پرسش وپاسخ
۱۳۹۱/۰۵/۱۲ ۲۳:۲۷ شناسه مطلب: 73502
۱۳۹۱/۰۵/۱۲ ۲۲:۱۱ شناسه مطلب: 73493
۱۳۹۱/۰۵/۱۲ ۰۶:۳۲ شناسه مطلب: 73434
باسلام، يکي ازدوستانم گفت اگرعصمت وجود دارد، چرا خدا حضرت يونس (ع) رابه علت گناهش (ترک قوم) مجازات کرد و به دهان کوسه انداخت و بعدهم او توبه کرد (ازگناه) و خدا او را بخشيد؟ چرا حضرت يوسف (ع) که دچارغرور شد (با ديدن پدرش ازاسب پايين نيامد) و خدا او را مجازات کرد؟
پاسخ:
در ابتدا بايد اشاره شود: انبيا داراي مقام عصمت هستند و لغزشي علمي و عملي از آن ها سر نميزند. اما آنچه درباره حضرت يونس و يوسف كه در پرسش اشاره شده، بايد گفت:
اين كه جناب يونس كه در دريا گرفتار ماهي شد و بعد نجات پيدا كرد، به دليل گناه نبود، بلكه ترك اولى از او سر زد، چون در پي تمرّد قوم او حضرت يونس منطقه را ترك كرد، ترك منطقه به آن صورت شايسته مقام او نبود، چون او مظهر رحمت خدا بود و بايد بيش تر از آن جهالت قومش را تحمل ميكرد و براي هدايت آنان تلاش مينمود. به دليل همين اشتباه اندك خداوند او را با مشكلي مواجه ساخت تا متوجه كارش بشود و بيش تر از اين لغزشي از او سر نزده است.(1)
اما درباره جناب يوسف بايد گفت: اگر چه در حديثي نقل شده: كه وقتي پدرش به مصر نزد او رفت، ديرتر از پدر از اسب پايين آمد، خداوند به خاطر اين ترك اولي از نسل او پيامبري قرار نداد. (2) اما در صحت اين حديث و انتسابش به امام معصوم جاي ترديد است.
سراسر آيههاي سورة يوسف بر دانش، بردباري و شكيبايي و پاكي و عصمت شگفت آور حضرت يوسف صدّيق شهادت و گواهي ميدهد. قرآن، سرگذشت او را به عنوان "اسوه تقوا" و نمونه پاكي و مظهر عفت و عصمت بيان ميكند. او را از بندگان "مخلَص"(3) ميشمارد. به فرمودة قرآن كريم "مخلَصين" از گزند شيطان در امانند:
"اِلاّ عبادك منهم المخلصين" (4) بنابراين، چگونه ميتوان به او نسبت داد كه "غرور سلطنت او را گرفت و به احترام پدر از اسب پياده نشد ؟! به همين جهت، برخي از مفسران اين قبيل احاديث را مخالف با آيات و ضروريات دين و از خرافات و اسرائيلياتي دانستهاند كه از آن طريق وارد احاديث ما شده و قابل قبول و اعتماد نميباشد.(5)
آيات و روايات معتبر نشانگر آن است كه حضرت يوسف طبق فرمان الهي عمل ميكرد و كمال احترام را نسبت به پدر انجام ميداد، چنان كه قرآن كريم ميفرمايد:
"فَلَمَّا دَخَلُوا يُوسُفَ ءَاوَيََّ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ;(6) هنگامي كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگي داخل مصر شويد كه ان شاء الله در امن و امان خواهيد بود!"
از جمله "فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيَ يُوسُفَ" و "قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ" (واژه ورود و دخول) استفاده ميشود كه حضرت يوسف در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود. در ساختمان و يا چادرهايي منزل گرفته، در انتظار قدوم آنان به سر ميبرد. هنگامي كه پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت يوسف نسبت به آنان اظهار محبت ويژهاي كرد: "ءاوَيََّ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ" و پس از مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكني گزينند، در غير اين صورت واژة ورود و دخول جايگاهي نداشت، بلكه كلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود(7).
پينوشتها:
1. آيه الله جعفر سبحاني، منشور جاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1374 ش، ج 5، ص 150.
2. كليني، كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، 1380 ق ج 2، ص 311.
3. يوسف(12)آيه24.
4. حجر(15)آيه 40.
5. محمد الصادقي،الفرقان في تفسير القرآن، نشر در الكتب الاسلاميه تهران، ج 12 ـ 13، ص 206 ـ 208.
6. يوسف، آيه99.
7. علامه طباطبايي، الميزان، نشر جامعه مدرسين قم، ج 11، ص 248.
موفق و موید باشید.
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ ۲۳:۱۶ شناسه مطلب: 73385
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ ۱۸:۱۴ شناسه مطلب: 73356
۱۳۹۱/۰۵/۱۰ ۱۸:۵۷ شناسه مطلب: 73236
من زنی 23 ساله هستم از دوران بچگی عادت بد استمناء رو داشتم الان که 1سالهازدواج کردم ازبدترین عوارضش واسه من بزرگتر شدن و کبودی و زشتی پرده دستگاه تناسلیمه آیا راهحلی برای این مشکل وجود داره؟ این اتفاق تاثیری برباردار شدن من میذاره؟؟ضمنا وقتی همسرم از شکل دستگاه تناسلی من تعجب میکنه من نمیتونم بگم قبلا چه کاری انجام میدادم . چکار کنم راهنماییم کنید خواهشا.......
پاسخ:
در مورد زشتي دستگاه تناسلي اتان به نظر مي رسد كه دچار حساسيت بيخودي شده ايد. اينكه خود ارضايي بر شكل دستگاه تناسلي تاثير بگذارد مطلبي است كه ما تا كنون با آن برخورد نداشته ايم، و نمي دانيم كه شما اين مطلب را از كجا نقل مي كنيد. به نظر مي رسد كه خود ارضايي تاثيري در شكل دستگاه تناسلي ندارد. اگر اين طور باشد بايد همه زناني كه ازدواج كرده اند بعد از چندين سال دستگاه تناسلي آنها دچار اين مشكل شود، چون به هر حال در رابطه هاي جنسي با همسرشان، دستگاه تناسلي اشان دخالت و نقش دارد، در صورتي كه اين طور نيست و مشكلي پيدا نمي كنند. نكته ديگر اينكه اصلا معلوم نيست كه تعجب شوهر شما از شكل دستگاه تناسلي اتان درست و صحيح باشد. شايد يك تصوير خيالي از دستگاه تناسلي زنانه در ذهن شوهر شما بوده باشد و حالا فكر مي كند كه دستگاه تناسلي شما غير طبيعي است، لذا اينطور نيست كه حتما قضاوتش درست باشد. شما هم اصلا لازم نيست و نبايد به شوهرتان بگوييد كه در گذشته خود ارضايي مي كرده ايد، چون در آن صورت شايد از شما بدش بيايد و بعضي از مواردي را كه اصلا ربطي هم به خود ارضايي ندارند به اين مسئله ربط بدهد، و هم چنين اصلا افشا كردن گناهان، نزد افراد ديگر درست نيست و خدا آن را نمي پسندد.
هم چنين خود ارضايي نقشي در بارداري يا ناباروري ندارد، لذا خودتان را با اين مطالب نادرست دچار نگراني و تشويش خاطر نكنيد. خود ارضايي و استمنا كار نادرست و ناپسندي است و عوارضي را هم در پي دارد، اما به نظر مي رسد بعضي از تصوراتي كه در مورد آثار و عوارض سوء استمنا وجود دارد درست نيست و در مورد آن مبالغه شده است، و اين مواردي را كه شما ذكر كرده ايد از اين دسته است.
موفق باشيد.
موفق و موید باشید
۱۳۹۱/۰۵/۱۰ ۱۸:۳۳ شناسه مطلب: 73231
در گذشته تا حال کدام یک از علما و اولیا و عرفا مانند: شهید ثانی و شیخ مفید و کلینی و.... و علما حاضر در مورد ولایت فقیه چه مستقیم و غیر مستقیم، چه نظری داشته اند؟ اگر وجود دارد با سند بیان کنید.
اگر نظری داشته اند پس چرا خودشان از گذشته تا حال یک بار آن را پایه گذاری نکرده اند؟
پاسخ:
حكومت ديني با محوريت ولايت فقيه پديده جديدي نيست كه تازه مطرح شده باشد. حكومت ديني ريشه در اسلام داشته و سابقه آن به ظهور اسلام بر مي گردد. البته بعد از رحلت رسول خدا حكومت از مسير خود خارج و كساني بر مسند قدرت قرار گرفتند كه لياقت نداشتند. و امامان كه صاحب ولايت بودند كنار گذاشته شدند. در عصر غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) نيز حكومت حق فقها است كه -متأسفانه- از آنان گرفته وشرايط به گونه اي فراهم گرديد كه عملا آنها از عرصه حكومت كنار گذشته شدند. كساني روي كارآمدند كه حق حكومت نداشتند از اين رو است كه در طول تاريخ عالمان ديني با حكومت هاي ظالم درگير و به مسلمانان اجازه همكاري با آنان را نمي دادند. بر همين اساس است كه يكي از مباحث مهم در" فقه" حرمت همكاري با حاكمان جور مي باشد. اين امر نشان از آن دارد: بحث حكومت ديني سابقه طولاني داشته و يكي از وظايف فقها تشكيل حكومت ديني بوده است. از اين رواست كه امام راحل يكي از وظايف فقها را تشكيل حكو مت ديني دانسته و عليه شاه قيام نمود. يكي از علل قيام امام نيز اين بود كه حكومت شاه غير مشروع و غير قانوني است و او حق حكومت را ندارد، همان طور كه حكومت هاي قبل از وي نيز حق حكومت نداشتند. لذا امام و ديگر فقها ولايت فقيه را در راستاي خلافت و در امتداد امامت دانستهاند و مسئلة رهبري سياسي را كه در عهد حضور براي امامان معصوم ثابت بوده، همچنان براي فقهاي جامع الشرائط در دوران غيبت ثابت دانستهاند و بعضي آن را يك مسئلة اصولي و اعتقادي دانستهاند، نه صرفاً يك مسئلة فقهي. از اين رو حضرت امام(ره) ميفرمايد: «للفقيه العادل جميع ما للرسول والأئمة ممّا يرجع إلي الحكومه و السياسه و لا يعقل الفرق؛(1) تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشتهاند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا ميباشد».
در جاي ديگر ميفرمايد: تمامي دلايلي را كه براي اثبات امامت پس از دوران عهد رسالت آوردهاند، بعينه دربارة ولايت فقيه در دوران غيبت جاري است، و فقيه عادل شايستهترين افراد براي عهده دار شدن آن ميباشد.(2)
اين گفتار امام دربارة ولايت فقيه همان چيزي است كه فقهاي بزرگ و نامي شيعه قرنها پيش گفتهاند. از همان روزگاري كه فقه شيعه تدوين يافت، مسئلة ولايت فقيه مطرح گرديد و مسئوليت اجرايي احكام انتظامي اسلامي را بر عهدة فقهاي جامع الشرائط دانستند. فقها اين مسئله را در ابواب مختلف فقه از جمله در كتاب جهاد، كتاب امر به معروف، كتاب حدود و قصاص و غيره مطرح كردهاند. از جمله مرحوم شيخ مفيد (متوفاي سال 413) در كتاب «المقنعه» در باب امر به معروف و نهي از منكر فرموده است: اجراي حدود و احكام انتظامي اسلام وظيفة حاكم اسلام است كه از جانب خداوند منصوب گرديده، منظور از حاكم اسلام، ائمة هدي از آل محمد (صلی الله علیه و آله) يا كساني كه از جانب ايشان منصوب گرديدهاند، ميباشند و امامان نيز اين امر را به فقهاي شيعه تفويض كردهاند تا در صورت امكان، مسئوليت اجرايي آن را بر عهده گيرند.(3)
حمزه بن عبدالعزيز ديلمي معروف به سلاّر (متوفاي سال 448) در كتاب فقهي خود به نام «مراسم» مينويسد: امام و پيشواي شيعه اجراي احكام انتظامي را به فقها واگذار نموده و به عموم شيعيان دستور دادهاند تا از ايشان تبعيت و پيروي كنند.(4)
شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي (متوفاي سال 460) در كتاب «النهايه» فرموده است: حكم نمودن و قضاوت بر عهدة كساني است كه از جانب حاكم عادل (امام معصوم) مأذون باشند و اين وظيفه بر عهدة فقهاي شيعه واگذار شده است.(5)
همين طور علاّمة حلّي (متوفاي سال 771) در كتاب «قواعد» و شهيد اوّل محمد بن مكّي عاملي (شهيد سال 786) در كتاب (الدروس) و شهيد ثاني علي بن احمد عاملي (شهادت در سال 965) در كتاب مسالك و همين طور جمال الدين احمد بن محمد بن فهد حلّي (متوفاي سال 841) در كتاب «المهذب البارع» ولايت و اجراي احكام اسلامي را وظيفة فقهاي عادل ميدانند.
از متأخرين مرحوم ملا احمد نراقي (متوفاي سال 1245 ه.ق) در همين راستا به تفصيل سخن رانده و مينويسد: هر گونه اقدامي كه در بارة مصالح امّت است و عقلاً و عادتاً قابل فروگذاري نيست و امور معاد و معاش مردم به آن بستگي دارد و از ديدگاه شرع نبايستي بر زمين بماند، بلكه ضرورت ايجاب ميكند كه پابرجا باشد و از طرفي هم به شخص يا گروه خاصّي دستور اجراي آن داده نشده، حتماً وظيفة فقيه جامع الشرايط است كه عهده دار آن شود و با آگاهي كه از شرع در اين امور دارد، متصدّي اجراي آن گردد و اين وظيفة خطير را به انجام رساند.(6)
صاحب جواهر شيخ محمد حسن نجفي (متوفاي سال 1266) قاطعانه در اين زمينه مسئلة ولايت عامّة فقها را مطرح ميكند و مينويسد: اين رأي مشهور ميان فقها است و من مخالف صريحي در آن نيافتم و شايد وجود نداشته باشد. لذا بسي عجيب است كه برخي از متأخرين در آن توقف ورزيدهاند.(7)
بنابراين تشكيل حكومت ديني مساله جديدي نيست و فقها تازه به فكر آن نيفتاده اند. بلكه هميشه اين مساله را مطرح نموده اند. منتهي دشمنان نگذاشتند كه مردم بيشتر با حكومت ديني و ولايت فقيه آشنا شوند. يا شرايط قيام و مبارزه فراهم نبود. اما امام با قيام و مبارزه خود موجب شد كه مردم در مرور زمان با حكومت ديني آشنا وجنايات حاكمان جور را بهتر بدانند تا اينكه سر انجام در سال 1357 شرايط همه جانبه فراهم گرديد و نتيجه قيام تشكيل حكومت ديني بود.
و علت عدم اقدام علما، فراهم نبودن زمينه و مقدمات آن بوده است. حاكمان جور و دنيا پرستان، هرگز اجازه نمي دادند كه فقها، حكومت اسلامي تشكيل دهند، مردم نيز به جهت ناآگاهي، همكاري مناسبي در اين جهت با فقها نداشتند.براي آگاهي بيشتر به كتاب، ولايت فقيه، آيت الله محمد هادي معرفت، مراجعه نمائيد.
پينوشتها:
1. امام خميني،كتاب البيع، ج 2، ص636، تنظيم و نشر و آثار امام خميني .
2. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44، قم، ياران، 1377ش.
3. همان، ص 44، به نقل از المقنعه، ص810.
4. همان، ص 45، به نقل از المراسم العلويه، ص263.
5. همان، به نقل از النهايه، ص 301.
6. همان، ص 48، به نقل از عوائد الايام، ص536 .
7. همان، به نقل از جواهر الكلام،ج 21، ص395 .
موفق و موید باشید
۱۳۹۱/۰۵/۱۰ ۱۵:۳۲ شناسه مطلب: 73227
امام علی (علیه السلام) قرآن کریم را در چند روز جمع آوری کرد؟
پاسخ:
آنچه در تاريخ آمده اين كه امام بعد از فارغ شدن از كفن و دفن پيامبر (صلی الله علیه و آله) و بعد از اين كه نتوانست براي گرفتن حق خود اقدامي انجام دهد، در خانه نشست و به جمع قرآن بر اساس دستور رسول خدا و تنظيم آن و ... پرداخت و در مدت كوتاهي اين كار را به انجام رساند و آن را عرضه كرد. (1)
در مورد خطبه "الوسيله" گفته شده اين خطبه را امام هفت يا نه روز بعد از وفات رسول خدا و بعد از جمع قرآن ايراد كرده است. (2)
از طرف ديگر بعد از جنگ يمامه قرآن به امر خليفه اول توسط زيد بن ثابت جمع آوري گرديد. (3)
بنا بر روايتي اين كار سه روز طول كشيد. (4) ولي قرآن پژوه معاصر (مرحوم ) آيت الله معرفت مدعي شده روايات دلالت دارد مدت اين جمع آوري شش ماه بوده است (5) ما كتاب ايشان را در دسترس نداشتيم و روايتي هم كه بر اين مطلب دلالت كند، نيافتيم.
با توجه به اين كه مسيلمه زمان پيامبر ادعاي نبوت كرده بود و مدت كمي بعد از وفات پيامبر جنگ با او اتفاق افتاد و اقدام امام در جمع آوري قرآن قبل از جنگ يمامه بوده، معلوم مي شود اقدام امام در جمع قرآن در همان كمتر از يك ماه بعد از وفات صورت گرفته است و به مدت كوتاهي بعد از آن، جمع آوري توسط زيد بن ثابت انجام شده است.
در جستجوي وسيعي كه كرديم زمان بندي دقيق تري نيافتيم.
پي نوشت ها:
1. يعقوبي، تاريخ، بيروت، دار صادر، ج 2، ص 135.
2. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363 ق ، ج 8، ص 18؛ شيخ صدوق، امالي، قم، مؤسسه بعثت، 1417 ق، ص 398 - 399.
3. يعقوبي، همان.
4. شيخ هادي نجفي، موسوعة أحاديث أهل البيت (ع) ، بيروت، دار احيائ التراث العربي، 1423 ق، ج 1، ص 7.
5. مجيد معارف، درآمدي بر تاريخ قرآن، تهران، نبأ، 1383 ش، ص 153 به نقل از "التمهيد"، ج 1، ص 288.
موفق و موید باشید.