پرسش وپاسخ

باعرض سلام میخواستم بپرسم اگه دختری لب دختردیگه ای رو بدون قصدلذت و فقط از سر دوست داشتن طرف ببوسه اشکال داره؟

بوسیدن لب دختر توسط دختر دیگر بدون قصد لذت و بدون تحریک شهوت اشکال ندارد.(1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج2، ص231، مسأله 16، 20.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام دختری که با پسری رابطه نامشروع داشته است حتما باید با او ازدواج کند و با بقیه مردان ازدواجش حرام است ؟ من از آخوندی این مسئله را شنیدم میگفتند دختر و پسری که رابطه جنسی دارند حتما باید با هم ازدواج کنند . سوال دومم این است که منظور از دخول چیست؟ آیا حتما باید آلت مرد وارد واژن شود؟ یا اگه با انگشت مرد زن تحریک شود هم دخول حساب میشود . با تشکر

با توجه به ضرورت انتخاب مرجع تقليد در عمل به تكاليف شرعي و همچنين وجود اختلاف نظر مراجع عظام تقليد در برخي مسائل، لطفا پس از تعيين مرجع تقليد، سوال خود را مجددا ارسال نماييد تا مطابق نظرمرجع شما پاسخ داده شود.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

ویژگی های مشترک یاران امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی ( عجل الله فرجه)؟ رابطه ی دو امام با یکدیگر بیان شود و این مطلب که روایات بسیاری از ائمه معصومین (علیه السلام) بیانگر ارتباط شدیدی بین این دو امام از حیث قیام و عملکرد می باشد موجود است، و اینکه حال که ما محروم از یاری امام حسین (علیه السلام) در سال 60 هجری و کربلا شدیم چگونه امکان برای ما فراهم شودکه طوری زندگی، رفتار و عمل کنیم که جزء یاران حضرت مهدی (عجل الله فرجه) باشیم؟ ومطالبی اضافی که خودتان می دانید ذکر نمائید؟

پاسخ:
برخی از خصوصیات یاران امام زمان(عجل الله فرجه):
1- خداجویی:
خداجویی و توحید سرلوحه عقاید و خصال یاران حضرت مهدی (عج) است. آنان خدا را به شایستگی شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ایزدی است. ایمانی خالصانه در سینه دارند که شک و تردید با آنان بیگانه است. امام صادق(ع) فرمود: مردانی که گویا دل‌هایشان پاره‏ های آهن است، غبار تردید در ذات مقدس خدای، خاطرشان را نمی‏ آلاید... همانند چراغ‏ های فروزانند، گویا دل‌هایشان نور باران است... برای شهادت دعا می‏ کنند.... .(1)
2- بصیرت و آگاهی:
یکی از ویژگی‏ های یاران امام بصیرت و آگاهی است. آنان در فرمانبری از امام و شناخت او و تشخیص حق و باطل دچار مشکل نشده و در فتنه‏ ها هوشیارانه راه جویند. بصیرت آنان سبب می‏ شود که در احیای سنت و مبارزه با بدعت درنگ نکنند. در رسالت شرک‌زدایی به همراه امام خود تبر بردارند و بت شکنی کنند. بصیرتی را که در راه دین داشتند، آشکار کردند.
3 - عبادت و بندگی:
یکی از ویژگی‏ های مهم یاران امام زمان(عج) عبادت و بندگی است. یاران مهدی، شیران روز و نیایشگران شب هستند. عبادت از دیدگاه یاران امام، نوعی معامله و داد و ستد نیست، بلکه عبادت آنان، نیایش عارفانه و پاکبازانه، پیوند روح با ابدیت، عالی‏ ترین واکنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده می‏ گریند.
امام باقر(ع) فرمود: گویا قائم و یارانش را در نجف اشرف می‏ نگرم، توشه هایشان به پایان رسیده و لباس‏ هایشان مندرس گشته است. جای سجده بر پیشانی شان نمایان است. شیران روزند و راهبان شب.(2)
4- شجاعت:
یاران امام زمان(ع) دلیر مردند و جنگ آوران میدان‏ های نبرد. ایمان به هدف، همه وجودشان را تسخیر کرده و هر کدام قوّت چهل مرد را دارند.(3)
شجاعت بی بدیل شان، ترس را بر دل‏ های مستکبران چیره ساخته و جان‌هاشان از سنگ خارا محکم‏تر است. امام باقر(ع) فرمود: گویا آنان را می‏ نگرم... سیصد و اندی مرد بلند بر بلندای نجف و کوفه ایستاده‏ اند، دل‏ هایی چون پولاد دارند....(3)
5- فرمانبری:
یکی از ویژگی‏ های یاران امام زمان(ع) اطاعت و فرمانبری از مولا و مقتدایشان است. آنان عاشقان مولای خود و فرمانبرترین انسان‏ها هستند و در انجام دستورهای امام خویش بر یکدیگر پیشی می‏ گیرند.(4)
6 - ایثار (از خود گذشتگی) و برابری‏:
از خصوصیات بارز یاران مهدی ایثار و برابری است. وحدت مقصد و اخلاص نیت، دل‌هایشان را به هم پیوند داده و یار و غمخوار یکدیگرند. آنان برای یکدیگر خود را به رنج افکنده و در بهره‏ گیری از مواهب الهی، دیگران را بر خود پیش می‏ دارند.
یاران امام حسین (ع) نیز دارای همین خصوصیات بودند. قیام امام حسین و حضرت مهدی ( عجل الله فرجه) هردو برای اقامه عدل و قسط و نابودی ظلم و ستم و استقرار یکتاپرستی، می باشد. برای آگاهی بیشتر به کتاب های: موعودنامه، نویسنده: مجتبی تونه ای و کتاب: امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، نویسنده: سید محمدکاظم قزوینی، مراجعه نمائید.

پی‌نوشت‌ها‏:
1. بحالارانوار، ج 52، ص 308.
2. همان ،ج 3 ٌ5 ، ص7 .
3. خصال شیخ صدوق، ترجمه کمره‏ای، ج 2، ص 318 .
4. همان.ج 1،ص 63 .

سلام ببخشيد من جواب خودم رو نگرفتم ايا من جوان كه همه جا ميرم وبا دختر هاي دوست هستم وحتي ميتوانم رابطه جنسي داشته باشم چرا بين بد بدتر بد رو رو انتخاب نكنم شما ميگوييد كه استمنا نكنيم به نظر شما برويم رابطه داشته باشيم اون كه بدتر از اين است ميگين ورزش كن يا روزه بگير بعد از 5دقيقه دوباره هوسي ميشه پول هم نداريم كه زن بگيريم لطفا جواب رو واضح تر بگوييد

پاسخ:
اجازه می خواهم کمی آسیب شناسانه و نه همدلانه به نامه شما نظری بیفکنیم. امید است که از گزش احتمالی قلم دلگیر نگردید.
ما اصرار بر انتخاب بد يا بدتر شما نداريم و شما آزاديد كه براي دین و دنیای خود تصميم بگيريد. متاسفانه برخي جوانان ما با دورانديشي و همه جانبه نگري فرسنگ ها فاصله دارند و نمي دانند يك بار استمنا در تمام عمر مي تواند چه پيامدهاي طولاني مدتي در زندگي دنيوي و اخروي آن ها به همراه داشته باشد به ياد داشته باشيد كه طرف حساب شما ما نيستيم چرا كه ما از شما به مراتب گناهكارتر و روسیاه تر هستيم طرف حساب ما و شما خداست. آيا مي توان به عنوان يك بنده نا چيز و بي مقدار خدا با گردن افراشته در برابر خداوند قد علم كرد و گفت كه من بين بد و بدتر بد را انتخاب كردم. آيا خوبي وجود نداشت كه ما مجبور شديم بين اين دو يكي را بر گزينيم.
ساده انديشي و خام نگري به مسائل بسيار جدي و سرنوشت ساز زندگي حد و اندازه اي دارد و ما نبايد به همين راحتي از كنار دهن كجي آشكار به خداوند بگذريم.
باور نماييد كه اين جمله شما «من جوان كه همه جا ميرم و با دختر هاي دوست هستم» مو بر اندام من روانشناس راست مي كند و نمي دانم شما با چه حساب و كتابي اين گونه دل به دريا زده ايد.
آيا تا آخر عمر قصد دختر بازي و ... داريد يا اين كه مي خواهيد در آينده سر و ساماني به زندگي خود دهيد. اگر خواهان ازدواج و ساماندهي به زندگي پر هياهوي خود هستيد بايد بدانيد همين كار بد شما به بدترين وجه شيرازه زندگي مشترك شما را از هم خواهد پاشند. چگونه امكان دارد پسری كه ده ها دختر رنگارنگ را تجربه كرده است به يك رنگ (يعني همسر) اكتفا كند و آرام گيرد قطعا پيامدهاي سخت و مرد افكن اين شاخه و شانه كشيدن شما براي خدا در آينده نزديك خود را به شما نشان خواهند داد.
ما هم در ايام جواني و دوران تجرد طولاني مدت خود شهوت بسيار داشتيم. ولي بين بد و بدتر خوبترين كه همانا خويشتنداري جنسي بود را برگزيديم با كنترل و حذف همه محرك هاي جنسي مي توان به يك خويشتنداري صددرصد آرامبخش و تنش زدا رهنمون گشت اين امر صددرصد شدني است كما اين كه تجربه شخصي من و بسياري از همكارانم ان را اثبات كرده است.

سوال نخست من این بود که چرا ما شیعیان اصرار داریم که همه انبیاء قبل از بعثت هم دارای عصمت بودند و همه کارهایشان حجت الهی است. تمام پاسخ های ارائه شده در مورد این بود که انبیاء (بعد از اینکه نبی شدند) عصمت دارند. آیات اشاره شده نیز همگی در مورد انبیاء علیهم السلام هستند نه فردی که هنوز مبعوث نشده است. ضمن اینکه هر کدام از این آیات را با این پیش نظر که انبیاء قبل از رسیدن به نبوت می توانند عصمت نداشته باشند هم می توان تفسیر کرد. به نظر اینجانب هر چند که گفتار مفسرین قابل احترام و حتی مقدس است ولی می تواند حجت شرعی نباشد همانگونه که در بسیاری از موارد آنها پس از بیان نظرشان فرموده اند الله اعلم که نشانه باز یودن راه برای تکمیل موضوع است. ممنون می شوم اگر پاسخ این دو سوال را در این زمینه بدهید: 1- دلیل اصلی عصمت انبیاء قبل از رسیدن به مقام نبوتشان چیست؟ (لطفا دلایل عقلی یا نقلی و ترجیحا از قرآن ارائه فرمایید) 2- این سؤال درمورد بزرگانی است که به مقام نبوت رسیده اند. تا آنجا که من می دانم عصمت انبیاء در ابلاغ پیام الهی کاملا واضح است ولی غیر از انبیای اولوالعزم بخصوص نبی اکرم صلی الله علیه واله که لاینظق عن الهوی در مورد سایر انبیاء چگونه می توان اثبات کرد که همه امور آنان مانند وحی می باشد و به دور از هرگونه اشتباه است. حتی درمورد فردی که تنها نبی خانواده خود است.

پاسخ1:
در سوال قبلي به چند نكته از جمله عصمت قبل از بعثت اشاره كرده كه به نظر مي آيد به صورت مختصر به هر يك پاسخ داده شد و در خصوص عصمت قبل از بعثت بيان شد" برخی از آیات حتی عصمت ، قبل از رسیدن به این مقام را ثابت می کند آنچنانکه قرآن در باره آنها می فرماید"وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ"(1)آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند" يعني ايمان و عمل صالح آنها قبل از رسیدن به این مقام سبب شده كه خدا آنان را از ميان بندگان برگزيند و به منصب نبوت و رسالت مفتخر سازد، و نيكوكارى آنها به حدى رسيده كه عنوان" اخيار(نيكان)را به طور مطلق پيدا كرده‏اند، افكارشان نيك، و اخلاقشان نيك و اعمال و برنامه‏ها و سراسر زندگانيشان نيك است(2) و خيريت محض همان مقام عصمت است "
بر اين اساس اگر كلام مفسرين بدون هيچ پشتوانه اي ،به عنوان يگانه دليل و حجت شرعي مطرح مي شد سخن شما كاملاً منطقي و به حق بود و حال آنكه در اين ميان نقل كلام مفسرين در تفسير آيه به عنوان مؤيدي براي صحت حكم عقلي و ادبي برداشت شده از آيه است .
البته توجه به اين نكته لازم است كه براي عصمت نمی توان از دلیل شرعی محض استفاده كرد ، چراکه قبل از اثبات عصمت در انبیاء نمی توان از دلیل شرعی که خود انبیاء آن را آورده اند استفاده کرد ، زيرا با عدم اثبات عصمت آنها از طريق عقل، احتمال خطا و سهو و نسیان در خود همين دلیل شرعی وجود دارد بر اين اساس لازم است ابتدا با دلیل عقلی محض و یا ،عصمت انبیا در مقام تبلیغ و رساندن وحی را اثبات و سپس دلیل شرعی دال بر عصمت انبیا در سایر مقامات را استفاده کرد كه البته با توجه به نوع سوال قبلي شما ، چنين فرايندي يعني عصمت پيامبر(ص) در درياقت و ابلاغ وحي و در نتيجه صحت و حجيت قرآن مسلم گرفته شد. لذا آنچه عصمت انبياء قبل از بعثت را اثبات مي كند همان دلائل عقلي و يا دليلي مركب از عقل و نقل است
بر اين اساس بايد گفت اگر قبل از بعثت امکان معصیت ، کذب ، نسیان و خطا در آنها راه داشته باشد، چگونه می توان بعد بعثت به او اطمینان کرد ، چرا که ممکن است در ابتدا، ادعای بعثت او دروغ و با از روي خطا باشد و یا در ابلاغ دچار نسیان و خطا شده باشد و همین که احتمال ایجاد شود یقین از بین مي رود و به هيچ عنوان پيامبري و بعثت آنها قابل اثبات نيست و در نتيجه غرض خداوند در ارسال رسل كه پذيرش مردم مقدمه اي براي آن است، حاصل نخواهد شد. لذا در ذهن غالب افراد، خطا در اين گونه مسائل حتی در کودکی با خطا در احكام دينى ملازمه داشته و در نتيجه، ارتكاب خطا در اين مسائل، اطمينان مردم را نسبت به شخص پيامبر خدشه دار ساخته و نهايتاً مايه خدشه دار شدن غرض بعثت مى گردد.
البته مانند سوال قبل تاكيد مي كنيم عصمت همه انبياء بدان معنا نيست كه همه در يك درجه از عصمت بوده در اين مقام مساوي باشند به همین دلیل،پیامبر و اهل بیت(ع) نه تنها از گناه معصوم‌اند. بلکه از آنچه اصطلاحاً ترک اولى نامیده می شود نیز معصوم‌اند در حالی که انبیا دیگر از گناه معصوم هستند. ولی از ترک اولى معصوم نیستند.
پي نوشت ها:
1. ص (38)أيه 47.
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، چ دار الکتب الاسلامیه ، تهران،1374 ه ش، ج 19 ،ص 309.
---------------------------------------

پاسخ2:
در ابتداء بايد توجه داشته باشيد كه اگرچه گروهي از انبياء براي برخي مناطق خاص مبعوث شده و مانند پيغمبر اسلام (ص) ماموريتي جهاني نداشته اند؛ اما به هر حال همان دلائلي كه لزوم بعثت انبياء اوللعزم و جهانی را ثابت مي كند، لزوم بعثت اين انبياء را نيز ثابت مي كند
حال در رابطه با لزوم عصمت بعد مقام نبوت بايد گفت اساساً عصمت در سه حوزۀ مختلف قابل بررسی است:الف) عصمت از ارتكاب گناه و مخالفت با دستورات الهی ب) عصمت از خطا و فراموشی در ابلاغ دستورات ديني ج)عصمت از خطا و فراموشی در انجام امور فردی و اجتماعی،كه البته براي هريك دلائل عقلي و نقلي متعددي بيان شده است كه در سوال قبلي در مجموع به آن پرداخته شد و اما آنچه در اين ميان توجه به آن لازم و ضروري است آن است كه هدف اصلی از بعثت پیامبران، راهنمایی بشر به سوی حقایق و سعادت اخروی است. حال اگر چنین سفیرانی خود برخلاف محتوای رسالت‌شان عمل كرده و يا در ابلاغ دستورات دچار خطا و فراموشي شوند، انسان­ها به گفتارشان اعتماد پیدا نمی‌كنند و در نتیجه هدف از بعثت ایشان، تحقق نخواهد یافت به علاوه آنكه احتمال خطا در امور شخصي و غير عمومي ، اطمينان و اعتماد را در غير آن نيز از بين مي برد و با این احتمال دیگر نمی‌توان بر سخنان و تعالیم او اعتماد ورزید. در نتیجه حجّت بر مردم تمام نمی‌شود و غرض از بعثت حاصل نمی‌گردد.
دومين دليل عقلى بر عصمت انبياء (عليهم السلام) اين است كه ايشان علاوه بر اينكه موظفند محتواى وحى و رسالت خود به مردم، ابلاغ كنند و راه راست را به ايشان نشان دهند همچنين وظيفه دارند كه به تزكيه و تربيت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرين مرحله كمال انسانى برسانند. به ديگر سخن ايشان علاوه بر وظيفه تعليم و راهنمايى، وظيفه تربيت و راهبرى را نيز به عهده دارند آن هم تربيتى همگانى كه شامل مستعدترين و برجسته ترين افراد جامعه نيز مى‌شود و چنين مقامى در خور كسانى است كه خودشان به عاليترين مدارج كمال انسانى رسيده باشند و داراى كاملترين ملكات نفسانى (ملكه عصمت) باشند.به علاوه آنكه اساساً نقش رفتار مربى در تربيت ديگران بسى مهمتر از نقش گفتار اوست و كسى كه از نظر رفتار، نقصها و كمبودهايى داشته باشد گفتارش هم تأثير مطلوب را نمى‌بخشد. پس هنگامى هدف الهى از بعثت پيامبران بعنوان مربيان جامعه، بطور كامل تحقق مى‌يابد كه ايشان از هرگونه لغزشى در گفتار و كردارشان مصون باشند و نكته اساسي در همه اين براهين آن است كه احتمال گناه، لغزش و خطا در امور عادي و شخصي اعتماد عمومي را در غير آن موارد نيز از بين برده و عمل ائمه و گفتار به عنوان الگوي جامعه و رابط خدا و خلق از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود (1)
و اما دلائل نقلي در سوال قبلي بيان و در نتيجه از ذكر آنها خودداري مي كنيم
پي نوشت:
1. ر. ك مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقائد،چ بين الملل، تهران 1381 ، ص 202.

اگر ما بپذیریم که بهتر بود به جای ابوبکر، امام علی (علیه السلام) حکومت می کرد و شایسته تر بود و ابوبکر به اشتباه زمامدار بود، آیا شما شیعیان راضی می شدید و بحث تمام می شد؟

پاسخ:
طرح این امر ناشی از عدم درک صحیح منشأ نزاع و اختلاف بین دو گرایش شیعه و سنی است، زیرا واقعه تاریخی که در حدود 14 قرن پیش رخ داد، حادثه ای تاریخی بود. به هر شکل و کیفیت به پایان رسید. دیگر امکان بازگشت در آن وجود ندارد؛ اما آیا تنها در مورد یک حادثه تاریخی مربوط به گذشته بحث می کنیم یا در مورد امری جاری در متن زمان و منطبق با هر عصر و دورانی اختلاف نظر داریم؟
شیعه به دلایل گوناگون معتقد است که خلافت و امامت جامعه از آن امام علی (علیه السلام بود). ایشان از هر فرد دیگری شایستگی بیشتری برای احراز این مقام را داشتند، اما این امر تنها مورد قبول شیعیان نبوده و برخی از اهل سنت هم بر این امر اذعان داشتند، چنان که ابن ابی الحدید معتزلی در مقدمه کتاب شرح نهج البلاغه اشاره به برتری و افضلیت امام علی (علیه السلام) بر دیگران می کند.(1)
اما اختلاف شیعه با این قبیل بزرگواران در آن است که ایشان در هر حال قرار گرفتن مفضول بر افضل را بر اساس برخی مصالح می پذیرند. هرچند امام را شایسته تر می انگارند. اما در هر حال معتقدند که جناب ابوبکر در عمل امام و خلیفه جامعه شد. باید بر این امر گردن نهاد، در حالی که شیعه معتقد است اصولا بعد از رسول خدا فرد دیگری غیر از امام علی (علیه السلام) شایستگی احراز این مقام الهی را نداشت و نمی توانست بر آن مسند بنشیند.
این نکته خاص دیگر بحثی مربوط به گذشته نیست. به روشنی در طول تاریخ جریان دارد. در واقع در مورد اصل امامت و جایگاه خلافت بعد از رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که بر اساس آن می توان در مورد تک تک نظرات و دیدگاه های خلفای مورد قبول اهل سنت بعد از پیامبر و ارزش و اعتبار نظرات و آرای ایشان حکم متفاوتی صادر نمود و اعتبار یا عدم اعتبار آن را برای نسل های بعدی سنجید.
جناب ابوبکر به صراحت بعد از خود جناب عمر را به امامت جامعه نصب نمود؛ این امر در دو فرض قابل بررسی است؛ اگر ایشان (جناب ابوبکر) امام بر حق در جامعه بوده و دارای مقام الهی امامت با همه اقتضائاتش محسوب گردد، عزل و نصب او هم مورد قبول خداوند و بر همه لازم الاتباع است. جناب عمر به یقین امام و خلیفه بعدی محسوب می گردد؛ اما اگر ایشان امام و خلیفه برحق نباشد، ارزش و اعتباری برای این قبیل حکم ها نیز وجود ندارد و مشروعیت خلیفه بعدی هم زیر سوال خواهد بود.
به علاوه در روزگار کنونی امام و خلیفه در جامعه چه فرد یا افرادی هستند و دین و دستورات الهی را از چه مرجع معینی باید اخذ نمود؟ آیا ممکن است هر فرد دارای ارزش و شایستگی حداقلی در این مسند بنشیند و امام و خلیفه گردد؟
این ها و نظائر این ها اموری هستند که بر همان اصل اولیه بنا نهاده می شوند. اگر برادران اهل سنت این امر را با همه تبعات و لوازمش بپذیرند و بدان گردن بنهند، نه تنها شیعیان، بلکه به اعتقاد ما خداوند نیز از آنان راضی خواهد بود و به سعادت دنیات و آخرت نائل خواهند آمد.

پی نوشت:
1.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،دار الاحیا التراث العربی،بیروت،ج 1، مقدمه کتاب .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا خدا در آیه ی 19سوره ی محمد به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) خطاب می کند که از گناهت اسغفار کن؟ مگر پیامبر هم نعوذبالله گناهی مرتکب شده؟

پاسخ:
در این آیه خداوند متعال فرموده: «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ»(1) « و براى پيامد (كارهاى) خود و براى مردان مؤمن و زنان مؤمن آمرزش بخواه»
در اینجا ممکن است این سوال به ذهن ما خطور کند که با توجه به اين كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) معصوم بودند و گناه نمى‏ كردند، استغفار پيامبر (ص) براى چيست؟
پاسخ این است: گرچه استغفار و توبه ما انسان هاي عادي، توبه از معصیت و گناه است. اما استغفار و توبه، منحصر در توبه از گناه نيست. چه بسا افرادي كه از اولياء الله هستند و به سبب انجام يك فعل مكروه هم استغفار و توبه مي كنند.
توبه انبيا هم توبه از ترك اولي است، نه توبه از گناه. انبيا به سبب شناخت عميقي كه نسبت به عظمت خداوند متعال دارند، خود را موظف به اطاعت محض از دستورات خداوند (اعم از دستورات الزامي و ارشادي و غيره) مي دانند. در مواردي كه از دستورات غير الزامي هم نافرماني مي كنند، توبه و استغفار مي كنند، چون اولي و سزاوار اين بود كه آن را ترك كنند. بنابراین به سبب ترك اولي، توبه مي كنند، نه به سبب ارتکاب گناه و انجام عمل حرام. اگر ديگران از گناهان و معاصى خود استغفار مى‏ كنند پيغمبر اكرم (ص) از آن لحظه‏ اى كه از ياد خدا غافل مانده و يا كار خوبترى را رها كرده و به سراغ خوب رفته است.(2)
علاوه بر این «ذنب» به معناى دنباله و پيامد كار است؛ و ممكن است هر كاری و لو مثبت هم که باشد پيامدهاى ناخواسته‏ اى هم داشته باشد كه نياز به طلب مغفرت و پوشاندن آثار سوء آن داشته باشد.
ثانياً، ممكن است اين آيه براى آموزش مردم باشد و به پيامبر (ص) خطاب شد تا مردم بدانند كه در هنگام استغفار براى گناهان خود، ديگر مومنان را هم فراموش نكنند.(3)

پی نوشت ها:
1. محمد/ 19.
2. آيت الله مكارم شيرازى ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج‏21، ص: 452.
3. رضايى اصفهانى، محمد على و جمعى از پژوهشگران‏، تفسير قرآن مهر، قم، انتشارات تفسير و علوم قرآن، 1387ش، جلد 19، ص: 160.

صفحه‌ها