اسیب های دوستی
۱۳۹۰/۰۸/۳۰ ۰۰:۴۲ شناسه مطلب: 53988
سلام . سه سال است با پسرس دوست هستم خیلی به او علاقمند هستم ایشان نیز مرا دوست دارند و ابراز علاقه میکنند ولی از آنجا که من قصدم ازدواج با او هست نمیدانم از چه راهی وارد شوم که بفهمد بجز او با کسی ازدواج نمکنم میترسم مطرح کنم و بگوید نه که من زندگی ام فنا میشود خودم میدانم که نابود میشوم چون خودم را میشناسم خواهش میکنم کمکم کنید ولی نا امیدم نکنید خیلی به خداوند و ذکر متوسل شده ام و بسیار اشک ریخته ام بخدا بدون او خواهم مرد یا مرده ایی متحرک میشوم خواهش میکنم برایم دعا کنید و شاید رو حانیت شما باعث بشود خداوند نظری به من هم بیافکند منتظر پاسخ شما هستم با تشکر
مسلماً «دوست داشتن، عشق ورزيدن و ازدواج سالم» حق مسلّم شماست، ولي اگر اين حق از مسير معيّن، مشخص و صحيح آن استيفا و دنبال نشود، ممكن است عوارض نامطلوب و گاهاً بسیار ناخوشایندی را ايجاد كند و شما را با مشکلات عدیده ای روبرو سازد و از رسیدن به هدف مطلوب باز دارد.
از این که می فرمایید: «به جز او با کسی ازدواج نمی کنم، می ترسم مطرح کنم و بگوید نه، که زندگی ام فنا می شود و نابود می شوم. به خدا بدون او خواهم مُرد یا مرده ای متحرک می شوم.» نشان می دهد که شما گرفتار آفت عشق و علاقه افراطی و بی ضابطه گردیده اید. از آنجا که دختران معمولاً عاطفی تر و احساسی تر هستند، مقوله عشق افراطی و وابستگی روانی در آنها زیاد دیده می شود و در سنین کودکی و دبستانی تا حدودی طبیعی است. اما در سنین نوجوانی و جوانی غیر طبیعی بوده و نشانه برخی آشفتگی های روانی و مشکلات دیگر می تواند می باشد که نیازمند درمان جدی می باشد.
وابستگی روانی از آفت عشق و دلدادگی است که امر مطلوبی قلمداد نمی شود چرا که آزادی و ارزش های انسان را از فرد می گیرد و او را از درک واقعیت های زندگی باز می دارد. در نظام آفرینش، انسان نامحدود و البته آزاد آفریده شده است و همه هستی مُسخّر و در اختیار اوست. هیچ چیزی به آن اندازه ارزش ندارد تا انسانی را به خود ببندد و وابسته و زندانی خود کند چرا که همه هستی رشد و ارتقائشان در این است که در خدمت آدمی باشند نه بر عکس. حالا وقتی خودت را وابسته به فردی می کنی، در واقع خود را از موقعیت برتر و آزادی که داری به جایگاه پَست و محدودی تنزّل داده و گره می زنی، خود را شکننده و ضعیف می کنی. همه افراد و تعلقات دیگر زوال پذیر و رفتنی اند. شغل، مدرک، ثروت، سلامتی، احساس و …، همه تغییر پذیر و از بین رفتنی اند. و هرکس به آنها وابسته باشد ناچاراً رنج فرسودگی، تنهایی، جدایی و پست شدن را همواره با خود خواهد داشت.
این را بدانید که عشق فراتر از هر گونه وابستگی هاست. اگر تو به یک نفر وابسته شدی و بدون او می میری، نام آن را دیگر عشق مگذار. مثل نوزادی که به شیر مادر وابسته است، اگر شیر مادر نباشد کودک می میرد، چون وابسته است. عشق وابستگی نیست که با نبود معشوق، فرد مردنی شود. اصلاً معشوقی که اکنون باشد و فردا نباشد، چگونه می تواند عشق ایجاد کند، صرفاً یک نوع وابستگی روانی می آورد. و صد البته هنگام از بین رفتن هم تأثر و اندوه و مشکلات دیگر به ارمغان می آورد.
با این اوصاف، اصل آشنایی و علاقمندی شما حتی اگر به قصد ازدواج بوده باشد و همین طور وابستگی به وجود آمده، از ابتدا نادرست بوده است. بنابراین می بایست تا وقت باقیست در صدد اصلاح گذشته بر بیایید و قضیه ازدواج خود را از یک مسیر مشخص طی نمایید.
این را بدانيد كه اگر وي اولين فردي است كه به وي علاقه مند هستید و تمایل به ازدواج با او دارید، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي تواند شما را خوشبخت كند بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد هر چند اگر او نیز تمایل به ازدواج با شما داشته باشد و به جای شکل دهی روابط دوستانه، مراحل مشخص آن را طی کند، مي توانيد به عنوان يك گزينه نه تنها گزينه يا اولين و آخرين گزينه، روي او حساب باز كنيد و با همکاری خانواده در مورد او به تحقیق و بررسی بپردازید تا اگر شرایط ازدواج و تناسب و همخوانی لازم را با شما داشت، ازدواج صورت پذیرد.
در حال حاضر شما در موقعیتی نیستید که بتوانید در مورد ازدواج خود به تنهایی تصمیم گیری نمایید و با این وابستگی روانی ایجاد شده و نگرشی که پیدا کرده اید، نیاز به کمک و حمایت روانشناس بالینی دارید. برای این منظور می توانید به صورت حضوری به کلینیک مشاوره و روانشناسی معتبر مراجعه کنید و با گفتگو با یک روانشناس بالینی و روان پزشک با تجربه، برخی از آشفتگی های روانی خود را درمان کنید و خویشتن را از وابستگی روانی برهانید. یادتان باشد که هر گونه تعلل در زمینه درمان و احیاناً دست روی دست گذاشتن و ادامه ارتباط دوستانه و گرویدن به عشق افراط گونه، مشکلات را صد چندان خواهد نمود.