پرسش وپاسخ

با سلام شهید مطهری در جلد اول کتاب حماسه حسینی در بخش عنصر تبلیغ در نهضت حسینی در بحث مادر فداکار گفته که در کربلا فقط سه نفر همراه با زن و بچه هایشان به آنجا آمدند و در میان این سه نفر نامی ازهمسران وهب و زهیر نیست. آیا این دو در کربلا نبودند؟ باتشکر لطفا منابع پاسخ به سوال را ذکر کنید.

پاسخ:
شايد شهيد مطهري در آنجا در مقام ذكر تمام بانوان نبوده است از اين رو ذكر تمامي افراد داراي اهميت نبوده است.
اما در بخش هاي ديگر كتاب حماسه حسيني چنين مي آورند:
نقش زن در حادثه كربلا موضوعى است مفيد. ظاهراً تمام زنانى كه نقشى داشته‏اند در جهت خوب بوده است نظير زن زهيربن القَيْن و زن عبداللَّه بن عمير كَلْبى (امّ وَهَب) و رباب دختر امرؤالقيس (همسر امام). ايضاً زنى از قبيله بَكْربن وائل. (1)
و يا در جايي ديگر در باره زهير چنين مي گويد:
جناب زهير زن عارفه‏اى دارد. اين زن مراقب اوضاع و احوال بود. از بيرون خيمه متوجه شد كه فرستاده اباعبد اللَّه آمده است و زهير را دعوت كرده و زهير سكوت نموده است، نه مى‏گويد مى‏آيم و نه مى‏گويد نمى‏آيم. اين زن عارفه مؤمنه به غيرتش برخورد، يك مرتبه آمد خيمه را بالا زد و عتاب آميز گفت: زهير! خجالت نمى‏ كشى؟! پسر فاطمه تو را مى‏ خواهد و تو مردّدى كه جوابش را بدهى؟(2).
حضور اين دو بانو در ماجراي كربلا را مورخان ذكر كرده اند
ام وهب:
وى دختر «عبد» و همسر عبد الله بن عمير كلبى از طايفه ‏«بنى عليم‏» بود. چون شوهرش‏ تصميم گرفت از كوفه به يارى حسين ‏«ع‏»بيرون آيد، ام وهب نيز اصرار كرد تا او را هم باخود ببرد. شبانه به ياران حسين‏ «ع‏» در كربلا پيوستند. روز عاشورا وقتى شوهرش‏ عبد الله بن عمير به ميدان رفت، او نيز چوبى به دست گرفت و به ميدان شتافت؛ ولى امام‏حسين‏ «ع‏» مانع او شد و فرمود:بر زنان جهاد نيست. اما پس از شهادت شوهرش به بالين ‏او رفت و صورت او را پاك مى‏كرد كه شمر، غلامى را سراغ او فرستاد. آن غلام،با گرزى ‏بر سر آن زن كوبيد و او را شهيد كرد. (3)
دلهم يا ديلم:
وقتى سيدالشهدا عليه السلام در راه كربلا به زهير بن قين برخورد و قاصدى به طرف خيمه او فرستاد، ابتدا زهير نمى خواست اجابت كند و بى ميلى نشان داد. ولى همسرش او را تشويق كرد كه نزد امام رود و ببيند كه پسر پيامبر چه مى گويد و با او چه كار دارد؟ همين رفتن بود كه زهير را حسينى ساخت و به امام پيوست.
همسرش نيز همراه او آمد و همراه و همسفر زينب و اهل بيت امام شد. (4)
اگر تشويق و تحريك همسر زهير (دلهم بنتِ عمرو) نبود، شايد زهير توفيق پيوستن به جناح حق و نيل به فوز شهادت در عاشورا را نمى يافت.

پي نوشت ها:
1. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏17، ص 668.
2. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏16، ص 169.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص60.
4. مقتل الحسين، مقرّم، ص 208. بي تا.

سلام. میخواستم بدونم وقتی احساس میکنی که به جنس مخالفت نیاز داری باید چیکار کنی؟ با توجه به این که خدا دانای مطلقه مطمئنا اون میدونست یه روز سن ازدواج بالا میره من میخوام بدونم خدا چه راه حلی براش گذاشت خیلی سعی کردم با خوندن معنی و تفسیر قرآن بفهمم اما دستگیرم نشد! راستش من دوساله با یه پسر آشنا شدم. من خودم با توکل به خدا میتونم تا حدی از گناه دوری کنم! اما اون هرچند وقت یه بار قاطی میکنه سر مسائل جنسی و میگه اگه دوستم داشتی بعد از دوسال با هم بودن حداقل میذاشتی دستاتو بگیرم! اون پسر بدی نیست. بعد از زدن این حرفا خودش پشیمون میشه و معذرت میخواد اما من دوست دارم کمکش کنم. راستش میدونم دارم گناه میکنم که با یه پسر غریبه ام! اما اون خانوادش مطلعن و این بهم آرامش میده. از نظر سطح اجتماعی و مذهبی هم به هم میخوریم. میترسم بهش بگم برو چندسال بعد بیا خواستگاریم اما یه دفعه اوضاعش به هم بریزه. خلاصه من تورابطمون دقیقم اما تورو به خدا یه راهی بگید برای خلاص شدن از شر میل جنسی و شیطان و... ازتون ممنونم

متأسفانه یکی از مشکلاتی که امروز به صورت جدی در جامعه ما مطرح است، مشکل جوانان و غریزه جنسی و بالا رفتن سن ازدواج است. این مسئله اگر چه همیشه وجود داشته و تازگی ندارد، اما سخت شدن شرایط فرهنگی ازدواج و دیر انجام شدن آن و وجود عوامل تحریک کننده و آزاد بودن نسبی روابط در جامعه و آمیختگی دختران و پسران جوان و ... به این مشکل دامن زده و آن را بسیار حاد و جدی نموده است.
البته برخی از مشکلات متعددی که امروزه در جامعه در راه جوانان قرار داده شده مصنوعی است، نه واقعی. برخی از مشکلات باید توسط جوانان حل و فصل شود. دختر با کم کردن خواسته ها و تجملات و پرهیز از چشم و هم چشم بازی ها و پسر با تلاش و کوشش بیش تر برای فراهم آوردن مقدمات زندگی اولیه و رشد و ارتقای بلوغ فکری و اجتماعی و... می توانند بسیاری از مشکلات را حل کنند. لذا این سخن که "خدا دانای مطلق است مطمئنا او می دانست یک روز سن ازدواج بالا می رود..." صحیح نیست.
در عین حال می‌پذیریم که امروز شرایط ازدواج به دلایل متعدد سخت شده ، ‌اما آیا نباید به خاطر نتایج بسیار ارزشمند آن (که اکمال دین و تقویت ایمان و نجات و رهایی از عذاب دوزخ و گناه و... بخشی از آن است) سختی‌ها را به جان خرید، یا از بسیاری خواسته‌ها که حتی شاید اهمیت نیز دارد. صرف نظر نمود؟
خواهر گرامی!
غریزه جنسی از نیرومند ترین غرایز در وجود انسان است که خداوند آن را در وجود وی قرار داده و اهداف و مصالح خاصی نیز بر آن مترتب است. تنها راه صحیح ارضای غریزه جنسی ازدواج است. پیامبر اسلام فرمود: «ای گروه جوانان، هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا بهترین وسیله است که چشم را از نگاه های آلوده و عورت را از بی عفتی محافظت می کند». (1)
برقراری ارتباط جنسی با جنس مخالف بدون صیغه ازدواج موقت یا دائم، علاوه بر آن که امر حرامی است، آسیب های بسیار فردی ، شخصیتی، خانوادگی و اجتماعی دارد. اطلاع والدین یک طرف و یا دو طرف هیچ مجوزی برای این رابطه نیست تا زمانی که به صورت قانونی و شرعی نباشد.
نوشته اید : "راستش می دونم دارم گناه می کنم که با یه پسر غریبه ام! اما اون و خانوادش مطلع هستند و این بهم آرامش میده"
خواندن این جمله از دو جهت موجب تعجب و شگفتی من شده! زیرا اول آن که شما می دانی گناه می کنی و این رابطه را ادامه می دهی و دوم اطلاع خانواده پسر از این رابطه غیر شرعی و حرام موجب آرامش شما شده در حالی که قرآن مجید، عامل آرامش را در ذکر و یاد خدا می‌داند: «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» آگاه باشید تنها با یاد خدا دل‌ها آرامی می‌گیرد. (2) درخواست من از شما این است که در این گفته خود تامل کنید، آیا شما با تبعیت از شیطان به آرامش می رسی ؟! یا ...
واقعا جای تعجب دارد، با اطلاع از غضب خداوند از ا ین رابطه، دوسال است که در دام شیطان افتاده ای و از او پیروی می کنی تا به آرامش برسی؟ آیا تا کنون در این باره فکر کرده ای؟این جز وسوسه شیطانی نیست؟
متاسفانه فرم مشخصات خود را کامل نکرده اید تا بتوانیم راهنمایی های کاربردی بیشتری تقدیم کنیم. اما در عین حال توصیه ما به شما قطع فوری این ارتباط گناه آلوداست. بترسید از اینکه اثر منفی این نوع ارتباط قبل از عذاب آخرت ، در دنیا دامنگیر شما گردد و هر دوی شما را رسوا نماید. ممکن است اثر این گناه به خانواده های شما نیز سرایت کند و برای زندگی آینده شما ایجاد گرفتاری نماید.
در هر صورت از ارتباطی که تاحال با هم داشته اید، فورا توبه کنید . اگر قصد جدی ازدواج دارید ، از پسر بخواهید تا رسما خواستگاری کند. پیشنهاد ما، نامزد شرعی شدن در شرائط کنونی و به تاخیر انداختن مراسم رسمی ازدواج تا فرصت مناسب است. به این صورت که با توافق خانواده تان، صیغه شرعی اجرا شود تا با هم محرم شوید، ولی مراسم در چند سال بعد انجام گیرد. در این مدت می توانید با هم ملاقات و رفت و آمد داشته باشید. از این طریق تا حدی به آرامش واقعی و شرعی و نیازهای خود می رسید.
البته در نامه تان نوشته اید: " می ترسم بهش بگم برو چند سال بعد بیا خواستگاریم اما یه دفعه اوضاعش به هم بریزه." از شما می پرسم چرا برود و چند سال دیگر بیاد ؟ شاید شما دلیلی داشته باشید که راهکار خاص خود را بطلبد. در صورت تمایل در این باره در نامه بعدی بنویسید تا پاسخ دهیم.
نوشته اید :" من تو رابطمون دقیقم" منظورتان از این عبارت چیست؟ از شما می پرسم رابطه غیر شرعی، دقیق و غیر دقیق دارد؟! شاید منظورتان این است که مراقبم که تماس بدنی با هم پیدا نکنیم. در این صورت لازم است این نکته را تذکر دهم که ارتباط با نامحرم خارج از حدود و چهارچوب شرع اسلام و ضرورت ، به هر شکلی که باشد، تلفنی ، اینترنتی، حضوری و غیر حضوری و هرگونه ارتباط ديگري از اين قبيل جایز نبوده و از گناهان است، گرچه قصد ازدواج داشته باشند و حتی در آينده ازدواج صورت گيرد.
اگر اصلاً قادر به ازدواج حتی به شکلی که گفتیم ،نیستید، قرآن مجید در صورت فراهم نبودن زمینه ازدواج ، راه مقابله با طغیان غریزه جنسی را ، عفت پیشه گی و یا خویشتن داری در امور جنسی می داند و می فرماید: «آن ها که وسیله ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز کند». (3)
البته این امر، نیاز به مقاومت دارد که در روایات به عنوان جهاد اکبر مطرح شده است. در صورت نیاز به ارائه راهکار های عملی برای کسب عفاف و دوری از شیطان و کنترل میل جنسی غیر از ازدواج، لطفا در مکاتبات بعدی بنویسید تا پاسخ دهیم.
در ضمن با تکمیل فرم مشخصات ما را در ارائه راهکار های مناسب با سن و تحصیلات و شرایطتان یاری کنید.

پی نوشت ها :
1. رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، مكارم الأخلاق، انتشارات شريف رضى ،قم، 1412 هجرى قمری، ص197.
2. رعد (13) آیه‌ 28.
3. نور (24) آیة 33.

با سلام

می خواهم بپرسم چرا من ولی خدا روی زمین نشدم؟ لطفا" نگویید خدا می داند رسالتش را در کجا قرار دهد؟ پاسخی محکم می خواهم تا این فکر شوم از سرم بیرون رود.

با تشکر

پاسخ:
اینکه چرا من ولی خدا مانند پیامبر یا امام نشدم، سؤالی است که تفاوتی با این سوالات ندارد؛ مثلا چرا من زن نشدم؟ یا چرا من در قرن اول هجری به دنیا نیامدم؟ چرا من در اروپا متولد نشدم؟ و ...
همه این سؤالات از یک سنخ اند و تفاوت ماهوی با هم ندارند؛ جالب آنکه حتی اگر شما ولی خدا هم می شدید، باز همین سئوال مطرح بود که: چرا من فردی عادی و به دور از مسئولیت نبوت یا امامت آفریده نشدم؟ پس این سؤالات در هیچ شرایطی پایان پذیر نیست و در تحت هر شرایطی، قابل طرح می باشد.
بیایید مسئولیت نبوت و رسالت را مورد توجه قرار دهیم؛ پیامبر شدن همانند رسیدن به هر مسئولیت و جایگاه دیگری، نیازمند اقتضائات و پیش شرط های زمانی و مکانی و روحی و جسمی است که هر فردی از آن ها برخوردار نیست؛ همه این مزایا معلول علت های مختلف و خاص خودند، چنان که زن یا مرد، زیبا یا نازیبا، تندرست یا بیمار خلق شدن ما هم معلول علت های خاص خود است و در دائره ساختار عِلّی و معلولی عالَم تعریف می شود؛ در نتيجه پاسخ اصلي اين كه چرا من پيامبر نشدم آن است كه چون تو در موقعيت خاص نياز به پيامبر و در وضعيت روحي و جسمي مناسب با اين مسئوليت به وجود نيامدي.
يقينا بشر در طول تاريخ و در فواصل معين و در مكان هاي خاصي، نيازمند ظهور افرادي بزرگ و لايق براي انتقال معارف و هدايت هاي الهي به توده جامعه بوده و در اين موقعيت ها، هر فردي كه داراي شرايط لازم و لياقت هاي خاص و در موقعيت مناسب خود بر اساس ساختار علي و معلولي خود متولد مي شد، به اين مقام مي رسيد.
در واقع خدا برای رسانیدن پیام خویش، پیامبرانی را از بین مردم برگزیده است و در هر زمان این شخص برگزیده، دارای بالاترین فضائل اخلاقی است و بین مردم زمان خویش شایسته‏ ترین انسان برای رساندن پیام الهی و به دست گرفتن این مسئولیت بزرگ محسوب مي شده؛ هرچند در اقتضائات بشري تفاوتي با ديگر افراد نداشته است؛ چنان كه در قران آمده:
«قل انما أنا بشر مثلکم؛ ای پیامبر ما، به مردم بگو: من انسانی همانند شما هستم».(1)
پس پیامبر در خصوصيات طبيعي بشري، هیچ تفاوتی با انسانهای دیگر ندارد؛ مثلاً پیامبر گرامی اسلام (ص) بسان سایر انسان‏ها، دارای زندگی عادی و طبیعی بود، اما در عین زندگی عادی، با مجاهدت و کوشش فراوان، مقام بندگی و شایستگی خود را برای دریافت وحی به اثبات رساند و چون در اين موقعيت خاص نيازمندي به پيامبر و بر اساس شرايط و ضوابط خاص قرار داشت به اين مقام رسيد.
از آنجا كه درك اين شرايط و كمالات، تنها در توان خداوند و مبتني بر علم بي نهايت اوست، گاهي اين انتخاب ها براي ديگران سخت مي آيد؛ اما حقيقت آن است كه: خداوند بهترين فرد را در هر زمان براي اين مقام بر مي گزيند و اين يعني حقيقت تعبير قرآن: «الله یعلم حیث یجعل رسالته»؛ (2) که خداوند آگاه تر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد!! ؛ در واقع این خود فرد است که لیاقت خود برای احراز این مسئولیت را برای خود رقم می زند و خداوند با علم بی نهایت خود به این حقیقت عالم و واقف است و این انتخابی بی دلیل و اختیار نیست.
البته موقعیت ها و ضرورت ها در احراز این مقام هم غیر قابل انکار است؛ مثلا اگر فردي بخواهد پيامبر باشد، لاجرم لازم بود كه در موقعيت 1400 سال قبل و در سرزمين حجاز و در شرايط خاص خانوادگي مشخصي به وجود مي آمد كه اگر اين گونه بود، آن فرد ديگر همان محمد بن عبدالله بود نه مثلا آقای فلانی از کشور دیگر!.
در هر حال این ها لوازم و اقتضائات مقام رسالت و نبوت است و الا برای دستیابی به قرب الهی و رسیدن به مقام ولایت خداوند محدودیتی وجود ندارد و کم نبودند انسان های عادی که با تلاش و مجاهدت و بندگی به مقام ولایت و قرب خداوند رسیده و از اولیاء الله شدند.
فارغ از این امر مشکل اصلي اين پرسش آن جاست که: ممکن است تصور شود، در پیامبر شدن، مزیتی است که در نشدن آن نیست که در این صورت تبعیضی بر ما روا داشته شده است؛ اما با توضیح دقیق روشن می شود که اصلا این گونه نیست؛ در واقع میزان مسئولیت و شدت آزمایش الهی و سطح توقعات خداوند از یک بنده با مقام و موقعیتی که خداوند به او اعطا می کند، رابطه ایی مستقیم دارد و هر چه مقام بالا رود، مسئولیت سنگین تر می‏ شود و تلاش و مجاهدت بیشتری می‏ طلبد.
این گونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هرچه مقام بالاتر رود، مسئولیت‏ ها بیشتر، تکالیف سنگین تر، هجمه‏ های شیطانی بیشتر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش می‏ یابد؛ بلکه رسیدن به مقام نبوت و یا مقامات بعد از آن هم تنها با گذراندن سختی‏ ها و تلاش‏ ها و امتحاناتی سخت امکان پذیر است، مانند داستان حضرت ابراهیم (ع) و ذبح فرزند و...!!
در هر حال هر انسانی در هر موقعیت و وضعیتی که قرار دارد، اگر به وظایف و تکالیف خود عمل کند و از آزمون های خود نمره عالی کسب نماید، به موفقیت و سعادت کامل رسیده است. وضعیت انسانی عادی که از هوش و درک و معرفت و ایمانی متوسط برخوردار است، اما به همه وظایف خود عمل کرده، همانند وضعیت پیامبری است که با سطع بالای معرفت و عنایات الهی و امدادهای غیبی به وظایف سنگین خود عمل کرده، و در آزمون های خود، نمره عالی گرفته است.
وضعیت این دو فرد همانند سطح دانش آموز ابتدایی و دانشجوی دکترا است که اگر هر دو تلاش کنند، قادرند نمره بیست بگیرند؛ اگر هر دو بیست گرفتند - از یک جهت- وضعیتی مساوی داشته به یک اندازه قابل تقدیرند. شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به همجواری پیامبران با برخی افراد عادی در بهشت دارد(3)، بیانی از این مطلب و صورتی از همین حقیقت باشد.

پی‏ نوشت‏ ها:
1. کهف (18) آیه 110.
2. انعام (6) آيه 124.
3. شيخ صدوق‏ ، أمالي ، انتشارات اعلمى‏، بيروت‏ ، 1400 ق ، ص 298‏.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

 آیا خونی که از پارگی رحم ایجاد میشه یا به عبارتی دختری که باکره بودن خودشو از دست میده نیاز به غسل جنابت داره یا نه؟

اگر دختر بکارتش را به وسیله آمیزش و دخول آلت تناسلی مرد از دست بدهد، نیاز به غسل جنابت دارد (1) و غسل جنابت بر او واجب می شود. اگر بکارتش را به غیر آمیزش از دست بدهد، مثل این که به وسیله ورزش کردن و پریدن یا دستکاری بکارتش را از دست بدهد، غسل بر او واجب نمی شود.

پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، مسئله 345 (مطابق با فتوای آیت الله خامنه ای).

سلام. من جایی خوندم که نزدیکی به قصد بچه دار شدن نباید در اول وسط و آخ ماه اتفاق بیوفته. آیا این گفته صحت دینی داره؟اگر کسی روز تخمک گذاریش این روزها باشه چی کار باید بکنه؟

خواهر گرامی ، برای روشن شدن پاسخ به چند نکته توجه نمایید:
1- ایام تخمک گذاری در رحم زن به فاصله 3 تا 10 روز پس از ایام عادت ماهانه است . منحصر در یک روز نیست تا به جهت تلاقی آن روز با ایام مذکور نتوانید با همسر خود همبستر شوید
2- ایام ماه قمری و نیز ماه شمسی در چرخش است . کم تر اتفاق می افتد در تمام ماه ها ، ایام عادت با اول ماه و آخر ماه و یا شب چهار شنبه تلاقی و برخورد داشته باشد.
3- بر فرض آن که راهی به جز نزدیکی در این ایام نباشد ،نزدیکی درشب اول و وسط و آخر ماه مکروه است ،نه حرام (غیر از شب اول ماه رمضان). بنابراین اگر نطفه در این ایام منعقد شود ،می توانید با صدقه و خواندن قرآن در ایام بارداری از ضررهای آن جلوگیری نمود.
مطالعه کتاب ریحانه بهشتی اثر خانم سیما مخبر را پیشنهاد می کنیم.
این کتب هم مفید می باشند:
- حلیه‏المتقین (ص 70 75) علامه مجلسی
- بهشت خانواده ،دکتر مصطفوی
- بهداشت ازدواج از نظر اسلام ،دکتر صفدر صانعی
-ازدواج و مسائل جنسی، گروهی از نویسندگان
- مشاوره جنسی و زناشویی، علی اسلامی نسب

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چند فرشته برای حضرت مریم فرستاده شده بودند؟ وقتی قرآن درمورد باردار شدن حضرت مریم و میلاد مسیح در (سوره3-آیه 42 و 45) راجع به چند فرشته صحبت می کند اما در سوره 19-آیه 17 و 21 تنها از یک فرشته صحبت می کند.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
در جواب از این اشکال گفته شده: حرف یک نفر را می‌توان به جمعی همفکر و همرأی او نسبت داد، مثل آیه:
«إذ قالوا اللهمّ إن کان هذا هو الحقّ من عندک فامطر علینا حجارةً من السماء؛(1) خدایا اگر این مطلب حق و از جانب توست، پس سنگی از آسمان بر ما فرست».
این کلام را فقط یک نفر بر زبان آورد،‌ ولی بقیه نیز این مطلب را در ذهن داشتند و به زبان حال آن را می‌گفتند و بسیاری هنوز این سخن را می‌گویند، از این رو، قرآن آن را به جمع آورده و صحیح است.
گر چه توجیه بالا در جای خود صحیح است. اما به مورد بحث نمی خورد. زیرا در مورد بحث سخن از خبر دادن و بشارت است، نه اعتقاد قلبی و عملی و زبان حال و قال؛ بنابر این، به نظر چندان درست نمی‌آید که سخن یک نفر را (که وحدت و یکی بودن او کاملاً آشکار بوده) به جمع نسبت دهیم، حتى با وجود این که جبرئیل رئیس و بقیه مرئوس هستند، ولی چون در اینجا تمثّل (نموداری) فقط از جانب جبرئیل صورت گرفته و گوینده فرد متمثل بوده ولی بقیه متمثل و آشکار نبوده اند، چندان زیبا و جالب و پذیرفتنی نیست که سخن را به او و همراهان نامریی‌اش نسبت دهیم. آری اگر همة آنان پیدا و آشکار و متمثل بودند و سخن را فقط جبرئیل (که بزرگ آنان است) گفته بود ، اسناد آن به همه منعی نداشت، ولی در اینجا متمثّل فقط جبرئیل است و همراهی ندارد یا اگر دارد، ناپیدا هستند. اسناد کلام یک فرد به جمعی که وجود ندارند یا ناپیدایند و برای ما در حکم غیر موجود می‌باشند، بلیغ و پسندیده نمی‌باشد.
دقت در آیات بالا نشان می‌دهد که دو مقام وجود داشته است:
در مقام اوّل ملائکه به حضرت مریم اخبار برگزیده شدن و بشارت فرزنددار شدن داده، برای پیدا شدن زمینه‌های تحقق این بشارت، او را به قنوت و سجود و رکوع با عابدان تشویق و ترغیب کرده‌اند. آیات آل عمران بیانگر این بشارت و حکایت از این مقام و مرحله است:
«وإذ قالت الملائکة یا مریم إنّ الله اصطفاک وطهّرک واصطفاک على نساء العالمین یا مریم اقنتی لربّک واسجدی وارکعی مع الراکعین... إذ قالت الملائکة یا مریم إنّ الله یبشّرک بکلمةٍ منه اسمه المسیح عیسى بن مریم وجیهاً فی الدنیا والآخرة ویکلّم الناس فی المهد وکهلاً ومن الصالحین...».(2)
در این مقام ملائکه بدون این که متمثل (نمودار) شوند، با مریم علیها السلام سخن گفته و اوامر خداوند را به او ابلاغ کرده و بشارت خداوند را به او رسانده‌اند.
امام مقام دوم، مقام ملاقات مریم با حضرت جبرئیل است .در این مقام که بعد از مقام اول اتفاق افتاد، حضرت مریم در خلوت بوده که ناگاه جبرئیل علیه السلام به صورت جوانی رعنا بر او ظاهر شد تا بشارت داده شده به مریم را محقق گرداند. در اینجا دیگر سخن صرفا از بشارت نیست، بلکه سخن از اهدای فرزند و تحقق وعده داده شده است.
در مقام اوّل بشارت از فرزند پسری است که مصداق کلمة‌الله است، ‌یعنی به ایجاد خداوندی بدون علل و اسباب ظاهری ایجاد می‌گردد و چون از پدری متولد نمی‌شود، به مادر منسوب است: «بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم» ولی حضرت مریم که تا آن زمان ازدواج نکرده و با هیچ مردی خلوت نکرده، به صورت طبیعی متوجه اسباب ظاهری است و سؤال می‌کند: «ربّ أنّی یکون لی ولد ولم یمسسنی بشر؛(3) پروردگارا، چگونه مرا پسری باشد در حالی که با هیچ انسانی خلوت و آمیزش نکرده‌ام؟!»
ممکن هم هست سؤال از پدر آیندة طفل باشد، یعنی: خدایا! من که تا به حال با مردی آمیزش نداشته‌ام که پدر طفل موعود باشد، پس چه کسی پدر اوست و از چه کسی فرزنددار می‌شوم؟
اگر حضرت مریم به جزئیات بشارت دقت می‌کرد، متوجه مطلب می‌شد و دیگر نمی‌پرسید، چون در بشارت فهمانده شده بود که ایجاد فرزند با ایجاد سایر فرزندها فرق دارد. آن ظهور تام کلمة ایجاد است، بدون وساطت هیچ سببی؛ علاوه او چون به به پدر منسوب نیست، منسوب به مادر است.
احتمال هم دارد که این فرزند به صورت عادی و بعد از ازدواج ایشان متولد شود، که سؤال را پی‌گیری نکرد و به اصل بشارت قناعت نمود.
اما در مقام دوم وقتی حضرت جبرئیل به صورت یک انسان کامل الخلقة رعنا بر مریم در خلوتش وارد شد، ابتدا حضرت به گمان این که این فرد قصد بدی دارد، ترسید و او را نیز نهی از منکر کرد و هشدار داد:
«إنّی أعوذ بالرحمن منک إن کنت تقیّاً».(4)
اما وقتی سخن حضرت جبرئیل را شنید که فرستادة خداست تا به وی غلام و پسری پاک ببخشد، سؤال سابق برایش زنده شد و گفت: من که تا به حال با کسی به حلال یا حرام نزدیکی نکرده‌ام، چگونه فرزند پسری به من الآن داده می‌شود؟ در اینجا سخن از تحقق بالفعل فرزند است و او هیچ علت سابقی برای تحقق زایش سراغ ندارد. قبل از این نه به حلال و نه به حرام با کسی خلوت نداشته و آمیزش نکرده، پس چگونه فرزند حاصل می‌گردد، که حضرت جبرئیل همان جواب سابق را تکرار می‌کند.
سؤال کردن مکرّر به معنای انکار قدرت خداوند نیست، بلکه از آن جهت است که حضرت در مرحله قبل به جواب توجه دقیق نداشت و بیشتر در محتوای بشارت غرق شده بود. در این مرحله نیز وقتی از تولد فرزند خبر شنید، به طور عادی ذهنش متوجه اسباب ظاهری گشت.
بنا بر این گفتگوی ملائکه و جبرئیل با مریم در دو مقام بوده است: ابتدا ملائکه به آن حضرت بشارت فرزنددار شدن داده‌اند و ... در مرحله دوم حضرت جبرئیل بر او نمودار شده تا بشارت داده شده را محقق گرداند.
اگر در بار دوم نیز مریم مانند یک فرد بی‌خبر از چگونگی فرزنددار شدن ، می‌پرسد، بدان جهت است که در بار اوّل بیشتر به اصل بشارت توجه داشت و در جزئیات آن زیاد دقیق نشده بود و سخن از فرزنددار شدن در آینده بود و اما بار دوم وقتی از سخن از فرزند دار شدن در همان زمان را شنید، چنان این کلام و سخن و وعده عجیب و غیر عادی بود، که همه گذشته‌ها را از ذهن او پاک کرد و مانند یک فرد بی‌خبر پرسید: چگونه من که نه به حلال و نه به حرام با کسی همبستر نشده‌ام، فرزنددار می‌شوم؟ بنابر این حضرت در دو مقام بشارت شنیده ، در مقام اول از ملائکه بشارت فرزنددار شدن در آینده را شنیده و در بار دوم از جبرئیل که به صورت جوانی رعنا متمثل شده بشارت فرزنددار شدن در همان لحظه را شنیده است و سؤال حضرت در بار دوم منافاتی با اطلاع اجمالی او ندارد و تناقض نیست.

پی‌نوشت‌ها:
1. انقال (8) آیه 32.
2. آل عمران (3) آیه 42 ـ 50.
3. همان، آیه 47.
4. مریم (19) آیه18.

سلام من یک زن هستم آیا در خانه هنگام نماز وقتی با همسرم با هم نماز میخوانیم باید پشت سر همسرم یا در کل مردها بایستم و اگر جلوتر از آنها صف ببندم ایراد دارد ؟ و اینکه اگر در هنگام رابطۀ زناشویی لباسی بر تن داشته باشیم صرف پوشیدن آن هنگام این رابطه باعث نجس شدن آن می شود؟

پرسشگر گرامی با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز.
1- در نماز زن باید عقب تر از مرد بايستد . جاى سجده او از جاى سجده مرد كمى عقب تر باشد. اگر زن جلوتر از مرد یا برابر با او بایستد، نماز باطل است. در اين حكم محرم و غير محرم تفاوتى ندارند، ولى اگر ميان مرد و زن ديوار يا پرده و مانند آن باشد، يا به اندازه ده‏ ذراع (تقريباً 5 متر) فاصله باشد ،اشكال ندارد.
اگر زن در كنار مرد يا جلوتر بايستد و با هم نماز را شروع کنند، نماز هر دو باطل است، امّا اگر يكى قبلًا وارد نماز شده، نماز او صحيح و نماز دومى باطل است.(1)
2- رابطه زناشوئی سبب نجس شدن بدن یا لباس نمی شود. تا زمانی که بدن یا لباس با منی آلوده نشود، پاک است.
پی نوشت:
1. آیت الله مکارم، توضیح المسائل، مسأله 811 و 812.

صفحه‌ها