پرسش وپاسخ

باسلام.من به خدا قول داده بودم که دیگه استمنام نکنم و خدا منو به خواستم برسونه...ومن به اون خواسته بزرگم به لطفه خداوامام زمان(عج)رسیدم و بیش از یک ماه بود که استمنا رو ترک کرده بودم که متاسفانه چندی پیش قولم را شکوندم و مرتکب 2 استمنا شدم...الان حالم داره از خودم بهم میخوره و پشیمونم...دیگه احساس میکنم اگه بازم به خدا قول بدم که استمنا نکنم دیگه خدا حرفمو گوش نکنه ودیگه به خواسته هام منو نرسونه؟باتشکر

پاسخ:
غرق گنه نا امید، مشو ز دربار ما که عفو کردن بود، در همه دم کار ما
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من بیا بهشتت دهم، مرو تو در نار ما
توبه شکستی بیا، هر آنچه هستی بیا امیدواری بجو، ز نام غفار ما
توصیه ما این است اگر بارها هم توبه شکسته اید باز هم بلافاصله بعد از گناه توبه کنید و خود را در آغوش خدا بیاندازید چرا که توبه هر گاه حقیقى و واقعى باشد و از اعماق جان برخیزد و جامع شرایط باشد و واقعاً از گناهى که مرتکب شده احساس خجلت و ندامت کند و خود را در پیشگاه خدا شرمنده ببیند و در صدد کسب رضاى حق تعالى باشد, مقبول درگاه احدیت واقع شده و آثار و برکاتش نمایان مى گردد. هر چند گناه بزرگ یا بسیار باشد. قرآن کریم مى فرماید: ای بندگان که بر خود اسراف و ستم کردید ، از رحمت خدا مأیوس نشوید که خدا همهء گناهان را مى آمرزد, زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است .(1)
توبه حقیقی نه تنها آثار وضعی و تکلیفی گناه را محو می کند و گناهکار را از گناهان پاک می نماید، بلکه گناهکار توبه کننده را محبوب خدا می سازد. قرآن کریم می فرماید: «اِنّ الله یحبّ التوابین؛(2) خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد». کسی که دوست و محبوب خدا شد، خدا عزیزش می کند؛ همه گناهان کبیره و صغیره او را می بخشد، چنان که پیامبر فرمود: «التائب من الذنب کمَن لا ذنب له؛ (3) کسی که از گناه توبه کند (خداوند همه گناهان او را می آمرزد و) همانند کسی می شود که هیچ گناهی نکرده است». به فرموده امام صادق علیه السلام خدا چنین فردی را که زیاد توبه می کند دوست دارد: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ الْمُفَتَّنَ التَّوَّاب؛ (4) خداوند عبدی که دچار فتنه شده زیاد توبه می کند دوست می دارد».
وبدانید یکی از راه های شیطان برای غرق شدن در معاصی این است که به انسان القاء می کند که تو دیگر خیلی بد شدی و خیلی گناه کردی پس دیگر خدا تو را نمی بخشد و توبه ات قبول نیست پس لازم نیست توبه کنی و این باعث می شود که بیشتر از خدا دور شویم پس به این القائات توجه نکنید و بلافاصله توبه کنید
البته گناه نکردن خیلی مطمئن تر از توبه کردن است و برای اینکه دیگر مرتکب این گناه نشوید و بتوانيد در عمل راحت تر اين گناه را ترك كنيد به توصيه هاي زير توجه كنيد
1ـ خود را از محیطها و موقعیت های تحریک آمیز دور نگه دارد و از خلوت گزینی اجتناب ورزد؛
2ـ از پوشیدن لباسهای تنگ و چسبنده خودداری ورزیده و از تماس و لمس نمودن اعضای بدن خود یا دیگران شدیداً دوری گزیند؛
3ـ از نگاه به نامحرم و چشم چرانی خودداری ورزد؛
4ـ تخیلات و تفکرات خود را کنترل کند زیرا تخیلات و تصوّر دربارة مسایل جنسی و شهوت آلود منجر به تحریکهای مداوم می گردد
5ـ با توجه به این که دوران جوانی، دوران پر شور و حساس عمر به حساب میآید، شایسته است که جوان با برنامه ریزی دقیق برای اوقات شبانه روزی به یاری کار و تلاش مداوم در زمینه های تحصیلی و علمی و مطالعاتی و کارهای ذوقی و تفریحی حداقل زمان لازم را به خوابیدن اختصاص دهد .زمانی به بستر رود که خواب بر او چیره شده و زود به خواب رود؛
6ـ با اشتغال به مطالعه کتب سودمند و مراجعه به کتابخانه ها در اوقات فراغت، زمینه موفقیت تحصیلی آینده خود را فراهم سازد؛
7ـ در تیم ها و گروه های ورزشی شرکت فعال داشته باشد . نیز در فعالیتهای تربیتی، فرهنگی و مذهبی شرکت کند؛ زیرا این اشتغالات در افزایش ایمان و توفیق در ترک معاصی به وی کمک میکند.
فعالیت های سالم و جهت دار سودمند، مقدار فراوانی از انرژیهای جوان را به خود اختصاص میدهد و از تحریکهای جنسی و شهوت انگیز جلوگیری مینماید، چرا که مبتلایان به این عادت زشت، بیشتر میل به گوشه گیری دارند. شرکت در فعالیتهای تربیتی و اجتماعی و گروههای قرآن در مساجد و کتابخانه ها وتماس با افراد مؤمن و پاک در تقویت روحیه و ایمان این گونه جوانان بسیار مؤثر است؛
8ـ رفت و آمد با دوستان خوب و مؤمن، نماز اول وقت، نماز با جماعت، پرهیز از دوستان و رفقای بی بند وبار و منحرف؛
9ـ قبل از خوابیدن وضو بگیرد و آیة الکرسی را بخواند؛
10ـ اگر میتواند هفته ای یک یا دو روز را روزه بگیرد؛
11ـ در برنامه غذایی خود دقت کند و از مداومت در مصرف بعضی از خوردنی های محرک و مقوّی و شهوت برانگیز خودداری کند؛
12ـ تمایل ها و افکار خود را از توجه به خویشتن به سوی ازدواج و زندگی آینده معطوف سازد و بداند که دیر یا زود ازدواج میکند و باید آمادگی کامل داشته باشد؛
13ـ همواره با ذکر و یاد خدا اُنس و الفت داشته باشد.

پی نوشت ها:
1. سوره زمر، آیه 53.
2. سوره بقره آیه 222.
3. کلینی ،اصول کافی، ‏ ترجمه حاج سيد جواد مصطفوى‏ ، كتاب فروشى علميه اسلاميه ،ج 3، ص 109.
4. ثقه الاسلام كليني، كافي، الناشر: دار الكتب الاسلاميه، تهران، سال نشر/1365 ه.ش .ج 2 ، ص 435.

اگر مرد با استفاده از دست، آلت زن را مالش دهد تا حدي كه زن به ارگاسم برسد و بالعكس، زن آلت مرد را مالش دهد تا هنگامي كه مني از او خارج شود، چه حكمي دارد؟ آيا همان حكم خودارضايي را دارد و گناه كبيره محسوب مي شود؟ سوال 2: به دهان گرفتن آلت تناسلي اما با دقت به اينكه مني وارد دهان نشود و صرفا براي تحريك بيشتر انجام شود، چه حكمي دارد؟ با تشكر فراوان

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
اگر مرد با استفاده از دست، آلت زن را مالش دهد تا حدي كه زن به ارگاسم برسد و بالعكس، زن آلت مرد را مالش دهد تا هنگامي كه مني از او خارج شود، اشکال ندارد و حكم خودارضايي را ندارد و گناه محسوب نمي شود.
به دهان گرفتن آلت تناسلي اما با دقت به اينكه مني وارد دهان نشود و صرفا براي تحريك بيشتر انجام شود، اشکال ندارد. (1)
پی نوشت:
1. سوال تلفنی (بشماره 02517720500) از دفتر آیت الله فاضل.

با سلام و با تشکر از زحمات و راهنمایی های شما پسری 22 ساله مجرد هستم که می خواهم هرچه سریع تر ازدواج کنم؛ بنابراین از شما خواهش دارم دیدگاه و فرهنگ ام در مورد میل جنسی و همسر را تصحیح کنید: 1- بر هر جوان مجرد بالغی واجب است برای فراهم کردن شرایط ازدواج خود بکوشد و تسریع و تلاش در ازدواج خود و یا دوستان خود نسبت به هر کار دیگری در اولویت است. 2- میل جنسی، چیزی جز ایجاد رابطه کاملاً صادقانه، صمیمانه، عاشقانه و راحت، بدون دغدغه و حتی تسکین دهنده و آرامبخش در برابر فشارها و مشکلات زندگی در بین زوجین مناسب نیست. که با تناسب، تفاهم و داشتن برنامه مناسب، لازم است لازم است تلاش کرد که این رابطه به طور مقدس تا ابد و بعد از مرگ نیز ادامه یابد؛ یعنی با در آن دنیا نیز با آن زوج باشیم. 3- هیچ فردی حق ندارد تا مدتی طولانی (چه با لذت و چه بی لذت) به نامحرم نگاه کند؛ همچنین فرد مجرد از هر فیلم، موسیقی، کتاب و یا هر ابزار اطلاع رساننده ای که رابطه بین افراد و جنس مخالف و حتی میان زن و شوهر (حتی بدون ذره ای صحنه) که هدفی جز آموزش نکته ای مثبت دارد، نیز دوری کند. شایسته است هر جوانی موسیقی، خط مشی و رفتار خود را متناسب با همسر مناسب و واقعی خود کند و از بقیه به جز موارد هنری و تشویق کننده به دیگر امور مثبت جلوگیری کند. این به این دلیل است که به عنوان مثال، هیچ نیازی نیست که یک مرد مجرد قیافه و ویژگی های یک هنرپیشه زن و یا هر نامحرمی که ممکن است در خیابان و یا در محل کار با آن مواجه می شود، را به خاطر بسپارد. و "اصلاً تعریف نشده است" درست مانند رابطه دورادور حیوانات دریایی و خشکی. 4- بر هر مرد مجردی لازم است، با دقت و البته بدون حساسیت به خواستگاری تمام دختران آشنا و ظاهراً مناسب برود، تا بالاخره زوجه مناسب یافت شود؛ لازم است این کار به وسیله واسطی مناسب و از طریق خانواده ها انجام شود و تا سفره عقد هیچ دلدادگی و فکری در بین هر دو ایجاد نشود. 5- هرگونه ارتباط طولانی بین دو نامحرم مضر است و حتی برای ازدواج نیز جز در ناچاری درست نیست قبل از اقدام خانواده ها، با هم آشنا شوند و یا مستقیماً از هم خواستگاری کنند؛ بدیهی است در صورت اقدام جز در موارد اضطرار، در آینده در قسمتی از زندگی خود به تناقض برخورد می کنند. 6- برطرف کردن میل جنسی در بین زوجین چیزی جز ایجاد یک محیط راحت، دوستانه و همراه با احترام متقابل نیست؛ هیچ کدام از زوجین حق ندارند از روشی جز دخل و تصرف دیگری و ترجیحاً به منظور تولید مثل به ارگاسم برسند؛ همچنین شدیداً موکد است که به عورت جز در مواقع ضرورت نگاه نکنند. شایسته است زوجین با دلسوزی، صمیمیت و احترام به همدیگر حداقل هر روز یکبار با مواردی مانند لمس دستان، بوسه بر پیشانی و نگاه صادقانه به چشمان هم همدیگر را ارضا کنند و بهتر است نزدیکی جز در مراسمی خاص و با نهایت دقت و آرامش به صورت متوسط هر 40 روز یکبار انجام شود. و همچنین در میان دیگر اقوام و محرم های خود نیز، از هر فرصتی برای احترام و تمجید از یکدیگر و عشقبازی به همان صورتی که در اول گفته شد و در شرایطی که موجب فساد نیز نشود، استفاده کنند. 7- مرد وظیفه دارد همه شرایط برابری بین خود و همسر خود را در محیط خانه را فراهم کند؛ مثلاً با ابزارهای ورزشی و بدنسازی در خانه و یا در محیطی که موجب فساد نشود؛ با هم ورزش کنند و همینطور در موارد دیگر نیز حق زن در نظر گرفته شود. با توجه به فرمایش امیرالمومنین در مورد مشورت با زن خود، بهتر است مرد هر کار کوچک خود را با همسرش مشورت کند و از او کمک بخواهد تا مرد در مورد امور مهم آزادی عمل بیشتری را داشته باشد و حتی در صورت لزوم می تواند با وی مشورت نکند. تا در نهایت سردی روابط و موضوعی به نام فمینیسم به وجود نیاید. 8- لازم است زوجین برنامه کاری خود را به گونه ای انتخاب و تنظیم کنند که هیچ خلل و تاخیری در زمان ملاقات آنها پیش نیاید و حتی بتوانند وجود دیگری را در کنار هم حس کنند. 9- آیا در هر شرایطی مانند وضعیت بنده که نرمی استخوان دارم، مجبورم ساعات زیادی را پشت کامپیوتر باشم و مجردم، جایز است که در زمان خستگی مدتی رو به شکم بخوابم و بدن خود را رها و آرام کنم در صورتیکه آلت بزرگ شود و ولی بیش تر تحریک نشود و هیچ آبی خارج نشود؟ از آنجا که باید هر روز از کیسه آب گرم روی کمر و گردن خود استفاده کنم آیا جایز است به حالت برهنه (تنها با شورت) تنهایی در اتاق استراحت کنم، در صورتیکه آلت تحریک نشود و بزرگ نشود؟ و از آنجا که مدتی پیش در یک سایت علمی خواندم "سالم ترین راه برای رفع میل جنسی در کسانی که شرایط ازدواج ندارند، خود ارضایی است!" آیا این صادق است؟ آیا اقدام کردن به موارد ذکر شده در بالا خودارضایی محسوب می شود؟ محدوده دقیق خودارضایی و یا هر گناه دیگر ناشی از میل جنسی چیست؟ 10- آیا موکداً بهتر نیست یک زوج مناسب و ایده آل در مورد ارگان های جنسی خود جز در مواقع ضرورت (مانند به وجود آمدن یک مشکل و یا بیماری) و نهایتاً در هنگام نزدیکی با هم صحبت کنند؟ 11- آیا می توان با روش هایی محتلم شدن خود را کنترل کرد ؟

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. ازدواج به خودی خود، مستحب مؤکد می باشد و علما فرموده اند: تنها زمانی که خوف افتادن به گناه وجود داشته باشد، ازدواج بر شخص واجب و لازم می گردد و لازم است در درجه اول، خود شخص و در درجه دوم، اطرافیان او زمینه و شرایط ازدواج را فراهم آورند. بنابراین، تنها در این صورت است که تلاش برای ازدواج، بر هر اقدامی اولویت پیدا می کند.
2. میل جنسی، برای هدف مقدسی در وجود آدمی و دیگر موجودات به ودیعه گذاشته شده است و آن، تداوم نسل و بقای نوع موجودات بوده است و اگر لذتی در این میان قرار داده شده، بیش تر به این جهت است که انسان ها و سایر موجودات، انگیزه لازم برای ازدواج و در کنار هم بودن و زندگی اجتماعی را داشته باشند. بنا بر برخی روایات، اگر لذت جنسی در کار نبود، هیچ گاه انسان ها به آمیزش جنسی و ازدواج مبادرت نمی کردند. از سوی دیگر، توصیه شده که زن و شوهر از این عامل حیاتی برای تفاهم و صمیمیت و همدلی بیش تر بین خود استفاده کنند و با توجه به نیاز همدیگر، همواره رابطه جنسی را در یک مسیر دو طرفه قرار داده و برای دو طرف لذت بخش گردانند و از یک جانبه نگری بپرهیزند تا خللی در زندگی زناشویی آن ها وارد نشود.
3. ارتباط با نامحرم، جز در موارد ضروری، جایز نیست. بهترین شیوه ازدواج، در جریان قرار دادن خانواده ها از همان ابتدای امر و برگزاری خواستگاری رسمی و گفتگو در جلسه خواستگاری و تحقیق و بررسی کافی و رعایت ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج و بیش ترین تناسب دختر و پسر می باشد. بقیه راه ها، حتی اگر از لحاظ شرعی حرام نباشد، از لحاظ روان شناختی خالی از اشکال نیست.
4. اصولاً هر کاری که باعث تهییج شهوت و برانگیختگی جنسی گردد و موجب تحریک جنسی به غیر از همسر گردد، مردود است و جوانان مجرد باید تمامی زمینه هایی را که باعث تهییج میل جنسی آن ها می گردد، کنترل کنند تا زمینه آلودگی به گناه و انحراف آن ها فراهم نگردد. البته جوانانی که در آستانه ازدواج قرار دارند و یا عقد نموده اند و در آستانه تشکیل زندگی مشترک هستند، می توانند برخی مطالب مفید در زندگی زناشویی را مطالعه کنند تا با شناخت بهتری وارد زندگی گردند.
5. شایسته است همه جوانان خط مشی خود را نه مطابق با همسر مناسب خود، بلکه مطابق با دستورات و تعالیم روح بخش دین ترسیم کنند و همواره خدا را مد نظر قرار دهند و بر اساس رهنمودهای الهی و دینی زندگی خود را پیش ببرند.
6. خودارضایی در اسلام عبارت است از: هر کاری عمدی که باعث خروج منی و جنابت فرد به غیر از رابطه با همسر شرعی گردد. حال، فرقی نمی کند که این عمل توسط دست یا اشیا، بدن خود و یا فرد دیگری صورت گیرد؛ حتی اگر این کار از راه تخیل، نگاه کردن، لمس کردن، بوییدن و امثال آن هم تحقق یابد، به اتفاق همه علما و فقها حرام بوده و جزء گناهان کبیره به حساب می آید. البته به کارهای سهوی و یا کارهایی که باعث تحریک شهوت گردد، ولی منجر به خروج منی و جنابت نگردد، اصطلاحاً از لحاظ شرعی، خودارضایی به آن اطلاق نمی گردد و حرام نمی باشد. البته انسان باید از این کارها هم به عنوان مقدمه حرام اجتناب ورزد تا احیاناً مرتکب گناه نگردد. برهنه خوابیدن و یا به رو خوابیدن و تحریک جنسی، اگر چه مکروه است، ولی اگر باعث خروج منی نگردد، از لحاظ شرعی، خودارضایی محسوب نمی گردد.
7. علاوه بر تحریم خودارضایی در اسلام و بسیاری از ادیان مختلف، بسیاری از مجامع علمی معتبر دنیا، آن را عملی به شدت آسیب زا و ضررآفرین می دانند و پیامدهای ناگواری را برای آن ذکر می کنند. بنابراین، خودارضایی مضرترین راه برای ارضای میل جنسی می باشد و خویشتن داری همه جانبه جنسی و خودکنترلی، بهترین راه برای کنترل و تعدیل غریزه جنسی افراد مجرد، از فشار ناشی از طغیان شهوت و افزایش میل جنسی می باشد.
8. احتلام در خواب که به صورت غیر ارادی و غیر اختیاری رخ می دهد، مکانیزمی طبیعی برای رهایی از فشارهای جنسی و خالی کردن کیسه های منی از مایع منی اضافی می باشد که اغلب برای جوانان در خواب ایجاد می شود. محتلم شدن در خواب، اگر به صورت طبیعی رخ دهد، نه تنها برای بدن مضر نیست، بلکه مفید هم می باشد؛ ولی چون این عمل به صورت غیر ارادی به وقوع می پیوند، خیلی نمی توان آن را کنترل نمود و برای کنترل میل جنسی از آن استفاده نمود.
9. هر گونه عشق بازی زن و شوهر و حتی صحبت در مورد اندام تناسلی برای زوجین، محدوده خاصی ندارد و زن و شوهر می توانند هر لحظه که اراده نمایند و موقعیت مناسب باشد، در این باره باهم گفتگو کنند و حتی کسب لذت نمایند. برقراری رابطه جنسی و تعداد دفعات آن هم برای زوجین محدودیتی ندارد؛ مگر در مواقعی که زوجین از لحاظ شرعی معذور باشند. البته بر شوهر جایز نیست این عمل را به جهت رعایت حق زن، بیش از چهار ماه به تأخیر اندازد.
10. آنچه در شرع مقدس بر آن تأکید شده است، رعایت حقوق زن و شوهری در حد اعلای آن و وسعت گرفتن بر عیال و فرزندان و تأمین آسایش و رفاه و احتیاجات مادی و معنوی آنان در حد وسع می باشد و این امر، منوط به رعایت همه شرایط برابری نیست؛ بلکه ممکن است فراتر از آن و یا به کم تر از آن حاصل گردد.

آیا آن زمانی که تیر از پای امام علی در نماز درآوردند باعث خونریزی نشد و اگر چنین باشد آیا نماز باطل نیست. لطفا توضیح دهید.

پاسخ:
بعد از خوردن تیر به پای حضرت، اولا ایشان به صورت طبیعی برای نماز اقدام به پاک کردن خون و شستن آن می کرده اند. اگر خون به صورتی بوده که جریان داشته و پاک کردن آن امکان نداشته یا مشقت داشته، خون موسوم به قروح و جروح می شده که آن هم در نماز بخشوده است. اضافه شدن خون هنگام کشیدن تیر موجب بطلان نماز نمی شده است.
ثانیا در حادثه مورد نظر حضرت از در آورده شدن تیر در حال نماز مطلع نشدند. از خون آمدن اطلاعی نداشتند. در این حالت هم نمازشان صحیح است، چون اطلاعی از نجاست لباس و بدن شان نداشتند.(1)
امام (علیه السلام) به مسئله آگاه تر هستند. می دانند در چه صورتی نمازشان باطل یا صحیح است.

پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، م 831 و 785.

استمناح روزه را باطل می کند و کفاره هم دارد ام این کفاره چقدر است؟وبه چه کسی باید داده شود

پاسخ:
استمنا روزه را باطل می کند. کفاره جمع بنابر احتیاط واجب می شود، یعنی باید به ازای هر روزه ای که با استمنا باطل شده است ، شصت روز روزه بگیرد . به شصت فقیر، هر کدام یک مد طعام (750 گرم گندم ، جو ، نان و مانند آن ) بدهد.

پی نوشت:
1. آیت الله بهجت ، توضیح المسائل، م 1294 و 1332 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

به نام خدا، با سلام، روایتی هست که پیامبر در اواخر عمر مبارکشان در بین مردم رفته و فرمود: هرکس حقی برمن دارد بیاید و بگوید "که فردی بلند شد گفت: مدتی قبل شلاق شما به من خورده و الان می خواهم شما را قصاص کنم که پیامبر دستور داد همان شلاق را بیاورند و .... خوب این روایت رو من از اشخاصی چون استاد رحیم پور ازغدی هم شنیده ام و احساس مسئولیت کردم که این مسأله رو بررسی کنم:

1- پیامبر از روی قصد آن فرد را زده " در این صورت آن فرد حقش بوده و حقی بر گردن پیامبر ندارد چون حتما گناهی مرتکب شده که پیامبر از روی قصد او را زده است؟

2- پیامبر از روی سهو آن فرد زده " در این صورت که سوال پیش می آید اگر پیامبر دستش خطا کرده نعوذ بالله از کجا معلوم که چشم و زبانش و عقلش خطا نکرده باشد؟ کل این موارد با استناد به آیه تطهیر رفع می شوند.

از سوی دیگر اگر شخصی از روی سهو به کسی آسیب برساند (مانند روایت بالا) باید دیه دهد نه قصاص کند. پس این روایت نادرست است و اکثریت مردم نادانسته پیامبر را از عصمت می اندازند لذا از شما خواهشمندم در سایتتان در مورد این روایت اطلاع رسانی کنید. اجرکم عند الله اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ:
در این گونه موارد، که ماجرا هم جنبه تاریخی دارد و هم جنبه اعتقادی به خود می گیرد، ابتدا باید اصل مسئله اثبات شود. ابتدا باید روایت و تمام اسناد و منابع آن باید بررسی شود، بعد از اطمینان به صحت این داستان ، به بحث در مورد آن پرداخت.
پس از جستجوی مفصلی که انجام شد، مشاهده شد که این حدیث در هیچ یک از کتب روایی شیعه نقل نشده است، به جز در کتاب امالی صدوق (ره) ، آن هم با سندی که عرض خواهد شد. در کتب پس از ایشان نیز همگی به این منبع ارجاع داده اند. (1)
سند حدیث:
عَنْ (مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الطَّالَقَانِیِّ )عَنْ (مُحَمَّدِ بْنِ حَمْدَانَ الصَّیْدَلَانِیِّ) عَنْ (مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْوَاسِطِیِّ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ (خَالِدٍ الْحَذَّاءِ )عَنْ( أَبِی قِلَابَةَ عَبْدِ اللَّهِ) بْنِ (زَیْدٍ الْجَرْمِیِّ) عَنِ ابْنِ عَبَّاس‏.
جالب است که تمامی افرادی که نام شان در پرانتز آمده است، هیچ گزارشی از احوال شان در کتب رجالی شیعه یافت نشد و همگی مجهول الحال ( نزد شیعه) هستند.
تنها محمد بن هارون، نامش در کتاب خلاصة الاقوال علامه حلی آمده و آن هم با تعبیر ( ضعیفٌ ) ...(2)
در نتیجه این حدیث نزد شیعه هیچ حجیت و اعتباری ندارد، مخصوصا اینکه از نظر متنی، دلالت بر خطای پیامبر (ص) دارد که آن هم مغایر عقیده عصمت می باشد. اما متن حدیث در کتب اهل تسنن به صورت مضطرب گزارش شده، یکی در جنگ بدر گفته، یکی در بازگشت از طائف، دیگری در مدینه هنگام حیات پیامبر (ص)، دیگری در زمان قبل از وفات ایشان و ... از نظر روایی و علوم حدیث نیز اضطراب در حدیث موجب ضعف متنی آن و گاهی اسقاط از حجیت می شود.
همچنین نام مطالبه کننده قصاص در روایات مختلف آمده: سوادة بن قیس، سواد بن عمرو، سواد بن غزیه و... ، یعنی حتی نام این صحابی که یک فرد خاص و روشن بوده و باید نامش در ذهن همه می ماند، مختلف گزارش شده. البته بیش ترین نقل ها از سوادة بن قیس است، که نام او را در معتبرترین کتب طبقات نیز نیافتیم. (در طبقه اول یعنی صحابه).
همچنین نفر دومی که بعد از ابن عباس آمده، یعنی أَبِی قِلَابَةَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ الْجَرْمِیِّ از هم مسلکان ابو هریره و عایشه و انس بن مالک بوده؛ روایاتش را از ایشان اخذ کرده؛ در شیوه دستبرد در احادیث و کم و زیاد کردن آن ها، پیرو همین گروه می باشد.
خصوصا اینکه در روایات مکتب خلفا الفاظ رکیک دیگری غیر از مظلمه هم آمده: ازجمله اینکه کسی را ناسزا گفته یا زده و ... که دلالت بر انگیزه تحریف گران این حدیث، برای ترویج عقاید باطل شان مبنی بر عدم عصمت پیامبر (ص) است.
اما متن حدیث که جای تامل بسیار دارد:
در این حدیث راوی می گوید:
«یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ لَمَّا أَقْبَلْتَ مِنَ الطَّائِفِ اسْتَقْبَلْتُکَ وَ أَنْتَ عَلَى نَاقَتِکَ الْعَضْبَاءِ وَ بِیَدِکَ الْقَضِیبُ الْمَمْشُوقُ فَرَفَعْتَ الْقَضِیبَ وَ أَنْتَ تُرِیدُ الرَّاحِلَةَ فَأَصَابَ بَطْنِی فَلَا أَدْرِی عَمْداً أَوْ خَطَأً فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ أَکُونَ تَعَمَّدْتُ؛
سواده می گوید: از طائف برمی گشتید. روی ناقه خود نشسته بودید و تازیانه خود را بلند کردید. البته می دانم که می خواستید به مرکبتان بزنید، ولی به من خورد. (نکته مهم تر این جاست که خود او می گوید:) نمی دانم از روی عمد بود یا سهو !
کسی که روایت را جعل کرده، همین جا خواسته با این شبهه ضربه خود را بزند! البته چون دروغگو فراموشکار است، یادش رفته که در عبارت قبل تصریح کرده بود که می دانستم می خواستید به مرکب بزنید اما به من خورد! تناقض بین اینکه می دانم و نمی دانم، در کلام سواده آشکار است.
یکی از ترفندهای تحریف احادیث، گزارش دقیق مکانی و زمانی و حالات و صفات است؛ او دقیقا حالت ناقه و نیز صفات تازیانه را بیان کرده، در روایات مکتب خلفا حتی آمده که پیامبر (ص) کجا ایستاده، به چه چیزی تکیه داده و عمامه اش چگونه بود ... این ترفندی برای باور پذیر نمودن روایات جعلی است.
نکته بعدی و قابل تامل اینجاست که پیامبر(ص) به بلال فرمود: برو و شلاق را از خانه فاطمه (س) بیاور!
بر فرض وجود چنین تازیانه ای، در خانه حضرت زهرا(س) چه می کند؟ قاعدتا باید در خانه پیامبر باشد؛ که نشان می دهد تیر چند شعبه جعل روایات به کجاها ضربه می زند و قصد معرفی کدام خاندان را به عنوان خشونت طلب می کند.
باید بررسی شود پیامبر رحمت و شفقت (ص) اصلا تازیانه برای مرکب ها استفاده می کرد؟ بر فرض قبول که تازیانه داشت، مگر طول تازیانه چقدر بوده، که آن هم از بالای شتر (با آن ارتفاع) بیاید و به شکم فرد بخورد؟!
اما مهم ترین نکته در این خصوص، آن که اصولا این سخن که اگر کسی از من پیامبر مظلمه (ستمی) دیده باشد! در حد احتمال هم مغایر با عصمت است. با دلایل عقلی و نقلی پیامبر را از هر نوع اشتباه سهوی نیز پاک می دانیم ،چه رسد به چنین موارد حق الناس بزرگی که فرد از پی سال ها فراموش نکرده است!
در هر حال مشکلات متنی حدیث بسیار است. تازه وقتی چنین سند مضطربی داشته باشد ، نقد آن گستره بیش تری دارد. در منابع مکتب خلفا تعابیر بسیار زننده دیگری در مورد پیامبر (ص) و حضرت فاطمه(س) و صحبت او با بلال آمده که ارزش نقل و نقد ندارند.
بر اساس مبانی اعتقادی شیعه، پیامبر اکرم و اهل بیت دارای عصمت مطلقه هستند. مراد از عصمت مطلقه بر اساس آنچه بزرگان اهل حکمت گفته‌اند، این است که صاحبان چنین مقامی، نه تنها از گناه عمدی و غیر عمدی مصون‌اند، بلکه آنچه اصطلاحاً ترک اولى گفته می شود، هم مرتکب نمی‌شوند(1). در این باره در کتاب «پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی» به تفصیل بحث شده است. بنابر این گرچه جریان یاد شده در سؤال از سوی منبری ها زیاد مطرح می شود، ولی در آن گفته ها جای تأمل است، چون اگر داستان واقعیت داشته باشد که رسول خدا به طور ناخواسته و از روی سهو و غفلت تازیانه‌اش به آن شخص خورده باشد، بعد فراموش کرده و در آن مجلس، آن شخص جریان را به یاد حضرت آورده باشد، معنایش این است که رسول خدا از روی سهو مرتکب گناه و حق‌الناس است، اما چنین احتمالی با عصمت مطلق حضرت سازگار نیست، در حالی که مقام ختمی مرتبت دارای مقام عصمت مطلق و از ستم معصوم بوده است.
امام خمینی درباره عصمت مطلق حضرت سخن شنیدنی دارد:
«... او دارای مقام عصمت کبرى است بالاصاله و دیگر معصومین به تبعیت آن ذات مقدس دارای آن مقام‌اند و به تبع او دارای عصمت مطلقه هستند»(2) با توجه بدین مبنا همچنان که در پرسش آمده، جریان یاد شده جای تأمل دارد. بعید است که چنین کاری از رسول خدا(ص) سر زده باشد، چون به مفهوم سهو و خطا است که بر اساس عصمت مطلق پیامبر(ص) از او سر نمی‌زند. در نتیجه ضرورتی شرعی و الزام عقلی وجود ندارد که حکم به صحت آن جریان نموده و از اصول مسلّم اعتقادی در باب عصمت دست بکشیم. بنا بر این به جای تردید در عصمت مطلق و معصویت رسول خدا از سهو و خطا و نسیان، بهتر آن است که در صحت قصه تردید نماییم.

پی‌نوشت‌ها:
1. خواجه نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ص 26، نشر وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1369ش.
2. آداب الصلوه، ص 60، نشر مؤسسه آثار امام، ص 1370ش.

من خیلی تحقیق کردم که کجای قرآن نوشته که:

1- امامان به امامت رسیده اند واینکه معصوم هستند؟

2- چه کسی مشخص کرده که مثلا امام حسین معصوم است ولی حضرت عباس نه؟ (منظور شخص معصوم از کجا مشخص می شده) دلایل عقلی و نقلی ذکر شده در برخی کتب و سایت ها را مطالعه کردم، اما به نظر من هیچ کدام اصلا قانع کننده نیست و جواب صریحی به ابهامات نمی دهند؟

3- سوال بعدی اینکه مگر خداوند نفرموده که فقط از من یاری بجویید و من از همه چیز به شما نزدیک ترهستم، پس چرا ما شیعه ها لقمه را دور سر می گردانیم و به جای مراجعه به خود خدا و در خواست از خود ایشان به ائمه و امام زاده ها متوسل می شویم؟ کجای قرآن خداوند فرموده که برای درخواست از من به دنبال واسطه باشید؟

در کتاب ها و سایت ها هم گشتم اما دلیلی که قانعم کند و مرا از سرگردانی خارج کند نیافتم، خواهش می کنم راهنمایی ام کنید.

پرسشگر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباط شما با این مرکز.
بدلیل شرایط ویژه ی پرسشگر که در سئوال اشاره نموده، پاسخ در چند محور متناسب نیاز او طرح و بیان می شود:
الف) در باره فراز اول پرسش باید گفت: ولایت ایشان در قرآن آمده و نه تنها اشاره بلکه تصریح بدان هم شده است. یکی از این آیاتی که تصریح به ولایت امیر المؤمنین دارد ،آیه ای است معروف به آیه ولایت:
« انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکاة و هم راکعون ». (1)
به تصریح تمام مفسران شیعه و سنی این آیه در شأن امیر المومنین علی علیه السلام نازل شده است؛ وقتی حضرت در مسجد مشغول نماز بودند و سائلی آمد و از مسلمانان درخواست کمک کرد، امیر المومنین در حالی که در رکوع نماز بودند ،انگشتر خود را به او انفاق فرمودند؛ که بلافاصله این آیه نازل شد.
در مورد بقیه ائمه هم در قرآن اشارات نزدیک به تصریح وجود دارد مثل آیه :
« یا أیهاالذین آمنوا أطیعواالله و أطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم ...»؛ (2) این آیه می فرماید که: مؤمنان باید از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنند.
از این که اطاعت اولی الامر را در کنار اطاعت از رسول به صورت مطلق آورده، استفاده می شود که اولی الامر باید معصوم باشد و گرنه خدا امر به اطاعت مطلق و بدون قید و شرط کسانی که احتمال خطا و اشتباه در فرامین شان وجود دارد نمی کند، بنا بر این اینان باید معصوم باشند.
از طرف دیگر معصومان را در آیه تطهیر معرفی می کند: « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً »؛ (3) یعنی اهل بیت معصومند و کسی غیر از ایشان در بین امت از عصمت برخوردار نیست.
تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند که کسی غیر از اهل بیت علیهم السلام معصوم نیست و غیر از ایشان همه صحابه و غیر صحابه در عمر خود دچار گناه و لغزش و خطا شده اند. از کنار هم قرار دادن این دو آیه به خوبی روشن می شود که منظور از: «اولی الامر»، اهل بیت هستند.
پس بر خلاف تصور مطرح شده در پرسش، در قران مسئله ولایت ائمه اهلبیت (ع) ذکر شده گرچه اسمی از آن ها در قرآن به تصریح نیامده است ؛ این مسأله دلائل متعددی دارد که اولین آن جلوگیری از بروز اختلاف و فتنه در بین مسلمانان از جانب مسلمان نماهائی بود که قلبا ایمان به اسلام نداشتند و منتظر فرصتی بودند که به بهانه های مختلف جامعه اسلامی را دچار آشوب و فتنه کنند و اتحاد کلمه مسلمانان را در زمانی که اسلام هنوز تازه پا گرفته بود، از بین ببرند.
از طرف دیگر مگر در مورد همه چیز به جزئیات در قرآن تصریح شده است ؟ امر به نماز و روزه و حج و زکات و خمس و دیگر موارد مهم در قرآن آمده، اما جزئیات و تفصیل آن به تبیین پیامبر واگذار شده است.
ولایت اهل بیت نیز در قرآن همان گونه که بیان شد، به تصریح آمده است؛ اما این که اسم آن ها چیسیت، به عهده پیامبر گذاشته شده است. پیامبر هم در موارد و موقعیت های متعدد اسم آن بزرگواران را برده و به مسلمانان معرفی کرده است. بیش از 100 روایت در این مورد از شیعه و سنی نقل شده است که بحث در مورد آن ها جایگاهی دیگر می طلبد. تفصیل این بحث را در منبع ذیل جویا شوید. (4)
ب) در باره فراز دوم پرسش باید گفت :
حضرات ائمه علیهم السلام از جمله حضرت امام حسین (ع) عصمت شان با دلیل عقلی و نقلی ثابت شده است. ولی در باره جناب عباس دلیل خاص بر عصمت نداریم گرچه دلیل بر منع عصمت از برزگانی چون جناب عباس وجود ندارد؛ ممکن است مراحل پایین تر از عصمت را داشته اند. (5)
چون منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمی است، (6) هر انسان صاحب اراده‏ای، می‏تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنا بر این خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است. از این رو عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست (7)؛ چنان که حضرت مریم (س)، حضرت فاطمه (س) و مخلصینی دیگر (8) نظیر جناب عباس و مانند آها ممکن است جلوه ایی از فیض عصمت را داشته باشند؛ بخصوص این که عصمت مراتب متعددی دارد. مراتب پائین تر عصمت که عصمت از گناه باشد، برای دیگران نیز دست یافتنی است. (9)
ج) در باره فراز سوم پرسش باید گفت:
اگر مفهوم درستی از مسئله ارایه شود ، معلوم خواهد شد که توسل نه تنها با آیه یاد شده در پرسش منافات ندارد، بلکه ظهور عینی استعانت الهی با توسلات انجام می شود. از این رو باید گفت که توسل به وسایل و در پی سبب رفتن با توجه به این که خدا است که سبب را آفریده و خدا است که سبب را سبب قرار داده و خدا است که از ما خواسته از وسایل و اسباب استفاده کنیم و این محذوری ندارد ،بلکه عین توحید است، همان‌طور که در امور ظاهری و دنیایی ما آدمیان همواره از اسباب و وسایل استفاده می‌کنیم و نتیجه می‌گیریم ، در مسایل معنوی و دینی نیز چنین است.
جای تردید نیست که شفا دهنده خداوند است، ولی باید به پزشک متخصص مراجعه کرد و دارو مصرف کرد تا شفا پیدا نمود ،چون خداوند مجرای دریافت شفا را در دارو قرار داده است یا مثلاً برای رفع تشنگی باید از آب استفاده کرد.
خداوند متعال دستور داده کسانی که می‌خواهند گناهان‌شان آمرزیده شود ،باید به در خانه پیامبر بروند. علاوه بر آن که خود طلب مغفرت می‌کنند، از آن بزرگوار هم بخواهند که از خدا برای آن ها طلب مغفرت نماید:
«ولو أنّهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحیماً؛ (10) اگر ایشان هنگامی که با ارتکاب گناه به خود ستم کردند، نزد تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت می‌کرد ،خدا را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند».
فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود به یعقوب(ع) گفتند: یا ابانااستغفرلنا ؛ ای پدر! برای ما طلب آمرزش نما. در این جا پیامبر خدا را واسطه قرار دادند و پدرشان این تقاضا را پذیرفت و برای آن ها استغفار کرد.
طبق این گونه آموزه‌های متعالی راه دستیابی به رحمت واسعه الهی در ساحات مختلف زندگی دنیای و اخروی، امور دینی و دنیا،وسایل و اسباب است که خداوند معرفی کرده که بندگانش از همان طریق بروند تا به رحمت او برسند، پس نه تنها منافاتی که در پرسش اشاره شده ،مطرح نیست، بلکه به گفته آموزه‌های وحیانی راه همان است که بیان شد .برای رسیدن به فیض رحمت خدا باید به در خانه اهل بیت رفت و رحمت الهی را از مجرای وسایط فیض آن دریافت کرد.
برای رفع مشکلات باید از خداوند طلب کمک نمود. از خداوند خواست تا مشکلات رفع گردد، ولی از آن جا که ائمه (ع) مظهر اسمای الهی اند، به عنوان خلیفه خداوند در زمین رفع مشکلات از مردم به وسیله آن ها انجام می‌شود. از این رو در زیارت جامعه کبیره آمده است:
«وبکم ینفّس الهمّ و یکشف الضرّ؛ (11) به وسیله شما اندوه را بیرون می‌برد و سختی را برطرف می‌سازد».
توسل به اولیاى الهى و حاجت خواستن از آنان، به این معنى نیست که آنان را مستقل در انجام امور و شئون عالم هستى مى‏دانیم، بلکه در واقع از آنان مى‏خواهیم به خاطر منزلت و قربى که در درگاه خداوند به سبب عبودیت و بندگى خدا دارند ،از او بخواهند حاجت و خواسته ما را برآورده کند؛ یعنى حاجت‏ دهنده را خداوند مى‏دانیم. براى حاجت خواستن از خدا، بندگانى را که نزد خداوند عزیزند ،واسطه قرار مى‏دهیم که حاجت ما را از خدا بخواهند. این نحوه توسل امرى است که هم از پیامبر اکرم و هم از اصحاب ایشان دیده شده است.
پیامبر در طلب مغفرت براى فاطمه بنت اسد به حق خود و به حق پیامبران پیشین متوسل مى‏شود:
«اغفر لامّى فاطمة بنت اسد و وسّعه علیها مدخلها بحق نبیک و الانبیاء الذین من قبلى؛ (12) خدایا مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز! جایگاه او را وسیع گردان! به حق پیامبرت و به حق پیامبران پیش از من».
نیز توسل عمر بن الخطاب به عباس عموى پیامبر: «اللهم انا نستقیک بعمّ نبیّک و نستشفع الیک بشیبته؛ (13) پروردگارا، به وسیله عموى پیامبرت طلب باران مى‏کنیم . محاسن سفید و سابقه او را در اسلام، شفیع خود قرار مى‏دهیم».
حضرت یوسف می گوید : پیراهن مرا ببرید و بر دیدگان پدرم بیفکنید تا او بینایی خود را باز یابد (14) یعقوب نیز پیراهن یوسف را که بافته جدا تافته ای نبود ، بر دیدگان خود می افکند و در همان دم بینایی خود را باز می یابد، چنان که قرآن می فرماید :
« فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا» (15) در صورتی که به اعتقاد ما تمام پیامبران معصوم از گناه به خصوص گناه شرک هستد ، حال اگر شیعیان یا مسلمانان، خاک قبر و ضریح و مرقد پیشوایان دینی را بر دیده بگذارند و قبر و ضریح ایشان را به عنوان احترام ببوسند و یا به آن ها تبرک بجویند و بگویند خداوند در این ضریح و درها چنین اثری گذارده است ،در این کار اصلا دچار شرک نشده اند.
کسانی که با تاریخ زندگانی پیامبر گرامی اسلام آشنایی داشته باشند ،می دانند که یاران حضرت پیوسته در تبرک با آب وضوی پیامبر ، از یک دیگر سبقت می جستند که در این زمینه می توانید به کتب روایی مراجعه کنید. (16)
در توسل و حاجت خواستن از ارواح حضرات معصومان (ع) در هر جا و هر زمان به خصوص هنگام تشرف به زیارت آن ها باید توجه داشت که حضرات واسطه فیض خداوند اند و حاجت را خداوند می دهد. همه امور زندگی انسان به دست خداست ،ولی قبور ائمه به عنوان محل پاک ،زمینه استجابت دعا را فراهم می سازد. توسل به ارواح ائمه به عنوان واسطه فیض خداوند موثر است. توسل با این روش نه تنها محذوری ندارد، بلکه بسیار مفید و موثر است. در آموزه‌های دینی توصیه شده و هرگز با توحید منافات ندارد.
از این رو گفته شده:
با اندک دقت در اطراف خود متوجه می شویم که گردش امور هستی، بر اساس اسباب و وسایل و به تعبیری دیگر توسل است. آب و مواد غذایی از طریق ریشه، تنه و شاخه درخت، به برگ آن می رسد. ریشه درخت از طریق برگ، نور و هوا را دریافت می‌کند. باران که می‌بارد، به واسطه ابر است. ابر به وسیله گرم شدن آب دریا در اثر نور خورشید ایجاد می شود.
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده:
«ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسبابها؛ (17) خدا ابا دارد که کارها بدون سبب و علت و واسطه جریان پیدا کند».
پس خداوند برای هر کاری واسطه قرار داده.
در قرآن درباره توسل آمده: «و ابتغوا الیه الوسیله؛ (18) وسیله ای برای تقرب به خدا جست و جو نمایید».
حال باید دید آن وسیله چیست؟
در هر کاری وسیله خاصی ممکن است موثر باشد، ولی در اموری نظیر آنچه در پرسش آمده، توسل به معصومان بهترین راهکار برای دریافت فیض خداوند است. این با توحید هیچ گونه تعارضی ندارد و شرک آلود نیست، زیرا مومنان با توسل به اهل بیت حاجات خود را از خداوند می خواهند. خداوند حاجت های آنان را برآورده کرده و مشکلات شان را برطرف می سازد. اهل بيت تنها واسطه و وسیله کارند. (19)
بنا بر این ما شیعیان راه درست را در باب توسل می روییم و اگر غیر این راه را برویم نادرست است.

پی نوشت:
1. مائده (5) آیه 55.
2. نساء (4) آیه 59.
3. احزاب (33) آیه 33.
4. محمد امین صادقی، سیمای اهلبیت در عرفان امام خمینی، نشر موسسه آثار امام خمینی، 1387 ش، ص139.
5. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، نشر مرکز اسرا ، قم،1381 ش، ص 201.
6. محمد امین صادقی، پژوهشی در عصمت معصومان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1377، فصل سوم، ص 72 - 43.
7. آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، نشر مرکز اسرا، قم 1378ش. ج 9، ص 20-22.
8. علامه طباطبایی، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 205.
9. جعفر سبحاني ، الالهيات ، قم ،‌نشر موسسه امام صادق عليه السلام ، 1423 هـ . ق ، ج 3، ص 203- 205.
10. نساء (4) آیه 64.
11. مفاتیح الجنان، نشر فرهنگ اسلامی تهران ص 909.
12. جعفر سبحانى،آیین وهابیت،نشر دفتر انتشارات اسلامی، قم،1376 ش. ص 153.
13. همان، ص 162.
14. یوسف (12) آیه 92.
15. همان، آیه 96.
16. صحیح بخاری، نشر دارالفکر ،بیروت، بی تا.،ج3 ،ص 255.
17. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، نشر دار الاحیا لتراث العربی، بیروت، 1403 ش. ج 2، ص 90.
18. مائده (5) آیه 35.
19. محسن قرائتی، اصول عقاید، نشر دفتر فرهنگی درس هایی از قرآن، 1384 ش، ص 99 - 100.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

بنام خداوند هست و نیست اینجانب 27 ونیم ساله تاکنون هیچ تجربه جنسی نداشته ام با اینکه احساس می کنم حس جنسی قوی دارم یا شاید از بس سرکوب شده چنین یاغی مینماید.از دگر سو کنترل منفی به صورت پراکنده به کنترل ان کمک نموده. بگذریم بنده شرایط ازدواج را روحا ، عقلا و ازلحاظ مادیات به هیچ وجه من الوجوه ندارم و این نتیجه چند ده یا صد بار تفکر در این مورد است. این حس هم مدام مرا زیر فشار عصبی میگذارد و استدلال هایی از این دست. حال اصل درخواست بنده این است که : بنده برای یک صیغه آبرومند ، بی دردسر ، بی دغدغه و مورد دلخواه چه باید بکنم ، والله عرصه به من تنگ شده ، از شما درخواست کمک و راهنمایی دارم.

گرچه یکی از راه حل های فوری برای کنترل شهوت و حفظ پاکدامنی، ازدواج موقت است، اما متاسفانه اجرايي کردن آن کار آسانی نیست. جاهای مورد اطمینانی برای ازدواج موقت نمی شناسیم، تا شما را راهنمايي کنیم. (گرچه با ازدواج موقت ،به عنوان يك راهكار اسلامي موافقيم ).
به نظر ما بهتر است با اين شرايط، به فکر ازدواج دائم باشید. اگر چه مشکلات گوناگون جامعه مانع ازدواج به موقع جوانان می‏شود، ولی در عین حال با کاهش سطح توقعات و انتظارات، پرهیز از تشریفات غیر ضروری، کنار گذاشتن بعضی رسوم فرهنگی و اجتماعی منفی، به تأخیر انداختن مراسم عروسی در دوران نامزدی و عقد و بعضی تدابیر دیگر می‏توان از مشکلات مادی و اقتصادی که فرا روی بسیاری از جوانان می‏باشد، نجات یافت.
نوشته اید متاسفانه شرایط برای ازدواج را ندارم ...
همانگونه که در قبل نیز اشاره شد، بهترین و موثرترین راه برای کنترل غریزه جنسی، برای کسی که شرایط ازدواج دائم برای او فراهم است، ازدواج کردن به صورت عقد دائم است. حتی اگر به صورت نامزد شدن و طولانی کردن دوران نامزدی برای حصول شرایط باشد. توصیه می کنیم با مهیا کردن شرایط ، به فکر ازدواج دايم باشيد.
چه بسا با گفتگو کردن با خانواده محترم تان و یا نزدیکانی که در فراهم کردن زمینه ازدواج شما می توانند موثر باشند؛ بتوانید با راه انداختن ازدواج ساده و بدون تشریفات ،پاسخ مناسب و خوبی به نیاز جنسی خود بدهید. البته می توانید با هم توافق کنید که مراسم رسمی ازدواج و جشن و تشکیل زندگی مشترک را به تأخیر بیندازید.
در صورت نیاز به راهنمایی بیش تر، از شرایط حال حاضر خود بیش تر بنویسید تا راهنمایی های لازم ارائه شود. امیدواریم هر چه زودتر مقدمات ازدواج دائم شما فراهم گردد و از این مشکل رها شوید .

صفحه‌ها