سادات و فرزندان ائمه

نام‌گذاری در هر اجتماعي به فرهنگ و سنت آن اجتماع بستگي دارد. بنابر این، اين نام‌گذاری‌ها به‌هیچ‌وجه بيانگر کيفيت روابط حسنه صاحبان اين اسامي با يکديگر نبوده است

پرسش: 

شيعيان بر این باورند که بین اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و خلفا روابط مناسبی وجود نداشته اگر چنین بوده چرا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) فرزندان خود را به نام خلفا نام¬گذاری می¬کردند؟

پاسخ اجمالی:
استفاده از اسامی خلفا در فرهنگ اعراب مرسوم بوده و حساسیتی در انتخاب اسامی وجود نداشته است. این موضوع در بین اصحاب اهل‌بیت و شیعیان هم وجود داشت. بدون اینکه حساسیتی در بین باشد. حضرت علی (علیه السلام) فرزندان خود را به اسم عثمان، عمر و ابوبکر گذاشت درحالی‌که با این افراد میانه و رابطه خوبی نداشت حتی این مطلب در منابع اهل سنت هم منعکس‌شده است. بدین خاطر نام¬گذاری این اسامی هرکدام دلیل خاصی داشته است.
پاسخ تفصیلی:
1. نام‌گذاری در هر اجتماعي، به فرهنگ و سنت آن اجتماع وابسته است. اعراب براي خود نامهای متداولی داشته‏اند که مربوط به فرهنگ آن جامعه است؛ ازجمله آن: ابوبکر، عثمان، عمر، معاويه، يزيد و... است.
اين اسامي در فرهنگ زمان امامان پيشين، مطلوب و مرسوم بود و امروز هم در بسياري از کشورها و مناطق عرب نشین، موردپسند مردم است و فرزندانشان را بدين اسامی نام‌گذاری مي‏کنند. امامان‏(علیهم‌السلام) نيز طبق فرهنگ و سنت متداول زمان خويش، براي فرزندانشان این اسامي را انتخاب می‌کردند.
نکته قابل‌تأمل اینکه انتخاب اسامي ابوبکر، عمر، عثمان و معاويه، دليل بر دوستی و تأييد خليفه اول، دوم، سوم و معاویه نیست؛ زیرا نام‌گذاری در هر اجتماعي به فرهنگ و سنت آن اجتماع بستگي دارد. بديهي و مسلم است در عرف اجتماعي آن زمان، اين نام‌گذاری‌ها به‌هیچ‌وجه بيانگر کيفيت روابط حسنه صاحبان اين اسامي با يکديگر نبوده است.
2. ابن حجر در کتاب الاصابه باب «ذکر من اسمه عمر» نام 21 نفر از صحابه که نامشان عمر بوده را ذکر می¬کند.(1) از اين اسامي استفاده مي‌شود که عمر در آن عصر نام معروف و متعارفي بوده که افراد براي فرزندان خود انتخاب می‌کردند و نشانگر علاقه به فردي خاص نبوده است. وی بیست‌وشش نفر از صحابه را ذكر مى‌كند كه نامشان عثمان بوده است.(2) آيا مى‌شود گفت: اين نام به خاطر خليفه سوم بوده است؟
3. تعدادي از اصحاب ائمه‌(علیهم‌السلام) و علماي شيعه، نامشان ابوبکر، عمر و عثمان بود؛ مانند ابوبکر حضرمي، ابوبكر بن ابوسمّاك، ابوبكر عياش، ابوبكر بن محمد، ابوبكرالمرادي و ابوبکر بن عبدالله سعد اشعري از اصحاب امام باقر و صادق (علیهماالسلام) ابوبکر الجعابي، محمد بن عمر بن سلم البراء، از محدثين شيعه در قرن سوم و از اساتيد شيخ مفيد است.(3) ‌عمر بن يحیي، عمر بن هلال، عمر بن معمر از اصحاب امام باقر (علیه‌السلام) و عمر بن أبان، عمر بن ابوحفص، عمر بن ابوشعبة، عمر بن اذينة، عمر بن براء، عمر بن حفص، عمر بن حنظله، عمر بن سلمة و... از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام)، ‌عثمان اعمى بصرى، عثمان جبلة و عثمان بن زياد از اصحاب امام باقر (علیه‌السلام) و عثمان اصفهانی، عثمان بن يزيد، عثمان بن زياد از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام).
مرحوم آیت الله خویی اسامی روایان از اصحاب ائمه (علیهم السلام) که با نام «ابوبکر»(4) و «عمر»(5) و «عثمان»(6) بوده اند را در کتاب «معجم رجال الحدیث» به صورت مبسوط آورده است. 

4. شکى نيست که شيعيان از يزيد بن معاويه و اعمال زشت او تنفر شديدى داشته و دارند؛ ولى درعین‌حال، مى‌بينيم که در بين شيعيان و اصحاب ائمه (علیهم‌السلام) کسانى بوده‌اند كه نامشان يزيد بوده است؛ مانند يزيد بن حاتم از اصحاب امام سجاد (علیه‌السلام)؛ يزيد بن عبدالملک، يزيد بن محمد، يزيد كناسى يزيد بن ابي زياد از اصحاب امام باقر (علیه‌السلام)؛ يزيد الشعر، يزيد بن خلیفه، يزيد بن خليل، يزيد بن عمر بن طلحه، يزيد بن فرقد، يزيد مولى حكم از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام)؛ يزيد بن سليط از اصحاب امام کاظم‌(علیه‌السلام) و يزيد بن عمر از اصحاب امام رضا‌(علیه‌السلام).(7) ‌حتى يکى از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) نامش شمر بن يزيد بوده است.(8)‌
آيا اين نام‌گذاری‌ها مى‌تواند دليل بر محبوبيت يزيد بن معاويه نزد ائمّه و شيعيان آنان باشد؟
5. شخص عمر اين نام را بر فرزند علي‌(علیه‌السلام) گذارد و به اين نام نيز معروف شد.
بلاذری در انساب الأشراف مى‌نويسد: «وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علی باسمه» عمر بن خطاب، فرزند علي را از نام خويش، عمر نام‌گذاری كرد.(9)
ذهبى در سير اعلام النبلاء مى‌نويسد: «ومولده في ایام عمر. فعمر سماه باسمه» در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را براى وى انتخاب كرد.‌(10)
6. نام‌گذاری فرزند علي‌(علیه‌السلام) به عثمان، نه به جهت همنامى با خليفه سوم و يا علاقه حضرت به او است؛ بلكه به دلیل علاقه به عثمان بن مظعون امام علی (علیه السلام) این نام را برای فرزند خویش انتخاب نموده است: «إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون» فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون ناميدم.(11)
7. نام‌گذاری فرزندان، از روى علاقه پدر و مادر به افراد و شخصيت‌ها صورت نمى‌گرفت؛ وگرنه بايد همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اكرم (صلی‌الله عليه واله) نام‌گذاری مى‌كردند.
اگر نام‌گذاری جهت ابراز محبت به شخصيت‌ها بود، چرا خليفه دوم به سراسر ممالك اسلامى بخشنامه كرد كه كسى حق ندارد فرزندش را به نام رسول خدا (صلی‌الله عليه واله) نام‌گذاری كند؟ ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحيح بخارى مى‌نويسند:
« كَتَبَ عُمَرُ لَا تُسَمُّوا أَحَدًا بِاسْمِ نَبِيٍّ.»(13)
عينى در عمدة القارى مى‌نويسد: «وكان عمر كتب إلى أهل الكوفة لا تسموا أحدا باسم نبي وأمر جماعة بالمدينة بتغيير أسماء أبنائهم المسمين بمحمد حتى ذكر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم في ذلك فتركهم.»(14) 
8. بنا به نقل شيخ مفيد نام يكى از فرزندان امام مجتبى (علیه‌السلام) عمرو بوده است. آيا مى‌شود گفت: كه اين نام‌گذاری به دلیل همنامى با اسم عمرو بن عبدود يا عمرو بن هشام (ابوجهل) یا عمروعاص بوده است؟(15)
9. با توجه به آنچه در صحيح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، حضرت امير علیه‌السلام نسبت به ابوبكر و عمر، انتقاد و ايراد داشته است. عمر خطاب به علي (علیه‌السلام) و عباس مى‌گويد:
«فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله عليه واله) قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه واله) فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ‌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله عليه واله) وَ وَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»(16)
پس از وفات رسول خدا‌ (صلی‌الله عليه واله) ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم، ‌شما دو نفر (عباس و علي) آمديد و توای عباس ميراث برادرزاده‌ات را درخواست كردى و توای علي (علیه‌السلام) ميراث فاطمه (سلام‌الله علیها) دختر پيامبر (صلی‌الله علیه و اله) را.
ابوبكر گفت: رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) فرموده است: ما چيزى به ارث نمى‌گذاريم، آنچه مى‌ماند، صدقه است و شما او را دروغ‌گو، گناهكار، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفى كرديد و حال آن‌كه خدا مى‌داند كه ابوبكر راست‌گو، ‌دين‌دار و پيرو حق بود. پس از مرگ ابوبكر، ‌من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغ‌گو، حيله‌گر و گناهكار خوانديد. ‌
و در روايت ديگرى نقل كرده‌اند كه امير مؤمنان (علیه‌السلام) به ابوبکر پيام داد که تنها نزد ما بيا؛ چون دوست نداشت با عمر روبه‌رو شود «فَأَرْسَلَ إلى أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ.»(17)
10. نام‌گذاری به نام ابوبكر: اگر قرار بود كه امير مؤمنان علی (علیه‌السلام) نام فرزندش را ابوبكر بگذارد، از نام اصلي او (عبد الكعبه، عتيق، عبدالله) انتخاب مي¬كرد نه از كنيه او علاوه بر اینکه ابوبكر كنيه فرزند علي (علیه‌السلام) بوده و انتخاب كنيه براي افراد در انحصار پدر فرزند نیست؛ بلكه خود شخص با توجه به وقايعي كه در زندگي¬اش اتفاق مي¬افتاد كنيه¬اش را انتخاب مي¬کند.
بنا بر قولي، نام اين فرزند را امير مؤمنان علیه‌السلام، عبدالله گذارد كه در كربلا سنّش 25 سال بوده است.(18)
ابوالفرج اصفهاني می‌نویسد: «قتل عبدالله بن علي بن أبي طالب، وهو ابن خمس وعشرين سنة ولا عقب له»
عبدالله بن علي 25 ساله بود كه در كربلا به شهادت رسيد. 
آيا با توجه به اين موضع‌گیری‌های امير مؤمنان (علیه‌السلام) در برابر خلفا، مى‌شود ادعا كرد كه حضرت به دلیل علاقه به خلفا اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار داده است؟
پی‌نوشت:
1.    طبرسی، ابواحمد، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1 ص 17
2.    ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه ، ج 4، ص 483.
3.    همان، ج 4، ص 447 ـ 463.
4.    خوئي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، ج18، ص71.
5.    همان، ج22، ص68-352.
6.    همان، ج14، ص9-75.
7.    همان، ج13، ص112-143.
8.    همان، ج 21، ص109-131.
9.    همان، ج 10، 44.: «شمر (بن‏ يزيد): روى عن أبي جعفر ع، و روى عنه ابنه عمرو بن شمر».
10.    بلاذری، انساب الاشراف، ج 2 ص 192
11.    الذهبي، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 134
12.    اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 89
13.    إبن بطال البكري القرطبي، شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 344؛ ابن حجر عسقلاني، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 10، ص 572.
14.    العيني، بدر الدين محمود، عمدة القاري فی شرح صحيح البخاري، ج 15، ص 39.
15.    شيخ مفيد، الإرشاد، ج 2 ص 20.
16.    النيشابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري‌، صحیح مسلم، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 3، ص 1378، ح 1757،
17.    همان.
18. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج 1 ص 22

لطفاً دلايل قانع‌کننده‌ای درباره‌ی اين قضيه بياوريد.
در دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس، ائمه اهل‌بیت، علويان و سادات به دليل شرایط نامساعد سياسي و خفقان شديد، مورد قهر و تعقيب حکام ظلم قرارگرفته و عده زيادي از ايشان...

باسلام

اينجانب به سيد بودن افرادي که بهشون ميگن سيد شک دارم، لطفاً دلايل قانع‌کننده‌ای درباره‌ی اين قضيه بياوريد.

باتشکر

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

درباره اينکه چرا به سيادت سادات شک داريد بهتر بود دليل شک خود را بيان می‌کردید تا توضيح بهتري ارائه گردد.

دلایل وجود و حضور علويان و سادات در ايران را خدمت شما بيان می‌کنیم:

در دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس، ائمه اهل‌بیت، علويان و سادات به دليل شرایط نامساعد سياسي و خفقان شديد، مورد قهر و تعقيب حکام ظلم قرارگرفته و عده زيادي از ايشان به نقاط دوردست و امن‌تر ازجمله ايران هجرت کردند، همچنين گروهي از امامزادگان و سادات جهت تبليغ دين اسلام و مکتب تشيع و برخي به درخواست مردم ايران به اين کشور عزيمت نمودند. اين مهاجرت‌ها در تشيع مردم ايران نقش به­سزائي داشت و مردم ايران هميشه براي امامزادگان و سادات احترام ويژه اي قائل بوده و هستند.

بعدها خود ايشان يا فرزندانشان با دختران ايراني ازدواج کردند و اولاد زيادي از نسل آنان در ايران و نقاط ديگر گسترش يافت که از همان زمان آن‌ها با عنوان سيد يا علوي يا مير و عناوين ديگر به‌عنوان نسل و ذريه رسول خدا شناخته می‌شدند و حتي سادات در قرون نخستين داراي نقيب بودند، نقيب عالم و فرد سرشناسي از سادات بود که داراي دفتري بود و اسامي سادات شهر و منطقه خود را در آن ثبت می‌نمود تا افرادي بی‌دلیل ادعاي سيادت نکنند.

دليلي براي شک نسبت به نسب سادات وجود ندارد زيرا از قدیم‌الایام خود ايشان نسبت به حفظ نسبشان اهميت ویژه‌ای قائل بودند و مردم هم به اين راحتي سيادت کسي را که به سيدي نمی‌شناختند قبول نمی‌کردند، البته ممکن است مواردي ادعاي سيادت داشته باشند ولي سيد نباشند و مواردي به‌عکس سيد باشند اما به دلایلی سيادتشان پنهان مانده باشد، اما این‌ها موارد کمي است.

لازم به ذکر است ملازمه‌ای بين سيادت و عصمت يا عدم انحراف آن‌ها وجود ندارد و در بين سادات نيز افراد مؤمن و افراد منحرف نيز وجود دارد.

جهت مطالعه بيشتر می‌توانید به  کتاب تاريخ تشيع در ايران٬ رسول جعفريان، ج1  ٬ص233 مراجعه نمایید.

اما ايران مملو از اين امام‌زادگان عظيم الشان است؟
اين ادعا که در عربستان امامزاده وجود ندارد يا امامزاده‌ای در آنجا دفن نشده است ادعاي درستي نيست و طبیعتاً با توجه به اينکه مکه و مدينه اولين و مهم‌ترین شهرها...

با اينکه اسلام از شبه‌جزیره‌ی عربستان طلوع کرده چرا هيچ امام‌زاده‌ای آنجا نيست، اما ايران مملو از اين امام‌زادگان عظيم الشان است؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

اين ادعا که در عربستان امامزاده وجود ندارد يا امامزاده‌ای در آنجا دفن نشده است ادعاي درستي نيست و طبیعتاً با توجه به اينکه مکه و مدينه اولين و مهم‌ترین شهرهاي محل سکونت اهل‌بیت پيامبر بوده است و چهار امام از ائمه معصومين در مدينه و قبرستان بقيع مدفون هستند، طبیعتاً فرزندان بسياري از ايشان نيز در اين شهرها زندگي می‌کردند، اما توجه به نکات ذيل پاسخ به پرسش فوق را روشن می‌نماید.

1.عده زيادي از ائمه و امامزادگان به دلایل شرایط متعدد سياسي و اجتماعي به عراق، ايران و نقاط ديگر به اختيار يا اجبار عزيمت نمودند. ازجمله شش امام از ائمه اهل‌بیت در عراق و امام رضا علیه‌السلام در ايران مدفون هستند.

2. در قرن دوم و سوم به دلایل سياسي و امنيتي مهاجرت گستردگي از جانب سادات و علويون به عراق و ايران صورت گرفت و تعداد بی‌شماری از ايشان که مورد تعقيب حکومت ظالم اموي و سپس عباسي بودند، در اين نقاط امن‌تر يا شیعه‌نشین سکونت گزيدند.

3. طبیعتاً امامزادگان متعددي در عربستان از دنيا رفته و دفن شده‌اند اما به دليل عدم گسترش تفکر شيعي در آنجا در قرن‌های نخست و شکل‌گیری و تسلط تفکر وهابيت در قرن‌های اخير و باورمند نبودن اين تفکر به زيارت و توسل، موجب عدم توجه به مزار اهل‌بیت پيامبر علیهم‌السلام شده که مرور مدفن ايشان به فراموشي سپرده شده است و حتي پس از تسلط تفکر وهابيت بر حکومت عربستان، به تخريب قبور ازجمله آرامگاه اهل‌بیت پرداختند، و به بارگاه ملکوتي ائمه بقيع نيز رحم نکرده و آثار آن را از بين بردند.

4. اکثر امامزادگان بلاواسطه به‌ویژه فرزندان امامان نخست ازجمله فرزندان امام علي، امام حسن، امام سجاد، امام باقر، امام صادق علیهم‌السلام مانند: محمد حنفيه و ام‌کلثوم و به نقلي زينب دختر امام علي، زيد، حسن مثني، فاطمه فرزندان امام حسن مجتبي، جعفر، فاطمه و سکينه فرزندان امام حسين ، حسين، علی‌اصغر، خديجه، فاطمه فرزندان امام سجاد، و ده ها فرزند ديگر از سائر ائمه و صدها نواده و ذريه از نسل ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام در عربستان به‌ویژه در مدينه مدفون هستند که متأسفانه به دليل نگاه خشن و متعصبانه تفکر وهابيت اثري از ايشان باقي نگذاشته است.

لازم به ذکر است که به دليل استقبال مردم عراق و بعدها ايران از تفکر اهل‌بیت و نگاه شيعي، اين دو کشور نقطه امني و پايگاه مناسبي براي امامزادگان، سادات و علويوني شد که از خفقان سياسي حکومت‌های جور به ستوه آمده بودند، ازاین‌رو در ايران و عراق شاهد امامزادگان بيشتري هستيم، التبه در نقاط و کشورهاي ديگر نيز امامزادگاني وجود دارد هرچند به‌صورت محدود.

درباره جايگاه حضرت محمد فرزند امام هادي توضيح بفرمایید؟
سيد محمد فرزند بزرگوار امام علي النقي(ع)است كه در سال 252هـ ق درگذشت و مرقد ايشان در شهر بلد در جاده اصلي كاظمين ـ سامرا و در فاصله هشت فرسنگي شهر سامرا است.

درباره جايگاه حضرت محمد فرزند امام هادي يا همان سيد محمد سامرا توضيح بفرمایید؟ سلام مي گويند ايشان بعد از معصومين بالاترين عرفان را دارند و از حضرت ابوالفضل هم بالاتر هستند آيا اين چنين است؟ لطفا درباره ايشان توضيح بفرماييد.

سيد محمد فرزند بزرگوار امام علي النقي(ع)است كه در سال 252هـ ق درگذشت و مرقد ايشان در شهر بلد در جاده اصلي كاظمين ـ سامرا و در فاصله هشت فرسنگي شهر سامرا قرار دارد. اين امامزاده مورد احترام فراوان شيعيان عراق بوده و آنان را نسبت به وي اعتقادي عظيم است و معمولاً تمامي كساني كه به زيارت امامان معصوم سامرا ميروند، به زيارت اين جناب نيز نائل ميگردند. كرامات بسياري از اين بزرگوار نقل شده است و در بزرگواري ايشان همين بس كه ايشان قابليت و صلاحيت امامت را داشتند و فرزند بزرگ امام هادي(ع) بودند و در فوت او، حضرت امام حسن عسكري(ع) گريبان خود را چاك نمود و شيخ نوري اعتقاد عظيمي به زيارت آن بزرگوار داشته و در تعمير بقعه و ضريح مباركش سعي نمود.

كتيبهاي بدين صورت بر ضريح شريفش نوشته شده است  اين مرقد سيد جليل ابوجعفر محمد فرزند امام هادي است كه فردي عظيم الشأن است و شيعيان را اين گمان بود كه او پس از امام هادي به امامت خواهد رسيد و چون درگذشت امام هادي(ع) بر امامت حسن عسكري(ع)اشاره فرمود، هنگامي كه امام هادي(ع) از مدينه به سامرا ميرفت سيد محمد كودكي بيش نبود و بعدها چون به بلوغ رسيد راهي سامرا شد و چندي در سامرا بود تا آنكه تصميم گرفت به مدينه برگردد و چون نه فرسنگي از سامرا دور شد و به بلد رسيد در همين جا بيمار شده و درگذشت.

پي نوشت:

1. راهنماي اماكن زيارتي و سياحتي در عراق، دكتر احسان مقدس،نشر مشعر، ص 312.

زندگي نامه كامل امامزاده احمدبن سلطان علي بن محمدباقر(ع)را توضيح بدهيد
در اين باره به كتاب شرح زندگاني و شهادت حضرت سلطانعلي بن امام محمدباقر (ع)و يا سايت راسخون به لينكhttp://www.rasekhoon.net/article/show-58286.aspx مراجعه کنید.

زندگي نامه امامزاده احمدبن سلطان علي بن محمدباقر(ع)

شرح : زندگي نامه كامل امامزاده احمدبن سلطان علي بن محمدباقر(ع)را توضيح بدهيد.

مي توانيد در اين باره به كتاب شرح زندگاني و شهادت حضرت سلطانعلي بن امام محمدباقر (ع)و يا سايت راسخون به لينكhttp://www.rasekhoon.net/article/show-58286.aspx مراجعه نماييد. برخي مطالب موجود چندان مستند نمي باشد.

زندگاني حضرت ام كلثوم (دختر حضرت امير (ع) و حضرت فاطمه (س) چگونه بوده؟
مورّخان و سيره نگاران در تعداد فرزندان امام علي(ع) اختلاف نظر دارند. برخى فرزندان او را 26 و بعضى 27 و برخى 33 نفر ذكر كرده اند. اختلاف نظر درباره تعداد ...

چرا در مورد زندگاني حضرت ام كلثوم (دختر حضرت امير (ع) و حضرت فاطمه (س) چيز زيادي در كشور گفته نمي شود؟ زندگاني ايشان چگونه بوده است؟

درباره ام كلثوم بيان مطالب زير بايسته است:

1.مورّخان و سيره نگاران در تعداد فرزندان امام علي(ع) اختلاف نظر دارند. برخى فرزندان او را 26(1) و بعضى 27 و برخى 33 نفر ذكر كرده اند.(2) اختلاف نظر درباره تعداد فرزندان امام علي(ع) از يك سو و تشابه اسامى و القاب آن ها از سوى ديگر موجب شده كه برخى از فرزندان امام شهرت چندانى نداشته و از آن ها كم تر سخن به ميان آيد.در همين راستا در مورد زندگي برخي از فرزندان آن حضرت از جمله ام كلثوم چندان روشن نيست و به همين جهت از آنان كمتر ياد مي شود.

2.يكي از جهات شهرت فرزندان علي (ع) به جهت آن است كه از فرزندان حضرت زهرا بودند. مثلا امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به دليل اين كه پدرشان امام علي(ع) و مادرشان فاطمة زهرا(س) هستند و خود امام معصوم مى باشند و سخت مورد علاقة پيامبر اكرم بودند و از اصحاب كسا مى باشند، جايگاه بس بلندى دارند، ولى برخى از فرزندان امام كه مادرشان فاطمه زهرا(س) نبودند، معروف نمى باشند، مانند عبدالله كه از وى كم تر سخن گفته شده، و مادر او ليلى بنت مسعود است.

3 . مشهور آن است كه ام كلثوم دومين دختر علي(ع) است كه مادرش فاطمه زهرا(س) است. در اين كه علي(ع) از فاطمه صاحب دو دختر بود، بين مورّخان و تذكره نويسان اختلافى ديده نمى شود.(3)

4- برخى از مورخان دخترى به نام ام كلثوم از امام علي(ع) ياد نموده اند كه مادر او ام سعيد يا ام سعد، دختر عروه بن مسعود است(4) كه از او به عنوان ام كلثوم صغرى ياد مى شود. ام کلثوم کنیه است و کنیه  حضرت زينب(س) و بعضی ديگر از دختران امام علي(ع) نيز ام كلثوم بوده است. از اين رو بايد ديد كدام ام كلثوم مقصود است؛ اگر ام كلثوم حضرت زينب(س) باشد،كه او شهرت دارد و در منابع تاريخى و متون دينى از وى زياد ياد مي شود. مضافاً بر اين كه حضور زينب در كربلا و نقش آفرينى او در حماسه جاودانه عاشورا بر شهرت و قهرمانى او صد چندان افزوده است و همواره ياد و خاطره او در تاريخ جاوادنه است.  شهرت حضرت زينب(س) هم به دليل حضور او در صحنه كربلا است و هم از آن رو كه مادرش فاطمه زهرا(س) است.

 كوتاه سخن اين كه: آن عده از فرزندان امام علي(ع) كه اسم و كنيه آن ها دقيقاً مشخص نيست، هم چنين تعداد آن ها روشن نيست، نيز به عللي چندان نقش آفرين نبودند نبايد انتظار داشت كه آن ها نيز همانند فرزندانى باشند كه وضعيت آن ها مشخص است و در تاريخ تأثير گذار و نقش آفرين بودند.

پي نوشت ها:

1. ارشاد مفيد، ترجمه محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، ج1، ص 355.

2. محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت دار التعارف للمطبوعات، چاپ پنجم، ج2، ص 12.

3. جعفر شهيدي، زندگانى حضرت فاطمه(س)، تهران، دفتر فرهنگ اسلامي، ص 263.

4. اعيان الشيعه،ج 2، ص 12.

باغ بابلان در كجاي قم قرار دارد ؟
در گذشته همان مكاني كه قبر حضرت معصومه (ع ) فعلا در آن جا قرار دارد، به نام بابلان خوانده مي شد. آن جا زميني بود متعلق به موسي خزرج ، همان كسي كه حضرت معصومه...

باغ بابلان در كجاي قم قرار دارد ؟

در گذشته همان مكاني كه قبر حضرت معصومه (ع ) فعلا در آن جا قرار دارد، به نام بابلان خوانده مي شد. آن جا زميني بود متعلق به موسي خزرج ، همان كسي كه حضرت معصومه بعد از ورود به قم به منزل او وارد شد .

حضرت اول ذي القعده سال 173هـ.ق در مدينه منوره به دنيا آمد . در 28 سالگي در روز دهم(1) يا دوازدهم (2) ربيع الثاني سال 201هـ.ق در شهر قم از دنيا رفتند.

در سال 200هـ.ق و يك سال پس از سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به شهر « مرو» حضرت فاطمه معصومه همراه عده اي از برادران و محارم خود براي ديدار برادر(امام رضا) راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي از آن جا كه در آن زمان مردم ساوه از مخالفان اهل بيت بودند، با ماموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند. عده اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز كشته شدند.(3) سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند، به استقبال حضرت شتافتند. در حالي كه موسي بن خزرج، بزرگ خاندان اشعري زمام شتر حضرت را به دوش مي كشيد؛ ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر شد. به منزل شخصي موسي بن خزرج رفت.(4)

فاطمه معصومه هفده روز در قم به سر برد. در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود . واپسين روزهاي عمر پر بركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهي به پايان رساند. سرانجام بعد از هفده روز دار فاني را وداع نمود و به ديار حق شتافت.

بعد از وفات حضرت را غسل دادند و كفن نمودند. سپس در بابلان كه امروز روضه مقدسه اوست، دفن كردند. (5)

پي نوشت ها :

1. وسيله المعصوميه، ميرزا ابوطالب بيوك، ص 65، به نقل از نزهه الابرار. چاپ سنگي، تهران، كاتب احمد زنجاني، ربيع المولود 1371ق،

2. مستدرك سفينة البحار، شيخ علي نمازي شاهرودي، ج 8، ص261، 1419، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.

3. زندگي حضرت معصومه، مهدي منصوري، ص 14، قم، كتابفروشي صحفي، 1380ق.

4. تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمي، ترجمه حسن بن علي بن حسن عبد الملك قمي، ص 213، تحقيق سيد جلال الدين تهراني، تهران، توس، 1361ش.

5. منتهي الآمال، ج 2، ص 430-431 ، قم ،انشاراتي هجرت، 1378، چاپ سيزدهم.

چه كسي لقب كريمه اهل بيت را به حضرت معصومه داد؟
با تحقيقاتي كه در برخي منابع معتبر انجام شد به اين مطلب دست نيافتيم كه لقب " كريمه اهل بيت" را كدام معصوم به حضرت معصومه (س) داده است...

چه كسي لقب كريمه اهل بيت را به حضرت معصومه داد؟

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامي با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني.

با تحقيقاتي كه در برخي منابع معتبر انجام شد به اين مطلب دست نيافتيم كه لقب " كريمه اهل بيت" را كدام معصوم به حضرت معصومه (س) داده است، اما در برخي سايت ها آمده است : اين لقب بر اساس رؤياي صادقانه يكي از بزرگان، از

سوي اهلبيت به اين بانوي گرانقدر داده شده است.

ماجراي اين رؤياي صادقانه بدين شرح است: مرحوم آية اللّه سيّد محمود مرعشي نجفي، پدر بزرگوار آية اللّه سيد شهاب الدين مرعشي (ره) بسيار علاقهمند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبي انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر (ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: «عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل ِ الْبَْيت ِ»؛ يعني به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن.

ايشان به گمان اين كه منظور امام (ع) حضرت زهرا (س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براي دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم. امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است».

سپس افزود: «به دليل مصالحي، خداوند ميخواهد محل قبر شريف حضرت زهرا سلام الله عليها پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه (س) را تجلّيگاه قبر شريف حضرت زهرا (س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتي براي آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه (س) داده است».

مرحوم مرعشي نجفي هنگامي كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. برگرفته از :

http://www.tabnak.ir/fa/news/150844 ر ك: كتاب كريمه اهل بيت ، جواد محدثي ، ص43.

آيا حضرت فاطمه معصومه (س) به شهادت رسيده اند؟
در سال 200هـ.ق و يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا (ع) به شهر « مرو» حضرت فاطمه معصومه همراه عده اي از برادران و محارم خود براي ديدار برادر(امام رضا) راهي...

آيا حضرت فاطمه معصومه (س) فرزند امام موسي كاظم(ع) به شهادت رسيده اند؟

در باره شهادت ايشان در منابع كهن و معتبر، مطلبي يافت نشد، ولي برخي نوشته اند كه:

در سال 200هـ.ق و يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا (ع) به شهر « مرو» حضرت فاطمه معصومه همراه عده اي از برادران و محارم خود براي ديدار برادر(امام رضا) راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي از آن جا كه در آن زمان مردم ساوه از مخالفان اهل بيت بودند، با ماموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند. عده اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز  كشته شدند.(1) سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند ،به استقبال آن حضرت شتافتند. در حالي كه موسي بن خزرج  بزرگ خاندان اشعري زمام شتر آن خضرت را به دوش مي كشيد؛ ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر  شد. به منزل شخصي موسي بن خزرج رفت.(2)

 فاطمه معصومه هفده روز در قم به سر برد. در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. واپسين روزهاي عمر پربركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهي به پايان رساند. سرانجام بعد از هفده روز دار فاني را وداع نمود و به ديار حق شتافت.

در  باره علت مريضي نا به هنگام و مرگ زودرس آن حضرت گفته شده است: زني در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود. اين مطلب با توجه به درگيري دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اي از آنها در ساوه و جو نامساعد آن شهر و حركت نا به هنگام حضرت معصومه در حال مريضي به سوي شهر قم، مطلبي قابل قبول مي باشد. (3)

بعد از وفات  حضرت را غسل دادند و كفن نمودند. سپس در قبرستان بابلان تشييع و دفن كردند.

بنا براين اظهار نظر قطعي در اين باره مشكل است .

پي نوشت ها:

1 . زندگي حضرت معصومه، مهدي منصوري، قم، كتابفروشي صحفي، 1380ق، ص 14.

2. تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمي، ترجمه حسن بن علي بن حسن عبد الملك قمي، تحقيق سيد جلال الدين تهراني، تهران، توس، 1361ش، ص 213.

3. وسيله المعصوميه، ميرزا ابوطالب بيوك، ص 68؛ الحياه السياسيه للامام الرضا(ع)، جعفر مرتضي العاملي، ناشر جامعه مدرسين قم  سال 1362، ص 428.

چه كسي لقب كريمه اهل بيت را به حضرت معصومه داد؟
اين لقب بر اساس رؤياي صادقانه يكي از بزرگان، از سوي اهل‌بيت به اين بانوي گرانقدر داده شده است.

چه كسي لقب كريمه اهل بيت را به حضرت معصومه داد؟

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامي با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني.

با تحقيقاتي كه در برخي منابع معتبر انجام شد به اين مطلب دست نيافتيم كه لقب " كريمه اهل بيت" را كدام معصوم به حضرت معصومه (س) داده است، اما در برخي سايت ها آمده است : اين لقب بر اساس رؤياي صادقانه يكي از بزرگان، از

سوي اهلبيت به اين بانوي گرانقدر داده شده است.

ماجراي اين رؤياي صادقانه بدين شرح است: مرحوم آية اللّه سيّد محمود مرعشي نجفي، پدر بزرگوار آية اللّه سيد شهاب الدين مرعشي (ره) بسيار علاقهمند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبي انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر (ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: «عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل ِ الْبَْيت ِ»؛ يعني به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن.

ايشان به گمان اين كه منظور امام (ع) حضرت زهرا (س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براي دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم. امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است».

سپس افزود: «به دليل مصالحي، خداوند ميخواهد محل قبر شريف حضرت زهرا سلام الله عليها پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه (س) را تجلّيگاه قبر شريف حضرت زهرا (س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتي براي آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه (س) داده است».

مرحوم مرعشي نجفي هنگامي كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. برگرفته از :

http://www.tabnak.ir/fa/news/150844 ر ك: كتاب كريمه اهل بيت ، جواد محدثي ، ص43

صفحه‌ها