تاریخ

سلام. سؤالی که داشتم در مورد سرنوشت حضرت زینب سلام الله علیها بعد از واقعه اسارت و سخنرانیهای کوبنده ایشون هست. آیا اتفاقات و زندگی ایشون تا پایان عمر شریفشون پس از این تاریخ در تاریخ ثبت شده؟ هم چنین،منبع تحقیقی در این مورد هست که کار کرده باشه؟

پاسخ:
حقيقت امر اين است كه وضع زندگي حضرت زينب (س) بعد از اسارت چندان روشن نيست. شايد بتوان گفت كه حضرت بعد از حادثه كربلا حدود يك سال و شش ماه زندگي كرد.
دكتر سيد جعفر شهيدي، مي‌نويسد:
«پايان زندگاني شير زن كربلا روشن نيست. مسلّم است كه زينب(س) پس از بازگشت از شام، مدتي دراز زنده نبود، چنان كه مشهور است سال شصت و دوم از هجرت به جوار حق رفته است. در كجا؟ مدينه؟ دمشق؟ قاهره؟ هر يك از نويسندگان سيره براي درستي رأي خود، دليلي و يا دليل‌هايي آورده است... اين زيارتگاه‌ها (شام و مصر) از مصاديق بيوتي است كه نام خدا در آن ها به بزرگي ياد مي‌شود و دوستداران اهل بيت يا خلوص نيّت فراوان، مراتب ارادت خود را به كسي كه آن مزار به نام اوست، بيان مي‌دارند و با پيغمبر خود و خانواده او تجديد عهد مي‌كنند.»(1) جهت آگاهي بيشتر به مطالب زير توجه فرماييد:
در مورد ولادت حضرت زينب(ع) مورخان اقوال گوناگوني را ذكر كرده اند.
دو قول مشهور در مورد ولادت ايشان: 1. پنجم جمادي الاولي سال پنجم هجري.(2) 2. برخي نيز سال 6 هـ را سال ولادت ايشان مي دانند.(3) البته اقوال ديگري نيز ذكر شده است. اين بانوي بزرگوار در شهر «مدينه» تولد يافت. مدت زندگي ايشان با مادرش حضرت زهرا (ع) حدود پنج يا شش سال بوده است. «زندگي حضرت زينب با مادر در سوم جمادي الثاني سال 11 هـ به پايان رسيد».(4) شوهرِ «زينب» «عبدالله بن جعفر» پسر عموي بزرگوارش مي باشد. «او يكي از شخصيتهاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف مي باشد».(5)حضرت زينب (ع)داراي القاب و كنيه هاي زيادي است. «يكي از القاب آن حضرت كه در روايات آمده، «عقيله» يا «عقيله بني هاشم» است (6) از ديگر القاب آن حضرت مي توان «صديقه صغري» «عارفه» «عالمه» «فاضله» «كامله» و «عابده آل علي»(7) را نام برد. حضرت زينب (ع) تا زماني كه امير المؤمنين در مدينه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدينه زندگي كردند و زماني كه امير المؤمنين پايتخت حكومت اسلامي را به كوفه منتقل كردند به كوفه نقل مكان كردند. «حضرت زينب در كوفه به ارشاد و تعليم زنان كوفه اشتغال داشت».(8) حضرت علي (ع) در سال 40 هجري در كوفه به شهادت رسيد. بنابراين سن حضرت زينب (ع) در اين زمان تقريبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن (ع)زيست نمود. «امام حسن(ع)» در سال 50 هجري به شهادت رسيد.(9)
بعد از شهادت امام حسن (ع)10 سال نيز با برادر ديگرش يعني امام حسين (ع) زندگي كرد. حضور ده ساله زينب (ع) در صحنه زندگي برادرش حسين (ع) پر حادثه ترين و رنج آورترين دوران زندگي ايشان است. حضرت زينب در طول زندگي با مصائب زيادي روبرو شد. اما حضور ايشان در كربلا و ديدن آن صحنه هاي دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همه مصيبات دردآورتر و ناگوارتر بود. چرا كه در يك روز همه عزيزانش خصوصاً برادرش امام حسين (ع) را از دست داد. هنگام مصيبت جانگداز كربلا سن حضرت زينب (ع)55 ساله بود. اين بانوي بزرگوار «در شب يك شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجري درگذشت.»(10)هر چند اقوال ديگري نيز در مورد ماه وفات ايشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجري است.
درباره حضرت زينب به منابع زير مراجعه فرماييد:
- زينب پيام آور عاشورا، سيد عطاء الله مهاجراني
- زينب قهرمان كربلا، صادقي اردستاني
-رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي ج 3- بخش زندگي حضرت زينب (س)-
- زندگاني حضرت زينب (س)، مصطفي اوليائي
- زندگاني حضرت زهرا و دختران آن، رسولي محلاتي، سيد هاشم

پي نوشت ها:
1. جعفر شهيدي زندگاني حضرت فاطمه(ع) تهران، دفتر فرهنگ اسلامي، ص 262.
2. علي محمد علي دخيل، زينب بنت الامام اميرالمؤمنين، بيروت، موسسه اهل البيت (ع)، 1399 هـ، ص 10.
3. بنت الشاطي،السيدة زينب عقيلة بني هاشم، ترجمه حبيب چايچيان، تهران، نشر اميركبير، چاپ 16، 1373، ص 16.
4. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ دوم، 1403ه‍ ق، 1983 م، ج43، ص215.
5. رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگاني حضرت زهرا و دختران آن حضرت، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ اول، ص 273.
6. همان، ص 270.
7. علي محمد علي دخيل، پيشين، ص 11.
8. رسولي محلاتي، سيد هاشم، پيشين، ص 285، بعد از شهادت امام علي (ع)حضرت زينب - سلام الله عليها - مجددا به مدينه بازگشتند.
9. مفيد، ارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدي، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، 1376 ش، ص 192.
10. بنت الشاطي، همان، ص 72.
موفق باشید.

تاريخ و علت شهادت امام حسين (علیه السلام) را بنويسيد.

پاسخ:
حضرت امام حسين(علیه السلام) در دهم محرم (عاشورا) سال 61 هجري در كربلا در سن 57 سالگي به شهادت رسيد، علّت شهادتش اين بود، كه وقتي معاويه در شام فوت كرد، پسرش يزيد كه جواني فاسد و شارب الخمر و قمار باز بود، به عنوان خليفه رسول الله (جانشین پیامبر) بر تخت پادشاهي نشست. چون امام با اين مسئله موافق نبود، با او بيعت نكرد و مجبور شد، از مدينه به سوی مكّه هجرت نماید. جاسوسان يزيد در صدد ترور امام(ع) در مكه در كنار حرم امن الهي برآمدند و از طرفي مردم كوفه نامه هاي فراواني به عنوان دعوت از امام براي امامت، نوشته بودند، آن حضرت در ذي الحجة سال 60 هجري به سوي كوفه حركت كرد و در دوم محرم سال 61 به نزديكي كوفه در مكاني به نام كربلا فرود آمد. در آن جا در محاصره نيرو هاي اعزامي يزيد از كوفه و از نقاط ديگر قرار گرفت و در 10محرم همان سال مرگ سرخ را برگزيد و تسليم خواسته يزيد نشد و فرمود: "القتل اولي من ركوب العار و العار خيرٌ من دخول النار؛ كشته شدن با شرافت و عزّت، بهتر از ننگ و ذلّت و بندگي است." و فرمود: "اني لا أري الموت الاّ السعادة و لا الحيوة مع الظالمين الاّ برما؛ مرگ با شرافت جز سعادت نيست و زندگي با بيدادگران جز رنج و زحمت نيست." همچنين از آن حضرت نقل است، که فرمود:"هيهات منّا الذّلة؛ از ما ذلّت و تسليم در برابر ظلم و طغيان، دور است ". و در پیامی به همه مسلمانان فرمود: "مثلي لا يبايع مثله ؛ مثل منی هرگز با مثل يزيد بيعت نمي كند." امام مرگ سرخ را بر زندگي و زير بار ظلم و طاغوت يزيد رفتن را برگزيد و درسي جاودانه براي تاريخ به جا گذاشت.(1)
او هنگام خروج از مدينه به سوي مكه فرمود: «حركت و خروج من براي افساد و ريا و خودنمايي نيست، بلكه براي اصلاح امت پيامبر حركت كردم، تا امر به معروف و نهي از منكر كنم و روش و سنّت جدّم و پدرم را زنده كنم».(2)
اما اين كه چرا اين وضع پيش آمد، كه فرزند پيامبر را با نهايت قساوت به شهادت برسانند، در اين باره مي‌گوييم: ‌عوامل بسياري در اين مسئله نقش داشتند، اينك به چند عامل مهم اشاره مي‌كنيم:
1) دنيا خواهي مسلمانان
مسلمانان صدر اسلام مي‌دانستند، كه لايق‌ترين فرد براي جهان اسلام امام علي(ع) است، اين شايستگي را هم از زبان پيامبر (ص) شنيده بودند و هم خود آنان امام را خوب مي‌شناختند. اما متأسفانه دنياخواهي و قدرت‌گرايي بعضي انصار و مهاجر موجب شد، كه اولين انحراف فكري و عقيدتي در زمينة امامت و خلافت به وجود آيد.
اين مسئله كه در سقيفه بني ساعده تشكيل شد، هسته اوليه و اصلي انحراف از توصيه و سنت پيامبر و مبدأ انحرافات بعدي را شكل داد. كم كم در زمان سه خليفه اول، زمينه حكومت امويان فراهم شد و حادثة عاشورا با سقيفه بني ساعده پيوند خورد، زيرا از همان روز زمينه شكل گيري حادثة‌عاشورا به وجود آمد .
امويان مي‌دانستند، كه امام حسين(ع) لايق‌ترين فرد براي رهبري جهان اسلام است، چنانکه معاويه نیز در كاخ و جلسه محرمانه گفت: "به خدا قسم! من هيچ عيبي در حسين نمي‌بينم".(3) ولي فرزند او یزید در سال 61 هجري براي رسيدن به قدرت، همه لياقت‌هاي امام را ناديده گرفته درصدد قتل حضرت برآمدند. دشمن براي به شهادت رساندن امام از همه اهرم‌ها بهره گرفت. تبليغات گسترده عليه حضرت انجام داد و به بعضي وعده حكومت داد، چنان كه عمر بن سعد براي رسيدن به حكومت ري در كربلا حاضر شد و با امام جنگيد. در طى روزهاى آخر، امام چند ملاقات محرمانه با ابن سعد داشت و سعى كرد تا او را منصرف كند. اما ابن سعد بر طبق روايات تاريخى نتوانست از حكومت رى چشم‏پوشى كند.(4)
2) انتقامجويي
بي ترديد حس انتقامجويي نيز در قتل امام تأثير گذار بود. سفيانيان كه در جنگ بدر، اُحد و حنين شكست خورده بودند، از بني هاشم دل پر از كينه داشتند، از اين رو درصدد انقام‌جويي از خاندان پيامبر بودند در زمان پيامبر به دليل حضور ايشان و قدرت بني هاشم توان انتقام گيري را نداشتند، ولي بعد از رحلت در صدد بودند، كه دوباره به سيادت، خود در زمان جاهليت رسيده و رقيبان خود را از صحنه خارج نمايند، از اين رو دنبال فرصت مناسب بودند، كه اين فرصت به مرور زمان به وجود آمد. در سال 61 هجري قمري سفيانيان با استفاده از فرصت پيش آمده كوشيدند، از طريق تسلط يافتن بر خلافت با تار و مار كردن بني هاشم انتقام خود را از خاندان امام علي (ع) بگيرند. براين اساس يزيد با طرح بيعت درصدد برآمد، كه امام حسين(ع) را به شهادت برساند، چون يزيد خوب مي‌دانست، كه امام با وي بيعت نمي‌كند.
داده‌هاي تاريخي نشان از آن دارد، كه حس انتقامجويي در كشتن امام نقش بنيادي داشته است. رفتار يزيد با اسيران كربلا و اسائه ادب وي نسبت به سر امام شاهد بر اين ادعا است. يزيد در حالي كه سر امام را پيش رو داشت و با چوب بر لب‌هاي مطهر وي مي‌زد گفت: "امروز در مقابل روز بدر!" همچنين پس از كشتن امام آرزو كرد، كه كاش نياكان كشته شده‌اش در بدر زنده بودند و به يزيد مي‌گفتند، دستت درد نكند، او كشتن حسين(ع) و يارانش را در مقابل كشته‌هاي بدر دانست. ابن شهر آشوب به نقل از طبرى، بلاذرى و كوفى این جریان را نقل می کند.(5)
3. عدم رشد فرهنگي
متأسفانه مسلمانان پس از رحلت پيامبر (ص) از معارف و آموزه‌هاي ديني فاصله گرفتند. اين فاصله گيري، دنياگرايي و فقر فرهنگي را در پي داشت. فقر فرهنگي سبب گرديد، كه مردم در تشخيص حق و باطل دچار مشكل شده و نسبت به مسايل مهم مانند شهادت امام بي اعتنا باشند و حتي در شهادت امام نقش آفريني نمايند، مردم تحت تأثير تبليغات دشمن قرار گرفتند. تبليغات به گونه اي در مردم تأثير گذاشت، كه برخي به قصد قربت به جنگ امام رفته و حضرت را به شهادت برسانند! هنگام ورود اهل بيت (ع) به شام نسبت به آنان اسائه ادب شد و شهر را آذين بستند! اهل بيت پيامبر و امام حسين (ع) به عنوان خارجي معرفي شدند.(6)
امام خطاب درباره دشمنان خود در کربلا فرمود: قد ملئت بطونكم من الحرام؛ شمکهای آنها از حرام پر شده»(7) و در وصف حال آنها و نشان دادن خباثت این جماعت فرمود: «مردم بنده دنيايند و دين را بر زبان مي‌‌درند تا زندگاني خود را بدان سر و سامان دهند».(8)
به خاطر نقش بنيانگذاران سقيفه و مردم در قتل امام است، كه همه آنها در متون دینی مورد لعن واقع شده اند: «خدا امتي كه اساس ظلم و ستم بر شما اهل بيت را نهاد، لعنت كند، نيز لعنت كند، امتي كه شما را از جايگاه‌تان راند... خدا لعنت كند كساني را كه با آمادگي براي جنگ با شما، با دشمنانتان اعلام جانبداري كردند... خدايا، لعن كن اولين ستمگري را كه در حق محمد و آلش ظلم كرد و كسي را كه از اين راه پيروي كرد! خدايا، لعنت فرست بر گروهي كه با امام حسين (ع) جنگيد و دشمنان را همياري كرد و با اينان پيمان بست و از آنان در كشتن حسين پيروي نمود! خدايا، همگي را لعن كن».(9)

پی نوشت ها:
1. ر.ک: شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قم، دلیل، چ اول، 1379ش، ج2، ص657به بعد.(نرم افزار سیره معصومان)
2 . عبد الرزاق مقرّم، ‏مقتل الحسين(ع)، بيروت، ‏مؤسسة الخرسان للمطبوعات، 1426ق، ص139. (نرم افزار سیره معصومان)
3 . نعمت الله صالحى نجف‏آبادى، شهيد جاويد، تهران، كانون انتشار، ‌ص 9.
4 . رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، قم، انصاریان، چ ششم، 1381ش، ص214. (نرم افزار سیره معصومان)
5 . ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، قم، مؤسسة العلامة للنشر، 1379ق، ج4، ص114. (نرم افزار سیره معصومان)
6 . جواد محدثى‏، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف‏، چ دوم، 1417ق، ص 289 - 290. (نرم افزار سیره معصومان)
7 . مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج45، ص 156. (نرم افزار سیره معصومان)
8 . همان، ج45، ص 8.
9 . مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.

1- در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟

2- لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.

پرسش1: در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟
پاسخ:
1- مزاری که در شهر مزار است و معروف به زیارت امام علی (علیه السلام) است، در واقع زیارت و مقبره امام علی (علیه السلام) نمی باشد؛ قبر امام در نجف اشرف می باشد.
از بعضی از تاریخ استفاده می شود عالم پرهیزکاری به اسم علی در شهر بلخ زندگی می کرده که پدرش ابوطالب نام داشته است. زمانی که این عالم پرهیزکار از دنیا می رود، در همین جایی که معروف به زیارت امام علی است، او را دفن می کنند. امير بلخ بر قبر او بقعه و بارگاهي ساخت و موقوفاتي قرار داد. چون اسم این عالم هم علی بن ابی طالب بوده، با گذشت زمان معروف به مقبره امام علی بن ابی طالب می شود.(1)
2- زیارت کردن قبر مذکور و خواندن فاتحه به روح صاحب قبر و هم چنین خواندن فاتحه به نیت هدیه به روح مقدس امام علی (علیه السلام) اشکال ندارد. خواندن فاتحه ثواب هم دارد.
3- بهتر است از انداختن پول خودداری شود. به جای انداختن پول در زیارتگاه مزار شریف، به فقرا داده شود.
لطفا هرگاه سؤال شرعي مي پرسيد، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم.

پی نوشت:
1. خراساني، منتخب التواريخ، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
-------------------------------

پرسش2: لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.
پاسخ:
مزار شريف يكي از شهرهاي معروف و متبرك "افغانستان" و بسيار مورد علاقه افغان ها مي‌باشد. امروز مركز يكي از استان هاي شمالي افغانستان و جمعيت آن حدود پنجاه هزار نفر است.
نام اصلي آن خواجه خيران كه قريه‌اي از توابع بلخ بوده و بعداً به نام مزار شريف معروف شده و دلیل نامگذاری بدين نام آن است كه اهالي افغانستان معتقدند جسد مطهر حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) در آن جا مدفون است. شرح آن به طوري كه در كتاب تاريخ مزار شريف، تأليف حافظ نور محمد، چاپ كابل سال 1325 به استناد چند كتاب تاريخي ذكر شده به طور اجمال و اختصار آن است:
چون ابومسلم مروزي خراساني در رمضان سال 129 به طرفداري خاندان نبوت از قريه سفيدج مرو، قيام نموده و با عمال بني‌اميه جنگيد، مرتب در پيشرفت بود. چون بني‌اميه نزديك به شكست شدند، شرحي خدمت حضرت صادق عرض كرد كه اگر امام به مسند خلافت راغب باشند، اين كم ترين سپهسالاري و خدمتگزاري به تقديم خواهم رسانيد.
حضرت در جواب ابومسلم مرقوم فرمود: از ما هر كس خروج كرده، به درجه شهادت رسيده، بنابر اين ما را به حكومت و خلافت رغبتي نيست.
به قاصد فرمود: به ابومسلم بگو: اگر مي‌خواهد در اين خاندان خدمت شايسته‌اي به‌ جا آورد، جسد مبارك جد بزرگوارم را كه در صندوقي در نجف اشرف مدفون است، به بلخ انتقال دهد تا بعد از آن كه فتنه بني‌اميه فرو نشيند و دولت آن ها منقرض شود، به مدينه‌ مطهره برده شود.
مقصود حضرت اين بود كه اگر جنگ طول بكشد و بعض بلاد دست به دست بگردد، جسد مطهر از دستبرد بني‌اميه محفوظ باشد و در جاي دور امني گذارده شود. چون اين دستور به ابومسلم رسيد، به عياران كار آزموده‌ي خود دستور داد كه به اين امر مبادرت ورزند. آن ها آن صندوق را پنهاني از نجف برداشته با شتر به مرو شاه‌ جهان بردند. در محلي موسوم به كوه نور گذاشته و از آن جا به كلف آورده و بعداً وارد بلخ كردند و در قريه خواجه خيران كه در مشرق بلخ و دوزاده ميلي آن(سه فرسخي) واقع است، مخفيانه مدفون ساختند. لوحي نيز بر روي آن گذاشتند. ولي بعدها به واسطه اشتغال ابومسلم به جنگ و قلع و قمع بني‌اميه و تمشيت امور خلافتي در آغاز دولت بني‌عباس و قتل نا به‌ هنگام او موضوع انتقال جسد مطهر يا اظهار و اعلان موضوع دفن در بلخ ميسر نشد و مدفن مطهر پنهان بود. چون در زمان هارون الرشيد طبق گفته پير معمر كه به هارون اظهار داشت، معلوم شد كه جسد مطهر حضرت در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهي در آن جا ساخت و مردم متوجه بدان جا گرديدند. از اين رو نام بلخ ظهوري نيافت و آن واقعه فراموش شد تا آن كه در زمان سلطان سنجر بن ملكشاه سلجوقي كه از 511 تا 522 سلطنت كرد، در سال 530 در دفتر معاملات ابومسلم مطالبي در اين باب يافت شد، از جمله موضوع عريضه‌اي كه در اين باب خدمت حضرت صادق(ع) عرض شده و جواب حضرت به دست آمد. انتقال جسد و دفن در قريه خواجه خيران مفهوم گرديد؛ از طرفي چهارصد نفر از سادات و اكابر بلخ در يك شب حضرت را در نزديكي قريه خيران خواب ديده كه بالاي صفه آن ايستاده بود و مي‌فرمود: سال هاست ما در اين جا مي‌باشيم و كسي اطلاع ندارد، بايد به سلطان اطلاع دهيد كه قبر ما را ظاهر سازد تا مردم به زيارت ما بيايند.
پس از پيدايش دفتر ابومسلم و كشف خواب اكابر، سلطان سنجر از مرو پايتخت خود به امير قماج -والي بلخ- دستور داد كه موضوع را تحقيق و كنجكاوي كند. او با وجود مخالفت بعض علماي بلخ و انكار وجود جسد در آن جا به قريه خيران آمده و روي پشته‌اي كه به نام تل علي معروف بود، شروع به حفاري كردند. پس از اندكي حفاري به گنبد كوچكي با دريچه فولادين با قفل نقره برخوردند و خيلي شادمان شدند. با جمعيت علما آن را باز كردند و داخل حجره شدند. صندوقي فولادين ديدند كه روي آن قرآني به خط كوفي روي پوست آهو با شمشيري بزرگ و سنگي ديدند كه روي سنگ نوشته بود:
هذا قبر ولي الله علي اسدالله. بعداً صندوق را باز كردند، جسد مطهر را ديدند تر و تازه حتي ناخن ها و موي ها كاملاً صحيح و آثار زخم نيز بر پيشاني مقدس ظاهر بود. بعضي كه آن را مشاهده و زيارت نمودند ، از هوش رفتند. مردم از اين قضيه مهم غريو و فرياد تكبير و شادي بلند نمودند، نذرها و نيازها تقديم كردند، چون خبر به سلطان سنجر رسيد، او نيز براي عتبه بوسي حركت كرد، پنجاه هزار دينار زر سرخ تقديم آن جا و خادمان آن نمود. خواست صندوق را با خود به مرو ببرد و در آن جا دفن كند و بارگاهي بسازد، ولي علما و همه مردم جداً مانع شده و تقاضا كردند در همان جا بماند. او از تصميم خود منصرف شد و ساختمان كوچك خشتي در آن جا نمود.
نظري در اين باب:
اين قول درست نیست، زيرا امام امر به نبش هيچ قبري مخصوصاً قبر جد بزرگوارش علي (ع) نمي‌فرمايد. به اضافه قبر حضرت در آن زمان به كلي مخفي بود. جز امام و نزديكان و خواص خاندان عصمت كسي از آن اطلاع كاملي نداشت. ظهور قبر بنا به قولي در زمان حضرت صادق (ع) شد.
عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچ‌وجه هم نقل نشد. اكنون هم محترم و مطاف دوستان آن شاه مردان و پيشواي انس و جان مي‌باشد. كعبه‌ آمال عاشقان صاحب ولايت همان خاك پاك است. البته هر محلي كه به نام آن بزرگواران باشد، محترم و مقدس است چون انتساب به آن نام هاي پاك دارد.(1)

پي نوشت:
1 . <http://afghanistanhistory.net> بر گرفته از مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.

سلام چرااكثرپيامبران درناحيه  بيت المقدس وعرب زبان ها مي باشندوماپيامبري براي سرخ پوستان نداشتيم لطفانگوييدكه داشتيم ولي نام انهاذكرنشده چون اگراينگونه بودحتمادرتاريخشان ذكرميشدياچراپيامبري براي مردم چين نداريم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين گونه نيست که اگر پيامبري براي سرخ پوستان بود، حتما نام او ذکر ودر تاريخ ثبت مي شد، تعداد زيادي از پيامبران مبعوث شدند بودند، وحال اينکه معلوم نيست که در کدام سرزمين بودند وبراي کدام از مردم وقوم مبعوث شده اند. نمي توان گفت: اگر پيامبري براي سرخ پوستان وچين بودند، حتما نام آن ها درتاريخ بود. افزون برآن از آيات وروايات استفاده مي شود براي هر امتي پيامبر و يا هادي بوده. و همه امت‌ها از خود پيامبر داشته وظهور پيامبران اختصاص به منطقه خاصي ندارد:" و ان من امّة الا خلافيها نذير: (1 )؛ در هر امتي نذير و هشداردهنده اي وجود دارد: " لقد بعثنا في کلّ أمة رسولاً أنِ اعبدواالله و اجتنبوا الطاغوت"؛ (2) در هر امتي پيامبري فرستاديم (تا به مردم بگويند) که خدا را بپرستيد و از بت اجتناب کنيد .
اگر در قرآن مجيد، تنها نام عدّه معدودي از پيامبران بزرگ برده شده؛ بدين معنا نيست که تعداد ايشان منحصر به همين افراد است؛ در خود قرآن تصريح شده که بسياري از پيامبران بوده‏اند که نامي از ايشان در قرآن به ميان نيامده است:" ورسلاً لم نقصصهم عليک" (3)
بنابراين نمي‏توان گفت که همه پيامبران در يک منطقه خاص ظهور نموده ‏اندويا همه پيامبران عرب بودند، بلکه طبق احاديثي که در مورد تعداد آنان رسيده ؛يعني124 چهار هزار نفر، از اين تعداد چند پيامبر مشخص مربوط به آسيا و خاورميانه است، از بقيه خبري نيست.
اين احتمال نيز بعيد نيست که بسياري از مناطق جهان همانند هند، چين، آمريکا و... در گذشته‌هاي دور که امکان ارتباط وجود نداشته، بر حسب ضرورت پيامبراني مبعوث شدند. شواهد تاريخي بشر گواه اين معناست. مثلا" بودا گر چه نامش را به عنوان پيامبر نمي‌برند، ولي وقتي زندگي او بررسي مي‌شود ،بسياري از خصوصيات پيامبران را در زندگي او و شکل تماس وي با جهان غيب مشاهده مي‌کنيم.
از نظر عقلي نيز منطقه جغرافيايي پيامبر مهم نيست؛ بلکه آن چه مهم است، تسليم حقيقت شدن است، چنان که گروندگان به اسلام از نقاط مختلف دنيا بوده و هستند.البته ازاين نکته غافل نشويم که پيامبران بزرگ در منطقه خاور ميانه ظهور نموده اند. پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت و کتاب آسماني، از شرق ميانه برخاستند. نوح(ع) از عراق برخاست . مرکز دعوت ابراهيم(ع) عراق و شام بود، به مصر و حجاز نيز سفر کرد. موسي(ع) از مصر برخاست. چون که در زمان ظهور پيامبران، منطقه مسکوني عمده انسان‏ها مناطق آسيايي بود . خاور ميانه مهد تمدن قرار داشت.
مورخان بزرگ جهان تصريح مي‌کنند که مشرق زمين (مخصوصاً شرق ميانه) گهواره تمدن انساني است و منطقه اي که به نام هلال خصيب است.
تمدن مصر باستان که قديمي ترين تمدّن شناخته شده جهان است، تمدّن بابل در عراق، تمدن يمن در جنوب حجاز، همچنين تمدّن ايران و شامات، همه نمونة تمدن‌هاي معروف بشري هستند... قدمت تمدن انساني در اين مناطق به هفت هزار سال يا بيش تر باز مي‌گردد. از سوي ديگر، رابطة نزديکي ميان تمدن انساني و ظهور پيامبران بزرگ است، زيرا انسان‌هاي متمدن نياز بيش تري به آيين‌هاي الهي دارند، تا هم قوانين حقوقي و اجتماعي را تضمين کرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد، هم فطرت الهي آن‌ها را شکوفا سازد. به همين دليل مي‌گوييم نياز بشر امروز مخصوصاً کشورهايي که از تمدن و صنعت سهم بيش تري دارند، به مذهب، از هر زمين بيش تر است.
با اين وجود برخي از مورخان باور دارند که پيامبران از مناطق معتدل ظهور نموده اند، زيرا در مناطق معتدل به دليل ظهور دانش‌ها و صنعت، بيش تر زمينة کمال انسان‌ها فراهم مي‌شود و بيش تر آمادة پذيرش پيامبران هستند. ابن خلدون از طرفداران اين نگرش است. وي مي‌نويسد: حتي بعثت پيامبران بيش تر در نواحي معتدل بوده و خبر بعثت پيامبري را در اقليم جنوبي و شمالي نيافته ايم، از آن جهت که پيامبران بايد از نظر خلقت، کامل ترين افراد باشند تا پيامي که از جانب خدا مي‌آورند، مورد قبول واقع شود.(4)
پي‌نوشت‌ها:
1. فاطر (35) آيه 24.
2. نحل (16) آيه 36.
3. نساء (4)آيه 124.
4. براي اطلاع بيش تر ر.ک: جعفر سبحاني، منشور جاويد ج10، ص100- 105وناصر مکارم، پيام قرآن ،ج7 ،ص396-398.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.