏ بخش و هدایتگر خداوند به انسان‏ها برانگیخته شد. فرزند عبدالله و نواده عبدالمطلب، مدت بیست‌وسه سال در مکه و مدینه تلاش کرد وظیفه تبلیغى خویش را به بهترین صورت انجام دهد. آن بزرگوار علاوه بر پیام‏رسانى، «تراز مکتب» و «الگوى برترین» براى همگان بود و حق‌تعالی الگو بودن ایشان را به رسایى و روشنى اعلام کرد: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ (1) به‌یقین رسول خدا براى شما الگوى نیکویى است!» از شگرد دشمن براى تخریب اسلام و بنیان‏ هاى آن، هجوم به شخصیت والاى پیامبر و بستن افتراهاى نفرت‏آور به ساحت مقدس ایشان بود، تا چهره نورانى و جذاب برترین الگو آشفته گردد و تبهکاران، ستمگران و هواپرستان بتوانند اقدامات ناجوانمردانه و شهوانى خود را موجّه جلوه دهند و وانمود کنند رگه‏ هایى از لغزش و کژروى در رفتار پیامبر وجود دارد! دست جعل و تحریف از آغاز بعثت، پدیدار گشت و روایاتى ساخت که تصویرگر انسانى ستمکار، شهوتران و دنیاطلب از آخرین برگزیده خدا بود! ازدواج‏هاى پیامبر (ص) یکى از صحنه‏ هایى که جولانگاه حدیث‏ سازان حرف ه‏اى گشت، ازدواج‏ هاى رسول خدا (ص) بخصوص ازدواج حضرت با دخترعمه‌اش «زینب دختر جحش» است. از نکته‏ هاى قابل توجه اینکه ذیل آیات همان سوره‏اى که رسول خدا به‌عنوان اسوه معرفى شده، روایاتى جعل شده و پیامبر را عاشق همسر مرد دیگرى (آن هم همسر پسرخوانده‏ اش) معرفى کرده، تهمت‏ هایى زده‏ اند که از ساحت یک انسان عادى به دور است، چه رسد به ساحت پیامبر عظیم خدا! شناسایى زید و زینب‏ زید فرزند «حارثة بن‏شراحیل کلبى» بود. غارتگران او را در کودکى از قافله‏ اى ربودند و در بازار عکاظ مکه به‌عنوان غلام در معرض فروش گذاشتند. (2) رسول خدا پیش از بعثت براى خدیجه تجارت مى‏ کرد و براى انجام امور تجارى به بازار عکاظ رفت و زید را آنجا دید، که مورد توجه ایشان قرار گرفت، پس او را خرید. (3) پس‌ازاینکه رسول خدا زید را خرید [یا به رسول خدا بخشیده شد]، خانواده‏ اش که جویاى اخبار او بودند، از حال‌وروز وى خبردار شدند. پدرش به محضر پیامبر رسید و تقاضا کرد قیمت فرزندش را گرفته و او را آزاد کند تا نزد خانواده‏ اش بازگردد. رسول خدا پیشنهاد جالبى مطرح کرد و فرمود: اجازه دهیم زید خود انتخاب کند که نزد خانواده‏ اش بازگردد یا در خانه پیامبر و خدیجه و در خدمت آنان بماند. با توافق طرفین «زید» مجاز به اختیار شد و او ماندن در خدمت پیامبر و بودن در منزل ایشان را بر بازگشت نزد پدر و مادر و خویشاوندان ترجیح داد! انتخاب «زید» براى پدر و خویشاوندانش سنگین و تحقیرکننده جلوه کرد و پدر خشمگین در حضور همگان، او را دیگر فرزند خود ندانست و از ارث محروم کرد. رسول خدا به پاس قدردانى از انتخاب «زید» و براى جبران ضربه‏ اى که توسط خانواده‏ اش به او وارد گشت، در همان جمع «زید» را فرزندخوانده خود معرفى کرد. بدین گونه به «زید بن محمد» مشهور گشت، تا اینکه آیه چهار و پنجم احزاب نازل شد و دستور داد فرزندخوانده‏ ها را به نام پدران واقعى خود بخوانند که حق و حقیقت است؛ نیز ارث بردن فرزندخوانده را منع کرد. از آن به بعد دوباره او را «زید بن‏حارثه» خواندند. زید بن‏ حارثه تا آخر عمر خدمتکارىِ رسول خدا را رها نکرد و از اولین ایمان آورندگان به حضرت بود. رسول خدا نیز علاقه خاصى به ایشان داشت و پس از هجرت به مدینه، دخترعمه‌اش را به عقد وى درآورد. زینب دختر «جَحش بن‏ رئاب اسدى» از قریش و مادرش «امیمه» دختر عبدالمطلب و عمه پیامبر بود. ازدواج زید و زینب‏ عده‏ اى از قریش خواستار زینب بودند، ولى زینب که نظرش به پیامبر بود و دوست داشت همسر ایشان گردد، خواهرش را نزد رسول خدا فرستاد تا از او راهنمایى بطلبد. راهنمایى طلبیدن، پیام دادن غیر آشکار هم بود که اگر رسول خدا اقدام نکند، ممکن است دیر شود و او به عقد دیگرى درآید. رسول خدا به فرستاده زینب گفت که پسرخوانده‏ ام زید بن‏ حارثه براى شوهرىِ او مناسب‏ ترین است. زینب و اطرافیانش هنوز پابسته اعتقادات و رسوم جاهلى بوده، برده‏ هاى آزاد شده (موالى) را کفو و هم‏شأن دختران اَشراف و آزاد نمى‏ دانستند و ازدواج با آنان را جایز نمى‏ شمردند. ازاین‌رو راهنمایى رسول خدا براى آنان سنگین و نپذیرفتنى بود، ولى رسول خدا به امر خدا درصدد لغو کردن رسوم غلط جاهلى بودند. ایشان مؤمنان را کفو هم مى‏ دانستند و شرافت قبیلگى و نسبى را برترى‏دهنده نمى‏ دانست و اَشراف را برتر از افراد گمنام و بى‏نشان نمى‏ شمرد، ازاین‌رو زیدِ آزاد شده مؤمن که جزو «آزادشدگان» بود، در نظر ایشان و به‌حکم خدا، با «زینب هاشمى قریشى» هم‏شأن بود و ازدواجشان جایز. آیه هم نازل شد و به‌صراحت حکم خدا و رسول را شایسته پیروى دانست: «مردان و زنان مؤمن حق ندارند هرگاه خدا و رسول خدا در مورد امرى حکم کردند، خود را در مورد آن کارشان، صاحب اختیار بدانند و هر کس عصیان خدا و رسول کند، آشکارا گمراه گردیده است.» (4) با نزول آیه، زینب و خانواده‏ اش ملاک جاهلى را دور انداختند و پذیرفتند که دخترى آزاد و اشراف‏ زاده، با مردى گمنام و مؤمن ازدواج کند و او را هم‏شأن خود بداند و برترى‏ هاى ظاهرى دنیایى را بى‏ اهمیت بشمارد. طلاق زید و ازدواج پیامبر پس از گذشت مدتى، زید تصمیم به طلاق همسرش گرفت و بالاخره از او جدا شد. بعد از تمام شدن عِدّه زینب، رسول خدا به امر حق‌تعالی با او ازدواج کرد. متأسفانه دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه از این ازدواج، یک رمان عشقى ساختند که در آن مثلث عشقى، پیامبر مردى است که به زن شوهردارى دل‏بسته مى‏ گردد؛ زید ضلع دیگر این مثلث عشقى است که فداکارى مى‏ کند و از عشق خود مى‏ گذرد؛ زینب ضلع سوم است که به پیامبر دل‌بسته بود اما به اجبار با زید ازدواج کرده، پس از مدتى فراق از رسول خدا، بالاخره به وصال ایشان دست مى‏ یابد!! شرح رخداد در این رمان عشقى ساختگى، ساحت مقدس و پاک پیامبر و حتى ساحت حق‌تعالی مورد تعرض قرار مى‏ گیرد، تا دلدادگى‏ هاى شهوانى دیگران توجیه شود و امرى عادى و طبیعى جلوه گردد. براى اینکه به عمق جنایتى که در حق رسول خدا رفته، نیز تهمت‏ هاى سنگینى که به ایشان وارد شده، پى ببریم، ابتدا داستان این ازدواج را از زبان قرآن مى‏ شنویم، سپس به روایات ساختگى و توجیه‏ هاى دردآور آن نظر مى‏ اندازیم. قرآن و ازدواج پیامبر با زینب‏ داستان این ازدواج به طور روشن در یک آیه مطرح شده است: «به یادآور که به آن کس که خدا به او نعمت داده و تو نیز به او احسان کرده‏ اى، گفتى: همسرت را [برخلاف میلت‏] نگه‌دار و از خدا بترس و در ضمیر خود آنچه را خدا آشکار مى‏ کند، پنهان مى‏ کردى و [این پنهان کردن ازآن‌جهت بود که ]خوف مردم داشتى و خدا سزاوارتر است به این‌که از او بترسى، پس آنگاه که «زید» بهره خود از آن زن گرفت، او را به ازدواج تو درآوردیم، تا بر مؤمنان در ازدواج با همسرانِ فرزندخواندگانشان نشان حرج و مشکلى نباشد، هرگاه فرزندخواندگانشان از آنان بهره گرفتند [و آن‌ها را طلاق دادند] و امر خدا انجام‏ شدنى است.» (5) شرح آیه: نعمت‏ یافتگان‏ آن‌کس که خدا به او نعمت داد، زید بن‏ حارثه بود که خداوند به او نعمت ایمان به رسول خدا را داد و قلب رسولش را به او متمایل ساخت؛ نیز توفیق همراهى با پیامبر را به او بخشید و نام او را براى همیشه در قرآن (به‌عنوان یکى از نعمت‏ یافتگانِ خود) ثبت کرد؛ نعمت‏ یافتگانى که عبارتند از: پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحان. پس، از نعمت‏ هاى خداوند به «زید»، تأیید عضویت او در زمره صالحان مى‏ باشد که در این آیات اشاره شده است. پیامبر به «زید» احسان کرد که او را آزاد ساخت و به‌عنوان فرزندخوانده خود معرفى کرد، نیز دخترعمه‌اش را به ازدواج او درآورد و براى سر گرفتن ازدواج وساطت کرد. توصیه به ادامه زناشویى‏ زید پس از مدتى همسرى با زینب، تصمیم به طلاق همسرش مى‏ گیرد. در این زمینه با پیامبر مشورت مى‏ کند، رسول خدا او را به رویگردانى از این تصمیم دعوت کرده، اقدام به طلاق و جدایى را مناسب نمى‏ داند: «اَمْسِکْ عَلَیْکَ زوجَکَ و اتّقِ اللَّهَ». بنا بر ظاهر آیه، زید به همسرش بى‏ رغبت شده، به نگه‌داشتن او علاقه‏ مند نبوده، مى‏ خواسته او را طلاق دهد، چنان‌که در طلاق دادن هم پافشارى کرده است. پیامبر او را به تحمل همسرى زینب سفارش مى‏ کند و از طلاق دادن پرهیز مى‏ دهد (امسک علیک زوجک و اتق اللَّه). اینکه از نگه‌داشتن زینب در همسرى، با لفظ «اَمْسِکْ عَلَیْکَ» یاد کرده، معلوم مى‏ شود براى «زید» ادامه این پیوند سخت بوده، رسول خدا او را به تحمل و پذیرش این سختى، سفارش کرده؛ طلاق چون حلالى است که خداوند آن را خوش ندارد، پس جز در مواقع ناچارى، پسندیده نبوده و باید خداترسى مانع آن باشد. آگاهى پیامبر از فرجام کار به‌صراحت آیه، رسول خدا مطلبى در این زمینه در ذهن خود پنهان مى‏ کرده که خداوند آن را آشکار ساخته؛ در آیات فقط «همسرِ پیامبر شدن» از جانب حق‌تعالی آشکار شده، پس آنچه پیامبر پنهان مى‏ کرده، همین مطلب بوده است. رسول خدا آگاه شده بود که زید زینب را طلاق خواهد داد و خداوند براى کوبیدن سنت جاهلى (ممنوعیت ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده)، زینب را به همسرى پیامبر درخواهد آورد. این آگاهى زمانى بود که زینب هنوز همسر زید بود. وقتى پیامبر (که به سرانجام کار آگاهى پیدا کرده بود) با اصرار زید براى طلاق همسرش روبرو شد، ترسید اگر مخالفت نکند و زید را منع ننماید، بعد که خداوند زینب را به همسرى او درمی‌آورد، ملامتگران و دشمنان بگویند: رسول خدا به زینب دل‌بسته بود و زید را به طلاق او تشویق کرد و یا منع نکرد، تا سرانجام زید او را طلاق داد و خودش با وى ازدواج کرد! چنین کسى لیاقت پیامبرى و الگو بودن را ندارد! دشمنان با این تبلیغات منفى مردم را از او روگردان مى‏ کردند و به رسالت الهى او ضربه مى‏ زدند. ترس از خدا، نه بنده خدا! ترس رسول خدا، «بیم براى خود» و «خوف از مردم» نبود، بلکه خوف از گمراه شدن مردم در اثر تبلیغات نادرست دشمنان بود. [و تخشى الناسَ ]این خوف ارزشمند و مرتبه‏ اى از خوف در مسیر الهى است، ولى خداوند او را از این نوع خوف بر حذر مى‏ دارد و مى‏ گوید که باید امر را به خدا بسپارى و به وظیفه‏ ات عمل کنى و ترس از بعضى پیامدها تو را از انجام‌وظیفه بازندارد. خوف از خدا تو را به انجام‌وظیفه سوق مى‏ دهد و خوف از گمراهى مردم به خاطر انجام‌وظیفه، تو را سُست مى‏ کند، پس باید به خوف نوع اوّل رو آورى و خوف نوع دوم را فروگذاری. (6) آخرین راه‌حل‏ زید زمانى زینب را طلاق داد که نیازش برآورده شده و دیگر به او میلى نداشت. او بعد از مدتى زناشویى و کامجویى از زینب، به دلایل مختلف از وى سیر مى‏ گردد و ادامه زندگى با زینب برایش جاذبه‏ اى ندارد، پس به طلاق زنش تصمیم مى‏ گیرد. عبارت آیه در این مورد عبارت است از: «لمّا قضى زیدٌ منها وطراً». زمخشرى در توضیح این عبارت گوید: «هرگاه فردى به چیزى نیاز داشته باشد و به حاجتش از آن چیز دست یابد، گویند: «قضى منه وطره» پس معناى عبارت آن است که: زید دیگر حاجتى به زینب نداشت و همت و خواسته‏ اش از وى به سر رسید و با رضایت خاطر از او گذشت و طلاقش داد.» (7) در تفسیر قرطبى آمده: «وطر» به هر حاجتى گویند که مورد همت فرد باشد. (8) در المیزان آمده که «قضاء الوطر» کنایه از آمیزش و بهره بردن جنسى است؛ (9) یعنى زید از او بهره جنسى دلخواهش را گرفته و دیگر به او رغبتى نداشت. شوکانى مى‏ گوید: «قضاء الوطر» یعنى به نهایت آنچه نفس از چیزى مى‏ خواهد، رسیدن و زمانى گفته مى‏ شود: «قضى وطراً منه» که فرد به آنچه خواسته، رسیده باشد. پس معناى آیه این است که زید حاجتش را با نکاح زینب برآورده کرده، به‌نحوی‌که دیگر به وى حاجتى نداشت. (10) در الوسیط هم آمده: «قضاء الوطر» یعنى به نهایت تقاضاى نفس از چیزى رسیدن. بنابراین معلوم مى‏ شود که زید در مدت همسرى با «زینب» کمال بهره جنسى را از او گرفته، به دلایل مختلف به او بى‏ رغبت شده، تصمیم به طلاق او گرفته بود. ظاهراً بى‏ رغبتى زید، نتیجه بداخلاقى خودش بوده (که نمى‏توانسته مدت طولانى با یک همسر به سر کند و بعد از گذشت مدتى او را طلاق مى‏ داده، طلاق‏ هاى متعدد او را، دلیل این احتمال دانسته‏ اند) (11) یا اینکه زینب به او فخر مى‏ فروخته، او را مى‏ آزرده، درنتیجه «زید» به سبب اخلاق بد «زینب» از وى دل زده شده و تصمیم به طلاق گرفته است. در هر دو حال، بهتر و ارزشمندتر این بود که زید اخلاقش را اصلاح یا بداخلاقى‏ هاى زینب را تحمل کند و طلاق کار پسندیده و ارزشمندى نبود، ازاین‌رو حضرت رسول (ص) ایشان را نهى کرد و به نگه‌داشتن همسر سفارش فرمود. اگر زینب خواهان طلاق بود و بر آن اصرار داشت و زید خواهان نگهدارى زینب بود، امر به نگهدارى دلیلى نداشت. اگر هر دو از هم دل زده شده و خواهان طلاق بودند، نیز امر به نگهدارى و رعایت تقوا براى خوددارى از طلاق، وجه چندانى نداشت. این امر زمانى جا دارد که فقط مرد اقدام به طلاق کند. این اقدام حداقل مکروه است و نهى از آن و امر به مراعات تقوا براى پرهیز از طلاق جا دارد. ازدواجى به خواست خدا براى ازدواج بعدى زینب، هیچ‌کدام (زید و زینب و یا پیامبر) نقشه‏ اى نداشتند و اصلاً تصور آن‌هم در ذهن زید یا زینب نبود، زیرا هنوز گمان داشتند ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده حرام است. قرآن تا آن زمان فقط اصل پدرخواندگى را باطل خواند، ارث بردن را منع کرده و دستور داده بود فرزندخواندگان را به نام پدران واقعى‏ شان بخوانند، ولى هنوز جواز ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده را اعلام نکرده بود. پیامبر هم گرچه نورخان‌تر خبردار شده بود، ولى عشقى به زینب نداشت، حتى به خاطر انعکاس نامطلوب و پیامدهاى ناخوشایند احتمالى، از این ازدواج گریزان بود، ازاین‌رو خداوند به‌صراحت اعلام مى‏ کند: «زوَّجناکها؛ ما او را به ازدواج تو درآوردیم» که در عدم رغبت و عدم اقدام پیامبر صراحت دارد. تبلیغ عملى‏ هدف این تزویج، براى رسیدن پیامبر به مطلوبش نبود (که اصلاً مطلوبیتى در کار نبود) بلکه براى بى‏اعتبار ساختن حکم جاهلىِ ممنوعیت ازدواج با مطلقه پسرخوانده بود. حرمت ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده، در آن جامعه مقبولیت عمومى داشت و صرف اعلام الغاى آن، قبح آن را نزد عموم، از بین نمى‏ برد. باید شخصیت بلندمرتبه‏ اى سپر گردد و پرچمدار چنین اقدامى شود، تا قبح آن در ذهن جامعه از بین برود و دیگران جرئت چنین اقدامى را پیدا کنند. معلوم است این اقدام براى اولین فرد، بسیار سخت و جهادى عظیم است و جز شخص اوّل اسلام، دیگران را طاقت چنین جهادى نیست، ازاین‌رو خداوند پیامبر را به سنت‏ شکنى مأمور کرد، حتى پروردگار براى دفاع از وى وارد صحنه مى‏ شود و اعلام مى‏ کند: «زوجناکها؛ ما او را به ازدواج تو در آوردیم.» و در آخر مى‏ فرماید: «و کان امر اللَّه مفعولاً؛ امر خدا انجام‏ شدنى است». با این جمله دوباره تأکید مى‏ کند که این ازدواج نه مورد انتظار زید و زینب و نه مورد رغبت رسول خدا، بلکه فقط «امر خدا» بود و باید انجام مى‏ پذیرفت؛ پیامبر هم که در مقابل دستور خدا تسلیم محض است و هیچ نوع انکار و سرپیچى ندارد. رمان‏ سازان و ازدواج پیامبر متأسفانه دست‏ هاى خیانتکار جعل‏ کنندگان، از صدر اسلام براى آشفته و واژگون نشان دادن احکام و معارف دین، نیز براى زشت ساختن چهره نورانى پیامبر (ص) و رهبران معصوم اسلام (ع) به کار افتاد و احادیثى ساختند و از زبان آنان نقل کردند، یا رفتارى را بدانان نسبت دادند که نه توسط آن‌ها انجام شده بود و نه با مقام قدسى و والاى آنان سازگارى داشت. رسول خدا که با این اقدامات خائنانه روبرو شد، ضمن اعلام بیزارى از حدیث‏ سازان، قرآن را به‌عنوان معیار و میزان شناسایى احادیث صحیح از احادیث جعلى معرفى کرد و فرمود: اگر حدیثى با قرآن ناسازگار بود، جعلى است و آن را دور بیندازید. براى نشان دادن ساختگى بودن این رمان رسول خدا و زینب نیز بهترین راه ارائه و عرضه روایات بیانگر آن رمان زشت و ناپسند به قرآن است. این رمان ویرانگر متأسفانه در کتب حدیثى و تفسیرى سنى و شیعه وارد شده و ثبت گردیده، برخى عالِمان به‌جای دقت در مضمون حدیث و تصریح بر جعلى بودن آن، به توجیه آن پرداخته و زمینه حمله‏ هاى بیشتر دشمنان به‌ویژه غربیان را فراهم کرده‏ اند. این روایت نادرست به مضمون زیر است: پیامبر به زید بن‏ حارثه علاقه شدیدى داشت و دخترعمه‌اش (زینب دختر جحش) را به عقد وى درآورد. روزى رسول خدا براى دیدار زید به خانه‏ اش مراجعه کرد و با همسرش روبرو شد و زیبایى وى پیامبر را به شگفتى و تحسین وا‌داشت. زید از جریان آگاه شد و احساس کرد پیامبر به همسرش تعلق‌خاطر پیدا کرده، او را طلاق داد و رسول خدا پس از تمام شدن عِدّه زینب با او ازدواج کرد. در بیان جزئیات این رمان خیالى، گزارش و نقل‏ هاى مختلفى وجود دارد که بعضى شرم‏ آور و توهین به خدا و رسول است و با اصول جوانمردى، عفت و پاکدامنى ناسازگارى دارد. جزئیات این رخداد و ناسازگارى آن با بیان قرآن و بزرگوارى و شخصیت والاى پیامبر به شرح زیر است: 1- چگونگى رویارو شدن پیامبر و زینب‏ بنا بر نقلى رسول خدا روزى براى انجام کارى به درِ خانه زید مراجعه کرد و همسر وى را درحالی‌که پوشش کامل داشت دید. (12) نقل‏ هاى دیگرى نیز گفته‏ اند که پیامبر زینب را دید، که منظورشان دیدن با پوشش کامل باشد. اما نقل‏ ها نوع برخورد را طور دیگر هم گفته‏ اند: زینب وسط اتاق نشسته بود و خود را معطّر و آرایش مى‏ کرد. رسول خدا در را باز کرد و او را دید. (13) بنابراین نقل، رسول خدا بدون آگاهى دادن به اهل خانه در را بازکرده و زن خانه را درحالی‌که در خلوت خود به خودآرایى مشغول بوده، دیده است. بنا بر نقل دیگر، لحظه‏ اى که رسول خدا جلوى درِ خانه منتظر زید بود، باد پرده‏ اى را که بر در آویزان بود، کنار مى‏ زند و زینب را که در آن لحظه وسط حجره سر برهنه نشسته بود، مى‏ بیند، (14) یا وى را در حال استحمام مى‏ بیند. (15) بنابراین نقل، رسول خدا تا مقابل درِ خانه آمده، بدون اینکه اهل خانه متوجه شده باشند و در آن لحظه باد پرده را کنار زده و ایشان زن خانه را سر برهنه یا عریان دیده است! بنا بر نقل روح‏ المعانى ظاهراً زینب جلو درِ خانه آمده، درحالی‌که کاملاً پوشیده نبوده (زیرا عجله داشت که جواب رسول خدا را بدهد و ایشان را معطل نگذارد) و پیامبر را براى ورود به خانه دعوت کرده است. (16) دقت و تأمل در نوع رودررو شدن رسول خدا و زینب - اگر صورت گرفته باشد - نشان مى‏ دهد که گزارش‏ ها غالباً ساختگى است. البته ممکن است رسول خدا براى دیدن زید به درِ خانه او مراجعه کرده باشد و با شنیدن صداى حضرت، همسر زید متوجه شده باشد، آنگاه با پوشش کامل با ایشان رو در رو گردیده، ضمن آگاهاندن از عدم حضور زید، ایشان را به منزل دعوت کرده باشد. این نوع روبرو شدن کاملاً طبیعى است و نمى‏ توان پیامد ناخوشایندى را بدان استناد داد. اما اینکه رسول خدا آرام و بى‏ خبر به طرف منزل بیاید و مقابل در بایستد و بدون فهماندن اهل منزل، پرده را کنار بزند یا در را باز کند و اهل منزل را در حال خلوت‏شان مشاهده کند یا مقابل در و پرده بایستد، به گونه‏ اى که اگر باد پرده را کنار زد، بتواند اندرون و زن خانه را ببیند، آن هم در حال برهنه بودن سر و بدن یا در حالى که داشته خود را شستشو مى‏ داده، چنین رفتارى از ساحت هر جوانمردى بخصوص رسول خدا به دور است و سنت و سیره ایشان، بیانگر خلاف آن مى‏ باشد. پیامبر (ص) حتى براى ورود به خانه دخترش فاطمه (س) اذن مى‏ گرفت و بدون اطلاع وارد نمى‏ شد. خانه‏ هاى آن زمان غالباً اتاق بوده و درِ حجره به فضاى جلوى آن باز مى‏ شده، دیوارى آن اتاق را جدا نمى‏ کرده است. افراد معمولاً نزدیک اتاق مى‏ آمدند و صاحب حجره را صدا مى‏ کردند و با او ملاقات مى‏ کردند. سیره رسول خدا این گونه بود که وقتى به نزدیکى اتاق مى‏ رسید، سه بار با صداى بلند به ساکنان سلام مى‏ کرد و بین هر سلام با سلام بعدى چند لحظه فاصله بود. اگر بعدِ هر یک از سلام‏ها، اهل خانه جواب و اجازه داخل شدن مى‏ دادند، حضرت داخل حجره مى‏ شد و گرنه پس از سلام سوم بازمى‏ گشت. امام على (ع) نقل مى‏ کند که همسرش را براى گرفتن خادمى خدمت رسول خدا (ص) فرستاد، ولى حضرت زهرا نتوانست در حضور دیگران تقاضاى خود را به پدر بگوید و بازگشت. امام مى‏ فرماید: روز بعد من و همسرم، زیر روپوشى در حال استراحت بودیم، که پیامبر به درِ خانه ما آمد و براى گرفتن اجازه ورود مطابق سیره و روش خود با صداى بلند فرمود: السلام علیکم. من و همسرم چون در حال استراحت و خوابیده بودیم، از شرم سکوت کردیم. حضرت براى بار دوم سلام کرد و ما همچنان ساکت بودیم. ایشان براى بار سوم هم سلام کرد و من ترسیدم اگر جواب نگویم، حضرت مطابق سیره و روشى که داشتند، بازگردد و از برکت دیدارش محروم شویم، از این‏رو عرض کردم: و علیک السلام یا رسول اللَّه! داخل شوید. (17) بنا بر بیان حضرت امیر (ع) سنت و شیوه رسول خدا همیشه این گونه بود. بنا بر نقل دیگرى از حضرت امیر، روزى پیامبر (ص) به ایشان مبلغى براى خرید پیراهن مى‏ دهند و امام پیراهنى براى ایشان مى‏ خرند ولى حضرت پیراهن را گران‏قیمت دانسته و براى خرید پیراهن ارزان‏ترى اقدام مى‏ کنند و به همراهى امام راهىِ بازار مى‏ شوند. در بین راه کنیزى را گریان مى‏ یابند زیرا پولى که صاحبش به او براى خرید داده گم کرده بود. پیامبر به اندازه‏ اى که گم کرده بود به وى مى‏ پردازند و به بازار مى‏ روند و پیراهنى ارزان‏تر خریدارى مى‏ کنند و البته آن پیراهن را نیز به فقیر برهنه‏ اى مى‏ بخشند و پیراهن دیگرى به همان قیمت براى خود خرید مى‏ کنند و به هنگام بازگشت به منزل دوباره آن کنیز را گریان مى‏ یابند که چون دیر شده از مراجعت به خانه خوف دارد که مبادا صاحبش او را تنبیه کند. پیامبر به همراه کنیز به سوى خانه صاحبش روان شده و وقتى به نزدیکىِ درِ منزل صاحب کنیز مى‏ رسند براى اجازه ورود گرفتن با صداى بلند مى‏ فرمایند: «السلام علیکم یا اهل الدار». اهل منزل براى شنیدن دوباره و سه‏ باره صداى رسول خدا و تکرار دعاى ایشان سکوت مى‏ کنند و حضرت بار دوم و سوم هم سلام را تکرار مى‏ فرمایند و بعد از بار سوم جواب و اجازه ورود مى‏ شنوند و وقتى از آنان مى‏ پرسند که مگر بار اول نشنیدید که جواب ندادید؟ مى‏ گویند: [چون سیره و روش شما را مى‏ دانستیم که سه بار سلام مى‏ فرمایید] دوست داشتیم بیشتر براى ما دعا کنید. (18) بنابراین محال است رسول خدا آرام و بى‏ صدا تا درِ منزل برود و پشت در بماند تا اگر پرده کنار رفت، داخل اتاق را ببیند و یا بدون اجازه اهل خانه، در را باز کند و به زن نامحرم چشم بدوزد! رسول خدا (ص) نگاه خود را کاملاً کنترل مى‏ کرد و از دیدن منظره‏ هاى حرام از جمله زنان نامحرم بازمى‏ داشت. امام على (ع) نقل مى‏ کند: روزى همراه رسول خدا و جمعى از یاران در فضاى باز نشسته بودیم. آن روز بارانى بود و زمین پُر از گِل و لیز؛ در این هنگام زنى سواره از آنجا مى‏ گذشت، ناگاه دستان مَرْکَبش به حفره‏ اى فرو رفت و زن که سوار بود، سقوط کرد. رسول خدا براى اینکه مبادا قسمتى از بدن زن نمایان گردد و چشم ایشان بر بدن برهنه او بیفتد، صورت خود را برگرداند. اصحاب عرض کردند: این زن شلوار پوشیده بود [و به این جهت هیچ جاى بدنش آشکار نشد. ] رسول خدا سه بار فرمود: «خدایا! زنانى را که شلوار مى‏ پوشند بیامرز.» سپس در مورد پوشیدن شلوار به اصحاب سفارش کرد. (19) چگونه ممکن است پیامبرى که این اندازه احتیاط مى‏ کند، جلو در منزل زید به بهانه‏ اى بایستد، تا اگر احتمالاً در باز شد یا پرده کنار رفت، داخل را ببیند؟! بنابراین حدیث قطعاً ساخته و پرداخته ظالمان است. 2- دل‏بستگى به همسر زید بعضى از نقل‏ها صراحت دارد وقتى پیامبر زینب را دید، دل‏بسته او شد، با اینکه پیشتر به او توجهى نداشت، زیرا اگر پیش از آن به زینب علاقه داشت، او را به عقد خود در مى‏ آورد، (20) بخصوص که زینب نیز علاقه و انتظار داشت رسول خدا وى را به عقد خود در آورد. نقل دیگر فراتر رفته و از دلدادگى شدید پیامبر سخن گفته است: «زینب در قلب او جایگاه عجیبى پیدا کرد.» (21) گزارش سومى خدا را هم به پشتیبانى از این عشق و دلدادگى وارد صحنه کرده است: «زینب گوید: هنگامى که رسول خدا به من دل‏بسته شد، زید دیگر نتوانست از من کام بگیرد و قلبش از من منصرف شد، آن هم نه به خواست خودش، بلکه به منع خدایى.» در بعضى روایات آمده که از آن لحظه به بعد هر گاه زید مى‏ خواست از زینب کام بگیرد، بدنش متورم مى‏ شد! (22) در نقل دیگرى آمده: خداوند علاقه به زینب را از زید گرفت و وى را نسبت به زینب بى‏ علاقه ساخت. (23) بعضى گزارش‏ها از دلدادگى رسول خدا به صراحت صحبت نکرده، بلکه گفته: زیبایى زینب، رسول خدا را به شگفتى و تحسین آورد! (24) اعجاب و دلدادگى را از کلامى که به رسول خدا نسبت داده‏ اند، برداشت کرده‏ اند. در مورد اینکه پیامبر با مشاهده زینب چه کلامى فرمود؛ هم اختلاف است. بنا بر نقلى رسول خدا با دیدن قد و قامت رعناى زینب شگفت‏زده شد و فرمود: «سبحان الذى خلقک» و منظورش این بود که «منزهى تو اى خدا! از اینکه دخترانى از ملائکه بگیرى که محتاج چنین شستشوى بدن خود باشند.» و مى‏خواست با کلام خود اعتقاد مشرکان را نفى کند که فرشتگان را دختران خدا مى‏ دانستند. (25) این کلام هم آشفته است و وجه آن روشن نیست. چه ربطى بین ملائکه، دختر خدا بودن، زینب و شستشوى بدن وجود دارد که پیامبر این گونه سخن گفته باشد؟! بنا به نقل دیگرى فرمود: «سبحان اللَّه خالق النور و تبارک اللَّه احسن الخالقین». (26) این کلام هم اگر از رسول خدا صادر شده باشد، هیچ دلالتى بر علاقه و دلدادگى ندارد. بنا بر نقل سوم حضرت فرمود: «سبحان اللَّه مقلّب القلوب» (27) یا «سبحان اللَّه یا مقلّب القلوب ثَبِّتْ قلبى» (28) یا «سبحان العظیم، سبحان اللَّه مصرِّف القلوب». (29) اگر این کلام‏ها صادر شده باشد - که قطعاً دروغ است - چون زینب، شوهر داشته، علاقه یافتن به وى مقدمه گناه یا در سختى و مشکل واقع شدن است، از این‏رو رسول اللَّه به خدا پناه برده و کمک طلبیده است تا به وى متمایل نگردد. گرچه همه این روایات را جعلى مى‏ دانیم (چون با قرآن منافات دارند و قابل قبول نیستند) اما ذکر این نکته لازم است که تحسین و شگفتى به هیچ وجه با عشق و دلدادگى همراه همیشگى (لازم و ملزوم) نیست. بسیار اتفاق مى‏افتد که انسان‏ها زیبایى زنانى را تحسین کنند، ولى اصلاً بدانان متمایل نمى‏شوند؛ رسول خدا برترین و والاترین انسان بود و بر امیال خود چیرگى داشت و اجازه نمى‏داد دلش به هر سو میل کند. از سوى دیگر زنان جامعه بر سه دسته هستند. 1. از محارم هستند، که انسان (چه رسد به مؤمن) نسبت به محارم خود تمایل نفسانى پیدا نمى‏ کند، هر چند زیبایى آنان تحسین‏ برانگیز باشد. در این حال رابطه با محارم اصلاً رنگ و بوى لذت‏ طلبى و لذت‏ جویى ندارد. 2. زنان شوهردار هستند که امکان ازدواج و کامجویى حلال از آنان وجود ندارد. در اینجا هم مؤمن با تمایل‏ هاى نفسانى خود مبارزه مى‏ کند و سعى مى‏ نماید نفس خود را کنترل کند، تا به هیچ زن شوهردارى (هر چند در رعنایى فوق‏العاده باشد) متمایل نگردد. 3. دختران و زنان بیوه‏اى هستند که امکان ازدواج و کامجویى حلال از آنان وجود دارد. در اینجا مؤمن اگر مصلحت خود و طرف مقابل را در ازدواج ببیند، براى کامجویى حلال اقدام مى‏ کند و به خواستگارى و ازدواج اقدام مى‏ نماید. زینب همسر زید بود و براى هیچ انسان دیگرى از جمله رسول خدا امکان کامجویى حلال از وى متصور نبود، پس حتى اگر رسول خدا او را دیده، از رعنایى فوق‏ العاده‏ اش به تعجب و تحسین وادار شده باشد، باز به او متمایل نمى‏ گردد و اجازه فکر کردن به او را به خود نمى‏ دهد. پاکدامنى رسول خدا به شهادت قرآن‏ رسول خدا به مرحله‏ اى از ایمان، پارسایى و محبت به جمال و جلال خداوند رسیده بود که هیچ جمال و زیبایى دیگرى نمى‏ توانست او را متوجه خویش گرداند. قرآن خطاب به آن حضرت مى‏ فرماید: «لا یَحِلُّ لَکَ النساءُ مَن بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ؛ (30) بعد از این زنان [= همسرانت که تو را برگزیدند] هیچ زنى بر تو حلال نیست و جایز نیست زن دیگرى به جاى اینان اختیار کنى، هر چند [به فرض‏] زیبایى او تو را به اعجاب و تحسین وا دارد.» در آیه از حرف شرط «لو» که دلالت بر امتناع دارد، استفاده شده، تا اعلام کند که رسول خدا بشر است و به اقتضاى بشر بودن ممکن است زیبایى خیره‏ کننده زنى او را به شگفتى و تحسین وا دارد، ولى چنین حالتى براى حضرت فقط در عالم فرض و تصور و احتمال است اما در عالَم واقع ایشان به هیچ وجه دلداده رعنایى نمى‏ گردد و هیچ جمالى جز جمال حق نمى‏ تواند او را متوجه خود کند. این کلام همانند آیه‏ اى است که در مورد وجود دو خداوند در جهان آفرینش بحث مى‏ کند: «لَوْ کانَ فیهما آلِهَةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسَدَتَا؛ (31) اگر در زمین و آسمان جز خداى یگانه، خداى دیگرى بود، فاسد مى‏ شدند.» آیه فوق هم با حرف شرط «لو» آمده تا بگوید: اگر فرض کنیم خداى دیگرى بود، چنین مى‏ شد؛ گرچه خداى دیگر امکان وقوع ندارد و هیچ آفریدگار دیگرى نیست. در آیه مربوط به پیامبر هم با آوردن حرف «لو» اشاره مى‏کند که اگر فرضاً تو، اى پیامبر، تحت تأثیر زیبایى و رعنایى زنى قرار گیرى، حق ندارى با او ازدواج کنى یا به جاى یکى از زنانت او را بگیرى؛ گرچه تو نه در گذشته تحت تأثیر زیبایى و رعنایى زنى قرار گرفته‏ اى و نه در آینده قرار خواهى گرفت. حتى ازدواج با خدیجه هم - که محبوب‏ترین همسر رسول خدا بود - این گونه نبود، بلکه خدیجه دلداده رسول خدا شد و به حضرت پیشنهاد ازدواج داد. رسول اللَّه هم که جوان عزبى بود، وقتى شایستگى‏ هاى فراوان ایشان را دید، دعوتش را اجابت کرد و با وى ازدواج نمود. پاکدامنى، سیره پیامبر (ص) نکته دیگر اینکه اگر کسى بعد از دیدن زنى، عبارت‏هاى گزارش سوم را گفته باشد، شنونده بدون اینکه از هوش و فراست فوق‏ العاده‏ اى هم برخوردار باشد، مى‏ فهمد که گوینده به آن زن متمایل یا دل‏بسته شده، از خداوند براى نجات از این وضع کمک مى‏ طلبد. در اینجا نیز جعل‏ کنندگان متوجه نبوده و خیال کرده‏ اند براى فهم این نکته، زیرکى فوق‏ العاده‏ اى لازم است، از این‏رو تصریح کرده‏ اند که زید با زیرکى، دلدادگى رسول خدا را متوجه شد! (32) رمان‏ سازان رسول خدا را دلداده زن شوهردارى جلوه مى‏ دهند که دلدادگى را پنهان مى‏ کند، سپس به توجیه و تجویز دلدادگى اقدام مى‏ نمایند: «اینکه دل انسان به زن شوهردارى متمایل شود - تا وقتى که او را به انجام کار خلاف شرعى وا ندارد و در کتمان آن سعى داشته باشد - گناه نیست، زیرا دلدادگى فعل فرد و در حوزه قدرت او نمى ‏باشد.» (33) گرچه این حرف درست است، ولى مربوط به انسان‏ هاى عادى یا حداکثر متوسط است، که ممکن است بعضى چیزهاى نامشروع را دل‏شان طلب کند اما در مقابل این درخواست مقاومت کنند. چنین ایستادگى جهادى بزرگ است و پاداش بزرگ دارد. کتمان و پوشاندن چنین دلدادگى‏ هایى واقعاً ارزشمند است و روایت زیر ظاهراً ناظر به این دلدادگى‏ هاست: مجاهد شهید در راه خدا اجرش بالاتر از پاکدامنى نیست که به نامشروعى دل‏بسته شود و توان به دست آوردن آن را داشته باشد، اما پارسایى ورزد (و از اقدام براى تصاحب آن خوددارى نماید و آن را در ذهن خود دفن کند.) (34) اما این مربوط به انسان‏ هاى عادى یا متوسط است ولى انسان‏ هاى صالح و جهادگر با هوا و هوس، به مقام کنترل نفس و قلب مى‏ رسند و اجازه نمى‏ دهند قلب‏شان دلداده نامشروع از جمله زنِ شوهردار گردد. رسول خدا در مقامى است که اصلاً چنین توهماتى در مورد او جا ندارد. سیره حضرت هم بیانگر خلاف این حالت است. بى‏ نیازى از حرام، با وجود حلال‏ از آموزه‏ هاى مهم مکتب رسول خدا (ص) و امامان معصوم صلوات اللَّه علیهم اجمعین، که تربیت‏ شدگان مکتب حضرت بودند، این بود که با پناه بردن به حلال، خود را از نزدیک شدن یا متمایل گردیدن به حرام باز دارید و هر گاه مثلاً نگاهتان به زن رعنا و دل فریبى افتاد، به همسران حلال خود توجه کنید. (35) امام على (ع) که برترین تربیت‏ شده مکتب رسول خدا (ص) است مى‏ فرماید: هر گاه زیبایى زنى یکى از شما را به شگفتى و تحسین وا داشت، به همسر حلال خود رو کند که نزد او همان را خواهد یافت، و اجازه ندهد شیطان از آن صحنه روزنه‏ اى به قلب او پیدا کند، و چشم از آن زن بگرداند، و اگر هم همسر ندارد [که با رو آوردن به او خود را در امان بدارد] دو رکعت نماز بگزارد و بسیار حمد خدا کند و بر پیامبر و آلش درود فرستد و از فضل و بخشش خدا روزىِ حلال بطلبد که خدا به فضل خود برایش امکان حلالى فراهم خواهد آورد که او را از حرام بى‏ نیاز گرداند. (36) این تربیتى است که رسول خدا و امامان براى ایمان آورندگان به دین مى‏ خواستند، پس چگونه ممکن است خود این تربیت را وا گذارند و دل‏بسته زنِ شوهردار شوند؟! 3- پیشنهاد عجیب زید به همسرش و دلداده او! بنا بر این نقل‏هاى جعلى و زشت، وقتى زینب خبر آمدن رسول خدا و جملاتى را که با دیدن او بر زبان ایشان جارى شده بود براى همسرش گفت، زید به فراست دریافت که رسول خدا دلداده همسرش شده است. از این‏رو به همسرش گفت: آیا مى‏خواهى تو را طلاق دهم تا رسول خدا با تو ازدواج کند، چون ظاهراً تو به قلب ایشان راه یافته‏ اى؟! زینب بدون اینکه به همسرش وفادارى نشان دهد و بدون اینکه دلدادگى یک مرد به زنِ شوهردارى (آن هم زن پسرخوانده) را محکوم کند، به فکر خود بوده و جواب مى‏ دهد: مى‏ترسم طلاقم دهى و پیامبر مرا به همسرى نگیرد! زید براى اطمینان یافتن از اینکه رسول خدا با زینب ازدواج خواهد کرد و همسرش پس از طلاق، بى‏ شوهر نمى‏ ماند، به محضر رسول خدا مشرّف مى‏ شود و عرض مى‏ کند: پدر و مادرم به فدایت! زینب مرا از آنچه هنگام آمدن شما به منزل ما رخ داده، خبردار کرده است. آیا مى‏ خواهید همسرم را طلاق دهم تا با او ازدواج کنید؟ پیامبر در جواب او را نهى کرده و به تقوا سفارش مى‏ کند. (37) اگر ما غیرت ایمانى و اسلامى زید و رسول خدا را هم نادیده بگیریم، آیا غیرت عربى آن دو این است؟ آیا ناقلان این سخنان چنین رفتارى را براى خود مى‏ پسندند و حاضرند اگر مردِ زن‏ دارى، دلباخته همسرشان شد، او را در دلدادگى بى‏ گناه بدانند و حتى سعى کنند امکان رسیدن دلداده به همسر خود را با طلاق دادن وى فراهم کنند؟! آیا این عمل صالح است؟ آیا این حد بى‏ وفایى از زنى، رواست؟! متأسفانه در مقام توجیه این احادیث ناروا برآمده و خواسته‏ اند اقدام زید را ایثار بدانند، از این‏رو گفته‏ اند: اینکه مردى همسر خود را طلاق دهد و آزاد کند تا دوست دلداده‏ اش با او تزویج نماید، امر قبیحى نزد آنان نبود، به همین جهت مهاجران وقتى به مدینه آمدند، با حسن استقبال انصار روبرو گشتند و انصار آنان را در همه دارایى خود سهیم ساختند، حتى مردانى بودند که دو زن داشتند و یکى را آزاد کردند تا با برادر مهاجرشان ازدواج کند. (38) متأسفانه اینان براى توجیه یک حدیث جعلى، هم به انکار عادت و غیرت عرب برمى‏ خیزند و هم اقدام ارزشمند انصار را خدشه‏ دار مى‏ کنند. مهاجران وقتى به مدینه آمدند، هیچ چیز نداشتند. آنان زن و فرزند و دارایى خود را در مکه وا نهاده و هجرت کرده بودند و در مدینه بى‏ پناه، بدون پناهگاه و نیازمند بودند. انصار فداکارى کردند و آنان را در دارایى خود سهیم ساختند. چون مهاجران توان و امکان مادى براى ازدواج نداشتند و زنان و دختران بیوه یا مجردى هم در مدینه نبود که با آنان ازدواج کنند، انصار چاره را در این دیدند که همسران دوم و سوم خود را طلاق دهند و به یک همسر بسنده کنند تا مهاجران امکان ازدواج یابند و از لحاظ غریزى در عسر و حرج نیفتند. این گونه نبود که مهاجرى به همسر برادر انصارى طمع کند و برادرِ انصارى، طمع کردن او را جایز دانسته، با طلاق دادن زنش، امکان وصال آنان را فراهم سازد. همان طور که پیش از این گفتیم، در سنت عرب جاهلى، ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده حرام بود و این سنت هنوز باطل نشده، آیات ابطال این سنت جاهلى هنوز نازل نشده بود. زید و زینب طبق عرف جامعه اصلاً ازدواج رسول خدا با زینب را جایز نمى‏ دانستند؛ پس چگونه ممکن است پیشنهاد ازدواجى را بدهند که ممنوع است؟ 4- پیامبر دو رو!؟ همان گونه که در شرح آیه گفتیم رسول خدا از طریق وحى خبردار شده بود که باید با زینب ازدواج کند و به زودى زید او را طلاق خواهد داد اما چون از سرزنش دشمنان مى‏ ترسید که این وصلت را بهانه کنند و بدان وسیله مردم را از ایشان روگردان سازند، خبر این جریان را در دل خود پنهان کرده، سعى داشت تا مى‏ تواند از رخ دادن آن جلوگیرى کند و آن را به تأخیر بیندازد، ولى خداوند تزویج او با زینب براى منسوخ شدن رسم جاهلى را اعلام نمود. متأسفانه رمان‏ سازان گفته‏ اند که رسول خدا دلباخته زینب شده، به شدت علاقه‏ مند بود که زید او را طلاق دهد، ولى علاقه خود را پنهان مى‏ کرد و به ظاهر زید را منع مى‏ کرد (39) که خداوند او را به جهت این دورویى سرزنش کرد! یکى از توجیه‏ کنندگان این جعلیات مى‏ گوید: وقتى ازدواج رسول خدا و اجازه دادن او به زید براى طلاق زینب اینقدر مصلحت دارد از جمله 1- زینب که دختر عمه اوست از بیوگى نجات مى‏ یابد، 2- به شَرَف «مادر مؤمنان» بودن نائل مى‏ گردد، 3- مشکل ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده هم برطرف مى‏ گردد، پس سزاوار است خداوند پیامبرش را به خاطر کتمان علاقه به زینب و دستور ظاهرى به زید، سرزنش کند و از پیامبر جز یک رنگى و یکسانى ظاهر و باطن نپذیرد، تا شایسته مقتدا بودن باشد. (40) از نظر این افراد وقتى زید به رسول خدا عرض کرد «مى‏ خواهم همسرم را طلاق دهم»، رسول اللَّه با اینکه علاقه داشت زید او را طلاق دهد تا بتواند با زینب ازدواج کند، ولى به زید گفت: «تقوا داشته باش و او را نگه دار». خداوند پیامبر را براى گفتن این جمله سرزنش مى‏ کند، و چون زشت بود پیامبر در جواب زید بگوید: «طلاقش بده، من حاضرم با او ازدواج کنم و علاقه‏ مند به ازدواج با وى هستم»، پس سرزنش خداوند به این سبب است که چرا سکوت نکردى و یا چرا به او نگفتى: «خودت بهتر مى‏ دانى.» (41) متأسفانه این افراد مى‏ گویند: جمله «امسک علیک زوجک و اتق اللَّه» را رسول خدا گفته، ولى در باطن غیر آن را مى‏ خواسته، از این‏رو گفتن آن جمله را مناسب ندانسته و سرزنش خداوند را به آن جمله استناد داده‏ اند؛ در حالى که جمله رسول خدا نصیحت و امر به اصلاح ذات البین است و پیامبر صرفاً به خاطر گفتن این فرمایش سرزنش نشده است. سرزنش خداوند به خاطر این بود که پیامبر مى‏ ترسید اگر این جمله را نگوید، بعداً که با زینب به امر خدا ازدواج کرد، دشمنان و منافقان، این وصلت و پیوند را از روى دلدادگى تفسیر کنند و بگویند چون دلداده زینب بود، هنگام مشاوره زید، او را از طلاق نهى نکرد؛ بدین گونه مردم را از پیامبر دور کنند و چهره پاکش مخدوش گردد و زمینه ایمان آوردن دیگران از بین برود. این ترس گرچه به‏ جا و پسندیده بود، ولى خداوند براى انسان والامقامى چون پیامبر خوش نداشت. او نباید از غیر خدا وحشت داشته باشد و باید همه کار را به خدا واگذارد. در چنین مواقعى حتى ترس از کجروى و انحراف مردم او را به گفتن سخنى یا خوددارى از اقدامى باز ندارد. بنا بر گفته آنان رسول خدا نه به خاطر علاقه‏ مند شدن به زن شوهردار، بلکه به خاطر پنهان کردن این علاقه نکوهش شده، زیرا به ادعاى آنان، علاقه‏ مندى به زن شوهردار، از اختیار عاشق خارج است و فرد بر چیز غیر اختیارى سرزنش نمى‏ شود و غالباً بشر به چنین علاقه‏ هایى گرفتار مى‏ شود اما تا زمانى که پنهانى است و فرد براى رسیدن به زن شوهردار اقدامى نکرده، گناه نیست. همچنان که گفتیم

اوّلاً انسان‏ هاى والا به حدى از کنترل نفس رسیده‏ اند که مى‏ توانند از ورود چنین علاقه‏ هایى به قلب خود جلوگیرى کنند. گرفتار شدن به چنین گرایش‏ هایى، حداقل نشانه ضعف ایمان و تقواى اندک آنهاست اما چنین ضعفى از ساحت رسول خدا به دور است. ثانیاً بر فرض که چنین علاقه و عشقى گناه نباشد، کتمان آن که لازم و پسندیده است، پس چرا خداوند رسول را بر کتمان آن بازخواست کند؟ آنان که مى‏ گویند خداوند پیامبر را به خاطر کتمان این دلدادگى سرزنش کرده، آیا معتقدند کتمان جایز نیست و مى‏توان عاشق زن شوهردار شد و این عشق را نزد دیگران آشکار کرد و از دلدادگى سخن گفت؟! (42) 5- زید مأمور خواستگارى از زینب! رمان‏ سازان بدون اینکه توجه داشته باشند که قرآن در مورد این ازدواج چه اطلاعاتى داده، به جعل مطالبى همت گمارده‏ اند که با مطالب روشن و صریح قرآن منافات دارد. بنابر آیه، «زید» چون دیگر نیاز و علاقه‏ اى به زینب نداشت (حال یا به خاطر بداخلاقى خودش و عادتى که به طلاق داشت، یا به خاطر فخرفروشى‏ هاى زینب) او را طلاق داد و اصلاً در گمان او، زینب و هیچ کس دیگرى نبود که مقدّرات زینب از جانب خدا به همسرى رسول خدا در آید، اما با تمام شدن عِدّه زینب، آیه نازل شد و خداوند به پیامبر و همه مسلمانان اعلام کرد که زینب را به همسرى او در آورده است و همگان به ناگاه با خواست غیر منتظره الهى روبرو شدند. علاوه بر صریح آیه، روایات فراوانى هم بر ناگهانى و آسمانى بودن این ازدواج تصریح کرده، آن را از اراده پیامبر بیرون شمرده‏اند. بنا بر نقلى که در «المعجم الکبیر» طبرانى آمده، زینب گوید: پس از اینکه زید مرا طلاق داد، عدّه گرفتم. همین که عدّه‏ ام تمام شد، بى‏خبر، رسول خدا بر من وارد شد، در حالى که در خلوت خود بدون پوشش و سر برهنه بودم. [من که از وارد شدن رسول خدا به خلوتم متعجب شده بودم‏] عرض کردم: آیا ورود شما به خانه من به عنوان همسر، امر خداست؟ آیا من همسر شما شده‏ام، بدون اینکه خطبه‏اى خوانده شده یا شاهدى گرفته شده باشد؟ حضرت فرمود: خداوند تو را به ازدواج من در آورده و جبرئیل علیه‏السلام شاهد ازدواج بوده است. (43) این حدیث مشهور است که زینب، بر دیگر همسران پیامبر فخرفروشى و افتخار مى‏کرده که شما را سرپرستان‏تان به عقد ازدواج رسول خدا در آورده‏ اند اما مرا خداوند. (44) با وجود این مطالب صریح، براى پر و بال دادن به رمان و مثلث عشقى خود آورده‏ اند که پس از تمام شدن عِدّه زینب، رسول خدا به زید فرمود: هیچ کس را در امور مربوط به خود، معتمدتر از تو نمى‏ دانم، پس از جانب من به خواستگارى زینب برو. زید گوید: وقتى بر زینب وارد شدم، خمیر درست مى‏ کرد. براى اولین بار بود که در نظر و دلم بزرگ آمد، به طورى که نتوانستم به او مستقیم نگاه کنم، زیرا مى‏ دانستم مورد نظر رسول خداست. پس پشت به او کردم و گفتم: بشارت باد تو را که رسول خدا خواستگار توست! زینب شاد شد، ولى گفت: تصمیمى نمى‏ گیرم مگر اینکه خداوند مرا بدان امر کند، بعد برخاست و به سجده‏گاه خود رفت و آیه نازل شد که «زوّجناکها». (45) در مورد این نقل چند نکته قابل تأمل است: معتمدترین فرد! اوّل: رسول خدا گرچه به زید علاقه خاصى داشت و وى جزو معتمدان پیامبر بود، ولى جمله «هیچ کس را در امور شخصىِ خود، معتمدتر از تو نمى‏ یابم»، مورد تردید است، بخصوص که على بن‏ ابى‏ طالب علیه‏ السلام داماد حضرت بود و در این امور به اعتماد سزاوارتر مى‏ باشد. امتحان عاشق دل‏شکسته! دوم: هیچ دلیل موجهى براى فرستادن زید براى خواستگارى از زینب وجود ندارد، بلکه هر عقل سلیمى حکم مى‏ کند بهتر است فردى غیر از همسر سابق براى خواستگارى فرستاده شود. ناقلان حدیث با این اشکال روبرو شده و گفته‏ اند: این امر براى امتحان زید و میزان تسلیم او در برابر تقاضا و دستور رسول خدا مى‏ باشد! (46) اما آیا چنین امتحانى (که شخص را غیرتى مى‏ کند و امکان طغیان و سرکشى او را بالا مى‏ برد) جایز است؟ منتظر فرمان خدا سوم: بنا بر این نقل وقتى زید به زینب بشارت داد که رسول خدا خواستگار اوست، زینب جواب مثبت را به امر خدا موکول کرد و خود به محل عبادتش رفت و به انتظار امر خدا نشست و امر خدا با آیه «زَوَّجْناکَها» نازل شد! آیا زینب، پیامبر بود که در کارش منتظر امر خدا باشد؟ مگر زینب از قدیم خواستار ازدواج با پیامبر نبود و مگر ازدواج با پیامبر افتخار محسوب نمى‏ شد، نیز مگر خواستگارى پیامبر کار خلافى بود که باید منتظر امر جدیدى از خدا مى‏ ماند؟ آیا این خواسته، توهین به پیامبر نیست؟ اجابت الهى‏ چهارم: آیا آیه در جواب زینب و به تقاضا و دعاى او نازل شده است؟ پس چرا دیگران و خودِ زینب به آن اشاره نکرده، پاسخ خدا را در زمره افتخارات خود نشمرده‏ اند؟ از نگاه سازندگان و توجیه‏ کنندگان این رمان عشقى، آیه شریفه در جواب زینب و براى اجابت تقاضاى او نازل شده است: پس هنگامى که زینب کارش را به خدا سپرد و او را وکیل خود کرد و این تفویض و توکیل (واگذارى) صحیح انجام پذیرفت [با این کلام که گفت: کارى نمى‏ کنم تا خدا امر بفرماید] خداوند عهده‏ دار امر نکاح او شد و از این جهت فرمود: «ما او را به ازدواج تو در آوردیم.» (47) سخن پایانى‏ همان طور که ملاحظه شد، در نقل‏ هاى جعلى ذیل این آیه، آنچه مطرح است، دلدادگى پیامبر نسبت به همسر پسرخوانده‏ اش مى‏ باشد که این عشق را در سینه مخفى مى‏ کند، و مطلّقه شدن زینب براى آن است که زید دیگر نمى‏ تواند از او بهره بگیرد و براى اینکه پیامبر به دلداده‏ اش برسد، او را طلاق مى‏ دهد و پس از جدایى، پیامبر با ازدواج با زینب به دلداده‏ اش مى‏ رسد اما نقل‏ها هیچ سازگارى با بیان قرآن ندارند. در بیان قرآن زید از زینب سیر شده و بر طلاق او اصرار دارد اما پیامبر او را نهى مى‏ کند، در حالى که مى‏ داند زینب طلاق داده مى‏ شود و خودش باید با وى ازدواج کند، ولى این خبر غیبى را پنهان کرده، از آشکار کردن آن و ازدواج بیم دارد اما بالاخره همان گونه که خداوند مقدر کرده، زینب مطلقه مى‏ گردد و بدون اینکه کسى فکر کند و احتمال دهد به ناگاه با نزول آیه، به عنوان همسر رسول خدا معرفى مى‏ شود، تا رسم ممنوعیت ازدواج با همسران مطلقه پسرخوانده‏ ها باطل و منسوخ گردد. ناهمگونى آشکار نقل‏ ها دلالت بر جعلى و ساختگى بودن آنها دارد. محتوا و مضامین نقل‏ها نیز بیانگر خباثت و بدسرشتى جعل‏کنندگان است که مى‏خواهند ساحت مقدس پیامبر را آلوده سازند و حضرت را مانند خود گرفتار عشق‏ه اى پست و نامقدس حیوانى بدانند و دامن آلوده خود را تطهیر کنند. دو نکته دیگر نیز قابل توجه است: اول - زینب دختر عمه پیامبر بوده و در کنار ایشان رشد و نمو کرده و حضرت بارها او را در دوران کودکى، جوانى و بعد از ازدواج با زید دیده حتى زمانى که حکم پوشش نازل نشده، او را سر برهنه یا نیمه برهنه دیده، چگونه در این مدت طولانى زیبایى خیره‏کننده زینب او را متوجه نساخته و به یکباره بعد از گذشت آن همه وقت و دیدار، عاشق و دلباخته مى ‏شود؟!

دوم - اگر پیامبر (ص) دلباخته زن پسرخوانده‏اش شده بود و ازدواج با زینب پى‏آمد دلباختگى بود، چگونه دشمنان و منافقان که دنبال یافتن عیب حضرت بودند، آن را عَلَم نکردند و به رخ حضرت نکشیدند؟! در تاریخ پیامبر چنین سرزنشى از جانب هیچ کدام از معاصران حضرت نقل نشده است. پس این روایات به یقین ساختگى و بى‏اعتبارند و حق، آن است که قرآن فرموده و بیان داشته است.

پی نوشت ها:

1) احزاب، آیه 21.

2) فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، ج‏2، ص‏110.

3) تفسیر قمى، ج‏2، ص‏172. بنا بر اخبار دیگر «حکیم بن‏حزام» او را براى عمه‏اش خدیجه خرید. خدیجه پس از ازدواج با رسول خدا، او را به ایشان بخشید، زیرا شویش به این غلام به خاطر پاکى، باهوشى و توانایى‏هاى دیگرش علاقه‏مند گشته بود.

4) احزاب، آیه 26.

5) همان، آیه 37.

6) المیزان، ج‏16، ص‏321.

7) کشاف، زمخشرى، ج‏3، ص‏542.

8) الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، ج‏14، ص‏194.

9) المیزان، ج‏16، ص‏323.

10) فتح القدیر، شوکانى، ج‏4، ص‏284.

11) فروغ ابدیت، ج‏2، ص‏112.

12) معالم التنزیل، بغوى، ج‏4، ص‏468، چ بیروت، دار الفکر: «اتى زیداً ذات یوم لحاجةٍ فابصر زینب فى درع و خمار».

13) کنزالدقائق، ج‏8، ص‏99 به نقل از تفسیر قمى: «اتى (ص) منزله یسأله [اى زیداً] عنه فاذا زینب جالسةٌ وسط حجرتها تسحق طیبها بفهر لها فدفع رسول اللَّه الباب و نظر الیها.»

14) تفسیر طبرى، ج‏21، ص‏10: «فخرج رسول اللَّه (ص) یوماً یریده و على الباب ستر من شعر، فرفعت الریح الستر فانکشف و هى فى حجرتها حاسرة».

15) بحارالانوار، ج‏11، ص‏83، به نقل از عیون الاخبار، ص‏108: «فرأى امرأته تغتسل».

16) روح‏المعانى، ج‏22، ص‏25: «جاء الى بیت زید فلم یجده و عرضت زینب علیه دخول البیت فأبى‏ أنْ یدخل و انْصرف راجعاً».

17) بحارالانوار، ج‏82، ص‏330، به نقل از علل الشرایع، ج‏2، ص‏54 و 55.

18) همان، ج‏16، ص‏215.

19) میزان‏الحکمه، [چاپ جدید]، ج‏1، ص‏530، ذیل واژه حجاب.

20) فوقعت فى نفسه... و ذلک أنّ نفسه تجفو عنها قبل ذلک لا تریدها». کشاف، ج‏3، ص‏540.

21) و وقعت زینب فى قلبه وقوعاً عجیباً»، بحارالانوار، ج‏22، ص‏215، به نقل از تفسیر قمى.

22) تفسیر قرطبى، ج‏14، ص‏189 («و لمّا وقعتُ فى قلب رسول اللَّه (ص) لم یستطعنى زید و ما امتنع منه غیر ما منعه اللَّه منى فلا یقدر علىّ» و فى بعض الروایات أنّ زیداً تورم ذلک منه حین أراد أنْ یقربها».

23) کشاف، ج‏3، ص‏540.

24) فأعجبه حسنُها»، روح‏البیان، حقى، ج‏7، ص‏178.

25) بحارالانوار، ج‏11، ص‏83.

26) کنزالدقائق، ج‏8، ص‏99، به نقل از تفسیر قمى.

27) کشاف، ج‏3، ص‏540.

28) روح‏البیان، ج‏7، ص‏178.

29) تفسیر طبرى، جزء 21، ص‏10.

30) احزاب، آیه 52.

31) انبیاء، آیه 22.

32) کشاف، ج‏3، ص‏540 (حفظن و ألقى اللَّهُ فى نفسه کراهةَ صحبتها و الرغبة عنها لرسول اللَّه).

33) همان، ص‏541.

34) نهج‏البلاغه، حکمت 474.

35) کافى، ج‏2، ص‏664.

36) بحارالانوار، ج‏10، ص‏115.

37) کنزالدقائق، ج‏8، ص‏99، به نقل از تفسیر قمى.

38) کشاف، ج‏3، ص‏542.

39) و کان حریصاً أنْ یطلّقها زیدٌ فیتزوّجها هو و هو (ص) یخفى الحرص على طلاق زید ایاها»، تفسیر قرطبى، ج‏14، ص‏189.

40) کشاف، ج‏3، ص‏542.

41) همان، ص‏541.

42) المیزان، ج‏16، ص‏323.

43) المعجم الکبیر، حافظ ابى‏القاسم سلیمان بن‏احمد طبرانى، ج‏24، ص‏40.

44) همان، ص‏39.

45) کشاف، ج‏3، ص‏541، به نقل از طبرى و صحیحین و تفسیر ثعلبى و...؛ تفسیر قرطبى، ج‏14، ص‏192.

46) تفسیر قرطبى، ج‏14، ص‏192.

47) همان، ص‏193. منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1385 / شماره 179و180، بهمن و اسفند ۱۳۸۵/۱۱/۰۰

در احادیث و روایات امده است که نزدیکی با همسر شبی که فردایش به مسافرت میروی کراهت دارد مخواستم بدانم آیا این موضوع صحت دارد در صورت درست بودن این موضوع زمان سفر رفتن در روز بعد، صبح،ظهر، عصر و یا شام روز بعد تفاوتی دارد؟ یا این که اگر در طول روز بعد (هر موقعی از روز بعد ) به سفر رفت، نزدیکی در ان شب کراهت دارد؟

از آنجا كه دين اسلام، آئين زندگي است، براي همۀ جنبه هاي زندگي انسان برنامه هايي ارائه كرده است؛ از جمله در مورد آميزش و مسائل زناشويي آدابي بيان نموده كه رعايت آن، در بهداشت فردي و اجتماعي، روحي و جسمي زن و شوهر، بچه دار شدن و سالم بودن آن، ازدياد محبت و غيره تأثير دارد.
همانطور كه مي دانيد يكي از مهمترين اهداف ازدواج توليد نسل سالم و صالح است. تحقق چنين امري مستلزم رعايت يك سلسه اموري است كه در ذيل به آنها اشاره مي شود:
الف- مكان آميزش: بايد به دور از حضور ديگران حتي كودكان و نوزاداني كه بيدار هستند، باشد. پيامبر اسلام(ص) مي فرمايند: «اگر در اتاقي كه كودكي در آن بيدار است با همسر خود همبستر شويد (آميزش كنيد) موجب مي شود كه كودك روي رستگاري را به خود نبيند».(1)
ب- زمان آميزش: براي آميزش زماني در نظر گرفته شده است كه عدم رعايت آن مي تواند تأثيرات بدي را به دنبال داشته باشد. طبق بعضى از روايات، مجامعت و نزديكى با همسران در ايام و ساعاتى نامناسب است و اين روايات در كتاب هاى معتبره (حديثى و فقهى) شيعه موجود و در آنها حكمت و فلسفه اين دستورات تا حدودى تشريح شده است.(2)
برخي از اين ايام و ساعات به قرار زير است:
1. جماع در شب و روزى كه ماه و خورشيد گرفته است. 2. هنگام غروب خورشيد. 3. هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب. 4. شب اول ماه غير از ماه رمضان. 5. در شب آخر ماه. 6. جماع بعد از احتلام در خواب. 7. جماع در جايى كه كودكى باشد كه به آنها نگاه كند يا سر و صداى آنها را بشنود، هر چند چيزى متوجه نشود. 8. نگاه كردن به فرج هنگام جماع. 9. جماع به صورت عريان. 10. جماع در زير آسمان (بدون هيچ پوشش). 11. جماع رو به قبله و پشت به قبله. 12. هنگامى كه شكم پر است.
- در روايات تأكيد زيادي دارد بر:
زمان آميزش: اهميت برخي از اين مباحث و كراهت هايي كه در روايات نقل شده است، حتي از نظر علوم روز هم ثابت شده است. اما نسبت به برخي هنوز اطلاعات پيدا نكرده و متوجه نكتۀ آن نشده است.
مثلاً پيامبر خدا(ص) در سفارش به امام على(ع) مي فرمايد:
اى على! در آغاز، ميان و پايان ماه با همسرت نزديكى مكن، كه ديوانگى، جذام و تباه ‏مغزى، بسيار زود به سراغ وى و فرزندش مى‏آيد.
اى على! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر در آن هنگام، ميانتان فرزندى تقدير شود، كژْ چشم خواهد بود و شيطان، از كژْ چشمى انسان، شادمان مى‏شود.
اى على! در شب عيد قربان با همسرت نزديكى مكن؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، شش انگشت يا چهار انگشت خواهد داشت.
اى على! در زير درختى ميوه ‏دِه با همسرت آميزش مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، جلاّد، قاتل يا عريف خواهد بود.
اى على! در زير نور خورشيد و تابش آن با همسرت نزديكى مكن، مگر اين كه پرده‏اى آويخته باشى كه شما را مى‏پوشاند؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود تا پايان عمر در تيره‏بختى و تهى‏دستى خواهد بود.
اى على! ميان اذان و اقامه با همسرت نزديكى مكن؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، به خونريزى علاقه‏مند خواهد بود.
اى على! در نيمه شعبان با همسرت نزديكى مكن، زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، بدْشگون خواهد بود و نشانى سياه بر چهره خواهد داشت.
اى على! با همسرت در آخرين روزهاى پاكى و در حالى كه تنها دو روز از او مانده باشد، نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، عشّار يا ياورِ ستمگران خواهد بود و توده‏هايى از مردم به دست او به كام مرگ خواهند رفت.
اى على! چون روانه سفرى شدى، تا مسافت سه شبانه روز ره پيمودن، با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، يار هر ستمگرى خواهد بود كه بخواهد به تو ستمى برساند.
اى على! در نخستين ساعت شب، با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، اطمينانى نيست كه ساحر و از آنان كه دنيا را بر آخرت بر مى‏گزيند، نباشد.(3)
- توصيه هاي پاياني:
1- نزديكي در سفر حلال است و اشكال شرعي ندارد، و خصوصياتي كه در روايات كراهت آمده و نسبت به شب سفر حساسيت نشان داده است، به اين معنا نيست كه حتما خصوصيات گفته شده پيش مي آيد؛ البته مقصود انعقاد نطفه مي باشد. بلكه به اين معنا است كه زمينه پيدايش آن موارد، بيشتر است. در ضمن در روايت آمده كه در همان شبي كه به مسافرت رفتي، نزديكي نكن، نه اين كه در مسافرت نزديكي نكن: «يا علي إذا خرجت في السفر فلا تجامع أهلك تلك الليلة فإنه إن قضي بينكما ولد ينفق ماله في غير حق»(4) اي علي وقتي براي سفر خارج شدي در همان شب با همسرت نزديكي نكن كه اگر فرزندي منعقد شود مالش را در غير حق صرف مي كند.
2- به اين مسأله توجه داشته باشيد كه انجام نزديكي شبي كه به مسافرت رفته مي شود فقط كراهت دارد، اما اگر نياز جنسي بر انسان غالب شد، بحث اهم و مهم پيش مي آيد و كراهت در مقابل به گناه افتادن، جايگاهي ندارد. ضمناً كراهت فقط به شب سفر سرايت دارد نه صبح و ظهر و عصر روزي كه فردايش به مسافرت رفته مي شود.
3- اما در مورد علت كراهت نزديكي در شب مسافرت بايد بگوييم: هنگام آميزش زن و مرد بايد آرامش و امنيت فكري و روحي داشته باشند و هيچ گونه نگراني و اضطرابي در كار نباشد. اين مسأله مهمي است و در توليد مثل و سلامتي جسمي و رواني فرزند نيز تأثير بسزايي دارد؛ اما شبي كه انسان فردايش به مسافرت مي رود، از آرامش روحي و رواني برخوردار نيست!
پي نوشت ها:
1. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، مكتبة الاسلاميه، تهران. ج۲۰، ص۱۳2.
2. مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق. ج ۱۰۳، ص ۲۸۱.
3. ر.ك: حلية المتقين، فصل چهارم از باب چهارم.
4. شيخ مفيد، الإختصاص، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد قم، 1413 ه.ق، ص 134.
موفق باشید.

آیا خداوند توبه انسانی که زیاد استمناع کرده است را میبخشد

پاسخ:
بيش تر افرادي كه دچار خودارضايي شده اند، از دو جهت نگراني دارند: از گذشته و از عوارض جسمي و رواني. از اين رو احساس نا اميدي مي كنند، در حالي كه آنان نبايد تصوّر كنند بعد از چند بار توبه و شكستن آن، ديگر اميدي وجود ندارد. در توبه هميشه به روي بندگان گناهكار باز است و امكان بازگشت فراهم مي باشد.
توبه كننده، محبوب خداست قرآن كريم فرموده: «ان الله يحب التّوابين؛ (1) يقيناً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد».
خود ارضايي، باعث دوري از خداي متعال بوده و جداي از ضررهاي روحي، معنوي اش، مشكلات جسمي زيادي به دنبال دارد كه نمي توان از آنها چشم پوشي كرد؛ ولي از اين نكته غافل نباشيد كه جلوي ضرر را از هر كجا كه بگيريد، سود و منفعت است. كسي كه مسير زندگي را بيراهه رفته و به جاي عروج و كمال، پيوسته رو به سقوط و تباهي گام برداشته و به جاي "فلاح"، در مسير"خسران"افتاده است، در حال باختن زندگي است و هر لحظه كه متوجه اين راه خطا و بن بست شود و به مسير نوراني و خدايي"فطرت" برگردد، مي تواند گذشته سياه و تباه راهم جبران كند.
مگر مي شود گنهكار، از صميم دل با نيت راستين و خالص به سوي خدا بر گردد و خداوند در به رويش ببندد و او را نپذيرد؟! آيا توبه بنده، زمينه ساز گشايش پنجره اي رو به رحمت الهي نيست؟!
گناه، هر چند زياد باشد، لطف و كرم خدا بيشتر است. رابطه با خدا را بايد بر اساس وسعت كرم و گستردگي رحمت او برقرار ساخت. وقتي همه درها به روي انسان بسته شود، آغوش رحمت الهي به روي عاصيان گشوده است.
- راهي آسان تر از توبه:
اين نكته حكيمانه كه"پيشگيري بهتر از درمان است"، در مسايل اخلاقي و تربييتي هم صحيح است. درست است كه خداي مهربان، گناهكاران را در بن بست قرار نداده و دري به نام توبه به رويشان باز كرده و آنان را به توبه فرا خوانده است، ولي آيا همه اهل معصيت، به اين آگاهي مي رسند كه بد كرده اند و بايد توبه كنند؟ اگر توفيق توبه نيايد چه؟ اگر اجل، مهلت توبه ندهد چه كند؟
پس اين است كه در مورد گناه نيز پيشگيري بهتر و راحت تر از مداواست، يعني از اول گناه نكردن. حضرت علي(ع)مي فرمايد:"ترك الذنوب اهون من طلب التوبه" (2) ترك گناه، آسان تر از درخواست توبه است.
- در مورد عذاب وجدان بايد عرض كنيم كه:
كسي كه در اثر يادآوري گناه خودش، اذيت مي شود، علامت اين است كه خدا دوستش دارد. خدا كسي را كه دوست ندارد، كاري مي كند كه گناه برايش مهم نباشد. عذاب وجدان خيلي انسان را رشد مي دهد. شخصيت انسان را معنوي تر خواهد كرد. انسان را از گناه فاصله خواهد داد. منتهي اين عذاب وجدان را بايد كنار خدا داشته باشيم. نه تنهايي كه موجب افسردگي بشود. بچه اي كه مادرش را گم كرده، اول مادرش را پيدا مي كند و بعد در بغل مادرش گريه مي كند.
انسان وقتي علم واقعي به ضرر و گناه امري نداشته باشد، به راحتي عمل گناه خود را ترك نخواهد كرد؛ اصلا اگر پشتوانۀ علمي به ضرر و زيان گناهي نداشته باشيم، انگيزه اي براي ترك آن گناه نخواهيم داشت. اگر كسي علم به گناه دارد. ولي عذاب وجدان ندارد، چگونه مي تواند توبه كند؟! شما حتما از ضررهاي گناه زجر كشيده و ناراحتيد كه تصميم به ترك گرفته ايد. همين كه وقتي پي به اشتباهتان مي بريد و از خدا طلب مغفرت مي كنيد، نشان از صفاي باطن شما دارد، زيرا تا كسي "پشيمان" نشود، تصميم بر "ترك گناه" نمي گيرد و تا حالت "ندامت" براي گناهكار حاصل نشود، تصميم جدي براي اصلاح خويش و جبران گذشته نخواهد داشت. پس ندامت شما، يك عنصر اساسي در تحقق توبه است، پوزش خواهي و استغفار، مرحله اي از آن است وجبران گذشته، مرحله اي ديگر. (3) از سياست شيطان و مكرش به دور باشيد.
اما براي آن كه در عمل به لوازم توبه تا آخر ثابت قدم و موفق باشيد، هر روز صبح بعد از نماز و هر شب هنگام خوابيدن، پس از خواندن دو ركعت نماز از خدا بخواهيد كه شما را در پيمان توبه موفق بدارد. از توسل به چهارده معصوم (ع) به خصوص توسل به امام زمان (ع) غافل نشويد و از خواندن دعاهاي رسيده از ائمه معصوم(ع) به خصوص دعاي توبه در صحيفه سجاديه و دعاي «مناجات التائبين» در مفاتيح الجنان كه از دعاهاي خمس عشر امام سجاد(ع) است، غفلت نورزيد و در بدست آوردن شاهراه نجات از گناه و دوري از شيطان در اين زمينه هرچه زود تر مقدمات ازدواج را فراهم كرده و به اين امر اقدام نماييد. براي توضيحات بيشتر با شماره(09640) تماس بگيريد.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. نهج البلاغه، حكمت17. (بر اساس نهج البلاغه محمدعبده).
3. جوادمحدثي، توبه، بازگشت به فطرت، (درسهايي از نهج البلاغه2)، ص16، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي مشهد، چاپ نهم1387.
موفق باشید.

س_من بسري 18ساله هستم ك ب استمنا تقريبا ميشه كف معتادشدم خواستم ببرسم ببينم ججوري ميشه اين انرزي رو بركردوند?ممنون ميشم اكه راهنمايم كنيد من ندونستم بايد كجا جوابمو بيدا كنم واس همين از شما كمك خواستم

پاسخ:
بهترين كار براي برگرداندن انرژي از دست رفته، ترك اين كار است، شما بايد به صورت جدي اين كار را ترك كنيد، با ترك اين كار، به تدريج وضعيت جسمي و رواني شما حالت متعادل پيدا خواهد كرد، و احتياج به هيچ رژيم غذايي ويژه اي نخواهيد داشت. اگر اين كار را ترك نكنيد مشكلات جسمي و رواني زيادي گريبان گير شما خواهد شد و در آينده اتان تاثير جدي خواهد گذاشت. ما در زمينه رژيم هاي غذايي تخصصي نداريم، لذا نمي توانيم در اين مورد به شما توصيه اي داشته باشيم. براي ترك استمنا به مطالب زير دقت كنيد:
به نظر مي رسد كه مسئله خود ارضايي شما حالت وسواسي به خود گرفته است. در مورد اختلالاتي كه حالت وسواسي به خود گرفته اند مداخله داروئي لازم است. توصيه ما به شما اين است كه قبل از انجام هر كاري، ابتدا به يك روان پزشك مراجعه كنيد و مشكلتان را در ميان بگذاريد، روان پزشك داروئي به شما مي دهد كه ميزان اضطراب شما را كاهش دهد، چون همان طور كه در ادامه گفته خواهد شد اضطراب نقش اساسي در اين مسئله دارد. هم چنين داروي ديگري به شما داده مي شود كه جلوي افكار پريشان را در شما خواهد گرفت و آنها را كنترل خواهد كرد. به گفته متخصصين مصرف دارو در مدت كوتاه ( حدود دو هفته) عارضه وابسته شدن به دارو را ندارد. معمولا گفته مي شود كه اين داروها را روزي سه بار مصرف كنيد. بعد از دو هفته پزشك به شما توصيه مي كند كه مصرف دارو را قطع كنيد و فقط وقتي مصرف كنيد كه فكر خود ارضايي به سر شما مي زند، در آن وقت دارو را مصرف مي كنيد و به خود تلقين مي كنيد كه دارو سريعا تاثير خود را خواهد گذاشت. با مصرف اين داروها فكر خود ارضايي از شما دور مي شود و شما مي توانيد بر خودتان كنترل پيدا كنيد. به تدريج با مصرف اين داروها ميزان تسلطتان بر اين مسئله زيادتر مي شود تا وقتي كه بتوانيد به كلي بر آن مسلط شويد. البته در ادامه مصرف داروها و در ضمن آن، اگر به يك روان شناس هم مراجعه داشته باشيد تا درمانهاي روان شناختي هم بر روي شما اجرا شود خيلي خوب است. با اين كارها مي توانيد تا حدود زيادي بر خود ارضايي غلبه كنيد، لذا حتما به فكر مراجعه به يك روان پزشك باشيد. در ادامه توصيه هايي را در مورد ترك خود ارضايي به شما خواهيم داد.
از نظر شرعي، خود ارضايي و استمناء حرام است و علاوه بر اينكه حرام است و عقوبت اخروي دارد، در اين دنيا نيز مخصوصا وقتي كه به صورت عادت درمي آيد آسيبهاي زيادي به انسان وارد مي كند، كه البته به نظر مي رسد كه آسيب هاي رواني آن جدي تر و مشكل سازتر است. پيگيري جدي شما براي ترك اين عادت، بيشتر از دانستن آسيب هاي آن به درد شما مي خورد. استمنا مخصوصا وقتي كه ميزان آن بالاتر باشد ضربه هاي زيادي به شخص وارد مي كند، كه همان طور كه گفته شد ضربه هاي رواني شديدي هم به دنبال دارد،كاهش اعتماد به نفس، احساس گناه شديد، اضطراب شديد و غيره، كه به همه اينها بايد عوارض بدني و جسمي احتمالي را هم اضافه كرد.
در مورد آثار استمناء بايد اين نكته را بدانيد كه با ترك استمناء، زمان زيادي نمي گذرد كه خيلي از عوارض سوء اين عادت از بين خواهد رفت و جاي آن را سلامتي و شادابي و احساس خوب پاك بودن خواهد گرفت، لذا شما نگران مدت زمان برگشت سلامتي اتان نباشيد و بيشتر به فكر ترك اين عادت باشيد.
استمناء مشكلي است كه خيلي از جوانها با آن روبرو هستند، يعني تحريك جنسي زياد به واسطه محركهاي جنسي اي كه در جامعه وجود دارند و در عين حال عدم امكان ارضاي صحيح آن. راه حل اساسي آن ازدواج به موقع است. اگر ازدواج به موقع صورت بگيرد ميزان فشارهاي جنسي كم خواهد شد و جوانان مي توانند از راه صحيح خود را ارضاء كنند. اما اگر امكان ازدواج براي شما وجود ندارد بايد كاري كنيد كه ميزان تحريكات جنسي شما كم شود به عبارت ديگر بايد مراقب خودتان باشيد وگرنه مثل گذشته با اين مشكل روبرو خواهيد بود. ميزان ابتلاء شما به استمناء با ميزان تحريك پذيري شما رابطه مستقيم دارد. يكي از بهترين روش هاي كنترل خودارضايي و همچنين كاهش ميل جنسي، پرهيز از محرك هاي ديداري و ادراكي و دور شدن از موقعيتهاي مرتبط با احساس جنسي است، مثلا از ديدن مناظر و عكس ها و فيلم هاي جنسي خود داري كنيد، منظورم پرهيز از چشم چراني در همه ابعاد آن است، بدون آن هيچ يك از اقدامات درماني از تضمين كافي برخوردار نيست، چون وقتي كه تحريك جنسي صورت بگيرد، جلوگيري از آن، كار مشكلي است.
خود را دست كم نگيريد و عزت نفس داشته باشيد و خود را بزرگتر از آن بدانيد كه در مقابل اين عمل زشت ذليل شويد، لذا با قاطعيت به دنبال درمان باشيد.
مطلب مهمي كه بايد به آن توجه شود اين است كه براي ترك اين عادت هيچ وقت دير نيست. اين عمل با تمام آثار بدي كه دارد قابل درمان است و به گواه متخصصان، بيشتر آثار شومي كه بواسطه آن بوجود آمده است در مدت نسبتا كوتاهي پس از قطع آن بر طرف مي شود، زيرا كه نشاط و نيروي جواني مي تواند بيشتر ضايعات گذشته را جبران كند، پس جاي نگراني نيست. با ترك اين عمل، آثار منفي روانشناختي آن از بين خواهد رفت و جاي خود را به عزت نفس و اعتماد نفس و احساس خوب پاك شدن مي دهد.
مسئله ديگري كه بايد به آن دقت شود اين است كه هيچ وقت ياس و نااميدي را به خود نبايد راه داد. بنابر اين نخستين و لازم ترين موضوعي كه بايد به آن توجه داشت امكان ترك سريع اين عادت و نجات از عواقب آن است. بايد از گذشته خود پشيمان شده و توبه كنيد. بعد از توبه سعي در پاك كردن تمام خاطرات گذشته داشته باشيد، مثل اينكه اصلا تجاربي در اين زمينه نداشته ايد. از طرف ديگر با پرهيز از سرزنش كردن خود و احساس گناه و مبارزه با افكار نگران كننده، سعي كنيد وضع روحي خوبي را براي خودتان ايجاد كنيد.
همه متخصصان معتقدند براي ترك هر نوع عادت، قبل از هر چيز اراده و تصميم لازم است و اين موضوع را اصلا نبايد دست كم گرفت. البته ممكن است كه خيلي از جوانان اين گونه برداشت كنند كه ما قادر به تصميم نيستيم و اراده از ما سلب شده است و بارها شكست خورده ايم، ولي مسئله اينجاست كه شما همين مقدار اراده داريد كه درجائي كه شرايط آن نيست اين كار را انجام ندهيد و همين مقدار اراده كفايت مي كند. و اگر بارها تصميم گرفتيد و شكست خورديد بايد توجه داشته باشيد كه شكست مقدمه پيروزي است. به ما دستور داده شده است كه مدام تصميم قاطع بگيريم ولو اينكه نقض شود و تصميم خود را بشكنيم، دو مرتبه، سه مرتبه و ..... بايد سعي خود را بكنيم، بالاخره موفق مي شويم.
اگر موفق به ترك اين عمل (هر چند براي چند روز) شديد بايد مواظب باشيد كه دوباره به آن برنگرديد، اما اگر از دستتان در رفت و دوباره مرتكب شديد اين مطلب را از نظر دور نداريد كه بازگشت و ارتكاب ناخواسته عمل جزيي از فرايند ترك محسوب مي شود. پس با كوچكترين بازگشت همه چيز را از دست رفته ندانيد، بلكه با توبه دوباره از عمل، با تصميم قاطع خود را وارد مرحله ترك ديگري كنيد. در صورت ارتكاب دوباره به جاي ياس و نااميدي كه مطلوب شيطان است اين نكته را به خود گوشزد نماييد كه فرصت جبران آن وجود دارد و بار ديگر مصمم تر و جدي تر از گذشته به فرآيند ترك خود برگشت نماييد.
مسألة خود ارضايي هميشه به عنوان يك اختلال مرتبط با اضطراب، شناسايي و مطرح شده است. اين يكي از مسايلي است كه بايد در صدد كنترل آن باشيد. فرد با افزايش يافتن اضطراب به طور مكرر به اين عادت نابهنجار روي ميآورد. وجود اضطراب به عنوان يك عامل تقويت كننده و نگه دارنده عادت ناپسند خود ارضايي مطرح است. استفاده از روش هايي مانند تن آرميدگي (ريلكسيشن) و متوقف ساختن افكار اضطرابي مي تواند به شما كمك كند تا از ميزان خود ارضايي كاسته شود و به تدريج قطع گردد. اما ضرورت متوقف ساختن اضطراب به هر نحو ممكن ما را ملزم مي سازد كه اگر بيش از اندازه بود و نشانههاي بدني مانند: لرزش دست و پا، يخ كردگي، داغ شدن ناگهاني بدن و احساس گر گرفتگي، افزايش ضربان قلب و احساس كوبيدن قلب و جز آن را نشان داد، بايد به روانپزشك مراجعه نمود و با دريافت دارو اين نشانه ها را متوقف سازيد.
اما براي برطرف نمودن اضطراب در صورتي كه داراي اين شاخصه ها نباشد يا بسيار خفيف باشد، مي توانيد از روش مكمل درماني مانند «تن آرميدگي» ( ريلكسيشن) و «تنظيم صحيح تنفس» استفاده نماييد. مي توانيد براي اجراي تن آرميدگي، بدنتان را به شانزده گروه عضلاني( نوك انگشت تا مچ دست؛ مچ تا انتهاي آرنج؛ بازو تا كتف؛ در هر دست؛ نوك انگشتان پا تا مچ پا، عضلات ساق پا، ران تا كشاله ران؛ عضلات پيشاني، به علاوه عضلات كاسه سر؛ عضلات صورت و فك؛ عضلات گردن و سينه؛ مجموعه عضلات شكم) تقسيم نموده و هر يك از آن ها را به طور جداگانه براي مدت 7 ثانيه با شمارش معكوس به طور نسبي منقبض نموده ، سپس ظرف مدت 3 شماره آن را رها سازيد . بعد بر احساس خوشايند در نتيجه مقايسه بين حالت گرفتگي و انقباض و حالت رها شدگي متمركز شويد و به يك احساس خوشايند برسيد.
در اسرع وقت براي كاهش اضطراب و افكار وسواسگونه به يك روانپزشك مراجعه نماييد. دارو درماني در زمينة اختلالات اضطرابي بسيار مؤثر و ضروري است
احساس گناه افراطي (نه طبيعي) موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي گردد و افزايش اضطراب ناخواسته تمايل شما به انجام اين عمل را تشديد مي نمايد. پس به جاي احساس گناه افراطي كه ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد به القاي روح اميد در خود بپردازيد. احساس گناه افراطي كه در آن، فرد خود را مأيوس از رحمت خدا مي داند به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلكه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسه هاي شيطاني است. احساس گناه يكي از بزرگترين منابع اضطرابزا است . به خوبي مي توان دريافت كه همين احساس گناه بيش از حد زمينهاي براي خود ارضايي بيشتر فراهم مي آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيكران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد است كه فرد را به سمت جبران خطاها از طريق انجام اعمال نيك و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن كه ناخواسته موجب اضطراب بيشتر شده و به گناه بيشتر سوق دهد.
از تلقين منفي به خود و توجيهات بي مبنا و هم چنين بزرگنمايي شكست هاي گذشته به شدت پرهيز نماييد. تلقين مثبت و خوشبيني سهم بسزايي در ترك تدريجي اين عمل دارد. به جاي تلقين هاي منفي به تلقين مثبت بپردازيد و مطمئن باشيد كه اگر تلاش كنيد مي توانيد اين عمل را ترك كنيد، همانطور كه افراد زيادي توانسته اند اين عمل را ترك كنند.
يكي از راههاي ترك خود ارضايي، استفاده از روش هاي تغيير فكر و توقف افكار مبتني بر تصاوير جنسي است كه مي تواند احساسي خوشايند در فرد ايجاد نمايد. هر چند با انجام روشهاي تن آرميدگي مي توان تا حدّ زيادي از ادامه اين روند كاست، اما در درمان، به آن نيز بسنده نميشود. به فرد مبتلا ياد مي دهند كه چگونه با شمارش 1، 2، 3، به خودش با صداي بلند فرمان بس! داده و فكر خود را كه شامل تصاوير جنسي است متوقف سازد. اين روش ظاهراً ساده كاملاً اثر بخش بودن خود را اثبات نموده است و يكي از روش هاي جالب و كوتاه توقف فكر محسوب مي گردد. فرد پس از مدتي در نهايت قادر مي شود تا با يك صداي نجواي دروني به افكار نامتناسب خود پايان دهد.
پرهيز از تنهائي: اين گونه افراد بايد بدون هيچ قيد و شرطي از تنهائي بپرهيزند و بشدت از آن دوري كنند و هرگز تنها نباشند، شب در اتاق تنها نخوابند، تنها براي مطالعه و يا كار ديگري به نقاط خلوت نروند و به محض اين كه در محيطي احساس تنهائي كردند از اين محيط بيرون روند. و اگر نخستين تحريكي متوجه آنان شد بلافاصله خود را سرگرم كار ديگري كنند.
پرهيز كامل از معاشرت با افراد فاسد: از معاشرت با افراد منحرف و مبتلا به اين عادت در همه اوقات مخصوصا دوران مبارزه با استمناء بايد به طور مطلق دوري جست. نقش معاشران بد و فاسد در ابتلاي به اين انحراف و ادامه آن بسيار مهم است.
ورزش: ورزش مقدار زيادي از انرژي هاي زايد فكري و بدني را آزاد مي كند به همين دليل براي جلوگيري از تحريكات جنسي برنامه ورزشي بسيار مهم است. افراد معتاد به اين عمل معمولا آدمهاي كم تحركي هستند كه همين عوامل تحريك جنسي را در آنها تشديد مي كنند كه راه مبارزه با آن ورزش است.
از صحبت كردن در مورد مسايل شهوت انگيز دوري كنيد.
از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان اجتناب كنيد.
از خيال پردازي دوري كنيد و سعي كنيد هميشه مشغول به كارهاي مفيد باشيد. (مطالعه كتابهاي غير محرك، ورزش سنگين و ...) و به ياد داشته باشيد بيكاري مسأله اي است كه اگر از آن دوري نكنيد، ممكن است شما را به هر چيزي وادارد. از به ياد آوردن لحظاتي كه استمنا مي كنيد و همچنين تصاوير شهوت انگيزي كه ديده ايد، خودداري كنيد.
در زمينه افكار، احساسات و رفتارهاي ايجاد كننده ميل به خود ارضايي، به ارزيابي بپردازيد و ببينيد كه در چه شرايطي افزايش مي يابد. در طي مدت يك ماه مراحل آغاز تا پايان يك وهله خود ارضايي را در برگهاي يادداشت نماييد . اين كار را براي وهله هاي ديگري كه اتفاق مي افتد، تكرار كنيد. زمان و مكان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خود ارضايي را ثبت نماييد، به تعبيري روشنتر در طي يك ماه ببينيد يك وهله خود ارضايي با چه فكري آغاز مي گردد، سپس اين فكر مزاحم چه احساس در شما برمي انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خود ارضايي در شما مي انجامد، همچنين معمولاً در چه زمان هايي و در چه مكان هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خود ارضايي در شما تشديد مي گردد.
پس از پايش و رصد رواني يك ماهه به تجزيه و تحليل و جمع بندي نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق مي توانيد راهكارهاي كارآمد ترك خود ارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي كه اعصابتان خرد است، وقتي كه دوستان متأهل خود را مي بينيد، وقتي كه با مادرتان جر و بحث مي كنيد، وقتي كه اضطراب امتحان داريد، يا وقتي كه مثلا به شخص خاصي مي انديشيد. عيناً همين قضيه در زمينه مكان هاي تحريكزا تكرار مي گردد. وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشكافانه به پرونده گذشته خود ارضايي خويش بيفكنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته بوديد كه براي يك مدّت آن را كنار بگذاريد. چنانچه به تنهايي نميتوانيد آن را بررسي نماييد از يك مشاور كمك بگيريد. در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمع بندي نتايج بپردازيد.
به طور ويژه بر روي زمان ها و مكانهاي تحريك شدنتان تمركز كنيد و پس از شناسايي آنها، در آن زمانها و مكانها مراقب خودتان باشيد و سعي كنيد كه خودتان را از آن حالت خارج كنيد.
تلاش كنيد تا با مراجعه به يك مشاور از تكنيكهاي انزجار درماني و شرطي زدايي استفاده كنيد. لذت كاذب خود ارضايي را با يك امر منزجر كننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن كه فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق،) تبديل نماييد.
انجام واجبات ديني و حضور در جمع هاي مذهبي، تاثير زيادي در بهبود روحيه شما دارد و اراده و ايمان شما را قوي مي كند و به شما نيرو مي دهد. اگر بتوانيد نمازهايتان را در مسجد بخوانيد و در جمع هاي مذهبي حضور داشته باشيد تأثير بسيار زيادي را در خود احساس خواهيد كرد، اما اينها به تنهايي كافي نيستند و بايد توصيه هاي ديگر را هم عمل كنيد.
اميدوارم كه شما با به كار بردن اين توصيه ها موفق به ترك اين عمل شويد.
موفق باشید.

چرا ابوعمره و کیان در واقعه ی کربلا حضور نداشتند؟

پاسخ:
نسبت به پيشينه ابو عمره كه همان كيسان است. اما در فيلم مختار از او به كيان تعبير شده، همين مقدار در تاريخ بيشتر نيافتيم كه وي مشاور مختار بوده و مسئول شرطه هاي حكومت وي بوده، نيز در انتقام از قاتلان كربلا شدت عمل به خرج مي داده.(1) نسبت به قبل از قيام مختار با تحقيقي كه به عمل آمد مطلبي يافت نشد كه او در كجا بوده و چه مي كرده، اصلا او آگاه به حركت امام به سوي كوفه و گرفتار شدن امام در كربلا شده يا نه، چه بسا آگاه نشده است و يا اگر آگاه شده امكان همراهي با امام را نداشته، به هر روي مطلبي را در اين باره نيافتيم. اما لازم است بدانيد بسياري از خواص مانند عبد الله بن جعفر و غيره توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند. كيان كه جاي خود را دارد.
صاحب تنقيح المقال معتقد است امام حسين (ع) در مدينه يا مكه فردي را مكلف به همراهي نكرد. او مي نويسد: امام حسين هنگامي كه از حجاز به طرف عراق حركت كرد، خود مي دانست كه به فيض شهادت خواهد رسيد، ولي به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حركت نكرد، تا بر همه ي مكلفين واجب شود كه به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلكه بر اساس وظيفه ي خود، يعني به دست گرفتن رهبري ظاهري و پيشوايي مردم، كه حضرتش را دعوت كرده بودند، حركت كرد. در اين صورت بر ديگران واجب نيست كه با او هم سفر شوند و اگر كسي هم همراهي نكند، گناهي را مرتكب نشده است. آري گناهكار فردي است كه در قيام كربلا و محاصره ي امام حسين در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از امام تخلف كرده، به ياري حضرتش نشتافته است.
اما كساني كه در حجاز بودند و از همان اول با امام نيامدند، از ابتدا مكلف به حركت و همراهي با امام نبودند و عدم همراهي آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نيست. مامقاني پس از بيان اين مقدمات مي گويد:
بنابراين، تعدادي از صالحان و خوبان بودند كه در آن هنگام، شرف شهادت براي آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شكي نيست كه احدي در عدالت آنان ترديدي نداشته است. پس نيامدن محمد حنفيه و عبدالله جعفر به علت سرپيچي يا انحراف ايشان نبوده است. (2)

پي نوشت ها:
1. الأخبار الطوال، الدينوري، ج 1، ص 289و292، 1960، دار إحياء الكتب العربي، منشورات شريف الرضي، الطبعة الأولى 1960 القاهرة.
2. تنقيح المقال في علم احوال الرجال، مامقاني، عبدالله، ص‏112، بي جا، مطبعة الحيدرية؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81 .
موفق باشید.

با سلام.دختری 19 ساله هستم که دو سال پیش در مدرسه با کسی اشنا شدم.اغزاز دوستی از ناحیه ی او بود.اوایل کشش زیادی نسبت به او نداشتم ام او مدام ابراز علاقه میکرد،و من صرفا به خاطر اینکه دختر خوب و با ایمانی بود پیشنهاد دوستیش را پذیرفتم.البته لین دوستی با واسطه لی اغاز شد و او مستقیما چیزی به من نگفت یعنی چون دوسال کوچکتر از من بود شاید خجالت میکشید..!به هر حال اوایل دوستیمان یک طرفه بود اما دیری نگذشت که من نیز کم من به او علاقه مند شدم و علاقه ی ما هر روز شدت گرفت تا الان که حدود دوسالی میگذرد این دوستی پابرجاست به حدی که خودم درک میکنم که بیش از حد شده و هر دو عذاب میکشیم.با تمام شدن دبیرستان من همدیگر را کمتر میبینیم...و از این نظر خیلی بهمان فشار می اید...شاید خنده دار باشد که شب ها از راه دور همدیگر را بغل میکنیم یا میبوسیم.اوایل اصلا از این اخلاق ها نداشتم و حتی از چنین دوستی هایی متنفر بودم اما الان خودم دچار شدم!زندگیم به هم ریخته و بیشتر از این زندگی دوستم. میخواستم بدانم این نوع دوستی از لحاظ شرعی اشکال دارد؟و چند راه برای کاهش استرس ها ی ناشی لز این دوستی میخواستم به طوری که به دوستم لطمه وارد نشود.

رابطه با هم جنس، تا زماني كه رنگ و بوي جنسي به خود نگرفته باشد اشكالي ندارد، هم چنين تا زماني كه حالت وابستگي عاطفي شديد به طرف مقابل پيدا نكرده باشد مشكلي ندارد، اما هر كدام از اينها كه آمد نشانه متعادل و نرمال نبودن رابطه است. وابستگي عاطفي در رابطه شما با دوستتان كاملا مشهود است و احتمالا كمي هم حالت جنسي به خود گرفته است. لذا به اين دو دليل، اين رابطه بايد اصلاح شود.
يكي از علت هاي اين وابستگي هاي افراطي، عزت نفس پايين است، عزت نفس از ديدگاه اخلاق و روايات اسلامي بدين معنا است كه انسان آن قدر خودش را عزيز و بزرگ انگارد كه حاضر نشود تن به هر كاري بدهد. عزت نفس يعني آن كه، آدمي شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرايط مختلف خود را حفظ كند. عزت نفس از ديدگاه روانشناسي مبتنى بر خودپنداره‏اى است كه افراد از خود تصوير مى‏كنند. اگر كسى خود پنداره مثبتى از خود تصوير كند و رفتارهاى خود را نيز هماهنگ با اين نگرش مثبت نمايد، طبعاً داراى عزت نفس خواهد بود؛ ولى اگر خود پنداره منفى و ضعيف باشد، نگرش فرد به خود، يك نگرش غير واقع ‏بينانه منفى و ضعيف خواهد بود؛ در نتيجه فرد خودش را در پايين‏تر از موقعيت واقعى اش ارزيابى مى‏كند و در نتيجه رفتارهاى در حد شأن و موقعيت واقعى اش انجام نمى‏دهد و در واقع عزت نفس واقعى خودش را از دست مى‏دهد. به عبارت ديگر خودش را آن قدر پايين فرض مي كند كه در مقابل يك شخصي مانند خودش، كم مي آورد، و نمي تواند بدون اينكه با او ارتباط داشته باشد زندگي كند. بايد تلاش كنيد كه عزت نفس خودتان را ارتقا بدهيد.
اين حالتهاي وابستگي افراطي، يك حالت هاي وسواس گونه هم محسوب مي شود، يعني شخصي كه چنين وابستگي اي دارد مي خواهد كه از اين وابستگي خلاص شود ولي نمي تواند، اين همان حالت وسواس است.
احتمالا در اين رابطه افراطي اي كه شما داريد كشش جنسي هم وجود دارد، و لو به صورت كم و ناخود آگاه، لذا قطع اين ارتباط، ولو به صورت تدريجي، حتما لازم است.
نكته بسيار مهم ديگر اين است كه به احتمال زياد، شما اضطراب هم داريد، و به واسطه برقراري رابطه با اين دوستتان، اضطراب شما از بين مي رود و آرامش پيدا مي كنيد، لذا براي شما كاملا مطلوب است و كشش خاصي به سمت اين رابطه داريد. اين اضطراب باعث ايجاد حالت وسواسي هم مي شود.
در مجموع، شما با تركيبي از حالت هاي اضطرابي و وسواسي و عزت نفس پايين مواجه هستيد، براي درمان اين مسئله بهترين كار اين است كه به يك روان شناس خانم مراجعه كنيد تا با مداخله در مشكل شما، به درمان اضطراب و وسواس شما بپردازد، و هم چنين در مورد عزت نفس شما، توضيحاتي به شما بدهد.
به هر حال بايد تلاش كنيد كه هر نوع تماس با ايشان را منتفي كنيد، مگر در مواردي كه مجبوريد، گرچه همان را هم اگر توانستيد قطع كنيد. كاري كنيد كه اصلا با همديگر برخورد نداشته باشيد، يا كمتر برخورد داشته باشيد، تا به تدريج از ذهنتان خارج شود. براي اينكه اين قطع كردن رابطه، براي شما راحت تر شود بايد از همان خانم روان شناس كمك بگيريد.
درست است كه اين كار شما صحيح نيست و بايد آن را ترك كنيد، اما احساس گناه زيادي هم مشكلاتي را به دنبال دارد، احساس گناه افراطي (نه طبيعي) موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي گردد. پس به جاي احساس گناه افراطي كه ثمره اي جز تشديد روحيات افسرده وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد به القاي روح اميد در خود، براي اصلاح اين رفتارتان بپردازيد.
براي اينكه راحت تر بتوانيد اين وابستگي به دوستتان را از بين ببريد بايد چيزي را جايگزين آن كنيد، مثلا مي توانيد با افراد ديگري كه مي شناسيد رابطه جديد برقرار كنيد ( البته نه به حدي كه به آنها هم وابسته شويد) و هم چنين به فكر كارهاي تفريحي و ورزشي و مشغول كننده باشيد تا آن جنبه برون گرايي شما با ديگران ارضاء شود و كمتر به ياد ايشان بيفتيد.
سعي كنيد كه استقلال خود را حفظ كنيد. زماني كه عاشق ديگران مي‌شويم يا اجازه مي‌هيم كه ديگران عاشق ما شوند، مراقب باشيم كه در عين لذت بردن از حمايت عاشقانهٔ طرف مقابل خود، يا دادن حمايت عاشقانه به او، طوري رفتار كنيم كه بدون حضور او نيز بتوانيم به خواسته‌هاي خود برسيم.
اعتماد به خود و اتكاء به خداوند داشته باشيد. بايد در حالتي از حضور قرار بگيريم كه حس كنيم مواردي مانند نااميدي، ترس، ضعف و هرگونه كمبود ديگر، فقط با حضور خداوند تكميل مي‌گردد، ما فقط حق داريم به خداي خود وابسته باشيم كه همواره از اوج آسمان‌ها تا قعر زمين و در فضاي بين آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و هميشه با ما است.
موفق باشید.

با سلام وخسته نباشید سئوالم در خصوص انتخاب چادر به عنوان حجاب کامل است من جدیدا حس میکنم باید چادر را به عنوان حجاب برتر انتخاب کنم (تا کنون هم حجابم را رعایت کردم ولی بدون چادر)در واقع بعد از آمدن سفر مکه که پنج ماهی مگذرد به این مساله فکر کردم ودر این زمینه تحقیق کردم ولی از اینکه در دید دیگران ،همکاران و دوستان چه بازتابی دارد کمی مرددم میکند دوست دارم در مورد تغییر پوششم توسط چادر از کارشناس شما یک جواب کاملا محکم و همراه با فلسفه ای غنی دریافت کنم. با سپاس از همکاری شما (لطفا جواب را خیلی سریع فقط به ایمیلم ارسال فرمایید)متشکرم

يكي از عوامل علاقه و ميل به چيزي، اين است كه از مزايا و فوائدي كه در قبال آن به انسان مي رسد، اطلاعات كسب كنيم. يكي از دلايل ديگر اين است كه الگو و قهرمان انسان، به آن ميل و علاقه داشته باشد.
1- آيا پوشيدن چادر فائده دارد و فلسفه اين نوع حجاب چيست؟
در قرآن كريم، در مورد حجاب و پوشش زنان آياتى آمده، در برخى از آن ها به كيفيت و شكل حجاب اشاره شده است. از جمله:
« به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را از هر نامحرمى فرو بندند. پاكدامنى ورزند. زيورهاى خود را آشكار نگردانند; مگر آن چه به طور طبيعى از آن پيداست. بايد مقنعه خود را بر گردن خويش فرو اندازند، و زيورهاي شان را جز براى شوهران شان يا... آشكار نكنند... .»(1)
در آيه مذكور چند نكته قابل توجه است:
1 . زنان نبايد زينت هاى خود را ـ جز در مواردى ـ آشكار سازند، به اين ترتيب آشكار كردن هر نوع زينتى، حتى لباس هاى زينتى و مخصوص كه زير لباس عادى يا زير چادر مثل پيراهن، كت، دامن، شلوار و... مى پوشند، جايز نيست; زيرا قرآن كريم، از اين عمل نهى فرموده است.
2 . آن ها بايد «خمار»هاى خود را بر سينه هاى خود بيفكنند: «وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ» (2) واژه «خُمُر» جمع «خمار» به معناى پوشش است; ولى معمولا به روسرى يا مقنعه گفته مى شود كه زنان سر خود را با آن مى پوشانند. كلمه «جيوب » نيز جمع «جيب » و به معناى يقه پيراهن است. از آن به گريبان تعبير مى شود. گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى شود.(3)
بنابراين، چون چادر به عنوان يك حجاب برتر محسوب مى شود، اگر لباس هايى مثل، كت، شلوار گشاد يا تنگ و.. . زينت محسوب شوند، آشكار كردن آن ها جايز نيست. بهترين و كامل ترين پوشش براى زن كه زينت هاى او را بپوشاند، چادر است.
پس حجاب منحصر در چادر و حتي مانتو نيست، بلكه هر لباسي كه غير از وجه و كفين (دست‏ها تا مچ) را بپوشاند(پوشاندن حجم و برجستگي هاي بدن نيز لازم است) و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافي است. همان طور كه بقيه واجبات داراي مراتب مختلفي مي‏باشند، حجاب نيز داراي مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است. چادر حجاب برتر بانوان محسوب مي‏گردد. زيرا با چادر حجم بدن زن محفوظ مي ماند. طبيعي است در اين صورت اين حجاب برتر است. فلسفه چادر پوشيدن تنها مصونيت نيست، بلكه علاوه بر آن رعايت تقوا و اطمينان از انجام وظيفه است. با مانتو پوشيدن هر چند مناسب باشد،اين اطمينان را نداريد.
فلسفه حجاب چيست؟
حجاب دو فلسفه اساسي دارد كه با يكديگر ارتباط دارند:
1. محافظت زن در برابر طمع ‏ورزي‏هاي هوس‏بازان.
2. پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از قوانين الهي و تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه.
حجاب با چنين نقش مهم و اساسي پيامي قاطع و كوبنده با خود دارد، و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي نوعي هشدار و اعلام «دور باش!» مي‏دهد، اكنون بايد ديد چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن مؤثر است:
1. حدود و ميزان پوشش:
هر اندازه بدن زن پوشيده‏تر باشد، نقش نيرومندتري در دورسازي ديدگان نگاه كننده ايفا مي‏كند. از همين رو چادر را حجاب برتر شناخته‏اند، زيرا با وجود شرايط ديگر، بيش ترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را مي‏آورد.
2. كيفيت پوشش:
ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت لباس بخش مهمي از حجاب را تشكيل مي‏دهد. لباس‏هاي نازك و تنگ و بدن‏نما كه جاذبه هاي جنسي زن را براي مردان به نمايش مي گذارد، موجب خيره شدن چشم‏هاي هرزه و آلوده جامعه است. در مقابل لباس‏هاي غير بدن‏نما، ديده‏ها را از خود دور مي‏سازد، و سلامت معنوي نفوس را تأمين مي‏كند.
3. رنگ‏ها:
برخي از رنگ‏ها ديده‏ها را خيره مي‏سازد، و پاره‏اي ديگر نگاه‏ها را از خود مي‏راند و دور مي‏سازد. كدام يك از اين دو براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشم‏ها و برنيفروختن آتش شهوت مفيدتر است؟ مگر ما در جامعه‏اي زندگي نمي‏كنيم كه ميليون ها جوان در اوج غريزه جنسي به سر مي‏برند و در سخت‏ترين شرايط جواني از امكان ازدواج محرومند ؟ كافي است با اندك جرقه‏اي شعله‏هاي غريزه در وجودشان برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتي‏ها مبتلا گردند. پس چرا به هر وسيله ممكن ـ حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجه آنان و قرارگرفتن‏شان در دام مفاسد نشويم؟ در عين حال علماي دين نسبت به خصوص رنگ‏ها تأكيد چنداني نكرده، ولي بر اين مسئله پاي مي‏فشارند كه لباس نبايد موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشي از آن باشد. از اين‏رو در طول تاريخ زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند . اين سنت حسنه مورد پذيرش پيامبر(ص) و امامان(ع) قرارگرفت، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيش تري مي‏كردند.
4. شيوه‏هاي رفتاري:
طرز صحبت و چگونگي راه رفتن و ... نيز بخشي از حجاب به معناي وسيع كلمه است. حفظ وقار و متانت هم همان نقشي را دارد كه پوشش زن دارد. عدم رعايت آن نيز اثري چون برهنگي در پي دارد. از اين‏رو قرآن مجيد يكي از صفات خوب زنان مؤمن را كه در رفتار دختران شعيب بيان مي‏كند ، «حيا» و وقار است.
2- اما الگو و قهرمان ما و زنان مسلمانان حضرت زهرا سلام الله عليها است كه حجابش شبيه چادر بود حتي بلند تر از چادر، چرا كه به زمين كشيده مي شد. درباره پوشش حضرت فاطمه(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك، همين پوشش نقل شده است.
حضرت فاطمه(س) مقنعه خويش را بر سر و جلباب بر تن كردند؛(4) يعني پوششي كه تمام تن را از سر تا قدم فرا مي‏گرفته است.
وقتي برترين زن عالم چادر را انتخاب كرده، سزاوار است ما نيز به چادر علاقه بورزيم و چادر را عاشقانه انتخاب كنيم؟!
البته شما توجه كنيد كه با پوشش چادر محبوب خدا و اهل بيت خواهيد شد و در ابتداي پوشش چادر حتما دوستان شما حرف و حديث ها حتي تمسخر خواهند داشت ولي فراموش نكنيد كه اين ها موقتي و گذراست و بعد از گذشت زماني، وقتي ديدند شما مصمم هستيد ديگر كاري با شما نخواهند داشت و دست از سخنان خود برمي دارند و بعد از آن براي شما هم عادي خواهد شد.
با توكل به خدا شروع كنيد و چادر را بر تن كنيد اگر مشكلي برايتان پيش آمد قبل از هر عكس العملي ما را در جريان قرار دهيد تا راهنمايي تان كنيم.
پي نوشت:
1. نور(24)آيه 31.
2. همان.
3. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، 1362 ه.ش، ج 14، ص 438ـ450.
4. ابو منصور احمد بن على طبرسى، الإحتجاج، يك جلد، نشر مرتضى مشهد مقدس، 1403 ه.ق، ج 1، ص 98.
موفق باشید.

چرا روز عاشورا که می شود به جای اینکه عزاداری ها شروع شود از رونق می افتد؟

پاسخ:
در آغاز بايد گفت: البته در ايام عاشورا -به دليل اينكه در اين ايام حوادث مهم، مانند شهادت امام حسين (علیه السلام) و ياران حضرت اتفاق افتاده- عزاداري بيشتر صورت مي گيرد، اما عزاداري ها در روز عاشورا و بعد از آن، از رونق نمي افتد، بلكه اين امر ادامه مي بايد و مردم براي امام حسين (ع) و ياران حضرت شام غريبان و سپس اربعين مي گيرند. علت اين امر نيز اين است كه بعد از عاشورا بخش ديگر از مصايب شروع مي شود و آن مصايب اسارت اهل بيت امام حسين (ع) مي باشد، در ضمن اين مطلب را نبايد فراموش كرد: آنچه كه مهم است حفظ فرهنگ عاشورا است. يكي از عوامل حفظ فرهنگ عاشورا عزاداري است، حال عزاداري روز عاشورا، يا قبل بعد ازآن باشد، لذا معصومان بيشتر به اصل عزادري توجه داشتند .(1) البته يادآوري اين مطلب لازم است كه با آغاز مام محرم مصائب امام حسين(ع) و يارانش تداعي مي شود و سيره ائمه (عليهم السلام) نيز احياي دهه اول محرم بود. همان طوري كه امام رضا (ع) مي فرمايند:َ كَانَ أَبِي إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً -وَ كَانَتِ الْكَآبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ- فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ -يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ- وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ. (2) وقتي ماه محرم فرا مي رسيد. در پدرم امام كاظم(ع) آثار شادي ديده نمي شد و همواره غمگين بودند، روز دهم، روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مي فرمود: در اين روز بود كه حسين(ع) را به شهادت رساندند. شيعيان نيز به تاسي از معصومان در اين ايام عزاداري مي كنند. افزون بر اين به خاطر اين كه در طول ده روز فرصت مناسي باشد براي تبين اهداف عالي حضرت سيد الشهداء (ع) و فلسفه سوگواري براي آن حضرت مانند:
1. تحكيم باورهاي ديني مردم و آشنا شدنانان با معارف ديني.
2. پيوند عميق عاطفي ميان مردم و الگوهاي الهي.
3. اعلام وفاداري نسبت به ستمديدگان و مخالفت با ظالمين.
سوگواري، در طول اين ده روز،داراي شكوه بيشتري است.
البته توجه داريد كه از شهادت امام حسين صدها سال مي گذرد. و عزاداري در دهه اول ماه محرم، نيز عزاداري بعد از شهادت تلقي مي شود. روشن است كه اگر عزاداري بعد از عاشورا هم بخواهيم به صورت گسترده برگزار كنيم، موجب خستگي و زدگي مردم مي شود. لذا اين سنت كه متعارف است، براي نزديك شدن به اهداف اهل بيت (ع)، سنت مناسب و پسنديده و تأثير گذاري است.

پي نوشت ها:
1. ابن قولويه، كامل الزيارات، ناشر مرتضوي، ص 175.
2. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفا ء 1404، ج 44، ص 284، أمالى الصدوق، مجلس 27.
موفق باشید.

صفحه‌ها