مرگ
۱۴۰۳/۰۱/۰۸ ۱۲:۳۸ شناسه مطلب: 99248
پرسش:
اسلام درباره تجربههای نزدیک به مرگ چه نظری دارد و چطور آنها را ارزیابی میکند؟ آیا بهکلی آنها را رد میکند یا نه؟
پاسخ:
تجربه نزدیک مرگ (1) تجربهای است که در فرایند مرگ بالینی یا وضعیتی نزدیک به آن رخ میدهد و فرد خودش را متمایز از بدن مادی و دارای حالات و ادراکهای خاص میداند که در شرایط عادی زندگی، تجربهای از آنها ندارد. به دنبال این تجارب، پس از احیاء و بیرون آمدن از آن وضعیت، فرد آن ادراکها و حالات را دقیقاً به یاد داشته و بهشدت تحت تأثیر آنها قرار دارد. ظاهراً اولین بار در سال 1975 م، ریموند مودی در کتاب خود بانام «زندگی پس از زندگی» (2) به گردآوری این تجارب میپردازد و با رویکرد مثبت آنها را گزارش میکند. با توجه به اینکه، این تجارب میان افراد با ملل و ادیان و سنین مختلف رخداده است و همه آنها تجاربی نزدیک به هم داشتهاند، عدهای مُجاب شدهاند که حتماً این تجارب بیانگر واقعیتاند و ناشی از توهم یا دروغ نیستند. با این حال، گروهی نیز همچنان این تجارب را بر اساس ضمیر ناخودآگاه یا اختلالات مغزی توضیح میدهند و آنها را بیانگر واقعیت نمیدانند. (3) با این مقدمه، به بررسی بیشتر تجربههای نزدیک به مرگ میپردازیم و دیدگاه اسلامی در این زمینه را بهاختصار تقدیم میکنیم.
نکته اول: مرگ یا انفصال موقت روح از بدن
در توضیح واژگان «زندگی پس از زندگی» یا «تجربه نزدیک به مرگ» باید این دقت را داشت که «مرگ» در علم پزشکی دارای تعاریف و علائم مختلف است و محققان به این نکته تذکر دادهاند که اساساً مرگ یک فرایند است و بسیاری از مراحل آن، دربردارنده بخشی از حیات و زندگی است. (4) چیزی که پزشکان بهعنوان مرگ و پایان زندگی ترسیم میکنند، گاهی فاصله معناداری با مرگ حقیقی دارد. از منظر دینی، «مرگ حقیقی» عبارت است از انفصال کامل روح از بدن و سکونت در عالم برزخ به نحوی که بازگشت از آن بهصورت عادی امکانپذیر نیست. (5)
اما آنچه در متون دینی درباره بازگشت مردگان به دنیا گفتهشده است (مثلاً زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی (6) یا زنده شدن عزیر نبی پس از صدسال (7))، به شکل اعجازین و نادر و اصطلاحاً
«خارقالعاده» بوده است؛ یعنی عادتاً چنین اتفاقی نمیافتد جز بهصورت نادر؛ درحالیکه آنچه درباره مدعیان تجارب نزدیک به مرگ گفتهشده است، تعداد قابلتوجهی است و به همین جهت بهتر است آن را نوعی پرواز روح بدانیم نه بازگشت روح پس از مرگ! به بیان دیگر، چون همهکسانی که تجربههای نزدیک به مرگ داشتهاند، به این دنیا بازگشتهاند، نتیجه میشود که آنها هرگز بهطور واقعی نمرده و ظاهراً آنچه برای ایشان رخداده است، «تضعیف رابطه روح و بدن» یا «انفصال موقت روح از بدن» و به دنبالش «پرواز روح» بوده که نظیر آن نیز، گاهی در عالم خواب یا تجربه عارفانه رخ میدهد و هیچکسی آن را مرگ حقیقی بهحساب نمیآورد. (8)
نکته دوم: پرهیز از شتابزدگی در رد یا تأیید گزارشها
تجربههای نزدیک به مرگ تا حدود زیادی مرهون افزایش دانش و فناوری پزشکی است که انسان را به احیای افرادی که در آستانه مرگ بودهاند قادر کرده است. به دنبال بازگشت برخی از افراد به زندگی عادی، گروهی از آنها ادعا کردهاند که تجارب خاص داشتهاند؛ اما گروهی نیز، بااینکه در موقعیت مشابه قرار داشتند، این ادعا را نداشته و حالات و ادراکهای خاصی را گزارش نکردهاند.
در مواجهه با این گزارشها، احتمالات و پرسشهای زیادی به ذهن رسیده است؛ مثلاینکه از کجا بدانیم که فلانی راست میگوید و برای جلبتوجه دروغ نگفته است؟ یا از کجا بدانیم که آنچه تجربه کرده است، توهمات آمیخته با زمینههای مذهبی او نبوده است؟ از کجا بدانیم که اختلالات مغزی در آن هنگام، این تصاویر را ایجاد نکرده است؟ چرا فقط گروهی از افراد، دارای این تجارب بوده و دیگران بااینکه در موقعیت مشابه نزدیک به مرگ بودهاند، اما چنین اموری را گزارش نکردهاند؟ و ...
با توجه به اینکه این تجارب در دسترس عموم نیستند و حتی با ایجاد موقعیت مشابه، این رخدادهای گزارششده در تجارب نزدیک به مرگ، گاهی تکرار میشوند و گاهی نه نمیتوان به شکل قطعی همه این احتمالات را کنار گذاشت و هر آنچه بهعنوان تجربه نزدیک به مرگ گزارششده را بهصورت کامل تأیید کرد؛ اما با این حال، تکذیب یا غیرواقعی دانستن همه آنها و چشمپوشی از گزارشهای درستی که ارائه کردهاند، (9) نیز ناشی از پیشداوریهای غیرمنصفانه است. بهصورت کلی، اظهارنظر قطعی در ردّ یا تأیید این تجارب، شتابزده و غیرقابلقبول است.
نکته سوم: ارزیابی بر اساس معیارهای قاطع و اصیل
همسویی گزارشهای تجربهگران با آموزههای مطرحشده در ادیان نیز نمیتواند ما را به این نتیجه برساند که تمامِ آنچه توسط تجربهگران گزارششده، لزوماً حقایقی بیرون از ذهن و روان آنها است و واقعیت همانی است که آنها تجربه کردهاند! داوری در این زمینه، فاقد قطعیت است و باید با حزماندیشی و احتیاط این تجارب را شنید و متناسب با معیارها و شواهدی که در دست است، آنها را رد یا تأیید کرد. نباید غافل شد که تجارب گزارششده، با تنوع زیادی روبرو هستند و برخی از آنها یکدیگر را نقض میکنند و برخی نیز در تعارض با آموزههای مسلم دین اسلام هستند و درنتیجه نمیتوان همه آنها را باهم پذیرفت؛ پس نیازمند معیار قاطع برای ارزیابی این تجربهها هستیم.
این معیار قاطع، چیزی جز قرآن، سنت معتبر و عقل قطعی نیست. تعالیم و معارف برآمده از این منابع، معیار مناسبی هستند برای ارزیابی این تجاربی که گزارششده است. از این طریق، میتوانیم بخش قابلتوجهی از گزارشها را داروی کرده و به شکل قطعی، نقد و رد نماییم و مابقی را در صورت وجود شواهد مناسب و همسویی با منابع اصیل، تأیید نماییم.
نکته چهارم: تفکیک امور دنیوی از امور غیبی در ارزیابی تجربههای نزدیک به مرگ
به این نکته ظریف نیز باید دقت کرد که حتی اگر تجربهگر، اطلاعات درستی از امور دنیوی ارائه کند، بازهم اثبات نمیشود که آنچه او از عوالم غیب بازگو میکند، قطعاً درست است و واقعیت همانی است که او تجربه کرده است! خصوصاً اگر تجارب او از عوالم پس از مرگ، مخالف با متون دینی باشد؛ چراکه ممکن است او در حوزه امور دنیوی، درست بگوید اما آنچه از امور غیبی میگوید، درست نباشد و آنچه در این زمینه میگوید، برآمده از ذهنیت خاص او باشد و مثلاً نوری که دیده را متناسب با باورهای مذهبی خود تفسیر کرده و در ارائه گزارش، تفکیک درستی از خود تجربه و تفسیرش نداشته است.
نتیجه:
بنا بر آنچه گذشت، روشن میشود که تجربههای نزدیک به مرگ، موقعیتی هستند که تجربهگر در آن، حالات و ادراکهای خاصی دارد، بیآنکه واقعاً مرده باشد. همهکسانی که در این موقعیت قرارگرفتهاند، این حالات و ادراکها را نداشتهاند و فقط گروهی از آنها دارای این حالات و ادراکهای خاص بودهاند که تأیید یا رد همه آنها، شتابزده و بهدوراز انصاف است. تنها آنچه موافق عقل، قرآن و سنت است و شواهد مناسبی به همراه دارد، پذیرفتنی است؛ سایر موارد، یا به شکل قطعی مردودند یا بدون داوری، در بایگانی قرارگرفته و درستی یا نادرستی آنها تعلیقشده باقی میماند.
کلمات کلیدی:
تجربه نزدیک به مرگ، زندگی پس از زندگی، مرگ، زندگی در جهان دیگر.
پینوشتها:
1. به انگلیسی: Near-death Experience بهصورت مخفف:NDE
2. رضانیا، حمید و مجتبی اعتمادی نیا، تجربههای نزدیک به مرگ؛ بررسی چیستی و نحوه دلالت آن در اثبات حیات پس از مرگ، پژوهشهای ادیانی، بهار و تابستان 1393 ش، شماره 3، ص 90-91.
3. برای مطالعه بیشتر، رک: Moody, R, Life after life, New York, Bantam books, 1975
4. برای مطالعه بیشتر، رک: براتی، زهرا و دیگران، چيستي مرگ از ديدگاه ملاصدرا و علم پزشكی، مجله طب سنتی اسلام و ایران، زمستان 1400، شماره 4، ص 271-281.
5. برای مطالعه بیشتر، رک: براتی، زهرا و دیگران، چیستی مرگ از دیدگاه ملاصدرا و علم پزشکی، مجله طب سنتی اسلام و ایران، زمستان 1400، شماره 4، ص 271-281.
6. برای نمونه، درآیات 99 و 100 سوره مبارکه مؤمنون آمده است:
(آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مىگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگویند): چنین نیست. این سخنى است که او به زبان مىگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)؛ و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.
7. برای نمونه، در آیه 49 سوره مبارکه آلعمران آمده است:
و (او را بهعنوان) رسول و فرستاده بهسوی بنیاسرائیل (قرار داده که به آنها مىگوید): من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ من از گِل، چیزى به شکل پرنده مىسازم؛ سپس در آن مىدمم و بهفرمان خدا، پرندهاى مىگردد؛ و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص[پیسى] را بهبودى مىبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم؛ و ازآنچه مىخورید و در خانههاى خود ذخیره مىکنید، به شما خبر مىدهم؛ مسلماً در اینها، نشانهاى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید.
8. رأی مطالعه بیشتر، رک: کجباف، محمدباقر و دیگران، تبیین رابطه روح و بدن با تکیهبر نظریه سیستمها و تجربههای نزدیک مرگ، فصلنامه کلام اسلامی، خرداد 1392 ش، شماره 85، ص 129-147؛ کثیری، منصور و محمدحسین فاریاب، نقش و جایگاه تجربههای نزدیک به مرگ در اثبات وجود روح، مرداد 1401 ش، شماره 5، ص 59-70؛ ساعی، محبوبه و علینقی قاسمیان نژاد، بررسی چیستی تجربه نزدیک به مرگ و نقد دیدگاههای متناظر با آن، فصلنامه اندیشه نوین دینی، پاییز 1393 ش، شماره 38، ص 7-24.
9. بهعنوان مثال، زنی که مورد جراحی قرارگرفته بود، بعد از به هوش آمدن، بهدقت ابزار جراحیای که قبلاً ندیده بود را توصیف نمود و گفتگویی که بین پرستاران و پزشک در هنگام بیهوشی کامل او صورت گرفته بود را نیز بیان کرد Sabom, Michael, Light& Death: One Doctor's Fascinating Account of Near-Death Experiences. Grand Rapids, Michigan: Zondervan Publishing House, 1998, p.53 و یا پرستاری دندان مصنوعی بیمار
بیهوشی که دچار حمله قلبی شده بود را از دهانش بیرون آورد و بعد از به هوش آمدن آن بیمار از همان پرستار خواست که دندانش را به او برگرداند. vanLommel P, van Wees R, Meyers V, Elfferich I, Near-Death Experience in Survivors of Cardiac Arrest: A prospective Study in the Netherlands. Lancet, 2001 در شرایط عادی، توجیه این مسئله مشکل است که چگونه یک مریض بیهوش توانسته بعد از به هوش آمدن، همان پرستار را شناسایی کند.
۱۴۰۰/۰۲/۱۵ ۱۷:۲۰ شناسه مطلب: 98298
می خواستم نظر شما درباره تجربه نزدیک به مرگ رو بدانم. آیا این تجارب را صحیح می دانید؟ بسیاری از کسانی که این تجربه را داشتند، خوشی را احساس می کردند و کمتر کسی از تجربه دردناک خبر می دهد با این که بسیاری از آنها مسلمان نبودند. خیلی از تجربه کننده ها، از تناسخ سخن می گفتند. کمتر کسی از سوال نکیر و منکر صحبت می کند. آیا اینها توصیف دین از سکرات موت و عذاب برزخی را زیر سوال نمی برد؟
پاسخ:
مقدمه:
تجربه نزدیک مرگ (1) به معنای تجربه کردن حوادث و یا بیماریهای خطرناکی است که فرد را به حالت مرگ بسیار نزدیک میکند. این تجربه ممکن است شامل تجربه مثبت و آرامبخش یا تجربه منفی و اضطرابآور و یا بدون هیچ حسی باشد. در تجربه مثبت، احساساتی مثل احساس خروج از بدن، احساس شناور بودن، سکوت کامل، احساس امنیت و گرما، تجربه ازهمپاشیدگی، دیدن تونل، دیدن نور، دیدن بستگان فوتشده و غیره باشد و در تجربه منفی، ممکن است شامل احساس درد و اضطراب باشد. توضیحات در مورد این تجربه «NDE» ازنظر علمی و مذهبی بسیار متفاوت است. (2) در ادامه پاسخ سؤال شمارا در این خصوص در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول: مشکل راستی آزمایی مشاهدات
اولین نکتهای که در این میان باید بدان توجه داشته باشید این است که مشاهدات و تجربیاتی که از مسئله مرگ بيان میشود، باید در جای خود ثابتشده و گزارشهایی که از ايشان به دست میآید میبایست مورد راستی آزمایی قرار گیرد در ادامه باید ثابت شود که آنچه ایشان مورد تجربه شخصی قرار دادهاند، واقعیتی بیرون از ذهن و ضمیر ایشان بوده و جلوهای از تخیلات و توهمات انباشته ذهنی که در آن لحظه خود را نمایش داده است، نباشد؛ که البته این اثبات، نمیتواند راحت و ساده صورت گیرد. چراکه بهشدت مبتنی بر یک تجربه شخصی و غیرقابل اشتراک است.
نکته دوم: حقیقت مرگ
برحسب ظاهر، اولین بار در سال 1975، ریموند مودی در کتاب خود بانام «زندگی بعد از زندگی» که بر مبنای مصاحبههایی است که وی با افرادی انجام داده بود که بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته بودند، اصطلاح تجربه نزدیک مرگ را به کاربرد. (4) ولی همین اصطلاح نباید برای انسان این سوءتفاهم را ایجاد کند که آنچه در حال تحقق است، نوعی «مرگ» است.
درواقع مرگ عبارت است سکنا در عالم برزخ و رخداد حالتي كه بازگشت از آن به نحو عادی امکانپذیر نيست. بنابراين چون همهکسانی كه تجربيات نزديك با مرگ داشتهاند، بههرحال بازگشتهاند نتيجه میشود كه آنها هرگز بهطور واقعي نمرده و ساکن عالم برزخ نشدهاند؛ و ظاهراً آنچه برای ایشان رخداده است، نوعی «پرواز روح» است که نظیر آن در عالم خواب و یا (طبق گزارشات) بهصورت تعلیمی در برخی از کلاس های رزمی و هیپنوتیزم، اتفاق میافتد.
علامه طباطبايي (ره) پيرامون همين مسئله میفرماید:
«مرگي كه خداي سبحان آن را به «حق» وصف نموده نه آن بي حسّي و بیحرکتی زوال زندگیای است كه به ديد ظاهري ما درآید، بلكه بازگشتي است بهسوی او كه به خروج از نشئه دنيا و ورود به نشئه ديگر (آخرت) محقق میگردد.»(3)
درنتیجه حالاتی که در این گزارشات وجود دارد، قابل تطبیق صد در صد با اوصاف عالم برزخ و حالات مرگ در روایات نیست.
نکته سوم: دلالتهای اعتقادی در تجربههای نزدیک به مرگ
شواهد تجربیات نزدیک به مرگ، میتوانند به نحو تجربی تا حدودی این نکته را اثبات کنند که روح چیزی مستقل از بدن و درعینحال متعلق به آن است و روح میتواند بعد از مرگ بدن نیز بماند و به حیات خود ادامه دهد. بهعنوان نمونه ادعا میشود:
زنی که مورد جراحی قرارگرفته بود، بعد از به هوش آمدن، بهدقت ابزار جراحیای که قبلاً ندیده بود را توصیف کرده و گفتگویی که بین پرستاران و پزشک در هنگام بیهوشی کامل او صورت گرفته بود بیان کرده است (5) و یا پرستاری دندان مصنوعی بیمار بیهوشی که دچار حمله قلبی شده بود را از دهانش بیرون آورد و بعد از به هوش آمدن آن بیمار از همان پرستار خواست که دندانش را به او برگرداند. در شرایط عادی ممکن است توجیه این مسئله مشکل باشد که چگونه یک مریض بیهوش توانسته بعد از به هوش آمدن همان پرستار را شناسایی کند. (6)
اشروتر کونهاردت بیان میکند که برخی از عناصر تجربه نزدیک به مرگ، نظیر مرور رویدادهای زندگی یا دستیابی به اطلاعات عینی از محیط اطراف در حین تجربه، نهتنها قابل بازآفرینی نیستند، بلکه اصولاً تبیینهای فیزیولوژیکی روشنی درباره آنها وجود ندارد. وی بر آن است که اکنون اطلاعاتی در باب تجربههای نزدیک مرگ در دست است که میتواند بر واقعیت فرا مادی و قابلیتهای فرا طبیعی انسان دلالت داشته باشد. (7)
نکته چهارم: نسبت آموزههای اسلامی باتجربههای نزدیک به مرگ
تنوع و گوناگونی آنچه امروزه بهعنوان تجربه نزدیک به مرگ در محافل علمی و عرفی وجود داشته و عدم راستی آزمایی (به جهت نکته اول) در خصوص آن سبب میشود تا نسبتِ اینگونه تجربیات، با آنچه اسلام در خصوص زندگی پس از مرگ و عالم برزخ میگوید، کاملاً قابل توضیح و توصیف نباشد.
بهعبارتدیگر، در اینجا با یک تجربه بسیط و روشن مواجه نیستیم تا بگوییم آیا صحیح است یا خیر؛ بلکه در اینجا انبوهی از تجربیات آنهم با جزئیات ریزودرشت وجود دارد که برخی از آنها کاملاً قابل تطبیق با آموزههای دین اسلام بوده و برخی از آن نیز با این آموزهها مخالف است.
اما بههرحال اصول اساسی اینگونه تجربیات، نظیر حقیقت روح، واقعیت زندگی پس از مرگ و... مورد تأیید اسلام است.
نکته پنجم: تجربیات دردناک
ممکن است بپرسید، تجربیات نزدیک به مرگ، حالتی خوشایند و احساس نیکو را برای شخص ایجاد میکنند، درحالیکه به قطع و یقین برخی از این افراد در زمره ملحدان و گناهکاران قرار دارند. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که اولا:ً (با فرض صداقت ایشان) همانطور که گذشت اصلاً مرگی را تجربه نکرده تا بخواهد شاهد سختیهای مرگ باشد؛ ثانیاً: در جای خودش توضیح دادهشده که برخی از ملحدان به سبب قصوری که دارند، مستضعف فکری نامیده میشوند و انشاءالله اهل نجات میباشند؛ همچنین برخی از گناهکاران نیز بهواسطه سختیهای زندگی و بیماری یا توبه و پشیمانی باطنی، بخشیده شده و به همین جهت، از عذاب رهایی مییابند. ثالثاً: بسیاری از گزارشهایی که از تجربه مرگ بیانشده، اتفاقاً آن را مملو از ناراحتی و عذاب بیان کردهاند و بهعبارتدیگر بحث احساس سبکی و راحتی، عمومیت ندارد؛ چراکه بسیاری از افراد آن را بهگونهای دیگر تجربه کردهاند. در قرآن کریم هم این معنا اینگونه بیان میشود که «و اگر آن زمانى را كه فرشتگان جان كافران را مىستانند، مشاهده كنى [مىبينى] كه بر چهره و پشتشان ضربات سنگينى مىكوبند و [به آنان نهيب مىزنند كه] عذاب سوزان را بچشيد!»(8)
نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن میشود که تجربه نزدیک به مرگ، یک تجربه کاملاً شخصی و غیرقابل اشتراک (و بهتبع آن غیرقابل اثبات) برای اشخاص است که در حقیقت تجربهای از انفصال روح انسان از بدن است که نمیتوان آن را بهعنوان مرگ حقیقی انسان، قلمداد کرد چراکه آنچه در هنگام مرگ حقیقی رخ میدهد، سفری معمولاً بیبازگشت و سکنا در عالم برزخ است که البته در نحوه کیفیت جان دادن، با توجه به آیات و روایات، میان مؤمنان و کافران تفاوت بسیاری وجود دارد. هرچند بسیاری از تجربیاتی که به نحو صادقانه گزارششده است، میتواند قابل تطبیق بر آیات و روایات بوده و ازنظر اعتقادی، مهر تأیید را دریافت کند.
پینوشتها:
- به انگلیسی: Near-death Experience (بهصورت مخفف: NDE)
- برگرفته از سایت ویکیپدیا مدخل «تجربه نزدیک به مرگ»
- ر.ك: طباطبايي، محمدحسین، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهراء، چاپ دوم، 1371، ص 63.
- کجباف، محمدباقر و دیگران، تبیین رابطه روح و بدن با تکیهبر نظریه سیستمها و تجربههای نزدیک مرگ، فصلنامه کلام اسلامی، دوره 22، شماره 85، صفحه 129-147
- Sabom, Michael (1998), Light& Death: One Doctor's Fascinating Account of Near-Death Experiences. Grand Rapids, Michigan: Zondervan Publishing House, p. 53
- vanLommel P, van Wees R, Meyers V, Elfferich I. (2001) Near-Death Experience in Survivors of Cardiac Arrest: A prospective Study in the Netherlands. Lancet, December 15: 358 (9298): 2039-45.
- Kunhardt,M.(1993),A Review of Near Death Experiences, Journal of Scientific Exploration, Vol. 7, No. 3, pp. 219-239.
- سوره الأنفال، آیه 50
۱۳۹۷/۰۷/۱۶ ۰۸:۵۸ شناسه مطلب: 96969
چرا انسان می میرد؟
پاسخ در سه محور بیان می شود:
الف) انسان برای زندگی ابدی و كامل و بدون نقص آفریده شده و زندگی این دنیا مقدمه آخرت قرار داده شده است، تا در قالب این جسم به كمال و لیاقت زندگی در آن جهان برسد و با عبادت استحقاق آن درجات را پیدا كند. وقتی به كمال رسید، چون زندگی جاوید و بدون محدودیت و نقص در این جهان مادی و محدود و در این بدن مادی ممكن نیست، با مرگ ،روح به جانی دیگر منتقل میشود كه ظرفیت روح را داشته باشد و همه نعمتهایش ابدی و جاودان باشد . مرگ، فانی و نابود شدن نیست، بلكه انتقال از جایی به جای دیگر است. مرگ نسبت به دنیا مرگ است، اما نسبت به عالم برزخ و قیامت، حیات و زنده شدن است.
یك مثال، مطلب را ساده میكند. وقتی نطفه انسان در رحم مادر شكل گرفت، زمان لازم برای كمال این نطفه و طفل نه ماه است و بعد از نه ماه باید به مكانی و زمانی مناسب با مرحله نهایی كمال؛ یعنی، دنیا منتقل شود .دیگر نگه داشتن او در مكان اول به مصلحت و نفع او نیست.پس او اگرچه از شكم مادر بیرون رفته ودیگر اجازه حضور در آن مكان را ندارد، اما در دنیا تولد یافته است. با این نگاه مرگ خود نعمتی الهی و مطابق حكمت است. از دیگاه قرآن مرگ نیستی و نابودی نیست وخداوند كسی را از بین نمیبرد . قرآن كریم از مرگ با عنوان "توفّی" یاد كرده است(1).
این واژه در لغت، به معنای گرفتن چیزی به طور تمام و كمال است. در زبان عربی، هر گاه كسی چیزی را به كمال و تمام و بدون هیچ كم و كاستی دریافت كند، از این كلمه استفاده میشود (2).
قرآن میفرماید: (اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیمْسِك الَّتِی قَضَی عَلَیهَا الْمَوْتَ وَیرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی؛ (3)"خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز میستاند، [ نیز] روحی را كه در [ موقع ]خوابش نمرده است میگیرد. پس آن [ نفسی] كه مرگ را بر او واجب كرده، نگه میدارد و آن دیگر [ نفسها] را تا هنگامی معین [ به سوی زندگی دنیا ]باز پس میفرستد".
در این آیه، هم از مرگ و هم از خواب - كه شباهتی به مرگ دارد - به "توفی" و سپس به "امساك" نگهداشتن، تعبیر شده ؛ علاوه بر آنكه مرگ را وصفی برای روح شمرده ؛ یعنی، روح به وسیله مرگ، بدن مادی را ترك كرده و وفات میكند.
از این آیه و مشابه آن استفاده میشود مرگ، تحویل گرفتن است؛ یعنی، آدمی هنگام مرگ با تمام شخصیتش - كه روح او است - در اختیار مأموران الهی قرار میگیرد و آنان انسان را دریافت میكنند.
بنا بر این: اوَلاً، مرگ از دیدگاه اسلام، نیستی و نابودی نیست؛ بلكه انتقال از عالمی به عالم دیگر بوده ؛ روز مرگ، روز بازگشت به خدا و سوق به سوی او است. (4)
ثانیاً، از آن جایی كه روح از عالم مجردات بوده و از موطن اصلی خود، به نظام مادی و دنیای خاكی آمده است، با مرگ به سوی وطن اصلیاش، قدمی بزرگ برمیدارد. به دنیا آمدن جنبه موقتی از حیات انسان است تا در این عرصه ،گوهر وجود خود را نمایان سازد كه آیا گوهری نیك از خود به نمایش میگذارد یا گوهری زشت و ناپسند.
انسان آمیخته از یك اصل و یك فرع است. اصل، "روح" و فرع، "بدن" آدمی است. روح كه حقیقت اصلی انسان است، از عالم مجردات بوده وبه عالم مادی هبوط كرده است؛ اما بدن خاكی از عالم طبیعت و ماده بوده و با حقیقت روح - كه از عالم مجردات است - بیگانه میباشد. از آن جایی كه انسان از ابتدای خلقتش روی زمین به سوی خداوند در حركت است،(یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحا فملاقیه)؛ "ای انسان! حقا كه تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی كرد." (5)، با "مرگ" سرفصل خاصی از این حركت را در سیر به سوی خداوند، شروع میكند و بر اساس آن، جدایی میان روح مجرد و بدن خاكی میافتد و با مرگ، روح به منزلی از منزلهایی كه در مسیر حركتش به سوی وطن اصلی و اولی خود وجود دارد، بر میگردد.
امام صادق(ع) این حقیقت را چنین توضیح میدهد:
"... و به این ترتیب انسان از دو شأن دنیا و آخرت خلق شده است. هنگامی كه خداوند این دو شأن را باهم گرد آورد، حیات انسان در زمین مستقر میشود؛ زیرا حیات از شأن آسمان به شأن دنیا نزول كرده است. هنگامی كه خداوند میان آن دو شأن مفارقت ایجاد كند، آن مفارقت، "مرگ" است. در آن حال، شأن آخرت به آسمان باز خواهد گشت. بنابراین حیات در زمین و مرگ در آسمان است. این بدین جهت است كه در هنگام مرگ، میان روح و جسد [ مادی]، جدایی ایجاد میشود؛ روح به قدس اولی بازگردانده میشود و جسد در همان زمین باقی میماند؛ زیرا كه از شأن دنیا است". (6)
بنا بر این، مرگ "بازگشت فرع به اصل و سرآغاز صعود و عروج روح است؛ نه انهدام، نابودی و نیستی".
پینوشتها:
1. نساء (4)، آیه 97؛ انفال (8)، آیه 50؛ سجده (32)، آیه 11؛ اعراف (7)، آیه 37؛ غافر (40)، آیه 77؛ مائده (5)، آیه 117؛ نحل (16)، آیه 28، 23 و 70؛ یونس (10)، آیه 46 و 104؛ رعد (13)، آیه 40؛ زمر (39)، آیه 42؛ محمد(47)، آیه 27
2. فرهنگ بزرگ جامع نوین، نشر مركز فرهنگ جامع تهران مجلد 2 (3 - 4) ص 1723.
3. زمر (39)، آیه 42
4. قیامت (75)، آیات 26 و 30
5. انشقاق (84)، آیه 6
6. محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، نشر دار الا حیا التراث العربی، بیروت 1403 ق ، ج 6، ص 117، ح 4.
7. همان، ج 79، ص 171.
8. همان.
9. امالی الشیخ الطوسی، منشورات مكتبةالداوری، قم ص 184؛ صدوق معانیالأخبار، نشر ، مؤسسة اعلمی، بیروت، ص 143.
10. بحارالأنوار، همان، ص 174، ح 8.
11. معانیالأخبار، همان، ص 287.
12. علامه طباطبایی،شیعه در اسلام نشر دار الكتب الاسلامیه، تهران 1348ش.، ص 101.
13. نقل از : امام خمینی چهل حدیث نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1378ش.، ص 461.
۱۳۹۵/۰۶/۳۱ ۱۶:۰۵ شناسه مطلب: 94823
هنگام مرگ به گفته ی قرآن، نفس ماست که از ما گرفته می شود. یادمان باشد هیچ کاری در هستی انجام نمی شود مگر با اجازه خداوند و منطبق بر سنت الله (قوانین آفرینش) باشد حتی پیامبران برگزیده خداوند که برای هدایت بشر فرستاده می شوند فقط باید آنچه را خدا دستور می دهد به مردم بگویند و مطابق فرامین خدا عمل نمایند؛ مثلا روح الامین که قرآن را بر سینه پیامبر نازل می کند با اجازه خداوند است و پیامبر اجازه هیچ دخل و تصرفی را از جانب خود در کلام وحی ندارد: (سوره 40 غافر آیه 78) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ: و البته رسولانی را از قبل تو فرستادیم و از آنها کسی است که داستانش را برای تو نقل کردیم و از آنها کسی است که داستانش را برای تو نقل نکردیم و در شان و شایسته ی هیچ رسولی نیست که آیه ای را بیاورد مگر با اجازه ی خدا و وقتی دستوری از جانب خدا به حق گذرانده شود ( اجازه ی آوردن آیه ای داده شود) و آنجاست که کسانی که به مسیر باطل می رفتند زیان می کنند.
می میرید با اجازه خدا!
و تنها خداست که می میراند و زنده می کند و خلق می کند و روزی می دهد و شفا می دهد و هدایت می کند و هر یک از این ها را که بخواهد توسط رسولان و فرشتگانش به انجام می رساند.
و هیچ کس نمی میرد مگر با اجازه خدا ! (سوره 3 آل عمران آیه 145): وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ کِتَابًا مُّؤَجَّلًا وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ: و نبوده است کسی بمیرد (کسی نمی تواند بمیرد) مگر با اجازه خدا و کتابی است زمان دار و هر کس می خواهد پاداش دنیا را از آن به او می دهیم و آن کس که می خواهد پاداش آخرت را از آن به او می دهیم و به زودی شاکران را پاداش می دهیم.
بنابراین آنچه که رسولان خدا انجام می دهند همه از جانب خداست و در این کار ماموریت دارند (سوره 32 سجده آیه11) قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ: بگو فرشته ی مرگ شما را متوفی می کند (جانتان را به تمامی میگیرد) همان کسی که بر شما وکیل شده سپس به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید.
و قرآن به روشنی بیان می کند گرفتن جان انسان ها برعهده ی یک نفر نیست و فرشتگان، رسولانی هستند که برای گرفتن جان های کسانی که هنگام مرگشان فرا رسیده است به سوی آنها فرستاده می شوند تا جانشان را بستانند.
و تنها خداست که می میراند و زنده می کند و خلق می کند و روزی می دهد و شفا می دهد و هدایت می کند و هر یک از این ها را که بخواهد توسط رسولان و فرشتگانش به انجام می رساند.
کلام آخر:
نبوده است کسی بمیرد (کسی نمی تواند بمیرد) مگر با اجازه خدا و کتابی است زمان دار و هر کس می خواهد پاداش دنیا را از آن به او می دهیم و آن کس که می خواهد پاداش آخرت را از آن به او می دهیم و به زودی شاکران را پاداش می دهیم.
در قرآن، گاهى خداوند كارهایى را به خودش نسبت مى دهد و گاهى همان كار را به دیگرى، مثلاً در مورد گرفتنِ جان انسان، یك جا مى فرماید: «اللّه یتوفّى الانفس» (سوره زمر، آیه 42) خدا، جان مردم را مى گیرد.
و در جاى دیگر مى فرماید: «یتوفّاكم ملك الموت» (سوره سجده، آیه 11) ملك الموت «عزرائیل»، جان مردم را مى گیرد.
و جایى دیگر مىفرماید: «تَوفّته رُسُلنا» ( سوره انعام، آیه 61) فرشتگان، جان مردم را مى گیرند.
هر سه تعبیر قابل قبول است.
در بعضی آیات بیان می کند که فرشتگان جان ها را مى گیرند و به عزرائیل تحویل مى دهند و عزرائیل جان ها را به خدا تحویل مى دهد.
شاید هم این گونه باشد: جان افراد عادى را فرشتگان مى گیرند، جان افراد برجسته را عزرائیل مى گیرد و جان اولیاى الهى را خداوند مى گیرد.
همان گونه كه قرآن درباره اهل بهشت تعبیرهاى مختلفى دارد؛ یك جا مى فرماید: «یسقیهم ربّهم» (سوره انسان، آیه 21) خداوند آنان را سیراب مى كند. در جاى دیگر مى فرماید: «یُسقَون فیها كأساً» (سوره انسان، آیه 17) اینها از طریقى سیراب مى شوند و نامى از خداوند برده نشده است.
در همه ی این بیانات نکته ی اساسی و مهم این است که بدانیم هیچ کاری در هستی انجام نمی شود مگر با اجازه خداوند و منطبق بر سنت الله (قوانین آفرینش) باشد حتی پیامبران برگزیده خداوند که برای هدایت بشر فرستاده می شوند فقط باید آنچه را خدا دستور می دهد به مردم بگویند و مطابق فرامین خدا عمل نمایند.
منابع:
سایت حوزه
بیانات حجت الاسلام قرائتی
۱۳۹۱/۰۹/۲۹ ۱۸:۴۹ شناسه مطلب: 82734
آيا خيراني كه براي اموات ميدهيم به همان شكل به آنها ميرسد؟(مثلاً غذايي را كه دوست دارند خيرات كنيم به آنها ميرسد؟؟؟؟)
وقتي انسان با ايمان و پاك از دنيا برود، و حق الناس يا حق الله به گردن نداشته باشد، و مورد عفو و آمرزش و رحمت خدا قرار بگيرد، هر نوع غذايي و يا هر چيزي كه دلش بخواهد، در نزد او حاضر مي شود. چنان كه قرآن مي فرمايد:« فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» (1) يعني در بهشت آن چه دل ها مي خواهد و چشم ها از ديدنش لذت مي برد موجود است. و يا در آيه 31 سوره فصلت مي فرمايد: براي شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت آماده است، و هر چه را بخواهيد و اراده كنيد فورا به شما داده مي شود. اگرزندگان مي خواهند به مرده هاي خود ترحم كنند بايد بررسي كنند كه مرده متعلق به آنان به كسي بدهكار است؟ يا مال و حق كسي را ضايع كرده است، شهادت دروغ عليه كسي داده، غيبت و تهمت و فحش و توهين به كسي داده، در بانك يا قرض الحسنه اي و يا نزد شخصي ضامن كسي شده، و آن طرف در زمان حيات متوفي بدهكاري خود را نپرداخته، و در نتيجه مسؤليتش به گردن او افتاده، در هر يك از اين موارد بازمندگان سعي كنند بدهكاري و حق مردم را از طرف متوفي بپردازند، و يا از صاحبان مال و حق حلاليت و رضايت بگيرند، و يا از طرف متوفي رد مظالم بدهند. يعني از فقرا دستگيري كنند، انفاق و صدقات و مبرات بدهند، و نيت كنند كه خداوند ثواب اين كارهاي خير را به كساني بدهد كه به گردن مرده متعلق به خودشان حقي دارند، تا آنان مرده شان را حلال كنند و از او راضي شوند. از روايات استفاده مي شود خيرات و طلب آمرزش براي اموات در وضعيت آن ها در آخرت تاثير خواهد داشت. براي اموات از هر چيز بهتر و مفيدتر صدقه و احسان به فقرا و اهداي ثواب آن براي مردگان است. رسول گرامي اسلام (ص) فرمود:«صدقه حرارت قبرها را از بين ميبرد».(2)
براي اموات بهترين دعا اين است كه انسان براي آنان از خداي مهربان طلب عفو و مغفرت كند. بخواهد خداوند رحمت و بخشش و نعمتهايش را بر آنان نازل فرمايد.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه:«هر كس نزد قبر مؤمني هفت مرتبه سوره إنّا أنزلنا را بخواند، خداوند فرشتهاي ميفرستد كه پيش قبر ميت، خدا را عبادت كند. خداوند ثواب عبادت فرشته را براي ميت و كسي كه إنّا أنزلنا را خوانده مينويسد، تا زماني كه خداوند وي را به واسطه اين عمل وارد بهشت كند. بعد از سوره حمد، هر يك از قل أعوذ بربّ الفلق، قل أعوذ بربّ الناس، قل هو الله أحد، و آيه الكرسي را سه مرتبه بخواند».(3)
يكي از صحابه از حضرت رسول(ص) نقل كرده:
«براي مردگان خود هديه بفرستيد»، گفتم: هديه مردگان چيست؟ فرمود: «صدقه و دعا.ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنيا مقابل خانههاي خود ميآيند و فرياد ميكنند... اي خانواده من، اي پدر و مادر، اي فرزندان و خويشان من، بر ما مهرباني كنيد. آن چه در دست ما بود، عذاب و حساب آن ها بر ما است. نفعش براي غير ما. اي خويشان ما، به درهمي يا قرص ناني يا جامهاي ما را كمك كنيد تا خداوند شما را از جامههاي بهشت بپوشاند».(4)
در روايتي ديگر ميفرمايد:«هر صدقهاي كه براي مرده داده ميشود، فرشتهاي آن را ميگيرد . در طبقي از نور ميگذارد. بر لب قبر ميايستد. با صداي بلند ميگويد: اي اهل قبور، درود بر شما، بگيريد اين هديه را كه بستگان تان براي شما فرستادهاند». (5) اگر به احاديث ذكر شده دقت شود، متوجه خواهيم شد كه مردهها چشم به راه و چشم انتظار هديه، دعا و... فرزندان و خانواده خود هستند.موفق باشيد
اگر منظور ديگري از سوال داشتيد در مكاتبۀ بعدي برايمان توضيح دهيد تا پاسخ دهيم.
پينوشتها:
1. زخرف ( 43)، آيه 71.
2. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ماده صدقه، شماره 10342.
3. كامل الزيارات، ابن قولويه القمي، دارالمرتضوية - النجف الأشرف، 1356 ه. ق. ص 222.
4. محدث قمي، مفاتيح الجنان، بخش زيارت قبور مؤمنين.
5 . همان.
موفق باشید.
۱۳۹۰/۱۲/۱۰ ۱۸:۱۳ شناسه مطلب: 63167
اموات وقتی میمیرند ایا از احوالات کسانی که دوستشان داشته باخبر است ؟ایا نگران خانواده می شوند؟تورو به خدا جواب من روبدهید
اظهار نظر به طور قطعی در این خصوص چندان آسان نیست؛ اما به طور کل می توان گفت در روایات آمده که مردگان گاهی به خانواده و بازماندگانش سر میزنند و از احوال آنان آگاه می شوند و چه بسا خوشی و آرامش یا اندوه و ناراحتی از اعمال آنان پیدا کنند؛ امام صادق(ع) فرمود:
إنّ المؤمن لیزور أهله فیرى ما یحبّ و یستر عنه ما یکره و أنّ الکافر لیزور أهله فیرى ما یکره و یستر عنه ما یحبّ، قال: و منهم من یزور کلّ جمعةٍ ومنهم من یزور على قدر عمله(1)
مؤمن خانواده خود را میبیند. آنچه را که موجب محبت اوست میبیند، لیکن چیزهایی که موجب کراهت او میگردد، از نظر او پوشیده میشود. کافر نیز اهل خود را میبیند . آنچه موجب ناراحتی و کراهت اوست، مشاهده میکند، لیکن چیزهایی که موجب محبت او از نظرش پوشیده میگردد. بعضی از مؤمنان در هر هفته یک بار در روز جمعه به ملاقات اهل خود میرسند. بعضی دیگر بر حسب مقدار عمل خود میتوانند آنان را ملاقات کنند.
از این روایت و دیگر روایات به دست می آید که ميزان آگاهی و ملاقات و سر زدن اموات به خانواده هاي شان بسته به ميزان آزادي عملي است كه در برزخ براي ايشان در نظر گرفته مي شود كه اين امر هم تابع اعمال و رفتارهاي آنان در دنياست.
پینوشت:
1. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت 1403ق، ج 6، ص 256، باب 8.
۱۳۸۹/۰۴/۲۰ ۰۷:۴۱ شناسه مطلب: 14220
- با توجه به اینکه ما اعتقاد داریم انسان در لحظه مرگ به وسیله عزرائیل قبض روح می شود و در روایات اومده بعضی این فرشته رو به شکل زیبا می بینند و بعضی با هیبتی ترسناک، یا در جای دیگری داریم هرکس می میره امام علی (ع) رو می بینه، مطالبی در بعضی از مجلات چاپ می شه در مورد کسانی که مرگ رو تجربه کردن و دوباره بنا بر مصلحت خدا به این دنیا برگشتن تقریبا برای همه اتفاقات مشابهی افتاده و مرگ رو بسیار راحت و خوش آیند توصیف کردن وهیچ یک صحبت از ملاقات با عزرائیل یا سختی قبض روح نمی کنن علت چیه؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
كيفيت قبض روح و خارج ساختن جان انسان از بدن او يكسان و برابر نخواهد بود. هريك از انسان ها به تناسب اعمال و رفتار خود شرايطي دشوار يا آسان را تجربه خواهند نمود ؛امام صادق(ع) مي فرمايد:
«هو للمؤمن کأطيب ريح يشمّه فينعس لطيبه فيقع التعب و الألم کلّه عنه؛(1) مرگ براي مؤمن مثل بوي خوشي است که آن را استشمام ميکند . تمام سختي و دردها از او برداشته ميشود».
در ادامه همين حديث آمده که از حضرت سؤال شد: اگر چنين است، پس چرا گفته ميشود که تحمل مرگ براي انسان از تحمل قطعه قطعه شدن با اره و يا تيغ قيچي سختتر است؟ فرمود:
«مرگ براي کفار و افراد فاجر و فاسق آن گونه است، نه براي افراد صالح و مؤمن».
سدير صيرفي ميگويد: به امام صادق عرض کردم: آيا مؤمن از مرگ و قبض روح خود ميترسد؟ فرمود:
« سوگند به خدا !هرگاه فرشته مرگ به سوي مؤمن ميآيد، وحشت ميکند، آن گاه فرشته به او ميگويد: اي وليّ خدا ! وحشت منما، قسم به خدايي که پيامبر را برانگيخت! نسبت به تو از پدر مهربانتر هستم. چشمهاي خود را باز نما و نگاه کن. محتضر چشمهاي خود را باز ميکند، ميبيند که رسول خدا، اميرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسين و ساير ائمه عليهم السلام براي او نمودار شدهاند. اين حال شيرينترين لحظات براي اوست».(2)
پس معلوم است كه بر اساس روايات ما فرايند خروج روح از بدن و ملاقات با فرشته مرگ براي انسان هاي متفاوت خواهد بود.
اما در مورد افرادي كه به نوعي مرگ را تجربه كرده اند بايد گفت: مرگ حقيقي را تجربه نكرده، بلكه نوعي خروج روح يا به اصطلاح خلع روح را تجربه كرده اند . در نتيجه اين تجربه، ديدن لوازم و ضروريات مرگ واقعي را هم به دنبال نداشته است.
در واقع ميان روح و بدن آن ها گسست كامل و ستاندن جان صورت نگرفته است، بلكه تنها احساس كرده اند كه براي لحظه اي روح از بدن آن ها مفارقت كرده و حد سوط بين دنيا و بزرزخ قرار گرفته اند.
اما اينكه همه اين افراد تجربه خوب و شيريني داشته اند ، به احتمال بالا برمي گردد ، چون تجربه ادراك تجرد روح از بدن خود، ممكن است تجربه شيريني باشد ، اما حتي در اين موارد خاص هم نمونه هايي از افراد كه داراي شرارت ها و رفتار ناشايستي بودند ، صحنه هاي هولناك و دهشتناكي نقل شده كه در برخي از فيلم هاي مربوط به اين افراد هم نقل شده است .
پي نوشت ها:
1. محجه البيضاء، ج 8، ص 256.
2.همان، ص 261.