كلام

با سلام. از پاسخگویی شما سپاسگزارم. از دعای خیرتان هم ممنونم. ولی این مطالب را در بسیاری از سایت ها و بسیاری از کتاب ها خوانده ام و کاملا آگاهم که خداوند طبق شرایط خاصی دعا را مستجاب می کند. ولی زمانی که خواب متبرکی دیده می شود و به توسل شما کاملا مرتبط است چه باید کرد. اگز خداوند نمی خواست دعایمان را مستجاب کند به عقیده ی من چرا باید خواب متبرک به ما نشان دهد؟ در حالی که ما تعبیر خواب هایمان را از روحانیون با کمالات قم نیز جویا شده ایم و آنها اعتقاد یر شقای مریظمان داشتند. اما هنوز اتفاقی رخ نداده است. این پریشانی من باعث شد تا در اینجا سوالات خود را بازگو کنم. سوالاتی که بی شمارند و جواب هایی که زیاد قانع کننده نیستند. با تشکر. اگر ممکن است تخصصی تر و عمیق تر جواب مرا بدهید. با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
در پاسخ قبل، ابعاد مختلف مسئله را بيان كرديم و براي تان توضيح داديم كه استجابت هميشه به معناي برآورده شدن خواسته يا حاجت نيست. دعايي مستجاب مي شود اما نحوه استجابت متفاوت با‌ آن چيزي است كه انسان تصور مي كند، يا انتظار دارد.
بنابراين ما نگفتيم كه دعاي تان مستجاب نيست، بلكه در مورد نوع استجابت توضيح داديم.ضمنآً در مورد خواب نيز اگر چه از علم تعبير برخودار نيستيم، اما مي دانيم نحوه تعبير خواب ها و حتي كساني كه تعبير مي كنند، مي تواند بسيار متفاوت باشد.ما خواب شما و تبرك خواب تان را زير سوال نبرديم، بلكه از انواع مختلف استجابت و از انواع تعبيرها سخن گفتيم.ضمن آنكه در همه مصايب و خواب ها و دعاها نبايد از آزمون الهي در حوادث غافل باشيد.
بر خلاف بسياري از ما انسان ها كه دعا را صرفاً‌ در نتيجه و استجابت آن جستجو مي كنيم، طبق سيره و تعاليم ائمه دين(ع) اصل دعا ارزشمند است و نتيجه و خواسته فرع بر آن است.
اصل دعا ارتباط بنده ضعيف با خداي بزرگ و با عظمت است . انسان با دعا( صرف نظر از خواسته و حاجت) به مقامي مي رسد كه تصور آن را نيز نمي تواند بكند، البته درجه خلوص نيت و... در درجه ارتقاي انسان تأثير بسزا دارد.
براي شفاي بيمارتان دعا مي کنيم . با اين حال خدا مصلحت ما را بهتر مي داند و بايد راضي به قضاي او باشيم .

سلام ما معتقدیم همه آدمها از نسل آدم وحوا هستن نه؟خب پس دراین صورت چرا بعضیا سفیدپوست بعضیا سرخ پوست و... هستن؟از این گذشته اگه فرض کنیم آدم و حوا اولین انسانهایی هستن که پا روی زمین گذاشتن خب هرچقدرهم تولید مثل کرده باشن همه ی بچه هاشون به هم محرم هستن کس دیگه ای هم که روی زمین نیست که بابچه های آدم و حواازدواج کنه خب پس نسل انسانها چطور تداوم پیدا کرده و به اینجا رسیده؟؟؟؟!!!

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مركز
در نامه خود دو سوال را مطرح كرده ايد كه به تفكيك پاسخ آن تقديم مي شود:
1)مفسر حکيم علام طباطبايي در اين باره اظهار داشته است: چه بسا گفته مي شود که اختلاف رنگ پوست بدن انسان‌ها نشانه اين است که شايد همه بشر از يک مبدء (آدم و حوا) متولد نشده‌اند. اما اين تصور صحيح نيست، زيرا اختلاف خون‌ها و به دنبالش اختلاف رنگ‌ها هيچ دلالتي بر مدعاي ياد شده ندارد، به خصوص آن که ره آورد علمي امروز اساس خود را بر اين پايه نهاده که انواع کائنات در حال دگرگوني و تحولند .با چنين مبنايي چگونه اطمينان پيدا مي‌شود به اين که اختلاف خون‌ها و به دنبالش اختلاف رنگ‌ها مستند به دگرگوني در اين نوع نباشد؟
با اين که دانشمندان جزم و قطع دارند بر اين که تحول در بسياري از انواع جانداران واقع شده، علاوه بر اين دانشمندان امروز هيچ اعتنايي به اختلاف رنگ‌ها ندارند حتي بسياري تلاش دارند از طريق طيب جديد رنگ پوست بدن انسان را مثلا از سياه به سفيد تبديل کنند. (1)
طبق اين تحليل معلوم مي‌شود تفاوت رنگ‌ها هرگز نبايد موجب ترديد در اين حقيقت بشود که همه بشر موجود نسل‌شان به آدم و حوا برمي‌گردد. چه اين که در قرآن کريم به اين مسئله تصريح شده است. (2)
اکنون بسيارند کساني که از يک پدر و مادر به دنيا مي‌آيند، ولي از نظر رنگ صورت و قيافه و حتي رفتار و اخلاق کاملا متفاوت بلکه متضادند، بنابراين اختلاف رنگ‌ها هرگز دليل بر آن نيست که در مبدء نسل بشر غير از آدم و حوا کسي و يا کساني ديگر نيز نقش داشته‌اند.
پي نوشت:
1-2 .الميزان ، ج 4 ،ص23 2 -224
===========================================================
2)در مورد کيفيت ازدواج فرزندان آدم و حوا چند قول هست:
1-با توجه به علم ديرينه شناسي و با توجه به مکالمه فرشتگان با خدا، فهميده مي شود که قبل از حضرت آدم انسان هايي شبيه به حضرت آدم زندگي مي کرده اند . فرزندان آدم و حوا با افرادي از انسان نماهاي پيشين ازدواج کرده اند .
اين نظريه هيچ تاييدي از قرآن و روايات ندارد ،بلکه با ظاهر قرآن مخالف است . چون افرادي ازدواج خواهر و برادر را حرام ذاتي و فطري مي دانسته اند، براي فرار از محذور ازدواج خواهر و برادر بدان متوسل شده اند.
2-خداوند براي فرزندان آدم همسراني از حوريان يا جنيان فرستاد.
اين نظر گر چه در روايات مؤيداتي دارد ، ولي با ظاهر قرآن و اعتبار عقل مخالف است، زيرا حور و جنيان از جنس آدميان نيستند و نمي توانند از آدميان فرزند بزايند.(1)
3-فرزندان آدم خواهر و برادر با هم ازدواج کرده اند. خداوند مى‏فرمايد: «وبث منهما رجالاً كثيرا و نساءا ؛(2)
از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانى در روى زمين منتشر ساخت».
ظاهر آيه مى‏گويد كه نسل بشر فقط به وسيله اين دو تن به وجود آمده ، اگر غير از اين دو در بقاى نسل او دخالت داشتند، بايد مي فرمود: «وبث منهما و من غيرهما = به وسيله اين دو و غير آنان... ».
اما محذور ازدواج محارم هم پيش نمي آيد، زيرا اين حکم و حرمت شرعي و قراردادي است . تا ابلاغ نشده باشد ، ممنوع نيست . در آن زمان هنوز از جانب خدا اعلام نشده بود.
امام سجاد (ع) به مردي قريشى جريان ازدواج هابيل را با بلوزا خواهر همزاد (دوقلو) قابيل و ازدواج قابيل را با قليما خواهر همزاد هابيل شرح مى‏داد که گفت:آيا آنان خواهران خود را حامله کردند؟اين که عمل مجوسيان است؟
فرمود: اين مطلب را انكار مكن زيرا جواز اين در آن روز و حرمتش در امروز هر دو حکم خداست. مگر خدا همسر آدم را از جنس خودش نيافريد و بعد او را بر وي حلال نکرد؟ اگر مجوسيان در ازدواج محارم محکومند ،چون با وجود نهي و حرمت اين کار را مي کنند.(3)
بنابراين حرام و حلال يك اعتبار شرعي و ديني است؛ بنابراين اگر حكم خدا در يك شرايط خاص( مانند نبود هيچ انساني براي ازدواج جز خواهر) با توجه به ضرورت تغيير نمايد، حرمت نيز تغيير مي يابد، مانند حرمت خوردن گوشت مردار يا گوشت سك و خوك كه اگر شخص در حال مرگ باشد و مجبور به خوردن باشد، نه تنها حرام نيست، بلكه واجب مي شود.
علامه طباطبايى مى‏فرمايد: حكم ازدواج، يك حكم تشريعى و تابع مصالح و مفاسد است . حكم تكوينى نيست كه قابل تغيير نباشد. از اين‏رو ممكن است كه در ابتداى خلقت به خاطر ضرورت بقاى نسل در جامعه محدود آن روز كه فقط دو برادر و دو خواهر بودند، از جانب خدا حرام نگردد . بعد كه ضرورت برطرف شد، حكم حرمت بيايد. به جهت اين كه ادامه جواز ازدواج با توجه به گسترش نسل و ازدياد برادران و خواهران، موجب اشاعه فحشا و از بين رفتن غريزه عفت مي گردد.
افزون بر اين نمى‏توان گفت فطرت با اين ازدواج مخالف است، زيرا متمايل نبودن طبع ،نه از آن جهت است كه ذاتا از آن تنفر دارد ، بلكه به جهت آن است كه اين را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بين رفتن غريزه عفت مى‏داند. شاهد بر اين مطلب (قبيح ذاتي نبودن اين عمل) اين كه، ازدواج خواهر و برادر براى مدتى طولانى در بين مجوس شايع بوده است.(4)
پي نوشت ها:
1.ترجمه الميزان،ج4،ص230.
2.نساء(4)آيه1.
3.ترجمه الميزان،ج4،ص232.
4.همان،ص229-230.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

درزندگینامه حضرت احمدابن موسی (ره)موسوم به شاهچراغ که درحرم ایشان نیز موجود می باشدآمده است که حضرت امام موسی کاظم(ع)حضرت احمدابن موسی(ره) به عنوان امام بعدازخود معرفی نمودو بعداز شهادت ایشان وقتی مردم رفتند تا باحضرت احمدابن موسی(ره) بیعت کنند،ایشان قبول نکرده وامام رضا را به عنوان امام معرفی می کنند. حال سوال این است که اولا" امام موسی کاظم(ع) که معصوم می باشد چرا امام بعدازخودرا که آن هم معصوم است رابه اشتباه معرفی کرده؟ ثانیا" مگرردای امامت را می توان بخشید کهحضرت احمدابن موسی(ره)آن را به امام رضا(ع) بخشیده؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
با تحقيقاتي که در منابع معتبر و کهن انجام شد، به اين مطلب دست نيافتيم. لطفا در مکاتبات بعدي آدرس و منبع اين مطلب را ذکر نماييد تا توضيحات لازم ارائه شود. در ضمن اين حرف با مباني حقه شيعه همسويي ندارد، زيرا ما به عصمت امامان قايل هستيم. و اين امر - همان طور که شما هم اشاره کرديد- با عصمت امام کاظم (ع) منافات دارد .همچنين بنا برعقيده شيعه ، امامان از سوي خدا وتوسط پيامبر (ص) - به ترتيب- از قبل مشخص و معين شده اند.. که اول آن ها امام علي (ع) و آخرين آن ها امام زمان (ع) مي‌باشد. امامان نيز همين کار را مي‌کردند، يعني هر امامي، امام بعد از خود را معرفي مي‌نمود. مثلا امام کاظم (ع) بعد از امام رضا (ع) را به عنوان امام و جانشين خود معرفي نمود. امام کاظم (ع) نيز اين کار را کرد و امام رضا (ع) را به عنوان امام بعد از خود معرفي کرد. برخي از گروه‌ها برخي از مسايل را مطرح مي‌کنند که دور از واقعيت است. مثلا فرقه اسماعيليه تصور مي‌کند که امام صادق (ع) بعد از خود فرزندش اسماعيل را به عنوان امام معرفي نمود، و حال اين که اين مطلب واقعيت ندارد. نمي توان پذيرفت که حضرت امام کاظم (ع) احمد را به عنوان امام بعد از خود معرفي کرده باشد .
براي آگاهي بيش تر به کتاب بررسي کلي مسا ئل کلي امامت ،نوشته آيت الله ابراهيم اميني ،مراجعه نمائيد .

چرا زمان پخش اذان از نظر شیعه و سنی متفاوت است؟ و اساسا ملاک آن در بین پیروان دو مکتب چه میباشد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در اذان صبح و ظهر و عصر اختلافي نيست. اختلاف در وقت اذان مغرب است ،آن هم به خاطر رواياتي است که در مورد تعيين وقت مغرب وجود دارد.

باسلام طاعات و عبادات شما هم مورد قبول درگاه حق تعالی منظور من از آن سوال در مورد آقای شهرستانی این بود که من توسط یکی از افراد این آقا که نمی شناسمشان در مورد دین اسلام با من مذاکره نمود و خود را طوری وانمود کرد که خیلی از دین اسلام می داند و من و جوانهای هم سن وسال من هیچ اطلاعی در مورد دین نداریم ،آن آقا یکسری از سخنرانی های خود را که به نام مشکات نام داشت در مورد حضرت علی صحبت نموده بود و اینقدر مرا با حرفاش تحت تاثیر گذاشته بود که از خودم به عنوان یک شیعه متنفر شده بودم بعد کار به جایی رسید که می خواست از من سو استفاده کند که من سریع آن محل را ترک کردم و دیگر با آن شخص ارتباط برقرار نکردم ،فقط این موضوع مرا رنج می دهد که چرا چنین افرادی در جامعه هستند که خود را عالم می دانند و در بخثهایشان دم از ائمه نی زنند ولی خودشان بویی از انسانیت نبردن (من در آن مدت که نزد آن فرد بودم یک سی دی در وسایلش پیدا کردم که یک پدری به خاطر همین موضوع فرزندش را از دست داده بود و به انحراف کشیده شده بود،چون در این جلساتشان همه چیز را به حضرت علی ربط می دهند وبعد دخترها و پسران جوان را با نام ائمه معرفی می کنند که تو مثلا حضرت معصومه و غیره هستی و آنها را با آشنا کرده و به زور تلقین می کنند که با هم ازدواج کنند )من چطور می توانم با این افراد برخورد کنم و از دینم دفاع نمایم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
موضوع را با مستندات خود در اختيار اداره اطلاعات و امام جمعه شهر خودتان قرار دهيد تا برخورد کنند.

یکنفر از ما پرسیدچرا مسلمانها روزه میگیرند دلایل زیادی برای ایشان آوردیم ولی قانع نشدند.از جمله اینکه روزه باعث میشه به گناه نکردن عادت کنیم ولی ایشون گفتند پس چرا این همه آدم بد توی ایران هست؟! به نظر شما چه جوابی باید به این فرد داد ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مى‏كند كه شرع بيان كرده است. ولي ممکن است عقل به همه آن حکمت ها و مصالح نرسد اما يک مسلمان چون معتقد است به اين که همه احکام اسلام صد در صد مصلحت دارد و خداي حکيم محال است که دستور بي حکمت صادر کند ،در جايي هم که عقلش قادر به کشف مصلحت حکم نباشد، عمل به دستور و حکم خدا مي کند، چون يقين به وجود مصلحت در حکم دارد و مي داند که عقلش به خاطر کمي آگاهي نتوانسته مصلحت را کشف کند. پس مسلمان روزه مي گيرد ،گرچه اصلا نداند روزه چه منافعي دارد ،زيرا روزه را خدا واجب فرموده است و به طور يقين مي دانيم اگر روزه منافعي اعم از منافع جسمي و روحي براي انسان نداشت ،هرگز خدا آن را واجب نمي فرمود.
در مورد روزه :
روزه داراى حكمت‏ها و فوايدى است که در قرآن و روايات به آن اشاره شده است و مهم‏ترين آن ها عبارت است از:
1. تقوي وپرهيز از گناه:
از فوائد مهم روزه اين است كه تقواي الهي را در وجود انسان تقويت مي کند . روح انسان را «تلطيف»، و اراده انسان را «قوى»، و غرائز او را «تعديل» مى‏كند.
يكى از بزرگ ترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است. انسانى كه انواع غذاها و نوشابه‏ها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد ،به سراغ آن مى‏رود، همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مى‏رويند. اين درختان ناز پرورده، بسيار كم مقاومت و كم دوامند. اگر چند روزى آب از پاى آن ها قطع شود، پژمرده مى‏شوند و مى‏خشكند.
اما درختانى كه از لابلاى صخره‏ها در دل كوه ها و بيابان ها مى‏رويند و نوازشگر شاخه‏هاي شان از همان طفوليت، طوفان هاى سخت، و آفتاب سوزان، و سرماى زمستان است، و با انواع محروميت ها دست به گريبانند، محكم و بادوام و پراستقامت و سخت كوش و سخت جانند!
روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام مى‏دهد. با محدوديت هاى موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى‏بخشد، و چون غرائز سركش را كنترل مى‏كند، به قلب انسان نور و صفا مى‏ دهد.
روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى‏دهد. جمله لعلكم تتقون (باشد كه پرهيزگار شويد) در آيه 183 سوره بقره در بيان فلسفه وجوب روزه اشاره به همه اين حقايق است.(1)
براي همين مسئله است که در ماه مبارک رمضان در کشور هاي اسلامي آمار جنايت و گناه به صورت چشم گير کاهش پيدا مي کند . انجام کارهاي نيک زياد مي شود. در اثر همين تقويت تقواي الهي درماهاي ديگر نيز جنايت و گناه کم تر صورت مي گيرد.
انجام گناه و خيانت به خاطر ضعف تقوي است . کساني مرتکب گناه و جنايت مي شوند که يا معتقد به روزه و نماز نيستند يا به نحوي از روزه و نماز فرار مي کند.
اگر آمار جنايات در کشورهاي غير اسلامي را در نظر بگيريم، جنايات در کشورهاي اسلامي به مراتب کم تر از جنايات در کشور هاي غير اسلامي است. اين درحالي که است که در کشور هاي غير اسلامي مسئله ايثار و فداکاري، کمک به ديگران و انجام کارهاي نيک و خيرات بسيار به ندرت انجام مي شود ،ولي در بين مسلمانان انجام کارهاي نيک و خيرات و احسان و خدمت به ديگران به صورت يک فرهنگ عمومي و ضروري مي باشد. عامل اصلي آن تقويت روح در تقوي در کشورهاي اسلامي بين مسلمانان است.روزه تقويت گر تقوي و روحيه ايثار و فداکاري مي باشد.
2. روزه براى برقرارى مساوات ميان فقير و غنى است تا مردم با چشيدن طعم گرسنگى، به ياد فقيران و محرومان بيفتند و حق آنان را ادا كنند.(2)
3. روزه آرام بخش دل‏ها است.(3)
4. روزه اثر بهداشتى و درمانى فراوان دارد و باعث سلامتى و تندرستى جسم مى‏گردد.
پيغمبر مى‏فرمايد: «صوموا تصحوا؛روزه بگيريد تا سالم شويد» ( 4)
در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر رسيده است: «المعدة بيت كل داء و الحمية رأس كل دواء؛معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين دارو». ( 5)-

الكسى سوفورين (دانشمند روسى) روزه‏دارى را طريق درمان بسيارى از بيمارى‏ها- از جمله كم خونى، ضعف روده‏ها، رماتيسم، نقرس، بيمارى‏هاى چشم، مرض قند و بيمارى‏هاى كليه و كبد- مى‏داند.(6)
ممکن است حکمت و فايده هاي روزه منحصر به آنچه ذکر شد نباشد و حکمت هاي ديگري نيز ممکن است داشته باشد که ما به آن آگاهي پيدا نکرده باشيم.
پى‏نوشت‏
1. آيت الله مکارم، يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 418.
2. من لايحضره الفقيه، ج 2، ح 9671- 6671.
3. امام باقرعليه السلام مى‏فرمايد: الّصيامُ وَ الْحَجُّ تَسْكينُ الْقُلُوبِ .بحارالانوار، ج 78، ص 381.
4. همان، ج 96 ،ص 255.
5. همان،ج 14 چاپ قديم.
6. تفسير نمونه، ج 1، ص 236.

در قرآن مجید آمده کسانیکه جهاد میکنند با کسانیکه در خانه های خود می نشینند و در جهاد شرکت نمیکنند مساوی نیستند.با این توضیح سهمیه ها و امتیازاتی که برای جانبازان و آزاده ها از جانب دولتها در نظر گرفته می شود قابل قبول است اما امتیازاتی که برای فرزندان انها لحاظ می شود آیا درست است و چه توجیهی دارد؟واینکه آیا با ثوجه به این آیه شریفه اگر امتیازات برای خانواده های مجاهدان هم باید باشد چرا در کشور ما فقط مربوط به شهدا و جانبازان و ازادگان عزیز است نه تمام مجاهدان که در طی جنگ آسیبی ندیده ند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط با اين مركز.
اختصاص بعضي از سهميه‌ها مانند سهميه دانشگاه براي جانبازان ، رزمندگان و خانواده شهدا تبعيض و بر خلاف دستورات دين نيست، زيرا تبعيض در جايي است که افراد با شرايط مساوي، سهم نامساوي داده شود؛ در حالي که شرايط جانبازان و خانواده شهدا با افراد ديگر مساوي نيست. در زماني که برخي افراد به کارهاي خود مشغول بودند و تحصيل مي‌کردند، آنان وقت خود را براي دفاع از کشور صرف کردند و جان خود را دادند. برخي ديگر عضوي از اعضاي بدن خود را از دست دادند . اين مسئله مطمئناً آنان را آسيب پذير کرده و از امکانات مادي آنان کاسته است، پس بايد به نوعي جبران شود. از طرف ديگر. آنان با فداکاري، سهم عمده در حفظ نظام و تماميت ارضي کشور داشته‌اند. اگر فداکاري شهدا و جانبازان و رزمندگان نبود،‌ ما امروزه شاهد اقتدار ملي و عظمت در عرصه‌هاي مختلف نبوديم، بدين‌سان به پاس خدمات و فداکاري شهيدان و جانبازان، اختصاص برخي از سهميه‌ها براي فرزندان آنان، امر معقول و منطقي است.
حمايت از فرزندان قهرمانان و جانبازان ريشة عقلاني و بين‌المللي دارد. امروزه در کشورهاي ديگر نيز از جانبازان و قهرمانان خود تجليل و در ابعاد گسترده از آنان حمايت مي‌کنند. به خانواده هاي آنان نيز بها مي دهند. همچنين حمايت از خانواده شهيدان و جانبازان سبب مي‌شود اگر در آينده خطرات کشور را تهديد کند، فرزندان شهدا با اطمينان از نظام دفاع مي کنند.
دقيقا نمي توان گفت در عصر رسول خدا(ص) و علي (ع) به خانواده شهدا سهميه اختصاص داده مي شد يا نه ؛ ولي حمايت از خانواده شهدا ، رزمندگان و جانبازان قطعا وجود داشته است. اينکه غنايم جنگي بين سربازان و لشگريان اسلام تقسيم مي شد ، در حقيقت کمک خوبي براي خانواده و رزمندگان بود، زيرا همين اموال بعد در اختيار خانواده سربازان اسلام قرار مي گرفت؛ و اين در حالي است که در جنگ ايران و عراق اموال-که به دست مي آمد- بين آن ها تقسيم نمي شد. همه اموالي که از دشمن گرفته مي شد ،در اختيار دولت قرار مي گرفت.
از طرف ديگر قانون در مجلس شوراي اسلامي نوشته مي شود و مخالفان و موافقان بحث مي کنند و بالاخره يک طرف راي بيش تر مي آورد و نظر آن طرف به عنوان قانون پذيرفته مي شود و اين قانون در شوراي نگهبان مطرح و بررسي مي شود، اگر با مباني ديني و مباني قانون اساسي مخالف نبود، تاييد مي شود. ممکن است ما و شما قانوني را صحيح ندانيم و استدلال هاي پشتوانه آن را سست شمرده و نپذيريم ،ولي بالاخره تا زماني که قانون است، بايد بدان عمل کنيم.
قانون تسهيلات براي آزادگان و جانبازان هم براي خود آزادگان و جانبازان و خانواده هاي شان ،يعني زن و فرزندشان امتيازاتي قائل شده ، ممکن است بعضي از امتيازها از نظر ما هم صحيح نباشد، ولي الآن اين قانون است و بايد اجرا شود.
البته درست است که بيت المال بايد به طور مساوي تقسيم شود اما حاکم اسلامي بودجه اختصاصي هم در اختيار دارد که بتواند مطابق اقتضاي مصالح از آن استفاده کند . نمونه هاي آن در تاريخ کم نيست .

من به قدرت خدا کاملا ایمان دار ولی می خواهم بدانم خداوند چگونه می تواند حاجت و آرزویی از انسان را که کاملا به دست انسانهاست مثل ادای قرض،رسیدن دو جوان به هم و...را برآورده کند.آیا برآورده شدن این دعاها دخالت در امور انسانی نیست

با سلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز
از نظر جهان‌بيني مادي،‌ عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، منحصراً مادي است. گاهي بشر بر اثر عفلت و عوامل غير فطري، علت هاي متوسّط را مي بيند و به علت اصلي و مبدأ كلّ و سرچشمه همه خيرات توجه ندارد.بعضي چونان قارون بر اثر تنگ نظري علمي فقط سبب مباشر و علّت قريب را بنگرند مي گويند: «إِنَّما أوُتيتُه عَلي عِلمٍ عِندي» ثروت خود را براساس عيم و دانايي خودم به دست آوردم.(1) در حالي که از نظر جهان‌بيني الهي تنها حق تعالي است كه به عنوان علّت كلّ، و مسبب الأسباب همه اين امور را اداره مي كند.اداي قرض و غيره امور انساني است اما همه کاره انسان نيست .جمله« لا حول و لا قوه الا بالله »معنايش اين است که اگر آدمي کاري مي کند، به قدرت خداست .اگر او بخواهد مي شود و اگر نخواهد نمي شود.كسي كه خداوند را با اوصاف كمالي‏اش شناخت و او را قدرتمندي با اراده در صحنه هستي ديد، ديگر تنها در قالب اسباب و علل عادي و مادي حوادث جهان را تفسير نخواهد كرد؛ بلكه مشيت نافذه او را در همه جا مي‏بيند . حوادث و امور را با در نظر گرفتن اين واقعيت بزرگ توضيح مي‏دهد.
اگر آدمي با اين نگرش به طبيعت بنگرد هنگامي كه مثلا ً بزرگ ترين و مستحكم ترين سد ّو ديوار فلزي را به عنوان سد ّ سكندر مي سازد خواهد گفت: «هذا رَحمَة مِنْ رَبّي» اين از لطف و رحمت پروردگار من است.(2)
.يكي از نام هاي مقدس خداوند، "مسبّب الأسباب" است. مسبب الأسباب يعني سبب ساز. او سسبي را مي آفريند كه انسان بتواند با آن، چيزهايي را كه لازم دارد، تهيه كند، نه اين كه پشت سر دعا به اين انتظار باشد كه از راه غيب ماشيني پشب در منزلش پارك كند.
در ماه مبارك رمضان دعايي از پيامبر نقل شده است: ... خدايا! هر فقير را بي نياز گردان. خدايا! قرض هر مقروضي را ادا فرما... فقر ما را به غنا و بي نيازي بدل گردان. وقتي فقر انسان به غنا تبديل شد، هر چه را كه نياز دارد، به دست خواهد آورد.
پس انسان مي تواند براي سلامتي، به دست آوردن مال، اداي قرض و ... دعا كند، زيرا‌ عوامل روحي و معنوي نيز، هم‌چون عوامل مادي در سرنوشت انسان مؤثرند. استاد مطهري مي‌گويد: «از نظر جهان‌بيني الهي، جهان هم شنواست و هم بينا،‌ ندا و فرياد جاندارها را مي‌شنود و به آن ها پاسخ مي‌دهد. به همين جهت دعا يکي از علل اين جهان است که در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جريان‌هايي را مي‌گيرد و يا جريان‌هايي به وجود مي‌آورد. به عبارت ديگر، دعا يکي از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثه‌اي مي‌تواند مؤثر باشد يا جلو قضا و قدري را بگيرد».(3)
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «دعا قضاي الهي را بر مي‌گرداند و تغيير مي‌دهد، اگر چه قضاي الهي محکم شده باشد. از اين رو زياد دعا کن که آن کليد هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است».(4)
از امام کاظم (ع) نقل شده که فرمود: «بر شما باد به دعا کردن زيرا دعا و درخواست از خدا بلائي را که از مرحلة ‌قدر و قضا گذشته و جز امضاي آن نمانده (يعني تمامي اسباب آن فراهم شده ،ولي هنوز در خارج وجود پيدا نکرده) بر مي‌گرداند».(5)
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «خدا را بخوان و دعا کن و مگو کار گذشته است».(6)
بر اين اساس موساى كليم(ع) براي رفع گرسنگي دعا کرد و عرضه داشت: «پروردگاررا! به آن‏چه به من از نيكى عطا كنى نيازمندم:رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ».امام علي عليه السلام مى‏فرمايد: «به خدا سوگند! موسى عليه السلام غير از قرص نانى كه بخورد، از خدا نخواست؛ زيرا وى (از زمانى كه از مصر فرار كرد و به سوى مدين آمد) از گياهان زمين تغذيه مى‏كرد تا آن‏جا كه بر اثر لاغرى شديد و تحليل رفتن گوشت بدن او رنگ سبز گياه از پشت پرده شكمش آشكار بود» او در اين حال از خداوند غذايى ساده كه گرسنگى‏اش را برطرف كند، تمنّا كرد. (7)

پي‌نوشت‌ها:
1. كهف(18) آيه78
2. همان، آيه98
3. استاد مطهري، مجموعة آثار، ج 1، ‌ص 406.
4. اصول کافي، ج 4، ص 216.
5. ترجمه الميزان، ج 2، ص 55.
6. اصول کافي، ج 4، ص 213.
7. نهج البلاغه ،خطبه 160

فلسفه ماه های حرام چیست؟

فلسفه ماههای حرام چیست؟برخی میگویند فلسفه ماههای حرام در دوران عرب جاهلیت است وبه خاطر جلوگیری از جنگهای عربهای جاهلی بود .بنابر این ایا بخاطر جلوگیری ازجنگهای اعراب جاهلی،برای ما هم باید این 4 ماه ،ماه حرام باشد و به همین علت در برخی جرایم دو برابر دیه باید بدهیم؟برخی میگوینداز زمان حضرت ابراهیم این ماهها حرام بوده ،علت حرام بودن هر کدام از ماههای حرام در ان زمان چیست؟لطفا کامل توضیح دهید؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
فلسفه وجودى ماه‏هاى حرام از سوى خدا و به خاطر دست كشيدن از قتل و خون ريزى وجدال است، تا دامنه آرامش و امنيّت فراگير شود و آدميان در اين مدّت با آسايش خاطر بتوانند در سايه عبادت و بندگى خدا سعادت خويش را تأمين نمايند.(1)
انسانى كه مدتى نسبتاً طولانى سختى‏ها و گرفتارى‏هاى جنگ را پشت سر گذاشته، با خاموش شدن صداى چكاچك شمشيرها در ماه‏هاى حرام فرصت پيدا مى‏كند به گذشته خود بينديشد. اى بسا ترك جنگ در اين مدت عاملى براى برقرارى صلح و آرامش باشد؛(2) اسلام طرفدارصلح و آرامش و امنيت است . اگر دشمن بخواهد از اين قانون اسلامى سوء استفاده كند و حريم ماه‏هاى حرام را بشكند، اجازه مقابله به مثل داده شده است.(3)
كلمات برخى از مفسّران حاكى از اين است كه اعراب جاهلى حرمت اين ماه‏ها را رعايت كرده‏اند، به گونه‏اى كه اگر قاتل پدر خود را در اين فاصله زمانى مشاهده مى‏كردند، به او كارى نداشتند.(4)
امّا حرمت اين چهار ماه از چه زمانى آغاز شده است، برخى گفته‏اند:
حرمت اين ماه‏ها از شريعت حضرت ابراهيم(ع) است.(5)
از برخى روايات استفاده مى‏شود سرآغاز حرمت ماه‏هاى حرام، آغاز آفرينش آسمان‏ها و زمين است؛ در روايتى از امام باقر(ع) آمده است:
به احترام كعبه، خدا حرمت ماه‏هاى حرام را در كتاب خود، همان روزى كه آسمان و زمين را آفريد، وضع كرد كه سه ماه آن پشت سر هم و يك ماه آن جداگانه است.(6) دراين باره قرآن مى‏گويد:
تعداد ماه‏ها نزد خداوند در كتاب (آفرينش) الهى از آن روز كه آسمان و زمين را آفريد، دوازده ماه است كه از آن چهار ماه، ماه حرام است.(7)
نتيجه :
دليل حرمت اين ماه ها روايات اهل بيت است . ممکن است ما دليل بسياري از احکامي که از جانب خداوند حکيم صادر شده است ندانيم. به همين علت است که در آموزه هاي اسلامي بر تعبد و اطاعت پذيري تاکيد شده است. در روايات وارد شده است آنچه که پيامبر (صلي الله عليه وآله ) حلال کرده،تا قيامت حلال است. آنچه که پيامبر حرام کرده است، تا قيامت حرام مي باشد.(8)
پى نوشت‏ها:
1. تفسير الميزان، علامه طباطبائى، ج 9، ص 280.
2. تفسير مجمع البيان، طبرسى، مؤسسه اعلمى، بيروت، ج 5، ص 50.
3. تفسير نمونه، ج 7، ص 409 - 408.
4.تفسير مجمع البيان، همان؛ التبيان فى تفسير القرآن، محمد بن الحسن الطوسى، داراحياء التراث العربى، بيروت، ج 5، ص 214.
5. تفسير الميزان، همان، ص 281.
6. كافى، كلينى، دار صعب، بيروت، ج 4، ص 241 - 240.
7. توبه (9) آيه 36.
8. اصول کافي ، ج1 ، ص57 .

صفحه‌ها