پرسش وپاسخ

زنی 40 ساله هستم. حدود 2 سال است که در حال طلاق گرفتن از شوهرم هستم و از او جدا زندگی می کنم . اما هنوز دادگاه طلاق مرا نداده است. شوهر من جانباز اعصاب و روان است و مدتها در بیمارستان مربوط به بیماران روانی بستری است . در این بین دادگاه حکم طلاق مرا صادر نمی کند و از آنجائیکه از نظر جنسی به من فشار می آید لطفاً مرا راهنمائی کنید . من به شدت نیاز به عقد موقت دارم.

در فرض سؤال تا زمانی که طلاق شرعی از شوهر خود نگرفته اید و یا حکم طلاق شما را دادگاه صادر نکند نمی توانید با کسی ازدواج کنید و بعد از خواندن صیغه شرعی طلاق باحکم دادگاه، و تمام شدن مدت عده بعد از طلاق، می توانید ازدواج کنید، یعنی بعد از آنکه صیغه شرعی طلاق با حکم دادگاه خوانده شود، سه حیض صبر کنید با پاک شدن از حیض دوم ودیدن حیض سوم عده تمام می شود.آن وقت می توانید ازدواج کنید، و پیش از آن نمی توانید با کسی ازدواج کنید و اگر با کسی عقد بخوانید، عقد شما باطل و عقد خواندن حرام است و با کسی که قبل از طلاق یا قبل از تمام شدن عده عقد بخوانید برای همیشه حرام می شوید و بعدا هم نمی توانید با او ازدواج کنید.(1)
بنابر این سعی کنید ازطریق دادگاه مشکل خود را حل کنید وبه دادگاه شرایط خود رابگویید و اعلام کنید که ادامه وضعیت موجود برای شما عسر و حرج است وشما را به طرف گناه می کشاند..
پی نوشت:
1. آیت الله فاضل لنکرانی، توضیح المسائل، مسأله 2520-2522.

با سلام، فرق عمل عشای ربانی در فرقه های اصلی مسیحیت با هم در چیست؟ علت این اختلاف در چیست؟ اگر در برداشت از آیات کتاب مقدس است خواهشا برداشت هر یک را برایم بنویسید؟ با تشکر از سایت خوبتان .

پاسخ:
عشاى ربانى در ديد فرد مسيحى، يكى از مسائل اساسى ايمان و شعائر عبادى مسيحيت است و در عين حال يادبود و بازسازى شام آخر عيسى با شاگردان در شب قبل از مرگ اوست. عيسى در آن عمل، نان و شراب را به عنوان گوشت و خون خود به شاگردان داد تا آنها را بخورند و بنوشند.
مسيحيان هنگامى كه در اين مراسم شركت مى كنند، باور دارند كه مسيح با جسم خود نزد آنان حاضر مى شود. همچنين باور دارند همان طور كه عهد خدا با قوم يهود توسط خون قرباني ها بر كوه سينا استوار گرديد، به همان ترتيب، عهد جديدى بين خدا و بشريت به وسيله خون عيسى مسيح محكم و استوار شد.
هر يك از كليساهاى مسيحى در شعائر و آيين هاى برگزارى عشاى ربانى ابتكاراتى پديد آورده است؛ ولى دو عنصر اساسى در همه مراسم ثابت است:
1. خواندن دو يا سه مقطع از كتاب مقدس؛
2. خوردن قربانى مقدس.
هنگام تبرك نان و شراب، پيشواى مراسم سخنان عيسى در شام آخر را تلاوت مى كند. در كليساهاى كاتوليك و ارتدوكس جز اسقف يا جانشين او يعنى كشيش، كسى نمى تواند پيشواى مراسم باشد و علاوه بر خواندن كتاب مقدس و خوردن قربانى،
همخوانى و دعاى توسل و شكر، همراه با موعظه (كه معمولا بر محور مقاطع تلاوت شده و تطبيق دادن آن با زندگى روزمره مسيحيان دور مى زند) و مصافحه نيز انجام مى شود. بسيارى از پروتستان ها عشاى ربانى را بسيار مهم مى شمارند، به طورى كه مى گويند براى اجراى درست و كامل آن مراسم، بايد كاملا آماده شد و به همين دليل، آن را تنها در برخى از مناسبت ها برگزار مى كنند و بسيارى از ايشان سالى چهار بار يا ماهى يك بار مراسم عشاى ربانى را برپا مى كنند. ارتدوكس مراسم عشاى ربانى را در روزهاى يكشنبه و اعياد برگزار مى كنند، ولى كاتوليك ها مى گويند عشاى ربانى قلب عبادات روزانه است و به همين دليل، آن مراسم را هر روز برپا مى دارند.(1)
در رابطه با صورت ظاهري (خارجي )عمل جوامع مختلف مسيحي با نان و شراب مقدس تفاوت هاي چشم گيري به چشم مي خورد. بعضي از اين جوامع از زبان و لباس فاخر و موسيقي براي نشان دادن حضور ((پادشاه آسمان)) در مجلس استفاده مي كنند و آداب و مراسم خاصي را هم براي مشخص كردن هيجان ما فوق تصور حضور وي در جمع افراد به اجرا در مي آورند.
ديگران ساده بودن محلي غذاي اصلي را به خاطر مي آورند كه اين آيين آن را تكرار مي كند و نيز شرايط انساني متواضعانه را كه عيساي تاريخي در آن اوضاع و احوال خداوند را متجلي مي ساخت. هيئت هايي به ويژه در كليساي شرقي وجود دارند كه در آنجا مردم در طول مراسم اجرايي اين آيين چنان مي ايستند كه گويي در بارگاه ملكوتي هستند وعيساي قيام كرده نيز در بين آنها است. همچنين پاره اي رسوم وعقايد غربي به طور برجسته رومي وانگليكن وجود دارند كه در آنها افراد هنگام دريافت نان و شراب مقدس زانو مي زنند چنانكه در حمد وثناي با شكوه ((عيساي )) حاضر در مراسم مهماني يا جشن و سرور اين كار را مي كنند و نيز آداب و رسوم وعقايد بين بعضي از پروتستان ها كه در بين آنها مردم مي نشينند چنان كه گويي مهمان حضرت عيسي هستند. همان طور كه مريدان و شاگردان وي در اولين برنامه شام نشستند وهمه مؤمنان در مهماني آسماني اش خواهند نشست. (2)
در پايان بايد گفت اين اختلاف هاي ظاهري در برگزاري مراسم عشاي رباني را نمي توان مستند به كتب مقدس دانست.

پي نوشت ها:
1. حسين توفيقي، آشنايي با اديان زنده جهان، ناشر (سمت) ،تهران،چاپ هفتم، 1384،ص187.
2. راهنمای ادیان زنده ، جان .هینلز ، ترجمه دکتر عبد الرحیم گواهی ، قم ، بوستان کتاب ، 1385 ش . ج 1 ، ص 262.

با سلام. تکلیف پسری که حس کنه نمیتونه همسرشو از نظر جنسی تامین کنه چیه؟ نباید ازدواج کنه؟ ازدواج با این شرایط ظلم به اون دختر بیچاره نیست؟

سوال مبهم است. معلوم نيست منظور شما از ناتواني جنسي چيست. بسياري از ناتواني هاي جنسي درمان پذيرند. با مراجعه به متخصصان كليه و مجاري ادراري و همچنين درمان گران جنسي (سكس تراپيست ها ) مي توان به درمان آن همت گمارد.
اگر به هر دليلي ناتواني جنسي شما بعد از مراجعه به متخصصان مجرب باقی ماند ، مي توانيد به دنبال مورد مناسب با شرايط خود باشید. اين مساله از جمله امور توافقي بين شما و همسر آينده تان خواهد بود.
گزينه هاي ازدواج غير از نوع دائم از جمله ازدواج موقت فراروي شما خواهد بود.
در هر صورت در شرايط كنوني نمي توان دست بر روي دست نهاد و دست را به نشانه تسليم بالا برد. بايد با امیدواري كامل به سراغ بهترين متخصصان رفت . به جاي آيه ياس خواندن به تجربه درمان هاي نوين اختلالات جنسي پرداخت.
در صورت بيان دقيق مشكل مي توانيم شما را به بهترين متخصصان در اين زمينه رهنمون گردانيم.

با سلام اگر با هر عمل استمنا 2/3 عقل انسان از بین برود آیا راهی برای برگرداندن آن وجود دارد یعنی ایا می توان عقلمان را کامل کنیم؟ ممنون

پاسخ:
به نظر مي رسد سنديت فرمايش شما از اساس مخدوش است و فكر نمي كنم كسي قائل باشد كه با هر عمل استمنا دو سوم عقل انساني از بين مي رود.
بي شك ارتكاب به خودارضايي با عقلانيت سازگاري ندارد و كسي كه به طور ملموس و مشهود شاهد عوارض جسماني رواني و ...... خودارضايي مي باشد نبايد به اين رفتار اسيب زا مبادرت ورزد.
ناگفته پيداست از ثمرات ترك كامل خودارضايي رشد و تكامل عقل و دين مي باشد و هر مبتلایي مي تواند با ترك كامل اين عادت ناپسند به كمال عقل خود كمك كند.

با سلام و احترام، خبرهایی از گسترش مسیحیت تبشیری در رسانه ها وجود دارد که گریبان آشنایان دور ما را هم گرفته و این مجموعه در صدد گسترش افکار خویش و ترقیب به ازدواج های درون سازمانی برای ریشه گرفتن این موضوع است. خوب سئوال بنده این است با این دوستان چه باید کرد؟ روابط با ایشان چگونه است؟ در حاکمیت اسلامی وظیفه ایمانی من نسبت به فامیل چیست؟ موضع سیاسی حکومت در قبال این مجموعه ها چیست؟

پاسخ:
پس از آغاز دوران مدرن و قدرت یابی دولت استعمارگر گروه های تبشیری و میسیونرهای مذهبی به عنوان یکی از ارکان نفوذ فرهنگی غرب مجددا مشرق زمین را مورد هدف قرار دادند و کوشیدند با تغییر آیین و باورهای مذهبی مناطق تحت سلطه، زمینه بیشتر وابستگی و نفوذ خود را فراهم آورند. واژه‌ی «میسیون» از كلمه‌ی لاتین Mission-em مشتق شده است. این كلمه در دستور زبان لاتین ازمشتقات فعل Mitt ere است، به معنی فرستادن، روانه كردن، گسیل داشتن یا اعزام كردن. است لذا میسیونرها در واقع فرستادگانی برای تبلیغ مسیحیت از طرف کلیسا بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با غلیان احساسات و موج اسلام گرایی در ایران تمام زمینه های نفوذ فرهنگی و مذهبی میسیونرهای مذهبی در ایران کمرنگ شد. اما پس از پایان جنگ، ایجاد برخی مشکلات اجتماعی و اقتصادی زمینه برای حضور مجدد این تشکیلات فراهم شد و علاوه بر اشکال سنتی گروه های میسیونری روش های برگرفته از انقلاب اطلاعات و ارتباطات نیز مورد استفاده استعمارگران قرار گرفت.
این روزها با توجه به بی توجهی برخی مسئولین و سرمایه گذاری هنگفت فرقه های مسیحی وابسته به استعمار حضور جریان های تبلیغاتی مسیحی در جامعه بیش از پیش احساس می شود. این گروه ها از روش هایی چون: تبلیغات شهری، هدف قرار دادن اقشار مذهبی به صورت خاص، حضور در دانشگاه ها، تبلیغات تلویزیونی، کلیساهای خانگی، برای جلب مخاطب استفاده می کنند.
رشد این گونه جریانات هشداری برای مسئولان و متولیان دینی و فرهنگی کشور است. همت مضاعفی دیگری با گسترش ابزارهای تبلیغی و ارتباطی لازم است تا مبلغان و روحانیون متولی امور دینی و فرهنگی کشور با روش های جدید در پی تعمیق ریشه های دینی و مذهبی جوانان کشور باشند. روش هایی برپایه بر وحی و عقلانیت و فطرت انسانها که آنها را در برابر شبهات بی پایه ایمن سازد و هر کدام از افراد جامعه اسلامی ایران به جای انفعال در برابر شبهات دینی، خود آمر و عامل دین و مذهب خویش باشند.
علما، روحانیون و متولیان امور دینی و فرهنگی کشور باید به این مسئله توجه داشته باشند که با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی به ویژه اینترنت تنها سخنرانی صِرف، و طولانی برای رفع شبهات دینی جوانان کافی نیست، بلکه در کنار سخنرانی های مذهبی و اخلاقی باید به روش های غیرمستقیم مثل تولید محصولات فرهنگی و هنری، نگارش کتابهای داستان، رمان، فیلم، ساخت برنامه های ترکیبی، تئاتر، موسیقی، شعر نیز به عنوان ابزاری کارآمد توجه داشت.
برای این که به اين گونه افراد کمک کنید، باید توانمندی لازم را داشته باشید و یا از افراد توانمند کمک بگیرید.
به دوست خود با محبت و علاقه و دلسوزانه یادآوری کنید که انسان باید در همه چیز به خصوص اعتقادات پیرو دلیل قطعی و محکم عقلی و برهانی باشد. با احساسات و تصورات و توهمات نمی‌توان در باب اعتقادات (که پایه‌های سعادت و شقاوت دنیا و آخرت است) بازی کرد.
اعتقاد و باور دینی مثل یک لباس یا وسیله تفریحی و... نیست که بتوانیم روزی استفاده کنیم و روز دیگر کنار بگذاریم. سعادت ابدی ما با اعتقادات گره خورده است، پس نمی‌توان آن را به باد احساسات سپرد.
اگر کسی حجت و دلیل قطعی بر اعتقادی نداشته باشد، زیر ساخت زندگی‌اش غلط است و همه بنیان‌هایی که بر این زیر ساخت معیوب می‌سازد، کج و معیوب بالا خواهد رفت و فرویختن است.
اگر بپذیرد که فقط باید تابع دو دلیل بود:
1ـ دلیل عقلی قطعی؛
2ـ دلیل نقلی یقینی، یعنی یقین داشته باشیم که آن وحی است و جز اسلام، هیچ دین دیگری در جهان امروز بر پایه این دو دلیل نیست. هر کس مدعی است شاهد بیاورد تا ما هم پیرو او گردیم.
کسی که مسیحی می‌شود، اوّلاً در باب اعتقادات باید جوابگو باشد که «تثلیث» یعنی چه؟ اینکه اینها را باید با دل پذیرفت و باید فرد تقدیس شود تا اینها را درک کند و... همه برای فرار از جوابگویی است.
اگر خدا یگانه است، پس تثلیث یعنی چه؟ «أب، ابن و روح القدس» مگر سه تا نیست، پس چگونه یکی است؟
اینها باید با استدلال عقلی روشن ثابت شود. «فدای و تغذیه» یعنی چه؟ حضرت عیسى از آسمان به زمین آمد و بر دار رفت تا کیفر گناهان امتش باشد، یعنی چه؟
مگر می‌تواند کسی بار گناه دیگری را بر دوش کشد؟ پس چگونه آدم گناه کرد و همه فرزندان او گناهکار متولد می‌شوند؟ جالب اینکه در وجود همه پیامبران الهی آن گناه نوشته شده و بعد از آمدن مسیح (به عقیده مسیحیان) و کشته شدن او، آن گناه پاک می‌شود!
آیا حضرت عسیى(ع) شریعت و احکام و دستورهای عملی داشت یا نداشت؟ مگر می‌شود یک دین بدون دستور عمل باشد؟ کتاب آسمانی داشت یا نه؟ انجیل‌هایی که امروز وجود دارند و به نام عیسى(ع) است، نوشته خود او و وحی بر اوست یا نوشته دیگران؟ اگر وحی بر اوست ـ که نیست ـ به چه دلیل آن را بپذیریم؟ اگر نیست، چرا باید نوشته‌های دیگران برای ما مقدس باشد؟
مگر دیگران پیامبر بودند؟ به چه دلیل حرف آنان حجت باشد؟
اگر تورات را حضرت عیسى تصدیق کرده، باید وحیانیت تورات و انتساب آن به حضرت موسى(ع) قطعی باشد؛ آیا هست؟ به چه دلیل؟
آیا حضرت عیسى به آمدن پیامبری پس از خودش بشارت داده است؟ اگر بعد از ایشان پیامبری بیاید، آیا باید اطاعت شود؟ به چه دلیل نبوت پیامبر اسلام را ردّ می‌کنید؟
کسی که مسیحی می‌گردد، باید برای این سؤال‌ها جواب قانع کننده داشته باشد و گر نه هیچ‌حجتی در پیشگاه الهی نخواهد داشت.
به یاد داشته باشید که ما نیز مسیح را قبول داریم و بدو عشق و محبت داریم، چون پیامبر الهی است، اما تفاوت ما با مسیحیان آن است که آنها پیامبر اسلام را رد می‌کنند و آن حضرت و حضرت علی(ع) و امامان شیعه را باور ندارند و انکار می‌کنند! اما آیا برای این کار دلیلی دارند؟
با محبت و دلسوزی دوستتان را به این نکته‌ها توجه دهید و برای او دعا کنید.
ضمناً برای آگاهی بیشتر به تالارها و وبلاگ‌های اسلامی که در مورد مسیحیت نوشته شده مانند بیایید به مسیح ایمان بیاوریم، مراجعه کنید.
. www.aryus.blogfa.com <http://www.aryus.blogfa.com>
اگر در ادامه دوستی تان با او احتمال تاثیر نمی دهید ، احتمال این هست که او در اعتقادات شما اثر گذاشته و خدای ناکرده شما را نیز منحرف کند .هیچ دلیلی برای ادامه چنین دوستی هایی باقی نمی ماند.

با سلام من يك دختر 35 ساله هستم كه چندساليه با يه دختر هم سن و سال خودم دوست شدم . رابطه دوستيمون مربوط به سالنهاي ورزشي و محيط كار ميشه . همديگه رو خيلي دوست داريم . خصوصا من رابطه عاطفي خوبي باهاش برقرار مي كنم يعني وقتي باهاشم احساس آرامش مي كنم . من خودم اهل نماز و روزه و حلال و حروم هستم ولي دوستم با نماز و روزه كاري نداره ولي دختر خوش قلب و مهربونيه و كار خير هم انجام ميده در واقع اعتقاداتمون يكم باهم فرق ميكنه ولي از نظر من مهم نيست چون سن و سال ما طوريه كه خوب و بد رو تشخيص ميديم . اينا رو گفتم كه يكم با شرايط ما آشنا باشيد . سوال من اينه كه ما وقتي با هم هستيم خيلي با هم شوخي مي كنيم ، همديگه رو بغل مي كنيم ، مي بوسيم و يكم شيطنت هاي دخترانه مي كنيم البته شوخي جلف و بد نه ولي در حد سن و سالمون اونم براي اينكه هيچكدام اهل دوست پسر نيستيم و هر دو مجرديم و گاهي براي سرگرمي و گذر زمان يا وقتي در اردو ورزشي هستيم يا گاهي وقتها كه اون به ديدنم مياد با هم شوخي هم مي كنيم مثل خيليهاي ديگه و البته اين رو هم بگم كه سعي مي كنم طوري كه ناراحت نشه حد خودم روهم حفظ كنم و البته واقعا دوسش دارم و مي تونم بگم عاشقشم طوري كه كمتر كسي رو اينقدر دوست داشتم ولي من هميشه اين سوال در ذهنم وجود داره كه آيا شوخي كردن وبوسيدن و بغل كردن ما از نظر شرعي ايرادي داره يا نه ؟ اين موضوع برام خيلي مهمه كه جوابش رو بدونم .

در مورد شوخي هايي كه با همديگر مي كنيد ( اگر منظورتان شوخي هاي فيزيكي است ) و هم چنين در مورد بغل كردن و بوسيدن همديگر، اگر اين كارها جنبه جنسي داشته باشد، به اين صورت كه در اين تماس ها، لذت جنسي از اين كارها مي بريد، واضح است كه اين كارها اشكال شرعي دارد و حرام است، اما اگر اينها جنبه جنسي ندارد، حرام نيست و اشكال شرعي ندارد. مثلا وقتي كه شما با مادرتان روبوسي مي كنيد، يا او را بغل مي كنيد، هيچ حالت جنسي ندارد، اگر بوسيدن اين دوستتان و بغل كردن او هم مثل بوسيدن ها و بغل كردن هاي معمولي باشد، اشكال شرعي ندارد. فكر مي كنم كه خودتان به راحتي مي توانيد اين دو را از همديگر تشخيص دهيد، خودتان مي فهميد كه اين بوسيدن ها و بغل كردن هايتان چه حالتي دارد. اما اگر وقتي كه با هم هستيد كارهاي غير معمول انجام مي دهيد، مثلا تماسهاي غير معمول بدني داريد، مثلا با دست زدن به جاهاي مخصوص با يكديگر شوخي مي كنيد، احتمال زياد دارد كه حالت جنسي داشته باشد، ولو اينكه خودتان متوجه نباشيد، كه در اين صورت حرام است و اشكال شرعي دارد. به هر حال بايد به خودتان مراجعه كنيد و ببينيد كه اين حركات، جنبه جنسي دارند يا نه.
در مورد دوستي شما با اين دوستتان، بايد متوجه باشيد كه درست كه سن شما در حدي است كه خوب و بد را از هم تشخيص مي دهيد، اما تاثير ناخود آگاه و تدريجي رفتار دوستان و رفقا بر همديگر را نمي توان ناديده گرفت، بالاخره دوستي ها موثر هستند، ولو اينكه شما نخواهيد كه از تو تاثير بگيريد، به تدريج تاثيراتي را در شما خواهد گذاشت. لذا ضمن اينكه بايد سعي كنيد كه او را تحت تاثير خودتان قرار دهيد و او را كم كم با آداب ديني آشنا سازيد، بايد مواظب خودتان هم باشيد. اين همه هشداري كه در روايات ديني ما در مورد اهميت دوست يابي وارد شده است، ناظر به همين تاثير و تاثراتي است كه بين دوستان صورت مي گيرد و به تدريج روحيات و نگرش افراد را عوض مي كند، لذا شما مواظب باشيد كه پختگي شما و سن و سالتان شما را گول نزند و از اين مسئله مهم غافل نكند.
در اين مورد كه با ايشان حالت عاطفي شديدي داريد، بايد طوري باشد كه استقلال شخصيتي شما حفط شود، و طوري نباشد كه به ايشان وابستگي پيدا كنيد، به اين صورت كه در كارها و عقايدتان به ايشان وابسته شويد. محبت زياد اگر به وابستگي منجر شود، نامناسب است.
موفق باشيد.

با سلام.در سایت خواندم زن می تواند برای همسرش عمل استمنا را انجام دهد و اشکال شرعی ندارد اما یک سوال دارم مردی که زن دارد آیا او نیز می تواند خودش برای خودش عمل استمنا را انجام دهد ( هم در حالتی که همسرش در حضورش باشد و این اتفاق را ببیند و هم در حالتی که همسرش در حضور وی نباشد). چه حکمی دارد؟ اگر زن فرد از این کار مرد لذت ببرد در حکم شرعی تاثیری دارد؟ممنون

پاسخ:
مرد نمی تواند خودش برای خودش استمنا کند چه در حضور همسر ودر چه در غیاب همسر. اما زن می تواند برای شوهرس استمنا کند یعنی کار یکند که منی شوهرش خارج شود و همنین طور مرد برای زنش.(1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، تحریرالوسیله ،ج2 ،ص 231.

من نمیتونم به کسی ابراز علاقه کنم اصلا حرف نمیزنم حتی برای بیان سوالاتم خیلی مشکل دارم خیلی غمگینم دارو هم میخورم ولی اثر مطلوبی نمیبینم بیشتر خواب آلوده میشوم بعضی وقتها این حالت کسالت در من بیشتر میشود اصلا مورد توجه کسی نیستم (خودم اینجور احساس میکنم )

آنچه از نامه ی شما بر می آید این است که شما در دو ناحیه مشکل جدی دارید که باید برای درمان آنها بطور جدی دست بکار شوید تا آینده ای پر از امید و سرشار از موفقیت را تجربه نمایید.
پيش از اينكه وارد پاسخ شويم بايد بگوييم كه ممكن است شما دچار يك وضعيت افسردگي باشيد و نشانه‌هاي مندرج در نامه مي‌تواند چنين نشانه‌هايي را تأييد نمايد. در نتيجه مراجعه همزمان به روانشناس باليني و روانپزشك الزامي و ترديد ناپذير است.
- مشکل اول شما مربوط به اختلال در منابع شناخت خودتان است.
توضیح اینکه:
در روانشناسي بحثي به نام«منابع شناخت‌خود» وجود دارد. منابع شناخت خود، هسته اصلی شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد که شخص با توجه به این سه منبع شخصیت خود را در طول زمان شکل می دهد ویکی از راهکارهایی‌که در«آموزش‌روان»1 مطرح می شود، آموزش تنظيم «منابع شناخت خود» به افراد، خانواده‌ها و زوج ها است.
توضیح اینکه:
فرد و يا خانواده براي شناخت خود از سه منبع استفاده مي‌کند:
1- يکي از آن ها اظهار نظرهاي ديگران در مورد ما است که به آن پسخوراند و يا باز خورد اجتماعي نيز گفته می‌شود. و به این معنی است که فرد و يا خانواده به خاطر تشويق‌ها ي ديگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوي جامعه (جوّ گيري اجتماعي) در تکرار عمل خويش اصرار مي‌ورزد و يا به خاطر نظر نا مساعد ديگران و دريافت باز خورد منفي از سوي جامعه، اقدام به ترک عمل خود مي‌کند،
2- «خود‌ مشاهده‌گري» منبع‌ ديگر برای شناخت خود است.
3- «مقايسه اجتماعي» نيز سوّمين منبع براي شناختِ خود محسوب مي‌شود. برای داشتن یک شخصیت سالم و نرمال، بايد سه منبع شناخت خود بطور مساوی تنظيم (بالآنس) شود. زيرا يکي از عوامل مهّمِ ايجاد مشکل هاي عاطفي و شناختي براي افراد وخانواده‌ها بهم خوردن تنظيم، توازن وتعادل اين سه عامل است. که برای بازگشت سلامتی و بسامّان شدن، تنظیم دوباره آنها ضروری است. سهم نرمال و استانداردِ هر يک ازسه منبع، در شناخت خود حدود 33%می‌باشد. که اگر يکي از آنها کمتر و یا بیشتر شود آشفتگی و نابسامانی آغازمی‌شود، بعنوان مثال، آدمهايي که خود مشاهده گري در آنها غلبه دارد وسواسهاي فکري وعملي بالايي دارند. پس براي اينکه شما طبق فرمودة آیة قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها» بشوید و شخصیّت معتدل ومتعادلی داشته باشید، باید اين سه منبع شناخت خود را باهم مساوي کنيد. با این توضیح کوتاه اکنون به سوال شما باز می گردیم، شما فرموده بودید«من از نظر روابط اجتماعي بسيار ضعيفم و دائما فکرم اين است که ديگران از من راضي هستند يا نه » در این رابطه باید عرض نمایم که منبع اول از منابع شناخت شما که دهن بینی اجتماعی (social feed back ) است بطور ناهمگونی رشد کرده و از دو منبع دیگر پیش افتاده است. و در مقابل خود مشاهده گری شما بشدت تضعیف شده و در سطح بسیار پایینی قرار گرفته است، و یکی از مشکلات عدیده ای که این گونه افراد با ان دست به گریبان هستند خود بازداری از بروز احساسات نهفتة شان است. این افراد همیشه خود را با توجه به نگاه دیگران تنظیم می کنند و برای همین اگر احساسی داشته باشند که فکر می کنند دیگران آن را نمی پسندند، آن را فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مثلا اگر در جمعی یک نفر کار اشتباهی مرتکب شود، به جای بروز احساس خود مبنی بر اشتباه بودن رفتار فرد خاطی، این احساس را به درون خود منتقل می کنند. این گونه افراد با مشکلات و آشفتگی های زیادی در عرصه های فردی و اجتماعی روبرو می شوند و امکان دارد سرانجام کار آن ها به افسردگی حاد ختم شود.
- مشکل دوم شما ناجرات مندی است، با توجه به مباحث پیش گفته، یکی از مشکلات شخصیتی افرادی که بالانس منابع شخصیتشان بهم خورده و دهن بینی اجتماعی یا همان فیدبک های اجتماعی خیلی در آن ها رشد کرده؛ رفتار ناجرات مندانه است که در روانشناسی به آن ویژگی شخصیتی اطلاق می شود. این ویژگی شخصیتی خود منشاء اختلالات بسیاری است و باید اصلاح شود. و برای اصلاح آن راهکارهای زیادی پیشنهاد شده است و به اندازه ای مهم است که آموزش رفتار جرات مندانه یک از مهارتهای اصلی زندگی قرار گرفته است. مهارت جرات مندی به فرد کمک می کند که بتواند به خود اطمینان داشته باشد، اعتماد به نفس خود را افزایش دهد، احترام دیگران را جلب کند، توانایی تصمییم گیری خود را بهبود بخشد، حقوق خود را حفظ کند، احساس های خود را ابراز کند، روابط خود را بهبود بخشد، اعتراض کند، نظر خود را براحتی بیان دارد، براحتی درخواست خود را مطرح کند، و براحتی درخواست را رد کند.
امّا روش تغییر ناجرات مندی به جرات ورزی:
1. این گونه افراد برای تغییر ابتدا باید بطور مفصل و هر روز مثلا چند دقیقه که رفته؛ رفته؛ زیادتر هم می‌شود، در ذهن خود موفقیتهایی را که جرات ورزی در زندگی شان ببار خواهد آورد را مجسم کنند، تصور کنید که مثلا پدرشان و یا مادرشان و یا مثلا کسی که طرز نگاه و تشویق او به آنها در زندگی خیلی مهم است با دیدن این تحول عظیم در آنها چقدر خوشحال خواهد شد وچقدر به شما افتخار خواهد کرد. وجایگاه اجتماعی شان چقدر از رتبه فعلی خود به درجات بسیار بالا تری صعود خواهد کرد. این کار انگیزه شان را در به چنگ آوردن مهارت جرات ورزی را بالا خواهد برد.
2. باید به عقب ماندگیها و ضربات بیشماری که کمرویی برایشان ببار آورده و خواهد آورد فکر کنند تا انگیزه لازم جهت رهایی از دام آن برایشان ایجاد شود.
3. مسالة دیگری که باید به آن توجه داشته باشید اینست که: یکی از دلایل گرفتار شدن افراد در دام بی جراتی، رودربایستگی و انفعال، عدم آگاهی آنها ازحدود حقوق خود و دیگران است، لذا موقعیت هایی را که در آنها ناجرات مندانه عمل می‌کنند، شناسایی کنند و سپس با تحلیل منطقی این موقعیت ها، خود را برای مواجهه صحیح و جرات مندانه در موقعیت مشابه بعدی آماده کنند.
4. اینگونه افراد باید توجه داشته باشند که محبت و احترام به دیگران و تذکر به آنها در مورد انجام وظایف‌شان بخوبی قابل جمع است. و پرویی و پرخاشگری هیچ ربطی به جرات مندی و قاطعیت ندارد. این باوری غلط است که اگر بخواهید وظایف خود را به نحو احسن انجام دهید با دیگران تضاد پیدا خواهید کرد زیرا انجام وظیفه، افراد وظیفه شناس را خوشحال خواهد کرد و موجب ارتقای شخصیتی شخص خواهد شد و افرادی را که به فکر تنبلی و تجاوز به حقوق دیگران هستند را بر سر جای خو خواهد نشاند.
5. قبل از اینکه مثلا در جمع همکلاسی ها حاضر شوند و یا در میان جمع دوستان و یا فامیل شروع به صحبت کنند، خود را آرام سازند، مثلا با چند تنفس عمیق بر خودشان مسلط شوید و آنگاه سعی نمایند بیانات خود را بصورت آرام، مودبانه، ولی قاطعانه مطرح کنند.
6. برخی از جملاتی را که افراد جرات مند و قاطع بصورت آرام و مودبانه در برخورد با دیگران بکار می برند را یاد بگیرند و در خلوت، جلوی آینه بایستند و با خود تمرین کنند تا بتوانند آنها را در موقعیت های خاص براحتی بکار ببرند.
7. «نه» گفتن را تمرین کنند که در صورت لزوم و موقعیت های اجتماعی مختلف در جاهایی که لازم است براحتی نه بگویند.
8. چون شهرستان محل سکونت خود را ذکر نکرده اید من نمی دانم که آیا امکان شرکت در گروه های آموزش مهارت جرات مندی را دارید؟ یا نه، اما در صورت امکان سعی کنید حتما در این کار گارگاه های عملی شرکت کنید. زیرا شرکت در این کلاسها می تواند بصورت محسوسی جرات مندی شما را افزایش دهد.
9. راهکار دیگر تقویت اراده است، افراد کمرو بخاطر پایین بودن اراده توان انجام برخی از کارها را ندارند در حالی که اگر اراده تقویت شود براحتی قادر به انجام ان کار خواهند بود. البته ضعف اراده می تواند علل مختلفی داشته باشد که باید ملاحظه و بررسی گردد تا راهکار مناسب تجویز گردد.
10. اضطراب جزء جدایی ناپذیر کمرویی است و یکی از روش های مهم در درمان کمرویی شناخت کانون اصلی اضطراب است، بدین معنی که شخص باید شناسایی کند که در چه موقعیت هایی اضطراب به او روی می آورد تا با مطرح کردن آن به یک مشاور مبادرت به درمان ان نماید.
11. استفاده از روش ریلکسیشن می تواند تاثیر بسزایی در کاهش تنش حاصل از اضطراب داشته باشد؛ لذا توصیه می شود این روش را تحت نظر یک مشاور فرا گیرید و قبل از ورود به کانون های اضطراب بکار گیرید.
12. فرد کمرو باید تدریجا و با برنامه ریزی رویه زندگی خود در عرصه اجتماعی عوض کند تا وضع روحی او کم کم بهبود یابد. مثلا با خود قرار بگذارد که به دید و بازدید خویشاوندان برود. اما در اوایل بیش از ده دقیقه توقف نداشته باشد و کم کم مدت آن را بیشتر کند.
13. این گونه افراد باید سعی نمایند به هر بهانه ای که شده با دیگران صحبت نمایند و یا مثلا به بهانه های مختلف در جمع دیگران مطلبی هر چند کوتاه را بازگو کنند.
14. این افراد می توانند از طریق الگو گیری از افراد جرات مند و اسرتیو کم کم به این مشکل خود فایق آیند. مثلا ملاقات با اشخاص جرات مند، رفت و آمد داشتن با آنها، دیدن فیلمها و یا خواندن داستان ها.
15. ارتباط با خدا در بالا بردن آرامش و زدودن اضطراب که نقش مهمی در تداوم کمرویی دارد بسیار موثر است.
16. ورزش کردن عامل مهمی در تقویت اراده دارد و ضعف اراده که از ریشه های کمرویی را کاهش می دهد.
به این نکته توجه داشته باشید که کلید حل مشکل اینگونه افراد، تمرین و تمرین و تمرین آن‌چیزهایی است که گفته شد. و همیشه بیاد داشته که شما پیرو کسی هستید که فرمود: از بزدلی و ناجرات ورزی بپرهیزید که ننگ و نقص است. (علی علیه آلاف التحیه و السلام) منتخب میزان الحکمه روایت 1046

آیا تنبیه جسمی زن در صورتی که خود او راضی باشد و تنبیه وسیله ای برای کسب لذت قرار داده شود از نظر شرعی جایز است یا خیر؟ از نظر روانشناسی چطور چون کم نیستند خانم هایی که به وسیله تنبیه شدن اعم از خشونت جنسی، اسپنک و چوب و فلک تحریک می شوند

چنانچه صدمه ای و آسیبی به بدن زن وارد شود جایز نیست. (1)
در ارتباط های بعدی نام مرجع خود را ذکر کنید.
پی نوشت:
1. سؤال تلفنی از دفتر آیت الله خامنه ای. (0251-7746666).

چرا زنانی که در جنگ به اسارت گرفته شده حتی اگه شوهر دار باشند محرمند به مردهایی که اسیرشون شدند حتی اگه خود زن راضی به این محرمیت نباشند؟چون این حكم اسلمه.ازواج با زن شوهردار كه تو جنگ اسیرش میكنن حلاله.نیازی هم به عقد كردن و مهریه دادن و....نیست وَالْمُحْصَنَتُ مِنَ النِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَیْمَنُكُمْ كِتَبَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ سوره نساء آیه۲۴ ترجمه: و(ازدواج با) زنان شوهردار (نیز بر شما حرام شده است،) مگر آنان كه (به حكم خداوند، در جنگ با كفّار) مالك شده‏اید. (این احكام،) نوشته و قانون خدا بر شماست.این شبهه از طرف مسیحیان و اهل کتاب است لطفا طوری جواب دهید که جواب مسیحیان را داده باشید

پرسشگر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی.
اين حکم مربوط با کافران حربي است. وقتي قبيله و عشيره اي همگي اعم از زن و مرد و بزرگ و کوچک به جنگ با اسلام قيام کردند، مسلمانان بايد از کيان خود دفاع کنند و با آنان بجنگند و تا زماني که شکست آنان قطعي نشده ، دشمن را بکشند و اگر قبل از شکست قطعي ، دشمن پيشنهاد مصالحه داد، امام بر اساس توافق با آنان رفتار مي کند و وقتي شکست آنان قطعي شد، دشمن را به اسارت بگيرند و دشمناني که در جنگ شکست مي خورند و تسليم مي شوند، امام مسلمانان با رعايت مصلحت جامعه اسلامي در مورد آنان اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ تصميم مي گيرد .
بنا بر اين کافراني که براي نابودي کشور اسلامي اقدام کرده بودند بعد از شکست قطعي به اسارت درآمده و به صلاحديد امام به منت یا در قبال فدیه آزاد می گشتنند یا به بردگي گرفته مي شدندو زنان که همراه آنان بودند نیز ، به عنوان کنيز به ملکيت مجاهدان در مي آمدند و همچنان که رزمنده مسلمان مالک برده مرد مي شد و مي توانست او را بفروشد يا به کار بگيرد، مالک زن هم مي شد و اگر مي خواست، می توانست ازاو بهره جنسي ببرد، چون ملک خودش بود، ديگر احتياج به عقد نداشت.
این حکم فقط مربوط به جنگ با کافرانی است که علیه اسلام و جامعه اسلامی شمشیر کشیده و برای به نابودی کشاندن اسلام هجوم آورده باشند.
مسلمانان حق ندارند ابتدا و بدون تبلیغ و دعوت و بدون این که مورد هجوم واقع شوند و برای تحمیل اسلام یا کشورگشایی به سرزمینی حمله کرده و مردان جنگی آنان را بکشند و بقیه را اعم از زن یا مرد به بردگی بگیرند.
اجازه به بردگی گرفتن فقط در مورد مردان و زنانی است که به کشور اسلامی هجوم آورده و در صدد نابودی اسلام و مسلمین هستند و این اجازه هم فقط مربوط به کسانی است که در میدان نبرد حضور دارند و آن هم در صورتی است که امام مسلمانان به بردگی گرفتن اسیران را جایز بداند و اجازه دهد.
البته برده گرفتن شرکت کنندگان در جنگ را اسلام باب نکرد بلکه قانون عمومي آن زمان بود و اسلام هم مخالفت فوري و دفعي با آن را مناسب نديد بلکه به مبارزه تدريجي با آن پرداخت و ضمن پذيرفتن اصل آن، زمينه هاي ورود بندگان به جامعه اسلامي و آزاد شدن و ايمان آوردن آنان را ايجاد کرد.
خلاصه کسي که براي هدم و نابودي گروهي اقدام کرد، با اين اقدام خود به آن گروه اجازه داده اگر بتوانند او را هدم و نابود کنند و اگر آنان بر وي غلبه کردند و به جاي کشتن او ، وي را به بردگي گرفتند و مالک همه منافع او شدند، اين نه تنها ظلم نيست بلکه مقابله به مثل با او و عکس العمل رفتار ظالمانه خودش است واين رفتار با ستمگر متجاوز، نزد هيچ کس ناپسند نبوده ونکشتن و به بردگي گرفتنش، خدمتي به اوست زيرا برده بودن بخصوص اگر مالک، مسلمان معتقد و پاي بند باشد ، در معرض نجات دنيا و آخرت قرار دادن فرد است .
البته اين حکم اسلام به تبع شرايط حاکم در آن زمان و به صلاحديد حاکم اسلامي در آن عصرها بود اما حالا که برده داري و به بردگي گرفتن انسان ها در جهان ممنوع شده، معلوم است که اسلام به اين قانون متمايل تر است و رهبر جامعه اسلامي هم مصلحتي براي به بردگي گرفتن اسيران نمي بيند بخصوص که چهره اسلام را زشت جلوه مي دهد و اسلام و رهبر جامعه اسلامي براي پيمان ها و مواثيق معقول و ارزشمند جهاني ارزش قائل است و داعيه دار چنين پيمان ها و ميثاق هايي است.

صفحه‌ها